این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-26 03:55:022022-12-12 06:54:43تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم
691نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام من چندماهی هست با سایت شما اشنا شدم و دارم با فایل های رایگان جلو میرم توی این مدت متوجه شدم که شما از طریق کار کردن با ضمیر ناخودآگاه و تثبیت داده ها و باورهای جدید در ضمیر ناخودآگاه به افراد می آموزید تا چطوری به خواسته هاشون دست پیدا کنن خواسته هایی که عموما در حوزه زندگی فردی و شخصی هستن از قبیل ثروت موفقیت های مالی یا سلامتی و…. سوال من اینه ایا این متدها قابل تعمیم به حوزه های اجتماعی یا سیاسی هست یا نه مثلا در حوزه اجتماعی یا سیاسی از طریق متدهای اموزشی شما میشه به آرمانهایی از قبیل ازادی و عدالت که دغدغه بشریت در تمام طول تاریخ بوده دست پیدا کرد؟ باتوجه به اینکه خود شما هم به ازاد بودن انسان و ازاد زیستن انسان عقیده دارید اینکه وقتی خداوند انسان رو خالق زندگی خودش افریده پس اولا اون رو ازاد افریده و درنتیجه ازادی که بهش داده گفته خالق زندگی خودت هستی میتونی از قوانین جهان هستی استفاده کنی یا نکنی ( یعنی در استفاده و بهرهبرداری از قوانین دنیا ازاد هستی) پس ایا میشه گفت که اگر تعداد زیادی از انسانها روی باور دستیابی به مفاهیمی از قبیل ازادی( اعم از ازادی بیان پوشش دین مطبوعات و…) در ذهن خودشون کار کنن یک جامعه نهایتا به این مهم دست پیدا میکنه و چگونه این امر امکانپذیر خواهد شد اگر راجع به این مسئله توضیح بدید ممنون میشم
و سوال بعدیم در مورد اتفاقات اخیر جامعه ایرانه من کاملا متوجه فرمایش شما هستم که میگید ما مسئول هر انچه در زندگی خودمان هست و هرآنچه در پیرامونمان وجود داره هستیم که به نوعی همون آموزههای دکتر هیولن و متد مردمان هاوایی هست که مسئولیت هرآنچه را که هست بپذیریم ولی برای سم زدایی و پاکسازی یک جامعه از یکسری آلودگی ها ایا تنها راه حل و نجات همینه؟ و اگر بپذیریم تنها همینه که با خیزش و جنبش مردمی که برای تغییر به وجود اومده به تعارض میخوریم!
این دوتا قضیه به نظر شما قابل جمع هستن باهم یا کاملا در دو قطب متفاوت سیر میکنند. اینکه ما توان تغییر قوانین یه مملکتی رو نداریم ایا خودش یه باور محدود کننده نیست؟! قوانین از بستر خواست های یک ملت بیرون میان و در نهایت در جوامع دموکرات نظر اکثریت یک جامعه با رای گیری یا همه پرسی تبدیل به قانون مورد پسند جامعه میشه پس میشه قائل به این باشیم که میتوان قانون بد یا ظالمانه یا نامطلوب رو کنار گذاشت تا به قانون مورد پسند پذیرش جامعه تبدیل بشه سوال اینه که چگونه این فرآیند قابل اجراست
و مطلب بعدی اینکه شما در فایل نق زدن یا غرزدن در مورد ناکامی و شکست در فوتبال رو به نوعی مقایسه کردید با اعتراضات اینروزهای مردم، تفاوتی که بین این دوتا مسئله هست اینه که کسی که در یک امری شکست میخوره و شکست رو متوجه عامل بیرونی میکنه با کسی یا کسانی که برای دستیابی به حقوق بنیادین شون برای یک زندگی کاملا عادی مثل اینکه ترس نداشته باشن ازینکه جوونشون وقتی میره بیرون از منزل کشته نشه، سالم برگرده یا به هردلیلی دستگیر نشه یا ۴۰ سال با تورم دو رقمی زندگی نکنند، تفاوت اساسی وجود داره و قابل مقایسه نیست ینی این موارد رو دیگه نمیشه به غر زدن و شاکی بودن از شرایط بسط داد و اتفاقا در چنین شرایطی تصمیم گیری مقام مسئول در جامعه بر سرنوشت خیلی های دیگه تاثیر گذار خواهد بود که تفاوتی از مرگ تا زندگی ایجاد کنه.
در اخر اینم اضافه کنم من خیلی دوس دارم ایمانم به باورهای جدیدی که اشنا شدم رو افزیش بدم ولی احساس میکنم تا از نظر منطقی نتونم به ذهنم این موارد رو بقبولانم ایمانم قدرتمند نمیشه خیلی ممنون میشم اگر مثل همیشه با توضیحات جامع و کاملتون سوالای بنده رو پاسخ بدید
تجربه شخصی من از اینکه فکر میکردم شرایط بیرونی در موفقیت من تاثیر داره :من زمانی که دبیرستان بودم تویه یه مدرسه نزدیک خونمون توعه شهرستان درس میخوندم ولی فکر میکردم که اگر برم تویه مدرسه خوب تویه مرکز استان درس بخونم خیلی بهتره و خلاثه شروع کردم درس خوندن تا تویه ازمون مدرسه تیزهوشان استان اصفهان قبول بشم .سال دهم رو کامل درس خوندم مثه یه کنکوری و قبول شدم و تویه اون مدرسه دلخواه درس خوندم .سال 98 من کنکور دادم و رتبه1700شدم. اما الان که برمیگرردم به قبل میبینم هیچ فرقی نکرد .من هر جا بودم همین رتبه رو میاوردم .و اتفاقا بهم ضربه هم زد اینکار .به این خاطر که من سال دهم الک درس خوندم و ار لذت هایی که میتونستم تویه اون سن ببرم ممحروم شدم.و اصلا کلا بعد فهمیدم که درس خوندن تویه مسیر علایق و شرایط من نیست و الان ارایشگرم و بسیار راضی ام که به لطف خدای نهربان راهمو پیدا کردم.الان ک دارم روانشناسی ثروت 1 رو گوش میکنم کاملا برام بدیهیه که عوامل بیرونی کوچک ترین تاثیری در زندگی و موفقیت مان ندارند و این باورهای منه که داره اتفاقات و شرایط زندگی منو میسازه.
خیلی ممنونم از شما استاد که دستی از سوی دستان خدا هستید وخدارو بسیار شکر میکنم که اینجا و در این جمع هستم
مدتی بود که نجواهای ذهنی و کلا افکارخودمم درگیر گذشته شده بود و یکسری تضادهایی که خورده بودم، مدام نگرانی بود که نکنه تکرار بشه و خلاصه مدتی درگیرش بودم، خب اخیرا به این نتیجه رسیدم که بیخال قبل بشم و اصلا اگر اون تضادها نبود شاید نمیتونستم بفهمم دقیقا چی میخوام در زندگی و خلاصهدسعی کردم بیخال شم.
اما خب تو این مدتی که خیلی توحه کردم، تیلی نگران بودم و توحه کردن به این نگرانی دیدم که یکم بعضی موارد خیلی ضییف تکرار شد. درحال حاضر دارم سعی میکنم که ذهنم رو کنترل کنم و دوباره نتایج خوب یرو خلق کنم.
شادی خیلی گاهی وقتا چالش برانگیز باشه که باروکنمکه همهوجیمیتونه خوب پیش بره!این باروهوی قبلی بالاخره خیلی تکرار شده بودن،اما خوحشالم که ارموز هدایشت شدم به این فایل و یک تضاد دیگه ای هم که خوردم رو کمک کرد کمی بهتر بشم.
به خاطر اینکه پول رهنمون خیلی کم بود در یکی از محله های فقیرنشین کرج خونه اجاره کردیم و خونه هم خیلی کوچیک بود ،امامن باتوجه که از قوانین آگاه بودم و میدونستم که باتوجه کردن زندگی خودمون روخلق میکنیم ،من به نکات مثبت اون خونه ،پنجره ی بزرگی که داشت و همیشه نورالهی ازاونجا برمن میتابید ،ازدسترسی آسون به مغازه هاوفروشگاهها ،حیاطی که داشت و…توجه میکردم وباتمیزکردن خونه واحساس سپاسگزاری واحساس خوب داشتن واقعا زندگی میکردم .ولی اینو بگم احساسم مصنوعی نبودوخیلی راضی وسپاسگزاربودم وازطرف دیگه یه وقتایی واسه تفریح به محله های خوب شهر میرفتیم وله فراوانیی که هست در دنیا واین شهرتوجه میکردیم .
این شدکه بعداز6ماه کارهمسرم رشدکردو به خونه ای در یکی از بهترین محله های کرج هدایت وجابه جا شدیم
واقعا خداوندروسپاسگزارم که قانون گذاشته در دنیا ومنودراین مسیر قرارداد تا با استاد عزیزم وخانواده صمیمی(استاد)عباسمنش دادکام آشناوهم سو وهم فرکانس بشم.
استاد عزیزم چقدر خوشحالم وحس عالی دارم بابت این فایل اصلا خدا به صورت معجزه آسایی من رو هدایت کرد
من برام اتفاق به ظاهر بدی افتاد که جا داره اینجا برای اول خودم وبعد برای دوستانم تعریف کنم بخاطر داشتن سابقه ی کار خوب ونوع عملکردم در محل کارم مورد توجه مدیرم قرار گرفته بودم
به قول استاد عزیزم که میفرمایند شرک در دل مومن همانند مورچه ی سیاه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پناه است.آره من مدیرم رو شریک خدا قرار دادم وبه حدی من این شخص برام مهم وارزشمند شده بود با اینکه یکسیری از درخواستها رو ازم میکرد که زیرآب بچه ها رو پیشش بزنم ومنم بخاطر اینکه بیشتر توی دلش قرار بگیرم بیشتر وبیشتر ولی با احساس بد انجامش میدادم (کلا ریشه کارم بد بود)خودمم میدونستم کارم اشتباه وخدا بارها وبارها بهم نشونه داد که بسه انجامش نده ازفکر این شخص بیا بیرون
وگذشت وگذشت وگذشت تا اینکه یک روزی بازم بخاطر اینکه بیشتر برم توی دلش وبهم بگه بابا ایول توچقدر خوبی که این حرف رو زدم.بازم خبر چینی کردم براش
چند روزبعدش یه حرفی بهم زد که قلبم کاملا شکست اونجا بود که فهمیدم چقدر راه رو اشتباه رفتم
همش روخودم مقصر میدونم خودم با افکارم اینها رو برای خودم جذب کردم چون 1-غیر خداروشریک قرار دادم2-نداشتن عزت نفس در نه گفتن
خدایا دورت بگردم که باز دستم رو گرفتی وبهم نشون دادی که تو خدایی نه بنده هات
این شرک داشتن متاسفانه اگر آدم حواسش نباشه خیلی آدم رو نابود میکنه
الان سه روزه که مرتب از خدا هدایت میخوام که چیکار کنم؟نکنم؟کجا برم و…
کنترل ذهنم رو باز بیشتر وبیشتر دستم میگیرم
اینم درسی برام داشت شاید الان ندونم ولی بعدها درسش رو میفهمم ومنم که هرلحظه زندگیم رو دارم خلق میکنم.
و خودم در تک تک لحظه های زندگی قضاوت میکنم، من دارم یاد میگیرم که قاضی زندگی خودم باشم.
من یادگرفتم که اتفاقی که در اطراف من اتفاق میافته نتیجه افکار و درون من هست .
من تا چندماه پیش این قبول نداشتم ولی الان با اعماق وجودم این قضیه درک میکنم و میپذیرم که همه از ارتعاش های من میاد و مسببش من هستم و از این موقع که که یاد گرفتم دنبال دلیل ها در داخل خودم هستم و دیگران مقصر نمیدونم ولی یه مسئله که گفتیم باید یاد بگیریم زیپ دهان مون ببندیم که یکم کار مشکلی چون همیشه به ما از بچگی یاد دادن برای به دست آوردن هر چیزی شکایت کنیم که اگر بهش نرسیدم، بگیم بسیار سخت بود و اگر رسیدم بهش به مردم بگیم که زیاد آسون نبود و من خیلی سختی کشیدم که این یک باور خیلی سمی هستش، که خودمون به دیگران و عالم ادم ثابت کنیم .
اینجانب محبوبه ویسی در ،درگاه استاد عباس منش و تمام دوستان عزیز، در این سایت بهشتی عهد میبندم که یاد بگیرم زیپ دهن مو ببندم و دیگه اعتراض نکنم به همه چیز، در سکوت به کار خودم ادامه بدم.
با سلام ، خیلی پیام زیبا و ارزشمندی است ، امیدوارم در زندگی واقعی آن قوانین را اجرا نماییم ، ایمانی که عمل نیاورد ، حرف مفت است .
مدت چند ساله که سایت زیبا و محتواهای باحال را دنبال میکنم .
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک ،،،، دو سه روزی قفسی ساخته آمد از بدنم ،،،، ای خوش آن روز که پرواز کنم تا در دوست ،،،، به هوای سرکویش پر و بالی بزنم .
ما انسان ها اشرف مخلوقات هستیم و درجه و منزلت و ارزش ما خیلی بالاست ، لازمه که به شناخت خود برسیم و کم کم خدا را میشناسیم و ایمان می آوریم و بهترینها را در زندگیمان خلق میکنیم
قشنگ یادمه موقع دانشگاه من یه باوری که از داییم گرفته بودم این بود که فقط خود آدم مهمه تو درس خوندن و نمره گرفتن و بخاطر همون تو هیچ کدوم از حرف های انتقاد گرانه هم اتاقی هام و دوستام شرکت نمیکردم و اصلا بهش توجه نمیکردم ولی اونا همش انتقاد میکردن از استادا از دانشگاه و از مسئول ها
جالب اینه که من از بدترین استاد در نظر دوستام، دوبار بیست گرفتم ولی اونا اکثرا افتادن
جالب تر اینکه من کلا پروسه ثبت نام تا زمان تصویه و گرفتن مدرک به هیچ مشکلی اساسی نخوردم که هیچ، بلکه خیلی آسون بود و کار ها میدیدم که تقریبا فقط برای من داره آسون پیش میره و بقیه دوستام به اندازه ای که ناراضی و انتقاد گر بودند به همان اندازه اذیت شدن و کلا با خاطرات نا جالب تموم کردند
ولی من در محیط خوابگاه از هم اتاقی هام و اتاق های بغلی که سروصدا میکردن ناراضی بودم چون نمیتونستم بخوابم و این نارضایتی و گلایه کردن و در موردش حرف زدن باعث شد من همیشه اذیت بشم و نتونم مثل دوستام رها باشم و لذت کامل را ببرم به اندازه ای که اونا لذت میبردند
در کل این موضوع یک اصل اساسی است و من دوست دارم تغییر کنم این شما بودید که من را از عمق چاه کشیدید بیرون و دارید کمک میکنید پوش میکنید به جلو، ممنونم
البته از خداوند عزیزم ممنونم که منو دید تو چه جهنمی گیر کرده بودم که منو هدایت کرد تا راز خلقتشو یاد بگیرم و رشد کنم، خداروشکر
خیلی خوشحالم چون دوره کشف قوانین زندگی با آپدیت شدنش منو داره زلال میکنه، البته من قبل آپدیت خریدم ولی تو دلم بود که کاش خانم شایسته بود و سوال های حرفه ای میپرسید که اونم انجام شد
درود بر شما استادم و خانم شایسته عزیزم خیلی دوستون دارم
سلام استاد جانم بماند که من قبلا زیر ابن فایل بی نظیر حس و حال خودم را گذاشتم اما نکته ای که هست خیلی از افرادی که حرفای شما میتونه روشنایی راهشون باشه تو سایتتون نیستند. خواستم ازتون درخواست کنم اینستاگرام یه پستی استوری بزارید تا جهت یاب مسیر خیلی ها بشه البته به شرط ایمان
ولی بودن افرادی چون شما در این شرایط شاید خیلی تاثیر مثبتی بزاره.
ولی باز هم میدونم شما کاری را میکنید که بهش هدایت بشید نه کاری که فردی از شما بخواد😍😍😍🌹🌹🌹🌹🌹
سلام من چندماهی هست با سایت شما اشنا شدم و دارم با فایل های رایگان جلو میرم توی این مدت متوجه شدم که شما از طریق کار کردن با ضمیر ناخودآگاه و تثبیت داده ها و باورهای جدید در ضمیر ناخودآگاه به افراد می آموزید تا چطوری به خواسته هاشون دست پیدا کنن خواسته هایی که عموما در حوزه زندگی فردی و شخصی هستن از قبیل ثروت موفقیت های مالی یا سلامتی و…. سوال من اینه ایا این متدها قابل تعمیم به حوزه های اجتماعی یا سیاسی هست یا نه مثلا در حوزه اجتماعی یا سیاسی از طریق متدهای اموزشی شما میشه به آرمانهایی از قبیل ازادی و عدالت که دغدغه بشریت در تمام طول تاریخ بوده دست پیدا کرد؟ باتوجه به اینکه خود شما هم به ازاد بودن انسان و ازاد زیستن انسان عقیده دارید اینکه وقتی خداوند انسان رو خالق زندگی خودش افریده پس اولا اون رو ازاد افریده و درنتیجه ازادی که بهش داده گفته خالق زندگی خودت هستی میتونی از قوانین جهان هستی استفاده کنی یا نکنی ( یعنی در استفاده و بهرهبرداری از قوانین دنیا ازاد هستی) پس ایا میشه گفت که اگر تعداد زیادی از انسانها روی باور دستیابی به مفاهیمی از قبیل ازادی( اعم از ازادی بیان پوشش دین مطبوعات و…) در ذهن خودشون کار کنن یک جامعه نهایتا به این مهم دست پیدا میکنه و چگونه این امر امکانپذیر خواهد شد اگر راجع به این مسئله توضیح بدید ممنون میشم
و سوال بعدیم در مورد اتفاقات اخیر جامعه ایرانه من کاملا متوجه فرمایش شما هستم که میگید ما مسئول هر انچه در زندگی خودمان هست و هرآنچه در پیرامونمان وجود داره هستیم که به نوعی همون آموزههای دکتر هیولن و متد مردمان هاوایی هست که مسئولیت هرآنچه را که هست بپذیریم ولی برای سم زدایی و پاکسازی یک جامعه از یکسری آلودگی ها ایا تنها راه حل و نجات همینه؟ و اگر بپذیریم تنها همینه که با خیزش و جنبش مردمی که برای تغییر به وجود اومده به تعارض میخوریم!
این دوتا قضیه به نظر شما قابل جمع هستن باهم یا کاملا در دو قطب متفاوت سیر میکنند. اینکه ما توان تغییر قوانین یه مملکتی رو نداریم ایا خودش یه باور محدود کننده نیست؟! قوانین از بستر خواست های یک ملت بیرون میان و در نهایت در جوامع دموکرات نظر اکثریت یک جامعه با رای گیری یا همه پرسی تبدیل به قانون مورد پسند جامعه میشه پس میشه قائل به این باشیم که میتوان قانون بد یا ظالمانه یا نامطلوب رو کنار گذاشت تا به قانون مورد پسند پذیرش جامعه تبدیل بشه سوال اینه که چگونه این فرآیند قابل اجراست
و مطلب بعدی اینکه شما در فایل نق زدن یا غرزدن در مورد ناکامی و شکست در فوتبال رو به نوعی مقایسه کردید با اعتراضات اینروزهای مردم، تفاوتی که بین این دوتا مسئله هست اینه که کسی که در یک امری شکست میخوره و شکست رو متوجه عامل بیرونی میکنه با کسی یا کسانی که برای دستیابی به حقوق بنیادین شون برای یک زندگی کاملا عادی مثل اینکه ترس نداشته باشن ازینکه جوونشون وقتی میره بیرون از منزل کشته نشه، سالم برگرده یا به هردلیلی دستگیر نشه یا ۴۰ سال با تورم دو رقمی زندگی نکنند، تفاوت اساسی وجود داره و قابل مقایسه نیست ینی این موارد رو دیگه نمیشه به غر زدن و شاکی بودن از شرایط بسط داد و اتفاقا در چنین شرایطی تصمیم گیری مقام مسئول در جامعه بر سرنوشت خیلی های دیگه تاثیر گذار خواهد بود که تفاوتی از مرگ تا زندگی ایجاد کنه.
در اخر اینم اضافه کنم من خیلی دوس دارم ایمانم به باورهای جدیدی که اشنا شدم رو افزیش بدم ولی احساس میکنم تا از نظر منطقی نتونم به ذهنم این موارد رو بقبولانم ایمانم قدرتمند نمیشه خیلی ممنون میشم اگر مثل همیشه با توضیحات جامع و کاملتون سوالای بنده رو پاسخ بدید
سلام به استاد و همه دوستان همفرکانسی عزیزم.
تجربه شخصی من از اینکه فکر میکردم شرایط بیرونی در موفقیت من تاثیر داره :من زمانی که دبیرستان بودم تویه یه مدرسه نزدیک خونمون توعه شهرستان درس میخوندم ولی فکر میکردم که اگر برم تویه مدرسه خوب تویه مرکز استان درس بخونم خیلی بهتره و خلاثه شروع کردم درس خوندن تا تویه ازمون مدرسه تیزهوشان استان اصفهان قبول بشم .سال دهم رو کامل درس خوندم مثه یه کنکوری و قبول شدم و تویه اون مدرسه دلخواه درس خوندم .سال 98 من کنکور دادم و رتبه1700شدم. اما الان که برمیگرردم به قبل میبینم هیچ فرقی نکرد .من هر جا بودم همین رتبه رو میاوردم .و اتفاقا بهم ضربه هم زد اینکار .به این خاطر که من سال دهم الک درس خوندم و ار لذت هایی که میتونستم تویه اون سن ببرم ممحروم شدم.و اصلا کلا بعد فهمیدم که درس خوندن تویه مسیر علایق و شرایط من نیست و الان ارایشگرم و بسیار راضی ام که به لطف خدای نهربان راهمو پیدا کردم.الان ک دارم روانشناسی ثروت 1 رو گوش میکنم کاملا برام بدیهیه که عوامل بیرونی کوچک ترین تاثیری در زندگی و موفقیت مان ندارند و این باورهای منه که داره اتفاقات و شرایط زندگی منو میسازه.
خیلی ممنونم از شما استاد که دستی از سوی دستان خدا هستید وخدارو بسیار شکر میکنم که اینجا و در این جمع هستم
سلاماستاد عزیزم
من میخوام که امروز یک مسئله اخیر رو بگم.
مدتی بود که نجواهای ذهنی و کلا افکارخودمم درگیر گذشته شده بود و یکسری تضادهایی که خورده بودم، مدام نگرانی بود که نکنه تکرار بشه و خلاصه مدتی درگیرش بودم، خب اخیرا به این نتیجه رسیدم که بیخال قبل بشم و اصلا اگر اون تضادها نبود شاید نمیتونستم بفهمم دقیقا چی میخوام در زندگی و خلاصهدسعی کردم بیخال شم.
اما خب تو این مدتی که خیلی توحه کردم، تیلی نگران بودم و توحه کردن به این نگرانی دیدم که یکم بعضی موارد خیلی ضییف تکرار شد. درحال حاضر دارم سعی میکنم که ذهنم رو کنترل کنم و دوباره نتایج خوب یرو خلق کنم.
شادی خیلی گاهی وقتا چالش برانگیز باشه که باروکنمکه همهوجیمیتونه خوب پیش بره!این باروهوی قبلی بالاخره خیلی تکرار شده بودن،اما خوحشالم که ارموز هدایشت شدم به این فایل و یک تضاد دیگه ای هم که خوردم رو کمک کرد کمی بهتر بشم.
سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم
درمورد خودم اگر بگویم من درمحل کارم این حس غر زدن و حس قربانی را داشتم البته حتی خود مدیریت هم بامن
موافق بود و خیلی به راحتی می گفتند شما پارتی نداری و پارتی انها دارند برایشان کار می کنند و این کلمه مدت
بیست سال روی اعصاب من خیلی اثر گذاشت بطوریکه من می توانستم خیلی با سیاست رفتار کنم و پس از بیست
و سه سال خدمت بدون گرفتن هیچ حق قانونی خودم حتی پاداش اخر خدمتم سرم بیاندازم و بیایم بیرون از اداره
البته اعصابم را برداشتم و امدم بیرون و از انجا که خدا با من بود راههای بسیار خوبی به روی من بازشد و دروازه
ای از نعمت به روی من گشوده شد و من از این بابت هزاران مرتبه از خداوند سپاسگزارم
سلام به استاد عزیزم ومریم خانم شایسته گل…
یکی ازتجربه های خودم اینه که
من و همسرم که بهمن1401به کرج مهاجرت کردیم
به خاطر اینکه پول رهنمون خیلی کم بود در یکی از محله های فقیرنشین کرج خونه اجاره کردیم و خونه هم خیلی کوچیک بود ،امامن باتوجه که از قوانین آگاه بودم و میدونستم که باتوجه کردن زندگی خودمون روخلق میکنیم ،من به نکات مثبت اون خونه ،پنجره ی بزرگی که داشت و همیشه نورالهی ازاونجا برمن میتابید ،ازدسترسی آسون به مغازه هاوفروشگاهها ،حیاطی که داشت و…توجه میکردم وباتمیزکردن خونه واحساس سپاسگزاری واحساس خوب داشتن واقعا زندگی میکردم .ولی اینو بگم احساسم مصنوعی نبودوخیلی راضی وسپاسگزاربودم وازطرف دیگه یه وقتایی واسه تفریح به محله های خوب شهر میرفتیم وله فراوانیی که هست در دنیا واین شهرتوجه میکردیم .
این شدکه بعداز6ماه کارهمسرم رشدکردو به خونه ای در یکی از بهترین محله های کرج هدایت وجابه جا شدیم
واقعا خداوندروسپاسگزارم که قانون گذاشته در دنیا ومنودراین مسیر قرارداد تا با استاد عزیزم وخانواده صمیمی(استاد)عباسمنش دادکام آشناوهم سو وهم فرکانس بشم.
خدایارونگهدارهمگی ماباشد…
سلام خدمت استاد عزیزم ومریم جانم
استاد عزیزم چقدر خوشحالم وحس عالی دارم بابت این فایل اصلا خدا به صورت معجزه آسایی من رو هدایت کرد
من برام اتفاق به ظاهر بدی افتاد که جا داره اینجا برای اول خودم وبعد برای دوستانم تعریف کنم بخاطر داشتن سابقه ی کار خوب ونوع عملکردم در محل کارم مورد توجه مدیرم قرار گرفته بودم
به قول استاد عزیزم که میفرمایند شرک در دل مومن همانند مورچه ی سیاه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پناه است.آره من مدیرم رو شریک خدا قرار دادم وبه حدی من این شخص برام مهم وارزشمند شده بود با اینکه یکسیری از درخواستها رو ازم میکرد که زیرآب بچه ها رو پیشش بزنم ومنم بخاطر اینکه بیشتر توی دلش قرار بگیرم بیشتر وبیشتر ولی با احساس بد انجامش میدادم (کلا ریشه کارم بد بود)خودمم میدونستم کارم اشتباه وخدا بارها وبارها بهم نشونه داد که بسه انجامش نده ازفکر این شخص بیا بیرون
وگذشت وگذشت وگذشت تا اینکه یک روزی بازم بخاطر اینکه بیشتر برم توی دلش وبهم بگه بابا ایول توچقدر خوبی که این حرف رو زدم.بازم خبر چینی کردم براش
چند روزبعدش یه حرفی بهم زد که قلبم کاملا شکست اونجا بود که فهمیدم چقدر راه رو اشتباه رفتم
همش روخودم مقصر میدونم خودم با افکارم اینها رو برای خودم جذب کردم چون 1-غیر خداروشریک قرار دادم2-نداشتن عزت نفس در نه گفتن
خدایا دورت بگردم که باز دستم رو گرفتی وبهم نشون دادی که تو خدایی نه بنده هات
این شرک داشتن متاسفانه اگر آدم حواسش نباشه خیلی آدم رو نابود میکنه
الان سه روزه که مرتب از خدا هدایت میخوام که چیکار کنم؟نکنم؟کجا برم و…
کنترل ذهنم رو باز بیشتر وبیشتر دستم میگیرم
اینم درسی برام داشت شاید الان ندونم ولی بعدها درسش رو میفهمم ومنم که هرلحظه زندگیم رو دارم خلق میکنم.
استاد عزیزم ممنونم ازت بابت این فایل بینظیرت.
به نام خالق هستی و گرداننده اصلی
درود بر استاد عزیز و دوستان گرامی
استاد حرف هات من میکشونه در عمق خودم
و خودم در تک تک لحظه های زندگی قضاوت میکنم، من دارم یاد میگیرم که قاضی زندگی خودم باشم.
من یادگرفتم که اتفاقی که در اطراف من اتفاق میافته نتیجه افکار و درون من هست .
من تا چندماه پیش این قبول نداشتم ولی الان با اعماق وجودم این قضیه درک میکنم و میپذیرم که همه از ارتعاش های من میاد و مسببش من هستم و از این موقع که که یاد گرفتم دنبال دلیل ها در داخل خودم هستم و دیگران مقصر نمیدونم ولی یه مسئله که گفتیم باید یاد بگیریم زیپ دهان مون ببندیم که یکم کار مشکلی چون همیشه به ما از بچگی یاد دادن برای به دست آوردن هر چیزی شکایت کنیم که اگر بهش نرسیدم، بگیم بسیار سخت بود و اگر رسیدم بهش به مردم بگیم که زیاد آسون نبود و من خیلی سختی کشیدم که این یک باور خیلی سمی هستش، که خودمون به دیگران و عالم ادم ثابت کنیم .
اینجانب محبوبه ویسی در ،درگاه استاد عباس منش و تمام دوستان عزیز، در این سایت بهشتی عهد میبندم که یاد بگیرم زیپ دهن مو ببندم و دیگه اعتراض نکنم به همه چیز، در سکوت به کار خودم ادامه بدم.
در پناه حق سرزنده و سلامت باشید.
با سلام ، خیلی پیام زیبا و ارزشمندی است ، امیدوارم در زندگی واقعی آن قوانین را اجرا نماییم ، ایمانی که عمل نیاورد ، حرف مفت است .
مدت چند ساله که سایت زیبا و محتواهای باحال را دنبال میکنم .
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک ،،،، دو سه روزی قفسی ساخته آمد از بدنم ،،،، ای خوش آن روز که پرواز کنم تا در دوست ،،،، به هوای سرکویش پر و بالی بزنم .
ما انسان ها اشرف مخلوقات هستیم و درجه و منزلت و ارزش ما خیلی بالاست ، لازمه که به شناخت خود برسیم و کم کم خدا را میشناسیم و ایمان می آوریم و بهترینها را در زندگیمان خلق میکنیم
سلام استاد عزیزم
بخدا این اصل، همان چیزی هست که ما باید درک کنیم
قشنگ یادمه موقع دانشگاه من یه باوری که از داییم گرفته بودم این بود که فقط خود آدم مهمه تو درس خوندن و نمره گرفتن و بخاطر همون تو هیچ کدوم از حرف های انتقاد گرانه هم اتاقی هام و دوستام شرکت نمیکردم و اصلا بهش توجه نمیکردم ولی اونا همش انتقاد میکردن از استادا از دانشگاه و از مسئول ها
جالب اینه که من از بدترین استاد در نظر دوستام، دوبار بیست گرفتم ولی اونا اکثرا افتادن
جالب تر اینکه من کلا پروسه ثبت نام تا زمان تصویه و گرفتن مدرک به هیچ مشکلی اساسی نخوردم که هیچ، بلکه خیلی آسون بود و کار ها میدیدم که تقریبا فقط برای من داره آسون پیش میره و بقیه دوستام به اندازه ای که ناراضی و انتقاد گر بودند به همان اندازه اذیت شدن و کلا با خاطرات نا جالب تموم کردند
ولی من در محیط خوابگاه از هم اتاقی هام و اتاق های بغلی که سروصدا میکردن ناراضی بودم چون نمیتونستم بخوابم و این نارضایتی و گلایه کردن و در موردش حرف زدن باعث شد من همیشه اذیت بشم و نتونم مثل دوستام رها باشم و لذت کامل را ببرم به اندازه ای که اونا لذت میبردند
در کل این موضوع یک اصل اساسی است و من دوست دارم تغییر کنم این شما بودید که من را از عمق چاه کشیدید بیرون و دارید کمک میکنید پوش میکنید به جلو، ممنونم
البته از خداوند عزیزم ممنونم که منو دید تو چه جهنمی گیر کرده بودم که منو هدایت کرد تا راز خلقتشو یاد بگیرم و رشد کنم، خداروشکر
خیلی خوشحالم چون دوره کشف قوانین زندگی با آپدیت شدنش منو داره زلال میکنه، البته من قبل آپدیت خریدم ولی تو دلم بود که کاش خانم شایسته بود و سوال های حرفه ای میپرسید که اونم انجام شد
درود بر شما استادم و خانم شایسته عزیزم خیلی دوستون دارم
سلام استاد جانم بماند که من قبلا زیر ابن فایل بی نظیر حس و حال خودم را گذاشتم اما نکته ای که هست خیلی از افرادی که حرفای شما میتونه روشنایی راهشون باشه تو سایتتون نیستند. خواستم ازتون درخواست کنم اینستاگرام یه پستی استوری بزارید تا جهت یاب مسیر خیلی ها بشه البته به شرط ایمان
ولی بودن افرادی چون شما در این شرایط شاید خیلی تاثیر مثبتی بزاره.
ولی باز هم میدونم شما کاری را میکنید که بهش هدایت بشید نه کاری که فردی از شما بخواد😍😍😍🌹🌹🌹🌹🌹