ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1128 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مجتبی محجوب گفته:
    مدت عضویت: 1914 روز

    به نام خدای مهربان سلام

    خداروشکر که قدرت خلق زندگی خودم رو به من داده

    استاد بی نهایت از شما سپاسگزارم

    بخش اول

    چند روز پیش جلوی بخاری دراز کشیده بودم و به خودم گفتم که خب الان به چی فک کنم که بتونم به قانون بهتر عمل کنم

    و دیدم یه مقاومتی درونم هست ،گفتم بزار با خودم راحت باشم ببینم چه خبره ،وقتی که رها کردم خودم رو و بررسی کردم دیدم که این سوال تو ذهنمه

    خدایا آیا واقعا برای رسیدن به هر چیزی باید انقد سختی بکشم ؟

    باید آیا برای هر چیزی فشار و سختی و عذاب و زجر باشه؟

    چرا انقد باید برای هر چیزی اذیت بشم و یا انقد دست نیافتنی باشه برام؟

    و خب وقتی که دیدم ذهنم به جایی نمیرسه و داشت احساسم بد میشد رها کردم و گفتم که الان دیگه وقت فک کردن نیست چون احساسم داره بدمیشه و این خطرناکه و رها کردم و خوابیدم

    تا امروز که این فایل رو گوش دادم ،همون اول فایل خداوند جوابم رو داد ، که بفرما ، دلیل سختی کشیدن هات من نیستم ،افکار خودت هست

    وقتی که استاد گفت که نوع نگاه شما به خداوند هست که باعث سختی کشیدن شما یا راحت انجام شدن کارهای شما میشه

    من به فکر فرو رفتم

    چرا به فکر فرو رفتم ؟ چون طبق تجربه از گوش دادن به فایلها به این نتیجه رسیدم که گوش دادن خالی فایده نداره و فقط گوش دادن خالی و تعمق نکردن و جاهایی که احساس رو بر می انگیزه اگر مکث نکنی و کامنت ننویسی و با خودت حرف نزنی ، میشه شبیه یه روز تعطیل که نشستی و یه فیلم قشنگ گذاشتی و داری تخمه میشکنی و لذت میبری و تمام

    و بعد از اون فیلم یادت میره که اصلا چی بود و چی شد

    من که به این نتیجه رسیدم

    بخاطر اون ده دقیقه بیشتر نتونستم فایل رو گوش خالی بدم

    وقتی که استاد به اینجا رسید که نو ع نگاه ما به خداونده که باعث راحتی انجام کارها در زندگی و سختی کشیدن میشه انگار دوزاری من افتاد

    گفتم عه پس اینه

    اینجا بود که تمرین جلسه اول ثروت 1 برام منطقی تر شد ، گفتم راست میگه ها ،اگر واقعا همه چیز نوع نگاه من به خداوند هست پس دیگه شغل خاص مفهومی نداره برای ثروتمند شدن ،موقعیت خاص معنی نداره ،سن معنی نداره ،جنسیت معنی نداره

    واقعا وقتی که خوب فک میکنم متوجه میشم که دقیقا نوع نگاه من به زندگی و خداونده که داره کارها رو رقم میزنه ، نه شغل خاص ، نه جنسیت ، نه عدد سن ،نه موقعیت مکانی ،نه شرایط

    پس دلیل فقر من اینه ، درسته ،همینه ، دلیل اینکه با عذاب و سختی به خواسته های کوچیکم میرسم اینه ،خواسته های بزرگ رو که اصلا بی خیالش شدم از بس که سختی داره برام

    ولی الان درک کردم که خداوند در هر لحظه داره من رو هدایت میکنه

    خداوند میخواد که من ثروتمند بشم ، چون ماهیت جهان بر این مبنا طراحی شده

    استاد گفت که من هر روز سعی میکنم که به یاد خودم بیارم که خداونده که داره کارها رو انجام میده و نوع نگاه من به خداوند هست که عامل هست

    چند وقته که دارم تمرین میکنم که همه چیز رو در ذهنم از خداوند ببینم و ادمها رو در ذهنم کوچیک کنم

    ولی در بیرون بیشترین احترام رو میزارم و بسیار مودب و با احترام و با تشکر حرف میزنم ،ولی از اونجایی که ذهنم عادت کرده که همه رو بزرگ کنه ،دائم میبینم که ذهنم میخواد که آدمها رو بزرگ کنه و همه کارها رو از اونها بدونه و من هی به خودم میگم که اینها کاره ای نیستن تو زندگی من و هیچ تاثیری ندارن ، این خداونده که داره کارها رو انجام میده

    مقاومت های ذهنم اینهاست که خجالت میکشه ،میگه که بابا این آدمه داره کار انجام میده ، حداقل تو ذهنت بزرگش کن مثل زمانی که در ظاهر احترام میزاری ، زشته اگر تو ذهنت بهش بها ندی ،و اصلا تازه متوجه شدم که خداوند اصلا تو زندگی من از لحاظ فکر من هیچ جایگاهی نداره و من الکی و طبق عادت و یا حالت ورد گونه خدارو صد میکنم و واقعا اینطور نیست که به عنوان یه حامی روش حساب کنم

    ولی خب از روزی که بهش توجه کردم انگار دارم بهتر میشم و خب باید ادامه بدم

    درک لحظه ای

    داشتم میگفتم که خدایا من رو از این چیزی که برای خودم درست کردم نجات بده

    یه حسی به من گفت که من مشکلی ندارم تو میترسی، برو رو ترست کار کن

    تو خدا خدا میکنی ولی ایمان نداری، روی ایمانت کار کن

    درک لحظه ای

    اگر من بگم که این آدمه خاص داره کار من رو راه میندازه واز خدا نبینم اگر من برم یه شهر دیگه یا یه جای دیگه که این آدم خاص نیست که ،پس کی اونجا کار من رو راه میندازه ، خب معلومه خدا

    نکته دیگه ای هست که جرقه ای زد در ذهنم این بود که استاد گفت که ما باید این باور که خداوند همه کارها رو انجام میده رو بسازیم ، یعنی لازم داریم که بسازیم ، راه دیگه ای نیست ،وگرنه با سختی به نتیجه میرسیم اونم اگر برسیم

    در صورتی که من فک میکردم که خودش درست میشه ، انگار یه انتظاری در من بود و هست که خدا خودش ردیف میکنه ، نه با این باور که ردیف میکنه ، نه یه جور انداختن گردن کسی هست

    همون نگاه میشه دیگه

    همون نگاهی که استاد میگه ما نسبت به خداوند داریم ، حالا در این جا نگاه من به خداوند کاملا معلومه که از ترس اینکه یه وقت بلایی سرم نیاره هست و گرنه ایمان توش نیست

    تا به اینجای زندگیم تا این لحظه نشده که کاری رو با ایمان به خداوند انجام بدم به صورت آگاهانه ، شاید ناخودآگاه من حرکت کردم و خب اون لحظه طبق قانون عمل کردم و حواسم نبوده ،ولی اعتبار اون رو به خداوند ندادم و دادم به سخت کار کردن و پدر در اومدن

    از وقتی که با استاد آشنا شدم تازه میفهمم که خدا کیه و قران چیه و مسئولیت چیه ،افکار و باور چی هست

    وگرنه این همه کتاب موفقیت خوندم ،همش برای این بود که برم پیش بقیه و حرفهای قشنگ بزنم که دیگران به به و چه چه کنن

    ولی الان خداروشکر به دیگران کاری ندارم و سعیم اینه که تمرکزم روی خودم باشه ،و تا جایی که میشه اگاهی ها رو در زندگیم و در مسیر خودم اجرا کنم و عمل کنم

    حتی کاری به زن و بچه و خانواده هم ندارم که بخوام بگم فلان کنید یا بهمان کنید

    چون قبلا گفتم نتیجه عکس گرفتم ، حتی جایی بوده که گفتن تو اگه مردی خودت عمل کن و من خاموش شدم

    پس باید بیشتر تمرکز کنم و از درون کارها رو به خداوند ربط بدم

    من نیاز دارم که این باور رو بسازم و اصلا راهی جز این ندارم که این باور رو بسازم که خداوند کارها رو انجام میده برای من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 52 رای:
  2. -
    علیرضا رستاخیز گفته:
    مدت عضویت: 1791 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان خوش نگرش در این سایت الهی

    الهی صد هزار مرتبه شکر که خداوند باز هم منو در مسیر درست قرار داد مسیر سرراستی که منو به خواسته‌هام می‌رسونه

    در رابطه با آسان شدن کارها من همیشه حتی برای ماه قشنگم تعریف می‌کنم از اینکه دنیا با من عادلانه تا نکرد به خاطر اینکه توی شغل قبلیم که املاک بود به شدت بهم سخت گذشت کارهایی را انجام می‌دادم که همکارام انجام نمی‌دادند و اونا به راحتی قرارداد می‌نوشتن و پول در می‌آوردند اما من نتونستم به اون درآمدی که می‌خوام برسم

    با وجود اینکه تو اون تایم روی باورهای ثروت سازم کار می‌کردم و حتی قبل‌ترشم با صحبت‌های استاد آشنا بودم اما باز هم نمی‌تونستم باور بکنم که تمام این اتفاقا به خاطر باورهای خودمه پیش خودم می‌گفتم که من که دارم روی باورام کار می‌کنم من که دارم اقدام می‌کنم من که دارم هر روز زحمت می‌کشم و خیلی سخت تلاش می‌کنم پس چرا اون اتفاقی که باید توی زندگیم نمی‌افته

    یا حتی در رابطه با لامت جسمانی من به تازگی دو بار پشت سر هم سرما خوردم و با خودم گفتم با توجه به کارهایی که انجام دادم قرص‌هایی که خوردم برای افزایش قدرت سیستم ایمنی بدنم یا حتی یه سری تغذیه سالمی که داشتم پس چرا من دوبار پشت سر هم سرما خوردم

    پس این عدالت خدا کجاست من که خیلی وقته این تغییرات رو شروع کردم چه از لحاظ ذهنی و چه از لحاظ فیزیکی اما این اتفاقا چرا باید برای من بیفته دلیلش چیه خیلی راحت حس قربانی شدن بهم دست داد گفتم که خب شاید برای من جواب نمیده شاید شانس من این بوده زندگی من این بودهو باز همون باورهای محدود کننده‌ای که دارم دارم روشون کار می‌کنم

    من هنوزم خیلی سخت به این موضوع باور دارم که شرایط واقعاً برای من عادلانه پیش نمیره و همش شرایط برام سخت پیش میره و اونجوری که باید نتیجه تلاش‌هامو نمی‌بینم

    من یه تایم طولانی به این باور داشتم که برای رسیدن به موفقیت باید زجر کشید باید عذاب کشید باید شکست‌های زیادی خورد و به هیچ عنوان تسلیم نشد

    حتی تو کودکی من می‌دیدم که بهم می‌گفتن باید قوی باشی باید بلند شی کار کنی باید سختی بکشی فکر کردی پول درآوردن به همین راحتیه چه پدرم چه افرادی که باهاشون در ارتباط بودم

    اما صحبت‌های استاد خیلی خالصانه است اینکه وقتی که روی شونه‌های خداوند بشینم و سکان رو به دست خدا بسپارم ن می‌دونه از چه راهی منو به خواسته‌هام برسونه با حس خوب با آرامش و به راحتی و بسیار لذت بخش من به خواستم می‌رسم اگر که سکان رو به دست خداوند بسپارم

    اگر که این باور رو در وجود خودم زنده بکنم که خداوند همواره داره منو هدایت می‌کنه همونطور که از ازل تمام کیهان رو هدایت کرد تا به این رشدی که امروز می‌بینیم برسه منم می‌تونه به سمت خواسته‌هام هدایت بکنه

    اگر که از قوانین استفاده بکنم فارغ از اینکه الان از نظر منطقی شاید هیچ روزنه امیدی نباشه اما اگر من به صورت باوری و استفاده از قوانین وی خدا حساب کنم به شونه‌های خدا تکیه کنم و بگم خدایا تو منو برسون توکل بر تو تو راه رو می‌دونی مسیر رو می‌دونی پس بهم بگو

    اجازه بدم اون کارها رو برام انجام بده من تحسین می‌کنم زندگی استاد عباس منشو که انقدر خواسته‌ها براش راحت اتفاق می‌افته و استاد عباس منش در بین صحبت‌هاش به چه موضوعات خوبی اشاره کرد

    اینکه زمانی که خودمون رو با دیگران مقایسه می‌کنیم انی که خودمون رو سرزنش می‌کنیم اون زمان‌ها از دریافت الهامات خداوند دور هستیم وقتی که دستاوردهای خودمونو نمی‌بینیم و مدام در حال سرزنش کردن خودمون هستیم بابت هر اشتباهمون به جای اینکه خودمون رو تحسین بکنیم برای م‌هایی که برمی‌داریم و هر کار مثبت و کوچیکی که انجام میدیم قطعاً احساسمون بد میشه و وقتی که احساسمون بد بشه از هدایت‌های خداوند دور هستیم و مسیر برامون سنگ لاخ میشه

    پر از رنج و سختی پر از دره‌های عمیق

    دیشب داشتم با ماه قشنگم صحبت می‌کردم و میگفتم نمیدونم چرا ولی حسم با این مسیری که میرم خوبه نه مشیر کار رو باور هام ، شغلی که دارم حس میکنم آیندش روشنه و برنامه ریزی هایی که در طول مسیر دارم همشون حس خوبی بهم میده ، وقتی که به جلی اینمان داشتم مسیری که میرم تزس داشته باشم از آینده حتما که مسیر برام سخت میشه

    خداوند همواره منو هدایت میکنه

    ماه زیبای من میگه من برای اینکه ارتباط برقرار کنم هیچ تلاشی نمیکنم ، برای این دوست داشته باشم هیچ تلاشه هاصی خودش اتفاق میوفته و دختره بشدت محبوبیه اما من برای اینکه صمیمی بشم با آدم ها تلاش های زیادی میکنم این فقط له خاطره اینکه خانومم به نیروی منبع متصله و باورهای خدا گونه ای داره عزت نفس داره ، اما من بخشی از وجودم داره با اون یکی میجنگه و بابت هر رفتارم خودم رو سرزنش میکنم

    حتی خانومم که انقدر منو دوست داره برای بدست آوردن من هیچ رنجی نکشید و حتی من هم برای بدست آوردن اون هیچ رنجی نکشیدم اما اگه بکله تلاش هایی که برای برقراری رابطه عاطفی از چند سال قبل نگاه کنم من واقعا عذاب کشیدم ولی زمانی که روی باور هام کار کردم انگار که جهان این ماه دچست داشتنی رو با عزت بهم تقدیم کرد چنان معجزه وار وارد زندگیم شدذهنوز که هنوز تو شوکه این اتفاقم ،

    الهی صد هزار مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 56 رای:
  3. -
    حدیث کرمی گفته:
    مدت عضویت: 245 روز

    با سلام و احترام فراوان به استاد عزیزم

    خداروشکر میکنم ک من رو توی این مسیر قرار داد و با شما آشنا شدم .این اولین باره ک من کامنت میزارم و خداروبسیار شکر میکنم ک من هم در این فرکانس بودم ک این فایل شمارو گوش بدم

    از وقتی ک توی این مسیر قرار گرفتم همه چیز فرق کرده همه کارهام خیلی راحت انجام میشن و دیگه حتی یذره ام استرس و نگرانی ندارم در صورتی ک قبلا همش نگران اینده بودم و حالم خوب نبود

    تجربه خیلی خوبی ک داشتم و همین دیروز اتفاق افتاد این بود ک من فقط اون تمرینی ک استاد توی یکی از فایل ها گفتن ک بریم و توی دفترمون بنویسیم ک من میخوام درامدم تا سال آینده 3 برابر بشه رو نوشتم و حدود یک هفته بعدش متوجه شدم ک مدیر مالی شرکتمون حقوقم رو افزایش داده و ایمان دارم ک خدا هست ک داره کارامو انجام میده و از اینجور اتفاق ها ک حتی خودم از شدت ذوق واقعا نمیدونم چیکار کنم برام میوفته و من خداروشکر میکنم ک من رو هدایت میکنه و فقط کافیه ک من توی حرفایی ک توی دفترم مینوسم و با خدا صحبت میکنم کافیه ک بخوام خیییییلی خشگل واسم میچینه و حتی بهتر از اون چیزی ک من میخواستم برام اوکی میشه

    و من هیچ موقه اون جمله استاد رو فراموش نمیکنم ک من هم خدارو میخوام هم خرمارو و ایمان دارم خداوند بسیار بخشنده و مهربانه و بهترین هارو واسه من میخواد

    خداروشکر میکنم ک من رو هدایت میکنه در همه لحظه ها و همیشه و دستم رو محکم گرفته

    از شما هم بینهایت سپاسگذارم و شما دستی از دستان خداوند هستید برای من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
  4. -
    زینب معرفی گفته:
    مدت عضویت: 1302 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلام استاد عزیزم

    من فایل تصویری رو یه بار دیدم و دوست داشتم که از احساس این لحظه ام بنویسم

    تو این چند روزه که قرآن خوندن شروع کردم همش از خداوند درخواست میکردم که کمکم کنه بیشتر باورش کنم بیشتر بهش ایمان بیارم بیشتر بهش توکل کنم همش درخواست میکردم که توحید و هر بار بیشتر توی قلبم جاری کنه بیشتر کمکم کنه ایمان مو در عمل نشون بدم بیشتر رو خودش حساب کنم با تمام وجودم ازش درخواست میکردم چون به این درک رسیدم که اگه توحید و توی تمام ابعادزندگیم داشته باشم و رفتار های توحیدی داشته باشم بقیه مسائل زندگی خود به خود درست میشه زندگی من روان میشه

    امروزم توی تمرین ستاره قطبی نوشتم که خدایا امروز دلم میخواد یه خبر خوب یه اتفاق خوبی یه چیزی که حسابی حس و حالمو عالی کنه تجربه کنم

    و وقتی وارد سایت شدم و این فایل جدید و دیدم خیلی خوشحال شدم با اشتیاق فراوان شروع کردم به دیدن فایل همون اوایل که شما شروع کردید به صحبت کردن بغضم گرفت فایل و استاپ کردم با تمام وجودم از خداوند سپاسگزاری کردم که اینقدر زود اجابتم کرد اینقدر سریع جواب درخواست هامو داد با چشمانی گریان ادامه ی فایل و دیدم استاد تک تک حرفهایی که می زدید انگار که مخاطبش فقط من بودم خیلی راحت خیلی آسان خداوند از طریق شما استاد عزیزم هدایتم کرد خیلی ساده بهم گفت باید الان تو این شرایط و موقعیتی که هستم روی چی تمرکز بزارم چطوری بهتر از قبل با کیفیت تر از قبل روی خودم کار کنم

    همین لحظه خودمو خوشبخت ترین انسان روی کره ی زمین میدونم بخاطر اینکه در مدار دریافت این آگاهی های ناب و خالص و ارزشمند قرار گرفتم

    خیلی خوشحالم و سپاسگزار

    هم از خدای خودم بخاطر این هدایت های بی نظیرش بخاطر این سریع الاجابه بودنش و هم از شما استاد عزیزم که با عشق این آگاهی های ارزشمند و بصورت رایگان در اختیار ما قرار میدید استاد واقعا با تک تک سلول‌های بدنم از شما سپاسگزارم و اطمینان دارم که این فرکانس عشق و سپاسگزاری منو با تمام وجودتون احساس می‌کنید

    همه ی فایل های شما بی نظیرن هر بار که یه فایلی میاد که اینجوری دگرگون میکنه منو میگم این فایل و باید هزاران بار گوش بدم باید آگاهی هاشو به ذهنم تزریق کنم و فکر میکنم دیگر فایلی که اینجوری بخواد رو من تاثیر بزاره وجود نداره ولی هربار شما استاد عزیزم منو شگفت زده میکنید مخصوصا فایل هایی که در مورد توحید و هدایت خداوند و تسلیم خدا بودن آماده میکنید

    این فایل و فعلا فقط همین یه بار گوشش دادم نتونستم صبر کنم دوباره گوش بدم ونت برداری کنم بعد بیام کامنت بنویسم از خداوند هدایت خواستم و دوست داشتم که احساس این لحظه مو به شما استاد عزیزم بازگو کنم

    دیروز که داشتم قرآن می‌خوندم رسیدم به این آیه که خدا میگه إذا سألک عبادی عنی فإنی قریب أجیب دعوه داعی إذا دعان

    و اینو با خودم تکرار میکردم که زینب یادت باشه خدا نزدیکه خداوند از رگ گردن بهت نزدیکتره خداوند توی قلبته همین هارو میگفتم و اشک می ریختم و بعدش به یه احساس آرامش رسیدم هر وقت که با خدای خودم خلوت میکنم عجیب به احساس آرامش میرسم همیشه هم به خدا میگم خدا خودت میدونی که فقط زمانی که باخودت حرف میزنم این جنس آرامش و من دارم و دوباره این آیه رو با خودم زمزمه کردم که آلا بذکر الله تطمئن القلوب

    خدایا باز هم بی نهایت از تو سپاسگزارم بخاطر اینکه همیشه در حق من خدایی کردی و میکنی

    استاد از شما هم بی نهایت سپاسگزارم که این آگاهی های ناب و با ما به اشتراک میزارید

    از خداوند سلامتی بیشتر، طول عمر طولانی تر وسعادت بیشتر برای شما خواستارم.

    در پناه رب العالمین میسپارمتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 54 رای:
  5. -
    داود حبیبی گفته:
    مدت عضویت: 854 روز

    سلام و درود خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته و همه دوستان نابی که در این سایت عضو هستند و از آگاهی شون استفاده میکنیم

    استاد عباسمنش عزیز خیلی خیلی ازت ممنونم بابت این فایل عالی

    وقتی صحبت درباره هدایت پیش میاد واقعا دگرگون میشم و میخوام راجب هدایت نابی که دیشب شدم یه داستانی برای شما تعریف کنم که از نظر خودم خیلی جالبه

    همسر بنده کلا خیلی دوست داره راجب گذشته و اتفاقاتی که در گذشته افتاده و سختی ها صحبت کنه و متاسفانه توی این مورد چون من هنوز نمیتونم ذهنم رو کامل کنترل کنم و توجه میکنم به کلام ایشون و یه جورایی دل میدم به دل حرفاشون خوب نتیجه میشه آخرش دعوا که البته اینو میدونم که مشکل از من هست و باید روی خودم بیشتر کارکنم و حداقل وارد مسیر حرف های ایشون نشم ولی خوب فعلا که داره پیش میاد و منم در تلاش هستم

    خلاصه این حرف ها از دیشب شروع شد و کار داشت به جنجال میکشید که یه لحظه به خودم اومدم دیدم دارم تو بد باتلاقی فرو میرم، در حال اتو زدن لباسم بودم که یه لحظه اروم گرفتم و رفتم تو خودم و گفتم خدایا خودت تمومش کن این داستان تکراری حرف های گذشته رو

    و اتفاقی که افتاد همون لحظه دختر هشت ساله من که واقعا جزو بزرگترین سپاسگزاری های من واسه وجود اونه توی همون چندثانیه ای که منو همسرم ساکت شدیم برگشت گفت آخر زندگی مرگه از لحظه الانت لذت ببر!!!!!!!!!!!!!!!

    نمیدونم این جمله چجوری به ذهنش رسید ویا قبلا اصلا شاید شنیده بود این جمله رو یا اصلا درکی داشت نسبت به این جمله یا نه ولی مطمئن بودم این حرف یه هدایت از طرف خداوند که داره از طریق این بچه یه پیامی رو به ما میرسونه و اینقدر به طور معجزه واری حال ما خوب شد و لذت بردیم از این حرفش که من ازش خواهش کردم این جمله رو روی کاغذ با اون دست خط دبستانی خودش روی یه کاغذ بنویسه ومن اون کاغذ رو چسبوندم به درب یخچال تا همیشه این جمله الهی که واقعا کل قوانین خداوند رو توی یه جمله به ما گفت همیشه جلوی چشمم باشه و کیف کنم و بره توی وجودم و درونم چقدر بغض داشتم از فرط خوشحالی که خداروشکر نترکید خخخخخ

    واون لحظه انگار همه چیز از یاد ما رفت و کلا تمرکز ما رفت یه جای دیگه و با خودم گفتم این جمله ای که از دخترم شنیدم امشب به عنوان ستاره قطبی من باید باشه و تمرکز کردم روش و چقدر، چقدر با خوشحالی و آرامش خوابیدم و صبح که بیدار شدم و دوباره این جمله رو روی درب یخچال دیدم چقدر حال خوبی داشتم و هنوزم دارم، اصلا نمیتونم وصفش کنم…

    چقدر با همسرم راجب این کلام دخترم حرف زدیم و متعجب بودیم که خدایا این حرف از کجا اومد آخه…

    خدارو شکر میکنم بابت این هدایت بی نظیر خداوند که توی لحظه ای از آرامش ذهن من اینو برای من

    فرستاد و حال مارو دگرگون کرد

    دوستان داستان هدایت خیلی داستان زیبایی ، شخصا خودم هرچقدر جلو تر میرم و تکامل خودم رو بیشتر طی میکنم بیشتر این هدایت رو درک میکنم و چقدر هم لذت بخش هست، درپناه خدا باشید باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 55 رای:
  6. -
    Maña گفته:
    مدت عضویت: 2617 روز

    استاد عزیزم سلام من برگشتم بعد از فکر میکنم حدود 1 سال تا براتون بنویسم ..

    من مانیام .. همون شاگردتون که چندین سال پیش اتفاقی با شما در ایتالیا آشنا شد .. خدارو شناخت .. باهاش عاشقی کرد .. جهان رو شناخت و مهم تر از همه خودش رو ..

    .

    استاد من خیلی کامنت نمیذارم .. اما یک روز نشده در این سال ها به شما گوش ندم .. من همونیم که لنگِ 100 هزار تومن بود و به لطف الله یکتا میلیارد ها تومن درامد براش امری عادی شده ..

    من امروز در حالیکه داشتم به استودیو زیبام در منطقه 1 تهران می رفتم توی ماشین اخرین مدلم نشسته بودم و به این فایل شما گوش میدادم و از زیبایی های خیابان ولیعصر و قهوه م و صدای دلنشین شما لذت می بردم ..

    بسیار از من این سال ها پرسیدن : استاد چطور است ؟ رمز موفقیت تو چیست ؟ و تنها یک کلمه : استمرار .. من 43 بار فقط دوره ثروت 1 رو گوش دادم و هنوز هم باز وقتی از نو شروع میکنم کلماتی رو می شنوم که قسم میخورم اولین بارر است .. دوستان جآن ، بچسبید به اموزه های استاد ، به دوره هاشون و متمرکز کار کنید روی باورهاتون و مهم تر از ان اقدام کنید .. تا مادامیکه حرف های استادرو فقط تکرار میکنید نتایج واقعی و بزرگ نخواهید گرفت ..

    استاد تمامِ تمامه بی نظیره فردیه که عاشقانه دوستش دارم در نداری هام بوده در شهرتم در معروفیت در ثروتمندیم ازادیم و هرانچه در خیال شما میگنجه .. نه فقط در ایران بلکه به لطف خدای مهربانم در خارج از مرزها از ایران تا دوبی توکیو سئول نیویورک لس انجلس و اروپا در کارم مطرح شدم و حرف دارم برای گفتن .: ایمان به رب ، ایمان به حرف های استاد ، جسارت ، قدم برداشتن وقتی هیچی از مسیر و نمیدونی ، اعتماد کردن و اقدام کردن وقتی همه میگن : دیوانه شدی .. و جلو رفتنه که از شما ثروت و سلامتی و هرانچه میخواهید میسازه ..

    بقول استاد : دنبالِ پول خرد دست مردم میگردی ؟! گنج ها دستِ اونه (خدا) ..

    خدای من چی بگم استاد ؟ چی بگم از فوق العاده بودن شما ؟ من سفری داشتم به خارج از کشوررو عکاسی اولین کالکشن برند جهانیم با یک تیم بزرگ بین المللی انجام شد .. تقریبا محال بود .. چون یک جراحی سخت داشتم و باید طراحی هامو تمام میکردم .. 53 طرح .. من تازه برگشته از عملِ 14 ساعته .. کمی هوشیار .. با دستی خالی .. هزینه هام به دلار .. دلار شد 72 تومن کشید بالا .. هزینه هام 3 برابر چیزی شد که فکر. میکردم .. تایم خیلی محدود فقط 72 ساعت .. شما بگید دوستان شدنیه ؟!

    قطعا با خوندنش میگید امکان نداره .. اماا مانیا با اون حال 24 ساعت خوابید و بعد پاشد با دست خالی شروع کرد ای پد و دست گرفتن و گفت : الله تو بگو من می کشمم .. و کشیدم و کشیدم و کشیدم و تیم اجرا کرد و پروژه گرفتم و‌ 2 برابر مبلغی که می خواستم دقیقا 3 ساعت قبل پروازم به حسابم امد .. دلار گرفتم و رفتم و پروژه به بهترین شکل ممکن انجام شد .. این در حالی بود که به صراف گفته بودم : پول جور میشه تو دلارارو جور کن .. چون مبلغ میلیاردی بود و تمام مدت شبانه روز فقط استاد رو‌گوش میدادم .. و الان نشستم توی رستوران مورد علاقم منتظرم غذام بیاد بعد یک روز پرکار و منتظرم تا کالکشنم برای اولین بار در مجله ی vogue چاپ شه .. و یک افتخار به افتخارات دیگرم اضافه شه .. در شب هاییکه هیچ نوری نبود .. ترسیدم لرزیدم اما با دست خالی شکرگزاری کردم و گفتم استاد گفته خدای من خدای کارهای ناتمامه .. شما بگویید اگر استاد استاد نیست و اگر خدا خدا نیست پس نتایج من از کجا می ایند ؟

    چشام پر از اشک شده استاد .. دوستت دارم من مانیا عاشقتم مراقب خودت و مریم جان باش

    هروز هنوزم در اینجا وب سایت میگذره

    و به شما و تک به تک دوستان افتخار میکنم

    باشد که نشانه ای باشد برای تویی که این متن را میخوانی

    ارادت – مانیا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
    • -
      مریم حسینی مطلق گفته:
      مدت عضویت: 990 روز

      بنام خدا

      سلام به مانیا جان

      چندوقته که تو باکس جیمیلام نرفته بودم و امشب گفتم برم ببینم چه خبره

      از سعیده شهریاری گذشتم

      از اسدلله زرگوشی گذشتم

      از رضا احمدی

      از سارا صمدی

      از پاکیزه بارکیزی

      و چندنفر دیگه

      ولی من یادم نمیاد چرا شمارو فالو کردم ولی اینو میدونم ی حسی در درونم گفت این جیمیلو باز کن

      از خوندن کامنتتون قلبم گرم شد

      روحم به پرواز درومد و دلم قرص تر شد به این مسیری که میرم

      این همه داره میشه

      شیطون غلط میکنه در گوشم بگه نمیشه

      بگه تجسماتت خواب و خیال

      بگه پیج خیاطیت نمیگیره

      بگه هیشکی دوره خیاطی حتی ارزون قیمتتم نمیخره

      بگه نمیتونی سوناتای مشکیتو بگیری

      بگه نمیتونی بالی و بانکوک بری

      بگه نمیتونی ویلای شخصی برای خودت داشته باشی

      بگه بگه بگه

      عاقاااا ای شیطان رجیم

      من از شر تو به خداوند پناه میبرم

      چرت نگو لطفا

      میشه بخدا میشه

      ی چیزی در مورد تجسم بگم

      یادمه چندین سال قبل ازینکه شغل دستیار دندانپزشکیمو (شغل سابقمو) پیدا کنم

      من همشششش تجسم میکردم کنکور مجدد دادم و پزشکی قبول شدم و روپوش سفید تنمه

      من بارها تجسم میکردم اون صحنه رو

      هنوز چندماه مونده بود به کنکور و دوستم از ناکجاآباد پیام داد مریم دانشگاه برای اولین بار دوره دستیار دندانپزشکی گذاشته میخای بری؟

      گفتم اره

      رفتم همه چی جور شد

      پول دوره هم جور شد

      رفتم و من کمتراز 6 ماه بدون اینکه من پیش اون دندونپزشکه رفته باشم زنگ زد بهم و گفت دوست داری بیای مطب من کار کنی

      هیچوقت یادم نمیره

      اولین شغلم بود توی بازارچه بودم و انگار داشتم بال درمیاوردم

      من حتی برای کار اقدام نکرده بودم

      ولی تجسم تجسم تجسم

      چه میکنه این تجسم

      من کمتراز چندماه توی ی مطب با روپوش سفید پزشکی بودم

      اینو مطمئنم اگر این دوره نمیرفتم پزشکی هم قبول بودم شایدم پرستاری ولی هرچی میشد من روپوش سفید به تن میشدم از بس تجسمش میکردم

      چی میشه که الان شک میکنم به قدرت تجسم و هدایت خداوند و ردیف شدن همه کارها

      نمیدونم چرا این حرفارو میزنم ولی

      اینکه هدایت شدم به کامنت شما بسیار برام دلچسب بود اینقددد دلچسب که منو ترغیب کرد کامنت بزارم و تشکر کنم بخاطر نشر موفقیتاتون

      از خداوند روزی بی حساب و کتاب برای هممون آرزو میکنم

      راستی ی چیز قشنگ برای خودم بگم که یادگار بماند

      امشب دو تا ستاره دنباله دار دیدم

      خییییلی زیبا بود

      فک کن چندلحظه رفتم تو حیاط

      من در زمان درست در مکان درست بودم

      نمیدونم چندنفر تونستن ببینن اون دو تا ستاره ای که من دیدم رو

      ولی من دیدمشون

      خداوند میخواهد که من فقط زیبایی هارو من ببینم

      خدایا شکرت

      دوستت دارم قلب من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      سارا صارمی گفته:
      مدت عضویت: 2078 روز

      سلام مانیای عزیزم

      خیلی اتفاقی کامنتت رو‌خوندم، چقد خوبه که این کامنت رو گذاشتی و خیلی شما رو تحسین می کنم برای موفقیت های که بدست آوردی …

      اینکه به آموزه ها ایمان داری و خدایی که استاد توضیح میده رو باور کردی ، خدایی که کافیه باهاش هماهنگ شی ، اونوقت زمین و زمان رو برات به هم میدوزه … اینها عوامل اصلی موفقیت شما دوست عزیز بوده

      پس چقدر سادس مسیر موفقیت ! انشالله همیشه در مسیر هم به آگاهی ها بمونی و از نتایج عالی ترت برای ما بنویسی…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      الهام وابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1530 روز

      سلام مانیا توحیدی عزیزم

      طبق عادت هرروزه ام میام به ایمیل سر میزنم ببینم کی کامنت گذاشته برم بخونم…؟

      اسم شما بود ؟؟تعجب کردم کی من ایمیل شمارو فعال کردم….

      اومدم و ارزشمند ت رو خوندم و اشک ریختمممم و لذت بردم وشمارو تحسین میکنم..

      ممنونم که از خودت رد پا گذاشتی واز خدای خوبم سپاسگزارم که منو به کامنت شما هدایت کرد که باورهای قویتر بشن که میشود.

      مگر از خدا چه میخواهم که در خدایی خدا یافت نمیشود‌‌

      با خدای ممکن همه چیز ممکنه.

      روی ماهت رو میبوسم.

      موفقیتهات بینهایت بینهایت باشه گلم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      امیر بهاری گفته:
      مدت عضویت: 2257 روز

      سلام و عرض ادب..خانم تدین پارسال یک کامنت گذاشتید اشک شوقم در اومد از خوندنش و ایمیل رو فعال کردم که اگه باز کامنت گذاشتید سایت بهم اطلاع بده پنج دقیقه پیشچشمم به ایمیلی که اومده بود رو قیمت بالای گوشیم افتاد و اومدم ایمیلو باز کردم و خوندم بازم اشک شوقم دراومد….چقدر خوبید شما از خداوند میخوام از اینی که هست آسونترتون کنه برای آسونیها وهمینجوری نعمت های لاکچری و بینظیر رو روانه زندگی قشنگتون کنه ..پارسال که کامنتتونو خوندم رفتم سایتتونم دیدم و کانال تلگرام وچقدر پر انرژی هستید وچقدر برازنده دریافت نعمت ها…خدارو شکر میکنم بابت همه چی ومخصوصا بابت حضور استاد توزندگیمون که من هم عاشقشم چون همه جا وجودش که دستی از طرف خداست تو هرشراطی باهام بوده ودوست دارم ازیه جایگاهی که آرزومه ازادی مالی واون زندگی که تورویاهامه اونجا هم حضور استاد رو تو زندگیم ببینم و طعنشو بچشم مثل شما..انشالله…ممنونم که با کامنتتون کلی قوت قلب بهم دادین و از خدا میخوام که همینجوری که هدایتمون کرده به این بهشت خودش تا اخر دستشو از روفرمون برنداره و پیش ببره زندگیمونو…خدایا شکرت…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      امینه گفته:
      مدت عضویت: 2820 روز

      سلام

      مانیای‌ عزیز چه کامنت طلایی نوشتین، استاد عزیزم شما چه شاگردان طلایی دارین

      واااای خدای من این کامنت مانیای عزیز چه کرد با من، چند بار خوندمش لذت بردم تحسین کردمش

      این کامنت به من انگیزه مثبت داد که می‌شود و حتما می‌شود

      حال خوب امروزم با این کامنت زیبا ساخته شدم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    مرتضی ازغندی گفته:
    مدت عضویت: 1158 روز

    ساعت 9 صبحه روز جمعه اس ، از ساعت 6 بیدارمو اول صبح گفتم بزار یه به سایت استاد بزنم ببینم چخبره ، دیدم به فایل جدید

    6 صبح تو یه تب جدید بازش کردم ، ساعت 9 صبحه دارم گوش میدم و چند دقیقه اولش داره پلی میشه ، همزمانم من دارم این کامنتو می‌نویسم

    خب اصولاً بچه های دهه 70 و 80 بنا به سیستم اجتماعی که خودتون دیدید تو ایران اتفاق افتاده و دیگه قراره ما بهش توجه نکنیم و کانون توجهمون رو کنترل کنیم

    یه گارد عجیب غریبی در مورد مسائل دینی ، دینو مذهب دارن

    از جمله خودم

    به شدت در مورد مسائل مذهبی گارد دارم و اصلا پیگیر نیستم…

    اکثرا هم سن و سالامم اینطورن

    ( حداقل شاید من چون تو این فرکانسم دارم مدام این مدل افرادو میبینم )

    حالا چند دقیقه اول این فایل داره پلی میشه

    و

    حاظرم قسم بخورم هیچ کس تاحالا در مورد خدا اینجوری از این زاویه باهام حرف نزده

    البته من غریبه با این شیوه تفکر نیستم ولی از حدود یکی دو سال پیش تو همین سایت با این شیوه تفکر آشنا شدم

    همون طور که گفتم

    من آدم مذهبی ای نیستم ، ولی ، اسلامو تسلیمو با سید حسین عباسمنش شناختم

    تا قبل این حتی رغبت نمیکردم برم یه خط در مورد این تیپ مسائل مطالعه کنم

    اما الان این فایل مثله پارچ آب یخ بعد تحمل یه روزه داغ وسط یه کویر داره بهم میچسبه

    و قبولش میکنم و میپذیرمش

    و معتقدم این حقه واقعیه

    نه اون چیزی که تو مدرسه بهم گفتن

    بچه ها ، خواهش میکنم ، لطفا لطفا لطفا ، این آموزشها رو بپذیرید و باور کنید

    من محصل این دوره هام

    و خودم از نظر خودم تا الان خیلی باید بیشتر نتیجه می‌گرفتم

    ولی هنوز به اون سطح نتیجه نرسیدم و متاسفانه مورد از خودمه که نتونستم بیشتر رو خودم کار کنم

    ولی همین نتایجی ام که گرفتم از نظر دیگرانی که من رو میشناسم خیلیه ، اینو دارم تو نگاهاشون میخونم

    بعد از این کامنت فایل رو دوباره با تمرکز پلی میکنمو ، می‌دونم همین امروز نشونه های جدی ای از این فایل خواهم دید

    بنده زیاده اهل کامنت گذاشتن نیستم ، نمی‌دونم داره چه اتفاقی می افته که الان این کامنتو تایپ کردم

    و خط آخرو می‌نویسم

    خیلی آسونه

    سلامتی ، پول درآوردن ، روابط ، مجوز گرفتن ، کارخونه زدن ، مهاجرت کردن به هر کشوری که میخوای و… هر خواسته ای که داری

    خیلی آسونه

    اگر که فرکانس هات با خواسته هات هماهنگ باشه…و نه در مقابلش..‌.

    خیلی آسونه

    در آخر از خدا تشکر میکنم به خاطر این که این فیس ، این شکل از خودشو بهم نشون داد و من الان تو این مسیر هستم…

    بینهایت سلامتی ، ثروت ، روابط خوب ، اتفاقات خوب ، نزدیک شدن به خدای واقعی رو برای کسی که این کامنتو نوشت ، این کامنتو داره میخونه ، و این کامنتو منتشر می‌کنه می‌خوام

    تاریخ ، 25 ، 8 ، 1403

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای:
  8. -
    آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1916 روز

    به نام خدای زیبا ،مهربون ودوست داشتنی. سلام به نابترین استاد دنیا، مریم عزیزم ودوستان هم فرکانسی ام در این سایت بهشتی.خدای مهربون رو با تک تک سلول‌های بدنم سپاسگزارم که به زیبایی وبه راحتی فرکانس های درخواست های ما رو هر لحظه دریافت می کنه وآگاهی های نابش رو برقلب وزبان استاد عزیزم جاری می کنه تا ماهایی که در مدار دریافتش هستیم به زیبایی دریافت کنیم وعمل کنیم وهر لحظه بهشت رو تو همین دنیا تجربه ش کنیم .استاد جااانم اونقدر این همزمانی درخواست هام از خداوند وجاری شدن آگاهی ها از زبان شما برام زیاد شده که دیگه سوپرایز نمیشم این یک قانون زیبا شده برای من.دارم فکر می کنم اونجایی که به قول مریم جان دکمه ی عقلم رو خاموش کردم ودکمه ی هدایت رو روشن ،دقیقا رو دوش خداوند سوار شدم واون منو به زیبایی وبا لذت تو مسیر خواسته هام پیش برد واون جاهایی که روی تجربیات گذشته م وروی عقل خودم حساب کردم اونقدر مسیر سخت وسنگلاخی پیش رفت که به نقطه ی تسلیم رسیدم .سپاسگزار خدای مهربونم که وقتی تعهد بنده ش رو ببینه جسم رو مثل یه سیستم هشدار دهنده می کنه دیگه به هیچ وجه نمی تونی تو درودیوار بمونی چون جسم هر کسی به صورت پرسنال ارور میده طوری که فرد کامل متوجه میشه باید سریع برگرده به مسیر درست.استاد عزیزم همین تقسیم کار با خداوند ودریافت هدایت هم تکامل می خواد ،هر روز با توجه به بررسی مسیر عقلم ومسیر هدایتم بیشتر این موضوع رو درک می کنم .مسیر هدایت یه حلاوت وشیرینی داره وطوری قلب آدم باز میشه که اشک سپاسگزاری جاری میشه اینگار دقیقا متوجه میشی که خدا داره مسیر رو پیش می بره اصلا تویی وجود نداره . استاد جونم گوارای وجودت این روانی چرخ زندگیت که زندگی هممون رو داری مثل زندگی خودت روان وروانتر می کنی .سپاسگزارم خدای مهربونم برای اینکه پرده ها رو از جلوی چشمام وگوشهام وقلبم برداشت تا بتونم درکش کنم .شبها تو آغوش نابش بخوابم وروزهای رو شونه هاش سوار شم واون منو تو بهشتی که با کمکش خلق کردم پیش ببره ومنو آسونی کنه برای آسونی ها .چقدر هر لحظه آگاهی های جلسه ی آخر قدم 12 تفسیر سوره انشراح برام تکرار میشه .خداجونم شکرت که بار سنگینی که رو دوش هممون بود رو برداشتی .خدای مهربونم من اجازه میدم همین مسیر رو برام هر لحظه هموار وهموارتر کنی چون لیاقتش رو داریم .چون بهاشو پرداخت کردیم .بهاش کنترل ورودی هاست که انصافا خیلی تعهد بالایی می خواد مخصوصا اگه تو بستر خانواه ای بزرگ شده باشی که سوپر مذهبی بودند جهاد اکبر می خواد .خدای مهربونم روزی هزاران بار به خودم اینو متذکر میشم که هرآنچه دارم همه رو تو به من دادی ومن از خودم هیچی ندارم .کردیت هم مدار بودن با استاد نابم ،مریم دوست داشتنی ،دوستان هم فرکانسی ام ،این سایت بهشتی،همزمانی این آگاهی ها با درخواست هام ،دوستان هم فرکانسی ام ،کامنت های ناب وآگاهی بخش ،روانی چرخ زندگی ام همه وهمه رو به تو میدم وبا تک تک سلول‌های بدنم از تو سپاسگزارم الله یکتایم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 63 رای:
  9. -
    ازاده گفته:
    مدت عضویت: 2040 روز

    سلام به استاد عزیزم و ممنونم بابت فابل عالی که برای ما فرستادید. خداوند قادر مطلق است یعنی اون توانا و توانمند است یعنی اون قویه، نیرومند و با قدرت است. قدرت اون بالای همه قدرت هاست و تنها قدرت اون در جهان نافذ و تاثیر گذار است. بقیه قدرت ها همه پوشالی هستند. تنها روی قدرت پرودگار جهان حساب میکنم، که همه انسانها مخلوق او و فقیر به او هستند. ماهمه گدا خداوند هستیم و به هر خیری از سمت اون نیازمندیم و هر خیری به ما می رسد تنها از سمت او هست و انسانها فقط دست های خدا هستند که به ما خیر میرسانند. یک انسان فقیر به خیر الله، نباید روی یک فقیر دیگر حساب کند. خداوند در قران حساب کردن روی غیر خدا و نادیده گرفتن قدرت خدابه انسانی تشبیه کرده که سرپناهش خانه عنکبوت است و درو پیکر ندارد و سست و بی پایه و اساس است.

    پس همواره به خودم یاداوری میکنم که

    ایاک نعبد و ایاک نستعین. تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری میطلبم.

    خداوند عالم مطلقه یعنی به هر چیزی در اسمان و زمین اگاه هست.

    سوره حجرات، آیه 16: “وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ” (خدا آنچه در آسمان‌ها و زمین است می‌داند و به هر چیزی داناست) 

    سوره انبیا، آیه 18: “إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ” (خداوند غیب آسمان‌ها و زمین را می‌داند) .

    سوره طه، آیه 6: “مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ” (هر چه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست) 

    آیه‌ای که به آگاهی خداوند از سینه‌ها و خواسته‌های ما اشاره دارد، سوره فاطر، آیه 38 است:”إِنَّ اللَّهَ عَالِمُ غَیْبِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ” (یقیناً خدا دانای غیب آسمان‌ها و زمین است و بی‌تردید به نیات و اسرار سینه‌ها آگاه است)

    طبق ایات کتاب روشنگر قران خدا به هر انچه در اسمان و زمین و در قلب های ماست اگاهی دارد

    پس ما نیازی نیست که مرتب بخواهیم خواسته هامونو بهش بگیم و ناله و زاری کنیم

    خداوند راه رسیدن من به خواسته هام میدونه و به بی نهایت طریق منو هدایت میکنه

    آیات متعددی در قرآن به هدایت خداوند برای انسان‌ها و موجودات اشاره دارند. یکی از این آیات، سوره مائده، آیه 16 است:”یَهْدی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ” (خداوند کسانی را که به دنبال رضایت او هستند، به راه‌های سلام هدایت می‌کند و آن‌ها را از تاریکی‌ها به سوی نور بیرون می‌آورد).همچنین، سوره ابراهیم، آیه 1 نیز بیان می‌کند:”الر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ” (این کتابی است که بر تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکی‌ها به روشنایی رهنمون سازیم).این آیات نشان‌دهنده‌ی هدایت الهی برای همه انسان‌ها و موجودات است.

    منظور از رضوان خداوند در ایه شازدهم سوره مایده رابطه مثبت بین خدا و بندگان مومن او هست. که این رابطه مثبت وقتی بدست می اید که ما دید و نگرش مثبتی نسبت به خدا داشته باشیم و همینطور دید و نگرش مثبت نسبت به خودمان و توانایی هایمان داشته باشیم.

    رضوان خداوند که همون رابطه مثبت بین ما و خداست هدف نهایی زندگی من است.

    خداوند وقتی ما در فرکانس اون هستیم ارامیم ایمان و توکل داریم مارا به هزاران طریق هدایت میکنه

    الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ”

    در این آیه، خداوند به مؤمنان می‌گوید که اگرچه مردم ممکن است تهدید کنند، اما ایمان آن‌ها را افزایش می‌دهد و به خداوند اعتماد می‌کنند.

    آیه‌ای که به آن اشاره کردم، سوره آل‌عمران، آیه 173 است و به وضوح نشان‌دهنده‌ی ایمان و اعتماد مؤمنان به خداوند در مواجهه با تهدیدات و فشارهای اجتماعی است. دقیقا مثل همون داستان استاد که دیگران او را تهدید میکردند و استاد میگفتند اینها دارند به من خدمت میکنند. مهم نیست نیت ان ها چیه این افراد نتیجه نهایی کارشان خدمت به من است. فوقش دارند باعث میشند که افراد بیشتری من بشناسند. مثل اون فردی که اشنایی با استاد از طریق بدگویی مخالفان استاد بوده، بعد این شخص کنجکاو میشه که بفهمه استاد کی هست. وقتی اموزش های استاد میبینه جز اعضای سایت استاد عزیزمان میشه. حالا بریم سر تفسیر این ایه:

    محتوا: آیه بیان می‌کند که وقتی برخی از مردم به مؤمنان می‌گویند که دیگران علیه آن‌ها جمع شده‌اند و باید از آن‌ها بترسند، این تهدیدات به جای اینکه آن‌ها را بترساند، ایمانشان را افزایش می‌دهد.

    اعتماد به خدا: مؤمنان در پاسخ به این تهدیدات می‌گویند: “حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ” (خداوند برای ما کافی است و او بهترین وکیل است). این جمله نشان‌دهنده‌ی اعتماد عمیق آن‌ها به خداوند و اطمینان از حمایت الهی است.

    همانطور که استاد عزیزمان میگفتند اینها دارند به نفع من کار میکنندـ

    این ایه به ما نشان میدهد که در زمان سختی ها باید بر ایمان خودمان پایدار بمانیم و توکل کنیم

    خدا خواسته های ما رو میشنود و پاسخ میدهد

    وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ” (و پروردگار شما گفت: مرا بخوانید تا شما را پاسخ دهم).

    وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ” (و پروردگار شما گفت: مرا بخوانید تا شما را پاسخ دهم).

    وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ” (و اگر بندگان من از تو درباره من بپرسند، من نزدیکم و دعای دعا کننده را پاسخ می‌دهم).

    ما خدایی داریم که به هزاران طریق ما رو به سمت خواسته هایمان هدایت میکند

    پس ما باید به اون اعتماد و توکل داشته باشیم

    آیه فَقَالُوا یَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِیهَا (مائده: 24) مربوط به قوم بنی‌اسرائیل است که به موسی (ع) پاسخ می‌دهند. آن‌ها از ورود به سرزمین مقدس خودداری کردند زیرا از جباران آنجا می‌ترسیدند. این آیه نشان‌دهنده‌ی ترس و عدم اعتماد آن‌ها به خداوند است، حتی پس از مشاهده‌ی نشانه‌های الهی. این رفتار نشان‌دهنده‌ی ضعف ایمان و عدم اراده قوی در برابر چالش‌هاست

    حتی در زمانی که شرایط بیرون باب میل ما نیست ما باید مسیر درست ادامه بدهیم و بدانیم که الخیر فی ما وقع است

    و بدانیم همه چیز به نفع ما تمام می شود.

    خداوند بیشتر از ما میخواهد که ما به خواسته هایمان برسیم

    سوره مریم، آیه 48:

    “وَادْعُوا رَبِّی عَسَى أَلَّا أَکُونَ بِدُعَاءِ رَبِّی شَقِیًّا” (و پروردگارم را می‌خوانم و امیدوارم در خواندن پروردگارم بی‌پاسخ نمانم).

    آیات تأکید می‌کنند که خداوند خواسته‌ها و دعاهای بندگانش را می‌شنود و به آن‌ها پاسخ می‌دهد. همچنین، نشان‌دهنده‌ی این است که خداوند می‌خواهد بندگانش به خواسته‌های خود برسند و در این مسیر به آن‌ها کمک می‌کند.

    من باید در هر حالی توکلم به خدا حفظ کنم. توکل به معنای اعتماد کامل به خداوند است. آیات قرآن مانند سوره طلاق، آیه 3 تأکید می‌کنند که “هر کس بر خدا توکل کند، او را کفایت می‌کند” این باور باعث می‌شود که در شرایط دشوار احساس امنیت کنیم. زیرا اعتقاد داریم به اینکه خداوند بر همه چیز آگاه است و حکمت او در هر شرایطی جاری است. این باور به ما یادآوری می‌کند که هرچند ممکن است نتایج فوری نداشته باشیم، اما خداوند بهترین برنامه را برای ما دارد . خداوند در تمام امور و وقایع زندگی، دارای حکمت و تدبیر است. این حکمت به این معناست که هیچ چیزی در عالم بی‌هدف یا بی‌دلیل نیست و هر رویدادی به نوعی بخشی از برنامه الهی است. خداوند به عنوان حکیم، برنامه‌هایش را با علم و آگاهی کامل از نیازها و شرایط بندگانش تنظیم می‌کند. این بدان معناست که حتی در سخت‌ترین شرایط نیز، حکمت او در حال عمل است و ممکن است ما به طور کامل آن را درک نکنیم. وقتی ما به حکمت الهی ایمان داریم، می‌توانیم در زمان‌های سخت آرامش بیشتری داشته باشیم، زیرا می‌دانیم که خداوند بهترین برنامه را برای ما دارد.

    آیات متعددی در قرآن بر حکمت خداوند تأکید دارند، مانند:

    سوره بقره، آیه 269: “یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَن یَشَاءُ وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا” (خداوند حکمت را به هر کس بخواهد عطا می‌کند و کسی که حکمت یابد، خیر فراوانی یافته است).

    سوره لقمان، آیه 12: “وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَهَ أَنْ اشْکُرْ لِلَّهِ” (و ما به لقمان حکمت دادیم که شکر خدا را بجا آورد).

    حکمت در واقع اگاهی و درک قوانین خداوند و براساس این اگاهی ها عمل کردن است.

    ما باید به رحمت و لطف خداوند امیدوار باشند. این امید باعث می‌شود که در زمان‌های سخت، ناامید نشوند و همچنان به دنبال راه‌حل‌های مثبت باشیم. همه ما تجربیاتی از کمک و حمایت الهی در زندگیمان داشته ایم برای قبولی کارشناسی ارشد یا دکترا. برای هیات علمی شدنم. برای هدایتم به مواردی که بهبود کامل به من داد. پس خدایی که اون موارد من را هدایت کرد الان هم من راهدایت میکنه.

    با تقویت این باورها می‌توانیم در مواجهه با چالش‌ها آرامش بیشتری داشته باشیم و اعتماد خود را به خداوند حفظ کنیم.

    قرآن کریم آیات متعددی دارد که به پیروزی مؤمنان اشاره می‌کند. در زیر به برخی از این آیات اشاره می‌شود:

    سوره آل عمران، آیه 160:

    “إِن یَنصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غَالِبَ لَکُمْ” (اگر خداوند شما را یاری کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد).

    سوره محمد، آیه 7:

    “یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ” (ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری می‌کند و گام‌هایتان را استوار می‌دارد).

    سوره غافر، آیه 51:

    “إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا” (ما به یقین فرستادگان خود و کسانی را که ایمان آورده‌اند در زندگی این دنیا یاری می‌کنیم).

    سوره نور، آیه 55:

    “وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ” (خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که آن‌ها را در زمین جانشین سازد).

    این آیات تأکید می‌کنند که در نهایت، پیروزی با مؤمنان است و خداوند آن‌ها را در برابر چالش‌ها و سختی‌ها یاری خواهد کرد.

    این ایات وعده خداوند به ما هست

    و خداوند هر گز در وعده اش خلاف نمی کند

    آیات متعددی در قرآن وجود دارد که به وفای خداوند به وعده‌هایش اشاره می‌کند. یکی از مهم‌ترین این آیات:

    سوره آل عمران، آیه 9:

    “إِنَّ اللَّهَ لَا یُخْلِفُ الْمِیعَادَ” (قطعاً خداوند در وعده‌هایش تخلف نمی‌کند).

    سوره روم، آیه 6:

    “وَعْدَ اللَّهِ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ” (این وعده الهی است و خداوند در وعده‌اش خلاف نمی‌کند، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند).

    این آیات تأکید می‌کنند که خداوند هرگز در وعده‌های خود تخلف نمی‌کند و ما می توانیم به وعده‌های او اعتماد داشته باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 61 رای:
  10. -
    ملیحه نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1792 روز

    سلام ب استاد توحیدی عزیزم

    بازهم همزمانی….

    چندمدتیه درحال رشد کردن و بزرگترشدن ب طرز خاصی هستم

    ب اینجای داستانم رسیدم ک خاسته ای دارم و خیییلی از لطف این چالش شخصیتم بزرگترشد

    خییییلی رشدم داد

    و خییییلی از من ادم دیگه ای ساخت

    چندهفته اس حال خوب زیادی دارم

    اما اخرشب یکم درگیر و یکم ناامید میشدم…

    چند روز قبل نگرانی مامانم بدجور اذیتم میکرد

    همه اش میگفتم چرا انقدر نگرانی و…

    یادم اومد جهان اطرافم اینه درون منه

    من نگرانم ک اینجور تو مامانم میبینم

    ب افکار و حالم دقت کردم دیدم بله

    من نگرانم.عجله دارم ک چرا خواسته ام نیومده

    (((جالبه بعد 3روز تا فهمیدم ایراد از منه

    مامانم ب سرعت اروم شد)))

    خلاصه نشستم خوب خودمو واکاوی کردم چرا نگرانم

    من ک روی خودم کار میکنم

    ساعتهای زیادی حالم خوبه

    اما ته ذهنم نگرانه و عجله داره و منتطر نتیجه اس…

    دیدم من این خدارو خیلی خوب نمیشناسم انگار

    نمیدونم قانون چیه

    گفتم باید دوباره حواسم بزارم رو توحید

    (((میگم باید بزارم بهم میگه باید چه کنم)))

    گفت منو میشناسی؟؟

    میدونی قانون چیه؟؟؟

    دوباره توحید

    من نگران بودم خدا نتونه انجام بده

    نکنه فراموش کنه

    نکنه نشه

    (((استیکر دست بر پیشانی)))

    خلاصه..

    نشستم توحیدعملی 10

    تسلیم بودن در برابر خدا

    و یاداوری اتفاقات و خاسته هایی ک خدا برام انجام داده رو بیادم اوردم

    پریشب تو دفترم کلی نوشتم و بخدا گفتم این کار باشما

    هرچی بهم گفتی انجام دادم

    عاجز و درمانده شدم

    و نگران

    میخام رهاباشم.تو لحظه هات زندگی کنم

    من بدون این خواسته هم زندگی اروم دارم

    فکراین خواسته داره دیگه اذیتم میکنه خودت میدونی

    میدونم وعده دادی و وعدهات حق است

    اما….

    (((مرد این بازیچه دیگر نیستم

    این تو و لیلای تو من نیستم)))

    و دراین چند روز گفت 1اصل خارپشتی رو عالی یادبگیر

    اونم سپاسگداری….

    و فایل لیلا جان ک گل سر سبد این ماجراست

    منم چشم گفتم

    1کوچولو رها کردم نشانه ها اومد امروز صبح ساعت6

    ومن فهمیدم عجله و منتطرماندن شده ترمز من

    و گرنه خاسته من پشت در اماده اس…

    فایل 107 ارزو ک قبلا ب سختی 40 تا مینوشتم

    الان ب راحتی 160تا پر کردم

    دیدم چقدر تعییر کردم

    چقدر راحتر شدم با درخواست کردن از خدا

    چقدر حس لیاقت بیشتری دارم

    یادم اومد چقدر ارزو کردم و اجابت شده و الان دارم اما نمیبینم

    مثلا مشتری بهتر

    نقدتر

    خوش حسابتر

    جدیدا هم هنگام سفارش هزینه پرداخت میشه

    چقدرررر خواسته ای معنوی و روحی مو عالیتر بدست میارم

    اما خاسته پول….

    دیدم ترمزم اینه

    خدابه همه میده ب من نه

    (((استیکر محکم بر پیشانی)))

    و البته حس لیاقت هم کمی مخلوتشه

    بزارید لیستی از درخواستهام ک اخریش چرخ خیاطی بینظیر برام اومد رو بگم

    هم برای خودم

    هم دوستان

    (((ک وقتی میخای و مطمنی و حالت خوبه و منتطر نیستی و از زندگی بدون خاسته ات لذت میبری اسان بهت میده)))

    و هربار خواسته ات تو ذهنت میاد میگی بابا

    همونجور ک اون یکی شد اینم میشه

    حالا داستان…

    من چرخ جادکمه ای از فضل خدا از طریق خاهرم بهم رسید

    و چندسال دست من بود

    تا چندماه قبل برای خاهرم لباس دوختم و بحث هزینه شد خاهرم حرف چرخ رو اورد ک چون چرخم دستته من هزینه نمیدم

    منم ک حساس رو بندگی غیر خدارو کردن

    گفتم خاهرم چرخ تو میدم ببر

    ذهنم:

    چرخ رو بدی از کجا میخای جادکمه بزنی و…

    همینجور هم سرچ درباره چرخ دیگه و پرسیدن ک کدوم مدل و اینا خوبه

    به پیشنهاد داداشم1 چرخ با قیمت 10اینا گفت جادکمه اش عالیه من 8ونیم پیدا کردم

    ((؟تو پرانتز بگم من دنبال جادکمه عالی بودم منظم و نزدیک و خیلی خوب))

    هرجامیرفتم برا چرخ که البته فقط 2جارفتم

    فقط نمونه دوخت جادکمه رو میخاستم ببینم

    گفتم خوبه

    ذهنم گفت از کجا پولش

    گفتم میرسه

    جالبه نگرانم نبودم

    همین حین

    با ایمان کامل چرخ خاهرمو دو دستی تقدیمش کردم و تشکر بابت این همه مدت ک دستم بود

    چند روز قبلترش همون موقع ک من درخواست چرخ خودمو دادم بعد ماجرای خاهرم یکی از دوستام زنگ زده بود گفت ملیحه خاهرم میخاد چرخشو بفروشه

    هنوز از جعبه اش در نیاورده

    گفته اول ب ملیحه بگو اگه خاست ب ملیحه بده و اگه ملیحه برداره فقط ب ملیحه تخفیف میدم

    ((همزمان ک من درخواست چرخ خودمو دادم

    تهران1نفر داره میگه چرخ برا ملیحه))

    دوستم بمن زنگ زد و ماجرا رو گفت

    منم هدایت رو نگرفتم

    دوستم گفت چرخ منم مثل چرخ خاهرمه

    بیارم بیینش

    همینجوری هم ببین چرخم نخ پاره میکنه ببین چشه

    گفتم باشه

    چند روز چرخ دوستم خونه ما بود و من دست هم بهش نزدم و تست نکردم

    چرخ خاهرمو با حال خوب و تشکر دادم برد

    دادم بغلش ها

    چون چندروز بود کنار گداشتم اما یکم ترس داشتم هی ب خاهرم میگفتم ببر

    اونم فراموش میکرد

    دیدم ذهنم داره گولم میزنه ک نشونه اس نبرد و حالا استفاده کن و…

    اما اونروز پارو ترسم گداشتم و خودم دادم بعلش ک ببره وگفتم همونجور اینو خدا ب دل خاهرم انداحت برام اورد

    اینبار چرخ خودمو میاره

    بی منت…

    عصر همون روز یا فرداش خاطرم نیس دقیقا

    دوستم مجدد زنگ زد

    گفت اگه چرخ رو تست کردی و اینا بگو

    چون داداشمم چرخ رو دیده و میگه میخاد اما گفتم من ب کسی قول دادم

    در صورتی ک حتی من1 کلمه نگفتم میخامش هااا

    ((((اما وقتی چیزی مال منه هیچکسی نمیتونه بگیرتش))

    خلاصه من ب دوستم گفتم تا عصر خبر میدم

    ظهر باحس معمولی چرخ دوستم رو گذاشتم ببینم عیبش چیه

    حالا جادکمشو هم تست کنم ببینم چطوریه

    (((من خودمو اماده چرخ 8ونیم کرده بودم))

    چرخ روشن کردم

    اول ک چرخ درست بود بدون مشکل

    و جادکمه اش همونی بود ک من میخام

    گفتم خدااایا

    تو چند روزه خاسته منو خودت اوردی خونه گداشتی

    و من نفهمیدم

    بدون تقلا خاسته باید بیاد خونمون…

    زنگ زدم ب دوستم ک میخام فقط قیمت

    گفت بازار گفته5و700

    فایزه گفته فقط ب ملیحه تخفیف میدم

    5بده

    منم گفتم خدایا صاحب چرخ تویی من 4ونیم میخام

    درخواست دادم وقبول شد

    این شد ک بدون تقلا باحال چرخ اومد تو خونه…

    ب ذهنم گفتم ببین خاسته هام باید اینجور خودشون بیان…

    چندهفته قبل تهران بودم و چقدر طبق خاسته خودم خدا ترمزها مو بهم نشون داد

    دنبال1 پارچه عرص3متر بودم

    تو بلوارجمهوری یکی دیدم قیمتش بالا بود و من بخدا گفتم من باقیمت مناسبتر میخام

    چند روز بعد تو بازار بزرگ رفتم 1معازه و بهش کامل توصیح دادم چی میخام

    اقا 1کار اورد بد نبود اما اونی ک من میخامم نبود

    بگم ک من تو ذهنم متری 250 میخاستم 2متر میخاستم

    فروشنده گفت ببین چیزی ک میخای رو پیدا میکنی اما خیییییلی باید بگردی

    من تودلم گفتم((( اگه خدای منه خیلی زود بهم میده)))

    اومدم بیرون

    و خداشاهده معازه بعدی ک هدایتم کرد همونو داشت

    اخرپرسیدم متری چند گفت 260 یا 270

    گفتم 2متر

    وقتی خاست حساب کنه فقط برا مهم نبودن نطر ادمها و … گفتم تخفیف نداره

    بگم من اصلا دنبال تخفیف نیستم

    فروشنده هیچی نگفت

    وقتی کارت کشید دیدم طبق خواسته خودم 500 کشیده

    ((گفتم ببین هرنگاهی داشته باشی همون میشه برات)))

    روز بازار رفتم ایستگاه خمینی میخاستم پیاده بشم اما نمیدونم چی شد نفهمیدم و ردشد حسن اباد پیاده شدم

    گفتم خدایا ما اینجا چیکارمیکنیم گفتم حتما خیره

    یادحرف استاد ک بیهوده نیس چیزی رو نبینی و رد بشی

    گفت :نمیخای بری بالا؟؟

    گفتم نه حسن اباد نمیدونم کجاست و برگشتم خمینی و بازار و پارچه

    شب تو خونه داداشم گفت مانکن چیشد گرفتی؟؟

    گفتم نه((بگم تو سرچ هام1جا پیدا کرده بودم 3راه اذری ک با ما بدمسیر بود و نمیشد بریم

    گفتم حتما خیره))

    خلاصه داداشم گفت راستی حسن اباد منبع مانکنه هاا

    گفتم خدایا تو صبح منو حسن اباد پیاده کردی هاااا

    اما من نفهمیدم

    روز اخر 1راست رفتم حسن اباد

    اما بازم ایستگاه بعدش پیاده ام کرد

    نفهمیدم چرا

    اما باحال خوب تا ایستگاه حسن اباد پیاده برگشتم و لدت بردم

    و مانکن رو هم همینجور با قیمت و ویژگیهای مد نطر خودم عالی سر راهم گذاشت

    یادمه عید بود روز اخر بود با دوستم و 2تا بچه هاش تصمیم گرفتیم بریم بازار تا حال و هوای عید بعد سالیان ببینم

    برا2ساعت

    دوستم و بچه هاش چقدرررر خدشحال شدن و کلی استقبال ازاینکه من میخام برم باهاشون

    عصرموقع رفتن اسنپ گیر نمیومد

    دوستم زنگ زد گفت اومدی تو شهر

    گفتم تازه زدم بیرون دارم میام

    شوهرش از اونطرف گفت بگو وایسته میری دنبالش

    و درنهایت احترام اومد دنبالم و رفتیم توشهر

    اول ب دوستم گفتم من گل سینره میخام دیدین بگید تا من بخرم

    2تا گلفروشی اول راه داشتن اما پژمرده بودن و خیلی کوچیک

    من بزرگ و پرگل میخاستم

    دوستم گفت میخای

    گفتم نه جای دیگه خوب دیدم میخرم

    بریم لذت ببریم

    و 2ساعت فقط لدت بردم با بچه ها و دیدن ادمها و ثروت فراوان و شادی ادمها رو دیدن

    هرکسی هم ک خوشگل و موفرفری دیدم تحسینش کردم و بهش گفتم

    خلاصه کوپن شلوعی من تموم شد و برگشتیم

    دوستم گفت عهه گل ندیدیم

    گفتم مهم نیس

    و دوباره منو با احترام فراوان ب خونه رسوندن

    رسیدم خونه سفره شام پهن و زن داداش مهربان سبزی پلو باماهی بینهایت خوشمره اورده بود و وقت خوردن

    روی اپن خونه دیدم 1 گلدون گل سینره خوشرنگ ابی

    پرگل گذاشتن

    با تعجب پرسیدم این مال کیه

    مامانم گفت مال ما

    گفتم از کجا

    زن داداشم گفت ما2تا گلدون خریدیم

    گفتیم یکش براشما….

    همونجا دوباره بخودم گفتم ببین خاسته هات باید اینجوری خودشون بیان تو خونه

    همون حین دوستم زنگ زد گفت همسرم گفته از ملیحه تشکر کن ک با بچه هام اومده و چقدررررررر ذوق کردن با خاله شون رفتن خرید و کلی بهشون خوش گدشته…

    وقتی ب دوستم گفتم رو اپن خونمون گل سینره اس

    باورش نشد

    گفت دروع میگی

    گفتم دیدی خودشون میان…

    درخواست انجیر

    خرمالو

    همینجور اومدن رو اپن خونه

    سفارش لباس مجلسی

    درخواست پیام دادن

    دیدم نگرانی و منتطر بودنم از اینکه نکنه نشه و دیر بشه و…

    نتیجه رو خراب کرده چون

    1: خدای خودمو نمیشناسم ک کیه

    2:ب قانون جهان یکم شک دارم

    میخام یاد بگیرم راه رسیدن ب خاسته ها چیه

    من ک ب این خاسته انشالله بزودی میرسم

    و چندروز بعدش حتما خاسته جدید دارم

    میخام یادبگیرم چه مسیری

    چه نگاهی

    چه باورهایی نتیجه رو میاره

    ترمز اخر رها نبودنم بود

    مطمن نبودن از نتیجه

    و البته ک عهد کردم با کمک خداجونم روی اصل خارپشتی سپاسگداری تمرکز کنم

    چون باید ظرفمو بزرگتر کنم

    باران رحمت الهی هرلحطه داره میباره

    هر روزم داره بیشتر میشه

    من باید با طرف بزرگتر و حس لیاقت و باورهای توحیدی بیشتر برم زیر باران….

    بینهایت سپاسگدارم از استاد برای تمام فایلها

    و از مریم جان مهربان هم بینهاااااااایت سپاسگدرام برا خانه تکانی ذهن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 60 رای: