اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با سلام و درود ، به نظرم در مورد خداوند و ایمانم به خدا باید تجدید نظری اساسی تو باورهام بدم و باورم به یک خدای ذهنی که از والدین و نسلهای قدیم دارم رو با خدای جدیدی که جهان رو بر اساس قوانین بنا کرده و با پاسخ دادن به فرکانس های ما ما رو به خواسته هامون می رسونه عوض کنم و برای ایجاد این باور جدید باید مطالعات ام رو در این زمینه بیشتر کنم و با فایل های استاد دارم این باورها رو می سازم، در زمینه سلامتی خدا رو شکر باورهام خیلی قویه و تا حدی که اطرافیانم رو هم اگر کسالتی داشته باشند می تونم با انرژی ذهنم سالم و سرحال کنم اما درزمینه باور به فراوانی و ثروت باز به دلیل باورهای غلط پیشینیان و ناخودآگاه خیلی ایراد دارم و باید روش خیلی کار کنم و در این زمینه نیز دوره های مختلفی از اساتید مختلف موفقیت رو گذروندم و دوره میکنم خصوصا فایل تئوری سطل استاد رو تقریبا هر روز گوش می دهم، برای برطرف کردن باور اینکه دوست داشتنی نیستم هم روی خودم کار می کنم و هر روز جملاتی محبت آمیز به خودم در برابر آینه می گم و این باور به دوست داشتنی نبودنم هم از تجربیات قبلی و رفتار غلط بزرگترهام در کودکی ناشی میشه،سپاس فراوان از همه
به نام خدای مهربانم سلام خدمت استاد عزیز و همسفران خانواده صمیمی ۱
واقعا احساس فوق العاده ای دارم که دارم نظر میگذارم نمیدونید وقتی شروع می کنم به نظر گذاشتن اصلا یه آدم دیگ ای میشم و دلم میخواد ساعت ها بنویسم ساعت ها مراقبه کنم ساعت ها راجب اتفاقات واقعا طبیعی که انقدر ساده داره ثروت وارد زندگیم میشه حرف بزنم
واقعا خوشحالم اینجام خوشحالم که الان تو این لحظه من اومدم داخل سایت استاد عزیزم
میتونم حداقل ۵۰۰ کامنت بخونم و نظرات شما عزیزان رو ببینم و لذت ببرم و به خودم بگم ببین همین دوستان عزیزت هم دقیقا مثل خودتن و دارن نتیجه میگیرن واقعا خداروشکر
خداروشکر از این همه فراوانی و آگاهی
استاد عزیزم شما کاملا درست میگی ما باید در هر لحظه به فکر ده سال بعد هم باشیم این موضوع فقط در کسب و کار نیست
میتونه در حوضه روابط عاطفی و دوستی گرفته تا …. باشه
واقعا باید فکر کرد که آیا من اون آدمی هستم که ده سال دیگه میخوام باشم آیا رابطه ای که من دارم اون چیزی هست که ده سال دیگم ازش راضی باشم؟
آیا ثانیه به ثانیه درحال پیشرفتم یا درحال پسترفت
واقعا خداروشکر میکنم از این آگاهی معرکه چرا که چشم و گوش من باز شد از این آگاهی که دوست عزیز به ندای درونت گوش کن به حرف دلت به هرچیزی که تورو شاد میکنه من صادقانه میگم هیچ چیز لذت بخش تر از خلق زندگی خودت نیست
و بقول استاد هزارمرتبه شکر بخاطر قانون بدون تغییر خداوند چقدر لذت بخشه زندگی
من صادقانه میگم خیلی سعی میکنم همهههه کامنت هارو بخونم و از احساس شما عزیزانم باخبر بشم که انقدر با احساس چیزی مینویسید
خیلی خوشحالم الان تو سایتم الان تو این قسمت نظر میزارم اگر جز اولی ها بودم شاید هیچوقت احساس معرکه ای که الان داشتم رو نداشتم خداروشکر بخاطر وجود شما و استاد عزیزم خیلی خیلی خیلی ازتون سپاس گذارم خیلی هاتون نویسنده معرکه ای هستید که با قلم خودتون ذهن منو به تخیل فرو میبرید و بازم ازتون سپاس گذارم بی نهایت عاشقتونم لطفا از دوستانی که این پیام رو میخونن خواهش میکنم تا میتونید کامنت بزارید
خیلی ها با حال خوب کامنت شما به ایده ها و فرکانس بالاتر میرن و ورودی مناسب دریافت میکنن شما میشید دستی از دستان خداوند پس عاشقتونم که برای من دستی از دستان خداوندید
سلام به همه دوستان هم فرکانسی عزیز واقعا لذت می برم که در این جمع فوق العاده در کنار شما هستم و از این آگاهی های ناب استفاده می کنم کامنتهای لایک شده این جلسه هم مطالعه کردم و خیلی از دوستان عزیز سپاسگزارم که آگاهیهاشون به اشتراک می گذراند به شخصه کامنتها خیلی به درک بهتر حرفهای استاد بهم کمک می کنه استاد واقعا ازت سپاسگذارم که انقدر عالی رو خودتون کار کردید و نپذرفتید در زمانی که الگویی مثل خودتون نبود به این آگاهی ها دست پیدا کردید.
حدود ۵ روز است که در روز پنجم توقف کرده ام و امروز احساس کردم وقتش تا به روز جدید برم برداشتهایی که طول این چند روز در دفتر نوشته ام را با شما به اشتراک میگذارم.
و چقدر چیدمان سفرنامه زیباست تو روز چهارم یاد گرفتم که روی هرچیزی تمرکز کنی چه + چه- باعث گسترش اون در زندگی ام می شود تورورز پنجم استاد می گه حالا بیا مشخص کن تو چه قسمتهایی و تو چه حوزه هایی داری فرکانس نادلخواه می فرستی تو کدوم قسمتها کد مخرب داری که نمی ذاره کار درست پیش بره(با کارکردن این فایل جلسه دوم کشف قوانین خیلی بهتر فهمیدم و بحث هایی که استاد مفصل در مورد ش داره توضیح میده) ببین وضعیت زندگیت چطوری و کجاها از اصل فاصله گرفته و وارد حاشیه شدی و بیا دوباره درست تنظیمش کن تا درست کار کنه و اگه درست کار نمی کنه به این معنی نیست که خب حالا چون واسه اکثراهم همینجوری و خراب این حالت طبیعیش دیگه نه حالت طبیعیش این که درست کار کنه اگه واسه اکثرا اینجوری کار می کنه چون واسه اکثر مردم تنظیمش به هم خورده و خب تنظیم کردنش بلد نیستند نمی دونند از کجا و چطوری تنظیم میشه و چون حقیقت ندیدن ره افسانه زدند
در اصل روز پنجم به من چگونه پیشرفت کنیم.چرا پیشرفت نمی کنی .همیشه باید پیشرفت کرد .پیشرفت کردن روند عادی زندگی است را آموخت. و راهی عملی برای چگونه قدم برداشتن و اصلاح فرکانسی در زندگی را آموخت.
فکر میکنم تا این جای زندگی من جز افراد دسته سوم بوده ام یعنی میذاشتم اوضلع بهم فشار بیاره بعد تغییر می کردم به همین خاطر فکر می کنم این فایل خیلییییییییی به درد من می خوره و پاشنه آشیل من هست.
– شهامت و ایمان خیلی مهم تر از استعداد و توانایی ( افراد با استعداد و توانایی کم و شهامت و ایمان زیاد خیلی موفق تر هستند از افراد با استعداد ی که ایمان ندارند و ترس ها و نگرانی هاشون اونها را هدایت می کنه)در اصل شهامت و ایمان یعنی حضور خدا در تصمیم گیری ها و عملکردهامون و اینها نشانه ایمانمون و عامل حرکت و تغییر نکردن ترس و بی ایمانی
در تمام لحظه های زندگی و در تمام موضوعات باید آمادگی تغییر در تمام جنبه ها را داشته باشیم.(یعنی این یک روند دائمی و همیشگی و البته لذتبخش است چون زمانی که نتیجه می گیرم خیلی انرژی و انگیزه می گیریم.
باید روندی که توش هستیم و ببینیم و بدونیم اوضاع بد قرار نیست با گذشت زمان اگر تغییری در باورها وافکار ایجاد نکنیم تغییری بکند و اوضاع بدتر هم می شود در اصل گذراندن روزها با فرکانس نادرست ما را به نتیجه دلخواه نمی رسونه گذشت زمان فقط فرکانس موجود گسترش می ده ((تغییر فرکانس)) باعث بهبود نتیجه ها می شه نه ((تغییر زمان))
زمانی که اوضاع خیلی خوب بهترین زمان برای تغییرتا اوضاع عالی تر بشه نه زمانی که اوضاع خیلی بد
تغییرات در زمانی که اوضاع خیلی خوب راحتتر و لذتبخش ترتا زمانی که اوضاع خراب اونموقع نیاز به انرژی بیشتر برای ایجاد تغییر
همین آمادگی تغییر داشتن و نچسبیدن به شرایط ، اوضاع و آدمها باعث می شه ما به سمت بهترین تغییرها هدایت بشیم یعنی رها بودن و خود من زمانهایی که در زندگیم رها بودم اون انرژی به من قدرت داد از درون و آرامش خیالی بهم داد و گفت تا چکار کنم و و من تغییراتی را در زندگی ام ایجاد کردم و اونها بهترین تصمیمهای زندگی ام شدند .
واستاد میگه حالا بیا ببین وضعیت چی تو کدوم فرکانسها – فکرها – باورها باید تغییر ایجاد کنی و درستشون کنی اول شناساییشون کن بعد وقت بذار و روشون کار کن بهبودشون بده چون وضعیت بیرونی مابازتاب فرکانس درونی ما هست یعنی ما از کجا می تونیم بفهمیم فرکانس ما در یک زمینه مشکل داره از وضعیت بیرونیمون تو اون زمینه و نیاز نیست برای بهبودش یه کار فیزیکی صرف انجام بدیم وقتی درونمون درست کنیم اون به صورت خود به خود به شیوه خیلی راحت بدون زور و زجر و سختی جهان ما رو به سمتی هدایت می کنه که اون کار به راحتی درست بشه(واسه همین استاد توی سریال زندگی در بهشت روکاناپه می خوابه و میگه فقط مسیر آسان ، مسیر سخت مسیر اشتباه است) و همین طور برای مهاجرت می گن نیاز نیست اقدام خاصی بکنی اگه درست روی خودت کار کنی و شرایط بیرونی توانایی پاسخ به فرکانسهای ارسالی تو را نداشته باشند جهان مکان فیزیکی تو را به نحوی تغییر می دهد و تورا به جایی هدایت می کند به راحتی یعنی جهان این کار وقتی برات می کند تو دیگه نیاز نیست کاری کنی تو فقط جهان همراهی می کنی و لذتش می بری از دقت جهان و معجزه ها را تحسین می کنی که به صورت طبیعی توی زندگیت اتفاق می افته و دیگه اسمش معجزه نمی ذاری می گی نتایج قانون
مثلا من بعد از شنیدن یکسری فایلها دیگه کمتر نگران همسرم هستم و اون سپردم به خدا و میگم این شرک خدا هم قدرتمند هم توانا خودش حواسش به اون هست و اگرم اتفاقی براش بیوفته بخاطر فرکانسهای ارسالی خودش و منم نمی تونم کاری براش بکنم چه در جهت + چه در جهت – پس بهتر رو خودم کار کنم از اونموقع خییلییی روابطم با همسرم بهتر شده یعنی من یه تغییر فرکانسی ایجاد کردم ولی کلی از انرژی که صرف می کردم در طول روز دیگه صرف نمی کن اینجاست که استاد می گه نشتی انرژی دارید حالا خدا می دونه من در زمینه ثروت و سلامتی و روابط چقدر از این نشتی ها دارم که داره من ازرسیدن به این خوشبختی دور می کنه وباید توشون تغییر ایجاد کنم.
دوست استاد یک نمونه ایست از فردی که اوضاع خوبی داشته ولی نخواسته تغییر کنه و به همین دلیل به اوضاع خیلی سخت رسیده (این یک نشانه است برایمنکه دوست داشتم همه چیز توی جهان ثابت نگه دارم و هرروز اوضاع برای من سخت تر می شد و حالا فهمیدم توی زندگی باید قدم برداشت و به سمت جلو حرکت کرد با تغییر افکار – باور ها واعمال وگرنه به عقب هل داده می شوی
پس عمل کردن و تجربه کسب کردن و تغییر کردن و رفتن به سمت ناشناخته هاباعث بزرگتر شدن قوی تر شدن و شجاع تر شدن
یه ترمز بزرگ که توی ذهنم بخاطر داستانهایی که شنیدم اینه که هرکسی که رفته یه کار جدید شروع کرده بعد از چند سال پشیمون شده که از کارش چون تو ایرانکار نو با شکست روبرو میشه در صورتی که الان که بررسی می کنم می بینم اینهمه افراد که کار های خیلی جدید شروع کردند و اینهمه موفق شدند مثل اسنپ – دیجی کالا- فیلیمو – آپارات و …
وخیلی از دوستام و پیدا کردم که یه شرایط عالی داشتند تو کار قبلیشون و بعد کارشون ول کردند و رفتند یه کار جدید و موفقیتشون چند برابر شد اتفاقا یکی از دوستام د تو همین چند روزه که این فایل می بینم باهاش ارتباط برقرار کردم و فهمیدم با وجودی که از کرج رفته بود تهران و درآمد خیلی خوبی هم داشت ولی دوبار شرکتش عوض کرده و وقتی ازش پرسیدم چرا گفت که اون حقوقی که می خواستم نمی تونستند بهم بدهند و منم اومدم اونجا با همین حقوق درخواستی ام شروع به کار کردم و کار خیلی راحتتر و جالب از سالها پیش با هم به این کار فکر می کردیم کارش این شده تو همین سایتهای فیلم آنلاین می شینه فیلم می بینه و فیلمها رو سانسور می کنه ۱۰ سال پیش که باهم خیلی فیلم می دیدم همیشه می گفتیم در مورد بهترین شغل که چه شغل عالی که بشینی فیلم ببینی بهت پولم بدهند
تغییر خاصیت جهان و همه چیز در جهان در حال تغییر و ما نباید مقاومت داشته باشیم در برابر تغییر بلکه باید خودمان به استقبال تغییربریم و هرروز بررسی کنیم تا در چه زمینه هایی باید تغییر ایجاد کنیم تا اوضاعمان بهتر شود و حواسمون به همه جنبه های زندگیمون باشد هم از لحاظ فکری هم از لحاظ فرکانسی
یعنی من در زمینه ی – سلامتی – ثروت – روابط – معنویت چه فرکانسهایی چه باورهایی دارم و چه فرکانسهایی ارسال کنم بهتر و می تونه من به خواسته هام برسونه و اوضاعم بهتر شه و باورهام تقویت شه ،من چه باورهای ضعیف کننده ای دارم ، حذفشون کنم و چه باورهایی دارم که به من قدرت می دهد تقویتشون کنم یا بسازمشون هر روز این از خودم بپرسم و انجامش بدهم (وای خدا همین آگاهی ها بتونم عملی کنم دارم ذهنم کنترل می کنم و می شم خالق زندگی خودم)
مثلا باورهای خوب زمینه ثروت
هرروز من خدا را بیشتر از طریق ثروت تجربه می کنم و چون خدا بی انتهاس و بسیار بزرگتر از آن است که در فهم من بگنجد و تمام ناشدنی و نامحدود است پس ثروت هم در جهان نامحدود و بی نهایت است و فقط به اندازه ای که من باورش کنم و من ظرفیت دریافتش داشته باشم دریافتش می کنم و تو زندگی ام تجربه اش می کنم.
استفاده و مصرف از نعمتها و ثروت گناه که نیست بلکه عبادت هم هست چراکه تجربه کردن خدا از طریق ثروت است.
(چقدر این باورها را دوست دارم و بهم آرامش میده)
و برنامه خدا برای من این بوده که بی نهایت ثروت و نعمت را در دنیا تجربه کنم و هم در آن جهان سعادتمند باشم ولی بخاطر باورهای محدود کننده خودم و اینکه فکر می کردم نباید اینها را تجربه کنم و اصلا من به این دنیا نیامدم که ثروت و نعمت تحربه کنم نه من به این دنیا اومدم تا رنج و سختی بکشم و اینها را این شرایط سخت اینجا تجربه کنم تا بعد برم اون دنیا بخاطر سختی هایی که اینجا کشیدم مثل همه امامان و شخصیتهای خوب و مومن بعد تو اون جهان پاداشهای نیکو و بهشت بهم بدن دریغ از اینکه بابا مگه میشه تو این دنیا خوشبخت نباشی بعد تو جهانی که میگن نتیجه و عاقبت این دنیا هست خوشبخت شی مگه میشه عاقبت بدبختی و زجر و سختی بشه خوشبختی
و حالا که این فهمیدم از این به بعد به راحتی این تجربه می کنم
ما در این مسیر پیشرفت نه تنها تنها نیستیم بلکه به منبع کامل آگاهی ها وصلیم و اون می خواهد که به ما کمک کند تا ما به خواسته هامون برسیم و به آرزوهامون برسیم تا جهان گسترش پیدا کند .اصلا اگر قرار نبود ما به خواسته هامون برسیم چرا خداوند جهان اینجوری طراحی کرد بلکه جوری طراحی می کرد که در ما خواسته ای شکل نگیره ولی این خاصیت جهان این روند طبیعی جهان که خواسته ها در ما شکل بگیره ما بهشون برسیم و همین طور جهان گسترش پیدا کند و در این را هم خدا از طریق نشانه ها به ما کمک می کند هرچقدرم بهش بیشتر ایمان بیارم بیشتر منتظر این نشانه ها باشم نشانه ها ی بیشتر با وضوح بیشتر می بینیم و ما نمونه ی زندگی با نشانه ها را در فایل های سفر به دور آمریکا میبینیم زمانی که استاد می خواهند به دیدن اون خانم بروند به شهر می روند و نشانه می گذارند که اگر زمان اضافه آوردند به دیدن اون خانم می روند اگر نه نمی روند و در جای دیگه که اون خانم مشغول تمییز کردن باغچه بود با اون خانم آشنا شدند و به سمت مغاره ای عالی هدایت شدند. یعنی نمونه عینیش ما در اونجا می بینیم که خود استاد داره با این قوانین زندگی میکنه.
در مورد داستان قورباغه شاید شرایط فعلی برای ما خیلی عادی به نظر می رسه ولی این یک شرایط عادی برای داشتن و تجربه زندگی مادی نیست.
عادی اینه که همه چیز عالی و پرفکت باشه یعنی بهترین سطح کیفیت زندگی را تجربه کنیم مثل زندگی استاد شرایط عادی یعنی همه چیز روبراه باشه یعنی وضعیت مالی و سلامتی و روابط و رابطه با خدا در وضعیت خوب و رو به بهبود همیشگی باشه
شرایط عادی و نرمال برای یک انسان این ولی چون ما کم کم به این وضعیت رسیدیم برامون عادی شده مثل اینکه وضعیت یک معتاد که ۱۰ سال در حال مصرف مواد و خیلی هم قیافه و ظاهرش تابلو برای خودش قیافش ،وضعیت ظاهریش و سبک زندگیش عادی ولی برای ما خیلی عجیب و ما می دونیم که چقدر از سطح عادی و نرمال دور شده چون ما بهش عادت کردیم نباید این باور کنیم که عادیش همین چون ۹۵ درصد مردم تو همین شرایط هستند نباید باور کنی که حالت عادیش همین دیگه برای همین توی قرآن میگه مردم اکثرشون تفکر نمی کنند یعنی توی مدار مناسبی نیستند فرکانس مناسب ارسال نمی کنند.
نشانه ها نشانگر این هستند که اشکالی وجود داره و باید بررسی بشه که اشکال از کجاست و رفع بشه
اونهایی که الان تو وضعیت خوبی هستند اونها به این نشانه ها توجه کردند و همشون این تغییرات انجام داده اند و حالا داردند نتیجه اش می بینند و وقتی بررسیشون کنید می بینید همین الان هم دارند یکسری تغییرات انجام می دهند اگه تو یه زمینه ای شرایط مالی هست با زهم می تونه عالی تر بشه و قانون جهان روند طبیعی جهان بهبود و پیشرفت و عالی تر شدن و راحت تر شدن همیشگی تا بی نهایت
امیدوارم بتونم چیزهایی که نوشتم خودم توی زندگی ام عملی کنم…
حدود ۲۰ روز پیش که به شهرم سفری داشتم،تجربه ای به همین گونه که استاد داشته را داشتم،یکی از دوستانم که صمیمی ترین دوستم بود بطوری که شب و روز با رو با هم میگذروندیم.من اون مدت شرایط نامناسب زیادی را تجربه کردم و درک نمیکردم که بیشتر این ها از چه چیز هایی داره آب میخوره،اما بعد اینکه مهاجرت کردم به تهران و شروع کردم به کار کردن روی خودم،بسیاری از آدم هایی که اطرافم بودن،دوستام،آشناهام و … رو آگاهانه از زندگیم حذف کردم،حتی شمارمو هم عوض کردم که با این افراد هیچ گفتگویی نداشته باشم.همین ۲۰ روز پیش من این دوستم ررو تو شهرستان دیدم و توی مسیر من همش این فکر رو داشتم میکردم:یعنی من یه روزی اینطوری داشتم فکر میکردم و عمل میکردم؟اصلا من اینجا پیش این آدما دارم چیکار میکنم؟
زندگی من در تمام جنبه هاش بسیار عالی تغییر کرده و دلیل عمده ش هم این بوده که همیشه تغییر رو دوست داشتم،ولی نمیتونستم تغییر کنم و انگیزمو از دست میدادم،اما از یک سال اخیر تا به امروز طوری توی زندگیم تغییر کردم که شاید از نظر بقیه معجزه ای اتفاق افتاده و از این بابت سپاسگزار خداوندم.
این فایل منو یاد اون تجربه انداخت و دوست داشتم بعنوان برگ پنجم سفرنامه م این تجربه رو باهاتون به اشتراک بگذارم
تو این فایل نشانه هایی که استاد بهش اشاره کردن و تغییر بسیار امر ضروری هست،من هم مثل استاد گیم نت داشتم چندین سال پیش و شاید ناآگاهانه از همین نشانه ها استفاده کردم و از اون کار بیرون اومدم.
و تغییر،موضوع بسیار بسیار مهمیه که از این پس این سوال رو هر روز از خودم میپرسم که: امروز باید چه تغییری در زندگی ام ایجاد کنم تا زندگی ام بهتر شود؟و شروع میکنم به اقدام کردن برای بهبود زندگیم
اما درمورد تمرین این روز از سفرنامه،چیزی که احساس میکنم بیشترین نیاز رو در حال حاضر نیاز دارم که تغییر بدم تا نتیجه بهتری بگیرم،وضعیت مالی است.اتفاقا تو سفرنامه ی روز قلبم این رو نوشتم و جالبه که همین تجربه م رو قرار بود که امروز هم تو سفرنامه باز بنویسم،من به این نتیجه رسیدم دلیل اینکه تو کارم پیشرفت نمیکنم و درآمد ندارم این هست که اصلا باور های مناسبی در این زمینه ندارم و بخاطر اینکه این شرایط رو تغییر بدم چند روزی بود که داشتم فکر میکردم که چقدر عالی میشد اگه میتونستم با موسیقیدان های مطرح بتونم مصاحبه کنم اما گفتم دسترسی به این ادما یکمی سخته.اما سریع این ایده اومد که خب میتونم مصاحبه های این افراد رو از ایترنت پیدا کنم و بخونم و خوشبختانه تونستم یه کانال یوتیوب پیدا کنم که مصاحبه های خیلی خوبی هم با این افراد داشته و شروع کردم به گوش دادن به مصاحبه های این افراد تا باور های مناسبی بتونم دربیارم.و هم اینکه از مطالبی که تو سطح اینترنت با رفرنس های معتبر و همین مصاحبه ها،یه پلن(نقشه راه)برای کار و آموزش طراحی کنم تا تو یک مسیر تکاملی بتونم پیشرفت کنم
از استاد عزیز بابت این فایل فوق العاده و آگاهی ها فوق العاده ارزشمندشون سپاسگزارم
از خانم شایسته عزیز بابت اینکه این سفر تکاملی رو تدارک دیدند و من تونستم با قرار گرفتن تو فرکانس مناسب با این خانواده فوق العاده همسفر بشم سپاسگزارم
من از اون دسته از افرادی هستم که نیاز به تغییر رو حس کردم اماترس از شکست، ترس از عدم تایید دیگران، داشتن باورهای محدود کننده مانند من که مهارتی ندارم، من با بچه داری و خانه داری کی وقت می کنم کار دیگه ای هم انجام بدم،مگه تو خونه میشه کار کرد بدون سرمایه اولیه دست به چه کاری بزنم و…مانع از این شده که بخوام دست به تغییر بزنم .
همین طور من بارها زندگی ده سال بعدم رو بدون ایجاد هیچ تغییری متصور شدم و حتی عواقب این تغییر نکردن رو در زندگی بعضی از اطرافیانم دیدم اما بااین همه اقدام قابل توجهی نکردم.
به نظر من دلیل اقدام نکردنم بخاطر اینه که ذهنم با دیدن و شنیدن کلمه تغییر به رنج میفته چون برخالف طبیعتشه، اون دوستداره لذته ؛ تغییر کردن نیاز به تلاش و ممارست داره ، باید از دایره راحتیم بیرون بیام ، اما ذهنم این سختی رو دوست نداره.
علت بعدی اینه که من همش ته ماجرا رو می بینم، اون چیزی که قراره آخر خط اتفاق بیفته(برای مثال ۲۰ کیلویی که باید وزن کم کنم، صبح ها ساعت ۵ باید بیدار بشم، باید ورزش رو وارد روتین زندگیم کنم و…) مشخصه این اهداف انقدر بزرگ و دور و برخلاف روال قبلیم هست که ذهنم باهاش کنار نمیاد.
حالا راهکار برای من چیه، چی کار کنم تا بتونم اولین قدم هارو بردارم:
۱-اول اینکه بیام نیاز به این تغییر رو با دلایل منطقی برای ذهنم باور پذیر و لذت بخش کنم.
۲-چشمم هر از گاهی به هدف اصلیم باشه تا ببینم مسیر رو درست میرم یا نه اما نگاهم به قدم هایم باشه هر یه قدمی که برمیدارم بگم عالیه برو قدم بعدی و همین طور ادامه بدم تا جایی که یهو سرمو بالا بگیرم و ببینم که رسیدم به مقصد. اینطور هم از مسیر لذت بردم و هم به هدفم رسیدم.
۳-روی عزت نفسم کار کنم و اونو بکشم بالا.
۴-باورهای محدودکننده ام رو شناسایی کنم و باورهای قدرتمند جایگزینشون کنم.
۵- دلایل ترسامو پیدا کنم و روشون کار کنم.
امیدوارم یه روزی بیام و داستان شجاعت برداشتن اولین قدم رو باهاتون به اشتراک بگذارم.
شجاعت نترسیدن نیست، شجاعت یعنی با اینکه می ترسی اقدام می کنی.
با شنیدن این فایل دوباره به ذهنم اومد تغییری که بارها سعی کردم در خودم ایجاد کنم و بعد از چند روز دوباره یادم میرفت به نظر خودم اساسی ترین تغییره برای من و اینکه اینقدر زود عصبانی نشم و داد نزنم و بلند حرف نزنم با بچه هام ، این کارها در آینده نتایجش معلوم میشه هم در مورد خودم و هم در مورد بچه ها و رفتارشون با من . به قول استاد باید ده سال آینده همش جلوی چشمم باشه و اینبار با تمام وجود به خودم تعهد بدم که که از امروز سعی کنم بیخیال باشم و سر هر چیز کوچکی حرص نخورم و داد نزنم .
به امید موفقیت و تشکر از استاد عزیز که با شنیدن این فایل دوباره به یاد آوردم که باید تغییر کنم.و سپاس از مریم عزیز که این سفر نامه رو به راه انداخت تا به صورت هدفمند فایلها رو گوش کنیم و مثل یک دانش آموز هر روز یک درس یاد بگیریم و تمریناتمون رو هرروز انجام دهیم .
باز هم خدایا شکرت که ما را در این مسیر زیبا قرار دادی کمکمون کن که ادامه بدیم . آمین
من خیلی حرکت و تغییر رو دوست دارم .همیشه دوست داشتم پیشرفت کنم. از ثبات یا پسرفت متنفر بودم ولی هیچوقت برای پیشرفت و تغییر ، راه درست رو انتخاب نمیکردم.و میدونم دلیلش چی بوده.کمرنگ بودن ایمانم به خدا دلیلش بوده.
تصمیم گرفتم با ایمان به خدا و یاری خدا و کنترل ذهنم، به سمت تغییر مثبت و پیشرفت حرکت کنم.
ممنون از شما خانواده عزیزم که منو در این مسیر یاری میکنید❤🙏
یه برنامه گذاشتم قدم به قدم برای نوشتن سفرنامه، و هر روز صبح دارم یه کلیپ انگیزشی گوش میدم ک انرژی داشته باشم برای بهتر شدن..ک بتوتم ایده های فراموش شدم را دوباره با توکل بر خدا دنبال کنم.
در مورد تغییر خب منم قبلا اون شغل عوض کردنا و نمیدونم اون تجربیات مختلف رو تو این مدت ک تو سایتم زیاد تجربه کردم. زیاد سفر کردم. ارررره زیادم شکست خوردم. ولی درس های زیادی به من داده از شناخت خودم….از اینکه اقا هر چیزی باید پله پله طی بشه. از اینکه از بقیه توقع نداشته باش. از اینکه بازم شروع کنم حالا شکستم خوردم ولی اونا شکسست نیست اونا خود شناسییه که اونا به خاطر باورهای غلطم بوده. اونا به خاطر عوامل بیرونی بوده. بازم باید شروع کنم و دست از توجیح بردارم ک به بقیه کاری نداشته باشم ک دنبال اثبات خودم به بقیه نباشم وووو
یه برنامه ورزشی گذاشتم هر روز صبح دارم قدم به قدم ورزش میکنم تا حالم خوب شه…
و اینکه برنامه نوشتن سفرنامه رو هم قدم به قدم کامل کنم تا هدایت بشم.
مخصوصا بزرگترین ضربه ها رو از کمال گرایی خوردم.
موضوع ادا دراوردن نیست. موضوع تغییر نگرش به این مدل زندگی پر از محدودیته..
بعضی وقت ها یه سری ایراد ها و باگ ها تو مغزمه هر چی زور میزنم نمیتونم هندلش کنم تو مغزم بعد میبینم مثلا یکی از فایل های رایگان کاملا راجب این موضوع توضیح داده و البتع تا زمانی هم که ننویسیش هیچ فایده ای نداره.
مثلا بعضی وقتها هی با خودم تو مغزم جنجال دازم با بقیه… بعد به خودم میگم واسا ببینم چرا اینقدر دارم خودخوری میکنم؟
اگر کسی حرفی زد، کسی با من کاری داشت اونوقت مت باید بتونم جواب قانع کننده بهش بدم دلیلی نداری که الکی بخوام الان برای چیزی شاید هی اتفاق نیوفته خودخوری کنن که… اصن چرا من هی فکر میکنم بقیه با من ممانعت میکنن؟؟؟
اصن چرا هی فکر میکنم دارم قضاوت میشم؟
اصن چرا خودم رو هیییی دارم قضاوت میکنم به خاطر تجارب قبلیم؟
یجورایی احساس گناه نیست اینا؟؟؟!!!!!!!
شاید کسی با من کاری نداره و اینا همش تو ذهن خودمه !!!!!
اینا همش عوامل بیرونیه…
اینا همش خودخوریه الکیه…
بعد مثثلا میبینی با خودم حرف میزنم یا یه فایل رایگان میبینم بعد تو مغزم هندل میشه و بعد اون خودخوری کمتر میشه…
درواقع یکسری از اتفاقات ناجالب زندگی ما یجورایی برمیگرده به اون خودخواری های الکی، به اون قضاوت های الکی، به اون گیر دادن های الکی، به اون اثبات کردن خودت به دیگران و با این کار به خودت و جهان اطرافت صدمه وارد میکنی…
و هی که مینویسی و هی که مینویسی و هی که مینویسی میبینی اینا همش تو ذهن خودته… از قبلم تو ذهنت بوده ها و تو ازش خبر نداشتی… و لی اون زیر هستش…
و هر چقدر که بیشتر مینویسی به یکسری علف های سخت جون تر میرسی.
با سلام و درود ، به نظرم در مورد خداوند و ایمانم به خدا باید تجدید نظری اساسی تو باورهام بدم و باورم به یک خدای ذهنی که از والدین و نسلهای قدیم دارم رو با خدای جدیدی که جهان رو بر اساس قوانین بنا کرده و با پاسخ دادن به فرکانس های ما ما رو به خواسته هامون می رسونه عوض کنم و برای ایجاد این باور جدید باید مطالعات ام رو در این زمینه بیشتر کنم و با فایل های استاد دارم این باورها رو می سازم، در زمینه سلامتی خدا رو شکر باورهام خیلی قویه و تا حدی که اطرافیانم رو هم اگر کسالتی داشته باشند می تونم با انرژی ذهنم سالم و سرحال کنم اما درزمینه باور به فراوانی و ثروت باز به دلیل باورهای غلط پیشینیان و ناخودآگاه خیلی ایراد دارم و باید روش خیلی کار کنم و در این زمینه نیز دوره های مختلفی از اساتید مختلف موفقیت رو گذروندم و دوره میکنم خصوصا فایل تئوری سطل استاد رو تقریبا هر روز گوش می دهم، برای برطرف کردن باور اینکه دوست داشتنی نیستم هم روی خودم کار می کنم و هر روز جملاتی محبت آمیز به خودم در برابر آینه می گم و این باور به دوست داشتنی نبودنم هم از تجربیات قبلی و رفتار غلط بزرگترهام در کودکی ناشی میشه،سپاس فراوان از همه
به نام خدای مهربانم سلام خدمت استاد عزیز و همسفران خانواده صمیمی ۱
واقعا احساس فوق العاده ای دارم که دارم نظر میگذارم نمیدونید وقتی شروع می کنم به نظر گذاشتن اصلا یه آدم دیگ ای میشم و دلم میخواد ساعت ها بنویسم ساعت ها مراقبه کنم ساعت ها راجب اتفاقات واقعا طبیعی که انقدر ساده داره ثروت وارد زندگیم میشه حرف بزنم
واقعا خوشحالم اینجام خوشحالم که الان تو این لحظه من اومدم داخل سایت استاد عزیزم
میتونم حداقل ۵۰۰ کامنت بخونم و نظرات شما عزیزان رو ببینم و لذت ببرم و به خودم بگم ببین همین دوستان عزیزت هم دقیقا مثل خودتن و دارن نتیجه میگیرن واقعا خداروشکر
خداروشکر از این همه فراوانی و آگاهی
استاد عزیزم شما کاملا درست میگی ما باید در هر لحظه به فکر ده سال بعد هم باشیم این موضوع فقط در کسب و کار نیست
میتونه در حوضه روابط عاطفی و دوستی گرفته تا …. باشه
واقعا باید فکر کرد که آیا من اون آدمی هستم که ده سال دیگه میخوام باشم آیا رابطه ای که من دارم اون چیزی هست که ده سال دیگم ازش راضی باشم؟
آیا ثانیه به ثانیه درحال پیشرفتم یا درحال پسترفت
واقعا خداروشکر میکنم از این آگاهی معرکه چرا که چشم و گوش من باز شد از این آگاهی که دوست عزیز به ندای درونت گوش کن به حرف دلت به هرچیزی که تورو شاد میکنه من صادقانه میگم هیچ چیز لذت بخش تر از خلق زندگی خودت نیست
و بقول استاد هزارمرتبه شکر بخاطر قانون بدون تغییر خداوند چقدر لذت بخشه زندگی
من صادقانه میگم خیلی سعی میکنم همهههه کامنت هارو بخونم و از احساس شما عزیزانم باخبر بشم که انقدر با احساس چیزی مینویسید
خیلی خوشحالم الان تو سایتم الان تو این قسمت نظر میزارم اگر جز اولی ها بودم شاید هیچوقت احساس معرکه ای که الان داشتم رو نداشتم خداروشکر بخاطر وجود شما و استاد عزیزم خیلی خیلی خیلی ازتون سپاس گذارم خیلی هاتون نویسنده معرکه ای هستید که با قلم خودتون ذهن منو به تخیل فرو میبرید و بازم ازتون سپاس گذارم بی نهایت عاشقتونم لطفا از دوستانی که این پیام رو میخونن خواهش میکنم تا میتونید کامنت بزارید
خیلی ها با حال خوب کامنت شما به ایده ها و فرکانس بالاتر میرن و ورودی مناسب دریافت میکنن شما میشید دستی از دستان خداوند پس عاشقتونم که برای من دستی از دستان خداوندید
به نام خدا
سلام به همه دوستان هم فرکانسی عزیز واقعا لذت می برم که در این جمع فوق العاده در کنار شما هستم و از این آگاهی های ناب استفاده می کنم کامنتهای لایک شده این جلسه هم مطالعه کردم و خیلی از دوستان عزیز سپاسگزارم که آگاهیهاشون به اشتراک می گذراند به شخصه کامنتها خیلی به درک بهتر حرفهای استاد بهم کمک می کنه استاد واقعا ازت سپاسگذارم که انقدر عالی رو خودتون کار کردید و نپذرفتید در زمانی که الگویی مثل خودتون نبود به این آگاهی ها دست پیدا کردید.
حدود ۵ روز است که در روز پنجم توقف کرده ام و امروز احساس کردم وقتش تا به روز جدید برم برداشتهایی که طول این چند روز در دفتر نوشته ام را با شما به اشتراک میگذارم.
و چقدر چیدمان سفرنامه زیباست تو روز چهارم یاد گرفتم که روی هرچیزی تمرکز کنی چه + چه- باعث گسترش اون در زندگی ام می شود تورورز پنجم استاد می گه حالا بیا مشخص کن تو چه قسمتهایی و تو چه حوزه هایی داری فرکانس نادلخواه می فرستی تو کدوم قسمتها کد مخرب داری که نمی ذاره کار درست پیش بره(با کارکردن این فایل جلسه دوم کشف قوانین خیلی بهتر فهمیدم و بحث هایی که استاد مفصل در مورد ش داره توضیح میده) ببین وضعیت زندگیت چطوری و کجاها از اصل فاصله گرفته و وارد حاشیه شدی و بیا دوباره درست تنظیمش کن تا درست کار کنه و اگه درست کار نمی کنه به این معنی نیست که خب حالا چون واسه اکثراهم همینجوری و خراب این حالت طبیعیش دیگه نه حالت طبیعیش این که درست کار کنه اگه واسه اکثرا اینجوری کار می کنه چون واسه اکثر مردم تنظیمش به هم خورده و خب تنظیم کردنش بلد نیستند نمی دونند از کجا و چطوری تنظیم میشه و چون حقیقت ندیدن ره افسانه زدند
در اصل روز پنجم به من چگونه پیشرفت کنیم.چرا پیشرفت نمی کنی .همیشه باید پیشرفت کرد .پیشرفت کردن روند عادی زندگی است را آموخت. و راهی عملی برای چگونه قدم برداشتن و اصلاح فرکانسی در زندگی را آموخت.
فکر میکنم تا این جای زندگی من جز افراد دسته سوم بوده ام یعنی میذاشتم اوضلع بهم فشار بیاره بعد تغییر می کردم به همین خاطر فکر می کنم این فایل خیلییییییییی به درد من می خوره و پاشنه آشیل من هست.
– شهامت و ایمان خیلی مهم تر از استعداد و توانایی ( افراد با استعداد و توانایی کم و شهامت و ایمان زیاد خیلی موفق تر هستند از افراد با استعداد ی که ایمان ندارند و ترس ها و نگرانی هاشون اونها را هدایت می کنه)در اصل شهامت و ایمان یعنی حضور خدا در تصمیم گیری ها و عملکردهامون و اینها نشانه ایمانمون و عامل حرکت و تغییر نکردن ترس و بی ایمانی
در تمام لحظه های زندگی و در تمام موضوعات باید آمادگی تغییر در تمام جنبه ها را داشته باشیم.(یعنی این یک روند دائمی و همیشگی و البته لذتبخش است چون زمانی که نتیجه می گیرم خیلی انرژی و انگیزه می گیریم.
باید روندی که توش هستیم و ببینیم و بدونیم اوضاع بد قرار نیست با گذشت زمان اگر تغییری در باورها وافکار ایجاد نکنیم تغییری بکند و اوضاع بدتر هم می شود در اصل گذراندن روزها با فرکانس نادرست ما را به نتیجه دلخواه نمی رسونه گذشت زمان فقط فرکانس موجود گسترش می ده ((تغییر فرکانس)) باعث بهبود نتیجه ها می شه نه ((تغییر زمان))
زمانی که اوضاع خیلی خوب بهترین زمان برای تغییرتا اوضاع عالی تر بشه نه زمانی که اوضاع خیلی بد
تغییرات در زمانی که اوضاع خیلی خوب راحتتر و لذتبخش ترتا زمانی که اوضاع خراب اونموقع نیاز به انرژی بیشتر برای ایجاد تغییر
همین آمادگی تغییر داشتن و نچسبیدن به شرایط ، اوضاع و آدمها باعث می شه ما به سمت بهترین تغییرها هدایت بشیم یعنی رها بودن و خود من زمانهایی که در زندگیم رها بودم اون انرژی به من قدرت داد از درون و آرامش خیالی بهم داد و گفت تا چکار کنم و و من تغییراتی را در زندگی ام ایجاد کردم و اونها بهترین تصمیمهای زندگی ام شدند .
واستاد میگه حالا بیا ببین وضعیت چی تو کدوم فرکانسها – فکرها – باورها باید تغییر ایجاد کنی و درستشون کنی اول شناساییشون کن بعد وقت بذار و روشون کار کن بهبودشون بده چون وضعیت بیرونی مابازتاب فرکانس درونی ما هست یعنی ما از کجا می تونیم بفهمیم فرکانس ما در یک زمینه مشکل داره از وضعیت بیرونیمون تو اون زمینه و نیاز نیست برای بهبودش یه کار فیزیکی صرف انجام بدیم وقتی درونمون درست کنیم اون به صورت خود به خود به شیوه خیلی راحت بدون زور و زجر و سختی جهان ما رو به سمتی هدایت می کنه که اون کار به راحتی درست بشه(واسه همین استاد توی سریال زندگی در بهشت روکاناپه می خوابه و میگه فقط مسیر آسان ، مسیر سخت مسیر اشتباه است) و همین طور برای مهاجرت می گن نیاز نیست اقدام خاصی بکنی اگه درست روی خودت کار کنی و شرایط بیرونی توانایی پاسخ به فرکانسهای ارسالی تو را نداشته باشند جهان مکان فیزیکی تو را به نحوی تغییر می دهد و تورا به جایی هدایت می کند به راحتی یعنی جهان این کار وقتی برات می کند تو دیگه نیاز نیست کاری کنی تو فقط جهان همراهی می کنی و لذتش می بری از دقت جهان و معجزه ها را تحسین می کنی که به صورت طبیعی توی زندگیت اتفاق می افته و دیگه اسمش معجزه نمی ذاری می گی نتایج قانون
مثلا من بعد از شنیدن یکسری فایلها دیگه کمتر نگران همسرم هستم و اون سپردم به خدا و میگم این شرک خدا هم قدرتمند هم توانا خودش حواسش به اون هست و اگرم اتفاقی براش بیوفته بخاطر فرکانسهای ارسالی خودش و منم نمی تونم کاری براش بکنم چه در جهت + چه در جهت – پس بهتر رو خودم کار کنم از اونموقع خییلییی روابطم با همسرم بهتر شده یعنی من یه تغییر فرکانسی ایجاد کردم ولی کلی از انرژی که صرف می کردم در طول روز دیگه صرف نمی کن اینجاست که استاد می گه نشتی انرژی دارید حالا خدا می دونه من در زمینه ثروت و سلامتی و روابط چقدر از این نشتی ها دارم که داره من ازرسیدن به این خوشبختی دور می کنه وباید توشون تغییر ایجاد کنم.
دوست استاد یک نمونه ایست از فردی که اوضاع خوبی داشته ولی نخواسته تغییر کنه و به همین دلیل به اوضاع خیلی سخت رسیده (این یک نشانه است برایمنکه دوست داشتم همه چیز توی جهان ثابت نگه دارم و هرروز اوضاع برای من سخت تر می شد و حالا فهمیدم توی زندگی باید قدم برداشت و به سمت جلو حرکت کرد با تغییر افکار – باور ها واعمال وگرنه به عقب هل داده می شوی
پس عمل کردن و تجربه کسب کردن و تغییر کردن و رفتن به سمت ناشناخته هاباعث بزرگتر شدن قوی تر شدن و شجاع تر شدن
یه ترمز بزرگ که توی ذهنم بخاطر داستانهایی که شنیدم اینه که هرکسی که رفته یه کار جدید شروع کرده بعد از چند سال پشیمون شده که از کارش چون تو ایرانکار نو با شکست روبرو میشه در صورتی که الان که بررسی می کنم می بینم اینهمه افراد که کار های خیلی جدید شروع کردند و اینهمه موفق شدند مثل اسنپ – دیجی کالا- فیلیمو – آپارات و …
وخیلی از دوستام و پیدا کردم که یه شرایط عالی داشتند تو کار قبلیشون و بعد کارشون ول کردند و رفتند یه کار جدید و موفقیتشون چند برابر شد اتفاقا یکی از دوستام د تو همین چند روزه که این فایل می بینم باهاش ارتباط برقرار کردم و فهمیدم با وجودی که از کرج رفته بود تهران و درآمد خیلی خوبی هم داشت ولی دوبار شرکتش عوض کرده و وقتی ازش پرسیدم چرا گفت که اون حقوقی که می خواستم نمی تونستند بهم بدهند و منم اومدم اونجا با همین حقوق درخواستی ام شروع به کار کردم و کار خیلی راحتتر و جالب از سالها پیش با هم به این کار فکر می کردیم کارش این شده تو همین سایتهای فیلم آنلاین می شینه فیلم می بینه و فیلمها رو سانسور می کنه ۱۰ سال پیش که باهم خیلی فیلم می دیدم همیشه می گفتیم در مورد بهترین شغل که چه شغل عالی که بشینی فیلم ببینی بهت پولم بدهند
تغییر خاصیت جهان و همه چیز در جهان در حال تغییر و ما نباید مقاومت داشته باشیم در برابر تغییر بلکه باید خودمان به استقبال تغییربریم و هرروز بررسی کنیم تا در چه زمینه هایی باید تغییر ایجاد کنیم تا اوضاعمان بهتر شود و حواسمون به همه جنبه های زندگیمون باشد هم از لحاظ فکری هم از لحاظ فرکانسی
یعنی من در زمینه ی – سلامتی – ثروت – روابط – معنویت چه فرکانسهایی چه باورهایی دارم و چه فرکانسهایی ارسال کنم بهتر و می تونه من به خواسته هام برسونه و اوضاعم بهتر شه و باورهام تقویت شه ،من چه باورهای ضعیف کننده ای دارم ، حذفشون کنم و چه باورهایی دارم که به من قدرت می دهد تقویتشون کنم یا بسازمشون هر روز این از خودم بپرسم و انجامش بدهم (وای خدا همین آگاهی ها بتونم عملی کنم دارم ذهنم کنترل می کنم و می شم خالق زندگی خودم)
مثلا باورهای خوب زمینه ثروت
هرروز من خدا را بیشتر از طریق ثروت تجربه می کنم و چون خدا بی انتهاس و بسیار بزرگتر از آن است که در فهم من بگنجد و تمام ناشدنی و نامحدود است پس ثروت هم در جهان نامحدود و بی نهایت است و فقط به اندازه ای که من باورش کنم و من ظرفیت دریافتش داشته باشم دریافتش می کنم و تو زندگی ام تجربه اش می کنم.
استفاده و مصرف از نعمتها و ثروت گناه که نیست بلکه عبادت هم هست چراکه تجربه کردن خدا از طریق ثروت است.
(چقدر این باورها را دوست دارم و بهم آرامش میده)
و برنامه خدا برای من این بوده که بی نهایت ثروت و نعمت را در دنیا تجربه کنم و هم در آن جهان سعادتمند باشم ولی بخاطر باورهای محدود کننده خودم و اینکه فکر می کردم نباید اینها را تجربه کنم و اصلا من به این دنیا نیامدم که ثروت و نعمت تحربه کنم نه من به این دنیا اومدم تا رنج و سختی بکشم و اینها را این شرایط سخت اینجا تجربه کنم تا بعد برم اون دنیا بخاطر سختی هایی که اینجا کشیدم مثل همه امامان و شخصیتهای خوب و مومن بعد تو اون جهان پاداشهای نیکو و بهشت بهم بدن دریغ از اینکه بابا مگه میشه تو این دنیا خوشبخت نباشی بعد تو جهانی که میگن نتیجه و عاقبت این دنیا هست خوشبخت شی مگه میشه عاقبت بدبختی و زجر و سختی بشه خوشبختی
و حالا که این فهمیدم از این به بعد به راحتی این تجربه می کنم
ما در این مسیر پیشرفت نه تنها تنها نیستیم بلکه به منبع کامل آگاهی ها وصلیم و اون می خواهد که به ما کمک کند تا ما به خواسته هامون برسیم و به آرزوهامون برسیم تا جهان گسترش پیدا کند .اصلا اگر قرار نبود ما به خواسته هامون برسیم چرا خداوند جهان اینجوری طراحی کرد بلکه جوری طراحی می کرد که در ما خواسته ای شکل نگیره ولی این خاصیت جهان این روند طبیعی جهان که خواسته ها در ما شکل بگیره ما بهشون برسیم و همین طور جهان گسترش پیدا کند و در این را هم خدا از طریق نشانه ها به ما کمک می کند هرچقدرم بهش بیشتر ایمان بیارم بیشتر منتظر این نشانه ها باشم نشانه ها ی بیشتر با وضوح بیشتر می بینیم و ما نمونه ی زندگی با نشانه ها را در فایل های سفر به دور آمریکا میبینیم زمانی که استاد می خواهند به دیدن اون خانم بروند به شهر می روند و نشانه می گذارند که اگر زمان اضافه آوردند به دیدن اون خانم می روند اگر نه نمی روند و در جای دیگه که اون خانم مشغول تمییز کردن باغچه بود با اون خانم آشنا شدند و به سمت مغاره ای عالی هدایت شدند. یعنی نمونه عینیش ما در اونجا می بینیم که خود استاد داره با این قوانین زندگی میکنه.
در مورد داستان قورباغه شاید شرایط فعلی برای ما خیلی عادی به نظر می رسه ولی این یک شرایط عادی برای داشتن و تجربه زندگی مادی نیست.
عادی اینه که همه چیز عالی و پرفکت باشه یعنی بهترین سطح کیفیت زندگی را تجربه کنیم مثل زندگی استاد شرایط عادی یعنی همه چیز روبراه باشه یعنی وضعیت مالی و سلامتی و روابط و رابطه با خدا در وضعیت خوب و رو به بهبود همیشگی باشه
شرایط عادی و نرمال برای یک انسان این ولی چون ما کم کم به این وضعیت رسیدیم برامون عادی شده مثل اینکه وضعیت یک معتاد که ۱۰ سال در حال مصرف مواد و خیلی هم قیافه و ظاهرش تابلو برای خودش قیافش ،وضعیت ظاهریش و سبک زندگیش عادی ولی برای ما خیلی عجیب و ما می دونیم که چقدر از سطح عادی و نرمال دور شده چون ما بهش عادت کردیم نباید این باور کنیم که عادیش همین چون ۹۵ درصد مردم تو همین شرایط هستند نباید باور کنی که حالت عادیش همین دیگه برای همین توی قرآن میگه مردم اکثرشون تفکر نمی کنند یعنی توی مدار مناسبی نیستند فرکانس مناسب ارسال نمی کنند.
نشانه ها نشانگر این هستند که اشکالی وجود داره و باید بررسی بشه که اشکال از کجاست و رفع بشه
اونهایی که الان تو وضعیت خوبی هستند اونها به این نشانه ها توجه کردند و همشون این تغییرات انجام داده اند و حالا داردند نتیجه اش می بینند و وقتی بررسیشون کنید می بینید همین الان هم دارند یکسری تغییرات انجام می دهند اگه تو یه زمینه ای شرایط مالی هست با زهم می تونه عالی تر بشه و قانون جهان روند طبیعی جهان بهبود و پیشرفت و عالی تر شدن و راحت تر شدن همیشگی تا بی نهایت
امیدوارم بتونم چیزهایی که نوشتم خودم توی زندگی ام عملی کنم…
به نام خالق آسمان ها و زمین
سلام
روز پنجم سفرنامه
حدود ۲۰ روز پیش که به شهرم سفری داشتم،تجربه ای به همین گونه که استاد داشته را داشتم،یکی از دوستانم که صمیمی ترین دوستم بود بطوری که شب و روز با رو با هم میگذروندیم.من اون مدت شرایط نامناسب زیادی را تجربه کردم و درک نمیکردم که بیشتر این ها از چه چیز هایی داره آب میخوره،اما بعد اینکه مهاجرت کردم به تهران و شروع کردم به کار کردن روی خودم،بسیاری از آدم هایی که اطرافم بودن،دوستام،آشناهام و … رو آگاهانه از زندگیم حذف کردم،حتی شمارمو هم عوض کردم که با این افراد هیچ گفتگویی نداشته باشم.همین ۲۰ روز پیش من این دوستم ررو تو شهرستان دیدم و توی مسیر من همش این فکر رو داشتم میکردم:یعنی من یه روزی اینطوری داشتم فکر میکردم و عمل میکردم؟اصلا من اینجا پیش این آدما دارم چیکار میکنم؟
زندگی من در تمام جنبه هاش بسیار عالی تغییر کرده و دلیل عمده ش هم این بوده که همیشه تغییر رو دوست داشتم،ولی نمیتونستم تغییر کنم و انگیزمو از دست میدادم،اما از یک سال اخیر تا به امروز طوری توی زندگیم تغییر کردم که شاید از نظر بقیه معجزه ای اتفاق افتاده و از این بابت سپاسگزار خداوندم.
این فایل منو یاد اون تجربه انداخت و دوست داشتم بعنوان برگ پنجم سفرنامه م این تجربه رو باهاتون به اشتراک بگذارم
تو این فایل نشانه هایی که استاد بهش اشاره کردن و تغییر بسیار امر ضروری هست،من هم مثل استاد گیم نت داشتم چندین سال پیش و شاید ناآگاهانه از همین نشانه ها استفاده کردم و از اون کار بیرون اومدم.
و تغییر،موضوع بسیار بسیار مهمیه که از این پس این سوال رو هر روز از خودم میپرسم که: امروز باید چه تغییری در زندگی ام ایجاد کنم تا زندگی ام بهتر شود؟و شروع میکنم به اقدام کردن برای بهبود زندگیم
اما درمورد تمرین این روز از سفرنامه،چیزی که احساس میکنم بیشترین نیاز رو در حال حاضر نیاز دارم که تغییر بدم تا نتیجه بهتری بگیرم،وضعیت مالی است.اتفاقا تو سفرنامه ی روز قلبم این رو نوشتم و جالبه که همین تجربه م رو قرار بود که امروز هم تو سفرنامه باز بنویسم،من به این نتیجه رسیدم دلیل اینکه تو کارم پیشرفت نمیکنم و درآمد ندارم این هست که اصلا باور های مناسبی در این زمینه ندارم و بخاطر اینکه این شرایط رو تغییر بدم چند روزی بود که داشتم فکر میکردم که چقدر عالی میشد اگه میتونستم با موسیقیدان های مطرح بتونم مصاحبه کنم اما گفتم دسترسی به این ادما یکمی سخته.اما سریع این ایده اومد که خب میتونم مصاحبه های این افراد رو از ایترنت پیدا کنم و بخونم و خوشبختانه تونستم یه کانال یوتیوب پیدا کنم که مصاحبه های خیلی خوبی هم با این افراد داشته و شروع کردم به گوش دادن به مصاحبه های این افراد تا باور های مناسبی بتونم دربیارم.و هم اینکه از مطالبی که تو سطح اینترنت با رفرنس های معتبر و همین مصاحبه ها،یه پلن(نقشه راه)برای کار و آموزش طراحی کنم تا تو یک مسیر تکاملی بتونم پیشرفت کنم
از استاد عزیز بابت این فایل فوق العاده و آگاهی ها فوق العاده ارزشمندشون سپاسگزارم
از خانم شایسته عزیز بابت اینکه این سفر تکاملی رو تدارک دیدند و من تونستم با قرار گرفتن تو فرکانس مناسب با این خانواده فوق العاده همسفر بشم سپاسگزارم
به نام خداوند هدایتگرم
سلام به استاد عزیزم خانوم شایسته عزیزم و دوستان عزیزم،
پنجمین روز از سفرنامه ی فوق العاده و آگاهی های ناب و بینظیر…
خیلی خیلی خوشحالم که توی این مسیر و این سفرنامه هستم و واقعا خداروشکر میکنم.
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده…
در واقع یکی از مهم ترین بهترین و خلاصه ترین و بارزترین نکات این فایل…
خیلی از افراد بخاطر ترسهاشون حرکت نمیکنن، تغییر نمیکنن حتی به خاطر ترسهاشون رابطه ای که سرانجامی نداره رو تمام نمیکنن،
فقط بخاطر ترسهاشون، بی ایمان بودنشون،
بخاطر اینکه نمیدونن آینده چی میشه و ایمان ندارند،
به این فکر کنید چرا میخواهید تغییر کنید…
سعی کنید ۱۰ سال آینده رو ببینید،
جهان در حال تغییر است پس ما هم باید تغییر کنیم با تغییر جهان در تمام ابعاد زندگیمون…
با سلام خدمت خانواده صمیمی عباس منش
من از اون دسته از افرادی هستم که نیاز به تغییر رو حس کردم اماترس از شکست، ترس از عدم تایید دیگران، داشتن باورهای محدود کننده مانند من که مهارتی ندارم، من با بچه داری و خانه داری کی وقت می کنم کار دیگه ای هم انجام بدم،مگه تو خونه میشه کار کرد بدون سرمایه اولیه دست به چه کاری بزنم و…مانع از این شده که بخوام دست به تغییر بزنم .
همین طور من بارها زندگی ده سال بعدم رو بدون ایجاد هیچ تغییری متصور شدم و حتی عواقب این تغییر نکردن رو در زندگی بعضی از اطرافیانم دیدم اما بااین همه اقدام قابل توجهی نکردم.
به نظر من دلیل اقدام نکردنم بخاطر اینه که ذهنم با دیدن و شنیدن کلمه تغییر به رنج میفته چون برخالف طبیعتشه، اون دوستداره لذته ؛ تغییر کردن نیاز به تلاش و ممارست داره ، باید از دایره راحتیم بیرون بیام ، اما ذهنم این سختی رو دوست نداره.
علت بعدی اینه که من همش ته ماجرا رو می بینم، اون چیزی که قراره آخر خط اتفاق بیفته(برای مثال ۲۰ کیلویی که باید وزن کم کنم، صبح ها ساعت ۵ باید بیدار بشم، باید ورزش رو وارد روتین زندگیم کنم و…) مشخصه این اهداف انقدر بزرگ و دور و برخلاف روال قبلیم هست که ذهنم باهاش کنار نمیاد.
حالا راهکار برای من چیه، چی کار کنم تا بتونم اولین قدم هارو بردارم:
۱-اول اینکه بیام نیاز به این تغییر رو با دلایل منطقی برای ذهنم باور پذیر و لذت بخش کنم.
۲-چشمم هر از گاهی به هدف اصلیم باشه تا ببینم مسیر رو درست میرم یا نه اما نگاهم به قدم هایم باشه هر یه قدمی که برمیدارم بگم عالیه برو قدم بعدی و همین طور ادامه بدم تا جایی که یهو سرمو بالا بگیرم و ببینم که رسیدم به مقصد. اینطور هم از مسیر لذت بردم و هم به هدفم رسیدم.
۳-روی عزت نفسم کار کنم و اونو بکشم بالا.
۴-باورهای محدودکننده ام رو شناسایی کنم و باورهای قدرتمند جایگزینشون کنم.
۵- دلایل ترسامو پیدا کنم و روشون کار کنم.
امیدوارم یه روزی بیام و داستان شجاعت برداشتن اولین قدم رو باهاتون به اشتراک بگذارم.
شجاعت نترسیدن نیست، شجاعت یعنی با اینکه می ترسی اقدام می کنی.
سربلند،سرافراز وپیروز باشید.
سلام
روز پنجم سفرنامه
با شنیدن این فایل دوباره به ذهنم اومد تغییری که بارها سعی کردم در خودم ایجاد کنم و بعد از چند روز دوباره یادم میرفت به نظر خودم اساسی ترین تغییره برای من و اینکه اینقدر زود عصبانی نشم و داد نزنم و بلند حرف نزنم با بچه هام ، این کارها در آینده نتایجش معلوم میشه هم در مورد خودم و هم در مورد بچه ها و رفتارشون با من . به قول استاد باید ده سال آینده همش جلوی چشمم باشه و اینبار با تمام وجود به خودم تعهد بدم که که از امروز سعی کنم بیخیال باشم و سر هر چیز کوچکی حرص نخورم و داد نزنم .
به امید موفقیت و تشکر از استاد عزیز که با شنیدن این فایل دوباره به یاد آوردم که باید تغییر کنم.و سپاس از مریم عزیز که این سفر نامه رو به راه انداخت تا به صورت هدفمند فایلها رو گوش کنیم و مثل یک دانش آموز هر روز یک درس یاد بگیریم و تمریناتمون رو هرروز انجام دهیم .
باز هم خدایا شکرت که ما را در این مسیر زیبا قرار دادی کمکمون کن که ادامه بدیم . آمین
به نام خالق یکتا
من خیلی حرکت و تغییر رو دوست دارم .همیشه دوست داشتم پیشرفت کنم. از ثبات یا پسرفت متنفر بودم ولی هیچوقت برای پیشرفت و تغییر ، راه درست رو انتخاب نمیکردم.و میدونم دلیلش چی بوده.کمرنگ بودن ایمانم به خدا دلیلش بوده.
تصمیم گرفتم با ایمان به خدا و یاری خدا و کنترل ذهنم، به سمت تغییر مثبت و پیشرفت حرکت کنم.
ممنون از شما خانواده عزیزم که منو در این مسیر یاری میکنید❤🙏
سلام..
💥پنجمین روز تحول من
🏃♂️🏃♂️🏃♂️🏃♂️🏃♂️🏃♂️🏃♂️🏃♂️🏃♂️🏃♂️
یه برنامه گذاشتم قدم به قدم برای نوشتن سفرنامه، و هر روز صبح دارم یه کلیپ انگیزشی گوش میدم ک انرژی داشته باشم برای بهتر شدن..ک بتوتم ایده های فراموش شدم را دوباره با توکل بر خدا دنبال کنم.
در مورد تغییر خب منم قبلا اون شغل عوض کردنا و نمیدونم اون تجربیات مختلف رو تو این مدت ک تو سایتم زیاد تجربه کردم. زیاد سفر کردم. ارررره زیادم شکست خوردم. ولی درس های زیادی به من داده از شناخت خودم….از اینکه اقا هر چیزی باید پله پله طی بشه. از اینکه از بقیه توقع نداشته باش. از اینکه بازم شروع کنم حالا شکستم خوردم ولی اونا شکسست نیست اونا خود شناسییه که اونا به خاطر باورهای غلطم بوده. اونا به خاطر عوامل بیرونی بوده. بازم باید شروع کنم و دست از توجیح بردارم ک به بقیه کاری نداشته باشم ک دنبال اثبات خودم به بقیه نباشم وووو
یه برنامه ورزشی گذاشتم هر روز صبح دارم قدم به قدم ورزش میکنم تا حالم خوب شه…
و اینکه برنامه نوشتن سفرنامه رو هم قدم به قدم کامل کنم تا هدایت بشم.
مخصوصا بزرگترین ضربه ها رو از کمال گرایی خوردم.
موضوع ادا دراوردن نیست. موضوع تغییر نگرش به این مدل زندگی پر از محدودیته..
سلام
💥 پنجمین روز تحول من کامنت دوم
بعضی وقت ها یه سری ایراد ها و باگ ها تو مغزمه هر چی زور میزنم نمیتونم هندلش کنم تو مغزم بعد میبینم مثلا یکی از فایل های رایگان کاملا راجب این موضوع توضیح داده و البتع تا زمانی هم که ننویسیش هیچ فایده ای نداره.
مثلا بعضی وقتها هی با خودم تو مغزم جنجال دازم با بقیه… بعد به خودم میگم واسا ببینم چرا اینقدر دارم خودخوری میکنم؟
اگر کسی حرفی زد، کسی با من کاری داشت اونوقت مت باید بتونم جواب قانع کننده بهش بدم دلیلی نداری که الکی بخوام الان برای چیزی شاید هی اتفاق نیوفته خودخوری کنن که… اصن چرا من هی فکر میکنم بقیه با من ممانعت میکنن؟؟؟
اصن چرا هی فکر میکنم دارم قضاوت میشم؟
اصن چرا خودم رو هیییی دارم قضاوت میکنم به خاطر تجارب قبلیم؟
یجورایی احساس گناه نیست اینا؟؟؟!!!!!!!
شاید کسی با من کاری نداره و اینا همش تو ذهن خودمه !!!!!
اینا همش عوامل بیرونیه…
اینا همش خودخوریه الکیه…
بعد مثثلا میبینی با خودم حرف میزنم یا یه فایل رایگان میبینم بعد تو مغزم هندل میشه و بعد اون خودخوری کمتر میشه…
درواقع یکسری از اتفاقات ناجالب زندگی ما یجورایی برمیگرده به اون خودخواری های الکی، به اون قضاوت های الکی، به اون گیر دادن های الکی، به اون اثبات کردن خودت به دیگران و با این کار به خودت و جهان اطرافت صدمه وارد میکنی…
و هی که مینویسی و هی که مینویسی و هی که مینویسی میبینی اینا همش تو ذهن خودته… از قبلم تو ذهنت بوده ها و تو ازش خبر نداشتی… و لی اون زیر هستش…
و هر چقدر که بیشتر مینویسی به یکسری علف های سخت جون تر میرسی.