تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم - صفحه 32 (به ترتیب امتیاز)

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    212MB
    21 دقیقه
  • فایل صوتی تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم
    31MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

720 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Zahra Gheraat گفته:
    مدت عضویت: 2441 روز

    سلام و درود به همه انسانهای پاک و لایق

    روز 122:

    تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم؛

    درس 1: گله و شکایت در مواجهه با شرایط نادلخواه و عوامل بیرونی، حاصلش تمرکز بر آنچه نمی خواهی و در نتیجه جهان هم ناخواسته بیشتری را برایت رقم می زند

    درس 2: آنجا که آگاهانه کنترل ذهن کردی و به جای مقصر دانستن دیگران، تمرکزت‌را بر تغیر و بهبود خودت گداشتی، در نتیجه جهان هم چه پاداش های‌بزرگی که از جنس تمرکزت هست بهت می‌دهد.

    درس 3؛ مصاحبه با پپ گواردیولا

    چیزی که من نمی تونم تغییر بدم چرا شکایت کنم؟

    من باید سمت خودم را درست انجام بدم بدون مقصر دانستن شرایط بیرونی

    تجربه های خودم : من در طی سالهایی که کار می کردم خیلی پیش اومده بود که شاکی بشم و غر بزنم

    ولی با اینکه غر می زدم ولی همیشه دنبال راهی بودم که خودم شرایط را برای خودم مساعد کنم

    همان سال اول حدود 20 سال پیش ، مونیتور قدیمی داشتم که اشعه هاش چشمهام را اذیت می کرد، خیلی ها این شرایط را داشتند و شاکی نبودند، و عملا تحمل می کردند

    ولی من رفتم از توی انبار و زیر وسایل ها یک محافظ صفحه پر از خاک و کثیفی پیدا کردم

    تمیزش کردم و اجازه ندادم چشمهام بیشتر اذیت بشه و من شاکی و غرزنان و نالان کنان به کارم ادامه بدهم

    مثلا خودمون گل و گلدون توی اتاق گذاشتیم. یا اداره زیرموسی نداشت و خودم‌ یک چیزی را مناسب دست خودم ساختم و به اداره آوردم

    یا اینکه ساعت کاریمون طولانی شده بود اونم بدون غذا… ما تنها اتاقی بودیم که هرروز ناهار‌می‌ آوردیم گرم‌می کردم و کامل غذا می خوردیم. با اینکه مدیر وقت شاکی شده بود و پیغام پسغام میداد ولی من اهمیت ندادم، گفتم من‌جواب معده ام رو نمی تونم‌ بدم، وظیفه من هست که ازش مراقبت کنم.

    گاهی همکارهام چیزهای خاصی رو روی میز من می دیدند، می‌گفتند، اووه کارپرداز از اینها هم برای ما هم بخره… منم می گفتم میری فلان لوازم تحریری مثل سرکار خانم قرائت می خریش به قیمت چندرغاز و شیک و مجلسی میای ازش استقاده اش می کنی… کارپرداز کیلو چند؟

    کلا خیلی از این بهبودهای کوچیک که انجام دادم، محیط را برای من مناسب و رضایت بخش تر کرده بود.

    وقتی به اداره ای می رفتم و مثلا میدیدم پرده نداره و کارمند توی آفتاب نشسته و اذیته و از شرایط شاکی و نالان، می گفتم ببین ملافه که توی خونه داری که نخوای بیار بزن. من جات بودم پرده دوخته بودم براش. این اتاق کار منه و من باید احساس راحتی و آرامش کنم ولو اینکه اداره امروز و فردا کنه… پیگیری کن برای خواسته ات ولی تن به شرایط سخت نده

    اگر در حال حاضر جایی کار می کنیم که برای رفاه کارمندش ارزش زیادی قائل نیست و خودم هم برای خودم قدمی برندارم؟ پس چه فرقی است بین من و اداره؟ فرقی هست آیا؟؟؟ ضمن اینکه اگر حرکتی ازت ببینند متوجه میشن حرفی که زدی واقعا جدی بوده

    و اینطوری 20 سال را طی کردم. خیلی از همکارها بد اداره میگن، میگن خراب بشه این اداره.. . میگن چه جای مزخرفی هست.. ولی 30 را بند اینجا هستند..

    برعکس من تقریبا همیشه می گفتم اداره مون خوبه. همکارهام خوبند.. خدا را شکر ناراضی نبودم.. ولی انصافا خودم شرایط را برای خودم دوست داشتنی مهیا کردم. برای همین عموما رضایت و خوشایندی داشتم از محیط و از کارم…. و در تمام این 20 سال همیشه گفتند اتاق شما بهترین اتاق اداره هست..

    چه زمانی که با خانم ها هم اتاق بودم و چه 4 باری که با آقایون هم اتاق بودم.. خدا را شکررررر

    از این بابت از خودم قدردان و سپاسگزارم

    . الانم یعنی برای امسال اعلام کردم با 20 سال دارم از اداره خداحافظی می کنم.. خیلی راحت و خیلی شیک و بدون وابستگی و دلهره . که آیا چی بشه؟ آیا چی نشه؟

    درس 3: هرگاه فکر کنیم که عامل بیرونی وجود دارد که باعث می شود ما به شرایط و نتیجه درست نرسیم، این همان شرک است، شرک.

    درس 4: اگر می خواهید متفاوت از اکثریت جامعه باشید باید متفاوت از مردم فکر کنید و عمل کنید.

    خدا را شکرررر که تا حدی این طور بوده ام و حداقل از افراد پیرامونم نتایج متفاوت تری گرفتم.

    برهه حساس کنونی، در کشور ما 45 سال است که ادامه دارد و تمام شدنی نیست.‌ هر بار به یک دلیل، هربار به یک طریق…

    ملت همیشه میگن خوش پارسال.. گذشته بهتر بود.. زمان شاه بهتر بود و… همون شاهی که خوشحال خوشحال انداختنش بیرون

    ولی برعکس ماهایی که داریم روی خودمون کار می کنیم میگیم:

    خدایا شکرت، چقدر سالم‌تر از قبلم

    چقدر آرام تر از قبلم

    چقدر عزت و احترامم بیشتر شده

    چقدر کارهام داره راحت تر داره جلو میره

    چقدر سرمایه ام بیشتر از قبله

    چقدر راحت تر خرج می کنم

    چقدر از قبل خوشگلترم

    چقدر خوش اندام ترم

    چقدر صبورترم

    چقدر آرامترم

    چقدر بیشتر لذت می برم

    چقدر برکت تو زندگیم بیشتره

    چه دوستای بهتری دارم

    چقدر درها قبل از اومدنم برام باز شده

    چقدر دیگران بیشتر در خدمتم هستند

    چقدر دیگه نگران نیستم

    چقدر ترس هام کمتره

    چقدر زودتر از حال بد به حال خوب شیفت میدم

    چقدر دیگه نمی مونم توی سرزمین های سوخته

    و……

    کی میگه خوش گذشته هاااا.. اکنونمون رو عشقه.. آینده مون بهشته…

    همین که ترس و اضطراب از آینده نداریم و در عوض امید به آینده در درونمون شعله ور این خودش کوهی از ثروت است

    اینها همه نتیجه متفاوت فکر کردن نسبت به عموم جامعه و متفاوت عمل کردن است.

    حاصل فیلتر کردن و درعوض دادن ورودی های مناسب به ذهن و جسم و روحمون هست

    خدایا شکررررت. میلیون ها بار

    خداوندا یاریمان کن که در مسیر درست بمانیم و بهتر و بهتر پیش برویم

    خدایا کمک مون کن هر لحظه‌ مسئولیت پذیر تر و توحیدی تر بشیم

    خدایا کمک مون کن که شرک را از کوچه پس کوچه های ذهنمون خارج کنیم و در هر کوی و برزنش توحید را جشن بگیریم

    خدایا یاریمان کن تا نعمت های بیکرانت تمام فضای چشم و گوش و ذهن و زبانمان را پر کند

    و جز زیبایی و عشق و خیر و خوبی و نعمت و ثروت و فراوانی و سلامت و…. چیزی را تجربه نکنیم ، مگر اندکی به قدر آگاهی

    خدایا شکرت از وجود دستانت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    فررانه فلاح گفته:
    مدت عضویت: 1168 روز

    به نام الله مهربانم

    سلام براستادنازنینم و مریم عزیز ودوستان خوبم درسایت.

    استاد خودم میدونم خیلی وقته کامنتی نزاشتم اما همچنان درسایت هستم واز محصولات و فایلها استفاده میکنم و همینطور کامنتهای دوستان رو مطالعه میکنم.

    امروز این نشونه هدایت من بود..

    من این چند سالی که عضوسایت هستم به نظر خودم هنوز درک درستی از قوانین خداوند نکردم..حالا دلیلش چیه؟؟ اینه که هنوز به نتیجه دلخواهم نرسیدم تازه دارم درک میکنم و تکاملمو طی میکنم هر فایل و محصولی که گوش میدم انگار تازه متوجه کلمات میشم..مثل اینکه از کلاس اول دارم حروف الفبا رو آموزش میبینم..تو کامنتهای قبلیم گفتم که میخوام فایلها رو از ته قلبم و با پوست و استخونم درک کنم..اما امان از این ذهن چموش..خب خبر خوب اینه که دارم افسارشو در دست میگیرم که رامش کنم..حالا کم کم و بدون عجله میخوام این اسب چموش(ذهن و نجواها)رو اروم و باورهامو تعقیر بدم انشالله که خداوند من رو به را درست هدایت میکنه.!

    و اما درمورد صبحتهای استاد عزیزم درمورد این فایل باید بگم من سرکارم از دست هد ترس همیشه شاکی بودم همیشه میگفتم فقط هوای بعضی ها رو داره توی برنامه زدن مارو اذیت میکنه به من اهمیت نمیده ووووو خلاصه کلی حرفهای دیگه و خب مسلما طبق قوانین بدون تعقیر خداوند .

    احساس بد=اتفاقات بد غر و شکایت هرماه همون آش و همون کاسه تازه بیشتر و بیشتر هم میشد..

    از دست دخترم همیشه شاکی بودم ..و اون هر روز بدتر میشد..

    ادامه نمیدم که خیلی طولانی نشه .. ولی عجیب درمورد گرانی و مشکلات جامعه مدتی بود شکایت نمیکردم نه اینکه اوضاع مالیم خوب باشه..حس کردم ذهنم این رو پذیرفته که خودم باید بیشتر کار کنم درامدم بالاتر بره که نگران مشکلات گرانی جامعه نباشم..اومدم باخودم گفتم چرامنی که به راحتی روی این موضوع که هرجا میری کلا مردم گله و شکایت میکنن من به راحتی ازش رد میشم ولی سرکارم ایقدر غر میزنم..استاد شما گفتین جایی که پاشنه آشیلتون هست روش بیشتر کارکنیم..منم دارم سعی میکنم که بشینم نقاط مثبت همکارمو به خودم بگم چون واقعا اونقدر هم بد نیست و خیلی جاها سرکار هوای من رو داشته .الان اگه همه چیز خوب پیش نمیره چون من مرتب ناله و شکایت دارم..

    استاد درمورد دخترمم همینطور اما الان خدارو شکر دخترم خیلی بهتر شده..میدونین چیه دوستان؟؟

    من حس میکنم خیلیهامون این باور رو نداریم که خودمون خالق زندگیمون هستیم..لااقل یکیش خود من با این مقاومت دارم..وباید بیشتر روش کار کنم تا انشالله نتیجه خوب توی زندگیم هر روز بیشتر و بیشتر یشه.

    من هیچی ایده ای واسه کامنت نوشتن نداشتم یهو گفت بنویس منم گفتم چشم نوشتم فکر نمیکردم اینقدر طولانی شه..خدایا شکرت اینقدر من رو دوست داری که داری من رو به سمت مسیر درست و راه کسامی که بهشون نعمت دادی هدایت میکنی..

    خدایا شکرت..از استاد و مریم جان هم سپاسگذارم

    دوستان ازشماهم سپاسگذارم برای کامنتهای زیبایی که مینوسید.

    درپناه الله مهربان باشید.!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    مصیب رجبی گفته:
    مدت عضویت: 2104 روز

    سلام و دروود خدمت استاد عزیز و دوستان و همقطاران

    من وقتی به گذشتم و قبل از آشنایی با مباحث قانون جذب و صد البته قبل از اینکه با استاد جان آشنا بشم نگاه میکنم میبینم انسانی بسیار غر غرو و شاکی از زمین و زمان بودم و به قول استاد چون در شرایط محیطی هم که بزرگ شدیم آدماش اکثرا در حال شکایت و غرو لندند منم به همین شکل عادت وار پیش میرفتم و شکل زندگیم هم طوری پیش میرفت که اتفاقا شکایت و غرولند بیشتری برام بهمراه داشت غافل از اینکه تمام اتفاقات رو خودم دارم با افکار و احساسات خودم رقم میزنم به همین دلیل هیچ وقت سر یکار نتونستم دووم بیارم و مرتب محیط کارمو تغییر میدادم و نمیتونستم یکجا بند بشم و نتیجش میشد شرایط درآمدی حداقلی و مشکلات اقتصادی عدیده و پول نساختن و به تبع آن ارتباط نامطلوب با همسر و دیگران .

    از وقتی که فهمیدم و به این درک رسیدم که دنیای بیرون آینه دنیای درون منه و از زمانی که فهمیدم حتی خداوند تا من حرکت نکنم و قدم بر ندارم برای اصلاح اموراتم او هم کاری برام نمیکنه چه برسه به آدمای اطرافم و جامعم دیگه تمرکزمو از بیرون برداشتم و شدیدا دارم روی خودم کار میکنم و خدا رو شکر زندگیم و اتفاقاتی که برام داره رقم میخوره روز به روز بهتر و بهتر و بهتر داره میشه و شرایط برام داره عوض میشه و تغییر میکنه البته هنوز با خود مطلوبم و زندگی مطلوبم خیلی فاصله دارم ولی به لطف خدا و همت و اراده خودم و البته وجود استاد بینظیرم بزودی و با طی تکاملم به همه خواسته هام میرسم .

    جالبه بدونید که هر موقع ذهنم میخواد منو نا امید کنه از مسیر و منو به وادی گذشته ببره و نذاره راه رشدمو ادامه بدم به خودم میگم اگه قرار نبود زندگی من درست بشه و اگر قرار نبود من عالی زندگی کنم و از هر لحاظ شرایطم زیبا بشه قطعا الان توی این مسیر نبودم و اینا بهم گفته نمیشد و اگه خداوند یکی از بهترین دستانش رو استاد بینظیر و دوست داشتنی سید حسین عباسمنش رو سر راهم قرار داده قطعا باهام خیلی کار داره و خیلی مشتاقتر از منه که زندگیم اساسش عالی بشه و الگویی باشم برای دیگر انسانها.

    یک مثال جالب براتون بزنم از یکی از تغییراتم و اون اینه که من به دلیل قوطه خوردن در مباحث سیاسی و مخالفتی که با سیستم مدیریتی کشور داشتم همیشه درگیر موضوعات حال خرابکن سیاسی بودمو حتی سال ۸۸ بسیار پیگیر اخبار و اطلاعات بودم و درگیر داستانهای اون موقع بودم و واااااااااای که چقدرحالم خراب بود و چقدر شرایط بدی رو تجربه کردم و آخرشم هیچی عایدم نشد ولی الان با توجه به درسهایی که یاد گرفتم در جریانات اخیر به دلیل بی توجهی که دارم انجام میدم حالم اصلا قابل مقایسه با گذشتم نیست و تمرکزی دارم روی خودم و ذهنیتم و شیوه زندگیم و مهارتهام کار میکنم و مطمئنم این شیوه نتیجه بخشه و منو در شرایطی قرار میده که حاصلش دستاوردهاییه که هم بدرد خودم میخوره و هم بدر جامعه و مردمم.

    نکته جالبتر اینکه با وجود قطع اینترنت و شرایطی که برای فضای مجازی پیش اومده من وقتی متوجه شدم میشه بدون فیلترشکن وارد سایت عباسمنش بشم اتفاقا خیلی خوشحال شدم و خدا رو بسیار سپاسگذاری کردم که اینجوری تمرکز بیشتری میتونم روی سایت و محصولاتش بذارم و چقدر برام جالب بود که استاد اصلا توی فضای مجازی سرمایه گذاری نکرده بود که الان روند آموزشاش دچار مشکل بشه و اینم از ویژگیهای منحصر به فرد استاده که ایشونو از بقیه متمایز میکنه.

    استاد عزیز ازتون بسیار سپاسگزارم بخاطر نفس گرم و حال عالیتون که دارید مسیر قشنگی رو برای همقطارانت تداعی میکنید.

    خدایا بابت همه چیز شکررررررررررررررررت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    Arezoo گفته:
    مدت عضویت: 1288 روز

    درود فراوان

    من اصلا فوتبالی نیستم ولی

    از اونجایی که استاد الگوهای موفق رو مثال میزنن برای الگو برداری من یه سری نکات از زندگینامه همین سرمربی که استاد مثال زدن میارم که جالبه

    این سرمربی که البته الان دیگه سرمربی سپاهان نیست پدرش یه کارگرساده ی آجرپزی بوده و وقتی 11سالش بوده مهاجرت میکنن به اصفهان و 14سالگی فوتبال رو شروع میکنه و حالا پروسه ای که طی میشه …

    ایشون 20سالگی میشه کاپیتان تیم و میشه جوانترین کاپیتان تاریخ فوتبال ایران و بعد میشه یکی از پر افتخارترین کاپیتان های ایران

    حالا اینجا پرانتز باز کنم توضیح بدم بعد برم ادامه ، چه باور و ایمانی باید پشت این ماجرا باشه که از هزار وخرده کیلومتر اونورتر پاشی بیای اینجا و با اراده شروع کنی و اتفاقا با بهترین آکادمی آشناشی و اتفاقا سر راهت بهترین ها قرار بگیرن که اتفاق های خوب و هدایت کننده به سمت هدفت برات رخ بده و بتونی چنین رشد و پیشرفتی کنی و در اولین قدمها بتونی راه پیدا کنی به یه تیم خوب.

    باورهای عام که اون زمان فلان و شانسش گفت و فلانی مدیرعامل بود و ….این چرت و پرت هاست که میدونیم ذره ای اثر نداره بلکه این باورها و ایمان فرده که دقیقا اونو با شرایط خوب همزمان میکنه،

    اینکه ما مثلا دقیقا بهترین وقت میریم که فلان زیبایی رو ببینیم یا دقیقا وقتی میریم که مثلا یه فرد خاص که کارمونو ده مرحله جلو میندازه اونجاست یا به یه استثنا قائل شدن برامون یا به یه برخورد خاص یا یه کمک کننده توی یه شرایطی مواجه میشیم همه میدونیم که اتفاقی نیس بلکه یه خبراییه

    میریم ادامه ماجرا ، اینکه ایشون وقتی سرمربی شدن برخلاف بقیه که به قول استاد میگن زمین کج بود و داوری بده و دستای پشت پرده و روبروی پرده و … همواره آروم و متین و خونسرد میومد صحبت میکرد و حتی گزارشگرها همواره میگفتن در تعجبیم که چه خونسردی داره در کنار زمین ، در حالیکه خیلی مربیا موقع اشتباه بازیکن ها یا گل خوردن چه تلاطم و چه درگیری هایی که ندارن و موقع اتمام بازی چه چیزایی که پیدا نمیکنن که بندازن تقصیر اون مسائل.

    و هر حاشیه ای هم ساخته میشد برخلاف سرمربیایی که میومدن جنگ راه بندازن و واکنش نشون بدن، همواره بی اهمیت رد میشد و وارد هیچ حاشیه ای نمیشد به قول استاد علی بی غم بود انگار

    حالا در کنار اینا ما دیدیم که ایشون نه فقط برای تیم خودش بلکه برای اکثریت تیم ها حتی تیم های رقیبش بسیار قابل احترام بود و بسیار محبوب طوری که تقریبا طرفداران همه تیم ها و بازیکنانشون خیلی متین ومحترم همواره ازشون یاد میکنن و حرف میزنن، حتی الان که از سرمربی گری کنار رفته وقتی همسرم برنامه های فوتبالی و نقد میبینه دیدم که وقتی اسمش میاد چقدر یه جورایی به عنوان یه آدم محبوب و بااخلاق ازش صحبت میشه، که اینام باز شانسی و اتفاقی نیس و دلیل داره.

    و یه مورد دیگه که بهش برخورد کردم یه مصاحبه ای بود که جالب بود

    دیدیم که بعضی آدمای موفق میان میگن ما پدرمون در اومد ما پوستمون کنده شد ما از زمین خاکی و بدبختی رسیدیم اینجا ولی ایشون توی یه مصاحبه ای گفتن که به یاری خدا مهاجرت کردیم به اصفهان ، به فوتبال علاقه ی زیادی داشتم ویه چیزایی بلد بودم و صاف و مستقیم با پررویی نوجوونیم رفتم سراغ آکادمی سپاهان و خدا یاری کرد دوسال بعد فلان شخص منو دید و به تیم بزرگسالان دعوت کرد و دوسال نیمکت نشین بودم و بعد فیکس شدم .

    و دوسال بعد از فیکس شدن کاپ قهرمانی لیگ رو بالای سر برد.

    این مصاحبه داره به من میگه لزوما برای رسیدن به هدفت نباید پوستت کنده شه ، آیا اینا غیر از اینه که وقتی جسارت و سماجتت و ایمانتو نشون میدی و تمرکزتو میزاری رو خواسته ات خدا همه در ها رو باز میکنه ، تو رو با بهترین آدما و بهترین شرایط مواجه میکنه تا راحت تر به هدفت برسی.

    کافی بود بگه حالا برم اصفهان توی غربت چخبره مگه اونجا غریبم و … یا بگه من برم فلان آکادمی اصلا قبولم میکنن؟ حالا قبولم بکنن حالا بعدش چی؟ یا ببین همه هم سن و سالام رفتن دنبال درس یا دنبال کار، یا کافی بود به حرف اطرافیانش گوش کنه که میگن دنبال علاقه نون و آب میشه یا نه ؟

    اونوقت اصلا حرکت میکرد؟

    وقتی من حرکت میکنم جهان ایمانمو میبینه ، وقتی به خدا اعتماد میکنم ، وقتی باورهای درست میسازم وقتی جسارت ورود به ناشناخته ها رو به خودم میدم وقتی بابت موفقیت های کوچیک خودمو تشویق میکنم وقتی خودمو توانایی های خودمو باور دارم علایقمو میشناسم و در جهت شون حرکت میکنم و میگم فقط این قدم ، مهم نیس قدم بعدی چی میشه فعلا اینو میرم در مسیر بهم گفته میشه

    خدا همه درا رو وا میکنه ، خودش توی قرآن گفته دری که خدا وا کنه رو کی میتونه ببنده؟

    خدایا من به هر خیری که از تو برسه فقیر و محتاجم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    عاطفه عباسی گفته:
    مدت عضویت: 784 روز

    به نام خدای نور

    این فایل نشونه ی من بود و من خیلی سر درگم و مضطرب بودم و اومدم تو سایت زدم رو من را به نشانه ام هدایت کن و این فایل برام اومد تمام سوالات بی جوابی که داشتمو و پیدا کردم و فهمیدم که من باید روی درون خودم،روی باورهام کار کنم تا اون اتفاقاتی که میخوام برام پیش بیاد.

    من خیلی تلاش میکنم که از حرفه ای که یاد گرفتم به درامد برسم و کار کنم ولی فعلا موفق نشدم به درامد برسم واقعا دارم همه تلاشمو میکنم که بشه اگهی گذاشتم رفتم به تک تک سالن های اطراف گفتم که باهم همکاری کنیم قبول میکردن و شمارمو میگرفتن ولی دریغ از تماسی من بیشتراز ده سالن رفتم برای همکاری میگفتن باشه بات تماس میگیریم و شرایطمو قبول میکردن ولی هیچ تماسی من دریافت نمیکردم به خودم اومدم یعنی چی یعنی اون بیشتر از ده سالنی که رفتم پس چی من دارم تلاش میکنم چرا نمیشه قطعا مشکل از اون ده ها سالن نیست و مشکل از درون و باورهای منه و الان از خدا میخوام که من و به سمتی هدایت کنه که اون باگ و کد مخربی که درون من هست و پیدا کنم.

    من میدونم یسری باورها و ترمزهای مخفی هست که نمیذاره من به خواستم برسم ولی هیچ ایده ای ندارم که چی میتونه باشه شاید باورهای مخرب من درباره ی ثروت شایدم بخاطر احساس لیاقت و من دارم سعی میکنم که روی این دوتا مورد کار کنم و مطمئن نتیجه میگیرم من الان بیشتر از یک سال که این حرفرو یادگرفتم ولی یه هزارتومنی هم نتونستم ازش به درامد برسم جوری بود که خدماتم و ارائه میدادم ولی شرایط جوری میشدو اتفاقاتی میوفتاد که نمیشد من هزینه ی خدماتم و بگیرم.

    و این خواسته ی قلبی من که کار کنم و از حرفه ای که عاشقانه دارم دنبالش میکنم به درامد برسم خدایت خودت هدایتم کن به سمت مسیر درست هدایتم کن به سمت سالندارهای با شخصیت و محترم که بتونیم باهم همکاری کنیم هدایتم کن به سمت مشتری های محترم و با شخصیت و ثروتمند خدایا من به هدایت تو اعتماد کامل دارم مثل الان که به این فایل فوق العاده هدایت شدم.

    استاد یه سوالی پرسیده بودین که میخوام جوابشو بدم استاد من برا همین حرفه ای که یاد گرفتم شرایطم جوری شد که کارتم دیگه اون موجودی که بتونم بقیه وسایلا کارمو بخرم نداشت و من کلی گریه و نجوهای ذهنی و مقصر قرار دادن کلی عوامل بیرونی کلی حالم بد بود که چرا نمیتونم وسایلامو بگیرم بعد از کلی گریه کردن به خودم اومدم که هرچی هست بخاطر فرکانس و باورها و نگرانی های تو پس پاشو حست و خوب کن چون اگه بذاری این حس بد بمونه قطعا اتفاقات بدتری برات میوفته پاشدم کلی نوشتم و فایل های شمارو گوش دادم کلی با خودم حرف زدم دلیل اوردم و ذهنمو قانع کردم که میشه با حس خوب و رها بودن به اون چیزی که میخوای برسی و با جنگیدن چیزی درست نمیسه و حسم و خوب کردم.

    خلاصه فردای اون روز شرایط جوری شد که اون خواسته ای که خیلی عاشقش بودم و دوسداشتم تجربش کنم برام اتفاق افتاد هم پول اومد تو حسابم و رفتم وسایلمو گرفتم و کلی پیاده روی کردم و هوا خنک بود و غرق در احساس و تصورات خوب بودم و اهنگ هایی که دوسداشتم و گوش دادم فایل های شمارو گوش دادم نشستم تو کافه با خودم خلوت کردم و فایل های شمارو گوش دادم نکته برداری کردم و خواسته هامو نوشتم شکر گذاری کردم انقدر حالم خوب بود که نمیتونم توصیفش کنم انقدر با خودم عشق میکردم و هزاران بار خداروشکر کردم اینا همه بخاطر این اتفاق افتاد که من حالمو خوب کردم و به خودم یاداوری کردم که عوامل بیرونی هیچ تاثیری ندارن و همچی از درون من اتفاق میوفته.

    حتما وقتی به اون نتیجه ای که میخوام رسیدم و تونستم به درامد برسم از کارم باز کامنت میذارم چون این خواستمم مثل خواسته ی قبلیم با پیدا کردن ترمزهای مخفی و باورهای مخرب و رها بودن و توکل به خدا اتفاق میوفته خدایا عاشقتممم که انقدر حواست بهم هست خدایا شکرررت.

    شاد،سلامت،موفق و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    الهه استادی گفته:
    مدت عضویت: 2579 روز

    استاد جانم سلام، خانم شایسته ی جسورم سلام، دوست عزیزی که داری برا خوندن کامنت من از زمانت بها میدی سلام، استاد جانم این جمله چند؟! اصلا مگه میشه روی این جمله قیمت گذاشت؟! آخه دورتون بگردم من، چقدر دقیق زدین به ریشه، استاد جونم بارها و بارها ازتون شنیدم که بچه ها حواستون باشه ها، حواستون باشه به کانون توجهتون، به هر چیز توجه کنین از همون جنس تو زندگیتون میاد، جهان، جهان فراوانی، برو، نمی‌خوام، نمی‌فهمه!!! به هر چی توجه کنی برات از همون جنس میزارن کنار، استاد جونم من با پوست و گوشت و خونم بارها و بارها اینو درک کردم، اما باز فراموشم میشه، و باز میشم مثل عموم و طبیعی که نتایجم مثل عموم میاد تو زندگیم!

    استاد جونم دقیقا وقتی اسم اینستاگردی رو میزارین ولگردی، درست میگین استاد جانم، استادم یکی دو روزی رفتم تو اینستا برای یه سری محتوی و ایده بعد میدونین چی شد، بماند که مسیر الهام و هدایت های ناب خدا رو به خودم بستم، اتفاقی تو کلیپا، کلیپ خیانت دیدم، کلیپ حال بد و درد و غصه دیدم، ذهنم که با هزاران بهونه میومد توجیح می‌کرد، عزیز من باید بدونی تو جامعه چی میگذره!!!! منم که شل کردم و دل دادم به ذهن جان، پس گردنی خوردما، یعنی کمتر از 48 ساعت سر مسائل پیش پا افتاده با همسری جانم به چلنج خوردیم!! خدای من!! من باورم نمیشد!! ولی انگار یه گوشه وایساده بودم و رصد میکردم، خدای من وسط اونهمه نق و نوق های بیخودی که داشتم میگفتم آخ که نگم براتون استاد، چنان همه چیو به هم میبافتم که نگو، یعنی عوامل بیرونی رو، رو سفید کردما، دیگه نگم براتون که چقدر حال بدی رو تجربه کردم، خودمم خودمو داشتم قضاوت و سرزنش میکردم، ولی به لطف دوره ی احساس لیاقت بعد از حول و حوش ده ساعتی، کم کم حالمو برگردوندم، اول اینکه درسشو گرفتم، که توجه به بدی عین بدی، اینهمه صداقت و وفاداری و عشق بی قید و شرط از همه جا چرا باس خوراک مسموم بدم به افکار نازنینم و اینکه هر کسی هر جایی هست، جای درستشه، و همه به یک میزان به خداوند دسترسی داریم! ، دوم اینکه سعی کردم بپذیرم، من یه انسانم و به خودم صفر و یکی نگاه نکنم و خودم رو دوس داشته باشم ولی در عین حال خودمو قضاوت نکنم و درس این حال نازیبا رو بگیرم. سوم اینکه سعی کردم به زیباییها و خوبی های همسرم آگاهانه توجه بیشتری کنم و آخر اینکه از خودم بپرسم چطور میتونم از این بهتر زندگی کنم، چطور میتونم در عین حال که عاشق عشقمم اما حال خوبم رو وابسته به رفتار عزیز دلم نکنم..

    خلاصه استاد جونم تمرکز بر آنچه می توانم بهبود بدم مثل آب رو آتیشه، الحق والانصاف هروقت زمان گذاشتم روی سریال سفر به دور آمریکا سفر رو تجربه کردم، زمان گذاشتم روی زندگی در بهشت، همون حال و هوا رو تجربه کردم، مثل اون موسیقی زیبای سفر یه شعر سفر یه قصه است .. که تو آروی میخوندین و با دستتونم هم نوازی میکردین، یعنی من دقیقا همون آهنگ با همون حس و حال رو از همسرم دیدم، نه یکبار، بلکه بارها و بارها، تازه بین آهنگم هی عشق جان نگاه سراسر مهری به من می‌کنه و میگه عاااشقتم..

    من همون آدمیم که یه زندگی عاشقانه برا خودم خلق کردم، یه زندگی سراسر مهر و عشق بر مبنای احترااام، من همون آدمیم که از زیر صفر با همسری جانم شروع کردیم و الان اولین خونمون رو توی بهترین نقطه ی شهر، اجاره کردیم، و چقدر صاحب خونه ی نازنین و همسایه های آروم و مبادی آدابی داریم، خدایا شکرت، ما همینطور که بدون سرمایه و پشتوانه ی بقیه، فقط و فقط با حساب کردن روی خدا، در اوج سادگی، بهترین و کاربردی ترین وسایل رو با عزیز دلم برا خونمون رقم زدیم، پس میتونیم قدرتمندتر از قبل ادامه بدیم، من بینهایت سپاسگزارم از عزیزدلم که اهل یادگیری و رشد، و نمیگه من بلدم، من بلدم، ما کنار هم با عشق تلویزیون رو حذف کردیم، ما آگاهانه داریم رو فایل های محصولات کار میکنیم و چقدر از طریق همین گوش کردن ها نتیجه اومده تو زندگیمون، استاد جونم داریم تلاش میکنیم متعهد تر باشیم به تعهد و عمل به قانون، اومدم نوشتم تا یادم بمونه همیشه و همیشه بایستی حواسم به فرکانسم باشه، برا سپاسگزاری هام سقف نزارم که صرفا با اینکار خودمو محدود میکنم از تجربه ی لذت بیشتر، استاد جونم اومدم بنویسم تا بدونم یه بانک زمانی محدود دارم، میتونم وام غم و جدل و بیماری بگیرم از هستی واسه خودم، یا سپرده باز کنم، سپرده ی عشق، سپرده ی لبخند، سپرده ی اشتیاق و عشق و امید..

    استاد جونم، خانم شایسته ی نازنینم دوستتون دارم خیلی زیاد، مرررسی که با ثبت لحظه های ناب، بهونه ی قشنگی میشین برا زیبایی مضاعف این هستی، چلچراغ قلب منین، مرسی برا این فایل راه گشا و دلبر، که گوشزد کرد به من که خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت نباش الهه جانم، الهه جانم میخوای قلبت باز بشه، میخوای حال دلت عالی باشه، میخوای مستی واقعی رو تجربه کنی، خودت رو مهمون کن به جااام سپاسگزاری جونم،تمام تمرکزت رو بزار رو چیزایی که میتونی بهبودش بدی عشقم، از همه بیا بیرون عزیز من، همه توقعات بیرونی رو ببر به درون خودت، تمام توجه و تمرکزت رو بزار رو خودت ، بخدا سود میکنی ، اونم چه سودی، سودش نامحدوده دختر، ابدیت در پیش قشنگم، اونجوری زندگی کن که شایسته ی اونی و برازنده ی یک انسان موحد..

    استاد جونم مرسی که دلنوشته ی منو خوندین، مرسی برا لبخند شیرین رو لباتون، الهی که همیشه در پناه الله یکتا شااااد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند باشین، استاد جونم من نمی بازم، و هر بار راست قامت تر و سازنده تر بلندمیشم ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    طاهره آل یدلو گفته:
    مدت عضویت: 1474 روز

    به نام خدا که رحمتش بی اندازه ومهربانی اش همیشگی است

    سلام بر خانواده ی عزیزم

    چقدر در دنیایی که در این خانواده برای خودم ساخته ام سر شار از آرامش ام و در دنیایی که بیرون از اینجا دارم در حال مرور درسهایی که هر روز یاد گرفته ام واین منو مثل یک ورزشکار ورزیده وقوی نگه میداره.

    سپاسگزارم استاد مهربان

    در بخشی از زندگیم توی روابط مشکل داشتم و همیشه میگفتم تقصیر فرد مقابلم هست و هر روز ویژگی‌های منفی طرف مقابلم رو مرو میکردم و روزی هزار بار احساس عجز میکردم واز اون فرد مقابلم بیشتر ناراحت وخشمگین میشدم وتا مرحله افسردگی پیش رفتم اما خداوند با نشون دادن راه وهدایتم به سمت این سایت خیلی از مسائلی رو حل کرد وتازه متوجه شدم چی به چی هست وهر روز از نظر شخصیتی بزرگتر از روز قبلم شدم ومتوجه شدم که این همه ضعف در من بوده ولی من فرد مقابل رو مقصر می دونستم و با بر طرف کردن اکثر ضعف هام تونستم یک رابطه قابل قبولی رو شکل بدم که البته هنوز جای کار روی خودم داره که با تمرکز بیشتر باورهام رو اصلاح کنم و به نتیجه مطلوب تری برسم .

    سپاسگزارم از استاد خوبمون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    امیرحسین محمدزاده گفته:
    مدت عضویت: 1325 روز

    سلام به استاد عزیزم

    خیلی خیلی خیلی چند روزه منتظر این فایل هستم،

    چند روزی که نت نداشتم بعد هم که رفتم اینستا با اخبار منفی بمب باران شدم،و زدم جاده خاکی… همین طور که سرمیزدم به سایت برای شنیدن صحبت هاتون،با خدای خودم حرف زدم و درخاست هدایت کردم، برای اعراض ازین شرایط حاکم در ایران، یک کتاب خوب(اسرارذهن ثروتمند)خریدم و شروع کردم به خوندنش به جای اینکه برم توی فضای مجازی،جایگزین کردم و با تمرکز بیشتری برگشتم به مسیر، امروز وارد قدم هشتم میشم از ۱۲قدم به امید الله،

    این ماه بهم الهام شد و تصمیم گرفتم با ده نفر از افرادی که موفق هستند به نظرم در اطرافم صحبت کنم، تا الان با ۳نفر صحبت کردم و یک پیشنهاد عالی یکی از افراد بهم داد و چون هدایت خداوند بود پذیرفتم،

    در مسیر هستم استاد،حتی اگر مقداری جاده خاکی بزنم،باز سریع برمیگردم و قانون رو اجرا میکنم،خداروشکر میکنم، استاد با بعضی از فایل ها اشک میریزم و از وقتی ۱۲قدم رو شروع کردم،فقط و فقط و فقط از خوشحالی اشک ریختم،

    حرف های شما درسته استاد و من ممنونم ازتون،من نه اخبار نه تلویزیون نه چیز های منفی رو دنبال نمیکنم،و وقتی مثل شرایط الان ایران ناجالب میشه،فقط منتظرم شما حرف بزنی و گوش کنم، و خوشحالم که هستی♥️

    من با انگیزه زیاد برای تغییر و ایمان و توکل این مسیر رو ادامه میدم،و یک روز یک فیلم ایمیل میکنم براتون از نتایجم،

    خداروشکر میکنم و ممنونم که این فایل رو گذاشتید

    شاد باشی همیشه استاد عزیزم♥️🫂

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    زهرا و رسول گفته:
    مدت عضویت: 1500 روز

    سلام استاد عزیز، به خاطر این فایل عااااالی ازتون ممنونم..

    اتفاقا توی این روزهای اخیر همیشه توی ذهنم این محتوا را مرور میکردم که هیچ کس و هیچ چیز نمیتونه باعث خوشبختی و شادی من بشه به جز خود خود خودم..

    و به حسن شاگردی شما در این مدت دقیقا همین حرفها را با خودم مرور میکردم و امروز که سخنان شما را شنیدم خوشحال شدم از اینکه توی این مسیر قرار گرفتم و خدا را شکر کردم که استادی چون شما را در مسیرم قرار داد، سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    وحید زارع گفته:
    مدت عضویت: 3746 روز

    طبق صحبت‌های شما در این کلیپ، ما باید هرچه هست را بپذیریم حتی اگر به خط قرمزهای ما هم تجاوز شود، حتی اگر تغییر کنیم و رشد کنیم ولی عوامل بیرونی به ناحق اثر بگذارند، سکوت کنیم و در خفقان جان بسپاریم. اگر همه‌ی راه‌ها را برای تغییر امتحان کنیم ولی نتیجه‌ی شاخصی نگیریم، باز هم به دروغ راضی باشیم و سکوت کنیم. اجازه دهیم افرادی که شایستگی ندارند در کاری دخالت کنند و نظر بدهند که هیچ از آن نمی‌دانند و ما را سرکوب کنند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: