اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من و خانوادم در یک زمان با شما و قوانین آشنا شدیم و شروع به کار کردن روی خودمون کردیم اما چون رشته ای که من می خواستم توش پیشرفت کنم کلا با خانوادم فرق داشت، یجورایی از اونها میونه ی راه جدا شدم.
تا یه جاهایی داشتم خوب پیش می رفتم. نسبت به هم رشته ای های خود پیشرفت بیشتری داشتم اما با گذشت زمان و جدی تر شدن هدفم افکار منفی زیادی سراغ من اومدن.
افکاری مثل: تو دیر شروع کردی و نمی تونی به اون درجه ای که می خوای برسی، همیشه آخر توجه مربی هستی، از لحاظ فیزیکی خیلی با استاندارد های این رشته مطابقت نداری، توی این رشته دست زیاد هست… و غیره.
اضطراب و ترس باعث شد که رشد خوبی که داشتم کند و حتی متوقف بشه. همیشه استرس داشتم و با تلاش فیزیکی زیاد می خواستم سریع تر به جایی که می خوام برسم.
همیشه به خودم بابت هم تیمی هام و باشگاهم غر می زدم. می گفتم اینجا مناسب من نیست، من برای پیشرفت باید برم یه مکان دیگه با آدمای جدید.
انگار همه چیز یادم رفته بود. هول کرده بودم، عجول و کم صبر شده بودم تا اینکه نمی دونم چی شد اما انگاری خسته شدم. ناامید هیچ وقت نشدم اما خسته شده بودم. تلاش فیزیکی زیاد و نرسیدن به اون نقطه ای که می خواستم نفسم رو داشت بند میوزد و این خستگی باعث شد که دست نگه دارم و آروم بگیرم. باعث شد به خودم بگم یه دقیقه بشین سر جات ببین با خودت چند چندی؟ دقیقا داری چیکار می کنی؟ اصن متوجه میشی که داری چیکار می کنی؟
سعی کردم خودمو آروم کنم. فشار فیزیکیم رو کم کردم تلاش کردم که به خودم اجازه ی نفس کشیدن بدم.
البته من اون فشار فیزیکی رو دوست داشتم. من عاشق رشتم هستم و حاضر از صبح تا شب براش تلاش و تمرین کنم. چیزی که من و خسته کرده بود فشار فیزیکی نبود، بلکه اون اضطراب و استرس و کم صبری من باعث خستگی شده بود.
این احساست منفی باعث می شدن که تلاش فیزیکیم بی ثمر بشه و در عوض خستگی توی تنم بمونه.
خب اومدم فشار فیزیکی رو کم کردم تا ذهنم باز تر بشه.
برای اولین گام رفتم افرادی که شرایط فیزیکیشون مثل یا نزدیک به من بود رو پیدا کردم. کسانی که همین فیزیک توی این رشته موفق شده بودند.
دومین گامم این بود که شروع به ساختن باورهایی کردم که دیر شروع کردنم رو جبران کنه. گفتم من باورهایی رو درون خودتم می سازم که روند رشد من رو سریع تر بکنه.
یعنی اون تلاش فیزیکی رو نصف کردم و سعی کردم به جاش باورهای درست رو در رابطه با رشتم بسازم.
داشت جواب می داد. دوباره برگشتم. پیشرفتم دوباره سریع شد و منی که تنها یکسال بود که شروع کرده بودم هم سطح شدم با کسی که بیش از 6 سال بود که کار می کرد.
همه چیز دوباره داشت خوب پیش رفت ولی زیاد سعی نمی کردم دیگه روی باورام کار کنم.
بخوام صادق باشم تنبلیم میومد. ببین می دونستم باید روی باورام کار کنم، می دونستم که باید وقت بذارم براش اما امان از تنبلی و امروز و فردا کردن.
ولی خب پیشرفته سر جایش بود و دلیلش قوه ی تخیل قوی من بود. روی باورام خیلی کار نمی کردم ولی پس رفت نمی کردم و اون پیشرفته ام بود.
من یه چیز خوبی که دارم اینکه به طور کامل واضحی می تونم آینده که می خوام رو ببینم. با جزییات کامل. از رنگ لباس، مارک کفش، حتی ست کردن لباسای روزمره ای که دوست دارم بپوشم، حرفایی که می زنم و مهم تر از همه حسش می کنم. انگار که اتفاق افتاده، جوری که موهای تنم سیخ میشه اما تخیل به تنهایی کافی نیست و من این رو می دونستم. می دونستم اگه روی باورهام کار کنم، اگه احساسم رو خوب نگه دارم، با این تصویر واضح از آینده کولاک میشه.
یه جورایی برای خودم گفتنش شرم آوره ولی با اینکه از این مسئله آگاه بودم به خاطر تنبلی انجامش نمی دادم و چسبیده بودم به همون قوه ی تخیلم.
پیشرفت من سر جاش بود تا اینکه افکار منفی از بُعد دیگه اومدن سر وقتم.
افکاری منفی مثل اینکه این باشگاه دیگه به درد تو نمی خوره، اینجا دیگه نمی تونی پیشرفت کنی، اگه می خوای بالاتر بری باید باشگاه تو عوض کنی، آدمای اینجا فقط باعث پسرفتت می شن…
این افکار این بار به جای احساس اضطراب و ترس بهم احساس خشم می داد.
می دونی انگار وصل شدم به عوامل بیرونی. درسته آدم اگه توی باشگاه بهتر و امکانات بیشتر با هم تیمی های بهتر باشه بیشتر رشد میکنه اما لازمه ی این تغییر یه چیز مهم تره که امروز با باز کردن نشانم خورد توی فرق سرم و باعث شد که بخوام برای اولین بار کامنت بذارم.
من چیزی که از مدت ها قبل می دونستم اما نادیش می گرفتم رو به رو شدم.
«تغییر شخصیت، جسارت می خواد.»
و من اینجوری بودم که بوووم. بعد اینجوری بودم که بابا تو خودت از لحاظ شخصیتی یه مثقالم تغییر نکردی اون وقت می خوای مکان و آدمات تغییر کنند؟ اینجوری بودم که نرگس تو خیلی پرویی. دقیقا انتظارت از خدا و کاینات چیه؟ تو توی شخصیتت تغییری اینجاد کردی که خدا راهی جلو پات بذاره؟
به خودم گفتم ببین مشکل تویی. مشکل باشگاه یا هم تیمی هات نیستن، مشکل بنیاد شخصیتیه توعه.
تا تو تغییر نکنی معلومه ادمای دورت و مکانت تغییر نمی کنن. به خودم گفتم که دقیقا انتظارت از خدا چیه وقتی که خودت مشکل اصلی رو داری نادیده می گیری؟
و من به قدری امروز خوش حال شدم که اشک توی چشمام جمع شد. گفتم ببین چقدر واضح جوابتو گرفتی. قبل از اینکه نشانم رو باز کنم با تمام وجودم، با تک تک سلولم از خدا خواستم که مشکلم رو بیاره جلوی چشمام و به چه واضحی سر تیترش اومد جلوی چشمام. ببین که خدا چقدر واضح جوابتو داد. انگار که بهم بگه دختر خوب مشکل تو اینکه، اینو درستش کن تا من کارتون راه بندازم. اینجا خدا جنس نسیه به کسی نمی ده. بهاش رو بده تا کارت راه بیوفته و من امروز تصمیم گرفتم که بهاش رو تمام و کمال بپردازم تا خدا و کاینات راه رو برام هموار کنند.
ممنونم از اینکه آگاهی هایی رو که دارید در اختیار دیگران می ذارید و باعث می شید که آدما هایی من مسیرشون رو بارها بارها پیدا کنند.
چقد خوب تونستی بر گردی به درون خودت وباورها وترمزهای ذنیت رو بکیشی بیرون واصلاحش کنی
منم وقتی کامنتت خوندم که هدایت شدم معجزه وار بهش ،منم نشستم ترمزهامو در مورد کار مورد علاقم کشیدم بیرون وباورهای قدرت مند کننده ومتضادش رو نوشتم،احساس میکنم گره های ذهنیم داره باز میشه وسرعتم هزار برابر میشه چون این قانون جهانه،این وعده خداونده
با دیدن این فایل به سوالی که در ذهنم پیش اومد فکر کردم. که واقعا برای 10سال دیگه از مسیری که الان میری خوشحال و راضی هستی ؟جوابی که دارم اینه که من کاری دارم با محیط عالی و همکاران عالی ،جای پیشرفت و افزایش حقوق من هست ،الان هم در جایگاه خوبی هستم مدیر فروش شرکت که میتونم عالیتر هم بشم از نظر کیفیت کارم .ولی 10 سال دیگه حتی اگر حقوق بالایی هم داشته باشم اون آزادی زمانی رو که میخوام ندارم.من میخوام مثل استاد کاری رو داشته باشم که در عین اینکه به من آزادی مالی عالی وآزادی زمانی عالی میده اون رو با عشق انجام بدم ،کاری که رسالت زندگی منه .در کاری که هستم آرامش دارم و دوستش دارم اما به عنوان رسالت زندگیم بهش نرسیدم ،هدایت میخوام و منتظر نشانه هام برای تغییر .فکر کنم الان باید روی باورهام کار کنم و اینکه من میتونم اون کاری رو که میخوام با تمام جزئیات داشته باشم .چرا که نه الان استاد همون کاری رو داره که از هر لحاظ خواسته چرا من نه؟
باید تغییر کنم .آره جسارت تغییر واقعا یه اراده و شجاعت میخواد و کسی که با باور قوی و افکار درست قدم برداره مسلما موفقیت همراه اونه در هر تغییر با خودش رشد و کمال میاره.
باید از دایره ی امنی که ساختیم خارج بشیم ،مرزها رو بشکنیم تا بتونیم به چیزی برسیم که در رویاهایمان ساختیم .باید پا رو فراتر گذاشت باید دیدی جهان شمول داشته باشیم باید آینده رو ببینیم باید ضعف ها رو پیدا کنیم خواسته هامون رو واضح کنیم .باید خودمون رو بهتر بشناسیم .
ما داریم هدایت میشیم هر لحظه .باید ایمان داشته باشیم که هدایت الله رو دریافت میکنیم.
چقدر استاد برام جالبه هر فایل که گوش میدم میبینم خودتون الان در شرایطی که هستید عمل کننده به تک تک گفته هاتون هستید.الان که شرایط عالی زندگیتون هستید باز هم به دنبال بهتر کردن و عالیتر کردن شرایتون هستی همون ظرف وجودی که هر لحطه در حال گسترش هستید و جایی برای توقف نداره .یا اینکه در فایل های زندگی در بهشت هر روز به دنبال چالش جدید به دنبال حل کردن مسائل با راه حل های جدید و آسون تر خدای من ،خودتون اولین شاگرد عمل کننده به تمرین ها و درسهای خودتون هستید .تحسینتون میکنم بکی از علت های واقعا متفاوت بودن شما همین عمل کننده بودن و صداقتت ن هست الهی که همیشه درجه یک و سالم و رو به رشد باشید .هر دعایی میکنم آخرش میگم چه دعایی کنم وقتی بهترین رو خود استاد داره رقم میزنه .
سپاس واقعااز خدای مهربانم برای هدایت به این آگاهی ها. تشکر از شما و مریم عزیزو دوستان همراه برای کامنت های عالی.
باید بتونیم اینده ی این چیزی که الان هستیمو ببینیم!
بالانرفتن اطلاعات،نشناختن افراد جدید،انجام ندادن کار جدیدی ک باعث پیشرفت بشه،درواقع وجودمون علاقه ای به ادامه ی همچین روندی نداره!
قدم برداشتن و خروج از روندی که چندسال اینده،هیچ نتیجه ای نخواهد داشت،منوط به این است که ترسها ،نگرانی ها برای اینده،ویککلام بی ایمانی را از بین ببریم
خیلی از ماها توانااییها ومهارت های زیاد و بعضا در حد عالی داریم،اما شهامت استفاده ازاین داشته هارو نداریم
گاهی شرایط مارو ازار میده ،اما شهامت قدم برداشتن نداریم حرکت نمیکنیم
دیدن ده سال اینده و اوضاع بد اوون موقع،باید به عنوان اهرم پیشرفته الانمون،در نظر بگیریمش
سختی های ده سال اینده،باید شجاعتو انگیزه و شوق در جهت تغییر اون وضعیت را باعثبشه
نشانه هارو باید ببینیم
جنگو جدل،احساس نارضایتی در روابط….نشونه های تغییر است
باید اماده باشیم برای تغییر قبل از ناتوان شدن در اوضاع سخت موجود بخاطر نداشتن شجاعت و بصیرت در درک نشونه ها و اقدام عملی
هروز دنبال تغییر باشیم جهان هر لحظه داره تغییر میکنه
نپذیر ک طبیعیه شرایطه الان و مملکتو هرچی
خداوند با نشونه ها،داره با ما حرف میزنه
در هر شرایطی ک هستیم میتونیم تغییر بدیم
خوب ——> خوب تر—> عالی
و برعکس بد به بدترو ….
تغییر در باور
تفکر…
منجر به تغییر در فرکانسو مدار میشه!
و در نهایت نتایج عالی ساخته میشن
با درک این مباحث،و کنار گزاشتن کمالگرایی و استفاده ی عالی از قانون تکامل
باعث میشه قدم برداریم ،هرچند کوچک
باعث میشه شورو انگیزه حفظ بشه و هر لحظه برای یکم بهتر شدن اماده باشیم و در نهایت یه ورژن خیلی بالا در کارو روابطو زندگی بسازیم
سرعتو تصاعد بیان توی روند نتایج
منه مربی،اگه الان که توی باشگاهای مردم کار میکنم
با ادامه ی روند،ده سال اینده همچنان دارم توی باشگاها کار میکنم و یک مربی ده سال پیرتر هستم با انگیزه ی کمتر و نگران برای مخارج چون درصدو حقوق بگیر متناسب با تعداد شاگردام هستم و تلاش به هر طریقی برای جذب و ماندگار شدن شاگردام
درسته الان ،خیلی شاگردای زیاد دارم،چون هزینه هام کمتره. درامدم خوبه و بدهی ندارم و در نتیجه احساسم خوبع و کار کردن برای دیگران ،خیلی ناراحتم نمیکنه در واقع سودم اندازه خوده باشگاه داره،با دردسر کمتر با تایم کمتر
اما با ادامه ی روند،ده سال اینده من خیلی از لذت ها رو نبرده یا شاید مخارجی داشته باشم بالاتر از درخواست های الان و اون موقع مجبورم یا بدهکار باشم یا کلا صرف نظر و در حسرت بمونم
پس باید شروع کنم اولا کمالگرایی رو کامل بزارم کنار
و با شرایط و امکانات الان،قدم بردارم
حالا این قدما میتونه پیدا کردن یکجای کوچیک به اندازه بودجم یا اجاره کردن سانس در باشگاه های دیگ و ….هر الهامی از سمت خدا باشه
در کنار این که الان تصمیم میگیرم که اقدام کنم باید ترمزای ذهنیمو خراب کنم
مثل این ک من پول به اندازه کافی ندارم
یا باشگاه بزنم کسی منو نمیشناسه
یا کارای اداری مجوز سخته
یا هرچیز دیگه ای
و شروع کنم به ریز کردنه مراحل باشگاه زدن
و اولین قدم،انتخاب اون ریز شده ای باشه که میتونم همین الان انجام بدم
مثلا میتونم برم چندتا بنگاه و حضوری بپرسم
اینجوری،دارم خودمو در فرکانس این خواسته قرار میدم و کم کم نشونه های بیشتری درک میکنم و خدا بهم قدم بعدیو میگه
خودمو تحسین کنم که قدم برداشتم،حتی کوچیک
که باعث میشه احساس لیاقت کنم که اره من تونستم برم واسه خواستم کاری انجام بدم،ناتوان نیسم
احساس عجز نکردم
و مطمعنا همین احساس خوب و شروع تغییر و خارج شدن از منطقه ی امنم،باورهای قویترو نتایج بهتر میسازه
خداروشکر برای این فایل و گسترده کردن دیدمون برای لذت بیشتر و متداوم زندگیمون
در بخش نظرات همین فایل، از خودت بپرس که چه جنبههایی از زندگیات الان نیاز به تغییر دارد و بنویس که چگونه و با ایجاد چه تغییری در باورها و نگرشات میتوانی زندگی بهتری برای خود بسازی و الان چه ایدهای برای برداشتن اولین قدم داری:
در بحث شغل و درآمدم نیاز به تغییر و خیلی بهتر شدن دارم.
با تغییر باورهای نامحدود گذشته در مورد پول و ثروت میتونم شرایطم رو بهتر کنم.
عبارات تاکیدی زیاد گفتم،سابلیمینال جذب ثروت زیاد گوش میدم ،تمام فایلهای استاد که به صورت غیر مجاز به دستم رسید پاک کردم از اول با همین فایلهای دانلودی و خرید کتاب رویاهایی که رویا نیستن در سایت استاد و در این مسیر نور آگاهی و عشق دوباره متولد شدم.
دیدگاهی که از استاد یاد گرفتم این بود که همیشه نقد خرید کنم و کالایی رو به صورت چکی دریافت نکنم
تا جایی که ممکنه اقساطی خرید نکنم وام نگیرم
پول قرض نگیرم.
زمانی وام بگیرم که کسب و کارم حسابی رشد کرده و درآمدم و سودم زیاده و بخوام کسب و کارم رو بروز کنم یا گسترش بدم. رفتم سر کار
و از در آمد صفر به ماهی دونیم تا سه میلیون رسیدم
و یاد گرفتم باید تکامل و مدارهای ثروتم رو طی کنم
شکر گزاری کردم برای پولها و داشته ها و نکات مثبت زندگی ام.
احساسم رو هر لحظه خوب کردم وحواسم بود که فرکانس بهتری رو به جهان هستی ارسال کنم.
سلام و عرض ارادت خدمت استاد گرانقدرم آقای عباسمنش عزیز و مریم خانم عزیزم و دوستان گرامی
آموزه های من از این فایل :
زندگی با این قانون که ما توانایی خلق و توانایی تغییر شرایط زندگیمان را داریم خیلی زیبا و لذت بخشه !
خدایا شکرت برای این قوانین قشنگ جهان هستی .
خدایا شکرت که ما رو در مسیر آگاهی و درک این قوانین قرار دادی .
خدایا شکرت که هدایت و حمایتمان میکنی که هر روز بهتر و عالی تر از این قوانین استفاده کنیم و هر روز تعالی پیدا کنیم .
وقتی زندگیم را بررسی میکنم ، که چرا موقع هایی شده با قدرت و شهامت تغییر کردم ، حتی تغییرات اساسی که به اصطلاح دل شیر میخواست را انجام دادم . و از انجامشون هم نتیجه گرفتم و راضیم.
و چرا جاهایی از زندگیم اورژانسی و واجب نیاز به تغییر داره ، نمی توانم تغییر ایجاد کنم ، حتی دلم میخواد تغییر کنم ، میدونم باید تغییر کنم ، چرا نمی تونم ؟!!
جواب خودم و پیدا کردم ؛ جاهایی که با شجاعت و مصمم ، تغییر کردم ، با تمام وجودم کاملا به فکر خدا ، به خواست خدا واقف بودم ، مطمئن بودم کاری را که انجام میدهم خداپسندانه است و حتما خودش هم کمکم میکند ، انجام دادم و همواره هم نتیجه گرفته ام ، خدایا شکرت ! عاشقانه دوستت دارم
جاهایی که نتوانسته ام تغییر کنم ، عمدتا با این دلایل بوده که شاید خدا نخواهد ! شاید خدا دوست نداره ! شاید این سرنوشت منه ! ،
تردید داشتم !میگفتم اصلا به صلاح منه !!!
متاسفم!
حالا یاد گرفته ام ؛ خدا چیزی را در برای من نمی خواهد مگر آنکه خودم بخواهم .
حالا یاد گرفته ام ؛ اگر میخواهم بدانم خدا چیزی را دوست دارد یا نه ؟! قوانینش را خوب یاد بگیرم ، و خواسته ی خودم را با قوانین خداوند تطابق دهم ، با خواندن آگاهانه قرآن کریم ، که بهترین منبع برای آگاهی های ما درباره شناخت بهتر خدا و فکر خداست .
با استفاده از آموزهای استاد گرانقدرم آقای عباسمنش عزیز ، که دستانی از دستان خدا هستند .
با شناخت اهداف خودم ،که دوستشون داشته باشم .
با ساختن باورهای قدرتمند کننده ، و تغییر دیدگاهم ، تغییر و شروع کنم .
یاد گرفتم آنچه را دلم میخواهد را بخواهم و برایش حرکت کنم ، اگر بعدا فهمیدم به صلاحم نیست و دوستش ندارم ، دوباره می توانم آن را هم تغییر دهم .
یاد گرفتم : دنیا و سرنوشتم ، دست منه !
من می توانم سرنوشتم را بنویسم و هر وقت تشخیص دادم به نفع خودم تغییرش بدم .
الهی به امید تو !
خودم نیاز به تغییر دارم .
تصمیم گرفتم: با الویت در روابطم با فرزندانم ، با همسرم ، با خانواده ام و روابط خانوادگی ، تغییر ایجاد کنم .
که تغییر را هم از خودم شروع کرده ام .
در رفتارم ، افکارم ،باورهایم ، گفتارم ، اخلاقم ( که تعادل را رعایت کنم ، در نیکی و مهربانی
و تنبیه کردن ، افراط و تفریط نداشته باشم ) .
برای تغییر ، مهمترین باورم این است : من ارزشمندم !
من لایق بهترین ها هستم !
هر چه من خوش اخلاق تر شوم ، نزد خدا محبوب تر می شوم .
هرچه من قدرتمند تر شوم ، نزد خدا عزیز تر می شوم .
خدا بیشتر از من میخواهد که من در آرامش و راحتی باشم .
من خودم و عاشقانه دوست دارم .
خداوند به اندازه ی توان من، از من انتظار دارد.
و خیلی باورهای قدرتمند کننده دیگر …
کارهایی که در این راستا اقدام کرده ام:
3 ماهه که کتاب آیین دوستیابی را به فرمایش استاد، شروع کرده ام و با جان و دل ، مو به مو انجام میدهم ، باز هم به شیوه ی خودم ، بعد از چندین بار گوش دادن به فایل صوتی کتاب ، نکات مهم و آموزشی اش را نوشتم ، و به یک کتاب خلاصه شده تبدیل کردم ، و خوندم و صوتی کردم و گوش میکنم و با دقت عمل میکنم ، از عملکرد خودم و پیشرفتم و راضیم . خداروشکر
هر روز با تضادهایی که برخورد میکنم ، باورهای مخرب را شناسایی میکنم و باورهای قدرتمند کننده ام را جایگزین میکنم . که به قول استاد اینها هم با تداوم و تکرار روز به روز بهتر و بهتر می شوند ، ان شاءالله .
لذت بردم از ردپای زیبایی که به جا گذاشتین اون قسمتی که گفتین هر وقت چیزی از دست میرفت میگفتی حتما خواست خدا بود منم خیلی این ترمزو دارم و با خوندن کامنتتونچ فهمیدم که این باور اشتباهه چون خداوند هیچوقت نمیخواد،ما چیزی،و ازدست بدیم مگر اینکه بخواد،چیز بهتر بما بده با خوندن کامنتون یهویی این اومد تو ذهنم واسه همین نوشتم شاید راهکار خوبی،برای شما هم باشد که هر وقت تو همچین شرایطی ازین بعد قرار گرفتیم بجای تکرار حرف اشتباه قبلی بگیم حتما خواست خدا بود این بره یا این مبلغ پول از دستم بره تا پول یا چیز بهتر و بیشتر به سمتم جاری بکنه این حرف که اومد تو ذهنم حس خوبی بهم داد و این بقول استاد عزیزمون که هر الهامی که اومد حالتو خوب کرد بدون از طرف خداست و اگه حستو خوب نکرد،از طرف شیطانه….خداروشکر که با خوندن این قسمت ردپای شما همچین جمله ای بهم الهام شد …سپاااااس از شما دوست گرامی و موفقیت همه عزیزان آرزوی ماست پیروز و شاد باشید
دعا میکنم به هر آرزوی و خواسته که دارین با صبوری و رعایت قانون تکامل بهش برسی فقط خواستم یه راهنمایی داشته باشم اون قسمت کامنتتون نوشتی ماشین میخوام تا منت هسمرم و نکشم این خواسته تون کاملا نادرسته چون این درخواستتون توجه به نازیبایی داره وواونم منت کشیدن از همسر اگه اینطوری بگین بهتره خدایا من ماشین میخوام که از خودم باشع مال خودم باشه تا هروقت هرجا خواستم برم بتونم بدون هیچ معذوریتی برم دوست دارم همسرم با من همراه باشه منو درک کنه منم درکش کنم شما اینطوری اگه اعلام کنی جواب مثبت میگیری همین امیدوارم درک صمیمانه و متقابل بینتون همیشع برقرار بشه و با سرعت عالی خواستهاتو جذب کنی …امیدوارم تونسته باشم مطلب و خوب بهتون رسونده باشم البته ببخشیدا ما اینحا دور هم جمع شدیم تا بهم انرژی بدیم و اشتباهه همو با عشق بهم یاداوری و اصلاح کنیم و بهم نور بدیم تا از تاریکی های نامحسوس و محسوس براحتی عبور کنیم براتون کامنت گذاشتم …موفق باشی دوست خوبم
ماهم همواره باید با این جهان رو به جلو حرکت کنیم،تا زمانی که جلو بریم و حرکت کنیم،جهان با ما مهربان است
اما اگر پیشرفت نکنیم و چیزی به جهان اضافه نکنیم و برای پیشرفت این جهان کاری نکنیم و به طور کلی فایده ای برای این جهان نداشته باشیم، زیر چرخ دنده های جهانی که درحال حرکت هست له میشیم.
ما انسان ها اغلب پذیرش اینکه باید تغییر کنیم برامون سخته و همیشه دنبال تغییر دادن دیگران هستیم چون فکر میکنیم ایراد از بقیه هست و ما راه و نظر درستی داریم…
احساس قربانی بودن میکنیم و دیگران رو مقصر شرایط بد الانمون میدونیم
(اگر فلانی میزاشت من درس بخونم اینجوری نمیشد، اگر بابام بهم پول ماشین میداد، پول مغازه میداد الان من اینجا نبودم
اگر من توی امریکا بدنیا میومدم وضعم این نبود، اگر دولت فلان کارو میکرد، اگر دلار پایین بود و کلی اگر ها و بهانه های دیگه…)
اما نمیدونیم و نمیخوایم ک باور کنیم، ما خالق شرایط زندگیمون هستیم و دیگران هیچ تاثیر خوب و بدی نمیتونن روی زندگی ما بزارن و همش به خودمون بستگی داره.
نمیخوایم باور کنیم که تنها راه رسیدن به زندگی خوب، تغییر باورهای خودمون هست، نه تغییر دیگران. ما از تغییر دادن دیگران عاجزیم…
اولین و مهم ترین قدم برای تغییر باورهامون اینکه بپذیریم که باید تغییر کنیم،بپذیریم که ایراد از خودمونه نه دیگران
بپذیریم که ما خالق زندگیمون هستیم
بپذیریم که توانایی و قدرت تغییر زندگیمون رو داریم
بپذیریم که بااید حرکت کنیم
بپذیریم که دیگران هیچ مسولیتی ندارن در قبال تامین نیاز مادی و عاطفی ما و این ما هستیم که باید این نیاز هارو برطرف کنیم.
بپذیریم که خداوند اسمان ها و زمین را مسخر ما کرده و حضرت سلمان و ابراهیم و نوح و زکریا و…هیچ فرقی با ما نداشتند.
اگر حضرت سلمان به اون همه ثروت رسیده،پس این نشون میده که ماهم میتونیم به اون ثروت برسیم…
اگر حضرت ابراهیم،در اون حد خداپرست و یکتاپرست بوده و شده رفیق خدا،پس این نشون میده که ماهم میتونیم مثل اون بشیم رفیق خدا…
اگر حضرت نوح اون همه سال عمر کرده،پس ماهم میتونیم با کنترل افکارمون و تغذیه مناسبمون و احترام به وجودمون، اون همه سال عمر کنیم…
اگر حضرت موسی بعد از کشتن یکنفر توسط خدا بخشیده شده و شده پیامبر خدا، پس نشون میده که ماهم میتونیم بخشیده بشیم چون خدای حضرت سلیمان، خدای ماهم هست…
اگر حضرت زکریا در اون سن بالا و درحالی که خانمش نابارور بوده، تونسته به اذن خداوند صاحب فرزند بشه،پس دیگه کاری به حرف دکترو…نداشته باشیم که میگن شما نمیتونی صاحب فرزند بشی به هزارو یک دلیل.
اهمیت ندیم به افکار پوچ گذشتمون. چرا؟چون از قبل خداوند الگویی هایی واضح برای ما اورده که نشون میده کار نشد نداره.اگر خدا بخواد میشه…اگر یکنفر تونسته کاری رو انجام بده،پس ماهم میتونیم.
هروقت که ذهنمون به هر طریقی بهانه اورد برامون، یاد مثالایی مثل اینها بیفتیم که خداوند برامون توی قران اورده، اونوقت این نجواهای شیطانی رو میتونیم خاموش کنیم.
همچی به من بستگی داره، من خالق زندگیم هستم چون خداوند من رو اینطور افریده، خداوند من رو جانشین خودش برروی زمین قرار داده ، پس مسلما من هم قدرتی دارم و اون قدرت، قدرت خلق شرایط دلخواهم هست…
همیشه باید یک انسان خوشبین اما منطقی باشیم.باید ده سال آیندمون رو خوشبین اما منطقی تصور کنیم
ببینیم که ده سال دیگه با همین روند جلو بریم به کجا میرسیم
با همین شغل پیش بریم ده سال دیگه چی مشه؟
با همین شخصیت پیش بریم، ده سال دیگه چه اتفاقاتی رو و چه ارتباطاتی رو تجربه میکنیم؟
صددرصد میفهمیم که باید تغییر کنیم، باید جلو بریم ،باید پیشرفت کنیم و روند کارو و شخصیتمون رو ارتقا ببخشیم.
همیشه باید حرکت کنیم چون جهان درحال ارتقاست و اگر غفلت کنیم ممکنه خیلی ازش عقب بیفتیم و اون موقع تغییر کردنمون کار مشکل تریه…
پس چه بهتره که از الان شروع کنیم.
عاشقتونم استاد، واقعا هرروز که فایلارو گوش میدم، تغییرات رو توی خودم از طریق احساس خوبی که دارم و هرلحظه این احساس بیشتر میشه حس میکنم.
سپاسگزارم از خداوندی که شمارو برای ما خلق کرد…
سپاسگزارم از شما که انتخاب کردید، به این جهان بیاید و باعث تحول این جهان بشید…
1،ما باید خودمون تغییر کنیم نه بدنبال تغییر کسی باشیم
2،دیگران هیچ مسولیتی درقبال اوضاع مالی و عاطفی ما ندارن هیچ انتظاری از کسی نداشتن دمتگرررررم
3،اگه تغییر نکنیم به جهان چیز مثبتی ندیم زیر چرخ دهندهاش له میشیم
4،کار نشدددد نداره تو این جهان همه چی ممکنه و همه چیزم دست خودمونه وسایل آشپزی با بهترین امکانات در اختیار ماست اینکه غذامون بدمزه میشه ،میسوزه،خراب میشه،گندیده میشه نمیتونیم کسی و مقصر بدونیم و این بهانه آب تو هاونگ کوبیدن
سلام بر تو دوست خوب من خیلی خیلی لذت بردم از کامنتت خصوصا اون قسمت گفتین دیگران هیچ مسولیتی در قبال مادی و عاطفی ما ندارن تلنگری زدی بهم اسیدی دمتگرررررم خیلی روشنتر شدم عالی بود از کدهایی که بهم دادی سپااااااااس دوست من برام نور شدی برای رسیدن به بهشت خدا نورت شود الهـــــــی…دوستتون دارم دوست باعشقم
مثالی که شما درباره ی وسایل آشپزی زدید هم خیلی عالی بود واقعا درسته ما تمام ابزار و امکانات برای ساختن زندگیمون رو داریم و اگر نتونیم زندگی خوبی بسازیم،مسئله از ماست نه از هیچ چیز دیگه.
امروز روز پنجم از سفرنامس و مثل همیشه اینجام تا ی رد پایی بذارم از خودم
چقدر که استاد درست گقتن بخاطر ترس ها و بی ایمانی هایی که تو وجودمون رخنه کرده نمیتونیم تغییر کنیم با اینکه میدونیم تغییر لازمه
من خودم به عنوان یه دختر 20 ساله میدونم باید چ چیزهایی رو تغییر بدم میدونم اول از همه باید در رفتارم و رابطم با خودم به صلح برسم
دوم میدونم که باید رابطم با خانوادم رو بهبود ببخشم
سوم میدونم باید برای خودم ی منبع درامد ایجاد کنم چون دیگه هرچقدر پول بخوام از پدرم بگیرم برام کافی نیست و در این مورد دارم روی باور هام کار میکنم دنبال کار هستم دانشگاهمو تغییر دادم اومدم شهر خودمون تا بتونم راحتتر برم سرکار و پیدا کردن یه کار مناسب با شرایطم رو سپردم به خداوند و میدونم ک قراره برام بهترین کار رو پیدا کنه
و در روابطم با خانوادم و خودم الان که روی خودم کار میکنم خیلی حالم بهتره و رابطم با خانوادم و خودم هم رو به بهبوده از نظر خودم و بازهم لازمه ی سری باور ها در خودم ایجاد کنم و یک سری تغییرات
ولی خدارو شاکرم که حال روحیم روز به روز داره بهتر میشه و خداوند رو بیشتر از قبل در وجودم حس میکنم و باهاش صحبت میکنم
و از خداوند میخوام که در این مسیر بمونم و ادامه بدم برای همیشه برای تغییرات بیشتر و بزرگتر و همیشه خداوند رو در وجودم احساس کنم
سلام.️
من و خانوادم در یک زمان با شما و قوانین آشنا شدیم و شروع به کار کردن روی خودمون کردیم اما چون رشته ای که من می خواستم توش پیشرفت کنم کلا با خانوادم فرق داشت، یجورایی از اونها میونه ی راه جدا شدم.
تا یه جاهایی داشتم خوب پیش می رفتم. نسبت به هم رشته ای های خود پیشرفت بیشتری داشتم اما با گذشت زمان و جدی تر شدن هدفم افکار منفی زیادی سراغ من اومدن.
افکاری مثل: تو دیر شروع کردی و نمی تونی به اون درجه ای که می خوای برسی، همیشه آخر توجه مربی هستی، از لحاظ فیزیکی خیلی با استاندارد های این رشته مطابقت نداری، توی این رشته دست زیاد هست… و غیره.
اضطراب و ترس باعث شد که رشد خوبی که داشتم کند و حتی متوقف بشه. همیشه استرس داشتم و با تلاش فیزیکی زیاد می خواستم سریع تر به جایی که می خوام برسم.
همیشه به خودم بابت هم تیمی هام و باشگاهم غر می زدم. می گفتم اینجا مناسب من نیست، من برای پیشرفت باید برم یه مکان دیگه با آدمای جدید.
انگار همه چیز یادم رفته بود. هول کرده بودم، عجول و کم صبر شده بودم تا اینکه نمی دونم چی شد اما انگاری خسته شدم. ناامید هیچ وقت نشدم اما خسته شده بودم. تلاش فیزیکی زیاد و نرسیدن به اون نقطه ای که می خواستم نفسم رو داشت بند میوزد و این خستگی باعث شد که دست نگه دارم و آروم بگیرم. باعث شد به خودم بگم یه دقیقه بشین سر جات ببین با خودت چند چندی؟ دقیقا داری چیکار می کنی؟ اصن متوجه میشی که داری چیکار می کنی؟
سعی کردم خودمو آروم کنم. فشار فیزیکیم رو کم کردم تلاش کردم که به خودم اجازه ی نفس کشیدن بدم.
البته من اون فشار فیزیکی رو دوست داشتم. من عاشق رشتم هستم و حاضر از صبح تا شب براش تلاش و تمرین کنم. چیزی که من و خسته کرده بود فشار فیزیکی نبود، بلکه اون اضطراب و استرس و کم صبری من باعث خستگی شده بود.
این احساست منفی باعث می شدن که تلاش فیزیکیم بی ثمر بشه و در عوض خستگی توی تنم بمونه.
خب اومدم فشار فیزیکی رو کم کردم تا ذهنم باز تر بشه.
برای اولین گام رفتم افرادی که شرایط فیزیکیشون مثل یا نزدیک به من بود رو پیدا کردم. کسانی که همین فیزیک توی این رشته موفق شده بودند.
دومین گامم این بود که شروع به ساختن باورهایی کردم که دیر شروع کردنم رو جبران کنه. گفتم من باورهایی رو درون خودتم می سازم که روند رشد من رو سریع تر بکنه.
یعنی اون تلاش فیزیکی رو نصف کردم و سعی کردم به جاش باورهای درست رو در رابطه با رشتم بسازم.
داشت جواب می داد. دوباره برگشتم. پیشرفتم دوباره سریع شد و منی که تنها یکسال بود که شروع کرده بودم هم سطح شدم با کسی که بیش از 6 سال بود که کار می کرد.
همه چیز دوباره داشت خوب پیش رفت ولی زیاد سعی نمی کردم دیگه روی باورام کار کنم.
بخوام صادق باشم تنبلیم میومد. ببین می دونستم باید روی باورام کار کنم، می دونستم که باید وقت بذارم براش اما امان از تنبلی و امروز و فردا کردن.
ولی خب پیشرفته سر جایش بود و دلیلش قوه ی تخیل قوی من بود. روی باورام خیلی کار نمی کردم ولی پس رفت نمی کردم و اون پیشرفته ام بود.
من یه چیز خوبی که دارم اینکه به طور کامل واضحی می تونم آینده که می خوام رو ببینم. با جزییات کامل. از رنگ لباس، مارک کفش، حتی ست کردن لباسای روزمره ای که دوست دارم بپوشم، حرفایی که می زنم و مهم تر از همه حسش می کنم. انگار که اتفاق افتاده، جوری که موهای تنم سیخ میشه اما تخیل به تنهایی کافی نیست و من این رو می دونستم. می دونستم اگه روی باورهام کار کنم، اگه احساسم رو خوب نگه دارم، با این تصویر واضح از آینده کولاک میشه.
یه جورایی برای خودم گفتنش شرم آوره ولی با اینکه از این مسئله آگاه بودم به خاطر تنبلی انجامش نمی دادم و چسبیده بودم به همون قوه ی تخیلم.
پیشرفت من سر جاش بود تا اینکه افکار منفی از بُعد دیگه اومدن سر وقتم.
افکاری منفی مثل اینکه این باشگاه دیگه به درد تو نمی خوره، اینجا دیگه نمی تونی پیشرفت کنی، اگه می خوای بالاتر بری باید باشگاه تو عوض کنی، آدمای اینجا فقط باعث پسرفتت می شن…
این افکار این بار به جای احساس اضطراب و ترس بهم احساس خشم می داد.
می دونی انگار وصل شدم به عوامل بیرونی. درسته آدم اگه توی باشگاه بهتر و امکانات بیشتر با هم تیمی های بهتر باشه بیشتر رشد میکنه اما لازمه ی این تغییر یه چیز مهم تره که امروز با باز کردن نشانم خورد توی فرق سرم و باعث شد که بخوام برای اولین بار کامنت بذارم.
من چیزی که از مدت ها قبل می دونستم اما نادیش می گرفتم رو به رو شدم.
«تغییر شخصیت، جسارت می خواد.»
و من اینجوری بودم که بوووم. بعد اینجوری بودم که بابا تو خودت از لحاظ شخصیتی یه مثقالم تغییر نکردی اون وقت می خوای مکان و آدمات تغییر کنند؟ اینجوری بودم که نرگس تو خیلی پرویی. دقیقا انتظارت از خدا و کاینات چیه؟ تو توی شخصیتت تغییری اینجاد کردی که خدا راهی جلو پات بذاره؟
به خودم گفتم ببین مشکل تویی. مشکل باشگاه یا هم تیمی هات نیستن، مشکل بنیاد شخصیتیه توعه.
تا تو تغییر نکنی معلومه ادمای دورت و مکانت تغییر نمی کنن. به خودم گفتم که دقیقا انتظارت از خدا چیه وقتی که خودت مشکل اصلی رو داری نادیده می گیری؟
و من به قدری امروز خوش حال شدم که اشک توی چشمام جمع شد. گفتم ببین چقدر واضح جوابتو گرفتی. قبل از اینکه نشانم رو باز کنم با تمام وجودم، با تک تک سلولم از خدا خواستم که مشکلم رو بیاره جلوی چشمام و به چه واضحی سر تیترش اومد جلوی چشمام. ببین که خدا چقدر واضح جوابتو داد. انگار که بهم بگه دختر خوب مشکل تو اینکه، اینو درستش کن تا من کارتون راه بندازم. اینجا خدا جنس نسیه به کسی نمی ده. بهاش رو بده تا کارت راه بیوفته و من امروز تصمیم گرفتم که بهاش رو تمام و کمال بپردازم تا خدا و کاینات راه رو برام هموار کنند.
ممنونم از اینکه آگاهی هایی رو که دارید در اختیار دیگران می ذارید و باعث می شید که آدما هایی من مسیرشون رو بارها بارها پیدا کنند.
سلام دوست عزیز
چقد خوب نوشتی
چقد لذت بردم واستفاده کردم از کامنت فوق العادت
چقد خوب تونستی بر گردی به درون خودت وباورها وترمزهای ذنیت رو بکیشی بیرون واصلاحش کنی
منم وقتی کامنتت خوندم که هدایت شدم معجزه وار بهش ،منم نشستم ترمزهامو در مورد کار مورد علاقم کشیدم بیرون وباورهای قدرت مند کننده ومتضادش رو نوشتم،احساس میکنم گره های ذهنیم داره باز میشه وسرعتم هزار برابر میشه چون این قانون جهانه،این وعده خداونده
ممنون دوست خوبم
موفق باشی
به نام مهربان ترین
سلام استاد عزیز و مریم مهربان و دوستان همراه.
با دیدن این فایل به سوالی که در ذهنم پیش اومد فکر کردم. که واقعا برای 10سال دیگه از مسیری که الان میری خوشحال و راضی هستی ؟جوابی که دارم اینه که من کاری دارم با محیط عالی و همکاران عالی ،جای پیشرفت و افزایش حقوق من هست ،الان هم در جایگاه خوبی هستم مدیر فروش شرکت که میتونم عالیتر هم بشم از نظر کیفیت کارم .ولی 10 سال دیگه حتی اگر حقوق بالایی هم داشته باشم اون آزادی زمانی رو که میخوام ندارم.من میخوام مثل استاد کاری رو داشته باشم که در عین اینکه به من آزادی مالی عالی وآزادی زمانی عالی میده اون رو با عشق انجام بدم ،کاری که رسالت زندگی منه .در کاری که هستم آرامش دارم و دوستش دارم اما به عنوان رسالت زندگیم بهش نرسیدم ،هدایت میخوام و منتظر نشانه هام برای تغییر .فکر کنم الان باید روی باورهام کار کنم و اینکه من میتونم اون کاری رو که میخوام با تمام جزئیات داشته باشم .چرا که نه الان استاد همون کاری رو داره که از هر لحاظ خواسته چرا من نه؟
باید تغییر کنم .آره جسارت تغییر واقعا یه اراده و شجاعت میخواد و کسی که با باور قوی و افکار درست قدم برداره مسلما موفقیت همراه اونه در هر تغییر با خودش رشد و کمال میاره.
باید از دایره ی امنی که ساختیم خارج بشیم ،مرزها رو بشکنیم تا بتونیم به چیزی برسیم که در رویاهایمان ساختیم .باید پا رو فراتر گذاشت باید دیدی جهان شمول داشته باشیم باید آینده رو ببینیم باید ضعف ها رو پیدا کنیم خواسته هامون رو واضح کنیم .باید خودمون رو بهتر بشناسیم .
ما داریم هدایت میشیم هر لحظه .باید ایمان داشته باشیم که هدایت الله رو دریافت میکنیم.
چقدر استاد برام جالبه هر فایل که گوش میدم میبینم خودتون الان در شرایطی که هستید عمل کننده به تک تک گفته هاتون هستید.الان که شرایط عالی زندگیتون هستید باز هم به دنبال بهتر کردن و عالیتر کردن شرایتون هستی همون ظرف وجودی که هر لحطه در حال گسترش هستید و جایی برای توقف نداره .یا اینکه در فایل های زندگی در بهشت هر روز به دنبال چالش جدید به دنبال حل کردن مسائل با راه حل های جدید و آسون تر خدای من ،خودتون اولین شاگرد عمل کننده به تمرین ها و درسهای خودتون هستید .تحسینتون میکنم بکی از علت های واقعا متفاوت بودن شما همین عمل کننده بودن و صداقتت ن هست الهی که همیشه درجه یک و سالم و رو به رشد باشید .هر دعایی میکنم آخرش میگم چه دعایی کنم وقتی بهترین رو خود استاد داره رقم میزنه .
سپاس واقعااز خدای مهربانم برای هدایت به این آگاهی ها. تشکر از شما و مریم عزیزو دوستان همراه برای کامنت های عالی.
با سلام خدمت استاد و دوستان عزیز
روز پنجم و تعهد من برای دیدن فایل و کامنت..!
یکسری نشونه ها میان که تغییر کنی
باید تغییر کنی…
باید بتونیم اینده ی این چیزی که الان هستیمو ببینیم!
بالانرفتن اطلاعات،نشناختن افراد جدید،انجام ندادن کار جدیدی ک باعث پیشرفت بشه،درواقع وجودمون علاقه ای به ادامه ی همچین روندی نداره!
قدم برداشتن و خروج از روندی که چندسال اینده،هیچ نتیجه ای نخواهد داشت،منوط به این است که ترسها ،نگرانی ها برای اینده،ویککلام بی ایمانی را از بین ببریم
خیلی از ماها توانااییها ومهارت های زیاد و بعضا در حد عالی داریم،اما شهامت استفاده ازاین داشته هارو نداریم
گاهی شرایط مارو ازار میده ،اما شهامت قدم برداشتن نداریم حرکت نمیکنیم
دیدن ده سال اینده و اوضاع بد اوون موقع،باید به عنوان اهرم پیشرفته الانمون،در نظر بگیریمش
سختی های ده سال اینده،باید شجاعتو انگیزه و شوق در جهت تغییر اون وضعیت را باعثبشه
نشانه هارو باید ببینیم
جنگو جدل،احساس نارضایتی در روابط….نشونه های تغییر است
باید اماده باشیم برای تغییر قبل از ناتوان شدن در اوضاع سخت موجود بخاطر نداشتن شجاعت و بصیرت در درک نشونه ها و اقدام عملی
هروز دنبال تغییر باشیم جهان هر لحظه داره تغییر میکنه
نپذیر ک طبیعیه شرایطه الان و مملکتو هرچی
خداوند با نشونه ها،داره با ما حرف میزنه
در هر شرایطی ک هستیم میتونیم تغییر بدیم
خوب ——> خوب تر—> عالی
و برعکس بد به بدترو ….
تغییر در باور
تفکر…
منجر به تغییر در فرکانسو مدار میشه!
و در نهایت نتایج عالی ساخته میشن
با درک این مباحث،و کنار گزاشتن کمالگرایی و استفاده ی عالی از قانون تکامل
باعث میشه قدم برداریم ،هرچند کوچک
باعث میشه شورو انگیزه حفظ بشه و هر لحظه برای یکم بهتر شدن اماده باشیم و در نهایت یه ورژن خیلی بالا در کارو روابطو زندگی بسازیم
سرعتو تصاعد بیان توی روند نتایج
منه مربی،اگه الان که توی باشگاهای مردم کار میکنم
با ادامه ی روند،ده سال اینده همچنان دارم توی باشگاها کار میکنم و یک مربی ده سال پیرتر هستم با انگیزه ی کمتر و نگران برای مخارج چون درصدو حقوق بگیر متناسب با تعداد شاگردام هستم و تلاش به هر طریقی برای جذب و ماندگار شدن شاگردام
درسته الان ،خیلی شاگردای زیاد دارم،چون هزینه هام کمتره. درامدم خوبه و بدهی ندارم و در نتیجه احساسم خوبع و کار کردن برای دیگران ،خیلی ناراحتم نمیکنه در واقع سودم اندازه خوده باشگاه داره،با دردسر کمتر با تایم کمتر
اما با ادامه ی روند،ده سال اینده من خیلی از لذت ها رو نبرده یا شاید مخارجی داشته باشم بالاتر از درخواست های الان و اون موقع مجبورم یا بدهکار باشم یا کلا صرف نظر و در حسرت بمونم
پس باید شروع کنم اولا کمالگرایی رو کامل بزارم کنار
و با شرایط و امکانات الان،قدم بردارم
حالا این قدما میتونه پیدا کردن یکجای کوچیک به اندازه بودجم یا اجاره کردن سانس در باشگاه های دیگ و ….هر الهامی از سمت خدا باشه
در کنار این که الان تصمیم میگیرم که اقدام کنم باید ترمزای ذهنیمو خراب کنم
مثل این ک من پول به اندازه کافی ندارم
یا باشگاه بزنم کسی منو نمیشناسه
یا کارای اداری مجوز سخته
یا هرچیز دیگه ای
و شروع کنم به ریز کردنه مراحل باشگاه زدن
و اولین قدم،انتخاب اون ریز شده ای باشه که میتونم همین الان انجام بدم
مثلا میتونم برم چندتا بنگاه و حضوری بپرسم
اینجوری،دارم خودمو در فرکانس این خواسته قرار میدم و کم کم نشونه های بیشتری درک میکنم و خدا بهم قدم بعدیو میگه
خودمو تحسین کنم که قدم برداشتم،حتی کوچیک
که باعث میشه احساس لیاقت کنم که اره من تونستم برم واسه خواستم کاری انجام بدم،ناتوان نیسم
احساس عجز نکردم
و مطمعنا همین احساس خوب و شروع تغییر و خارج شدن از منطقه ی امنم،باورهای قویترو نتایج بهتر میسازه
خداروشکر برای این فایل و گسترده کردن دیدمون برای لذت بیشتر و متداوم زندگیمون
ممنون استاد
در بخش نظرات همین فایل، از خودت بپرس که چه جنبههایی از زندگیات الان نیاز به تغییر دارد و بنویس که چگونه و با ایجاد چه تغییری در باورها و نگرشات میتوانی زندگی بهتری برای خود بسازی و الان چه ایدهای برای برداشتن اولین قدم داری:
در بحث شغل و درآمدم نیاز به تغییر و خیلی بهتر شدن دارم.
با تغییر باورهای نامحدود گذشته در مورد پول و ثروت میتونم شرایطم رو بهتر کنم.
عبارات تاکیدی زیاد گفتم،سابلیمینال جذب ثروت زیاد گوش میدم ،تمام فایلهای استاد که به صورت غیر مجاز به دستم رسید پاک کردم از اول با همین فایلهای دانلودی و خرید کتاب رویاهایی که رویا نیستن در سایت استاد و در این مسیر نور آگاهی و عشق دوباره متولد شدم.
دیدگاهی که از استاد یاد گرفتم این بود که همیشه نقد خرید کنم و کالایی رو به صورت چکی دریافت نکنم
تا جایی که ممکنه اقساطی خرید نکنم وام نگیرم
پول قرض نگیرم.
زمانی وام بگیرم که کسب و کارم حسابی رشد کرده و درآمدم و سودم زیاده و بخوام کسب و کارم رو بروز کنم یا گسترش بدم. رفتم سر کار
و از در آمد صفر به ماهی دونیم تا سه میلیون رسیدم
و یاد گرفتم باید تکامل و مدارهای ثروتم رو طی کنم
شکر گزاری کردم برای پولها و داشته ها و نکات مثبت زندگی ام.
احساسم رو هر لحظه خوب کردم وحواسم بود که فرکانس بهتری رو به جهان هستی ارسال کنم.
سلام و عرض ارادت خدمت استاد گرانقدرم آقای عباسمنش عزیز و مریم خانم عزیزم و دوستان گرامی
آموزه های من از این فایل :
زندگی با این قانون که ما توانایی خلق و توانایی تغییر شرایط زندگیمان را داریم خیلی زیبا و لذت بخشه !
خدایا شکرت برای این قوانین قشنگ جهان هستی .
خدایا شکرت که ما رو در مسیر آگاهی و درک این قوانین قرار دادی .
خدایا شکرت که هدایت و حمایتمان میکنی که هر روز بهتر و عالی تر از این قوانین استفاده کنیم و هر روز تعالی پیدا کنیم .
وقتی زندگیم را بررسی میکنم ، که چرا موقع هایی شده با قدرت و شهامت تغییر کردم ، حتی تغییرات اساسی که به اصطلاح دل شیر میخواست را انجام دادم . و از انجامشون هم نتیجه گرفتم و راضیم.
و چرا جاهایی از زندگیم اورژانسی و واجب نیاز به تغییر داره ، نمی توانم تغییر ایجاد کنم ، حتی دلم میخواد تغییر کنم ، میدونم باید تغییر کنم ، چرا نمی تونم ؟!!
جواب خودم و پیدا کردم ؛ جاهایی که با شجاعت و مصمم ، تغییر کردم ، با تمام وجودم کاملا به فکر خدا ، به خواست خدا واقف بودم ، مطمئن بودم کاری را که انجام میدهم خداپسندانه است و حتما خودش هم کمکم میکند ، انجام دادم و همواره هم نتیجه گرفته ام ، خدایا شکرت ! عاشقانه دوستت دارم
جاهایی که نتوانسته ام تغییر کنم ، عمدتا با این دلایل بوده که شاید خدا نخواهد ! شاید خدا دوست نداره ! شاید این سرنوشت منه ! ،
تردید داشتم !میگفتم اصلا به صلاح منه !!!
متاسفم!
حالا یاد گرفته ام ؛ خدا چیزی را در برای من نمی خواهد مگر آنکه خودم بخواهم .
حالا یاد گرفته ام ؛ اگر میخواهم بدانم خدا چیزی را دوست دارد یا نه ؟! قوانینش را خوب یاد بگیرم ، و خواسته ی خودم را با قوانین خداوند تطابق دهم ، با خواندن آگاهانه قرآن کریم ، که بهترین منبع برای آگاهی های ما درباره شناخت بهتر خدا و فکر خداست .
با استفاده از آموزهای استاد گرانقدرم آقای عباسمنش عزیز ، که دستانی از دستان خدا هستند .
با شناخت اهداف خودم ،که دوستشون داشته باشم .
با ساختن باورهای قدرتمند کننده ، و تغییر دیدگاهم ، تغییر و شروع کنم .
یاد گرفتم آنچه را دلم میخواهد را بخواهم و برایش حرکت کنم ، اگر بعدا فهمیدم به صلاحم نیست و دوستش ندارم ، دوباره می توانم آن را هم تغییر دهم .
یاد گرفتم : دنیا و سرنوشتم ، دست منه !
من می توانم سرنوشتم را بنویسم و هر وقت تشخیص دادم به نفع خودم تغییرش بدم .
الهی به امید تو !
خودم نیاز به تغییر دارم .
تصمیم گرفتم: با الویت در روابطم با فرزندانم ، با همسرم ، با خانواده ام و روابط خانوادگی ، تغییر ایجاد کنم .
که تغییر را هم از خودم شروع کرده ام .
در رفتارم ، افکارم ،باورهایم ، گفتارم ، اخلاقم ( که تعادل را رعایت کنم ، در نیکی و مهربانی
و تنبیه کردن ، افراط و تفریط نداشته باشم ) .
برای تغییر ، مهمترین باورم این است : من ارزشمندم !
من لایق بهترین ها هستم !
هر چه من خوش اخلاق تر شوم ، نزد خدا محبوب تر می شوم .
هرچه من قدرتمند تر شوم ، نزد خدا عزیز تر می شوم .
خدا بیشتر از من میخواهد که من در آرامش و راحتی باشم .
من خودم و عاشقانه دوست دارم .
خداوند به اندازه ی توان من، از من انتظار دارد.
و خیلی باورهای قدرتمند کننده دیگر …
کارهایی که در این راستا اقدام کرده ام:
3 ماهه که کتاب آیین دوستیابی را به فرمایش استاد، شروع کرده ام و با جان و دل ، مو به مو انجام میدهم ، باز هم به شیوه ی خودم ، بعد از چندین بار گوش دادن به فایل صوتی کتاب ، نکات مهم و آموزشی اش را نوشتم ، و به یک کتاب خلاصه شده تبدیل کردم ، و خوندم و صوتی کردم و گوش میکنم و با دقت عمل میکنم ، از عملکرد خودم و پیشرفتم و راضیم . خداروشکر
هر روز با تضادهایی که برخورد میکنم ، باورهای مخرب را شناسایی میکنم و باورهای قدرتمند کننده ام را جایگزین میکنم . که به قول استاد اینها هم با تداوم و تکرار روز به روز بهتر و بهتر می شوند ، ان شاءالله .
در پناه نور و عشق الهی باشید.
سلام دوست خوب من
لذت بردم از ردپای زیبایی که به جا گذاشتین اون قسمتی که گفتین هر وقت چیزی از دست میرفت میگفتی حتما خواست خدا بود منم خیلی این ترمزو دارم و با خوندن کامنتتونچ فهمیدم که این باور اشتباهه چون خداوند هیچوقت نمیخواد،ما چیزی،و ازدست بدیم مگر اینکه بخواد،چیز بهتر بما بده با خوندن کامنتون یهویی این اومد تو ذهنم واسه همین نوشتم شاید راهکار خوبی،برای شما هم باشد که هر وقت تو همچین شرایطی ازین بعد قرار گرفتیم بجای تکرار حرف اشتباه قبلی بگیم حتما خواست خدا بود این بره یا این مبلغ پول از دستم بره تا پول یا چیز بهتر و بیشتر به سمتم جاری بکنه این حرف که اومد تو ذهنم حس خوبی بهم داد و این بقول استاد عزیزمون که هر الهامی که اومد حالتو خوب کرد بدون از طرف خداست و اگه حستو خوب نکرد،از طرف شیطانه….خداروشکر که با خوندن این قسمت ردپای شما همچین جمله ای بهم الهام شد …سپاااااس از شما دوست گرامی و موفقیت همه عزیزان آرزوی ماست پیروز و شاد باشید
سلام آقای بختیارپور
خوشحالم به کامنتی که دربارهی تغییر شخصیت نوشتم
توجه کردید و جواب دادید .
بله !چیزهایی را که از دست میدهیم، از اعمال و افکارهای اشتباه خود ماست .
این ما هستیم که با ناسپاسی ،کفر و شرک ، نعمتهایی را که داشته ایم را از دست میدهیم.
و وقتی دوباره سپاسگزار باشیم ، فقط ایمان و توکل مان بر آفریدگارمان باشد . خدا نیز بهترین ها را به ما عنایت میکند.
از آشنایی و هم خانواده شدن باشما خوشحال وسپاسگزارم .
براتون آرزوی بهترین هارو دارم.
در پناه و نور و عشق الهی باشید.
سلام به دوستان هم فرکانسی
من حتی از نوشتن اینکه چی میخوام واگر الان تغییر نکنم چند سال دیگه وضعیتم به چه صورته، وحشت میکنم
ولی با خوندن کامنتها تصمیم گرفتم بنویسم
الان که درآمدی ندارم ولی میدونم با این درآمد همسرم وتورم حتما چندسال دیگه اوضاع بدتری رو تجربه خواهم کرد.
بزرگترین باور سمی من اینه که میگم من دیگه سنم بالاست ونمیتونم کاری پیدا کنم ویا راه بندازم
دومین باور غلطم اینکه حتما برای پیشرفت و درآمد زایی باید تحصیلات دانشگاهی داشت.
خودم فهمیدم ایراد کارم کجاست ولی نمیدونم از کجا شروع کنم.
خیلی چیزا دلم میخواد داشته باشم یکیش داشتن خانه ی بزرگتر داشتن درآمدی که نگران کم آوردن تا سرماه رو نداشته باشم
داشتن یه ماشین شخصی که اینقدر منت همسرمو نکشم
وخیلی چیزای دیگه ولی از همه ی اینها مهمتر اینه که اول باورهامو عوض کنم
اولین گام رو برداشتم واون شرکت در این سفر هست واز همه مهمتر نوشتن کامنت و خوندن کامنت دیگر عزیزانه.
از خدای عزیزم ممنونم که منو به این مسیر هدایت کردو هرلحظه حامی وهادی منه.
تشکر از خانم شایسته ی عزیز واستاد گرانقدرم آقای عباسمنش.
در نور و آگاهی باشین
سلام دوست خوبم
دعا میکنم به هر آرزوی و خواسته که دارین با صبوری و رعایت قانون تکامل بهش برسی فقط خواستم یه راهنمایی داشته باشم اون قسمت کامنتتون نوشتی ماشین میخوام تا منت هسمرم و نکشم این خواسته تون کاملا نادرسته چون این درخواستتون توجه به نازیبایی داره وواونم منت کشیدن از همسر اگه اینطوری بگین بهتره خدایا من ماشین میخوام که از خودم باشع مال خودم باشه تا هروقت هرجا خواستم برم بتونم بدون هیچ معذوریتی برم دوست دارم همسرم با من همراه باشه منو درک کنه منم درکش کنم شما اینطوری اگه اعلام کنی جواب مثبت میگیری همین امیدوارم درک صمیمانه و متقابل بینتون همیشع برقرار بشه و با سرعت عالی خواستهاتو جذب کنی …امیدوارم تونسته باشم مطلب و خوب بهتون رسونده باشم البته ببخشیدا ما اینحا دور هم جمع شدیم تا بهم انرژی بدیم و اشتباهه همو با عشق بهم یاداوری و اصلاح کنیم و بهم نور بدیم تا از تاریکی های نامحسوس و محسوس براحتی عبور کنیم براتون کامنت گذاشتم …موفق باشی دوست خوبم
سلام آقا مجید گل
چقدر خوبه که عزیزانی مثل شما کامنت ها رو میخونن ویا پاسخ های درست وبه جاشون بقیه رو راهنمایی میکنن.
درسته حق باشماست جمله ی مناسبی بکار نبردم.خدارو شکر میکنم برای هدایتم توسط شما.
خوشحال میشم همیشه از آگاهی واطلاعات شما استفاده کنم.
در پناه خدا سالم وشاد باشین
سلام به استاد و دوستان عزیزم
سپاسگزارم استاد برای آگاهی های بینظیرتون
جهان همیشه درحال حرکت هست و هیچوقت ثابت نمیمونه
ماهم همواره باید با این جهان رو به جلو حرکت کنیم،تا زمانی که جلو بریم و حرکت کنیم،جهان با ما مهربان است
اما اگر پیشرفت نکنیم و چیزی به جهان اضافه نکنیم و برای پیشرفت این جهان کاری نکنیم و به طور کلی فایده ای برای این جهان نداشته باشیم، زیر چرخ دنده های جهانی که درحال حرکت هست له میشیم.
ما انسان ها اغلب پذیرش اینکه باید تغییر کنیم برامون سخته و همیشه دنبال تغییر دادن دیگران هستیم چون فکر میکنیم ایراد از بقیه هست و ما راه و نظر درستی داریم…
احساس قربانی بودن میکنیم و دیگران رو مقصر شرایط بد الانمون میدونیم
(اگر فلانی میزاشت من درس بخونم اینجوری نمیشد، اگر بابام بهم پول ماشین میداد، پول مغازه میداد الان من اینجا نبودم
اگر من توی امریکا بدنیا میومدم وضعم این نبود، اگر دولت فلان کارو میکرد، اگر دلار پایین بود و کلی اگر ها و بهانه های دیگه…)
اما نمیدونیم و نمیخوایم ک باور کنیم، ما خالق شرایط زندگیمون هستیم و دیگران هیچ تاثیر خوب و بدی نمیتونن روی زندگی ما بزارن و همش به خودمون بستگی داره.
نمیخوایم باور کنیم که تنها راه رسیدن به زندگی خوب، تغییر باورهای خودمون هست، نه تغییر دیگران. ما از تغییر دادن دیگران عاجزیم…
اولین و مهم ترین قدم برای تغییر باورهامون اینکه بپذیریم که باید تغییر کنیم،بپذیریم که ایراد از خودمونه نه دیگران
بپذیریم که ما خالق زندگیمون هستیم
بپذیریم که توانایی و قدرت تغییر زندگیمون رو داریم
بپذیریم که بااید حرکت کنیم
بپذیریم که دیگران هیچ مسولیتی ندارن در قبال تامین نیاز مادی و عاطفی ما و این ما هستیم که باید این نیاز هارو برطرف کنیم.
بپذیریم که خداوند اسمان ها و زمین را مسخر ما کرده و حضرت سلمان و ابراهیم و نوح و زکریا و…هیچ فرقی با ما نداشتند.
اگر حضرت سلمان به اون همه ثروت رسیده،پس این نشون میده که ماهم میتونیم به اون ثروت برسیم…
اگر حضرت ابراهیم،در اون حد خداپرست و یکتاپرست بوده و شده رفیق خدا،پس این نشون میده که ماهم میتونیم مثل اون بشیم رفیق خدا…
اگر حضرت نوح اون همه سال عمر کرده،پس ماهم میتونیم با کنترل افکارمون و تغذیه مناسبمون و احترام به وجودمون، اون همه سال عمر کنیم…
اگر حضرت موسی بعد از کشتن یکنفر توسط خدا بخشیده شده و شده پیامبر خدا، پس نشون میده که ماهم میتونیم بخشیده بشیم چون خدای حضرت سلیمان، خدای ماهم هست…
اگر حضرت زکریا در اون سن بالا و درحالی که خانمش نابارور بوده، تونسته به اذن خداوند صاحب فرزند بشه،پس دیگه کاری به حرف دکترو…نداشته باشیم که میگن شما نمیتونی صاحب فرزند بشی به هزارو یک دلیل.
اهمیت ندیم به افکار پوچ گذشتمون. چرا؟چون از قبل خداوند الگویی هایی واضح برای ما اورده که نشون میده کار نشد نداره.اگر خدا بخواد میشه…اگر یکنفر تونسته کاری رو انجام بده،پس ماهم میتونیم.
هروقت که ذهنمون به هر طریقی بهانه اورد برامون، یاد مثالایی مثل اینها بیفتیم که خداوند برامون توی قران اورده، اونوقت این نجواهای شیطانی رو میتونیم خاموش کنیم.
همچی به من بستگی داره، من خالق زندگیم هستم چون خداوند من رو اینطور افریده، خداوند من رو جانشین خودش برروی زمین قرار داده ، پس مسلما من هم قدرتی دارم و اون قدرت، قدرت خلق شرایط دلخواهم هست…
همیشه باید یک انسان خوشبین اما منطقی باشیم.باید ده سال آیندمون رو خوشبین اما منطقی تصور کنیم
ببینیم که ده سال دیگه با همین روند جلو بریم به کجا میرسیم
با همین شغل پیش بریم ده سال دیگه چی مشه؟
با همین شخصیت پیش بریم، ده سال دیگه چه اتفاقاتی رو و چه ارتباطاتی رو تجربه میکنیم؟
صددرصد میفهمیم که باید تغییر کنیم، باید جلو بریم ،باید پیشرفت کنیم و روند کارو و شخصیتمون رو ارتقا ببخشیم.
همیشه باید حرکت کنیم چون جهان درحال ارتقاست و اگر غفلت کنیم ممکنه خیلی ازش عقب بیفتیم و اون موقع تغییر کردنمون کار مشکل تریه…
پس چه بهتره که از الان شروع کنیم.
عاشقتونم استاد، واقعا هرروز که فایلارو گوش میدم، تغییرات رو توی خودم از طریق احساس خوبی که دارم و هرلحظه این احساس بیشتر میشه حس میکنم.
سپاسگزارم از خداوندی که شمارو برای ما خلق کرد…
سپاسگزارم از شما که انتخاب کردید، به این جهان بیاید و باعث تحول این جهان بشید…
1،ما باید خودمون تغییر کنیم نه بدنبال تغییر کسی باشیم
2،دیگران هیچ مسولیتی درقبال اوضاع مالی و عاطفی ما ندارن هیچ انتظاری از کسی نداشتن دمتگرررررم
3،اگه تغییر نکنیم به جهان چیز مثبتی ندیم زیر چرخ دهندهاش له میشیم
4،کار نشدددد نداره تو این جهان همه چی ممکنه و همه چیزم دست خودمونه وسایل آشپزی با بهترین امکانات در اختیار ماست اینکه غذامون بدمزه میشه ،میسوزه،خراب میشه،گندیده میشه نمیتونیم کسی و مقصر بدونیم و این بهانه آب تو هاونگ کوبیدن
سلام بر تو دوست خوب من خیلی خیلی لذت بردم از کامنتت خصوصا اون قسمت گفتین دیگران هیچ مسولیتی در قبال مادی و عاطفی ما ندارن تلنگری زدی بهم اسیدی دمتگرررررم خیلی روشنتر شدم عالی بود از کدهایی که بهم دادی سپااااااااس دوست من برام نور شدی برای رسیدن به بهشت خدا نورت شود الهـــــــی…دوستتون دارم دوست باعشقم
سلام اقای بختیارپور
خیلی مچکرم بابت کامنت محبت آمیزتون…
مثالی که شما درباره ی وسایل آشپزی زدید هم خیلی عالی بود واقعا درسته ما تمام ابزار و امکانات برای ساختن زندگیمون رو داریم و اگر نتونیم زندگی خوبی بسازیم،مسئله از ماست نه از هیچ چیز دیگه.
بازم سپاسگزارم بابت بازخوردی که داشتید.
خوشحالم که این کامنت برای شما مفید بوده…
موفق باشید در تغییر زندگی و شخصیتتون به سمت مثبت…
سلام بر استاد مهربانم
و مریم بانوی دوسداشتنی
روز پنجم:ب منطور درک و فهمیدن بیشتر قانون جهان و هماهنگی با قانون جهان و خالق بودن بهتر خودم
تغییر کردن:
همیشه تو 1سری شرایط ما ادمها تعییر میکنیم
خوبه ک قبل چک و لقد جهان باشه
یا قبل خیییییلی له شدنمون
من خودم.شخصیتمو خییییلی تغییر دادم
اما همیشه چک و لقد خوردم بعد تعییر کردم
برا ارامش بیشتر خودم باید تلاش کردم
هرچند ک از چشم دیگران خودخاهی دیده میشد
اما من تعییر کردم
توی توقع نداشتن
حساب نکردن روی کسی
ب خودت متکی بودن
الانم روی این دارم کارمیکنم ک خودم باید ثروتمند بشم و خودمو بیشترررررررر گسترش بدم
خییییلی بیشتر
باید ارزشمندیمو درک کنم و بیشترش کنم
باید لیاقتمو بدونم و بیشترش کنم
باییید باورهای ثروتمند داشته باشم و ثروت فراوان بدست بیارم
باااااید روی خدا بیشتر حساب کنم و خداروبیشتر تو زندگیم پیدا کنم
انتطارم از ادمها رو تقریبا به صفر رسوندم اما بازم باید روش کار کنم
و خالق بودن خودمو بیشترررررر و بیشترررررر درک کنم بفهمم و باهاش هماهنگ تر بشم تا راحترر خلق کنم
میخام اونقدررررررررر رو باورهام کارکنم
رو توحید و ارتباطم با خالق جهان کارکنم ک رهای رها باشم
باید بپرم
باید پامو هر روز 1قدم جلوتر برم.
خودمو گسترش بدم
اعتماد کنم بهش
از منطقه امن بیرون بیام
الانم خییییییلی در لحطه زندگی میکنم
اما بیشترررر میخام
ایمان بیشتر
توکل بیشتر
باورهای قوی تر میخام
شخصیت بزرگترررر
سبک زندگی شخصی خودمو میخام
بدون نگرانی حرف مردم زندگی کردن(الان خیییلی خوب شدم اما بازم بااااید بیشترررررررررر روش کار کنم))
میخام انقدررررر خودمو تعییر بدم
زندگیمو تعییر بدم
ک سال دیگه مثل امروز بخودم بیشتررررررر از قبل افتخار کنم
بیشترررررررررر از قبل درک کنم و بفهمم و عملگرا باشم ب چیزی ک میدونم
انقدرررررر رشد مالی کرده باشم ک هرروز بیشتر از روز قبل ازادی مالی رو تجربه کرده باشم
هر روزمو بهتر از روز قبل کنم و برا خودم سقف نزارم و خودمو محدود نکنم
گسترررررش بی انتهای خودمو میخام
گسترش بینهااایت افکار و باورهامو میخام
ایمانی فررراتر از تمام روزهای عمرم میخام و میخام لحطه ب لحطه این ایمان بیشتررر و بیشتر بشه و عمیق تر
سپاااااسگداری عمیقتر میخام.با تمام وجودم
توحال خوب موندن بیشترررررررر
از مسیر رسیدن ب خاسته ها لدت بردن میخام
بینهاااایت سپاسگدارم استاد مهربانم
بینهاااایت سپاسگدارم خداوندم بابت قوانین ثابت جهان هستی واینکه منو با استادم اشنا کرد.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
یادگار5
سلام استاد عزیزم و مریم مهربونم
دقیق نمیدانم تفاوت در چیست اما من جز اون آدما بودم که گذاشتم خوب جهان چک و لگدهاشو بزنه بعد تغییر کنم
البته فقط در موضوع روابط همیشه اینجوری بود
ناگفته نماند اخرین ذره انرژیمو هم به کار گرفتم تا در مقابل قانون مقاومت کنم و در اون نقطه بمانم
اما جهان چنان منو کوبید که هنوزم صداش میاد
ی روز نشستم چندین صفحه با خدا حرف زدم و نوشتم و معامله کردم
گفتم تا این لحظه زندگیم من تلاش کردم و دست به کار بودم چون همه جا خونده بودم انسان مختار هست
و این قدرت اختیار چنان منو غره کرده بود
که میگفتم حتما قدرت تغییر شرایط این رابطه رو دارم
گفتم نگاه خدا بیاد منطقی حرف بزنیم
این همه سال افسار دست من بوده این شده نتیجش
از این لحظه افسار دست تو
تو هم خیلی وقت نداری
نهایت 3الی 6 ماه
نتیجه رو نشون بده
بعدش مجددمیشینیم جلسه میزاریم ببینیم کدوم راهو ادامه بدم
منتها گفتم زمانی که افسار دست توست
من حتی کوچکترین حرکتی هم نمیزنم
گفتم حتی کوچکترین فکری هم به این رابطه نمیکنم
کله منه مغز منه نمیخوام فکرکنم
افساردست خودته
بی زحمت خودت دست به کار شو
شاید مدت خیلی کوتاهی از این تعهدنامه منو خدا میگذره
شاید حتی به ماه هم نکشیده
چنان رهایی من پیدا کردم
انگاری تازه متولد شدم
چنان ذهن آرام و بی دغدغه ای پیدا کردم
دلم میخواد ی آرزوهایی رو بومش نقاشی کنم ماورایی
آزادم
رهاتر از خود واژه رها
هیچ خلا وابستگی نیست
خودمم و خودم
و خدایی که به سرعت نور داره ایمانشو تو قلبم پرورش میده
منم و هزاران برنامه خود ارزشی
که روزانه متعهدانه دارم پیگیری میکنم
اووووه
خدایا شکرت
هنوز خیلی کار مونده
هنوز خیلی خوشی ها مونده
هنوز وقت نشده آرزوهامو نقاشی کنم
و اما
امروز عصر
قشنگ ترین هدیه که یکی از بهترین خواسته هام بودمیرم برای خودم بخرم
برای سانازی که جهاد اکبر کرده
برای سانازی که بازم ثابت کرد هنوز اراده پولادی داره
برای سانازی که خواست و تغییر کرد
برای سانازی که تسلیم شرایط نشد و تسلیم قدرت خدا شد
برای سانازی که بهترین تعهدنامه زندگیشو با خدا امضا کرد
خدایا هزاران بار سپاس گذارم سپاس گذارم سپاس گذارم .
سلام ساناز خانم
دیدگاهت رو خوندم،
چقدر به دلم نشست،
ازت ممنونم که نوشتی،
چقدر زیبا حرفات رو با خدا بیان کردی و چقدر تاثیر گذار بود
من خیلی به این حرفا نیاز دارم،
واقعا به کامنتت هدایت شدم،
اصلا من تو دوره کشف قوانینم اینجا چه میکنم نمیدونم،
فقط خودش منو کشوند اینجا
اگر این معجزه نیست پس چیه؟؟
منم خیلی تغییرات کردم از پارسال تا الان،
تغییراتی که هر کدومشون یه جهاد اکبر میخواد،
الانم دارم کارام رو برا مهاجرت میکنم،
انشالله بزودی اتفاق میوفته،
چقدر کنترل ذهن پاداش داره،
خدایا شکرت،
موفق باشی
سلام به بهترین استاد و دوستای عزیزم
امروز روز پنجم از سفرنامس و مثل همیشه اینجام تا ی رد پایی بذارم از خودم
چقدر که استاد درست گقتن بخاطر ترس ها و بی ایمانی هایی که تو وجودمون رخنه کرده نمیتونیم تغییر کنیم با اینکه میدونیم تغییر لازمه
من خودم به عنوان یه دختر 20 ساله میدونم باید چ چیزهایی رو تغییر بدم میدونم اول از همه باید در رفتارم و رابطم با خودم به صلح برسم
دوم میدونم که باید رابطم با خانوادم رو بهبود ببخشم
سوم میدونم باید برای خودم ی منبع درامد ایجاد کنم چون دیگه هرچقدر پول بخوام از پدرم بگیرم برام کافی نیست و در این مورد دارم روی باور هام کار میکنم دنبال کار هستم دانشگاهمو تغییر دادم اومدم شهر خودمون تا بتونم راحتتر برم سرکار و پیدا کردن یه کار مناسب با شرایطم رو سپردم به خداوند و میدونم ک قراره برام بهترین کار رو پیدا کنه
و در روابطم با خانوادم و خودم الان که روی خودم کار میکنم خیلی حالم بهتره و رابطم با خانوادم و خودم هم رو به بهبوده از نظر خودم و بازهم لازمه ی سری باور ها در خودم ایجاد کنم و یک سری تغییرات
ولی خدارو شاکرم که حال روحیم روز به روز داره بهتر میشه و خداوند رو بیشتر از قبل در وجودم حس میکنم و باهاش صحبت میکنم
و از خداوند میخوام که در این مسیر بمونم و ادامه بدم برای همیشه برای تغییرات بیشتر و بزرگتر و همیشه خداوند رو در وجودم احساس کنم
خدایاشکرت برای این حال خوب