دستور العمل «خانه تکانی ذهن، گام به گام» - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)

به نام خدای عاشق و هدایتگرم

خدایا چطور ازت تشکر کنم برای هدایتم به این مسیر الهی به مسیر شناخت قوانین ثابتت به مسیر رشد و پیشرفت و رسیدن به کمال، مسیر یادگیری چگونگی خلق زندگیم به دستان خودم

چند وقته خداوند به طریق های مختلف داره هدایتم میکنه که از پایه از اساس خودم و زندگیم رو تغییر بدم آخه من ازش هدایت خواستم آخه بلد نیستم بهش گفتم از کجا شروع کنم چه قدمی بردارم چه باوری رو چه مسئله ای رو در وجودم حل کنم و روش کار کنم که با حل اون مسئله کلی مسائل دیگه تو زندگیم حل بشه

اولش فکر میکردم باید از باورهای مالی شروع کنم فکر میکردم اگر پول و ثروت بیاد تو زندگیم حالم خوب میشه کلی از مسائلم حل میشه البته که همینطور هم هست…

اما خداوند به زیبایی هرچه تمام تر هدایتم کرد به یک مسئله مهمتر اونم داشتن آرامشه بهم گفت اگر میخوای کلی از مسائل زندگیت حل بشه اگر میخوای پول و ثروت خودش بیاد تو زندگیت اگر میخوای اتفاقات قشنگ بیاد تو زندگیت باید آرام باشی

بازم نمیدونستم چطوری باید آرام باشم چیکار باید بکنم بازم ازش هدایت خواستم و عشق من باز هم هدایتم کرد و بهم گفت اگر با خودت به صلح برسی اگر حالت با خودت خوب باشه آرام میشی با تمام جهانت با آرامش برخورد میکنی

گفت که مهمترین قدم برای به صلح رسیدن با خودت برگردوندن عزت نفس و احساس لیاقتت هست که فراموشش کردی و خیلی کمرنگ شده تو وجودت…

منو میگی بازم گیج و گنگ فقط هدایت میخواستم که خب باید چیکار کنم

بازم اون هدایتگر و عاشق واقعی هدایتم کرد بهم گفت بنشین تمام ویژگی ها و خصوصیات مثبتت رو بنویس و صبح و شب با خودت مرور کن

اومدم بنویسم دیدم چقدر سختمه چقدر داره به مغزم فشار میاد انگاری هیچ نکته مثبتی تو وجودم نیست که بنویسم خلاصه که به زور چند تا دونه نوشتم و دفتر رو رها کردم

خدای من عشق من دید که نه اینطوری نمیشه بهم گفت برو تو قسمت عقل کل سایت و باورهای احساس لیاقت رو سرچ کن. منم گفتم چشم و برو که بریم…

در نتیجه ی سرچم اولین جمله ای که به چشمم خورد این بود: منبع باورهای احساس لیاقت

گفتم خود خودشه، خوندم و خوندم و همینطوری لبخند میزدم و حتی با بعضیاشون اشک میریختم و قلبم تاییدشون میکرد و این یعنی زدی به هدف

آره مریم تو خیلی ارزشمندی اینا حقایق توعه…

اون جمله هایی که قلبم تایید میکرد رو کپی کردم تو نت گوشیم و امروز دوباره مرورشون کردم

و اما نگم از آگاهی هایی که امروز صبح هنگام نوشتن شکرگزاری صبح خدای عزیزم بهم الهام کرد و حقایقی که درباره ارزشمندی و احساس لیاقت بارها شنیده بودم و خونده بودم رو طوری برام بیان کرد که انگار اولین باره دارم این حرفارو میشنوم و این خبر خیلی خوبیه

داره از بالا رفتن فرکانس و مدارم خبر میده و من زیانم قاصره از حد شکرگذاری که لایق خدای منه

لایق خدایی که یک لحضه هم منو تنها نمیذاره حتی روزایی که من کوتاهی میکنم و سراغش نمیرم و باهاش حرف نمیزنم

خدای من تو چقدر مهربانی چقدر بخشنده ای و چقدر عاشقمی و همین عشق برای اثبات لیاقتم کافیه…

و هدایت شدم به خانه تکانی ذهن گام به گام

من عاشق پیشرفت گام به گام هستم. قلبم تایید کرد که شروع کنم به گوش دادن فایل های لایو و دل بسپرم به هدایت و گام به گام حرکت کنم

خدایا هرچی خیره در دنیا و آخرت روزی استاد عزیزم و عزیز دلشون کن که شدن دستی از دستان تو برای هموار کردن مسیر رشدمون…

آخیششش ابن کامنت چقدر چسبید اخه همیشه دلم میخواد هدایت هایی که دریافت میکنم و روند رشدم رو جایی ثبت کنم که با تاریخ و ساعت دقیق برای همیشه باشه تا هروقت خواستم مرورشون کنم و کیف کنم… الهی شکرت

بریم که پر قدرت شروع کنیم…