این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2021/03/abasmanesh-14.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-04-04 07:10:252024-04-18 06:12:05گفتگو با دوستان 4 | تمرکز بر بهبود شخصیت خودم
282نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
بنام کسی که حواسش همیشه به من هست هر لحظه و هر جایی که باشم
میخوام یه چیزی و بگم که زیاد راجب این ویدیو نیست ولی گفتم همینجا بنویسمش تا بمونه برام و در آینده ببینمش و ببینم چقدر تغییر کرد زندگیم و از کجا به کجا رسیدم
من حدوداً دو ماه پیش یه چیزیو نوشتم و گفتم که آزادی میخام و علاقه ای به دانشگاه رفتن ندارم و از مخالفت خانوادم گفتم و …
یه داستان و میخوام بگم که اخرش میرسه به هدایت خدا و اینکه صبر کنیم مکث کنیم تا راهشو بگه بهمون که شاید این داستان برا بعضیا غیر قابل باور باشه یا قبولش نکنن ولی خودم همین چند وقت پیش تازه ایمان خیلی زیادی بهش اوردم و فهمیدم که عه این واقعی بود و معجزه شو به چشم خودم دیدم این داستان هدایت خداست ولی مستقیم شو خانوادم باور ندارن و با واسطه قبولش میکنن
من یه هدیه م از طرف خدا که خانوادم البته بیشتر اینو هدیه یه شخص دیگه میدونن تا خدا همیشه گفتن ایشون تو رو به ما داده ما یه نفر رو توی خانوادمون داریم که همیشه مامان بابام میگفتن از طریق این خانوم اشنا شدیم با ابالفضل و ابالفضل تو رو به ما داده و اسمت رو هم خودش انتخاب کرده بعد از چندین سال که تو رو به ما داد خودش اومد گفت اسم مادرمو بزارین روش و این داستان ها رو زیاد شنیده بودم از کودکی هم زیاد پیش این خانوم رفته بودیم که مثلا ارتباط داشت با ایشون ولی هیچوقت حسم انچنان عمیق نبود و اطمینانی نداشتم تا اینکه حدودا یک سال پیش من میخواستم برم کلاسی که توی شهر کناریمون بود و خانوادم به شدت مخالفت کردن و اگه بگم سه چهار ساعت یه نفس بحث و دعوا کردم دروغ نگفتم بعد از اینکه بحثمون تموم شد شاید بیست دقیقه هم نکشید که اون خانومه زنگ زد و گفت که ایشون اومده و گفته چرا ام البنین و ناراحت کردین بزارین کلاسشو بره من اون لحظه که اینو شنیدم اصلا هنگگگگ کردم و مگه میشه یکی از اون دنیا ناراحتی منو ببینه بعد بیاد از طریق یه شخص دیگه اینو به خانوادم بگه اصن باید منو اون موقع میدین اون موقع بود که باور کردم که یه چیزی هست یه خبراییه ……
توی این فاصله از اون اتفاق تا امروز چندین بار دیگه خبر های مختلف رو واسم اورده که حالا کاری بهش ندارم تا همین قضیه آزادیم و اینکه علاقه ای به دانشگاه ندارم پیش اومد من الان امتحان نهایی هامو دادم میشه گفت دیگه از مدرسه جدیدا فارغ شدم و کمتر از یک ماه دیگه 18 سالم میشه و حالا کنکور جلو راهمه که دیدن من درس نمیخونم چند روزی قهر و دعوا بود تا اینکه من گفتم بریم پیش اون خانوم ببینیم چی میشه ما رفتیم و بهم گفت چهارشنبه بیا منظورش هفته بعد بود یعنی هشت روز دیگه بیا تا بهت بگم یعنی گفته شد بهش که ما جواب نمیدیدم تا چهارشنبه بعد برگشتیم بازم جو خونه سنگین بود تا اینکه گفتم خدایا تسلیم قبلشم میگفتما تازه خیلی ادعا هم داشتم به دوستام میگفتم من میخوام بعد امتحان نهایی برم فلان شهر راحت و آزاد میشم میپرسیدن چجوری میگفتم الان که مامان بابام تا سر کوچه هم نمیزارن برم ولی میدونم میرم چطوریش و من کار ندارم خدا درستش میکنه و میگه و این حرفا رو زیاد زدم هم به خودم هم به دوستام تازه میگفتم اصلا خدا هم کاری نکرد خودم که هستم فرار میکنم و این حرفا
ولی وقتی برگشتیم از پیش اون خانوم این تسلیمه یه کم بیشتر شد الان دیگه اروم شدم بعد چند روز هی تکرار کردن و ویدیو های استاد رو دیدن قبلش نگران بودم مثل همون مثالی که استاد زدن که بچه بالا درخته باباش میگه بپر من میگیرمت ولی هی میگه میترسم و میافتم زمین و اعتماد نمیکرد من شده بودم همون بچه اصن اعتمادی نداشتم به خدام که اون چیزی که برام خیره رو میگه هر چند برام جالب نباشه اون اطمینان و تسلیمه اصلا محکم نبود
همیشه هم میگفتم اصن صبر فقط خودم خیلی صبورم و این حرفا تا اینکه آقایی که همیشه ساعت نکشیده یا ته تهش یک روزه میومد و جواب منو از اون دنیا با علم فوقالعاده زیادش میداد به من وقت هشت روزه داد و تازه گفت کامل نمیشه باید هفته بعد هم بیای تا کامل بشه و این شده داستان من نمیدونم میخواد چیه منو امتحان کنه خدا جانم صبر منو یا تسلیم بودنم یا چیز دیگه ای رو من تا اون زمانی که جواب من کامل بهم گفته بشه همه چی رو رها کردم و گفتم صبر کن مکث کن تا خبر بیاد از جمله درس خوندن برا کنکور که از روی اجبار بود و عجیب خانوادم اروم شدن و گیر نمیدن بهم به خودم گفتم هر چی گفت قبول کن حتی اگه دوست نداشتی حتما برات خیره شاید تو ندونی
امیدوارم که هر چی گفت قبول کنم و تسلیمش بشم و امیدوارم که اونی که توی دل خودمه و ارزومه رو بگه انجام بدم یعنی اجازه مهاجرت و بده و تمام اگر هم گفت ادامه تحصیل یا چیز دیگه که امیدوارم قبولش کنم با اینکه برام جالب نیست انجامش بدم که میدونم حتما یه خیری داخلش بوده که گفته بهم حاضرم عمرم و بزارم ببینم خیری که توی دستورش هست چیه /اینو نوشتم و سه روز دیگه هم میام و مینویسم که اون هدایت و خبر من چی بود و تونستم قبولش کنم یا نه
بعد از سه روز جواب من نیومد پنج روز بعد اومد یعنی 10 تیرماه و چیزی که میخواستم نبود
نشونه ای که برام اومد دستور به ادامه دادن درس و تحصیل بود که همون موقع قبولش کردم گفتم اوکی ادامه میدم ولی توی دلم ماتم گرفته بودم ، هی به خودم میگفتم دختر تو که این همه منتظر جواب بودی که قشنگ بهت بگه چه راهی رو بری الان چرا اینطوری شدی ببین جوابتو داده از سردرگمی و گیجی تو رو نجات داد گفت دختر جان بیا اینم راه تو بقیشو کاریت نباشه خودم از راهی که فکرشو نمیکنی میبرمت به اون چیزی که میخوای میرسونمت
از وقتی که خبره رو شنیدم تا همین دیشب بازم تو ماتم بودم که اون چیزی که میخواستم نشد و حداقل چهار پنج سال از اون خواسته م دور شدم چرا چرا چرا و همین مغز داشت دیوونم میکرد تا اینکه از دیشب قرآن و باز کردم و همینطوری شانسی یه صفحشو باز کردم و خوندم و خوندم فقط ترجمشو و اروم شدم واقعا از صبح هم فقط تو سایت گشتم و ویدیو ها و کامنت هایی که راجب تسلیم بودن بود رو خوندم الان باید بگم که خداروشکر حالم بهتره و یه کم از اون ناراحتیه در اومدم و تونستم بپذیرمش که اوکی این راه توعه قبولشم کردی خودتم از قبل گفتی تسلیمم پس تسلیم بمون و منتظر باش که معجزه ها و سوپرایز ها برات بیاد
خیلی مشتاقم ببینم برام توی این راهی که انتخاب کرده و قبولش کردم چه سوپرایز هایی داره که قراره عقلو از سرم بپرونه
کارم هر روز چک کردن سایت هست و منتظر اتفاقات جدیدم اینجا ولی
ولی
ولی
این یه قسمت خودش یه یایت بود این سه قسمت خوذش بهترین ها بود و به قول شیرین عزیز و شاگرد اولم خودش به دوره بود.
استاد گفتی نوجوان چهارده ساله داری تو سایتت؟
دخترم من ده ساله اشه و بیشتر از من پیگیر سریال زندگی در بهشت شماست.
بخدا نمیدونم عاشق مرغ و خروس هاتون هست یا چیزی فراتر درک میکنه
ولی میشینه با من تمرین ستاره قطبی انجام میده
تو حس های نامطلوبش، حسش رو خوب میکنه و تازه برای من توضیح میده که: گفتم الان خودمو ناراحت کنم که چیزی نمیشه پسبذار خوشحالی کنم…
آره استاد اینقدر نفوذ کردی و دنیا اینقدر داره هر روز گسترده تر میشه.
استاد عزیزم
عشقی و نور
دستی از دستان خداوندی
استاد وقتی بعد از حرفهات فرهاد، فرهاد که به زعم خوذش دین نذاره، خدا نداره نیکه پس این هدایت بوده
من فقط اشک میریزم
چون همهمون در درونمون به خدا معتقدیم ولی این باورهای قدیمی و پوسیده ماها رو به این نقطه رسونده که خدا چیزی فراتر از این تعریف های معمول هست و اولین راه برای رهایی از این تعریف های زوار در رفته اینه که بگیم اصلا خدایی نیست، در صورتی که خدایی هست و میدانیم این خدا فراتررررررر از لین حرف هاس.
از اینجاس که فرهاد بعد از حپود یک ساعت حضورش رو در برابر این همه منطق هدایت میبینه.
خدایا شکرت
خدایا سپااااااس
سپاس مخصوص توست ولا غیر
استاد من شاگرد شما تو دوازده قدم هستم.
استاد اکر روزی ببینمت هیچ سوالی نخواهم پرسید و فقط تو رو با نتایجم از کوچکترین تا بزرگترین که البته کوچک و بزرگ دیگر برایم معنی نداره و همه به یه اندازه برام شیرین هستن ج، خشنود میکنم.
که به خودت بگی و به مریم جون چشمک بزنی که ببین اینم اثر کارم اینم هدایت خدا از طریق کلام من، و من اون احظه خوشحالترینم.
سلام خداجونم بهم بگو چی استاد سلام مریم عزیزم خداجونم شکرت بابت این فایل که از طریق استادعزیزم وسپیده وشیرین وتنار دوستان گلم که به نکتهای طلایی اشاره کردن وخیلی چیزهارومنازاین فایل فهمیدم وخیلی هم باارزش هستندخدایا صدهزاران بار شکر که دارم درسهای خیلی باارزشی رو بهم یاد میدی اسنادسپلسگزارم
اینجا آمدم از خدای بزرگ ام سپاس گزاری کنم تمام عمرم در ترس نگرانی و اضطراب شدید و بدبختی سپری شده تا به حال هیج وقت نتاستم ایمان قلبی داشته باشم به خداوند بعد از سالها کار کردن روی خودم همین یک هفته پیش گفتم ترس هایم را مشکلات ام را به خداوند می سپارم و از این به بعد هر وقت که شیطان نجوا کرد وخاست مرا بترساند به خداوند پناه میبرم و این کار را کردم و هر وقت شیطان نجوا کرد به خداوند پناه بردم و برای اولین بار در زندگی ام ذهن نتوانست به مدت طولانی ترس در دلم ایجاد کند
رب من خالق بزرگ اعتبار این آرامش ام به تو می رسد تمام عمر ام نتاستم خودم را آرام کنم ولی با توکل به تو شد سپاس گزارم رب توانایم که کمک ام کردی
خدایا کمک کن هدایت ام کن که بیشتر روی تو حساب کنم بیشتر تسلیم تو باشم بیشتر روی قدرت تو حساب کنم و کمتر روی عقل و ذهن خودم حساب کنم
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم
استاد من خیلی وقت نیس که تو سایت شما عضو شدم اولین فایلی که ازتون شنیدم ی سال پیش بود اهرم رنج و لذت و پنتا فایل دیگه مثل تفاوت ثروتمند و فقیر و…
منو همسرم توی شرکت بازاریابی آشنا شدیم این چنتا رو گوش دادیم و همینم شد که من کار شروع کردم چون واقعا فک میکردم یکی مثل شما داره با ما کار نمیکنه چون زیاد شناختی نداشتم یعنی با فایل شما کار شروع کردیم بعد ی سال که دیگه کار گذاشتیم کتار همش تو اینستا فایل های شمارو میدیم یعنی بیشترش همسرم میدید به منم نشون میداد تا اینکه همسرم وارد سایت شد اولش از فایل های رایگان شروع کرد منم خوب میدونستم تا ی جایی که چجور سایتی و چیه بعد همسرم کتاب چگونه فکر خدارو بخونیم معرفی کرد و منم به سمت اون هدایت شدم خوتدم واقعا استاد آدم تا آماده نباش به هیج کدوم از فایل ها هدایت نمیشه بعد خوندن اون کتاب 3 ماه طول کشید بعد عروسی مون من از همسرم خواستم دوره دوازده قدم بده منم گوش کنم چون واقعا من اختلاف فکری خودمو همسرم میدیم که چقدر رشد کرده چیا مبکه آروم ترشده و…
منم شروع کردم از اولین فایل جلسه اول
اسناد همیشه همسرم میگفت به چیزی که علاقه داری برو فک کن کار کن من 18 سالمه مدرسه تموم شده بود و انگار به هیچی علاقه نداشتم یا همش بهانه می آوردم که نمیتونم چون تو روستا هستم (وهمسرم برای کار میره تهران ) من هر روز فایل شمارو شرکع به نگاه کردن کردم تو قدم سوم بود که به طور اتفاقی من رفتم تلگرام اخ فیلتر بالا نمی آورد یهو اومد ی روزی من اونجا گشت میزدم
تا فردا دم دمای ظهر بود به قول شما میگین وقتی فرکانس میفرستین اون فرکانس در حال ارسال نتیجه است من تو تلگرام تو ی گروه عضو بودم یهو ی خانمی اومد گفت هرکی میخواد بیاد پیوی برآب آموزش زبان اولش مسخره کردیم بعد یهوو انگار ی حسی بهم گفت برو ببین چیه رفتم و باهاش حرف زدم گفت برای امتحان که ببینی چطوریه کارم بیا نگاه کن اینترنتی وصل شدم باهم حرف زدیم خیلی خوشم اومد ولی مبلغ 100تومان میخواست که هرجلسه بدم ولی واقعیتش الان نداشتم نمیدونم چی بگم شاید قبلا اگه تو ی مسیر دیگه بودم قیدش میزدم ولی به آموزگارم گفتم که من میتونم 70 تومان بدم اولش گفت ن منم گفتم باش پس ن بعد گفت باش اون لحظه داشتم معنی هدایت و میفهمیدم که واقعا چیکار میکنه اینکه استادمیگه کارا خود له خود انجام میشن الان چن وقته شروع کردم به طور جدی رو زبان کار میکنم منی که بهانه نی اوردم که محدودم
استاد من هیچ وقت نمیتونستم کسیو آرام کنم یا حتی خودمو آرام کنم ولی چن وقت پیش مادرم برای طلاق داداشم و فوت خالم ناراحت بود منم که چون جلسه های شمارو گوش داده بودم با توجه به حرف های توی قرآن تونستم آرومش کنم مادرم میگفت چقدر عوض شدی یعنی واقعا من ی دختر قُد و کسی که کنترل ذهنی نداشت بودم الان میتونم ببینم تو این ی ماه خورده ای که شروع کردم چقدر عوض شدم رفتارم باهمسرم من عشق مودت روهم دیدم واقعا تو روابط خیلی کمک کرد باز اینم هدایای بود که تونستم برم و آماده شنیدن درست کردن زندگیم بودم چقدر زیباست وقتی که با خانواده خودت مهربانی باهمسرت فایل هارو گوش میدیم هر روز زندگیمون بهتر میسازیم
الان میتونم بگم تونستم افکار مخرب کنترل کنم و نزارم گه خودمو داغون کنه تونستم با تجسم کردن یواش یواش خیلی چیزارو بع دست بیارم استاد ی شب من تو دیرین بردم نقشه فرانسه رو خیلی نگاه میگردم تجسم میگردم اهنگ میزاشتم ویلامو میدیم فردا صبح ساعت 10 بود ی شماره ای زنگ زد بدون نگاه کردن به صفحه جواب دادم دیدم داره انگلیسی حرف میزنه قطع کردم باز زنگ زد دیدم فرانسه است قلبم داشت می اومد تودهنم مونده بودم همینطوری ولی من نکات مثبت تجسمم برداشتم که واقعا چیکارا که نمیکنه
چنشب پیش هدایت شدیم بیایم فایل مصاحبه با استاد نگاه کنیم خداروشکر که تواین مسیر باشما فایل هاتون آماده شدیم مطمنم اینجاهمون جائیه که میتونم بهترین اتفاق هارو رقم بزنم بهترین اتفاق ها برای من بی افته
صحبت های دوستان در گفتگو با استاد هم درس و تجربه های عالی را برای من دارد و هم اینکه الگوهایی عالی برای من است چرا که وقتی آنها با کمک همین فایل ها و آموزش ها توانسته اند به موفقیت برسند من هم می توانم به موفقیت و حال خوب دست پیدا کنم
من می توانم موفق بشوم چرا که تا همین الان خداوند مهربان هم بارهای بار من را به موفقیت رسانده است و حال من را خوب کرده است و به من کمک کرده است
می دانم که خدای مهربان همیشه در کنار من است
همیشه در حال هدایت کردن من است
من باید بخواهم
من باید عمل کنم
من باید دیدگاه خودم را تغییر بدهم
من باید نگاه خودم را به سمت مسائل تغییر بدهم
در این میان من هستم که یا لذت می برم و یا نه در غم و غصه و افکار بد خودم را غوطه ور می کنم
یادم باشد که باید و باید و تنها وظیفه من در این جهان این است که باید لذت ببرم
باید حال خودم را خوب نگه دارم
باید بتوانم روی خودم و افکار خودم تسلط داشته باشم
همه چیز در حال خوب من پایدار است و نتیجه می بینم و اتفاق می افتد
یک درس عالی که از فایل های استاد عزیز من یاد گرفتم این بود که وقتی که من تغییر می کنم رفتار جهان هم با من تغییر می کند
روند زندگی من عوض می شود
برخورد آدم ها با من عوض می شود
این لذت بخش ترین کار و اتفاقی است که در زندگی خودم من آنرا تجربه کرده ام
هدایت را بارهای بار لمس کرده
هدایت ها را بارهای بار دیده ام و آنها را تجربه کرده ام
می دانم که همه چیز در ذهن و افکار و باورهای خودم است و بی شک من موفق خواهم بود و موفقیت از آن من خواهد بود
درس زیبایی در این فایل یاد گرفتم و آن این بود که من دارای قدرت اختیار و انتخاب هستم
می توانم آرامش و حال خوب را برای خودم انتخاب کنم
می توانم درد و ناراحتی و رنج را برای خودم انتخاب کنم
این نکته بدین معنی است که من خودم خالق شرایط زندگی خودم هستم و هیچ لزوم ندارد که تابع شرایط و جمع باشم
من خودم می توانم خالق زندگی خودم باشم
این نکته را همیشه می توانم در زندگی خودم داشته باشم و هر چه این روند بهتر و عالی تر باشد من طعم آرامش و حال خوب را بهتر و زیباتر درک خواهم کرد
یک درک دیگر و یک موضوع مهمتر دیگر این است که من هیچ تاثیر و هیچ نقشی در زندگی دیگران ندارم
هرگز نمی توانم روی دیگران تاثیر بگذارم
هرگز نمی توانم روند زندگی دیگران را تغییر بدهم
مگر آنکه همان شخص بخواهد که تغییر کند
مگر اینکه آن فرد خود در مسیر و مدار تغییر باشد
این بزرگترین درس امروز برای من بود
پس من هم می توانم زمانی تغییر کنم که آماده این تغییر باشم و در این میان از خدای مهربان خودم کمک بخواهم
او را همیشه شاد و موفق ببینم
او را همیشه در کنار خودم ببینم
من زمانی موفق هستم که روی یک نیروی برتر و عالی حساب باز کنم
من زمانی موفق هستم که روی کسی حساب باز کنم که از همه داناتر و پر زورتر است
این فرد کسی جز خدای مهربان نیست
همه چیز برای من زمانی رخ می دهد که از او بخواهم و او هم عاشقانه به من کمک می کند
در کاری وارد بشوم و مشغول به کاری بشوم که نسبت به آن عشق و علاقه دارم و این درس و این نکته را رعایت کنم حال خوب از آن همیشگی من خواهد بود
ممنون استاد عزیز هستم که این فایل فوق العاده را برای ما آماده کردید
و (یاد کن) زمانى که لقمان به پسرش در حال موعظه ى او گفت: فرزندم! چیزى را همتاى خدا قرار نده، زیرا که شرک (به خدا)، قطعاً ستمى بزرگ است.
صحبتهای خوبی انجام شد پر از آگاهی بود نکتهای که از صحبتهای سپیده خانم درک کردم اینکه برای خودم نشانه بگذارم که وقتی در جمع هستم و در مورد خلاف قوانین جهان هستی صحبت میشه ، درآن موقع جلوی خودم را آگاهانه بگیریم و نصیحت نکنم
آنگاه که میخواهی کسی به یادت باشد به یاد من باش و مرا بسیار یاد کن تا تو را بسیار یاد کنم
همین جملات خود گواهی قانون فرکانس عاشقتم رفیق ❤😊
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته جانم و همه ارزشمندان راه خدا
داستان این گفت وگوی استاد با دوستان برای من پر از هدایت بود خدایا صد هزار مرتبه شکر
چی بگم از این جریان هدایت استاد که دیوووونه کرده من و این روزا نمیدونی به معنای واقعی و عمیق تر دارم زندگی در بهشتی که با فرکانسام با هدایت و اعتماد به این جریان الهی امروز تجربه ش میکنم .
چی بگم از اتفاقات عالی تری و چه داره برام می افته وقتی رها تر شدن وقتی به این نقطه تسلیم بودن دارم نزدیک میشم یاد فایل تون می افتم برای تسلیم بودن که گرفتید من ادعا نمی کنم که تسلیم محض بودم یا تسلیم شدم فقط سعی کنیم به این نقطه تسلیم بودن هر روز نزدیک تر بشم در هر لحظه.
واقعا سپاسگزار خدامم بعد شما دستای بی نظیرش که این فایل ها رو ضبط کردین باور کنید استاد این فایل ها در خواست های من یکی که بود و آماده شنیدن چنین حرفایی بودم و به اندازه مدارم ازش درک فرکانس دریافت کردم کلی خواسته در من شکل گرفت باز چی بگم جز جملات زیبای خدایا صد هزار مرتبه شکر
همین جمله خدایا صد هزار مرتبه شکر رو شما خودتون بارها تو فایل ها تون می گفتین من یکی دو ساله تازه بهش هدایت شدم که این جمله تون رو تکرار کنم و امروز بیشتر از قبل موضوع هدایت الهی رو میفهمم
چقدر عاشق این جملات زیباتونم که حقیقت محض جهان هستیه که میگیم جریان هدایت خودتون بسپارید بهش شما رو میبره خواسته ها تون به بی نهایت طریق ممکن میاد وارد زندگی تون
دستا به هم میرسن کارها انجام میشه وایییی خدایا از سال ۹۶ عضو ارزشمند این خانواده فوق العاده شدم و تا امروز سفت و سخت به همین مسیر چسبیدم و خیلی وقتا از تجربیات خودتون استاد و بقیه دوستان برای تکرار نکردن اشتباهات استفاده کردم خیلی جاها هم به خوبی از عهده کنترل ذهنم بر نیومدم و بقول خودتون همه اینا هم جز برنامه خدا برای هدایت و رشد ماست که منو آروم تر کرد.
اینقدر نتیجه های خوب با توجه به مدارم برام ایجاد شده که هر بار میگم بنویسم از نتایج برای استادم که میدونم کلیییییییی خوشحال میشه بعد میگم طیبه جان میخوام حجم و جرم وسعت و اندازه و ارتفاع و خلاصهه😁😁😁
اتفاقات و نتایج من هم بیشتر بشه بیام تازه اونجا ببینم صفحه ها بنویسم با عشق با عشق که هم به خودم کمک کنم رد پایی بذارم هم به استادم خبر خوب بدم هم به همین شکل زنجیره موفقیت ها برای خودم و بقیه دوستانم تو این راه ادامه پیدا کنه.
این کلاب هاوس برای من که اندروید داشتم نصب نمی شد و من هدایت شدم به این نشانه از شبکه اجتماعی کنجکاو شدم ببینم چیه که دیدم فقط برای iosهست و از اونجایی که امروز یکم بیشتر از قبل
به نقطه ی تسلیم شدن نزدیک تر میشم و اون حرفاتون که ریمیکیس شو دارم درباره اینکه بگیم خدایا من نمیدونم تو میدونی منو بذار روی شونه هات نمیتونم راه برم امروز درک میکنم هدایت شدم به درکش،
و اینکه دیدم شما تو چهار قسمت بی نظیر دو سه ساعته یه کلاب هاوس عالی با دوستان داشتید که سریع هررچههار قسمت شو دانلود با تمام وجودم نشستم گوش دادن .
یعنی انگار از منو فقط دو تا گوش بود و اون حرفای بچه ها و گفتن از نتایج شون چقدر من حامد و سپیده و طناز عزیز رو تحسین کردم آفرین به این عزم و اراده برای تغییر برای بالا رفتن برای شکستن باورهای محدود ذهنی واقعا میگم تحسین شوم میکنم و خداروشکر میکنم برای نتایج عالی شون که بارها ذهنم داشت یخ های باورهای محدودش باز میشد فکر میکرد حامد عزیز با ۲۱ سال این همه اتفاق خوب طناز خواهر ۱۸ ساله با این همه حجم از درک بالا و عزم واراده سپیده با یه تضاد مشکل قطعی اینترنت مهاجرت خیلی ساده به جای بهتر …
اینا داره چی میگه دقیقا یعنی ذهنم مات و مبهوت بود گفتم خدایا اینا تو چه مداری از اتفاقات هستند منم میخوام باشم واقعاااااا اینا دارن چه چیزایی رو درک میکنند خدایا خدایا
دیوووونه شدم با این آگاهی های این فایل ها استاد جانم ❤
یعنی وقتی گفتیدداشتم مشغول یه کاری بودم و این آگاهی اومد که بدم کلاب هاوس رو باز کنم و شروع کنم به صحبت و اون حرفا من دیوونه تر شدم عاشق تر این خدا شدم
یا رب تو چه میکنی و امروز این بنده ت چقدر داره به حرفات گوش میکنه که در لحظه با توقف یه کاری به الهام قبلیش گوش میده و من همون روزا اون ندای الهام بهش و زیبای درون تون شنیدم و فهمیدم بابا یه آدم هرگز نمیتونه چنین آگاهی چنین حرفایی بزنه اون آگاهی ها دقیقا جواب سوالات من بود که فقط و فقط از خدا که همون نیروی حاکم بر جهان بود درخواست دادم و ایمانم یه جهش و جامپ عظیم کرد خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای هدایت برای این بنده سر سپرده ترت عاشقتونم استاد عزیزم 😘😘😘❤❤❤❤❤❤
یعنی دیوونه این نوع نگاه و باوراتونم هستم که میگین من جواب سوالات رو نمیدونم خدا هست که میدونه وای چقدر این جمله تون منو آتیش زد که حقیقتا همین طوره
دیوونه تر میشم وقتی صحبت از نتایج پایدار موفقیت و ثروت پایدار که حاصل تغییرات بنیادی که حلصل یه روند هست
انگار خشکم زده برای نوشتن این حرفها وقتی اون حسه تو درونم اون انرژی قشنگ خدایی برای نوشتن تو این مکان زیبا بالا میاد میام و می نویسم
یعنی استاد چی بگم از این مدار و فرکانس ها که وقتی بهش فکر میکنم مدارهای شادی و لذت و عشق و ثروت بی نهایته و اتفاقات زندگیم رو دارم میبینم میگم یعنی دختر طیبه از این بهتر و شاد تر د عاشقانه تر و پر از ثروت و زیبایی و لذت هم هست و یاد خانمشایسته تو قسمت های سفر به دور آمریکا می افتم و اون صحنه توی زیبای توی آپارتمان تمپا که گفت یاد گرفته به هیچ لحظه ای زیبا عاشقانه و لذت بخشی نچسبه که لحظات عاشقانه تر و زیبا تر و لذت بخش تر منتظر همه ماست
واااای خدای من این حرفا رو دارم با تمام وجودم امروز درک میکنم و دارم به سمت عمل کردن بهش هدایت میشم .
قبل سال ۱۴۰۰ کلی وعده بهم داده شد که امسال و بهترین سال عمرم خواهد کرد و شروع اتفاقات خوب و وعده های خدا از قبل سال ۱۴۰۰ برام نمایان شد نشانه ها نتایج کوچیک و بزرگی که اصلا به هدایت شدن به اون مسیرها فکر نمی کردم برام رخ داد .
اصلا می ذارم خود خدا برای نوشتن نتایج پایدار م هدایتم کنه که توی چندین صفحه بیام و بنویسم حس میکنم موقعش نیست و تسلیم بشم که به موقع بگم هر چند که هیجان بالای نوشتن شو دارم اما بازم میخوام نتایج بهتر و بیشتر بشه والبته اون اتفاقات افتاده باشه
خیلی دوستون دارم و به حرفای خدای درون تون گوش دادین
و بازم این آگاهی های از یکی از راه هاش که شما باشین جاری شد
چقدر لذت بخشه که خدا رو اصل ماجرا قرار میدین و هر راه بی رو به خدا وصل میکنید که حقیقت محض هم همینه خدا رو صد هزار مرتبه شکر
اصلا دلم نمیاد نوشته هام و تموم کنم فقط با همین جمله لذت بخش پر از درک و هدایت برای من امروز بیشتر تسلیم میشم که :
به نام خدای رزاق من
چیزی که در این فایل خیلی تاثیر مثبتی روی من گذاشت
این بود که چقدر افرادی با سن کم میتونند آگاهی های زیادی رو درک کنند
و با مسیر جهان هم فرکانس بشن
طناز عزیز چقدر زیبا توضیح داد مسیر هدایت شدنش رو و مشخصه که خیلی قوانین رو درست متوجه شد واقعا تحسینش میکنم
چه نتایج عالی بدست آورده بودن
چقدر عالی مدار ها رو توضیح داد و
خیلی بیشتر از قبل متوجه شدم که به گفته قرآن نباید عجله کنیم
و همه چیز باید پله پله طی بشه تا نتیجه ای مطلوب و پایدار داشته باشیم
سپاس گذارم بابت شما که دستانی از دستان خداوند هستید
سپاس گذارم بابت سایت و فضای عالی که در اختیار ما قرار دادید.
بنام کسی که حواسش همیشه به من هست هر لحظه و هر جایی که باشم
میخوام یه چیزی و بگم که زیاد راجب این ویدیو نیست ولی گفتم همینجا بنویسمش تا بمونه برام و در آینده ببینمش و ببینم چقدر تغییر کرد زندگیم و از کجا به کجا رسیدم
من حدوداً دو ماه پیش یه چیزیو نوشتم و گفتم که آزادی میخام و علاقه ای به دانشگاه رفتن ندارم و از مخالفت خانوادم گفتم و …
یه داستان و میخوام بگم که اخرش میرسه به هدایت خدا و اینکه صبر کنیم مکث کنیم تا راهشو بگه بهمون که شاید این داستان برا بعضیا غیر قابل باور باشه یا قبولش نکنن ولی خودم همین چند وقت پیش تازه ایمان خیلی زیادی بهش اوردم و فهمیدم که عه این واقعی بود و معجزه شو به چشم خودم دیدم این داستان هدایت خداست ولی مستقیم شو خانوادم باور ندارن و با واسطه قبولش میکنن
من یه هدیه م از طرف خدا که خانوادم البته بیشتر اینو هدیه یه شخص دیگه میدونن تا خدا همیشه گفتن ایشون تو رو به ما داده ما یه نفر رو توی خانوادمون داریم که همیشه مامان بابام میگفتن از طریق این خانوم اشنا شدیم با ابالفضل و ابالفضل تو رو به ما داده و اسمت رو هم خودش انتخاب کرده بعد از چندین سال که تو رو به ما داد خودش اومد گفت اسم مادرمو بزارین روش و این داستان ها رو زیاد شنیده بودم از کودکی هم زیاد پیش این خانوم رفته بودیم که مثلا ارتباط داشت با ایشون ولی هیچوقت حسم انچنان عمیق نبود و اطمینانی نداشتم تا اینکه حدودا یک سال پیش من میخواستم برم کلاسی که توی شهر کناریمون بود و خانوادم به شدت مخالفت کردن و اگه بگم سه چهار ساعت یه نفس بحث و دعوا کردم دروغ نگفتم بعد از اینکه بحثمون تموم شد شاید بیست دقیقه هم نکشید که اون خانومه زنگ زد و گفت که ایشون اومده و گفته چرا ام البنین و ناراحت کردین بزارین کلاسشو بره من اون لحظه که اینو شنیدم اصلا هنگگگگ کردم و مگه میشه یکی از اون دنیا ناراحتی منو ببینه بعد بیاد از طریق یه شخص دیگه اینو به خانوادم بگه اصن باید منو اون موقع میدین اون موقع بود که باور کردم که یه چیزی هست یه خبراییه ……
توی این فاصله از اون اتفاق تا امروز چندین بار دیگه خبر های مختلف رو واسم اورده که حالا کاری بهش ندارم تا همین قضیه آزادیم و اینکه علاقه ای به دانشگاه ندارم پیش اومد من الان امتحان نهایی هامو دادم میشه گفت دیگه از مدرسه جدیدا فارغ شدم و کمتر از یک ماه دیگه 18 سالم میشه و حالا کنکور جلو راهمه که دیدن من درس نمیخونم چند روزی قهر و دعوا بود تا اینکه من گفتم بریم پیش اون خانوم ببینیم چی میشه ما رفتیم و بهم گفت چهارشنبه بیا منظورش هفته بعد بود یعنی هشت روز دیگه بیا تا بهت بگم یعنی گفته شد بهش که ما جواب نمیدیدم تا چهارشنبه بعد برگشتیم بازم جو خونه سنگین بود تا اینکه گفتم خدایا تسلیم قبلشم میگفتما تازه خیلی ادعا هم داشتم به دوستام میگفتم من میخوام بعد امتحان نهایی برم فلان شهر راحت و آزاد میشم میپرسیدن چجوری میگفتم الان که مامان بابام تا سر کوچه هم نمیزارن برم ولی میدونم میرم چطوریش و من کار ندارم خدا درستش میکنه و میگه و این حرفا رو زیاد زدم هم به خودم هم به دوستام تازه میگفتم اصلا خدا هم کاری نکرد خودم که هستم فرار میکنم و این حرفا
ولی وقتی برگشتیم از پیش اون خانوم این تسلیمه یه کم بیشتر شد الان دیگه اروم شدم بعد چند روز هی تکرار کردن و ویدیو های استاد رو دیدن قبلش نگران بودم مثل همون مثالی که استاد زدن که بچه بالا درخته باباش میگه بپر من میگیرمت ولی هی میگه میترسم و میافتم زمین و اعتماد نمیکرد من شده بودم همون بچه اصن اعتمادی نداشتم به خدام که اون چیزی که برام خیره رو میگه هر چند برام جالب نباشه اون اطمینان و تسلیمه اصلا محکم نبود
همیشه هم میگفتم اصن صبر فقط خودم خیلی صبورم و این حرفا تا اینکه آقایی که همیشه ساعت نکشیده یا ته تهش یک روزه میومد و جواب منو از اون دنیا با علم فوقالعاده زیادش میداد به من وقت هشت روزه داد و تازه گفت کامل نمیشه باید هفته بعد هم بیای تا کامل بشه و این شده داستان من نمیدونم میخواد چیه منو امتحان کنه خدا جانم صبر منو یا تسلیم بودنم یا چیز دیگه ای رو من تا اون زمانی که جواب من کامل بهم گفته بشه همه چی رو رها کردم و گفتم صبر کن مکث کن تا خبر بیاد از جمله درس خوندن برا کنکور که از روی اجبار بود و عجیب خانوادم اروم شدن و گیر نمیدن بهم به خودم گفتم هر چی گفت قبول کن حتی اگه دوست نداشتی حتما برات خیره شاید تو ندونی
امیدوارم که هر چی گفت قبول کنم و تسلیمش بشم و امیدوارم که اونی که توی دل خودمه و ارزومه رو بگه انجام بدم یعنی اجازه مهاجرت و بده و تمام اگر هم گفت ادامه تحصیل یا چیز دیگه که امیدوارم قبولش کنم با اینکه برام جالب نیست انجامش بدم که میدونم حتما یه خیری داخلش بوده که گفته بهم حاضرم عمرم و بزارم ببینم خیری که توی دستورش هست چیه /اینو نوشتم و سه روز دیگه هم میام و مینویسم که اون هدایت و خبر من چی بود و تونستم قبولش کنم یا نه
بعد از سه روز جواب من نیومد پنج روز بعد اومد یعنی 10 تیرماه و چیزی که میخواستم نبود
نشونه ای که برام اومد دستور به ادامه دادن درس و تحصیل بود که همون موقع قبولش کردم گفتم اوکی ادامه میدم ولی توی دلم ماتم گرفته بودم ، هی به خودم میگفتم دختر تو که این همه منتظر جواب بودی که قشنگ بهت بگه چه راهی رو بری الان چرا اینطوری شدی ببین جوابتو داده از سردرگمی و گیجی تو رو نجات داد گفت دختر جان بیا اینم راه تو بقیشو کاریت نباشه خودم از راهی که فکرشو نمیکنی میبرمت به اون چیزی که میخوای میرسونمت
از وقتی که خبره رو شنیدم تا همین دیشب بازم تو ماتم بودم که اون چیزی که میخواستم نشد و حداقل چهار پنج سال از اون خواسته م دور شدم چرا چرا چرا و همین مغز داشت دیوونم میکرد تا اینکه از دیشب قرآن و باز کردم و همینطوری شانسی یه صفحشو باز کردم و خوندم و خوندم فقط ترجمشو و اروم شدم واقعا از صبح هم فقط تو سایت گشتم و ویدیو ها و کامنت هایی که راجب تسلیم بودن بود رو خوندم الان باید بگم که خداروشکر حالم بهتره و یه کم از اون ناراحتیه در اومدم و تونستم بپذیرمش که اوکی این راه توعه قبولشم کردی خودتم از قبل گفتی تسلیمم پس تسلیم بمون و منتظر باش که معجزه ها و سوپرایز ها برات بیاد
خیلی مشتاقم ببینم برام توی این راهی که انتخاب کرده و قبولش کردم چه سوپرایز هایی داره که قراره عقلو از سرم بپرونه
سلام استاد عزیزم استاد قسنگم و مریم یه دونه ام.
بخدا تشنه ام برای شنیدن
کارم هر روز چک کردن سایت هست و منتظر اتفاقات جدیدم اینجا ولی
ولی
ولی
این یه قسمت خودش یه یایت بود این سه قسمت خوذش بهترین ها بود و به قول شیرین عزیز و شاگرد اولم خودش به دوره بود.
استاد گفتی نوجوان چهارده ساله داری تو سایتت؟
دخترم من ده ساله اشه و بیشتر از من پیگیر سریال زندگی در بهشت شماست.
بخدا نمیدونم عاشق مرغ و خروس هاتون هست یا چیزی فراتر درک میکنه
ولی میشینه با من تمرین ستاره قطبی انجام میده
تو حس های نامطلوبش، حسش رو خوب میکنه و تازه برای من توضیح میده که: گفتم الان خودمو ناراحت کنم که چیزی نمیشه پسبذار خوشحالی کنم…
آره استاد اینقدر نفوذ کردی و دنیا اینقدر داره هر روز گسترده تر میشه.
استاد عزیزم
عشقی و نور
دستی از دستان خداوندی
استاد وقتی بعد از حرفهات فرهاد، فرهاد که به زعم خوذش دین نذاره، خدا نداره نیکه پس این هدایت بوده
من فقط اشک میریزم
چون همهمون در درونمون به خدا معتقدیم ولی این باورهای قدیمی و پوسیده ماها رو به این نقطه رسونده که خدا چیزی فراتر از این تعریف های معمول هست و اولین راه برای رهایی از این تعریف های زوار در رفته اینه که بگیم اصلا خدایی نیست، در صورتی که خدایی هست و میدانیم این خدا فراتررررررر از لین حرف هاس.
از اینجاس که فرهاد بعد از حپود یک ساعت حضورش رو در برابر این همه منطق هدایت میبینه.
خدایا شکرت
خدایا سپااااااس
سپاس مخصوص توست ولا غیر
استاد من شاگرد شما تو دوازده قدم هستم.
استاد اکر روزی ببینمت هیچ سوالی نخواهم پرسید و فقط تو رو با نتایجم از کوچکترین تا بزرگترین که البته کوچک و بزرگ دیگر برایم معنی نداره و همه به یه اندازه برام شیرین هستن ج، خشنود میکنم.
که به خودت بگی و به مریم جون چشمک بزنی که ببین اینم اثر کارم اینم هدایت خدا از طریق کلام من، و من اون احظه خوشحالترینم.
استاد سرت سلامت
مریم عزیزم سرت سلامت
جانید و جانان
سلام خداجونم بهم بگو چی استاد سلام مریم عزیزم خداجونم شکرت بابت این فایل که از طریق استادعزیزم وسپیده وشیرین وتنار دوستان گلم که به نکتهای طلایی اشاره کردن وخیلی چیزهارومنازاین فایل فهمیدم وخیلی هم باارزش هستندخدایا صدهزاران بار شکر که دارم درسهای خیلی باارزشی رو بهم یاد میدی اسنادسپلسگزارم
سلام استاد عزیز
سلام استاد مریم
سلام دوستان عزیز هم فرکانسی
اینجا آمدم از خدای بزرگ ام سپاس گزاری کنم تمام عمرم در ترس نگرانی و اضطراب شدید و بدبختی سپری شده تا به حال هیج وقت نتاستم ایمان قلبی داشته باشم به خداوند بعد از سالها کار کردن روی خودم همین یک هفته پیش گفتم ترس هایم را مشکلات ام را به خداوند می سپارم و از این به بعد هر وقت که شیطان نجوا کرد وخاست مرا بترساند به خداوند پناه میبرم و این کار را کردم و هر وقت شیطان نجوا کرد به خداوند پناه بردم و برای اولین بار در زندگی ام ذهن نتوانست به مدت طولانی ترس در دلم ایجاد کند
رب من خالق بزرگ اعتبار این آرامش ام به تو می رسد تمام عمر ام نتاستم خودم را آرام کنم ولی با توکل به تو شد سپاس گزارم رب توانایم که کمک ام کردی
خدایا کمک کن هدایت ام کن که بیشتر روی تو حساب کنم بیشتر تسلیم تو باشم بیشتر روی قدرت تو حساب کنم و کمتر روی عقل و ذهن خودم حساب کنم
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم
به نام آنکه از رگ گردن به من نزدیکتر است
سلام درود به استاد عزیزم ودوستان هم فرکانسیم
استاد من خیلی وقت نیس که تو سایت شما عضو شدم اولین فایلی که ازتون شنیدم ی سال پیش بود اهرم رنج و لذت و پنتا فایل دیگه مثل تفاوت ثروتمند و فقیر و…
منو همسرم توی شرکت بازاریابی آشنا شدیم این چنتا رو گوش دادیم و همینم شد که من کار شروع کردم چون واقعا فک میکردم یکی مثل شما داره با ما کار نمیکنه چون زیاد شناختی نداشتم یعنی با فایل شما کار شروع کردیم بعد ی سال که دیگه کار گذاشتیم کتار همش تو اینستا فایل های شمارو میدیم یعنی بیشترش همسرم میدید به منم نشون میداد تا اینکه همسرم وارد سایت شد اولش از فایل های رایگان شروع کرد منم خوب میدونستم تا ی جایی که چجور سایتی و چیه بعد همسرم کتاب چگونه فکر خدارو بخونیم معرفی کرد و منم به سمت اون هدایت شدم خوتدم واقعا استاد آدم تا آماده نباش به هیج کدوم از فایل ها هدایت نمیشه بعد خوندن اون کتاب 3 ماه طول کشید بعد عروسی مون من از همسرم خواستم دوره دوازده قدم بده منم گوش کنم چون واقعا من اختلاف فکری خودمو همسرم میدیم که چقدر رشد کرده چیا مبکه آروم ترشده و…
منم شروع کردم از اولین فایل جلسه اول
اسناد همیشه همسرم میگفت به چیزی که علاقه داری برو فک کن کار کن من 18 سالمه مدرسه تموم شده بود و انگار به هیچی علاقه نداشتم یا همش بهانه می آوردم که نمیتونم چون تو روستا هستم (وهمسرم برای کار میره تهران ) من هر روز فایل شمارو شرکع به نگاه کردن کردم تو قدم سوم بود که به طور اتفاقی من رفتم تلگرام اخ فیلتر بالا نمی آورد یهو اومد ی روزی من اونجا گشت میزدم
تا فردا دم دمای ظهر بود به قول شما میگین وقتی فرکانس میفرستین اون فرکانس در حال ارسال نتیجه است من تو تلگرام تو ی گروه عضو بودم یهو ی خانمی اومد گفت هرکی میخواد بیاد پیوی برآب آموزش زبان اولش مسخره کردیم بعد یهوو انگار ی حسی بهم گفت برو ببین چیه رفتم و باهاش حرف زدم گفت برای امتحان که ببینی چطوریه کارم بیا نگاه کن اینترنتی وصل شدم باهم حرف زدیم خیلی خوشم اومد ولی مبلغ 100تومان میخواست که هرجلسه بدم ولی واقعیتش الان نداشتم نمیدونم چی بگم شاید قبلا اگه تو ی مسیر دیگه بودم قیدش میزدم ولی به آموزگارم گفتم که من میتونم 70 تومان بدم اولش گفت ن منم گفتم باش پس ن بعد گفت باش اون لحظه داشتم معنی هدایت و میفهمیدم که واقعا چیکار میکنه اینکه استادمیگه کارا خود له خود انجام میشن الان چن وقته شروع کردم به طور جدی رو زبان کار میکنم منی که بهانه نی اوردم که محدودم
استاد من هیچ وقت نمیتونستم کسیو آرام کنم یا حتی خودمو آرام کنم ولی چن وقت پیش مادرم برای طلاق داداشم و فوت خالم ناراحت بود منم که چون جلسه های شمارو گوش داده بودم با توجه به حرف های توی قرآن تونستم آرومش کنم مادرم میگفت چقدر عوض شدی یعنی واقعا من ی دختر قُد و کسی که کنترل ذهنی نداشت بودم الان میتونم ببینم تو این ی ماه خورده ای که شروع کردم چقدر عوض شدم رفتارم باهمسرم من عشق مودت روهم دیدم واقعا تو روابط خیلی کمک کرد باز اینم هدایای بود که تونستم برم و آماده شنیدن درست کردن زندگیم بودم چقدر زیباست وقتی که با خانواده خودت مهربانی باهمسرت فایل هارو گوش میدیم هر روز زندگیمون بهتر میسازیم
الان میتونم بگم تونستم افکار مخرب کنترل کنم و نزارم گه خودمو داغون کنه تونستم با تجسم کردن یواش یواش خیلی چیزارو بع دست بیارم استاد ی شب من تو دیرین بردم نقشه فرانسه رو خیلی نگاه میگردم تجسم میگردم اهنگ میزاشتم ویلامو میدیم فردا صبح ساعت 10 بود ی شماره ای زنگ زد بدون نگاه کردن به صفحه جواب دادم دیدم داره انگلیسی حرف میزنه قطع کردم باز زنگ زد دیدم فرانسه است قلبم داشت می اومد تودهنم مونده بودم همینطوری ولی من نکات مثبت تجسمم برداشتم که واقعا چیکارا که نمیکنه
چنشب پیش هدایت شدیم بیایم فایل مصاحبه با استاد نگاه کنیم خداروشکر که تواین مسیر باشما فایل هاتون آماده شدیم مطمنم اینجاهمون جائیه که میتونم بهترین اتفاق هارو رقم بزنم بهترین اتفاق ها برای من بی افته
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
صحبت های دوستان در گفتگو با استاد هم درس و تجربه های عالی را برای من دارد و هم اینکه الگوهایی عالی برای من است چرا که وقتی آنها با کمک همین فایل ها و آموزش ها توانسته اند به موفقیت برسند من هم می توانم به موفقیت و حال خوب دست پیدا کنم
من می توانم موفق بشوم چرا که تا همین الان خداوند مهربان هم بارهای بار من را به موفقیت رسانده است و حال من را خوب کرده است و به من کمک کرده است
می دانم که خدای مهربان همیشه در کنار من است
همیشه در حال هدایت کردن من است
من باید بخواهم
من باید عمل کنم
من باید دیدگاه خودم را تغییر بدهم
من باید نگاه خودم را به سمت مسائل تغییر بدهم
در این میان من هستم که یا لذت می برم و یا نه در غم و غصه و افکار بد خودم را غوطه ور می کنم
یادم باشد که باید و باید و تنها وظیفه من در این جهان این است که باید لذت ببرم
باید حال خودم را خوب نگه دارم
باید بتوانم روی خودم و افکار خودم تسلط داشته باشم
همه چیز در حال خوب من پایدار است و نتیجه می بینم و اتفاق می افتد
یک درس عالی که از فایل های استاد عزیز من یاد گرفتم این بود که وقتی که من تغییر می کنم رفتار جهان هم با من تغییر می کند
روند زندگی من عوض می شود
برخورد آدم ها با من عوض می شود
این لذت بخش ترین کار و اتفاقی است که در زندگی خودم من آنرا تجربه کرده ام
هدایت را بارهای بار لمس کرده
هدایت ها را بارهای بار دیده ام و آنها را تجربه کرده ام
می دانم که همه چیز در ذهن و افکار و باورهای خودم است و بی شک من موفق خواهم بود و موفقیت از آن من خواهد بود
درس زیبایی در این فایل یاد گرفتم و آن این بود که من دارای قدرت اختیار و انتخاب هستم
می توانم آرامش و حال خوب را برای خودم انتخاب کنم
می توانم درد و ناراحتی و رنج را برای خودم انتخاب کنم
این نکته بدین معنی است که من خودم خالق شرایط زندگی خودم هستم و هیچ لزوم ندارد که تابع شرایط و جمع باشم
من خودم می توانم خالق زندگی خودم باشم
این نکته را همیشه می توانم در زندگی خودم داشته باشم و هر چه این روند بهتر و عالی تر باشد من طعم آرامش و حال خوب را بهتر و زیباتر درک خواهم کرد
یک درک دیگر و یک موضوع مهمتر دیگر این است که من هیچ تاثیر و هیچ نقشی در زندگی دیگران ندارم
هرگز نمی توانم روی دیگران تاثیر بگذارم
هرگز نمی توانم روند زندگی دیگران را تغییر بدهم
مگر آنکه همان شخص بخواهد که تغییر کند
مگر اینکه آن فرد خود در مسیر و مدار تغییر باشد
این بزرگترین درس امروز برای من بود
پس من هم می توانم زمانی تغییر کنم که آماده این تغییر باشم و در این میان از خدای مهربان خودم کمک بخواهم
او را همیشه شاد و موفق ببینم
او را همیشه در کنار خودم ببینم
من زمانی موفق هستم که روی یک نیروی برتر و عالی حساب باز کنم
من زمانی موفق هستم که روی کسی حساب باز کنم که از همه داناتر و پر زورتر است
این فرد کسی جز خدای مهربان نیست
همه چیز برای من زمانی رخ می دهد که از او بخواهم و او هم عاشقانه به من کمک می کند
در کاری وارد بشوم و مشغول به کاری بشوم که نسبت به آن عشق و علاقه دارم و این درس و این نکته را رعایت کنم حال خوب از آن همیشگی من خواهد بود
ممنون استاد عزیز هستم که این فایل فوق العاده را برای ما آماده کردید
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای فراوانی ها
له نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام وقت همگی بخیر وشادی
وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ (13)
و (یاد کن) زمانى که لقمان به پسرش در حال موعظه ى او گفت: فرزندم! چیزى را همتاى خدا قرار نده، زیرا که شرک (به خدا)، قطعاً ستمى بزرگ است.
صحبتهای خوبی انجام شد پر از آگاهی بود نکتهای که از صحبتهای سپیده خانم درک کردم اینکه برای خودم نشانه بگذارم که وقتی در جمع هستم و در مورد خلاف قوانین جهان هستی صحبت میشه ، درآن موقع جلوی خودم را آگاهانه بگیریم و نصیحت نکنم
یا ربّ
آنگاه که میخواهی کسی به یادت باشد به یاد من باش و مرا بسیار یاد کن تا تو را بسیار یاد کنم
همین جملات خود گواهی قانون فرکانس عاشقتم رفیق ❤😊
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته جانم و همه ارزشمندان راه خدا
داستان این گفت وگوی استاد با دوستان برای من پر از هدایت بود خدایا صد هزار مرتبه شکر
چی بگم از این جریان هدایت استاد که دیوووونه کرده من و این روزا نمیدونی به معنای واقعی و عمیق تر دارم زندگی در بهشتی که با فرکانسام با هدایت و اعتماد به این جریان الهی امروز تجربه ش میکنم .
چی بگم از اتفاقات عالی تری و چه داره برام می افته وقتی رها تر شدن وقتی به این نقطه تسلیم بودن دارم نزدیک میشم یاد فایل تون می افتم برای تسلیم بودن که گرفتید من ادعا نمی کنم که تسلیم محض بودم یا تسلیم شدم فقط سعی کنیم به این نقطه تسلیم بودن هر روز نزدیک تر بشم در هر لحظه.
واقعا سپاسگزار خدامم بعد شما دستای بی نظیرش که این فایل ها رو ضبط کردین باور کنید استاد این فایل ها در خواست های من یکی که بود و آماده شنیدن چنین حرفایی بودم و به اندازه مدارم ازش درک فرکانس دریافت کردم کلی خواسته در من شکل گرفت باز چی بگم جز جملات زیبای خدایا صد هزار مرتبه شکر
همین جمله خدایا صد هزار مرتبه شکر رو شما خودتون بارها تو فایل ها تون می گفتین من یکی دو ساله تازه بهش هدایت شدم که این جمله تون رو تکرار کنم و امروز بیشتر از قبل موضوع هدایت الهی رو میفهمم
چقدر عاشق این جملات زیباتونم که حقیقت محض جهان هستیه که میگیم جریان هدایت خودتون بسپارید بهش شما رو میبره خواسته ها تون به بی نهایت طریق ممکن میاد وارد زندگی تون
دستا به هم میرسن کارها انجام میشه وایییی خدایا از سال ۹۶ عضو ارزشمند این خانواده فوق العاده شدم و تا امروز سفت و سخت به همین مسیر چسبیدم و خیلی وقتا از تجربیات خودتون استاد و بقیه دوستان برای تکرار نکردن اشتباهات استفاده کردم خیلی جاها هم به خوبی از عهده کنترل ذهنم بر نیومدم و بقول خودتون همه اینا هم جز برنامه خدا برای هدایت و رشد ماست که منو آروم تر کرد.
اینقدر نتیجه های خوب با توجه به مدارم برام ایجاد شده که هر بار میگم بنویسم از نتایج برای استادم که میدونم کلیییییییی خوشحال میشه بعد میگم طیبه جان میخوام حجم و جرم وسعت و اندازه و ارتفاع و خلاصهه😁😁😁
اتفاقات و نتایج من هم بیشتر بشه بیام تازه اونجا ببینم صفحه ها بنویسم با عشق با عشق که هم به خودم کمک کنم رد پایی بذارم هم به استادم خبر خوب بدم هم به همین شکل زنجیره موفقیت ها برای خودم و بقیه دوستانم تو این راه ادامه پیدا کنه.
این کلاب هاوس برای من که اندروید داشتم نصب نمی شد و من هدایت شدم به این نشانه از شبکه اجتماعی کنجکاو شدم ببینم چیه که دیدم فقط برای iosهست و از اونجایی که امروز یکم بیشتر از قبل
به نقطه ی تسلیم شدن نزدیک تر میشم و اون حرفاتون که ریمیکیس شو دارم درباره اینکه بگیم خدایا من نمیدونم تو میدونی منو بذار روی شونه هات نمیتونم راه برم امروز درک میکنم هدایت شدم به درکش،
و اینکه دیدم شما تو چهار قسمت بی نظیر دو سه ساعته یه کلاب هاوس عالی با دوستان داشتید که سریع هررچههار قسمت شو دانلود با تمام وجودم نشستم گوش دادن .
یعنی انگار از منو فقط دو تا گوش بود و اون حرفای بچه ها و گفتن از نتایج شون چقدر من حامد و سپیده و طناز عزیز رو تحسین کردم آفرین به این عزم و اراده برای تغییر برای بالا رفتن برای شکستن باورهای محدود ذهنی واقعا میگم تحسین شوم میکنم و خداروشکر میکنم برای نتایج عالی شون که بارها ذهنم داشت یخ های باورهای محدودش باز میشد فکر میکرد حامد عزیز با ۲۱ سال این همه اتفاق خوب طناز خواهر ۱۸ ساله با این همه حجم از درک بالا و عزم واراده سپیده با یه تضاد مشکل قطعی اینترنت مهاجرت خیلی ساده به جای بهتر …
اینا داره چی میگه دقیقا یعنی ذهنم مات و مبهوت بود گفتم خدایا اینا تو چه مداری از اتفاقات هستند منم میخوام باشم واقعاااااا اینا دارن چه چیزایی رو درک میکنند خدایا خدایا
دیوووونه شدم با این آگاهی های این فایل ها استاد جانم ❤
یعنی وقتی گفتیدداشتم مشغول یه کاری بودم و این آگاهی اومد که بدم کلاب هاوس رو باز کنم و شروع کنم به صحبت و اون حرفا من دیوونه تر شدم عاشق تر این خدا شدم
یا رب تو چه میکنی و امروز این بنده ت چقدر داره به حرفات گوش میکنه که در لحظه با توقف یه کاری به الهام قبلیش گوش میده و من همون روزا اون ندای الهام بهش و زیبای درون تون شنیدم و فهمیدم بابا یه آدم هرگز نمیتونه چنین آگاهی چنین حرفایی بزنه اون آگاهی ها دقیقا جواب سوالات من بود که فقط و فقط از خدا که همون نیروی حاکم بر جهان بود درخواست دادم و ایمانم یه جهش و جامپ عظیم کرد خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای هدایت برای این بنده سر سپرده ترت عاشقتونم استاد عزیزم 😘😘😘❤❤❤❤❤❤
یعنی دیوونه این نوع نگاه و باوراتونم هستم که میگین من جواب سوالات رو نمیدونم خدا هست که میدونه وای چقدر این جمله تون منو آتیش زد که حقیقتا همین طوره
دیوونه تر میشم وقتی صحبت از نتایج پایدار موفقیت و ثروت پایدار که حاصل تغییرات بنیادی که حلصل یه روند هست
انگار خشکم زده برای نوشتن این حرفها وقتی اون حسه تو درونم اون انرژی قشنگ خدایی برای نوشتن تو این مکان زیبا بالا میاد میام و می نویسم
یعنی استاد چی بگم از این مدار و فرکانس ها که وقتی بهش فکر میکنم مدارهای شادی و لذت و عشق و ثروت بی نهایته و اتفاقات زندگیم رو دارم میبینم میگم یعنی دختر طیبه از این بهتر و شاد تر د عاشقانه تر و پر از ثروت و زیبایی و لذت هم هست و یاد خانمشایسته تو قسمت های سفر به دور آمریکا می افتم و اون صحنه توی زیبای توی آپارتمان تمپا که گفت یاد گرفته به هیچ لحظه ای زیبا عاشقانه و لذت بخشی نچسبه که لحظات عاشقانه تر و زیبا تر و لذت بخش تر منتظر همه ماست
واااای خدای من این حرفا رو دارم با تمام وجودم امروز درک میکنم و دارم به سمت عمل کردن بهش هدایت میشم .
قبل سال ۱۴۰۰ کلی وعده بهم داده شد که امسال و بهترین سال عمرم خواهد کرد و شروع اتفاقات خوب و وعده های خدا از قبل سال ۱۴۰۰ برام نمایان شد نشانه ها نتایج کوچیک و بزرگی که اصلا به هدایت شدن به اون مسیرها فکر نمی کردم برام رخ داد .
اصلا می ذارم خود خدا برای نوشتن نتایج پایدار م هدایتم کنه که توی چندین صفحه بیام و بنویسم حس میکنم موقعش نیست و تسلیم بشم که به موقع بگم هر چند که هیجان بالای نوشتن شو دارم اما بازم میخوام نتایج بهتر و بیشتر بشه والبته اون اتفاقات افتاده باشه
خیلی دوستون دارم و به حرفای خدای درون تون گوش دادین
و بازم این آگاهی های از یکی از راه هاش که شما باشین جاری شد
چقدر لذت بخشه که خدا رو اصل ماجرا قرار میدین و هر راه بی رو به خدا وصل میکنید که حقیقت محض هم همینه خدا رو صد هزار مرتبه شکر
اصلا دلم نمیاد نوشته هام و تموم کنم فقط با همین جمله لذت بخش پر از درک و هدایت برای من امروز بیشتر تسلیم میشم که :
هر گاه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرام تر از آهو بی باک ترم از شیر
هرگاه که می کوشم در کار کنم تدبیر
رنج در پی رنج آید و زنجیر پی زنجیر
فقط دوس دارم تو این ابیات غرق بشم .
خدایا شکرت دوستتون دارم ❤❤❤❤❤❤❤❤❤
سلام خدمت دوستان عزیز و استاد گرامی خیلی زیبا
خیلی عالی
وچقدر قشنگ دوستان از نتیجه های که گرفته بودن توضیح دادند
دوستان من هم همین اشتباه را کردم
اول مسیر میومدم در مورد این اتفاقات واین نتیجه های که گرفته بودم به دوستان و دور اطرافم میگفتم
و نمیدونستند که من چی دارم میگم و اونها میومدن با تعنه حرف هاشون را بامن میزدنند
و من میگفتم که نه اگر اینجوری کار کنی اینجوری رفتار کنی این اتفاقات برات میفته
و فردای همان روز میومدم میگفتم که من این کار را انجام دادم این اتفاق برام افتاد این نتیجه را گرفتم
وانهای قبول نمی کردند و نمیخواستند قبول کنند
دوستان عزیز خوب توضیح دادن در مور این موضوع باهیچ کس صحبت نکنیم
من با دامادمون در مورد محصولات استاد زیاد صحبت کردیم
واخر صحبت هایمان به این نتیجه رسید که من خیلی صحبت میکنم در مورد محصولات در مورد تمرینات و به من گفت که داری خودت را عقنا میکنی با این گفته ها
گفت که با کلی انرژی انگیزه صحبت میکنی
انرژی انگیزه به طرف مقابل میدی ولی خودت دیگه انرژی نداری برای ادامه هدفت
دیگه تصمیم گرفتم با دیگران زیاد صحبت نکنم
فقط فقط روی هدفم متمرکز بشوم
برای تک تک دوستان عزیز ارزوی سلامت تندرستی دارم
در پناه لله یکتا شاد شاد شاد شاد باشید