اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و درود ب فرمانروای جهان و جهانیان ،خداوندگاار زمین و زمان
سلام و درود ب استاد م پرچم دار یکتاپرستی و بانوی شایسته شان ،ودوستان گرامی
روز پنجم و ( تغییر ،جسارت میخواد)
معنی تغییر و من در این سایت از استاد شنیدم و در مکتبش میآموزم .من که سالها با شخصیت ترس و ضعیف بودن و عصبی
بودن و مهرپرور بودن ،دلسوز بودن و دلسوزی دیگران را برانگیختن ،بی اعتماد ب نفس بودن (جهاد اکبرمی خواهد)
دوباره کوبیدن و ساخته شدن میخواد .و خدایا در این راه از تو یاری میطلبم.
من در 2 دوره 10 ساله همیشه از خودم میپرسیدم ،یعنی در 20 سال پیش میگفتم یعنی 10 سال دیگه من کجام ،
افسوس و صد افسوس …و باز 10 سال پیش هم همینطور و افتضاح تر از قبل ..تا با هدایت خداوند ب خود شناسی=خداشناسی رسیدم و در خدمت گروه نور قرار گرفتم.ای کاش مدارم استاد بالا بود که زودتر با شما آشنا میشدم
اما قانون تکامل با کسی شوخی نداره…خلاصه ای از زندگیم و همسرم بگم ان شالله رد پایی برای خودم و آگاه شدن کسانی که قانون تکامل شوخی میگیرند…
همسرم در سن 12 سالگی بخاطر تنگدستی خانواده همیشه خرج خودش در میاورد و خرج خانواده هم میکرد . که در اون سن یک تیکه از جهاز خواهرش را خرید و همیشه مشارکت داشت و با باورهای قدیمی خانواده بزرگ و شکل گرفت که شعار خانوادشون این بود برای پدر و مادر و خانواده 1 کار انجام دهی خداوند 100بهت بر میگردون..اکنون 50 سالشون)
حتی دلش میخواست دانشگاه بره نتونست و سربازی و با پولی که در راه سربازی با جا ب جایی سربازها و غیره برگشت برای خانواده خط تلفن و گاز کشی خانه انجام داد . بعد کمی کار کردن در محیط نمایشگاه ماشین . قرار گرفت با انسانهایی که همش در فکر کلاه برداری و 1 شب پولدار شدن .شک کردن ب دیگران ،بالاخره با قرض کمی پول بدست آوردن و فروختن کلنگی پدر که توان بازسازی نداشت خانه ای 3 طبقه در مرکز شهر خودشون خرید و با پیش گرفتن از مستاجرها ب قول معروف کلاه کفتری کردن .1 طبقه خودشون بقیه را اجاره داد تا بدهیش و بتون بده .با این شرایط ب خاستگاری من آمد و با افتخار خونه دارم ..مستاجر بلند میکنم و میشینیم.و من هم با باورهای اشتباه -ترس هایی که از خانواده داشتم که نمی تونستم بایستم و بگم این شخص رو با این تفکر ،که بجای اینکه در روز اول آشناییمون از خودش و خودم بگم و او بگوید.
از خانواده ش میگوید .او را نمیخواهم.وارد زندگی پر از تنش و سرد شدیم .حتی در روز نامزدیم سردی بود و 3 ماه بعد عروسی سریع گرفتن و در روز عروسیمون من که ازخبطه شمال بودم باید ب آن شهر میرفتم قهر بودیم درست روز عروسی ،فکرش هم خوب نیست اونم سر خانواده.
با 2 فرهنگ مختلف ..من دختری آزاد و دنبال عشق و شادی و بیرونگرا..و او در جامعه ای که خشک و سرد و ب همه مشکوک..من پر از ترس و ضعف او مغرور و خودپسند که هر چه بخوام دارم و میتونم بدست بیا ورم.مثل من و خانوادم وجود ندارن.2 سال بعد در نا آگاهی کامل خداوند کودکی ب من داد که الان متوجه میکنم آمدنش این بود ب ما درس بده .
بالاخره بعد 10 سال پدرشون ب رحمت خدا رفت ..درگیری خواهر و برادر و حتی مادر شروع شد که تو چکار کردی و خونه رو بابات خرید و و و و و ب حس خوب این گروه نمیگنجه)
همسرم باز اعتقادش خانواده بود .تا کلا بیکار شد؟همسرم مجبور شد خانه را با آن که مادر راضی نبود بفروشد فقط سهم
خودش را بگیرد و با کل بقیه که ارث بود برای مادر و برادر متاهلش خانه ای 2طبقه بگیرد (با ازدواج ما برادر هم ب اون خانه آمده بود و من در 3طبقه با پدر و مادر و برادر و خانوادش زندگی میکردم)
ما بعد 15 سال مستاجر شدیم .همسرم با طلاهای من خانه کوچکی خریده بود و با زرنگی از من امضا گرفته بود فروخته بود من خبر نداشتم.این هم نداشتن ارزش و لیاقت من بود که ب اسمش کردم.
خسته تون نکنم )من بعد 20 سال فهمیدم شوهرم همه چیز باخت ..2 تا خونه ..ماشین و حتی کار نداره و 1 ملیون تومان نداره.همه رو بخاطر اینکه منتظر یک معامله بزرگ بود باخت و خانواده تردش کردن ودیگر استفاده ای نداشت براشون .
و من دوباره ب شهری که 20 سال در آن زندگی کردم و خاطرات تلخ و خاطرات شاد (مثل در مان پسرم) داشتم دوباره مهاجرت کردیم فقط سرمایه مان چند تیکه وسایلی بود که با سر و صدا خریده بودم .شوهر من اعتقادش بود معامله بزرگ
میکنم و همه چیز میخرم .آمدیم ب پایین ترین نقطه تهران و اون هم با کمک خیلی کمی پدر و مادر خودم در توانشون بود. داریم دوباره با قانون تکامل که همسرم تازه متوجه اش شده
در شرکتی از ساعت 6 صب تا 7 شب کار میکنه و بعد در کمال ناباوری من با تن خسته ،بساطی که کل جنس داخلش 1 ساک است را بر میدارد تا 1 صب دست فروشی میکنه که 1 ماه فقط خود پولی که برای خرید گذاشته درآورده اما خیلی
امیدوار که بتون مغازه بزن (آمین)من هم در کنارش هستم و داریم دوباره میسازیم .اول باورهامون بعد زندگیمون ان شالله
درست الان اینها رو دارم ردپا میکنم واس خودم..9روز دیگه 1 سال من در تهران هستم و زندگی میکنم و همسرم درست 1 سال از همه بریده ..دوستانی که پولش و گرفتن تا بهش سود پول بدن تا اعضا خانواده حتی پیگیر نشدن همسرم زنده هست و کجاس /حتی مادر ..
(خلاصه خیلی خیلی کوتاه از نداشتن تکاملمون)درسی باشد برای همگان.
قبله گاهمون اکنون الله س ..پرچممون اکنون یکتاپرستیس..و در مکتب پیام آور خداوند هم نشستیم .
بانو خدا رو صدهزار بارشکر که باقانون اشنا شده اید وبا افکار وعقاید جدیدباورتون رو ساختید،حتماً وقطعاً نتایج عالی درپیش دارید،چقدر عالی که آگاه شده اید وداریدتلاشی زیباباامیدوتوکل بخدا همراه همسرتون انجام میدید،یقیناً بعد سختی هایی که داشتید با اگاهی وبینش جدید ودرست نتایج خوبی میگیرید،زندگی زیبا،ارام،روشن،پرار رزق وروزی،پرازسلامتی وشادی رو درپیش رو دارید.
تااینکه باچندین بارمرورفایلهای استادتوی وجودم نشست که تغییرفقط ازخودمن میسراست
باتوجه به خوبیها
حالااین خوبی درهرچیزی باشه حتمانبایددرهمسرم باشه
من بهترین خوبیهایی که جدیدابهش توجه میکنم خوبیهای وجودخودمه که وقتی بهش بپردازی تمومی نداره وکمک میکنه نظرت ازدیگران حتی اجسام برداشته شه وبهترهم خودتوبشناسی
به شماهم توصیه میکنم به خوبیهای وجودخودتون بپردازید
چندین سال پیش در یک قسمت از زندگیم خیلی خیلی با خودم فکر کردم و خیلی از موانع ذهنیم را شناسایی کردم و فهمیدم که از تغییر می ترسم و تصمیم گرفتم که از تغییر نترسم ، تازگیها تمام سعی ام را می کنم که لحظه ای زندگی کنم و از چالش و تغییر نترسم و برم تو دل ترسم و چقدررررررررررررر هم عالی بوده است و این را از لطف خدا می دانم و آموزشهای عالی استاد
خداوند را سپاسگزارم به خاطر تک تک موهبتهایی که در زندگی بهم بخشیده است .
خانم شایسته عزیز فرمودید که در بخش نظرات به این سوالات پاسخ بدهیم ؛
چه بخشهایی از زندگیم الان نیاز به تغییر دارد ؟
خدا را سپاسگزارم که کمک کرد و زندگی من از هر بابت ( سلامتی ، روابط با پدر و مادرم که قبلا اصلا راضی نبودم با همسر و فرزندان، مطالعه ، ارتباط توحیدی و یکتا پرستی و خیلی چیزهای دیگر ) خیلی خیلی عالی شده و باز هم ممنون و سپاسگزارم
و اما من از لحاظ مالی قبلا همیشه بدهکار بودم و حالا کم یا زیاد بودنش مهم نیست ولی مهم اینه که همیشه توی فرکانس بدهکاری بودم به شیوه مستقل که شروع به کار کردم با تاکسی کار می کردم که هیچ موقع پس انداز نداشتم و پولی را که در می آوردم فورا خرج می شود و یا بدهی پاس می کردم که در آخر باز هم بدهکار می شدم شغلم را عوض کردم و خاور ایسوزو خریدم و این دفعه ماشینم بزرگتر شد و درآمدم هم بیشتر شد و خرج و بدهکاریم هم بیشتر شد بعد از سه سال ایسوزو را هم فروختم و مغازه زدم این دفعه خرجم به نسبت ماشین داری کمتر شد ولی درآمدم هم کمتر شد و بدهکاریم خیلی زیادتر شددر دوران مغازه داری با سایت استاد آشنا شدم و پروسه تغییر باورها را شروع کردم الان حدود چند ماهی میشه که به مردم بدهکار نیستم ولی بهره وام مضاربه ای را که گرفته بودم مانده تا پرداخت کنم و سعی کردم که از این فرکانس بدهکاری به فرکانس صفر و سپس فرکانس رشد مالی برسم و الان در وضعیتی هستم که بی کارم و باز هم از لحاظ مالی شرایطی خوبی ندارم ولی شکر خدا کم کم از وضعیت منفی به صفر و سپس مثبت می رسم ولی در کل راضی نیستم .
چگونه و با ایجاد چه تغییری در باورها ، و نگرشت می توانی زندگی بهتری برای خودت بسازی ؟
من قبلا انسان خیلی منفی بافی بودم ولی با کار کردن روی خودم نگرشم 90 درصد به بالا تغییر کرده است من باورهایی از جمله فروش جنسهایی که قیمتشان بالاست سخته چون مردم حتما می خوان قسطی یا قرضی باشه و نقدی نیست یا اگر یه جایی کار کنم و پولم زیاد بشه مگر اینکه زود زود بگیرم و گرنه زیاد بشه پولو نمی دن که الان دقیقا اینجوری شدم
بعضی وقتا یه نجوایی به ذهنم میگه که اگر ثروتمند بشی فرصت هیچ کاری پیدا نمی کنی و باید شب و روز فعالیت کنی و حتی نمازهایم را اکثرا در مسجد می خوانم و شبها قرآن مطالعه می کنم اگر ثروتمند بشم فرصت این کارها را پیدا نمی کنم و شاید ارتباطم با خداوند کمرنگ بشه .
الان چه ایده ای برای برداشتن اولین قدم داری ؟
الان ایده ای که دارم روی باورهایم کار کنم چون هر کاری با باورهای ضعیف باز هم نتایج ضعیف و خسته کننده دارد می خواهم تکامل را باور کنم و آرام آرام با تغییر باورهایم پیش برم و می خواهم از زندگیم لذت ببرم .
استاد عباس منش عزیز خانم شایسته گرامی و دوستان گرامی لطفا راهنماییم کنید چون می خواهم مانند استاد هم خدا هم ثروت هم رابطه هم سلامتی هم آرامش و خلاصه همه چیزهای خوب و عالی را با هم داشته باشم .
با سپاس از خانم شایسته و اقای عباسمنش برای سفر این خانواده، برنامه من در روز پنجم سفر، برای ارتقای بعضی از حوزه های زندگیم اینه:
حوزه روابط:
باید بیشتر و جدی تر از قبل، نکات مثبت اطرافیانم رو ببینم. باید حتما دقت کنم که بد نگفتن از آدمها پیش بقیه، خیلی خوب و باعث افتخاره، اما کافی نیست. بلکه قدمی که به همون اندازه و بلکه بیشتر مهمه، اینه که غیبت بقیه رو «توی دل خودم» هم نکنم.
حوزه تحصیلی:
روند خوبی رو برای تغییر باورهام شروع کردم. باید این روند رو تثبیت و تشدید کنم. همین فردا یه فایل تاکیدی براش ضبط میکنم.
حوزه مالی:
به عنوان حوزه ای که فعلا در اولویت زمانیم نیست، به نظرم بهترین کار اینه که تا تابستون که درسم تموم میشه، موقع خرید، موقع استفاده از رفاهی که دارم، موقع دیدن فراوانی در جامعه و… عمیقا شکرگزاری کنم تا باور فراوانیم تقویت شه. به خصوص موقع هر خرید، خداروشکر کنم که ۱۰ برابرش وارد حسابم میشه.
به نظر من با تجربه ای که از زندگی خودم داشتم هر کسی یه روزی یه جایی دیگه از شرایط موجود به سطوح میاد و از ته قلبش از خدا میخواد که راهو نشونش بده و از گمراهی درش بیاره و خداوند از بی نهایت طریق تمام کسایی که اماده تغییر هستن رو هدایت میکنه به سمت افرادی که در مسیر تغییر از بقیه جلوترنافرادی.مثل استاد خودمون.ولی بهترین تغییر موقعیه که ادم تو شرایط خوبیه و قول ورزش کارا تو اوج خداحافظی کردن با شرایط موجود و به مدار بالاتر رفتنه.اینطوری بدون سختی کشیدن میشه هرروز بهتر از دیروز شد.ولی اگر این کارو نکنیم جهان با روش خودش یه تضاد به وجود میاره و مارو هدایت میکنه که اونم خوبه.از خدا سپاسگزارم بابت اینکه منو به راه راست هدایت کرد و ممنونم از شما خانواده عزیزم.شاد باشید
سلام مریم جان و استاد عزیزم من بدون دیدن فایل اومدم تا به سوال جواب بدم دوست داشتم فقط روی جواب دادن به سوال تمرکز کنم با ایجاد چه تغیری توی باورهات میتونی یک زندگی بهتر رو بسازی و چه ایده ای برای برداشتن اولین قدم داری ؟ به نظرم اصلی ترین باور های هر ادمی باور های توحیدی هست وقتی اون درست بشه و تو تنها باور کنی که توسط خداوند به تمام راهکار ها و مسیرهای درست هدایت میشی به تمام اگاهی ها دیگه هم دست پیدا خواهی کرد و از اون ها استفاده میکنی اینکه خداوند در همه حال عاشقمون هست و بیشتر از هر کسی میخواد ما به موفقیت پول ثروت و در یک کلام به خوشبختی برسیم اینکه خداوند قوانین رو توی جهان وضع کرده تا ما با عمل بهشون به زندگی دلخواه برسیم اینکه خداوند مهربان تر از هر کسی نسبت به ما هست من با توجه به اینکه ادم های اطرافم همیشه دوس دارند من طبق نظر و میل اونا عمل کنم ولی خوب من تصمیم دارم به شیوه خودم زندگی کنم به خاطر همین یک باور رو برای خودم ساختم و همیشه اون رو با خودم تکرار میکنم من تنها و تنها به حرف خدای خودم گوش میدم همون خدای که میگه شجاع باش کسی که گفته کسانی که به منـ ایمان داره پیروزه من کسی هستم که میتونه تو رو به قله های موفقیت جهان برسونه خدای که فکر کردن بهش من رو قوی تر و شجاع تر میکنه خدای که همیشه به من ایده عالی رو الهامـ میکنه اینکه هیچ کس هیچ قدرتی نداره و تو میتونی با خدای خودت یک زندگی عالی رو بسازی و اینکه طبق حرف خدای مهربونم توی قران خدا برای بنده اش کافی است اینکه پشتت به فرمانروای کائنات گرم باشه بدونی هیچ کس هیچ قدرتی توی زندگیت نداره شاید ادم ها با حرف هاشون تو رو بترسونن یا بخوان ضعیف نگهت دارند تو با این باور ها میتونی ادامه بدی و اصلا بهش توجه و نکنی و فقط بخندی ایده برای اولین قدم رفتن توی دل تمام ترس هام و حرکت کردن استاد عزیزم دوستون دارم
پنجمین روز سفرنامه وردپای خودم رو با پاسخ به این سوال شروع میکنم
چه جنبه هایی از زندگی ات نیازبه تغییر دارد؟من اولش فکر میکردم بیشترین تغییرم وهدفم در حوزه مالی است ولی الان متوجه شدم که درتمام جنبه ها نیاز به تغییر دارم
در روابطم روابط اجتماعی همسر بچه ها رابطه با خودم و خداوند
در بحث مالی که سراسر باورهای اشتباهی داشتم ودارم مثل باور کمبود دیگه تموم شد وتوجه به ناخواسته ها
امروز از خدا ممنونم که من هدایت کرد نشانه هاش رو در زندگیم دارم میبینم
وقتی فهمیدم هولا کل نمد خدا به همه کمک میکند ارام شدم زمانیکه فایل تءوری سطل آب استاد و گوش کردم چقدر باورهام روشناسایی کردم ودرنهایت اینکه شروع تغییراتم رو باتوجه به نشانه هایی که تو زندگیم میبنم درالویت کذاشتم مشکل من این بود که فکر میکردم خودم تنها باید این بار به دوش بکشم ولی فهمیدم خداوندی که من رو به اینجا واین سایت آورده تنها نمیزاره
استاد عزیزم مثل همیشه میگم
دوستت دارم وازت ممنونم
سپاسگزارم اول ازنیروی برترم بعد شما وخانم شایسته ☺☺
سلام و درود ب فرمانروای جهان و جهانیان ،خداوندگاار زمین و زمان
سلام و درود ب استاد م پرچم دار یکتاپرستی و بانوی شایسته شان ،ودوستان گرامی
روز پنجم و ( تغییر ،جسارت میخواد)
معنی تغییر و من در این سایت از استاد شنیدم و در مکتبش میآموزم .من که سالها با شخصیت ترس و ضعیف بودن و عصبی
بودن و مهرپرور بودن ،دلسوز بودن و دلسوزی دیگران را برانگیختن ،بی اعتماد ب نفس بودن (جهاد اکبرمی خواهد)
دوباره کوبیدن و ساخته شدن میخواد .و خدایا در این راه از تو یاری میطلبم.
من در 2 دوره 10 ساله همیشه از خودم میپرسیدم ،یعنی در 20 سال پیش میگفتم یعنی 10 سال دیگه من کجام ،
افسوس و صد افسوس …و باز 10 سال پیش هم همینطور و افتضاح تر از قبل ..تا با هدایت خداوند ب خود شناسی=خداشناسی رسیدم و در خدمت گروه نور قرار گرفتم.ای کاش مدارم استاد بالا بود که زودتر با شما آشنا میشدم
اما قانون تکامل با کسی شوخی نداره…خلاصه ای از زندگیم و همسرم بگم ان شالله رد پایی برای خودم و آگاه شدن کسانی که قانون تکامل شوخی میگیرند…
همسرم در سن 12 سالگی بخاطر تنگدستی خانواده همیشه خرج خودش در میاورد و خرج خانواده هم میکرد . که در اون سن یک تیکه از جهاز خواهرش را خرید و همیشه مشارکت داشت و با باورهای قدیمی خانواده بزرگ و شکل گرفت که شعار خانوادشون این بود برای پدر و مادر و خانواده 1 کار انجام دهی خداوند 100بهت بر میگردون..اکنون 50 سالشون)
حتی دلش میخواست دانشگاه بره نتونست و سربازی و با پولی که در راه سربازی با جا ب جایی سربازها و غیره برگشت برای خانواده خط تلفن و گاز کشی خانه انجام داد . بعد کمی کار کردن در محیط نمایشگاه ماشین . قرار گرفت با انسانهایی که همش در فکر کلاه برداری و 1 شب پولدار شدن .شک کردن ب دیگران ،بالاخره با قرض کمی پول بدست آوردن و فروختن کلنگی پدر که توان بازسازی نداشت خانه ای 3 طبقه در مرکز شهر خودشون خرید و با پیش گرفتن از مستاجرها ب قول معروف کلاه کفتری کردن .1 طبقه خودشون بقیه را اجاره داد تا بدهیش و بتون بده .با این شرایط ب خاستگاری من آمد و با افتخار خونه دارم ..مستاجر بلند میکنم و میشینیم.و من هم با باورهای اشتباه -ترس هایی که از خانواده داشتم که نمی تونستم بایستم و بگم این شخص رو با این تفکر ،که بجای اینکه در روز اول آشناییمون از خودش و خودم بگم و او بگوید.
از خانواده ش میگوید .او را نمیخواهم.وارد زندگی پر از تنش و سرد شدیم .حتی در روز نامزدیم سردی بود و 3 ماه بعد عروسی سریع گرفتن و در روز عروسیمون من که ازخبطه شمال بودم باید ب آن شهر میرفتم قهر بودیم درست روز عروسی ،فکرش هم خوب نیست اونم سر خانواده.
با 2 فرهنگ مختلف ..من دختری آزاد و دنبال عشق و شادی و بیرونگرا..و او در جامعه ای که خشک و سرد و ب همه مشکوک..من پر از ترس و ضعف او مغرور و خودپسند که هر چه بخوام دارم و میتونم بدست بیا ورم.مثل من و خانوادم وجود ندارن.2 سال بعد در نا آگاهی کامل خداوند کودکی ب من داد که الان متوجه میکنم آمدنش این بود ب ما درس بده .
بالاخره بعد 10 سال پدرشون ب رحمت خدا رفت ..درگیری خواهر و برادر و حتی مادر شروع شد که تو چکار کردی و خونه رو بابات خرید و و و و و ب حس خوب این گروه نمیگنجه)
همسرم باز اعتقادش خانواده بود .تا کلا بیکار شد؟همسرم مجبور شد خانه را با آن که مادر راضی نبود بفروشد فقط سهم
خودش را بگیرد و با کل بقیه که ارث بود برای مادر و برادر متاهلش خانه ای 2طبقه بگیرد (با ازدواج ما برادر هم ب اون خانه آمده بود و من در 3طبقه با پدر و مادر و برادر و خانوادش زندگی میکردم)
ما بعد 15 سال مستاجر شدیم .همسرم با طلاهای من خانه کوچکی خریده بود و با زرنگی از من امضا گرفته بود فروخته بود من خبر نداشتم.این هم نداشتن ارزش و لیاقت من بود که ب اسمش کردم.
خسته تون نکنم )من بعد 20 سال فهمیدم شوهرم همه چیز باخت ..2 تا خونه ..ماشین و حتی کار نداره و 1 ملیون تومان نداره.همه رو بخاطر اینکه منتظر یک معامله بزرگ بود باخت و خانواده تردش کردن ودیگر استفاده ای نداشت براشون .
و من دوباره ب شهری که 20 سال در آن زندگی کردم و خاطرات تلخ و خاطرات شاد (مثل در مان پسرم) داشتم دوباره مهاجرت کردیم فقط سرمایه مان چند تیکه وسایلی بود که با سر و صدا خریده بودم .شوهر من اعتقادش بود معامله بزرگ
میکنم و همه چیز میخرم .آمدیم ب پایین ترین نقطه تهران و اون هم با کمک خیلی کمی پدر و مادر خودم در توانشون بود. داریم دوباره با قانون تکامل که همسرم تازه متوجه اش شده
در شرکتی از ساعت 6 صب تا 7 شب کار میکنه و بعد در کمال ناباوری من با تن خسته ،بساطی که کل جنس داخلش 1 ساک است را بر میدارد تا 1 صب دست فروشی میکنه که 1 ماه فقط خود پولی که برای خرید گذاشته درآورده اما خیلی
امیدوار که بتون مغازه بزن (آمین)من هم در کنارش هستم و داریم دوباره میسازیم .اول باورهامون بعد زندگیمون ان شالله
درست الان اینها رو دارم ردپا میکنم واس خودم..9روز دیگه 1 سال من در تهران هستم و زندگی میکنم و همسرم درست 1 سال از همه بریده ..دوستانی که پولش و گرفتن تا بهش سود پول بدن تا اعضا خانواده حتی پیگیر نشدن همسرم زنده هست و کجاس /حتی مادر ..
(خلاصه خیلی خیلی کوتاه از نداشتن تکاملمون)درسی باشد برای همگان.
قبله گاهمون اکنون الله س ..پرچممون اکنون یکتاپرستیس..و در مکتب پیام آور خداوند هم نشستیم .
تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم.
(من ب دستان خدا خیره شدم ،معجزه کرد)
درودبرشما دوست وهخانواده ای عزیز.
بانو خدا رو صدهزار بارشکر که باقانون اشنا شده اید وبا افکار وعقاید جدیدباورتون رو ساختید،حتماً وقطعاً نتایج عالی درپیش دارید،چقدر عالی که آگاه شده اید وداریدتلاشی زیباباامیدوتوکل بخدا همراه همسرتون انجام میدید،یقیناً بعد سختی هایی که داشتید با اگاهی وبینش جدید ودرست نتایج خوبی میگیرید،زندگی زیبا،ارام،روشن،پرار رزق وروزی،پرازسلامتی وشادی رو درپیش رو دارید.
موفق،سرافراز،ثروتمند،سلامت وشاد باشید.
سلام وتشکرازلطف شما
همانطورکه همسرشمانظرش دیگران بوده خودشماهم نظرتون روی دیگران بوده والان هم شایدباشه
همسرشمایک دیگران هست درزندگی شما
وقتی شماتوجهتون روی نکات مثبت همسرتون باشه خیلی عالی ایشون تغییرمیکرد
البته تغییرایشون باتغییرنگاه شمادرموردایشون صورت میگیره
درست مثل مسئله شمارومن داشتم وسالهامنتظرتغییرهمسرم بودم وتلاش میکردم وبهش نظریه میدادم وبدترشدکه بهترنشد
تااینکه باچندین بارمرورفایلهای استادتوی وجودم نشست که تغییرفقط ازخودمن میسراست
باتوجه به خوبیها
حالااین خوبی درهرچیزی باشه حتمانبایددرهمسرم باشه
من بهترین خوبیهایی که جدیدابهش توجه میکنم خوبیهای وجودخودمه که وقتی بهش بپردازی تمومی نداره وکمک میکنه نظرت ازدیگران حتی اجسام برداشته شه وبهترهم خودتوبشناسی
به شماهم توصیه میکنم به خوبیهای وجودخودتون بپردازید
یه جاهایی ذهن میامیگه مغرورشدی وطبق فرمایشات استادبه حالم رجوع میکنم وبانشانه گرفتن متوجه میشم غروره یانه
وقتی مادرکاری استپ میکنیم وفکرمیکنیم کامل شدیم این یعنی غرورولی تاوقتی جریان داریم وحالمون خوبه غروری وجودنداره
پس ازهمین الان تمرکزبزاریدروخوبیهای وجودخودتون
پیروزباشید
استاد بی نظیری بخدا
خدا قوت حسابی خسته نباشی
بابت لحظه به لحظه زحمات فراوانی که میکشی تا بی نهایت ها ممنون و سپاسگزارم
خیلیییییییی خیلییییییی
دوستتون دارم خدایا هزاران هزاران بار شکرت خدایا خیلی شکرت!!!
استاد عزیزدلمی
عالی عالی عالیییییییی
ممنونم بخاطر این فایل
مرسی که هستین شما بهترین دوست و الگوی من هستید.
سلام
چندین سال پیش در یک قسمت از زندگیم خیلی خیلی با خودم فکر کردم و خیلی از موانع ذهنیم را شناسایی کردم و فهمیدم که از تغییر می ترسم و تصمیم گرفتم که از تغییر نترسم ، تازگیها تمام سعی ام را می کنم که لحظه ای زندگی کنم و از چالش و تغییر نترسم و برم تو دل ترسم و چقدررررررررررررر هم عالی بوده است و این را از لطف خدا می دانم و آموزشهای عالی استاد
سپاسگزارم
سلام واقعا شما به اصل ترس اشاره کردید و اونو پیدا کردید ،عالی بود.
موفق،ثروتمند،سعادتمند باشید
سلام به همگی
خداوند را سپاسگزارم به خاطر تک تک موهبتهایی که در زندگی بهم بخشیده است .
خانم شایسته عزیز فرمودید که در بخش نظرات به این سوالات پاسخ بدهیم ؛
چه بخشهایی از زندگیم الان نیاز به تغییر دارد ؟
خدا را سپاسگزارم که کمک کرد و زندگی من از هر بابت ( سلامتی ، روابط با پدر و مادرم که قبلا اصلا راضی نبودم با همسر و فرزندان، مطالعه ، ارتباط توحیدی و یکتا پرستی و خیلی چیزهای دیگر ) خیلی خیلی عالی شده و باز هم ممنون و سپاسگزارم
و اما من از لحاظ مالی قبلا همیشه بدهکار بودم و حالا کم یا زیاد بودنش مهم نیست ولی مهم اینه که همیشه توی فرکانس بدهکاری بودم به شیوه مستقل که شروع به کار کردم با تاکسی کار می کردم که هیچ موقع پس انداز نداشتم و پولی را که در می آوردم فورا خرج می شود و یا بدهی پاس می کردم که در آخر باز هم بدهکار می شدم شغلم را عوض کردم و خاور ایسوزو خریدم و این دفعه ماشینم بزرگتر شد و درآمدم هم بیشتر شد و خرج و بدهکاریم هم بیشتر شد بعد از سه سال ایسوزو را هم فروختم و مغازه زدم این دفعه خرجم به نسبت ماشین داری کمتر شد ولی درآمدم هم کمتر شد و بدهکاریم خیلی زیادتر شددر دوران مغازه داری با سایت استاد آشنا شدم و پروسه تغییر باورها را شروع کردم الان حدود چند ماهی میشه که به مردم بدهکار نیستم ولی بهره وام مضاربه ای را که گرفته بودم مانده تا پرداخت کنم و سعی کردم که از این فرکانس بدهکاری به فرکانس صفر و سپس فرکانس رشد مالی برسم و الان در وضعیتی هستم که بی کارم و باز هم از لحاظ مالی شرایطی خوبی ندارم ولی شکر خدا کم کم از وضعیت منفی به صفر و سپس مثبت می رسم ولی در کل راضی نیستم .
چگونه و با ایجاد چه تغییری در باورها ، و نگرشت می توانی زندگی بهتری برای خودت بسازی ؟
من قبلا انسان خیلی منفی بافی بودم ولی با کار کردن روی خودم نگرشم 90 درصد به بالا تغییر کرده است من باورهایی از جمله فروش جنسهایی که قیمتشان بالاست سخته چون مردم حتما می خوان قسطی یا قرضی باشه و نقدی نیست یا اگر یه جایی کار کنم و پولم زیاد بشه مگر اینکه زود زود بگیرم و گرنه زیاد بشه پولو نمی دن که الان دقیقا اینجوری شدم
بعضی وقتا یه نجوایی به ذهنم میگه که اگر ثروتمند بشی فرصت هیچ کاری پیدا نمی کنی و باید شب و روز فعالیت کنی و حتی نمازهایم را اکثرا در مسجد می خوانم و شبها قرآن مطالعه می کنم اگر ثروتمند بشم فرصت این کارها را پیدا نمی کنم و شاید ارتباطم با خداوند کمرنگ بشه .
الان چه ایده ای برای برداشتن اولین قدم داری ؟
الان ایده ای که دارم روی باورهایم کار کنم چون هر کاری با باورهای ضعیف باز هم نتایج ضعیف و خسته کننده دارد می خواهم تکامل را باور کنم و آرام آرام با تغییر باورهایم پیش برم و می خواهم از زندگیم لذت ببرم .
استاد عباس منش عزیز خانم شایسته گرامی و دوستان گرامی لطفا راهنماییم کنید چون می خواهم مانند استاد هم خدا هم ثروت هم رابطه هم سلامتی هم آرامش و خلاصه همه چیزهای خوب و عالی را با هم داشته باشم .
خدایا ازت سپاسگزارم
با سپاس از خانم شایسته و اقای عباسمنش برای سفر این خانواده، برنامه من در روز پنجم سفر، برای ارتقای بعضی از حوزه های زندگیم اینه:
حوزه روابط:
باید بیشتر و جدی تر از قبل، نکات مثبت اطرافیانم رو ببینم. باید حتما دقت کنم که بد نگفتن از آدمها پیش بقیه، خیلی خوب و باعث افتخاره، اما کافی نیست. بلکه قدمی که به همون اندازه و بلکه بیشتر مهمه، اینه که غیبت بقیه رو «توی دل خودم» هم نکنم.
حوزه تحصیلی:
روند خوبی رو برای تغییر باورهام شروع کردم. باید این روند رو تثبیت و تشدید کنم. همین فردا یه فایل تاکیدی براش ضبط میکنم.
حوزه مالی:
به عنوان حوزه ای که فعلا در اولویت زمانیم نیست، به نظرم بهترین کار اینه که تا تابستون که درسم تموم میشه، موقع خرید، موقع استفاده از رفاهی که دارم، موقع دیدن فراوانی در جامعه و… عمیقا شکرگزاری کنم تا باور فراوانیم تقویت شه. به خصوص موقع هر خرید، خداروشکر کنم که ۱۰ برابرش وارد حسابم میشه.
به نام خداوند جان افرین حکیم سخن بر زبان افرین
سلام به خانواده خوبم
به نظر من با تجربه ای که از زندگی خودم داشتم هر کسی یه روزی یه جایی دیگه از شرایط موجود به سطوح میاد و از ته قلبش از خدا میخواد که راهو نشونش بده و از گمراهی درش بیاره و خداوند از بی نهایت طریق تمام کسایی که اماده تغییر هستن رو هدایت میکنه به سمت افرادی که در مسیر تغییر از بقیه جلوترنافرادی.مثل استاد خودمون.ولی بهترین تغییر موقعیه که ادم تو شرایط خوبیه و قول ورزش کارا تو اوج خداحافظی کردن با شرایط موجود و به مدار بالاتر رفتنه.اینطوری بدون سختی کشیدن میشه هرروز بهتر از دیروز شد.ولی اگر این کارو نکنیم جهان با روش خودش یه تضاد به وجود میاره و مارو هدایت میکنه که اونم خوبه.از خدا سپاسگزارم بابت اینکه منو به راه راست هدایت کرد و ممنونم از شما خانواده عزیزم.شاد باشید
سلام مریم جان و استاد عزیزم من بدون دیدن فایل اومدم تا به سوال جواب بدم دوست داشتم فقط روی جواب دادن به سوال تمرکز کنم با ایجاد چه تغیری توی باورهات میتونی یک زندگی بهتر رو بسازی و چه ایده ای برای برداشتن اولین قدم داری ؟ به نظرم اصلی ترین باور های هر ادمی باور های توحیدی هست وقتی اون درست بشه و تو تنها باور کنی که توسط خداوند به تمام راهکار ها و مسیرهای درست هدایت میشی به تمام اگاهی ها دیگه هم دست پیدا خواهی کرد و از اون ها استفاده میکنی اینکه خداوند در همه حال عاشقمون هست و بیشتر از هر کسی میخواد ما به موفقیت پول ثروت و در یک کلام به خوشبختی برسیم اینکه خداوند قوانین رو توی جهان وضع کرده تا ما با عمل بهشون به زندگی دلخواه برسیم اینکه خداوند مهربان تر از هر کسی نسبت به ما هست من با توجه به اینکه ادم های اطرافم همیشه دوس دارند من طبق نظر و میل اونا عمل کنم ولی خوب من تصمیم دارم به شیوه خودم زندگی کنم به خاطر همین یک باور رو برای خودم ساختم و همیشه اون رو با خودم تکرار میکنم من تنها و تنها به حرف خدای خودم گوش میدم همون خدای که میگه شجاع باش کسی که گفته کسانی که به منـ ایمان داره پیروزه من کسی هستم که میتونه تو رو به قله های موفقیت جهان برسونه خدای که فکر کردن بهش من رو قوی تر و شجاع تر میکنه خدای که همیشه به من ایده عالی رو الهامـ میکنه اینکه هیچ کس هیچ قدرتی نداره و تو میتونی با خدای خودت یک زندگی عالی رو بسازی و اینکه طبق حرف خدای مهربونم توی قران خدا برای بنده اش کافی است اینکه پشتت به فرمانروای کائنات گرم باشه بدونی هیچ کس هیچ قدرتی توی زندگیت نداره شاید ادم ها با حرف هاشون تو رو بترسونن یا بخوان ضعیف نگهت دارند تو با این باور ها میتونی ادامه بدی و اصلا بهش توجه و نکنی و فقط بخندی ایده برای اولین قدم رفتن توی دل تمام ترس هام و حرکت کردن استاد عزیزم دوستون دارم
سلام به استاد عزیز ودوستان همسفر
پنجمین روز سفرنامه وردپای خودم رو با پاسخ به این سوال شروع میکنم
چه جنبه هایی از زندگی ات نیازبه تغییر دارد؟من اولش فکر میکردم بیشترین تغییرم وهدفم در حوزه مالی است ولی الان متوجه شدم که درتمام جنبه ها نیاز به تغییر دارم
در روابطم روابط اجتماعی همسر بچه ها رابطه با خودم و خداوند
در بحث مالی که سراسر باورهای اشتباهی داشتم ودارم مثل باور کمبود دیگه تموم شد وتوجه به ناخواسته ها
امروز از خدا ممنونم که من هدایت کرد نشانه هاش رو در زندگیم دارم میبینم
وقتی فهمیدم هولا کل نمد خدا به همه کمک میکند ارام شدم زمانیکه فایل تءوری سطل آب استاد و گوش کردم چقدر باورهام روشناسایی کردم ودرنهایت اینکه شروع تغییراتم رو باتوجه به نشانه هایی که تو زندگیم میبنم درالویت کذاشتم مشکل من این بود که فکر میکردم خودم تنها باید این بار به دوش بکشم ولی فهمیدم خداوندی که من رو به اینجا واین سایت آورده تنها نمیزاره
استاد عزیزم مثل همیشه میگم
دوستت دارم وازت ممنونم
سپاسگزارم اول ازنیروی برترم بعد شما وخانم شایسته ☺☺
بخاطر زحمات