این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-26 03:55:022022-12-12 06:54:43تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم
720نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خداوند را بی نهایت سپاسگزارم که من تقریبا با الهامات بی نظیر شما استاد نازنین زندگی ام هماهنگ هست به عنوان نمونه همین فایل فوق العاده و اتفاقات همین ایام هست که بالای نود درصد همین گونه که استاد گفتند عمل کردم در حالی که فایل را الان موفق شدم گوش کنم
به دوستان آگاه و جوانم عرض می کنم که این مهم در حالی است که در شصت سالگی در متن حوادث و تضادها بوده ام در مقابل طعنه ها ی دوستان سابق و وسوسه های بشدت شیطانی زیپ دهنم را بسته ام و همین چند روز پیش در پاسخ دوستان هم فرکانسی گفتم (اگر در جامعه هضم نمی شویم یا هم رنگ جماعت نمی شویم از روی انفعال نیست از روی اگاهیست که می دانم سیستم بعدی و بعدی و ..که از روی خروش و طغیان است به خیال باطل خود در صدد تغیر سنت های الهی هستند غافل از اینکه هیچ قدرتی بر این کار ندارند .من اگر درست شوم جهان درست می شود پس سکوتم از فریادی رساتر است که نه غمی از گذشته دارم و نه نگران اینده که هر اتفاقی به نفع من هست و هر کس هدایت می شود به انچه می خواهد)با آرامش اموزه های استاد و تجربه های شما ها را استفاده می کنم و از بدنه هم سن و سالها و همکاران و دوستان به شدت جو زده و سیاست زده جدا شده ام و کیف می کنم ،چرا که هیچ ربطی به گذشته ام ندارم
استاد جان از ان دو تا شرایط بالا شرط اول را بسیار باید فکر کنم تا یادم بیاید پس از ان صرف نظر می کنم ولی در مورد بند دوم و مواجه شدن با ناخواسته و کنترل آگانه ذهن عرض می کنم که من از مدتها قبل متوجه شده بودم که باید خودم همه مسئولیت های زندگیم را بر عهده بگیرم و هیچکس را مقصر مشکلات زندگیم ندانم در هیچ زمینه ایی!خدا را شکر آرامش حاصل و نتیجه ان بود که وارد زندگیم شد اما عمل به اموزهای شما و اشنایی با قانون و نگرش جدید به مفاهیم و ایه های قران که ان را نیز مرهون همان اموزشهای شما هستم به ویژه در رابطه با ثروت و رزق بی حساب خداوند باعث شد سرعت اصلاحات زندگیم در همه ابعاد و کیفیت ارامش و اسایش زندگیم و لذت بردن از مسیر به قدری زیاد و زیبا باشد که در این سن کاملا احساس جوانی و شادابی دارم و در همین لحظه که این متن را می نویسم با خانواده دوست داشتنی ام در عمارتی بسیار زیبا داریم کیف می کنیم و من با هیجان یکی دیگر از بزرگترین هدفهای امسالم را مثل همین خانه بزرگ و قشنگ دارم خلق می کنم که انشاالله به زودی در اینجا خواهم نوشت
عاشقتونم استاد
در پناه الله یکتا همگی شاد و سلامت و عاقبت بخیر باشیم🙏🙏🙏❤️
به نام رب یگانه فرمانروای هستی کسی که قدرت آسمانها و زمین در دستان اوست
درود بی کران و پر از مهرم به شما استاد عزیزم و دوستان الهیم درین مسیر رویایی
استاد جانم از کجا بگم و چطور بگم که چطور باز با این فایل متولد شدم.خدایا هزاران باااار شکرت.
استاد جونم خواستم در مورد قدرت دادن و تمرکز رو روی بقیه عوامل موثر در زندگی و نتیجش رو در مورد سایرین بگم اما با هدایت به فایل های دیگه در این چند روز بعد شنیدن این فایل تصمیم گرفتم زیپ دهنمو ببندم و فقط در مورد شرک ورزیدن خودم بگم نه بقیه.خواستم جسارت کنم و بگم که چطور با اینکه به زعم خودم انقدر روی خودم کار کردم باز هم از مسیر اصلی خارج شدم و درین روزها چه چیزهایی رو تجربه کردم.خواستم بگم که چی شد و چطور به محضی که از خدا خواستم چطوور خدای جهانیان سریع الجواب هست و سریع به مسیر اصلی برگشتم.خدایا هزارااان بار سپاسگذارتم.
استاد جان میخوام غرورم رو بشکنم و از شرک ورزیدن های همین بار و تجربه ی همین روزهام بگم براتون.از مورچه سیاهی که براحتی مثل یک فیل شده بود و بدون چشم مسلح هم به وضووح و از صد کیلومتری در دل شب هم دیده میشد.
استاد جونم شما میدونید من و جانه دلم اخیرا مهاجرت کردیم و شرایطی رو برای خودمون ساختیم که برای هر لحظش از خداوند سپاسگذاریم و بسیار شرایط رویایی رو به لطف ربمون ساختیم که بستر بی نظیری هستش برای شروع ساختن و تجربه ی نعمت های بی حساب خدا.منتهاااا ما یه باگ داشتیم و اونم این بود که دایما هر چیز زیبایی که اینجا میدیدم بعد از سپاسگذاری و لذت بردنش ناخواسته باهم نقد و بررسیش میکردیم در مورد تفاوتش با وضعیت داخل ایران و انقدر گاهی درین قضیه غرق میشدیم که خودمونم متوجه نمیشدیم داریم به ناخواسته ها توجه میکنیم و ازین جنس وقایع رو برای خودمون خلق خواهیم کرد.باگ رفتاری اشتباه دیگه ای هم که داشتیم این بود وقتی برنامه هایی که داشتیم رو انجام میدادیم مثلا من از خودم میگم که با چه تمرکزی روی رشد خودم کار میکردم هر صبح که بیدار میشدم بلافاصله هنسفری رو تو گوشم میذاشتم و فایل نشانه امروزم رو پلی میکردم و صبحانه رو در همین حین آماده میکردم.بعد ازون در حین انجام کارهای خونه میرفتم به قسمت روزشمار تحول زندگی من و فایل اون روزمو گوش میکردم و حتما کامنت هم میگذاشتم همچنین چون دوباره هدایتی داشتم روی دوره عزت نفس کار میکردم و فایل اون جلسه رو گوش میکردم و روی زبان ترکی کار میکردم و اگر هنوز زمان داشتم ادامه سریال زندگی در بهشت رو نگاه میکردم و همچنین کلاس ورزشمو شرکت میکردم.استاد میخوام بگم که بمباران کرده بودم خودمو و یگ باگ داشتم من اونم این بود زمانی که این کارارو انجام میدادم به خودم مجوز داده بودم وقت استراحت تو اینستا بچرخم.هر بار میگفتم قبل از خواب برم تو تلگرام و مطالبی که استاد گذاشته بخونم یا برم کامنتای بچه ها توی سایتو بخونم اما باز غفلت میکردم.
تا شد روز اول این اتفاق توی ایران که به محضی جانه دلم بیدار شد اومد گفت نگین یه حسی بهم میگه اینستاهامون رو پاک کنیم و اینستای جدید بسازیم که فقط مباحث کاریمون رو باید داشته باشیم و منم گفتم عالیه و جفتمون شروع کردیم اینستای جدید ساختیم و من هنوز اینستای قبلیمو داشتم چون کلاس ورزشم آنلاین بود و خواسته بودم که پیج جدیدمو اد کنن و منتظر جوابشون بودم و جالبه که رفتم تو آشپزخونه که صبحانه آماده کنم و فایل هدایت روزانم مضمونش این بود که ورودی های ذهنیتون رو کنترل کنین و زندگیتونو خودتون با افکارتون میسازین و گفتین فضای مجازی استفاده نکردین هیچ زمان و من اومدم با شوق به جانه دلم گفتم میدونی به چی هدایت شدم و باز تاکید کردیم که چه کار عالی داریم انجام میدیم و گفتیم ما باید انتخاب کنیم که میخواهیم به چی فکر کنیم و چی بخواهیم نه اینکه با این فضای مجازی بهمون خط فکری داده بشه.
امااااا شد آنچه که نباید میشد و من موسی وار بت هامو نشکستم و به بهانه انتظار برای کلاس ورزشم اینستای سابقم رو نگه داشته بودم و چک میکردم و کنترل ذهنم از دستم رفتتتت و وای که چقد اون چند روز برای من سخت گذشت استاد جانم.به محضی که رفتم تو اینستا دیدم وای چه خبر شده و انگار مهر خاموشی بر ذهنم خورده بود براحتی تحت تاثیر قرار گرفتم و بعد از چند ساعت شدم مثله بقیه و زبون به گله کردن باز کردم و کم کم جانه دلم روهم همراه خودم کردم و به نحوی حالم خراب شده بود و همراه ویدیو ها گریه میکردم که اصلا از غذا درست کردن و کارهای اولیه مونده بودم و جانه دلم غذا آماده میکرد و هرکار میکرد من حالم خوب نمیشد. روحم بهم میگفت خوب نگین گیرم انقلاب بشه ولی مردم که همون مردمن باز یه استوری باز میکردم که میگفت من بخاطر این حکومت این طرز فکر نتونستم علاقم رو ادامه بدم چون مجرد بودم چون سادات بودم چون دختر بودم چون قم بودم گفتن نمیشه و همون موقع میگفتم خوب چرا نرفته یه شهر دیگه میزدم استوری بعدی میگفتن ما اینترنتمون بسته شد صدای مارو دارن خفه میکنن نمیذارن به جهان برسه بعد حالم بدتر میشد اما تو ذهنم میگفتم مگه قرار دنیا برای شما انقلاب کنه یا اصن کار به درست و غلط انقلاب اسلامی ندارم ولی مگه اون زمان اینترنت بوده حتی موبایلم نبوده میزدم استوری بعدی میگفتن ما که خارج از ایرانیم باید صدای مردممون باشیم اگه هشتک فلان نزنی کوتاهی کردی و تو آدم بدی هستی و میگفتم ای وای من ازونجا اومدم بیرون الان مردم کشورم دارن کشته میشن حق اعتراض ندارن بعد یهو صدای روحم بلند میشد که بابا نگین توام تو همین شرایط بودی حتی چه بسا بدتر ولی این تو بودی که زندگیتو ساختی این تو بودی جوری ذهنت رو کنترل کردی که انگار وسط جزایر کاراییب وسط بهشت داشتی از لحظ لحظه زندگیت لذت میبردی باز میزدم استوری بعدی میگفتن بیایین توییتر هشتک بزنین و من رفتم توییتر.بله رفتم و هم مسیر شدم دیگه هر چی حسم میگفت ادامه نده من که گوش نمیکردم و تماما قدرت رو داده بودم دسته حکومت و مردم ایران رو مثل خمیر بازی میدونستم که اینا بهشون شکل و فرم دادن و حالا اونها مظلومانه هیچی نگفتن الان دیگه کارد به استخونشون رسیده تازه روحی درونشون دمیده و دارن دادخواهی میکنن و هشتک ایرانی ها تو توییتر در عرض چند روز بیشترین هشتک در طول تاریخ در بین هشتک های ایرانی رو به خودش اختصاص داد و هیچ نگفتم که بابا نگین این مردم اگه بخوان کاریو بکنن میکنن و خیلی جالب بدون هیچ رهبری جوری باهم همراه شده بودن حالا و جوری چند نفر که فالورای بالایی داشتن مغز همه رو هدایت میکردن که همه به واقع قیام کرده بودن برای هشتک گذاری و بنده نیز هم مسیر شده بودم.نت که میومد به دختر خالم احساس گناه میدادم که من ازینجا دارم برای آزادی مملکتمون یه کارایی میکنم ولی تو ازونجا نه.ای وااای من ….
یه جا به خودم اومدم گفتم بابا چرا من دارم هر چی اینا میگن گوش میکنم.شب و روز نداشتم و داشت یادم میرفت من چه چیزایی ساختم و اصلا برای چی وقتی ورودی های ذهنمو کنترل کردم حتی ازون محیط دور شدم و چه موفقیت هایی کسب کردم زمانی که مثل سایرین عمل نکردم مثل سایرین حرف نزدم مثل سایرین فکر نکردم و چقدر آدمای اطرافمو با وسواس انتخاب میکردم و من الان چیکار داشتم میکردم با خودم.فقط میدونستم سطح فرکانسم خوب نیست و مدارم داره میاد پایین و ترسیدم که نکنه هر چیزیو که ساختم از دست بدم.اون شب مجبور بودیم بریم خرید و بیرون از خونه و من به سختی جلوی اشکامو میگرفتم چون همش یاد مردم ایران میفتادم وقتی برگشتیم دم در خونه تا اومدیم رمز ورودی رو بزنیم یهو برقا رفتن و ما دو دقیقه بعدش به همسایه توی آپارتمانمون مسیج دادیم و ایشون اومدن درمونو باز کردن و رفتیم داخل و دو دقیقه بعد ازینکه رسیدیم داخل خونه برقا اومدن و همش با جانه دلم میگفتیم این قضیه یه چیزیو میخواست به ما بگه و ما اونو خواهیم فهمید.بعد ازون گفتیم که خدا خواست بگه حتی اگه شما در مسیر تاریکی هم بیفتید من از هدایت شما دست برنمیدارم و مسیر رو براتون هموار میکنم و به محظی که هدایت بخواهید از هدایت شدگانید و روشنایی پیش روی شماست.شب قبل خواب به جانه دلم گفتم من میترسم نکنه که من هشتک زدم بیان منو ببرن یا بخواهیم بریم ایران تو فرودگاه اذیتمون کنن و اونجا خدا با من از طریق جانه دلم صحبت کرد و گفت نگین باید اینستاتو پاک کنی چه لزومی داره کاریو که نمیتونی توش موثر باشی ازش مطلع باشی گفت ما برای یه چیز دیگه اومدیم اینجا وقتی تو این پستارو میبینی خواه ناخواه یه درصد خیلی جزیی ازون ترس بهت منتقل میشه و این ترست بخاطر همینه.گفت الان اگه من استوری یا هشتک نذاشتم یعنی انسان بدیم.یهو به خودم اومدم و تمام تناقضاتی که توی ذهنم بود اومد جلو چشمم و گفتم خدایا برای هر چیزی که دیدم دلیل واضحشو میدونستم اما خودم اجازه دادم اونا بهم خط فکری بدن و با تمام وجودم از خدا هدایت دوبارمو خواستم.احساس کردم هر چی که ساختمو تو این چند روز نابود کردم.خیلی احساس پشیمونی و خجالت میکردم خیلی پیش خودم کم آورده بودم که چرا به بقیه قدرت دادم تو ذهنم چرا ترسیدم چرا ترسیدم چراااا خدامو فراموش کردم و تو اون چند روز عملا یک کدوم از برنامه هامو انجام نداده بودم.یهو قلبم باز آرامش پیدا کرد و از خدا هدایت خواستم و صدای شما استاد جونم تو گوشم صدا کرد که آیه ای از قرآن رو خونده بودین برامون که به محضی که از خدا هدایت بخواهی از هدایت شدگانی و چشامو بستم.
صبح که بیدار شدم گفتم امروز به هیچ عنوان اینستا رو چک نمیکنم و با اینکه روزهای قبل برای چک نکردن اینستا به استیصال رسیده بودم و نمیتونستم که چک نکنم براحتی اینستارو باز نکردم و اومدم سراغ سایت و سرچ کردم تظاهرات خخخخخخ
چیزی نیومد سرچ کردم اعتراضات بازم چیزی نیومد و رفتم سراغ فایل هدایت روزانه و فایل ماشین خفن تراک ۱۵۰ شما اومد.گفتم خدایا من چه زیبایی ها و نعمت هایی رو میخواستم که تجربه کنم مثله ساختن ثروتی که بتونم مثل این ماشین استاد رو بخرم ولی تو چه سیر بیمارگونه ای افتادم که جز لاف زدن بیهوده چیزی توش نیست.شروع کردم به رسیدن خونه زندگیمون و جارو میکردم باز به یک فایل دیگه هدایت شدم که تو همون ماشین خوشگلتون داشتین با خانم شایسته میرفتین سفر و مصاحبه میشد باهاتون که در مورد توجه و تمرکز ذره بینی به یک کار و انجام الهامات به صورت ابراهیم گونه بود و من باز زبانم قاصر بود ازین هدایت های ناب و به موقع خدا و در نهایت یهو این فایل برام چشمک میزد و دیدم که این فایل الان چند روزه روی سایت قرار گرفته و من متوجه نشدم و ندیدم و بازش کردم و این من بودم که دهااانم باز مونده بود ازین سریع العجابت کردن خدا.حتی از وقتی که من نخواسته بودم هم پاسخ من و مسیر من نشون داده شده بود.بارها گوشش کردم این فایل رو.جانه دلم که بیدار شد گفتم نمیدونی که چی شنیدم باورت نمیشه اگه بگم استاد درین مورد صحبت کرده و اون ذوق زده گفت میخوام بشنومش.استاد جانه دلم تا حالا هیچ فایلی از شمارو گوش نکرده بود و فقط شنونده صحبت های من بود و هیییچ زمانی ازش نخواسته بودم به چیزایی که گوش میکنم گوش کنه هرچند از روند رفتاری من میدونست که چه آگاهی های نابی رو میشنوم اما تمایلی نداشت ولی اینبار گفت میخوام بشنوم و من گفتم سه فایل گوش کردم اگه میخوای هر سه رو بشنویم و مجددا هر سه رو باهم گوش کردیم.اصلا بعد این فایلها جانه دلم بسیار دیدش نسبت به شما و آگاهی هاتون عوض شد و انگار به یک قطعیتی رسید و دایم میگف نگین خیلی با استاد عباسمنش حال کردم خیلی کارش درسته و چقد باهم حرف زدیم چقد خودمونو بررسی کردیم از اهدافمون گفتیم از تمرکز ذره بینی که باید روی خودمون بذاریم گفتیم و استاد پر قدرت تر برگشتیم به مسیر زندگی و رشدمون.من تو این چند روز این فایل رو شاید روزی حداقل ۳ بار گوش کردم و الان خواستم که بیام بنویسم و یادم بمونه همیشه که اگه از خودم غافل بشم سریع از مسیر خارج میشم ولی به محضی هم که بخوام سریع به لطف رب که دااایما و هر لحظه هدایت میکنه به مسیر اصلی بازخواهم گشت و این از لطف و عظمت پروردگار عالمینه.
استاد جان خیلی طولانی شد اما خواستم وقتی برمیگردم مجددا هر زمان میخونمش یادم بمونه که چقدر ریز ریز اجازه دادم شیطان در ذهنم رسوخ کنه و از اشتباهات کوچیک مثل نقد کردن اوضاع ایران به کجا رسیدم و تصمیم گرفتم ازین به بعد نه تنها زیپ دهنمو ببندم زیپ ذهنمم ببندم که هرجا دلش خواس نره و به هر چیزی توجه نکنه.
امیدوارم که قدمی در مسیر رشد جهان برداشته باشم.
در پناه رب کسی که قدرت آسمانها و زمین در دستان اوست باشید.
داستانی که میخوام تعریف کنم مربوط به کنکور سراسری امسال هست
امسال بعد از کنکور اعلام شد کلی تقلب شده. من اکثریت بچه ها را که میدیدم یا حتی مشاور درسی خودم میگفتن آی این چه وعضشه این چه مملکتی هست، تقصیر رییس سازمان سنجش هست ،چقدر بی عدالتیه دارن ،حق مارا میخورن، ما امسال چون تغل شده قبول نمیشیم،اگه ماهم بچه ی فلان وزیر بودیم ماهم سوالات را داشتیم و هزارتا دلیل که عامل بیرونی باعث شکست ما شده ، اما دیدگاه من این بود که اصلا فرض میکنیم که ۱۰۰۰ نفر تقلب کردن ، مهدی تو بشو ۱۰۰۱، تو باید انقدر خوب باشی که به قول شما اگه داور از عمد هم برای حریف گرفت تو با اختلاف ببری ، این دیدگاه قدرتمند من باعث شد در دانشگاه دولتی روزانه همون رشته ای که میخواستم یعنی bio technology قبول بشم
استاد من از وقتی که باشما اشنا شدم واقعا سعی کردم فرد شاکی نباشم،ذهنم را و ورودی هام را کنترل کنم(البته جای کار خیلی داره) و نتایج بینظیری تا سن ۱۸ سالگی گرفتم انقدری نتایج گرفتم که واقعا در بعضی موارد درک کردم که خداوند میگه لعلکم ترضی یعنی چی من بینهایت در زدگیم به لطف الله یکت نعمت دارم. من دارم مهاجرت میکنم به شهر آمل ، به شهری که دقیقا نتیجه تمرکز من بر روی زیبایی ها و سرسبزی های سریال زندگی در بهشت هست و من دارم لذت میبرم از اینکه قوانین خداوند بدون نقص عمل میکنه . الان هم اشک شوق از چشمام جاری شده فقط میتونم بگم :
عاشقتم استاد
و سپاسگزار الله یکتا هستم بابت اینکه من را همواره هدایت میکنه
ابتدا بگم حدود ۱۰ روزه به خاطر شرایط اینترنت کشوری واعتراضات اینترنت نداشتم ولی چند تا فایل ذخیره وکتاب الکترونیکی از استاد داشتم مرور میکردم واین هم موهبتی شد که انها رو مرور کنم
مثال من یه زمانی خیلی به شرایط کشور گیر میدادم واز تمام مسئولین وجامعه وشهروندان شهرم گله داشتم ودنبال مقصر بودم وواقعا هم تا قبل از اشنایی با استاد خیلی هم به عنوان یه منقد از طرف دوستان واقوام طرفدار داشتم
ودر طول این یکسال که با استاد بودم کانون توجه م به سمت خودم ودیدن فرصت ها در کشور وشکرگزاری از نعمات بوده وکلی حس خوب تجربه کرده ام
اما هنوز یه سوال یا ابهام دارم ودوست دارم استاد جواب این سوال را در فرصت مناسب به من بدهند یا در فایلی ان را توضیح دهند؟
استاد اگر من به عنوان یک شهروند فقط خوبی های جامعه را ببینم طبق قانون فرکانس به محیط های هدایت میشوم واین درست است وان را تجربه کرده ام
حالا نقش وجایگاه افرادی مثل گاندی وحضرت محمد و نلسون ماندلا و…وتمام افراد بزرگ که در سرنوشت جامعه شان نقش داشته اند وبا ظلم حکومت وقت وشرایط زمانه حتی جنگ فیزیکی مثل حضرت محمد وجنگ با کفار داشته اند.ومردم را امر به معروف ونهی از منکر کرده اند چه دیدگاهی در راستای قوانین داشته اند؟
ونقش من به عنوان یک شهروندو شاید یک روزنامه نگار که کارشان نقد وانتقاد هست یا افراد سیاسی در قبال شرایط غیر انسانی وظلم در جامعه شان چه میشود؟
استاد نمیدانم این سوال را درست پرسیدم یا نه ولی هنوزی جوابی شفاف برایش ندارم.
سلام من همیشه تو زندگیم گفتم هرچی دارم از فضل خدا دارم و هرچی ندارم از کم کاری خودم بوده وبه این ایمان دارم ولی توی ادامه مسیری که در پیش گرفتم ظاهرا قانون رو اشتباه متوجه شدم و برا همین جهان یه پس گردنی بم زده 13ساله کارمند بودم بعد از گرونی امسال یعنی1401به خودم گفتم خوب ایرادی نداره الان که همه چی گرون شده وحقوق من کفاف هزینه ها رو نمیده پس ایراد از خودمه وباید یه کاری کنم که درامدم بیشتر از هزینه ها م باشه همیشه ترس ونگرانی بیکاری رو داشتم ولی از اونجایی که فکر میکردم همین ترس عامل ناکامی منه واحساس کردم اگه از منطقه امنی که سالها بود برای خودم ساخته بودم بدون برنامه ریزی از کارم استعفا دادم به این باور که اگه من نترسم وتوکل کنم وبرم سراغ یه کار دیگه حتما اوضاعم خوب میشه ومن احساس میکردم به محض استعفا دادنم جهان شرایط وادمهای مختلفی رو سر راهم قرار میده وپیشنهادهای کاری خوبی رو دریافت میکنم به این باور یک ماه بیکار موندم به امید هدایتم به کار جدید خبری نشد بعد یه ماه رفتم مهارتی کسب کنم شاید بواسطه یادگیری اون اموزش جدید پیشنهاد کاری مرتبط داشته باشم بعد از گذشت حدودا یه ماه متوجه شدم اصلا علاقه ای به مهارت جدیدی که داشتم کسب میکردم نداشتم نا امید شدم و دراین ایامی که کسب مهارت میکردم وتقریبا دوسوم پس اندازم تموم شد وهیچ خبری نشد تصمیم گرفتم برم سراغ مار قبلیم چون با وجود درامدی که مثلا منو راضی نکرده بود ولی بش علاقه دارم والان برگشتم سر خانه اول وواقعا از عملکرد خودم خیلی ناراضی هستم ونمیدونم چی درسته چی غلطه وکجا باید چیکار کنم
درود آفرین به استاد خوشتیپ امیدوارم که همیشه حال دلتون خوب و خوش باشه و جیبتون پر از پول سلام می کنم به همه دوستان عزیزم حالا من یک تجربه رو که دست اول هست میخواستم در میون بذارم باهاتون اونم این بود که چند روزی درگیر یک رشته افکار سمی بودم که میدونستم هم شعر که همش بی ایمانی همش نداشتن توکل به خداوند و اگه بخوام به بخش اول بپردازم اینکه چه جاهایی با شرایط نا دلخواه مواجه شدیم و گله و شکایت کردیم اگه باهم از اینجا بگیرم از بخش اول سوال تقریباً تمام طول عمر من درگیر ناخواسته ها بود و من مدام در حال گله و شکایت کردند و همیشه ترس از این داشتم که اگه دستم برسه به ۳۲ ۳۳ سال چه اتفاقی میافته من مطمئنم بی پولم من مطمئنم بیکارم من مطمئناً عصبانی هستم تنها هستم و این همش مقصر خانواده ام خواهر برادری بزرگترم حکومت مقصره اگر که شاه بود همه چیز خوب میشد همه چیز عالی بود علی فرزند شاه بیاد همه چیز خوب و عالی میشه و اینطور همیشه و همیشه و الان توی سیستم ۳۲ سالگیم با این حادثه اخیر که افتاد توی کشور من دقیقا همین وضعیتم که ده سال پیش نگرانش بودم بیکار عصبی تنها پرخاشگر با اینکه از قدم یک تا چهار و کار کردم اوائل نتایج خیلی خوبی گرفتم اما خیلی زود مسیر فراموش کردم و شرایط هر روز بدتر و بدتر شد این روزا تو داشتم در مورد موضوع فکر میکردم که چرا این اتفاق افتاد چرا شرایط من اینطوره و امروز دیشب داشتم می رفتم جای تو مسیر دوتا تابلو زده بود توی کوچه ای با موضوع گفتاردرمانی و کاردرمانی من در زدم یک حیاط بزرگ بود چندبار با شک گفتم شاید خانه ای شخصی باشه یا مطبه گیر همین سوالات یودم که اقای اومد ازش پرسیدم اونم نمیدونست به هر حال رفتم تو حیاط و سرویس بهداشتی دیدم که سطل زباله ای بودکنار درش رفتم که ظرف قهوه رو بندازم داخل سطل بعد دیدم در سرویس بازه عذرخواهی میکنم خیلی وضعیت دستشوی افتضاح بود شیلنگ اب کف سرویس افتاده بود تو دلم گفتم اینا میخوان به من کمک کنن؟ اینا حال ندارن سرویس بهداشتی خودشون رو مرتب تمیز نگهدارن یک شماره اتلفن درست نزدن روی تابلوی دم در ایفون خراب و ی وضعی که نگو نپرس زدم بیرون
واقعیتش از دست خودمم ناراحت شدم گفتم چرا من اومدم اینجا مگ چی قرار اینا بگن که استاد تو سایت نگفته برو بابا رفتم انجمنم و بعد تو مسیر برگشتن به خونه رفتم توی شهر قدم زدم و مسیر رو طولانی کردم. و در مورد موضوعی که دیشب توی جلسه بهبودی در موردش صحبت کردیم و تبادل تجربه کردیم با خورم فکر میکردم موضوع کتابخوانی بود بخش( بی اعتقادان و خدا ناباوران) و داستانهای هدایت اعضای گروه و اینکه چطور از این اعتقاد به باور رسیدیم که خدای هست و کمک میکنه و نیروی برتر همیشه هست و …
تو مسیر یاد باورهای دینی همکارانم افتادم وای خدای من چقدر به خدا و دین اسلام و کتاب قران بیحرمتی میکردن اصلا ی چیزای میگفتن که من هزار بار به خودم میگفتم جواد اینجا کجاست که اومدی این ادما کین و با سختی ذهنم رو روی نکات مثبت اون فضا میزاشتم و بحاطر همین هم من رو فرستادن مرخصی اجباری و احتمالآ دیگ برنگردم اونجا چون به خدا میگفتم من رو به یک جای بهتر هدایت کن جای که ادمای بهتر شرایط راحت تری داشته باشه و …
همین حالا بهم الهام شد که تو مال اونجا نبودی باورتون میشه؟
دیشب یاد رفتار و باورهای اونا افتادم گفتم خدای من من که تا این حد بیحرمتی اشکار و نهان نداشتم من که تا این حد رفتار زشت و زنند نداشتم چرا من از حداقلها برحوردار نمیشم ؟
اونا با این وضعشون صاحب خانه ماشین زمین فرزند و همسر هستند درامدهای ۲۵ تا ۴۰ میلیونی دارن و باز هم ناسپاس و باز هم در حال مقایسه خود با ادنیای اطرافشون و ادملی اطرافشون و بتز هم میگن شاه خوب بود پیرمردهای با ۶۰ سال سن تو سایت صنعتی کار میکردن ادم وحشت میکرد از دیدنشون اصلآ یک اهرم رنج لذت بودن برای من و … همش توی همین فکرا بودم امروز صفحهنشانها رو کلیک کردم و امدم به ( فایل تنها راه گذار از ثروت، تجربه ثروت است.) خوب گوشش دادم و بعد اومدم توی اون صفحه کامنت بزارم که این فایل رو هم دیدم
خدای بزرگ فقط داشتی با من حرف میزدی
استاد مشکل من توحیده فقط و فقط توحید من مشرک هستم بی ایمان هستم من باورهای بسیار وحشتناکی در مورد ثروت دارم
من قدرت رو دست همه جهان دادم جز اومی که باید بهش قدرت بدم
دارم دوره افیس ورد رو کار میکنم استاد یک متن از شهید ابراهیم هادی رو پایان جلسه اول موشت پای تصویر این شهید بزرگوار ( مشکل ما آنجاست که برای رضای همه کار میکنیم بجز رضای خدا😢😢 اصلا ی حالی بود امروز همه جهان داشت با من حرف میزد همه
چقدر این یک ماه احیر درگیر شرک مطلق بود چقدر خانواده رو مقصر میدیدم چقدر حکومت رو چقدر جامعه رو مقصر میدیدم
استاد هر جا یک نتیجه کوچک گرفتم فقط و فقط توحید رو خوب رعایت کردم فقط توحید
و هرجا که پسکله ای محکم خوردم محکم محکم فقط و فقط رعایت نکردن توحید بود
همین جا میگم بوی خوشبختی و سعادت رو دارم حس میکنم واقعآ میگم استاد
این جمله بوی پول رو حس میکنم بود خودتون گفتید دیشب تا حالا ۳ بار توی کامنتها و صفحات مختلف من خوندمش از زبان بچها
استاد فقط مبخوام بگم اگر من تونستم ۱۰ سال ۶ ماه ۲۲ روز که مواد و الکل مصرف نکردم سیگار قلیان نکشیدم فقط و فقط بخاطر توحید و ایمانمی که تو این مسیر به خدا ثابتش کردم رفتار عاجزانه ای بود که داشتم میخوام براتون بگم که اگر دوست دخترم رابطه ای خوبی داشت تا زمانی بود که من بین خودم و اون خدا رو داشتم وقتی خدا رفت کنار حرمتها رفت رفت درخواستهای نامعقول اومد رابطه بوی گند گرفت و بعدش از همپاشید
هرکجا با همکارانم با مشتری رفتار صادقانه و محترمانه اای داشتم همچیز عالی بود خوب خوب هر جا خصوصیات اخلاقی و الهیی رو کنار گذاشتم حتی به بطری مشروب نزدیک تر شدم دیگ بقیه اش رو تا ته خط برید.
راستی همه عزیزانی که کامنت من رو میخونید با شما هستم هیچ کس رو قضاوت نکنید هیچ کس مطلقآ بخاطر هر کاری هر عملی که مرتکب شده هر کاااااااری هر عملی تاکید میکنم اهر کاری که مرتکب شده اونقدر زنده میمانید تا خودتان در ان شرایط قرار بگیرید و ان عمل را انجام دهید(این یک حدیث از امام صادق هست. استادشما هم در دوره وازده قدم بهش اشاره کردین. و این قانون جهان هم هست چه کسی بگه چ نگه با هر دستی بدی با همان دست میگیری .جو ز جو میروید و گندم ز گندم.)
خدایا شکرت بخاطر هر انچه تا الآ به من دادی از چشمم گوشم پاهام دستم سیستم گوارش قلب کلیه تا مادیاتی که هست توی زندگی من بخاطر همش ازت ممنونم
خدایا کمک کن برای رضایتو کاری انجام بدم متنی بنویسم حرفی بزنم کاری انجام بدم
و تمام هدف توحید و یکتاپرستی باشه
امیدوارم حق مطلب رو عدا کرده باشم کمکی به خودم و دوستان عزیزم باشه
هزاران بار سپاسگزار خداوندم بخاطر وجود انسانهایی که خوب زندگی میکنند و تلاش میکنن دنیا جایی بهتر برای زندگی باشد.
بینهایت سپاسگزارم استاد عزیز و خانم شایسته بخاطر این سایت بی نظیر.
الهی شکر تو مسیری هستم که هر چالش ،مشکل یا تضادی توی زندگی شخصی یا جامعه تو این شرایط امروزی پیش میاد،من یاد گرفتم که ذهنمو کنترل کنم و بفکر تغییر باورهای شخصی خودم و بهبود وضعیت خودم باشم.
با این باور که خودم خالق زندگی خودم هستم.
الهی شکر که محصول عزت نفس خریداری کردم و او این شرایط میتونم روی خودم کار کنم و این لطف خداونده، وقتی تو مسیر و مدار درست هستی محصول و میخری بعدش محدودیت اینترنت پیش میاد و تو میتونی راحت فایلها رو گوش بدی و تمرینات انجام بدی.
خیلییی جالبه و چقدر لذت بردم از این فایل استاد عزیزم.
خیلیا تو خیابونن به اعتراض از نظام و به اونایی که تو خونن میگن بیتفاوت و بیعرضه…!
خیلیا تو خونه هستن به اونایی که تو خیابونن ،میگن اغتشاش گر…!
امااااا جالبی داستان وقتیه که دو طرف از آزادی عقاید حرف میزنن ولی همدیگه رو میکوبن😂😂😂😂
و چقدر خوبه من آروممم استاد عزیز
و چقدر قشنگ تو این فایل گفتین که خیلیا زمان شاه زندگی عالی داشتن الانم زندگیشون عالیه
و خیلیا بر عکس اون زمان هم مینالیدن،گله و شکایت میکردن و الان هم همون داستان گله و شکایت.
چقدر قشنگه قوانین بدون تغییر خداوند.
جامعه ما که هیچی،کل دنیا هم بهشت برین باشه
من یاد گرفتم اگه افکار من منفی و محدود و پر از گله و شکایت باشه ،باز هم زندگی من جهنمه.
و چقدر خوبه حال من تو این روزها چون تمرکزم روی خودمه.الهیییی شکرت، هزاران گزینه مثبت هست برای شکرگزاری ،و توجه به نکات مثبت .
من تو زمینه آموزش فعالیت میکنم تو فضای مجازی
با اینکه نت قطع بیشتر اوقات نه تنها بهم نریختم اتفاقا فضا ایجاد شد برای تمرکز روی برنامه هام تا قویتر بشم و در کنارش عزت نفس جلسه ۵ هستم خودمو به چالش کشیدم برای یه کار جدید تو حوزه فروش خودرو.
هم متمرکز فایل عزت نفس هستم هم برنامه های خودمو ضبط میکنم هم میرم بنگاه.
و چقدر کمک کرده بنگاه اشنا شدن با انسانهای مختلف و مخصوصا ثروتمند که برای معامله ماشینهای میلیاردی میان و من یاد حرف استاد میفتم که عزت نفستو نشون بده،محکم حرف بزن،نزار احساس کمبود کنی ،ارتباط برقرار کن،و چقدر لذت بخشه این فضای جدید با باورهای عالیییییی.
و این لطف خداونده که از این ناخواسته نه گله و شکایت کردم که نت چرا قطع شده تازه استقبال هم کردم که تو این شرایط چیکار میتونم کنم،چون علاقه داشتم به بحث بنگاه فضای خوبی ایجاد شد و چقدر لذت بخشه برخورد با انسانهای ثروتمند و دیدن باورها و ایده ها و افکار ثروت آفرینی که دارن.
واقعا ممنونم استاد عزیز بخاطر محصول عزت نفس و حضور شما توی زندگی من.
من سالها در گیر وحشتناک مواد مخدر بودم و این تجربه منه که تو اون شرایط مصرف مواد کل دنیا، جامعه و خانواده و همه و همه رو مقصر میدونستم الا خودم.
حتی اففانستان چرا مواد تولید میکنه..؟چرا 🤣🤣🤣🤣🤣عامل بدبختی من افغانستانه
ولی هیچ وقت اتفاق خوبی نمیفتاد.
تا اینکه خودم خواستم و تصمیم به قطع مصرف و تغییر زندگی دادم.
زمانی که مصرف میکردم کل دنیا جمع میشد نمیتونست کمک کنه من پاک بشم چون خودم نمیخواستم.
و الان که پاکم شکر خدا،کل دنیا تصمیم بگیره که من مصرف کنم بازم نمیتونن کاری کنن چون من نمیخوام دیگه مصرف کنم.
جامعه، خانواده اطرافیان من هیچ تغییری نکردن، ولی به محض اینکه من تصمیم گرفتم و اقدام کردم همه چیز تغییر کرد.
وقتی به اون زمان فکر میکنم با خودم میگم از اون شرایط هیچ وقت بدتر و غیر ممکن تر نمیشه زندگی من، وقتی اونجا تونستم به لطف خداوند.
خیلی احمقانه س که الان شرایط خودمو تو هر زمینه گره بزنم به شرایط جامعه.
شرایط جامعه هیچوقت باب دل من نیست.
هیچ وقت هم نمیتونم ۸۵ میلیون رو باب دل خودم تغییر بدم..!
خب تمرکز میکنم روی خودم روی تواناییهام و روی رشد شخصی خودم روی عزت نفسم،کنترل ذهنم و خودم زندگی خودمو تغییر میدم.
تو همین جامعه خیلیا آروم هستن
تو همین جامعه خیلیا درآمد عالیییی دارن
تو همین جامعه خیلیاااا لذت میبرن
تو همین جامعه خیلیااا هدفمند زندگی میکنن
تو همین جامعه خیلیا خوشحال شاد و خوشبخت هستن.
و تو همین جامعه خیلیا بر عکس گله مند و شاکی
به راحتی از همین بررسی میشه فهمید به جامعه ربطی نداره، خوشحالی شادی،آرامش و درآمد من.
یادمه استاد جان توی یک فایل کنترل ذهن گفتین یکی از دوستان یا آشناتون بهتون گفته ،شما که اینقدر زندگیت خوب شده یه کاری هم برای ما انجام بده..!
دست مارو هم بگیر.
و چقدر عالیییی گفتین که اون بنده خدا قبلا اروپا هم اومده ولی نتونسته و برگشته.
خوووب نگاه کنیم اطراف خودمون هزاران مثال میشه پیدا کرد که شرایطو من خلق میکنم.
اگه من افکارم منفی و نامحدود باشه بهشت هم برای من جهنمه.
و اگه با اگاهی زندگی کنم و بپذیرم که آرامش و شادی و ثروت و همه چیز درون خود منه دیگه دنبال تغییر بهبود وضعیت خودم و باورهام هستم نه چیز دیگه.
الهی صد هزار مرتبه شکرت نت وصل شد تونستم این فایلو ببینم و کامنت بزارم
الهی شکر برای ناخواسته های زندگی م که یه قسمت دیگه از وجودم باید رشد کنه
الهی شکرت برای این سایت و شما استاد عزیزم و خانم شایسته
بعد از شنیدن این فایل دعای بچه های معتادان گمنام(دعای آرامش) تو ذهنم تداعی شد:
خداوندا آرامشی عطا فرما تا بپذیرم هر آنچه نمیتوانم تغییر دهم و شهامتی که تغییر دهم هر آنچه را میتوانم و دانشی که تفاوت این دو را بدانم .
ومن برای خودم ارزو میکنم که با کمک این آگاهی ها یاد بگیرم دهان باز نکنم که این سخت ترین کار دنیاست.
استاد عزیز
آرزومند بهترینها براتون هستم خدا را به خاطر اینکه من رو لایق دونست تا کسی مثل شما سر راهم قرار گرفت بسیار سپاسگزارم و دست شما و خانم شایسته رو صمیمانه میفشارم .
از تجربه این روزها باید بگم پیگیری اخبار تظاهرات و فالو کردن اخبار هنرمندا و ورزشکارا در مورد این اتفاقات
حتی به صورت تیتر وار باعث دور شدنم از حال خوب و تصویر سازیای مکررم و حتی عبارات تاکیدیم شد.
به نظر نمیاد انقدر موثر باشه ولی هست
از دیروز صبح متعهد شدم که حتی ی نظر کوچک ویک خبر هم نخونم . و خدا روشکر حالم از روزای قبل بهتره. اینکه شما میگید به محض کنترل نتایج رخ نشون میدن حقیقت محضه.
سلام به استاد عزیزم و همه عزیزانم
خداوند را بی نهایت سپاسگزارم که من تقریبا با الهامات بی نظیر شما استاد نازنین زندگی ام هماهنگ هست به عنوان نمونه همین فایل فوق العاده و اتفاقات همین ایام هست که بالای نود درصد همین گونه که استاد گفتند عمل کردم در حالی که فایل را الان موفق شدم گوش کنم
به دوستان آگاه و جوانم عرض می کنم که این مهم در حالی است که در شصت سالگی در متن حوادث و تضادها بوده ام در مقابل طعنه ها ی دوستان سابق و وسوسه های بشدت شیطانی زیپ دهنم را بسته ام و همین چند روز پیش در پاسخ دوستان هم فرکانسی گفتم (اگر در جامعه هضم نمی شویم یا هم رنگ جماعت نمی شویم از روی انفعال نیست از روی اگاهیست که می دانم سیستم بعدی و بعدی و ..که از روی خروش و طغیان است به خیال باطل خود در صدد تغیر سنت های الهی هستند غافل از اینکه هیچ قدرتی بر این کار ندارند .من اگر درست شوم جهان درست می شود پس سکوتم از فریادی رساتر است که نه غمی از گذشته دارم و نه نگران اینده که هر اتفاقی به نفع من هست و هر کس هدایت می شود به انچه می خواهد)با آرامش اموزه های استاد و تجربه های شما ها را استفاده می کنم و از بدنه هم سن و سالها و همکاران و دوستان به شدت جو زده و سیاست زده جدا شده ام و کیف می کنم ،چرا که هیچ ربطی به گذشته ام ندارم
استاد جان از ان دو تا شرایط بالا شرط اول را بسیار باید فکر کنم تا یادم بیاید پس از ان صرف نظر می کنم ولی در مورد بند دوم و مواجه شدن با ناخواسته و کنترل آگانه ذهن عرض می کنم که من از مدتها قبل متوجه شده بودم که باید خودم همه مسئولیت های زندگیم را بر عهده بگیرم و هیچکس را مقصر مشکلات زندگیم ندانم در هیچ زمینه ایی!خدا را شکر آرامش حاصل و نتیجه ان بود که وارد زندگیم شد اما عمل به اموزهای شما و اشنایی با قانون و نگرش جدید به مفاهیم و ایه های قران که ان را نیز مرهون همان اموزشهای شما هستم به ویژه در رابطه با ثروت و رزق بی حساب خداوند باعث شد سرعت اصلاحات زندگیم در همه ابعاد و کیفیت ارامش و اسایش زندگیم و لذت بردن از مسیر به قدری زیاد و زیبا باشد که در این سن کاملا احساس جوانی و شادابی دارم و در همین لحظه که این متن را می نویسم با خانواده دوست داشتنی ام در عمارتی بسیار زیبا داریم کیف می کنیم و من با هیجان یکی دیگر از بزرگترین هدفهای امسالم را مثل همین خانه بزرگ و قشنگ دارم خلق می کنم که انشاالله به زودی در اینجا خواهم نوشت
عاشقتونم استاد
در پناه الله یکتا همگی شاد و سلامت و عاقبت بخیر باشیم🙏🙏🙏❤️
به نام رب یگانه فرمانروای هستی کسی که قدرت آسمانها و زمین در دستان اوست
درود بی کران و پر از مهرم به شما استاد عزیزم و دوستان الهیم درین مسیر رویایی
استاد جانم از کجا بگم و چطور بگم که چطور باز با این فایل متولد شدم.خدایا هزاران باااار شکرت.
استاد جونم خواستم در مورد قدرت دادن و تمرکز رو روی بقیه عوامل موثر در زندگی و نتیجش رو در مورد سایرین بگم اما با هدایت به فایل های دیگه در این چند روز بعد شنیدن این فایل تصمیم گرفتم زیپ دهنمو ببندم و فقط در مورد شرک ورزیدن خودم بگم نه بقیه.خواستم جسارت کنم و بگم که چطور با اینکه به زعم خودم انقدر روی خودم کار کردم باز هم از مسیر اصلی خارج شدم و درین روزها چه چیزهایی رو تجربه کردم.خواستم بگم که چی شد و چطور به محضی که از خدا خواستم چطوور خدای جهانیان سریع الجواب هست و سریع به مسیر اصلی برگشتم.خدایا هزارااان بار سپاسگذارتم.
استاد جان میخوام غرورم رو بشکنم و از شرک ورزیدن های همین بار و تجربه ی همین روزهام بگم براتون.از مورچه سیاهی که براحتی مثل یک فیل شده بود و بدون چشم مسلح هم به وضووح و از صد کیلومتری در دل شب هم دیده میشد.
استاد جونم شما میدونید من و جانه دلم اخیرا مهاجرت کردیم و شرایطی رو برای خودمون ساختیم که برای هر لحظش از خداوند سپاسگذاریم و بسیار شرایط رویایی رو به لطف ربمون ساختیم که بستر بی نظیری هستش برای شروع ساختن و تجربه ی نعمت های بی حساب خدا.منتهاااا ما یه باگ داشتیم و اونم این بود که دایما هر چیز زیبایی که اینجا میدیدم بعد از سپاسگذاری و لذت بردنش ناخواسته باهم نقد و بررسیش میکردیم در مورد تفاوتش با وضعیت داخل ایران و انقدر گاهی درین قضیه غرق میشدیم که خودمونم متوجه نمیشدیم داریم به ناخواسته ها توجه میکنیم و ازین جنس وقایع رو برای خودمون خلق خواهیم کرد.باگ رفتاری اشتباه دیگه ای هم که داشتیم این بود وقتی برنامه هایی که داشتیم رو انجام میدادیم مثلا من از خودم میگم که با چه تمرکزی روی رشد خودم کار میکردم هر صبح که بیدار میشدم بلافاصله هنسفری رو تو گوشم میذاشتم و فایل نشانه امروزم رو پلی میکردم و صبحانه رو در همین حین آماده میکردم.بعد ازون در حین انجام کارهای خونه میرفتم به قسمت روزشمار تحول زندگی من و فایل اون روزمو گوش میکردم و حتما کامنت هم میگذاشتم همچنین چون دوباره هدایتی داشتم روی دوره عزت نفس کار میکردم و فایل اون جلسه رو گوش میکردم و روی زبان ترکی کار میکردم و اگر هنوز زمان داشتم ادامه سریال زندگی در بهشت رو نگاه میکردم و همچنین کلاس ورزشمو شرکت میکردم.استاد میخوام بگم که بمباران کرده بودم خودمو و یگ باگ داشتم من اونم این بود زمانی که این کارارو انجام میدادم به خودم مجوز داده بودم وقت استراحت تو اینستا بچرخم.هر بار میگفتم قبل از خواب برم تو تلگرام و مطالبی که استاد گذاشته بخونم یا برم کامنتای بچه ها توی سایتو بخونم اما باز غفلت میکردم.
تا شد روز اول این اتفاق توی ایران که به محضی جانه دلم بیدار شد اومد گفت نگین یه حسی بهم میگه اینستاهامون رو پاک کنیم و اینستای جدید بسازیم که فقط مباحث کاریمون رو باید داشته باشیم و منم گفتم عالیه و جفتمون شروع کردیم اینستای جدید ساختیم و من هنوز اینستای قبلیمو داشتم چون کلاس ورزشم آنلاین بود و خواسته بودم که پیج جدیدمو اد کنن و منتظر جوابشون بودم و جالبه که رفتم تو آشپزخونه که صبحانه آماده کنم و فایل هدایت روزانم مضمونش این بود که ورودی های ذهنیتون رو کنترل کنین و زندگیتونو خودتون با افکارتون میسازین و گفتین فضای مجازی استفاده نکردین هیچ زمان و من اومدم با شوق به جانه دلم گفتم میدونی به چی هدایت شدم و باز تاکید کردیم که چه کار عالی داریم انجام میدیم و گفتیم ما باید انتخاب کنیم که میخواهیم به چی فکر کنیم و چی بخواهیم نه اینکه با این فضای مجازی بهمون خط فکری داده بشه.
امااااا شد آنچه که نباید میشد و من موسی وار بت هامو نشکستم و به بهانه انتظار برای کلاس ورزشم اینستای سابقم رو نگه داشته بودم و چک میکردم و کنترل ذهنم از دستم رفتتتت و وای که چقد اون چند روز برای من سخت گذشت استاد جانم.به محضی که رفتم تو اینستا دیدم وای چه خبر شده و انگار مهر خاموشی بر ذهنم خورده بود براحتی تحت تاثیر قرار گرفتم و بعد از چند ساعت شدم مثله بقیه و زبون به گله کردن باز کردم و کم کم جانه دلم روهم همراه خودم کردم و به نحوی حالم خراب شده بود و همراه ویدیو ها گریه میکردم که اصلا از غذا درست کردن و کارهای اولیه مونده بودم و جانه دلم غذا آماده میکرد و هرکار میکرد من حالم خوب نمیشد. روحم بهم میگفت خوب نگین گیرم انقلاب بشه ولی مردم که همون مردمن باز یه استوری باز میکردم که میگفت من بخاطر این حکومت این طرز فکر نتونستم علاقم رو ادامه بدم چون مجرد بودم چون سادات بودم چون دختر بودم چون قم بودم گفتن نمیشه و همون موقع میگفتم خوب چرا نرفته یه شهر دیگه میزدم استوری بعدی میگفتن ما اینترنتمون بسته شد صدای مارو دارن خفه میکنن نمیذارن به جهان برسه بعد حالم بدتر میشد اما تو ذهنم میگفتم مگه قرار دنیا برای شما انقلاب کنه یا اصن کار به درست و غلط انقلاب اسلامی ندارم ولی مگه اون زمان اینترنت بوده حتی موبایلم نبوده میزدم استوری بعدی میگفتن ما که خارج از ایرانیم باید صدای مردممون باشیم اگه هشتک فلان نزنی کوتاهی کردی و تو آدم بدی هستی و میگفتم ای وای من ازونجا اومدم بیرون الان مردم کشورم دارن کشته میشن حق اعتراض ندارن بعد یهو صدای روحم بلند میشد که بابا نگین توام تو همین شرایط بودی حتی چه بسا بدتر ولی این تو بودی که زندگیتو ساختی این تو بودی جوری ذهنت رو کنترل کردی که انگار وسط جزایر کاراییب وسط بهشت داشتی از لحظ لحظه زندگیت لذت میبردی باز میزدم استوری بعدی میگفتن بیایین توییتر هشتک بزنین و من رفتم توییتر.بله رفتم و هم مسیر شدم دیگه هر چی حسم میگفت ادامه نده من که گوش نمیکردم و تماما قدرت رو داده بودم دسته حکومت و مردم ایران رو مثل خمیر بازی میدونستم که اینا بهشون شکل و فرم دادن و حالا اونها مظلومانه هیچی نگفتن الان دیگه کارد به استخونشون رسیده تازه روحی درونشون دمیده و دارن دادخواهی میکنن و هشتک ایرانی ها تو توییتر در عرض چند روز بیشترین هشتک در طول تاریخ در بین هشتک های ایرانی رو به خودش اختصاص داد و هیچ نگفتم که بابا نگین این مردم اگه بخوان کاریو بکنن میکنن و خیلی جالب بدون هیچ رهبری جوری باهم همراه شده بودن حالا و جوری چند نفر که فالورای بالایی داشتن مغز همه رو هدایت میکردن که همه به واقع قیام کرده بودن برای هشتک گذاری و بنده نیز هم مسیر شده بودم.نت که میومد به دختر خالم احساس گناه میدادم که من ازینجا دارم برای آزادی مملکتمون یه کارایی میکنم ولی تو ازونجا نه.ای وااای من ….
یه جا به خودم اومدم گفتم بابا چرا من دارم هر چی اینا میگن گوش میکنم.شب و روز نداشتم و داشت یادم میرفت من چه چیزایی ساختم و اصلا برای چی وقتی ورودی های ذهنمو کنترل کردم حتی ازون محیط دور شدم و چه موفقیت هایی کسب کردم زمانی که مثل سایرین عمل نکردم مثل سایرین حرف نزدم مثل سایرین فکر نکردم و چقدر آدمای اطرافمو با وسواس انتخاب میکردم و من الان چیکار داشتم میکردم با خودم.فقط میدونستم سطح فرکانسم خوب نیست و مدارم داره میاد پایین و ترسیدم که نکنه هر چیزیو که ساختم از دست بدم.اون شب مجبور بودیم بریم خرید و بیرون از خونه و من به سختی جلوی اشکامو میگرفتم چون همش یاد مردم ایران میفتادم وقتی برگشتیم دم در خونه تا اومدیم رمز ورودی رو بزنیم یهو برقا رفتن و ما دو دقیقه بعدش به همسایه توی آپارتمانمون مسیج دادیم و ایشون اومدن درمونو باز کردن و رفتیم داخل و دو دقیقه بعد ازینکه رسیدیم داخل خونه برقا اومدن و همش با جانه دلم میگفتیم این قضیه یه چیزیو میخواست به ما بگه و ما اونو خواهیم فهمید.بعد ازون گفتیم که خدا خواست بگه حتی اگه شما در مسیر تاریکی هم بیفتید من از هدایت شما دست برنمیدارم و مسیر رو براتون هموار میکنم و به محظی که هدایت بخواهید از هدایت شدگانید و روشنایی پیش روی شماست.شب قبل خواب به جانه دلم گفتم من میترسم نکنه که من هشتک زدم بیان منو ببرن یا بخواهیم بریم ایران تو فرودگاه اذیتمون کنن و اونجا خدا با من از طریق جانه دلم صحبت کرد و گفت نگین باید اینستاتو پاک کنی چه لزومی داره کاریو که نمیتونی توش موثر باشی ازش مطلع باشی گفت ما برای یه چیز دیگه اومدیم اینجا وقتی تو این پستارو میبینی خواه ناخواه یه درصد خیلی جزیی ازون ترس بهت منتقل میشه و این ترست بخاطر همینه.گفت الان اگه من استوری یا هشتک نذاشتم یعنی انسان بدیم.یهو به خودم اومدم و تمام تناقضاتی که توی ذهنم بود اومد جلو چشمم و گفتم خدایا برای هر چیزی که دیدم دلیل واضحشو میدونستم اما خودم اجازه دادم اونا بهم خط فکری بدن و با تمام وجودم از خدا هدایت دوبارمو خواستم.احساس کردم هر چی که ساختمو تو این چند روز نابود کردم.خیلی احساس پشیمونی و خجالت میکردم خیلی پیش خودم کم آورده بودم که چرا به بقیه قدرت دادم تو ذهنم چرا ترسیدم چرا ترسیدم چراااا خدامو فراموش کردم و تو اون چند روز عملا یک کدوم از برنامه هامو انجام نداده بودم.یهو قلبم باز آرامش پیدا کرد و از خدا هدایت خواستم و صدای شما استاد جونم تو گوشم صدا کرد که آیه ای از قرآن رو خونده بودین برامون که به محضی که از خدا هدایت بخواهی از هدایت شدگانی و چشامو بستم.
صبح که بیدار شدم گفتم امروز به هیچ عنوان اینستا رو چک نمیکنم و با اینکه روزهای قبل برای چک نکردن اینستا به استیصال رسیده بودم و نمیتونستم که چک نکنم براحتی اینستارو باز نکردم و اومدم سراغ سایت و سرچ کردم تظاهرات خخخخخخ
چیزی نیومد سرچ کردم اعتراضات بازم چیزی نیومد و رفتم سراغ فایل هدایت روزانه و فایل ماشین خفن تراک ۱۵۰ شما اومد.گفتم خدایا من چه زیبایی ها و نعمت هایی رو میخواستم که تجربه کنم مثله ساختن ثروتی که بتونم مثل این ماشین استاد رو بخرم ولی تو چه سیر بیمارگونه ای افتادم که جز لاف زدن بیهوده چیزی توش نیست.شروع کردم به رسیدن خونه زندگیمون و جارو میکردم باز به یک فایل دیگه هدایت شدم که تو همون ماشین خوشگلتون داشتین با خانم شایسته میرفتین سفر و مصاحبه میشد باهاتون که در مورد توجه و تمرکز ذره بینی به یک کار و انجام الهامات به صورت ابراهیم گونه بود و من باز زبانم قاصر بود ازین هدایت های ناب و به موقع خدا و در نهایت یهو این فایل برام چشمک میزد و دیدم که این فایل الان چند روزه روی سایت قرار گرفته و من متوجه نشدم و ندیدم و بازش کردم و این من بودم که دهااانم باز مونده بود ازین سریع العجابت کردن خدا.حتی از وقتی که من نخواسته بودم هم پاسخ من و مسیر من نشون داده شده بود.بارها گوشش کردم این فایل رو.جانه دلم که بیدار شد گفتم نمیدونی که چی شنیدم باورت نمیشه اگه بگم استاد درین مورد صحبت کرده و اون ذوق زده گفت میخوام بشنومش.استاد جانه دلم تا حالا هیچ فایلی از شمارو گوش نکرده بود و فقط شنونده صحبت های من بود و هیییچ زمانی ازش نخواسته بودم به چیزایی که گوش میکنم گوش کنه هرچند از روند رفتاری من میدونست که چه آگاهی های نابی رو میشنوم اما تمایلی نداشت ولی اینبار گفت میخوام بشنوم و من گفتم سه فایل گوش کردم اگه میخوای هر سه رو بشنویم و مجددا هر سه رو باهم گوش کردیم.اصلا بعد این فایلها جانه دلم بسیار دیدش نسبت به شما و آگاهی هاتون عوض شد و انگار به یک قطعیتی رسید و دایم میگف نگین خیلی با استاد عباسمنش حال کردم خیلی کارش درسته و چقد باهم حرف زدیم چقد خودمونو بررسی کردیم از اهدافمون گفتیم از تمرکز ذره بینی که باید روی خودمون بذاریم گفتیم و استاد پر قدرت تر برگشتیم به مسیر زندگی و رشدمون.من تو این چند روز این فایل رو شاید روزی حداقل ۳ بار گوش کردم و الان خواستم که بیام بنویسم و یادم بمونه همیشه که اگه از خودم غافل بشم سریع از مسیر خارج میشم ولی به محضی هم که بخوام سریع به لطف رب که دااایما و هر لحظه هدایت میکنه به مسیر اصلی بازخواهم گشت و این از لطف و عظمت پروردگار عالمینه.
استاد جان خیلی طولانی شد اما خواستم وقتی برمیگردم مجددا هر زمان میخونمش یادم بمونه که چقدر ریز ریز اجازه دادم شیطان در ذهنم رسوخ کنه و از اشتباهات کوچیک مثل نقد کردن اوضاع ایران به کجا رسیدم و تصمیم گرفتم ازین به بعد نه تنها زیپ دهنمو ببندم زیپ ذهنمم ببندم که هرجا دلش خواس نره و به هر چیزی توجه نکنه.
امیدوارم که قدمی در مسیر رشد جهان برداشته باشم.
در پناه رب کسی که قدرت آسمانها و زمین در دستان اوست باشید.
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
داستانی که میخوام تعریف کنم مربوط به کنکور سراسری امسال هست
امسال بعد از کنکور اعلام شد کلی تقلب شده. من اکثریت بچه ها را که میدیدم یا حتی مشاور درسی خودم میگفتن آی این چه وعضشه این چه مملکتی هست، تقصیر رییس سازمان سنجش هست ،چقدر بی عدالتیه دارن ،حق مارا میخورن، ما امسال چون تغل شده قبول نمیشیم،اگه ماهم بچه ی فلان وزیر بودیم ماهم سوالات را داشتیم و هزارتا دلیل که عامل بیرونی باعث شکست ما شده ، اما دیدگاه من این بود که اصلا فرض میکنیم که ۱۰۰۰ نفر تقلب کردن ، مهدی تو بشو ۱۰۰۱، تو باید انقدر خوب باشی که به قول شما اگه داور از عمد هم برای حریف گرفت تو با اختلاف ببری ، این دیدگاه قدرتمند من باعث شد در دانشگاه دولتی روزانه همون رشته ای که میخواستم یعنی bio technology قبول بشم
استاد من از وقتی که باشما اشنا شدم واقعا سعی کردم فرد شاکی نباشم،ذهنم را و ورودی هام را کنترل کنم(البته جای کار خیلی داره) و نتایج بینظیری تا سن ۱۸ سالگی گرفتم انقدری نتایج گرفتم که واقعا در بعضی موارد درک کردم که خداوند میگه لعلکم ترضی یعنی چی من بینهایت در زدگیم به لطف الله یکت نعمت دارم. من دارم مهاجرت میکنم به شهر آمل ، به شهری که دقیقا نتیجه تمرکز من بر روی زیبایی ها و سرسبزی های سریال زندگی در بهشت هست و من دارم لذت میبرم از اینکه قوانین خداوند بدون نقص عمل میکنه . الان هم اشک شوق از چشمام جاری شده فقط میتونم بگم :
عاشقتم استاد
و سپاسگزار الله یکتا هستم بابت اینکه من را همواره هدایت میکنه
بنام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیز وهمراهان سایت عباسمنش
ابتدا بگم حدود ۱۰ روزه به خاطر شرایط اینترنت کشوری واعتراضات اینترنت نداشتم ولی چند تا فایل ذخیره وکتاب الکترونیکی از استاد داشتم مرور میکردم واین هم موهبتی شد که انها رو مرور کنم
مثال من یه زمانی خیلی به شرایط کشور گیر میدادم واز تمام مسئولین وجامعه وشهروندان شهرم گله داشتم ودنبال مقصر بودم وواقعا هم تا قبل از اشنایی با استاد خیلی هم به عنوان یه منقد از طرف دوستان واقوام طرفدار داشتم
ودر طول این یکسال که با استاد بودم کانون توجه م به سمت خودم ودیدن فرصت ها در کشور وشکرگزاری از نعمات بوده وکلی حس خوب تجربه کرده ام
اما هنوز یه سوال یا ابهام دارم ودوست دارم استاد جواب این سوال را در فرصت مناسب به من بدهند یا در فایلی ان را توضیح دهند؟
استاد اگر من به عنوان یک شهروند فقط خوبی های جامعه را ببینم طبق قانون فرکانس به محیط های هدایت میشوم واین درست است وان را تجربه کرده ام
حالا نقش وجایگاه افرادی مثل گاندی وحضرت محمد و نلسون ماندلا و…وتمام افراد بزرگ که در سرنوشت جامعه شان نقش داشته اند وبا ظلم حکومت وقت وشرایط زمانه حتی جنگ فیزیکی مثل حضرت محمد وجنگ با کفار داشته اند.ومردم را امر به معروف ونهی از منکر کرده اند چه دیدگاهی در راستای قوانین داشته اند؟
ونقش من به عنوان یک شهروندو شاید یک روزنامه نگار که کارشان نقد وانتقاد هست یا افراد سیاسی در قبال شرایط غیر انسانی وظلم در جامعه شان چه میشود؟
استاد نمیدانم این سوال را درست پرسیدم یا نه ولی هنوزی جوابی شفاف برایش ندارم.
لطفا راهنمایی بفرمایید
به نام خدای هدایت گر
سلام به استاد عزیزم و سپاس فراوااااان از فایل ارزشمندشون
من دقیقا عین این الگوی رفتاری رو در روابطم داشتم
مخصوصا رابطه با خانوادم
یعنی همیشه میگفتم
مادر من مشکل داره که ما انقدر مشکلات داریم
خواهر من فلان مشکل رو داره یا…..
و با تمام وجود احساس قربانی بودن
وجود منو رو شکسته بود و به همین دلیل افسردگی هر از چند گاهی
سراغم میومد
حتی در مورد استاد دانشگاه یا بچه های دانشگاه
همیشه میگفتم فلان استاد با من لج کرده
دلیل اینکه من انقدر بی انگیزه ام استاد ها هستن
درمورد روابط عاشقانم میگفتم
طرف مقابل منو افسرده کرد !!!!
من سه سال تو یک رابطه سمی بودم که طرف مقابل
به شدت ادم سیاسی منفی گرایی بود
و من همش طرز فکر و افسرده بودن اون ادم رو دلیل حال بدم میدونستم
ولی الان
تمام تقصیر هارو گردن میگیرم
میگم من تو فرکانس طرز فکر اون ادم بودن که جذبش کردم
همش رو با جسارت قبول کردم و اون ادم رو با تمام وجود بخشیدم ❤️
که اینم حاصل تکامل یک ساله و تمام تضاد هایی بود که برخورد کردم باهاش
با جسارت کامل
میگم اقا فلان دوستم اینکار رو کرد ؟
اول از همه که میبخشمش
و میگم خب من که نمیتونم عوضش کنم!
من فقط و فقط میتونمرو خودمکار کنم
مثلا پدر و مادر من خیلی حرف از کمبود ها و گرونی میزنن
اوایل که با قانون اشنا شده بودم خیلی باهاشون بحث میکردم
که اشتباه فکر میکنید شما مشرک هستید…..
ولی الان میگم بابا من بی هیچ عنواااااااااان نمیتونم کسی رو عوض کنم
و نگران کسی باشم
اونخدایی که من رو هدایت کرده خدای همه است!
و از وقتی اینطوری فکر میکنم
بخداوندی خدا هیچوقت انقدر به خودم نزدیک نبودم!
هیچوقت انقدر با جهان اطرافم در صلح نبودم!
هیچوقت انقدر عاشق همه ی ادما نبودم!
انقدر دلم خالی از خشم و کینه نبوده
و خدارو هزارمرتبه شکر میکنم که من رو تو این فرکانس قرار داده ❤️
و استاد این ها حاصل تمام اموزه های شماست که صبح و شب گوش و فکر من رو پر کرده 🙃🌌
بینهایت تشکرمیکنمازشما ❤️
سلام من همیشه تو زندگیم گفتم هرچی دارم از فضل خدا دارم و هرچی ندارم از کم کاری خودم بوده وبه این ایمان دارم ولی توی ادامه مسیری که در پیش گرفتم ظاهرا قانون رو اشتباه متوجه شدم و برا همین جهان یه پس گردنی بم زده 13ساله کارمند بودم بعد از گرونی امسال یعنی1401به خودم گفتم خوب ایرادی نداره الان که همه چی گرون شده وحقوق من کفاف هزینه ها رو نمیده پس ایراد از خودمه وباید یه کاری کنم که درامدم بیشتر از هزینه ها م باشه همیشه ترس ونگرانی بیکاری رو داشتم ولی از اونجایی که فکر میکردم همین ترس عامل ناکامی منه واحساس کردم اگه از منطقه امنی که سالها بود برای خودم ساخته بودم بدون برنامه ریزی از کارم استعفا دادم به این باور که اگه من نترسم وتوکل کنم وبرم سراغ یه کار دیگه حتما اوضاعم خوب میشه ومن احساس میکردم به محض استعفا دادنم جهان شرایط وادمهای مختلفی رو سر راهم قرار میده وپیشنهادهای کاری خوبی رو دریافت میکنم به این باور یک ماه بیکار موندم به امید هدایتم به کار جدید خبری نشد بعد یه ماه رفتم مهارتی کسب کنم شاید بواسطه یادگیری اون اموزش جدید پیشنهاد کاری مرتبط داشته باشم بعد از گذشت حدودا یه ماه متوجه شدم اصلا علاقه ای به مهارت جدیدی که داشتم کسب میکردم نداشتم نا امید شدم و دراین ایامی که کسب مهارت میکردم وتقریبا دوسوم پس اندازم تموم شد وهیچ خبری نشد تصمیم گرفتم برم سراغ مار قبلیم چون با وجود درامدی که مثلا منو راضی نکرده بود ولی بش علاقه دارم والان برگشتم سر خانه اول وواقعا از عملکرد خودم خیلی ناراضی هستم ونمیدونم چی درسته چی غلطه وکجا باید چیکار کنم
سلام جناب عباس منش عزیز
امیدوارم مثل همیشه عالی و بهاری باشین
کی آخرین گفتگویی که تو کلاب هاوس با بچه ها داشتین رو تو سایت برای دانلود میزارین؟؟
یا اگر هم قصد آپلودش رو ندارین ، اگه فایل صوتیش رو بهم میدادین ، عالی میشد
بی صبرانه منتظرم
قربان شما
درود آفرین به استاد خوشتیپ امیدوارم که همیشه حال دلتون خوب و خوش باشه و جیبتون پر از پول سلام می کنم به همه دوستان عزیزم حالا من یک تجربه رو که دست اول هست میخواستم در میون بذارم باهاتون اونم این بود که چند روزی درگیر یک رشته افکار سمی بودم که میدونستم هم شعر که همش بی ایمانی همش نداشتن توکل به خداوند و اگه بخوام به بخش اول بپردازم اینکه چه جاهایی با شرایط نا دلخواه مواجه شدیم و گله و شکایت کردیم اگه باهم از اینجا بگیرم از بخش اول سوال تقریباً تمام طول عمر من درگیر ناخواسته ها بود و من مدام در حال گله و شکایت کردند و همیشه ترس از این داشتم که اگه دستم برسه به ۳۲ ۳۳ سال چه اتفاقی میافته من مطمئنم بی پولم من مطمئنم بیکارم من مطمئناً عصبانی هستم تنها هستم و این همش مقصر خانواده ام خواهر برادری بزرگترم حکومت مقصره اگر که شاه بود همه چیز خوب میشد همه چیز عالی بود علی فرزند شاه بیاد همه چیز خوب و عالی میشه و اینطور همیشه و همیشه و الان توی سیستم ۳۲ سالگیم با این حادثه اخیر که افتاد توی کشور من دقیقا همین وضعیتم که ده سال پیش نگرانش بودم بیکار عصبی تنها پرخاشگر با اینکه از قدم یک تا چهار و کار کردم اوائل نتایج خیلی خوبی گرفتم اما خیلی زود مسیر فراموش کردم و شرایط هر روز بدتر و بدتر شد این روزا تو داشتم در مورد موضوع فکر میکردم که چرا این اتفاق افتاد چرا شرایط من اینطوره و امروز دیشب داشتم می رفتم جای تو مسیر دوتا تابلو زده بود توی کوچه ای با موضوع گفتاردرمانی و کاردرمانی من در زدم یک حیاط بزرگ بود چندبار با شک گفتم شاید خانه ای شخصی باشه یا مطبه گیر همین سوالات یودم که اقای اومد ازش پرسیدم اونم نمیدونست به هر حال رفتم تو حیاط و سرویس بهداشتی دیدم که سطل زباله ای بودکنار درش رفتم که ظرف قهوه رو بندازم داخل سطل بعد دیدم در سرویس بازه عذرخواهی میکنم خیلی وضعیت دستشوی افتضاح بود شیلنگ اب کف سرویس افتاده بود تو دلم گفتم اینا میخوان به من کمک کنن؟ اینا حال ندارن سرویس بهداشتی خودشون رو مرتب تمیز نگهدارن یک شماره اتلفن درست نزدن روی تابلوی دم در ایفون خراب و ی وضعی که نگو نپرس زدم بیرون
واقعیتش از دست خودمم ناراحت شدم گفتم چرا من اومدم اینجا مگ چی قرار اینا بگن که استاد تو سایت نگفته برو بابا رفتم انجمنم و بعد تو مسیر برگشتن به خونه رفتم توی شهر قدم زدم و مسیر رو طولانی کردم. و در مورد موضوعی که دیشب توی جلسه بهبودی در موردش صحبت کردیم و تبادل تجربه کردیم با خورم فکر میکردم موضوع کتابخوانی بود بخش( بی اعتقادان و خدا ناباوران) و داستانهای هدایت اعضای گروه و اینکه چطور از این اعتقاد به باور رسیدیم که خدای هست و کمک میکنه و نیروی برتر همیشه هست و …
تو مسیر یاد باورهای دینی همکارانم افتادم وای خدای من چقدر به خدا و دین اسلام و کتاب قران بیحرمتی میکردن اصلا ی چیزای میگفتن که من هزار بار به خودم میگفتم جواد اینجا کجاست که اومدی این ادما کین و با سختی ذهنم رو روی نکات مثبت اون فضا میزاشتم و بحاطر همین هم من رو فرستادن مرخصی اجباری و احتمالآ دیگ برنگردم اونجا چون به خدا میگفتم من رو به یک جای بهتر هدایت کن جای که ادمای بهتر شرایط راحت تری داشته باشه و …
همین حالا بهم الهام شد که تو مال اونجا نبودی باورتون میشه؟
دیشب یاد رفتار و باورهای اونا افتادم گفتم خدای من من که تا این حد بیحرمتی اشکار و نهان نداشتم من که تا این حد رفتار زشت و زنند نداشتم چرا من از حداقلها برحوردار نمیشم ؟
اونا با این وضعشون صاحب خانه ماشین زمین فرزند و همسر هستند درامدهای ۲۵ تا ۴۰ میلیونی دارن و باز هم ناسپاس و باز هم در حال مقایسه خود با ادنیای اطرافشون و ادملی اطرافشون و بتز هم میگن شاه خوب بود پیرمردهای با ۶۰ سال سن تو سایت صنعتی کار میکردن ادم وحشت میکرد از دیدنشون اصلآ یک اهرم رنج لذت بودن برای من و … همش توی همین فکرا بودم امروز صفحهنشانها رو کلیک کردم و امدم به ( فایل تنها راه گذار از ثروت، تجربه ثروت است.) خوب گوشش دادم و بعد اومدم توی اون صفحه کامنت بزارم که این فایل رو هم دیدم
خدای بزرگ فقط داشتی با من حرف میزدی
استاد مشکل من توحیده فقط و فقط توحید من مشرک هستم بی ایمان هستم من باورهای بسیار وحشتناکی در مورد ثروت دارم
من قدرت رو دست همه جهان دادم جز اومی که باید بهش قدرت بدم
دارم دوره افیس ورد رو کار میکنم استاد یک متن از شهید ابراهیم هادی رو پایان جلسه اول موشت پای تصویر این شهید بزرگوار ( مشکل ما آنجاست که برای رضای همه کار میکنیم بجز رضای خدا😢😢 اصلا ی حالی بود امروز همه جهان داشت با من حرف میزد همه
چقدر این یک ماه احیر درگیر شرک مطلق بود چقدر خانواده رو مقصر میدیدم چقدر حکومت رو چقدر جامعه رو مقصر میدیدم
استاد هر جا یک نتیجه کوچک گرفتم فقط و فقط توحید رو خوب رعایت کردم فقط توحید
و هرجا که پسکله ای محکم خوردم محکم محکم فقط و فقط رعایت نکردن توحید بود
همین جا میگم بوی خوشبختی و سعادت رو دارم حس میکنم واقعآ میگم استاد
این جمله بوی پول رو حس میکنم بود خودتون گفتید دیشب تا حالا ۳ بار توی کامنتها و صفحات مختلف من خوندمش از زبان بچها
استاد فقط مبخوام بگم اگر من تونستم ۱۰ سال ۶ ماه ۲۲ روز که مواد و الکل مصرف نکردم سیگار قلیان نکشیدم فقط و فقط بخاطر توحید و ایمانمی که تو این مسیر به خدا ثابتش کردم رفتار عاجزانه ای بود که داشتم میخوام براتون بگم که اگر دوست دخترم رابطه ای خوبی داشت تا زمانی بود که من بین خودم و اون خدا رو داشتم وقتی خدا رفت کنار حرمتها رفت رفت درخواستهای نامعقول اومد رابطه بوی گند گرفت و بعدش از همپاشید
هرکجا با همکارانم با مشتری رفتار صادقانه و محترمانه اای داشتم همچیز عالی بود خوب خوب هر جا خصوصیات اخلاقی و الهیی رو کنار گذاشتم حتی به بطری مشروب نزدیک تر شدم دیگ بقیه اش رو تا ته خط برید.
راستی همه عزیزانی که کامنت من رو میخونید با شما هستم هیچ کس رو قضاوت نکنید هیچ کس مطلقآ بخاطر هر کاری هر عملی که مرتکب شده هر کاااااااری هر عملی تاکید میکنم اهر کاری که مرتکب شده اونقدر زنده میمانید تا خودتان در ان شرایط قرار بگیرید و ان عمل را انجام دهید(این یک حدیث از امام صادق هست. استادشما هم در دوره وازده قدم بهش اشاره کردین. و این قانون جهان هم هست چه کسی بگه چ نگه با هر دستی بدی با همان دست میگیری .جو ز جو میروید و گندم ز گندم.)
خدایا شکرت بخاطر هر انچه تا الآ به من دادی از چشمم گوشم پاهام دستم سیستم گوارش قلب کلیه تا مادیاتی که هست توی زندگی من بخاطر همش ازت ممنونم
خدایا کمک کن برای رضایتو کاری انجام بدم متنی بنویسم حرفی بزنم کاری انجام بدم
و تمام هدف توحید و یکتاپرستی باشه
امیدوارم حق مطلب رو عدا کرده باشم کمکی به خودم و دوستان عزیزم باشه
در پناه الله یکتا باشید.😍🤗😇😘💐🌸💮🏵🌹🌼🌻🌺⚘🌱🌲🍁🍃🌿☘🍀
سلام
از کامنت خوبتون لذت بردم وصداقت را دیدم
من هم مثل شما تا زمانی که مشرک بودم ضربه ازجهان میخوردم
تا وقتی که خدا را پیدا کردم که همه چیز خودشه
خدا پدر میشه مادر میشه همه چیز میشه برات
به شرط ایمان وپاکی دل
وقتی که فهمیدم همه بدبختی بشر ومن ازشرک است
باور فقروکمبود ازشرک هست
به قول استاد. دنبال خورده نان ازدست آدم ها هستیم گنج هادست اونه
بنام مهربان خالق
هزاران بار سپاسگزار خداوندم بخاطر وجود انسانهایی که خوب زندگی میکنند و تلاش میکنن دنیا جایی بهتر برای زندگی باشد.
بینهایت سپاسگزارم استاد عزیز و خانم شایسته بخاطر این سایت بی نظیر.
الهی شکر تو مسیری هستم که هر چالش ،مشکل یا تضادی توی زندگی شخصی یا جامعه تو این شرایط امروزی پیش میاد،من یاد گرفتم که ذهنمو کنترل کنم و بفکر تغییر باورهای شخصی خودم و بهبود وضعیت خودم باشم.
با این باور که خودم خالق زندگی خودم هستم.
الهی شکر که محصول عزت نفس خریداری کردم و او این شرایط میتونم روی خودم کار کنم و این لطف خداونده، وقتی تو مسیر و مدار درست هستی محصول و میخری بعدش محدودیت اینترنت پیش میاد و تو میتونی راحت فایلها رو گوش بدی و تمرینات انجام بدی.
خیلییی جالبه و چقدر لذت بردم از این فایل استاد عزیزم.
خیلیا تو خیابونن به اعتراض از نظام و به اونایی که تو خونن میگن بیتفاوت و بیعرضه…!
خیلیا تو خونه هستن به اونایی که تو خیابونن ،میگن اغتشاش گر…!
امااااا جالبی داستان وقتیه که دو طرف از آزادی عقاید حرف میزنن ولی همدیگه رو میکوبن😂😂😂😂
و چقدر خوبه من آروممم استاد عزیز
و چقدر قشنگ تو این فایل گفتین که خیلیا زمان شاه زندگی عالی داشتن الانم زندگیشون عالیه
و خیلیا بر عکس اون زمان هم مینالیدن،گله و شکایت میکردن و الان هم همون داستان گله و شکایت.
چقدر قشنگه قوانین بدون تغییر خداوند.
جامعه ما که هیچی،کل دنیا هم بهشت برین باشه
من یاد گرفتم اگه افکار من منفی و محدود و پر از گله و شکایت باشه ،باز هم زندگی من جهنمه.
و چقدر خوبه حال من تو این روزها چون تمرکزم روی خودمه.الهیییی شکرت، هزاران گزینه مثبت هست برای شکرگزاری ،و توجه به نکات مثبت .
من تو زمینه آموزش فعالیت میکنم تو فضای مجازی
با اینکه نت قطع بیشتر اوقات نه تنها بهم نریختم اتفاقا فضا ایجاد شد برای تمرکز روی برنامه هام تا قویتر بشم و در کنارش عزت نفس جلسه ۵ هستم خودمو به چالش کشیدم برای یه کار جدید تو حوزه فروش خودرو.
هم متمرکز فایل عزت نفس هستم هم برنامه های خودمو ضبط میکنم هم میرم بنگاه.
و چقدر کمک کرده بنگاه اشنا شدن با انسانهای مختلف و مخصوصا ثروتمند که برای معامله ماشینهای میلیاردی میان و من یاد حرف استاد میفتم که عزت نفستو نشون بده،محکم حرف بزن،نزار احساس کمبود کنی ،ارتباط برقرار کن،و چقدر لذت بخشه این فضای جدید با باورهای عالیییییی.
و این لطف خداونده که از این ناخواسته نه گله و شکایت کردم که نت چرا قطع شده تازه استقبال هم کردم که تو این شرایط چیکار میتونم کنم،چون علاقه داشتم به بحث بنگاه فضای خوبی ایجاد شد و چقدر لذت بخشه برخورد با انسانهای ثروتمند و دیدن باورها و ایده ها و افکار ثروت آفرینی که دارن.
واقعا ممنونم استاد عزیز بخاطر محصول عزت نفس و حضور شما توی زندگی من.
من سالها در گیر وحشتناک مواد مخدر بودم و این تجربه منه که تو اون شرایط مصرف مواد کل دنیا، جامعه و خانواده و همه و همه رو مقصر میدونستم الا خودم.
حتی اففانستان چرا مواد تولید میکنه..؟چرا 🤣🤣🤣🤣🤣عامل بدبختی من افغانستانه
ولی هیچ وقت اتفاق خوبی نمیفتاد.
تا اینکه خودم خواستم و تصمیم به قطع مصرف و تغییر زندگی دادم.
زمانی که مصرف میکردم کل دنیا جمع میشد نمیتونست کمک کنه من پاک بشم چون خودم نمیخواستم.
و الان که پاکم شکر خدا،کل دنیا تصمیم بگیره که من مصرف کنم بازم نمیتونن کاری کنن چون من نمیخوام دیگه مصرف کنم.
جامعه، خانواده اطرافیان من هیچ تغییری نکردن، ولی به محض اینکه من تصمیم گرفتم و اقدام کردم همه چیز تغییر کرد.
وقتی به اون زمان فکر میکنم با خودم میگم از اون شرایط هیچ وقت بدتر و غیر ممکن تر نمیشه زندگی من، وقتی اونجا تونستم به لطف خداوند.
خیلی احمقانه س که الان شرایط خودمو تو هر زمینه گره بزنم به شرایط جامعه.
شرایط جامعه هیچوقت باب دل من نیست.
هیچ وقت هم نمیتونم ۸۵ میلیون رو باب دل خودم تغییر بدم..!
خب تمرکز میکنم روی خودم روی تواناییهام و روی رشد شخصی خودم روی عزت نفسم،کنترل ذهنم و خودم زندگی خودمو تغییر میدم.
تو همین جامعه خیلیا آروم هستن
تو همین جامعه خیلیا درآمد عالیییی دارن
تو همین جامعه خیلیاااا لذت میبرن
تو همین جامعه خیلیااا هدفمند زندگی میکنن
تو همین جامعه خیلیا خوشحال شاد و خوشبخت هستن.
و تو همین جامعه خیلیا بر عکس گله مند و شاکی
به راحتی از همین بررسی میشه فهمید به جامعه ربطی نداره، خوشحالی شادی،آرامش و درآمد من.
یادمه استاد جان توی یک فایل کنترل ذهن گفتین یکی از دوستان یا آشناتون بهتون گفته ،شما که اینقدر زندگیت خوب شده یه کاری هم برای ما انجام بده..!
دست مارو هم بگیر.
و چقدر عالیییی گفتین که اون بنده خدا قبلا اروپا هم اومده ولی نتونسته و برگشته.
خوووب نگاه کنیم اطراف خودمون هزاران مثال میشه پیدا کرد که شرایطو من خلق میکنم.
اگه من افکارم منفی و نامحدود باشه بهشت هم برای من جهنمه.
و اگه با اگاهی زندگی کنم و بپذیرم که آرامش و شادی و ثروت و همه چیز درون خود منه دیگه دنبال تغییر بهبود وضعیت خودم و باورهام هستم نه چیز دیگه.
الهی صد هزار مرتبه شکرت نت وصل شد تونستم این فایلو ببینم و کامنت بزارم
الهی شکر برای ناخواسته های زندگی م که یه قسمت دیگه از وجودم باید رشد کنه
الهی شکرت برای این سایت و شما استاد عزیزم و خانم شایسته
الهیییی شکر برای بچهای بی نظیر سایت
الهیییی شکر برای حضور خداوند مهربان تو زندگی ام
الهی شکر برای دوره بینظیر عزت نفس
الهی شکر برای لیاقت شکرگزاری
خدایا ممنونتم
باسلام خدمت استاد و مهربانوی گرامی
و
تمام دوستان سایت
بعد از شنیدن این فایل دعای بچه های معتادان گمنام(دعای آرامش) تو ذهنم تداعی شد:
خداوندا آرامشی عطا فرما تا بپذیرم هر آنچه نمیتوانم تغییر دهم و شهامتی که تغییر دهم هر آنچه را میتوانم و دانشی که تفاوت این دو را بدانم .
ومن برای خودم ارزو میکنم که با کمک این آگاهی ها یاد بگیرم دهان باز نکنم که این سخت ترین کار دنیاست.
استاد عزیز
آرزومند بهترینها براتون هستم خدا را به خاطر اینکه من رو لایق دونست تا کسی مثل شما سر راهم قرار گرفت بسیار سپاسگزارم و دست شما و خانم شایسته رو صمیمانه میفشارم .
از تجربه این روزها باید بگم پیگیری اخبار تظاهرات و فالو کردن اخبار هنرمندا و ورزشکارا در مورد این اتفاقات
حتی به صورت تیتر وار باعث دور شدنم از حال خوب و تصویر سازیای مکررم و حتی عبارات تاکیدیم شد.
به نظر نمیاد انقدر موثر باشه ولی هست
از دیروز صبح متعهد شدم که حتی ی نظر کوچک ویک خبر هم نخونم . و خدا روشکر حالم از روزای قبل بهتره. اینکه شما میگید به محض کنترل نتایج رخ نشون میدن حقیقت محضه.
طلب خیر برای همه