گفتگو با دوستان 17 | مسئولیت مسائل زندگی ات را بپذیر
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- شما فقط توان تغییر آنچه را داری که می پذیری خودت بودجود آورده ای. پس اولین قدم برای تغییر شرایط این است: “مسئولیت شرایط کنونی زندگی ات را بپذیر”؛
- وقتی می پیذری که با باورهایت این شرایط را خلق کرده ای، خود به خود تعهد و اراده لازم برای تغییر آن باورها در وجود شما شکل می گیرد؛
- چگونه نتایجم را بزرگتر کنم؟
- آگاهی از گفتگوهایی است که در ذهن ما می گذرد؛
- سازنده ترین بخش موفق شدن، ایمان و عزت نفسی است که به شما ثابت می کند که: “امکان پذیر است”
منابع بیشتر:
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD516MB33 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 17 | مسئولیت مسائل زندگی ات را بپذیر30MB33 دقیقه
به نام خداوند بخشنده بی منت و بی نهایت
درود بر شما استاد عباسمنش عزیز و مریم جان شایسته نازنین و همه اعضا خانواده ام در سایت
سپاسگزار خداوندم که هدایت شدم به دیدن و شنیدن این مطالب آگاهی بخش از شما استاد عزیزم بی نهایت قدر دانی میکنم بابت اینکه اینهمه وقت میذارید و از خداوند و قوانین جهان صحبت می کنید و آگاهی هاتونو با ما به اشتراک میذارید .
چقدر احساسات دوستان پاک و لطیف بود و اشکمونو در آورد !
چه نتایج تحسین برانگیزی چه اراده ی محکم و استواری دارن این دوستان و چه متعهدانه پای تصمیم هاشون وایسادن و نتایج عالی دریافت کردن . واقعا تحسینشون می کنم و بهشون تبریک میگم .
بعد از شنیدن صحبتهای عزیزان در هر قسمت به خودم مراجعه میکنم که من چقدر تغییر کردم و چه نتایجی گرفتم من کجای این جهانم ؟
بعضی از دوستان ۳ سال بعضی ۲ سال و بعضیها مدت زمان کمتری نسبت به من در سایت حضور داشته اند و از محصولات استفاده کرده اند و نتاجشون واقعا عالی بود و وقتی پسرکوچکم (پارسا) نتایج این عزیزان رو شنید بهم گفت : مامان شما که خیلی بیشتر تو سایتی و داری هر روز فایل گوش میدی پس چرا نتایج ما کمتره !؟ مگه این محصولات چی داره مگه استاد اونجا چی میگه این ۱۲ قدم چیه که اینهمه اینا نتیجه گرفتن ؟ ما هم بخریمش!
به پسرم گفتم حتما تعهد زیاد این دوستان به انجام تمرینها باعث گرفتن نتیجه شده و حتما ۱۲ قدم رو میخریم و هر زمان که اماده دریافت آگاهی هاش باشیم به قول استاد هر وقت در مسیر درست باشیم خداوند ما رو هدایت میکنه و شرایط شو فراهم می کنه .
در خلوت خودم خیلی فکر کردم که من چه نتایجی گرفتم و من کی تغییر کردم از کجا شروع شد ؟ آیا من چک و لگد خوردم از دنیا ؟
استاد عزیزم من زمانی تغییر کردم و با شما آشنا شدم که در مورد خدا سوالات متعددی ذهنم رو مشغول کرده بود و هیچ کجا پاسخی پیدا نمی کردم اینکه هدف از آفرینش چی بود؟ ما چرا خلق شدیم ؟
مشکلات مالی آنچنانی نداشتیم از نظر سلامتی هم گاه گداری بیمار میشدم و میگرن داشتم روابط هم با اطرافیان نسبتا خوب بود ! یعنی به دنبال تغییر در اون جنبه ها نبودم فقط به دنبال شناخت بیشتر خداوند و قوانین جهان بودم که خداوند منو هدایت کرد به سمت شما . و جالبه که اولین فایلهایی که من از شما دیدم قانون جذب در قرآن بود در مورد حزن و اندوه در قرآن بود و این فایلها منو کشید داخل سایت و هر روز شناخت من نسبت خدا و آرامشم و آگاهی هام بیشتر و بیشتر شد .
اما شرایطی که اصلا به فکر تغییرشون نبودم به یکباره دگرگون شدند و هر روز اوضاع بدتر و بدتر شد تا جایی که همسرم شغلشو از دست داد ما مجبور شدیم خونه مونو که دریک شهر عالی در گیلان و دریک مجتمع نوساز بود با متراژ بالا بفروشیم ماشینو بفروشیم و در یک محله نامناسب در مرکز استان یک خونه با متراژ کوچیک تر بگیریم . اما طی این مدت که تقریبا یک دوه ۷ ساله طول کشیده من همچنان فایلهای شما رو دنبال میکردم و از درون تغییرات زیادی در من رخ داده من یه آرامش درونی پیدا کردم و زندگیم هدفمند شد منی که یک زن خانه دار بودم و به واسطه شغل همسرم نیاز به شغلی نداشتم و تمام وقتم رو صرف این کرده بودم که یه مادر نمونه و یه همسر نمونه باشم و همه جوره در این شرایط سخت به همسرم کمک کنم که از بحران بیاد بیرون و من خودم رو فراموش کرده بودم که من هم می تونم هدف داشته باشم من هم علاقمندیهایی دارم که می تونم برم دنبال علایقم . و این فشارهای مالی باعث شد من هم برم دنبال یه شغل اوایل برای کسب در آمد بود فقط اما در ادامه با فایلهای شما متوجه شدم من باید عاشق کارم باشم و کاری که من عاشقش بودم سخنرانی بود من از بچگی روی صحنه بودم از دوران ابتدایی در تمام مراسم های مدرسه مجری قاری قران دکلمه خوان مقاله خوان بازیگر تاترهای مدرسه عضو گروه سرود و در تمام فعالیت های فرهنگی مدرسه شرکت میکردم و من برای این کار در دوره های مختلفی شرکت کردم و با عشق کارم رو شروع کردم از یک زن خانه دار طی سه سال تبدیل شدم به یک سخنران و مدرسی که در شهر های مختلف دوره و کلاس برگزار کردم و هر روز فعالیتهام بیشتر و بیشتر شد و همسرم (فرهاد ) هم در این مسیر با من همراه شد یه سایت درست کردیم و همسرم شد مدیر فنی سایت کسی که اصلا در طراحی سایت مهارتی نداشت داره روز به روز در این زمینه مهارتشو بیشتر می کنه دو تا پسرهام (پویا و پارسا) هر کدوم بخشی از کار رو بر عهده گرفتنددو تا از دوستان نزدیکمون هم به ما پیوستند و شدیم یه گروه که در حوزه آموزش داریم فعالیت می کنیم اما … زمانی که همه چیز داشت خوب پیش میرفت یه دفعه شرایط جهان تغییر کرد و کار ما رو تحت تاثیر قرار داد و دوباره همه چی صفر شد !
اما من کوتاه نیومدم و با روشهای مختلف به فعالیتم ادامه دادم اما هرچه بیشتر تلاش میکردم کمتر نتیجه میگرفتم ( از نظر مالی ) تا جایی که به پیشنهاد همسرم یه سفر رفتیم به زادگاه من به خیال اینکه یه گوشه ی بازار رو بگیریم و اونجا که نبود آموزش بیداد میکنه ما پرچم دار بشیم و بشیم سلطان آموزش در اون منطقه !
با کلی ذوق و شوق دوماه تو منطقه موندیم با همه مسئولین اونجا از شهرداری و شورای شهر و فرمانداری گرفته تا دانشگاه آزاد و سایر نهادها جلسه و تفاهم نامه کاری و قرارداد بستیم . تبلیغ کارمون رو شروع کردیم و به چند تا پیج پر بازدید تبلیغ کارمون رو سپردیم اما عجیب بود که طی این مدت یه نفر نگفت خرت به چند من ؟ همه مون مریض شدیم و با تضادهای عجیبی مواجه شدیم ! من همش به خودم میگفتم ما که از حاشیه امن مون خارج شدیم به قول استاد پنیر داشت تموم میشد و ما تصمیم گرفتیم مسیرمونو جور دیگه ای به جلو ببریم ! مگه نمیگن از تو حرکت از خدا برکت ما که حرکت کردیم !
نا گفته نماند که از اطرافیان هم زیاد حرف و حدیث شنیدیم مثلا مادرم میگفت از وقتی با عباسمنش آشنا شدید زندگی شما اینطوری شد ! البته مستقیم به خودم نگفته بود بعدا متوجه شدم !
خلاصه این تضادها باعث شد من خیلی بهتر به وضوح برسم برای رسیدن به خواسته هام . متوجه شدم من هر روز اهدافم رو و پلن هایی که تو ذهنم برای خودم چیدم به خاطر اهداف بچه هام و به خاطر اهداف همسرم تغییر شون میدم و من شدم عروسک خیمه شب بازی اونها و هر طرفی که میگن من میرم همسرم میگه اینجا درآمد نیست مردم آموزش پذیر نیستن فکر میکنن علامه دهرن میگه اینجا زمین گرونه خونه گرونه ما باید بریم جایی که زمین ارزونتره اونجا خونه بگیریم و از این صحبتها و من هم باهاش همراهی کردم در صورتی که من همیشه میگفتم اگه باورهات درست باشه هر جا باشی می تونی درآمد کسب کنی ما که سایتمونو داریم و می تونیم از طریق اون کار کنیم و نیاز به مکان خاصی نداره ! من متوجه شدم که من همش مواظب اینم که همسرمو پسرهام باورهاشونو تغییر بدن تا چهار نفری بتونیم سینرژی کنیم برای رسیدن به اهدافمون چون همسرم همیشه میگه ما یه خانواده ایم و نمیشه هر کسی ساز خودش رو بزنه ! من متوجه شدم که افسار اهدافمو دادم دست اونا و هر کسی میکشه به سمت خودش !
نهایتا تصمیم خودم رو گرفتم و گفتم من متعهدانه رو باورهام کار میکنم و اصلا به اهداف بقیه کاری ندارم و اهداف خودمو دنبال می کنم . چند ماهی هست که بیشتر و بیشتر رو خودم دارم کار می کنم هنوز نتایج شگفت انگیز و آنچنانی رخ نداده ولی همین که متوجه اشتباهاتم شدم و همین که در مورد خواسته هام به وضوح رسیدم همین که آرامش دارم همین که دارم حتی از غذاهایی که می خورم متوجه میشم که داره مدارم تغییر می کنه برام کافیه . خودم میدونم اشتباهاتم کجا بوده و دارم روشون کار می کنم و متوجه شدم دلیل اینکه اینهمه سال عضو سایتم و دارم بیشتر روزهام فایل گوش میکنم ولی نتایج مالی پایدار و بزرگی نگرفتم چی بوده ! چون من اصلا از اول دنبال مسائل مالی نبودم من دنبال شناخت بیشتر خدا بودم من به دنبال آگاهی نسبت به خودم و درونم بودم و خدا میدونه چقدر این مدت با کتابها و فیلم های مستند بیشماری آشنا شدم که این شاخت رو داره بیشتر میکنه .
دوست داشتم به مادرم بگم بله درسته حق با شماست از روزی که با عباسمنش آشنا شدم زندگیم عوض شد آدم آگاه تری شدم بت هایی که شما ، اجتماع و مدرسه از خدا در ذهنم ساخته بودید شکستم !
بله درسته از روزی که با عباسمنش آشنا شدم دیگه میگرن ندارم دیگه آلرژی ندارم طی اینهمه سال ( ۷سال) شاید دو سه مرتبه به دکتر مراجعه کردم منی که به خاطر میگرن هر ماه میرفتم دکتر و به خاطر آلرژی هی دکتر عوض میکردم ، اینا رو هم ببینید لطفا . از یه زندگی کارمندی به یه شغل مستقل هدایت شدیم طی این سالها ده ها جلد کتاب خوندیم با افراد موفق زیادی آشنا شدیم پسرهام در حوزه ی علاقمندیشون تونستن ابزاری که دوست دارن بخرن پویا در زمینه موسیقی داره استاد میشه پارسا هم داره حرفه ای فتوشاپ رو آموزش میبنه با قوانین جهان آشنا شدن و از هم سن و سالهاشون خیلی بیشتر میفهمنن درسته کارش رو از دست داد ولی داره میشه یه طراح سایت درسته محله ای که خونه خریدیم زیاد مناسب نیست که اونم از باورهای خودمون بود ولی خونه خریدیم دوباره ماشین خریدیم نسبت به بقیه که دارن چهار موتوره کار میکنن ما بدون تقلای خاصی داریم در آرامش زندگی می کنیم اینا رو هم ببینید لطفا!
بله حق با شماست از وقتی که با عباسمنش آشنا شدیم تصمیم گرفتیم آدمهای بزرگی بشیم تصمیم گرفتیم خوب زندگی کنیم تصمیم گرفتیم تلوزیون رو از زندگیمون حذف کنیم و حذف کردیم . تصمیم گرفتیم ورودیهای ذهنمونو کنترل کنیم و به همون میزان هم نتیجه گرفتیم اگر نتایج مالی مون هنوز پر رنگ نیست چون باورهای مزخرفی که شما و اجتماع و رسانه در مورد پول وارد ذهنمون کردید رو حالا باید با یه جهاد اکبر از بین ببریم و باورهای ثروت ساز رو جایگزین کنیم شما ها فقر رو فضیلت میدونستید و به ذهن ما منتقل کردید بچه که بودیم همش گفتید پول چرک کف دسته همین الانم میگید ! نه مادر من فقر فضیلت نیست ثروت فضیلته ثروتمند شدن فضیلته و پول معنویه .
بله ما تصمیم گرفتیم اون ساختمان پوسیده ی وجودمون رو از بنیان تخریب کنیم و یه ساختمان زیبا با زیر بنای محکم بنا کنیم .
من که از این آرامش از این حس و حال از این عشق بازی با خدا لذت میبرم و برای رسیدن به جاهای بزرگ داریم تلاش میکنیم به انسان بزرگی تبدیل بشیم ما داریم ساخته میشیم برای روزهای بهتر ظرف وجوی ما داره وسیع تر میشه به قول یه بنده خدایی اگه می خوای ماهی بزرگ بگیری باید طور بزرگتری داشته باشی ما داریم وسیع تر میشیم و این تغییرات همیشه با تضادهایی همراه هست که باید بتونیم از دل اون تضادها به وضوح بیشتری برسیم .
باید به مادرم میگفتم بله آشنایی با عباسمنش نیاز به تغییر داره هر کسی نمی تونه درک کنه این آگاهی ها رو هر کسی نمی تونه دریافت کنه و ساعتها فایل گوش کنه و ۲۵۰ تا دفتر پر کنه ( یکی از بچه ها تو همین گفتگوها گفته بود) کار هر کسی نیست ! فقط یه عباسمنشی می تونه !
اینم بگم اصلا ناراحت نیستم که چند ماه بلند شدم رفتم شهر خودم و کلی حرف شنیدم و از نظر دیگران بدون هیچ دستاوردی برگشتیم اتفاقا بر عکس خیلی هم خوشحالم و متوجه شدم که کجای کارم ایراد داشت . همسرم میگفت یعنی با دست خالی برگردیم ؟ گفتم نه ما دست خالی بر نمیگردیم ما هر اداه ای که رفتیم با کلی احترام مواجه شدیم بدون هیچ حرف و حدیثی برای کارمون مجوز گرفتیم با همه ی افراد مسئول و سرشناس شهر جلسه کاری برگزار کردیم درسته نتیجه مالی نداشت ولی همه ی اینها برای من نتیجه بود و به خودم افتخار میکنم که اقدام عملی برای اهدافم انجام دادم و حتما باورهام ایراد داشته که جواب نگرفتم !
به قول شما وقتی تو مسیر درست باشی افراد و شرایط مناسب به سمت شما هدایت میشن و من باید اون مسیر درست رو برا خودم بسازم و ان مسیر درست از ذهنم من عبور میکنه و از احساس من رد میشه و من متوجه شدم در تمام اون روزهایی که من برای گرفتن مجوز تو شهرم از این اداره به اون اداره میرفتم احساس خوبی نداشتم چون تو اون شهر خاطرات خیلی بدی داشتم به ظاهر همه چی رو فراموش کرده بودم ولی از درون جنگی در ذهنم به پا بود که من در اون جنگ شکست خوردم !
اما مهم نسیت خوشحالم که پی بردم کجای کارم خوشحالم که به وضوح رسیدم خوشحالم که دارم متعهدانه رو خودم کار میکنم خوشحالم که با شنیدن این گفتگوها به ترمزهای ذهنم پی بردم و هر روز دارم زمان بیشتری رو برای تغییر باورهام اختصاص میدم . استاد عزیزم از شما و همه دوستان یه بار دیگه سپاسگزاری می کنم بابت این گفتگوهای ارزشمند . و خدا رو شکر میکنم بابت این آگاهی ها .
در پناه الله یکتا محفوظ باشید .
به زودی آمریکا میبینمتون.
سلام زکیه عزیزم❤
چقدر از خوندن کامنتت لذت بردم از اینکه نشونه ها رو درک کردی و به خودت تعهد دادی تحسینت می کنم.
یه جوارایی حال و روز خودم بود!
امیدوارم به زودی از این تعهد نتیجه بگیری البته که من فکر می کنم بودن در این سایت و این فضا خودش یه نتیجه ی عالیه!
از خدای بزرگ برات اقیانوسی از ثروث، سلامتی، عشق، آرامش و آگاهی خواهانم.
در پناه الله یکتا محفوظ باشی🌻