گفتگو با دوستان 21 | کلید زنده نگه داشتن انگیزه ها - صفحه 1

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    349MB
    22 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 21 | کلید زنده نگه داشتن انگیزه ها
    21MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

95 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الیاس زندیه گفته:
    مدت عضویت: 1672 روز

    خدا رو شکر خدایاشکرت خدایا شکر خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    حالم خیلی خوبه حالم خیلی خوبه خالم خیلی خوبه حالم حیلی خوبه عالم خیلی خوبه حالم خیلی خوبه

    به نام خدا

    سلام به همه عباسمنشی ها

    باورم نمیشه که این دنیا چقدر دقیقه خدا جون

    محسن دقیقا سوال من رو پرسید

    من هم یه زمانی هیچ افتخاری تو زندگیم نمی دیدم بخودم گفتم یه چیز خوب می خوام تو زندگیم که بعدا بگم اقا من فلان کار رو کردم پس از این کار هم برمیام

    بسیار چاق بودم و تو مدرسه مسخره میشدم به دلایلی و درسم هم افت کرده بود در برهه آب و تصمیم گرفتم که تغییر کنم و نتیجه اون شد که :

    ۲۴ کیلو توی چند ماه کم کنم به رشته مورد علاقم رفتم توب فوتبال جزو تین منتخب شدم توی شنا چندی رتبه آوردم تو شهر و تو استان سوم شدم

    با کسانی دوست شدم که مجانی هر روز استخر می رفتم

    شاگرد داشتم و آموزش می دادم

    تیم نداشت شهرمون و عضو تیم شهر دیگه شدم و به سرعت کاپتان اونجا شدم

    یه مدت با دکتر های متخصص که استخر کرایه کرده بودند تمرین می کردم

    آخرین مسابقه چندین متر نفر دوم از من جا موند

    در درس شکوفا شدم

    گاهی از روز ها ۱۲ ساعت مطالعه داشتم

    سحر خیز شده بودم

    رابطم با خدا عالی شده بود

    کلی لباس و چیر های جدید بر خلاف گذشته وارد زندگیم می شد

    ماه رمضان کلا روزه بودم و شبا بیدار بودم و با خدا صحبت می کردم خیلی بهم نزدیک شده بودیم

    یوگا یلد گرفتن و در اون تا حد خوبی پیش رفتم

    در آزمون تیزهوشان و همچنین نمونه دولتی قبول شدم

    خدا شاهده یه مدرسه تیزهوشان تو تهران توی رویام بود و من از شهرستان به تهران مهاجرت کردم و نمره من به اونجا خورد و همه چیز عالی شده بود اما شل کرمد دیگه عمل کردن و حرکت رو کنار گذاشتم یا اینکه بهتر بگم راحتی تکون نخوردن بهتر از تلاش کردن بود

    و من فک می کردم همه چیز می دونم و تو توهم من دیگه فوقالعاده هستم بودم

    خودم می دونستم که دارم گول ذهنم رو می خورم و همین دونستن و باز دست کشیدن از تغییر و بهبود بزرگترین ضربه رو بهم زد

    به قول قرآن اونهایی از راه درست باز می گردند وقتی می دونن که اینکار درسته و با آگاهی کامل دوباره مسیر اشتباه قبلی رو طی می کنند مانند سگی هستند که چه آنها با آنها کاری داشته باشی (شاید منظور نشونه ها و هدایتی باشه که بخش توجه نمیشه)

    چه کاری نداشته باشی (تضاد نباشه) پارس می کند(تغییری توی زندگیش ایجاد نمیکنه و همون مسیر قبلی پر از انتقاد و اعتراض پوچ رو طی می کنه )

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  2. -
    نرگس در مسیر توحید گفته:
    مدت عضویت: 1617 روز

    به نام خالق یکتا

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و همه ی دوستان

    سپاسگزارم استاد عزیز بابت این همه آگاهی هایی که بهمون میدی و خیلی واضح کلام خداوند رو جاری میکنید برامون

    منم یه دوره ای از زندگی توی سن ۱۸ تا ۲۰ سالگی این تمایل که گفتین فقط بشینم و هیچ کاری نکنم و تلویزیون نگاه کنم رو تجربه کردم برام خیلی دوره سختی بود از صبح تا شب بشینم و تلویزیون نگاه کنم و در واقع شنیده ها و دیدهایی که از تلویزیون بود برای ذهنم برنامه ریزی میکرد به حدی رسیده بودم که وقتی توی خونه تنها میشدم چون نمیدونستم موجودیت خدا چطوریه و بخاطر فیلمها و سریالهایی که دیده بودم که مثلا بهشت و جهنم رو مثلا به تصویر میکشیدن دچار افسردگی شده بودم وقتی تنها بودم همش فکرایی میومد که میترسیدم از همه چیز به هر چیزی که نگاه میکردم فکر میکردم میخوره منو روزایی میشد که دو هفته غذا نمیخوردم فقط گریه میکردم تا حدی که دیگه نای راه رفتن نمیموند برام وقتی با مسیر توحید آشنا شدم و اومدم توی این مسیر فهمیدم چون کنترل زندگیم رو داده بودم به ذهنم به نجواهای شیطان

    واقعا خیلی برام سخت بود

    رفتم پیش روان پزشک دارویی که بهم داده بود بهم آرامش نمیداد چون درد من درونی بود و چیزای بیرونی اثری نداشت من خودم رو گم کرده بودم ولی با قدرت خداوند از اون شرایط اومدم بیرون رفتم کلاس زبان ثبت نام کردم کلی دوستای خوب پیدا کردم اون موقع خیلی خجالتی بودم خیلی به سختی با کسی حرف میزدم با جنس مخالف بخاطر چیزهایی که شنیده بودم که اصلا نمیتونستم حرف بزنم

    اما از بچگی میدونستم حقیقت جهان این که افراد میگفتن همیشه دنبال حقیقت میگشتم همیشه خودم رو جدا میدیدم از اطرافیانم میگفتم من مثل اونا نیستم شک داشتم به مذهبی که داشتم شک داشتم به خدا نمیدونستم چطور خدایی رو میپرستم با چیزهایی که دیده بودم فکر میکردم خدا خیلی دوره ازم چون هر کسی رو که میدیدم داره دعا میکنه فریاد میزد و صورتش رو میگرفت بالا فکر میکردم خدا خیلی دوره باید خیلی فریاد بزنه که صداش برسه از زمین تا آسمان به خدا

    من همواره دنبال واقعیت بودم

    زمان بچگی وقتی میدیدم کسی فوت میکرد و افراد ناله و فریاد میکردن من همون موقع این فکر میومد به ذهنم میگفتم مگه نرفته پیش خدا پس چرا اینا اینقدر گریه میکنن یعنی این خدایی که میپرستیم اینقدر ظالمه و ترسناکه که اینا اینقدر وحشت دارن از همون موقع خاستم هدایت بشم به شناخت خداوند برخلاف بقیه میخاستم بدونم خدا چه شکلیه و چقدر قدرتمنده

    همیشه این فکر باهام بود که خدا رو بشناسم

    من برخلاف بقیه دوست نداشتم وقتم رو با چیزهای الکی سر نکنم همیشه درحال مطالعه بودم میخوندم و مینوشتم هر کتابی که بهم آرامش میداد بیشتر از خوندن نوشتن رو دوست دارم

    به غیر از اون دوسالی که در افسردگی بودم

    توی سن ۲۳ سالگی هم مدار شدم با شناخت حقیقت اومد تو فرکانس توحید با کارگاه تندخوانی زندگیم زیرورو شد

    بله درسته ما انسانیم و احساسات داریم و اگر میخایم موفق بشیم باید بتونیم از همه ی احساساتمون کار بکشیم یعنی همه ی احساساتمون برای یه صحنه ای از زندگی نیازه مثلا ترس اگر ترس نداشتیم خودمون رو از بلندی پرت میکردیم پایین و اتفاقی که بعدش میوفتاد

    یه کوچولو درک کرده بودم احساسات رو اما کنترل کردنش یکم برام سخت بود استادم یه انیمیشنی معرفی کرد بهم که خیلی جالب بود برام انیمیشن درون و بیرون خیلی چیز جالبی رو نشون میده هر چند وقت یکبار میبینم این انیمیشن رو فکر میکنم در مورد احساساتم که چطور بهتر میتونم کنترلش کنم الان بهتر درکش میکنم وقتی ما بتونیم احساساتمون رو بشناسیم کنترل رو دست خودمون بگیریم به خودمون نزدیکتر میشیم به آرامش بیشتری میرسیم

    هر چقدر بیشتر میشنوم در مورد قوانین جهان تشنه تر میشم هرچی بیشتر میفهمم خالی تر میشم و نمیفهمم

    غرور به نظر من مثل کوزه ای میمونه که پر از آب هست و بخوایم هی آب تازه بریزیم توش مگه میشه؟ جایی نداره برای آب تازه اگر بخایم آب تازه بریزیم توش باید آب قدیمی رو خالی کنیم تا کوزه بتونه آب جدید رو تجربه کنه

    انسان هم دقیقا مثل همین کوزه میمونه اگر مغرور باشیم و بگیم نه ما همه چی دونیم و نیازی به راهنمایی کسی نداریم و نیازی به الگو نداریم مثل آب توی کوزه بو میگیره و قابل خوردن نیست افراد مغرور هم همین طور وقتی با غرور صحبت کنن آدم حالش بد میشه از گوش دادنش

    پس برای تجربه ی زندگی جدید و هر چیز جدید باید خودم رو خالی کنم از افکار گذشته چیزهایی که از طریق خانواده، جامعه، مدرسه کردن تو مخم باید خالی بشم تا بتونم به درک بیشتر قوانین الهی برسم

    در مطالعه قران خیلی جاها وقتی پیامبران میپرسن از مشرکان که چرا بت میفرستید میگن چون پدرانمان را در چنین کاری یافتیم

    پس من به این نتیجه میرسم که پیرو آنچه که از پدرم میبینم رو با قانون میسنجم که آیا میتونه برام الگو باشه یا نه در ۹۹ درصد مواقع دیدم نیست و اون کار رو خودم سعی کردم تکرار نکنم

    وقتی با گروه عباسمنش آشنا شدم و شنیدم دیدم گفتم دقیقا همون چیزیه که من از بچگی دنبالش بودم و هستم بهم آرامش میده چون حقیقته جهانه بعد از آشنایی با این مسیر قران رو با معنی خوندم با حرفهای استاد سنجیدم دیدم درسته چند بار قرآن رو تا اواسطش مطالعه کردم دوباره از اول شروع کردم اما اینبار که شروع کردم خواستم تا آخر برم الان آخرای قران هستم و بهتر تونستم درکش کنم بهش نزدیکتر بشم در چند جای قرآن گفته شده دین رو فرقه فرقه کردند و گروه گروه شدند به پیامبر گفته تو کاری با اونا نداشته باش سرکارشون با منه اگر میخای مومن واقعی باشی پیرو دین ابراهیم باش که یکتا پرست بود او موحد بود و مشرک نبود

    قبلا قرآن میخوندم بدون هیچ درکی و به زبان عربی

    ولی الان که میخونم بهم آرامش میده

    افراد برای عبادت کردن خدا زمان هایی مشخص کردن روی سجاده که هستن خدا خدا میگن خیلی ها وقتی دارن سورهای قرآن رو میخونن هیچ درکی ندارن فقط بخاطر ترس میخونن به محض اینکه نمازشون تموم شد و سجاده جمع شد کلا خدا رو از یاد میبرن اینا رو دیدم که دارم میگم نمازی که هیچ آرامشی درونش نیست مثل قبلا خودم خداوند در قران گفته چه نشسته، چه خوابیده، چه ایستاده میتونید خدا رو ستایش کنید چراکه خداوند بر شما سخت نمیخاهد

    بعضیا نماز میخونن تند و تند انگار باری سنگین هست رو دوش شون که باید بذارن زمین بدون هیچ آرامشی انگار کسی اسلحه گرفته سمتشون که فقط باید انجامش بدن

    افرادی که روزه میگیرن فکر میکنن که فقط به نخوردنه که چیزی نخورن هیچی نمیخورن اما غیبت میکنن، دروغ میگن، تهمت میزنن،……. خیلی کارای ناپسند دیگه انجام میدن میگن ما روزه ایم همش سرشون تو زندگی بقیه اس که چیکار کردن چرا این رفت اینجا چرا اون رفت اونجا

    پناه میبرم به خدا

    بینهایت سپاسگزار پروردگارم هستم که دور نگه داشته منو از این کارهای ناپسند

    سپاسگزارم استاد عزیزم بابت این صحبت های عالی و لذت بخش

    انشاءالله که در آمریکا میبینیم تون در آینده ای نه چندان دور

    در پناه خدای یکتا شاد، سلامت،سعادتمند،سربلند باشیم در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  3. -
    1234 گفته:
    مدت عضویت: 2247 روز

    به نام خالق

    سلام به استاد نازنین وخوبم ومریم مهربان و دوستان عزیز

    استاد عزیز که درّ و گوهر از دهانش میریزه این بار به مراحل پیشرفته تری از موفقیت اشاره میکنه ،جایی که خیلیها تونستن موفق بشن و به موفقیتهای خیلی بزرگ رسیدن ولی باز هم خیلی از همینها توی این باور مشکل دارن و رو به افول میرن و اون نور موفقیت و هدایت کم کم تو وجودشون رو به خاموشی میره. من همزمان دارم دوره ه ثروت یک رو میگذرونم و ریشه این باور بخوبی اونجا تو جلسه سی ام توضیح داده شده که، یک باوری وجود داره که بعد از هر اوجی حضیضی وجود داره و بعد از هر فرازی ،فرودی و بعداز هر عرشی ،فرشی. مثلا خیلی شنیدیم که زیاد نخند ،چون بعد از هر خنده زیاد اتفاق بدی میفته و گریه زیاد بدنبال داره.

    نردبان این جهان ما ومنیست

    عاقبت این نردبان افتادنیست

    لاجرم آن کس که بالاتر نشست

    استخوانش سخت تر خواهد شکست

    بهمین خاطر اولا از موفقیت و اوج گرفتن ترسیدیم ثانیا فکر میکنیم اگر اوج بگیریم هر لحظه باید منتظر سقوط و شکست باشیم.

    و باور مخدود دیگه اینکه با رسیدن به هر آسایش و محیط امنی ذهن میگه که الان که همه چی نسبتا خوبه دیگه میخوای چکار کنی؟ بشین زندگیتو بکن و یا اینکه دیگه مادیات بسه برو دنبال معنویات و اینطوری خیلیها رو از ادامه خلق و گسترش زندگیشون بازمیداره.

    وچقدر زیبا و دقیق و کاربردی دست میزاره روی تمرین دقیق که درمان این باور محدود هست و اون اهرم رنج و لذت هست که من چندین بار ازش استفاده کدم و فکر میکنم که شیوه استفاده از این اهرمهای رنج و لذت هم تکاملی هست و هر بار بهتر میدونیم که چطوری باید ازش استفاده کنیم.و فکر میکنم تنها مورد استثنایی ودرستی که خودمون عمدا حال خودمون رو با هر شدتی که بتونیم بهتر ، بد میکنیم همین اهرم هست و تو قرآن هم به وفور از این اهرم استفاده شده مخصوصا جاهایی که بحث بهشت و جهنم رو داره میگه با حالتی غلیظتر سعی میکنه که اونها رو توصیف کنه.

    این جزو تنظیمات پیشرفته ذهن هست و استاد عزیز هم میگه منم دارم سعی میکنم که این همه موفقیت در تمام زمینه ها مانع پیشروی و رشد من نشه و هی دارم فعالیتهایی رو انجام میدم.

    خداییش خیلی هم مهم هست که این همه موفقیت های نجومی داشته باشی و بتونی همچنان اون تشنگی رو در خودت نگه داری.

    تمایل طبیعی انسان به حرکت نکردن است ولی خوشا به حال کسانی که همیشه اون حالت تقوا و خودکنترلی رو دارن و سوار بر ذهنشون هستن و ذهنشون رو به خدمت خودشون و لذتها و موفقیتهاشون درآوردن.

    ودر آخر در مورد حسادت مولد یا غرور مولد و یا ترس مولد و مفید صحبت شد که اینها به خودی خود اگر در خدمت باورهای قدرتمند کننده ما باشن ،چیز بدی نیستن و میتونن خیلی هم باعث موفقیت و ارتقای ما بشن ولی اگر به خدمت باورهای محدود کننده و بازدارنده ما دربیان اونجاست که باعث مشکل و ضرر ما خواهند شد.

    همه ما به یک اندازه به نعمتهای خداوند دسترسی داریم.

    این جمله ای بود که استاد عزیز امروز دم صبح توی خواب بهم گفت.

    ومن این جمله رو بارها از دوره ها و فایلهای دانلودی از استاد شنیده بودم ولی این بار انگار درکی عمیقتر رو به من انتقال داد.

    الهی هزاران مرتبه شکر.

    🌿🌼🌾🌿🌼🌾🌿🌼🌾🌿🌼🌾🌿

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای:
    • -
      اعظم م گفته:
      مدت عضویت: 1345 روز

      سلام دوست عزیز وگرامی،،،از کامنت شما بسیار لذت بردم ،،نکات دقیق و بسیار زیبایی را بیان کردید ،،ولی در آن شعر مولانا

      نردبان این جهان ما ومنیست

      عاقبت این نردبان،،،،،،،،

      ،،،،،،،

      منظور مولانا این نیست که ثروتمند نشویم وبرای ثروتمند شدن تلاش نکنیم وثروتمند شدن خوب نیست!!!!

      ،،منظورش این است به هر موفقیتی که رسیدیم مغرور نشویم،چون غرور مارا به پایین ،میکشاند و بگوییم این من بودم ،،،نه این ما نبودیم ،خداوند بزرگ بود که مارا هدایت کرد وما بندگی کردیم و به هدایت او گوش دادیم و پیشرفت کردیم،اتفاقا،مولانا در همه ی اشعارش گوشتزد می کند وصل شدن به عقل کل برخورداری از بینهایت آرامش ،،و شادی وفراوانی به همراه دارد ،،البته بدون غرور وخود خواهی،و این که بگوییم من بودم!!!

      منظور این است که به عقل ناچیز خود مغرور نشویم .که به قول استاد چک ولگد های جهان را میخوریم

      اتفاقا بارها شنیده ام که خود استاد عباس منش میگویند من هرچه دارم از هدایت الله است

      مولانا اقیانوس بی نهایتی از عظمت وفراوانی خداوند را به ما نشان میدهد که کلید آن رهایی از منیت وغرور وخودخواهی است،وگرنه هیچ جایی ثروتمند شدن را نکوهش نمیکند

      موفق باشید دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    Asma Heravi گفته:
    مدت عضویت: 1662 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیز و مریم جان عزیز

    خدایا شکرت برای وجود نازنین استاد و مریم جان و ایده ی بسیار مفید کلاب هوس چقدر انسان درس میگیره مخصوصا این جلسه چقدر آگاهی ها که همه ما انسانیم و احساس حسادت و غرور جز احساسات انسانی ماست…ابنکه اگر به خودشناسی برسیم چقدر از همین احساساتی که میتوانند مخرب باشند چقدر میتونیم به نفع خودمون استفاده کنیم و این احساسات مولد ما باشند..به قول مریم جان عزیزم…

    این احساسات میتونن جرقه ای در ما ایجاد کنند برای حرکت برای بهبود ..برای پیشرفت بیشتر …

    استاد جان چقدر قشنگ این مسئله رو باز گردید که فاصله فرکانسی رو رعایت کنیم در الگو برداری ..

    این مسئله در این جلسه برام باز شد.. وقتی الگو من نزدیک باشه به من خیلی راحتر احساس توانایی و قدرت میکنم خیلی انگیزه ای بیشتری در مسیر دارم خیلی امید بیشتری دارم تا اینکه الگو من فرسنگ ها فاصله داشته باشد…خدایا شکرت

    خدایا شکرت هر وقت حسادت میکردم احساسم خراب میشد میگفتم الان در مسیر درست نیستی…

    اما الان آگاهانه یاد گرفتم این طبیعت یک انسان تو باید الگو بگیری از شخص که اگر اون تونسته تو هم میتونی….برای خدا فرقی نداره همه رو به یک اندازه دوست داره…به همه به هر اندازه ی که بخواهند میدهد..او مثل مادری است که همه ی فرزندانشو به یک اندازه دوست داره❤❤❤

    پس اون تفاوت در ذهن ما انسانهاست در باورهای ما…

    چقدر عالی این نگاه چقدر خوشحالم وقتی می شنوم صحبت های استاد که این احساس حسادت یا غرور طبیعی …

    فکر میکردم من درست روی خودم کار نکردم که اون حس میاد….

    الان فقط از اون احساس الگو میگیرم و من هم میتوانم رو جایگزین میکنم با قدرت با عشق با انگیزه..به مسیرم ادامه میدهم و قبل از رسیدن به هدفم( در نزدیکی رسیدن به آن )

    هدف بعدم رو مشخص میکنم… کاری که قبلا بعد از رسیدن هدف انجام میدادم…

    اره زندگی یه جریان همیشگی تداوم…و بزرگ شدن…

    همیشه با خودم میگم خدایا درک مرا نسبت به حرفهای استاد و قوانین جهانت بالا ببر

    خدایا ظرف وجودم را بزرگ کن…خدایا مرا بیفزا..ایمان مرا امید مرا توکل مرا…

    استاد جان مریم جان دوستون دارم یه دنیا براتون بهترینها و آرزومندم 💞💞💞💞💞😍😍😍😍✋✋✋✋💐💐💐💐

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  5. -
    poryanazari گفته:
    مدت عضویت: 3026 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به همه دوستان عزیز

    این فایل رو من دوبار با دقت بهش گوش دادم و نکات مهمی رو ازش یاد گرفتم که برای خودم و شما مینویسم که کمک کننده باشه

    اولین فایل این دوست عزیزمون محسن که صحبت کردن با سن ۲۲ سالگی ازدواج کردن ، کسب وکار ، خرید خونه پس نشون میده که سن و سال هیچ ربطی به موفقیت نداره و این خیلی الگوی خوبی هست برای کسانی که سن پایینی دارند میتونه مقاومت های ذهنیشون رو بشکنه که با سن پایین هم میشه به خیلی موفقیت ها رسید

    و خدا میدونه که چقدر بعدها افراد با شنیدن این الگوها به خودشون بیان و حتی افرادی از سن های خیلی پایین تر به موفقیت های بزرگی برسن من خودم توی سایت دوستانی رو می شناسم که فعالیت دارن اونم چه فعالیتی که ۱۴ساله هستند و داره نشون میدن که سن موفقیت هی داره پایین تر میاد

    به نظرم من بزرگترین نکته ی که میتونم به خودمون بگیم وقتی که داریم میبینم که هیچ کاری در راستای بهبود انجام نمیدیم اینه که ببین اگه تغییر نکنی و قدم برنداری همین چیزهای که داری هم بعد از یه مدت از دست میدی و اگر قدم برداری و بری جلو لذت های بیشتر و نعمت های بیشتری از اینی که داری وارد زندگیت میشه پس حرکت کن

    یاد گرفتم که تمایل طبیعی انسان به سکون و حرکت نکردن هست و این چیز طبیعی هست اگر در زندگی مدت خیلی کوتاهی دچار این موضوع شدیم فکر نکنیم که یک بیماری هست

    و خیلی هم جالببببه که انسان های که دچار این موضوع میشن ذهنشون بهشون میگه که فقط تو این مشکل رو داری تو این بیماری رو داری بقیه اینطوری نیستن و تو یه مشکلی داری در واقع همه ما تو زندگی این موضوع ممکن رخ بده برامون ولی ذهن ما به همه ما میگه نه اونا اینجوری نیستن توی که این شکلی هستی اما واقعیت اینه که همه همین شکلی هستن اما کسانی که توانایی کنترل ذهن دارن این موضوع رو تلاش میکنند که به بهترین شکل ممکن مدیریت کنن مثل کریس رونالدو یا راجرد فدرر، تام بریدی و … خیلی های دیگه که با این نوع تفکر نتایجشون هم مشخصه دیگه عملا نتایج زندگی افراد نشون میده اون نوع طرز تفکر چه ثمراتی به همراه داره

    توی مثال رونالدو نشون میده این آدم گشنه موفقیت هست که ۵ توپ طلا گرفته اگر که اینجوری نبود تو باد همون توپ طلای اول می خوابید و دیگه توپ طلا های بعدی تکرار نمی شد دیگه دومی و سومی چهارمی و پنجمی در تکرار نبود

    یاد گرفتم قبل از اینکه به یک هدفی برسم هدف بعدی رو انتخاب کنم و براش حرکت کنم و همچین افرادی که از من پایین تر هستن رو به صورت ناخودآگاه الگو قرار ندم که خدا رو شکر حالا که ما به بدبختی اینا نیستیم بلکه افرادی رو الگو قرار بدم که از من بالاتر هستند و بگم اگه اونا تونستن منم میتونم اگه اونا دارند منم میتونم داشته باشم این مثالی که زدین من یه نوع حسادت خوب دارم حسادتی که باعث حرکت میشه بجای تخریب من یاد این داستان مرغ و تخم مرغ ها افتادم که شما با دیدن اون آدمی که در اون جای تخم مرغ ها رو باز کرد و اون همه تخم مرغ رو جمع کرد بجای اینکه بگین خوشبحالش اون داره من ندارم گفتین منم میخوام همچین چیزی رو و دقیقا به همین تجربه ختم شد ما تو سریال زندگی در بهشت میبینم که چقدر تخم مرغ اون جا جمع میشه واقعا هم لذت بخشه برای من جمع کردن اون تخم مرغ ها حتی از خوردشون لذت بخش تره

    خیلی خیلی لذت بردیم از این فایل عالی

    «آگاهی یک گنج است و تمرین کلید آن»

    در پناه الله مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  6. -
    زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
    مدت عضویت: 2258 روز

    در مورد حسادت، چیزی که من بهش رسیدم در مورد خودم اینطوریه که:

    حسادت به این معنا که چون من ندارم پس نمی‌خوام اون فرد هم داشته باشه نیست❌

    بلکه می‌خوام من هم داشته باشم. ✔️

    یکسری ها چون خودشون اون موقعیت ایده آل رو ندارن، حتی نمیخوان کس دیگه هم داشته باشه، ولی چیزی که من درونا به خودشناسی رسیدم، می‌خوام هم اون شخص داشته باشه هم من.

    در مورد هدف گزاری هم، من حتی در طراحی و تولید محتوای سایتم، یه قدم مونده تموم شده سریع بعدی رو مشخص میکنم، اصلا توی ذهنم میاد قدم بعدی، اینقدر که ایده و برنامه دارم.

    و دیروز فکر میکردم اینقدر هدف و خواسته در زمینه های مختلف دارم، تا ده سال آینده وقتم پره😅

    برای بعدش هم ده سال دیگه هدف گزاری میکنم.

    چیزی که به ذهنم میرسه وقتی به موقعیت استاد رسیدم بعدش چی می‌تونه هدفم باشه، اینه که، نزدیک تر بشم به خداوند، اینقدر که بتونم از قدرت های نهفته ی درونم که خداوند بهم عطا کرده استفاده کنم. بشم مثل موسی که عصا به اذن خدا مار شد، بشم عیسی که قادر بود مرده هارو زنده کنه، و یا به پرنده ای که از گل ساخته شده جان ببخشه، یا سلیمان نبی که جن‌ و انس رو به تسخیر خودش گرفته بود، یا هرآنچه در این وادی ها میشه رسید. تمام این داستان ها در قرآن یا کتاب های آسمانی دیگه اومده، پس شدنیه، به باور ما بستگی داره،

    فایل: رابطه ی ما با انرژی ای که خدا می نامیم، این انرژی، این خدا، این قدرت توانایی انجام هرکاری رو داره، و گفته بخواهید تا اجابتتان کنم، نگفته تا یه حدی، نگفته در قالب چارچوب تعیین شده بخواهید…کلا گفته بخواهید، گفته انسان خلیفه ی خداست روی زمین…

    با این طرز فکر، آینده ی خودمو، برای همیشه فعال باز گذاشتم، که مسیر رشد و بزرگ شدن و خلیل الله و دوست خدا شدن و توحیدی تر و قدرتمندتر شدن، ادامه داره.

    چون یه جاهایی ذهنم میگه: آدم وقتی به ثروت رسید ممکنه دیگه سست بشه و بی هدف بشه و دیگه آرزویی نباشه، دیگه دنیا تموم میشه 😅و من با این صحبت ها بهش جواب دادم و قانعش کردم که نه، داستان ادامه داره…حالا نمی‌دونم چقدر درسته، و خودم توی اون موقعیت چطور برخورد کنم، چون فاصله ی فرکانسی زیادی دارم، ولی چیزی که الان تونستم باهاش ذهنم رو قانع کنم این بود.😊

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2214 روز

    سلام به استاد و مریم گل و دوستای عباس منشی ام.

    استاد من تا قبل چکاپ 12 قدم خودمو نشناخته بودم فکر میکردم آدم حسودی نیستم ولی بعد نوشتن دیدم وضعم خراب الانم خوشحالم که کمی تونستم خودمو بشناسم استاد یه اعتراف بکنم که من با شنیدن سن دوستام که در سنین جوانی هدایت شدن به این مسیر بهشون حسودی میکنم به نظرمم این حسودی بد نیست خیلیم خوب میتونم در اهرم رنج و لذت ازش استفاده کنم و بگم ببین فلانی با این سن کم تونسته به چیزی که تو نداری برسه پس منم باید برسم شاید در وهله اول حالم بد بشه ولی باید هنر اینکه در هر لحظه دردل شرایط به دنبال چیزی باشم که حالمو خوب کنه داشته باشم.

    همگی در پناه الله موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    فریبرز اصغری گفته:
    مدت عضویت: 3243 روز

    سلام استاد ممنون از این فایلهای گفتگو که پخش میکنید اینها کمک میکنند ما ادامه بدیم.

    دنبال لغت فارسی میگشتید فکر کنم باتوجه به تعریف شما غبطه باشه:

    غبطه در معانی حسن حال و سرور، مصلحت و منفعت، آرزوی نعمتی همانند آنچه دیگری دارد، برای خود، به کار رفته است.

    ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    رامین بهیارفرد گفته:
    مدت عضویت: 1873 روز

    سلام ب استاد عزیزم و خواهر مهربانم خانوم شایسته استاد یه چیزی بگم باورم نمیشه استاد دیشب خوابتون رو دیدم ولی نمی‌دونم ک شما برادر دارید یا نه ولی خواب دیدم من و دوتا از برادرای دیگتون توی یه اتاق نشسته بودیم و داشتیم ب حرفای شما گوش می‌دادیم شما مثل همیشه دوتا تیشرت بزرگ گرفته بودین ک جنس فوق العاده نرم و لطیفی داشت ولی موضوعی رو ک درموردش داشتین توضیح میدادین رو یادم نمیاد ….

    خیلی خوشحالم ک دوباره صداتون رو می‌شنوم میخواستم استاد عزیز بگم ب جای کلمه حسادت میتونیم از کلمه غبطه استفاده کنیم البته من کوچکتر از شما هستم استاد ک بخوام چیزی رو ب شما بگم ولی در کل خوشحال میشم وقتی اینقدر واضح و شفاف همه چیز رو توضیح میدین در پناه خداوند مهربان همیشه شاد و ثروتمند باشید ب امید دیدار شما .🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    ماریان مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 2776 روز

    درود بر استاد نازنین و مریم جانِ عشق.

    در مورد حسادت ک بحث امروز کلاب هاوس بود، غبطه خوردن جمله ای متناسب با همون حالتیه ک فرمودین ک حسادتی ک ب این طرز تفکر بیانجامد ک اون شخص ب یه چیزی رسیده، ناراحت نشم از اینکه اون شخص رسیده، ولی بگم ااااا، یعنی میشه ب همچین چیزی رسید! پس منم میخام، ب این در فارسی غبطه خوردن میگن ک بسیار هم سازندست و جایگاه بسیار خوبی در عمل انسان داره و کمک میکنه ب رشد انسان.

    استاد عزیزم! بسیار از شما بابت همه فایلها و همه آگاهی هایی ک دارین در جهان گسترش میدین با مریم جانِ شایسته و ب زیباتر شدن و با کیفیت تر شدنِ زیستن در این جهان کمک میکنید بی نهایت سپاسگزارم و فوق العاده ب دلیل اینکه در جمع این حلقه عشق و آگاهی و نور هستم بی اندازه سپاسگزار خداوندم.

    در پناه خدا باشید.

    و از خداوند میخوام شادی، سلامتی، رضایت، ثروت، آرامش و تمام آنچه ک به صعود زندگی شما در هر زمینه ای بیانجامه، همراهِ همیشگیِ زندگیتون باشه

    💛🧡💚🦋❤💛🧡.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: