تغییر شخصیت، جسارت می خواهد - صفحه 77 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    156MB
    13 دقیقه
  • فایل صوتی تغییر شخصیت، جسارت می خواهد
    12MB
    13 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1738 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    میثم شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1383 روز

    سلام سلام خدمت استاد عزیز و خانواده صمیمی و دوست داشتی خودم

    استاد من همین تجربه که شما فرمودید رو من هم تجربه کردم و خیلی خوشحالم که این تجربه من مثل شما بود و دیدن این فالتون رو یه نشونه و هدایت میبینم و خلی قوی تر پیش میرم .

    من از سن ده سالگی تابستون ها مادرم منو میفرستاد با پسر خالم برم گچ کاری و کار خیلی سخت و خسته کننده ایی بود و علاقه ایی نداشتم که تو اون حرفه فعالیتی داشته باشم و آینده خودمو توش نمیدیدم از همون بچه گی تا سن ۱۵ سالگی ادامه دادم حتی یک سال تابستان ما رفتیم عسلویه فصل خرما پزون تجربه خیلی خوبی بود برام تو اون سن کم خلاصه من بعد اون کار دیگه نرفتم سر کار با پسر خالم و تصمیم گرفتم کلا کار نکنم به درس خوندنم ادامه دادم .و درس خوندنم هم فایده ایی نداشت پسر درس خونی هم نبودم به زور دیپلم گرفتم و رفتم خدمت نه ببخشید بعد خدمت دیپلم گرفتم خلاصه من تو خدمت سربازی چون روز برگ بودم شب کاری یا کار می‌کردم و تا پایان خدمتم یه پولی جمع کردم بعد خدمت یه پراید مدل ۸۴

    خریدم . هنوز هیچ کاری نداشتم که هدف مشخصی داشته باشم و اصلا هیچ هدفی نداشتم . تا یک روز یه رفیق صمیمی داشتم که راننده نیسان بود و تو باربری کار می‌کرد.

    به من پیشنهاد داد تو عالم دوستی که بیا ماشین تو بفروش یه وانت بخر بیا بار بری پیش خودم پول خوبی در میاری اون موقع وعده روزی هیچی کار نکنی ۱۰۰ هزار تومن کاسبی آقا من خوشحال شدم و تصمیم گرفتم این کارو انجام بدم یه وانت خریدم و رفتم باربری شهرک صنعتی شمس آباد

    تو باربری مشغول به کار شدم و یواش یواش متوجه شدم اونجوری که رفیقم گفته بود نیست و آنقدر وانت زیاده بار به من کم میرسه رفیقمم وعده هایی که داده بود رو عملی نکرد چون اون قدیمی بود و مشتری ثابت داشت و اینکه اصلا اون نیسان داشت و من وانت نمی شد و برای بخصوص خودش و داشت .

    یک روز گرم تابستون بود که یه بار سنگین زده بودم گردنه شورآباد و با دنده دو میرفتم بالا خیلی هم اعصابم از صاحب بار خورد بود یک دفه به خودم گفتم یعنی تو تا آخر عمرت می خوای پشت فرمون بار کشی کنی یعنی از این راه به همه آرزو هات می خدای برسی این ماشین که آب و آتیش و اگه خراب بشه یا مشکلی براش پیش بیاد دیگه درآمدی نداری لنگ ماشین یه انرژی به من وارد شد یه اعتماد به نفسی خوبی گرفتم گفتم من سال جدید دیگه پشت فرمون کار نمی کنم . هیچ هدفی هم نداشتم که سال جدید چکار می خوام بکنم .

    خدایا شکرت واقعا نمی دونم چجوری بگم

    سال جدید شد و من فراموش کرده بودم هدفم رو و مشغول بودم باز با ماشین کار می‌کردم. تا اون روز که من به همکارام گفتم ما دفتر املاک داریم برادرم مدیر اونجاس گفتن دیوانه ایی با ماشین کار می کنی ما جای تو بودیم میرفتیم . آقا این شد که خدا من و هدایت کرد که به این ایده فکر کنم دلم روشن بود .

    ولی جدی نگرفتم تا روزی که با وانت چپ کردم دیگه اونجا خدا گفت پسر میگم برو دفتر داداشت .

    آقا سرتون رو درد آوردم خلاصه وانت داغون رو بردم پارکینگ خوابوندم رفتم پیش داداشم مشغول شدم بعد چند ماه تو یک معامله دو میلیون کاسب شدم که خیلی شیرین بود برام و خوشحال این نتیجه هجرت بودم با اون پول ماشین کلا درست کردم و فروختم و چسبیدم به کاسبی .

    و خدارو شکر خدارو شکر که اون تصمیم رو گرفتم

    از اونجا بود که من مسیر برام باز شد و حرکت کردم به سمت خاسته هام .

    الان تقریبا ۹ سال میگذره دیگه با داداشم شریک نیستم و ازدواج کردم خدا بهم یه فرشته هدیه داد ه که هر روز شکر گذارم . و یه کار دولتی دارم که شیفتی هستم ۲۴ ساعت سر کارم ۴۸ ساعت خدا من و هدایت کرد به یه مسیری که همیشه آرزوش و داشتم یه مغازه برای خودم راه انداختم برنج فروشی و چون عاشق کاسبی هستم خانمم گیلانی هستن و از اون طریق با برنج آشنا شدم و حرف دلم و گوش دادم و رفتم تو مسیر خاسته هام . و الان جوری شده اوایل تو کار دولتی که رفتم همه همکارام در تلاش این بودن و هستن که تا سی سال می خوان کار کنن برای بازنشستگی برنامه ریزی میکنن بعضی هاشون پیر شدن و موقع بازنشستگی شونه که هیچ کاری بلد نیستن و جز اینکه با یه حقوق ناچیز باید برن خونه نشین بشن مت از همون روز اول گفتم من تو این کار موندنی نیستم من نمی تونم سی سال تو این کار باشم . و خدا رو شکر که الان هدفی دارم بزرگ که جوری شده کسل و کارم قبلا شغل دومم بود الان شده شغل اولم و در تلاشم که یواش یواش از کار دولتی که الان مشغول هستم بیرون بیام . الهی آمین

    خدایا شکرت تونستم این مطالب و از خودم بیرون بکشم و واقعا خداروشکر میکنم که با این خانواده گرم و پر انرژی آشنا شدم که باعث شده من تو زندگیم اینهمه اتفاقات رو که قبلا درکشون نمی کردم و الان برای خودم تجربه بگیرم و خوشحال باشم که من کسی بودم که حرکت کردم و به قول استاد هجرت کردم و این هجرت ادامه داره ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    عرفان بادپا گفته:
    مدت عضویت: 1789 روز

    به نام الله یکتا

    فایل این جلسه به شدت تکان دهنده و ترسناک و در عین حال آموزنده بود

    امروز راجع به تغییر صحبت کردیم

    و این که اگر میخواهی به جایی برسی که تا به حال نرسیدی باید تبدیل به فردی شوی که تا که تا به حال نبودی

    باید تغییر کنی قبل از این که جهان تو را مجبور به تغییر کند

    نکاتی که از این جلسه آموختم:

    وقتی در حال انجام کاری هستیم باید به دقت وضعیت را بررسی کنیم و اینده را ببینیم که در صورت تداوم این وضعیت مثلا در 10 سال اینده وضعیت بهتر میشود یا بدتر

    باید به نشانه ها توجه کرد و به موقع عمل کرد..چرا که جهان و خداوند از طریق نشانه هاست که با ما صحبت میکنند

    خیلی از افراد به خاطر ترس از اینده و نگرانی های مختلف(که همه این ها ناشی از بی ایمانی است)جرئت و جسارت و شهامت تغییر را ندارند و حرکت نمیکنند

    حتی اگر استعداد و توانایی زیادی داشته باشیم ولی شهامت حرکت کردن و تغییر کردن نداشته باشیم به جایی نمیرسیم

    اگر به هر دلیلی از وضعیت کنونی راضی نیستیم باید حرکت کنیم

    آینده را ببینیم و بترسیم از فشاری که هرروز بیشتر خواهد شد..فشاری که در اینده قرار است به ما تحمیل شود را الان حس کنیم تا انگیزه و انرژی بگیریم برای تغییر سریعتر

    در تمام لحظه های زندگی و در تمام جنبه ها باید امادگی تغییر کردن را داشته باشیم قبل از این که مجبور شویم به تغییر..گر چه که همیشه و در هر حال کسی که بخواهد میتواند تغییر کند ولی نباید بگذاریم وضعیت انقدر بد شود

    جهان در حال تغییر است پس ما هم باید تغییر کنیم

    هرروز باید دنبال تغییر باشیم تا از دیروزمان بهتر شویم

    نباید برای افول کسب و کارمان بهانه بیاوریم مثل رکود اقتصادی یا وضعیت تحریم…چرا که خیلی ها در همین وضعیت به موفقیت های چشم گیری رسیدند..همان هایی که زودتر تغییر کردند

    در هر شرایطی که هستیم حتی اگر فوق العاده باشد باز هم میتواند ان را بهتر و بهتر کرد

    همیشه نقطه ای در زندگی هست که نیاز به تغییر دارد

    و در پایان:تغییر کن قبل از این که دنیا تو را مجبور کند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مهربان گفته:
    مدت عضویت: 1497 روز

    سلام دوستان عزیزم این فایل یکی از فایلایهایی بود که خیلی زیاد گوش کردم فکر میکردم کلا به منه چون من شاغلم کارم خوبه ولی فرصت ندارم خیلی به خونه و زندگیم برسم گفتم این نشانست

    کارم رو کمتر کردم دارم برنامه ریزی میکنم زمان کار کردنم رو تغییر بدم بتونم بالانس کنم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مصطفی حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 2187 روز

    به نام خداوند بزرگ و مهربان

    سفر نامه روز پنجم

    سلام به تمام دوستان و استاد نازنینم🌹

    چقدر فایل پر معنایی بود

    شما جزئ کدام دسته از انسان ها هستید؟

    افرادی که وقتی اوضاع سخت شد تغییر میکنند؟

    افرادی که وقتی هنوز اوضاع خیلی سخت نشده تغییر میکنند؟

    افرادی که با اینکه اوضاع سخت و بد شده هنوز تغییر نکرده اند؟؟

    خود من احساس میکنم جزو آدم های هستم که وقتی اوضاع سخت بشه تغییر میکنن هستم،،

    چقدر خوبه که جز افرادی باشیم که همیشه در حال بهبود هستن مثل استاد عباس منش،،

    مثلا توی سایت هر روزی که میام سایت را باز کنم یه خبری هست ، یه فایل جدید، بر روز رسانی جدید و… واقعا احسنت دارین شما استاد👌👏👏

    چقدر این فایل با دوره روانشناسی ۲ در یک راستا ست ،، کامنت های که توی کانال تلگرام خوندم که حاکی از این بود تمرین ای هست بنام فانوس دریایی که هر روز میایی به دنبال تمرکزی روی تغییر و کوچلو کوچلو تغییر میدهی خودتو و بعد یک مدت میبینی که اصلا هیچ شباهتی با گذشته نداری ،،،

    ما باید همیشع آینده نگر باشیم و مثلا ۱۰ سال آینده امون را ببینیم ،، ما باید روند را ببینیم که در حال رشد هستیم یا در حال در جا زدن و پسرفت ، ؟ اگر در حال رشد هستیم تغییر برای رشد بیشتر ،،اگر در حال پسرفت واقعا باید بشینیم فکر کنیم که تو کدوم از جنبه از زندگیمون باید تغییر کنیم قبل از اینکه اوضاع خیلی سخت بشه ، قبل از اینکه جهان با پوتک بکوبه تو کله مون !!!

    تو همه ی جنبه ها من باید هر روز به دنبال تغییر و بهبود باشم ،،رکود و .. را باور نکنم ،اگه اوضاع داره سخت پیش میره باید یه چیزی در درون من در باورها و افکار من تغییر کنه نه بیرون من ،،،

    بعد از دیدن این فایل من این تصمیم گرفتم

    ۱) توی بیزنس ام هر روز یک نکته جدید یاد بگیرم هرچند کوچک هر روز

    ۲)هر روز یه وقتی بزارم برای ورزش هرچند کمتر باشه پیاده رویی بیشتر و ..

    ۳) هر روز روی باورهام کار کنم یعنی الگوها را ببینم و تکرار کنم

    ۴) هر روز سعی کنم که توی رفتارم و گفتارم سپاس گذار تر و کنترل توجه ام را آگاهانه به زیبایی ها ببرم

    ۵) هر روز ورودی مناسب بدم به ذهنم و بیشتر توی سایت باشم از خوندن کامنت ها و دیدن زیبایی ها و..

    # خدایا شکرت ❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    زهرا کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 1526 روز

    به نام خداوند رزاق و هدایتگر

    آموزه ی رو پنجم من: تغییر

    ما باید بتونیم در هر شرایطی که هستیم چه خوب چه بد تغییر کردن رو یاد بگیریم باید بتونیم آیندمونو ببینیم اگر شرایط فعلی ما چیزی به رشد و پیشرفتمون در آینده کمکی نمیکنه باید به راحتی و بدون ترس و با ایمان به خدا مسیرمونو تغییر بدیم

    باید به تمام جنبه های زندگیمون دقت کنیم و اگر چیزی یا رفتاری برامون خوشایند نیست سریع خودمونو اصلاح کنیم قبل از اینکه شرایط برامون خیلی سخت و غیر قابل تحمل بشه

    جهان هر روز در حال تغییره و ماهم به نسبت اون باید تغییر کنیم و اگر مقاومت نشون بدیم از پیشرفت خودمون عقب میوفتیم

    هروز به دنبال تغییر باشیم به خودمون بگیم چی رو تغییر بدم باعث میشه امروز بهتر از دیروز بشم

    حتی تغییرات کوچک که نتیجه های بزرگی به همراه داره

    همیشه برد با کسانیه که قبل از اینکه دیر بشه و به موقع و یا حتی زودتر تغییر میکنند و الگویی میشوند برای دیگران

    از تغیر نترسیم به موقع حرکت کنیم و به خداوند ایمان و باور قلبی داشته باشیم که او هر لحظه در حال هدایت ماست

    شاد, ثروتمند و سعادتمند باشید

    دوست دارم…🥰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    نسرين خالقي گفته:
    مدت عضویت: 1374 روز

    سفر نامه فصل یک روز پنجم

    سلام به استاد بزرک و مریم بانو و همه دوستان

    خداوند ما را خلق کرد و از روحً الهی خود دمید و به زمین فرستاد تا نماینده او باشیم و خلاق باشیم و بهترین ها را بسازیم و به گسترش جهان کمک کنیم هر کس به طریقی

    اگر تغییر نکنیم ما را مجبور به تغییر می کند پس تغییر لازمه و اساس زندگی أست

    اگر در حالت راکد و بکنواخت بمانیم و خود اقدام به تغییر نکنیم ما را مجبور می کنند

    پس هر روز باید خود را بررسی کنیم از خود بپرسیم امروز نسبت به دیروز چه تغییری کردم ؟ چقدر شادتر م ؟ چقدر مهربانترم ؟ چقدر خلاق ترم ؟ چقدر در کارم پیشرفت کردم ؟ با این روش در ۵ سال یا ١٠ سال اینده به کجا میرسم؟ چه چیزهایی به دست اورده ام و یا چه چیزهایی را از دست داده ام ؟

    اگر تغییری نداشتیم ، جای یادگیری و رشد نداشتیم ، روابط ما بهتر و بیشتر نشد ، نشانه ای أست که باید تغییر کرد .

    ما خالق افریده شده ایم ، دستان قدرتمندی چون خدای بزرگ همراه ماست با توکل و اعتماد به او می توان همواره رو به جلو حرکت کرد

    باید گوشها را تیز کرد زبان نشانه ها را باید یاد بگیرم ، باید ایده ها را دریافت کنیم ( این قسمت مخصوصا برای خودم هست که خیلی در اینجا ضعیفم و باید کار کنم و هنوز هیچ ایده ای برای تغییر ندارم )

    کائنات منتظر یک تغییر و حرکت کوچک از طرف ماست تا صد قدم برای ما بردارد و موانع را کنار بزند ، با این همه عظمت و مهربانی و قانون درست چرا هنوز اقدامی نمی کنیم . اینها نتیجه عدم اعتماد أست به این نیروی بزرک ، اینکه هنوز درگیر نجواها ی ذهن شیطان صفت هستیم

    در تلاش باشیم هر روز عزت نفس و لیاقت وتوکل خود را بالا ببریم ، هر روز مشتاق باشیم برای تغییر ، یکنواختی و رکود را از خود دور و دورتر کنیم و مایه ننگ بدانیم ، برنامه منظم برای رشد و پیشرفت خود داشته باشیم که قطعا یکی از برنامه ها گوش دادن و خواندن مطالب ارزشمند این سایت أست

    به امید الله هر روز همه در مسیر پیشرفت و ثروت باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مری گفته:
    مدت عضویت: 2362 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته‌ی دوست داشتنی.

    نکات روز پنجم:

    ادم‌ها خیلی سخت تغییر میکنن. ادم‌ها سه نوعن بعضیا خیلی دیر تغییر می‌کنن بعضیا هیچ وقت تغییر نمی‌کنن و بعضیا قبل از اینکه چیزی بد بشه تغییر میکنن.

    ما باید بتونیم پنج سال، ده سال بعد خودمون رو ببینیم. باید ببینیم که اگه با همین روش ادامه بدیم در اینده به کجا می‌رسیم. اگه اون چیزی که بهش می‌رسیم چیزی نیست که می‌خواییم باید تغییر کنیم.

    الان باید تغییر کنیم نه وقتی که همه چیز خیلی سخت شد.

    جهان داره تغییر می‌کنه و ما هم باید باهاش تغییر کنیم. جهان داره خودش رو گسترش میده و هیچ وقت ثابت نمی‌مونه. ما نمی‌تونیم بگیم که نه می‌خوام ثابت بمونم یا پیشرفت می‌کنی یا پسرفت می‌کنی.

    مثل قورباغه نباش که تو اب سرد بزارن و زیرش رو روشن می‌کنن. بعد هم می‌پزه.

    تو همون شرایطی که خیلیها میگن نمیشه و رکوده و… خییلیها خستن که دارن زندگیشون رو در بهترین حالت میگردونن.

    خدا با نشانه‌ها با ما صحبت می‌کنه. اگه هر روز داره درامدت کمتر میشه باید به فکر یه راه حل جدید باشی.

    نپذیر که پسرفت کردن طبیعیه. این کاملا غیر طبیعیه. طبیعت جهان و قانون خدا پیشرفت کردن و بیشتر شدن فراوانیه.

    ♥️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    علیرضا بهادری گفته:
    مدت عضویت: 1365 روز

    روز پنجم

    عرض سلام و خدا قوت به همه دوستانم

    به استاد عزیزم و بانو شایسته

    خداوند را سپاسگذارم که عضوی از سایت پر مهر استادم.اینکه امروز هم فرصت پیدا کردم که در سفری که شروع کردم پایبند باشم.

    خدایا ازت ممنونم.

    خدا جونم بی نهایت دوستت دارم.

    خدایا ممنونم که هر لحظه و هر جا منو هدایت میکنی و ممنونم ازت استاد عزیزم که راه فهمیدن این نشانه ها و هدایت ها را به من آموختی.

    به خودم افتخار میکنم که امروز خیلی راحت میتونم با خدای درونم ارتباط برقرار کنم . این به این دلیل است که توانستم با توجه کردن به نکات مثبت رابطه بین ذهن و روحم را نزدیک و نزدیکتر کنم.

    دوستان عزیزم در بسیاری از این امور من هیچکاره بودم . جهان و کائنات کار خودش رو میکرد و من فقط فرکانس اون رو فرستادم.

    اینکه در بسیاری از روابطم حتی با نزدیکترین افراد زندگیم وقتی نشانه هایی مثل بی توجهی تحقیر پرخاشگری و …. را دیدم سعی در تغییر این رابطه کردم.

    از خداوند هدایت خواستم و او نیز مرا در این مسیر کمکم کرد.

    من تجسم کردم و همونی شد که میخواستم

    من با سه خواهرم رابطه خوبی نداشتم اما با فرکانس مثبت اونها جوری تعقیر کردن که من میخواستم و امروز یک رابطه بسیار عالی بدون توهین و تحقیر در کنار هم داریم

    خیلی از دوستام بودن که همیشه ورودی های خوبی به ذهن من نمیدادن

    اما امروز از طریق نشانه هایی که خداوند به من داد و من هم الحق اونها رو خوب دیدم و نسبت به تغییر شان اقدام کردم .امروزمیبینم که دیگر اون دوستان یا نیستن یا اگر هستن در مدار من هسنن.

    دوستان عزیز همین اتفاق تو کارم هم اتفاق افتاد.

    من خودم را تسلیم خدا کردم .

    من خواست او را در زندگیم بی دلیل قبول کردم.

    با اینکه شرایطی نسبتن خوب دارم هم در کارم و هم در زندگیم اما یک روز نشانه ای آمد برام و من هم نسبت به همون نشانه تصمیم گرفتم که محل زندگی و شغلم رو عوض کنم .

    اولش سخت بود این تصمیم.اما وقتی بهش فکر میکردم می دیدم احساس خوبی دارم پس می فهمیدم راهم درسته.

    من بعد عید این تصمیم رو عملی میکنم .

    شرایطی به وجود آمده که برای کار کردن به خارج از کشور مهاجرت کنم.

    من این کار را خواهم کرد و ایمان دارم که از پسش بر میایم چون خدا با من است.

    قصد دارم برای همسرم شغلی ایجاد کنم در شهری دیگر که به تنهایی همراه دو فرزندم زندگی کند و اموراتش را راه ببرد.

    دوستان ایمان دارم که این اتفاق خواهد افتاد.

    این تصمیم را در حالی گرفتم که باور قبل من این بود که همسر من اصلا توانایی انجام این کار را ندارد ‌

    اما استاد با من کاری کرد که باورم رو عوض کنم و به همسرم خودم و خدایمان ایمانی راسخ داشته باشیم و تسلیم بی قید و شرط او باشیم.همسرم نیز عضو سایت است .او نیز همانند من درخواست هایی دارد .من مطمئن هستم که خداوند مرا باب دل او ساخته نا خواسته هایش برآورده شود

    افتخار میکنم به خودم که امروز عضوی از این جهان هستم که دائم در حال گسترش است و من هم با تصمیمات و عملکرد خودم باعث این گسترش میشوم.

    من ظرف وجودم را بزرگتر بزرگتر و بزرگتر خواهم ساخت زیرا باور به قانون فراوانی نعمت در این دنیا دارم.

    خدایا شکرت شکرت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    آفرین روان پاک گفته:
    مدت عضویت: 2467 روز

    به نام رب غفور رحیمم

    سلام استاد عزیزم

    سلام مریم جانم

    سلام همه خانواده هم فرکانسی من

    و نکته کلیدی امروز تغییر شخصیت جسارت می خواهد.

    و سوالی که باید بهش جواب بدم اینه که کدوم جنبه های زندگیم نیاز به تغییر داره؟

    و چه ایده ای برای برداشتن اولین قدم برای این تغییر دارم؟

    خب من اولین چیزی که متوجه شدم اینه که جز اون دستم که نشونه هارو و هدایتم رو به سختی متوجه میشم و خب اینکه بگم چه ایده ای برای بهبودش دارم تنها چیز و البته مطمئنم که بهترین چیز همین کار کردن رو ایمان و توحیدمه تا گوش قلبم شنواتر بشه و پرده ها کنار بره.

    در مسیر کاریم اینکه مدت هاست دنبال کاری هستم تا اولا آزادی زمانی و مکانی توش داشته باشم و دوما درآمد عالی هم ازش داشته باشم و کاری باشه که عاشقانه انجامش بدم و هم ازش چیز یاد بگیرم و هم بتونم گسترشش بدم و مدام متفاوت ترش کنم. می دونید همیشه از روی اینکه خواسته قلبی من کار آزاد بود و البته کاری که منو پایبند به مکان خاص نکنه و بتونم سفر کنم و البته در کنار همسرم باشم باعث این شد که ایده های مختلفی رو انجام بدم اما هیچ کدوم به نتیجه نرسیده تا الان.

    خب من اولین چیز رو قطعا در باورهای ثروتم می دونم و باید رو اون ها کار کنم

    و البته که فکر می کنم همیشه خودم رو دست کم میگیرم و به نوعی اعتماد به نفسم رو باید بالا ببرم و احساس لیاقت و ارزشمندیم رو هم.

    در روابطم با بعضی از دوستان و خویشان که یا از مصاحبت باهاشون بهره ای نمی برم یا به نوعی در کنارشون احساس می کنم که اون چیزی که می خوام اون مسیری که می خوام ازش دور میشم باز هم به عزت نفسم برمی گرده که خودم رو اون قدر بالا و لایق باید بدونم که بتونم مدیریت کنم این ارتباطات رو.

    در مساله سلامتی حرف جالبی یکی از عزیزانم در کامنت نوشته بود. اینکه این باور رو در خودم درست کنم که اصلا هرچی سنم بالاتر میره مثل جهان که رو به گسترشه بدنم هم سلامتی توش بیشتر باید بشه.

    و مساله اصلی برای من موحد بودنه و اینکه حواسم به تمام شرک های خفی که در دل یا در زبان انجام می دم باشه. مثل اینکه مدام قدرت میدم به شرایط جامعه و ….

    با خودم میگم کار کردن روی توحیدم و رعایت قانون فرکانس قدم بزرگ و اولین قدمه منه برای اینکه در باقی جهات هم باورهامو شناسایی و اصلاح کنم و جسارت به خرج بدم برای ساخت شخصیتی که ایمان داره و هدایت رو درک می کنه.

    و این آیه که : رب ما نعمت وجود به همه موجودات بخشیده و همه رو هدایت می کنه.

    دوباره در دلم ایمانی قویتر متولد کرد. چقدر پشتم بهش گرمه و میدونم که این مسیر امکان نداره به بهشت معنوی و مادی من در تمام دنیاها ختم نشه.

    خداوندا سپاسگزارم

    این هم پنجمین ردپای من و برگ سفرنامه ام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    نگین فلامرزی گفته:
    مدت عضویت: 1776 روز

    به نام خداوند یگانه

    روز پنجم

    تمرین این بخش نوشتن جنبه ای از زندگیمان هست که قصد تغییر اونا داریم.

    ۱-من خیلی وقته که فکر میکنم باید زمان تواب و بیداریم را تغییر بدم و فکر میکنم باید دین موضوع را جدی تر بگیرم.

    ۲-دو روز در هفته ه پیاده روی نیم ساعته بروم.

    ۳-گوش دادن متعدانه دوره روانشناسی ثروت ۱

    ۴-انجام امرینات روزانه پکیج مراقبه ام.

    ۵-خواندم روزی نیم ساعت معماری اسلامی و نیم ساعت معماری غرب.

    ۶-قوی تر کردن ایمان و توکلم به پرودگار یگانه قدرت و خالق

    ۷-دیدن الگوهای مناسب و انتخاب ها فراوان

    انجام تمام این هارا باید تکاملی پیش ببرمشان و برای بیشتر شدن انگیزه ام از اهرم رنج و لذت برایشان استفاده کنم.

    خدایا شکرت👐

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: