گفتگو با دوستان 16 | چگونه در مدار مناسب قرار بگیرم؟
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- تغییر اساسی را از کجا شروع کنم؟
- چگونه از دل این شرایط نا امید کننده، خوشبختی ام را خلق کنم؟!
- نقطه تحول زندگی من؛
- آگاهی از دلیل اصلی نتیجه، بسیار ارزشمند تر از خود نتیجه است زیرا با تکرار و پیروی از آن دلایل، نتایج بیشتری خلق می کنیم؛
- اگر من در مسیر درست قرار بگیرم، خداوند در زمان مناسب من را با آدمهای مناسب هم مدار می کند و ما با هم ملاقات می کنیم. در نتیجه من برای پیدا کردن آدمهای مناسب تلاش نمی کنم بلکه برای هماهنگی خودم با قانون تلاش می کنم؛
- اگر ما در مسیر درست قرار بگیرم، خداوند کارها را برای من انجام می دهد همانطور که برای ابراهیم، موسی و محمد انجام داد؛
- در جهانی که فقط به فرکانس ها واکنش می دهد، روی بهبود فرکانس هایت کار کن؛
منابع بیشتر:
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD512MB33 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 16 | چگونه در مدار مناسب قرار بگیرم؟30MB33 دقیقه
بنام خدای آرزوهای من
سلام و درود
روزشمار تحول زندگی من : تعهد 146
ما روی خودمون کار میکنیم و اگر در مدار مناسب باشیم در زمان مناسب با آدمهای مناسب یا شرایط مناسب برخورد میکنیم
پس به جای اینکه بگیم چکار کنم محصولم رو ببینن یا افراد با من آشنا بشن باید فرکانسمون و باورهامون رو درست کنیم خدا خودش کارها رو انجام میده
جهان ما فرکانسیه و به باورهای ما افکار ما رفتار ما جواب میده البته روی توانایی و مهارتمون هم کار کنیم
خدایاشکرت دوستت دارم
146مین گام درمدار روزشمارزندگی الهی شکرت.
به نام خدا وسلام به خدا.
سلام به استادومریم جون وهمکلاسیهای عزیزم.
الهی توراسپاسگذارم که به ما ثروت فراوان بخشیدی.
سلامتی ، رابطه ی عالی، آزادی زمانی،مکانی ونی نی قدرتمندوثروتمندوسالم بخشیدی ای کریم سپاسگذارم.
این فایل روبرای اولین بارشنیدم.
چون من که ازبرنامه های زنده ی شما هیچ اطلاع ندارم وتوی همین تمرین روزشمارالان پی گیری بیشتر دارم.
راستش وقتی صحبتهای فرزانه خانم رو شنیدم خودتون میدونیدکه ذهن هم عجولِ ،هم سریع وظیفه ی خودشوانجام میده بدترین کارش مقایسه،وقضاوت است. که کل وجودانسان رافلج میکنه!!!!!!!
منم دستشو خوندم سریع ستاره قطبی رواجراکردم. ولی بدون هیچ میلی انگاراجباری بود!!!!!!!!
سحری بیدارشدم احساس خوبی داشتم.
خوابی که دیده بودم یادم آمدوبرای خودم مرورکردم.
خواب دیدم عزیزدلم باذوق وخنده گفت:همین الان ازرسانه آقای رئیس اعلام کرد.کدام رئیس؟ نمیدونیم!!!
که ساخت اتوبان جدید روازنزدیکترین جایی که به خانه ما است اجراکنن.
ولی این خبربرای من طبیعی بود!!!!!!!
آره باخنده جواب دادم این دستور رو من به (استاد)یاهمون رئیس دستوردادم!!!!!!!!
من درعین صحبت باعزیزدلم همزمان کوههارومیدیدم که خیلی ثعب العبوربود!!!ولی چون من درخواست داده بودم این اتوبان بایداجرامیشد.
به خاطر کسب و کار و درآمدآسان وراحتِ خانواده ی مابود.این خواب نشانه س.
بعدگفتم:لیلاخانم راه خودت رو بروافسارخودتو دست این چموشخان نده تاکی عجله ومقایسه!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟
نمازصبح روخوندم قرآن خوندم آخرنمازمُهرِ نمازم رو، روی قلب وسینم گذاشتم.
گفتم:خدایامُهرِ کَری،کور،لالی روازروی قلبم برداراشکهام هم روی صورتم جاری بود.
یک آن صدای گرم و دلنشین خدابیامرزپدرم روشنیدم!!
داشت میگفت:لیلاباباجان باچادرسفیدولباس عروس سفیدازخونه میری!!!!!!!!!
فقط ازاون خونه باکفن بیابیرون!!!!!!!!!!.
من نمیدونم این جمله دراون زمانِ خودش چه چیزی رومیخواست بفهمونه!؟؟؟؟؟
به قول استادقرآن زمان پیغمبربرای اون زمون حرف وپیامی داشته .
برای مردم هرزمان پیام خودشوداره!!!!!!!!
من اون زمان باخودم میگفتم:بابام میگه یعنی حرف برگشتن بدون شوهرت رونزنی! وآبروی خانوادگی ماروببری!!!!!بروزندگی کن تاتوی همون خونه وزندگی باشوهروبچه هات ادامه بده بعدشم مرگ وکفن میکنن وبه قبرمیری!!!!!!!!خخخخخخخخخخخ
ولی امروزیک زنگی توگوشم به صدادراومدکه لیلاجان بالباس عروس که موردنظرتِ برو، وانجام وظیفه کن برای خانه وخانواده خانمی کن ودرلحظه زندگی کن،بااحساس خوب وتسلیم وتمکین خداباش.وازهرچی که داری خداراسپاسگذار باش.
حالاپیام پدرم روبه یاد اوردم که 36سالِ پیش به من چی گفت؟؟!!
یعنی همه ی پدرمادرهااین نصیحت یاپیام روبه بچه هاشون میگفتن!بخصوص به دختراشون!!!!!!
درهمین لحظه که با خدا صحبت می کردم انگاردوباره خدامرا احیاء کرد.
ودوباره خودموجمع کردم .وازخودم پرسیدم که الان چه حالی داری!!!!؟؟؟
گفتم :احساس عالی دارم. ورفتم جلوآینه یک قِر دادم گفتم حیف نکرده بااین همه خرج ومخارج بالا که استفاده میکنیم مدام به قول قدیمیهانونمون روباخونمون تَر کنیم(خیس)کنیم بعدبخوریم!!!!!!!!!!!!! ول کن باباهرکی هرچی داره نازشصتش براخودشِ!!!!تومسیرت چیزدیگریه پس به مسیرخودت ادامه بده.وخوشحالی کن که همفرکانسهات به نتیجه رسیدن تواین مسیرخاک وخون هم بوده که من ندیدم فقط نتیجه روهمه اعلام میکنن اینهادلگرمی ماس.
الهی سپاسگذارم ازاین همه نتیجه های عالی.دمتون گرم.
امروزبعدازنمازظهررفتم پیاده روی هواخیلی عالی بود.
یک خانم رودیدم غذا گرفته بودمسیرمستقیم میومد.
سلام کردم پرسیدم :مستقیم میری؟!جواب داد.نه!انگارخیلی نگران بود!!!!بازگفت:چرامستقیم میرم!!!!!!!
چکاردارین بامن؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!
گفتم ازمعجزات زندگیم میخوام برات بگم.کمی آرومترشدولی گوشش نامحرم بودبعدازچندتا کلمه خداحافظی کردم.
به مسیرم ادامه دادم دیدم یک خانم جلوداره میره گفتم سریع برم بهش برسم!!!!
ولی داشتم میرسیدم کناردرخت توت که همیشه پاش آب میریزم ودعای خیربرای اهل عالم میکنم.
گفتم برم یاوایستم دعاکنم؟!
بعدبرم برای این خانم پیام بازرگانی رواجراکردم.
ولی به من الهام شدکه تونبایددنبال رزق و روزی باشی.
اون حاج خانم گوشهاش اگه محرم باشه خدا، اونو به تو معرفی میکنه¡¡¡!!!!
استادمن زیردرخت واستادم ودعاکردم داشتم به مسیرم ادامه میدادم که دیدم اون خانم آهسته راه میره وبعدهم روی نیمکت کنارخیابون نشست رسیدم لبخندزدم به معجزات الهی. واون حاج خانم هم میخندید. چون بطری آب معدنی دستش بودهرچه تقلامیکردبازکنه نمیتونست!!
کنارش نشستم وسلام کردم گفت خداخیرت بده همین سربطری روبرام بازکن. خندیدم گفتم میخواست خودموبه شمابرسونم وبراتون صحبت کنم انگارخدامنومامورکرده سرِبطری آب روبراتون بازکنم وشروع کردم به اجرای پیام بازرگانی معلوم بودکه واقعا گوشهاش محرمِ کمی باهم نشستیم وبعدبه پیاده روی ادامه دادیم تامسیرمون ازهم جداشدوخیلی روزپرخیروبرکتی برام شده عاشقتونم.برای همه ثروت وسلامتی آرزومیکنم یاحق.
به نام الله یکتا
درود بر استاد عزیز,بانو شایسته ی گرامی و دوستان هم فرکانسم
*وقتی در مدار مناسب قرار میگیریم,در زمان مناسب با آدمها و شرایط مناسب برخورد میکنیم.
این آگاهی,پدیده ی همزمانی را برایم تایید میکند که چقدر منظم ,وقتی جایگاه فرکانسی ما تغییر میکند جهان به این تغییر جایگاه,به شکل ایده ها و شرایط و اشخاص جدید پاسخ میدهد.
برداشت من از جهان ,از زمانی که با قانون آشنا شده ام یک ساختمان است که طبقات زیادی داشته و در هر طبقه افرادی هستند که مشغول به فعالیتی خاص و دارای حال و هوای ویژه ی خود هستند. مثلا در طبقه ی اول,افراد مشغول غم و ناله و اشک و شیون و در طبقه ی دوم مشغول رقص و پایکوبی و در طبقه ی سوم مشغول کار و فعالیت. و همینطور تا بینهایت این طبقات ادامه داشته و هر چه طبقات بالاتر میرود جمع و اتفاقات بهتری وجود دارد.
همیشه با خودم میگویم که اگر بخواهم شادباشم نمیتوانم در طبقه ی افراد غمگین (مدار غم) باشم. بنابر این باید طبقه (مدار) را عوض کنم تا بتوانم شادی را تجربه کنم.وقتی طبقه ی بالاتر بروم(مدار بالاتر)در جای مناسب قرار گرفته و آنجا دیگر نیازی نیست که دیگران را مجبور به شادی و خنده کنم چون در واقع,آن افراد ,خودشان در مدار شادی هستند.
سپاس از استاد عزیز و دوستانی که تجربیات بینظیر خود را برای ما به اشتراک گذاشتند
استاد دقیقا از وقتی این صحبت شمارو شنیدم که گفتید بدون تبلیغات و اصرار برای جذب مخاطب
خودمونو توی مدار درست قرار بدیم و آماده و ظرفیت دریافت پول یا سفارش و مشتری زیاد رو داشته باشیم تا افراد مناسب بیاد سمتمون
منم دقیقا زمانی این صحبتا رو شنیدم که چندوقتی بود همش میگفتم باید تبلیغات کنم یا حرکت خاصی بزنم رو پیجم ،میگفتم من که گوشی خوب ندارم امکانات درستی ندارم دست تنهام برای تولید محتوا و و و
ولی صحبتاتون آبی رو آتیشم بود و گفتم بدون عجله پیش میرم در اندازه ظرفیتی که الان میتونم خدمات ارائه بدم درخواست میکنم بعد خودمو آماده تر میکنم برای سفارشات بیشتر
فقط متعهد باشم که هرروز تولید محتوا کنم با هر امکاناتی که دارم و دارم میبینم که بازدید پیجم خیلی بیشتر شده و نشونه هایی میبینم و حتما ایده ای که چندسال پیش داشتم و هر دفعه پشت گوش مینداختمش اجرا میکنم
دارم یه سری محصولات تولید میکنم از همه هنرهایی که بلدم و در سطح خوب انجام میدم
و دیگه حتی بقول شما هشتگ هم نمیزنم و میگم خدا خودش مشتری های مناسبمو میاره من فقط باید روی خودم بیشتر کار کنم سیستم خودش قشنگ همه چیو پیش میبره
تو این مدت هم چندنفر فالو کردن که بیشتر روحیه گرفتم هنوز پیجم کوچیکه ولی بزرگ شدنشو واضح میبینم اینکه روزی برند بشم
حیف بود اینهمه هنرو کنار میذاشتم و تغییر شغل میدادم قبلا توی یکی از کامنتهام اینو گفته بودم که چقدر دلسرد شده بودم و همش فکر میکردم باید تغییر شغل بدم و فکر میکردم ایراد از کارمه و نمیشه از این شغل و هنر پول زیادی درآورد
ولی الان محکم چسبیدم به همین هنرهام و بجای یه گالری حضوری(که خیلی دوست داشتم داشته باشم از مجموعه هنرهام) یه گالری مجازی میزنم
که از سراسر ایران و دنیا بتونن هنرهامو بخرن و لذتشو ببرن که چه بسا نسبت به گالری حضوری درآمد و مشتری بیشتری هم برام میاره
خدایا شکرت که فرصت شنیدن حرفهای استاد عباس منش رو بهم دادی شکرت که الان آماده م برای شنیدن این حرفها
بااینکه چندین ساااال پیش اسم استاد رو شنیده بودم ولی کنجکاو و کشیده نشدم سمت ایشون
برای من زمانش این موقع بوده و بازم خدارو شکر میکنم هزار بار شکرت
حتما لازم بوده اینهمه سال بگذره و الان با آمادگی و پذیرش بیشتر این صحبتا رو گوش کنم
ممنونم ممنونم ممنونم