این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/11/abasmanesh-1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-15 05:22:082024-11-24 13:52:03ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و درود فراوان بر استاد عباسمنش و تشکر فراوان دارم بابت این فایل هدیه ای ارزشمند و سرشار از آگاهی
واقعاً نمیتوانم با چه زبانی از استاد عباسمنش تشکر کنم که دری از آگاهی و توحید را با این فایل هدیه بر روی ما گشودند.
چقدر زیبا استاد عباسمنش بیان کردند که آنگونه که ما خداوند را باور میکنیم به مسیر درست هدایت میشویم و خداوند میفرماید که کسانی که از هدایت من پیروی میکنند نه غمی بر آنها هست و نه اندوهگین میشوند.
و ما با توجه به نعمت ها و زیبایی ها نعمت ها و زیبایی های بیشتری را دریافت میکنیم و اگر در مدار شکر گزاری باشیم اتفاقات سختی را هرگز تجربه نمیکنیم واگر اتفاقات کوچکی رخ بدهد برای آن است که خواسته های خود را بشناسیم.
مانند دوست استاد عباسمنش چونکه تسلیم قدرت هدایت درونی خود بود بازگشت که سررسید خود را بردارد و همان موقع که رسید متوجه شد که سارقان برنامه ای دزدی از او را داشته اند واگر کمی دیرتر میرسید بیشتر سرمایه اش نابود میشد.
وقتی که مانند استاد عباسمنش تسلیم خواسته خداوند باشیم ما روی شانه ای خداوند نشسته ایم و خداوند به بهترین شکل ممکن کارهای مارا انجام میدهد و زندگی ما روالی زیبا دارد و کلی حال خوبی داریم،اما اگر همیشه دنبال جنگیدن باشیم زندگی ما روندی سینوسی دارد،یک بار پیروزی،یک بار شکست و…
شاید در ظاهر زندگی خوبی باشد اما پایان آن ثروتی که با جنگ و پایمال کردن احساس خوب خود به دست بیاید به ما خوشبختی نمیدهد.
وقتی که تسلیم خواسته خداوند باشیم اتفاقات معجزه آسا برای ما به راحتی رخ میدهد،مانند آن شخصی که برای کمک کردن به استاد عباسمنش آمد و گفت که بیش از 90./.کشور ما مسلمانان هستند و گفت که در مسیر مشغول گوش کردن سوره مبارکه یوسف بوده است و این شانس را آورد که به بهترین شکل جواب سوالات خودش در مورد دین اسلام را از دهان استاد عباسمنش بشنود.
واقعاً سوره یوسف خیلی برای من درس زندگی داشته است و مانند فایل های استاد که هربار که مجدد گوش میدهم چیز تازه ای را یاد میگیرم،با هربار مطالعه ای سوره مبارکه یوسف درس هایی ارزشمند برای زندگی خود یاد میگیرم.
آنجا که حضرت یوسف خواب اش را برای پدرش تعریف میکند و حضرت یعقوب میفرماید که خوابت را برای برادرانت تعریف نکن،شاید که به خاطر حسادت شان باعث مرگ تو بشوند به من یاد داد که صحبت کردن درباره ای دوره های استاد عباسمنش و خواب ها و الهاماتی که از جانب خداوند دریافت میکنیم با افراد ی که در این فضای فرکانسی نیستند اشتباه است و هزاران درس دیگری که من از سوره مبارکه یوسف یاد گرفتم.
خدایا تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم.
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و همه دوستان نازنین در گروه بزرگ عباسمنش
چندوقتیه با وجود اینکه در دروه 12 قدم هستم و نتایج زیادی هم گرفتم در ابعاد مختلف اما توی بعد مالی هنوز به اون نقطه مطلوب نرسیدم.
خیلی درگیر این موضوع بودم که ترمز مخفی ذهنم چیه؟ رفتم فایل های مربوط به ترمز مخفی ذهن درباره ثروت رو دیدم و کامنت های دوستان رو هم خوندم ولی بازم درگیر پیدا کردن پاشنه آشیلم بودم تا اینکه این فایل استاد رو دیدم و جرقه توی ذهنم زده شد.
به خودم گفتم محمد اینه پاشنه آشیلی که دنبالش بودی تو شاید فکر میکنی فقط روی خدا حساب باز کردی ولی وقتی یه مشکل مالی برات پیش میاد چی توی ذهنت میگذره؟!!!
وقتی جواب این سوالو دادم فهمیدم توی مشکلات مالی مدام دنبال راه حل های دم دستی و پیش پاافتاده ام، وقتی گیر میکنم دنبال اینم که یه کاری باید انجام بدم مهم نیست چیه فقط باید برم سراغ انجام یه حرکتی که مشکلو حل کنم و در خیلی از مواقع راه حل من منتهی شده به بدهی بیشتر!!!!
به خودم گفتم تو به قادر بودن، رزاق بودن، رحمان بودن، رحیم بودن، به اینکه خدا قدرت خلق زندگیمون رو داده دست خودمون؛ باور نداری واسه همینه که درجا میزنی توی بحث مالی!!!
و الآن 3 روزه هر روز این کلیپ استاد رو میبینم و باورهاشو تکرار میکنم تا ملکه ذهنم بشه، تا غبار روی آینه قلبم رو پاک کنه و فرمون زندگی رو بدم دست خود خدا.
اینقدر از بچگی شنیدیم دور وریامون گفتن اینقدر بدبختی کشیدیم تا به اینجا رسیدیم توی پس ذهنمون حک شده پول درآوردن سخته باید دویید، باید زجر کشید، کسی مفت به جایی نرسیده و….
چقدر ما آدما ذهنی و فرکانسی هستیم اما خبر نداشتیم.
ای کاش جای هر درسی توی مدرسه این مطالب رو یاد میگرفتیم.
حالا هر روز خدا رو بخاطر نعمتهایی که دارم سپاس میکنم، اینکه نفس میکشم، همسر خوبی دارم، پسر گلی دارم، شغل مورد علاقمو دارم انجام میدم و آدمهای منفی زندگیم از نزدیک تا دور، از زندگیم رفتن بیرون و تمرکزم روی آموزه های استاده.
حالا هر لحظه ذهنم و قلبم رو آروم میکنم تا بتونم الهامات الهی رو دریافت کنم. خدا خودش گفته من مدام هدایت میکنم شما رو، حالا چجوری میتونم هدایتها رودریافت کنم؟ وقتی توکلم بخداست. کی توکلم بخداست؟ وقتی آرامش دارم، وقتی از استرس ونگرانی به دورم. خداوند میدونه من چی میخوام و راه حل رسیدن به خواسته هامو میدونه، من با این عقل ناقصم چرا باید دنبال راه حل خواسته هام باشم؟ خب خدای رب العالمین داره همه چیو انجام میده منم. مثل استاد میخوام بشینم روی شونه های خدا و از مسیر لذت ببرم.
مطمئنم بزودی آزادی های مالی میان توی زندگیم، آسون میشم برای آسونی ها، نعمت و ثروت مثل بارون میباره توی زندگیم.
استاد عزیز ممنونم از این همه خوبی های شما، از صدای الهی شما، از چشماتون که شعله باور و ایمان ازش زبانه میکشه و قوت قلبی برای ماست حضور شما.
چقدر این فایل عالی بود و چقدر مسیرمونو اصلاح میکنه و چقدر من به شنیدن این صحبتها نیاز داشتم . استاد جان اخیرا اتفاقی واسم رخ داده که دوست داشتم داخل سایت بنویسم . بعد از اینکه ذهنم از روی خواسته قبلیم برداشته شد و بهش رسیدم تمرکزمو روی ثروت گذاشتم و سعی میکردم باورهای خوب بشنوم و بسازم و از خداوند هدایت میخواستم که مسیرمو اصلاح کنه و چند روزیه که نشانه های خیلی خوب میبینم اولین نشانه اینه که من ده سال پیش که خیلی خیلی آدم پرخاشگر و نامناسبی بودم برای یه سفر زیارتی اسم نوشتم که کلاهبرداری بود و بعد ازون گفتن دیگه این پولها برنمیگرده و منم بهش فکر نمیکردم و فقط ازش درس گرفتم و من حتی شمارمو عوض کرده بودم و کسی شماره جدیدمو نداشت چند روز پیش برادرم زنگ زد که فاطمه به من زنگ زدن و شماره کارت تورو خواستن که پول ده سال پیش برگردونن اصلا دیوانه شدم گفتم خدایا شکرت چجوری آخه من اصلا پیگیر نبودم این حتما نشونه کار کردن من روی باورامه که پولی که ده سال پیش رفت الان با کار کردن من روی خودم به راحتی برگشت و خیلی زیاد خدارو شکر کردم .
نشانه دومی که باهاش رو به رو شدم اینه که من قبلا خوابامم اکثرا منفی بودن و همش توی خوابام نگران از دست دادن بودم و غصه میخوردم خلاصه خواب خوب نمیدیدم چند شب پیش خواب دیدم که یه عالمه پول و طلا بهم رسیده و خوابش به وضوح در ذهنمه بیدار شدم گفتم فاطمه اینم نشونه س چرا قبلا ازین خواب نمیدیدی الان میبینی اینم هدایت خداونده که مسیرت داره درست میشه.
خیلی دوست داشتم اینارو بنویسم هم ردپا از خودم به جا بگذارم هم بقیه استفاده کنن ازتون سپاسگزارم استاد جان
هر چقدر کم رنگ کردم نقش تو رو،پررنگ شد سختیا و مشکلات تو زندگیم
هرچقدر ازاغوش گرم و امن تو دور شدم،نزدیکتر شدم به ناامنی و ظلمات
هرچقدرسخت باور کردم قدرت تورو،اسون شدم برای سختیای بیشتر
هرچقدر از رو دوش تو پیاده شدم ،هدایت شدم به مسیر سنگلاخ با پای برهنه
هرچقدر قلبم رو روی هدایتهای تو بستم،درهای مصیبتها به روی من باز شد و قسی القلب تر شدم
خدایا من باتو اسونی رو تجربه کرده ام ،من طعم هدایتهات زیر دندونم رفته ،من به رون شدن چرخ زندگیم عادت کردم ،خدایا من از چشم تو میبینم این نعمتهارو و میخام که همیشه دستم تو دستت باشه ،خودت هدایتم کردی وطعم این مدل زندگی رو بهم چشوندی من که اصلااا و ابدااا نمدونستم همچین مسیری و همچین قوانینی هست!!!
پس ادامه مسیر رو هم کنارم باش و خودت حالا که هدایت کردی ،کمک کن جز گمراهان نباشم (امین)
میخام چند تا از هدایتهای خدارو که گفته گوش دادم رو و اون جاهایی که گوش نکردم رو و چند تا از اتفاقاتی که اسونم کرده برا اسونی هارو بنویسم
چند وقت پیش برا روز پرستار مامانم گفت برو برای زن داداشت و خودت از طرف من کادو بخر ،منم یه روز قبل از تایم دندونپزشکیم رفتم و یه کم تایم کمی داشتم
اولین مغازه که ظرف واکسسوری میفروخت رفتم با این پیش فرض که اینجا کاراش متنوع و بهتره ،چندتا مدل رو انتخاب کردم ولی همش دودل بودم و نمیتونستم تصمیم بگیرم ،خلاصه هدایته هی گفت برو حالا جاهای دیگه رو ببین حالا تو مسیرته نتونستی چیزی بخری بازم میای اینجا ،ولی مقاومت ذهنم باعث شد که بگم نه بابا حالا شاید نتونم بهتر از این مدلا رو پیدا کنم حالا بزار لااقل برا زن داداشم بخرم برا خودم میرم جاهای دیگه اخه شاید قیمت جاهای دیگه بالا باشه و ترس و باور کمبود باعث شد هدایت خدارو گوش ندم یه ظرفی رو انتخاب کردم گفتم کادو کن و رفتم که برا خودمم یه چیزی بخرم که البته نمیتونستم انتخاب کنم که اصلا چی بگیرم که هدایت شدم به یه مغازه که اونجا هم ظرف و اکسسوری داشت که یه ظرفی که خیییلی زیباتر و قشنگتر از ظرفی بود که خریده بودم البته تو همون سبک ولی قیمتش حتی پایین تر!!
اونم برا خودم خریدم ،و حس پشیمونی اومد سراغم حس اینکه کاش انقدر عجله نمیکردم و عین همین رو هم برا زن داداشم میخریدم
حالا شاید خیلی تفاوت قیمت نداشت و شبیه هم بودن ولی این درس بزززززرگ رو برای من داشت،منی که از دید قانون به قضایا نگاه میکنم که ثریااااا یادت باشه هدایت خدارو گوش ندادی!!شاید الان در حد چند هزار تومن مثلا متضرر شدی ولی یادت باشه گوش ندی بیشتر ضربه میخوری ،پونت قضیه برام این بود که همیشه باید گوش به فرمان خدا باشم و براساس پیش فرضهام رفتار نکنم
یبار یادمه شیفت رفتم و منی که با قانون سلامتی پیش میرم و البته قبل از اون هم اکثرا خودم غذا میبردم و از بیمارستان نمیگرفتم ولی نمیدونم چطور شد که رفتم اشپزخونه و تو دستم یه کیف دستی کوچیک بود که ظرف غذام رو گذاشته بودم،یهو کمک آشپزبه شوخی گفت خانم حشمتی چی برامون اوردی ؟میوه ای شیرینی کیکی ووو
گفتم نه بابا هیچی ،گفت اره فلان همکارمون رو مثال زد گفت با کیف دستیش میاد برامون خوراکی میاره ،منم گفتم منو از چی میترسونید باشه من که همش شیرینی و کیک و کوکی درست میکنم خوب میارم براتون و نمیدونستن که اصلا من توی این کار هستم وکلی تشویقم کردن
خلاصه یکم ذهنم نجوا کرد که چرا گفتی الان باید یه چیزی درست کنی ببری وحرف زدن بلد نیستی ولی گفتم عیب نداره حالا یه چیزی میبرم براشون خفه شو دیگه
یه روز بعدش که تایم داشتم یه کیک کارامل گرود درست کردم و فرداش بردم براشون ،صب قبل از شروع عملهای جراحی تماس گرفتم با اشپزخونه که ببینم فلان اشپز و کمک اشپز هستن که دیدم کمک اشپز هستن ولی یکی دیگه از اشپزهامون اون روز شیفت بودن،وای حالم گرفته شد همش غرزدم که کاش امروز نمیاوردم فلانی که بهش قول دادم امروز نیس اخه چرا اینجوری شد (کلا ذهن از کاه کوه میسازه)ولی دیگه بردم که بدم بهشون و گفتم برا فلانی هم لطفا میشه نگه دارید،وقتی که کیک رو دادم اشپز پرسید قضیه چیه بهش تعریف کردم گفت چقدر خوب،اتفاقا تولد پسرم هست میشه سفارش بدم،شماره رد وبدل کردیم و گفتم ادرس پیجم رو میفرستم و ایشون هم گفت مدلش رو با همسر و پسرش انتخاب میکنن خبرم میکنه
وااای خدایاااا نمیدونید چه حالی داشتم
یه فلش بک زدم به این قضیه هدایت خدا اصلااا بهت زده شده بودم ،چطور انقدر دقیق چطور این همزمانی هارو انجام میده ،اخه من مدتهااا بود اصلا اشبزخونه نمیرفتم اخه چه بشه که دقیقا امروز این اشپزه شیفت باشه ،اخه دیدن کیف دستی تو دستم باعث بشه اون حرف رو به شوخی بهم بگن چطورهدایت خدارو گوش دادم و دودوتا جهار تا نکردم و براشون رایگان کیک درست کردم اوردم اینجوری خدا جواب داد
یه کیک وزن بالا ۴ کیلو بهم سفارش دادن مدلش رو هم از تو پیجم که کیک فوتبالی بود انتخاب کردن البته استقلالی بودن و مابقی کارو به خودم سپردن ،موقع درست کردنش هم واقعااااا هدایت خدابود که وقتی با قالبهای که داشتم درست کردم دیدم وزن کیک کمتر شد از خدا طلب هدایت کردم یهو گفت ٢ طبقه کن!منم گوش دادم انجام دادم و چقدددر زیبا شد یه شال ابی درست کردم عکساارو چسبوندم ونوشته پسرم تولدت مبارک
خلاصه خیلی خیلی قشنگ شد و بیشتر از همه این هدایت خدا برام میلیونها بار ارزش داشت و بارهاااا برا خودم مرور کردم
دوسال قبل خواهرم دیسک کمرش رو عمل کرد،این قضیه رو هم بگم که خدا چقددددر بفکر اسایش من بود که بااینکه تبریز دکتر میرفتن ولی دو ماه قبلش دخترش گفت باید بیای تهران و اینجا جراحی کنی هم بهت برسم هم اینجا دکتر خوبی سراغ داریم ،خلاصه چقدر خداروشکر کردم که واقعا بفکر من بود که اگه اینجا میخاس عمل بشه خوب هم خیلی روزا باید میرفتم که از مهمونا که برا عیادت میان پذارایی کنم هم تو دوا درمونش کمک دست باشم و تو اون روزای جراحیش اون اذیت شدن و درد ووو باید ببینم خوب بالاخره هم ناراحت میشدم هم وقتم تلف میشد هم مدام تو معرض وردیهای بدی قرار میگرفتم و بعداز دوماه خونشون برگشتن که حالش بهتر بود که من نمیدونید چقدر بابت همین اسونی که برام خدا ترتیب داده بود شکر میکردم ،برای روزای فیزیوتراپی گاها که همسرش نبود من وقت داشتم ازم میخاستن ببرم و من هم میبردم و کارش زود انجام میشد یا اون تایم من میذاشتمش خودم میرفتم دنبال بعضی کارم و اینجوری تا حدی ذهنم رو که میخاست حالم رو بد کنه ساکت میکردم
یه روز که رفتم دنبالش ببرمش،گفت مستاجر قبلیشون اومده عیادتش بیا فعلا بالا تا به ربع دیگه میریم،بازم ذهن خواست ادا دربیاره که ببین داره تایمت اینجوری تلف میشه،حالا باید برم بالا منتظر باشم که کی بریم کی برگردیم ولی سریع گفتم حتما حکمتی داره یه سر برو بشین حالا میرید دیگه خلاصه غرزدنم کنترل شد
توی اون مدت کمی که خونشون بودم با دختر همون مهونشون یکم حرف زدیم اصلااااا یادم نمیاد چطور شد که متوجه شد من تو کار قنادی هستم ،ادرس پیجم رو خواست و گفت برا تولدم سفارش میدم
که دوهفته بعد سفارش داد و من باز هم از هدایت خدا تو شگفتی بودم و چقدر این همزمانی ها دقیقه چقدررر واقعا خوب نگه داشتن حست ،نتایج عالی رو رقم میزنه برات
حتی امسال هم برای تولد دوستش هم به من سفارش داد
چقدر زیاد بوده که خدا اسونم کرده برا اسونی ها
تو اتاق عمل بعضی روزا که شلوغ بوده حسم رو خوب نکه داشتم ومث بقیه غرنزدم یا گفتم امروز هم میگزره وبا این نگرش ،باورتون نمیشه بخداااا اتفاقات جوری رقم خورده که بعضی عملها کنسل شده یا اصلا سر عمل طولانی و سخت من نرفتم اصلا روزی که کفتیم تا غروب باید کار کنیم تا ظهر تموم شده .انقدر کشیکام تو شیفت عصرو شب خلوت میشه که دیگه باور کردم خدا برا من اسایش و راحتی میخاد،یا براحتی با هدایت خداحتی لباس و وسیله ای که میخاستم رو خریدم ،به اسونی شیفتم جور شده رفتم عروسی مهمونی مسافرتی،وای خیلی زیاده دفترها پر کردم از این قضیه البته تو مواردی که پاشنه اشیلام بوده من اجازه ندادم و گره خورده و سخت جلو رفته
چند وقت پیش رفتم دندونپزشکی و یکی از دندونام قرار بود ایمپلنت بشه،یکی از دندوناهم که کمی سوراخ شده بود که برای درمان اون هم نوبت گرفته بودم،وقتی روی این دندونم کار میکرد اصلا دکتر باورش نمیشد که تا این حد وضعش خراب باشه فک میکردیم با پر کردن حل میشه،حتی پرسید درد نداشتی گفتم یبار مختصر فقط،چندین بار گفت که به عصب رسیده عفونت داشته خیلی اوضاعش ناجوره و تو دو سه مرحله باید کار کنیم روش،گفت اگه یهو. دردش میگرفت امونت رو میبرید و بشدددت درد میگرفت شانس اوردی واقعا!!
من همون لحظه و حتی بعدش بارهاااا از خدا سپاس گزاری کردم که خدایاااا تو پشت پرده هم داری کار خودتو انجام میدی حتی خواسته هایی که ازت نخواستم رو خودت اجابت میکنی،نعمتهای به ما میدی که اصلاااا حواسمون نیس
فک کن اگه نصفه شب یا اگه روز تعطیل و یا شیفت بودنی یا حالا کلا تو موقعیتی دردش میگرفت چقدررر قرار بود درد بکشم تازه با مسکن هم تا حدی جواب میگرفتم حالا تا اقدام به درمان کنم کللی باید عذاب میکشیدم ولی تو اسونم کردی برا اسونی
یکی از شکرگزاریهای هرروزه من اینه که خدایا بابت نعمتهایی که بهمون دادی وما ازشون غافلیم ینی اصلاا تا اخر عمرمون ازشون استفاده هم کنیم بازم هرچقدر بخایم فک کنیم اون نعمت بیادمون نمیاد ،نه اینکه کفور باشیم عمدا نه،اینکه اصلا متوجهش نمیشیم،شککرت
یکی از اسونیهای خدا برام این بوده که الان چهار سال میشه که خدا یه مستاجر عالی به سمتم هدایت کرده ،که هرسال بررررراحتی بدون جر وبحث و حتی دیدن همدیگه تو مشاور املاک قرار رو تمدید میکنیم و با قیمتی که من ساجست میدم حالا یه ذره بالا بایین موافقت میکنن و فقط هرکدوم هرزمانی که تایم داشتیم قرار داد رو میریم امضا میکنیم ینی تلفنی به ایجنت میگم مینویسه و اماده میشه فقط امضا میزنیم همییین چون بارها شده که من بابت همین اپارتمان همین مستاجر خوب شکر کزاری کردم
البته قبل از ایشون وقبل از اینکه انقدر فرکانسم به خدا نزدیک باشه دو سال مستاجری داشتم که دیر پول رو میزد یا همش همسایه ها شاکی بودن هربار استرس و درگیری ذهنی داشتم اصلا مدارم پایین بود اونا هم تو مدار اینکه فعلا پول نداریم و این بهونه ها،مستاجر الانم خودش کارافرینه ثروتمندت اصلا خونه داره برا خودش میسازه ولی هربار موقع تمدید میگه اجازه بدی بازم بمونم حوصله اثاث کشی ندارم البته منم خیلی قیمت غیر عرف نمیگم ولی الان به هرکسی میگم میگن خوب رهن و اجاره دادی افرین ،اینم از لطف خدا بوده
ازاین مثالها خیلی زیاد دارم ولی دیگه تا این حد بسنده میکنم اگه ویس بود تا چندین ساعت مستفیذتون میکردم
من خودم خیلی با خوندن کامنتها حالم خوب میشه و باورهام تقویت میشه و خیلی چیزا یادمیگیرم
ممنون که تو هم ازاسونیای زندگیت نوشتی که برام این موضوع رو تایید کرد که حتی با زندگی متاهلی که خیلیاااا مینالن،اگر در فرکانس خدا باشی،بازم زندگیت رون پیش میره
ینی مجردی و متاهلی مهم نیس ،چون شرکه اگه بگم چون بچه دارم پس طبیعیه که با سختی مثلا بچه هام بزرگ شه زمان برا خودم نداشته باشم ودر کل زندگیم رون پیش نره
با این کامنتتون خیلی این باور در درونم قوی شد چون من مجرد هستم وگاها اطرافیان همممممش از متاهلی و بچه داری گله میکنن میگن کیف کن مجردی،ولی من با دیدن الگوهالی مث شما،استاد و خیلی از همین کاربران سایت خلاف اینو به خودم میگم که اصلاا ربطی نداره به این عوامل،اگه من حالم خوب باشه اسونی رو تجربه میکنک ،فرکانس من مهمه نه مجرد یا متاهل بودنم
استاد عزیز من وقتی که شما فایل درک قوانین جهان درقران کریم رو گذاشتید وکامنت دوستان رو خوندم متوجه شدم که دلیل اینکه من اینهمه برای رسیدن به خواسته ام سختی میکشیدم اما عده ای رو می دیدم که به راحتی به خواسته شان میرسندچیست
جواب اینکه من زجر کشیدن برای خواسته هام رو معنوی میدونستم .
چونکه در تقویم ایران اکثر روزهایی که به مناسبت تعطیلات گذاشتند شهادت ایمه اطهار بود و کلی تلویزیون از سختی هایی که اونها میکشیدن وتحمل میکردند ومورد ستم قرار میگرفتند صحبت میکرد و من چون خودم رو مذهبی میدونستم عاشقانه میدیدم وگاها گریه میکردم .
مادرم که لباس مشکی میپوشید و اجازه نمیداد زیاد خونه رو آب وجارو کنیم میگفت گناه داره .وشروع میکرد به سختی کشبدنهای انها صحبت کردن .
یا تعزیه هایی که من میرفتم و دوطفلان مسلم رو آواره میکردند و بیرحمانه کشتنشون یا هانی آواره شد . حضرت ابوالفضل دستاش قطع شد و با دهانش برای برادرزاههاش آب میبرد .
حضرت فاطمه 18 سالگی شهید شد و خونه اش رو به آتش کشیدند . مصیبت های حضرت زینب که زبانزد هست .
سختی هایی که پیامبر در شبه ابیطالب کشید وآزار و اذیتهایی که عمار ویاسر و سمیه رو کردند .
وامام سجاد که همش بیمار بود و در رختخواب بود .
حصرت ایوب وحضرت یعقوب و …. که زیادند .
چی من بر سرذهنم اوردم .
حالا شنیدیم فرعون و نمرود و پادشاهان قدیم در عیش ونوش بودند و برتخت پادشاهی مینشیتند وکارها رو خدمه برای اونها انجام میداد . وبه مردم ستم میکردند .
در ایران که میگفتند ارباب زاده ها کارشون راحت پیش میره و همش در اونور آب در عشق وحال هستند و
کم کم برای ما در ذهنمون ثابت شد که بچه مسلمان نباید روی خوشی رو تو این دنیا زود گذر ببینه بزاره واسه آخرت .
یا زمان تعیین مهریه میگفتند به نیت 14 تن معصوم 14 سکه . مسجد چهارده معصوم و…
اما فایلهای توحیدی شما خصوصا فایل درک قوانین جهان در قران کریم و تفسیر ریزبینانه شما ذهنیت شرک الود منو بهم زد .
چی میتونست مثل ایه های قران بهم ثابت کنه که پیامبران عاری از گناه نیستند وانها معصوم نیستند وانها انسانی هستند مثل همه ما انسانها . وایمانشان هم هرچقدر قوی تر باشه ترس هایشان کمتر است و توحیدی تر عمل میکنند و تفسیری که در مورد حضرت موسی وایمانش داشتید ذهنم رو شخم زد .
اگرچه من همش میگفتم طبق ایه خدا
یریدالله بکم الیسر ولایرید بکم العسر و عبارت تاکیدی درست کردم و خدامیدونه چندبارگوش دادم اما ذهن منطق میخواست واین یک آیه حریفش نمیشد .
یا در مورد نگاه قران به دنیا واخرت گنگ بودم و شروع به خواندن قران از اول کردم عقل کل رو شخم زدم و کم کم متوجه شدم یک عده انسانهای مریض ذهنی این برداشت رو بهمون دادند که پیامبران معصوم بودند و سختی اگه کشیدند به خاطر نزدیک شدن به خدا بوده است .
امامان رو کاری ندارم چون در قران مطلبی نیامده در موردشان و من اصلانمیتونم چی درسته وچی علطه که باتوجه با تحریفات یک عده ادم مریض که بخوام تفسیر یاقضاوت کنم .
و یا خود پیامبر در آیه ای از قران میگه من هم انسان هستم مثل شما که رسالت من دعوت مردم به یکتاپرستی بوده است کلی ذهنم متقاعد شد و خدا رو شکر مدتی است کارها کمی برام داره راحت تر از قبل پیش میره .
وهمچنان این مسیر رو به لطف الهی ادامه میدم که شاد زیستن و لذت بردن از مواهب الهی و راحت تر انجام شدن کارها یکی از ویزگیهای فرد توحیدی باید باشه .
والانا که دوباره دارم سربال سفر به دور امریکا رو می بینم بارها دارم به خودم میگم نگاه چقدر این دو نفر با توحیدی عمل کردن زندگی کردن در دنیا براشون لذت بخش شده وچقدر کارها براشون راحت تر پیش میره .
سپاسگزار خداوندم بابت هدایتم به این سایت توحیدی.
وسپاسگزار استاد عزیزم که عاشقانه این فایل های توحیدی را رو آماده میکنند وبه ما چگونه زیستن رو می آموزند .
خداوند در زمان درست من رو در مکان و شرایط درست قرار می ده
چند روزه دارم روی باورهای توحیدی کار میکنم چون به این باور رسیده بودم که همه چیز توحیده، هر چقدر روی باورهای ثروت، لیاقت و… کار کنی، آخرش می رسی به باورهای توحیدی که اگر اونا درست نباشن، قوی نباشن، چرخ زندگی روون نیست و یادم به لحظه هایی افتاد که چرخ زندگیم روون تر بوده و اون روزها دقیقا من باورهای توحیدی قوی تری داشتم
و جالبه که همین لحظه گفتم خب برای ایجاد باورهای خیلی قوی تر بیام از راهنمای عملی جلسات معروفش که درباره ی خداونده کار کنم
با کار کردن روی باور اینکه خدا صلاح و غیر صلاح نمی کنه من خواسته هایی رو تیک زدم که تا قبلش سختم بود باورشون کنم
و چون این باورا در من تقویت شد، گفتم برم سراغ راهنمای عملی
و اومدم سایت و دیدم استاد جان فایل جدید گذاشته و گفتم بازم بذار برم همون فایل 9 راهنمارو دانلود کنم و گوش بدم، اینم بعد گوش می دم
ولی هر کاری کردم فایل 9 دانلود نشد و فقط فایل جدید دانلود شد و خودبخود هم پلی شد
این اتفاق رو نشانه دیدم و چشمامو بستم و گوش دادم
تا رسیدم به این صحبت که بچه هاااا بیاین باورهامون رو درباره ی خدابررسی کنیم
خدایا شکرررررت واقعااااااا قشنگ ترین باورهایی که دنبالشون بودم، عمیق ترین باورهایی که براشون له له می زدم اینجاست
باورهایی که چرخ زندگی منو روون می کنه
و بووووووم. از امروز اونقدرررر اینارو کار کنم و کار کنم ان شاءالله که نتایجش روز به روز به زندگیم جاری بشه
از عید تا الآن چسبیدم به لیاقت و باورهای قرآنی
و اصلا خودم خودمو نمیشناسم
هنوز جای کار دارم ولی اینطوری شدم که راه می رم دسته دسته باورهای خفنی که نوشتم رو تکرار می کنم و کار می کنم و قشنگ انرژی هامو می بینم که تغییر کرده
رفتار بقیه تغییر کرده
رفتار آدما
ایمانم بهتر شده
لیاقتم داره بهتر و عمیق تر می شه
مصمم تر و جسورتر شدم
با خودم خلوت می کنم
روزی بیش از دو ساعت روی باورها و تکرار و منطق آوردن کار می کنم و اصلا یه آدم دیگه می شم
اما ریشه ش، اصلش این باورهایی هست که اینجا مطرح شده. باورهای ایمانی، باورهایی درباره ی خداوندـ
باورهایی که باعث می شه چرخ زندگی روون بشه
این درخواست من بوده که الآن پاسخ داده شده. الهی شکررررر
چون من چند روزه دارم تکرار می کنم که هر روز داره چرخ زندگی من رووون می شه
هر روز جریانی از خوشبختی وارد زندگی من می شه
و حتی صبح به خودم یادآوری کردم که ببین همین حال خوبت، نتیجه س. این که حالت چند روزه پشت سر هم خوبه و داری کنترل می کنی ذهنتو این نتیجه س. بهبود شرایط بیرون و نتایج مادی بیرون بعد از این حال خوبه
و امروز این فایل و این هدایت…. جز خدا کی می تونه باشه. الهی شکررررر
خدایا من به هر خیری از جانب تو به من برسه فقیرممممـ من نمی دونم. تو بگو. تو ببر. تو هدایت کن.
تو تنها یاری رسانی
تو تنها ولی و سرپرستی
زمام تمام امور به دست توهه
من به تو توکل کردم
و من فقط روی وعده های تو حساب کردم
خدایا شکرت.
استاد جانم، خداروشکرررر می کنم که شما استاد من هستی
که خودآگاهی رو با شما یاد گرفتم
از شما، مریم عزیز و دوستان عزیزمممم بی نهایت سپاسگزارمممم و خداروشکر می کنم که اینجا هستم و عاشقانه دارم دنبال می کنم.
با سلام خدمت استاد و خانم شایسته و همه دوستان خوبم در این سایت الهی
خدا را شکرت با فایل جدید درک ما از خداوند چقدر لذت بخش و فوق العاده بود گوش کردن این فایل هم میتواند چرخه زندگی ما را هم روانتر کند چه برسد به عمل کردن آن اما درک من از خداوند به باورهای من بستگی دارد و آن نگاه ما به خداوند است که ارتباط ما را متفاوت میکند این نیرو که همه چیز را خلق کرده و حاکم کل کیهان است نعمتهایش همیشگیست و میتواند ما را به یاد بیاورد که خداونددر هر لحظه ما را هدایت میکند من وقتی زندگی خوبی داشته باشم نعمت و ثروت وارد زندگی من شود قطعاً او هم خوشحال میشود و من هم احساس آرامش و اطمینان بیشتری پیدا میکنم
و این هدایت برای کسانی است که قلب آرام دارند و احساس شور و اشتیاق در قلبشان بیشتر است اما توکل کردن به خداوند ما را به آرامش میرساند چون او قادر مطلق است چون جهان بر پایه هدایت است و این ما هستیم که باید اجازه بدهیم ما را هدایت کند چون مسیرها را در زندگی ما تا الان باز کرده و تا ابد هم باز خواهد کرد و مسیر را به ما نشان میدهد و این درک صحیح ما از خداوند باعث میشود زندگی آرام و چرخه زندگی ما روانتر باشد و همه اینها برمیگردبه ورودیهای ما که چقدر تمرکزمون روی خوبیها و زیباییهای جهان است تا شرایط هم برای ما با باورهایی که خداوند نسبت به خداوند داریم آسان پیش میرود و دسترسی من به هدایت خداوند هر روز آسانتر و بهتر میشود
امروز خدا را شکر میکنم که آرامش در زندگی دارم چون توانستم تا حدودی ذهنم را کنترل کنم و فرکانسهایم را در جهت خوب قرار بدم و همه چیز به خوبی پیش برود و از دریافت نعمت خداوند نزدیکتر و بهره ببرم یکی از راههای من در مورد این باور خداوند که تکرار میکنم قدرت سپاسگزاری است که هر روز بابت همه چیزی که در زندگی دارم و آن را انجام میدهم من را به نعمت و ثروت نزدیک میکند و باور من از خداوند مهربان و رزاق است که با درک این باور همیشه مهربانی و روزی آن هم در زندگی من سرازیر میشود و باید همیشه روی این باور کار کنم چون نگاه من از خداوند همین است چون کارهای من هر روز به شکل معجزه واری ساده انجام میشود و یا خود به خود انجام میشودو تمام کارهایم به آسانی انجام میشود و از وقتی نگاه من به خداوند تغییر کرد هدایتها صورت گرفت و الهامات را میتوانم دریافت کنم الان خدا میدونه که تازه بعد از این همه مدت الهامات را دارم دریافت میکنم و این قدر آرامش در زندگی دارم که خیلی راحت میتوانم ببینم و خداوند همه کارها را داره به آسانی انجام میدهد
خدا را شکر میکنم بابت این فایل ارزشمند و این سایت الهی که هر لحظه و هر کامنت و هر صحبتهاش با نام یاد خداوند است که دلهای ما آرام میگیرد
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
به نام خدا
سلام و درود فراوان بر استاد عباسمنش و تشکر فراوان دارم بابت این فایل هدیه ای ارزشمند و سرشار از آگاهی
واقعاً نمیتوانم با چه زبانی از استاد عباسمنش تشکر کنم که دری از آگاهی و توحید را با این فایل هدیه بر روی ما گشودند.
چقدر زیبا استاد عباسمنش بیان کردند که آنگونه که ما خداوند را باور میکنیم به مسیر درست هدایت میشویم و خداوند میفرماید که کسانی که از هدایت من پیروی میکنند نه غمی بر آنها هست و نه اندوهگین میشوند.
و ما با توجه به نعمت ها و زیبایی ها نعمت ها و زیبایی های بیشتری را دریافت میکنیم و اگر در مدار شکر گزاری باشیم اتفاقات سختی را هرگز تجربه نمیکنیم واگر اتفاقات کوچکی رخ بدهد برای آن است که خواسته های خود را بشناسیم.
مانند دوست استاد عباسمنش چونکه تسلیم قدرت هدایت درونی خود بود بازگشت که سررسید خود را بردارد و همان موقع که رسید متوجه شد که سارقان برنامه ای دزدی از او را داشته اند واگر کمی دیرتر میرسید بیشتر سرمایه اش نابود میشد.
وقتی که مانند استاد عباسمنش تسلیم خواسته خداوند باشیم ما روی شانه ای خداوند نشسته ایم و خداوند به بهترین شکل ممکن کارهای مارا انجام میدهد و زندگی ما روالی زیبا دارد و کلی حال خوبی داریم،اما اگر همیشه دنبال جنگیدن باشیم زندگی ما روندی سینوسی دارد،یک بار پیروزی،یک بار شکست و…
شاید در ظاهر زندگی خوبی باشد اما پایان آن ثروتی که با جنگ و پایمال کردن احساس خوب خود به دست بیاید به ما خوشبختی نمیدهد.
وقتی که تسلیم خواسته خداوند باشیم اتفاقات معجزه آسا برای ما به راحتی رخ میدهد،مانند آن شخصی که برای کمک کردن به استاد عباسمنش آمد و گفت که بیش از 90./.کشور ما مسلمانان هستند و گفت که در مسیر مشغول گوش کردن سوره مبارکه یوسف بوده است و این شانس را آورد که به بهترین شکل جواب سوالات خودش در مورد دین اسلام را از دهان استاد عباسمنش بشنود.
واقعاً سوره یوسف خیلی برای من درس زندگی داشته است و مانند فایل های استاد که هربار که مجدد گوش میدهم چیز تازه ای را یاد میگیرم،با هربار مطالعه ای سوره مبارکه یوسف درس هایی ارزشمند برای زندگی خود یاد میگیرم.
آنجا که حضرت یوسف خواب اش را برای پدرش تعریف میکند و حضرت یعقوب میفرماید که خوابت را برای برادرانت تعریف نکن،شاید که به خاطر حسادت شان باعث مرگ تو بشوند به من یاد داد که صحبت کردن درباره ای دوره های استاد عباسمنش و خواب ها و الهاماتی که از جانب خداوند دریافت میکنیم با افراد ی که در این فضای فرکانسی نیستند اشتباه است و هزاران درس دیگری که من از سوره مبارکه یوسف یاد گرفتم.
خدایا تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم.
لبتان خندان
احساس تان عالی
قلب تان سرشار از احساس شکرگذاری
باشد
انشالله…
خدانگهدار.
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و همه دوستان نازنین در گروه بزرگ عباسمنش
چندوقتیه با وجود اینکه در دروه 12 قدم هستم و نتایج زیادی هم گرفتم در ابعاد مختلف اما توی بعد مالی هنوز به اون نقطه مطلوب نرسیدم.
خیلی درگیر این موضوع بودم که ترمز مخفی ذهنم چیه؟ رفتم فایل های مربوط به ترمز مخفی ذهن درباره ثروت رو دیدم و کامنت های دوستان رو هم خوندم ولی بازم درگیر پیدا کردن پاشنه آشیلم بودم تا اینکه این فایل استاد رو دیدم و جرقه توی ذهنم زده شد.
به خودم گفتم محمد اینه پاشنه آشیلی که دنبالش بودی تو شاید فکر میکنی فقط روی خدا حساب باز کردی ولی وقتی یه مشکل مالی برات پیش میاد چی توی ذهنت میگذره؟!!!
وقتی جواب این سوالو دادم فهمیدم توی مشکلات مالی مدام دنبال راه حل های دم دستی و پیش پاافتاده ام، وقتی گیر میکنم دنبال اینم که یه کاری باید انجام بدم مهم نیست چیه فقط باید برم سراغ انجام یه حرکتی که مشکلو حل کنم و در خیلی از مواقع راه حل من منتهی شده به بدهی بیشتر!!!!
به خودم گفتم تو به قادر بودن، رزاق بودن، رحمان بودن، رحیم بودن، به اینکه خدا قدرت خلق زندگیمون رو داده دست خودمون؛ باور نداری واسه همینه که درجا میزنی توی بحث مالی!!!
و الآن 3 روزه هر روز این کلیپ استاد رو میبینم و باورهاشو تکرار میکنم تا ملکه ذهنم بشه، تا غبار روی آینه قلبم رو پاک کنه و فرمون زندگی رو بدم دست خود خدا.
اینقدر از بچگی شنیدیم دور وریامون گفتن اینقدر بدبختی کشیدیم تا به اینجا رسیدیم توی پس ذهنمون حک شده پول درآوردن سخته باید دویید، باید زجر کشید، کسی مفت به جایی نرسیده و….
چقدر ما آدما ذهنی و فرکانسی هستیم اما خبر نداشتیم.
ای کاش جای هر درسی توی مدرسه این مطالب رو یاد میگرفتیم.
حالا هر روز خدا رو بخاطر نعمتهایی که دارم سپاس میکنم، اینکه نفس میکشم، همسر خوبی دارم، پسر گلی دارم، شغل مورد علاقمو دارم انجام میدم و آدمهای منفی زندگیم از نزدیک تا دور، از زندگیم رفتن بیرون و تمرکزم روی آموزه های استاده.
حالا هر لحظه ذهنم و قلبم رو آروم میکنم تا بتونم الهامات الهی رو دریافت کنم. خدا خودش گفته من مدام هدایت میکنم شما رو، حالا چجوری میتونم هدایتها رودریافت کنم؟ وقتی توکلم بخداست. کی توکلم بخداست؟ وقتی آرامش دارم، وقتی از استرس ونگرانی به دورم. خداوند میدونه من چی میخوام و راه حل رسیدن به خواسته هامو میدونه، من با این عقل ناقصم چرا باید دنبال راه حل خواسته هام باشم؟ خب خدای رب العالمین داره همه چیو انجام میده منم. مثل استاد میخوام بشینم روی شونه های خدا و از مسیر لذت ببرم.
مطمئنم بزودی آزادی های مالی میان توی زندگیم، آسون میشم برای آسونی ها، نعمت و ثروت مثل بارون میباره توی زندگیم.
استاد عزیز ممنونم از این همه خوبی های شما، از صدای الهی شما، از چشماتون که شعله باور و ایمان ازش زبانه میکشه و قوت قلبی برای ماست حضور شما.
عاشقتم بی حد و مرز پیامبر زمانه
سلام و ارادت خدمت استاد عباس منش
چقدر این فایل عالی بود و چقدر مسیرمونو اصلاح میکنه و چقدر من به شنیدن این صحبتها نیاز داشتم . استاد جان اخیرا اتفاقی واسم رخ داده که دوست داشتم داخل سایت بنویسم . بعد از اینکه ذهنم از روی خواسته قبلیم برداشته شد و بهش رسیدم تمرکزمو روی ثروت گذاشتم و سعی میکردم باورهای خوب بشنوم و بسازم و از خداوند هدایت میخواستم که مسیرمو اصلاح کنه و چند روزیه که نشانه های خیلی خوب میبینم اولین نشانه اینه که من ده سال پیش که خیلی خیلی آدم پرخاشگر و نامناسبی بودم برای یه سفر زیارتی اسم نوشتم که کلاهبرداری بود و بعد ازون گفتن دیگه این پولها برنمیگرده و منم بهش فکر نمیکردم و فقط ازش درس گرفتم و من حتی شمارمو عوض کرده بودم و کسی شماره جدیدمو نداشت چند روز پیش برادرم زنگ زد که فاطمه به من زنگ زدن و شماره کارت تورو خواستن که پول ده سال پیش برگردونن اصلا دیوانه شدم گفتم خدایا شکرت چجوری آخه من اصلا پیگیر نبودم این حتما نشونه کار کردن من روی باورامه که پولی که ده سال پیش رفت الان با کار کردن من روی خودم به راحتی برگشت و خیلی زیاد خدارو شکر کردم .
نشانه دومی که باهاش رو به رو شدم اینه که من قبلا خوابامم اکثرا منفی بودن و همش توی خوابام نگران از دست دادن بودم و غصه میخوردم خلاصه خواب خوب نمیدیدم چند شب پیش خواب دیدم که یه عالمه پول و طلا بهم رسیده و خوابش به وضوح در ذهنمه بیدار شدم گفتم فاطمه اینم نشونه س چرا قبلا ازین خواب نمیدیدی الان میبینی اینم هدایت خداونده که مسیرت داره درست میشه.
خیلی دوست داشتم اینارو بنویسم هم ردپا از خودم به جا بگذارم هم بقیه استفاده کنن ازتون سپاسگزارم استاد جان
به نام خداوند مهربانم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی و دوستان خوبم
استاد با این فایل چی کار کردی با ما .
استاد تمام بچه های این سایت این فایل و یه دوره میدونن و عاشقش شدیم واقعا سپاسگزارم واقعا سپاسگزاریم .
استاد من از وقتی با شما اشنا شدم تک تک لحظه هام روون شده
استاد با گریه دارم براتون مینویسم ، البته از سر شوق
استاد شما زندگی منو زیرو رو کردی به خدا .
مهم ترین قسمت روون شدن زندگیم زمانی بود که دخترم تو بیمارستان بستری شد و به شدت سخت نفس میکشید من بودم و خدا و دخترم همین
یادمه تمام مدت خرف های شما تو گوشم بود اینکه تو تنها نیستی
استاد از همه جا نیرو فرستاد خدا برام امبولانس و بیمارستان و تخت خالی تو ای سی یو ، همه چی
پرستارای خوش اخلاق ، انگار زمین و زمان جمع شده بودن تا من حتی به ذره احساس تنهایی و خستگی نکنم،
اروم شدن و تنها موندن بچه ی دیگم تو خونه و ….
اونجا بود که درک کردم چقدر زندگیم روون و اسون شده.
توی جزیی ترین کارها خدا به موقع میرسه
مثل امروز که خدا بهم گفت میری بیرون این شلوار و نپوش گرمت میشه و من گوش دادم و صد بار گفتم چه خوب که اون شلوار و نپوشیدم ،
مثل چند روز پیش که من خواب مونده بودم تا برم دنبال پسرم از مدرسه و دقیقا سر ساعت خواهرم که سه ماه بود به من زنگ نزده بود زنگ زد و من بیدار شدم .
مثل خریدن ماشین جدید همسرم ، وقتی من از خدا هدایت خواستم که یه ماشین خوب و عالی و هم اینکه فقط از خودش یاری میخواییم ،
باورم نمیشد تو نصفه روز تمام کارهای خرید انجام شد
طوری که خود فروشنده همه ی کارا رو انجام داد و ما در حال استراحت بودیم .
واینکه تو این مدت که من روی خودم کار میکنم چقدر ثروت و فراوانی وارد زندگیم شده بدون کوچکترین تلاش و زجر کشیدن من .
استاد نمی دونم چی بگم و چطور میتونم ازتون تشکر کنم واقعا نمی دونم .
منم از شما یاد گرفتم ثروت و نعمت باید به اسانی وارد زندگیم بشه و با زجر کشیدن کاملا مخالفم .
امروز وقتی سوار ماشین مدل بالا و جدیدمون شدم
اونجا بود که درک کردم بزرگ شدن ظرف یعنی چی .
استاد خدا شاهده لحظه ی نشد که من احساس فخر فروشی داشته باشم ،
لحظه ای نشد که خودم و بالا ببینم و مردم دیگه رو پایین.
لحظه ای نشد که نگم خدایا شکرت و هرچی داریم از تو داریم .
تازه درک کردم بزرگ شدن ظرف و دریافت نعمتها یعنی چی.
تازه درک کردم یعنی چی که باید نعمتها و ثروت و حال خوب باشه و جزیی از جهانه ، اگه نیست یه جای کار ایراد داره .
از وقتی اومدم تو این مسیر بچه هام درس خون تر شدن .
من هیچ تلاشی نمیکنم برای درس و مشق و تحصیلشون.
میرم بانک خلوته ، جای پارک همیشه هست ، مردم با من با احترام برخورد میکنن .
بچه های سایت فقط میدوونن من چی میگم
انگار از جامعه کنده شدیم ، وقتی همه از جنگ حرف میزنن و ترس دارن ، من از هیچی خبر ندارم و هیچ ترسی ندارم .
واقعا زندگیم شده اسون ترین ، من تو عمرم این قدر عاشق زندگی و جهان نبودم که الان هستم .
خدایا شکرت
استاد نمیشه با گفتن سپاسگزارم قدر دان این فایل بود .
فقط بدونین شما واقعا پیامبر زمان ما هستین و خدا رو شکر میکنم که تو این زمان و شرایط هستم و با شما اشنا شدم .
خدایا هرچقدر باعقل خودم خواستم جلو برم عقبتر برگشتم
هرچقدر بیشتر تقلاکردم ،نتایجم منو روسیاه تر کرد
هر چقدر کم رنگ کردم نقش تو رو،پررنگ شد سختیا و مشکلات تو زندگیم
هرچقدر ازاغوش گرم و امن تو دور شدم،نزدیکتر شدم به ناامنی و ظلمات
هرچقدرسخت باور کردم قدرت تورو،اسون شدم برای سختیای بیشتر
هرچقدر از رو دوش تو پیاده شدم ،هدایت شدم به مسیر سنگلاخ با پای برهنه
هرچقدر قلبم رو روی هدایتهای تو بستم،درهای مصیبتها به روی من باز شد و قسی القلب تر شدم
خدایا من باتو اسونی رو تجربه کرده ام ،من طعم هدایتهات زیر دندونم رفته ،من به رون شدن چرخ زندگیم عادت کردم ،خدایا من از چشم تو میبینم این نعمتهارو و میخام که همیشه دستم تو دستت باشه ،خودت هدایتم کردی وطعم این مدل زندگی رو بهم چشوندی من که اصلااا و ابدااا نمدونستم همچین مسیری و همچین قوانینی هست!!!
پس ادامه مسیر رو هم کنارم باش و خودت حالا که هدایت کردی ،کمک کن جز گمراهان نباشم (امین)
میخام چند تا از هدایتهای خدارو که گفته گوش دادم رو و اون جاهایی که گوش نکردم رو و چند تا از اتفاقاتی که اسونم کرده برا اسونی هارو بنویسم
چند وقت پیش برا روز پرستار مامانم گفت برو برای زن داداشت و خودت از طرف من کادو بخر ،منم یه روز قبل از تایم دندونپزشکیم رفتم و یه کم تایم کمی داشتم
اولین مغازه که ظرف واکسسوری میفروخت رفتم با این پیش فرض که اینجا کاراش متنوع و بهتره ،چندتا مدل رو انتخاب کردم ولی همش دودل بودم و نمیتونستم تصمیم بگیرم ،خلاصه هدایته هی گفت برو حالا جاهای دیگه رو ببین حالا تو مسیرته نتونستی چیزی بخری بازم میای اینجا ،ولی مقاومت ذهنم باعث شد که بگم نه بابا حالا شاید نتونم بهتر از این مدلا رو پیدا کنم حالا بزار لااقل برا زن داداشم بخرم برا خودم میرم جاهای دیگه اخه شاید قیمت جاهای دیگه بالا باشه و ترس و باور کمبود باعث شد هدایت خدارو گوش ندم یه ظرفی رو انتخاب کردم گفتم کادو کن و رفتم که برا خودمم یه چیزی بخرم که البته نمیتونستم انتخاب کنم که اصلا چی بگیرم که هدایت شدم به یه مغازه که اونجا هم ظرف و اکسسوری داشت که یه ظرفی که خیییلی زیباتر و قشنگتر از ظرفی بود که خریده بودم البته تو همون سبک ولی قیمتش حتی پایین تر!!
اونم برا خودم خریدم ،و حس پشیمونی اومد سراغم حس اینکه کاش انقدر عجله نمیکردم و عین همین رو هم برا زن داداشم میخریدم
حالا شاید خیلی تفاوت قیمت نداشت و شبیه هم بودن ولی این درس بزززززرگ رو برای من داشت،منی که از دید قانون به قضایا نگاه میکنم که ثریااااا یادت باشه هدایت خدارو گوش ندادی!!شاید الان در حد چند هزار تومن مثلا متضرر شدی ولی یادت باشه گوش ندی بیشتر ضربه میخوری ،پونت قضیه برام این بود که همیشه باید گوش به فرمان خدا باشم و براساس پیش فرضهام رفتار نکنم
یبار یادمه شیفت رفتم و منی که با قانون سلامتی پیش میرم و البته قبل از اون هم اکثرا خودم غذا میبردم و از بیمارستان نمیگرفتم ولی نمیدونم چطور شد که رفتم اشپزخونه و تو دستم یه کیف دستی کوچیک بود که ظرف غذام رو گذاشته بودم،یهو کمک آشپزبه شوخی گفت خانم حشمتی چی برامون اوردی ؟میوه ای شیرینی کیکی ووو
گفتم نه بابا هیچی ،گفت اره فلان همکارمون رو مثال زد گفت با کیف دستیش میاد برامون خوراکی میاره ،منم گفتم منو از چی میترسونید باشه من که همش شیرینی و کیک و کوکی درست میکنم خوب میارم براتون و نمیدونستن که اصلا من توی این کار هستم وکلی تشویقم کردن
خلاصه یکم ذهنم نجوا کرد که چرا گفتی الان باید یه چیزی درست کنی ببری وحرف زدن بلد نیستی ولی گفتم عیب نداره حالا یه چیزی میبرم براشون خفه شو دیگه
یه روز بعدش که تایم داشتم یه کیک کارامل گرود درست کردم و فرداش بردم براشون ،صب قبل از شروع عملهای جراحی تماس گرفتم با اشپزخونه که ببینم فلان اشپز و کمک اشپز هستن که دیدم کمک اشپز هستن ولی یکی دیگه از اشپزهامون اون روز شیفت بودن،وای حالم گرفته شد همش غرزدم که کاش امروز نمیاوردم فلانی که بهش قول دادم امروز نیس اخه چرا اینجوری شد (کلا ذهن از کاه کوه میسازه)ولی دیگه بردم که بدم بهشون و گفتم برا فلانی هم لطفا میشه نگه دارید،وقتی که کیک رو دادم اشپز پرسید قضیه چیه بهش تعریف کردم گفت چقدر خوب،اتفاقا تولد پسرم هست میشه سفارش بدم،شماره رد وبدل کردیم و گفتم ادرس پیجم رو میفرستم و ایشون هم گفت مدلش رو با همسر و پسرش انتخاب میکنن خبرم میکنه
وااای خدایاااا نمیدونید چه حالی داشتم
یه فلش بک زدم به این قضیه هدایت خدا اصلااا بهت زده شده بودم ،چطور انقدر دقیق چطور این همزمانی هارو انجام میده ،اخه من مدتهااا بود اصلا اشبزخونه نمیرفتم اخه چه بشه که دقیقا امروز این اشپزه شیفت باشه ،اخه دیدن کیف دستی تو دستم باعث بشه اون حرف رو به شوخی بهم بگن چطورهدایت خدارو گوش دادم و دودوتا جهار تا نکردم و براشون رایگان کیک درست کردم اوردم اینجوری خدا جواب داد
یه کیک وزن بالا ۴ کیلو بهم سفارش دادن مدلش رو هم از تو پیجم که کیک فوتبالی بود انتخاب کردن البته استقلالی بودن و مابقی کارو به خودم سپردن ،موقع درست کردنش هم واقعااااا هدایت خدابود که وقتی با قالبهای که داشتم درست کردم دیدم وزن کیک کمتر شد از خدا طلب هدایت کردم یهو گفت ٢ طبقه کن!منم گوش دادم انجام دادم و چقدددر زیبا شد یه شال ابی درست کردم عکساارو چسبوندم ونوشته پسرم تولدت مبارک
خلاصه خیلی خیلی قشنگ شد و بیشتر از همه این هدایت خدا برام میلیونها بار ارزش داشت و بارهاااا برا خودم مرور کردم
دوسال قبل خواهرم دیسک کمرش رو عمل کرد،این قضیه رو هم بگم که خدا چقددددر بفکر اسایش من بود که بااینکه تبریز دکتر میرفتن ولی دو ماه قبلش دخترش گفت باید بیای تهران و اینجا جراحی کنی هم بهت برسم هم اینجا دکتر خوبی سراغ داریم ،خلاصه چقدر خداروشکر کردم که واقعا بفکر من بود که اگه اینجا میخاس عمل بشه خوب هم خیلی روزا باید میرفتم که از مهمونا که برا عیادت میان پذارایی کنم هم تو دوا درمونش کمک دست باشم و تو اون روزای جراحیش اون اذیت شدن و درد ووو باید ببینم خوب بالاخره هم ناراحت میشدم هم وقتم تلف میشد هم مدام تو معرض وردیهای بدی قرار میگرفتم و بعداز دوماه خونشون برگشتن که حالش بهتر بود که من نمیدونید چقدر بابت همین اسونی که برام خدا ترتیب داده بود شکر میکردم ،برای روزای فیزیوتراپی گاها که همسرش نبود من وقت داشتم ازم میخاستن ببرم و من هم میبردم و کارش زود انجام میشد یا اون تایم من میذاشتمش خودم میرفتم دنبال بعضی کارم و اینجوری تا حدی ذهنم رو که میخاست حالم رو بد کنه ساکت میکردم
یه روز که رفتم دنبالش ببرمش،گفت مستاجر قبلیشون اومده عیادتش بیا فعلا بالا تا به ربع دیگه میریم،بازم ذهن خواست ادا دربیاره که ببین داره تایمت اینجوری تلف میشه،حالا باید برم بالا منتظر باشم که کی بریم کی برگردیم ولی سریع گفتم حتما حکمتی داره یه سر برو بشین حالا میرید دیگه خلاصه غرزدنم کنترل شد
توی اون مدت کمی که خونشون بودم با دختر همون مهونشون یکم حرف زدیم اصلااااا یادم نمیاد چطور شد که متوجه شد من تو کار قنادی هستم ،ادرس پیجم رو خواست و گفت برا تولدم سفارش میدم
که دوهفته بعد سفارش داد و من باز هم از هدایت خدا تو شگفتی بودم و چقدر این همزمانی ها دقیقه چقدررر واقعا خوب نگه داشتن حست ،نتایج عالی رو رقم میزنه برات
حتی امسال هم برای تولد دوستش هم به من سفارش داد
چقدر زیاد بوده که خدا اسونم کرده برا اسونی ها
تو اتاق عمل بعضی روزا که شلوغ بوده حسم رو خوب نکه داشتم ومث بقیه غرنزدم یا گفتم امروز هم میگزره وبا این نگرش ،باورتون نمیشه بخداااا اتفاقات جوری رقم خورده که بعضی عملها کنسل شده یا اصلا سر عمل طولانی و سخت من نرفتم اصلا روزی که کفتیم تا غروب باید کار کنیم تا ظهر تموم شده .انقدر کشیکام تو شیفت عصرو شب خلوت میشه که دیگه باور کردم خدا برا من اسایش و راحتی میخاد،یا براحتی با هدایت خداحتی لباس و وسیله ای که میخاستم رو خریدم ،به اسونی شیفتم جور شده رفتم عروسی مهمونی مسافرتی،وای خیلی زیاده دفترها پر کردم از این قضیه البته تو مواردی که پاشنه اشیلام بوده من اجازه ندادم و گره خورده و سخت جلو رفته
چند وقت پیش رفتم دندونپزشکی و یکی از دندونام قرار بود ایمپلنت بشه،یکی از دندوناهم که کمی سوراخ شده بود که برای درمان اون هم نوبت گرفته بودم،وقتی روی این دندونم کار میکرد اصلا دکتر باورش نمیشد که تا این حد وضعش خراب باشه فک میکردیم با پر کردن حل میشه،حتی پرسید درد نداشتی گفتم یبار مختصر فقط،چندین بار گفت که به عصب رسیده عفونت داشته خیلی اوضاعش ناجوره و تو دو سه مرحله باید کار کنیم روش،گفت اگه یهو. دردش میگرفت امونت رو میبرید و بشدددت درد میگرفت شانس اوردی واقعا!!
من همون لحظه و حتی بعدش بارهاااا از خدا سپاس گزاری کردم که خدایاااا تو پشت پرده هم داری کار خودتو انجام میدی حتی خواسته هایی که ازت نخواستم رو خودت اجابت میکنی،نعمتهای به ما میدی که اصلاااا حواسمون نیس
فک کن اگه نصفه شب یا اگه روز تعطیل و یا شیفت بودنی یا حالا کلا تو موقعیتی دردش میگرفت چقدررر قرار بود درد بکشم تازه با مسکن هم تا حدی جواب میگرفتم حالا تا اقدام به درمان کنم کللی باید عذاب میکشیدم ولی تو اسونم کردی برا اسونی
یکی از شکرگزاریهای هرروزه من اینه که خدایا بابت نعمتهایی که بهمون دادی وما ازشون غافلیم ینی اصلاا تا اخر عمرمون ازشون استفاده هم کنیم بازم هرچقدر بخایم فک کنیم اون نعمت بیادمون نمیاد ،نه اینکه کفور باشیم عمدا نه،اینکه اصلا متوجهش نمیشیم،شککرت
یکی از اسونیهای خدا برام این بوده که الان چهار سال میشه که خدا یه مستاجر عالی به سمتم هدایت کرده ،که هرسال بررررراحتی بدون جر وبحث و حتی دیدن همدیگه تو مشاور املاک قرار رو تمدید میکنیم و با قیمتی که من ساجست میدم حالا یه ذره بالا بایین موافقت میکنن و فقط هرکدوم هرزمانی که تایم داشتیم قرار داد رو میریم امضا میکنیم ینی تلفنی به ایجنت میگم مینویسه و اماده میشه فقط امضا میزنیم همییین چون بارها شده که من بابت همین اپارتمان همین مستاجر خوب شکر کزاری کردم
البته قبل از ایشون وقبل از اینکه انقدر فرکانسم به خدا نزدیک باشه دو سال مستاجری داشتم که دیر پول رو میزد یا همش همسایه ها شاکی بودن هربار استرس و درگیری ذهنی داشتم اصلا مدارم پایین بود اونا هم تو مدار اینکه فعلا پول نداریم و این بهونه ها،مستاجر الانم خودش کارافرینه ثروتمندت اصلا خونه داره برا خودش میسازه ولی هربار موقع تمدید میگه اجازه بدی بازم بمونم حوصله اثاث کشی ندارم البته منم خیلی قیمت غیر عرف نمیگم ولی الان به هرکسی میگم میگن خوب رهن و اجاره دادی افرین ،اینم از لطف خدا بوده
ازاین مثالها خیلی زیاد دارم ولی دیگه تا این حد بسنده میکنم اگه ویس بود تا چندین ساعت مستفیذتون میکردم
خدایا شکرت بابت تمام مهربانی هایت
سلام ثریا جان
خیلی خیلی لذت بردم از کامنتت
چقد خوب نوشتی واضح توضیح دادی
اینا باعث میشه من باور کنم ک واسه مشتری نیاز ب گفتن ب اینواون نیس
چقد عالی خدا هدایت کرده مشتریهارو ب سمتت
واسونی ها رو برات رقم زده
زحمتهات کم شده
خداروشکر میکنم ک در مدار شنیدن این فایل وخواندن کامنت شما ودوستان عزیزم بودم
روزهایی ک تو مسیر باشی همش راحت پیش میره
حتی شوهرم زنگ میزنه غذا درست نکن ک من دلم میخات براتون کباب بیارم یا غذا بیرون بر بگیرم
دخترم خودش تکالیفشو انجام میده ومیگه مامان خودم بلدم
افراد نامناسب کلا غیبشون میزنه
نوزادم همش خابه اون روز یا خندونه وبازی میکنه تنهایی
کارهای خونه اینقد کم میشه وراحت انجام میشن
یک هدیه گیرم میات یا پولی بصورت هدیه میات ب حسابم
با شوهرم خوش میگذره هم شوهرم هم دخترم عاشقانه بغلم میکنن منو میبوسن
مادرم برام صبحت بخیر وبوس واحوالپرسی بدون هیچ توقعی میفرسته
مشتری واسه کارم میات وپول نقد میده
کلی زیبایی توی تلویزیون موبایل وبیرون میبینم
وقتی هم یکمدت اینجوری پیش بره بمببببب
اتفاقی ک میفته به یکی از خاسته هام میرسم وباز خوشحالتر میشم
وبرعکسش هم بوده ک ناخودآگاه دور شدم آرام آرام
اما با اولین کسالتهام وبحث هام میفهمم یعنی منکه هیچکاره ام خدا نشانه هارو میفرسته از مسیر خارج شدی بنده ی من
وتمام سعیمو میکنم بیام تو مسیر ک میدونی دوسه روز اول سخته بخاطر اینکه چندین ساله اونجور فکر کردیم وگرایش ما بیشتر سمت منفی بوده
اما تلاش میکنم
وقتی میام تومسیر حالم خوب میشه دوباره همزمانیها اتفاقات خوب
حتی درآمد شوهرم بیشتر وبیشتر میشه وبرام پول واریز میکنه
خدایا شکرت بابت همه چی
سپاسگذارم ثریا جانم
برات بهترین ها رو از خدا میخام
سلام فاطمه جان
خداروشکر که کامنتم براتون مفید بوده
من خودم خیلی با خوندن کامنتها حالم خوب میشه و باورهام تقویت میشه و خیلی چیزا یادمیگیرم
ممنون که تو هم ازاسونیای زندگیت نوشتی که برام این موضوع رو تایید کرد که حتی با زندگی متاهلی که خیلیاااا مینالن،اگر در فرکانس خدا باشی،بازم زندگیت رون پیش میره
ینی مجردی و متاهلی مهم نیس ،چون شرکه اگه بگم چون بچه دارم پس طبیعیه که با سختی مثلا بچه هام بزرگ شه زمان برا خودم نداشته باشم ودر کل زندگیم رون پیش نره
با این کامنتتون خیلی این باور در درونم قوی شد چون من مجرد هستم وگاها اطرافیان همممممش از متاهلی و بچه داری گله میکنن میگن کیف کن مجردی،ولی من با دیدن الگوهالی مث شما،استاد و خیلی از همین کاربران سایت خلاف اینو به خودم میگم که اصلاا ربطی نداره به این عوامل،اگه من حالم خوب باشه اسونی رو تجربه میکنک ،فرکانس من مهمه نه مجرد یا متاهل بودنم
مرسی که برام پاسخ نوشتی
همیشه اسون بشی برا اسونیا عزیزم
سلام به استاد عزیز و توحیدی
سلام به دوستان هم فرکانسیم
استاد عزیز من وقتی که شما فایل درک قوانین جهان درقران کریم رو گذاشتید وکامنت دوستان رو خوندم متوجه شدم که دلیل اینکه من اینهمه برای رسیدن به خواسته ام سختی میکشیدم اما عده ای رو می دیدم که به راحتی به خواسته شان میرسندچیست
جواب اینکه من زجر کشیدن برای خواسته هام رو معنوی میدونستم .
چونکه در تقویم ایران اکثر روزهایی که به مناسبت تعطیلات گذاشتند شهادت ایمه اطهار بود و کلی تلویزیون از سختی هایی که اونها میکشیدن وتحمل میکردند ومورد ستم قرار میگرفتند صحبت میکرد و من چون خودم رو مذهبی میدونستم عاشقانه میدیدم وگاها گریه میکردم .
مادرم که لباس مشکی میپوشید و اجازه نمیداد زیاد خونه رو آب وجارو کنیم میگفت گناه داره .وشروع میکرد به سختی کشبدنهای انها صحبت کردن .
یا تعزیه هایی که من میرفتم و دوطفلان مسلم رو آواره میکردند و بیرحمانه کشتنشون یا هانی آواره شد . حضرت ابوالفضل دستاش قطع شد و با دهانش برای برادرزاههاش آب میبرد .
حضرت فاطمه 18 سالگی شهید شد و خونه اش رو به آتش کشیدند . مصیبت های حضرت زینب که زبانزد هست .
سختی هایی که پیامبر در شبه ابیطالب کشید وآزار و اذیتهایی که عمار ویاسر و سمیه رو کردند .
وامام سجاد که همش بیمار بود و در رختخواب بود .
حصرت ایوب وحضرت یعقوب و …. که زیادند .
چی من بر سرذهنم اوردم .
حالا شنیدیم فرعون و نمرود و پادشاهان قدیم در عیش ونوش بودند و برتخت پادشاهی مینشیتند وکارها رو خدمه برای اونها انجام میداد . وبه مردم ستم میکردند .
در ایران که میگفتند ارباب زاده ها کارشون راحت پیش میره و همش در اونور آب در عشق وحال هستند و
کم کم برای ما در ذهنمون ثابت شد که بچه مسلمان نباید روی خوشی رو تو این دنیا زود گذر ببینه بزاره واسه آخرت .
یا زمان تعیین مهریه میگفتند به نیت 14 تن معصوم 14 سکه . مسجد چهارده معصوم و…
اما فایلهای توحیدی شما خصوصا فایل درک قوانین جهان در قران کریم و تفسیر ریزبینانه شما ذهنیت شرک الود منو بهم زد .
چی میتونست مثل ایه های قران بهم ثابت کنه که پیامبران عاری از گناه نیستند وانها معصوم نیستند وانها انسانی هستند مثل همه ما انسانها . وایمانشان هم هرچقدر قوی تر باشه ترس هایشان کمتر است و توحیدی تر عمل میکنند و تفسیری که در مورد حضرت موسی وایمانش داشتید ذهنم رو شخم زد .
اگرچه من همش میگفتم طبق ایه خدا
یریدالله بکم الیسر ولایرید بکم العسر و عبارت تاکیدی درست کردم و خدامیدونه چندبارگوش دادم اما ذهن منطق میخواست واین یک آیه حریفش نمیشد .
یا در مورد نگاه قران به دنیا واخرت گنگ بودم و شروع به خواندن قران از اول کردم عقل کل رو شخم زدم و کم کم متوجه شدم یک عده انسانهای مریض ذهنی این برداشت رو بهمون دادند که پیامبران معصوم بودند و سختی اگه کشیدند به خاطر نزدیک شدن به خدا بوده است .
امامان رو کاری ندارم چون در قران مطلبی نیامده در موردشان و من اصلانمیتونم چی درسته وچی علطه که باتوجه با تحریفات یک عده ادم مریض که بخوام تفسیر یاقضاوت کنم .
و یا خود پیامبر در آیه ای از قران میگه من هم انسان هستم مثل شما که رسالت من دعوت مردم به یکتاپرستی بوده است کلی ذهنم متقاعد شد و خدا رو شکر مدتی است کارها کمی برام داره راحت تر از قبل پیش میره .
وهمچنان این مسیر رو به لطف الهی ادامه میدم که شاد زیستن و لذت بردن از مواهب الهی و راحت تر انجام شدن کارها یکی از ویزگیهای فرد توحیدی باید باشه .
والانا که دوباره دارم سربال سفر به دور امریکا رو می بینم بارها دارم به خودم میگم نگاه چقدر این دو نفر با توحیدی عمل کردن زندگی کردن در دنیا براشون لذت بخش شده وچقدر کارها براشون راحت تر پیش میره .
سپاسگزار خداوندم بابت هدایتم به این سایت توحیدی.
وسپاسگزار استاد عزیزم که عاشقانه این فایل های توحیدی را رو آماده میکنند وبه ما چگونه زیستن رو می آموزند .
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام استاد جانم.
سلام مریم جان
و سلام به همه ی دوستان عزیزم
خداوند در زمان درست من رو در مکان و شرایط درست قرار می ده
چند روزه دارم روی باورهای توحیدی کار میکنم چون به این باور رسیده بودم که همه چیز توحیده، هر چقدر روی باورهای ثروت، لیاقت و… کار کنی، آخرش می رسی به باورهای توحیدی که اگر اونا درست نباشن، قوی نباشن، چرخ زندگی روون نیست و یادم به لحظه هایی افتاد که چرخ زندگیم روون تر بوده و اون روزها دقیقا من باورهای توحیدی قوی تری داشتم
و جالبه که همین لحظه گفتم خب برای ایجاد باورهای خیلی قوی تر بیام از راهنمای عملی جلسات معروفش که درباره ی خداونده کار کنم
با کار کردن روی باور اینکه خدا صلاح و غیر صلاح نمی کنه من خواسته هایی رو تیک زدم که تا قبلش سختم بود باورشون کنم
و چون این باورا در من تقویت شد، گفتم برم سراغ راهنمای عملی
و اومدم سایت و دیدم استاد جان فایل جدید گذاشته و گفتم بازم بذار برم همون فایل 9 راهنمارو دانلود کنم و گوش بدم، اینم بعد گوش می دم
ولی هر کاری کردم فایل 9 دانلود نشد و فقط فایل جدید دانلود شد و خودبخود هم پلی شد
این اتفاق رو نشانه دیدم و چشمامو بستم و گوش دادم
تا رسیدم به این صحبت که بچه هاااا بیاین باورهامون رو درباره ی خدابررسی کنیم
خدایا شکرررررت واقعااااااا قشنگ ترین باورهایی که دنبالشون بودم، عمیق ترین باورهایی که براشون له له می زدم اینجاست
باورهایی که چرخ زندگی منو روون می کنه
و بووووووم. از امروز اونقدرررر اینارو کار کنم و کار کنم ان شاءالله که نتایجش روز به روز به زندگیم جاری بشه
از عید تا الآن چسبیدم به لیاقت و باورهای قرآنی
و اصلا خودم خودمو نمیشناسم
هنوز جای کار دارم ولی اینطوری شدم که راه می رم دسته دسته باورهای خفنی که نوشتم رو تکرار می کنم و کار می کنم و قشنگ انرژی هامو می بینم که تغییر کرده
رفتار بقیه تغییر کرده
رفتار آدما
ایمانم بهتر شده
لیاقتم داره بهتر و عمیق تر می شه
مصمم تر و جسورتر شدم
با خودم خلوت می کنم
روزی بیش از دو ساعت روی باورها و تکرار و منطق آوردن کار می کنم و اصلا یه آدم دیگه می شم
اما ریشه ش، اصلش این باورهایی هست که اینجا مطرح شده. باورهای ایمانی، باورهایی درباره ی خداوندـ
باورهایی که باعث می شه چرخ زندگی روون بشه
این درخواست من بوده که الآن پاسخ داده شده. الهی شکررررر
چون من چند روزه دارم تکرار می کنم که هر روز داره چرخ زندگی من رووون می شه
هر روز جریانی از خوشبختی وارد زندگی من می شه
و حتی صبح به خودم یادآوری کردم که ببین همین حال خوبت، نتیجه س. این که حالت چند روزه پشت سر هم خوبه و داری کنترل می کنی ذهنتو این نتیجه س. بهبود شرایط بیرون و نتایج مادی بیرون بعد از این حال خوبه
و امروز این فایل و این هدایت…. جز خدا کی می تونه باشه. الهی شکررررر
خدایا من به هر خیری از جانب تو به من برسه فقیرممممـ من نمی دونم. تو بگو. تو ببر. تو هدایت کن.
تو تنها یاری رسانی
تو تنها ولی و سرپرستی
زمام تمام امور به دست توهه
من به تو توکل کردم
و من فقط روی وعده های تو حساب کردم
خدایا شکرت.
استاد جانم، خداروشکرررر می کنم که شما استاد من هستی
که خودآگاهی رو با شما یاد گرفتم
از شما، مریم عزیز و دوستان عزیزمممم بی نهایت سپاسگزارمممم و خداروشکر می کنم که اینجا هستم و عاشقانه دارم دنبال می کنم.
به نام هدایت الله
با سلام خدمت استاد و خانم شایسته و همه دوستان خوبم در این سایت الهی
خدا را شکرت با فایل جدید درک ما از خداوند چقدر لذت بخش و فوق العاده بود گوش کردن این فایل هم میتواند چرخه زندگی ما را هم روانتر کند چه برسد به عمل کردن آن اما درک من از خداوند به باورهای من بستگی دارد و آن نگاه ما به خداوند است که ارتباط ما را متفاوت میکند این نیرو که همه چیز را خلق کرده و حاکم کل کیهان است نعمتهایش همیشگیست و میتواند ما را به یاد بیاورد که خداونددر هر لحظه ما را هدایت میکند من وقتی زندگی خوبی داشته باشم نعمت و ثروت وارد زندگی من شود قطعاً او هم خوشحال میشود و من هم احساس آرامش و اطمینان بیشتری پیدا میکنم
و این هدایت برای کسانی است که قلب آرام دارند و احساس شور و اشتیاق در قلبشان بیشتر است اما توکل کردن به خداوند ما را به آرامش میرساند چون او قادر مطلق است چون جهان بر پایه هدایت است و این ما هستیم که باید اجازه بدهیم ما را هدایت کند چون مسیرها را در زندگی ما تا الان باز کرده و تا ابد هم باز خواهد کرد و مسیر را به ما نشان میدهد و این درک صحیح ما از خداوند باعث میشود زندگی آرام و چرخه زندگی ما روانتر باشد و همه اینها برمیگردبه ورودیهای ما که چقدر تمرکزمون روی خوبیها و زیباییهای جهان است تا شرایط هم برای ما با باورهایی که خداوند نسبت به خداوند داریم آسان پیش میرود و دسترسی من به هدایت خداوند هر روز آسانتر و بهتر میشود
امروز خدا را شکر میکنم که آرامش در زندگی دارم چون توانستم تا حدودی ذهنم را کنترل کنم و فرکانسهایم را در جهت خوب قرار بدم و همه چیز به خوبی پیش برود و از دریافت نعمت خداوند نزدیکتر و بهره ببرم یکی از راههای من در مورد این باور خداوند که تکرار میکنم قدرت سپاسگزاری است که هر روز بابت همه چیزی که در زندگی دارم و آن را انجام میدهم من را به نعمت و ثروت نزدیک میکند و باور من از خداوند مهربان و رزاق است که با درک این باور همیشه مهربانی و روزی آن هم در زندگی من سرازیر میشود و باید همیشه روی این باور کار کنم چون نگاه من از خداوند همین است چون کارهای من هر روز به شکل معجزه واری ساده انجام میشود و یا خود به خود انجام میشودو تمام کارهایم به آسانی انجام میشود و از وقتی نگاه من به خداوند تغییر کرد هدایتها صورت گرفت و الهامات را میتوانم دریافت کنم الان خدا میدونه که تازه بعد از این همه مدت الهامات را دارم دریافت میکنم و این قدر آرامش در زندگی دارم که خیلی راحت میتوانم ببینم و خداوند همه کارها را داره به آسانی انجام میدهد
خدا را شکر میکنم بابت این فایل ارزشمند و این سایت الهی که هر لحظه و هر کامنت و هر صحبتهاش با نام یاد خداوند است که دلهای ما آرام میگیرد
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
این جلسه واقعا در مورد من و اتفاقات زندگی خودم بوده است
همیشه به دنبال دیگران بودم
همیشه به این فکر می کردم که باید فلان شخص باشد تا من به موفقیت برسم
هر زمان که من قدرت را به دست دیگران می دادم من بیشتر و بیشتر درگیر مسائل و مشکلات می شدم
اما و اما از زمانی که دل به خدای خودم سپردم
روند انجام شدن کارهای خودم را به دست او سپردم
از او کمک گرفتم
خدای مهربان هم آنچنان دستهای من را می گرفت که واقعا آب در دل من دیگر تکان نمی خورد
خدای مهربان جوری به من کمک می کرد که دیگر هرگز نگران هیچ چیز نبودم
واقعا همه چیز برای من بصورت همزمانی رخ می داد و تمام کارهای من بخوبی و آسانی به جلو پیش می رفت
جوری کارهای من جمع و جور می شود که خودم باور نمی شد که به این راحتی کارهای من بخواهد انجام بشود
اکنون می دانم که هر زمان که دل به خدای خودم بسپارم
از او کمک بگیرم
خدای من هم به راحتی و آسانی من را جلو می برد
یادم می آید که زمانی که می خواستم کسب و کار شخصی خودم را به جلو ببرم
زمانی که می خواستم مغازه را تجهیز کنم
همه به کمک من آمدند
همه جوری به من کمک کردند که واقعا خودم باورم نمی شد
دوستان کارهای من را انجام می دادند
یا پول نمی گرفتند و یا اینکه به من تخفیف های عالی می دادند
اینها واقعا برای من دستهای او بودند
اینها همگی برای من واقعا عالی و فوق العاده است
می دانم که خدای مهربان همیشه در کنار من است
می دانم که او برای من می تواند همه چیز باشد
او برای من بهترین و برترین کمک کننده باشد
او برای من بزرگترین یاری دهنده است
او برای من بزرگترین دست است
اکنون واعقا به خوبی به این درک رسیده ام که او می خواهد من خوشبخت بشوم
او می خواهد که من را هدایت کند
او می خواهد که به من کمک کند
اصلا اکنون به این درک و باور رسیده ام که خدای من همیشه از خوشحالی و حال خوب من خوشحال و سرحال است
خدای من همیشه از کمک کردن به من لذت می برد
خدای من همیشه در حال هدایت کردن من است
من باید روی خودم و باورهای خودم را کار کنم
نعمت های اطراف خودم را ببینم
قدرددان آنها باشم
بدانم که همه چیز برای من آفریده شده است تا من کیف کنم و حال ببرم
زمان بندی خدای خودم را بارهای بار اکنون در راه اندازی این کسب و کار خودم دیده ام
دیده ام که چطور نجار و برق کش را برای من مهیا کرد تا من بتوانم به راحتی کارهای خودم را جلو ببرم
هر وقت در شروع روز از او کمک خواسته ام آنچنان به من کمک کرده است که خودم گیج و مبهوت می شدم
جوری راه را برای من باز می کند که بی هیچ دردسری من می توانم جلو بروم و لطمه ای به من و کار من نخورد
این فایل به نظر من خود یک دوره خداشناسی کامل و قوی و فوق العاده است
دقیقا در این جلسه یاد قدم نهم استاد عزیز افتادم
هر چه بیشتر و بهتر روی این باورها کار کنم خدای من راحت تر و بهتر به من کمک خواهد و من نشانه ها رو راحت تر
می توانم دریافت کنم
کافی است که من اعتماد کنم
کافی است که من خودم را به او بسپارم
از او کمک بخواهم
روی او حساب باز کنم
در این میان حس خوب سپاسگذاری و رضایت را در خودم تقویت کنم
همیشه دنبال بهتر شدن روند زندگی خودم باشم
این درس و این نکته را همیشه و همیشه با خودم تکرار می کنم چکار کنم که از این راحت تر و آسان تر به خواسته های خودم دست پیدا کنم
چکار کنم که به آسانی و حال خوب بتوانم به هر چیزی که می خواهم دست پیدا کنم
همه چیز به آسانی و راحتی
همه چیز با حال خوب و با بهترین و بی دردسرترین راه و روش
من باید اینگونه به خواسته های خودم دست پیدا کنم
این اکنون به باور من تبدیل شده است و همیشه به دنبال آن هستم تا بتوانم به سادگی و راحتی به هر چیزی که آروز دارم دست پیدا کنم
ممنون استاد عزیز هستم که همیشه چراغ راهنمای زندگی من است
هرچه بخواهم به من داده می شود به شرط آنکه ذهن و باور و ظر ف وجودی خودم را بزرگتر کنم
می دانم که می شود چرا که بارهای بار برای من رخ داده است
می دانم که می توانم و به دست خواهم آورد چرا که بارهای بار برای من رخ داده است
اینها بزرگترین درس برای من است
اینها بزرگترین نکته هایی است که هر چه بیشتر در زندگی خودم آنها را بکار ببرم بی شک بهتر و راحتر موفق تر خواهم بود
آرامش من بیشتر خواهد بود
حال من بهتر و خوبتر خواهد بود
اینها برای من خیلی ارزشمند است و من بی شک موفقیت از آن من خواهد بود
سپاس از خدای هدایتگر خوب خودم
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سپاس فراوان به تو ای خدای مهربان
سلام و درود به شما استاد عزیز و اسطوره واقعی
سپاسگزارم استاد برای فایل های بسیار ارزشمندی که همواره ما را به خداوند نزدیک تر میکند
و در مسیر درست هدایت میشویم
توکل به خداوند و سپاسگزار پروردگارم هستم
که همواره هدایت گر ماست
خداوندا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می جویم من را هدایت کن به راه درست به راه کسانی که به انها نعمت داده ای
ممنون و سپاسگزارم استاد توحیدی و همچنان برای ما الگوی بسیار درست کار در مسیر درست الهی هدایت کننده هستین به درستی و پرستش الله مهربان
خدای وهاب به یکتاپرستی که تنها مسیر درست و حقیقت الهی است پروردگارم بینهایت سپاسگزام
استاد یکتا پرست من از شما خیلی خیلی سپاسگزارم