دستور العمل «خانه تکانی ذهن، گام به گام» - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی دستور العمل «خانه تکانی ذهن، گام به گام»
    23MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

361 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 2130 روز

    سلام خانم شایسته نازنین، سلام عزیزدل استاد عزیزم

    خانم شایسته جان چقدر شما خوووب و مهربونید… چقدر آرامش بخشه صدای زیباتون… چقدر به موقع هست تمام فایل های که روی سایت میذارید…

    این همزمانی ها چقدر دل آدم رو آروم میکنه، چقدر ایمان آدمو قوی تر می‌کنه… منم خالصانه از ته قلبم از تلاش های بی وقفه و انتقال سخاوتمندانه هدایت هاتون سپاسگزاری میکنم…

    درخواست من این روزها از خدا آرامش و ایمان بود و هست…

    درخواستم مهاجرت آسان هست…

    درخواستم تعهد و عمل به آگاهی هاست…

    درخواستم شنیدن و درک هدایت های خدا و تسلیم بودن در برابر پروردگارم هست

    و خدا چقدر سریع الاجابه…

    سپاسگزارم و دستان پر مهرت رو می‌بوسم زیباترین و شایسته ترین مریم دنیا

    عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    رضا گفته:
    مدت عضویت: 1281 روز

    درود بر استاد عزیز و خانم شایسته

    خیلی خوشحالم با این همراهی یکماهه

    من زمانی که وارد سایت شدم با چرخیدن تو سایت و خوندن کامنت دوستان هدایت شدم به روزشمار تحول زندگی و دریافت اگاهی ها و تمرکزی نوشتن مطالب روز ۴۵ نتایج من شروع شد و الان با تغییر شخصیت و کلی کار کردن با مطالب دوره ها و فایلهای دانلودی قطعاً طی این ٣٠ روز نتایج عالی و اگاهی های بینظیر بدست میارم . اولین بار میشه طی این حدود ٩٠٠ روز من از اول یک دوره یا چالشی رو همراه با سایت شروع میکنم و هر روز منتظر دریافت اگاهی های جدید هستم. این برنامه رو باید مثل یک دوره نگاه کنیم یک دوره یکماهه که باید با تعهد به ان توجه کنیم هزینه این دوره زمانی هستش که باید در طی روز برای خودمون ایجاد کنید و متعهدانه به فایلها گوش بدیم .

    قطعاً با تعهد درست و ایمان قوی و ایجاد باورهای مثبت در طی این یکماه نتایج عالیی از دوستان در کامنتها میخونیم و پایان این یکماه تعداد زیادی از همراهان تغییرات عالیی رو در خودمون ایجاد میکنیم.

    با هیجان و انگیزه فراوان این مسیر زیبا رو شروع میکنم و لذت میبرم از مسیر الهی.

    شاد و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    اصغر و پرسیلا گفته:
    مدت عضویت: 1603 روز

    به نام خداوند جان و خرد

    کزین برتر اندیشه برنگذرد

    خداوند نام و خداوند جای

    خداوند روزی ده رهنمای

    خداوند کیوان و گردان سپهر

    فروزنده ماه و ناهید و مهر

    ز نام و نشان و گمان برترست

    نگارندهٔ بر شده پیکرست

    سلام وصدسلام وهزاران درودبراستادعباسمنش عزیز، استادشایسته نازنین ،همه عوامل گل سایت عباسمنش وهمه دوستان گلم ،همراهان خانواده الهی وصمیمی عباسمنش

    خدایابی نهایت شکرت که دوستم داشتی ومنوبه این مسیرالهی وزیبا هدایت کردی وبیش از4سال است که عضو این خانواده الهی هستم

    خدایاشکرت که افتخار شاگردی استادعباسمنش رونصیبم کردی

    خدایاشکرت که استادعباسمنش همراهی دارد به نام مریم شایسته که ماشالله برای خودشون استاد شدند

    خدایاشکرت برای این همکلاسی های بی نظیرم که درکناربودنشان باعث افتخار و مایه مباهات است

    خدایاشکرت برای همه چیز

    تشکران فراوان ازاستادعباسمنش وعوامل فنی سایت واستادشایسته برای فراهم کردن این بستر

    اماشروع پروژه بی نظیر

    ” خانه تکانی ذهن”

    ازانجایکه کلیدخوردن این پروژه همزمان شده باشروع مهرماه واغازسال تحصیلی جدید

    اغاز دوران مدرسه ودانشگاه درذهنم تداعی شد

    خدای من چه تقارن و همزمانی فوق العاده ای تبریک فراوان به خانم شایسته نازنین به این حسن انتخابشون

    درآستانه سال تحصیلی جدید دانش آموختگان خانواده عباسمنش دوره بی نظیر

    ” خانه تکانی ذهن”

    رواغازخواهند کرد ومن به شخصه این همزمانی روبه فال نیک میگیرم

    مگرنه اینکه

    روز اول مهر ماه یکی از روزهای خاطره انگیز برایمان بوده زمانی که دانش آموزبودیم و به ویژه کلاس اولی بودیم زیرا تجربه ای جدید در زندگی به دست اوردیم

    ماه مهر یعنی

    خانه تکانی و زدودن گرد و غبار جهل و جهالت

    شروع مدرسه و کتاب نظم و انضباط

    سرآغاز بهار مهربانی و دوستی

    آغاز زنگ دانایی، اگاهی ،فراگیری بر پیشه وران کسوت خرد

    بر تمامی شمادانش آموزان ودانش اموختگان خانواده عباسمنش تهنیت باد

    مهر، ماه مهربانی مهتاب است؛ ماه میزبانی نیمکت های‌ عاشق درس و اگاهی، ماه شکوفایی نیلوفران در دعای نم نم باران های‌ عاشقانه پاییز مهر ماه اگاهی است

    عزیزان شور سرمستی دانایی وآگاهی و توانایی گوارای وجودتان باد .

    خدایا کمکم کن:

    تاپروژه «خانه تکانی ذهن گام به گام»که فرصتی است برای:

    ایجاد عادت هاوباورهای قدرتمندکننده درذهنم

    هدفمند زندگی کردن

    نظارت وکنترل بر ورودی های ذهنم

    تمرکز وکانون توجه ام فقط فقط برروی خواسته هام نعمت هایم وزیبایی ها

     همکاری با قلبم که جایگاه خداوند است

    تا با امیدها و امکان پذیری های قلبم همکاری کنم تاآسان شوم برای آسانی ها

    خدایاکمکم کن تا متعهدباشم این دوره بی نظیر راباتمرکز بالا ووقت گذاشتن ازگام اول تاگام پایانی به سرانجام رسانم و درپایان دوره یکی ازدانش آموزان ممتاز این دوره باشم

    تاگوشه ای ازالطاف بی کرانت راجبران کرده باشم ونزداساتیدنازنینم روسفیدباشم

    استادعباسمنش استاد شایسته تشکروسپاسگزاری ازشماعزیزان درقالب واژه ها وجملات نمی گنجه

    تنها میتوانم ازخدواند درخواست کنیم که سالیان سال سایه تان برسرمان مستدام باشد وسالیان سال سایت توحیدی عباسمنش برقرار

    “امین یارب العالمین”

    خدانگهدارمان باد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2947 روز

    به نام خداوند عزیز و مهربان

    سلام به دو استاد عزیزم و دوستان عزیزم

    بمعنای درست این جمله که خدای دانا و شنوا

    من خودم مدتی هست درگیر یه مساله هستم بعضی اوقات واقعا نجواهایی در گوشم زمزمه میشه که بهم میگه غیرممکنه درست بشه و من اخیرا خیلی احساس نیاز به آرامش قلبی و پیام الهی بودم که امروز دیدم خدای من انگار این فایل و این پروژه مختص من ساخته شده

    و همچنین من بارها از نتایج و اجابت کردن های خداوند که خیلی ساده و معجزه آسا از برخورد و هدایت شدن از این نوع مساله که دارم به نتایج رسیدم اونم خیلی راحت و خود به خود رخ داده برام‌که اگر میخواستم با زور انجامشون بدم که باید خیلی سختی میکشیدم تا درست بشه من مینشستم یسری باورهارو درموردش توی ذهنم میساختم که خیلی زود خودش درست میشد

    و حالا میخوام برا خواسته هام از همین باورم استفاده کنم مثلا برای کسب ثروت،موفقیت حرفه کاریم،و در هرچیز دیگه ای که باورهای ضعیف دارم میخوام استفاده کنم و با خودم میگم چطور برا این کار اینقدر سریع و ساده جواب میده قدرت ذهن من پس من میتونم از الگوبرداری همین مساله خودم استفاده کنم برا بقیه خواسته هام چونکه من دارم عظمت و قدرت ذهنمو در ساخت کانون توجهم میبینم پس من بیش از حد تصور توانا و قدرتمندم

    واقعا بابت اینهمه زحمات و زمانی که با عشق میذارید برا این پروژه ها و این آگاهی ها که برا هرکدوممون زندگیساز و سرنوشت سازه

    خدا قوت به همگی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    زهرا و صدیقه گفته:
    مدت عضویت: 2037 روز

    به نام خداوند یکتا

    وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ

    و کسانی که هدایت‌پذیر باشند بر هدایت آنها می‌افزاید و خویشتن ‌داریشان را به ایشان می‌بخشد.محمد.آیه 17

    خدایا بی نهایت بابت امروز و این لحظه زیبا و این هدایت و نتایج عالی که برامون به همراه داره سپاسگزارتم.

    از استاد شایسته عزیز و مهربان و استاد عباسمنش عزیز بابت این فایل و تمام فایلها و تلاشهاشون برای اگاه تر شدنمون سپاسگزارم.

    وقتی گفتین که از خداوند وارد شدن به یک مدار بالاتر و هموارتر شدن مسیرتون رو خواستین و به این به روز رسانی و تحولش هدایت شدین این دقیقا خواسته ای بود که من به تازگی خیلی زیاد از خدا داشتم.

    چند وقت پیش در قسمت نشانه های سایت به یک لایو که شمارش رو خاطرم نیست هدایت شدم.لایو مربوط به 20 ابان 1401.چقدر اون فایل برای من اگاهی داشت .ازش خلاصه نویسی کردم و هر روز دارم مرورش میکنم و از همون لحظات اول به اندازه عملم تاثیراتش شروع شده و تکاملی داره همینطوزی رخ میده.چند روز پیش سفر کوتاهی داشتم.از شب قبل گوشیم رو شارژ کردم و ذوق داشتم که تو مسیر خودمم و خودم و کاملا تمرکز میزارم رو گوش دادن فایلها و اگاهیهای ناب جلسات قدم یک.به محض حرکت هندزفری گذاشتم که فایلها رو گوش بدم دیدم فقط موزیک های بی صدا رو که اهنگ های تجسمی سایت هستند تو گوشیم پخش میکنه و فایلهای گفتاری که اونها هم همش فایلهای استاد عزیز هستند و شکر گزاری راندابرن رو پخش نمیکنه.خیلی عجیب بود چون شب قبلش این مساله نبود .وقتی رسیدم سریع گوشیم رو بردم یه جا ببینن.اقای محترم تعمیر کار موبایل با یه هندزفری نو تست کردن دیدن که همین شکلی بود وقتی هندزفری رو در میاوردن خیلی عالی فایلها پخش میشد.اون اقا به محض اینکه صدای استاد عزیز رو شنیدن گفتن این اقای عباسمنش کیه؟خیلی عجیبه خیلی مورد مثل شما بهم میخوره اون لحظه فقط خوشحال شدم گفتم خدا رو شکر تو دلم گفتم این نشون میره استاد عزیز چقدر دارن عالی عمل میکنن که شاگرداشون بیشتر و بیشتر میشه و چقدر موفقن .اون اقا پرسید ایشون کین خیلی برام جالب شده و کنجکاو شدم ببینم ایشون کین که این همه طرفدار دارن.گفتم تشریف ببرید سایتشون متوجه میشید .ادرس سایت رو هم بهشون گفتم.با یه لبخند و یه حالت شاد گفتن پس معجزه قراره با ایشون رخ بده اره؟گفتم نه معجزه با خودتون رخ میده و دیگه ادامه ندادم .بعدش چقدر خودم رو بیشتر دوست داشتم انگار با یک زهرای دیگه رو به رو بودم گفتم آفرین زهرا چقدر عالی عمل کردی چقدر تحسین کردم خودم رو که نخواستم کلی توضیح بدم و راجب قوانین حرف بزنم و بخوام دیگران رو تغییر بدم.به خودم گفتم این آقا اگر خودشون بخوان قطعا این نشانه ها رو دنبال میکنن چه نیازی هست بشینم دیگران رو توجیه به حقانیت مسیر استاد عزیز کنم.جالبه که چند تا مغازه اونور تر گوشیم رو نشون دادم و تست کردند مساله حل شده بود و حتی این مساله باعث شد تعمیر کار بعدی که گوشیم رو دیدن متوجه بشن باتری گوشیم باد کرده و گفتن عه این گارانتی داره و بدون پرداخت هیچ هزینه ای باطری گوشیم رو تعویض کردند و حتی گفتن این کار ما نبوده و در اصل جایی که باتری رو که سال گذشته خریده بودم همونجا باید تعویض میکردین اما ما همکارمون داشتن و براتون انجام دادیم اشک تو چشمام جمع شده بود که بابا اینها چینش خداست که از یه تضاد کلی برکت میاره.شاید اون اقای محترم که بار اول گوشیم رو برسی کردند و کنجکاو به شناخت استاد بودن الان عضو سایت شده بودن و در مسیر خوشبختی و معجزه قرار بگیرن خدا میدونه.اما خیلی خوشحالم که با یک زهرای دیگه سفر بودم.وقتی برگشتم برادرم خونمون مهمان بودند.روز قبل خواهرم یه وام میخواست که رو پول خودش بزاره و ماشین بگیره با هم بیرون بودیم یهو ازش ضامن خواستن که از اعضای خانوادش باشه.نمیدونم یه لحظه انگار متوجه داستان نشدم کامل و امضا زدم بعدش که فهمیدم من ضامن ایشون شدم دیگه ظاهرا دیر شده بود اما به خواهرم با نرمی گفتم من ضامن نمیشم گفتم اونجا متوجه نشدم داستان چی بود وگرنه همون لحظه باید میگفتم.خواهرم ازم دلخور نشد و گفت مساله ای نیست فردا میرم لغوش میکنم و قرار شد پدرم ضامنشون بشن.فرداش من رفتم همدان و دعا کردم ضمانت من لغو بشه و کار خواهرم به شکل عالی انجام بشه.حالا غروب که برمیگشتم خانوادم گفتن برادرم با همون خواهرم بیرون هستن داری میای اگه خواستی باهاشون برگرد چقدر ذهنم نجوا میکرد که الان ابروت رفته و برادرم رفته ضامن خواهرم شده و اونها الان ازم ناراحتن و اگر تماس بگیرم که بیان دنبالم اونها ممکنه بگن این که ضامن نشد پر رویی هم میکنه. همون لحظه گفتم اره من پر رو هستم و اتفاقا تماس میگیرم که بیان دنبالم چون نمیخوام با قید و شرط نعمت ها و اسونی ها رو دریافت کنم.وقتی تماس گرفتم برادرم کلی خوشگل باهام صحبت کرد و گفت حتما میایم دنبالت وقتی اومدن دنبالم دیدم خواهرم یه جعبه شیرینی دستشه و همه خوشحالن خواهرم میخواست اون وام رو بگیره که یه ماشین کار کرده اما با کیفیت بگیره اونم چند روز دیگه ولی خدا انقدر بزرگه که خواهرم اشک میریخت میگفت معحزه شده واسش و پول از جایی که فکرشم نمیکرده فراهم شده و یا ماشین صفر از یه جای دیگه از نمایشگاه و نقد خرید و جالبه اینکه بهش گفته بودن که دیروز خود به خود ضمانت من برای وامشون لغو شده.انقدر عظمت خدا قشنگه که از خوشحالی زبونم بند اومده بود اون روز کلا پر از معجزه بود برام.

    فهمیدم من بی قید و شرط ارزشمندم اونم زیاد. انقدر که خدا خودش ضمانتم رو لغو کرده بود همون روز قبل.نکته دیگه اینکه من مدتیه خیلی دارم سعی میکنم به اگاهیهام رو بحث روابط عمل کنم.متوجه شدم یه افرادی رو خیلی ریشه ای باید تمرکزم رو بزارم رو نکات مثبتشون یکیشون یکی از اقواممون بود که همیشه من از این فرد فراری بودم همیشه یه سری چرندیات رو تکرار میکرد که درسی که تو خوندی و رشتت کار نداره این سالهایی که خونه پشت میزم داشتم خودم رو ارتقا میدادم و در جمع هاشون حاضر نمیشدم یه سرک تو اتاقم میکشید و میگفت داری آب در هاونگ میکوبی و میگفت دخترم الافی خوب نیست بلاتکلیفی خوب نیست برو از اینجا برو تهران که کار کنی.اوایل میگفتم نه من کار دارم و سعی در توجیهشون میکردم که البته هیچ درکی هم نداشتند اما این چند سال اخیر کلا سکوت میکردم و تو دلم به خودم امید میدادم .البته تو وجود من همیشه یه نفرت ازشون بود با اینکه فهمیده بودم باید روی این نفرت هم کار کنم و نکات مثبتشون رو نوشته بودم و هر روز داشتم این نکات رو مرور میکردم و یه ذره احساسم بهشون تغییر کرده بود اما به خاطر اینکه چند ماه پیش تلفن خونمون رو جواب دادم و ایشون همون چرندیات رو تکرار کرده بود حتی دیگه تلفن ایشون رو هم جواب نمیدادم.اون نفرته باعث میشد هر جوری واکنش جهان رو دریافت کنم. نمیشه از جواب های جهان به فرکانسهامون فرار کرد . خودش رو نمیدیدم تلفنی میگفت.تا اینکه چند روز پیش بعد از مدتها اومدن خونمون . اولش از خداوند شاکی شدم که چرا این باز اومده مگه من هر روز نکات مثبتش رو نمیگم.اما همش چند لحظه بود و سریع متوجه شدم که من هر روز وقتی نکات مثبتش رو میگفتم و احساسم یه ذره بهش خوب میشد دعا میکردم خدایا تا وقتی تو این خونه ام دیگه نبینمشون.همین شرکم هست دیگه ایشون چه قدرتی دارند اخه.من بهشون قدرت میدادم.و همین باعث شده بود بیان سعی کردم نگاهم رو خوب کنم به این داستان .ایشون که همیشه تو همون سلام علیک تیراشو پرتاب میکرد و کلا هم همه رو میرنجونه تو برخورد با من فقط قربون صدقه میرفت و دهانش برای بی احترامی به من قفل شده بود .چقدر خوشحال بودم.به خودم گفتم بهتره رو خودم و کارام و کار کردن رو خودم تمرکز کنم خودم رو از محیط خونه دور کردم از فرکانس مهمانداری دور شدم .از خواهرم اجازه گرفتم رفتم طبقه بالا اتاق ایشون صدای حرف زدناشون با خانوادم و تیرایی که به اعضای خانوادم پرتاب میکرد میومد و ذهن من شروع کرد به قضاوت کردن و درست همون لحظه رفتم پایین برای کاری اومد و باز اون حرفها رو به شکل بدتری تکرار کرد این بار توضیحی ندادم و در پاسخش گفتم شما محبت داری ممنون از اینکه به فکر من هستین .اما وقتی رفت نجواها شروع شدن.فقط میدونستم به یه جای ساکت نیاز دارم و یه خلوت با خودم و خدای خودم.یه زیر انداز برداشتم رفتم تو حیاط زیر نور ماه کامل نماز خوندم خیلی خیلی خیلی ارام شدم و بعدش گفتم زهرا هیچ کاری نکن امشب رو زودتر بخواب.نیمه های شب صدای خواهرم رو مشنیدم که یه حرفهای رو بهم میگعت و میگفت رییس کل اینا رو گفته بهت بگم. (ایشون هم داره رو خودش با استاد دیگه ای کار میکنه و تقریبا اهداف مشترکی داریم.)خیلی واضح حرفهای زیبایی رو بهم گفت که انگار بیدار بودم و تو بیداری بود انقدر واضح بود وقتی از خواب پریدم سریع رفتم اتاق خواهرم همه خواب بودن خواهرم بیدار بود گفتم تو الان بالا سر من بودی و اون حرفها رو بهش گفتم هر دومون خیلی خیلی خیلی خوشحال شدیم .خدا خیلی مژده ها رو تو خواب از زبون خواهرم بهم گفت.انقدر حالم دگرگون شد و انقدر احساسم عالی بود که دیگه برام مهم نبود این چیزی بگه نگه احساسم رو بهشون خوب کردم و قدرت رو کامل دادم به خدا و تسلیم شدم. جالبه که رفتار ایشون در مورد من به شکل عجیبی تغییر کرد و همش محبت شده بود.وقتی رفتن همه اعضای خانوادم از ایشون دلخور بودن اما من دلخور نیستم و اون تنفره از بین رفت.بعدش نشستم فکر کردم این ادم همه فامیل ازش فرارین و همه به خاطر کلام زهر الودش ازش بیزارن و همه رو میرنجونه الا همسرشون رو و همه جا فقط از خانمش تعریف میکنه حتی مبالغه آمیز. وقتی خوب فکر کردم همسر همین شخص یک خانم خیلی ارومه که با خودش و جهان در صلحه اهل غیبت نیست. میتونم بگم شاید قوانین رو نمیدونه اما نا آگاهانه داره عالی عمل میکنه.با اینکه این دو نفر شخصیت کاملا متفاوتی دارن اما با هم کلی خوشبختن.خوب که فکر کردم خانمشون هیچوفت از ایشون حتی یک کلام بدگویی نمیکنه. و اتفاقا با احترام و عشق و محبت با ایشون رفتار میکنه.و تمرکزشون رو خوبیهای همسرشون هست به خاطر همین فقط داره از ایشون خیر و خوشبختی و عزت و حرفهای زیبا و رفتار زیبا و زندگی اروم در یافت میکنه چقدر این آمدن اونها که یه تضاد میدیدمش اولش برام سوال بو اما چقدر فراوان خیر و برکت توش داشت .ایمام دارم این پروژه یک ماهه مرتبط هست به چیزی که دارم روش کار میکنم.امروز بعد از گوش دادن توضیحات خانم شایسته عزیز گفتم یه دفترچه بگیرم مخصوص این خونه تکونی زیبا و همون لحظه از خواهرم یک دفتر چه زیبا هدیه گرفتم درحالی دفترچه میخواستم برای نت برداریها و این خودش اولین پیامد زیبای اولین گام من بود.2 ساعت رو به خودم اختصاص دادم و از گام اول 5 صفحه نت برداری کردم .بعد از اتمام فایل با خودم خلوت کردم که کجا ها به این اگاهی ها عمل کردم و نتیجه ها معجزه کردن و کجا ها دارم شرک میورزم .خیییلی عالی بود .خدا رو بی نهایت سپاسگزارم.و خیلی خوشحالم و احساسم خوبه.استاد شایسته مهربان و استاد عباسمنش عزیز ازتون سپاسگزاریم بابت این که تجربه خودتون رو صادقانه و این چنین زیبا باهامون به اشتراک گذاشتین. خدایا عااشقتم بابت این هدایت حق و زیبا و این مسیر سرارسر نور

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    فاطی احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2438 روز

    بنام خدایم زیبایم مهربانم هدایتگرم

    حالا وقتشه من خداوندم رو اجابت کنم

    این جمله بغص منو شکوند

    از صبح فک کنم ده بار فایلو گوش دادم

    و عطش م بیشتر شد

    خدای من زبانم قاصره از شکرگزاری ت

    تو 7 ساعت اجابت کردی و این مسیر هموار معجزه رو برام فرستادی

    هزاران هزار هزار هزار بار شکرت

    بینهایت سپاسگزارم از خانم شایسته عزیز

    از وقتی بروز رسانی ها رو شروع کردید و دسته بندی کردید منو برا آسانی ها آسان کردید و مسیرم هموار شد

    تا به این خانه تکانی هدایت بشم

    استاد و شما از دستان زیبای خداوندم هستید

    بینهایت سپاسگزارم برا وجودتون

    احساسی ک تجربه کردید رو حس میکنم

    من این دو ماه انگار دارم همچی رو از نو می‌شنوم

    و با شوق و شعف میخوام به مدار بالاتر و تجربه ی عمیق شما برسم

    خدایا شکرت عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مریم حقیقت گفته:
    مدت عضویت: 1707 روز

    سلام به بانوی مهربان

    من هم تو پروژه هستم

    دقیقا نیاز دارم

    من توی این لحظه اولین قدم رو بر میدارم

    و رها میکنم

    و خودخواهانه روزی دو ساعت براش خالی میکنم

    وارد جهان خالی رو میخواهم

    آگاهی مسیر رو میخواهم‌

    تمرکز رو انجام می‌دهم و اصل رو پیدا میکنم در هر گام شلوغی کمتر میشه و اصلاح مسیر میکنم و نکته برداری میکنم و تکرار میکنم و مینویسم و صدای قلبم بیشتر میشه

    و به رب متصل میشیم

    و رفتار و عملکردم تغییر خواهد کرد و به صلح میرسم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    مرضيه ابراهيمي گفته:
    مدت عضویت: 2292 روز

    به نام خدای مهربانم که هر آنچه دارم از آن اوست

    سلام به همه

    خدارو شکر میکنم تووی زمانی که ذهنم اونقدر بهم ریخته بود که احساس میکردم سرنخ مسیرمو گم کردم و از خداوند ملتمسانه در خواست کردم که هدایتم کنه تا ذهنم رو خالی کنم از اون چیزی که نمیخوام و به جاش ذهنمو پر کنم از آرزوهام با احساس خوب

    استاد شایسته ی عزیزم از دیروز که بنر رو روی سایت دیدم «دستورالعمل،خانه تکانی ذهن گام به گام»اونقدر ذهنم شروع به مقاومت کرد که وقتی بهش فکر کردم چرا ذهنم داره اینقدر مقاومت میکنه بهش رسیدم که جواب ذهنم در این پروژه ست،گفتم باید تعهد بدم این پروژه رو مثه تمرین اهرم رنج و لذت هر روز تکرار کنم،خدایا شکرت

    خواب بودم،بیدار شدم،گفتم بزار کامنت های این بخش رو که حسابی داغ و تازه از تنوره اتصال به خداوند اومده رو بخونم،بعد فکر کردم اگه ذهنمو مثه کمدم تصور کنم که هر چندوقت یکباری چیزهای اضافه رو از تووش در میارم و دور میندازم یا میبخشم حالا باید چه چیزهایی رو از ذهنم دور بریزم،فکر کردم

    -اینکه من مسئول صددرصد زندگیم هستم نه پدرم و نه مادرم و نه دوستم و نه هیچکس دیگه پس من باید دور بندازم حساب کردن روی دیگران رو

    -اینکه نگران پرداخت اقساطم هستم رو باید نگرانی رو دور بندازم و بگم خدایی که تا الان اقساطمو براحتی از بی نهایت طریق پرداخت کرده بازم پرداخت میکنه چون من در مسیر درستم و دارم روی دوره روانشناسی ثروت یک کار میکنم

    -اینکه تمرکزم روی نکات منفی آدم هاست رو دور بندازم و به جای توجه و تمرکزم رو بزارم روی نکات مثبت آدم های اطرافم

    -آشغالی مثه وابستگی به دیگران رو دور بندازم

    -ترس از آینده رو دور بندازم و سعی کنم در لحظه زندگی کنم

    -استرس و نگرانی رو از خالی شدن حساب‌هام رو دور بندازم و بگم خدایی که تا الان بهم روزی رسونده بازم میرسونه

    -حس حسادت رو به دخترای اطرافم دور بندازم و به جاش حس تحسین رو جایگزین کنم

    -حس حسرت رو که دیگران دارن و من ندارم رو دور بندازم و سپاسگزار داشته هام باشم و تمرکزم رو بزارم روی خودم،روی کارم و روی باورهای خودم

    -جنگ روانی که با پدر و مادرم دارم رو دور بندازم

    خدای من اگه بتونم تووی این یک ماه اینهمه آشغال از ذهنم بندازم بیرون،چه انرژیه رو خالی میکنم برای ورود چیزهای جدید و خوب به ذهنم،به چه آرامشی میرسم،خدایا همینطور که بیدارم کردی و هدایتم کردی تا در این وقت سحرگاهی کامنت بنویسم،هدایتم کن تا تووی این یک ماه با پروژه خانه تکانی ذهن،ذهنم تمیز و دوباره بهش نظمی بدم تا به آرامش برسم،خدایا شکرت

    خدایی که از رگ گردن بهم نزدیک تری من تسلیمم من هیچی نمیدونم تو میدونی،نمیدونم قراره بعد از این پروژه یا در حین این پروژه چه اتفاقاتی قراره بیوفته فقط میدونم هر چی هست خیره،من راضی ام به رضای تو هدایتم کن

    خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

    مرا به راه راست هدایتم کن

    راه کسانی که به آنها نعمت داده ایی

    نه راه کسانی که بر آنها غضب کرده ایی

    و نه گمراهان

    خدایا شکرت

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    سایه گفته:
    مدت عضویت: 1539 روز

    به نام خدای نور و روشنایی

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

    سلام به توای مریم جان شایسته .استاد والامقامم .

    خانم پرقدرت سرزمینم

    خدارو شاکرم که در این زمانه با تو فرشته ی زمینی هم مدارم و میتونم از اگاهی های نابت بهره ببرم .

    از خدای خوبم سپاسگزارم که چنین بنده های سخاوتمندی رو در مسیر من قرار داد زمانی که ازش خواستم انسانهای خوب رو سرراهم قرار بده .

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    بعد از شنیدن این فایل ارزشمند با صدای گوش نواز و دل انگیز خانم شایسته ی عزیزدیدم از ادب به دور هست که کامنت نزارم و به صورت ویژه از شما تشکر نکنم .

    خانم شایسته عزیزم از شما سپاسگزارم که اینقدر شیوا و ساده برای ما توضیح دادید که چطور باید این مدت 30روز عمل کنیم و این عمل کردن چه نتایج فوق‌العاده ایی برامون در پیش داره ‌.

    خانم شایسته ،استاد عزیزم ی زمان بود که من خیلی از هرکسی الگو میگرفتم ،از پوشش از رفتار از نوع آرایش ،از چیدمان خانه و غیره اما بسیار جاهل بودم و گمراه .اما الان باافتخار میگم که تنها الگوی من شما هستید و امیدوارم که بتونم در این مسیر موفق باشم و بااراده .

    خانم شایسته عزیز از خداوندم خواستم که در این مسیر صدای شما رو بیشتر و بیشتر بشنوم . الهی آمین

    من سایه در روز 1403/7/1،اولین روز مهر ماه متعهد میشوم که این دوره خانه تکانی ذهن را خیلی جدی و مستمر هرروز به مدت دو ساعت انجام دهم .

    هرروز به دغدغه های ذهنیم بی توجه باشم و در عوض به آگاهی فایلهای لایو توجه کنم و اونها رو با خودم مرور کنم و عبارتهای تاکیدی آن را با خودم تکرار کنم .

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    باسپاس فراوان از شما استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    نسیم گفته:
    مدت عضویت: 1454 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم زیبای عزیزم که بحق بهترین همراه استادم هستی و بهترین الگو برای من .

    مریم جون نمیدونی چقدر خوشحال شدم از این دوره و پروژه جدید که خدا میدونه چقدر بهش نیاز داشتم .

    چند وقته تمرکز گذاشتم روی دوره ها و خودم رو متعهد کردم هر روز یک فایل عزت نفس ،یک فایل 12 قدم و یک فایل توحیدعملی یا هر فایلی که به وسیله خوندن کامنتها یا از هر راه دیگه هدایت میشم رو گوش کنم .

    اصلا یه جورایی دیگه گیج شده بودم که چه کاری باید انجام بدم تا موفق بشم و دوباره درهای رحمت الهی رو بیشتر روی خودم باز کنم.

    چقدر شنیدن صدات و توضیحاتت درباره این پروژه بهم آرامش داد .

    چند وقته انگار از دست خودم عصبیم همش فکر میکنم دیرم شده و فرصت کمی دارم میدونم که مسیر رو دارم کاملا درست میرم اما انگار یکی داره دنبالم میکنه و مدام ازم میپرسه خب چی شد ؟ نتیجه اینهمه تلاش و تمرکز وقت گذاشتنت کو ؟

    کم کم تیکه انداختنای اطرافیان داره شروع میشه ،هاااااا؟ پس چی شد ؟ کو دست آوردهات چرا استپ کرده ؟

    دقیقا میدونم دارم تکامل طی میکنم هی با خودم تکرار میکنم نسیم عجله نکن همینکه میدونی راحت درسته کافیه همه چیز رو به دست خدا بسپار و روزه سکوت بگیر عین حضرت مریم جواب هیچکس رو نده بزار نتیجه های آینده ت خودش بازگوی همه چیز هست و مطمئنم بهمن عظیمی از اتفاقات خوب و ثروت برای من در راهه و پاداش این صبر و اعتماد به خداوند متعال رو خواهم گرفت .

    مریم جونم بانوی توانمند و هنرمند و همه چی تموم بازم تشکر میکنم از این پروژه ای که با ما به اشتراک گذاشتی و متعهد میشم به انجام شنیدن و نکته برداری و هر آنچه که شما توصیه کردی به عمل و تمرین توی این یک ماه .

    جاداره اینجا تشکر کنم از فایلی که چندروز پیش درمورد تجسم روی سایت گذاشتی که تکمیل کننده جلسه تجسم خلاق از دوره فوق العاده 12 قدمه که چقدددر به موقع بود و من بارها گوش کردم و لذت بردم .

    خداوند شما دو استاد عزیز رو برای ما حفظ کنه و باز هم خدا رو شاکرم که منو با این سایت فوق العاده آشنا کرد و نقشه و مسیر راه رسیدن به بهشت رو به دستم داد .خدایا شکرت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: