شهود و الهام الهی - صفحه 12

بنام خدای هدایتگر

سلام به استاد مسلمانم و انهایی که اسلام اورده اند.

پیرو آیین ابراهیم باشیم که او موحد بود و مشرک نبود.

سپاسگذار خداوندم که هر چه بیشتر سعی میکنم تسلیم باشم و به هدایتش ایمان داشته باشم بیشتر باورش میکنم و از هدایتش برخوردارم. خدایی که حامی و هادی من در مسیر زندگیم، در مسیر رشد و سعادتم در دنیا و اخرته.

تشکر ویژه دارم از شما استاد عزیزم که همیشه سعی میکنید و به دنبال این هستید که مقاومت ها رو کنار بگذارید و ذهنتون رو پاک کنید تا به الهامات قلبیتون عمل کنید.

در زندگیم همیشه از سالهای قبل حتی قبل از آشنایی با شما سعی کردم که بتونم نگاه تسلیم رو درک کنم و مثل شما به الهامات قلبیم عمل کنم و تسلیم خداوند باشم.

واقعیت استاد مدتیه شاید ۲۰ روزیه که تونستم بهتر از قبل نگاه تسلیم رو درک کنم و ذهنم رو کنترل کنم و به خداوند اجازه بدم که قدم به قدم هدایتگرم باشه و دیشب که با خداوند در مورد موضوع بیزنس و کسب و کارم داشتم صحبت میکردم، به خداوند گفتم من نمیدونم چه راهی درسته و چه راهی درست تره، نمیگم غلط چون دیگه با توجه به قانون میدونم که راه نادرست راهیه که من میترسم و نگرانم و غمگینم. و چون احساس خوب و هدایت شدن دارم و نشانه ها تصدیق کننده هستند، گفتم خدایا من از غیب اگاه نیستم و نمیدونم چه کاری برام بهتره ولی میدونم که اگر بتونم به تو بسپرم خودم رو و ارام باشم تو من رو به بهترین مسیر به مسیر انهایی که بهشون نعمت داده ای هدایتم میکنی!

از نیل هم یاد گرفته ام که دنبال تضمین نباشم. به معنی اینکه که حتما بهترین راه رو انتخاب کنم. چون دنبال پر منفعت ترین راه بودن من رو از اصل خودم و هدف من

که تجربه است و آمده ام تا که تجربه کنم، دور میکند.

امروز صبح میخواستم از قسمت هدایتی مرا به سمت نشانه ام ببر استفاده کنم که با روشن شدن اینترنت متوجه فایل جدید در قسمت دانلودی ها شدم.

کلی ذوق کردم و احساسم خوب شد و همین فایل را از هدایت خداوند برای درک بهتر قبول کردم.

فایل رو که نگاه میکردم و شما گفتید که چند روزه میخواستم بیام و درمورد این موضوع صحبت کنم اما وقت نمیشد و امروز دیگه گفتم انجامش بدم و حسم بهم گفت، من یهو قلبم باز شد و گفتم خدایا عاشقتم که اینگونه دقیق و صحیح جهان رو مدیریت میکنی و هرگز از ما قافل نیستی و ما رها شده نیستیم.

استاد عزیز خداروشکر که به هدایت خداوند در این زمینه صحبت کردید و الهامات و درکیات بسیاری نسبت شهود و نگاه تسلیم پیدا کردم.

با این ۳ فایل اخیر در مورد هدایت الهی و الهامات قلبی ،خیلی تجربیات زیبا و تاثیر گذاری در همین زمینه ها برام یاد اوری شده و خیلی وقتها حتی گاهی بیاد میارم از، قبل از آشنایی خودم با شما که انگار این نیرو رو میشناختم و میدونستم که یه نیرویی باهام هست که همیشه باهامه همیشه حضور داره و یه جورایی انگار خیالم راحت بود، هیچ وقت از آینده نمیترسیدم و نگران نبودم بر خلاف خیلی از دوستان و هم سن و سالهای خودم که نگران این بودن که چطور مثلا ازدواج کنند چطور میشه آینده شغلیشون و…. ولی من میدونستم و احساس میکردم که در زمان درستش همه چیز عالی میشه و میتونم اونجور که میخوام خلقش کنم. این حس بهم ارامش میداد بهم اطمینان میداد، هیچ تضمینی نبود اما از اینکه میفهمیدم که هست و میتونه هدایتگرم باشه، میتونه حامی من باشه، یعنی این باوره رو انگار از قبل من داشتم که خداوند به ما الهام میکنه و محافظ ماست با اینکه اصلا قران رو نخونده بودم و نااگاهانه در عمل داشتم به الهاماتش در برخی از تصمیمات و کارهام استفاده میکردم و با آشنایی با شماو درک بهتر این موضوع اون چیزی که بیشتر از هر چیزی برام مهم بود و اولویت داشت این بود که چطور بتونم این نیرو رو بیشتر در درونم حس کنم درواقع چطور مقاومت هام رو کمتر کنم و پذیرای این نیرو در وجودم باشم.

چون میدونستم وقتی این نیرویی که همیشه همراهمه رو در وجودم پیدا کنم و تسلیمش باشم دیگه لازم نیست در مورد چیزی نگران باشم و یا زور و تقلا بزنم و دوندگی و سختی بکشم. میدونستم که خیلی راحت در هر لحظه بهم میگه که چیکار باید کنم و هیچ برنامه ریزی خاص از قبل تعیین شده و یا تکنیک و تعاریف خاصی برای تجربه خوشبختی لازم ندارم، انچه لازم دارم در درون منه.

سالها دل طلب جام جم از ما میکرد

انچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد

بیدلی در همه شب خدا با او بود

او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد.

وقتی استاد فایل توحید عملی ۶ اومد روی سایت من اصلا دیگه یقینم خیلی بیشتر شد. وقتی گفتید که اگر توحید درک بشه همه چیز خود به خود حل شده است انگار من دقیقا دنبال شنیدن این جمله بودم و مطمئن شدم که وقتی خداوند درست درک بشه وقتی توحید عملی داشته باشم همه چیز زندگی من به صورت خود به خود انجام میشه.

تجربیات زیادی دارم در این زمینه اما یکی از تجربیاتم اینه که من سال ۹۶ یه مهاجرت از شهر خودم به شهری دیگه داشتم، اونم در شهری که هیچ آشنایی اونجا نداشتم و کاملا غریبه بودم.

تا اونموقع تنهایی در هیچ شهری زندگی نکرده بودم و هر کسی از دوستان و آشنایان که میشنید میخوام برم اونجا میگفت پسر دیوانه شدی.

اگر میخوای مستقل هم زندگی کنی و برای خودت بیزس شخصی داشته باشی و هر جور که دوست داری زندگی کنی، حداقل همین شهر خودمون و یا جایی برو که یه دوتا آشنا و فامیل باشه که اگه یه وقت یه کمکی خواستی یه اتفاقی افتاد یه دو نفر دورت باشن.

از نظر منطقی هم اون شهر برای کسب و کار من مناسب نبود و کار عاقلانه ای به نظر نمیرسید. در نگاه ظاهری یه جور حماقت بود. انگار که، در ظاهر اینجور نشون میداد که لج بازی میکنم و خیلی برام مهم نیست که حتما موفق بشم فقط میخوام که حرف حرف خودم باشه و ادم لجوجی هستم دارم این کار رو میکنم. چیزی بود که یکی از دوستانم بهم گفت.

چون به ظاهر شهری هایی دیگه ای که اونها میگفتن دوستان و آشنایان بودند و افرادی که هم کار بودن و میتونستم از تجربیات اونها استفاده کنم و خیلی موارد دیگه بود که بهره ببرم و این کار عاقلانه به نظر نمیرسید.

اما میدونستم که این حس قلبیم که میگه برو اونجا باید به حرفش گوش کنم و عمل کنم به الهاماتم. از نتیجه کار مطمئن نبودم اما از اینکه این حسی که بهم میگه برو و باید بهش عمل کنم مطمئن بودم و میدونستم که حتما یه درسی برام داره و میخواستم تجربه کنم تا ببینم چه تجربه ای پیدا میکنم و درکم نسبت به الهامات بیشتر بشه.

باور کنید استاد یه اتفاقاتی اونجا رقم خورد برام یه دستانی از طرف خداوند اومدند و بهم کمک کردند که از صدتا دوست و آشنا بهتر بود و یه جوری کسب و کارم پیش میرفت که واقعا جز اینکه خداوند مدیریت بیزنس من رو به عهده گرفته باشه نبود، چون اصلا من برای اون اتفاقات و اون ادمهایی که میمومدن تو زندگیم اون مشتری ها واقعا من عملا هیچ کاری نمیکردم، من فقط به دنبال تغییر باورها و هم جهت کردن افکار و باورهام با خواسته هام بودم و سعی میکردم احساس خوبم رو حفظ کنم . بعد ۳ ماه اصلا نتایج من رو متحیر کرده بود.

در مورد این تجربیاتم یاد حرف جف بزوس میفتم که مصاحبه کننده ازش میپرسید که سهام شما در اوایل کار اگر اشتباه نکنم سهام امازون از ۱۰۰ هزار دلار به ۶ دلار رسید و میگفت که چطور شما نا امید نشدید و این اتفاق برای هر کسه دیگه ای بود این احتمال وجود داشت که کار رو رها کنه و احساس شکست کنه و جف در پاسخ گفت که ما کاری به ارزش سهام نداشتیم ما کارهامون زیر ساختهامون و مشتریها مون داشت طبق برنامه درست پیش میرفت و…

دقیقا منم به قضیه اینجوری نگاه میکنم که وقتی من برنامه هام داره درست پیش میره و وقتی کد ها رو تغییر میدم و نشانه ها هم میاد و میبینم که نتایج داره به اون سمتی که من میخوام تغییر میکنه و با عمل به الهاماتم به اون هدفم دارم خیلی بهتر و ساده تر میرسم دیگه برام مهم نیست که دیگران چه چیزی رو موفقیت و چه عاملی رو مهم و تاثیر گذار میدونند برای موفق شدن.

و اما اون تجربه و اون اعتماد کردن به الهام قلبی، به حس درونم بهم کمک کرد که به تهران مهاجرت کنم، کاری که سالها دوست داشتم توی تهران زندگی کنم و کسب و کار مورد علاقه ام رو استارت بزنم.

تو این مدت ۸ ماهه که اومدم تهران اگر اون تجربیات قبل نبود بارها از مسیر درست خارج میشدم و مسیرم بسیار طولانی تر بود.

اومدنم به تهران هم الهامی بود که از خداوند دریافت کردم در حالی که باز از نگاه دیگران من در بهترین شرایط ممکن بودم و دیوانگی بود رها کردن اون موقعیت و مهاجرت کردنم.

اما من میدانستم که وقتی در راستای اهدافم از خداوند درخواست هدایت دارم و الهامی بهم میشه قطعا از سوی پروردگار من است.

اینبار هم نتایجی رو رقم زدم اما به قلبم گفتم که من میخوام از ریشه کسب و کاری محکم داشته تا به استقلال مالی برسم که بهم الهام شد در دوره بروز رسانی شده ی ثروت ۱ شرکت کنم و باز هم این حرکت از نگاه ظاهری اصلا کار عاقلانه ای نبود که با شروع دوره کلا از بیس روند کاری من تغییر کرد و دیگران میگفتند تازه داشتی رشد میکردی و اشتباه کردی اما وقتی استاد در دوره ثروت ۱ میگفتی که تغییر باور باید به عمل بیانجامد و اگر میخوای بفهمی باورهات تغییر کرده یا نه باید ببینی متفاوت عمل میکنی یا نه. خوب میفهیدم که در زمان درست و در مکان درست هدایت شدم و دارم متفاوت از قبل عمل میکنم و متفاوت نتیجه خواهم گرفت و بعد از تقریبا تمام شدن مباحث عوامل بیرونی به یک تضاد در کسب و کارم رسیدم که بارها این تضاد من رو از مسیر خارج کرده بود اما اینبار به لطف خدا تونستم در مسیر درست باشم و خداوند هدایتگر و حامی من بود. با دریافت اگاهی های جلسه ۱۰و۱۱ و ۱۲ دوره ثروت ۱ به ارامش و درک بهتری نسبت به تضاد رسیدم و حالا اون تضاد شده موهبت زندگیم و نشانه هایی از جریانی از ثروت و خوشبختی به زندگیم رو احساس میکنم که البته هماهنگ شده با مباحث جدید در دوره ثروت ۱ که به لطف هدایت خداوند با شما همراهیم و قدم به قدم ذهن فقیر رو به ذهن ثروتمند نزدیک میکنیم.

الهامات خداوند و تسلیم شدن و خاشع شدن بهم کمک کرده که از لحظه هام لذت ببرم و زندکی را واقعا زندگی کنم و بیشتر کارها را خداوندم برایم انجام دهد.

خدایا بی نهایت شکر و سپاس.

به خدا میسپارمتون.