تغییر شخصیت، جسارت می خواهد - صفحه 112 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    156MB
    13 دقیقه
  • فایل صوتی تغییر شخصیت، جسارت می خواهد
    12MB
    13 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1738 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهه مهرابی گفته:
    مدت عضویت: 1839 روز

    بنام خدا ،

    سلام

    خدا رو شکر که این مطلب و بازم شنیدم که حواسم بیشتر به نشونه ها باشه، و وقتی دیدم اوضاع خوب نیست بفهمم که باید یه تغییری در خودم و مخصوصا در باورهام ایجاد کنم و حتی اگر همه چیز خوب بود بدونم که بهتر از این هم می‌تونه باشه، الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    متین گفته:
    مدت عضویت: 1709 روز

    به نام خدای هدایتگر

    روز پنجم از سفرنامه من

    کی باید تغییر کنیم؟ هر وقت اوضاع خوبه همه چی عالیه قبل از اینکه جهان با چک و لگد بخواد مجبورمون کنه تغییر کنیم .

    این تغییر اولین چیزی که در ذهن من میاره اینه که وسایلمون قبل از اینکه از کار بیوفتن چرا کاری نمیکنیم جدید نمیکنیم . تعمیرشون نمیکنیم . همیشه این در ذهنم مییاد . این تو زندگی من خیلی واضح هست این تغییر نکردن . زمانی که اوضاع خوب بود ولی خونه جدید نخریدیم تا اینکه دنیا با له کردن مجبور کرد پدرمو . زمانی که ماشین سالمه ولی عمرشو کرده و باید یه جدید بیاد یا اصلا فروخته بشه ولی انقدر نگه داشت تا موتورش آتیش گرفت . دقیقا همین داستان ماشین دوباره داره تکرار میشه . ماشین راه نمیره دیگه چندین سال ازش استفاده کردیم و دیگه بزور داریم استفاده میکنیم ولی قدم برنمیداره و نمیفروشه . من این تغییر نکردنهارو زیاد میبینم تو خانوادم . و اما خودم قبلا که اصلا تغییری نمیکردم ولی چندسال اخیر تغییرات شروع شد . میدونستم باید یکاری کنم برای زندگیم سنم داره زیاد میشه . کار و شغلی نداشتم . اصلا خودمو نمیشناختم . اوضاع روحیم افتضاح بود . به عوامل بیرونی چسبیده بودم که اوضاع منو درست کنن . درآمد مالی نداشتم و نمیدونستم باید چه راهی رو برم تا اینکه شروع کردم مشاوره رفتن ولی جواب نداد گفتم نه من آدم مشاوره رفتن نیستم . کتاب خوندم . ورزش یوگا رفتم و با پیجای یوگا آشنا شدم . مطالبشون عالی بود ولی من چیزی رو میخواستم آسونتر . درک بهتر و راحتتر داشته باشم از حرفهاشون . همش از خدا کمک میخواستم . تا با سایت استاد آشنا شدم . کم کم گوش دادم .چندتا محصول خریدم عزت نفس خیلی بهم کمک کرد . یه تغییر بزرگم این بود که رانندگی بلد نبودم و خیلی بهم فشار میامد چون باید از خواهرم یا پدرم درخواست میکردم و بعضیوقتا هم بالجبار منو میبردن .از طرفی هم ترس داشتم دوباره شروع کنم و هم علاقه که کاش بلد بودم و هم حسرت میخوردم که چه دخترای کم سن و سالی رانندگی بلدن و من باید منت بقیه رو بکشم دیگه بعد از مدتی سال ۹۵ رفتم و آموزش دیدم برای بار دوم و یاد گرفتم ولی بازم ترس نمیزاشت که تنهایی برم . همیشه خواهرم مجبور میکردم باهام بیاد و بهونه میوردم که جاپارک نیست و یا من مسیرو بلد نیستم من حتی یبار تصادف کردم یا چندبار هم ماشین و اینور اونور زدم ولی بازم وارد ترسهام شدم و ادامه دادم چون من باید تغییر میکردم و تغییرم جرات پیدا کردن . جسور و شجاع بودن و ادامه دادنم بود . الان تقریبا ۲سال هست به تنهایی و راحت خودم رانندگی میکنم . ترس باهام هست ولی همونطور که استاد یبار تو فایل گفتن اگه میخوای تصادف نکنی به درختهای کنار جاده فکر کن و اینو انجام دادم یا به خودم موقع رانندگی آرامش میدم . حس خوب میدم . خیلی بهتر شدم . اینروزا میخوام تغییر کنم شخصیتم ، زندگیم ، درآمدم … من نمیخوام بقیه رو تغییر بدم من باید خودمو تغییر بدم . مثلا تغییراتی که شروع کردم ‌ از دیگران ایراد مگیرم . مسخره نکنم حتی در ذهنم . غیبت نکنم و…

    هرروز فایلهارو گوش بدم از همین رایگانها دارم شروع میکنم چون دیدم بعضی محصولات تو فرکانس بالا هست و من هنوز خیلی پایینم دارم از اینجا شروع میکنم این تغییری که تقریبا یه هفته س ایجاد کردم

    یادمه توی فایل از زندگی در بهش دیدم که خانم شایسته اسکوتر یاد میگرفت و میترسید و استاد بصورت تکاملی یاد داد اول جاهای خلوت و راحت بعد یکم شلوغ و سخت و بعد سختتر و استاد گفتن اگه میخوای طولش ندی تکاملی برید جلو ولی زود برید مرحله بعد . متاسفانه برای رانندگی من خیلی طول دادم 😄 ولی خوشحالم که بالاخره انجامش دادم . احساس میکنم لاک پشتی جلو دارم میرم ولی بازم خیلی خوبه وضعیت الانم نسبت به قبل که خودم به وضوح درک میکردم که مثل یه آب راکد هستم که در حال گندیدنم . من الان دارم بهتر میشم بعضیوقتا متاسفانه خیلی روی سایت نیستم برای تقویت باورهام ولی امروز به خاطر مشکلی که مدتیه درگیرشم ‌ و ذهنمم هی بهش میگم مسئولی تو تو اینو بوجود اوردی و سخت میخواد بپذیره و چموشی میکنه 🤭

    ولی همش به خدا میگم تو اتفاقات رو به نفع من و به بهترین شکل ممکن انجام بده. چند روز پیش یه نفر گفت تو چه جور ادمی هستی از اونایی که به گذشته زیاد فکر میکنن؟ خیلی سریع گفتم نه دیگه فکر نمیکنم . گفت آدم رهایی هستی اینجور ادما رها و آرامش دارن . گفتم دارم یاد میگیرم دارم روی خودم کار میکنم تمرین میکنم . بعدا فکر کردم یادم اومدم آره من خیلی وقته که دیگه دنبال گذشته و آدمها و اتفاقات نیستم من دارم به جلو فکر میکنم دارم به مسیرم به لذت بردن به هرروز یذره بهتر از قبل شدنم فکر میکنم . و باور دارم میرسم با تغییر بموقع ☺️

    خداایا شکرت . ممنونم که منو به اینجا رسوندی من دارم ریشه هامو قوی میکنم تا چندسال دیگه بتونم از میوهای درختم نهایت استفاده رو ببرم .

    خدایا شکرت ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    زینب باوی گفته:
    مدت عضویت: 1130 روز

    باز هم یه فایل دیگه و روز پنجم و استمرار در گوش دادن به فایلهای سفرنامه زندگی من باز هم می گویم خدارا هزاران مرتبه که مرا در این مسیر قرار داد مقید شدم که هر لحظه مراقب رفتار ام باشم چون میدونم که هر فرکانسی ارسال کنم جهان همون بهم برمیگردونه هر روز سعی میکنم یه تغییر ایجاد کنم و وای چه آرامشی با ایجاد هر تغییر دارم سپاس استاد عزیزم بخاطر این تجربه عالی که واقعا هر روز باید تغییر کرد و به دنبال تغییر بود و جسارتو شهامت پیدا کنی خدایا کمکم کن .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    تنها خدا برایم کافیست گفته:
    مدت عضویت: 1183 روز

    فتبارک الله احسن الخالقین

    سلام براستاد عزیز خانم شایسته و تمام دوستان عزیز

    امروز حس خوبی گرفتم اینکه قبل اتفاق جلوگیری کنم و نذارم کار به سختی و تصمیمات مهم برسه خداروشکر بابت انرژی مثبتی که دارم و خداروشکر بابت خدایی که هرلحظه منو هدایت میکنه مراقب منه خدایا من متوجه شدم روند قبلیم برای رفتارم اصلا خوب نبود ولی الان توقعم از فرزندم کم شده بدون توقع بهش محبت میکنم برایه همسرم دیگه انتظار ندارم فقط اون عامل خوشحالی و خوشبختیم باشه خودم قائم به ذات هستم نه قائم به غیر،فهمیدم که روند رفتارم با اطرافیان باید تغیر کنه و شکر خدا تغیر کردم متوجه شدم باید برم سر کار و این مهم رو فقط و فقط از خدا میخوام متوجه شدم باید زبان انگلیسی رو به جد شرو کنم و خداروشکر شرو کردم به یادگیری و فرایندشم خیلی خوب داره پیش میره شکر خدا متوجه شدم باید دیدم توجه ام به اطراف باید تغییر کنه و خیلی باورهای دیگه اینکه فقط از خوبی اطرافیان بگم بخصوص همسرم فقط ازخوشی و خوبی هاش بگم حتی با خدا از خوبی‌ های همسرم با تمام وجود شکر گزارهستم و مطمعنم بهتر از اینارو بهم عطا میکنه

    خدایا شکرت بابت تمام اتفاقات خوب زندگیم

    شاد سلامت ثروتمند و سعادت مند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    محمد زلفی گفته:
    مدت عضویت: 2856 روز

    امروز باید بنویسم چه جنبه های از زندگی ام باید تغییر کند :

    + جسمم در سطح خوبی از سلامتی است ولی یک سری از باورها که برای عموم بدیهی شده برایم قابل قبول نیست در حالی که در من هم رخ می دهد باید بتوانم تغییر دهم احتمالا همین تغییرات یک زمینه جدیدی باز می کند که خود عامل ورود پادشها به زندگیم باشد

    + در زمینه یادگیری و شغلی به بسیاری از رشته ها علاقه دارم همین باعث پراکندگی ام شده باید یکی را بعنوان رشته اصلی انتخاب کنم و آنقدر تمرکز کنم و ادامه دهم تا متخصص آن حوزه شوم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    اسد گفته:
    مدت عضویت: 1965 روز

    ۱.چه جنبه هایی از زندگیت الان نیاز به تغییر دارد؟

    وابستگی به محیط امن و آرام خانه و خانواده بزرگترین پاشنه آشیل و سد حرکتی برای استقلال و آزادی مکانی و روحی برای بزرگ شدن ظرف وجودم بوده و این در جای خود موندن منو از ریسک کردن و جسارت و شهامت در تصمیم گیری های اساسی و مهم در مسائل باز داشته بود و همچنان هم بازداشته و محتاج تائیدیه گرفتن و حمایت دیگران کرده.

    همین امر توی روابط به شکل آدمها و الگوهای تکراری و انتخابهای محدود و از سر ترس که اونم هرگز پایدار نبوده که ناآگاهانه علت این بی ایمانی و محتاج بودن به انتخاب کردن دیگران برام همیشه با غرور اشتباه میگرفتم و تکون نمیخوردم تا مدتهای زیاد

    این شرک همیشه منو منتظر دیگران برای پیدا کردن تکه های پازلم در کار روابط و زندگیم نگه میداشت

    پس در حال حاضر،برای من هیچ چیز مثل اشتیاق استقلال و محیط جدید برای تمرکز روی خودم و پا گذاشتن روی این ترسم مهم تر نیست تا بتونم یه برنامه ریزی مجدد روی ذهنم بکنم بدون قضاوت و شرم از دیر شدن،مقایسه با دیگران هم رده ام و نگرانی از بالا رفتن سن و نجواهای کمبود وقت و فرصت ها..

    ۲.چگونه و با ایجاد چه تغییری در باورها و نگرشت میتونی زندگی بهتری برای خودت بسازی؟

    اولین و منطقی ترین باور که به عینه میشه به تغییرش امیدوار بود،دیدن دوستان و همراهان و هم سن و سالهای خودمه که از دوره نوجوانی و دانشگاه در کنارشون بودم و دیدم که با جسارت و با داشتن شغلی معمولی و کارمندی مثل همون روزهای من،پا در دل مسیر ناشناخته استقلال و ازدواج گذاشتند و با موندن در مسیر پیشرفت،اتفاقات جدیدتر ،شغل بهتر و همراهی دیگران رو در امور دیدن که کارها براشون بهتر و راحت تر پیش میرفت ولی من باز هم عامل این موفقیت ها و دیدن میوه هاشونو ،شانس و پارتی و اتفاق گذرا میدیدم و اصل رو نفهمیدم که تغییر شخصیت،جسارت میخواد و بس.!!

    و نتیجه این شرک و دخیل دونستن عوامل بیرونی چیه؟عدم تحسین و ناسپاسی حس بد و حسرت دور شدن از مسیر حتی قبلی خودم میبود

    پس مهمترین باور درین زمینه برای من اینه اگه بقیه تونستن به این درجه از خوشبختی و رفاه برسن منم میتونم به شرط تمرکز روی یه موضوع و تا انتها رفتن مسیر و نتیجه رو لمس کردن با حس خوب

    ۳.الان چه ایده ای برای برداشتن اولین قدم داری؟

    دیدن نشانه ها و توجهم به نعمت هایی که خداوند بهم داده بود ولی چشمام درست نمیدیدشون و بواسطه تمرین نوشتن و ستاره قطبی کم کم داره معجزات وارد زندگیم بصورت دلخواه و آگاهانه میشه؛باعث شده آرامشم کمی از روزهای قبلم بیشتر بشه تا بتونم فکر کنم و ایمان بیارم که اولین تغییر برای من رفتن به مکانی جدید و استقلال از دایره امن خانه پدری در حال حاضره تا بتونم یکی از خواسته هامو به لطف خدا عملی کنم و به واسطه دیدن نشانه های واضح مثل پیدا شدن مکان مناسب و عالی برای دفتر و زندگی با قیمتی که ظرف وجودی فعلیم توانایی هضم و درک و پرداختشو بدون دردسر داره اونم با تمام لوازم و امکاناتی که مد نظرم بوده؛همراستا با خواسته هام بشم چون ایمان بدون عمل رو دیدم چه نتیجه ای و چه سکونی داشته پس کارم الان آسونتره با اهرم رنج و لذت در خصوص این زمینه.

    دوست دارم بعد از اتمام این مورد و به لطف همین سوالهای عالی که منو به فکر و شناخت از خودم وادار میکنه برای قدم های بعدی هم با این فرمول عالی ،تغییرات شخصیتی ام رو یکی پس از دیگری به نتیجه عملی برسونم

    ممنونم از شما عزیزان عباسمنشی و یاران بامعرفتمون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    زینب طاهری گفته:
    مدت عضویت: 1336 روز

    خدایا شکرت ک منو در موقعیت و شرایط جدید قرار دادی.

    تحربه من از عدم تغییر از دست دادنه رابطم با بهترین دوستم بود،شاید اگ تغییر میکردم رابطمون بهتر از قبل ادامه پیدا میکرد،شاید هم باید اونو رها میکردم تابه موقعیت ها و شرایط جدید وارد بشم،شاید دیگه چیزی برای اموختن بهم دیگ نداشتیم و روحه ما دنبال روح های بزرگتری میگرده،خداروشکر میکنم بخاطر شنیدن این فایل،بخاطر یاداوری های هرروز،و تشکر میکنم از استاد بخاطر بیان کردن این اگاهی ها به راحتترین و صریح ترین شکل ممکن.

    مطمئنم هرروز بهتر از دیروزم میشم با کمک خدای عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    امیر علی گفته:
    مدت عضویت: 2463 روز

    سلام استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته مهربان

    سلام به خانواده دوست داشتنی عباسمنش،استاد من یک سالی هست که تصمیم گرفتم شغلم رو تغییر بدم چون برای دریافت درآمد حاصل از کارم می بایست وی پی ان میداشتم و این مساله با اینکه درآمدم خوب بود ولی اذیتم میکرد، روز گذشته تصمیم جدی گرفتم این جسارت رو داشته باشم و که این کار رو بذارم کنار بصورت کامل و زمانی دوباره این کار رو که دوسش دارم انجام بدم که تو کشوری باشم که بتونم بدون نیاز به وی پی ان درآمدم رو دریافت کنم و بعد اومدم تو سایت که روز پنجم سفرم رو شروع کنم که به این فایل برخوردم که تغییر شخصیت جسارت میخواد انگار دقیقا خدا داره با من حرف میزنه و میگه تصمیمی که گرفتی درسته، بی نهایت سپاسگزارم از خداوندم که من رو هر لحظه هدایت میکنه و بی نهایت سپاسگزارم از شما که این محیط دوستداشتنی رو برای ما فراهم کردید سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    زهرا کیماسی ام عاشق خدایی که منو لایق زندگی کرد گفته:
    مدت عضویت: 1755 روز

    با سلام

    ۱۵ساله ازدواج کردم

    هر از جندگاهی یه جرو بحث تقریبا سنگین بین شوهرم و خانپادم شکل میگیره که واقعا اذیتم میکنه

    شده یکسال شوهرم با خانپادم قهر بوده شده تو هیچ مراسمی با ما نیومده تو هیچ مهمونی شرکت نکرده ولی چیزی عوض نشده

    انروز من به این نتیجه رسیدم که باید یکاری بکنم

    من همیشه هوای دو طرفو نگه داشتم به هرو رسیدگی کردم وظایف همسری و دختریمو در حد توانم انجام دادم اما درس نشده

    امروز یه تصمیمی گرفتم که بهم الهام شده

    می خوام ایمانمو ثابت کنم و تصمیمم رو عملی کنم

    می خپام برای مدتی نرم خونه مامانم اینا و تو مراسم خواستگاری و ازدواج تنها خواهرم شرکت نکنم

    چون تو تمام این سالها که مادرم فکر میکنه شوهر من ادم بدیه و بهش کم محلی میکنه و از طرفی شوهرمهم تحمل کم محلی رو نداری و فاطی میکنه و دعوا راه میندازه

    من هر کاری از دستم بر میومده کردم با هرو شون صحبت مردم لی هیچکدوم حاضر نیستن اشتباه خودشون رو بپذیرن و مدام تقصیر گردن اون یکی میندازن

    و این وسط منم که دارم اذیت میشم و هیچکدوم به فکر من نیستن و حاظر نیستن بخاطر من کوتا بیان و خودشونو تغییر بدن

    پس من باید خودمو تغییر بدم

    باید اونارو از خودم محروم کنم

    اونوقت اگر واقعا من براشون مهم باسم بخاطر من حاضرن کوتاه بیان

    این رد پای من

    در تاریخ ۱۷مهر ۱۴۰۱

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      دنیا الطافی گفته:
      مدت عضویت: 1441 روز

      سلام دوست عزیز از دیدگاه من و باتوجه به صحبت های استاد شما باید کانون توجهتون رو از این قهر و کم محلی بردارید و اصلا توجهی به این موضوع نداشته باشید نه اینکه خودتون هم دامن بزنید به این موضوع و این نامهربانی هارو تشدید کنید وقتی شما به این کم محلی ها و قهر ها توجه بیش از اندازه نکنید و بی تفاوت باشید خودشون با هم کنار میان و می‌بینید این موضوع خیلی وقته از بین رفته و شما متوجهش نشدید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        زهرا کیماسی ام عاشق خدایی که منو لایق زندگی کرد گفته:
        مدت عضویت: 1755 روز

        سلام ممنونم دوست عزیزم

        موقعی که این دیدگاه رو نوشتم خیلی عصبی و ناراحت بودم و تصمیم گرفتم با خانوادم قط رابطه کنم البته که این قط رابطه هیچ وقت اتفاق نیافتاد ولی تکاملی بود که باید طی می کردم بعد از کم کردن رابطه م و شرکت نکردن تو مراسم خواستگاری یسری نتایج هم گرفتم ولی خیلی زود متوجه شدم این کار منو به هدفم نمی رسونه و با خودم گفتم اونا دو تا ادم مستقلن و خودشون باید راجع به روابطشون تصمیم بگیرن و من فقط وظیفه دارم وظایف همسرس و دختریم رو در حد توانم انجام بدم شاید اصلا با روحیاتی که اینها دارن بهتر باشه باهم قط رابطه کنن و کاری بهم نداشته باشن من هم که با هیچکدومشون مشکلی ندارم زندگی خودمو می کنم شاید یه روزی خودشون به این نتیجه برسن که اشتباه می کردن و باید رفتارشونو تغییر بدن به هر حال از دست من کاری بر نمیاد من فقط باید روی خودم و خواسته های خودم تمرکز کنم بقیه چیزا خودش درست میشه

        ممنونم از راهنماییت عزیزم اون موقع پیامتو ندیدم ولی خوشحالم که تونستم راه درست رو پیدا کنم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 1096 روز

    بنام فرمانروای کل جهان

    استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته عزیز سلام

    چقدر مطالب پر مغزی رو توی این فایل کوتاه بیان کردید و چقدر میتونه این مطالب به کمک بیاد برای اینکه فکر نکنیم زندگی همیشه به همین منوالی که داره پیش میره هستش.واقعا از الله مهربان سپاسگزارم که من را هدایت کرد به سمت استاد عباس منش با این خانواده بزرگ و مهربان شون.

    سعادت و خوشبختی برای همه هم فرکانسی های عزیزم از الله مهربان خواستارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: