این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2021/06/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-07-06 06:13:332024-04-23 07:33:20گفتگو با دوستان 27 | خود ارزشمندی درونی
69نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
بنام خداوند هدایت گر من بنام خداوندی که استاد عباس منش صدای خداوند که باعث شده به عنوان دستی از دستان خداوند چند هزار نفر مسیر توحید ومسیری که سال ها به اشتباه زندگی کردیم بزاریم کنار وبردگریم از یک مسیر. توحیدی بدون تعصب که همیه جهان مطلق خداوند هست وما هم جزئ از خداوند ومن یکی از اون افرادی هستم که بادیدن زیبای ها وساسگزلری کردن اط خداوند به اون سطح تز انرژی رسیدم که توی زندگیم همون انرژی،دریافت نکرده بودم اصلن خداوند مرا با دیدن هممین زیبای ها هدایت کرد خدا شکر میکنم ولی با به وجود اومدن یک تضاد زندگیم ومتمرکز شدن به خاطر عدم آگاهی رو نازبیای ها بهرشدت عزت نفس من شکسته شد وفکر می،کروم دیکه نمی تونم اون عزت نفس واون رابط خوب رو برقرار کنم طوری شده بود که تبدیل نشخورهای فکری وافسردگی شده بود ولی با کرکارد ردن روی همین فایل های دنلودی وخرید دوره احساحس لیاقت وارزشمندی باعث شده تا ارزش های درونی خودم رو پیدا کنم باعث شد هر چند این تعغیر یک درصد هم نشده ولی از خداوند بابت همون یک درصد وهمین مسیرم پیدا کردم که می شود از خداوند سپاسگزارم وهمین نشانه ها روو می بینم واز خداوند سپاسگزارم می کنم ومتوجه ایراد کارم می شوم چون داستان خارج شدن از اون مدار انرزی،خداوند خودش هم برای من بعد نمود واین تضاد داره کمک میکنه که کلی مسائل که از بچگی توی وجود من بوده برطرف بشود دارم مسیر زندگیم پیدا کنم لول این هدایت فکر کردم اومدم خداوند مرا هدایت کرده که بخ یک پولی وتجسم کردن برسم دیگه هرچی از دست دادم رو به دست بیارم وبه همه ثابت کنم که دقیق همین حس باعث شده بود من غرور بگیرم واحساحس خودبزرگ بینی کنم واز مسیر خارج بشوم که خدایا شکرت دارم متوجه می شوم ایراد کارم کجا بوده واز خداونددر خواست میکنم کمکم کنه ایراد مطرف کنم خداوند در قران می فرماید من آدم مغرور وخودپسند رو دوست ندارم قارون هم یکی از ثروتمندترین افراد بود غرور گرفتش وپشت به خداوند کرد ونشانهدای برد برای مردم آن زمان وما باید الان با فرهنگی که آلات دارم وافرادی دارند ثروت خلق میکنن دارن به گسترش جهان کمک میکنند فارغ از دین مذهب یا نژاد هر کس ایمان خودش داره من خودم یکی از اون افرادی بودم که وقتی فیلم های کنار ساحل در کشورهای خارجی میدم وهمیشه از نگاه تعصبی واون نگاه کمبود به این فیلم ها نگاه میکردم واین کمبود چقدر باعث شده که قصاوت های نادرست کنم ولی وقتی به خداوند واون داستان حجاب در قرآن رسیدم خیلی واضع دقیق ایمان رو توی همون کنار ساحل دیدم واحساحس کردم انسان های بل این این ایمان کنار هم به لذت بردن از طبیعت واز نعمت های خداوند بدون این همدیگر رو قضاوت کنن درکنار راحت لذت می برن اون وقت متوجه شدم که اینا چقدر عزت نفس دارن وایمان رو با چادر وریشه نمیشه سنجید وما همیشه بر. احساحس عقاید خودمون همه چیز رو قضاوت کردم عقایدی که به نظرم من کاملا ع
غلط وخدایا شکر خداوند داره از طریق این قانون این درک وفهم رو به من میده من خودم یکی از اون افرادی بودم بهدخاطر تخریب عزت نفس وتخریب خود ارزشمندی خودم فکر می کردم نمی تونم هرگز یو ارتباط با یو جنس مخالف ویا با یک جنس موافق. با افکار بیماری زای که داشتم ودارم برقرار کنم که خدایا شکرت با درک این اگاهی ها برای کوچکترین تعغیر از خداوند سپاسگزارم ودیگه هیج وقت اجازه نمی که دوچار اون غرور بشوم که مسیر گمراه بشوم تا زه خداوند مهربان خدای خیر مطلق هست برای من دار خدای میکنه تا دوباره مسیرم رو ادامه بدهم من یکی از اون افراد بودم که بدون ریاح به خاطر عزت نفس پاینی که داشتم وخاطر کمبودهای برام پیش اومده حاضر بودم بمیریم وحاضر بودم مریض بشم حاضر بودم زندگیم رو از دست بدم بچه ام مریض بشه که دیگران برام اشک بریزن ویا فکر می کردم از طریق می تونم به خواسته هایم برسم به همین خاطروقتی توی دروه احساحس لیاقت بر خوردم واصلن مفهوم ارزشمندی بدون شرط وشروط احساحس که اگر یک روز چهره ات رو ازدست دادی اون احساحس،رو از دست ندی متوجه شدم که اون احساحس احساحس که می توانی برگردی به زندگی احساحسی که باهاش،به دنیا اومدی هر، طور که هستی اون وقت هست که متوجه شدم سال ها با جه باورهای خراب زندگی کردم واون وقت بود که از خداوند خواستم خدایا من می خواهم بعد از سال می خواهم حقیقت رو ببینم وبدونم من می خواهم اول دل خودم رو شاد کنم وبعد تو رو خشنود کنم با قوانین تو خودت کمکم کن که خداوند شکرت خداوند هم بی جواب نذاشت با دیدن نشانه ها وبا سپاسگزاری کردن وکارکردن روی خودم وارزش قائل بودن برای خودم وادل جون سرمایه گزاری روی خودم بتونم معنی درست توحیدی زندگی کردن از نگاه خداوند رو بهفهم وذهنم خالی وبمباران کنم با افکار مثبت با ایمان به خاطر چیزی های چرت وپرت که شنیدم دیدم به خاطر عدم کنترل نکردن ذهنم واز زیبای های خداوند. رو ببینم وساسگزار باشم زیبای ها ی که من درس بده انرژی بده حالا دارم متوجه کلمه ایمان می شوم از خداوند می خوام هرکجای دنیا باشم مطلق بهمن است زیبای ها رو ببینم وسپاسگزار باشم خداوند انرژیش توی همه جهان وجود داره توی همه جهان زیبای های خداوند وجودداره وخداوندمرا در مادرشون قرار بده ودر همین شهر خودم این لیاقت رو پیدا کردم زبیای های رو ببینم ازیک رابطه زیبا بگیر تا یک چهره زیبا ویا هیکل زبیا وتادرختان وتمام خیر برکات خداوند مگر کم هست اینقدر زیاد هست نمی شود اسم برد حتی بادیدن یو اسباب بازی می تونه به من انرزی بده هر چیزی که حال دل مرا خوب میکنه هر چیزی که باعث بشه من توحیدی تر بشوم از راحتی با خودم از کودک درونم تا شادی وخوشحالی درونی باشه فکرهای که به اشتباه فکر می کردم خداوند این سخت گیری رو برا من ایجاد میکنه رو بزارم کنار ومتوجه شدم که این غرورت هست ب خاطر عزت نفس پاینی که دارم جلوی این احساحسات خوبم رو گرفته وقتی متوجه شدم که اونجا استاد توی خیلی از فایل هایش،خودش هست راحت با خودش اونجا که میپره سرتخت لذت بردم وچطور با خودتون لذت می برید نشون میدید ایمانتون درونی هست خدایا شکرت از خداوند می خوام با انرژیش،همان طور که هدایت کرد کمک کنه توحید رو در درونم طبق قوانینش،زنده کنم شرک ها رو یکی یکی برطرف کنم ذهن فقز آلودموموروی کمبودهای کار کنم وبرطرفشون کنم وبا قلب توحیدی قلبی توحیدی تر به سمتدخداوند برم
فایل بی نهااایت ارزشمند و تاثیر گذاری بود. سپاسگزارم از استاد عزیزم و مژگان عزیز برای به اشتراک گذاشتن این آگاهی ها با ما.
ابتدا میخوام راجع به اون قسمت صحبت دوست عزیزمون صحبت کنم که گفتن برای رسیدن به یه خواسته باید 3 مرحله رو انجام بدیم.
1) درخواست از خدا
2) انجام دادن قسمت مربوط به خودت به بهترین نحو ممکن
3) صبر کردن و اجازه دادن به خداوند که خودش بقیه کارا رو انجام بده.
قصد دارم که در سال تحصیلی جدید به صورت خصوصی دانش اموز بگیرم و آموزش شیمی رو انجام بدم و در کنارش بهشون کمک کنم که از سال کنکور لذت ببرن و اعتماد به نفسشون بالا باشه.
از اون جایی که دانشجو هم هستم نجواهای زیادی اومد مبنی بر کار نکردن و صرفا درس خوندن. که به لطف خدا دارم باورهای محدود کنده رو ریشه یابی میکنم و باور های قدرتمند کننده رو جایگزین کنم.
ایده ی اول بهم گفته شده و طی چند روز آینده قراره به کمک خدا عملیش کنم.
ایده طوری هست که باور بر ترسم غلبه کنم تا انجامش بدم و از این بابت خیلی خوشحالم . چون که قراره در مسیر رسیدن به این هدف خیلی بزرگتر و پخته تر بشم…
—————————————————————————
بریم سراغ احساس خود ارزشمندی:
1) هیچ کسی دنیست که تمام توانمندی ها رو داشته باشه.
آدم ها باید بپذیرند ک در یه حوضه هایی قوی و در بعضی ضعیف اند…
دقت کردم دیدم توی دانشگاه ، به دوست صمیمیم حسادت میکنم.
مثلا وقتی میبینم یه درسی رو جواب میده یا یه موضوعی رو بهتر از من بلده حسودی میکنم.
ریشه یابی کردم دلیلش و فهمیدم.
دوست من در دوره دبیرستان مدرسه تیزهوشان درس میخونده . و من چون خودم قبول نشدم این مدرسه ها رو به افرادی که تو این مدارس بودن حسادت میکنم و فکر میکنم اونا از من خیلی بهترن.
《درواقع ریشه ی حسادت من، این بود که من خودم و توانمندی هام و باارزش نمی دیدم و فکر میکردم که نمیتونم به موفقیت اون شخص برسم》
با خودم صحبت کردم گفتم فاطمه تو برای قبولی در این مدارس خاص هیچ تلاشی نکردی و صرفا با سوادی که در مدرسه داشتی رفتی آزمون دادی . درصورتی که میشنوی که بچه هایی که قبول شدن چقدر براش تلاش کردن. کلاس رفتن،تست زدن و…
اگر تو هم اون تلاش و میکردی صددرصد قبول میشدی و خودت میدونی که در یادگیری و هوش فوق العاده ای و چیزی از دوستات که تیزهوشان بودن کم نداری که هیچ تازه گاهی بیشتر هم داری.
اینکه کسی اونجا درس میخونده مبنی بر برتری اون نسبت به تو نیست….
دوست من و همه ی کسایی که تیزهوشان درس خوندن آدم های بسیار پر تلاش و ارزشمندی هستند.
من هم پر تلاش و باهوش و ارزشمندم.صرفا تو مدرسه خاص نبودم اونم چون تلاش خاصی نکردم براش.
جالب اینه که حتی رتبه کنکورم هم بهتر از دوستم شده و تو کلاس گاهی میشه بهتر از اونم توی یادگیری . اما از وقتی اومدم به این موضوع توجه کردم و خودم و کمتر دیدم افت کردم از لحاظ درسی و عزت نفسم پایین اومد.
….خیلی جالبه که یه سری کمبود ها در بچگی آدم، چطور در بزرگسالی اثرش و رو شخصیتت میذاره….
2) شخص با عزت نفس با ظاهر خودش راحته همونطوری که هست.
چقدر من لذت بردم وقتی میگفتین که توی آمریکا به ندرت کسی با آرایش غلیظ دیده میشه و آدم ها با هر اندامی که دارن یا ظاهرشون راحتن.
توی ایران( مخصوصا الان) جو متشنجی وجود داره در رابطه با ظاهر.
برعکس آمریکا خانم با آرایش غلیظ خیلی زیاد دیده میشه.
از هر 10 خانم 5 یا شیش نفر به لب ها ژل زدن یا بینی رو عمل کردن . بطوریکه قیافه ها شبیه به هم شده:)
بینی من قوز ذاره و هیچکدوم از فاکتور های یه بینی زیبای الان و نداره.
مدت زیادی بود احساس بدی بهش داشتم و اصلا باهاش راحت نبودم.
وقتی میخندیدم دستم و جلو صورتم میگرفتم تا دماغم معلوم نشه.
متنفر بودم از وقتایی که عینک نزدم و نیم رخ ایستادم و دماغم کاملا مشخصه. تا جایی که میونستم نیم رخ واینمیسادم.
چشام ضعیفه. اصلا تو فکر عمل کردنش نبودم چون میگفتم عینک نمیزنم دماغم خیلی بیشتر خودشو نشون میده
یه روز با خودم حرف زدم قربون صدقه خودم رفتم و نیمرخ از خودم فیلم گرفتم و خداروشکر کردم که بینی دارم.بینی سالم دارم..چه اهمیتی داره که مطابق با فاکتور های زیبایی الان هست یا نیست. من دوسش دارم و خداروشکر میکنم که خدا بهم یه دماغ سالم و زیبا داده.
آره زیبا…مگه زیبایی رو کی تعریف میکنه؟ رسانه.
من از نظر خودم میگم. بینی زیبایی دارم.
از اون روز به بعد خیلی با دماغم راحت تر شدم اما هنوز خیلی جا دارم و باید عشق ورزیدن به خودم و توجه به زیبایی دماغم و تمرین کنم چون تو جامعه و بین افرادی هستم(دانشگاه) که فشار زیاده و آمار عمل بینی و ژل و …خیلی زیاده.
3) تو به عنوان یه انسان ارزشمندی. فارغ از ظاهرت، فارغ از شخصیتت، فارغ از توانایی هات.
عاشق اون لبخندتونم وقتی از مردم آمریکا صحبت میکردین و میگفتین اینجا کسی به کسی کار نداره و فارغ از جنسیت،ملیت و رنگ پوستت بهت احترام میذارن.
به کشور خودمون فکر کردن که چقدر با افغانستانی ها بد برخورد میکنن .
طوری که انگار ایران زمین پدریشونه و افغانی ها انسان نیستن.
_
راجع به حلوا حلوا کردن آدما حرف زدین.
دقت کردم دیدم شخص من افراد زیادی رو حلوا حلوا کردم یا حتی میکنم .
یه دستیار استاد داشتیم که شخصیتش جوری بود انگار باید پاچه خواری و میکردی که نمره بده. یه جورایی خیلی بچگونه نمره میداد.مثلا از هر کی خوشش میومد.
من خیلی حلوا حلوا کردم این آدمو حتی الان که استادم نیست.
من رئیس آموزشگاهی که توش کار میکردم و خیلی حلوا حلوا کردم.
یکی از استادامون و خیلی بزرگ میبینم.
باید این و تمرین کنم که:
به همه ی آدما احترام بذارم فارغ از میزان موفقیتشون.
زمانی که با همان چهره هیکل ظاهر خود احساس راحتی داشته و نخواهیم ماسک بزنیم یا آرایش کنیم :
عزت نفس بالایی داریم مردم آمریکا به نسبت ایرانیان: عزت نفس بالایی دارند
در آمریکا شهروند درجه دوم بودن معنا ندارد : مردم آمریکا هیچ قضاوتی در مورد ما و سایر افراد ندارند و ما در ذهن خود اینگونه تصور می کنیم در مباحث مالی: ممکن است تفاوت های بسیار کمی بین افراد قائل باشند
مردم آمریکا: مهاجر هستند و وضعیت مالی بسیار خوبی دارند ثروت و فراوانی در کشور آمریکا به قدری زیاد است : که برخلاف ایران احترام بیشتری برای ثروتمندان قائل نیستند اگر:
مهارت توانایی و اعتماد به نفس داشته و بخواهیم پیشرفت کنیم: می توانیم زندگی عالی برای خود در کشور آمریکا خلق کنیم
(زمر37)-و کسی که خدا هدایتش کرده باشد او هم دیگر گمراه کنندهای برایش نخواهد بود آیا خدا عزیز و منتقم نیست ؟
============================
سلام به استاد عزیزم و سر کار خانم شایسته عزیزم و سلام به همهی دوستان عزیزم
استاد عزیزم علت اینکه خیلی ها از مهاجرت به کشوری مانند آمریکا هراس دارند به قول مژگان عزیز بحث حلوا حلوا کردن هست
اکثریت ماها در محیطی بزرگ شدیم که نظر مردم، توجه مردم، کسب اعتبار و عزت از عوامل بیرونی واسمون نیاز هست و بهمون قوت و انگیزه میده
حالا در کشوری مانند آمریکا که سرشار از ثروت و علم و تکنولوژی هست، نشان از نبود عواملی که در بالا گفتم، هست.
واسه چنین افرادی، زندگی در چنین کشوری سخت هست، باعث سرخوردگیشون میشه
از نظر من اولین قدم واسهی مهاجرت و در کل موفق بودن، ساختن عزت نفس و احساس لیاقت هست،
زمانی که من برای خودم با هر مدرک تحصیلی، هر چهره ایی، ارزش قائل باشم میتونم در رشته ی مورد علاقه ام بهترین خودم رو ارائه بدم و بهترین ثروت رو در هر کجای دنیا بسازم
اونوقت دیگه چه نیازی هست که منو حلوا حلوا کنن، چون من از درون از وجود خودم راضی هستم و حال دلم خوب هست وبه تایید و توجه کسی نیاز ندارم.
انشاالله که در پناه الله یکتا، شاد، سالم و ثروتمند باشید.
زندگی من از زمانی تغییر کرد که قدم در راه تغییر باورهای خودم گذاشتم
از زمانی که خواستم تغییر کنم جهان هم به من کمک کرد و با من همراه شد
قدم به قدم جلو رفتم و اولین چیزی که در من شکل گرفت این بود که به این درک و منطق برسم که خودم از همه چیز مهمتر هستم
خودم برای خودم از همه چیز ارزشمند تر هستم
اول باید خودم را درک کنم
اول باید خودم را دوست داشته باشم
اول باید برای خودم بخرم و تهیه کنم
اول باید به خودم احترام بگذارم
این اول ها برای من سبب شد که دیگران هم همین حس اول بودن را برای من داشته باشند و به من همین احترام بگذارند
واقعا لذت بخش است که برعکس قبل که به بخواهم خودم را به دیگران ثابت کنم دیگران من را بخاطر خودم و از درون دوست داشته باشند
اینها واقعا برای من درس دارد
درسهایی زندگی ساز است که هر چه بیشتر روی خودم کار کنم جهان هم بیشتر به من کمک می کند تا به خواسته های خودم دست پیدا کنم
تمام این جلسات و این صحبت های استاد با دوستان خود یک دوره آموزشی است
به شنیده های خودم با دیگران هرگز دل نسپارم بلکه خودم باید آنها را تجربه و لمس کنم و آنوقت خودم با درک دیده ها و شنیده های خودم قضاوت کنم که این خوب است و یا نه
این صحبت ها واقعا برای من ارزشمند هستند
ممنونم از استاد عزیز بخاطر این فایل های فوق العاده
امروز دارم برای یه جایی رزومه م رو آپدیت و بازنویسی میکنم تا بفرستم
آخرین آپدیتش مال دوسال پیش بوده
….
اینکه توی همین دوسال چقددددررر جایگاههای شغلی و تجربیات ویژهای کسب کردم که باید اضافه کنم به قبلی ها بماند،
که بابتش هم خییییلی خوشحال شدم و جالب بود برام این تفاوت،
دوتا چیز دیگه هم توجهم رو جلب کرد
.
یکی اون قسمتهایی بود که دیدم حواسم نبوده و قبلاً احتمالاً من برای اعتبار بخشی به رزومه م و شاید از سر اینکه احساس خودارزشمندی کافی نداشتم از اسم و عنوان دیگران استفاده کرده بودم در کنار خودم و واقعا دلم خواست پاکشون کنم!
چون دیگه نیازی بهشون ندارم
مثل سطوری که نوشته بودم مثلا: همکاری با مجموعه فلانی، یا همکاری با فلان استاد در فلان پروژه ی معروف و گُنده شون بنام فلان…
… خیلی ها دیگه برام بزرگ نبود
(دقیقا این حس رو میشه تشبیه کرد به عکس گرفتن با سلبریتی ها و آدم معروفا / تو تا موقعی که خودتو از اونا پایین تر میبینی افتخار میکنی به انتشار عکسی که باهاشون گرفتی ولی وقتی خودت میشی یکی از همونا… دیگه برات مسخره میشه این کار!)
.
یه چیز دیگه که برام بود
اعتماد بنفس و حسی بود که به من اجازه داد از مهارتها و تسلط هام هم بنویسم!
چرا تا حالا نمینوشتم:
مسلط به فلان تکنیک تخصصی یا مسلط به نرم افزارهای مختلف حوزه تخصصی فلان؟
…. من حتی یه سطر اضافه کردم و نوشتم:
علاقه مند به مطالعه در زمینههای دیگر تخصصی مانند فلان و فلان…
چیزی که اصلا قبلا نمیگفتم
قبلا نمیومدم بنویسم که علاوه بر رشته تخصصی خودم در چندین حوزه دیگر هم تجربه و اطلاعات دارم و حتی کتاب و مقاله چاپ کردم یا تدریسشون میکنم!
…..
چندوقت پیش کارفرمام میگفت تو چرا سرکار همش ساکتی و حرف نمیزنی… به چی فکر میکنی؟
جرأت کردم و بهش از کتاب جدیدم گفتم و گفتم دارم متن فلان مقاله م رو برای کتابم توی ذهنم پخته میکنم تا شب برم و بنویسمش…
و چندبار دیگه هم جرأت کردم تا از دستاوردهای دیگه بهش بگم
کاری که هرگز نمیکردم
چون فکر نمیکردم مهم باشه
ولی گفتنش باعث شد اعتبار بیشتری پیدا کنم
به من گفت تو یک نِرد (گیک) هستی!
خیلی برام قشنگ بود
و حالا تصمیم دارم هیچ کدوم از توانایی هامو دست کم نگیرم و عنوانشون کنم
.
یکی از دوستام توی کانادا میگفت که راز کاریابی خوبش نسبت به دیگران دقیقا همینه که توی نامه ها و رزومه هاش از توانایی هاش میگه
مثلا میگفت میخواستم کارمند بانک بشم ولی همه مسخره م میکردن و میگفتن نمیشه
تو سن بیست سالگی
میگه یه نامه نوشتم و گفتم من سرعت عملم خیلی بالاست و حدس میزنم که میتونم توی چند دقیقه سیصدتا مشتری رو راه بندازم!
….
و میگفت به خاطر همین حرفم منو استخدام کردن سریع
.
من بعد از مهاجرتم فهمیدم که این بدبختا حتی بلد نیستن گاهی با وُرد و اکسل و پاورپوینت و فتوشاپ و اینا کار کنن!
و وقتی من تو رزومم مینوشتم که با مجموعه آفیس و فتوشاپ آشنایی دارم، منو میذاشتن رو سرشون! تو محیطای کاری
…. بخدا چیزای ریزریز، گاهی بزرگتر اونچیزی هستن که به چشم ما میاد
چندتا کامنت اخیرتون تو این فایل رو خوندم و البته داستان هدایتتون، بهتون تبریک میگم به خاطر مهاجرتتون و تمام تجربه ها و موفقیتهایی که کسب کردین. از روی تجربه ای که به دست آوردم نظرم رو میخوام بهتون بگم، به نظر من دوره احساس لیاقت استاد زندگی آدمها رو به معنای واقعی کلمه کن فیکون میکنه، هر جلسه اش شخم میزنه به تماااام وجود آدم و همه چیز رو زیر رو میکنه، به آنچنان شناختی از درون و گفتگو های درونیمون میرسیم که هرچقدررر بگم کم گفتم، بهتون پیشنهاد میکنم حتما و در اولین فرصت این دوره رو تهیه کنید، براتون آرزوی خوشبختی و موفقیت های بیشتر و بیشتر رو دارم،
یه دوستی داشتم که همیشه از رابطه ش با پارتنرش مینالید و اذیت بود اما ازون رابطه در نمیومد
مَرده چهارسال بود جدا از زنش زندگی میکرد و برای زجر دادن زنش طلاقش نمیداد تا زنه نتونه ازدواج مجدد کنه وووو
یه بچه هم داشت
دوست من با این آقا توی یک خونه زندگی میکرد
و از جمله مسائل پیچیده ای که باهاش برخورد میکرد این بود که مثلا میدیدی یه روز طرف خونین و مالین اومده خونه و میگه زنش و پدرش و فامیلاشون تو خیابون گیرش آوردن و با چوب گرفتن زدنش!
درگیریها، لج و لج بازیها و انتقامجوییهای وحشتناکی این بین وجود داشت
یه چیز دیگه این بود که دوستم میگفت منتظرم از من خواستگاری کنه
ولی از یک طرف هم میگفت من دوست دارم با مردی ازدواج کنم که بچه نداشته باشه
…. (یعنی مثل بسیاری از خانم ها که هم پاشون روی ترمز هست و هم روی گاز، طرف رو هم میخواست و هم نمیخواست)
…. خلاصه که خسته م کرده بود ازینکه هربار یکی از مسائل رو بازگو میکرد و من مجبور شدم رابطه م رو باهاش قطع کنم.
….
خودم چندسال پیش توی رابطه ای بودم و از رفتارهای طرف مقابلم رنجور،
به یک رواندرمانگر زنگ زدم گفتم به نظرت چرا پارتنر من این کارا رو میکنه؟ علتش چیه؟
….برگشت به من گفت
هرعلتی که میخواد داشته باشه،
تو بمن بگو که… تو توی چنین رابطهای چیکار میکنی و چرا موندی تو همچین رابطهای؟
انقدر احساس خود ارزشمندی و عزت نفس و اعتمادبه نفست پایینه که ترک نمیکنی این رابطه رو؟
…….
درمورد دوستم
اینو بگم که باورتون نمیشه اینا هردوشون افراد تحصیل کرده و بسیار متشخص از نظر اجتماعی و کاری بودند
ولی به خاطر زخمهای روحی و وابستگی و ترسهای مختلف، دوست من چسبیده بود به چنین رابطه ی بدی!
بهش میگفتم چرا نمیبینی؟
آدمیکه چهارساله اون رابطه قبلیش رو تموم نکرده و هنوز در پی انتقامگیری و جنگه! تو چرا موندی تو همچین رابطهای؟
من اگه بودم،
اصلا از روز اول با مردی که هنوز تکلیفش با رابطه قبلیش معلوم نیست
اصلا وارد رابطه نمیشدم!
من میگم
من دارم خودمو تمام و کمال تو رابطه میذارم ولی اون فرد داره نصفه و نیمکاره خودشو میذاره تو رابطه
چون نصفش درگیر بچه و رابطه قبلیشه (تازه اگه بیشتر ازین نباشه!)
و… حرف من اینه که
در بسیاری از مواقع
باید به خودمون بگیم
من از سر چی توی رابطه یا موقعیتی هستم که داره اذیتم میکنه ولی حاضر نمیشم ولش کنم؟
…..
من همیشه کفشهای بسیار بسیار گرون و مارک و راحت و خوبی میگیرم
اما کم و دیر میخرم
مثلا یه بار خرج میکنم و اون کفش رو سالها میپوشم
میدونم که کفش خوب روی کمردرد نگرفتنم تأثیر داره
روی خوش اخلاق بودنم تأثیر داره
روی اینکه مانعی نبینم و برای کارام مسیر طولانی رو باهاش طی کنم تأثیر داره
و خیلی چیزهای دیگه
و حاضر نیستم برای کفشی که خوشگله ولی راحت نیست و از قضا ارزونه پول بدم
ازون طرف
یه عزیزی هست که همیشه از کفشهاش میناله
هرموقع باهاش میرم بیرون دوقدم نرفته میگه بشینیم…
یا میگه ماشین بگیریم
نمیذاره از منظره و طبیعت و پیادهروی لذت ببریم
…. تو دلم بهش میگم خب عزیز من!
اگه اون فکرتو عوض کنی
و نترسی ازینکه برای کفش خوب خریدن، پول بذاری کنار و یه بار یه کفش خوب بخری
تمام مشکلاتت از زانو درد و غیره حل میشه که!
…. مثلا ممکنه فحش بده به سازنده کفشهای نامرغوب
و من هی باخودم میگم… اصلا اون سازنده لعنتی، بد…. درسته… ولی تو چرا تن دادی به خرید یک محصول بد؟
تو میتونستی اون محصول رو نادیده بگیری و بری از مغازه بعدی کفش بخری!
تو برای پاهات و بدنت و زندگیت ارزش قائل شو!
…….
.
آخ آخ… یادم میاد ازینکه یه روزی تصمیم گرفتم دیگه از وضعیت ایران ننالم
به خودم گفتم، اوکی اصلاً ایران بد، مدیرانش هم بد
تو چرا به بد پا میدی؟
برو آنجا که تو را منتظرند!
….
(شاهین نجفی هم یه آهنگ داشت اون قدیما بنام کجایی دادا، یادتونه؟…
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و تمام دوستان و خانواده بزرگ هم فرکانسی.
خداروشکر با دیدن این فایل من هدایت بزرگ امروزم رو ک درخواست کرده بودم دریافت کردم.
چقدر این بحث خود ارزشمندی و احساس لیاقت مهم و اساسی هست آنقدر مهم ک تمام جنبه های زندگی افراد رو در برمیگره،(مالی،روابط،سلامتی،و..)
اصولا اکثر افراد شاید در دوران کودکی و نوجوانی بارها توسط خانواده،مدرسه،دوستان،همسایه ها و …عزت نفسشون مورد تخریب قرار گرفته،اما بهتره به جای مقصر کردن اطرافیان در این مورد درصدد جبران بربیایم و به فکر کار کردن و اصلاح این مورد در درون خودمون باشیم دقیقا با انجام خیلی از کارها و پافشاری بر انها..
باز هم خداروصدهزار مرتبه شکر بابت شنیدن این فایل ارزنده و صحبت های ارزشمند استاد و دوستان عزیز️
برام که بعداز اومدن از گردش ورسیدن به خونه و انجام تمرین عملی مون ،یادم افتاد که امروز نشانه روز نزدم و وقتی نشانه م رو دیدم خیلی شگفت زده شدم از همزمانی انجام عملی تمرینات مون و این فایل …
کامنتم درساعتی داره نوشته میشه که همه خوابن ومن پای درس ومشقم بیدارم ..
خب بریم سراغ تمرین عملی ما
استاد جانم
طبق قرارمون با رسول جانم ما روزهایی که رسول شیفت نیست تقریبا در هفته چهار روز ،داریم میریم جاده چالوس و طبیعت اطراف کرج البته مسیرهای مختلف وروستاهای مختلف ، توجه وتمرکز گذاشتیم روی دیدن زیبایی های
اطراف مون ..
امروز با ماشین رسیدیم به یه جاده
خوشگل وجذاب کوهستانی
یه مقدار شلوغ بود چون روز تعطیل بود و کنار آبشار نشد ما ناهاربخوریم و ما حرکت کردیم بالاتر بریم که خلوت تره
هیچکسی اونجا نبود و ما درکمال ارامش وزیبایی ناهارمون خوردیم و حدود
نیم ساعت بعد یه عده با دیدن ما که اونجا نشستیم ، اومدن اون منطقه
و جالب بود به رسول گفتم ببین به ظاهر ما تنها اینجا بودیم اما اینها تا دیدن ما اینجا نشستیم و اومدن و جالبه اونجا پرشد از ماشین و ادمها و بچه ها …
چه صحنه هایی استاددیدیم
طبیعتی پراز سرسبزی
اسمانی آبی وصاف
پرنده هایی پروزکنان ورقصان
سگ های خوشگل
آواز قناری های کوچولو
لونه مورچه های حرفه ای
مورچه های پرکار وفعال ومنظم
خورشیدی که باتمام وجودش می تابید و
ادمهایی شاد
چه قدر روابط عالی
چه قدر تمیزی ونظم
چه قدر ماشین های عالی و منظم پارک شده
چقدر فراوانی ونعمت
چه تجهیزات سفر خوشگلی دیدیم
چه قدر آدم خوشگل وخوش دل دیدیم
بزن وبرقص به پا کردن و….
ادمهایی که استاد جانم هرکدوم جداگانه
کناردستشون کیسه زباله بود ..
استاد عزیزم زباله ای رو زمین نبود دراین نقطه و من ایمان آوردم به این حرف شما که هرچی به زیبایی بیشتر توجه کنیم به جاهای زیباتر وبهتر هدایت میشیم .
من ورسول جان وارد فاز عملی دوره ها شدیم وگوش به فرمان اجرای تمریناتی که تو
دوره مقدس 12قدم
فرمودین و رفتیم برای چندمین بار ،با یه خانواده که غریبه بودن و گل پسرشون
به اسم سامیار با بچه هامون بازی میکردن تمرین اگهی تبلیغاتی انجام دادیم و تمام توجه ما بیان ویژگیهای شخصیتی مون بود
هرچند هرکدوم مون جداگانه انجام دادیم
و این دفعه میتونم بگم عالی بود چون دوره خودشناسی احساس لیاقت و اینکه باور کنیم از درون ارزشمندیم خیلی زیاد کمک مون کرد .
چقدر این افراد که این تمرین باهاشون انجام دادیم خوششون اومد وکیف کردن .
تومسیر برگشت خوشحال بودیم که پنج ساعت در دل طبیعت تونستیم تمرین عملی انجام بدیم و بارها از درون احساس ارزشمندی کنیم وقدم عملی برداریم .
شاید به ظاهر این تمرین ساده بیاد اما از دلش نتایج بزرگی درمیاد تجربه ی ما اینو نشون داده بهمون .
بعداز انجام دادن این تمرین ساعت هشت
شب ما درمسیر برگشت بودیم وترافیک شدید جاده و داشتیم فایل شما را گوش میدادیم که ده دقیقه نشده بود ماشین پلیس دقیقا جلوی ماشین ما ایستاد وگفت آقا جاده یه طرفه کردیم و راحت برید و ترافیک همون جا وهمون لحظه تموم شد و ما درعرض 35دقیقه رسیدیم خونه مون.
جالب بود رسول جان گفت که خدا این جوری راهها رو باز میکنه و آسون میشی برای آسونی ها
خدایا شکرت هزاران بار شکرت
استاد عزیزم اشکم دراومد گفتم خدایا من یه تمرین انجام دادم نذاشتی به ده دقیقه بکشه وجوابمو دادی که باورکنم
من یه قدم بردارم خدایا صدها قدم به سمتم میایی ومنو در آغوش میکشی .ومن ایمان دارم به قدرتت.
این نتیجه ی خوشگل وشیک ومجلسی و درظاهر کوچولوی فندقی رو حالا من نه تنها وارد دفترم کردم ونوشتم
وارد کامنتم هم کردم تا یادم باشه از دل این نتیجه ی جذاب و دست به نقد امروزمون
هزاران اتفاق و نتایج بزرگتر قراره از راه برسه به شرط
دیدن و توفیق شکرگزاری بیشترمون ان شاالله.
چقدر بزرگی خدایا چقدر مهربانی خدایا .
استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم سپاسگزارم از وجودتون که همچنان دارید درس زندگی درمسیر توحید رو بهمون یاد میدین و الگوهای جذاب
بابا تا به کیک میخوای اینقدر عاااااالی و فوق العااااااده باشی
سلام:)
فاطمه عزیزم این فایل رو امروز صبح خدا نشونم قرار داد و عنوان فایل رو دیدم گفتم دقیقاً همینه
من یه حرکتی برای بالاتر بردن احساس لیاقتم زدم تا الان خوب بود واقعاً ، یعنی در اصل به من الهام شد
چون من میخواستم احساس لیاقتم رو درست کنم ولی دوره احساس لیاقت رو هنوز نخریدم چون توی دوره مقدس 12قدم هستم
چند بارم از خدا نشونه خواستم و به طور خیلی واضحی عین اون چند باری که نشونه خواستم خدا به من گفت باید تمرکزم روی دوره 12 قدم باشه تا بعد ببینم چی میشه
بابت همین ازش خواستم حداقل به من بگه چیکار کنم روی این موردم یعنی بالا بردن احساس لیاقتم کار کنم به من گفت بشین ارزش ها و ویژگی های مثبتی که توی خودت داری رو بنویس بعد هر روز بخونشون
منم همین کارو کردم
واقعاً خوب بود
ولی باز احساس میکنم باید روی این مورد بیشتر کار کنم
در مورد ویژگی های مثبتی که از گردش اون موقع ات نوشتی خیلی با حال بود ، مثلاً نوشتی مورچه های پرکار وفعال ومنظم:)))
یعنی دیگه اینقدر شما خوب روی این دوره های استاد کار داری میکنی که فهمیدی چه جوری با جزئیات به نکات مثبت توجه کنی
بنام خداوند هدایت گر من بنام خداوندی که استاد عباس منش صدای خداوند که باعث شده به عنوان دستی از دستان خداوند چند هزار نفر مسیر توحید ومسیری که سال ها به اشتباه زندگی کردیم بزاریم کنار وبردگریم از یک مسیر. توحیدی بدون تعصب که همیه جهان مطلق خداوند هست وما هم جزئ از خداوند ومن یکی از اون افرادی هستم که بادیدن زیبای ها وساسگزلری کردن اط خداوند به اون سطح تز انرژی رسیدم که توی زندگیم همون انرژی،دریافت نکرده بودم اصلن خداوند مرا با دیدن هممین زیبای ها هدایت کرد خدا شکر میکنم ولی با به وجود اومدن یک تضاد زندگیم ومتمرکز شدن به خاطر عدم آگاهی رو نازبیای ها بهرشدت عزت نفس من شکسته شد وفکر می،کروم دیکه نمی تونم اون عزت نفس واون رابط خوب رو برقرار کنم طوری شده بود که تبدیل نشخورهای فکری وافسردگی شده بود ولی با کرکارد ردن روی همین فایل های دنلودی وخرید دوره احساحس لیاقت وارزشمندی باعث شده تا ارزش های درونی خودم رو پیدا کنم باعث شد هر چند این تعغیر یک درصد هم نشده ولی از خداوند بابت همون یک درصد وهمین مسیرم پیدا کردم که می شود از خداوند سپاسگزارم وهمین نشانه ها روو می بینم واز خداوند سپاسگزارم می کنم ومتوجه ایراد کارم می شوم چون داستان خارج شدن از اون مدار انرزی،خداوند خودش هم برای من بعد نمود واین تضاد داره کمک میکنه که کلی مسائل که از بچگی توی وجود من بوده برطرف بشود دارم مسیر زندگیم پیدا کنم لول این هدایت فکر کردم اومدم خداوند مرا هدایت کرده که بخ یک پولی وتجسم کردن برسم دیگه هرچی از دست دادم رو به دست بیارم وبه همه ثابت کنم که دقیق همین حس باعث شده بود من غرور بگیرم واحساحس خودبزرگ بینی کنم واز مسیر خارج بشوم که خدایا شکرت دارم متوجه می شوم ایراد کارم کجا بوده واز خداونددر خواست میکنم کمکم کنه ایراد مطرف کنم خداوند در قران می فرماید من آدم مغرور وخودپسند رو دوست ندارم قارون هم یکی از ثروتمندترین افراد بود غرور گرفتش وپشت به خداوند کرد ونشانهدای برد برای مردم آن زمان وما باید الان با فرهنگی که آلات دارم وافرادی دارند ثروت خلق میکنن دارن به گسترش جهان کمک میکنند فارغ از دین مذهب یا نژاد هر کس ایمان خودش داره من خودم یکی از اون افرادی بودم که وقتی فیلم های کنار ساحل در کشورهای خارجی میدم وهمیشه از نگاه تعصبی واون نگاه کمبود به این فیلم ها نگاه میکردم واین کمبود چقدر باعث شده که قصاوت های نادرست کنم ولی وقتی به خداوند واون داستان حجاب در قرآن رسیدم خیلی واضع دقیق ایمان رو توی همون کنار ساحل دیدم واحساحس کردم انسان های بل این این ایمان کنار هم به لذت بردن از طبیعت واز نعمت های خداوند بدون این همدیگر رو قضاوت کنن درکنار راحت لذت می برن اون وقت متوجه شدم که اینا چقدر عزت نفس دارن وایمان رو با چادر وریشه نمیشه سنجید وما همیشه بر. احساحس عقاید خودمون همه چیز رو قضاوت کردم عقایدی که به نظرم من کاملا ع
غلط وخدایا شکر خداوند داره از طریق این قانون این درک وفهم رو به من میده من خودم یکی از اون افرادی بودم بهدخاطر تخریب عزت نفس وتخریب خود ارزشمندی خودم فکر می کردم نمی تونم هرگز یو ارتباط با یو جنس مخالف ویا با یک جنس موافق. با افکار بیماری زای که داشتم ودارم برقرار کنم که خدایا شکرت با درک این اگاهی ها برای کوچکترین تعغیر از خداوند سپاسگزارم ودیگه هیج وقت اجازه نمی که دوچار اون غرور بشوم که مسیر گمراه بشوم تا زه خداوند مهربان خدای خیر مطلق هست برای من دار خدای میکنه تا دوباره مسیرم رو ادامه بدهم من یکی از اون افراد بودم که بدون ریاح به خاطر عزت نفس پاینی که داشتم وخاطر کمبودهای برام پیش اومده حاضر بودم بمیریم وحاضر بودم مریض بشم حاضر بودم زندگیم رو از دست بدم بچه ام مریض بشه که دیگران برام اشک بریزن ویا فکر می کردم از طریق می تونم به خواسته هایم برسم به همین خاطروقتی توی دروه احساحس لیاقت بر خوردم واصلن مفهوم ارزشمندی بدون شرط وشروط احساحس که اگر یک روز چهره ات رو ازدست دادی اون احساحس،رو از دست ندی متوجه شدم که اون احساحس احساحس که می توانی برگردی به زندگی احساحسی که باهاش،به دنیا اومدی هر، طور که هستی اون وقت هست که متوجه شدم سال ها با جه باورهای خراب زندگی کردم واون وقت بود که از خداوند خواستم خدایا من می خواهم بعد از سال می خواهم حقیقت رو ببینم وبدونم من می خواهم اول دل خودم رو شاد کنم وبعد تو رو خشنود کنم با قوانین تو خودت کمکم کن که خداوند شکرت خداوند هم بی جواب نذاشت با دیدن نشانه ها وبا سپاسگزاری کردن وکارکردن روی خودم وارزش قائل بودن برای خودم وادل جون سرمایه گزاری روی خودم بتونم معنی درست توحیدی زندگی کردن از نگاه خداوند رو بهفهم وذهنم خالی وبمباران کنم با افکار مثبت با ایمان به خاطر چیزی های چرت وپرت که شنیدم دیدم به خاطر عدم کنترل نکردن ذهنم واز زیبای های خداوند. رو ببینم وساسگزار باشم زیبای ها ی که من درس بده انرژی بده حالا دارم متوجه کلمه ایمان می شوم از خداوند می خوام هرکجای دنیا باشم مطلق بهمن است زیبای ها رو ببینم وسپاسگزار باشم خداوند انرژیش توی همه جهان وجود داره توی همه جهان زیبای های خداوند وجودداره وخداوندمرا در مادرشون قرار بده ودر همین شهر خودم این لیاقت رو پیدا کردم زبیای های رو ببینم ازیک رابطه زیبا بگیر تا یک چهره زیبا ویا هیکل زبیا وتادرختان وتمام خیر برکات خداوند مگر کم هست اینقدر زیاد هست نمی شود اسم برد حتی بادیدن یو اسباب بازی می تونه به من انرزی بده هر چیزی که حال دل مرا خوب میکنه هر چیزی که باعث بشه من توحیدی تر بشوم از راحتی با خودم از کودک درونم تا شادی وخوشحالی درونی باشه فکرهای که به اشتباه فکر می کردم خداوند این سخت گیری رو برا من ایجاد میکنه رو بزارم کنار ومتوجه شدم که این غرورت هست ب خاطر عزت نفس پاینی که دارم جلوی این احساحسات خوبم رو گرفته وقتی متوجه شدم که اونجا استاد توی خیلی از فایل هایش،خودش هست راحت با خودش اونجا که میپره سرتخت لذت بردم وچطور با خودتون لذت می برید نشون میدید ایمانتون درونی هست خدایا شکرت از خداوند می خوام با انرژیش،همان طور که هدایت کرد کمک کنه توحید رو در درونم طبق قوانینش،زنده کنم شرک ها رو یکی یکی برطرف کنم ذهن فقز آلودموموروی کمبودهای کار کنم وبرطرفشون کنم وبا قلب توحیدی قلبی توحیدی تر به سمتدخداوند برم
به نام خداوند روزی دهنده بی حساب
فایل بی نهااایت ارزشمند و تاثیر گذاری بود. سپاسگزارم از استاد عزیزم و مژگان عزیز برای به اشتراک گذاشتن این آگاهی ها با ما.
ابتدا میخوام راجع به اون قسمت صحبت دوست عزیزمون صحبت کنم که گفتن برای رسیدن به یه خواسته باید 3 مرحله رو انجام بدیم.
1) درخواست از خدا
2) انجام دادن قسمت مربوط به خودت به بهترین نحو ممکن
3) صبر کردن و اجازه دادن به خداوند که خودش بقیه کارا رو انجام بده.
قصد دارم که در سال تحصیلی جدید به صورت خصوصی دانش اموز بگیرم و آموزش شیمی رو انجام بدم و در کنارش بهشون کمک کنم که از سال کنکور لذت ببرن و اعتماد به نفسشون بالا باشه.
از اون جایی که دانشجو هم هستم نجواهای زیادی اومد مبنی بر کار نکردن و صرفا درس خوندن. که به لطف خدا دارم باورهای محدود کنده رو ریشه یابی میکنم و باور های قدرتمند کننده رو جایگزین کنم.
ایده ی اول بهم گفته شده و طی چند روز آینده قراره به کمک خدا عملیش کنم.
ایده طوری هست که باور بر ترسم غلبه کنم تا انجامش بدم و از این بابت خیلی خوشحالم . چون که قراره در مسیر رسیدن به این هدف خیلی بزرگتر و پخته تر بشم…
—————————————————————————
بریم سراغ احساس خود ارزشمندی:
1) هیچ کسی دنیست که تمام توانمندی ها رو داشته باشه.
آدم ها باید بپذیرند ک در یه حوضه هایی قوی و در بعضی ضعیف اند…
دقت کردم دیدم توی دانشگاه ، به دوست صمیمیم حسادت میکنم.
مثلا وقتی میبینم یه درسی رو جواب میده یا یه موضوعی رو بهتر از من بلده حسودی میکنم.
ریشه یابی کردم دلیلش و فهمیدم.
دوست من در دوره دبیرستان مدرسه تیزهوشان درس میخونده . و من چون خودم قبول نشدم این مدرسه ها رو به افرادی که تو این مدارس بودن حسادت میکنم و فکر میکنم اونا از من خیلی بهترن.
《درواقع ریشه ی حسادت من، این بود که من خودم و توانمندی هام و باارزش نمی دیدم و فکر میکردم که نمیتونم به موفقیت اون شخص برسم》
با خودم صحبت کردم گفتم فاطمه تو برای قبولی در این مدارس خاص هیچ تلاشی نکردی و صرفا با سوادی که در مدرسه داشتی رفتی آزمون دادی . درصورتی که میشنوی که بچه هایی که قبول شدن چقدر براش تلاش کردن. کلاس رفتن،تست زدن و…
اگر تو هم اون تلاش و میکردی صددرصد قبول میشدی و خودت میدونی که در یادگیری و هوش فوق العاده ای و چیزی از دوستات که تیزهوشان بودن کم نداری که هیچ تازه گاهی بیشتر هم داری.
اینکه کسی اونجا درس میخونده مبنی بر برتری اون نسبت به تو نیست….
دوست من و همه ی کسایی که تیزهوشان درس خوندن آدم های بسیار پر تلاش و ارزشمندی هستند.
من هم پر تلاش و باهوش و ارزشمندم.صرفا تو مدرسه خاص نبودم اونم چون تلاش خاصی نکردم براش.
جالب اینه که حتی رتبه کنکورم هم بهتر از دوستم شده و تو کلاس گاهی میشه بهتر از اونم توی یادگیری . اما از وقتی اومدم به این موضوع توجه کردم و خودم و کمتر دیدم افت کردم از لحاظ درسی و عزت نفسم پایین اومد.
….خیلی جالبه که یه سری کمبود ها در بچگی آدم، چطور در بزرگسالی اثرش و رو شخصیتت میذاره….
2) شخص با عزت نفس با ظاهر خودش راحته همونطوری که هست.
چقدر من لذت بردم وقتی میگفتین که توی آمریکا به ندرت کسی با آرایش غلیظ دیده میشه و آدم ها با هر اندامی که دارن یا ظاهرشون راحتن.
توی ایران( مخصوصا الان) جو متشنجی وجود داره در رابطه با ظاهر.
برعکس آمریکا خانم با آرایش غلیظ خیلی زیاد دیده میشه.
از هر 10 خانم 5 یا شیش نفر به لب ها ژل زدن یا بینی رو عمل کردن . بطوریکه قیافه ها شبیه به هم شده:)
بینی من قوز ذاره و هیچکدوم از فاکتور های یه بینی زیبای الان و نداره.
مدت زیادی بود احساس بدی بهش داشتم و اصلا باهاش راحت نبودم.
وقتی میخندیدم دستم و جلو صورتم میگرفتم تا دماغم معلوم نشه.
متنفر بودم از وقتایی که عینک نزدم و نیم رخ ایستادم و دماغم کاملا مشخصه. تا جایی که میونستم نیم رخ واینمیسادم.
چشام ضعیفه. اصلا تو فکر عمل کردنش نبودم چون میگفتم عینک نمیزنم دماغم خیلی بیشتر خودشو نشون میده
یه روز با خودم حرف زدم قربون صدقه خودم رفتم و نیمرخ از خودم فیلم گرفتم و خداروشکر کردم که بینی دارم.بینی سالم دارم..چه اهمیتی داره که مطابق با فاکتور های زیبایی الان هست یا نیست. من دوسش دارم و خداروشکر میکنم که خدا بهم یه دماغ سالم و زیبا داده.
آره زیبا…مگه زیبایی رو کی تعریف میکنه؟ رسانه.
من از نظر خودم میگم. بینی زیبایی دارم.
از اون روز به بعد خیلی با دماغم راحت تر شدم اما هنوز خیلی جا دارم و باید عشق ورزیدن به خودم و توجه به زیبایی دماغم و تمرین کنم چون تو جامعه و بین افرادی هستم(دانشگاه) که فشار زیاده و آمار عمل بینی و ژل و …خیلی زیاده.
3) تو به عنوان یه انسان ارزشمندی. فارغ از ظاهرت، فارغ از شخصیتت، فارغ از توانایی هات.
عاشق اون لبخندتونم وقتی از مردم آمریکا صحبت میکردین و میگفتین اینجا کسی به کسی کار نداره و فارغ از جنسیت،ملیت و رنگ پوستت بهت احترام میذارن.
به کشور خودمون فکر کردن که چقدر با افغانستانی ها بد برخورد میکنن .
طوری که انگار ایران زمین پدریشونه و افغانی ها انسان نیستن.
_
راجع به حلوا حلوا کردن آدما حرف زدین.
دقت کردم دیدم شخص من افراد زیادی رو حلوا حلوا کردم یا حتی میکنم .
یه دستیار استاد داشتیم که شخصیتش جوری بود انگار باید پاچه خواری و میکردی که نمره بده. یه جورایی خیلی بچگونه نمره میداد.مثلا از هر کی خوشش میومد.
من خیلی حلوا حلوا کردم این آدمو حتی الان که استادم نیست.
من رئیس آموزشگاهی که توش کار میکردم و خیلی حلوا حلوا کردم.
یکی از استادامون و خیلی بزرگ میبینم.
باید این و تمرین کنم که:
به همه ی آدما احترام بذارم فارغ از میزان موفقیتشون.
ولی اونا رو بزرگ نکنم و احترام زیادی نذارم.
ممنونم عالی بود این فایل️️
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
زمانی که با همان چهره هیکل ظاهر خود احساس راحتی داشته و نخواهیم ماسک بزنیم یا آرایش کنیم :
عزت نفس بالایی داریم مردم آمریکا به نسبت ایرانیان: عزت نفس بالایی دارند
در آمریکا شهروند درجه دوم بودن معنا ندارد : مردم آمریکا هیچ قضاوتی در مورد ما و سایر افراد ندارند و ما در ذهن خود اینگونه تصور می کنیم در مباحث مالی: ممکن است تفاوت های بسیار کمی بین افراد قائل باشند
مردم آمریکا: مهاجر هستند و وضعیت مالی بسیار خوبی دارند ثروت و فراوانی در کشور آمریکا به قدری زیاد است : که برخلاف ایران احترام بیشتری برای ثروتمندان قائل نیستند اگر:
مهارت توانایی و اعتماد به نفس داشته و بخواهیم پیشرفت کنیم: می توانیم زندگی عالی برای خود در کشور آمریکا خلق کنیم
خدایا شکرت
عاشقتونیم
لِیکَفِّرَ ﭐللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ ﭐلَّذِی عَمِلُواْ وَیجْزِیهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ ﭐلَّذِی کَانُواْ یعْمَلُونَ ﴿35﴾
(زمر35)-تا خدا بدترین گناهانشان را بریزد و اجرشان را بر طبق بهترین عملشان بدهد.
========================
أَلَیسَ ﭐللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ وَیخَوِّفُونَکَ بِـﭑلَّذِینَ مِن دُونِهِ وَمَن یضْلِلِ ﭐللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ﴿36﴾
(زمر36)-آیا خدا کافی برای امور بنده خود نیست ؟ و شما را از معبودهای دیگر میترساند و کسی که خدا گمراهش کرده باشد دیگر راهنمایی برایش نخواهد بود.
==========================
وَمَن یهْدِ ﭐللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلٍّ أَلَیسَ ﭐللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی ﭐنتِقَامٍ ﴿37﴾
(زمر37)-و کسی که خدا هدایتش کرده باشد او هم دیگر گمراه کنندهای برایش نخواهد بود آیا خدا عزیز و منتقم نیست ؟
============================
سلام به استاد عزیزم و سر کار خانم شایسته عزیزم و سلام به همهی دوستان عزیزم
استاد عزیزم علت اینکه خیلی ها از مهاجرت به کشوری مانند آمریکا هراس دارند به قول مژگان عزیز بحث حلوا حلوا کردن هست
اکثریت ماها در محیطی بزرگ شدیم که نظر مردم، توجه مردم، کسب اعتبار و عزت از عوامل بیرونی واسمون نیاز هست و بهمون قوت و انگیزه میده
حالا در کشوری مانند آمریکا که سرشار از ثروت و علم و تکنولوژی هست، نشان از نبود عواملی که در بالا گفتم، هست.
واسه چنین افرادی، زندگی در چنین کشوری سخت هست، باعث سرخوردگیشون میشه
از نظر من اولین قدم واسهی مهاجرت و در کل موفق بودن، ساختن عزت نفس و احساس لیاقت هست،
زمانی که من برای خودم با هر مدرک تحصیلی، هر چهره ایی، ارزش قائل باشم میتونم در رشته ی مورد علاقه ام بهترین خودم رو ارائه بدم و بهترین ثروت رو در هر کجای دنیا بسازم
اونوقت دیگه چه نیازی هست که منو حلوا حلوا کنن، چون من از درون از وجود خودم راضی هستم و حال دلم خوب هست وبه تایید و توجه کسی نیاز ندارم.
انشاالله که در پناه الله یکتا، شاد، سالم و ثروتمند باشید.
دوستدار شما :سیما
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
زندگی من از زمانی تغییر کرد که قدم در راه تغییر باورهای خودم گذاشتم
از زمانی که خواستم تغییر کنم جهان هم به من کمک کرد و با من همراه شد
قدم به قدم جلو رفتم و اولین چیزی که در من شکل گرفت این بود که به این درک و منطق برسم که خودم از همه چیز مهمتر هستم
خودم برای خودم از همه چیز ارزشمند تر هستم
اول باید خودم را درک کنم
اول باید خودم را دوست داشته باشم
اول باید برای خودم بخرم و تهیه کنم
اول باید به خودم احترام بگذارم
این اول ها برای من سبب شد که دیگران هم همین حس اول بودن را برای من داشته باشند و به من همین احترام بگذارند
واقعا لذت بخش است که برعکس قبل که به بخواهم خودم را به دیگران ثابت کنم دیگران من را بخاطر خودم و از درون دوست داشته باشند
اینها واقعا برای من درس دارد
درسهایی زندگی ساز است که هر چه بیشتر روی خودم کار کنم جهان هم بیشتر به من کمک می کند تا به خواسته های خودم دست پیدا کنم
تمام این جلسات و این صحبت های استاد با دوستان خود یک دوره آموزشی است
به شنیده های خودم با دیگران هرگز دل نسپارم بلکه خودم باید آنها را تجربه و لمس کنم و آنوقت خودم با درک دیده ها و شنیده های خودم قضاوت کنم که این خوب است و یا نه
این صحبت ها واقعا برای من ارزشمند هستند
ممنونم از استاد عزیز بخاطر این فایل های فوق العاده
سپاس از خدای فراوانی ها
استاد
امروز دارم برای یه جایی رزومه م رو آپدیت و بازنویسی میکنم تا بفرستم
آخرین آپدیتش مال دوسال پیش بوده
….
اینکه توی همین دوسال چقددددررر جایگاههای شغلی و تجربیات ویژهای کسب کردم که باید اضافه کنم به قبلی ها بماند،
که بابتش هم خییییلی خوشحال شدم و جالب بود برام این تفاوت،
دوتا چیز دیگه هم توجهم رو جلب کرد
.
یکی اون قسمتهایی بود که دیدم حواسم نبوده و قبلاً احتمالاً من برای اعتبار بخشی به رزومه م و شاید از سر اینکه احساس خودارزشمندی کافی نداشتم از اسم و عنوان دیگران استفاده کرده بودم در کنار خودم و واقعا دلم خواست پاکشون کنم!
چون دیگه نیازی بهشون ندارم
مثل سطوری که نوشته بودم مثلا: همکاری با مجموعه فلانی، یا همکاری با فلان استاد در فلان پروژه ی معروف و گُنده شون بنام فلان…
… خیلی ها دیگه برام بزرگ نبود
(دقیقا این حس رو میشه تشبیه کرد به عکس گرفتن با سلبریتی ها و آدم معروفا / تو تا موقعی که خودتو از اونا پایین تر میبینی افتخار میکنی به انتشار عکسی که باهاشون گرفتی ولی وقتی خودت میشی یکی از همونا… دیگه برات مسخره میشه این کار!)
.
یه چیز دیگه که برام بود
اعتماد بنفس و حسی بود که به من اجازه داد از مهارتها و تسلط هام هم بنویسم!
چرا تا حالا نمینوشتم:
مسلط به فلان تکنیک تخصصی یا مسلط به نرم افزارهای مختلف حوزه تخصصی فلان؟
…. من حتی یه سطر اضافه کردم و نوشتم:
علاقه مند به مطالعه در زمینههای دیگر تخصصی مانند فلان و فلان…
چیزی که اصلا قبلا نمیگفتم
قبلا نمیومدم بنویسم که علاوه بر رشته تخصصی خودم در چندین حوزه دیگر هم تجربه و اطلاعات دارم و حتی کتاب و مقاله چاپ کردم یا تدریسشون میکنم!
…..
چندوقت پیش کارفرمام میگفت تو چرا سرکار همش ساکتی و حرف نمیزنی… به چی فکر میکنی؟
جرأت کردم و بهش از کتاب جدیدم گفتم و گفتم دارم متن فلان مقاله م رو برای کتابم توی ذهنم پخته میکنم تا شب برم و بنویسمش…
و چندبار دیگه هم جرأت کردم تا از دستاوردهای دیگه بهش بگم
کاری که هرگز نمیکردم
چون فکر نمیکردم مهم باشه
ولی گفتنش باعث شد اعتبار بیشتری پیدا کنم
به من گفت تو یک نِرد (گیک) هستی!
خیلی برام قشنگ بود
و حالا تصمیم دارم هیچ کدوم از توانایی هامو دست کم نگیرم و عنوانشون کنم
.
یکی از دوستام توی کانادا میگفت که راز کاریابی خوبش نسبت به دیگران دقیقا همینه که توی نامه ها و رزومه هاش از توانایی هاش میگه
مثلا میگفت میخواستم کارمند بانک بشم ولی همه مسخره م میکردن و میگفتن نمیشه
تو سن بیست سالگی
میگه یه نامه نوشتم و گفتم من سرعت عملم خیلی بالاست و حدس میزنم که میتونم توی چند دقیقه سیصدتا مشتری رو راه بندازم!
….
و میگفت به خاطر همین حرفم منو استخدام کردن سریع
.
من بعد از مهاجرتم فهمیدم که این بدبختا حتی بلد نیستن گاهی با وُرد و اکسل و پاورپوینت و فتوشاپ و اینا کار کنن!
و وقتی من تو رزومم مینوشتم که با مجموعه آفیس و فتوشاپ آشنایی دارم، منو میذاشتن رو سرشون! تو محیطای کاری
…. بخدا چیزای ریزریز، گاهی بزرگتر اونچیزی هستن که به چشم ما میاد
…یه انیمیشن هست بنام فِردیناند
ببینیدش جالبه
قصه دنیاییه که ما رو به رقابت فرامیخونه
حتی اگه دلمون نخواد رقابت کنیم
اونم با گنده تر و قوی تر از خودمون…
.
من به این رسیدم و بارها لازم میدونم به خودم باز یادآوری کنم که
من
برای بعضی بازیها و بعضی رقابتها مناسب نیستم
پس وارد شدن به رقابتهایی که زورم از بقیه کمتره، جز اینکه احساس ارزشمندی منو کمرنگ و بی رنگ کنه چیزی برام نداره
….
این حس رو زمانی بهتر میتونم ببینمش که توی فضای مجازی، شوآف آدمای به ظاهر یا به واقع قَدَرتر از خودمو میبینم
کسانیکه توی مسابقهی داشتن لاکچری ترین زندگی برنده شدن
بچه شون رو توی کشورهای خاص به دنیا آوردن
افرادی که توی بازیِ داشتن بهترین پارتنر تونستن از بقیه جلو بزنن
آدمایی که مهمونی و ریخت و پاشهاشون از گرونترین مجالس ما هم گرونتره
….
من وقتی میدونم توی همچین بازیهایی برنده نمیشم، نباید برم تو بازی
من توی بازیِ بیشتر دونستن و اولین و پیشرو بودن توی رشته تخصصی خودم، نسبتاً برنده به حساب میام…
من دارم توی یک مسابقه دیگه برای شوآف و جلو زدن تلاش میکنم…
…..
ولی چرا؟
چرا هر از گاهی درگیر این رقابتها میشم و باز مقایسه ها حالمو بد میکنه..
….
توی انیمیشنی که گفتم
فردیناند از همه قوی تر بود
ولی اصلا مسابقه نداد
چون از بازیِ رقابت و کی قویتره خوشش نمیومد….
….
چرا منکه این چیزا رو میفهمم، بازم دیدن شوآفهای بقیه حالمو بد میکنه؟
چرا مثل یک لاستیک پنچل میشم و پیسسسسسس بادم خالی میشه؟
من چمه؟
سلام دوست عزیز،
چندتا کامنت اخیرتون تو این فایل رو خوندم و البته داستان هدایتتون، بهتون تبریک میگم به خاطر مهاجرتتون و تمام تجربه ها و موفقیتهایی که کسب کردین. از روی تجربه ای که به دست آوردم نظرم رو میخوام بهتون بگم، به نظر من دوره احساس لیاقت استاد زندگی آدمها رو به معنای واقعی کلمه کن فیکون میکنه، هر جلسه اش شخم میزنه به تماااام وجود آدم و همه چیز رو زیر رو میکنه، به آنچنان شناختی از درون و گفتگو های درونیمون میرسیم که هرچقدررر بگم کم گفتم، بهتون پیشنهاد میکنم حتما و در اولین فرصت این دوره رو تهیه کنید، براتون آرزوی خوشبختی و موفقیت های بیشتر و بیشتر رو دارم،
یه دوستی داشتم که همیشه از رابطه ش با پارتنرش مینالید و اذیت بود اما ازون رابطه در نمیومد
مَرده چهارسال بود جدا از زنش زندگی میکرد و برای زجر دادن زنش طلاقش نمیداد تا زنه نتونه ازدواج مجدد کنه وووو
یه بچه هم داشت
دوست من با این آقا توی یک خونه زندگی میکرد
و از جمله مسائل پیچیده ای که باهاش برخورد میکرد این بود که مثلا میدیدی یه روز طرف خونین و مالین اومده خونه و میگه زنش و پدرش و فامیلاشون تو خیابون گیرش آوردن و با چوب گرفتن زدنش!
درگیریها، لج و لج بازیها و انتقامجوییهای وحشتناکی این بین وجود داشت
یه چیز دیگه این بود که دوستم میگفت منتظرم از من خواستگاری کنه
ولی از یک طرف هم میگفت من دوست دارم با مردی ازدواج کنم که بچه نداشته باشه
…. (یعنی مثل بسیاری از خانم ها که هم پاشون روی ترمز هست و هم روی گاز، طرف رو هم میخواست و هم نمیخواست)
…. خلاصه که خسته م کرده بود ازینکه هربار یکی از مسائل رو بازگو میکرد و من مجبور شدم رابطه م رو باهاش قطع کنم.
….
خودم چندسال پیش توی رابطه ای بودم و از رفتارهای طرف مقابلم رنجور،
به یک رواندرمانگر زنگ زدم گفتم به نظرت چرا پارتنر من این کارا رو میکنه؟ علتش چیه؟
….برگشت به من گفت
هرعلتی که میخواد داشته باشه،
تو بمن بگو که… تو توی چنین رابطهای چیکار میکنی و چرا موندی تو همچین رابطهای؟
انقدر احساس خود ارزشمندی و عزت نفس و اعتمادبه نفست پایینه که ترک نمیکنی این رابطه رو؟
…….
درمورد دوستم
اینو بگم که باورتون نمیشه اینا هردوشون افراد تحصیل کرده و بسیار متشخص از نظر اجتماعی و کاری بودند
ولی به خاطر زخمهای روحی و وابستگی و ترسهای مختلف، دوست من چسبیده بود به چنین رابطه ی بدی!
بهش میگفتم چرا نمیبینی؟
آدمیکه چهارساله اون رابطه قبلیش رو تموم نکرده و هنوز در پی انتقامگیری و جنگه! تو چرا موندی تو همچین رابطهای؟
من اگه بودم،
اصلا از روز اول با مردی که هنوز تکلیفش با رابطه قبلیش معلوم نیست
اصلا وارد رابطه نمیشدم!
من میگم
من دارم خودمو تمام و کمال تو رابطه میذارم ولی اون فرد داره نصفه و نیمکاره خودشو میذاره تو رابطه
چون نصفش درگیر بچه و رابطه قبلیشه (تازه اگه بیشتر ازین نباشه!)
و… حرف من اینه که
در بسیاری از مواقع
باید به خودمون بگیم
من از سر چی توی رابطه یا موقعیتی هستم که داره اذیتم میکنه ولی حاضر نمیشم ولش کنم؟
…..
من همیشه کفشهای بسیار بسیار گرون و مارک و راحت و خوبی میگیرم
اما کم و دیر میخرم
مثلا یه بار خرج میکنم و اون کفش رو سالها میپوشم
میدونم که کفش خوب روی کمردرد نگرفتنم تأثیر داره
روی خوش اخلاق بودنم تأثیر داره
روی اینکه مانعی نبینم و برای کارام مسیر طولانی رو باهاش طی کنم تأثیر داره
و خیلی چیزهای دیگه
و حاضر نیستم برای کفشی که خوشگله ولی راحت نیست و از قضا ارزونه پول بدم
ازون طرف
یه عزیزی هست که همیشه از کفشهاش میناله
هرموقع باهاش میرم بیرون دوقدم نرفته میگه بشینیم…
یا میگه ماشین بگیریم
نمیذاره از منظره و طبیعت و پیادهروی لذت ببریم
…. تو دلم بهش میگم خب عزیز من!
اگه اون فکرتو عوض کنی
و نترسی ازینکه برای کفش خوب خریدن، پول بذاری کنار و یه بار یه کفش خوب بخری
تمام مشکلاتت از زانو درد و غیره حل میشه که!
…. مثلا ممکنه فحش بده به سازنده کفشهای نامرغوب
و من هی باخودم میگم… اصلا اون سازنده لعنتی، بد…. درسته… ولی تو چرا تن دادی به خرید یک محصول بد؟
تو میتونستی اون محصول رو نادیده بگیری و بری از مغازه بعدی کفش بخری!
تو برای پاهات و بدنت و زندگیت ارزش قائل شو!
…….
.
آخ آخ… یادم میاد ازینکه یه روزی تصمیم گرفتم دیگه از وضعیت ایران ننالم
به خودم گفتم، اوکی اصلاً ایران بد، مدیرانش هم بد
تو چرا به بد پا میدی؟
برو آنجا که تو را منتظرند!
….
(شاهین نجفی هم یه آهنگ داشت اون قدیما بنام کجایی دادا، یادتونه؟…
میگفت: اون بد، تو چرا به بد پا میدی دادا؟)
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و تمام دوستان و خانواده بزرگ هم فرکانسی.
خداروشکر با دیدن این فایل من هدایت بزرگ امروزم رو ک درخواست کرده بودم دریافت کردم.
چقدر این بحث خود ارزشمندی و احساس لیاقت مهم و اساسی هست آنقدر مهم ک تمام جنبه های زندگی افراد رو در برمیگره،(مالی،روابط،سلامتی،و..)
اصولا اکثر افراد شاید در دوران کودکی و نوجوانی بارها توسط خانواده،مدرسه،دوستان،همسایه ها و …عزت نفسشون مورد تخریب قرار گرفته،اما بهتره به جای مقصر کردن اطرافیان در این مورد درصدد جبران بربیایم و به فکر کار کردن و اصلاح این مورد در درون خودمون باشیم دقیقا با انجام خیلی از کارها و پافشاری بر انها..
باز هم خداروصدهزار مرتبه شکر بابت شنیدن این فایل ارزنده و صحبت های ارزشمند استاد و دوستان عزیز️
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم
و همه ی دوستای بهشتیم
نشانه ی امشب من این بود و جالب بود
برام که بعداز اومدن از گردش ورسیدن به خونه و انجام تمرین عملی مون ،یادم افتاد که امروز نشانه روز نزدم و وقتی نشانه م رو دیدم خیلی شگفت زده شدم از همزمانی انجام عملی تمرینات مون و این فایل …
کامنتم درساعتی داره نوشته میشه که همه خوابن ومن پای درس ومشقم بیدارم ..
خب بریم سراغ تمرین عملی ما
استاد جانم
طبق قرارمون با رسول جانم ما روزهایی که رسول شیفت نیست تقریبا در هفته چهار روز ،داریم میریم جاده چالوس و طبیعت اطراف کرج البته مسیرهای مختلف وروستاهای مختلف ، توجه وتمرکز گذاشتیم روی دیدن زیبایی های
اطراف مون ..
امروز با ماشین رسیدیم به یه جاده
خوشگل وجذاب کوهستانی
یه مقدار شلوغ بود چون روز تعطیل بود و کنار آبشار نشد ما ناهاربخوریم و ما حرکت کردیم بالاتر بریم که خلوت تره
هیچکسی اونجا نبود و ما درکمال ارامش وزیبایی ناهارمون خوردیم و حدود
نیم ساعت بعد یه عده با دیدن ما که اونجا نشستیم ، اومدن اون منطقه
و جالب بود به رسول گفتم ببین به ظاهر ما تنها اینجا بودیم اما اینها تا دیدن ما اینجا نشستیم و اومدن و جالبه اونجا پرشد از ماشین و ادمها و بچه ها …
چه صحنه هایی استاددیدیم
طبیعتی پراز سرسبزی
اسمانی آبی وصاف
پرنده هایی پروزکنان ورقصان
سگ های خوشگل
آواز قناری های کوچولو
لونه مورچه های حرفه ای
مورچه های پرکار وفعال ومنظم
خورشیدی که باتمام وجودش می تابید و
ادمهایی شاد
چه قدر روابط عالی
چه قدر تمیزی ونظم
چه قدر ماشین های عالی و منظم پارک شده
چقدر فراوانی ونعمت
چه تجهیزات سفر خوشگلی دیدیم
چه قدر آدم خوشگل وخوش دل دیدیم
بزن وبرقص به پا کردن و….
ادمهایی که استاد جانم هرکدوم جداگانه
کناردستشون کیسه زباله بود ..
استاد عزیزم زباله ای رو زمین نبود دراین نقطه و من ایمان آوردم به این حرف شما که هرچی به زیبایی بیشتر توجه کنیم به جاهای زیباتر وبهتر هدایت میشیم .
من ورسول جان وارد فاز عملی دوره ها شدیم وگوش به فرمان اجرای تمریناتی که تو
دوره مقدس 12قدم
فرمودین و رفتیم برای چندمین بار ،با یه خانواده که غریبه بودن و گل پسرشون
به اسم سامیار با بچه هامون بازی میکردن تمرین اگهی تبلیغاتی انجام دادیم و تمام توجه ما بیان ویژگیهای شخصیتی مون بود
هرچند هرکدوم مون جداگانه انجام دادیم
و این دفعه میتونم بگم عالی بود چون دوره خودشناسی احساس لیاقت و اینکه باور کنیم از درون ارزشمندیم خیلی زیاد کمک مون کرد .
چقدر این افراد که این تمرین باهاشون انجام دادیم خوششون اومد وکیف کردن .
تومسیر برگشت خوشحال بودیم که پنج ساعت در دل طبیعت تونستیم تمرین عملی انجام بدیم و بارها از درون احساس ارزشمندی کنیم وقدم عملی برداریم .
شاید به ظاهر این تمرین ساده بیاد اما از دلش نتایج بزرگی درمیاد تجربه ی ما اینو نشون داده بهمون .
بعداز انجام دادن این تمرین ساعت هشت
شب ما درمسیر برگشت بودیم وترافیک شدید جاده و داشتیم فایل شما را گوش میدادیم که ده دقیقه نشده بود ماشین پلیس دقیقا جلوی ماشین ما ایستاد وگفت آقا جاده یه طرفه کردیم و راحت برید و ترافیک همون جا وهمون لحظه تموم شد و ما درعرض 35دقیقه رسیدیم خونه مون.
جالب بود رسول جان گفت که خدا این جوری راهها رو باز میکنه و آسون میشی برای آسونی ها
خدایا شکرت هزاران بار شکرت
استاد عزیزم اشکم دراومد گفتم خدایا من یه تمرین انجام دادم نذاشتی به ده دقیقه بکشه وجوابمو دادی که باورکنم
من یه قدم بردارم خدایا صدها قدم به سمتم میایی ومنو در آغوش میکشی .ومن ایمان دارم به قدرتت.
این نتیجه ی خوشگل وشیک ومجلسی و درظاهر کوچولوی فندقی رو حالا من نه تنها وارد دفترم کردم ونوشتم
وارد کامنتم هم کردم تا یادم باشه از دل این نتیجه ی جذاب و دست به نقد امروزمون
هزاران اتفاق و نتایج بزرگتر قراره از راه برسه به شرط
دیدن و توفیق شکرگزاری بیشترمون ان شاالله.
چقدر بزرگی خدایا چقدر مهربانی خدایا .
استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم سپاسگزارم از وجودتون که همچنان دارید درس زندگی درمسیر توحید رو بهمون یاد میدین و الگوهای جذاب
زندگی مون هستین .
عاشقتونم
خیلی دوست تون دارم
خدا حفظ تون کنه ان شاالله
چرااااااااااااااااااااااااااااا
فااااااااااااااااااااااطمه
چرااااااا اینقدر تو خوب و مهربوووووون هستی؟؟؟؟
بابا تا به کیک میخوای اینقدر عاااااالی و فوق العااااااده باشی
سلام:)
فاطمه عزیزم این فایل رو امروز صبح خدا نشونم قرار داد و عنوان فایل رو دیدم گفتم دقیقاً همینه
من یه حرکتی برای بالاتر بردن احساس لیاقتم زدم تا الان خوب بود واقعاً ، یعنی در اصل به من الهام شد
چون من میخواستم احساس لیاقتم رو درست کنم ولی دوره احساس لیاقت رو هنوز نخریدم چون توی دوره مقدس 12قدم هستم
چند بارم از خدا نشونه خواستم و به طور خیلی واضحی عین اون چند باری که نشونه خواستم خدا به من گفت باید تمرکزم روی دوره 12 قدم باشه تا بعد ببینم چی میشه
بابت همین ازش خواستم حداقل به من بگه چیکار کنم روی این موردم یعنی بالا بردن احساس لیاقتم کار کنم به من گفت بشین ارزش ها و ویژگی های مثبتی که توی خودت داری رو بنویس بعد هر روز بخونشون
منم همین کارو کردم
واقعاً خوب بود
ولی باز احساس میکنم باید روی این مورد بیشتر کار کنم
در مورد ویژگی های مثبتی که از گردش اون موقع ات نوشتی خیلی با حال بود ، مثلاً نوشتی مورچه های پرکار وفعال ومنظم:)))
یعنی دیگه اینقدر شما خوب روی این دوره های استاد کار داری میکنی که فهمیدی چه جوری با جزئیات به نکات مثبت توجه کنی
دمت شما هم گرم
خوشحال شدم دیدمتون ، ایشالله سری بعد توی فایل های ثروت ببینمتون :)))
کله بچه های خوشگلتو از طرف من ببوس ، یادت باشه از طرف منااااا دارم جدی میگم:)))
یعنی قبل از اینکه خواستی کله هاشون ببوسی اول توی دلت نیت میکنی میگی از طرف حسن قربه اله :))) این یه تیکه آخرو شوخی کردم
شما بسیار انسان مودب باشخصیت خوش برخورد خوش اخلاق شاد واقعاً هر چقدر بگم کمه ، مراقب خوبی ها و این ویژگی خداگونه ات باش دختر نمووووونه
حق نگهدارت
سلام جانانه خودم ورسول جانم
به حسن عزیز و متعهد
سپاسگزارم از لطف ومهرتون رفیق جان مون
خداروشکر هزاران بار شکر
برای تمرین نوشتن ویژگیهای مثبت شخصیتیت و اثرگذاری مهمش که رسیدن به حال خوبه
که ان شاالله پایدارباشه .
نوشتن عالیه و معجزه میکنه واقعا
یه دفتر خوشگل هم بذارید برای نتایج شیک ومجلسی تون و
هر اتفاق کوچیکوبزرگ رو بنویسید
خیلی لذت بخش تر میشه
همین دریافت کامنت از شما وارد دفتر نتایج من شد همراه با کلی
انرژی واحترام و احساس ارزشمندی
خداروشکر برای وجود ارزشمندت دراین سایت بهشتی.
یه پیشنهادم کنم
فایل قدم سوم جلسه دوم
درزمینه عزت نفس وسبک شخصی عالیه و خداروشکر دارین دوره رو ،
اونجا استاد یه تمرین گفته در قالب سوالات مجدد انجامش بدید خیلی عالیه .
سفارش شما هم با نیت خالص و مهربانی انجام دادم وتحویل کله ی بچه ها دادم سپاسگزارم از محبت شما
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره
ان شاالله