مفهوم فرکانس و چگونگی تنظیمِ آن - صفحه 85 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1422 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محبوبه گفته:
    مدت عضویت: 1388 روز

    سلام خدای مهربانم

    سلام به همه عزیزان

    اگر قانون اینه که تمام اتفاقات خودم را با افکار و فرکانس و خود گویه های ذهنی ام رقم میزنم چیکار کنم که ذهن و افکارم را کنترل کنم ؟

    این جلسه ی با ارزش که گوش کردم که هر چه گوش کنم انگار یه فایل جدیده دارم گوش میکنم

    باید تمرین کنم و تمرین بسازم برای اجرای عملی این فایل ،یه تمرینی که گذاشتم که به ذهنم مدام سر میزنم و میبینم در حال فکر کردن هست و سعی میکنم از اون فکر که اکثرا منفی هست دورش کنم و این جمله را در ذهنم جایگزین اون افکار میکنم هر آنچه در حال رخ دادن است در جهت شادی و عشق و محبت و نور و ثروت وسلامتی به زندگی من است من ارزشمندم و عاشق سلامتی و عشق و محبت و شادیو ثروت هستم و زندگی من سرشار از عشق و محبت وسلامتی و ثروت هست و من به خودی خود ارزشمندم من بینظیرم و آنچه را من میبینم که در حال رخ دادن هست و آنچه در نهان مربوط به من در حال رخ دادن هست به نفع من و برای شادی و محبت و ثروت و سلامتی به ارمغان می اورد و برای تمامی این نعمات بینظیر مدیون و سپاسگذار خداوند خالقم هستم

    این تمرین را در حال انجام هستم گفتم کامنت بزارم شاید برای دوستان هم مفید باشد

    خداوندا هر خیری بر ما نازل کنی به آن محتاجیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مریم امیری گفته:
    مدت عضویت: 2865 روز

    سلام وقتتون به خیر من خیلی از صحبتهای استاد پیام گرفتم که در ابتدا برای تغیرمان ،اومدن یه فکر به ذهنمان دست خودمان نیس ،ولی بیرون کردنش دست خودمان هس اگه همینو تمرین کنم خالق زندگی خودم خواهم شد استاد بسیار سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    پریناز گفته:
    مدت عضویت: 2747 روز

    با درود و دعای خیر و سپاسگزاری به شما و همه دوستانی که در راه کمالشون گام بر میدارند.

    استاد سوالی برام پیش اومد وقتی فایلتون رو گوش دادم.

    مدت زیادی نیست که با شما و افکارتون اشنا شدم اما مدت زیادی هست که با در جستجوی راه کمال خودم هستم. اولین سوالم اینه که قوانین الهی باید جوری باشه که هر کس در فطرتش بتونه پیداش کنه بشناسه و درکش کنه. چطور پس انسانهای زیادی اینکار رو نمیکنند؟!

    من از بچگی شاهد رفتار پدر و مادرم بودم. بخصوص مادرم در رابطه با پدرم. اینکه ازمون میخواست دعا کنیم رفتار پدرم ناگهان خوب بشود. باورش این بود که خدا بخواد یهو طرف متوجه اشتباهاتش میشه و رفتار بهتری رو با دیگران ایحاد میکنه.(پدرم عقیده داشت تربیت یعنی کتک زدن) ولی هیچگاه دعای ما و ارزویش براورده نشد. یا سعی میکرد شاد باشه بچه هاش رو صبح زود پارک میبرد ورزش کنیم تا احساس بهتری داشته باشیم و افسرده نشیم. یا یکی از تاثیر گزار ترین و عجیبترین و عالیترین و احمقانه ترین اتفاقی که شاهدش بودم این بود که درخت گلابی مون بعد از ی آفت خیلی حاد که تمام برگهاش چرب شد و ریخت اما ناگهان در فصل پاییز شکوفه داد و مادرم این رو معجزه ای دید و نشانه ای برای براورده شدن رویاهاش و از شوقش اشک ریخت.

    من فقط مشاهده میکردم. زجرهای مادرم. تلاشهایش رو ارزوهایش رو و ایمان و شور و شوقش رو.

    هیچوقت هیچ چیز در نهایت برایش خوب پیش نرفت. زندگی اش تحول خوبی پیدا نکرد.

    بعد چندسال وقتی رفتم دانشگاه شهرستان و اومدم دیدم خونه رو پدرم از دیت داده بود و هیچ خونه ای نداشتم که بهش برگردم. نیمسال اول بودم. وقتی پروژه ام رو انجام میدادم متوجه شدم مشکلات و بیماریهای زیادی گرفتم. نیمه چپ بدنم ورم کرده بود. بی اینکه معلوم باشه چرا فکر کردم سرطان گرفتم آماده بودم برای مرگ فقط دلم میخواست زمانش رو خودم تعیین کنم.

    پدر و مادرم ناچار بعد یک دعوای درست و حسابی کیفری از هم جدا شدند. هرکدام از خواهر و برادرهام به ترتیب سن اواره خونه اقوام شدیم.

    من وقتی این فایل شما رو گوش کردم این خاطرات برایم دوباره زنده شد و از خودم پرسیدم پس اون همه تلاشها و احساسهای خوب مادرم چرا بی نتیجه بود؟! من نمیدونم الان مادرم چه احساسی داره چون تلافی تمام ناکامی هاش رو سر بچه هاش ،ناخواسته دراورد و ما رو از خودش زده کرد و روند.

    سوال دومم اینه که چی به سر اون همه احساس و فرکانسهای مثبتی که مادرم فرستاده بود اومده؟! چرا هیچ جایی اثرش رو ندیدم؟!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فروغ گفته:
      مدت عضویت: 2650 روز

      سلام دوست عزبز من حرفای شما رو خوندم و دوست دارم در حد دانشم پاسخ بدم.

      اول اینکه فرکانس مثبت باید عمیق باشه یعنی اگر مادر شما با وجود کتک کاری با پدرتون لبخند میزده یا به روش نمی آورده دلیل بر این نیست که ناراحت نبوده .احتمالا تو دلش غصه دار بوده ولی بخاطر شما به روش نمی آورده و جهان هم سرش کلاه نمیره یعنی نمیشه ظاهرسازی کرد و همینحوری گفت من حالم خوبه بلکه اون احساس واقعی مهمه و خدا هم بارها تو قرآن تاکید میکنه که خداوند به نیت شما که همون فرکانس هست آگاهه.

      دوما برداشت من اینه مادر شما تو زندگی با پدرتون داشته تحمل میکرده و حالا به هر علتی دنبال راهکار درست و حسابی نبوده مثل خیلی از زنهای جامعه ما بخصوص قدیمی تر ها که فکر میکردن با چادر سفید اومدن و باید با کفن سفید از خانه شوهر برن و این یه باور اشتباه اما به شدت رایج بود..

      در حالیکه هیچ جایی خدا نگفته پای انتخاب اشتباهت وایستا و مجبور باشی که ظلم طرفت رو بپذیری…اصلا اگر مظلومی وجود نداشته باشه ظالمی هم نخواهد بود. متاسفانه بعضی ها سلطه پذیر هستن و اسم اینو میذارن سازگاری با شوهر بداخللاق و کلی هم حدیث و روایت دروغ سر هم کردن که اگر زنی با بداخلاقی شوهرش بسازه جاش تو بهشته و از این چرندیات…

      خود من تو خانواده مذهبی بودم و زمانی ذهنم پر از این چرندیات بود و به شدت هم مظلوم و ترسو بودم و فکر میکردم این یه صفت مثبته… در حالیکه این یه باور کاملا اشتباهه.

      به هرحال شما روی ظاهر قضیه قضاوت نکنید و اگر با مادرتان صحبت کنید حتما متوجه باورهای اشتباه ایشان می شوید

      که حدس من اینه یکی از باورهاشون این بود باید بخاطر آبرو ساخت

      یا ترس از طلاق…

      خلاصه دوست عزیز مبحث باور و فرکانس رو دقیق مطالعه کنید و فایل های استاد رو گوش کنید متوجه خواهید شد.

      آرزو میکنم از این به بعد زندگی تون رو خودتون جوری خلق کنید که دوست داربن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        پریناز گفته:
        مدت عضویت: 2747 روز

        ممنونم از پاسخ و توجه شما زهرای عزیز. شما درست میگید. اوایل ورودم به سایت این نظر رو نوشتم و در این مدت دویست و بیست روز خیلی باورهام و شناختم از قوانین بیشتر شده و درک بهتری دارم. خیلی چیزها هم تغییر کرده. سپاسگزارم از توجهتون.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمدرضا مرادی گفته:
      مدت عضویت: 2685 روز

      سلام به شما

      ازاینکه سرگذ شتتون رو به اشتراک گذاشتین متشکرم

      راستش من هم همیشه اول

      در برابر این اتفاقات متعجب

      میشم ولی وقتی بهتر به اتفا

      قات نگاه میکنم وسعی میکنم طبق قوانین اونا رو

      کنار هم بچینم میبینم که

      همه چی درست پیش رفته

      مثلا چون باورمادرمهربونتون برعکس

      پدرتون بوده(مخصوصادر

      مورد تربیت فرزند)وحتی

      در موارد دیگه، جهان هستی

      هم کبوتر با کبوتر باز با باز

      رو رعایت کرده ودرنهایت

      بخاطر تفاوت فرکانسی وباور،جهان هستی هردو را

      ازهم جدا کرده.

      در مورد سختیهایی که بعد از

      جدایی آنها برای بچه ها پیش اومده چیزی رو نمیتونم بگم شاید این موضوع برای شما وبچه ها

      تضاد بوجود بیاره وشمابرای

      تشکیل خانواده، بهتر و

      واضح تر بدونید چه زندگی

      رومیخواهیدورفتارتون با

      فرزندتون میخاهید چطور

      باشه

      برای مادر تون هم که سعی در خوشحال کردن شما رو

      داشته آرزوی خوشبختی کن

      تااز همین جنس از آرزو وارد

      زندگی خودت هم بشه

      حتی برای پدرت هم آرزوی

      هدایت کن وناراحتی رو از

      دل وذهنت خالی کن

      شاید روزی برسه ودر جایگاهی قرار بگیری واحساس خوشبختی کنی و

      وبه خودت بگویی اگر این

      اتفاقات برایم نمی افتاد

      شاید الان اینجا نبودم

      به خدا توکل کن

      فایل رایگان ارزش تضادها

      رودوباره گوش کن.

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        پریناز گفته:
        مدت عضویت: 2747 روز

        ممنونم از پاسخ و توجه شما آقا محمدرضا. شما درست میگید. اوایل ورودم به سایت این نظر رو نوشتم و در این مدت دویست و بیست روز خیلی باورهام و شناختم از قوانین بیشتر شده و درک بهتری دارم. خیلی چیزها هم تغییر کرده. سپاسگزارم از توجهتون.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 2542 روز

    سلام استاد و خانم شایسته ی عزیز و همه ی اعضای سایت

    من قبل از آشنایی با استاد اطلاعاتی درباره ی قانون جذب داشتم اما بعد از آشنایی با استاد و قوانین جهان هستی فهمیدم که قبلا یک سری اطلاعات ناقص داشتم و همون اطلاعات رو هم خیلی «درک» نمیکردم. برای همین همچنان ناراحتی و غصه داشتم و همش میگفتم آخه این شادی درونی که میگن چجوری به وجود میاد؟ اصلا مگه میشه آدم بدون تغییر شرایط بیرونی شاد باشه؟

    دیشب داشتم چند ماه گذشته رو برای خودم یادآوری میکردم. یادم اومد همین چند ماه پیش بود که حس میکردم تمام جنبه های زندگیم با همه ی خوبی ها و بدی هاش نیاز به تغییرات اساسی داره و گریه میکردم که آخه چجوری در 28 سالگی میشه تغییر اساسی در کوتاهترین مدت ایجاد کرد. اگه اون روز به من میگفتن فقط چند ماه دیگه جواب این سوال رو میگیری و فقط دو سه ماه دیگه تا اون «تغییر اساسی» فاصله داری باورم نمیشد! اگه بهم میگفتن اون تغییرات از اون چیزی که فکر میکردم راحتتره، باورم نمیشد!!!

    یادم اومد همین چند ماه پیش بود که به شدت احساس تنهایی میکردم. اگه اون روز بهم میگفتن فقط چند ماه دیگه، بدون اینکه بیرون از زندگیت اتفاق خاصی بیفته، این احساس تنهاییت کاملا از بین خواهد رفت، مسلما باورم نمیشد!!

    یادم اومد همین چند ماه پیش بود که میگفتم من خیلی ها رو بخشیدم ولی هیچوقت نمیتونم فلانی رو ببخشم. اگه اون روز به من میگفتن فقط چند ماه تا «بخشیدن عمیق» اون افراد فاصله داری باورم نمیشد.

    یادم اومد همین چند ماه پیش بود که برای فهمیدن قرآن باهاش کلنجار میرفتم و آخر سر از شدت خستگی ذهنی رهاش کردم اما عمیقا دلم میخواست مفاهیم عمیقتر و کاربردی تری از قرآن درک کنم. اون روز اگه بهم میگفتن فقط 3 ماه دیگه با درک و فهم بیشتر قرآن فاصله دارم باورم نمیشد!

    یادم اومد که تا همین چند ماه پیش چقدر خودم رو بابت تصمیمات گذشته سرزنش میکردم. اگه اون روز بهم میگفتن فقط چند وقت دیگه مونده تا من کامل خودم و اشتباهاتم رو ببخشم و به طرز شگفت انگیزی بفهمم که چقدر اون ماجراها برام مفید بودن، باورم نمیشد!! حالا من تا حد خیلی خیلی زیادی با خودم در صلحم.

    دیشب خیلی چیزها یادم اومد. تمام این تغییرات به خاطر این بود که همون چند ماه پیش وقتی حالم بد بود تصمیم گرفتم احساس خودم رو بهتر کنم. همین! و بعد طبق قانون خیلی چیزها عوض شد.

    در زمینه های مالی هم دارم نشونه هایی میبینم و موقعیتهایی جور میشه که به موفقیت من کمک میکنه.

    استاد خیلی از شما ممنونم به خاطر همه ی این آگاهی ها. من خیلی خدا رو شکر میکنم که میتونم قوانین جهان هستی رو از زبون یه هموطن و به زبان مادری خودم یاد بگیرم. من تقریبا تازه عضو سایت شدم و تمام فایلهای رایگان رو دانلود کردم و کتابها رو خریدم و دوره ی تضاد رو هم تهیه کردم. من فقط با همین ها تا این حد حالم خوب شده! وقتی بقیه ی دوره ها رو هم داشته باشم و تمرین کنم چه زندگی ای بسازم! :)

    خدای مهربون خیلی سپاسگزارم.

    شب و روزتون به خیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    نيلا نظری گفته:
    مدت عضویت: 3471 روز

    سلام به همه دوستان گرامی و استاد عزیز

    من خیلی وقته عضو سایت هستم ولی اصلا نظر نمیزاشتم یا فک کنم فقط چند تا نظر نوشتم. بیشتر وقت ها نظر ها رو میخوندم و واقعا لذت میبردم از خوندن نظر های عالی و دیدگاهای بغیه بچه های سایت ولی خودم خیلی تنبلیم میومد نظر بنویسم و تایپ کردن فارسی هم خیلی طول میکشه واسه همین منصرف میشدم ولی از این به بعد تصمیم گرفتم خیلی فعالتر باشم و نظر های خودمو بزارم.

    واقعا ما خالق تمام زندگیمان هستیم و تک تک اتفاقات زندگیمان حاصل فرکانسهایمان هستند.

    این روزا خیلی بیشتر به زیبایی ها توجه میکنم و بیشتر سعی میکنم در هر چیزی نگاه مثبت داشته باشم و از زندگیم لذت ببرم. نشونه های کوچیک که تو زندگیم رخ میدهد را تحسین میکنم و به خاطرشان سپاسگذاری میکنم. هر مسعله یا تظادی که در زندگیم رخ میدهد سعی میکنم کمی فکر کنم کجای کارم اشتباه بوده و چه فرکانسی را فرستادم که حاصلش این اتفاق شده است و چه باورهای را باید بسازم تا شرایط دلخواهم را جذب کنم.

    واقعا خیلی خودم را خوشبخت احساس میکنم که عضو این سایت هستم و به دنبال صحیح زندگی کردن و موفقیت از هر نوع شده ام. و بازم خداوند را سپاسگذارم به خاطر این زندگی و سپاسگذارم از استاد عزیز و خانم شایسته عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    محمدرضا مرادی گفته:
    مدت عضویت: 2685 روز

    سلام به خانواده گرم وصمیمی عباس منش

    بابت تلاش گروه تحقیقاتی متشکرم

    این فایل یکی از فایلهای مورد علاقه منه

    که انرژی زیادی به من میده وهر روز

    باورم رو به اینکه؛ من هستم که سرنوشتم

    رو تعیین میکنم نه عوامل دیگه

    بیشترمیشه وخدا توانایی انجام هرکاری

    روداده وبخشیده وبا توکل به خدا هر

    موفقیتی برام امکان پذیره فقط باید اینو

    باور کنیم

    البته نجواهای ذهن دایما عکس اینو

    میگن مخصوصا وقتی کار به جای

    سخت میرسه اینجاس که به خودم باید

    بگم محمدرضا الان باید ورودی ذهنتو

    کنترل کنی وعکس چیزایی که شیطان

    ذهنت میگه رو به خودت بگی تا نجواها

    عقب نشینی کنند در این لحظه یاد قدرت

    منبع میافتم ونجواها نا پدید میشن و

    آروم میشم.

    البته درشرایط معمولی گفتن این حرفا

    راحته وخیلی قشنگه

    ولی وقتی توی گود هستی باید امتحانتو

    پس بدی

    وقتی کارت ظاهراااا پیش جناب سرهنگ

    یا فلان کس گیر کرده وظاهرااا فقط اون

    میتونه حلش کنه باید امتحانتو پس بدی

    که اگه بتونم درست امتحانمو پس بدم

    نتیجشو میبینم

    سعی میکنم وسعی میکنم

    تابتونم .

    از خدا میخوام به همه مون کمک کنه

    هرچند که این کارو کرده.

    آرزوی موفقیت بیشتر وبیشتر برای

    همگی رو دارم

    شاد و موفق وپیروز باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3357 روز

    تک تک انچه که تجربه میکنم چه انهارا دوست دارم چه ندارم همه را خودم

    برا فرکانس هایم خلق کردم.

    این یک دانستنی فانتزی نیست بلکه یک قانون ساده و ثابت است.

    قانونی که من طی چند سال ازمون و ازمایش نمود انرا هم در زندگی خودم و هم دیگران

    دیدم. و تصمیم گرفتم از این قانون برای خلق زندگی خودم انطور که میخواهم

    استفاده نمایم.

    و با این قانون که تمام اتفاقات زندگی ام تنها حاصل فرکانس ها و باورهایم است.

    مسئولیت تمام زندگی ام را بر عهده گرفتم و زندگی اصلی ام را اغاز کردم.

    و این تغییرات را هر چقدر سخت با گوشت و پوست استخوانم باید بپذیرم.

    برای کنترل کانون توجهم هم باید جهادی اکبر به راه بیندازم.

    زیرا به هر چه توجه میکنم وارد زندگی ام میشود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    مهدی وثوق گفته:
    مدت عضویت: 2008 روز

    در مدار پنجاهم “تحول زندگی” فصل دوم

    ////////

    مدار…فرکانس…هنوز از قدرت کن فیکون چیزی درک نکردم…

    راستی

    هدف از خلقتم چی بود؟ بخورم ؟ بخوابم ؟ بپوشم ؟ …. ؟؟؟

    چیه؟

    تو سوره ذاریات۵۶ نوشته :ماخلقت جن و الانس الا لیعبدون…

    منظور از لیعبدون چیه؟؟عبادت چه افعالی رو شامل میشه؟؟

    /////

    پروردگارا با تمام وجود ازت سپاسگذارم که وعده “فرقانا”رو در وجودم فعالتر نگه میداری…

    /////

    منم که با افکارم دارم زندگیمو خلق میکنم!؟

    خب اگه اینجوره پس چرا هی بگم ربنا؟

    پس من باورهامو درست میکنم و میرم تو خلاء و بینیازم از خوراک و پوشاک !

    چراغ پاشنه آشیل غرور و تکبر و عدم درک درست از قانون تو مغزم روشن شده…

    هنوز هم داره مبارزه میکنه که قانون تکاملو دور بزنه و هنوز هم چهارچوب ها رو درک نکرده…

    راستی اگه همه چیز و همه کس رو من به وسیله فرکانس هام تو زندگیم پدید میارم ، پس چرا این همه تقلا برای بدست اوردن تخصص های خاص!؟

    الان میفهمم چرا استاد میگه برید دنبال کاری که از انجامش نه تنها خسته نمیشید بلکه لذت هم میبرید…

    این منم که مشخص میکنم بد یا خوش بختی چیه …

    الان میفهمم منظور از سبک شخصی چیه …

    الان میفهمم آزاد و رها ، بی هر فرم و قالب ینی چی…

    خدایا شکرت.

    /

    اما واقعا هدف از خلقت انسان و این قدرت بزرگ فرکانسی که در وجودش نهادینه شده چیه ؟

    ایا حساب و کتابی هم هست ؟

    یا بقول استون هاوکینگ بعید بدونم این دنیا برای به وحود اومدنش نیاز به خدا داشته باشه…

    خیلی ازین مباحث وارد بحث های بی سرو ته فلسفی میشه و بیفایده ست….

    واقعا دیگه سرم به سنگ خورده و هیچ تمایلی ندارم دیگه برم سمت فلسفه….میخام زندگیم بشه شبیه حالتی مثه اقای عباس منش… و از خدا میخام روز به روز بر ثروتش بیافزاید…

    چه کار کنم ؟؟؟

    هیچ کار ! در مرحله اول فقط باور کن تمام رویداد های زندگیم به وسیله فرکانس هام داره رقم میخوره…

    اوکی قبول میکنم!.التبه زمان میبره تا درکش کنم…. اننظار بیجیا از خودم نخواهم داشت…

    حالاچرا سوال دنیای پس از مرگ مطرح شد؟

    بخاطر اینکه تو قران گفته شده و بالاخره هم یوقنون…

    بخاطر اینکه باوررکردم قران مایه هدایته…

    صبحی بهم گفت مهدی جان حواست باشه قرآن واست بت نشه!

    حرف تامل برانگیزی بود….

    خدایا شکرت…

    جریان هدایت / قران و اسلام رو دوس دارم چون برپایه خرافه و همینجوری چیزی رو گفتن نیست…

    و جالبیش اینه بارها و بار ها اشاره کرده اکثرهم لایعقلون…

    باید فکر کنم و الکی چیزی رو قبول نکنم…

    باید حواسم باشه تو این فکر کردنا از انرژی منبع کمک بخام تا وارد بحث های بیفایده و فلسفی نشم

    واسم مهمه درک درستی از ایه چهار سوره لقمان داشته باشم…

    الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ

    /////////////

    یه کوچولو سر درگمم بین دین و دنیا !

    هنوز در در وجودم رسوخ نشده که هرچی ثروتمندتر بشم نزد خدا محبوب ترم…

    حرفای استاد شاید به این دلیل باور نکردی واسم میاد چون نمیتونم قبول کنم چیزی که نمیبینمش!لمسش نمیکنم…

    واقعا ایمان به یومنون بالغیب الان واسم سخته…

    ربنا با تمام وجود ازت میخام و متشکرم که از فضل خودت رحمتی عظیم بر من قرار میدی…

    /

    ایمان به اوردن به غیب فرکانس اولویت دستیابیم قرار گرفت.

    /

    اعتراف: من “الان” باور قلبی ندارم که دنیای پس مرگی هم وجود داشته باشه اما در پسا فطرتم صحبت هایی هست که قبول نداره این فکرو…این نظم و انضباط فقط برای زندگی یک انسان در طول نهایتا ۱۵۰-۲۰۰سال یا یکم بیشتر؟؟

    در هر حال که جسم فرسوده میشه و ازبین میره… واقعا انسان هم مثه سایر گیاهان و موجودات کلهم فان؟!؟

    همه چی تموم و هیچی به هیچی؟؟!!!؟

    نه این استدلالو دلم قبول نمیکنه…. اما شاید دلم تحریف شده!

    شاید وجدان هم طبق باورهای قبلی شکل میگیره …

    طبق قانون هرکسی برمبنای باورهاش فرکانسی رو ارسال و شرایط همسنگ با اون فرکانس رو دریافت میکنه…پس احتمالا فالهما فجورها و تقواها هم ممکنه درست نباشه!

    به قول هاوگینگ: خدا پیش از این خلقت مقدس چه میکرده؟ آیا در تدارک دوزخ برای مردمی بوده که چنین پرسشهایی دارند؟؟؟؟

    ////////////

    حرف دلی :

    میدونی خیلی راحت میشه با جملات بازی کرد و به ظاهر به هدف هم میشه رسید اما باید زمان بگذره تا عاقبت و درستی کار مشخص بشه، در حال حاضر نمیتونم جواب این دیالوگو بدم اما میدونم قران و پروسه هدایت تعالی گفته بعضی از مباحث جزء محکمات هستن و بعضی متشابه هست که از تاویل ایات محکم میشه به بخشی از معانی اونا دست پیدا کرد و فقط تفسیر اونا رو انرژی برتر و راسخون فالعلم میدونن…

    تو قران بارها اشاره شده سیرو فی العرض فکیف کان عاقب ال…..میگه برید تحقیق کنین اونایی که پیش از شما رفتار درست یا عمکرد بد داشتن چیشد عاقبتشون؟؟

    امثال هیتلر چی موند از مانیفست فکریشون؟

    امثال نیلسون ماندلا و گاندی و حتی خمینی چی موند از خط مش فکریشون…

    ؟؟

    و کسی هست از افرادی مثل هنری فورد و برادران رایت خورده ای به دل گرفته باشه ؟؟؟

    و کسی هست که از انیشتن به بدی یاد کنه؟؟؟؟

    اونو یه یهودی خطاب کردن در حالی که ….

    واقعا توضیحات استاد عباس منش در مورد این شخصیت کامله….

    ////////////

    /////

    اینا همه درست اماااااااا

    حالا چکار کنم که مقوله یومنون بالغیب ، آخرت و حساب و کتاب و دنیای پس مرگ واسم باور پذیر بشه؟؟!!!؟؟

    أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ

    آیا پنداشته اید که شما را بیهوده و عبث آفریدیم، و اینکه به سوی ما بازگردانده نمیشوید؟

    مومنون – ۱۱۵

    ///////

    ببین استدلالی که الان به دلم نشست و ارامش پیدا کردم اینه : بعضی چیزا با چشم دیده نمیشه اما هست دقیقا مثه همین فرکانس های رادیویی که اطرافمون پرشده ازش…مثه همین تئوری و تحقیقات استاد عباسمنش که در عالم واقع نتیجه داده…اینکه ذهنم مبارزه میکنه بخاطر اینه نتایجی ندیده ازین طریق…درسته نشونه هایی گاهی پدیدار میشه اااما اون چیزی که دنبالشم هنوز خلق نشده و هی میخاد دایره امنشو حفظ کنه و از تغییرات جلو گیری کنه…اما باید ادامه داد…باید تمرین و در عمل باورهایی که ساختی رو اجرا کنم انوقته که سیلی از آرامش و لذت و ثروتها و منو به اقیانوس سعادت در دنیا و اخرت هدایت میکنه…

    باید ارتباطمو با انرژی منبع قوی تر کنم و ازون طریق به اقناع/ارضا برسم… ایا واقعا الیس الله بکاف عبده ؟؟؟

    این روزا خیلی چراغ پاشنه آشیل نتیجه گرا بودنم روشن میشه…

    همش حرف استاد تو گوشمه ، سه ماه ، شش ماه طبق آموزه ها عمل کنین اگه ….

    واقعا یکی از بزرگترین سپاسگذاری های من از خداوند اینکه با استاد عباسمنش اشنا شدم…واقعا واقعا آرامش و حال خوبی که این چند وقت تجربه کردم قبلا حس نکرده بودم امااااا….

    این اما ها گاهی خوب نیست… نمیدونم شابدم خوب باشه…الخیر فی ماوقع…

    بارها شنیدم وقتی ذهنی ارام داشته باشی میتونی تصمیم گیری های درست داشته باشی…بارها شنیدم الهامات و شهود فقط در ذهنی که ارام است ظاهر میشه … بارها شنیدم خودت را رها کن….سکوت کن و دل بسپار…باید پارو نزد وا داد…باید دل رو به دریا داد….بارها شنیدم فقط بایاد خدا دلت اروم میگره هاااا…

    .. تا اینکه رسیدم به اخرین آیات سوره فجر و چه زیبا….

    با تمام وجود از خدا سپاسگذارم هر لحظه ی زندگیم چونین باشد…

    یَآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ

    ای جان آرام گرفته و اطمینان یافته

    فجر – ۲۷

    ارْجِعِیٓ إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً

    به سوی پروردگارت در حالی که از او خشنودی و او هم از تو خشنود است باز گرد.

    فجر – ۲۸

    منم میخااام در اوج ثروت زندگی کنمو موقع مرگم حسرت چیزی تو دلم نباشه…

    زیبا زندگی کرده باشمو در راستای گسترش و زیبا تر کردن زمین حرکت هایی انجام داده باشم …

    پایان

    +۱۷۱

    مهدی وثوق

    الان از: مشهد/ایران

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    سارا سهیلی گفته:
    مدت عضویت: 1863 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم عزیزم

    به نام خدای شادیها

    اولین کلمه ای که بهش برخوردم این بود که این یه قانونه!بر طبق نوشته ی خودتون داخل کتاب رویاهایی که رویا نیستن یک مثال خیلی عالی زدین که منم اینجا تکرارش میکنم

    …..

    اگر یک فردی با خودش یک کیلو مواد همراه داشته باشه و مجازاتش رو ندونه و دستگیر بشه چه اتفاقی میافته!

    طرف به مجری قانون میگه ببخشید من نمیدونستم قانونش رو و اینکه حکمش اعدامه

    مجری قانون به اون شخص نمیگه عه نمیدونستی خوب اشکال نداره ایندفعه اعدامت نمیکنیم ولی بدون که دفعه بعدی حکمت اعدام نشه

    نهههه

    مجری قانون به شخص میگه به من چه میخواستی قانونش رو بدونی!!!

    و همین اتفاق برای ما در زمان قیامت و سوال و جواب اتفاق میافته!

    ….

    من قبل از این فایل درک نمیکردم انگار کور وکر بودم و مقاومت داشتم نسبت به اینکه بابا این یه قانونه سرگرمی نیست،این اون چیزی نیست که یکی دلش بخواد بهش اعتقاد پیدا کنه یا ازش خوشش نیاد!

    این قانون کار خودشو میکنه سرشو انداخته پایین و داره وظیفشو انجام میده درست مثل اون مجری قانونه!

    و چه قدر جالبه که از همون ابتدا این قانون بوده و الان تازه بعد از اینهمه سال انسان داره میفهمه و این تعداد داره گسترش پیدا میکنه.

    این قانون برای اینکه به نفع یا ضرر منه نوعی کار کنه، نیاز به یک چیزی داره اونم خروجی مناسب یا نامناسب

    خروجی دست کیه؟دسته منه که دارم یک کیلو مواد با خودم میبرم

    حالا اون یک کیلو مواده به خاطر چیه؟به خاطر گفتگوهای خودم با خودمه که اینهم در نتیجه ی رفتارو کقتار و عملکرد دیگران وارد ذهنم شده و تبدیل شده به این یک کیلو مواد

    خوب الان فهمیدم اون یک کیلو مواده منبعش از کجاست!خروجیم میشه یه احساس خوب یا یک احساس بد

    مجری قانون که جهانه، وظیفش رو میخواد انجام بده اگر احساس من بد باشه منو میگیره و اون حس بد رو تبدیل به اعدام میکنه و به من میگه به من ربطی نداره تو میدونستی یا نه کار من اینه و تو اعدام میشی!

    امیدوارم خوب منتقل کرده باشم اون چیزی رو که یاد گرفتم

    خدایا شکرت

    بیست و هفتمین رد پای من در سفرنامه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    جواد شیروانی گفته:
    مدت عضویت: 3965 روز

    سلام خدمت تک تک همسفرای خوبم،خیلی خوشحالم که تا اینجای این سفر باهم بودیم و داریم لذت میبریم از این سفر

    امروز واقعا یه دگرگونی دیگه درونم بوجود اومد،خیلی وقت بود یادم رفته بود که گفتگو های درونیم رو کنترل کنم دوباره بهم یادآوری شد و ایندفه با تعهد خیلی خیلی بیشتری وقتم رو می ذارم تا قوانین رو با خودم تکرار کنم

    اصل بدون تغیر دنیا و هسته تمام موفقیت های دنیا اینه که ما در هر لحظه با توجه به افکارمون داریم فرکانس هایی به جهان ارسال میکنیم و جهان با توجه به این فرکانس ها شرایط و اتفاقاتی همسنگ با اون فرکانس برای ما بوجود میاره اگه فقط و فقط به همین موضوع توجه کنیم و احساسمون رو همیشه خوب نکه داریم به تمام چیز هایی ک میخوایم خواهیم رسید

    حالا فرکانس ها چجوری بوجود میاد،ما یه سری ورودی هایی داریم به دهنمون این ورودی ها وقتی تکرار میشن میشن باور هامون و گفتگو های درونی ما رو بوجود میارن و این گفتگوها فرکانسی رو به جهان هستی ارسال میکنه و جهان شرایط و اتفاقاتی رو همسنگ با فرکانسمون بهمون میده حالا از کجا بفهمیم ک فرکانس هامون مطابق با خواسته هامون هست یا ن از احساسمون هست ما باید هرلحظه نکاه کنیم که ببینم احساسمون خوب هست یا بد،اگه احساسمون خوبه پس ما داریم به سمت خواسته هامون حرکت میکنیم ولی اگه بد هست داریم از خواسته هامون دور میشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: