گفتگو با دوستان 16 | چگونه در مدار مناسب قرار بگیرم؟ - صفحه 7

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    512MB
    33 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 16 | چگونه در مدار مناسب قرار بگیرم؟
    30MB
    33 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

299 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حمید مرادپور گفته:
    مدت عضویت: 1728 روز

    سلام به استاد عزیزم ❤️🎊

    خدا میدونه چققققددرررر من امید میگیرم چقدررر من جون میگیرم

    و چقدررر سره این فایل من تونستم بفهمم که مشکل کند شدن پیش رفت من چیه و دارم ازش اذیت میشم و واقعا این فایل هارولطفا لطفا ادامه بدید استاد نازنین استادم ممنونم ازتون ❤️❤️❤️❤️❤️❤️🎊🎊🎊🎊🎊🎊

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    محمد عباسی گفته:
    مدت عضویت: 2652 روز

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و همگی دوستان هم مسیر

    من بعد از دیدن هر فایل در مورد آگاهی هاش با خودم صحبت می کنم

    اینجوری هم درکم بیشتر میشه هم متعهد تر می شم و هم فرکانسم عالی می شه

    توی این فایل داستان هدایت دوستانمون رو دیدیم که چقدر زیبا و از راه جالبی بود و استادم توضیح زیبایی داد در موردش که وقتی روی اصل کار می کنیم در زمان مناسب و مکان مناسب قرار می گیریم که ادم های مناسب و شرایط مناسب خود به خود اتفاق می افته

    و اینکه قوانین چقد زیبا جواب می دهد برای همه

    با کار کردن روی خودمون توی هر شرایطی هم ککه باشیم چقدر از راه های فوق العاده ای اتفاقات خوب می افته و شرایط تغییر می کنه

    سپاسگزارم از این همه آگاهی و باور که با دیددن این فایل ها در ما شکل می گیرد

    خصوصا این بار که می شود و می تونیم توی هر شرایطی که باشیم

    شاد سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  3. -
    محمد مهدی ساری زاد گفته:
    مدت عضویت: 1922 روز

    سلام استاد عزیز

    من اهل قم هستم و این مغازه فلافلی که می فرمائید هنوز بدون ذره ای تغییر داره با فروش بالا فعالیت میکنه

    در حالی که در طول این سالها خیلیا در شرایط مکانی بهتر شروع بکار کرده و دوام نیاورده اند.

    ممنون از آموزه های خاص شما

    بنده هم نتایج بزرگ بگیرم قطعا بسمت صحبت و دیدار با شما هدایت میشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  4. -
    محمد امیراحمدی گفته:
    مدت عضویت: 2721 روز

    با سلام ودرود به خدای مهربان هدایتگر بی نظیر

    وبا سلام به استاد جان و خانم شایسته عزیز

    خیلی گل هستید شما ومن عاشقانه شما رو دوست دارم .

    استاد جانم خدا فقط میدونی که ظرف این چند روزی که فایل گفتگو با شما شماره ۱۵ رو گوش کردم و تصمیم گرفتم با تمام جدیتی که دارم روی خودم کار کنم و شکر گذار خدای بزرگ باشم و چشم و گوشم رو باز کنم تا نشانه ها و هدایتهای خداوند رو ببینم و بشنوم و بهش عمل کنم چه اتفاقاتی برای من افتاده که لحظه به لحظه خدا رو شکر میکنم . معجزه پشت معجزه خدایا صدها هزار بار تورو شکر میکنم بخاطر آگاهیهای که در هر لحظه به میدی و جرعه جرعه وارد زندگیم میکنی .خدایا شکرت،خدایاشکرت،خدایاشکرت

    استاد عزیز دفتری تهیه کردم و شبها و وصبح ها شکر گذاری میکنم واتفاقاتی رو که دوست دارم برام اتفاق بیافته ومینویسم وجالب اینکه تقریبا ۷۰ درصد اونها تیک میخره

    امشب هم با هدایت خداوند به گفتگو شماره ۱۶ و۱۷ شما و بچه های ،عزیز کلی اگاهیهای خوب کسب کردم

    مهمتر از همه مسئولیت کارهایی که خودم قبلا انجام دادم و تخریب دیوار باورهای محدودکننده خودم

    خدا رو صدها هزار بار شکر

    خدایا شکرت،خدایاشکرت،خدایاشکرت

    استاد خوبم از خداوند مهربان طول عمر ودل خوش و سعادت دنیا و اخرت برای شما و خانم شایسته عزیز و همه همراهان خوب و گلم که در این سایت عالی فعالیت میکنن و همچنین برای خودم خواستارم

    ضمنا عید فطر رو هم به شما و خانم شایسته و همه برو بچه های سایت عباسمنش تبریک میگم .

    با آرزوی بهترینها برای شما🌹🌹😍😍

    خدایا شکرت که تو این جمع خوب و صمیمی هستم

    خدایا شکرت ،خدایا شکرت ، خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  5. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2838 روز

    به نام جریان هدایت

    سلام سلام

    نکته های آموزنده و مهم در این قسمت

    استاد یه سوالی که کنجکاوی مقدسش رو که مدام بکار می انداخت اینکه چرا با وجود اون همه مغازه فلافلی توی بهترین خیابان قم اما یه مغازه ای که چقدر از لحاظ مکان و امکانات پایین تر بوده ولی فروشش با اختلاف زیاد با اون بقیه متفاوت بوده

    خب این یعنی استاد داره میگه معلومه که فرکانس و باوره که داره همه کارها و انجام میده نه یه مکان یا ابزارهای خاصی باشه

    یا چمیدونم هزارتا روش بازاریابی های مختلف

    خب یه نکته ی مهم هم در این نکته فلافلی ها هم که استاد عزیز برزبان آورد اینکه بالاخره کیفیت کارش هم خوب بوده وگرنه کسی عاشق چشم و ابروی طرف نبوده

    اما بازم این صحبتها گفته میشه که اصل و اساس فرکانسه ،باوره،ایمانه که باید با هر یک درصد افزایش مهارت اون هزاران برابر بیشتر بشه،،

    خب بازم تاکید میکنم که همزمان با کارکردن روی باورها باید کیفیت و مهارت در کسب و کار مورد نظر هم مداوم بره بالا اما همیشه باید از طرفی هم بیاد داشت که باید باورهای ذهنی قدرتمند و صحیح رو داشته باشی تا بتونی نتایج بزرگ هم بگیری،،

    خب تبریک میگم به دوستان عزیزمون خانم فرزانه و آقا محمد که نتایج عالی رو برا خودشون کسب کردند،،

    و چقدر به من احساس خوب،باور بیشتر ،ایمان بیشتر و قدرتمندتری میده که منم میتونم چنین نتایجهای عالی رو بتونم برا خودم کسب کنم،،

    خب من سجاد تقریبا در 50درصد مواقع از همون دسته افرادی که قبل از اینکه جهان بهم فشار بیاره خودم دنبال تغییر بودم البته بیشتر در زمینه مهارت کاری و سلامتی

    اما در جنبه ثروت 80درصد مواقع از اون دسته افرادی که با چک‌ و لگدهای فراوان بیدار شدم

    در جنبه روابط و آرامش هم چک و لگدهایی که هی سنگین تر و ویرانگر کننده تر شدم تا بیدار شدم یعنی جزو همون دسته افراد سوم که با فشارهای بسیار زیاد طول کشید تا فهمیدم باید مسیر درست رو انتخاب کنم

    و ادامه بدم

    اما جمع بندی این موضوع در کل من فردی هستم که در اکثر مواقع خودم دنبال تغییرات بزرگ و عالی هستم ،،

    خب استاد عزیز چقدر بازم خوب توضیح دادی که دوستان حرفم این نیست که فقط باورهاتون رو قوی کنید بلکه همرا باهاش روی مهارتهای کاریتون هم کار کنید و همیشه حرفه ای تر و متخصص تر بشید توی شغل تون

    و چقدر اینکه محکم و قاطعانه میگی بخدا به پیر به پیغمبر این نتایج و مسیر هدایت بسمت جایگاه بسیار بزرگ با حرف زدن

    با روش های بازاریابی های عجیب و غریب

    با دویدن دنبال مشتری با تبلیغات زیاد نیست

    بلکه با کار کردن روی خودت و ایمان به رزاقیت و فراوانی های خداونده که اینگونه نتایج هاو حتی بیشتر هم برات میاره

    استاد عزیز بااینکه من در این زمینه هنوز خیلی پیشرفت نکردم و شما میگی این حرفارو حتی ۹۹/۹۹درصد آدمها قبول نمیکنند اما من با این باور کاملا آشنا هستم و واقعا این باور از هر تبلیغ بسیار زبان بازی برام باارزشتر و خریدا تره به همون خداوندی که کارش فقط هدایته

    واقعا اصل موضوع اینه که روی خودمون کار کنیم و خودمونیم که باید مثل یه دیش و الم وی ماهواره با منبع و مرکز اصلی نتظیم و وصل بشیم تا هرآنچه که میخواهیم رو دریافت کنیم نه اینکه دنبال یه عالمه عامل های بیرونی بگردیم،،

    واقعا خیلی امشب این بحث شبکه های اجتماعی مانند یوتیوب با یه عالمه تبلیغات و دنبال مشتری و فالوور هستند اما چرا یک هزارمشون هم این نتایج بزرگ مانند این سایت رو ندارند

    یا مانند زمان پیامبران که دیگه نه تکنولوژی نه شبکه های اجتماعی وجود داشت که بخواهند اون همه جمعیت رو دنبال خودشون بکشند

    پس این هم نشانه ها باید ذهن ما رو درگیر کنه و به ما تلنگر بزنه که آقای عزیز عامل اصلیو پایه اساس یه چیز دیگه ست نه عوامل بیرونی بلکه درونی ست،،

    اما بقول شما استاد بازم اکثر آدمها بازم این حرفارو باور نمیکنند

    اما من صادقانه میگم شکرخدا در این زمینه خیلی پیشرفت کردم نسبت به قبل خودم و همیشه چه درذهن خودم چه در جمع دوستانم بهترین الگوی من شما استاد عزیز هستی که در این زمینه اینقدر عالی و بینظیر عمل میکنی و اینچنین برا بقیه دوستان هم این آرزو رو دارم.

    خداوند شرکت تبلیغ و رزاق زندگی همتون،،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  6. -
    یاسمن زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2400 روز

    سلام به استاد و مریم جان و همه ی دوستان

    من هنوز این فایل رو کامل گوش نکردم. رسیدم به اونجایی که استاد میگه “اگر من در مسیر درست قرار بگیرم، من در زمان مناسب با آدم های مناسب برخورد میکنم. بعد از اینکه این قانون رو درک کردم، دیگه تلاشی نکردم برای اینکه آدم ها رو به برنامه م معرفی کنم. من بعید میدونم که ما تو اینستاگرام از هشتگ استفاده کرده باشیم، بعید میدونم من گفته باشم که ما رو به دوستانتون معرفی کنید، بعید میدونم که روش هایی رو استفاده کرده باشم که بخوام آدما رو جذب کنم”.

    خوب ولی من میگم استاد از اون روزی که برنامه هاشو شروع کرده اینجوری نبوده که تبلیغ نکنه. تبلیغ میکرده، پوستر میچسبونده، و کم کم شناخته شده و برنامه هاش رونق گرفتن. نمیخوام بگم دلیل موفقیتش تبلیغ بوده، میلیون ها آدم دیگه هم تبلیغ میکنن ولی ممکنه موفق نشن. اما حرف من اینه که از روز صفر هم رویکرد استاد این نبوده که من دنبال جذب آدما نباشم. یعنی الان برای استاد که انقدر شناخته شدس خیلی راحته که دنبال هشتگ و اینا نباشه تو اینستاگرام، ولی مثلاً کسی که روز اوله که داره کارشو تو اینستاگرام شروع میکنه، بازم باید تفکرش این باشه که از راهکارهای جذب مخاطب مثل هشتگ استفاده نکنه؟ من یک مقدار روی این موضوع confuse هستم!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
    • -
      رها ازادی گفته:
      مدت عضویت: 1082 روز

      سلام عزیزم من با توجه ب گفته استاد عزیز ک فقط روی خودمون کار کنیم، بقیه کارها ک همون تبلیغ کار ما هست رو جهان انجام میده رو با توجه ب الگویی ک در نزدیکیم هست واستون توضیح میدم

      خواهر من تقریبا دوسال قبل شروع کرد ب کیک پزی، چند ماه اول فقط خانواده خودمون مشتریش بودیم، بعد کم کم من وبقبه اعضا خانواده تو مراسمای خانواده همسرمون هم از کیک ایشون استفاده کردیم واونا هم با یک بار مصرف کیک مشتری شدن، بعد اونا هم تو جمعهای فامیلی از کیک خواهرم استفاده کردن بعد دوستان وفامیلهای اونام مشتری شدن این چرخه من ب چشم خودم دیدم در کمتر یک سال باعث شد خواهرم کلی مشتری ثابت داشته باشه واینکه ن یه ریال هزینه تبلیغ کنه جهان واسش این کارو انجام داد والان ک با توجه ب گفته های استاددارم میبینمش واسه خودش کافه کیکی داره با کلی حس خوب ومشتریان دست ب نقد ک روز ب روز این چرخه مشتریانش بیشتر میشه و من چون خواهرم هست یکی از نزدیک ترین افراد بهم والگوی بسیار زیبا با توجه ب گفته استادبهتر درک کردم این روند کار کردن روی خود ب جای کار کردن روی عوامل بیرون، امید وارم کمکی باشه واستون این مثال من

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        یاسمن زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2400 روز

        سلام به رهای عزیز!

        خیلی ممنونم از پاسخی که برای دیدگاهم نوشتین…البته من این سوال رو حدود 2 سال پیش پرسیده بودم و الان ذهنم راحت تر این موضوع تبلیغ نکردن رو میپذیره، ولی مثال شما هم خیلی کمک کننده بود و قابل لمس و باور که چه جوری میشه بدون هیچ گونه تبلیغی به مشتری های ثابت رسید!

        باز هم از شما ممنونم و بهترین ها رو براتون آرزو می کنم :)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
    مدت عضویت: 2258 روز

    سلام به هم پاره های ارزشمندم

    استاد این قسمت اینقدر برای من درس داشت که اصلا قابل وصف نیست

    چه افکاری که در من بیرون نکشید، چه آگاهی هایی که نرسید، چه گریه هایی که سرنداد

    استاد، شما میگید تغییر کنیم، شما میپرسید جزء کدام دسته هستیم؟

    استاد میدونید وقتی به گذشته ی خودم نگاه می کنم چی میبینم؟

    نه تنها ما یادنگرفته بودیم با دیدن ناخواسته ها تغییر کنیم، بلکه بلد نبودیم صدای قلبمون رو بشنویم!!! و مشکل اصلی ما ،که مارو از خوشبختی دور می کرد همین بود، نشنیدن و نفهمیدن ندای قلب. استاد ما بلد نبودیم آخه، بلد نبودیم به حسمون اعتماد کنیم. الان که توی این مسیر هستیم، به مرور به حسمون، به ندای قلبمون گوش می کنیم و حرکت می کنیم و نتایج ریز و درشت اومده، گوش کردن به الهامات برامون داره عادی و بدیهی میشه… اما سی سال گذشته چی؟ استاد هرموقع یه ناخواسته ای توی روابط برمیخوردم، نگاهی که بلد بودم این بود که: اشکال نداره، مشکلات توی زندگی همه است، زندگی همینه دیگه، باید تحمل کرد و ساخت ، توجهت به داشته هات باشه تا راحت تر تحمل کنی سختی هارو و شرایطی که باب میلت نیست.

    من در مقابل تغییرات بصورت آگاهانه خیلی مقاومت ندارم، خیلی برام سخت و دشوار نیست، راحت تر کنار میام. بعد اون وقت یکی به من نگفت که وقتی ناخواسته داری توی زندگیت، باید تغییر کنی. بازم میگم، خدای درون حتما می گفتا، من بلد نبودم بشنوم.

    استاد این نگاهتون که اینطوری داره تیشه میزنه به ریشه ی ناخواسته ها و شخصیتمون، این نگاه، این حرفها، این سبک، این جنس، اینها متفاوت از بدنه ی جامعه است، متفاوت از تمام نگاه هایی که تاحالا دیدم. اینهاست که منو الهی تر می کنه…اینهاست که منو ثابت قدم تر میکنه، با چشمام دارم میبینم چقدر مجسمه ی شخصیتم داره سیقل داده میشه…

    من خوب اهل تغییر هستم. از وقتی فهمیدم ناخواسته ها برام درس دارن و من و من و من باید تغییر کنم، فقط و فقط از خدای خودم میپرسم چطور؟ چی رو تغییر بدم؟ چطور نگاه کنم؟ چطور تفکر کنم؟ چطور رفتار کنم؟ چطور عمل کنم؟ خودت هدایتم کن و همیشه به اندازه ی مداری که توش بودم هدایتم کرده و فهمیدم باید چیزی رو تغییر بدم و حرکت کردم براش.

    استاد دنیا دنیا ازتون متشکرم بخاطر این زاویه از نگاهی که شناختید و تستش کردید و نتیجه گرفتید و منتشرش کردید.

    خدایا ازت ممنونم بخاظر وجود این فرد ارزشمند توی این دنیا، و ازت ممنونم منو به این مسیر هدایت کردی…

    اگر ما در میسر درست باشیم، به آدم ها و شرایط مناسب هدایت میشیم

    از دیروز سی بار این جمله رو تکرار کردم، بهش فکر کردم. و از خودم پرسیدم چطور در مدار صحیح قرار بگیرم.

    امروز هدایت، سوالم رو با یه سوال جواب داد!!! مسیر درست چی هست؟ که می خوای اونجا قرار بگیری؟

    و فکر کردم، فکر کردم، که اصلا مسیر درست چطوریه؟ چی هست که تصمیم بعدی من این باشه که درخواست کنم برم توی مسیر درست.

    جواب: در یک اصل ریشه ای: مسیر درست مسیر توحیده.

    مسیر درست، مسیریه که آرامش داره. آرامش پایه ای ترین و اصلی ترین حالتیه که باید باشه. پیش نیاز رسیدن به بقیه خواسته ها. پیش نیاز دریافت آگاهی، پیش نیاز سلامتی، پیش نیاز حرکت کردن…

    آرامش یعنی چی: یعنی درگیری ذهنی در مورد چیزی نداشتن. درمورد داشته هامون، درگیر دزدی یا بیماری نبودن، درگیر جلب رضایت دیگران نبودن(حتی مهم نیست ما در عمل برای رضایت دیگران کاری انجام میدیم یا نه، مهم اینه توی ذهنمون درگیرش هستیم یا نه؟ مدام و مدام به اون موضوع نگران کننده فکر می کنیم؟ یا اینقدر رها کردیم، اصلا یادمون نمی افته؟).

    آرامش یعنی خودخوری نکنیم، یعنی نزاریم ذهنمون هی ببافه، هی ببافه…هی بگه هی بگه، هی عمیق بشه توی اون درگیری که داریم. درگیر خانواده، کار، بچه، شغل، هرچی، هرچی…

    درگیری، متضاد آرامش هستش. درگیری، شرک هستش، درگیری، کمرنگ دیدن یا ندیدن قدرت خدا هستش. درگیری، توکل قلبی نداشتن هستش. اینکه توی ذهنمون داریم با کسی حرف میزنیم، تا قانعش کنیم، جوابشو می دیم، دعوا می کنیم، اینا یعنی آرامش نداشتن.

    مسیر درست مسیر توحیدی بودن هستش. اونی که توحیدیه و ایمان داره به خدا بدون هیچ ترسی، بدون هیچ باور محدود کننده ای برای خواسته هاش و خلق آرزوهای بزرگ حرکت میکنه. اصلا شخص موحد، باور غلط نمیتونه داشته باشه، متضاد همیدیگه ان. یعنی هرچقدر ما داریم باورهای درست میسازیم در اصل داریم توحیدی تر میشیم، در اصل داریم نادیده میگیریم عوامل بیرونی رو.

    مسیر درست مسیری هستش که خودت هستی و خدات. و هیچ باور غلط یا ترمزی توی این مسیر وجود نداره. خدا الهام میکنه و تو در عین حال که موحد هستی و آرامش داری، حرکت می کنی، قدمهاتو برمیداری و خداهم برات میلیاردها قدم برمیداره… و اینطوری باهمدیگه هی ادامه میدید. لذت میبری از مسیر، از رشد، از تک تک لحظه ها، آدم های خوب…شرایط عالی…حال بی نظیر.

    استاد الان دارم درک می کنم توی توحید عملی ۶ میگید اگر مسئله توحید حل بشه بقیه ی مشکلات حل میشه یعنی چی. گفتید خدا توی قران فقط در مورد توحید حرف زده. چقدر الان آگاه تر شدم، از لحظه ای که شروع کردم به کامنت نوشتن، آگاهی عمیق تر شد…

    حالا که اهرم لذت ساختم، مسیر درست رو فهمیدم چیه، صراط مستقیم، حالا بیشتر از ته قلبم از خدا میخوام به مسیر درست هدایتم کنه. مسیری که هیچ کس و هیچ چیز قدرت نداره. هیچ عاملی مانع حرکت من نیست. و اتفاقا جاده هموار همواره…و اتفاقا کلی همراه و دوست خوب هست که طی کردن مسیر رو برات اینقدر لذت بخش میکنه که همش غرق خوشی میشی.

    استاد شما گفتید خدا هدایت کرده محمد وفرزانه رو، اون هم در زمان درست: چی میشه گفت در مورد این جمله. وقتی آدم فکر می کنه بهتر میفهمه زمانبندی خدارو، اجازه بدیم خدا خودش پلن هاش رو بچینه یعنی چی؟! اگر شما آگاهانه میخواستید این زوج دوست داشتنی رو جذب برنامه هاتون کنین، ممکن بود روزی انجام بشه که اصلا روی مود(mod) خوبی نبوده باشن. و اصلا نشنون حرف شمارو. اصلا اینکه هر کدوم از ما با میل و اختیار خودمون اینجا هستیم، نه از سر اجبار، این ارزشمنده، انسان خواستار آزادیه، چون آزادانه اینجا بودن رو انتخاب کردیم، بیشتر می مونیم، وگرنه اجبار رو نمیشه تحمل کرد. چقدر حال دلم خوب شد همین الان وقتی به طرز جلب مشتری شما فکر کردم استاد، چون با اختیار اومدیم، حسمون بهتره دوست داریم باشیم. و اگر همین یک اصل که همین الان قلبم تاییدش کرد، همین رو توی کسب و کارم مدنظرم داشته باشم، اون وقت هستش که در مسیر درست هستم.

    بعد آدم درست کیه؟ آدم درست همونیه که با میل خودش وارد این برنامه ها میشه. در زمان درست، یعنی چی؟ یعنی اگر این دوستان، در دوران بورس بودنشون با این برنامه ها آشنا میشدن، احتمالا فکر می کردن در حال ثروتمند شدن هستند و قصدی برای خرید نداشتن و یا اگر در روزهای اول که از ازدست دادن توی بورس ناراحت بودن بازم حوصله ی گوش کردن به این صحبت هارو نداشتن. این میشه زمانبندی درست، زمانی که آماده بودن وارد سایت میشن.

    آدم درست، اونیه که از محصولات استفاده می کنه، چون نتیجه می گیره، نمک گیر استاد و سایت میشه. نه تنها خرید می کنه، بلکه دستی میشه که کارای استاد رو انجام میده. چقدر کاربر با ارزش توی سایت هست که مطالب خوب و کامنت های خوب چه توی عقل کل چه توی فایل های رایگان چه توی محصولات میزارن. چندین و چندهزار نوشته ی با کیفیت ارزشمند هست توی این سایت، یک شخص چقدر باید زمان و انرژی بزاره تا این همه متن آماده کنه، اما تک تک این آدم های درست با اشتیاق و اصرار خودشون دارن برای ارتقاء سایت تلاش می کنن. توی دنیای بیرون، آدما پول میگیرن تبلیغ کنن، اما توی این سایت افراد برای تبلیغ استاد پول نمی گیرن. با اشتیاق هم این کارو می کنن. همین آدم های درست، با اصرار و شدت و حدت دارن استاد رو تبلیغ یا معرفی می کنن. بدون اینکه یه ریال از این تبلیغ نفعی داشته باشه برای این آدم های درست. آدم های درست، دقیقا همون وجه الهی هستش که استاد خوب برانگیخه کرده و این همه آدم درست توی این سایت، شدن دستان خداوند که هرکسی به اندازه ی توانش داره بهبود میده.

    توی دنیای بیرون (مهندسی نرم افزار) تیم تشخیص و شناسایی خطا دارن، اما توی این سایت همین آدم های درست دارن خطاها وایرادات یا پیشنهادات رو اطلاع میدن. خودم شاید تاحالا ۲۰ تا ایمیل فرستادم برای بهبود، چون به عنوان کاربر کار می کنم با سایت و آشنا هستم به UI و Ux سعی می کنم انتقال بدم به مدیرفنی گرامی.

    الان فهمیدم استاد، منظورتون از این آدم های درست کیا هستن.

    چند روز پیش اتفاق جالبی از همزمانی خداوند برام رخ داد که گفتنش خالی از لطف نیست. این برنامه ریزی خداوند اشکم رو جاری کرد. خیلی لذت میبرم از آگاهانه زندگی کردن، اینکه فکر نمی کنم این اتفاقات، تصادفی یا اتفاقی هستش، توی هرکدوم میتونیم کلی درس یاد بگیریم.

    چند روز پیش یه میوه فروشی داشت، کیسه ی بزرگ پر از پرتقال های خوب و با کیفیت رو داخل سبدچرخدار یه پیرزنی میریخت، که نتونست کنترل کنه و پنج تا پرتقال ها قل خوردن و داشت میافتادن توی جوب، یا برن زیر ماشین. من در حال حرکت بودم، در لحظه ی درست، در محل درست بودم برای اون خانمه. چون تونستم خیلی سریع سه تا پرتقال رو بگیرم و دوتای دیگه رو هم یه آقای دیگه گرفت. منظور از زمان درست، یعنی دقیقا اگه چند ثانیه قبل و بعد بود، دور و برم کسی نبود و اون میوه ها از دست می رفتن. خدا دوتا از دستانش رو فرستاد برای اون پیرزن خوش قلب که کمکش کنن. خانومه از ته دلش با کلمات زیبا، ازم تشکر کرد نه تنها این تشکر کردن هاش حالم رو خوب کرد. بلکه از اینکه تونسته بودم موفق باشم در گرفتن پرتقال ها، خیلی خوشحال بودم. بعدش هم که تفکر به زمانبندی خدا دیگه منقلب تر از قبلم کرد.

    نکته اش این بود که من اصلا اون خانومه رو نمیشناختم. یا اصلا اون خانومه ازم درخواست نکرده بود تا من کمک کنم. یا اصلا از نظر مادی نفعی برای من نداشت. من با اختیار خودم اینکارو انجام داده بودم. آزادانه. و بعدش یاد صحبت های استاد افتادم که می گن همیشه دست های خدا، خودشون میان به من کمک کنن. استاد مخصوصا اونجا که گفتند اون شریکی که گرفته بودید، اونو شخص اصلا نیومده بود شریک بشه، همینطوری اومده بود به شما کمک کنه.

    در کل این اتفاقات و این فکرها، خیلی برام باورپذیرتر کرد که من در مسیر کسب و کار تازه تاسسیم حرکت می کنم و در عین حال از خدا انتظار دارم دستانش رو برام بفرسته تا کمکم کنه تا کیفیت بهتری ارائه بدم تا سریعتر پیش برم. الان تنها شروع کردم و تنها کار می کنم. (این ردپا باشه تا بعدها برگردم ببینم چطور دستان خدا به کمکم شتافت اون هم با میل خودشون. اون هم افراد کاربلد و حرفه ای.)

    استاد یه چیز مهم، که میخواستم ازتون تشکر کنم، و همه مون توجه کنیم بهش، کلمه ی مشتری هستش. شما برای کار خودتون از کلمه ی مشتری استفاده نمی کنید. یا اصلا نبوده، یا اینقدر کم بوده که خاطرم نیست. همیشه گفتید دوست حتی عنوان این فایل ها میتونست اینجوری باشه: گفتگو با مشتریان راضی. میدونید، تفکر کردن در مورد همین یک کلمه هم آگاهم کرد. کلمه ی مشتری، هیچ ارتباط قلبی بین فروشنده و خریدار برقرار نمی کنه. انگار کار نداریم چی هست و کی هست، فقط بخره بره. فقط پول بده. اما کلمه ی دوست چقدر زیباتره. چقدر ارزشمنده. هزاران برابر بیشتر از کلمه ی مشتری برامون سود خواهد داشت. دوست کمکت می کنه برای انجام کارات، دوست میاد می مونه، مشتری میخری میره. دوست هوای دوستش رو داره. دوست اسمش روشه، دوستت داره. ارتباط قلبی حاکمه. اعتماد و خاطره ی خوب جاریه. استاد ممنونم که ما شاگردات رو به چشم دوست میبینید نه مشتری، تاحالا از این زاویه به این تفکرتون نگاه نکرده بودم. و البته این نگاهتون درونی هستش نه صرفا در بیان یا در متون سایت. استاد بخاطر همین نگاهتون، همین متفاومت نگاه کردنتون، همین زیبا عمل کردنتون ازتون متشکرم.

    این قسمت اینقدر برام درک و آگاهی داشت، امیدوارم بتونم همه رو جاری کنم.

    تصور کنید، کلی بدهی دارید، حتی خونه ای که توش ساکن هستید، پرداخت کرایه اش براتون مقدور نیست، و کل دارایی تون پنج میلیون هستش، و اونوقت این زوج، میان همون رو فایل میخرن!!! حالا وقتی خودمو توی اون شرایط برای چند ثانیه تصور می کنم، سوالم اینه، من بودم می خریدم؟ یا فکر می کردم کار اشتباهیه، (و دور از شما) حماقته!!! شما چی؟ شما فکر می کنید می خریدید؟ طوری که من بزرگ شدم، و فکر می کردم کاردرستیه، مطمئم سعی می کردم تصمیم عاقلانه به زعم خودم بگیرم. مثلا می گفتم: ما که اینهمه توی بورس ضرر کردیم، حداقل این پولو داشته باشیم، فردا صاحبخانه اومد دم در یا طلبکار اومد، چیزی باشه، بدیم بهش.

    آدم اینجور جاها متوجه میشه، که چی میشه که بعضیا نتایج بزرگ می گیرن. چی میشه نتیجه از در و دیوار وارد زندگیشون میشه. درسته شاید خیلی از دوستان هم از محصولات استاد خرید کرده باشن، ولی افرادی که در این وضعیت و همه ی پولشون رو میدن محصول رو می خرن، واضح که ارزش اون رو با تمام وجود درکی می کنن و به قول استاد می بلعند و نتیجه می گیرن.

    محمدوفرزانه ی عزیز، بهتون تبریک می گم بخاطر این ایمان قلبی که به محصولات داشتید. بهتون تبریک می گم بخاطر تفاهمی که باهمدیگه دارید، که با همدیگه تصمیم به خرید گرفتید و باهمدیگه توی این مسیر هستید. بهتون تبریک می گم بخاطر نتایجی که گرفتید. نعمات الهی نوش جانتون، انشاله روزبه روز از نتایج بزرگتر شما آگاه بشیم و لذت ببریم. شما شاید خودتون حواستون نباشه، اما من میبینم اون حد از توحیدی بودنتون رو که باعث این چنین حرکات بزرگ شده، امیدوارم روز به روز بیشتر به روح پاک خداوند نزدیک تر بشید و توحیدی تر عمل کنید.

    اصلا استاد من درک کردم که عاجزم، من عاجزم که بخوام این آدم های درست رو به کسب و کارم دعوت کنم و هرچند قبلا هم به توصیه ی شما عمل می کردم برای تبلیغ نکردن، ولی با آگاهی هایی که توی این فایل بهمون دادید، دیگه صددرصد انرژی و فکرم رو گذاشتم روی سمت خودم. اصلا این همه آدم در سراسر ایران هست، من چطور می تونم اونارو پیدا کنم، کسانی که ارزش کار من رو بدونن. اصلا من چه زمانی برم سراغشون که اون روز حالشون خوب باشه تا مشتاق برنامه های من بشن. وقتی جذب دوست برای آموزش هام، خارج از توان منه، چرا باید اصلا برم سراغش و درگیرش بشم؟ وقتی خودم، سمت خودم کلی کار دارم و اتفاقا دنبال فرصت هستم که انجامش بدم، چرا اینارو انجام ندم؟

    اصلا می دونید استاد، واقعاها، برای من انجام این روشی که میگید خیلی راحت تره، من درونا مقاومت داشتم برم محصولم رو معرفی کنم. واقعا همیشه سختمه، احساس خوبی ندارم از انجام این کار، انگار خدشه وارد می کردم به عزت نفسم و محصولم. و برام راحت اینه که فقط مشغول بشم تا ایده های خودم رو عملی کنم، تا باورهامو کار کنم، تا انگلیسیم رو بهبود بدم، تا محصولم رو تکمیلتر و با کیفیت تر کنم. این برام واقعا راحت تره. یاد اون آیه افتادم که: خداوند میگه ما برای شما راحتی می خوایم.

    و هدایت آدم های مناسب و دوستان مناسب به برنامه های من، کاریه که از توان من خارجه، اجازه میدم خدا انجامش بده.

    استاد من از شما یادگرفته بودم که گفته بودید هرگز پول ندادید کسی براتون تبلیغ کنه. من هم درمورد کارم، اصلا به ذهنم هم خطور نکرد که تبلیغ کنم. ولی خودم سعی میکردم توی اینستا یا آپارات، خودمو، راه و روشم رو، محصولم رو معرفی کنم. ولی همون آماده کردن یه ویدئو برای معرفی که بزارم توی اینستا، کلی وقت و انرژی منو می برد. اما توی این ویدئو، مسیر رو برام واضح تر کردید، واضح و مبرهن، که هیچگونه حرکتی برای معرفی محصولاتم نکنم. چقدر به دلم نشست این توضیحاتتون، چون دقیقا اون بخش خدایی که درست بود رو هشیار کرد توی وجودم. مثل فردی که دوهزاریش افتاده باشه. استاد متشکرم که اینقدر بدون چشم داشت و در فایل های رایگان دارید بهمون آگاهی میدید، راه رو برامون روشن می کنید. مسیر رو واضح می کنید، و میدونیم که باید چیکار کنیم.

    خدایا

    شکرت برای این جهانی که خلق کردی

    شکرت برای این سایت، این استاد، این روش

    شکرت که من توی ایران به دنیا اومدم، هیچ وقت فکر نمی کردم اینقدر از ایران بودنم راضی باشم. اگر توی کشور دیگه بودم و شمارو نمیشناختم چقدر بد میشد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  8. -
    زهرا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2337 روز

    خداوندا ب امید هدایت های تو مینویسم

    سلام استاد بزرگوارم، سلام مریم نمازننینم و سلام دوستان مسیر خوشبختی

    الهی هزاران بار شکر گذارت هستم که دارم برای یه قسمت فوق العاده دیگه از سری فایل های گفتگو با دوستان می نویسم

    همین چند دقیقه پیش این فایلو دیدم و از همون اولش یه حس عالی پیدا کردم برای نوشتن برای مرور درس ها و آگاهی ها برای بیان اصل و توجه به اون و دوری از فرع فقط جاده خاکیه و به جای هدایت، بدتر منحرفمون میکنه

    استاد شما دوباره این بار، موضوع چه زمانی تصمیم به تغییر میگیرم رو مطرح کردید که دوستان بیان و صحبت کنن

    خیلی جالبه این چند روز یسری فایل های قدیمی از شما دریافت کردم که داخلش یکی از این فایلا شما دارید صحبت میکنید در مورد اینکه عده خیلی زیادی از مردم میگن چرا داخل قرآن ینقدر یسری مسائل دارن هی تکرار میشن؟؟ چرا خداوند بعضی موارد رو بارها و بارها در سوره های مختلف بیان کرده و بعد رسیدیم به اینجا، که خداوند روی اصل و موارد اصلی بارها تاکید کرده و اون مواردی که گفته نشده یا فقط یکبار بوده اصل نیستن و فرعن که اگه حالا 100% هم رعایت نشن، اتفاق خاصی نمیفته

    و دقیقا موضوع این سری فایلای گفتگو رو هم که دارم میبینم و شما بعد از شاید 10 جلسه، دوباره این تاپیک رو گذاشتید، این داره این زنگ هشدار رو در ذهن من به صدا در میاره که آقا، تغییر کردن در زمان مناسب، یه اصل بسیار مهمه

    اینکه تو کی تصمیم به تغییر میگیری

    به نظر من اصلا این تغییر کردنه بستگی خیلی زیادی به قدرت تصمیم گیری ما

    من هر چقدر قدرت تصمیم گیری قوی تری داشته باشم و هر چه بتونم سریعتر تصمیماتم رو عملی و اجرایی کنم، یعنی من انسانی هستم که قدرت تغییر زیادی دارم و میتونم هر موقع بخوام تغییر کنم

    یعنی این قدرت تصمیم گیری قوی ( به قول شما این عضله قوی در تصمیم گیری) جسارت و شجاعت من رو جهت تغییر کردن خیلی بیشتر میکنه چون تصمیم گیری از یه شجاعت و ایمان سرچشمه میگیره و اینکه من با تصمیم گیری و عمل به اون هی می فهمم چقدر تواناتر میشم ، چقدر بهتر میشم، چقدر رشد میکنم و اینجوری توانایی و ایمان و امیدم در راستای تغییر و بهبود دائمی هم بیشتر و بیشتر میشه

    چقدر لذت بردم از فرزانه نازنین و همسر عزیزش آقا محمد که به عنوان اولین دوستان موفقم در این فایل، اومدن و از نتایج بی اندازه ارزشمندشون صحبت کردن

    هر لحظه که فرزانه جان با ذوق از رشدشون از بهبود در روابطشون از خوشبختیشون بیشتر صحبت میکردن من هم ایشون رو بیشتر و بیشتر تحسین میکردم و هی ایمانم و انگیزم در این مسیر بیشتر و بیشتر میشد همینطور که توی 15 جلسه قبل هم بارها و بارها این اتفاق برای من افتاد

    و استاد باید بگم در راستای تغییرات من طی 1 سال گذشته از زمان سریال زندگی در بهشت، حالا این فایل های گفتگو دیگه شدن یه نیر محرکه جدید و بسیار قدرتمند جدید که داره دوباره به شکل دیگه من رو رشد میده و باعث میشه من تغییر کنم

    استاد چقدر عالی گفتید که مهمتر از نتایج، این هست که بدونیم این مسیره هست که داره جواب میده

    یعنی اگر نتیجه گرفتم در هر جنبه ای، توجه کنم و بفهمم که آرههههههههههه این همون قوانین بدون تغییر هست که برای استادم و هزاران نفر دیگه که ازش استفاده کردن و نتیجه گرفتن و حالا داره برای من هم اتفاق میفته و من تائید کنم این تاایج رو هر چند کوچک و شکرگذاری کنم تا این چرخه برام هر روز بهتر بشه، هر روز رشد و بهبودش هم ملموس تر و هم راحت تر بشه

    استاد شما از ابزار گفتین که باید استفاده درست ازش کنیم و من میگم اون ابزاره همون باورهامونه که میتونه اینقدر سازنده و مثبت باشه که ماها رو به اوج برسونه در هر جنبه ای یا میتونه اینقدر منفی باشه که به زمین ما رو بزنه و نکته مثبت و خوشحال کننده و انگیزه دهنده این هست که این باور و ساختنش، در دستان خودمونه که خداوند این توانایی رو بهمون داده که بسازیم و ازش استفاده کنیم در مسیر زندگیمون

    کار من فقط کار کردن روی خودمه و جهان با توجه به اون 1 قدمی که من برمیدارم، هزاران برابر برای من قدم بر میداره و این همواره اتفاق میفته

    وقتی اعتماد کنم به خداوند و سیستم و هدایت هاش و در مسیر درست قرار بگیرم اون موقع در زمان و مکان مناسب من به سمت آدمها و شرایط مناسب هدایت میشم و دیگه نیاز به زور زدن و تکیه به عوامل خارجی نداره، همیه اینا در درون منه اگه من باور کنم و براش اقدام کنم

    حتی این فایل های گفتگو با دوستان هم یه مدل دیگه از هدایت خداونده که باعث میشه من الگو ببینم، من نمونه عملی ببینم و باورسازی های درست تر و مثبت تری انجام بدم و ای مصداق ها، مسیرم و این گونه نتیجه گرفتن رو برای ذهنم منطقی میکنه

    همزمان که روی باورهام کار میکنم روی مهرت هام هم کار کنم و اون موقع چون من در راستای خواسته هام دارم تغییر میکنم، جهان من هم تغییر میکنه فارغ از اینکه اطرافیان من در چه حال و وضعی هستن چون هر کسی داره نون باورهای خودشو میخوره و نتیجش = باورهاشه

    اون مثال فلافلی هم یه نمونه دیگه هست از اینکه باید اصل رو گرفت و بقیه چیزا رو کنار گذاشت چون باورهای تو نتایجت رو رقم میزنه بطوری که تو میتونی توی فروش ، بهترین حالت رو داشته باشی در حالیکه حتی زبان مشتریهات رو هم متوجه نمیشی ( خدایی این دیگه آخرشه)

    خدایاشکرت که امروز لایق نوشتن از تو و قوانین بدون تغییرت بودم که همیشه حالم رو خوبتر از خوب میکنه

    خدایا شکرت که در مسیر و مدار استاد عباسمنش بزرگوار هستم و میتونم از درس های ارزشمند ایشون که زندگی سازه، استفاده کنم و ببینم و درک کنم و شکرگذاری کنم و بدونم این من هستم فقط من، که خالق همه شرایط زندگی خودم هستم

    هزاران بار سپاسگذارم و قدردان تک تک آگاهی هایی هستم که بی توقع میبخشید و خداوند هر روز خوان نعمت هاش رو براتون گسترده تر میکنه

    برای هممون سلامتی بی اندازه، شادی بی نهایت، ثروت در همه جنبه های زندگی و آرامش واقعی ذهنی و روحی رو آرزو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  9. -
    مریم رضوی گفته:
    مدت عضویت: 3504 روز

    سلام استاد عزیزم

    استاد تو این فایل گفتید که ما فقط باید روی خودمون کار کنیم و آدمهای مناسب در زمان مناسب سراغ ما میان.

    نیاز نیست که تبلیغات و بازار یابی کنیم.

    باورهای ماست که داره عمل میکنه.

    من همه اینهارو قبول دارم استاد..

    ولی سوالی که برام پیش اومده اینه که..

    من یه پیج اینستا مرتبط با کارم راه اندازی کردم.

    شما همیشه میگید ایمان و عمل صالح.

    یعنی باید اقدام و عمل هم باشه.

    من چطور باید تو پیج فعالیت کنم که اقدام و عملم رو هم انجام داده باشم؟

    فقط داشتن فعالیت در پیج بدون در نظر گرفتن اون چارچوبهایی که بقیه ازش پیروی میکنن برای جذب مخاطب؟

    اقدام من میشه پست گذاشتن؟یا استوری گذاشتن؟

    خیلی از افرادی که دارن تو اینستا فعالیت میکنن دوره های جذب مخاطب رو گذروندن و همه از هشتگ استوری روزانه‌..و خیلی قوانین دیگه دارن پیروی میکنن.

    من سوالم اینه‌.

    من رو باورهام کار میکنم درسته…ولی اقدام و عمل من دقیقا باید تو چه چارچوبی باشه که شرک نشه و در عین حال ایمان بی عمل نشه؟

    استاد عزیزم شما فقط گاهی دلی روی اینستا کار میکنید وخب هیچکدوم از اصولی که اینستا گفته رو رعایت نکردید.

    فقط گذاشتن پستِ مربوط به تخصصمون در کنار ِکار روی خودمون برای عمل به قانون کافیه‌؟

    استاد خیلی در مورد این موضوع سوال تو ذهنمه..

    شما برای جذب مخاطب به این شکل تکامل طی کردید من هم برای اینکه به این حد از باور برسم تکامله تبلیغ نکردن و بدون بازار یابی موفق شدن رو چطور باید طی کنم..

    من میخوام ساخت باورهام همراه با عمل باشه و پیج رشد کنه و مهم تر اینکه بدون شرک..میدونم اگه رو خودم کار کنم و باورهام درست بشه آدمهای مناسب جذب تخصص من و پیج‌من میشن ولی اقدام کجا قرار میگیره و اقدام باید تا چه حدی باشه؟منظورم اینه که چطور تقلا نشه …

    لطفا راهنمایی کنید استاد

    سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  10. -
    ملیحه محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1613 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم که نور امید را در دل من زنده کرد و مریم جان مهربانم

    الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ ﴿۳ بقره ﴾

    آنان که به غیب ایمان مى ‏آورند و نماز را بر پا مى دارند و از آنچه به ایشان روزى داده‏ ایم انفاق مى کنند (۳)

    استاد عزیز چه مثال خوبی زدید در مورد قانون تغییر جهان هستی، همان فلافلی که از سمت دبیرستان شهید رجایی اولین فلافلی و از سمت حرم و مرکز شهر دورترین فلافلی بود، همان فلافلی که من هم بارها بعد از تعطیل شدن دبستان که رو به روی هنرستان رجایی بود به آنجا میرفتم و فلافل میخریدم، همان فلافلی که باید مدتها توی صف و شلوغی می‌ماندی تا نوبتت شود ( آخ که چه مزه ها و خاطراتی را برایم زنده کردید استاد عزیز 🥰🥰🙏) با اینکه آن دستِ خیابان درست رو به روی همین فلافلی که اگر اشتباه نکنم به فلافلی عربها مشهور بود، مغازه فلافلی دیگری وجود داشت اما همه حاضر بودن توی صف و شلوغی بمانند نه اینکه به جای دیگری بروند،یادم هست که حتی ماشین‌ها و موتورها با اینکه جایی برای پارک نبود جلوی مغازه گوشه خیابان منتظر می‌ماندن تا نوبتشان شود.

    البته هستن آدمهایی که به هیچ وجه حاضر نیستن حقیقت امر یعنی ایمان به غیب، انرژی و قوانین ثابت بر جهان را بپذیرند و هر بار ذهنشان دلایل و عوامل بیرونی را برای موفقیت افراد دیگر می‌آورد، جز اینکه بپذیرند اگر تسلیم خداوند باشیم، در مدار و مسیر درست قدم برداریم به قول شما آنوقت خداوند مهره‌ها را در جای درست خود به گونه ای می‌چیند که چیزی جز معجزه رُخ نمی‌دهد.

    این افراد بهانه جو شاید بگویند که شلوغی مغازه موجب ایجاد مشتری زیاد می‌شده در حالی که به عینه دیدم افرادی را که برای پیشرفت کار و بیزینس شان خدمات رایگان بسیاری می‌دهند اما باز خبری از پیشرفت و مشتری زیاد نیست.

    استاد من نزدیک به یکسال است که با شما آ‌شنا شدم و از فایلهای رایگان که به نظر من گنج پنهان هستن، استفاده میکنم و اونقدر به حس و حال عالی رسیدم که قابل وصف نیست، کسی که قبلن همه ی اتفاقات رو یک بی شانسی میدید و دنبال عامل بیرونی بود اونقدر تغییر کرده که سریع روی خودش تمرکز کنه و از درون اون مشکلات رو بررسی کنه.

    قبلن اگر کسی از خانواده ی همسرم با من بد رفتاری می‌کرد میگفتم حسودن، منو دوست ندارن، خودشون زندگیشون خوب نیست و…… اما الان روی خودم و حرکات و رفتارم تمرکز میکنم حتی اگه ذهنم بخاد که من را گول بزند همون موقع می‌فهمم که انرژی که نمیخام رو دارم به جهان میدم و سریع شروع میکنم در جهت مخالف با خودم حرف زدن مثلن اینکه مادرشوهرم عاشق منه ، من او را دوست دارم و او هم من را، من خیلی خوش شانسم من بهترین مادر شوهر دنیا را دارم و شاید باورتان نشود اما در عرض چند ساعت همان فرکانس عشق به سمت من برمیگردد و او به من زنگ می‌زند و مرا پرنسس خطاب می‌کند🥰 و اون انرژی خوب و ناب عشق، قلب من رو پر می‌کند حال اینکه تا قبل از آشنایی با شما هرگز احساسش نکرده بودم…

    استاد همسر من خیلی مقابله می‌کرد با من، هر بار که سریال را برایش میگذاشتم بی اهمیت بود و سریع تلویزیون را می‌بست و سریال های خودش که همش توشون انرژی های منفی، جنگ، دعوا، کشتن و خیانت است و یا اخبار گوش می‌داد.هربار که میگفتم تا به مسیر بیاید وبا هم زندگیمون رو اونطوری که می‌خواهیم بسازیم، جملاتی جز خودم میدونم، من بلدم و امثال اینها چیزی نمیشنیدم. آنقدر آشفته و پریشان میشدم که بارها کارمان به جر و بحث و دعوا کشیده تا اینکه وویس زیبای شما رو در مورد تغییر اطرافیان در پاسخ به یکی از دوستان سایت شنیدم.

    شما فرمودین که تو تنها و تنها قادر خواهی بود که خودت را تغییر بدهی و نه هیچ کس دیگری را و آنجا بود که به خودم گفتم دختر تو روی خودت کار کن تو خودت برو تو مسیر درست، باشه سریال رو گلچین کن براش بذار اما اصرار نکن مطمئن باش خدا کارش رو خوب بلده به خودش واگذار کن. گفتم خدایا من دوست دارم که با همسرم به آرزوهای بزرگ و قشنگم برسم لطفن او را هدایت کن و به مسیر دعوتش کن.

    حتی رفتم و براش کتاب راز را هدیه خریدم اما هرگز و هرگز آن را برای خواندن در دستش نگرفت😢 در حالی که دوستان دیگه ای که پیشنهاد کردم هر ۴ جلدش را خواندن و بسیار ممنون بودن برای دریافت اون آگاهی ها اما همسرم…

    جهان هستی قبل از ازدواج من با همسرم هم یکبار آن سنگ بزرگ را بر سرش کوبیده بود تمام پولهایی رو که از زمان کودکی و ۱۲ سالگی کار کرده و جمع کرده بود را در یک کار جدید (کافی شاپ) از دست داده بود و بعد از ازدواج با من هم چیزی نزدیک به دوسال جهان او را با نشانه ها و اتفاقات و حوادث دعوت به مسیر درست و تغییر می‌کرد اما متوجه نمیشد، تا اینکه الان و چند روز است که کلن از کار اخراج و ماشینش که وسیله ی کارش بود را هم از دست داده است.

    اگر من همون مرجان سابق بودم توی این موقعیت که قرار میگرفتم حتمن میگفتم: من شانس ندارم، من اگه بخام برم دریا باید یک پارچ آب با خودم ببرم، من چشم خوردم، زندگی من چشم خورده و هزاران عاملی که اصلن وجود ندارد، اما اکنون خوب می‌دانم که این نقطه نقطه ی شروع رویاهای من است و اون بُز شیرده از دست داده شد تا چشمهای ما برای دیدن مسیرهای درست باز، شود.

    و بگم از همسرم که از آن روز اخراجی‌ تا همین شب قدر چقدر پریشان و آشفته بود. چقدر خودش را می‌خورد. چقدر به این و آن زنگ میزد برای پول قرض گرفتن و هر بار بهش میگفتم که عزیزم کتاب راز رو بخون اما توجه ای نمی‌کرد.

    تا اینکه شب قدر ازم پرسید من که حافظه ی درستی ندارم چطور نماز شب قدر رو بخونم میشه گوشی رو روشن کنم اون بخونه و من تکرار کنم؟!؟

    به اون نگاهی کردم و گفتم عزیز دلم این نمازی که تو رو از خود بیخود کنه و به اصل وصل کنه اگه تو از روی وظیفه و اجبار بخایی بخونی و یکی بگه و تو تکرارش کنی چه فایده ای دارد؟؟؟ لطفن برو بر سجاده ی عشق بنشین و هر آنچه که قلبت می‌گوید را بخوان و صدایش کن.

    بیست دقیقه داخل اتاق بود و من توی اون فاصله با خدا حرف زدم گفتم خدایا من همسرم را دوست دارم و میخام با اون به تو و وجود تو برسم با هم بسازیم زندگی رویای مان را لطفن هدایتش کن🥺🙏

    از اتاق بیرون آمد روی مبل نشست و گفت که به خودم خندیدم وسط نماز🙄گفتم چرا؟! یعنی چی که به خودم خندیدم؟! گفت :گفتم، اگه الان رو به روی خدا نشستی و اون رو صدا میکنی پس بورس و مردم چی میگن چرا از روزی که بیکار شدی تمام ساعت جلوی کامپیوتر نشستی و از اون معجزه میخایی؟؟؟

    من شوکه شده بودم و گریه ام گرفته بود این خود خدا بود اون خودش با همسرم حرف زده بود، با بغض بهش گفتم عزیزم حالا دیدی، حالا متوجه شدی خدا با ماست و اونجا بود که فیلم راز را باز کرد و دید، در مورد شما و نحوه ی هدایت شما پرسید 😭😭😭دفتری برداشت و خواسته هایش را نوشت و من تمامی آنها را با اشک در چشمانم نظاره میکردم 😥

    در مورد بورس هم بگم که همسر من این چند روز که کارش را از دست داده از دوستش پول قرض کرده بود و توی بورس سرمایه گذاری کرده بود تا سود کنند، اما خدا روشکر امروز کلن این برنامه رو بست و پول دوستش را برگرداند.

    من این قسمت زیبا رو دیدم و نوشتم و الان که اومد براش خواندم و گفتم که مسیر ما الان به نظر سرد و تاریک میاد اما اگر درست پیش بریم و روی خودمان کار کنیم بعد از این جاده ی سرد و تاریک اما کوتاه، بهشتمان را خواهیم دید و ازش قول گرفتم که با هم پیش بریم تا در مدار درست قرار بگیریم.

    الان میدانم که در زمان کوتاهی من بسته ی ثروت یک را میخرم و با شما استاد گلم به سمت آرزوهای قشنگم پیش میروم و تجربه های زیبایم را ثبت خواهم کرد.

    نمی‌دانم چه جوری و چطور هزینه دوره جور خواهد شد با شرایط الانمان که هیچ کاری نیست، اما خوب می‌دانم و ایمان دارم که خدا هست و اون کارش رو خوب بلد است.

    از شما دوستان عزیز و همراهان گل و استاد مهربان التماس دعا دارم 🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت