ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی
    332MB
    66 دقیقه
  • فایل صوتی ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی
    64MB
    66 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1128 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آقای خاص گفته:
    مدت عضویت: 1873 روز

    به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین

    خدا رو شکر میکنم که در مدار شنیدن آگاهی های زیبا و بی نهایت این فایل قرار گرفتم.

    قبل از اینکه کامنتم رو شروع کنم دوست دارم به یه نکته جالب اشاره کنم که نمی‌دونم بقیه دوستان هم همین حس رو داشتند یا خیر اون هم اینکه تصویر پس زمینه استاد با اون رنگ آبی کمرنگش به همراه رنگ سفید تیشرت استاد در هارمونی و هماهنگی عجیبی قرار داشت از اول فایل تا به انتها این تصویر در ذهن من بود احساس میکردم استاد از آسمون داره صحبت می‌کنه و یه حس عجیبی داشتم زمانی که میخواستم فایل رو ببینم پشت فرمون بودم و ابتدا مقداری به صورت تصویری فایل رو دیدم و بعد گفتم بقیه اش رو به صورت صوتی گوش بدم که حواسم به رانندگی باشه اما این احساس عجیب اجازه نداد و کل فایل رو به صورت تصویری دیدم و احتیاطم رو بیشتر کردم که بتونم از دیدن استاد در آسمون لذت ببرم…

    اما می‌خوام از تجربیات زندگی خودم درباره موضوع این فایل بگم…

    تقریبا سیزده سال پیش بود که من برای کار و زندگی از شهرستان به تهران مهاجرت کردم با یک عالمه باور منفی و اشتباه درباره زندگی و موفقیت و خداوند با اینکه در یک خانواده سوپر مذهبی بزرگ شده بودم اما باورهای بسیار نامناسبی درباره خداوند داشتم…

    من با یک دنیا امید و آرزو به تهران مهاجرت کردم یادمه شب ها میرفتم روی یکی از پل ها و به شهر بزرگ تهران نگاه و آرزوهام رو تصویر سازی میکردم خیلی دلم میخواست موفق بشم اما خبر نداشتم چه زندگی سختی در انتظارمه به قول استاد مهم نیست شما چه چیزی به زبون میاری مهم نیست چه خواسته ای داری مهم اینکه چه باوری درباره اون خواسته داری چه باوری درباره خداوند داری چه باوری نسبت به خودت داری…

    من دلم میخواست موفق بشم دلم میخواست ثروتمند بشم دلم میخواست زندگی پر از رفاهی داشته باشم اما باورهام این بود که:

    من لایق صحبت با خداوند نیستم چون انسان بی ارزشی هستم پس باید به دیگران توسل کنم و از اون ها بخوام که بین من و خدا پادرمیونی کنن بلکه خدا راضی بشه و گوشه چشمی به من کنه و من رو به خواسته هام برسونه.

    باور دیگرم این بود که نابرده رنج گنج میسر نمیشود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد و از چندتا استاد و داخل چندتا کتاب خونده بودم که افراد موفق کسانی هستند که ساعت 5 صبح بیدار میشن پس من هم شروع کردم به کارکردن اما نه مثل بقیه بلکه مثل بولدوزر… یادمه صبح ها ساعت 4 و نیم صبح از خواب بیدار میشدم و بعد از کلی نماز و دعا(بخونید التماس به غیرخدا) کمر همت رو میبستم و میرفتم سرکار تا 9 شب و وقتی هم 9 شب می‌رسیدم خونه شاید باورتون نشه ولی همون سرسفره خوابم میبرد بدون اغراق…

    و کلی باور اشتباه دیگه که به دلیل اینکه کامنتم طولانی میشه تا همین جا بسنده میکنم… یه روزی توی محل کارم بودم که یهو انگار یکی یه تلنگری بهم زد گفت داداش داری اشتباه میزنی…

    گفت هیچ معلوم هست داری چکار میکنی؟

    این اون زندگی بود که میخواستی؟

    توی رویاهات تو داشتی توی تهران لذت میبردی اما الان زندگی ات چیزی به جز رنج نیست

    و ندای دیگری می‌گفت زندگی همینه همه همینجوری هستند و تو چیزی جدا از بقیه نیستی…

    اونقدر جسم و روحم خسته بود که دیگه نای مقاومت دربرابر این حرف ها رو نداشتم و یه باوری که از بچگی داشتم اینجا هم کمکم کرد اون هم این باور بود که همیشه با خودم میگفتم من با بقیه فرق دارم از همون بچگی هم با توجه به اتفاقاتی که برام میفتاد این باور بیشتر برام‌ بولد میشد بنابراین گفتم حتما یه راهی برای موفقیت هست و من باید اون راه رو پیدا کنم …

    خلاصه گشتم و گشتم و گشتم تا اینکه هدایت شدم به سایت عباسمنش دات کام…

    دیدم اینجا چقدر با اون جاهایی که قبلاً رفته بودم متفاوته اینجا یه استادی هست که داره میگه تو برای وصل شدن به خدا نیاز به هیچکس نداری…

    تو با محمد و عیسی و موسی هیچ فرقی نداری…

    اولش در برابر این حرف ها خیلی مقاومت داشتم اما کم کم و آروم آروم پذیرفتم…

    به لطف الله هدایت شدم به دوره ارزشمند دوازده قدم و این هدایت یکی از بزرگترین برگ برنده های زندگیم بود و قدم به قدم:

    احساس لیاقتم رو ساختم

    احساس ارزشمندی و توانمندی ام رو ساختم

    و از همه مهمتر خداوند رو درک کردم…

    آروم آروم دست خدا رو گرفتم و یواش یواش رفتم روی دوشش سوار شدم…

    یه مقداری هم بنویسم از الان از زمانی که چرخ زندگیم شروع به روان چرخیدن کرد…

    یه زمانی التماس کردم به بقیه که برام پارتی بازی کنید و من رو فلان جا استخدام کنید و اون ها از بس منت سرم گذاشتن و تحقیرم کردند گفتم آقا غلط کردم نخواستم و استعفا دادم …

    به خدا گفتم خدایا فهمیدم تازه فهمیدم که ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی چی الان دیگه فقط از تو می‌خوام خودت یه کار خوب در یک جای خوب برام جور کن و رفتم و در یک جای عالی استخدام شدم جایی که برای همه یک رویاست و هنوزم فکر میکنند من پسرخاله رئیس اونجام که اونجا کار میکنم چون توی ذهن بقیه اینه که هرگز بدون پارتی نمیشه استخدام شد…

    کم کم باورم نسبت به خدا بهتر و بهتر شد و تصمیم گرفتم به آرزوی کودکی ام یعنی کارآفرینی رنگ واقعیت ببخشم هیچی بلد نبودم نمی‌دونستم چطوری مشتری پیدا کنم چطوری کارمند پیدا کنم کارهای حسابداری رو چطوری انجام بدم اما دیگه نگران نبودم چون پشتم به یه نیرویی گرم شده بود که همه چی رو به موقع بهم میگفت در زمان مناسب و در مکان مناسب هدایتم میکرد درست مثل محمد و موسی و عیسی…

    پس شروع کردم با توکل بر خودش…

    به خدا قسم از جایی که فکرشم نمی‌کردم برام مشتری فرستاد از جایی که فکر نمی‌کردم کارمند عالی برام فرستاد و در مورد مسائل حسابداری قدم به قدم هدایتم کرد و بعدها فهمیدم کارهایی که توی حسابداری میکردم دقیقا همون هایی بود که بقیه انجام میدادن و یا یه حسابدار استخدام کرده بودن که اون کارها رو براشون انجام بده اما من با کمک خدا انجام میدادم با لذت و به راحتی و به آسونی…

    و من یعنی آدمی که از 5 صبح تا 9 شب می‌رفت سرکار و چرخ زندگیش به سختی و سفتی می‌چرخید تبدیل شدم به کسی که کارآفرینی کرده و کار مورد علاقه اش رو انجام میده و حالا دیگه کار و زندگی و تفریح اش یکی شده و بدهکار نیست به راحتی پول میسازه و هیچ احساس گناهی نداره و به راحتی به خدا وصل میشه.

    الان دیگه برای خواسته هام هیچ عجله ای ندارم هیچگونه تقلایی نمیکنم چون می‌دونم من فقط باید سمت و وظیفه خودم رو انجام بدم و سمت و وظیفه من بندگی کردنه سپاسگزاریه روی خودم کارکردنه تغییر باورهامه و حساب کردن روی فقط خداست بقیه اش دیگه سمت و وظیفه خداست

    وظیفه خداست که من رو به خواسته ام برسونه

    وظیفه خداست که کارهام رو پیش ببره اون آدمی که لازمه وارد زندگیم کنه اون پولی که لازمه وارد زندگیم کنه روزی بهم بده سلامتی بهم بده مشتری برام بیاره و…آره همه ی این ها وظیفه خداست و اگر من می‌خوام به همه ی خواسته هام برسم باید دست از دخالت در کار خدا بردارم دخالت در کار خدا یعنی تقلای من برای انجام کارها یعنی عجله کردن یعنی ناامید بودن یعنی زور زدن و جنگیدن یعنی تقلا برای تاب آوری و باید یادم باشه اگر من به وظیفه ام عمل کنم خدا هم به وظیفه اش عمل میکند :

    اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ

    به یاد آرید نعمتهایی که به شما عطا کردم، و به عهد من وفا کنید تا به عهد شما وفا کنم.

    امیدوارم روزی همه مون بتونیم به وظیفه مون عمل کنیم.

    ممنونم از استاد عزیزم بابت این فایل زیبا

    ممنون از بچه های سایت بابت کامنت های عالی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 73 رای:
  2. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1273 روز

    به نام یگانه فرمانروای هستی

    سلام و درود خداوند بر استاد عباسمنش گرانقدر و همه عزیزانم

    خداوند را شاکر و سپاسگزارم که فرصتی دست داد تا بتوانم ردپایی از خودم در این فایل بسیار پرمحتوا و عالی بگذارم و سپاسگزاری خودم را از استاد عزیزم بابت این فایل که به نظرم دست کمی از یک دوره ارزشمند ندارد، ابراز کنم.انگار خداوند این فایل را نگه داشته بود تا من کامنتم رو بنویسم و این نشانه ای بود برایم تا بیایم و کامنتم رو بنویسم.

    استاد وقتی این فایل روی سایت اومد بارها و بارها نگاهش کردم و نکاتش رو یادداشت کردم و هر بار کلی تحسینتان کردم. با خودم گفتم اگر من یا هر کس دیگه ای بود میگفت که این فایل خیلی فایل با ارزشیه، بهتره اینو بذارم برای بچه هایی که دوره ها رو تهیه می کنند! اما در این مدتی که شما را می شناسم هرگز ندیدم که در کارتون دو دو تا چهارتا کنید و خودتون رو در برابر آگاهی هایی که بهتون گفته میشه سانسور کنید یا بخواهید چیزی رو برای منظور خاصی سوا کنید. هر آگاهی روی زبانتان جاری شده گفتید و این خیلی ارزشمند است. و نشان از باورهای عمیق و درست شما در زمینه فراوانی دارد.

    چه میشه که چرخ زندگی مان روان شده یا زنگ زده؟

    همه چیز بر میگرده به نوع نگاه ما به زندگی و باورهایی که به خداوند داریم. اینو با پوست و گوشت و استخوانم لمس کردم. و نکته جالبش اینست که برای داشتن این نگاه به زندگی و خداوند اصلا الزامی به مذهبی بودن نیست. تصوری که خیلی ها ممکنست برای ارتباط با خدا و نگاه متفاوت به زندگی در ذهنشان داشته باشند.

    نوع نگاه ما به زندگی از باورهایمان به زندگی و هستی و قوانین بدون تغییرش نشات می گیرند و منشاء باورهایمان نسبت به خداوند نیز توحید است.

    اینکه بدانیم جهانی که در آن زندگی میکنیم یک سیستمی است که مثل آئینه عمل می کند و افکار و باورها و فرکانس هایی رو که میفرستیم با توجه به مسائل مختلف را دقیقآ به شرایط و موقعیت ها و اتفاقات زندگیمان تبدیل می کند. و در زندگیمان بوجود میاورد. در دل این سیستم باور مهم و ارزشمندی نهفته است که می گوید: ما خالق زندگی خویشیم! و خداوند قدرت خلق زندگی هر کسی را با طراحی این سیستم در اختیار خودش قرار داده است تا در مسیر درست زندگی قرار بگیرد.

    حال اگر در مسیر زندگی به تضادی یا ناخواسته ای مواجه شدیم آنوقت به جای اینکه دنبال این باشیم که چه افکاری داشتم یا چه فرکانسی داشتم که این اتفاق را خلق کردم میایم سراغ باورهای قدرتمندی که نسبت به خداوند در خودمان باید بسازیم. اینکه :

    خداوند منشا خیر و خوبی و ثروت است. خداوند برای من نعمت و ثروت و شادی و سلامتی و راحتی و خوشبختی و لذت بردن از زندگی می خواهد و هر اتفاق به ظاهر نازیبایی هم اگر برایم رخ دهد، در جهت رسیدن من به خواسته هایم است و من نمیدانم و خدا می داند. و بگوئیم الخیر فی ماوقع؛ قطعآ خیر من در همین چیزیست که اتفاق افتاده است.

    این سبب میشه که اولا همیشه احساس خوبی به خداوند و زندگی داشته باشیمو و هنگام مواجه شدن با تضادها و ناخواسته ها هم در مشکل و تضاد نمانیم و به خودمان بگیم که میدانم آخرش خوب میشه! این به نفعم میشه! و احساس خوبمان را که قطب نمای ما برای حرکت در مسیر درست و خواسته هایمان است را حفظ کنیم و متوقف نشیم.

    زیبایی این جهان به اینست که خداوند این سیستم را مثل «آئینه» طراحی کرده است. که درون ما را (افکار و فرکانسها) به خودمان بازتاب می دهد. لذا:

    هر جور که خدا را ببینیم؛ خدا برایمان همانجور می شود!

    هر جور به زندگی بنگریم؛ زندگی همانجور برایمان می شود!

    هر جور آدمها را بنگریم؛ آدمها همانجور برایمان می شود!

    اما نکته کلیدیش اینجاست که اینها فقط به خودِ خودِ شخص ما مربوط می شود و فقط برای ما همین گونه است. یعنی خدا و زندگی و آدمهای اطراف ما برای ما منحصر بفردند! با وجود اینکه ممکنست برای همه ما این شرایط یکسان باشند!همه این حرفها رو اگه بخواهم خلاصه کنم میشه این دو بیت زیبا و گهر بار مولانا که میگه:

    ای نسخهٔ نامهٔ الهی که توی

    وی آینهٔ جمال شاهی که توی

    بیرون ز تو نیست هرآنچه در عالم هست

    از خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی

    یادمون باشه که خداوند همیشه در دسترس هست. خداوند همیشه در حال هدایت ماست. سیستم این جهان اینگونه برنامه ریزی شده است. و غیر از این هم نمی تواند باشد. نمی تواند باشد! اگر دسترسی به خداوند نداریم دلیلش اینست که ما خودمان، خودمان را از دسترس خارج کرده ایم! انگار موبایل خودمان را روی پرواز بگذاریم و بگوئیم چرا موبایلم آنتن نمی دهد؟! اگر هدایت را دریافت نمی کنیم دلیلش اینست که مسیر دریافت هدایت را با احساس بدمان؛ با عصبانیت و خشممان؛ با حرص و طمع و عجله و نا امیدیمان بسته ایم و مسیر را بروی شیطان باز کرده ایم تا در زندگیمان نقش آفرینی کند و فرمان زندگیمان را بدست بگیرد و به مسیر سقوط سوقمان دهد. خداوند همیشه آنلاین است؛ اگر ما دریافتی ازش نداریم مشکل از نت ضعیف خودمان است و گرنه کسانی در اطراف ما هستند که انگار به استارلینک وصلند!

    اگر چرخ زندگی بسختی برایمان می چرخد دلیلش هم مدار نبودن با مدار خداوند است؛ دلیلش هم فرکانس نبودن با فرکانس خداوند است.

    🟢باور کنیم که خداوند ما را نیافریده که در این دنیا زجر بکشیم. باور کنیم که خداوند ما را برای رنج نیافریده است. باور کنیم که خداوند از اینکه ما سختی بکشیم لذت نمی برد. باور کنیم که این جور نیست که اگه ما آدم قانعی باشیم یا اگه زجر بکشیم آنوقت خداوند صدقه ای جلویمان می اندازد و مثل گدا نعمتی بهمان می بخشد.

    با چه منطقی باید اینها رو باور کنیم؟

    با این منطق که قرآن گفته خداوند از روح خودش در من دمیده است و روح من جزئی از روح خداست. با این منطق که هر کدام از ما خدای زندگیمان هستیم. با این منطق که خداوند با خلق هستی و ما، قدرت خلق زندگیمان را به خودمان عطا کرده است.با این منطق که مگر می شود خدا باشیم و ضعیف باشیم؟ مگر غیر از اینست که غم و زجر و ناراحتی و سختی های ما همه اش از ضعف ما ناشی می شود. پس اینها جلوه مظهر خداوند نیستند. اینها جلوه صفات خداوند نیستند و اینها را با خداوند وصلت و قرابت و نزدیکی ای نیست. پس هر آنچه را که ما را از این قدرت مطلق؛ از این آگاهی مطلق؛ از این قادر مطلق؛ از این ثروت مطلق؛ از این شادی مطلق؛ از این آسانی مطلق؛ از این خوشبختی مطلق؛ ازین مهربانی و بخشندگی مطلق؛ از این آسایش و آرامش مطلق دور و محدود می کند؛ باور نکنیم زیرا ظلم به خودمان و به خداوند است. یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 75 رای:
  3. -
    سمیه مصطفائی گفته:
    مدت عضویت: 3555 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام سلام به استاد عزیزم

    سلام به همه عزیزان سایت عباسمنش

    خداروشکر خداروشکر که در مدار شنیدن بودم و در مدار کامنت نوشتن

    خدایا ما را از کسانی قرار ده که شیوه‌هایشان و اشتیاقشان آرام گرفتن به درگاه توست.

    استاد جانم صبح که داشتم از سرکار برمیگشتم گوشی ام رو آوردم که بصورت رندوم یکی از فایل ها رو گوش بدم و همین که پلی کردم این فایل اومد ؛ جلسه اول قدم ششم ..!

    خب دوستانی که دوره دوازده قدم رو دارند میدونن که این جلسه یکی از فوق العاده ترین جلسات که استاد راجع به هدایت صحبت میکنند و بعد اون که جلسه تموم شد فایل بعدی که پلی شد ؛ جلسه هفتم قدم چهارم ؛ این جلسه درباره چیه ؟ یه جلسه فوق العاده تر ، سوره لیل ، قرار گرفتن در مدار آسانی ها ..

    خدای من ، خیلی وقت بود این جلسات رو مرور نکرده بودم ، اما نکته جالب ماجرا اینجا بود که من بعد مرور این فایل ها اومدم سایت رو نگاه کردم دیدم به به استاد یه فایل جدید گذاشته و وقتی موضوع فایل رو خوندم گفتم الله اکبر !!

    خدایا میخوای چی بهم بگی امروز پشت سر هم اینهمه هدایت ..

    از صبح تا الان که چهار ، پنج ساعتی شده دارم این فایل رو گوش میدم و تک تک کلمات شما رو مینویسم و دوست ندارم اصلا فایل تموم بشه ، استاد این فایل خیلی خوبه مثل همیشه ، مثل همیشه واقعا سپاسگزارم .

    یه مثالی که از خودم بزنم راجع به همزمانی و اینکه خداوند مارو هدایت میکنه این بود که من یه مدته برای کلاس زبان رفتنم دچار شَک شده بودم و همش این نجوا بود ( میگم نجوا چون که کاملا در لباس منطق بهم حس بد و ناراحتی میداد )خلاصه میگفت؛ چه کاریه اینهمه وقت و انرژی میذاری برای یادگیری زبانی که معلوم نیست اصلا به چه درد تو میخوره و اصلا شاید هیچوقت به کار تو نیاد این زبان رایجی نیست و ….

    این درحالی بود که از همون اول تصمیم من برای این هدف خودش کاملا هدایتی بود و اونم خدا هدایتم کرد و حتی من براش تعهد نوشتم که انجامش بدم و دلایل زیادی هم براش نوشته بودم که باید حداقل اینو به سرانجام برسونم

    و بخاطر این کلاس هام من شیفت هام رو همیشه طوری تنظیم میکنم که حتما بتونم کلاسهام رو برم و غیبت نداشته باشم . حالا این مدت بخاطر این نجواها همش میگفتم خدایا واقعا من دیگه نمیدونم تصمیم درست چیه ، اینی هم که ذهنم میگه منطقی بنظر میرسه ولی اطمینانی نیست خدایا تو هدایتم کن ، هر روز مینوشتم و بعد اونم دیگه همیشه مینویسم الانم توی ستاره قطبی ام مینویسم که خدایا تو هدایتم کن ذهنم خیلی حرفا میزنه ولی من تسلیم تو هستم تو بهم بگو ..

    یه روز که کلاس داشتم یه حسی بهم گفت امروز کلاس نرو ، گفتم چی ؟ چرا نباید برم ، من تا الان غیبت نداشتم آخه حیف میشه !

    کلی برنامه هامو هماهنگ میکنم که به کلاس هام برسم حالا همینجوری الکی یه جلسه رو نرم ..

    گفت آره نرو چی میشه مگه ؟

    دیگه مدل این گفتگوها رو خودتون میدونید توی ذهن هست چطوریه ، بالاخره من راضی شدم کلاس رو نرفتم و گفتم چیکار کنم حالا .. ؟

    بهم گفت خب حالا بیا بشین بازم برای خودت بنویس دلایلی که داری ، برای ادامه یا توقف این کار و حتی بقیه برنامه های زندگیت رو و من نشستم نوشتم و نوشتم ، بارزترین نکته نوشتنم هم این بود که سمیه تو باید از مسیر لذت ببری از تک تک این لحظه های زندگیت لذت ببر و برو جلو ، فاصله رسیدن تو به خواسته هات با احساس خوب پر میشه ، اینقدر عجله نکن ، اینقدر نخواه که زود همه چی رو بدونی ، نمیخواد ته همه چی رو بدونی که چی میشه ، قدم ها بهت گفته میشه

    و این آیه زیبا اومدبرام که  :

    فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ ۗ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضَىٰ إِلَیْکَ وَحْیُهُ ۖ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا

    پس بلند مرتبه است و بزرگوار خدایی که به حق و راستی پادشاه ملک وجود است و تو پیش از آنکه وحی قرآن تمام و کامل به تو رسد تعجیل در آن مکن و دائم بگو: پروردگارا بر علم من بیفزا.

    (114طه)

      این آیه خیلی اوقات جواب سوالای منه بس که من همیشه عجولم !!

    بعدشم بهم گفت الانم یکم زبان بخون که جا نمونی و من زبان هم خوندم و بعدشم اصلا رفتم همینجوری اسامی الله رو سرچ میکردم و اسامی خداوند رو برای خودم نوشتم و اون روز خیلی حالم خوب شد یه جورایی به نتایج خوبی با خودم رسیده بودم و از اون پریشانی ها و شک ها کم شده بود.

    گذشت و من جلسه بعد که رفتم سر کلاس دیدم یهو بچه ها بهم گفتن سمیه جلسه قبل نبودی نمیدونی چه شده ؟ یه بحث شدیدی توی کلاس پیش اومده و بحث بالا گرفته طوری بوده که استاد یکی از بچه ها رو از کلاس بیرون کرده ! منم متعجب آخه همچین اتفاق نادری چرا باید پیش بیاد ؟؟!

    و همون لحظه گرفتم چی شده ،گفتم خدایا قربونت برم که اینقدر حواست به من هست ، از یه طرف نذاشتی بیام جایی که فرکانسش نامناسب بوده از طرف دیگه هدایتم کردی راه رو برام روشن تر کردی و منو به اطمینان رسوندی به ادامه مسیرم ، اگه اون جلسه می اومدم شاید منم با توجه به شک هام کلا ول میکردم کلاس رو ، اما من تسلیم شدم و تو بهم گفتی که ادامه بدم خیلی خوبه جنس این اتفاقات آدم خیلی خیلی حالش خوب میشه ، حس میکردم رو ابرا هستم که اره خداوند اینقدر مستقیم باهام حرف زده ..

    واقعا الان که فکر میکنم از این اتفاقات تو زندگیم زیاد هست اما شاید اینقدر بهش دقت نکردم ، من مثلا توی خانواده توی اقوام تو یه مهمونی یه جایی باید باشم یعنی طبق برنامه ریزی های ذهنم بایددر اون مهمونی باشم اما موضعی پیش میاد یهو که من نمیرم و بعدا میفهمم توی اون مهمونی یه مسئله ناخواسته پیش اومده و خدا منو از اون دور کرده ، یا بعضی وقتا بعضی جاها قرار میگیرم که طبق منطق و یا برنامه ریزی از پیش تعیین شده نباید اونجا باشم ولی در اون لحظه خدا منو میبره اونجا که یه اتفاق خیلی خوب میفته و من اون اتفاق خوب رو تجربه میکنم ..

    استاد اینو از شما یاد گرفتم و توی ستاره قطبی ام مینویسم که خدایا منو در زمان مناسب در مکان مناسب قرار بده و هروقت باحال خوب بنویسمش خدا برام معجزه میکنه  

    این حال خوب و آرامشی که شما بهش تاکید دارید واقعا مهم ترین نکته اس چون زمان هایی بوده که اون آرامش رو نداشتم و درخواست کردم اما جواب نگرفتم !

    یه باور قشنگی راجع به احساس لیاقت از بین حرفاتون متوجه شدم که گفتین کل دوره لیاقت درمورد این بوده که آقا شما خودت رو لایق و ارزشمند بدون البته بصورت درونی اونوقت میبینی که نعمت ها خیلی راحت وارد زندگیت میشن  ؛

    خب من میگم سمیه ببین طرف حساب تو اینجا کیه ؟ خب معلومه خداست ، طرف حساب تو خداست !!  خدایی که خودش تو رو خلق کرده ، خدایی که از درون و بیرون تو آگاه هست و تو نگرانی نداری که مثلا پیش خدا بگی چون من ظاهرم این شکلیه پس شاید خدا منو ارزشمند ندونه! و فلان نعمت رو به من نده ؟؟ خیلی خنده دار میشه ها …

    خدا خودش منو خلق کرده پس حتما خودش ظاهرم رو ارزشمند میدونه، ولی من اینو قبول نکردم و به خدا اجازه ورود نعمت ها رو ندادم

    من  از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم که طرف حساب من خداست و خدا به من نعمت ها رو میده به شرطی که من اجازه بدم بهش و خودمو ارزشمند بدونم ، من همش فکر میکردم این احساس ارزشمندی باید در برابر دیگران باشه ، یعنی یه جورایی  باید به بقیه ثابت کنم که من ارزشمندم ، من لایق هستم و اونوقت به خواسته هام میرسم !!!!!

    در حالیکه مسئله بین من و خداست .

    من داشتم شرک میورزیدم ، این شرک چقدر عجیب و مخفی بود در من !

    استاد هرچقدر که ازتون تشکر کنم بازم کمه ..عاشقتونم .

    خداروشکر بخاطر وجودتون .

    خدایا، ما را به راه‌های رسیدن به سویت بکشان و ما را از نزدیک‌ترین راه‌های ورود به بارگاهت ببر، دور را بر ما نزدیک کن و دشوار و سخت را بر ما آسان گردان و ما را به آن بندگانت که با چالاکی به‌سویت می‌شتابند و همواره درِ رحمتت را می‌کوبند، ملحق کن،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 75 رای:
    • -
      سپیده سپیده گفته:
      مدت عضویت: 649 روز

      چقدر قشنگ گفتین اون زاویه ی دیگه از احساس لیاقت رو.

      اینکه این احساس ارزشمندی بین من و خدای منه و قرار نیست به دیگران ثابت کنم

      و واقعا درسته این باید درون من ایجاد بشه و حسش بهم آرامش بده و در ادامش ازون آرامشه کلی هدایت و الهام دریافت میکنم و اینا همه زنجیر وار به هم متصلن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    اعظم برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1412 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد زیباروی و آگاه و بانو شایسته ی مهربان و تمام دوستان حاضر در این جمع بهشتی…

    درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی!

    بهترین باورها درباره ی خداوند که هر دمی که در آرامش هستیم و در کنترل ذهن باید تکرارشون کنیم چون باعث ایمان ما و رشد کردن ما در هر زمینه ای میشن!

    _خداوند قادره مطلقه…

    _خداوند عالم مطلقه…

    _خداوند خالق مطلقه…

    خداوند خالقه و از همین قدرتش به منه بنده اش هم داده،قدرت خلق زندگی رو به خوده من داده!

    به نسبتی که من به خدا قدرت میدم و میدونم و باور دارم که به درون من آگاهه و از خواسته های درونی من باخبر هست،به همون نسبت ،نتیجه میگیرم!

    _خداوند راه رسیدن من به خواسته هایم را میداند

    _خداوند در هر لحظه به بی نهایت راه من رو هدایت میکنه

    _خداوند هدایت کننده ی من در هر لحظه است

    _خداوند میخواد که به من نعمت های بیشتری رو بده

    _خداوند میخواهد که من لذت های بیشتری رو تجربه کنم

    _خداوند لذت میبره از اینکه من در زندگی شادی های بیشتری رو تجربه کنم

    _خداوند میخواهد که نعمت و فراوانی در زندگی من باشد

    بقول قرآن کلام صریح و آشکار خدا

    خداوند برای شما فزونی می خواهد

    _خداوند همواره در حال هدایت کردن ما به مسیر درست هست

    _خداوند همواره به بی نهایت طریق داره من رو هدایت میکنه و راه رو نشون میده

    _خداوند در هر لحظه در حال آسان و روان کردن زندگی برای من است

    _خداوند در هر لحظه در حال بخشش نعمت های فراوان،روزی های بی حساب و رزق های بی نهایت است

    _خداوند به بی نهایت راه من رو غرق در نعمت ها،لذت ها،شادی ها،سلامتی،ثروت،سعادت و روابط فوق العاد میکنه

    _خداوند قادره مطلقه،یعنی توانایی انجام هر کاری رو داره

    _خداوند منبع رزقه،منبع رشده،منبع سلامتی،منبع آرامش،منبع سعادت

    افرادی هدایت های خدا رو دریافت می کنند که نزدیک باشند به فرکانس خداوند

    ما چه زمانی به فرکانس خدا نزدیک هستیم!؟

    زمانی که قلبمان آرام است…

    زمانی که حالمان خوب است و ترس و استرس و نگرانی در وجوده ما نیست…

    زمانی که احساس سپاسگذار و اشتیاق در قلبمان بیشتر است…

    زمانی که در آرامش کامل هستیم و تسلیم او،زمانی که امیدوار باشیم به نیرویی مافوق همه ی نیروها،زمانی که باور داشته باشیم که خداوند خواسته های ما رو میدونه!

    در این زمان ما هدایت می شویم،قدم ها گفته میشه و راهها باز میشن!

    خداوند آگاهه به خواسته های ما،خداوند پشتیبان برطرف کردن نیازهای ماست،خداوند خواستار رسیدن ما به خواسته هایمان است…

    خداوند میلیاردها سال هست که در حال برطرف کردن نیازهای تمام موجودات کل کیهان است!

    خداوند در هر لحظه در حال هدایت ماست!

    زمانی که ما باور داشته باشیم که هدایت می کند،ایمان داشته باشیم!

    زمانی که توکل کنیم

    زمانی که آرام باشیم و امیدوار…

    وظیفه ی ماست که باور داشته باشیم به قدرت خداوند

    کل کاری که ما می توانیم انجام دهیم اینه که کنترل ذهن کنیم،تقوا داشته باشیم،ایمان و باور داشته باشیم!

    _خداوند بیشتر از ما میخواهد که ما رو هدایت کند،جهان بر پایه ی هدایت های خداوند است

    _خداوند آگاهه به مسائل ما،خداوند عالمه،قادره،بخشنده ست،رازق است…

    _خداوند بیشتر از ما میخواهد که ما خوشبخت باشیم،عشق و لذت رو تجربه کنیم،در سلامت کامل باشیم،پیرو هدایت هایش باشیم

    ما باید در مداری قرار بگیریم که هدایت ها رو دریافت کنیم

    کل کاری که ما باید انجام دهیم اینه که این باورها رو تکرار کنیم،چون بعدا می بینیم که چطور راهها رو باز میکنه،چطور مسیر رو نشون میده،چطور هدایت میکنه،چطور قدم ها رو برمیداره،چطور موقعیت ها و شرایط رو برای ما مهیا میکنه!

    چقدر خوبه که هر روز و هر لحظه این باورهای قوی رو با خودمون تکرار کنیم تا بشن جزئی از افکار قدرتمند کننده ایی که در وجودمون ریشه میدن!

    یه نمونه از هدایت های خوب خدا که باید بنویسیم و تکرار کنیم تا بدونیم و به یاد بیاوریم که خدا در هر لحظه داره ما رو هدایت میکنه!

    دو ماه پیش که با همسرم موتور سواری میکردیم در یه جاده ی باریک،موتور لیز خورد و افتادیم توی جوب و شکر خدا هیچ چی نشد و با روی خندان دوباره سوار شدیم و لذت بردیم از اون مسیر زیبا!

    چند روزه بعد ایشون گفتند یه عینکی داشتم که گمش کردم و نمیدونم کجاست؟

    و چون اون یکی عینکشون اذیت میکردند و باید عینک آفتابی بزنند در طول روز و…

    گفتم عیبی نداره و هر وقت رفتیم بیرون یه نمونه از اون مارک میگیریم و چون عینک دیگه ایی هم داشتند ولی با اون راحت نبودند و وقتی از همون مغازه پرسیدم از همون نمونه عینک آفتابی،گفتند دیگه اون مارک نمیاد و اگه میخوایین یه مدل دیگه براتون بدم که حتی بهتر از اون باشه ویه حسی بهم گفت نخر و منم گفتم بزار بمونه و هر وقت خودشون اومدند میگیریم…

    یه هفته ی پیش که برای ناهار و چیدن میوه های باغمون رفته بودیم پسرم بعده ما اومدند و گفتند ماشین رو کناره جاده گذاشتند و برخلاف اینکه همیشه یا با ماشین از این یکی جاده یا با موتور می اومدیم باغ ولی اینبار باید بیش از سه چهار کیلومتر رو پیاده روی میکردیم تا برسیم به جاده و گفتم مشکلی نیست هم پیاده روی می کنیم و هم از زیبایی های رنگ رنگ پاییز لذت میبریم!

    همسرم جلوتر رفتند و من و دخترم پا به پای هم اون مسیر رو شروع کردیم به پیاده روی و خواستم تو اون مسیری که موتور لیز خورد و افتادیم و کلی خندیدیم رو به دخترم هم نشون بدم و تجربه ی اون لذت دو ماه قبل رو یاد آوری کنم و یه جورایی بهش بفهمونم که میشه از دله اینگونه اتفاقات،لحظه هایی شیرینی رو خلق کرد و یه خاطره ی ماندنی در ذهنمون حک شه!

    گفتم عسل جون دقیقا همین جا موتورمون لیز خورد و دوتایی همراه موتور سنگین افتادیم داخل جوی آب و کلی خندیدیم که همون لحظه چشمم افتاد به عینک آفتابی همسرم که همون طوری با میله های باز افتاده بود اونجا و کاملا سالم بود و هیچیش نشده بود بااینکه بیش از دو ماه از اون جریان گذشته بود و چندین بار خدا میدونه چقدر آب از اینجا رد شده و رفته به باغها ولی در محافظت کامل بوده و چیزیش نشده بود و در بین سنگ ها همون طوری مونده بود!

    وقتی پیداش کردم تمام موهای تنم سیخ شد از اینکه هدایت های خدا چقدر دقیقه،چقدر به موقع ست،چقدر عالیه!

    اینکه برخلاف همیشه،ما از یه جاده ایی بیاییم که نتونیم با ماشین بریم و باید پیاده بریم و همون جا عینک رو پیدا کنیم و…

    چقدر خدا رو شکر کردم تو اون لحظه،چقدر دلم مطمئن تر شد به هدایت هاش و نیرویی که برتر از کل نیروهاست،چقدر آرامش در قلبم موج زد و گفتم این یه نشونه ست که بدونی مسیرت درسته،چقدر لذت بردم از این هدایت خدا!

    چقدر هر روزه از این هدایت ها می بینیم و می شنویم ولی انگار همون لحظه باید یاد آوری کنیم تا به فراموشی نره و مسیر برامون بازتر بشه!

    خدایا!

    سپاسگذارت هستم برای هدایت هایت،برای روشنی راه،برای درستی مسیر،برای اینکه هر روز کمکمون میکنی تا رشد کنیم،برای این آگاهی های ناب،برای کلام صریح و آشکارت،برای اینکه هستی و هستی!

    سپاسگذارم برای وجوده ارزشمند استاد عزیز که با درک آگاهی ها و قوانین ثابت خداوند،به بهتر شدن ما در این مسیر کمک می کنند و الگویی کامل و بی نقص برای تک تک ما هستند.

    سپاسگذارم برای کامنت های دوستان عزیز که هر کدوم دریایی از درک و آگاهی هستند و هر کدوم تجربه ی یه مسیر متفاوت که نتیجه اش میشه همین راه درست!

    سپاسگذارم برای خانم شایسته ی گل،برای تدوین و نوشتن مقاله های زیبا

    سپاسگذارم از آقا ابراهیم عزیز و خانم فرهادی دوست داشتنی که با وجوده همه ی شما عزیزان این سایت جزوء بهترین سایت های موفقیت در کل کیهانه!

    خدایا میلیاردها میلیارد بار در لحظه شکرت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 78 رای:
    • -
      کبری مشتاقی گفته:
      مدت عضویت: 910 روز

      به نام خداوند رزاق و سمیع و بصیر

      سلام به روی ماه دوست عزیزم اعظم جانم

      چقدر کامنتت پر از آگاهی بود واقعا تحسینت میکنم که اینقدر آسان و راحت هدایت ها رو دریافت کردی چون در مدارش هستی مرحبا

      چون آرامش داری وقتی آرام هستی هدایت‌ها رو متوجه میشی

      و شما حرفه قشنگی زدی که وقتی یه بار این هدایت‌ها رو می‌بینیم باید برای خودمون این باورها رومرور کنیم که در طی روز بیشتر متوجه شون بشیم

      ممنونم از شما خواهر عزیز که چقدر قشنگ گفتین خداوند از خواسته های درون ما خبر دارد

      من همونطور که کامنتتو میخوندم لذت بردم باور کن کیف کردم و الان دیر وقته ولی قول میدم به خودم فردا اول وقت نت برداری کنم از کامنتت و ایده ها و آگاهی‌ها رو بنویسم بر ای خودم

      ممنونم دوست عزیزم بهترین‌های این جهان پهناور نصیبت بشه چون تو بنده خوبه خداوند هستی که داری هدایت‌ها رو میفهمی خوش به سعادتت

      ان شالله منم بیشتر در مدار دریافت هدابتها باشم آمین

      خدایا شکرت برای داشتن دوستان توحیدی و آگاه شکرت خیلی دوستتون دارم یاحق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        اعظم برزگری گفته:
        مدت عضویت: 1412 روز

        سلام کبری عزیز و دوست داشتنی!

        کامنتت در بهترین زمانی که پر از حس سپاسگذاری و شکرگزاری بودم به دستم رسید و مرا پر از شوق فراوان کرد چون خدا برای پسرم معجزه ای کرد (کامنتش رو نوشتم در همین فایل)که اگر کل کیهان هم جمع می شدند این طور دقیق و منظم و حساب شده نمی تونستند انجام بدهند و اون قدر مرا پر از انرژی خودش با این کار کرد که ایمان مرا بیشتر و بیشتر کرد به این مسیر و نتایجی که بعد از این برای تک تک ما رقم خواهد خورد!

        ممنون دوست ارزشمندم که فرکانس خوبت بهم رسید و سپاسگذارم از خدا برای داشتن دوستان و همراهان عزیزی چون شما…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2944 روز

    سلام استاد عزیزم

    وقتی برای بار دوم داشتم فایل را گوش میکردم یاد دوبیتی بابا طاهر افتادم که میگه :

    یکی درد و یکی درمان پسندد

    یکی وصل و یکی هجران پسندد

    من از درمان و درد و وصل و هجران

    پسندم آنچه را جانان پسندد

    و خداوند این دو بیتی را به یاد من آورد . و خداوند اون کسیه که به یاد میاره خیلی چیزها را و اگر نیروی خدا نباشه ما قادر به یاد آوردن نیستیم . و من این را با تمام وجودم بهش رسیدم . شاید سال‌های ساله که من این دوبیتی را با خودم تکرار نکرده بودم و جایی بهش برنخورده بودم اما الان خدا آورد گذاشتش توی ذهن من . که دقیقا یکی درد می‌خواهد و دیگری درمان . بابا طاهر این آگاهی را دریافته بود که انسان ها خودشون انتخاب می‌کنند . یکی شاید واقعا درد را دوست داشته باشه . ما نمیدونیم . رسالت ما هم دونستنش نیست. و بعد میگه یکی وصل را می‌خواهد و یکی هجران . شاید منطقی نباشه اما واقعیت دنیای دو قطبی همینه . که خیلی ها هجران را میخواهند سختی را می‌خواهند دوری و دلتنگی را می‌خواهند. به دلایل مختلف . خیلی ها بیماری را دوست دارند . خیلی ها سختی کشیدن را دوست دارند . نود درصد مردم همینطور هستند . که با راحتی حال نمی کنند . در جای جای زندگیشون که نگاه کنی به وضوح میبینی که چقدر با راحتی غریبه هستند .

    و بعد بابا طاهر میاد نظر خودش را میگه . میگه حالا من چی میخوام ؟ حالا که یکی درد و میخواد و یکی درمان . یکی وصل را میخواد و یکی هجران ، من چی میخوام ؟ من اونچه را میخوام که جانان میخواد که خدا میخواد . یک عشق عمیقی به خدا در وجود بابا طاهر داره حرف میزنه که با ذوق و اطمینان میگه من حتی نمیگم درمان را میخوام حتی نمیگم وصال را میخوام یعنی حتی چیزهای به ظاهر خوب را هم نمیخواد . اراده خودش را قبول نداره . این استاد سواستفاده از جانانه . باهوشه . چون میدونه همون درمان و وصال به دنبال وجود یک تضادهایی به دست میاند . میگه من اینا را هم نمی‌خوام . درد و هجران را که حرفشو نزن . حق ندارند از یک کیلومتری من رد بشند . ولی من حتی درمان و وصال را نمیخوام . من چی را میخوام؟ من میذارم به عهده جانان . چرا؟ چون بابا طاهر باور داره که جانان همیشه بهترین ها را براش میخواد . عجب باوری داره نسبت به خدا . عجب خدایی برای خودش ساخته . یعنی علی بی غمی را من به وضوح در این دوبیتی میبینم . میگه ولش بابا . حالا بیام ببینم چی میخوام چی نمیخوام . آقا میام خدا را بعنوان یک نیرویی که به تمام امور آگاهه باورش میکنم و دیگه برای خودم میشینم دوبیتی می‌سرایم . شعر میگم . حال میکنم . عشق میکنم . میخندم به اونایی که خودشون انتخاب می‌کنند چی بخواهند . من اعتماد میکنم به نیرویی که خواسته های من را میدونه و اونها را به موقع اجابت میکنه . من اعتماد دارم به زمانبندی خدا .

    جالبه که من هیچ شناختی از این شخصیت ندارم و در حد کتاب‌های مدرسه میشناسمش ولی حالا مشتاق شدم بشناسمش. کسی که با دو تا بیت شعر اینطوری منو دگرگون کرد که فقط دارم فکر میکنم به حرفی که توی همین دو تا بیت گفته ، با خودم میگم این آدم چه خدایی داشته واقعا چه حسابی روی اون کسی کرده که جانان خطابش کرده .

    همیشه وقتی فایل های استاد را گوش می کنم ، آگاهی ها بهم الهام میشه . وقتی استاد حرف میزنه ذهن من مثل ساعت کار میکنه و سرعت و توانایی دریافتم چند برابر میشه . طوریکه نمیتونم بنویسم .

    اما این بار بابا طاهر به من گفت چرا نمیتونی بنویسی . بنشین بنویس دیگه . قراره چرخ زندگی خودش بچرخه . قرار نیست من تابش بدم . من فقط نباید با افکارم جلوی چرخیدنش را بگیرم . بنویس اندیشه . بنویس . الان اگر ننویسی داری جلوی چرخیدن چرخ زندگیت را میگیری . بقیه کارها خودشون انجام میشند . چه کار داری چجوری انجام میشند . تو بنویس فقط . بنویس .

    مرسی استاد عزیزم

    مرسی از بودنت . مرسی از قلبی که توی سینه تو می تپه . مرسی از خدایی که در وجود تو جریان داره . مرسی که میگی و من می‌شنوم . مرسی از موج . مرسی از فرکانس . مرسی از هرآنچه که هست اما من نمیبینم . مرسی از تو استادم ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 76 رای:
  6. -
    جانان گفته:
    مدت عضویت: 1489 روز

    به نام خداوند نورو رحمت

    سلام به استاد شایسته ومریم جااانم

    این فایل رو دیشب تا نیمه شنیدم و خوابم برد.

    امروز صبح موقع صبحانه همسرم مجدد این فایل رو پلی کرد، بدون اینکه بدونه من دیشب چی شنیده بودم. گوشام تیزتر شد چون مطمئن بودم ی نشونه س وباید جدی بگیرم.

    با همه وجودم شنیدم، دیدم، نت برداری کردم و حض بردم واز این همه ایمان وباور استاد اشک ریختم.

    ای کاش خدای من هم به اندازه خدای استاد نزدیک باشه.

    ای کاش باورش کنم ای کاش بهش ایمان داشته باشم، ای کاش یقین کنم که از رگ گردن به من نزدیکتره، ای کاش فریاد تک تک سلولهای بدنم رو بشنوم که خواهان نورو روشنی هستند، ای کاش فرکانس من هم به فرکانس الله نزدیک بشه.

    من هم مثل استاد در زمینه قانون سلامتی، تجربه زیبایی دارم که هدایت شدم به این دوره وسپاسگزار خداوند و استاد عزیز هستم که به راحتی، به سلامتی کامل و وزن ایده ال رسیدم. که البته از اتفاقات بزرگ زندگیم بود که باورهای منو خیلی تغییر داد.حالم اون روزا خیلی نامناسب بود.هم از نظر جسمی وخصوصا از نظر روحی

    الهی هزاران مرتبه شکر.

    من فقیرم به هر چه از خداوند برایم برسد.

    بینهایت از خداوند سپاسگزارم که هدایت شدم به سمت بزرگترین استاد زندگیم. صادقانه وبدون مبالغه.

    شاد، سلامت وپایدار باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 79 رای:
  7. -
    علی برزگر گفته:
    مدت عضویت: 1030 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْهَا ۖ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ

    ایه 15جاثیه

    هر کس کار شایسته‌ای بجا آورد، برای خود بجا آورده است؛ و کسی که کار بد می‌کند، به زیان خود اوست؛ سپس همه شما به سوی پروردگارتان بازگردانده می‌شوید

    سلام بر ابراهیم زمان سلام بر یارو شفیق ابراهیم خانم شایسته مهربان

    استاد چیکار میکنی با ما بخدا دارم با اشک مینویسم بی نهایت ازتون سپاس گذارم از خداوند میخواهم یه راهی بهم نشون بده برای تشکر کردن از شما ……..

    استاد امروز نمیدونم چرا با انرژی فوق العاده ای بیدار شدم

    اومدم تو محیط کارم ( انتظامات یه مجموعه بزرگی تو ایران هستم )

    فایل جدید تون و پلی کردم فقط نفهمیدم کی یه ساعت گذشت الله اکبر الله منو برد 3 سال قبل

    روزی که ب واسه یکی از دوستانم اقا سلیمان عزیز با شما آشنا شدم که غرق در مواد مخدر غرق در رابطه نامناسب غرق در سیگار غرق در بدهکاری جوری که هزار تومن نمیموند واسم

    وسط ماه میرفتم سر صندق صدقه خونه دنبال پول باشم و همیشه اعصابم خراب بود اما ته دلم یه ایمان کوچیک داشتم که درست میشه یاد ایه ان مع العسر یسرا میفتادم

    بعد از اشنا شدن با استاد و گوش کردن فایل های رایگانش دقیقا زمانی بود که فایل های اقا رضا عطار روشن روی سایت بود گوش کردم گوش کردم سیراب نمیشدم و لذت میبرم تا اینکه رسیدم ب اون قسمتی که اقا رضا گفت سیگار و ترک کردم

    یه جرقه بزرگ تو قلبم خورد انگار یکی بهم گفت از ترک سیگار شروع کن من هم گفتم چشم دقیقا یک بهمن 1401 بود بعد از یک ماه قلبم باز شد چون روی توحید کار میکردم دست و پا شکسته مواد مخدر هم ترک کردم ب آسانی بخدا الان نگاه میکنم ب خودم باورم نمیشه چطور یاد این ایه میفتم

    هذا من فضل ربی همش کار خودش بود

    ……………………………………………………….

    بعدش بهم گفته شد بدهکاری هاتو بده گفتم چطور آخه گفت کمکت میکنم دوستان میدونم شما باور میکنید

    دقیقا صدای قلبم و شنیدم میگفت انجام بده

    استاد فرداش ب همسرم گفتم دیگه هیچی نخر نه لباس نه چیزی که لازم داریم همسرم نمیدونم چرا ازم نپرسید چرا الله اکبر

    استاد بخدا قسم بعد از 8 ماه نگاه کردم دیدم 90درصد بدهکاری ها رو پاس کردم خانمم یه چیز گفت کیف کردم

    گفت چقد حس خوبی داره ادم بدهکار نباشه

    الهی شکرررت الهی شکرررت

    استاد یه روز خانمم اومد گفت کاش بتونیم مغازه لباس فروشی بزنیم استاد من اصلا نگفتم چطور ما تازه بدهکاری هارو صفر کردیم گفتم توکل برخدا

    یه هفته نشد خونه بودیم برادر خانمم اومد خونه ما

    حرف از مغازه افتاد قلبم گفت بهش بگو بگو بگو

    من نمیتونستم یهو بهش گفتم ما ایده داریم گفت پولش با من کار از تو بقران قسم یه چیز گفت قلبم روشن شد گفت تا یک سال ازتون پول نمیخوام کار کنید جنس بخرید بفروشید

    سبحان الله سبحان الله

    دقیقا دو روز بعدش صب میرفتم سرکار

    دیدم مغازه خالم تقریبا دیوار ب دیوار ماست

    مستاجرش داره جمع میکنه

    فکرم مشغول شد

    صب رسیدم سرکار ب پسرخاله زنگ زدم گفتم مغازه رو اجاره میدید گفت پسر خاله یه روز دیر گفتی دیشب ب یکی اجاره دادیم ب قران قسم قلبم روشن بود گفتم مرسی قطع کردم به خودم گفتم هر اتفاقی بیفته ب نفع منه دو ساعت بعد مادرم زنگ زد گفت خاله میگه مگه علی مغازه میخواد گفتم اره

    گفتم خاله گفت شب بیا صحبت کنیم الله اکبر

    شب رفتم خاله گفت من دوست دارم ب شما بدم مغازه رو گفت اگه امشب طرف نیومد فردا صب بیا کلید و ببر

    صب ساعت ده مادرم زنگ زد گفت خاله کلید و آورده اونجا اشک ریختم گفت کار خوبه خدا درست کنه الهی شکرررت الهی شکرت

    ما شروع کردیم ب قفسه بندی و لباس اوردن

    و خانمم شروع کرد ب کار کردن اروم اروم درامدمون بیشتر شد جوری که هر ماه هرچی میخواستم نقد میخریدم و کیف میکردیم ازلطف خداوند و شکرگذاری میکردیم

    یه روز نشسته بودم ب خودم گفتم علی آقا از نظر مالی هنوز پیشرفت نکردی آ نجوای شیطان و قشنگ حس کردم یهو توجه خودم و بردم ب سمت دیگه شبش خانمم گفت علی باورت میشه تیکه تیکه 70میلیون طلا خریدیم آ ( سال 1402) گفتم شوخی میکنی گفت نه بقران

    اونجا گفتم خدایا چیکار میکنی تو با من من نوکرتم

    سال 1402تموم شد

    رسیدیم ب1403 ب علت استفاده مواد مخدر و سیگار موهام ریخته بود 23اردیبهشت رفتم کاشت مو انجام دادم استاد قبل از عمل عکس گرفتم الان نزدیک 6ماهه از کاشت مو گذشته با عکس الان گذاشتم کنارش باور نمیکنم این منم استیکر گریه با بغض………………………

    هر کی منو میبینه میگه پسر تو چیکار کردی سیگار و ترک کردی مواد و ترک کردی مو کاشتی چقد تغییر کردی علی دمت گرم اون روز یکی از دوستانم بهم میگه 10سال جون شدی پسر دمت گرم

    بگذریم

    یه روز با خانم نشسته بودیم خانم گفت علی این مقدار پول نقد داریم چیکار کنیم گفتم نمیدونم والا

    یهو گفت بیا پول داداشم و بدیم مغازه رو برداریم واسه خودمون گفت همینه استاد میگه با کسی شریک نشید همینه بخدا

    ببین خدا چطور چیده واسمون

    زنگ زدیم ب برادر خانم گفتم بهش پول تو میخواهیم بدیم اگه مشکلی نداری گفت اتفاقا لنگ پولم ممنون میشم پول و بدید اونجا گفتم بابا اوس کریم چیکار می‌کنی تو چقد خوشگل چیدی الان با چشم های اشک بارم مینویسم پول اون بنده خدارو دادیم و کلی ازمون تشکر کرد الهی شکرررت

    بعد از این داستان

    یه کار ساخت و ساز تو خونه داشتم که 4 سال بود نتونسته بودم شروع کنم ب لطف خدا 3 روزه شروع کردم انشاله آخر هفته تموم میشه

    از اینم بگذریم برسیم ب امروز

    استاد دو سال بعد از ترک سیگارم همکارم دید من تونستم اونم ترک کرد الان بهم پیام داده اینجا واستون کپی میکنم :

    همکارم:

    سلام حاج علی

    حسین شاه محمدی ام سیگار و ترک کرده

    من :

    سلام مهربون

    همکارم :

    حسین احمدوندم مثه اینکه ترک کرده

    آقای نارون هم که بیست روزی بعد از من ترک کرده

    خواستم بت بگم شک نکن شما تو ثواب همه ی این ترک کردنها شریکی

    من:

    استاد گفت تو تغییر کنی همه اطرافت تغییر خواهند کرد اگر هم تغییر نکنند از کنارتون میرن

    من ب قانون ایمان آوردم

    دمت کرم استاد عباسمنش

    همکارم:

    جرقه رو شما زدی

    ما هم دیدیم میشه نکشید و نمرد

    من:

    من کاره ای نیستم هذا من فضل ربی

    همش لطف خداست

    من :

    خیلی خیلی خوشحال شدم

    الان استاد میگفت اگه اطرافت دارن ادم های خوبی میشن بدون راه درست و رفتی ادامه بده

    روزی میرسه سیگار کشیدن میشه نقطه ضعف ادم

    چقد خوبه تاثیر گذار زندگی مردم بشی

    مگه من زور کردم ترک کردید ؟ نه من فقط روی خودم کار کردم همین

    قانون ساده است خییییییلی ساده

    استاد ب خاطره ترک سیگار من 3 تا از همکارام ترک کردن من اصلا بهشون نگفته بودم سیگار نکشید

    استاد دارم نگاه میکنم ب اون روزهایی که کسی ب حرف من توجه نمیکردن الان شدم الگو چرا چون تمرکز صددرصدی گذاشتم روی توحید روی ایمان

    روی قران

    استاد من چند روز پیش داشتم دفتر هامو نگاه میکردم دیدم 8 تا دفتر شکر گذاری و تمرین ستاره قطبی نوشتم تو این سه سال چقد از خدام راضیه ام

    چقد خوب هدایتم کرد

    یادم رفت بگم من 6ماه بعد از گوش کردن فایل های رایگان هدایت شدم ب خرید دوره 12قدم و یک سال کار کردم رسیدم ب خرید دوره احساس لیاقت و ارزش گذاری روی خودم و بخشیدن همه ادم هایی که ازشون ناراحت بودم

    بازم یادم رفت بگم بابت یه اتفاقی نزدیک 18 سال با پدر بزرگ و مادر بزرگم قهر بودم پارسال رفتم خونشون و همه رو بخشیدم اونا هم خیلی خوشحال شدن بعد از 8 ماه پدر بزرگم رفت پیش خدای خودش من واسه اخرین بار بوسیدمش گفت خداحافظ …………………………………..

    استاد نمیدونم چطور کامنتم و تموم کنم اما یادم میاد تو فایل های توحید عملی میگفتید شما روی توحید و ایمان کار کنید خدا خودش همه چیز و درست میکنه الان نگاه میکنم میبینم اره اره بخدا همینه دوستان همه چیز توحیده همه چیز ایمان بخداست

    مدیر حراستمون بابت کارش و مسئولیتی که داره به همه شک میکنه تو کارش

    اون روز بهم زنگ زده میگه علی اقا خوبی ازت تشکر میکنم هر جا تو باشی خیال من از اون قسمت راحته دمت گرم بهم میگفت بهت پاداش رد کردم

    نوش جانت استاد بخدا اینا اصلا تو زندگی من نبود

    این احترام این محبت نبود این دوره احساس لیاقت کن فیکون کرد زندگی منو ازت تشکر میکنم

    بابت اینکه ابراهیم شدی و ما هم یک نقطه از اسماعیل بودیم

    در تو نمرودیست آتش در مرو

    رفت خواهی اول ابراهیم شو ( مولانا)

    لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ ۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَهَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ

    بقره آیه286

    خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمی‌کند. (انسان،) هر کار (نیکی) را انجام دهد، برای خود انجام داده؛ و هر کار (بدی) کند، به زیان خود کرده است. (مؤمنان می‌گویند:) پروردگارا! اگر ما فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه مکن! پروردگارا! تکلیف سنگینی بر ما قرار مده، آن چنان که (به خاطر گناه و طغیان،) بر کسانی که پیش از ما بودند، قرار دادی! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداریم، بر ما مقرّر مدار! و آثار گناه را از ما بشوی! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مایی، پس ما را بر جمعیّت کافران، پیروز گردان!

    استاد عزیز نمیدونم این حرف هام برای این فایل خوب بود یا نه امیدوارم نوری بشه برای کسانی که میخوان تغییر کنن

    هرجا هستید شاد و سبز و ثروتمند باشید

    ارادتمند شما علی برزگر

    26 آبان 1403

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 77 رای:
    • -
      محمد درخشان گفته:
      مدت عضویت: 1924 روز

      سلام علی آقای گل گلاب

      آقا من که کلی کیف کردم با این کامنتت

      اقا کم مونده بود منم گریم بگیره از این همه اتفاق خوب از این همه هدایت

      از فکر مغازه زدن،جور شدن مغازه خاله و …پ

      بهت تبریک میگم بابت رونق کارت و اینکه دیگه شریک نداری

      بابت ترک سیگار

      بابت پس انداز

      بابت تغییر چهره ات و ده سال جوانتر شدنت

      از خدا بهترین ها را برات آرزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      Ali گفته:
      مدت عضویت: 1579 روز

      سلام دوست عزیزم علی آقا من فقط دارم اشک می ریزم ازاین همه رحمانیت و هدایتگری خداوند متعال که چقدر عالی و دقیق برات میچینه وقتی که تسلیم میشوی

      چقدر توحیدی عمل کردی که خداوند اینجور خواسته ها تو برآورده کرده وهدایتت کرده

      خدارو سپاس گذارم برای این موهبت و نعمت که شامل حال من شد که هدایت بشم به دیدگاهت

      چقدر این کامنتهای شما عزیزان کمک میکنه که ما هم ایمانمون قویتر بشه

      در پناه الله مهربان شاد و ثروتمند و سعادتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      هدی قائمی گفته:
      مدت عضویت: 892 روز

      سلام علی اقا دوست بهشتی من در سایت

      به به لذت بردم از کامنت الهی تون از نوع بیان شیرینتون

      تحسین میکنم شما رو به خاطر ترک اعتیاد بخاطر ترک سیگار

      تحسین میکنم که با دیدن شما چند نفر دیگه هم به زندگی برگشتند و سیگار رو ترک کردن

      تحسین میکنم شما رو بخاطر دادن بدهی هاتون

      تحسین میکنم شما رو برای ایمان و توحیدی بودنتون.. دوست خوبم علی آقا آفرین به شما که انقد با عمل و ایمان تونستین برای خودتون آرامش و کار عالی داشته باشین انشاالله همواره در حال پیشرفت باشین

      سپاسگزارم از خداوندم برای هدایتم به این کامنت زیبا

      در پناه خداوند شاد و ثروتمند باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سمیه مصطفائی گفته:
      مدت عضویت: 3555 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام علی آقای برزگر عزیز

      هر خط از کامنت تون رو که خوندم شما رو تحسین کردم ، استاد رو تحسین کردم و خدای وهاب رو شکر گفتم ، گفتم فقط پنج ستاره جوابگو نیست باید حتما براتون بنویسم که شما چقدر عالی عمل کردین نوش جونتون باشه همه نتایج خوبتون .

      همواره در مسیر آگاهی ها و الهامات ناب الهی و آسان شدن برای آسانی ها باشید .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مجتبی کاظمی گفته:
      مدت عضویت: 3346 روز

      سلام علی آقای برزگر عزیز

      واقعا لذت بردم از این کامنت زیبا و پر از احساست

      کاملاً میشد احساست را از نوشتن این کلمات با عمق وجود درک کرد

      دوست نداشتم کامنتت تمام بشه و هرچقدر میومدم پایین لذت میبردم از خوندنش

      تحسینت میکنم بابت این حد از تعهد و استمرار در بودن در مسیر درست

      این حد از متعهد بودن به عمل به قوانین

      و این حد از تاثیرگذار بودن در زندگی دیگران

      استاد میفرمایند من چون خودم این آگاهی ها را عمل کردم صحبت هام تاثیر گذاره و باور دارم که من انسان تاثیرگذاری هستم؛

      و شما چون خودت عامل به قانون بودی و تونستی سیگار را ترک کنی این عملگرا بودنت باعث شد که دیگران هم از شما الگو بگیرند و اقدام به ترک سیگار بکنند

      و تحسینت میکنم که همه اعتبار را بخداوند میدی هرچند که سهم خودت در این مسیر حتما و حتما بسیار مهم است و وقتی که خداوند تعهد خودت را دیده ترا به مسیرهای آسان هدایت فرموده

      برای خودت و همسر گرامیت از خداوند بودن همیشگی در این مسیر و رسیدن به تمام خواسته هایت را آرزومندم

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      Zahra Gheraat گفته:
      مدت عضویت: 2366 روز

      ای جاااانمممم علی آقای گل.

      چقدرررر لذت برررردم.

      چقدرررر کیف کردم از تغییرات و نتایجت، چقدر تحسینت کردم

      خییییلی بیش از اینها رو از خداوند براتون می خوام.

      که ثابت کردید لایقش‌هستی

      قلبم رو بازتر کرد و اشک شوق از چشمانم جاری

      چقدر خوبه که آدم در چنین محیط الهی باشه، با یک استاد همه چی تموم و دوستان گلی چون شما

      منم پارسال به لطف خدا دوره احساس لیاقت رو داغ داغ خریدم ، تاثیراتش رو همون زمان به چشم میدیدم. و امسال هم توی 12 قدم‌ هستم‌…

      و به لطف و یاری خدا در مسیر یک سری تغییرات خوب‌ قرار گرفتم. . که انشالله منم در آینده در مورد اتفاقات خوبش برای دوستان بنویسم.

      فعلاا ملموس ترین دستاوردم تا اینجا حس رهایی و آرامش بیشتر و اطمینان قلبی و کمرنگ و کمرنگ تر شدن ترس هام هست. و بالتبع عملگراتر شدنم

      خدایاا شکرررت

      سپاسگزارم برادر از کامنت عالی و یاداوری خاطراتتون

      برکت باشه برای شما و همسر عزیز و همراهتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1288 روز

    بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ

    التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ(112 توبه)

    اینان همان از گناه پشیمانان، خداپرستان، حمد و شکر نعمت‌گزاران، روزه‌داران، نماز با خضوع گزاران، امر به معروف و نهی از منکر کنندگان، و نگهبانان حدود الهی‌اند، و مؤمنان را بشارت ده.

    =======================================================================================

    خدای عزیز و شیرین و دلبرم،آسمون آبیِ دل انگیز،خنکای دلچسب دی ماه،چشم هایی که میبینه،گوش هایی که میشنوه،دستانی که مینویسه،به من،به عقلم،به درکم ببار و کمکم کن تا بتونم با نور و عشق تو بنویسم و این صلات رو مایه ی روشنی قلبم،واضح شدنِ قدم های بعدی و باز شدن های در های پیش رو قرار بده،آمین،یا رب العالمین.

    =======================================================================================

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم.

    سلام به استاد شایسته جانم.

    سلام به دوستان عزیز و توحیدی من در غار حرا

    سلام و سلامتی و نور وعشق و رحمت الله،به جسم و جان و روح توحیدی عزیز و قلب سلیمتون.

    مدت زیادی که به یک موضوع جالب توی قرآن برخوردم که در دو سوره ی مختلف،به یک شکل بیان شده و خیلی دوست داشتم برای تمرین و تکرار خودم،این آگاهی رو به شکل کامنت در سایت بنویسم،اما ازونجایی که کامنت نوشتن توی سایت و تحقیق قرآنی،خودش یک مداری که باید واردش بشی،اجازه دادم که زمان مناسبش برسه و خداوند هدایتم کنه این کامنت رو،زیر این فایل بی نظیر توحیدی بنویسم،خب مثل اینکه امروز وقتش رسید،دستور اومد الان وقتشه که برای کنترل آگاهانه ی ذهنت و باز شدن قلبت و دریافت الهامات بهتر و با کیفیت تر،خودت رو مشغول نوشتن این کامنت کنی و منم گفتم چی ازین بهتر ….انشالله خدا کمکم میکنه تمرین خوبی داشته باشم.

    استاد جان،درجلسات روانشناسی ثروت،آگاهی من درمورد اینکه باور چیه،و چه جوری میشه ایجادش کرد و کی میفهمیم این باور واقعا ایجاد شده،خیلی بیشتر شد.وقتی شما گفتید،باور ایجاد شده،به معنی یقین قلبیه،حرف زدن و نوشتن و تکرار هم نشون نمیده اون باور تثبیت شده،بلکه وقتی به یقین و آرامش قلبی در اون موضوع خاص میرسید،یعنی اون باور سر جاش نشسته …و بعد نتایج تثبیت اون باور،در زندگی شما وارد میشود.

    یک مثال در این باره از خودم بنویسم،که من اصلا در مورد اینکه مدرسه و معلم مدرسه ی نیلا نیکا کجا باشه و چه کسی باشه،هیچ نگرانی نداشتم.البته اولش اینجوری نبود،با تمرین و تکرار این باور که خداوند بهترین ها رو براشون انتخاب میکنه،آروم آروم این باور تثبیت شد،از مهدکودک،پیش دبستانی،کلاس اول ….وهر بار که دیدم خداوند برای انتخاب معلم بچه ها،شاهکار میکنه،دیگه این باور به یقین قلبی تبدیل شد.

    این شد که وقتی من شهریور واقعا نمیدونستم چه تصمیمی برای محل زندگیم بگیرم،با دوتا بچه ی کلاس دومی،هیچ نگرانی بابت مدرسه شون نداشتم،عملا ما تا 29/30 شهریور نمیدونستیم میخوایم کجا بمونیم….

    ضمن اینکه وقتی درمورد مدرسه ی نیلا نیکا،از قرآن طلب هدایت کردم،با این آیه پاسخ داد:

    فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ

    برای همین من بیخیال،با یقین قلبی که خداوند بهترین معلم رو براشون کنار گذاشته،سپردمشون به جریان هدایت.خب چه اتفاقی افتاد؟!

    الان که 3 ماه از شروع مدرسه گذشته،به جرئت میتونم بگم من اگر میلیون ها تومن هزینه میکردم نمیتونستم همچین معلم با کیفیتی برای دختر ها پیدا کنم.بدون اینکه من قدم از قدم بردارم،فقط با ایمان و توکل و یقین قلبی،خداوند معلمی به نیلا نیکا عطا کرد که در عین جوانی،سال آخر تدریشه،11 سال داره کلاس دوم درس میده،تو اخلاق و رفتار بی نظیره و یکی از بهترین معلم های سطح استانه …

    خب این پاسخ رحمت الله،به باوری بود که تبدیل به یقین قلبی شده بود.اما آیا من در تموم زمینه های زندگیم انقدر یقین قلبی دارم که نگران هیچ چیز نباشم و اجازه بدم خداوند در بهترین زمان و مکان هدایتم کنه؟!مسلما نه …

    مثلا همین دیشب،دوباره خالصانه از خدا طلب هدایت کردم بابت یک مسئله ای توی زندگیم و دوباره با همون آیه ی 24 عنکبوت بهم پاسخ داد!

    ولی آیا من بعد از دریافت این پاسخ، به همون آرامشی که برای انتخاب مدرسه ی نیلا نیکا داشتم،رسیدم؟!

    قطعا خیر،آروم شدم اما نه با یقین قلبی!برای همین دیشب آخرین صدایی که شنیدم،صدای شما تو جلسه ی 5 قدم 8 بود.

    حدس و گمان هم نزنید این مسئله چطور میخواد حل بشه،نه تو و نه میلیارد ها نفر دیگه فکرشون رو،روی هم بزارند نمیتونند بفهمند این مسئله چطور میخواد حل بشه،یک سری چیز ها هست که از عقل ما برنمیاد!فقط خدا ازش برمیاد و ما فقط باید توکل کنیم!

    همین آرامش قبل خواب،باعث شد امروز خیلی بهتر از دیروز باشم،خیلی آرام تر…خیلی رهاتر…خیلی امیدوارتر…

    و درنهایت بهم اجازه داد که بیام توی سایت بنویسم و این برای من خودش یک پاداشه مضاعفه…

    در ادامه ی کامنت،به امید الله،از آیات قرآن مینویسم که خداوند چقدر واضح و روشن از یقین و اطمینان قلبی صحبت کرده …

    =======================================================================================

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِکَهِ مُرْدِفِینَ ﴿٩انفال﴾

    [یاد کنید] هنگامی را که ازپروردگارتان یاری خواستید، و او درخواست شما را اجابت کرد که من مسلماً شما را با هزار فرشته که پی در پی نازل می شوند، یاری می دهم.

    وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَىٰ وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ ۚ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿١٠انفال﴾

    و خدا آن [وعده یاری] را فقط مژده و نویدی برای شما قرار داد و نیز برای آنکه دل هایتان به سبب آن آرامش یابد؛ و گرنه پیروزی فقط از سوی خداست؛ زیرا خدا توانای شکست ناپذیر و حکیم است.

    =======================================================================================

    إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْکُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِیُّهُمَا ۗ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿١٢٢آل عمران﴾

    [یاد کنید که] در آن هنگام دو گروه از شما بر آن شدند که سستی و ناتوانی نشان دهند [و از جنگ منصرف شده، برگردند]، در حالی که خدا یار و یاورشان بود و مؤمنان باید فقط بر خدا توکل کنند.

    وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّهٌ ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿١٢٣ آل عمران﴾

    و بی تردید خدا در [جنگِ] بدر شما را یاری داد، در حالی که ناتوان بودید؛ بنابراین از خدا پروا کنید، باشد که سپاس گزاری نمایید.

    إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَلَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلَاثَهِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَهِ مُنْزَلِینَ ﴿١٢4 آل عمران﴾

    آن هنگام که به مؤمنان می گفتی: آیا شما را بس نیست که پروردگارتان به سه هزار فرشته نازل شده شما را یاری دهد؟

    بَلَىٰ ۚ إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَیَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَٰذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَهِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَهِ مُسَوِّمِینَ ﴿١٢5﴾

    آری، اگر شکیبایی ورزید و پرهیزکاری کنید و دشمنان در همین لحظه، جوشان و خروشان بر شما بتازند، پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشان دار یاری می دهد.

    وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَىٰ لَکُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ ۗ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿١٢6آل عمران﴾

    و خدا [وعده یاری و پیروزی] را جز بشارتی برای شما و برای آنکه دل هایتان به آن آرامش یابد، قرار نداد؛ و یاری و نصرت جز از سوی خدای توانای شکست ناپذیر و حکیم نیست.

    =======================================================================================

    برای من این تکرارِ وعده ی کمک از طریق ملائکه،در دو سوره ی متفاوت،خیلی خیلی شیرین و لذت بخش بود،ضمن اینکه خداوند تاکیید میکنه قطعا و حتما پیروزی با اهل ایمان و حزب خداونده،اما برای اینکه به این پیروزی دست پیدا کنید،باید به آرامش و یقین قلبی برسید تا هدایت ها رو دریافت کنید و نتیجه ی مورد نظر حاصل بشه ….

    این همون اصل و اساسی که استاد در تموم دوره هاش داره از زوایای مختلف تدریسش میکنه.

    رسیدن به آرامش قلبی در عزت نفس(عزت نفس)

    رسیدن به آرامش قلبی در خلق ثروت(روانشناسی ثروت)

    رسیدن به آرامش قلبی در احساس لیاقت(دوره ی لیاقت)

    رسیدن به آرامش قلبی در روابط(عشق و مودت)

    رسیدن به آرامش قلبی به صورت طبیعی زندگی کردن(دوازده قدم)

    میدونید استاد،هرچقدر بیشتر میگذره،بیشتر به این حرفتون ایمان میارم.

    قانون ساده ست.

    قرآن ساده ست.

    رسیدن به خوشبختی ساده ست.

    اگر سخت شده،ما سختش کردیم،اگر پیچیده ست،ما داریم لقمه رو دور سرمون میپیچونیم،اگر گیر کرده،یعنی ما تو مسیر درست نیستیم،همین!

    خدایی که این کیهان رو داره مدیریت میکنه،از پس مدیریت زندگی ما برنمیاد!؟

    بازم یاد حرف قشنگ شما افتاده م که اینو دیگه نه به در و دیوار اتاقم،چسبوندم به پیشونیم!

    بنده ها،به این دلیل زجر میکشند که بی ایمانند!

    فقط همین یک جمله نیست که!من تو خواب و تو بیداری دارم حرف های شمارو با خودم تکرار میکنم…همیشه و همیشه.

    تا بتونم ذهنی که این همه سال،اشتباه برنامه ریزی شده رو،درست کد نویسی کنم!

    انشالله خداوند این سعی من رو در نشون دادن ایمان و توکل بپذیره و به من کمک کنه از مسیر های هموار،به سمت مدارهای بالاتر،رشد کنم.

    من!

    من باید تغییر کنم!

    بعد اون بیرون به بینهایت طریق تغییر میکنه….

    وَعْدَ اللَّهِ ۖ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ(6 روم)

    این وعده خداست که خدا هرگز خلاف وعده نکند، و لیکن اکثر مردم (از این حقیقت) آگاه نیستند.

    خداروصدهزارمرتبه شکر برای خلق یک صلات دیگه و فرصت پربرکت نوشتن از قرآن و قانون…

    دوستون دارم استاد،از روشنی قلبم.

    به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان با بهترین نتایج توحیدی.

    در پناه نور میسپارمتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 81 رای:
    • -
      پریساصاحب زاده گفته:
      مدت عضویت: 505 روز

      سلام سعیده عزیز

      چند وقتیه دارم همه کامنت های شمارو میخونم و شده یه جور کنترل ذهن برام برای وقتایی که هیچ‌چیزی آرومم نمیکنه انگار توی زندگیم خدارو گم کردم و وقتی کامنت هاتونو میخونم انگار باهاشون وصل میشم به خدا جالبه انگار وقتی کامنت هاتون رو میخونم بزرگی و عظمت خدارو بیشتر درک میکنم و با خواندن هر کامنتتون چشمام پر از اشک میشه و آرزو میکنم که روزی برسه منم همچین ارتباط قوی بتونم با خدا داشته باشم و حضورش و کنارم احساس کنم تو این روزایی که افکار منفی مزاحم رهام نمیکنن و تو زندگیم همه چیز به هم پیچیده نوشته های شما یه جور دلگرمیه واسم.راستش نمی‌دونم چطور احساسم رو بیان کنم ولی وقتی کامنتاتون رو میخونم انگار یه نوری به قلبم میتابه و یه امیدی در دلم زنده میشه و دلم میخواد بغلتون کنم .مرسی که هستی و مینویسی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سحر رستمی گفته:
      مدت عضویت: 533 روز

      سلام بر استاد عزیز و گرامی،و شما دوست نازنین و بزرگوارم،این فایل رو که گوش کردم خیلی حالم بهتر شد،اما تصمیم نداشتم چیزی بنویسم،تا اینکه با متن زیبای شما روبرو شدم،چقدر زیبا ،چقدر درست و چقدر عالی تونستین قرآن رو درک کنید،و تونستین به قوانین عمل کنید،از شما دوستان عزیز ممنونم بخاطر این مطالب تاثیر گذارتان، که اینقدر آگاهانه بسمت خواسته هاتون حرکت میکنید،من در تمرینات جلسه چهارم قدم اول دوازده قدم،باید یک اقدامی برای کاری انجام می‌دادم یک حرکتی تا ایده های بعدی،قدم های بعدی به من گفته میشد،نزدیک 20 روزی از گوش دادن به جلسه چهارم قدم اول میگذره که من نتونسته بودم قدم اولم بردارم،منتظر بودم ایده ای به ذهنم بیاره خداوند تا شرو کنم،تا اینکه دیشب یک لحظه جرقه ی یک کاری در ذهنم زده شد،که 5 سال قبل میخواستم انجام بدم اما باورهای منفی بهم اجازه ندادن و رها کردم،تا اینکه دیشب یکبار دیگه این جرقه اومد ذهنم که اینکارو بکن،و از صب با خودم درگیر بودم که انجام بدم یانه،تا اینکه به این فایل زیبای استاد هدایت شدم،وصحبت های ارزشمند شما مرا در انتخاب تصمیمم مطمئن تر کرد،که خداوند همواره ما را یاری میکند،فرشته هایی برای کمک و یاری کردن می‌فرستد .خیلی خیلی خوشحال شدم که این یک نشونه بود باز برام که با خیال راحت قدم اول رو برمیدارم و قدم های بعدی به خواست خداوند به من گفته میشه و خداوند یاریم میکند،از شما بخاطر این متن تاثیرگذار،آگاهی دهنده و فایل ارزشمند و استاد عزیزم ممنونم.هر بار در انجام کاری مردد بودم،از طریق سایت و فایل های استاد و پیام های زیبای دوستان هدایت شدم به بهترین و درست ترین مسیر.خدایااااا شکرررررررتتتتت بخاطر این آگاهی ،بخاطر این نشونه خوب،عاشقتم خداااااا جون عاشقتم که چقدر خوب و به بهترین شکل ممکن مارو در مسیر خواسته ها و هدفهامون هدایت و یاری میکنی،راه درست رو نشونمون میدی،هر روز که میگذره ایمانم بخدا بیشتر میشه.

      استاد عزیزم ممنونم از شما،خیلی دوستتون دارم و همینطور

      دوست عزیزم از شما ممنونم بخاطر این پیام ارزشمند و تاثیر گذارتان.

      درپناه الله یکتا شادو سلامت و ثروتمند باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    الهام رهنما گفته:
    مدت عضویت: 1591 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربونم

    الهی تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم صدهزار مرتبه شکرت ک من و تو مدار آرامش و سلامتی و ثروت و حال خوب قرار دادی و روز ب روز ب نسبتی ک قوانینتو رعایت کنم بیشتر و بیشتر وارد زندگیم میکنی الهی صدهزار مرتبه شکرت

    چی میشه که بعضی وقتا چرخ زندگی روان و راحت پیش میره و بعضی موقع ها سخت؟!

    نگاه و باوری که من خودم ب خداوند دارم باعث میشه زندگیم یا روان پیش بره یا سخت خداوند قادر مطلقه به همه چیز من آگاهه میدونه ک من چ خاسته ای دارم و هرچقد ک من بهش اجازه بدم راههای راحت تر و برام باز میکنه اگ با آرامش و ایمان کل سکان زندگیم و بسپارم بهش خیلی خووووووب هدایتم میکنه ب جزیره هایی ک پر از نعمت و خوشبختی هس

    استاد همین چند شب پیش داشتیم با همسرم دور میزدیم و سپاسگزاری میکردیم برای همه نعمت هامون سپاسگزار ماشینی ک داریم و باهاش دور می‌زنیم و حرف میزدیم بهش گفتم از تههههههههه دلم احساس خوشبختی میکنم و خیلییییییی خوبممممم برای بودنت سپاسگزارم ک پیشت خود خودمم نیازی ب تظاهر برای چیزی ک نیستم ،نیسم بعد یهو ذهن میگه حالا ک همه چی خوبه و احساس آرامش داره بیام با ی سری نجواها حالش و بگیرم و کاری کنم بهش قدرت بده و اتفاقات ناجالب بیفته براش ولی منی ک دونه دونه اتفاقات زندگیم و میبینم و حس آرامش و خوشبختی دارم همون لحظه تو نطفه خفه میکنم و با صدای بلند میگمممممم که خدایا از اینم بهتررررر از اینم راحت ترررر من فقط ب تو محتاجم افسار کل زندگیم ب دست توعه خدایا من باور دارم که تو برای من فزونی و حال خوب میخای توی کوچیکترین مسائلم هدایتم کن بعضی وقتا میشه ک فراموش میکنم ک بخدا بسپارم و میبینم چقدددد سخت پیش میره کارام اما ب محض اینک کنترلش و میدم ب خود پروردگار تو همون لحظه میبینم ک انگار ته دلم قرص شد با خیال راحت فقط لذت میبرم خدایاااااا کمکم کن ک هرلحظه تو مدار خودت باشم و تنطیم فرکانسم فقط رو فرکانس خودت باشه توجه ب هرچیزی جز تو برای من حرامه کمکم کن بیشتر بندگی خودت و بکنم و تو برام اربابی کنی الهی صدهزار مرتبه شکرت برای بودنت تو لحظه لحظه زندگیم ک صفر تاصدش ب اعتباره توعه من نمیخام بجنگم زجر بکشم تا ب چیزی ک میخام برسم تو آسونی تو راحتی منو هم آسون کن برای آسونی ها الهی شکرت

    استاد جانم مثل همیشههههههه عالی و قدرتمند الهی ک انرژی این آگاهی هاااااا چند هزار برابر ب خودتون و زندگی قشنگتون برگرده بی نهایت عاشقتونم و روی ماهتون و میبوسم

    مریم جونم از شما هم میلیون هاااااااا بار سپاسگزارم برای تدوین این فایل های گرانبها ک ارزششون بیشتر از طلا و ایناس روی ماهت و میبوسم و قدردان تلاش هات برای این بهشت زیبا هستم

    استاد قشنگم عاشقتونم

    مریم جونم عاشقتم

    خانواده قشنگم عاشقتونم

    خدای بی نظیرم عاشقتممممم

    الهی ک همیشه در پناه خودش شاد و سالم و پرروزی و آروم باشین

    فعلا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 84 رای:
    • -
      بهاره صرام گفته:
      مدت عضویت: 1237 روز

      خدایا توجه به چیزی غیر از تو برای من حرامه ،

      این جمله رو برای خودم ثبت کردم ، چقدر زیبا بود دقیقا من صبح شبیه این جمله رو‌توی دفترم نوشته بودم ، که چقدر این دنیا مسخره و بی کیفبت میشه پو سخت میگذره اگر بخوایم به غیر از ذات خداوند توجه کنیم ، وقتی توی تک تک لحظه ها از خداوند کمک میخوایم چقدر همه زندگی با لبخند میگذره اصلا سخت نیست اصلا وابستگی نیست و به زیبایی هرچه تمام تر میره جلو ، انگار که اصلا حرف های بد، تصویرهای ناجور ، آدم های بد فرکانس ، درد ها بیماری ها دیده نمیشن اگر هم باشن ، خیلی زود گذر هستند و به راحتی رد میشن و میرن ،

      خدایا چقدر خوبه در جمع دوستانی هستم مثل برگ سبز و زیبای بهار تازه و نو و سرسبز ،

      الهام جان ممنون از کامنت قشنگت عزیزم که نوشتی و یاد آوری نکات مفید و الهامات زیبای قلبتو با ما شریک شدی ….

      در پناه الله زیبا و مانا باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        الهام رهنما گفته:
        مدت عضویت: 1591 روز

        سلام زیباترین مخلوق خدا

        بهار قشنگم چقد ایمیل خوشگلی بود بعد اینک اینترنتم و روشن کردم چقد حس عااالی بهم داد و منو بغضی کرد این روزا ب هرچیزی اشک میریزم اشک شوق اشک رهایی اشکی ک از روی آرامشه و وصل پروردگارشه من از خدااااا دوستای هم فرکانسی زیادی خاستم ک سرراهم قرار بده چون ب نظر من ی زبان مشترک داریم و حرفای همو بهتر متوجه میشیم و میدونم دیدن شماهاا کار خودشه ممنونم ازت ک با نوشتن کامنت قشنگت دوباره ب خودم یادآوری کردی این حس فوق‌العاده بندگی ک فقط و فقط ب درگاه پروردگار بی همتا و مهربونمون هس ازش میلیون ها بار سپاسگزارم ک من و تو مسیر خودش هدایت کرد و قدرت کل زندگیم و ب خودم داد ازش ممنونم ک منو تو این بهشت زیبا قرار داد تا بیشتر بشناسمش و درکش کنم و میبینم ک الان من هیچ ربطی به گذشتم نداره ازت ممنونم بهار مهربونمم ک توام با این جملات زیبات حس فوق‌العاده ای بهم دادی و روزمو ساختی

        عاشقتونممممم

        روی ماهت میبوسم .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    محمد ندافی گفته:
    مدت عضویت: 732 روز

    سلام به دوستان

    خدارا سپاسگزارم برای اینکه به من فرصت داد تا توی این فایل احساس و تجربه خودم را با شما دوستان عزیز در میان بگذارم

    تجربه من از این فایل این هست چند روزی هست که با خودم در تضاد و سرزنش هستم این هم بخاطر یک روش ناصحیح است که تا قبل داشتم و از آن استفاده می کردم

    اما از اونجایی که خداوند احساس را به بنده هاش داده بارها و بارها شده که بعد از این رفتار میرم توی خودم و سرزنش و …

    البته قبلش بگم که الان توی این دوره هنرجو دوره 12قدم هستم و به محض این رفتار چند روز شد که دوره را متوقف کردم

    اما این بار با خدای خودم صحبت کردم و خودم را بخشیدم بخاطر این که یک انسان هستم و بعضی از مواقع هم از دست من در میره و یکسری از رفتارها را انجام میدم

    عوضش ذهن خودم را کنترل کردم و با خودم درصلح هستم و گشتم توی ذهنم که چی میشه که بر خلاف میل باطنی خودم این رفتار از من سر میزنه و متوجه شدم که ترس از نداشتن ها و اینکه نعمت خدا کم است و درکل روی باور فراوانی من باید کارکنم و نشانه ها را ببینم و دنبال کنم

    یادم هست که قبلاً به من می‌گفتند که خدا اصلا من را نمی بخشه و تا این سن از زندگیم همیشه احساس ترد شدن و اینکه من بنده گناهکار خدا هستم و اینکه خدا من را رها کرده و اصلأ کاری بامن نداره بودم تا اینکه یواش یواش من به این درک رسیدم که خدا اصلا کاری با من نداره این خودم هستم که همیشه حال خودم را خراب میکنم و دوباره تکرار اشتباه

    این دفعه با خدای خودم صحبت کردم و از خودش خواستم که من را هدایت کنه

    صادقانه من احساسم به محض اینکه تا یک رفتار و کردار اشتباه انجام میدم احساسم به من سریع میگه که محمد داری راه را اشتباه میری و سریع خودم را جمع میکنم و حال خودم را خوب می کنم و میرم سراغ کنترل ذهن و رفتارهایی که درست و خدا پسندانه هست

    این را متوجه شدم زمانی که میگفتم خدا با من کاری نداره هم خدا توی زندگی من حضور داشته فقط آنقدری با احترام هست من را هدایت کرده که شرایط ازاین بدتر نشه و با احساسم به من فهمانده که مسیر تو اشتباه هست بنده من بیا دوباره توی مسیر درستی و پاکی

    زمانی که مسیر را درست میرم باورم نمیشه همه چیز سریع و عالی پیش میره و من را به مقصدی دوست دارم می‌رسونه

    از جایی هم خیلی از موقع ها به من میگه و هدایتم می‌کنه

    یعنی این فایل دقیقا احساس و جواب امروزم بود

    خدارا شکر میکنم بخاطر اینکه که هدایتگر هست

    بخشنده و مهربان هست

    خدا جونم هرچی ازت تشکر و سپاس گزاری بکنم باز هم کم گفتم

    از خدا می خوام که خودش همیشه من را هدایت بکنه و تا آخر عمر توی این مسیر درست و سرسبز الهی ثابت قدم باشم و قدم بردارم

    این احساس من هست زمانی که همه چیز را دادم دست خودش غیر از حال خوب و لذت و سربلندی و نعمت و ثروت و سلامتی هیچ چیز دیگه ای ندیدم

    تشکر از سایت زیبا عباس منش

    بهترین ها را برای شما دوستان آرزومندم

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 89 رای: