این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2021/03/abasmanesh-14.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-04-04 07:10:252024-04-18 06:12:05گفتگو با دوستان 4 | تمرکز بر بهبود شخصیت خودم
282نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به بهترین استاد روی زمین ، ابراهیم زمانه و بانو مریم شایسته عزیز و طنازم
من این فایل رو دو الی سه سال پیش یادم قشنگ اخر شب بود گوش دادم ولی امروز حرف هایی شنیدم که یکیش از اون شبی که گوش دادم نبود
استادچقدر خوب میگید حتی چند سال دیگه هم بگذره بازم میایید و میگید چقدر این حرفا متفاوته
استاد شما تنها کسی هستید که قرآن رو عالی فهمیدید و به همه ما یاد دادید که بشینیم از اول قران رو بخونیم من بارها خیلی سال پیش کلاس قرآن رفتمو و حفظ میکردم ولی به درک الان نرسیده بودم هنوز خیلی مونده تا مثل شما درک کنم
استاد چقدر با این فایل هدایتی که گذاشتید روی سایت من دیوانه شدم از یه طرف اشک شوق میریزم از یه طرف بال و پر دارم درمیارم از این همه نزدیکی خداوند بهمون
و جالب تر اینجاست که من دیشب ترجمه قرآن کریم که گفته بود با عجله کتاب قرآن رو نخونید گذاشتم توی کامنتی از سریال تمرکز بر نکات مثبت بعد امروز هدایتی اومدم این فایل رو گوش دادم زمانی که سپیده جان و طناز جان با عشق میگفتن
سلام به استاد عزیز و خانوم شایسته ی نازنین و دوستان خوبم در سایت
خدایا شکرت که دستم تو دستاته رهام نکن که خییلی راه دارم تا برسم به اون هدایتی که با قلب و روحم بشنومش و تو رو با تمام وجودم حس کنم …
از فایل اول تا چهارم گفتگو با دوستان رو گوش دادم و رسیدم به فایل چهارم دقیقا صحبتهای خانوم شیرین که ایشون گفتن من تازه اول راهم منم مثل ایشون تازه وارد سایت استاد عباسمنش شدم البته من قبل از آشنایی با استاد عباس منش با چهار استاد دیگه دوره هاشونو خریده بودم و از طریق یکی از همین استاد خدا منو هدایت کرد به سمت استاد عباسمنش …. خداروشکر میکنم قطعا لیاقت اینو پیدا کرده بودم که خداوند اجازه بهم داد و منو به این سمت هدایت کرد و منو با استاد عباسمنش آشنا کرد … استاد من وقتی وارد سایت شدم بلافاصله بعد از پنج روز با دوازده قدم آشنا شدم و هدایت شدم سمت این دوره و تهیه اش کردم چون خدا میدونه من خیلی عجولم اصلا شاید به خاطر همین عجول بودنم انقد دیر به این سمت هدایتم کرد چون باید توی این مدار قرار میگرفتم بعد با استاد عباسمتش آشنا میشدم خب با قوانین جهان هستی آشنایی داشتم اما خب متاسفانه نمیتونستم با استادای قبل ایشون ارتباط بگیرم و اون نتیجه ای که میخواستم نمیگرفتم اما از وقتی وارد سایت استاد عباسمنش شدم به شدت اروم شدم به قول خانوم شیرین دیگه بحث نمیکنم انگاری نسبت به حرفای اطرافیانم کاملا بی تفاوت شدم و باید بگم من یه آدم عجول عصبی پر استرس ونگران بودم اما الان دیگه خبری از اونهمه نگرانی که مخصوصا صبح ها بلافاصله از خواب بلند میشدم بهم حمله میکرد نیست … گاهی وقتا یهو به خودم میاد میگم خداجونم چرا دیگه من نگران نیستم واقعا این منم ؟؟؟؟ پس کو اونهمه نگرانی و دلشوره؟ مگه میشه اینهمه سال نگرانی با یه مدت کوتاه تموم بشه ….بعد میگم ارره بااباا پرستو این تویی بدون نگرانی بدون دلشوره حتی وقتی پیام ناراحت کننده می شنوم وقتی حرفای ناراحت کننده بهم میزنن دیگه عصبی نمیشم دیگه نگرانی و دلشوره ندارم …. خدایا شکرت برای این مسیری که منو قرار دادی و آرامش رو بهم هدیه دادی و چون میدونی هدفم چیه خواسته ام چیه اول خواستی آرومم کنی بعد برم سمت شغلی که عاشقشم و بشم همون ثروتمندی که خودت عاشقشی با راهنمایی های استاد عباسمنش من به تمام خواسته هام می رسم و میام همینجا کامنت میزارم و میگم ببین کجا بودی و به کجا رسیدی ……مطمئنم یه روز خیلی نزدیک با استاد عباسمنش راجب موفقیتهام بصورت آنلاین حتی بصورت حضوری صحبت خواهم کرد …… مرررسی خدای قشنگم میدونم منو به تمام خواسته هام می رسونی چون لیاقتشو دارم ….. خدایا خیلی دوستت دارم…….
راجب اینکه سپیده گفت این دامی ک اوایل اشنایی با قوانین توش میوفتیم و دوس داریم همه جار بزنیم واقعا درسته و من انجامش دادم و خیلی زود بازخورد های بدی گرفتم و همین حالا هم گاهی یادم میره ولی زود خودمو جم میکنم و سعی میکنم راجبش چیزی نگم دیگه ب کسی. و دقیقا فکر میکردم و باخودم میگفتم گاهی نکنه منم دارم فقط حرفای قشنگ میزنم و راهنمایی قشنگ میدم ولی نکنه خودم ب حرفایی ک میزنم عمل نمیکنم. تا اینکه شیرین حرف زد و گفت مثلا توی مسئله کمر دردش ب زمین و زمان شکایت کرد، یاد یه مسئله از خودم افتادم که واسم پیش اومد و توی یه مسئله ای عضله سینه من بصورت عمقی پاره شد با شیشه جوری ک دکتر گفت اگر بدنساز نبودم و سینم عضلانی نبود قطعاااا ریم سوراخ میشد و چون خونریزی خیلییییی شدیدی داشتم خون وارد ریم میشد و قطعا ب اتاق عمل نمیرسیدم و میمردم.اینجا یاد اون شب افتادم ک تخت زیرم کاملا خون من پوشیده بودش از بس خونریزی داشتم و سینم 20 سانت ب عمق 4 سانت پاره شده بود ولی من روی تخت میگفتم اینم یه حکمتی داره یه خیری پشتشه و استاد عباسمنش میگه همه پشت اتفاقات ناجالب یه خیری هست و با اون حالت خونریزی داشتم میخندیدم و توی دلم ب هییچ عنوان حس بدی نداشتم و مدام با پرستارا شوخی میکردم.و تضاد خیلی شدیدتر و عمیق تری ک برای زندگیم اتفاق افتاد مرگ پدرم بود که ب تازگی فوت کردن و ب شدت باهاش رابطه گرم و صمیمی داشتم و برای خودم خیلی جالب بود ک شاید دوران سوگواری من برای پدرم فک نمیکنم یک ماهم شد چون خیلی زود چند روز بعد از مرگش برگشتم و شروع کردم ب فایل گوش دادن از استاد و یک فایل بود راجب از دست دادن عزیز ک خیلیییی بمن کمک کرد، جوری ک خواهرام میگفتن تو چرا اصلا ناراحت نیستی، ما میگفتیم محمد بعد از پدرمون خیلی حالش خراب میشه ولی تو انگار عین خیالت نیست ولی من قانون رو میدونستم و میدونم ک جهان کاری نداره ک دلیل ما برای حال بد داشتن چقد محکمه پسنده و عام پسند، اون فرکانس های مارو دریافت میکنه حالا میخواد مرگ پدر باشه یا هرچیز دیگه ای، کائنات شرایط رو میفرسته ک توش برام غم بیشتری هست پس من تصمیم گرفتم با این قضیه کنار بیام و هر وقت یاد پدرم میوفتم خاطراتی رو مرور میکنم که باهاشون میخندم و یاد خوبی ها میوفتم. فک میکنم با این تضاد ها ک تجربه کردم میتونم بگم ک تقریبا حس میکنم مسبرو دارم درست پیش میرم و اون دامی ک حرفای قشنگ میزنم ولی بهشون عمل نمیکنم رو پشت سر دارم میزارم و خیلی امیدوارتر شدم و سپاسگزارم از خدای خودم ک منو اول با استاد بعد با اموزه هاش و بعد با این مجموعه فایل اشنا و هدایت کرد
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته و دوستان عزیز هم مسیر
قبل از اینکه اصلا بیام و این فایل رو مشاهده کنم یه حسی بهم گفت تو فقط داری ادا در میاری تو فقط حرف هایی که گفته میشه رو میشنوی اما به هیچکدوم عمل نمیکنی به قول دوست عزیزمون یک لایه فیک اومده روم دارم میرم جلو به حساب خودم فکر میکنم خیلی میفهمم و این اجازه رو به خودم داده بودم که دیگران رو قضاوت کنم و عیب های دیگران رو بگیرم در صورتی که از یاد خودم رفتم از یاد این که خودت رو تغیر بده کاری به کار دیگران نداشته باش قبل این فایل شروع کردم به نوشتن و تعهد دادن به خودم برای راه انداختن جهاد اکبر برای تغیر باورهام و تغیر ریشه ای خودم 2 3 صفحه نوشتم و راه کار دادم که الهامات خداوند بود بعد به خودم گفتم بزار برم توی سایت یه سوال راجب یه موضوع ذهنم رو درگیر کرده بود که گفتم بیام اینجا و جوابش رو پیدا کنم که هدایت شدم به این فایل فوق الاده و متوجه شدم که من اول باید این لایه فیک رو از روی خودم بر دارم باید اول بیام تمام و کمال تمرکزم رو بزارم روی خودم بیام ببینم چه عیب و نقص های درون من وجود داره که سالهاست هیچ توجهی بهشون نکردم و فکر میکنم من دیگه عالی و پرفکتم بقیه مشکل دارن نگو مشکل از خود منه واقعا چقدر تا الان داشتم خودمو گول میزدم و یک اتفاق به ظاهر بد باعث شد من به این پی ببرم که تا الان فقط مثل روزنامه خوندن داشتم فایل هارو میدیدم و میرفتم به قول دوست عزیزمون گفتن کمر درد گرفتن و اونجا به خودشون گفتن که چی شد همش حرف بود منم یه رابطه ای رو تموم کردم و از اونجایی که همش به خودم میگفتم هرکی میخواد بره بره و از این حرفا که من دیگه ناراحت نمیشم و یهو اومدم به خودم دیدم یه غم شدیدی و یک عصبانیت وجود من رو گرفته و به دنبال راهی برای دوباره بازگشتن به اون رابطه هستم و دقیقا همونجا بود به خودم گفتم خجالت نمیکشی تو اینهمه ادعا داشتی که من دیگه بیدی نیستم به این بادا بلرزم و کلی دبدبه و کبکبه داشتی که من فلان من چنان بعد الان یه مسئله به این کوچیکی داره ذهن تورو بهم میریزه و از مدار خارجت میکنه و یه جورایی یه تشر زدم به خودم گفتم جمع کن خودتو خجالت بکش الان وقتشه که از این آگاهی هایی که درک کردی استفاده کنی و تسلیم باشی در مقابل هدایت خداوند و اول از همه اومدم نوشتم که هر اتفاقی چه خوب چه بد در این مدت توی زندگی من رقم خورده باعث صد در صد این اتفاق خود من هستم و نه هیچکس دیگه ای من فرکانس نامناسب فرستادم و جهان پاسخ فرکانس خودم رو به داده و اگر میخوام زندگیم اونجوری باشه که دوست دارم باید فقط و فقط خودم رو تغیر بدم افکارم رو تفیر بدم کانون توجهم رو تغیر بدم و باور هام رو تغیر بدم تا فرکانس هایی که به جهان ارسال میکنم شرایطی رو برام به وجود بیاره که عشق بیشتر زیبایی بیشتر و ثروت بیشتر و نعمت بیشتر رو تجربه کنم من باید این نقاب فیک رو از روی صورتمون برداریم باید بیایم ریشه ای به خودمون و رفتارهامون نگاه کنیم و شروع کنیم به تغیر خودمون و وقتی ما تغیر کنیم ما رشد کنیم شرایط و اتفاقات اطراف ماهم تغیر خواهد کرد و به قول استاد جمله طلایی:
(وقتی ما در مدار درست قرارمگیریم به میزان آمادگی ما جواب ها به ما گفته میشود)
وقتی ما در مدهر درست باشیم به اندازه آمادگی ما به اندازه ظرف ما نعمت ها و ثروت ها وارد زندگی ما خواهد شد و واقعا هیچ چیزی غیر از این نیست من دوره دوازده قدم رو 3 ماه پیش شروع کردم هنوز قدم اول هستم الان میفهمم چرا اون جوری که باید نتیجه میگرفتم نگرفتم چون باورهام نسبت به خداوند نا درست بود و چند روز پیش به صورت معجزه آسا به کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم هدایت شدم که وقتی این کتاب رو خوندم باور های من نسبت به خداوند دگرگون شد نمیگم به کلی عوض شد نه ولی همین که متوجه سیستمی بودن خداوند و جهان شدم و اینکه خداوند هیچ دلسوزی نمیکنه و هیچ احساسی نداره و فقط طبق قوانین عمل میکنه یه جورایی من رو روشن کرد که فقط و فقط باید باورها و افکارم رو درست کنم تا فرکانس های مناسبی رو ارسال کنم تا بتونم شرایط دلخواهم رو تجربه کنم وبه شما پیشنهاد که این کتاب رو مطالعه کنید اگر باورهاتون نسبت به خداوند اشتباهه و متوجه میشید که اصلا داستان چی هست و چیکار باید بکنیم و به قول استاد هر کسی هدایت میشه به طرق مختلف به جواب سوالاتی که داره خیلی خیلی خوشحالم بابت اینکه هدایت شدم به سمت این فایل و نوشتن این کامنت یه جورای کلمه ها توی ذهنم داره جلوتر از انگشتان من حرکت میکنه و فقط داره کلمه میاد که بنویسم ازتون ممنونم استاد عزیزم خیلی خیلی دوستتون دارم و بهترین هارو براتون آرزو دارم.
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته جان و دوستان عزیز سایت🌸
گفتگوی استاد عباس منش با دوستان
قسمت ۴
شیرین خانم:
من خیلی خوشحالم که توی این مسیر هستم و ما یه زوجی هستیم که کاملاً افکارمون متفاوت از هم دیگه است. من مثل همسرم فکر نمیکنم و توی این مدتی که توی مسیر خودشناسی هستم این صحبت هایی که شما فرمودین توی زندگیم تجربه کردم و تازه فهمیدم که چه اشتباهاتی میکردم و به خیال خودم جوری بودم که فکر میکردم دقیقاً دارم مسیر درست رو طی می کنم. اولین باری که فایل های رایگان رو که جمله معروف تون در مدار بودن رو شنیدم اینقدر برام عجیب و جالب بود و اصلا نمیتونستم اون چیزی رو که درک کرده بودم فراتر از اون چیزی بود که توی زندگیم دیده بودم و برام جالب بود و اوایل که این مسائل رو آشنا شدم باهاشون، خیلی همه جا جار میزدم، به هر کی میرسیدم میگفتم یه همچین چیزایی هست، دنیا یه همچین قوانینی داره و خیلی ها بی تفاوت رد میشدن از کنارش☹
همسرم بعضی وقتا بهم گیر میداد میگفت همش تو سیم پیچی هستی، هی هندزفری توی گوشته و داری این ها رو گوش میکنی ولی من احساس کردم که این یه مسیریه که بهش هدایت شدم و با وجود اینکه حتی یه جاهایی باعث دلخوری و اختلاف بین من و همسرم میشد ولی من ادامه دادم و به این نتیجه رسیدم که بهترین راهی که میتونم توی زندگی برای خودم داشته باشم همین مسیریه که الان توش هستم
تضاد خیلی میبینم توی زندگیم، ولی دیگه مثل قبل نیستم، قبلا هر تضادی که سر راهم سبز میشد سریع زبان به گله و شکایت باز میکردم ولی الان نمیگم اصلاً
ولی خوب یه وقتهایی ناراحت میشم، ولی زود به اصطلاح روانشناسی اون دوره سوگواری رو سریع تموم میکنم و به خودم میام و سعی میکنم که درست فکر کنم و ذهنمو کنترل کنم🤗⚘
استاد: همین صحبتهایی که گفتی همین که مثلاً سعی میکنیم، ببین مثلا ما یه مسیری رو رفتیم الان میخواهیم تغییر بدیم زندگیمون رو، همین که میگی مثلاً من قبلا وقتی به تضاد میخوردم به هم میریختم الان مثلاً سعی میکنم که اون دوره احساس بدم کوتاه تر باشه، سعی میکنم کمتر ناراحتی رو ادامه بدم، به شکل دیگه ای به قضیه نگاه کنم، اینا همش قسمتی از مسیره😃
اصلاً فرض کنیم هیچ کدوم از این صحبت هایی که شما مثلاً اگه اینجوری فکر کنی از لحاظ مالی پیشرفت میکنی، این اتفاق برات میفته، به آرزوهات میرسی
فرض کنیم هیچ کدوم از اینها حقیقت نداشته باشه، دیگه اصلاً بیایم کلاً بزنیم به ریشه کل این داستان
فرض کنیم همه اینها حقیقت نداره و هیچ اتفاقی نمیفته ولی این یکی رو که قبول داریم که وقتی که من سعی میکنم به شکل دیگه ای به اون اتفاق نگاه کنم که احساسم بهتر بشه از زندگیم توی اون لحظات لذت بیشتری نسبت به قبل میبرم، این یک واقعیته که نمیشه کتمانش کرد
همین یه نکته آیا واقعا ارزش نداره که آدم مثلاً نگاهشو درست کنه و به مسائل جور دیگه نگاه کنه که حداقل فرض کن من اصلاً توی کشتی افتادم وسط دریا قراره بمیرم
آیا بهتره که من تا زمان مرگم از اون صحنه های دریا لذت ببرم و بمیرم یا نه بشینم به آسمون و زمین فحش بدم و بعد بمیرم🌺
فرض کنیم که هیچ تأثیر دیگه ای نداره لذت بردن، فرض کنیم که اگه من بشینم مثلاً احساسمو خوب نگه دارم توی دریا، وسط اقیانوس گم شدم و دارم میمیرم، فرض کنیم که مثلاً اون فرکانسی که ایجاد میکنیم هیچ اتفاق جدیدی رو رقم نمیزنه و جهان سالیده و هیچ تغییری هم نمیکنه
فارغ از اینکه تو چه فرکانسی بفرستی، اون قراره تو رو بکشه
فرض کنیم که اصلاً درست نیست و جهان اصلاً سالید نیست و جهان داره به فرکانس های هر کدوم از ما در هر لحظه داره پاسخ میده ولی توی بدترین ایده ممکن، فرض کنیم که هیچ تغییری نمیکنه، آیا اگه من وسط دریا قبل از مرگم بیشتر لذت برده باشم خوشحالترم یا نه قبل از مرگم کلی گریه کرده باشم و خودم رو اذیت کرده باشم⚘
یعنی میخوام بگم اینقدر ساده است این منطق، اینقدر بدیهیه، ولی نکته اش اینجاست که نه تنها اون زمانی که من سعی میکنم احساسمو خوب نگه دارم سلولهای بدنم داره واکنش نشون میده🥀
همه ما تجربه کردیم وقتی نمیتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم وقتی اعصابمون خورد میشه، وقتی که غم وحشتناکی میگیریم، همه مون تجربه کردیم کلیه مون به مشکل برمیخوره، همه مون تجربه کردیم معده مون به مشکل برمیخوره، بیرون رویمون، روده مون به مشکل برمیخوره، جوشهای بدجور توی صورتمون میزنه،موهامون میریزه، کمرمون درد میگیره
یعنی بحث واکنش بدن به ذهن، چیزی نیست که هیچ احدالناسی در کیهان بتونه کتمانش کنه که وقتی من حالم بد میشه بدنم هم به مشکل بر میخوره و از اون ور اینم نمیشه کسی کتمان کنه که وقتی من حالم خوبه معدم هم خوب کار میکنه، روده ام هم خوب کار میکنه، پام هم خوب کار میکنه، جوش های صورتم خودش خوب میشه، صورتم شفاف میشه، چهره ام جوان تر میشه، سوی دید چشم هام بهتر میشه
اینم نمیتونه کسی کتمانش کنه
حالا این ها رو ببین و بعد این ها رو بذار کنار این قانون جهان هستی که به قول قرآن میگه بما کسبت ایدیهم
بما قدمت ایدیهم
بما کانوا یعملون
که میگه آنچه برای شما اتفاق میفته به واسطه آنچه که پیشاپیش فرستادید هست اون وقت دیگه آدم با اطمینان کاملتر میاد کنترل میکنه ذهنش رو و بعد میبینه که اتفاقات بیرونی داره تغییر میکنه
میبینه که رفتار همسرش، رفتار رئیسش، رفتار کارمندش، رفتار فرزندش داره تغییر میکنه باهاش،
اون آدمه که عوض نشده، اون آدمه فرض کن رئیس شما آقا یا خانم ایکس، اون آدمه که هنوز آقا و خانم ایکسه، بعد میبینی تو اومدی روی خودت داری کار میکنی، داری جور دیگه ای داری احساست رو کنترل میکنی، توی محل کار داری توجه به نکات مثبت محل کارت میکنی، توجه به نکات مثبت رئیست میکنی و اتفاقی که میفته رئیست داره برخورد متفاوت با تو نشون میده، داره تو رو دعوت میکنه به شام، به تو کارت هدیه میده برای حقوق بالاتر، به تو جایگاه شغلی بهتری میده و تو داری با چشم میبینی که داره یک سری اتفاقات برات میفته🤗🌹
اینها شاید برای بچه ها توی اول کار خیلی هیجان انگیزه، یعنی اونایی که تازه با این سیستم آشنا میشن وقتی که این اتفاقات براشون میفته خیلی خوشحال میشن، جار میزنن، به همه میگن، ولی متاسفانه از یه جایی به بعد عادت میکنن، یعنی یادشون میره که بابا من اومدم مثلاً روی نکات مثبت کارم، رئیسم، همسرم تمرکز کردم رفتارش با من تغییر کرد اون که همون آدمه
ما صدها و هزاران کامنت داریم که مثلاً میگفت همسرم توی کل ۳۰ سال زندگیمون یه بار به من نگفته عاشقتم دوست دارم، از وقتی من اومدم روی این برنامه ها کار کردم و با این نگاه ذهنم رو عوض کردم و فرکانسام رو متفاوت کردم و توجهم رو گذاشتم روی نکات مثبت، کمتر شکایت کردم، کمتر توی احساس منفی موندم، اصلا این توی روز، ده بار به من میگه عاشقتم، برای منی که تا حالا روز تولدم هم یادش نبوده
نه تنها روز تولدم رو یادش بوده، بلکه فلان هدیه که باور نمیکردم هیچ روزی برای من توی کل زندگیم بگیره، برای تولدم گرفته
و بینهایت مثال هست،💐
یعنی میخوام بگم که اینکه این مسیر جواب میده خیلی زود آدم درکش میکنه
ولی شیطان هم همیشه اونجا هست که خیلی زود آدم فراموش میکنه🤔
سپیده: بچه هایی که تازه شروع کردن، وقتی که برای اوایلی که کسایی که با دورههای شما یا حرف های شما رو میشنون دچار یک توهم فیک و یه رفتار ادا دراوردن میشن
یعنی حرف های قشنگ میزنن و فکر میکنن که الان دیگه مغز متفکر اون گروهی هستن که دارن
یعنی من چون خودم توی دام این همچین چیزی افتادم و درگیرش بودم، آدمها توی شروع اون لایه فیک میاد روشون و یه لایه ادا دراوردن روی همه آدمهایی که تازه وارد این مسیر میشن قرار میگیره که این باعث میشه که از مسیر دور بشن و حرفهای قشنگ بزنن. چون یهو یه سری حرف های قشنگ و آگاهی های قشنگ بهش وارد میشه و با مدارش فرق میکنه و اون جایگاهی که هست فرق میکنه و میخواد از هیجان اونو به همه بگه،🌻
همونجور که توی همه دوره ها تون میگید که با کسی در این مورد حرف نزنید، چیزهایی که میشنوید رو به کسی نگید، برای اونایی که توی مدارش نیستن چیزی رو توضیح ندید، من خودم توی دام این مسئله قرار گرفتم و یه تایمی بازی میکردم حرف های شما رو و فکر میکردم که هر چقدر قشنگ تر صحبت کنم دیگه الان موضوع رو فهمیدم🙂
شیرین: من هم تجربه کردم این مورد رو و دقیقا مثل همین حرف هایی که شما گفتین میرفتم به همه میگفتم، به همسرم میگفتم به خواهر هام، به دوستام، کامنت مینوشتم و چه ذوقی میکردم که آخ جون من این مسئله رو فهمیدم، کامل دیگه گرفتم این موضوع رو، تا اینکه من خودم به یه مشکل جسمی خیلی شدیدی بر خوردم، دچار کمردرد خیلی شدیدی شدم، بعد در حدی که قدم از قدم نمیتونستم بردارم و اونجا من اشک میریختم، گریه میکردم که من دیگه فلج میشم، من دیگه نمیتونم راه برم، بعد که گریه هام تموم شد آروم میشدم به خودم میگفتم این همه حرف های قشنگ میزدی پس کو ؟؟
چرا یکیش رو خودت استفاده نمیکنی؟ میرفتی یقه فلانی رو میگرفتی میگفتی دچار مشکل شدی که شدی اشکالی نداره درسش رو بگیر و رد شو
من تازه فهمیدم که من هنوز که هنوزه اینها رو در حد سطحی متوجه شدم و ملکه ذهنم و رفتارم نشده☹
سپیده: من این نشونه رو برای خودم گذاشتم گفتم هر جایی نشستی و اگه کسی بر خلاف این دانسته های تو شروع کرد به حرف زدن و تو جوابشو دادی بدون که تو هنوز یاد نگرفتی درسِت رو
و هنوز باید روی خودت کار بکنی، یعنی این که میگین اعراض
من توی اوایل کارم نشونه ای که به خودم آلارم میدادم که تو هنوز خیلی جا داره که درک کنی حرف های استاد رو این بود که یه جایی یه حرفی از خدا، از جهان، از رابطه، از هر چیزی که ما توی دوره ها داریم کار میکنیم هر جایی برخلافش رو میشنیدم، اگه فقط کافی بود دهنم رو باز کنم و شروع کنم طرف رو قانع کنم، اون موقع آلارم به من زده میشد و یکی به من میگفت نه تو هنوز خیلی کار داری،
این فیک بودنه و این تظاهره به نظر من برای شروع خیلی باید حواسمون رو جمع کنیم که توی اون قالبش نریم و مواظبش باشیم ⚘
شیرین: ولی انگار اینم جزو الفبای همین راهه،
تا آدم نره توش و این مرحله رو نگذرونه، انگار وارد مرحله بعدی نمیخواد بشه
طناز: منم کاملاً سپیده جان با شما موافقم یعنی اوایل کار آدم دوست داره همش حرفای قشنگ بزنه، هی دوست داره این موضوعات رو به همه بگه، ولی چون خودم هدایتی وارد این مسیر شدم فهمیدم که همه آدم ها هدایت میشن، یعنی کسی اگه بخواد هدایت بشه واقعا وارد اون مسیر میشه، یا اگه توی مدار باشه، من حتی برادرم حامد که به من نزدیکه یا عرفان حتی اون هارو من سعی نکردم هدایت کنم توی این مسیر یا بگم به زور بیایید بچه ها این ویس استاد رو گوش بدید، حتی خودشون هم این کار رو انجام ندادن، یعنی خودمون جداجدا هرکدوم هدایت شدیم به این مسیر و همون ابتدای کار من اینو دیدم و چون با این موضوع رو به رو شدم فهمیدم که همه چیز مداره
مهم نیست که ما چقدر امکان داره به هم نزدیک باشیم، امکان داره پدر من باشه، مادر من باشه خواهر من یا برادر من باشه، یا هرکسی که هست اصلاً مهم نیست چقدر به تو نزدیکه، مهم اون فرکانسه هست، اون مداره است، همونطور که الان من با برادرم هم مدار شدم و الان با همدیگه هستیم و داریم با هم زندگی می کنیم در واقع از خانواده مون جدا شدیم و داریم با همدیگه زندگی میکنیم🥀
من طناز هستم تازه هجده سالم شده و چند سالی هست توی دوره های شما هستم، دوازده قدم رو تموم کردیم الان ثروت رو داریم کار میکنیم و ۱۲ قدم که تموم شد و گفتین از اول شروع کنیم، دوباره از اول شروع کردیم به طرز عجیبی الان من انگار دارم دوره جدیدی کار میکنم، اصلا من هیچ کدوم از این حرفاتون رو نشنیده بودم، یعنی قبلاً اینها رو گفتین، انگار من نشنیدم
میگن گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
دقیقا انگار گوش من خیلی نامحرم بود و الان خیلی چیزهای جالب تری دارم میفهمم چون مدارم رفته بالاتر و کار کردم، الان خیلی قشنگ تر هدایت میشم، در حالی که اینها همون صحبت هاست ولی مدار من تغییر کرده که میتونم چیزهای از لحاظ فهم رو بخوام بفهمم و مطمئنم بخوام دوباره شروع کنم دوباره چیز های جدیدتری میفهمم
من قبل از دوازده قدم دورهای از شما کار نکرده بودم و فایلهای رایگان شما رو گوش میدادم، چیزی که میخواستم بگم اینه که خیلی به قدرت هدایت ایمان دارم چون خودم همیشه سعی می کنم ببینم مثلاً میگم به قول خودتون میگید این خیابون رو برم یا از اون خیابون برم، میگم خدایا تو به من بگو از کجا برم از چه مسیری برم کجا قشنگتره یا اینکه هر فردی الان مدار من تغییر کرده، همون آدم هایی که در گذشته امکان داشت با من خوب نباشن، یا اخلاق خوبی نداشته باشن، میتونم بگم ۱۸۰درجه ۲۰۰درجه اخلاقشون با من متفاوت تر شده، بعد میبینم مگه میشه این همون آدمه، بعد اونم این نیست که بخوام بگم اون رفته تغییری انجام داده، من تغییر کردم، من درونا تغییر کردم که دارم یه چیز جدید رو دارم تجربه می کنم
خودم رو دارم توی جهان اطرافم تجربه میکنم⚘
زمانی که تازه دوره رو شروع کرده بودیم قدمهای ۵ و ۶ بودیم، زمانی بود که من قرآن رو شروع کردم به مطالعه و اون تایم مدارم پایین تر بود، زمانی که خواستم قرآن رو بخونم و قرآن رو خوندم و چون پیش فرض ذهنی که داشتم از قرآن حالا یکسری شنیدهها بود توی مدارس که امکان داشت بوده باشه، توی اجتماع از طرف معلم ها یا خانواده یا هر چیز دیگه ای که پیش فرض ذهنی بدی از قرآن داشتم، یعنی باور بدی از قرآن داشتم و دیدم من دارم قران میخونم خیلی دارم گمراه میشم، خیلی دارم یه جورایی خداناباور میشم با اینکه توی دوره شما هم بودم، با تمام وجودم گفتم خدایا تو ابراهیم رو هدایت کردی منم هدایت کن، همون زمانی که ابراهیم رفت و ستاره پرست شد، یا حالا ماه پرست یا هر چیز دیگه ای، راه رو بهش نشون دادی، منم ابراهیم تو بشم به من این راه رو نشون بده، شاید باورتون نشه یعنی یک دقیقه و دو دقیقه بعد دیدم که رفتم قرآن رو برداشتم یه صفحه رو همینجوری باز کردم یه آیه از قرآن اومد که گفت شما نباید در خوندن قرآن عجله کنید، نباید در خوندن قرآن در مطالعه قرآن عجله کنید تا زمانی که به شما گفته بشه، اونجا دیگه نتونستم جلوی خودم رو بگیرم انقدر گریه کردم، انقدر احساساتی شده بودم، گفتم مگه میشه اینقدر واضح و روشن که به من بگو قرآن رو تا زمانی که هدایت نشدی نخون
که میخواهی عجله عجله بخونی، قشنگ اومد اینو خدا به من گفت و خیلی هدایتهای اینجوری داشتم و از شما سپاسگزارم و چون خودم قبلاً مدرسه میرفتم علاقه خاصی به بازیگری داشتم و میترسیدم برم توی این عرصه، چون زیاد برای آدمهای اینجا چیز جالبی نیست برای یه دختر که بخواد بره توی حوزه بازیگری، من خیلی عجیب هدایت شدم، یهو دیدم دارم میرم سمت این کار، اصلا نفهمیدم من کی رفتم ثبت نام کردم، با کی آشنا شدم و اصلاً مدرسه رو گذاشتم کنار و گفتم من میرم دنبال عشقم، میرم دنبال چیزی که دوستش دارم، میرم دنبال کاری که شبها تا صبح به خاطرش بیدار میمونم و دارم اون کارو انجام میدم، کاری که منو خسته نمیکنه، کاری که حالم رو خوب میکنه توی هر شرایطی و اینکه میخواستم ازتون تشکر کنم به خاطر ویس های عالیتون🤗🌹
استاد: خدارو صدهزار مرتبه شکر چقدر خوشحالم بابت این مسیری که داریم با هم میریم، بابت این آگاهی هایی که داریم درک میکنیم، بابت همین قضیه تکاملی که گفتم توی این داستانی که همه ما خیلی ذوق میکنیم یا مثلاً میریم صحبت میکنیم یعنی ایراد بقیه رو میتونیم بگیریم، ولی ایراد خودمون رو نمیگیریم اون اوایل، یا حتی بعضا سالها و سالها بعد از اینکه داریم کار میکنیم، وقتی که درست آدم روی خودش کار نمیکنه، اینجوری میشه که خیلی ایراد از بقیه میگیره، ولی خودش عمل نمیکنه و این هم قسمتی از ماجراست، این هم قسمتی از تکامله، این هم قسمتی از پیشرفته که الان دوستانمون گفتن که یه سری چیزها رو همه ما، یک سری اشتباهات یکسان داریم به خاطر اینکه یکسری تکامل ها رو باید طی کنیم، یک سری باید درس هامون رو بگیریم تا بتونیم توی مسیر درست حرکت کنیم، این اشکالی نداره هر چند که آدم اگه از تجربیات دیگران استفاده کنه🌻
من به همین دلیل هم مثلاً توی همه دوره ها میگم که در مورد این مسائل با کسی صحبت نکنید و به همین دلیل هم میگم در مورد نتایج تون بزارید نتایج تون بیان و بذارید بقیه از شما درخواست کنن و بقیه بپرسن از شما که تو این نتایج رو گرفتی منم میخوام نتایج مثل تو بگیرم، بگو که چه جوری این نتایج رو بگیرم، اینها همش قسمتی از این بازیه💐
همین که توی این مسیر این احساس خوب رو داریم و این لذت رو داریم، البته که نتایج هم میاد، البته که برای شما نتایج هم آمده و البته که این نتایج بزرگتر و بزرگتر میشه، این بزرگترین گواهه که ما توی مسیر درست هستیم، ولی این مسیر هم میتونه درست تر بشه با حرکت کردن،
مثل کسی میمونه که داره ورزش میکنه بدنش داره عضلاتش شکل میگیره، ولی هرچقدر بیشتر ورزش کنه عضلاتش بهتر شکل میگیره، یا مثل کسی که داره تئاتر تمرین میکنه کار میکنه ولی هر چقدر که بیشتر کار میکنه حرفه ای تر میشه توی همه سبک های تئاتر، توی میمیک صورتش، توی تن صداش، توی تن تصویر سازی که میتونه برای خودش یا برای مخاطب توی کارش داشته باشه، همه اینها همین جوره، آدم هی بهتر میشه، بعد باز هی بهتر میشه🌹
ولی توی بازی که ما داریم کار میکنیم، این بهتر شدن ها نتایجش خیلی بزرگتر از اینه که من توی تئاتر مثلاً تن صدام یه اکتاب بره بالاتر، این نتایجش خیلی خیلی بزرگتره و هممون داریم تجربه میکنیم، همه مون توی این مسیر داریم حرکت میکنیم و واقعا سپاسگزار خداوندم بابت این مسیری که هدایتمون داره میکنه و این هدایت هم تا ابد هست، یعنی ما هیچ وقت به قول قرآن هیچ وقت قطع نمیشیم، یعنی هیچ وقت این رابطه قطع نمیشه، هیچ وقت نیست که ما احساس کنیم که تنهایم و دیگه کمکی از راه نمیرسه، همیشه هست، همیشه بوده، فقط کافیه ما مقاومت هامون رو کم کنیم، کافی ما دریچه قلبمون رو باز کنیم، کافیه ما تسلیم باشیم و واقعاً فکر کنید به این قضیه🤔🌺
واقعاً بازی از این جالب تر هم هست که ما تسلیم باشیم اجازه بدیم که هدایت کنه و همین جوری از زندگی لذت ببریم و هدایت بشیم به آدمهای خوب، هدایت بشیم به ایدههای خوب، هدایت بشیم به کارهای مناسب، به مشتری های مناسب، به کارفرمای مناسب، به رئیس مناسب، به همسر مناسب، به بچه مناسب و از زندگی لذت ببریم، دیگه ازین جالب تر هست مگه
ما یادمه اولین باری که من میخواستم برم اون موقع ایران بودم
تازه این اپلیکیشن های مسیریابی اومده بود اون موقع اپلیکیشنی بود که آفلاین هم کار میکرد به نام سایجیک، گوگل مپ و اینا اون موقع نبود و این سایجیک رو من نصب کردم و اینجوری بود که باید نقشهاش رو آفلاین دانلود میکردی، من برای ترکیه رو دانلود کردم برای ایران رو دانلود کردم و دیگه ماشین رو آماده کردیم که بریم مسافرت، بعد این حسی که نمیخواد درگیر این جاده باشم الان کی باید برم اون یکی جاده
کی باید برم این یکی و یا مثلاً وسط ناکجا آباد توی دل کوهستان های سمت شرق ترکیه مثلاً گیر کنم به یه دوراهی برسم، بعد تابلو نباشه، تابلو هاش ترکی باشه، یا اصلاً من ندونم جغرافیا چیه، شهر چیه، یعنی شاید بگم یک میلیارد بار به خودم گفتم خدایا یه نقشه ساده جی پی اس که داره با ماهواره کار میکنه و من با موبایلم دارم هدایت میشم ببینین چقدر کار منو راحت کرده، منی که قبلاً مثلاً از توی محله خودمون توی همون شهر خودمون یه محله دیگه میخواستم برم باید ده بار میومدم از ده تا مغازه دار میپرسیدم که من میخوام برم فلان خیابون از کدوم طرف برم؟
الان من از این کشور دارم میرم به کشور دیگه و روزها و روزها دارم همینجوری مسافرت میرم یکبار نیومدم از کسی بپرسم که مثلاً من میخوام برم آنتالیا از کجا باید برم یا میخوام برم بدروم از کجا باید برم؟
یا حتی خود بودروم
مثلاً فلان رستوران میخوام برم از کجا باید برم؟
میزنم توی نقشه خودش میگه، خب الان رسیدی به دوراهی برو سمت چپ، بعد رسیدی به فلکه برو اولین خروجی برو بیرون، بعد میگفتم خدایا این یه سیستمیه، جیپیاس ساده است که داره اینقدر کار مسافرت رو غیر قابل تصور داره راحت میکنه، اونایی که قبلاً بدون این سیستمها مسافرت کردن میدونن چه دردسری میکشیدن، مخصوصا توی کشورهای غریبه که زبونشون رو بلد نیست، اصلاً عملاً غیرممکن بود، عملاً کسی اینکارو نمیکرد ماشین رو برداره بره ترکیه، بره مالزی، تایلند،
کارهایی که بعدا من انجام دادم به واسطه اینکه این جیپیاس بود، 🤗⚘
بعد حالا تصور کن نه تنها برای اینکه توی مسافرت بگه تو فلان جا میخوای بری از چپ برو یا از راست برو یا از این خیابون برو،
مثلاً خیلی موقع ها جیپیاس ها ما توی کشورهای مختلف خیابان هاشون برعکس ما هستن، یا مثلاً یک سری خیابونها یه طرفه است و ما خبر نداریم، ولی مثلاً توی جی پی اس بهت میگه، توی نقشه بهت میگه این خیابون یه طرفه است
اصلاً بهت مسیر رو راهنمایی نمیکنه از خیابانی بهت راهنمایی میکنه که مسیر درسته، یا حتی مثلاً میتونی بگی از اتوبان ها منو راهنمایی نکن از جادههای فرعی راهنمایی کن، یا مثلاً میتونی بگی از جاهایی که عوارضی میگیرن منو راهنمایی نکن از جایی که رایگانه منو راهنمایی کن
دیگه چیزایی که الان هست و با تکنولوژی داریم استفاده میکنیم
شما همینو ضربدر صدها میلیارد کنید🤗
و ببینید که خداوند چه جوری میتونه ما رو راهنمایی کنه، این چیزیه که الان ما داریم استفاده میکنیم دیگه
چند سال هم بیشتر نیست که اومده و ما داریم استفاده میکنیم، اصلا نمیتونیم تصور کنیم بدون این ابزار مسافرت بریم یا حتی بریم یه رستوران، ولی الان داریم این کارو انجام میدیم، در صورتی که خداوند این هدایت رو داشته همیشه انجام میداده، شما یه جنین رو نگاه کن شما یک جوجه ای که به دنیا میاد اصلاً شما تصور کن یه تخم مرغ چون این مثال تخم مرغ رو میزنم به خاطر اینکه ما مثلاً این همه تخم مرغ گذاشتیم توی دستگاه و جوجه شد و بعد می دیدیم که چه جوری داره هدایت میشه که این تخم مرغش رو بشکنه و چه جوری خودش رو میاره بیرون از تخم مرغ و بعد که میاد بیرون، چه جوری داره دفاع میکنه از خودش، مثلاً این جوجه های گنی، اینا از تخم میومدن بیرون نمیشد با دست بگیریشون، یعنی انگار که یه فنری بود که دست میرفت سمتش پرواز میکرد جوجه یه دقیقه ای، مثلاً یه دقیقه قبل از تخم اومده بود بیرون، بعد من می گفتم این چیه که به این جوجه ای که اصلاً بیرون رو ندیده تازه اولین بار اومده بیرون این میفهمه که باید از یک سری خطرها خودش رو فراری بده و نمیشه با دست بگیریش توی دستگاه، اینقدر هدایت داره میشه،😊⚘
حالا شما این هدایت رو توی این گردش ماه به دور زمین، شما هدایت رو توی گردش زمین به دور خورشید، شما هدایت رو توی گردش کهکشان راه شیری به مرکز کیهان و دیگه نامحدود این بحث هدایت این ها رو وقتی ببینی متوجه میشی که چه جوری داره سیستم کار میکنه و بیشتر اعتماد می کنی به این جریانی که کیهان رو داره مدیریت میکنه این جریانی که تمام موجودات رو داره مدیریت میکنه، تمام ما رو از رحم مادر مدیریت کرده، این جریان میتونه به ما همه چی بده، به شرط اینکه ما تسلیم باشیم،
ولی در مورد ما انسان ها این تفاوت هست که ما انسانها خداوند این اختیار رو به ما داده که گوش نکنیم
خداوند این اختیار رو داده که ما توی مسیر هدایت عمل نکنیم، ولی اون هدایته هست، ولی هیچ حیوانی از غرایزش جدا نمیشه حیوانات تماماً تبعیت میکنن از غرائزشون🌺
انسان تنها موجودیه که توی جهان میتونه تبعیت نکنه به خاطر اون قدرت اختیاری که داره میتونه تبعیت نکنه، حالا اگه ما تبعیت کنیم چقدر میتونه زندگی، همون خدایی که داره کیهان رو رهبری میکنه میتونه مارو رهبری کنه توی همه چیز، توی هر چی که ما میخواهیم، قدم به قدم آدم گوش میکنه تسلیم میشه مسیرها بهش گفته میشه⚘
من همون مثالهایی که خودم زدم از زندگیم و از فایل های دیگه، من از یک کارگر ماهی ۱۲۰ هزار تومن توی کشتی سازی بندرعباس کار میکردم با اون شرایط و توی اون گرما و توی اون اتفاقات، بعد هدایت شدم
از اون موقع که من قانون رو فهمیدم و عمل کردم و گوش کردم و سعی کردم عمل کنم خب نتایجش مشخص شد دیگه
البته که کلی درس یاد گرفتم، البته که کلی جاها اشتباه کردم، البته که کلی جاها مثلاً برعکس فهمیدم، ولی خب اینم قسمتی از رشده، مثل بچه ای که میخواد راه رفتن رو یاد بگیره، اولش صدها و هزاران بار شاید اگه بشینیم بشماریم یه بچه تا وقتی که میتونه راه بره درست، بدون اینکه بیفته زمین از اون وقتی که شروع میکنه تا وقتی که میتونه راه بره بدون اینکه بخوره زمین ببین چندبار میخوره زمین، شاید بالای هزاران بار بخوره زمین، هر بار یاد میگیره و هر بار یک سری چیزها رو میفهمه و بهبود پیدا میکنه، اینم همونه
اینم ما گوش میکنیم هر بار بهتر میتونیم بفهمیم جریان هدایت رو، هر بار بهتر میتونیم بفهمیم عمل کردن رو، هر بار بهتر میتونیم قضاوت نکنیم آدم ها رو،نیاییم برای بقیه نسخه بپیچیم که تو باید اینجوری باشی، نه تو باید اونجوری باشی، هر نسخهای که میخواهیم برای بقیه بپیچیم یادمون باشه که این ممکنه برای خودمون هم اتفاق بیفته بنابراین خیلی جاها باید هی به خودمون بگیم من کاری ندارم به اینکه بخوام بقیه رو هدایت کنم من باید خودم مسیر درست رو برم، حالا وقتی خودم مسیر درست رو رفتم نتایج رو گرفتم، حالا اون آدم هایی که میخواستن بشنون، مثلاً من در موردش صحبت میکنم باهاشون🌹
سپاس گزارم از سپیده عزیزم واقعا عالی توضیح دادی و چقدر آگاهی بهم داده شد ک منم واقعا از شدت ذوق و شوق خیلییی دلم میخواست ب اطرافیانم بگم و هربار گفتم مورد تمسخر قرار میگرفتم و عصبانی ام میکردن و هر بار با هر اشتباه میگفتن بهم
و بعدش تصمیم گرفتم ک چراغ خاموش پیش برم
و اصلا لام تا کام نگم چی کار میکنم و هربار بحثش میشد با اینک بزور زیپ دهنمو بسته بودم ک چیزی نگم 70 درصد میتونستم جلوی خودمو بگیرم ودالان هم دارم بیشتر تلاش میکنم
خصوصا توی قانون سلامتی ک هستم ک شما گفتین توی قانون سلامتی اگ توی غذا خوردن شما دخالت میشه این یعنی شما خیلیی باید کار کنید روی خودتون
و من هم واقعا همینطور بودم و هستم
ولی دارم روی خودم کار میکنم خدایی
و تمام ورودی هامو تقریبا بستم ن فیلم ن سریال ن آهنگ و ن فضای مجازی
و دارم احساس میکنم جریانی ک داره توی وجودم ب حرکت در میاد
استاد سلام سال نو شما مبارک باشه، البته به قول خودتون که میگید تمام روزهای خدا مبارک هست ، من قسمت های کلاب هاووس رو دنبال میکنم البته من ۲ ساله که با شما آشنا شدم و دنبال میکنم و دوره عزت نفس و قانون آفرینش قسمت اول را خریدم و دارم روی خودم کار میکنم و تو مسیرم ، البته روزهای اول کل دورهاتون رو فیک با ۹۰ درصد تخفیف خریدم و همه دورهاتون رو گوش کردم ولی ی جایی به قول خودتون ی آگاهی بهم شد کل دورهای فیک رو پاک کن دورهای اصلی رو بخر و منم با مشکلات مالی که داشتم این کارو کردم و بالای ۱۰ بار دورهایی رو که خریدم گوش کردم ، خیلی حرف برای گفتن دارم کاش میشد به جای کامنت وویس بزارم خیلی حرف دارم که بزنم …
به توکل نام اعظمت
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به بهترین استاد روی زمین ، ابراهیم زمانه و بانو مریم شایسته عزیز و طنازم
من این فایل رو دو الی سه سال پیش یادم قشنگ اخر شب بود گوش دادم ولی امروز حرف هایی شنیدم که یکیش از اون شبی که گوش دادم نبود
استادچقدر خوب میگید حتی چند سال دیگه هم بگذره بازم میایید و میگید چقدر این حرفا متفاوته
استاد شما تنها کسی هستید که قرآن رو عالی فهمیدید و به همه ما یاد دادید که بشینیم از اول قران رو بخونیم من بارها خیلی سال پیش کلاس قرآن رفتمو و حفظ میکردم ولی به درک الان نرسیده بودم هنوز خیلی مونده تا مثل شما درک کنم
استاد چقدر با این فایل هدایتی که گذاشتید روی سایت من دیوانه شدم از یه طرف اشک شوق میریزم از یه طرف بال و پر دارم درمیارم از این همه نزدیکی خداوند بهمون
و جالب تر اینجاست که من دیشب ترجمه قرآن کریم که گفته بود با عجله کتاب قرآن رو نخونید گذاشتم توی کامنتی از سریال تمرکز بر نکات مثبت بعد امروز هدایتی اومدم این فایل رو گوش دادم زمانی که سپیده جان و طناز جان با عشق میگفتن
سلام به استاد عزیز و خانوم شایسته ی نازنین و دوستان خوبم در سایت
خدایا شکرت که دستم تو دستاته رهام نکن که خییلی راه دارم تا برسم به اون هدایتی که با قلب و روحم بشنومش و تو رو با تمام وجودم حس کنم …
از فایل اول تا چهارم گفتگو با دوستان رو گوش دادم و رسیدم به فایل چهارم دقیقا صحبتهای خانوم شیرین که ایشون گفتن من تازه اول راهم منم مثل ایشون تازه وارد سایت استاد عباسمنش شدم البته من قبل از آشنایی با استاد عباس منش با چهار استاد دیگه دوره هاشونو خریده بودم و از طریق یکی از همین استاد خدا منو هدایت کرد به سمت استاد عباسمنش …. خداروشکر میکنم قطعا لیاقت اینو پیدا کرده بودم که خداوند اجازه بهم داد و منو به این سمت هدایت کرد و منو با استاد عباسمنش آشنا کرد … استاد من وقتی وارد سایت شدم بلافاصله بعد از پنج روز با دوازده قدم آشنا شدم و هدایت شدم سمت این دوره و تهیه اش کردم چون خدا میدونه من خیلی عجولم اصلا شاید به خاطر همین عجول بودنم انقد دیر به این سمت هدایتم کرد چون باید توی این مدار قرار میگرفتم بعد با استاد عباسمتش آشنا میشدم خب با قوانین جهان هستی آشنایی داشتم اما خب متاسفانه نمیتونستم با استادای قبل ایشون ارتباط بگیرم و اون نتیجه ای که میخواستم نمیگرفتم اما از وقتی وارد سایت استاد عباسمنش شدم به شدت اروم شدم به قول خانوم شیرین دیگه بحث نمیکنم انگاری نسبت به حرفای اطرافیانم کاملا بی تفاوت شدم و باید بگم من یه آدم عجول عصبی پر استرس ونگران بودم اما الان دیگه خبری از اونهمه نگرانی که مخصوصا صبح ها بلافاصله از خواب بلند میشدم بهم حمله میکرد نیست … گاهی وقتا یهو به خودم میاد میگم خداجونم چرا دیگه من نگران نیستم واقعا این منم ؟؟؟؟ پس کو اونهمه نگرانی و دلشوره؟ مگه میشه اینهمه سال نگرانی با یه مدت کوتاه تموم بشه ….بعد میگم ارره بااباا پرستو این تویی بدون نگرانی بدون دلشوره حتی وقتی پیام ناراحت کننده می شنوم وقتی حرفای ناراحت کننده بهم میزنن دیگه عصبی نمیشم دیگه نگرانی و دلشوره ندارم …. خدایا شکرت برای این مسیری که منو قرار دادی و آرامش رو بهم هدیه دادی و چون میدونی هدفم چیه خواسته ام چیه اول خواستی آرومم کنی بعد برم سمت شغلی که عاشقشم و بشم همون ثروتمندی که خودت عاشقشی با راهنمایی های استاد عباسمنش من به تمام خواسته هام می رسم و میام همینجا کامنت میزارم و میگم ببین کجا بودی و به کجا رسیدی ……مطمئنم یه روز خیلی نزدیک با استاد عباسمنش راجب موفقیتهام بصورت آنلاین حتی بصورت حضوری صحبت خواهم کرد …… مرررسی خدای قشنگم میدونم منو به تمام خواسته هام می رسونی چون لیاقتشو دارم ….. خدایا خیلی دوستت دارم…….
بنام خداوند مهربانم.
راجب اینکه سپیده گفت این دامی ک اوایل اشنایی با قوانین توش میوفتیم و دوس داریم همه جار بزنیم واقعا درسته و من انجامش دادم و خیلی زود بازخورد های بدی گرفتم و همین حالا هم گاهی یادم میره ولی زود خودمو جم میکنم و سعی میکنم راجبش چیزی نگم دیگه ب کسی. و دقیقا فکر میکردم و باخودم میگفتم گاهی نکنه منم دارم فقط حرفای قشنگ میزنم و راهنمایی قشنگ میدم ولی نکنه خودم ب حرفایی ک میزنم عمل نمیکنم. تا اینکه شیرین حرف زد و گفت مثلا توی مسئله کمر دردش ب زمین و زمان شکایت کرد، یاد یه مسئله از خودم افتادم که واسم پیش اومد و توی یه مسئله ای عضله سینه من بصورت عمقی پاره شد با شیشه جوری ک دکتر گفت اگر بدنساز نبودم و سینم عضلانی نبود قطعاااا ریم سوراخ میشد و چون خونریزی خیلییییی شدیدی داشتم خون وارد ریم میشد و قطعا ب اتاق عمل نمیرسیدم و میمردم.اینجا یاد اون شب افتادم ک تخت زیرم کاملا خون من پوشیده بودش از بس خونریزی داشتم و سینم 20 سانت ب عمق 4 سانت پاره شده بود ولی من روی تخت میگفتم اینم یه حکمتی داره یه خیری پشتشه و استاد عباسمنش میگه همه پشت اتفاقات ناجالب یه خیری هست و با اون حالت خونریزی داشتم میخندیدم و توی دلم ب هییچ عنوان حس بدی نداشتم و مدام با پرستارا شوخی میکردم.و تضاد خیلی شدیدتر و عمیق تری ک برای زندگیم اتفاق افتاد مرگ پدرم بود که ب تازگی فوت کردن و ب شدت باهاش رابطه گرم و صمیمی داشتم و برای خودم خیلی جالب بود ک شاید دوران سوگواری من برای پدرم فک نمیکنم یک ماهم شد چون خیلی زود چند روز بعد از مرگش برگشتم و شروع کردم ب فایل گوش دادن از استاد و یک فایل بود راجب از دست دادن عزیز ک خیلیییی بمن کمک کرد، جوری ک خواهرام میگفتن تو چرا اصلا ناراحت نیستی، ما میگفتیم محمد بعد از پدرمون خیلی حالش خراب میشه ولی تو انگار عین خیالت نیست ولی من قانون رو میدونستم و میدونم ک جهان کاری نداره ک دلیل ما برای حال بد داشتن چقد محکمه پسنده و عام پسند، اون فرکانس های مارو دریافت میکنه حالا میخواد مرگ پدر باشه یا هرچیز دیگه ای، کائنات شرایط رو میفرسته ک توش برام غم بیشتری هست پس من تصمیم گرفتم با این قضیه کنار بیام و هر وقت یاد پدرم میوفتم خاطراتی رو مرور میکنم که باهاشون میخندم و یاد خوبی ها میوفتم. فک میکنم با این تضاد ها ک تجربه کردم میتونم بگم ک تقریبا حس میکنم مسبرو دارم درست پیش میرم و اون دامی ک حرفای قشنگ میزنم ولی بهشون عمل نمیکنم رو پشت سر دارم میزارم و خیلی امیدوارتر شدم و سپاسگزارم از خدای خودم ک منو اول با استاد بعد با اموزه هاش و بعد با این مجموعه فایل اشنا و هدایت کرد
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته و دوستان عزیز هم مسیر
قبل از اینکه اصلا بیام و این فایل رو مشاهده کنم یه حسی بهم گفت تو فقط داری ادا در میاری تو فقط حرف هایی که گفته میشه رو میشنوی اما به هیچکدوم عمل نمیکنی به قول دوست عزیزمون یک لایه فیک اومده روم دارم میرم جلو به حساب خودم فکر میکنم خیلی میفهمم و این اجازه رو به خودم داده بودم که دیگران رو قضاوت کنم و عیب های دیگران رو بگیرم در صورتی که از یاد خودم رفتم از یاد این که خودت رو تغیر بده کاری به کار دیگران نداشته باش قبل این فایل شروع کردم به نوشتن و تعهد دادن به خودم برای راه انداختن جهاد اکبر برای تغیر باورهام و تغیر ریشه ای خودم 2 3 صفحه نوشتم و راه کار دادم که الهامات خداوند بود بعد به خودم گفتم بزار برم توی سایت یه سوال راجب یه موضوع ذهنم رو درگیر کرده بود که گفتم بیام اینجا و جوابش رو پیدا کنم که هدایت شدم به این فایل فوق الاده و متوجه شدم که من اول باید این لایه فیک رو از روی خودم بر دارم باید اول بیام تمام و کمال تمرکزم رو بزارم روی خودم بیام ببینم چه عیب و نقص های درون من وجود داره که سالهاست هیچ توجهی بهشون نکردم و فکر میکنم من دیگه عالی و پرفکتم بقیه مشکل دارن نگو مشکل از خود منه واقعا چقدر تا الان داشتم خودمو گول میزدم و یک اتفاق به ظاهر بد باعث شد من به این پی ببرم که تا الان فقط مثل روزنامه خوندن داشتم فایل هارو میدیدم و میرفتم به قول دوست عزیزمون گفتن کمر درد گرفتن و اونجا به خودشون گفتن که چی شد همش حرف بود منم یه رابطه ای رو تموم کردم و از اونجایی که همش به خودم میگفتم هرکی میخواد بره بره و از این حرفا که من دیگه ناراحت نمیشم و یهو اومدم به خودم دیدم یه غم شدیدی و یک عصبانیت وجود من رو گرفته و به دنبال راهی برای دوباره بازگشتن به اون رابطه هستم و دقیقا همونجا بود به خودم گفتم خجالت نمیکشی تو اینهمه ادعا داشتی که من دیگه بیدی نیستم به این بادا بلرزم و کلی دبدبه و کبکبه داشتی که من فلان من چنان بعد الان یه مسئله به این کوچیکی داره ذهن تورو بهم میریزه و از مدار خارجت میکنه و یه جورایی یه تشر زدم به خودم گفتم جمع کن خودتو خجالت بکش الان وقتشه که از این آگاهی هایی که درک کردی استفاده کنی و تسلیم باشی در مقابل هدایت خداوند و اول از همه اومدم نوشتم که هر اتفاقی چه خوب چه بد در این مدت توی زندگی من رقم خورده باعث صد در صد این اتفاق خود من هستم و نه هیچکس دیگه ای من فرکانس نامناسب فرستادم و جهان پاسخ فرکانس خودم رو به داده و اگر میخوام زندگیم اونجوری باشه که دوست دارم باید فقط و فقط خودم رو تغیر بدم افکارم رو تفیر بدم کانون توجهم رو تغیر بدم و باور هام رو تغیر بدم تا فرکانس هایی که به جهان ارسال میکنم شرایطی رو برام به وجود بیاره که عشق بیشتر زیبایی بیشتر و ثروت بیشتر و نعمت بیشتر رو تجربه کنم من باید این نقاب فیک رو از روی صورتمون برداریم باید بیایم ریشه ای به خودمون و رفتارهامون نگاه کنیم و شروع کنیم به تغیر خودمون و وقتی ما تغیر کنیم ما رشد کنیم شرایط و اتفاقات اطراف ماهم تغیر خواهد کرد و به قول استاد جمله طلایی:
(وقتی ما در مدار درست قرارمگیریم به میزان آمادگی ما جواب ها به ما گفته میشود)
وقتی ما در مدهر درست باشیم به اندازه آمادگی ما به اندازه ظرف ما نعمت ها و ثروت ها وارد زندگی ما خواهد شد و واقعا هیچ چیزی غیر از این نیست من دوره دوازده قدم رو 3 ماه پیش شروع کردم هنوز قدم اول هستم الان میفهمم چرا اون جوری که باید نتیجه میگرفتم نگرفتم چون باورهام نسبت به خداوند نا درست بود و چند روز پیش به صورت معجزه آسا به کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم هدایت شدم که وقتی این کتاب رو خوندم باور های من نسبت به خداوند دگرگون شد نمیگم به کلی عوض شد نه ولی همین که متوجه سیستمی بودن خداوند و جهان شدم و اینکه خداوند هیچ دلسوزی نمیکنه و هیچ احساسی نداره و فقط طبق قوانین عمل میکنه یه جورایی من رو روشن کرد که فقط و فقط باید باورها و افکارم رو درست کنم تا فرکانس های مناسبی رو ارسال کنم تا بتونم شرایط دلخواهم رو تجربه کنم وبه شما پیشنهاد که این کتاب رو مطالعه کنید اگر باورهاتون نسبت به خداوند اشتباهه و متوجه میشید که اصلا داستان چی هست و چیکار باید بکنیم و به قول استاد هر کسی هدایت میشه به طرق مختلف به جواب سوالاتی که داره خیلی خیلی خوشحالم بابت اینکه هدایت شدم به سمت این فایل و نوشتن این کامنت یه جورای کلمه ها توی ذهنم داره جلوتر از انگشتان من حرکت میکنه و فقط داره کلمه میاد که بنویسم ازتون ممنونم استاد عزیزم خیلی خیلی دوستتون دارم و بهترین هارو براتون آرزو دارم.
خدانگهدار
سلام وعرض ادب
فقط خواستم بگم که من عاشق الهامات شماهستم
انشالله همیشه پایداروشادباشین
سلام
خداوند رو شاکرم که منو به این فایل هدایت کرد چون بهم گفت بعد ۴ سال باید دیگه فهمیده باشی که در مورد این هدایتها با کسی صحبت نکنی و اینقدر در جا نزنی😊
به نام خدای مهربان⚘
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته جان و دوستان عزیز سایت🌸
گفتگوی استاد عباس منش با دوستان
قسمت ۴
شیرین خانم:
من خیلی خوشحالم که توی این مسیر هستم و ما یه زوجی هستیم که کاملاً افکارمون متفاوت از هم دیگه است. من مثل همسرم فکر نمیکنم و توی این مدتی که توی مسیر خودشناسی هستم این صحبت هایی که شما فرمودین توی زندگیم تجربه کردم و تازه فهمیدم که چه اشتباهاتی میکردم و به خیال خودم جوری بودم که فکر میکردم دقیقاً دارم مسیر درست رو طی می کنم. اولین باری که فایل های رایگان رو که جمله معروف تون در مدار بودن رو شنیدم اینقدر برام عجیب و جالب بود و اصلا نمیتونستم اون چیزی رو که درک کرده بودم فراتر از اون چیزی بود که توی زندگیم دیده بودم و برام جالب بود و اوایل که این مسائل رو آشنا شدم باهاشون، خیلی همه جا جار میزدم، به هر کی میرسیدم میگفتم یه همچین چیزایی هست، دنیا یه همچین قوانینی داره و خیلی ها بی تفاوت رد میشدن از کنارش☹
همسرم بعضی وقتا بهم گیر میداد میگفت همش تو سیم پیچی هستی، هی هندزفری توی گوشته و داری این ها رو گوش میکنی ولی من احساس کردم که این یه مسیریه که بهش هدایت شدم و با وجود اینکه حتی یه جاهایی باعث دلخوری و اختلاف بین من و همسرم میشد ولی من ادامه دادم و به این نتیجه رسیدم که بهترین راهی که میتونم توی زندگی برای خودم داشته باشم همین مسیریه که الان توش هستم
تضاد خیلی میبینم توی زندگیم، ولی دیگه مثل قبل نیستم، قبلا هر تضادی که سر راهم سبز میشد سریع زبان به گله و شکایت باز میکردم ولی الان نمیگم اصلاً
ولی خوب یه وقتهایی ناراحت میشم، ولی زود به اصطلاح روانشناسی اون دوره سوگواری رو سریع تموم میکنم و به خودم میام و سعی میکنم که درست فکر کنم و ذهنمو کنترل کنم🤗⚘
استاد: همین صحبتهایی که گفتی همین که مثلاً سعی میکنیم، ببین مثلا ما یه مسیری رو رفتیم الان میخواهیم تغییر بدیم زندگیمون رو، همین که میگی مثلاً من قبلا وقتی به تضاد میخوردم به هم میریختم الان مثلاً سعی میکنم که اون دوره احساس بدم کوتاه تر باشه، سعی میکنم کمتر ناراحتی رو ادامه بدم، به شکل دیگه ای به قضیه نگاه کنم، اینا همش قسمتی از مسیره😃
اصلاً فرض کنیم هیچ کدوم از این صحبت هایی که شما مثلاً اگه اینجوری فکر کنی از لحاظ مالی پیشرفت میکنی، این اتفاق برات میفته، به آرزوهات میرسی
فرض کنیم هیچ کدوم از اینها حقیقت نداشته باشه، دیگه اصلاً بیایم کلاً بزنیم به ریشه کل این داستان
فرض کنیم همه اینها حقیقت نداره و هیچ اتفاقی نمیفته ولی این یکی رو که قبول داریم که وقتی که من سعی میکنم به شکل دیگه ای به اون اتفاق نگاه کنم که احساسم بهتر بشه از زندگیم توی اون لحظات لذت بیشتری نسبت به قبل میبرم، این یک واقعیته که نمیشه کتمانش کرد
همین یه نکته آیا واقعا ارزش نداره که آدم مثلاً نگاهشو درست کنه و به مسائل جور دیگه نگاه کنه که حداقل فرض کن من اصلاً توی کشتی افتادم وسط دریا قراره بمیرم
آیا بهتره که من تا زمان مرگم از اون صحنه های دریا لذت ببرم و بمیرم یا نه بشینم به آسمون و زمین فحش بدم و بعد بمیرم🌺
فرض کنیم که هیچ تأثیر دیگه ای نداره لذت بردن، فرض کنیم که اگه من بشینم مثلاً احساسمو خوب نگه دارم توی دریا، وسط اقیانوس گم شدم و دارم میمیرم، فرض کنیم که مثلاً اون فرکانسی که ایجاد میکنیم هیچ اتفاق جدیدی رو رقم نمیزنه و جهان سالیده و هیچ تغییری هم نمیکنه
فارغ از اینکه تو چه فرکانسی بفرستی، اون قراره تو رو بکشه
فرض کنیم که اصلاً درست نیست و جهان اصلاً سالید نیست و جهان داره به فرکانس های هر کدوم از ما در هر لحظه داره پاسخ میده ولی توی بدترین ایده ممکن، فرض کنیم که هیچ تغییری نمیکنه، آیا اگه من وسط دریا قبل از مرگم بیشتر لذت برده باشم خوشحالترم یا نه قبل از مرگم کلی گریه کرده باشم و خودم رو اذیت کرده باشم⚘
یعنی میخوام بگم اینقدر ساده است این منطق، اینقدر بدیهیه، ولی نکته اش اینجاست که نه تنها اون زمانی که من سعی میکنم احساسمو خوب نگه دارم سلولهای بدنم داره واکنش نشون میده🥀
همه ما تجربه کردیم وقتی نمیتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم وقتی اعصابمون خورد میشه، وقتی که غم وحشتناکی میگیریم، همه مون تجربه کردیم کلیه مون به مشکل برمیخوره، همه مون تجربه کردیم معده مون به مشکل برمیخوره، بیرون رویمون، روده مون به مشکل برمیخوره، جوشهای بدجور توی صورتمون میزنه،موهامون میریزه، کمرمون درد میگیره
یعنی بحث واکنش بدن به ذهن، چیزی نیست که هیچ احدالناسی در کیهان بتونه کتمانش کنه که وقتی من حالم بد میشه بدنم هم به مشکل بر میخوره و از اون ور اینم نمیشه کسی کتمان کنه که وقتی من حالم خوبه معدم هم خوب کار میکنه، روده ام هم خوب کار میکنه، پام هم خوب کار میکنه، جوش های صورتم خودش خوب میشه، صورتم شفاف میشه، چهره ام جوان تر میشه، سوی دید چشم هام بهتر میشه
اینم نمیتونه کسی کتمانش کنه
حالا این ها رو ببین و بعد این ها رو بذار کنار این قانون جهان هستی که به قول قرآن میگه بما کسبت ایدیهم
بما قدمت ایدیهم
بما کانوا یعملون
که میگه آنچه برای شما اتفاق میفته به واسطه آنچه که پیشاپیش فرستادید هست اون وقت دیگه آدم با اطمینان کاملتر میاد کنترل میکنه ذهنش رو و بعد میبینه که اتفاقات بیرونی داره تغییر میکنه
میبینه که رفتار همسرش، رفتار رئیسش، رفتار کارمندش، رفتار فرزندش داره تغییر میکنه باهاش،
اون آدمه که عوض نشده، اون آدمه فرض کن رئیس شما آقا یا خانم ایکس، اون آدمه که هنوز آقا و خانم ایکسه، بعد میبینی تو اومدی روی خودت داری کار میکنی، داری جور دیگه ای داری احساست رو کنترل میکنی، توی محل کار داری توجه به نکات مثبت محل کارت میکنی، توجه به نکات مثبت رئیست میکنی و اتفاقی که میفته رئیست داره برخورد متفاوت با تو نشون میده، داره تو رو دعوت میکنه به شام، به تو کارت هدیه میده برای حقوق بالاتر، به تو جایگاه شغلی بهتری میده و تو داری با چشم میبینی که داره یک سری اتفاقات برات میفته🤗🌹
اینها شاید برای بچه ها توی اول کار خیلی هیجان انگیزه، یعنی اونایی که تازه با این سیستم آشنا میشن وقتی که این اتفاقات براشون میفته خیلی خوشحال میشن، جار میزنن، به همه میگن، ولی متاسفانه از یه جایی به بعد عادت میکنن، یعنی یادشون میره که بابا من اومدم مثلاً روی نکات مثبت کارم، رئیسم، همسرم تمرکز کردم رفتارش با من تغییر کرد اون که همون آدمه
ما صدها و هزاران کامنت داریم که مثلاً میگفت همسرم توی کل ۳۰ سال زندگیمون یه بار به من نگفته عاشقتم دوست دارم، از وقتی من اومدم روی این برنامه ها کار کردم و با این نگاه ذهنم رو عوض کردم و فرکانسام رو متفاوت کردم و توجهم رو گذاشتم روی نکات مثبت، کمتر شکایت کردم، کمتر توی احساس منفی موندم، اصلا این توی روز، ده بار به من میگه عاشقتم، برای منی که تا حالا روز تولدم هم یادش نبوده
نه تنها روز تولدم رو یادش بوده، بلکه فلان هدیه که باور نمیکردم هیچ روزی برای من توی کل زندگیم بگیره، برای تولدم گرفته
و بینهایت مثال هست،💐
یعنی میخوام بگم که اینکه این مسیر جواب میده خیلی زود آدم درکش میکنه
ولی شیطان هم همیشه اونجا هست که خیلی زود آدم فراموش میکنه🤔
سپیده: بچه هایی که تازه شروع کردن، وقتی که برای اوایلی که کسایی که با دورههای شما یا حرف های شما رو میشنون دچار یک توهم فیک و یه رفتار ادا دراوردن میشن
یعنی حرف های قشنگ میزنن و فکر میکنن که الان دیگه مغز متفکر اون گروهی هستن که دارن
یعنی من چون خودم توی دام این همچین چیزی افتادم و درگیرش بودم، آدمها توی شروع اون لایه فیک میاد روشون و یه لایه ادا دراوردن روی همه آدمهایی که تازه وارد این مسیر میشن قرار میگیره که این باعث میشه که از مسیر دور بشن و حرفهای قشنگ بزنن. چون یهو یه سری حرف های قشنگ و آگاهی های قشنگ بهش وارد میشه و با مدارش فرق میکنه و اون جایگاهی که هست فرق میکنه و میخواد از هیجان اونو به همه بگه،🌻
همونجور که توی همه دوره ها تون میگید که با کسی در این مورد حرف نزنید، چیزهایی که میشنوید رو به کسی نگید، برای اونایی که توی مدارش نیستن چیزی رو توضیح ندید، من خودم توی دام این مسئله قرار گرفتم و یه تایمی بازی میکردم حرف های شما رو و فکر میکردم که هر چقدر قشنگ تر صحبت کنم دیگه الان موضوع رو فهمیدم🙂
شیرین: من هم تجربه کردم این مورد رو و دقیقا مثل همین حرف هایی که شما گفتین میرفتم به همه میگفتم، به همسرم میگفتم به خواهر هام، به دوستام، کامنت مینوشتم و چه ذوقی میکردم که آخ جون من این مسئله رو فهمیدم، کامل دیگه گرفتم این موضوع رو، تا اینکه من خودم به یه مشکل جسمی خیلی شدیدی بر خوردم، دچار کمردرد خیلی شدیدی شدم، بعد در حدی که قدم از قدم نمیتونستم بردارم و اونجا من اشک میریختم، گریه میکردم که من دیگه فلج میشم، من دیگه نمیتونم راه برم، بعد که گریه هام تموم شد آروم میشدم به خودم میگفتم این همه حرف های قشنگ میزدی پس کو ؟؟
چرا یکیش رو خودت استفاده نمیکنی؟ میرفتی یقه فلانی رو میگرفتی میگفتی دچار مشکل شدی که شدی اشکالی نداره درسش رو بگیر و رد شو
من تازه فهمیدم که من هنوز که هنوزه اینها رو در حد سطحی متوجه شدم و ملکه ذهنم و رفتارم نشده☹
سپیده: من این نشونه رو برای خودم گذاشتم گفتم هر جایی نشستی و اگه کسی بر خلاف این دانسته های تو شروع کرد به حرف زدن و تو جوابشو دادی بدون که تو هنوز یاد نگرفتی درسِت رو
و هنوز باید روی خودت کار بکنی، یعنی این که میگین اعراض
من توی اوایل کارم نشونه ای که به خودم آلارم میدادم که تو هنوز خیلی جا داره که درک کنی حرف های استاد رو این بود که یه جایی یه حرفی از خدا، از جهان، از رابطه، از هر چیزی که ما توی دوره ها داریم کار میکنیم هر جایی برخلافش رو میشنیدم، اگه فقط کافی بود دهنم رو باز کنم و شروع کنم طرف رو قانع کنم، اون موقع آلارم به من زده میشد و یکی به من میگفت نه تو هنوز خیلی کار داری،
این فیک بودنه و این تظاهره به نظر من برای شروع خیلی باید حواسمون رو جمع کنیم که توی اون قالبش نریم و مواظبش باشیم ⚘
شیرین: ولی انگار اینم جزو الفبای همین راهه،
تا آدم نره توش و این مرحله رو نگذرونه، انگار وارد مرحله بعدی نمیخواد بشه
طناز: منم کاملاً سپیده جان با شما موافقم یعنی اوایل کار آدم دوست داره همش حرفای قشنگ بزنه، هی دوست داره این موضوعات رو به همه بگه، ولی چون خودم هدایتی وارد این مسیر شدم فهمیدم که همه آدم ها هدایت میشن، یعنی کسی اگه بخواد هدایت بشه واقعا وارد اون مسیر میشه، یا اگه توی مدار باشه، من حتی برادرم حامد که به من نزدیکه یا عرفان حتی اون هارو من سعی نکردم هدایت کنم توی این مسیر یا بگم به زور بیایید بچه ها این ویس استاد رو گوش بدید، حتی خودشون هم این کار رو انجام ندادن، یعنی خودمون جداجدا هرکدوم هدایت شدیم به این مسیر و همون ابتدای کار من اینو دیدم و چون با این موضوع رو به رو شدم فهمیدم که همه چیز مداره
مهم نیست که ما چقدر امکان داره به هم نزدیک باشیم، امکان داره پدر من باشه، مادر من باشه خواهر من یا برادر من باشه، یا هرکسی که هست اصلاً مهم نیست چقدر به تو نزدیکه، مهم اون فرکانسه هست، اون مداره است، همونطور که الان من با برادرم هم مدار شدم و الان با همدیگه هستیم و داریم با هم زندگی می کنیم در واقع از خانواده مون جدا شدیم و داریم با همدیگه زندگی میکنیم🥀
من طناز هستم تازه هجده سالم شده و چند سالی هست توی دوره های شما هستم، دوازده قدم رو تموم کردیم الان ثروت رو داریم کار میکنیم و ۱۲ قدم که تموم شد و گفتین از اول شروع کنیم، دوباره از اول شروع کردیم به طرز عجیبی الان من انگار دارم دوره جدیدی کار میکنم، اصلا من هیچ کدوم از این حرفاتون رو نشنیده بودم، یعنی قبلاً اینها رو گفتین، انگار من نشنیدم
میگن گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
دقیقا انگار گوش من خیلی نامحرم بود و الان خیلی چیزهای جالب تری دارم میفهمم چون مدارم رفته بالاتر و کار کردم، الان خیلی قشنگ تر هدایت میشم، در حالی که اینها همون صحبت هاست ولی مدار من تغییر کرده که میتونم چیزهای از لحاظ فهم رو بخوام بفهمم و مطمئنم بخوام دوباره شروع کنم دوباره چیز های جدیدتری میفهمم
من قبل از دوازده قدم دورهای از شما کار نکرده بودم و فایلهای رایگان شما رو گوش میدادم، چیزی که میخواستم بگم اینه که خیلی به قدرت هدایت ایمان دارم چون خودم همیشه سعی می کنم ببینم مثلاً میگم به قول خودتون میگید این خیابون رو برم یا از اون خیابون برم، میگم خدایا تو به من بگو از کجا برم از چه مسیری برم کجا قشنگتره یا اینکه هر فردی الان مدار من تغییر کرده، همون آدم هایی که در گذشته امکان داشت با من خوب نباشن، یا اخلاق خوبی نداشته باشن، میتونم بگم ۱۸۰درجه ۲۰۰درجه اخلاقشون با من متفاوت تر شده، بعد میبینم مگه میشه این همون آدمه، بعد اونم این نیست که بخوام بگم اون رفته تغییری انجام داده، من تغییر کردم، من درونا تغییر کردم که دارم یه چیز جدید رو دارم تجربه می کنم
خودم رو دارم توی جهان اطرافم تجربه میکنم⚘
زمانی که تازه دوره رو شروع کرده بودیم قدمهای ۵ و ۶ بودیم، زمانی بود که من قرآن رو شروع کردم به مطالعه و اون تایم مدارم پایین تر بود، زمانی که خواستم قرآن رو بخونم و قرآن رو خوندم و چون پیش فرض ذهنی که داشتم از قرآن حالا یکسری شنیدهها بود توی مدارس که امکان داشت بوده باشه، توی اجتماع از طرف معلم ها یا خانواده یا هر چیز دیگه ای که پیش فرض ذهنی بدی از قرآن داشتم، یعنی باور بدی از قرآن داشتم و دیدم من دارم قران میخونم خیلی دارم گمراه میشم، خیلی دارم یه جورایی خداناباور میشم با اینکه توی دوره شما هم بودم، با تمام وجودم گفتم خدایا تو ابراهیم رو هدایت کردی منم هدایت کن، همون زمانی که ابراهیم رفت و ستاره پرست شد، یا حالا ماه پرست یا هر چیز دیگه ای، راه رو بهش نشون دادی، منم ابراهیم تو بشم به من این راه رو نشون بده، شاید باورتون نشه یعنی یک دقیقه و دو دقیقه بعد دیدم که رفتم قرآن رو برداشتم یه صفحه رو همینجوری باز کردم یه آیه از قرآن اومد که گفت شما نباید در خوندن قرآن عجله کنید، نباید در خوندن قرآن در مطالعه قرآن عجله کنید تا زمانی که به شما گفته بشه، اونجا دیگه نتونستم جلوی خودم رو بگیرم انقدر گریه کردم، انقدر احساساتی شده بودم، گفتم مگه میشه اینقدر واضح و روشن که به من بگو قرآن رو تا زمانی که هدایت نشدی نخون
که میخواهی عجله عجله بخونی، قشنگ اومد اینو خدا به من گفت و خیلی هدایتهای اینجوری داشتم و از شما سپاسگزارم و چون خودم قبلاً مدرسه میرفتم علاقه خاصی به بازیگری داشتم و میترسیدم برم توی این عرصه، چون زیاد برای آدمهای اینجا چیز جالبی نیست برای یه دختر که بخواد بره توی حوزه بازیگری، من خیلی عجیب هدایت شدم، یهو دیدم دارم میرم سمت این کار، اصلا نفهمیدم من کی رفتم ثبت نام کردم، با کی آشنا شدم و اصلاً مدرسه رو گذاشتم کنار و گفتم من میرم دنبال عشقم، میرم دنبال چیزی که دوستش دارم، میرم دنبال کاری که شبها تا صبح به خاطرش بیدار میمونم و دارم اون کارو انجام میدم، کاری که منو خسته نمیکنه، کاری که حالم رو خوب میکنه توی هر شرایطی و اینکه میخواستم ازتون تشکر کنم به خاطر ویس های عالیتون🤗🌹
استاد: خدارو صدهزار مرتبه شکر چقدر خوشحالم بابت این مسیری که داریم با هم میریم، بابت این آگاهی هایی که داریم درک میکنیم، بابت همین قضیه تکاملی که گفتم توی این داستانی که همه ما خیلی ذوق میکنیم یا مثلاً میریم صحبت میکنیم یعنی ایراد بقیه رو میتونیم بگیریم، ولی ایراد خودمون رو نمیگیریم اون اوایل، یا حتی بعضا سالها و سالها بعد از اینکه داریم کار میکنیم، وقتی که درست آدم روی خودش کار نمیکنه، اینجوری میشه که خیلی ایراد از بقیه میگیره، ولی خودش عمل نمیکنه و این هم قسمتی از ماجراست، این هم قسمتی از تکامله، این هم قسمتی از پیشرفته که الان دوستانمون گفتن که یه سری چیزها رو همه ما، یک سری اشتباهات یکسان داریم به خاطر اینکه یکسری تکامل ها رو باید طی کنیم، یک سری باید درس هامون رو بگیریم تا بتونیم توی مسیر درست حرکت کنیم، این اشکالی نداره هر چند که آدم اگه از تجربیات دیگران استفاده کنه🌻
من به همین دلیل هم مثلاً توی همه دوره ها میگم که در مورد این مسائل با کسی صحبت نکنید و به همین دلیل هم میگم در مورد نتایج تون بزارید نتایج تون بیان و بذارید بقیه از شما درخواست کنن و بقیه بپرسن از شما که تو این نتایج رو گرفتی منم میخوام نتایج مثل تو بگیرم، بگو که چه جوری این نتایج رو بگیرم، اینها همش قسمتی از این بازیه💐
همین که توی این مسیر این احساس خوب رو داریم و این لذت رو داریم، البته که نتایج هم میاد، البته که برای شما نتایج هم آمده و البته که این نتایج بزرگتر و بزرگتر میشه، این بزرگترین گواهه که ما توی مسیر درست هستیم، ولی این مسیر هم میتونه درست تر بشه با حرکت کردن،
مثل کسی میمونه که داره ورزش میکنه بدنش داره عضلاتش شکل میگیره، ولی هرچقدر بیشتر ورزش کنه عضلاتش بهتر شکل میگیره، یا مثل کسی که داره تئاتر تمرین میکنه کار میکنه ولی هر چقدر که بیشتر کار میکنه حرفه ای تر میشه توی همه سبک های تئاتر، توی میمیک صورتش، توی تن صداش، توی تن تصویر سازی که میتونه برای خودش یا برای مخاطب توی کارش داشته باشه، همه اینها همین جوره، آدم هی بهتر میشه، بعد باز هی بهتر میشه🌹
ولی توی بازی که ما داریم کار میکنیم، این بهتر شدن ها نتایجش خیلی بزرگتر از اینه که من توی تئاتر مثلاً تن صدام یه اکتاب بره بالاتر، این نتایجش خیلی خیلی بزرگتره و هممون داریم تجربه میکنیم، همه مون توی این مسیر داریم حرکت میکنیم و واقعا سپاسگزار خداوندم بابت این مسیری که هدایتمون داره میکنه و این هدایت هم تا ابد هست، یعنی ما هیچ وقت به قول قرآن هیچ وقت قطع نمیشیم، یعنی هیچ وقت این رابطه قطع نمیشه، هیچ وقت نیست که ما احساس کنیم که تنهایم و دیگه کمکی از راه نمیرسه، همیشه هست، همیشه بوده، فقط کافیه ما مقاومت هامون رو کم کنیم، کافی ما دریچه قلبمون رو باز کنیم، کافیه ما تسلیم باشیم و واقعاً فکر کنید به این قضیه🤔🌺
توی قرآن میگه ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه
واقعاً بازی از این جالب تر هم هست که ما تسلیم باشیم اجازه بدیم که هدایت کنه و همین جوری از زندگی لذت ببریم و هدایت بشیم به آدمهای خوب، هدایت بشیم به ایدههای خوب، هدایت بشیم به کارهای مناسب، به مشتری های مناسب، به کارفرمای مناسب، به رئیس مناسب، به همسر مناسب، به بچه مناسب و از زندگی لذت ببریم، دیگه ازین جالب تر هست مگه
ما یادمه اولین باری که من میخواستم برم اون موقع ایران بودم
تازه این اپلیکیشن های مسیریابی اومده بود اون موقع اپلیکیشنی بود که آفلاین هم کار میکرد به نام سایجیک، گوگل مپ و اینا اون موقع نبود و این سایجیک رو من نصب کردم و اینجوری بود که باید نقشهاش رو آفلاین دانلود میکردی، من برای ترکیه رو دانلود کردم برای ایران رو دانلود کردم و دیگه ماشین رو آماده کردیم که بریم مسافرت، بعد این حسی که نمیخواد درگیر این جاده باشم الان کی باید برم اون یکی جاده
کی باید برم این یکی و یا مثلاً وسط ناکجا آباد توی دل کوهستان های سمت شرق ترکیه مثلاً گیر کنم به یه دوراهی برسم، بعد تابلو نباشه، تابلو هاش ترکی باشه، یا اصلاً من ندونم جغرافیا چیه، شهر چیه، یعنی شاید بگم یک میلیارد بار به خودم گفتم خدایا یه نقشه ساده جی پی اس که داره با ماهواره کار میکنه و من با موبایلم دارم هدایت میشم ببینین چقدر کار منو راحت کرده، منی که قبلاً مثلاً از توی محله خودمون توی همون شهر خودمون یه محله دیگه میخواستم برم باید ده بار میومدم از ده تا مغازه دار میپرسیدم که من میخوام برم فلان خیابون از کدوم طرف برم؟
الان من از این کشور دارم میرم به کشور دیگه و روزها و روزها دارم همینجوری مسافرت میرم یکبار نیومدم از کسی بپرسم که مثلاً من میخوام برم آنتالیا از کجا باید برم یا میخوام برم بدروم از کجا باید برم؟
یا حتی خود بودروم
مثلاً فلان رستوران میخوام برم از کجا باید برم؟
میزنم توی نقشه خودش میگه، خب الان رسیدی به دوراهی برو سمت چپ، بعد رسیدی به فلکه برو اولین خروجی برو بیرون، بعد میگفتم خدایا این یه سیستمیه، جیپیاس ساده است که داره اینقدر کار مسافرت رو غیر قابل تصور داره راحت میکنه، اونایی که قبلاً بدون این سیستمها مسافرت کردن میدونن چه دردسری میکشیدن، مخصوصا توی کشورهای غریبه که زبونشون رو بلد نیست، اصلاً عملاً غیرممکن بود، عملاً کسی اینکارو نمیکرد ماشین رو برداره بره ترکیه، بره مالزی، تایلند،
کارهایی که بعدا من انجام دادم به واسطه اینکه این جیپیاس بود، 🤗⚘
بعد حالا تصور کن نه تنها برای اینکه توی مسافرت بگه تو فلان جا میخوای بری از چپ برو یا از راست برو یا از این خیابون برو،
مثلاً خیلی موقع ها جیپیاس ها ما توی کشورهای مختلف خیابان هاشون برعکس ما هستن، یا مثلاً یک سری خیابونها یه طرفه است و ما خبر نداریم، ولی مثلاً توی جی پی اس بهت میگه، توی نقشه بهت میگه این خیابون یه طرفه است
اصلاً بهت مسیر رو راهنمایی نمیکنه از خیابانی بهت راهنمایی میکنه که مسیر درسته، یا حتی مثلاً میتونی بگی از اتوبان ها منو راهنمایی نکن از جادههای فرعی راهنمایی کن، یا مثلاً میتونی بگی از جاهایی که عوارضی میگیرن منو راهنمایی نکن از جایی که رایگانه منو راهنمایی کن
دیگه چیزایی که الان هست و با تکنولوژی داریم استفاده میکنیم
شما همینو ضربدر صدها میلیارد کنید🤗
و ببینید که خداوند چه جوری میتونه ما رو راهنمایی کنه، این چیزیه که الان ما داریم استفاده میکنیم دیگه
چند سال هم بیشتر نیست که اومده و ما داریم استفاده میکنیم، اصلا نمیتونیم تصور کنیم بدون این ابزار مسافرت بریم یا حتی بریم یه رستوران، ولی الان داریم این کارو انجام میدیم، در صورتی که خداوند این هدایت رو داشته همیشه انجام میداده، شما یه جنین رو نگاه کن شما یک جوجه ای که به دنیا میاد اصلاً شما تصور کن یه تخم مرغ چون این مثال تخم مرغ رو میزنم به خاطر اینکه ما مثلاً این همه تخم مرغ گذاشتیم توی دستگاه و جوجه شد و بعد می دیدیم که چه جوری داره هدایت میشه که این تخم مرغش رو بشکنه و چه جوری خودش رو میاره بیرون از تخم مرغ و بعد که میاد بیرون، چه جوری داره دفاع میکنه از خودش، مثلاً این جوجه های گنی، اینا از تخم میومدن بیرون نمیشد با دست بگیریشون، یعنی انگار که یه فنری بود که دست میرفت سمتش پرواز میکرد جوجه یه دقیقه ای، مثلاً یه دقیقه قبل از تخم اومده بود بیرون، بعد من می گفتم این چیه که به این جوجه ای که اصلاً بیرون رو ندیده تازه اولین بار اومده بیرون این میفهمه که باید از یک سری خطرها خودش رو فراری بده و نمیشه با دست بگیریش توی دستگاه، اینقدر هدایت داره میشه،😊⚘
حالا شما این هدایت رو توی این گردش ماه به دور زمین، شما هدایت رو توی گردش زمین به دور خورشید، شما هدایت رو توی گردش کهکشان راه شیری به مرکز کیهان و دیگه نامحدود این بحث هدایت این ها رو وقتی ببینی متوجه میشی که چه جوری داره سیستم کار میکنه و بیشتر اعتماد می کنی به این جریانی که کیهان رو داره مدیریت میکنه این جریانی که تمام موجودات رو داره مدیریت میکنه، تمام ما رو از رحم مادر مدیریت کرده، این جریان میتونه به ما همه چی بده، به شرط اینکه ما تسلیم باشیم،
ولی در مورد ما انسان ها این تفاوت هست که ما انسانها خداوند این اختیار رو به ما داده که گوش نکنیم
خداوند این اختیار رو داده که ما توی مسیر هدایت عمل نکنیم، ولی اون هدایته هست، ولی هیچ حیوانی از غرایزش جدا نمیشه حیوانات تماماً تبعیت میکنن از غرائزشون🌺
انسان تنها موجودیه که توی جهان میتونه تبعیت نکنه به خاطر اون قدرت اختیاری که داره میتونه تبعیت نکنه، حالا اگه ما تبعیت کنیم چقدر میتونه زندگی، همون خدایی که داره کیهان رو رهبری میکنه میتونه مارو رهبری کنه توی همه چیز، توی هر چی که ما میخواهیم، قدم به قدم آدم گوش میکنه تسلیم میشه مسیرها بهش گفته میشه⚘
من همون مثالهایی که خودم زدم از زندگیم و از فایل های دیگه، من از یک کارگر ماهی ۱۲۰ هزار تومن توی کشتی سازی بندرعباس کار میکردم با اون شرایط و توی اون گرما و توی اون اتفاقات، بعد هدایت شدم
از اون موقع که من قانون رو فهمیدم و عمل کردم و گوش کردم و سعی کردم عمل کنم خب نتایجش مشخص شد دیگه
البته که کلی درس یاد گرفتم، البته که کلی جاها اشتباه کردم، البته که کلی جاها مثلاً برعکس فهمیدم، ولی خب اینم قسمتی از رشده، مثل بچه ای که میخواد راه رفتن رو یاد بگیره، اولش صدها و هزاران بار شاید اگه بشینیم بشماریم یه بچه تا وقتی که میتونه راه بره درست، بدون اینکه بیفته زمین از اون وقتی که شروع میکنه تا وقتی که میتونه راه بره بدون اینکه بخوره زمین ببین چندبار میخوره زمین، شاید بالای هزاران بار بخوره زمین، هر بار یاد میگیره و هر بار یک سری چیزها رو میفهمه و بهبود پیدا میکنه، اینم همونه
اینم ما گوش میکنیم هر بار بهتر میتونیم بفهمیم جریان هدایت رو، هر بار بهتر میتونیم بفهمیم عمل کردن رو، هر بار بهتر میتونیم قضاوت نکنیم آدم ها رو،نیاییم برای بقیه نسخه بپیچیم که تو باید اینجوری باشی، نه تو باید اونجوری باشی، هر نسخهای که میخواهیم برای بقیه بپیچیم یادمون باشه که این ممکنه برای خودمون هم اتفاق بیفته بنابراین خیلی جاها باید هی به خودمون بگیم من کاری ندارم به اینکه بخوام بقیه رو هدایت کنم من باید خودم مسیر درست رو برم، حالا وقتی خودم مسیر درست رو رفتم نتایج رو گرفتم، حالا اون آدم هایی که میخواستن بشنون، مثلاً من در موردش صحبت میکنم باهاشون🌹
ادامه گفتگوی دوستان در کامنت بعدی😊😊⚘⚘💖💞💐🪴
سلام استاد عزیزم و مریم جونم
سپاس گزارم ازتون دستان خدا روی زمین
سپاس گزارم از سپیده عزیزم واقعا عالی توضیح دادی و چقدر آگاهی بهم داده شد ک منم واقعا از شدت ذوق و شوق خیلییی دلم میخواست ب اطرافیانم بگم و هربار گفتم مورد تمسخر قرار میگرفتم و عصبانی ام میکردن و هر بار با هر اشتباه میگفتن بهم
و بعدش تصمیم گرفتم ک چراغ خاموش پیش برم
و اصلا لام تا کام نگم چی کار میکنم و هربار بحثش میشد با اینک بزور زیپ دهنمو بسته بودم ک چیزی نگم 70 درصد میتونستم جلوی خودمو بگیرم ودالان هم دارم بیشتر تلاش میکنم
خصوصا توی قانون سلامتی ک هستم ک شما گفتین توی قانون سلامتی اگ توی غذا خوردن شما دخالت میشه این یعنی شما خیلیی باید کار کنید روی خودتون
و من هم واقعا همینطور بودم و هستم
ولی دارم روی خودم کار میکنم خدایی
و تمام ورودی هامو تقریبا بستم ن فیلم ن سریال ن آهنگ و ن فضای مجازی
و دارم احساس میکنم جریانی ک داره توی وجودم ب حرکت در میاد
عاشقتممم استاد جونممممم
استاد سلام سال نو شما مبارک باشه، البته به قول خودتون که میگید تمام روزهای خدا مبارک هست ، من قسمت های کلاب هاووس رو دنبال میکنم البته من ۲ ساله که با شما آشنا شدم و دنبال میکنم و دوره عزت نفس و قانون آفرینش قسمت اول را خریدم و دارم روی خودم کار میکنم و تو مسیرم ، البته روزهای اول کل دورهاتون رو فیک با ۹۰ درصد تخفیف خریدم و همه دورهاتون رو گوش کردم ولی ی جایی به قول خودتون ی آگاهی بهم شد کل دورهای فیک رو پاک کن دورهای اصلی رو بخر و منم با مشکلات مالی که داشتم این کارو کردم و بالای ۱۰ بار دورهایی رو که خریدم گوش کردم ، خیلی حرف برای گفتن دارم کاش میشد به جای کامنت وویس بزارم خیلی حرف دارم که بزنم …
سلام بر همگی مخصوصا استاد عزیزم
استاد بسیار عالی چقدر زیبا چقدر خوب سپاسگزارم چقدر درس یاد گرفتم واقعا ممنونم
دوستت دارم استاد عزیزم
موفق وشاد و ثروتمند باشید