گفتگو با دوستان 12 | پیروی از الهامات قلبی - صفحه 3


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    267MB
    17 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 12 | پیروی از الهامات قلبی
    15MB
    17 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

127 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه ملکپور گفته:
    مدت عضویت: 2864 روز

    من فقط ی بچه ی درسخون بودم که هیچ بعد دیگری از زندگی رو نمیدیدم به اطرافیانم هیچ توجهی نداشتم و حتی برای درس خوندنم دلیل خاصی نداشتم. از اونجایی ک بچه شهرستان بودم بزرگترین هدفم اومدن به اصفهان یا تهران بود که با قبول شدن داخل دانشگاه صنعتی اصفهان بدستش آوردم اما داستان جذاب زندگی من با آشنایی با استاد عباس منش و حدود سه سال پیش اتفاق افتاد چرا که من با شما فهمیدم که لایق بهترین مکان ها برای زندگی، بهترین تفریحات، بهترین اندام و خیلی چیزای دیگه هستم و دقیقا وقتی احساس عزت نفس در من شکل گرفت من تصمیم گرفتم که تغییر کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    زهرا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2337 روز

    به نام یکتاخالقهستی

    سلام و هزاران درود به استاد عزیزم، مریم نازنین و همه دوستان مسیر بهشتی

    روز زیباتون به خیر و شادی

    خداوندم رو شاکرم که امروز هم لیاقت این رو دارم که گام بردارم در مسیر آگاهی، در مسیر ساختن باورهای مثبت

    خداوندم رو هزاران بار شکر میکنم که این آگاهی های بی نظر رو هر دفعه و هر روز آگاهانه وارد ذهنم میکنم و یه غذای مناسب میدم به ذهنم تا هر چه بیشتر کمک بشه به اینکه فاصله بین آگاهی های ذهن و روحم کمتر و کمتر بشه و درسته که این فاصله همواره وجود داره و نمیتونه به صفر برسه اما تا باید تلاش کرد تا این فاصله رو کم و کمتر کرد

    خدای وهاب، روزی دهنده رهنما رو شاکرم که هدایتم میکنه توی هر لحظه که آگاهانه و با حال خوب، قوانین بی همتا و بدون تغییر جهان هستی رو مرور کنم و با جسارت و شجاعت تمام میتونم بگم که تقریبا در هر لحظه دارم سعی میکنم که همه کارهام مطابق قوانین پیش بره چون اصل همینه و اگر من میخوام زندگی دلخواهم رو در تمام جنبه ها بسازم باید این تلاش بشه روند عادی زندگی من، نه نیازی به زور زدن هست و نه نیازی به سختی کشیدن آخه تمرکز بر زیبایی ها، توجه به خوبیها و خواسته ها، تلاش برای هر لحظه شاد بودن و در آرامش زندگی کردن چیزی نیست که من بخوام زجر و سختی بکشم و این همش به این خاطر هست که دارم درک میکنم و هضم میکنم که احساس خوب = اتفاقات خوب

    وقتی من دارم آگاهانه به زندگی ، مثبت تر و با نگاه زیباتر نگاه میکنم ، برای جهان و قوانینش چاره ای جز این نیست که پاسخ من رو بصورت زیبایی های بیشتر، شادی و لذت بیشتر بده همونطور که در قرآن هم خداوند فرموده : آیا خوش قول تر از ما به عده وجود داره؟؟؟ و قطعا همینطوره

    خداوندا هزاران بار شکرت که آگاهی ها و درس های فایل های ۱۱ و ۱۲ رو با قلبم و وجودم و حال عالیم نوش جان کردم

    وقتی که دوست عزیزمون گفت: به خودم گفتم من مشکرک هستم اگه نمیرم به سمت شغل مورد علاقم

    چقدر فوق العاده هست چنین نگرشی

    این روزا دارم از چپ و راست فایل های توحیدی میشنوم و این گفته دوستم هم که دیگه حالمو جا آورد

    اگه من حرکت نمیکنم بست شغلی که حتی فکرش هم حالمو خوب میکنه ، این یعنی من مشرکم، چرا؟؟؟ چون فکر میکنم خداوند کمک نمیکنه، چون فکر میکنم خداوند به برخی توانایی داده و به من نداده ، یعنی من عزت نفس ندارم و خودم رو لایق موفق شدن توی خواستم نمیدونم، یعنی من خداوندم رو عادل نمیبینم که همونطور که به بقیه در راستای خواسته هاشون کمک کرده، پس به من هم میکنه

    چقدر داره درک های بالاتری میاد: توحید و اعتماد به خدا، یمان به مسیر مورد علاقه و عشقم، عزت نفس، قوانین بدون تغییر خداوند…

    چقدر همه اینا جای فکر دارن اگه با قلبی باز تفکر کنم رشون و کنار بذارم همه اون فکرا و نجواهای منفی که هر لحظه می خوان منو از مسیرم دور کنن و هی میگن نه نمیشه، درسته برای فلانی شده اما برای تو نمیشه

    ولی چقدر عالی، چقدر فوق العاده دوست عزیزم در کمال عزت نفس، در اوج ارزشمندی، دراوج عشق و انگیزه و ایمان به خداوند و هدایت های دائمیش، حرکت کرد و حالا داره توی جزیره زیبای کیش توی شغلی که عشقشه کار میکنه، کارش همون عشقشه و عشقش همون کارشه

    چقدر این ترکیب زیباست و چقدر میتونم حال زیبای دوستم رو درک کنم چون من هم عاشق کارمم و روزی در زمان دبستان،آرزوی بچه گانه ای داشتم که بشم معلم ریاضی، عشقم معلم بودن و درس دادن بود آخه خیلیل کیف میکردم که مباحث رو توضیح بدم و استعداد خیلی خوبی توی این زمینه داشتم وخداوند اون آرزوی کودکی رو در وجود من نگه داشت و من حالا به اون آرزوی زیبا جامه عمل پوشوندم و حتی خیلی بهتر و در سطح بالاتری دارم انجامش میدم و توی این تقریبا ۲ سالی که خیلی از شغلا براشون دوران رکود بوده و نتونستن کار کنن، من با یه تغییر که در زمینه نحوه آموزش دادن برامون پیش اومد، خیلی راحت توی خونم نشستم ، کارهامو انجام میده، فایلها رو گوش میدم و روی خودم هم کار میکنم و همزمان کارم رو هم انجام میدم و این باعث میشه که من هر لحظه بابت این عشق، بابت این خلق ثروت ، بابت این وجود ارزشمند و لایق ، بابت این خداوندی که هدایت میکنه هر لحظه دردانه های نابش رو ( به قول دوست نازنینم پرنسس الا) و آگاهی هایی که چراغ راهم شده در این مسیر بی انتها و لذت بخش، خداوندم رو بارها و بارها شکر کنم و ممنون و سپاسگذارش باشم که اونقدر من رو لایق دونست که من رو در مسیر شما و این سایت ارزشمند قرار داد… از اینکه باعث میشید همه ما هر لحظه فکر کنیم چه مسیری رو شروع کردیم و چطور داریم پیش میریم و مداوم بهبود میدید درک و باورهای ما رو ، هزاران بار سپاسگذارم استاد ارزشمندم.. درود خداوند بر وجود لایقتون که لایق بهترین نعمت ها و برکت و ها و خوشبختی ها هستید

    چقدر مهاجرت عاطفه نازنین و درآمد ۱۰۰ برابریش تحسین من رو بر انگیخت

    من که با وجود پاشنه آشی حسادت، دارم مدام و مدام تحسین میکنم و نائید میکنم همه موفقیت ها رو ، این دوست ارزشمندمرو هم بی نهایت تحسین میکنم که از یه کاری که سختی داشت مخصوصا برای یه خانم که مدام بره سر ساختمون و فروش انجام بده، توی سرما و گرما و با حقوقی که به قول خودشون آب باریکه بوده ، حالا جوری دستان خداوند به کمکش اومدن که چشم باز کرده و دیده که جهان براش تغییر کرده چون خودش تغییر کرده، خدایا هزاران بار شکرت بابت این نمونه ها و الگوهای واقعی که با دیدنشون، شنیدن صداشون و دریافت فرکانس های مثبتشون ایمان ماها هزاان برابر میشه و میفهمیم که این مسیر و قوانینش برای همه جواب میده اگه بخوایم، باور بسازیم، حرکت کنیم و ادامه بدیم و لذت ببریم از کل مسیرمون… و قطعا عاطفه نازنین اگه از همون کار توی ایران لذت نمیبرد، هیچ گاه به اون فراوانی و رفاه و عشقی که الان درونش هست، هدایت نمیشد

    این جا و مکان نیست که برای من حال خوب میاره، بلکه این ذهن من و باورهای منه که برام لذت و حال خوب میاره وگرنه با یه ذهن منفی و باورهای منفی، هر جای دنیا که باشی، لذتی نمیبری چه ایران باشه چه یه جایی مثل آمریکا و این خودش دوباره یه قانون مهمه و اصله که حال من در هر لحظه، من رو هدایت میکنه به جاها و شرایط و ایده ها و افراد بهتر و وقتی درونم در آرامش باشه، دنیای بیرون هم برای من به آرامش میرسه فارغ از اینکه برای بقیه این دنیا چجوریه..

    صحبت های دو تا داداش گلم، محمد و سبحان، چقدر برام لذت داشت

    دو تا انسانی که از سن پایین زیر۲۰ سالگی چراغ هدایت توی قلبشون روشن شد و گرفتن اصل قضیه رو و حالا چطور دارن ارزش خلق میکنن

    چقدر لذت بردم وقتی محمد گفت که وقتی دوستم بهم گفت من فایل های عباسمنش رو گوش میدم، این اسم رو انار میشناختمش، این اسم بام آشنا بود

    اصلا استاد وقتی میگید فرکانس هست که داره کار میکنه نه هیچ چیز دیگه، واقعا وقتی قلبت رها باشه و وقتی یه نفر آماده باشه که دریافت کنه آگاهی هایی که اصل وجودیش هست، اینجوری حتی یه اسم، توی قلبش غوغا میکنه و حالش حتی با نام یه نفر هم خوب میشه

    چقدر برای این دو تا داداش عزیزم این دو تا انسان لایق و ارزشمند که وارد حیطه مورد علاقشون شدن و اینجوری با عشق کار میکنن و میخوان و میدونن که میتونن خیلی بهتر و بیشتر رشد کنن، دنیا دنیا سلامتی ثروت عشق و خوشبختی واقعی رو آرزو دارم و میدونم که خداوند برنامه ریزی هایی برای هر کدوم از ما کرده و فقط با حرکت ما و اقدامات ما، اون برنامه هایی که بالقوه هستن، بالفعل میشن و اون موقع این جهان هست که کرنش میکنه در برابر این انسان، که به هر چیزی که آرزو کنه میتونه برسه

    داستان سربازی شما و اون ندای قلبی که مدام شما رو وادار میکرد که باید این کاررو انجام بدید و دیگه نذذارید به بعد از عید چقدر زیبا و از یه منظردیگه برنامه ریزی خداوند رو به من نشون داد؛ چیزی که شما حتی ی قدم بعدش رو هم نمیدیدید اما خداوند تا سالها بعش رو دیده بود … هم اینکه دیگه سربازی رو نمیشه خرید و هم قضیه مهاجرت شما رو …. و وقتی که شما همیشه میگید که بچه ها، شما فقط وظیفه خودتون رو بدونید و انجامش بدید و بقیش رو بذارید دست خداوند، نتیجه همه این تجربیات شما هست که این ایمان و یقین رو در وجود شما ایجاد کرده که خداوند ۹۹% کارها رو کرده و فقط لازمه من ۱% نهایی رو انجام بدم و وایسم کنار، و بعد درها هست که گشوده میشه و این جریانی هست که انتها نداره

    و در جریان هدایتی شناور میشیم که گاهی حتی منطقی به نظر نمیرسه

    خدایا چقدر لذت بردم از این فایلا

    با اینکه هیچ قصد خاصی برای نوشتن نداشتم اما اومدم و اون حس درونیم رو خالی کردم روی کیبورد و جریان هدایت اومد و هی زیباتر و کامل ترش کرد و این جریان هم انتهایی نداره

    دلای همتون غرق عشق خدا باشه

    همیشه توی ثروت های بی انتهای خداوند عوطه بخورید

    و آرام و با حال خوب فقط لحظه ها رو زندگی کنیم

    تا بعد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      افسانه نوشادی گفته:
      مدت عضویت: 1882 روز

      سلام عشق من زهرا جان عزیزم عاشقتم من دختر اینقدر که زیبا و بینظیر نوشتی نفس من عالی بود عالی

      عاشقتم من که به خواستت رسیدی ودر مسیر عشقت کار مورد علاقت هستی عزیز دل من

      بینهایت لذت بردم از کامنتت عشق من

      بدرخشی بدرخشی نفس من

      الهی که به اوج بهترین بهترین ها برسی عزیز دل من عاشقتم😍

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        زهرا حسینی گفته:
        مدت عضویت: 2337 روز

        به نام یکتا خالق زیباییها

        سلام افسانه زیبا، دوست ارزشمندم

        بسیار سپاسگذارم که اینقدر با عشق درونت برام نوشتی

        ممنونم نازنینم که منو غرق زیباییها و حس و حال عالی کردی

        خدا رو ساکرم که هدایتش اینقدر نابه که وقتی متصل باشی، همش عشق میبینی و حال خوب

        الان جایی نشستم کنار آتیش و پرنده ها دارن دور و برم نغمه خوانی میکنن و من هم دارم با عشق برای شما نازنینم می نویسم

        بازم ازت ممنونم گلم و برای هممون در تین جاده سر سبز، عشق سلامتی ثروت شادی و حال خوب بی انتها آرزو دارم🙏🙏💝💝💝💯💯💯👋👋👋🌺🌺🌺😘😘😘😘

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2201 روز

      با درود و سلام خدمت دوست عزیزم زهرا حسینی نازنین

      ❤❤💚

      همونطور که در قرآن هم خداوند فرموده : آیا خوش قول تر از ما به عده وجود داره؟؟؟ و قطعا همینطوره

      چقدر این قسمت از کامنتت برام آگاهی داشت ممنونم ازت که اینقدر در مسیر رشد و آگاهی های بیشتری هدایت شدم عزیزم

      اینکه آرزوی بچگی جالبی داشتی و نوشتی

      وخداوند اون آرزوی کودکی رو در وجود من نگه داشت و من حالا به اون آرزوی زیبا جامه عمل پوشوندم و حتی خیلی بهتر و در سطح بالاتری دارم انجامش میدم

      واقعا زهرا جان بهت از صمیم قلبم تحسینت میکنم که به خواسته ات با کمکهای الهی رسیدی

      عزیزم واقعا برام چقدر لذتبخش بود این کامنت زیبا و بینظیرت که از درک آگاهی های زیادی برخوردار بود و برای تمام موفقیعت ها و آگاهی های که داری تحسینت میکنم و از اینکه با خوندن کامنت فوق العاده زیبات به درک آگاهی بیشتری هدایت شدم مممنون و سپاسگذارم عزیزم و برات بهترینع بهترین ها رو آرزومندم

      💙❤💚🙏🙏🙏🙏

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        زهرا حسینی گفته:
        مدت عضویت: 2337 روز

        به نام او که هر لحظه با عشق وجودیش هدایتمون میکنه

        سلام رویا جانم

        ممنونم و هزاران بار سپاسگذارم که هر بار از اون عشق وجودیت، از اون صلح درونت نصیبم میکنی و من غرق میشم در این همه حال خوب

        خدا رو شاکرم هزاران بار که داره هدایتمون میکنه و آروم آروم رشدمون میده

        هد دفعه زمین میخوریم و بار بعد، قوی تر و باانگیزه تر و با ایمان بیشتر بلند میشیم و خاک و غبار رو از تنمون پاک میکنیم و میگیم خدایا به امید تو نه به امید خلق روزگار

        میدونید، این کلا ورد زبون منه که خدایا به امید تو نه به امید خلق روزگار و عجیب باهاش حس و حال خدایی و توحیدی میگیرم

        بازم از وجود نازنینت سپاسگذارم که برام نوشتی

        سما هم عالی هستید و مرور هر بار کامنتهای شما، حس تحسین من رو برانگیخته میکنه و توی قلبم بارها تحسینتون میکنم و بارها و بارها سلامتی بیشتر، شادی و عشق و ثروت بی انتها رو براتون آرزو میکنم✌✌🥳🥳💞💞💞💯💯💯🌈🌈🌈😘😘

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    نون سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 2398 روز

    سلام دوستان

    تشکر میکنم از به اشتراک گذاشتن نظرات عالی دوستان . برای ما که نمیتونیم تو کلاب باشیم خیلی غنیمته .

    یکی از اقوام نزدیک من دقیقا همین مورد براش پیش اومد در دبی موقع گرفتن ویزای آمریکا ، وقتی فهمیدن دوران خدمتش در سپاه بوده متاسفانه بهش ویزا ندادن با اینکه پذیرش دانشگاه هم داشت

    فکر کردم شاید به همین دلیل از استاد پرسیدن خدمت رفتین یا نه ..

    بازم ممنونم از همگی شما دست اندرکاران این سایت عالی و به ویژه استاد عباسمنش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    شبنم نظری گفته:
    مدت عضویت: 1702 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم

    این فایلهای گفتگو با دوستان واقعا بی نظیره.

    شنیدن تجربه های دوستان که چه اتفاقاتی افتاده ،از کجا شروع کردن و چه جوری رشد کردن واقعا انگیزه بخشه و بهم نشون میده اگر منم ایمانم نشون بدم بیشتر روی ذهنم کار کنم خواسته هام عملی میشن، صحبتهای استاد هم که بعد از حرفهای دوستان در مورد قانون های استفاده شده توضیح میدن و نکات مهم اون صحبتها رو برامون تشرح میکنن واقعا عالیه.

    استاد واقعا سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    مسعود دهقان گفته:
    مدت عضویت: 2265 روز

    با سلام خدمت سید حسین عزیز و دوست داشتنی و ازتون ممنونم بخاطر اینکه مسیری که رفتین را بهمون یاد دادین.خدا را شکر میکنم بخاطر ورودم به این مسیر

    استاد اینکه بچه ها در سن کم به نتایج عالی رسیدن و خدا را شکر که این عزیزان در مسیر درست قرار گرفتن.اما ازتون میخام اون عزیزانی که در سن بالاتر هستند هم تشویق بفرمایید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3820 روز

    به نام توی خدایی که تا الان به این میزان شناختمت و پاسخ دادی، حست کردم، دیدمت، ندیدمت، استشمامت کردم، خوابتو دیدم، دستاتو دیدم .. به نام تو و برای تو

    نمیدونم چی بنویسم .. ولی میدونم باید بنویسم! چون این جلسه این موضوع سربازی دقیقا trend این روزهای من و تمرین ستاره ی قطبی امروز من بود .. که خدایا یک نشانه بهم بده .. یکی دیگه .. یالا یکی دیگه ..

    استاد جان ممنونم که به دلت گوش میدی و درست هر فایلی را میذاری هر چیزی را میگی هر کاری که میکنی انقدر متصلی و در صلح ماشاا.. که همیشه هدایتی جلو میری و با اون هدایتت با اون بودنت در درست ترین زمان و مکان مناسب هر کسی که توی مدارش باشه به اندازه ی ظرفش (ّباورهاش) پاسخش را میگیره .. راهکار میبینه .. ایده میبینه ..

    خلاصه اصلاا این هدایت و هدایتی زندگی کردن یک حالی داره که … به خاطر همین هم ازتون تشکر میکنم هم تحسین دمتون گرم.

    اگر شما هم به این درجه اتصال و صلح و موفقیت و زندگی در بهشت رسیدید من هم میتونم چون بیلِ شما و من یکیه ..

    پروردگاریی که کل آسمان ها و زمینی که عبث نیافریدی

    پروردگاری که شب و روز را بی عبث و بیهوده نیافریدی

    پروردگاری که اگاهی، و محیط به هر چیزی به تمام جهان و جهانیان

    پروردگاری که شنوایی و بینا به هر چیزی و هر چیزی باز

    پروردگاری که به یک پرنده در آسمان بی انتهایت و به مورچه در دل خاک و به انسان از زمین و اُسمان با بارانت روزی فراوان و بی منت اعطا میکنی

    پروردگاری که انسان ها را با تمام پیچیدگیاشون و تفاوت هاشون، زمین را با تمام موجوداتش، گل و گیاه و خاک و آب و آتش و نور و خورشید و ماه را همه چیز همه چیز هر چیزی جزء به جزء این کل را خلق کردی و هدایت میکنی به سمتِ کمالشون .

    پروردگاریی که من راا میبخشی و می آمرزی

    مرا هدایت کن که چی بنویسم .. این لحظه .. همین لحظه لحظه ای که تو هستی و همه از تو .. چی میخوای بگی توسط من .. چه حرفی … چه درکی .. چه اگاهی .. سپاس گزارم ..

    بگو بگو .. شدم محرم اسرار .. دلم آرومه ..

    بیش از سه سال که غیبت سربازی دارم به خاطر دلایل زیاد به خاطر پیروی از قلبم به خاطر مهاجرت به خاطر عشق و علاقه ام …

    و یک روزی که همین پارسال بود آذر تصمیم گرفتم که این مسئله را حلش کنم چون توانایی حل مسئله دارم و باورش دارم که دارم ..

    از اون کوچیکی به خودم میگفتم من سربازی نمیرم .. من معافم .. خب وقتی که بزرگتر شدم قد کشیدم سن و عقلم میگفتم به خانواده ام به دوستانم که من نمیرم من معافم .. اما میگفتن چطور .. منم نمیدونستم .. اتفاقات زیادی افتاد تا اینکه رسیدم به تصمیم گیری روز آذر ماه پارسال ..

    تصمیمی که با هدایتم به سمت یکی از راهکارها در سایت که به قلم مریم جان تحسین برانگیز بود.

    اینجوری بود که مریم جان پاسخ داد به سوال یکی از هم پاره هام .. اگر همین الان خب کارت معافیتتو گرفتی بعدش چی؟ بعدش میخوای چکار کنی؟ بعدش چی .. اصلا چرا میخوای که این کارتو بگیری .. مریم جان گفت به این سوال ها فکر کن ..

    من فکر کردم گفتم خب وقتی این کارتو بگیرم پاسپورتمو میگیرم و استارت جهان گردی را از همین ترکیه میزنم بعد از تکاملی که دو سوم ایران را گشتم و ایران گردی گردم ..

    اوکی ..

    قدم بعدی که مریم جان گفت این بود که گرفتن کارت معافیت در راستای قدم برداشتن برای سربازی هست

    اوکی ..

    اتفاقی که افتاد منم تصمیم گرفتم که این کارتو بگیرم حتما چون برام خواسته ام پیش از پیش مهم شده بود و میدونستم حتما من باید قدم عملی براش بردارم

    یک ماه بعد یعنی اواخر دی ماه، در حالی که از نظر احساسی بهترین بودم و ثبات داشتم در عین حال یک برگه زیر در خونه ام بود اول صبح ساعت ۸ .. وقتی همون اول صبح اینو دیدم یک لحظه جا خوردم!

    سلام بر هموطن عزیز اقای محمد فتحی .. شما سربازی فراری هستی عزیزم .. خودتو به پاسگاه معرفی کن تا این سریع وضعیتش مشخص بشه .. اگر نیای خودمون میاییم و دستگیرت میکنیم

    خب راستش اگر حضرت فیلم باشی جا میخوری یهو اول صبح اینو ببینی ..

    لحظه های اول که هزاران اروور توی ذهنم بود .. یک شوکِ واقعی ..

    ولی به لطفِ کار کردن روی خودم و استفاده از آموزش های پدر عزیزم تونستم توی ده دقیقه ای تقریبا حالمو سرجاش بیارم اونم با این ابررر باوررر

    که وقتی تو روی خودت داری کار میکنی و حالت خوبه وقتی که یک تضادی پیش میاد یک ناخواسته ای پیش میاد شایدد در ظاهر زشت اومده ولی بدون که اومده کمکت کنه تو را به خواسته ات برسونه

    اره چند باری اینو مرور کردم و یاد چندتا خاطرات افتادم .. یعنی جهت دهی کردم یا یادمم نمیاد جهت دهی به لطف و هدایت خداوند شد ذهنم .. و آروم شدم .. آروم .. آرومی که با ” الابذکر الله تطمئن القلوب بودش .. در هر صورت هر چقدرمم ارزش ایجاد کردم در کل دنیا و دل ها را به خدا با تمام وجودم با قلمم با عکس های سفرم با سفرنامه های بی انتها ارزشمندم و .. در هر صورت هر چی دارم از خداست هر چی هر چی .. مال خودشِ ..

    اوکی ..

    همون روزا که این پیام را دیدم با اینکه پاهام یکم میلرزید ولی خب رفتم پاسگاه ..

    تا رفتم اونجا! سرباز اونجا با روی خوش بهم گفت داستان چیه .. منم گفتم که اینجوریه .. قبل از اینکه برم اون آقای اصلی را ببینم

    دیدممم بلافاصله روی خندان بهم گفت .. اقا یک بخش نامه جدید اومده که هر کسی بیش از یکسال غیبت داشته توی همون شهر خودش خدمت کنه

    گفتم اوکی .. ممنونم .. رفتم با همون اقای اصلی صحبت کردم و داستان این غیبت را گفتم که این سال ها به سفر بودم و درست کردن کارهای دستی و کارآفرینی هر چند کوچک برای سه نفر با همون درست کردن دریم کچر و بافتن دستنبد و پای بند و هدبند .. و گفتم درخواستم را که چقدررر دوست دارم حالا که اینجا انقدر به سفر بودم سفرهای خارجیم را هم شروع کنم

    بهم گفت با شادی! که چقدرر خوب آقا جون شما بیا سربازی همینجا هم که خدمت میکنی بیا و این دو سال سریع میگذره و ” جالب اینجا بود که ایشون بهم گفت که؛ به این فکر کن! که پاسپورتتو گرفتی و رفتی نروژ و استرالیا و آمریکا و … ” اخه بهش گفتم که دوستای خارجی زیادی دارم که باهاشون توی سفرهام آشنا شدم ..

    بدجوررر دلمممم اونجااا با این حرفااا آروممم بود .. بدجور ارامش داشتمممم .. انگار اونجا خونه ام بود …

    یک دلیل برای این حس و حالم را میدونم! اونم ایمان بود .. میتونستم به ترس ها ادامه بدم وا بدم شاخ و برگ بدم تا اینکه انقدرر اوضاع بد میشد و با ماشین پلیس میومدند منو میبردند! ولی گفتم نه! من خودم میرم .. میترسم و اقدام میکنم ..

    و وقتی رفتم اینجوری بود و شد ..

    همون روز بهم گفت که قدم های بعدیم چیه .. رفتم انجام دادم ..

    و از دی تا فروردین ماهی که دفترچمو پست کردم .. تقریبا هر روز ماشین پلیس میدیدم وقتی بیرون میرفتم و میدیدم این نشانه ها که خداوند داره تاییدش میکنه .. و سپاس گزاری ازش میکردم که من درست زمانی بیرون اومدم درست جایی هستم که این ماشین را میبینم ..

    اما این ماه ها یک تغییراتی بوده و به وجود اومد ..

    همچنان با کار کردن روی خودم .. من واا ندادم به سربازی رفتن بلکه به همون چیزی که همیشه میگفتم وایِ بیشتری دادم یعنی معافیت .. حالا این وا دادن چطوری شد .. آیاا خود به خودی بود؟ سر به هوا بود؟ داستانش چیه مارکو؟ بهمون بگو که چطور انقدر آرامش داری بهمون بگو که چرا اینقدر ایمان داری به خواسته ات ..

    خب راستش، چقدر این وقتّ شب حوس ِ قهوه ای که جزیی پایان ناپذیر از منه کردم .. من برم یک قهوه لاته درست کنم با اینکه ۶ ساعت پیشم درست کردم و یک سرویسم برم و بیام و ادامه اش را به امید خدا بدم .. اگر زنده باشم ..

    اوهوم امروز یک قهوه جدید گرفتم خیلییی بینظیره .. ۳۰۰ گرم .. نصفش دونِ عربیکای بسیار خوش بو لایت رُستِ و یک ربعش، کلمبیای لایت رست و اون ربعش، چِری هست .. ترکیب بینظیرش شده، برای کسایی که مثل من عاشق قهوه ی شیرین بدون هیچ افزدونی هست، مناسبِ واقعا .. قهوه ای که به خاطر دونه های عربیکاش عطر و رایحه ی فوق العاده فوق العاده استثنایی داره واقعا دیوونه ات میکنه و اما ترکیب اون دو ربع هم، بهش یک کِرمای عالی و البته کافئین مناسبی میده که در کل در کنار شیر پرچرب واقعا مزه اش خاطر خاه هر قلب و زبان و سلیقه ای میشه .. okay Thank you

    Here We Go.. oom It’s really amazing hallelujah

    این قهوه هم داستان داره ها از وقتی که به تهران مهاجرت کردم و به یکی از بهترین و گرون ترین کافه رستوران های تهران، خ فرشته هدایت شدم سال ۹۶ و همون تماس هایی که خانواده و دوستانم با من میگرفتند و تعریف های من داستان های من در مورد قهوه اونااا هم عاشق این موجود زنده محترم ِ شور انگیز شدند .. تمامم خانواده ی پرجمعیتم .. تمام دوستانم .. هر کسی که اسم قهوه را توی کامنت ها و یا استوری تلینگ کردن هام میخواند و گوش میداد هر کسی که توی سفر دیدم … به راحتی تونستم همه را قهوه خور کنم بیش از ۲۰۰ نفر تا الان، و شایدم خیلیی بیشتر سود تونستم برسونم به بازار قهوه نه با تعریف کردنم! نه با ادا و اشاره و ایما، بلکه فقط با عشقی که به این نعمت دارم عشقی که به خدای خودم دارم آخه وقتی تو عاشق خودت باشی همه عاشق تو میشن و من دیدم که قهوه چقدر باعث شد توی این سال ها و سفرهای مارکوپولی ام به آدما نزدیک تر بشم و بهتر بتونم ارتباط موثر برقرار کنم.

    اما هیچ وقت قهوه و کافه داری را احساس نکردم رسالتم بوده باشه .. اوکی . بریم سر داستان اصلی ..

    چرا من اقدام کردم برای گرفتن این کارت؟

    خب بذارید یک آمار بگم

    سال ۹۷ همون موقعا من میتونستم با درکی که داشتم؛ ۶ تا ۸ ماه کسری بگیرم

    سال ۹۸ یک قانون جدید اومده بود که برای افرادی که باباشون رزمنده بوده و اون زمانی که بسیجی در پایگاه بوده را هم جز کسری میشه و من با این قانون ۱۴ ماه میتونستم کسری بگیرم ..

    اما یک چیز! و اونم همه ی کسری ها را زمانی میتونی در قانون سربازی ایرانی بگیری که تو هیچ غیبتی نداشته باشی ..

    خب چرا با اینکه اینا را میدونستم بازم اقدام کردم؟

    راستش هیچ وقتی برام منطقی نبود! اینکه چرا همچین قانونی هست که تو نمیتونی کسری و این چیزها بگیری وقتی که غیبت داری .. چرا کسایی که این قانونو گذاشتند اینجوری فکر کردند .. چرا اینجوری فکر نکردند چرا نیمه ی پر لیوان را ندیدند که بگند بابا چقدر خوب ادمایی که غیبت دارند حتما دلیل هاشون بینظیرن! حتما پی کسب و کار خودشون علاقه ی خودشون رفتند الان کلی کارآفرینی کردند .. یعنی این نگاه را من مثبت بین دارم خب .. هر باری که سوال میپرسیدم برام منطقی نبود که چرا نمیشه .. گفتم ولش کن بیخیال .. میشه عوض بشه .. تمام قانون های کشوری که انسان ها گذاشتند میشه عوض بشه اونی که عوض نمیشه قوانین ثابت جهانی هست که از قبل بوده و هست و خواهد بود

    در واقع من با این باور یک مقدار ایمانم بیشتر شد

    خب محمد ایا همین ایمان کافی بود بعدش چی؟ بعدش چکار کردی؟

    خب راستش نه اگر از من میپرسی هیچ وقت یک میزان ایمانِ کافی نیست توی جهانی که براساس رشد اگر میخوای خرد و له نشی بین چرخ دنده های دنیا تو هم باید پا به پاش حرکت کنی و رشد کنی در واقع من مخالف Stay on your track and keep your faith هستم بلکه میگم و باور دارم که stay on your track and IMPROVE YOUR FAITH

    اخه اون جمله ی قبلی را یک فرد انگیزشی میگفت .. ولی وقتی بهش بلند بلند بلند فکرر کردم دیدم جور در نمیاد با قوانین! دیدم اصلا داستان حفظ کردن کسی و یا چیزی نیست! داستان داستان سعی بر تمرکز ِ لیزری روی خلق کردن ِ مولد بودنِ ( مرجع: قدم دوم جلسه چهار ) و نه استفاده از داشته ها؛ هر چند ایمان در این حد و امروزت باشه. Come on

    بعدش هیچ کاری نکردم .. خودش اومد! وقتی دید من قدم های اولی را برداشتم

    چی شد چی شد؟!

    خب هم زمان شده بود با ورودم به قدم چهار جلسه اول و دوم که پدر در مورد الگوسازی میگه کاملا ..

    روندی که هر خواسته ای برات میتونه به این شکل عالی ترین منطقی بشه و به میزانی که منطقی میشه مقاومت هات کنار میزنی ایده میاد راهکار میاد تو قدم برمیداری ..

    یعنی میخوای محمد بگی الگو پیدا کردی واسه معافیتت با تمام این وجود و تفاسیر با اینکه میدونستی شما که غیبت نداری نمیتونی حداقل کسری بگیری و خلاصه باس بری ؟؟

    آره دقیقا عزیزم .. و بهترین الگوم .. همین برادرم پنجم بود! که فقط دو ماه و ۲۰ روز رفت خدمت .. دو ماه رفته بود اموزشی که برگشت و قانون سه برادری اومد و معافیتش را گرفت .. گفتم اگر برای ایشون شده پس برای منم میشه .. قانون یکیه .. خالق یکیه مالک یکیه روزی رسان و هدایت کننده من و تمام جهان یکیه ..

    همین یک الگو؟

    نه راستش، بسنده نکردم، خب من یک عادت خیلی خوبی را درونِ خودم ایجاد کردم عزیزم .. اینکه سعی میکنم وقتی بذارم برای کامنت خواندن .. مخصوصا کامنت های قدم ..و اگر از من میپرسی جلسه دوم سوم قدم دوم جوووون میده واسه خواندن و باورسازی .. تا الان بین ۱۰۰و خورده ای صفحه اش ۹۰ صفحه ای را خواندم و یادداشت برداری کردم اینجوری که هر کسی به خواسته ای رسیده نوشتم توی دفتر سبزم که ببین خدا برای این عزیز شده گوشی جدید .. شده خونه ی جدید .. شده سلامتی .. شده شفای مادر شده همسری که میخواد با همون ویژگی ها .. شده کسب و کار مورد علاقه شده مشتری فراوان .. شده دلار شده ماشین .. شده هر چیزی که باور داشتی که میشه خدات واست جورش کنه اوکیش کنه میشه .. میشه خدا به همون ظرف آبی در بیاد که تو با انرژی ای که توی ذهنت با تکرار و تکرارش به جهان هستی میفرستی در بیاد.

    توی همین کامنت هاا دیدم .. حسن جان .. مسعود جان .. علی جان و .. چندین و چند نفر دیگه خواستند و معاف شدند اصلا ..

    یعنی اینجوری ایمان عملیت بیشتر شد منطقی تر شد واست که شما هم میتونی معاف بشی؟

    آره خب .. البته هیچ کدوم از بچه ها توی نوشته هاشون ندیدم که غیبت داشته باشند .. یعنی الگوی این چنینی ندیدم ..

    پس چی! یعنی میخوای چی بگی؟ میشه واضح تر بگی؟

    خب راستش من از خدایم هدایت خواستم اخه هیچ الگوی با شرایط خودم ندیدم توی این چند ماه از دی تا فروردین و ..

    راستش دوست من، خب درسته الگو ندارم ولی یک سری اتفاقات افتاد که ایمانم بیشتر شد ..

    میشه بگی چطوری؟ چون مثال زدن واقعا میتونه منطقیش کنه؟

    اوکی، با کمال میل

    مثلا همین چند روز پیش بایستی میرفتم کمیسیون چشم توی اهواز .. وقتی رفتم ۵۰ نفر دیگه مثل خودم اومده بودند که چمششون معاینه بشه و توی اون همه آدمممم من فقط با یک نفر هم صحبت به صورت ادامه وار شدم .. خب اولش گفتم اونم اومده مثل من .. و همین سوال را ازش پرسیدم که دیدم اومد بهم گفت که نه! من برای معافیت پزشکی اومدم! گفتم ایول مبارک باشه ..

    ۹۰ دقیقه بعد وقتی که من کارم تموم شده بود و منتظر ماشین بودم که بیاد و بریم به خواهر زاده ام دم بیمارستان گفتم من بایددد معاف بشمم .. لبخندی زد و گفت چرا آخه! برای چی .. همون لحظه که خیره به افق بودم دیدم توی همین منتظر بودن همون لحظه همون لحظه که گفتممم من بایدد معاف بشم لحظه بعدش اونو گفت .. دقیقاا چشم تو چشم همون پسری شدم که معاف شده بود .. و همون لحظه یک ایمانی یک نوری درونم احساس کردم که خدا داره با من حرف میزنه .. و داره بهم میگه درسته الان هیچی نیست هیچ دلیلی .. ولی درست میشه .. اینم نشانه اش عزیزم تو فقط ادامه بده.

    پس میخوای محمد بگی با دیدن نشانه ها تو ایمانت را بیشتر میکنی و البته بیشتر کردی؟

    آره اره دقیقا .. خداروشکر میکنم که زبان نشانه ها را درک میکنم .. و خودم را تحسین میکنم

    خب منم تحسینت میکنم عزیزم واقعا ممنونم برای این مصاحبه ..

    منم ازت ممنونم خدا جونم (چشمک) که هدایتم کردی .. واقعاا بازم بهت اثبات کردی همون شعره را که تو خود پای در ره بنما و هیچ مپرس که راه بهت میگه ادامه را .. ممنونم

    خب چیزی دیگه هست که بخوای بگی در انتهای این نوشته؟

    خب راستش خدا جون درس های خوبی توی این موضوع گرفتم .. الان اردیبهشت ماه و اول خرداد امسال من میرم آموزشی .. ولی خب آرامش دارم .. میدونم که میشه یک دری وا میکنی وقتی واقعا عملکرد من را میبینی ایمان من را میبینی ..

    برام الان طبیعیه که همین فردا بگی یک قانون جدید دقیقااا واسه فردی مثل خودت اومده باور دارم که من واقعا خلقش کردم .. بیشتر از همیشه آخه خداوندا باور کردم اصلا همین مورد شده یکی از بهترین دستاوردهای سال گذشته ام اینکه بیشتر باور کردم تو منو هدایت میکنی به سمت ِ کانون توجه ام ..

    اما یک درس خیلی مهمی که گرفتم در مورد تجسم و توی همین توجه کردن و باور هم راستای خواسته ..

    چی را؟ بهمون بگو خوشحال تر میشه جهان برای این ایجاد ارزش، ممنونم محمد

    راستش، من میومدم خودم را تجسم کنم ولی میرفتم به مثلا یک دوران اموزشی ساده و خوب .. و یا اینکه مثلا یک جای خیلی خوبی افتادم توی تهران در واقع شمال تهران .. و ..

    بعد یک روز متوجه این اشتباه شدم که خواسته ی من اگر معافیت کاملِ پس تجسم اون نقطه ها چیه! در واقع دارم باورهای هم جهتِ خواسته را ایجاد نمیکنم الان و انرژیم یک جای دیگه در واقع روی ناخواسته دارم میبرم ..

    به خاطر همینم کلا از وقتی که اینو متوجه شدم هر وقت میخوام تجسم کنم ذهنم را اصلا جایی به جز معافیت کامل نمیبرم .. و روی همین زووم این میکنم .. تا تجسمم هم راستای خواسته ام باشه ..

    اوکی ممنونم محمد به خاطر این نکته قابل تامل ..

    منم ممنونم خداجونم سپاس گزارم ازت که بهم فرصت دوباره ی زندگی و تجربه کردن خودم را دادی، سپاس گزارم که میتونم بنویسم به این زیبایی و شگفتی اور و تاثیرگذار و الهام بخش که اول دلِ خودم را میبره و آروم تر میکنه .. ممنونم به خاطر همه ی نعمت هایی که بهم اعطا کردی به خاطر این خانواده ی بینظیر و دوست داشتنی به خاطر پدر به خاطر مریم جان .. ممنونم پروردگارا ممنونم

    من میدونم و باور دارم که توی این حرکت کردن ِ بالاخره یک دری وا میشه که الان خودم نمیدونم ولی میشه .. این فرمول همیشه درسته .. من + خدای درست= دسترسی به همه چیز ..

    پروردگارا دعا میکنم که ایمان ابراهیمی بهمون اعطا کنی .. آخه دنیا با ایمان و عمل و حرکتِ که قشنگ تر میشه و فکرشو کن که توی راستای عشق و علاقه اتم باشه دیگه نور الی نوره خداجون ..

    دوستون دارم.

    اوه اوه یک چیز دیگه یادم اومد خداجون!

    *حتما مهمه که اومدی کامنتت را ویرایش کنی؟ So What you want to say us؟

    میخوام مثل خودت خدا جون که وقتی قرآنتو میخوانم همش میگی با مثال روشن با منطقی روشن برای شما مردم زمین بیان کردیم .. بگم ..

    اومم باریکلا . .بگو ببینم پدر سوخته! (لبخند)

    توی جاده هستم .. تاریک ِ تاریک .. سوار ماشینم .. الان توی نقطه ی A هستم .. و میدونم و این خواسته به وضوح رسیده که قدم بعدی مقصد بعدی؛ نقطه ی B هست .. خب جاده که تاریکه .. مقصد را میدونم و میدونم از چه مسیری باس برم پیش فرض البته .. اوکی .. ماشین را روشن میکنم عزم رفتن میکنم نور بالا میزنم .. فقط صد متر جلوم روشنه … هیچچچچی مشخص نیست اصلا و ابدا .. فقط یک راه دارم اونم اینه که صدمتر را برم جلو آخ وقتی صدمتر را برم صدمتر بعدی هم خود به خود لاجرممم روشن میشه هویدا میشه صدمتری که الان توی این نقطه ای که هستم جز تاریکی نمیبینم ..

    خدا: خب

    خب به جمالت خدا جون (لبخند)

    یک چیزی را درک کردم خیلی خیلی بیشتر از همیشه اونم اینه که مقصدِ مهم نیست به خودی خود .. اخه بارهااا تا قبل از این درکی که الان میگم رسیدم به مقصد هاا ولی وقتی وقتی رسیدم و اون موقع میخواستم فقط لذتِ را ببرم خب دو سه روزی بردم لذت را ولی بعدش کم باد شدم و گفتم همـــــــش همین … بودددد؟ این همه خودمو چیز کردم آخرش همین .. ای بابا .. و اونجا بهم یک درسِ حسابی دادی .. این پازل را کامل ترش کردی .. بهم گفتی محمد یک فرق اساسی هست بین خواسته و احساس خوشبختی، خوشبختی اینجوری بدست نمیاد که به خواسته ات برسی احساس خوشبختی کنی .. خوشبختی احساسِ خوب در لحظه است جانم .. اینو بارهاای بارر به خودت بگو .. خوشبختی احساس خوبِ در لحظه است و این احساس خوب از توجه بر نکات مثبت میاد از باورهای درست میاد

    بازم تکرار کن .. اصلا بذار یک آهنگش کنیم خداجون گیتارم که بلدم .. اها بیا گام دو ماژور اوکیه ..

    درن دَن دن .. خوشبختی خوشبختی .. آی خوشبختی .. احساسِ خوب در لحظه است .. یوهووووو ..

    خدا: عاا باریکلاا عا باریکلااا ببین همینه که میگم احسنت بر خودم که همچین موجودی را خلق کردم فتبارک الله احسن الخالقین .. واقعا جات که فقط تو بهشته شاه پسر .. تو لیاقت بهترین هاا را داری لیاقت یک زندگی بهشتی اوهوم .. واقعا بهت افتخار میکنم افرین افرین افرین ..

    قربونت من برم خداجون .. مخلصیم .. از خودت یاد گرفتم! .. از جاده .. از سفر .. از دست بینظیرت .. پدر .. مری .. بچه ها .. همه همه واقعاا

    چیزی دیگه هست که بخوای بگی؟

    خب با این درکِ من توی جاده سعی میکنم فقط به چیزهای مثبت توجه کنم .. و از مسیررر بخوام که لذت ببرم .. واقعا قبلا چطوری به خواسته ام میرسیدم با کم ترین لذت یا اصلا بدون لذت و حالا همش هر لحظه ی این مسیر دارم سعی میکنم با در لحظه زندگی کردن لذت ببرم و عشق کنم و برم جلو ..

    در واقع من وابسته ی مقصدم در اینجا خدا جون که گرفتن کارت معافیت ِ نیستم میرم جلو و سعی میکنم از این روند طی کردن به این خواسته لذت ببرم درس بگیرم. همین.

    ممنونم عاشقتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  7. -
    زینب سلمان زاده گفته:
    مدت عضویت: 2441 روز

    بنام خدایی که بــــــــــشدت کافیست

    ســـــــلام😍

    تبریک میگم به علی عزیز که از سن کم تو این مسیر هست و داره روی خودش کار میکنه اینکه ایـــــــنقدر خوب داره روی خودش کار میکنه و هر روز داره از درون بزرگ تر میشه؛ علی تو فوق العاده ای پسر، احساست به وضوح بهت میگه علی تو نمیری سربازی خـــــــــــلاص. دمت خـــــــــیلی گرم که عالی داری روی خودت کار میکنی چقدر عــــــــالی گفتی من دیگه

    ◀حرص خیلی چیزها رو نمی خورم

    ◀مشکلاتم زودتر حل میشه

    آره باورهای ما به حقیقت می پیونده قانون یکیه برای همه ما، همه مون به یک اندازه دسترسی داریم به نعمتها و ثروتها و خداوندی که نگفته من فقط برای فلان گروه نزدیکم؛همه به یک اندازه قابیلت رشد و بزرگتر شدن داریم، مثل زمانی که استاد وقتی تازه مفهوم توحید رو فهمید و درک کرد از خدا خواست که ابراهیم وار بشه و اشاعه کننده یکتاپرستی که فقط تا همین لحظه چــــــــقدر آدم از آموزش های استاد به خدا رسیدن، کسانی که (از جمله خودم) اولش اومده بودیم فقط با نگاه مالی ولی وقتی شروع کردیم و وارد این مسیر شدیم اصل و اول و آخر تمام ثروتها و نعمت ها رو شناختیم، همون خدایی که باعث شد استاد که بقول خودش عــــــمرا دنبال کاری رو میگرفت و همه اش امروز و فردا میکرد و استاد پشت گوش انداختن، بلند بشه بیست و هشتم اسفند بره نظام وظیفه قم، خـــــــــدای من، افسره بهش بگه نه تو متولد تهرانی باید بری از اونجا استعلام بگیری، پـــــــــس دیگه برو که رفتی برای سال بعد ولی استاد و اون حسی که خیلی شفاف و واضح بهش گفت تو کاری به این افسره و اینکه چی میگه نداشته باش، همین الان برو یه ماشین دربــــــــست بگیر تهران استعلامت رو بگیر و برگرد، اونم به کی؟ بقول استاد اون که اصلا هیـــــــچ وقت اینطوری راحت هزینه نمی کرد ولی خـــــــیلی راحت دربست بگیره اونم شــــــــــوتی بره تا تهران و شوتی برگرده😍ایــــــــــنقدر که افسره باور نمی کرد که یکی به این سرعت انجام بده تا اینکه قانع شد زنگ بزنه تهران تا باور کنه آره میشه، میشه اگر کسی باشه که باور کنه خدایی رو که بـــــــــشدت کافییه و گوش بده به الهاماتش و عمل کنه که البته که بقول استاد همه این ها تکامل میخواد، بیست و هشتم اصلا استاد نمی دونست که چرا آخه الان باید بلند بشه بره نظام وظیفه اونی که همیشه چشت گوش مینداخت ولی گوش کرد به الهامی که بهش شد و رفت و همینطور مثل پازل درست شد تــــــــــا رسید به اون لحظه ای که خدا اون خانمه رو تو سفارت گذاشته بود فقط برای اینکه کار استاد رو انجام بده و بهش بگه من دوست دارم شما رو بفرستم آمریکا 😍فقط این سوال رو جواب بده که کجا خدمت کردی؟ و هـــــمه اینا از همون روز بیست و هشتم و قدمی که استاد برداشت و گــــــوش کرد به الهامی که بهش شد و حرکت کرد، وقتی افسره بهش گفت دیگه برو واسه سال جدید برگرد اون گوش نکرد و شـــــــــوتی رفت تهران و شــــــــــوتی برگشت قم و الان که بهترین ایالت آمریکا، خـــــــــــدای من چی بگم آخه بجز شـــــــــــــکرت،

    مثل گیاهی که اون زیر داره کلی اتفاق رخ میده و قوی تر میشه تا برسه به اون نتایج ولی یه دفعه وسط راه مثلا خسته اش بشه بگه آقا من دیگه نمی خوام کی این میوه ها میاد پس😒😂

    هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر/ آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم

    هر لحظه که می کوشم در کارکنم تدبیر/رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر

    استاد منم سال ۹۲ آخرین ترم کارشناسی ام تو رشته جامعه شناسی بود، خیلی به ورزش علاقه داشتم ایــــــنقدر که عشق دخترا که مهمونی رفتن و بازار بود ولی من فوتبال دیدن عشقم بود شرایط خانواده مون طوری نبود که کلاسی ثبتنامم کنند اونم ورزشی اونــــــم فوتبال که ته مسخره بازی بود واسشون ، ولی من با همون تماشای مسابقات فوتبال با بازی کردن با دستگاه برادرم اصلا با تمام وجودم بازی می کردم ولی وقتی موقع دانشگاه شد با اینکه عشق فوتبال بودم ولی اصلا فکر نمی کردم رشته ای به اسم ورزش باشه تو دانشگاههای خوب باشه اگرم باشه منم همون نگاه پایین رو به این رشته دواشتم واسه همین اصلا موقع انتخاب رشته اصلا چیزی که دوستش دشاتم به ذهنمم خطور نمی کرد واسه همین رفتم یه رشته دیگه و وارد دانشگاه شدم و منی که اصلا تا قبل دانشگاه فوتبال رو فقط تو تی وی دیدم یا با دستکاه بازی کرده بودم و فوقش تو خیابون با پسرای همسایه خیلی کم البته وارد دانشگاه که شدم رفتم سراغ کلاسهای فوق برنامه و شرکت در کلاسهای فوتسال و بعد شاید دو سال عضو تیم دانشگاه شدن و شرکت در مسابقات کشوری و ترم آخر کارناسی ام شد و دقیق یادمه تو حموم بودم یه حسی بهم گفت زینب کنکور این سال جدید رو شرکت میکنی تا بری تربیت بدنی، حالا من نه اصلا می دونستم میشه اصلا چنین چیزی؟ اصلا کتاب های دبیرستان رو دیگه نداشتم که بخونم، چه میدونم فاصله گرفتم از فضای کنکور کارشناسی، ولی استاد اون حسه خــــــــیلی قوی بود خیلی صداش واضح بود و من که الان فکر میکنم واقعا قبلش اصلا چنین تصمیم که بخوام یه چیز رو برگردم و از اول شروع کنم اصلا چنین شخصیتی نبودم ولی انجام دادم استاد انجام دادم، رتبه ام تو کنکور دقیقا نصف سری اول که کنکور داده بودم شد، بازهم دانشگاه دولتی چمران قبول شدم، اون موقع درسته دوست داشتم ورزش رو ولی واقعا نمی دونستم چرا من باید گوش بدم به این حسم و برم دوباره کنکور بدم؟ چون معمولا ۹۹% کسانی که مثلا بخوان رشته دیگه ای که دوست دارند رو بخونن میان این رشته رو تو مقطع فوق لیسانس میخونن نه اینکه برگردن کامل از لیسانس اون رشته ای که دوست دارند رو بخونن ولی من انجام دادم و الان اتفاقات خیلی خوبی که نتیجه همون روزی که زیر دوش بودم و اون حسی که ایــــــنقدر قوی و واضح بود که استاد احساس میکردم قلبم بزرگتر شده اصلا احساس عجیبی بود خیــــــــلی قوی بود، الان بعد اون حرکت، من تجربه های فوق العاده ای کسب کردم و خدا میدونه باز هم چه اتفاقات فوق العاده زیبایی منتظرم هست، استاد تازه این ها زمانی که من نمی دونستم که جهان قانونی داره و خدایی که اولین ویژگی که خودش رو معرفی میکنه نزدیکی اون به من هست تا اجابت کنه چیزهایی که میخوام نیازی نیست من جار بزنم این رو میخوام لازم نیست من خودم رو بدبخت نشون بدم تا خدا رحمش بیاد و بهم بده اون نزدیکه خــــــــــیلی هم نزدیکه، خدای من شکرت، استاد چند روزی بود یه خورده بازم ذهن جونی میخواست کِرم بریزه 😐که پس کجا اون نتایج بزرگ پس چی شد زینب جون؟ بهش گفتم چی میگی تو آخه؟ من فقط تو همین یک سال که گذشت (سال ۹۹) حال خوبم پایدارتر شد، من تو همین یک سال چـــــــقدر قدرت خریدم بیشتر شد، چــــقدر ابراز عشقی که تونستم به دیگران بدم و عشقی که دریافت کردم زیادتر شد، الان یکی از تیکه کلام های من شده عــــــاشقتم درحالیکه قبلا اصلا نمی تونستم ابراز علاقه کنم الانم نمیگم پرفکت شدم ولی خـــــــــِلی بهتر شدم، اینقدر که یکی از دوستام که خیلی راحت تر ابراز عشق میکرد الان در مقابل من کم میاره 😍و مهم تر از اون عشقی که به خودم میدم، من قبلا سعی میکردم چشمم تو چشم خودم تو آینه نیفته ولی الان آگاهانه میرم جلوی آینه قربون صدقه خودم میرم، قبلا بینی ام رو مخم بود و شده بود کابوس من که باید عمل کنم تا زیباتر بشم ولی الان نگاه میکنم تو آینه احساس میکنم بینی ام کوچیک تر شده ، قشنگ ذهن جونی عزیزم گفت باشه حالا بابا یه چیزی گفتیم دیگه 😟، بهش نگفتم نه صبر کن صبر کن بازم بگم😎 ، من تا اوایل ۹۸ بخاطر باورهای غلط خودم هر چقدر خودم توانمندی داشتم اصلا انگار کور بودم نمی دیدم، تو ارتباط با جنس مخالف و برای ازدواج که هیچی اصلا یه چیز محالی می دیدم یه پسر خوب و موفق و مستقل بیاد سمتم و همینم بود چون باور خودم بود ولی سال فقط سال ۹۹ چهار تا پسر فوق العاده به سمتم هدایت شدند که هر کدوم کلی بهتر از قبلی اش بود و میدونم بزودی خداوند یکی از بهترین هایی که کنار هم هم باعث رشد هم بشیم و هم جهان و عشقمون هر روز زیباتر بشه به سمتم هدایت میکنه اونم خــــــیلی راحت و روان این ارتباطه شکل میگیره، دیگه ذهن جونی ام گفت عزیزم غلط کردم 😩😂😂

    استاد، چقدر هر روز بهتر دارم می شنوم صدای خداوند رو😍، بهتر می فهمم و بیشتر و راحت تر میتونم ازش بخوام، چند روز پیش تو مسیر محل کارم بودم دوست داشتم قهوه بخورم ولی یه مدتی بود نخورده بودم همون لحطه یه حسی بهم گفت زینب از خدا بخواه بهت بگه الان بخوری یا نه؟ منم همون لحظه گفتم خدایا چند قدم بیشتر نمونده برسم به جایی که میخواستم برم ازش قهوه ام رو بخرم که سر خیابون هست، برم بخورم یا الان خوب نیست واسم و بهتره نخورم؟ خــــــدای من شــــــــــکرت، دقیقا همین که اینو گفتم چند ثانیه بعدش دیدم پسر عموم با ماشینش ایستاد کنارم گفت برسونمت درحالیکه شاید چند ماه بود که این ساعت اصلا ندیده بودمش ولی دقیقا هیمن بار که از خدا خواستم همون احظه خدا اون رو فرستاد و من با اون سوار شدم، خدایا شکــــــــرت، یا مثلا چند وقتی بود که دوست داشتم یه مقاله کار کنم و ارسال کنم جایی، همین دو روز پیش یکی از پسرایی که من اسفند ۹۸ همه اش روی هم رفته چند ساعت تو دانشگاه تهران برای همایش کشوری که رفته بودم برای ارائه اولین مقاله ام که اونم بطرز عجیبی که اصلا نمی دونستم مقاله ام من پوستر هست و آخرین لحظه متوجه شدم و رفتم در قالب پوستر اوردمش و رفتم بردم برای چاپ و تحویلش دادم در بین کلی مقاله دیگه با اینکه اولین مقاله ام بود برتر شد، من این پسر رو اونجا دیدم و الان دو روز پیش بهم پیام داد که یه مقاله دارم دوست دارم با هم ارسالش کنیم فقط یه جمع بندی داره با هم انجام بدیم بفرستیم؟ خدایا شـــــــــــــــــــکرت

    خدایا شــــــــکرت برای این جهانی که هر روز داره زیباتر میشه و هر روز بیشتر و بیشترها رشد میکنه چون سازو کار اون همینه؛ رشد و بهبودی که دائـــــــمی هست، خداوند به هر طریقی که خـــــــــودش میدونه من رو به خواسته هام میرسونه و بی نهایت ها از نعمت ها و ثروتها رو بهم میده، خدایا سکان دست خودته، من چیزی نمی دونم، میخوام خودت هدایتم کنی به مسیر بی نهایت ها و آسان شدن برای آسانی هایی که بــــــــی نهایته

    هر لحظه مون توحیدی تر و ثروتمندتر در پناه رب الــــــــــــعالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  8. -
    امین دهقانی گفته:
    مدت عضویت: 2531 روز

    ه نام الله مهربان

    استادعزیزم اصلا این برنامه فوق العاده است و چقدر به ما کمک میکنه تا بهتر باور کنیم موضوعات رو

    فقط استاد این فایل ها رو یه ساعته بذاریدئ رو سایت

    ممنون از شما که هر کاری میکنید تا ما بهتر اموزس ببینییم و موفق باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    دریا گفته:
    مدت عضویت: 2275 روز

    سلام استاد عزیزم

    سلام مریم جون

    و سلام به تمام دوستان نازنینم

    واقعا که هر بار فایل جدیدی روی سایت گذاشته می شه با اشتیاق فراوان شروع به نگاه کردن می کنم. مبحث امروز مثل سایر قسمت ها فوق العاده بود. داستان هدایت… هدایت پروردگار و توجه ما به الهامات و عمل کردن به این الهامات…داستان توجه به الهامات خرید سربازی و عمل کردن به آن، نه تنها در آن دوران برای استاد بسیار عالی شد بلکه همین عمل کردن به الهامات در آینده منجر به گرفتن ویزای آمریکا شد. وقتی با دقت تر به این موارد فکر می کنم می بینم که چقدر دقیق و با نظم تمامی جهان کمک می کند تا ما به خواسته خود برسیم.

    وقتی از دید بالاتر به این دنیا نگاه می کنم و فکر می کنم، یاد صحبت های استاد عزیزم می افتم که در یکی از فایل هاشون فرموده بودند این دنیا به مانند یک مهمانی کوتاه است و سرانجام همه ما روزی این مهمانی را ترک می کنیم و به جایگاه اصلی و اولیه خود بر می گردیم، به جایگاهی که خانه اصلی ما است. همه ما به این دنیا آمده ایم تا به رشد جهان کمک کنیم. و در این حین خداوند با الهاماتش ما را یاری می کند تا به پیشرفت جهان کمک کنیم. الهاماتی که اگر به آنان عمل کنیم راه رسیدن به خواسته هایمان راحت تر و البته کوتاه تر خواهد شد. روح ما در این جهان در جسم مادی به دام افتاده است و به این دلیل ممکنه این الهامات را واضح و یا اصلا نشنویم. برای شنیدن این چنین الهامات نیاز است تا فکرمان را رها و اسوده کنیم. این است راز شنیدن این چنین الهامات. این خاصیت این جهان است.

    استاد عزیزم سپاسگزارم که این چنین برای ما وقت می گذارید و از تجربیاتتون برای ما می گویید. گفتن این چنین تجربیاتی به ما کمک می کند تا قانون را بهتر درک کنیم و این مدت کوتاهی که در این مهمانی هستیم را بهتر و شادتر و در آرامش بیشتری زندگی کنیم.

    سپاس فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    عصمت جعفری گفته:
    مدت عضویت: 1743 روز

    سلام

    سپاسگزار پروردگارم هستم که منو هدایت کرد تا ب این جا بیام و کلی درس یاد بگیرم، چقدر این فایل برام درس های قشنگی داشت. خدایا شکرت

    انقد حرفای استاد برام جذابه و ب دلم میشینه ک برای یادگرفتنشون جاهای متفاوت و جدید رو انتخاب میکنم . همیشه وقتی درسایی رو میخوام یاد بگیرم ک دوسشون دارم محیط جدید رو برای بادگیری انتخاب میکنم ک لذتش بیش تر ب دلم میچسبه:)

    مثلا الان اومدم بالا پشت بوم ی فرش پهن کردم. اسمونو نگاه میکنم ک انگار غرق در سکوته. اون موقع ک اومدم خورشید تو اسمون بود ولی الان تقریبا 20 دقیقه گذشته و دیگه خورشید مثل قبل نمیتابه. ابر ها اروم اروم روی خورشید زیبارو پوشوندن. این تغییرات ک ارام ارام انجام میشه این درسو بهم میده ک ببین، تغییرات اروم اروم انجام میشه. ابرا کم کم بدون اینکه تو متوجه بشی خورشیدو محو میکنن و اون طرف اسمون ماه داره کم کم پدیدار میشه. صبر داشته باش عزیزم. و بذار تکاملت طی بشه و اروم اروم تغییرات رو درون خودت ببین:)🥰

    صدای پرنده ها چقد قشنگه خدای من🕊

    خب برم ک درسامو بگم…

    استاد توی دوره قانون افرینش، جلسه اول میگین هرچی ک قانونه بدون ی باوره و الان دارم تو حرفاتون میشنوم ک میگین تو ی درخواستی داری و جهان بهش پاسخ میده حتی اگر یه قانون باشه

    چقدر زیباس ک میشه ب خواسته ها رسید حتی اگه ی قانون باشه. قانون میتونه عوض بشه و جهان ب همراه تغیبرات ما تغییر میکنه و شکل های متفاوتی ب خود میگیره

    چقدر باید سپاسگزار پروردگارم باشم ک اینقدر بهم قدرت داده ک درکش سخته برای منی ک بیست و یک سال با باورهای کاملا متفاوت زندگی کردم ولی ب مرور با عمل بهشون ان شالله باورهام تغییر میکنه و میتونم زندگیمو بسازم همونجوری ک دلم میخواد❤

    بله، استاد میفرمایند باورهای ما ب حقیقت میپیونده

    پس هر حقیقتی ک الان در زندگی من وجود داره برمیگرده ب باورام. باید بگردم و باورهامو پیدا کنم و نتیجشو ببینم تا قانون بیش تر برام یاداوری بشه و برای تغییرش ذهنمو بمباران کنم😊

    استاد میگن انگار قرار بوده این قانون سربازی ثابت باشه و تغییر نکنه ولی یه حس، یه الهام بهش گفته برو نظام وظیفه. دوباره ی حس بهش گفته برو تهران و کاراتو انجام بده هرچند غیر منطقیه. بله! این خاصیت الهامه ک غیر منطقیه

    ولی تو باید گوش کنی و تسلیم باشی، سرسپردگی مطلق جانم. سرسپردگی مطلق:)

    قلب ادم ب ادم حقیقت رو میگه و تو باید بهش گوش بدی. خداوند از طریق قلبت باهات حرف میزنه و تو باید حرف خالقتو گوش بدی اگر میخوای ب خواستت برسی🌙🧡

    و تسلیم بودن اصل داستان هدایته…

    استاد برام غیرقابل باوره وقتی میگین اون خانومه ب استثنا اون روز اونجا بوده و گفته من میخوام شمارو بفرسم امریکا و فقط بگو سربازی کجا رفتی و کارای ویزاتون اینقد راحت انجام بشه توسط اون دست خدا:):))

    الله اکبر واقعا

    الله اکبر ک اگه کسی قانون رو ندونه فکر میکنه اینا دروغه ک راحت کارا انجام بشه ولی باور تو زندگی تو و اتفاقات تورو ب وجود میاره. باور تو…

    و باور تو با توجه تو ب وجود میاد. ب اون چبزیکه فکر میکنی، مینویسی، تصور میکنی، حرف میزنی درموردش

    همه اینا باور تورو ب وجود میاره و تو تجربش میکنی

    جهان نمیتونه ب چیزی غیراز باور تو پاسخ بده جانم:)

    خب هوا داره کم کم تاریک میشه و از خورشید تنها یه مقدار نور مونده. رنگش شبیه رنگ اسمون پرادایسه موقع غروب افتاب:)

    هرموقع بهش نگاه میکنم میگم چ خوب ک میتونم تجربه شبیه استاد و مریم جانو داشته باشم. اخه رنگای اسمونمون شبیه همه. و قدرت میگم برای ادامه راه ک توی زمینه های بیش تر با شما تجربه مشترک داشته باشم:)😊

    ان شالله ب یاری پروردگارم❤

    در پناه حق باشین. دوستون دارم🌙🧡❤🥰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: