چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟ - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟
    365MB
    70 دقیقه
  • فایل صوتی چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟
    68MB
    70 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

561 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1500 روز

    به نام خدای مهربانم .

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته توحیدی و همه دوستان هم فرکانسیم .

    الهی شکرت .

    خدایا تنها فقط تو را میپرستم و تنها از تو یاری میخام منو به راه راست هدایتم کن راه کسانی که به آنها نعمت دادی و

    نه راه گمراهان عالم الهی شکرت

    در خصوص کار افرینی صحبتهای بسیار تاثیر گذاری استاد عزیز فرمودن که به اندازه مقدار ثروت افراد توجه کنیم به میزان

    خلق ارزش ثروت گسترش در جهان گفتگو کنیم که چقدر یک انسان میتونه باعث افزایش و رشد ثروت برای ادمها و جهان

    ایجاد کنه اگر ریز بشیم چقدر تا بی نهایت زنجیروار به تمامی بیزینس ها برکت و نعمت خلق ثروت متصل میشه و جای

    تقدیر هست از انسانهایی که این چنین شخصیت خوش بین و ثروتمندی دارند که براشون مهم نیست که مردم اونارو

    ثروتمند اول جهان بدانن یا نه انها انسانهای بی نظیری هستند که مانند استاد عزیزم دنبال عشق و علاقه خودشون

    رفتن و نتیجه ادامه عشق و علاقه که اسم کارم روش نمیشه گذاشت برای انها کار نیست بلکه لذت بردن عشق کردن

    در جهان هستند خدارو شکر که در مدار شنیدن چنین انسانهای بی نظیر هستم که نمونه درجه یک آن استاد عزیزم

    هستند که در تمام زمینه ها الگو نامبروان هستند فقط سر و صدا ندارن شو بازی ندارن ولی از همه بالاترن در

    تمام زمینه ها کسی را ندیدم نشنیدم که چنین نتایجی داشته باشه باعث افتخار که استادم چنین انسانس است

    که راه مسیر نوح و ابراهیم و موسی را میرن که در جهان امروزی نداریم استاد شما خودتون الگوی بی نظیر در

    کل جهان هستید امیدوارم روز به روز اتصال به خدایتان پررنگتر بشه و نامتان نیک تر تا ابد باقی بماند و آرزوی

    بهترینها را برایتان از خداوند مهربان میخام زیاد الهی شکرت

    همه شما را در این سایت توحیدی به خدای بزرگ میسپرم .

    خدا نگهدارتون .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
  2. -
    حمید خالقی گفته:
    مدت عضویت: 3886 روز

    خدای من چه خدای زیبا و مهربونی هستی تو

    تا حالا غیر پدرم(خداوند رفتگان همه تان را بیامرزه) نشده کسی رو به قدری دوست داشته باشم و طوری صادقانه باهاش رفیق شده باشم که آرزو کنم کاش یه روزی بشه ببینمش و دستمو دور گردنش بندازم و رفاقتی باهم قدم بزنیم حرف بزنیم

    خداییش یادم نمیاد از بابت احساس صمیمیت و رفاقت باکسی چنین آرزویی داشته باشم که بخوام دستمو بندازم دور گردنش و قدم بزنم و باهاش حرف بزنم

    اصلا وقتی یاد این لحظه رو با خدا میکنم ناخودآگاه لبخند میاد رو لبم

    انگار کسی با دو دستش دوطرف لبمو آروم میکشه و به حالت لبخند درمیاره یعنی حتی دست خودم نیست لبخند نزنم

    مثل مادری که جلوی طفلش میشینه با عشق تو چشمای کودکش نگاه میکنه و به کودکش لبخند زدن رو یاد میده کودک حتی اونقدر آدم پخته ای نشده که بفهمه و درک کنه اصلا لبخند زدن یعنی چی؟ و چه جوری میتونه باشه؟

    حالا حمید جان ببین تا اون روزی که لبخندِ تو تبدیل به خنده های قهقهه بشه چقدر شادی و خوشبختی در پیش رو داری که باید تجربه شون کنی؟

    واقعا خوش به حالت حمید جون ؛ عزیزم بهت تبریک میگم تجربه این احساستو این‌موفقیتتو واقعا تشویقت میکنم و بهت تبریک میگم این پرواز کردنهاتو

    چقدر تو بهتر از قبل عمل میکنی و بهتر از قبل دستتو تو دست خدا میزاری

    آگاهی که امشب بهم گفته شد اینه که ما در روابطمان همیشه دوطرف رو داریم

    یکی من یکی مادرم

    یکی من و یکی برادرم

    یکی من و یکی استاد عباس منش

    یکی من و یکی همسرم

    ما در روابطمان حتی اگه با سنگ هم باشه رابطه یک سویه نیست دو سویه است

    از اونجایی که من هیچ تسلطی به هیچ فردی ندارم لذا من طرف مقابل رو از تو معادله میزارم کنار

    چیزی که باقی میمونه منم و خواسته هام تو اون رابطه

    الان به راحتی هم خودمو میتونم تغییر بدم چون تسلط روی خود دارم (به کمک و یاری خداوند که بهش میگم توکل) و هم رو انتخاب خواسته ام از رابطه آزادی انتخاب و عمل کردن دارم

    به همین راحتی میتونم رابطه خودمو با اطرافیانم تنظیم کنم

    اما اینا در حرف ساده است در عمل واقعا سخته و جدا یاری و کمک خداوند رو می‌طلبه

    یه نکته جالب میدونین چرا بعضی وقتا ما رابطه مون با خداوند جور در نمیاد؟

    یکی از دلایلش اینه که حل مسئله یا معادله رابطه دوسویه رو درست حل نمی‌کنیم

    مثل رابطه X و Y تو درس ریاضی

    وقتی اتفاقات ( پاسخ فرکانسهای خوب) خوب برامون می افته اولین کاری که میکنیم اینه که به خودمون مغرور میشیم و کفر می ورزیم و خداوند رو از تو معادله حذف میکنیم و گمان میکنیم اون اتفاق خوب فقط و فقط به واسطه فرکانس‌های خوب من بوده و هیچ چیز دیگری این وسط نبوده ؛

    این درسته که اتفاقات رو من با فرکانس‌های خودم به وجود می آورم اما اینم یادمون باشه که بالاخره هر جورش هم بخواهم حساب کنم باز …

    فرکانس خودش آفریده خداونده

    جهان آفریده خداونده

    پاسخ به فرکانس آفریده خداونده

    قانون فرکانس آفریده خداونده

    حتی من خودم هم آفریده خداوندم

    مگه اینا رو غیر از خداوند خلق میکنه؟

    من خودم با دست خودم وبااختیار خودم تو شکم مادرم داشتم تغدیه میشدم؟

    الان من خودم تو معده ام دارم هضم غذا میکنم؟

    پس یه خالق و نیروی برتر از خودم وجود داره یا نه که این همه رو با هم داره هماهنگ‌میکنه؟

    پس من نباید تو خوشیهام و رابطه خودم با خداوند رو حذف کنم و به خودم مغرور بشم و کفر بورزم

    اما یه موقعهایی هم اتفاقات بد( به ظاهر بد و به ظاهر اتفاق در واقع اتفاق نیست پاسخ فرکانس‌های منه؛ من بهش میگم پاسخ فرکانسی) رخ میده

    جالبه در این مواقع خودمون رو از معادله حذف میکنیم و فقط اون بدی رو و خداوند رو می‌بینیم

    بابا پسر خوب پس خودت چی؟ خودت هم بودی که؛ خودت هم حق انتخاب داشتی؛ میخواستی از رفیقت (خداوند) کمک(توکل) بگیری

    خپ کمک نگرفتی رفتی از یکی دیگه کمک(توکل) گرفتی

    به ذهن خودت به شیطان یا به هر فرد دیگری توکل کردی غیر از خداوند

    خداوند منبع خیر و خوبیه معلومه وقتی ازش فاصله بگیری میخوری به در دیوار

    کی از خداوند به عهدش وفادارتر؟‌

    کی از خداوند مهربانتر؟

    کی از خداوند صادق تر و حکیمتر؟

    کمی در ارسال فرکانس‌های قوی تر به جهان هستی و خداوند صبور باش تا فرکانس‌ هات به قدر خواسته ات قدرت بگیره تا پاسخ فرکانسی رو بصورت تجلی خواسته ات دریافت کنی

    بابا پسر یه مقدار توکلت بیشتر باشه یه مقدار صبر کن چرا اینقدر زود جا میزنی؟ یه زره صبر کن بابا !!! بابا به خدا خداوند داره صدامو میشنوه این منم که اینقدر زود نا امید میشم یا زود تفکر منفی که نشد و نمیشه و … میاد تو ذهنم

    ولی باید تمرین کنم و یاد بگیرم این عضله صبر و امید داشتن بعد از توکل و درخواست از خداوند را

    باید خواسته ها م هربار بزرگتر کنم و در مقابل توکل و ایمان و صبر رو در خودم بیشتر و بیشترش کنم

    در درخواست کردن از خداوند فقط و فقط کافیه صبور باشی تا مهیا بشه فقط کافیه صبور باشی

    اگه صبور باشی درست زدی تو وسط هدف

    فقط سکوت کن و منتظر قدرت گرفتن فرکانس‌ها و تجلی پاسخ فرکانسی باش

    سکوت انتظار

    سکوت انتطار

    سکوت انتظار

    این رمز تجلی خواسته های تو هستش حمید جان

    فقط سکوت و انتظار و دریافت پاسخ فرکانسی از خداوند

    فرمول من در تحقق خواسته هام:

    قدم اول سکوت

    قدم دوم درخواست از خداوند و سکوت

    قدم سوم توکل داشتن فقط و فقط به خداوند و سکوت

    قدم سوم مرور خواسته در ذهن خودم و قدرت دادن به خودم و به خواسته ام و سکوت

    قدم چهارم انتظار تحقق خواسته از خداوند و سکوت

    قدم پنجم عمل به الهامات احتمالی و سکوت

    قدم ششم دریافت خواسته و حفظ سکوت

    قدم هفتم لذت بردن از خواسته و باز هم سکوت

    قدم هشتم در خواست خواسته بعدی که البته بزرگتر باشه و سکوت

    و این داستان همچنان میتونه ادامه داشته باشه …

    ماده یک: در هر مرحله شکستن سکوت به معنای شکست تحقق پروژه خواسته طلقی خواهد شد

    ماده دو: در هر مرحله حذف و یا اضافه صرفا طبق قوانین الهی امکان‌پذیر است و تطابق آن با قوانین الهی الزامی است

    تبصره یک: در هر مرحله ممکن است مواردی احتمالا حذف و یا اضافه شود ولی سکوت از ابتدا تا آخر فرمول در تک تک مراحل تحقق پروژه خواسته الزاما و باید وجود داشته باشد

    چه فرمول خوبیه چه فرمول زیباییه فرمول تحقق خواسته من

    چون فقط و فقط خداوند هست و من هستم و تحقق نه تنها خواسته ام بلکه خواسته هام

    چقدر فرمول ساده زیبا و دوست داشتنیه

    خدایا دوستت دارم

    خدایا دوستت دارم فقط و فقط شایسته خودته

    بهت میچسبه خدایا خداییش میچسبه

    بهت میاد

    شایسته شی

    ببخش اینجوری دارم بهت میگم ولی لایقشی

    دوستت دارم فقط و فقط مخصوص توئه

    خدایا خدایا منو ببخش که پاسخ تو را زود فراموش میکنم و خیلی زود کفر می‌ورزم خدایا توبه منو بپذیر و منو هدایتم کن و کمکم کن تا از گمراهان نباشم

    دمت گرم دوستت دارم

    در پناه الله یکتا شاد موفق پیروز خوشبخت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
    • -
      ستاره ایی در آسمان هفتم گفته:
      مدت عضویت: 408 روز

      سلام جناب خالقی عزیز

      واقعا کامنتتون به دلم نشست

      یادمه سالها پیش که با قوانین آشنا نبودم، به مدت یکی دوسال یه کاغذ گذاشته بودم تو کیفم نوشته بودم سکووووت

      ولی نمیتونستم اجراش کنم .

      الان فهمیدم سکوت ذهن همون کنترل ذهنه که تا با قانون اشنا نباشم نمیتونم عمل کنم بهش.

      چند روزه توفکرم افتاده بود که روی سکوتم کار کنم .

      دیشب تو مهمونی یلدا برای دختر خواهرم که ده سالشه

      فال حافظ گرفتم

      که جمله آخرش نوشته بود راز خودت رو به کسی نگو.

      بعد پرسید خاله چرا نباید رازمون رو به کسی بگیم ؟

      با مثال براش توضیح دادم که مثلا تو میخوای یه لباس خوشگل که خیلی خوشت ازش میاد برای مهمونی بخری ، میری به دوستت میگی یا نشونش میدی ، ممکنه نظر و سلیقه دوستت خیلی با تو فرق داشته باشه و توی ذوقت بزنه ، بعد ممکنه تو حالت بد بشه و اصلا اون لباس رو نخری یا اگه خریدی مثل اول دوسش نداشته باشی .

      چشماشو درشت کرد و یه لبخندی زد و با خوشحالی ازم دور شد.

      بعدش خودم تو فکر رفتم

      که چرا یه ساعت پیش به زنداداشم گفتم که از شغلم استعفا دادم ، و اونم سرزنشم کرد و من کمی ناراحت شدم و تو دلم گفتم نکنه اشتباه کردم ….

      کاش نمیگفتم بعدا با نتایجم از کار جدید خبر استعفام رو میدادم.

      با فال حافظی که برای خودم گرفتم خداجون یه نشونه خوب که کارم درست بوده بهم داد.

      آخر شب موقع خواب دوباره کامنتی از بانو سعیده رضایی خوندم مشابه پاسخی که من به خواهرزاده م دادم،

      اینکه آدما دیدگاههاشون باهم فرق داره و تو نباید مسائل مهم زندگیت رو بهشون بگی ، ممکنه تو ایمانت هنوز اونقدرها قوی نشده باشه و با حرف بقیه ناراحت یا حتی یه ذره از مسیرت دلسرد بشی.

      و امروز سومین نشانه از کامنت شما که پر از سکوووووت بود .

      چشم خدا جون میرم تو کار سکووووت چشششششم

      فقط یه‌کاری کن خانواده م از سکوت من ارامش بگیرن و نگن افسرده شدم ، هرچند نظرشون برام مهم نیست و میدونم خودت همه چی رو تنظیم میکنی ، اینا تراوشات ذهن نجواگرمه

      خواستم خالیش کنه، من و ببخش

      دوست دارم، عاشقتم الهه ناز من ، معبود یگانه مقتدر زیبایم.

      ممنونم از شما که کامنت مینویسید و نور وجودتون رو انتشار میدید.

      لطفا بیشتر بنویسید

      آرزوی بهترینها رو براتون دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        حمید خالقی گفته:
        مدت عضویت: 3886 روز

        ممکنه کسانی هم باشن که سکوت میکنن ولی ولی ….

        سکوت میکنن و بعد هیچ کاری نمیکنن !!!!

        سکوت اما درکنار سکوت :

        1- امید تو دلمون

        2-فکر کردن به ممکن بودن برآورده شدن درخواست

        3- راز و نیاز با خداوند

        4- قدرت گرفتن خودکار درخواست در درون

        5- تمرین تقویت خویشتن داری

        6- تقویت عزت و اعتماد به نفسمون

        7- ماندن ذهن درحالت ارسال فرکانس‌های درخواست( وقتی راز فاش میشه ذهن دیگه تمایلی برای ارسال فرکانس کنترل شده نداره چون ارسال فرکانس هدفمند برای ذهن زحمت داره)

        و خیلی کارهای دیگه که به تجربه کسب خواهید کرد و کسب خواهم کرد

        در پناه الله یکتا شاد پیروز و موفق و ثروتمند باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          ستاره ایی در آسمان هفتم گفته:
          مدت عضویت: 408 روز

          سلام جناب خالقی عزیز

          ممنون و سپاسگزارم که وقت گذاشتید و نوشتید برام.

          در روزهایی که به فضل الله بسیااار زیاد نشانه ها و هدایت ها رو دریافت میکنم و بسیااار شوق و ذوق برای عمل کردن به اونها رو دارم ، گاهی از سر ذوق زبانم باز میشه و به عزیزانم میگم که بعضا با نگاه هاج و واج یا گاهی تمسخرآمیز مواجه میشم

          بسیار نیاز به یادآوری موضوع سکوت و فاش نکردن رازهام داشتم

          چون داشت فراموشم میشد.

          جناب خالقی اگر ممکنه مورد هفتم که داخل پرانتز نوشتید رو برام بیشتر توضیح بدید،

          سپاس فراوان

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
          • -
            حمید خالقی گفته:
            مدت عضویت: 3886 روز

            در مورد شماره هفتم:

            طبق قانون خلقت و آموزش‌هایی که من از استاد دریافت کردم ذهن در حالت عادی به شدت تمایل به سمت ارسال فرکانس‌های منفی داره به قول قرآن انسان موجودی کفور است یعنی ذهن در حالت عادی کفر می ورزد

            بنا براین نگه داشتن ذهن در حالت ارسال فرکانسهای مثبت برای ذهن زحمت داره

            یعنی اگر ما بخواهیم به طور هدفمند و مشخص و آگاهانه ذهنمون رو روی یک موضوع متمرکز کنیم و در مورد اون موضوع فرکانس مثبت و قدرتمند کننده ارسال کنیم نیاز به تلاش مستمر و همیشگی داریم نیاز به تلاش‌های ذهنی داریم و این تلاش و زحمت هیچ وقت نباید متوقف بشه

            از طرفی وقتی ما رازمون رو فاش میکنیم ذهن ممکنه این برداشت رو داشته باشه که من به هدفی که میخواستم رسیدم؛

            یا حتی ممکنه با هجوم فرکانس‌های منفی شنوندگان قرار بگیریم که رازمون رو براشون فاش کردیم

            در این حالت چون ذهن تصور میکنه که به هدفی که میخواسته رسیده دیگه تمایلی برای ارسال فرکانس‌های قدرتمند کننده برای دریافت اون خواسته نخواهد داشت

            و یا ممکنه به دلیل فرکانس‌های منفی اطرافیانی که رازمون براشون فاش شده اونقدر فرکانس‌های قدرتمنده کننده ذهن تضعیف بشه که دیگه رسیدن به اون خواسته رو دور از تصورش میبینه و لذا دیگه نتونه مثل اول با قدرت فرکانس ارسال کنه

            لذا نتیجه میگیرم اولا ارسال فرکانس‌های قدرتمند کننده و متمرکز برای ذهن زحمت داره و ما فقط با تلاش آگاهانه خودمون میتونیم فرکانس قدرتمند کننده ارسال کنیم و این تلاش یعنی زحمت برای ذهن

            در ثانی اگر راز فاش بشه چون ذهن تصور ممکنه که به خواسته یا هدفی که دنبالش بود رسیده لذا از این تلاش و زحمت برای ارسال فرکانس‌های قدرتمند کننده و متمرکز روی هدفی مشخص دست برخواهد داشت و بنابراین فرکانسها تضعیف و تضعیف میشن وحتی ممکنه از بین بروند

            پس راز رو نباید فاش کرد

            به قول حضرت مولوی علیه رحمه:

            آب کم‌جوی و تشنگی آور بدست

            تا بجوشد آب از بالا و پست

            در پناه الله یکتا شاد پیروز و موفق باشید

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
            • -
              ستاره ایی در آسمان هفتم گفته:
              مدت عضویت: 408 روز

              بسیار ممنون و سپاسگزارم از پاسخ کاملتون.

              [اگر راز فاش بشه چون ذهن تصور ممکنه که به خواسته یا هدفی که دنبالش بود رسیده لذا از این تلاش و زحمت برای ارسال فرکانس‌های قدرتمند کننده و متمرکز روی هدفی مشخص دست برخواهد داشت و بنابراین فرکانسها تضعیف و تضعیف میشن وحتی ممکنه از بین بروند]

              و یک مورد دیگه که از صحبت های استاد یادم اومد و در زندگی هم بارها تجربه شده برای هممون اینه که وقتی تصمیم مون رو به افراد دیگه که همفرکانسمون نیستن میگیم

              در حالی که ما هم اونقدر قوی نشده باشیم ممکنه این ترس برامون ایجاد بشه که اگر بهش نرسم مورد قضاوت و تمسخر قرار بگیرم چی ؟،

              یا ممکنه هربار سوال کنن که چی شد چرا موفق نشدی

              یا درباره حالات روانی ممکنه بگن چی شد تو که اینقدر رو خودت کار کردی چرا فلان حرکت یا فلان حرف یا فلان رفتار رو انجام دادی و در تیررس قضاوت قرار بگیریم در نتیجه احساس ترس احساس عجله احساس کمبود ، تزلزل ایمان و … باعث میشه احساس خوبمون تضعیف بشه.

              پس چه بهتر که سکوت کنیم تا دیگران فقط نتایج ما رو ببینن.

              خدایا شکرت برای درس امروزم

              در پناه الله باشید

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    شیرین حمزه ای گفته:
    مدت عضویت: 2693 روز

    بنام خدای همواره حامی وهدایتگرم

    سلام به دواستادبزرگوارم استادعباسمنش وبانوشایسته

    سلام به تمامی اعضای خانواده صمیمی عباسمنش

    خدایا یعنی من عاشق این هدایتگریت وسریع العجاب بودنتم، به محض درخواست واینکه من شروع میکنم برای رفع یک ضعف در درونم توحامی من میشی وهدایتگرم، بازم هم این فایل درمناسترین زمان خداونداززبان وکلام شما استادعزیزم هدایتش روبرای من جاری کرد، خداروشکرمیکنم برای وجودارزشمندتون استادعزیز، وخداروشکرمیکنم برای حضورت درجمع این خانواده توحیدی…

    بدبینی درروابط چیزی که پاشنه آشیل منه: بدلیل اینکه الگوهای زیادی ازبچگی دیدم اینکه مردهای متاهل دنبال رابطه های مخفیانه هستن، واینقدرفرکانس های من قوی بوده که بارها وبارها مردایی روسمت من کشونده که متاهل بودن، تودوره احساس لیاقت کلی عواملی که درخودم هست وباعث میشه همچون آدم هایی روجذب کنم بررسی کردم وهمین چندروزپیش رسیدم به این موضوع که اصلا من خودم منتظرم که همچوآدم هایی سمتم بیان، اگرکسی بگه من مجردم هم من دنبال شواهدی میگردم که دروغ گویی اون آدم بهم ثابت بشه،مثلا اگرتلفن اون آدم زنگ میخورد من گوشاموتیزمیکردم که ممکنه خانمش باشه که زنگ زده وثابت بشه لهم که اون دروغ گفته ومتاهله، وخیلی رفتارای دیگ..باشنیدن این فایل تازه خیلی بیشتربه عمق فاجعه درونم پی بروم وباخودم گفتم من خودم بابه یادآوری الگوهای گذشته داشتم به فرکانس های ناخواسته ام قدرت میدادم تا اگه یه مرد تواین شهرهم باشه این مدلی بیادسمت من.حالا بازخداروصدهزارمزتبه شکرکه انگشت اتهامم سمت دیگران نیست دیگ بانعمت آگاهی هایی که کسب کردم قدرت پذیرش اینکه من خالق اتفاقات زندگیمم پیداکردم، ومتاسفانه تغییراین باورخیلی برای من قطعا زمانبرهست چون خیلی ریشه ای هست، اولین قدمی که برای خودم مشخص کردم این بودکه تاییدکنم کسانی که رابطه های سالمی دارن وبه رابطه شون پایبندن، ودوم، اینکه بیام توی آشنایی باآدما تکامل رورعایت کنم چون خیلی جاها من ساده لوحانه رفتارکردم وچشم وگوش بسته اعتمادکرده بودم،بادوره احساس لیاقت تونستم مرز ومحدوده های خودم رودرروابط مشخص کنم وبدون تعارف بیان کنم، وخودم هم دارم سعی میکنم به مرزومحدوده های دیگران احترام بزارم، وازخانواده خودم شروع کردم این کاررو، انشالله که با گوش کردن بیشتراین فایل بتونم درک بهتری پیداکنم وریشه ای ترین مانع ذهنم روکمتروکمترکنم…

    توبحث مالی من چون باوراینکه آدم های خوب ودرستکارخداوندبسمتم هدایت میکنه ساختم واقعا همیشه بهترین دستان خداوندبرای خیررسوندن به من سرراهم قرارگرفتن، خداروشکرهم اعتمادمیکنم به آدم ها بهترازقبل هم بهم اعتماددارن اطرافیانم

    توموضوع توقع داشتن آدما قبلا آدمی بودم که محبت یکی روردمیکردم برای اینکه میگفتم اگه قبول کنم باعث میشه اونم ازمن توقع داشته باشه، اما الان خیلی بهترم، چون تونستم که تعارف روکناربزارم تاحدودی ونه بگم، جایی هم که بتونم منم بامیل خودم کاری برای یکی انجام بدم یاچیزی روکه دارم بهش بدم،

    من قبلا خیلی ضعف داشتم که حرفم رو روراست بزنم وهمین باعث شده بودکه بترسم ازم سواستفاده بشه، اما دارم رواین موضوع کارمیکنم، مثلا چندروزپیش که بایک فردی آشناشده بودم واون انتظارات خودش وخواسته اش روازرابطه گفت، من هم بدون تعارف انتظارات وخواسته های خودم روگفتم وگفتم که اینها اصول منه، وبعد به این نتیجه رسیدیم که اهدافمون توی رابطه متفاوت هست وبااحترام تموم شداون ارتباط،وباعث شدمن اعتمادبنفسم خیلی بیشتربشه درارزش واحترام قاعل بودن برای خودم وهمینطورپذیرش واحترام به نظروعقیده دیگران،خداروشکربرای این فایل ارزشمندکه خودش یک دوره خودشناسی بود وخیلی به من کمک کرد برای شناخت بهترخودم… سپاسگزارم استادعزیزم برای این فایل هدیه ارزشمند، سپاسگزارم استادشایسته نازنینم برای نوشتن کپشن فوق العاده زیبابرای این فایل…

    به امیدبهبودهمیشگی..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 49 رای:
    • -
      خدیجه غلام زاده گفته:
      مدت عضویت: 1916 روز

      سلام به شیرین عزیزم.

      خیلی اتفاقی کامنتت رو خوندم که بعد کامنت اقا جمال بود.

      و یه چیزی به ذهنم رسید که گفتم بنویسم براتون.

      شاید براتون مفید باشد صدالبته که میدانم توی سایت متعهدانه کار میکنید و قانون را از من بهتر بلدید.

      پس بیشتر این مطالب رو به خودم یادآور میشم.

      توی بحث رسیدن به خواسته ها باید ذهن محاصره بشه با الگو هایی که رسیدن به خواسته ما و دارن زندگیش میکنند.

      مثلا من به تازگی کسب و کار کوچک خودمون رو راه انداختیم و اگاهانه دنبال بچه هایی تو سایتم که فروش عالی و نتیجه توی دستشونه. مثل اقا جمال، ساناز عزیز، لیلا بشارتی، علی ملکی و خانم اقای عطار روشن که مغازه پوشاک دارند و خیلی های دیگه ……….

      اگه توی کامنت ها و سال های قبلشون دقت میکنم و پروفایلشون یه سری نقاط مشترک موج میزنه تا الان فهمیدم عامل مهمه اول سپاسگذاری و توحید و کم رنگ کردن عوامل بیرونی توی وجودشونه

      این دسته افراد همه چیز رو خدا میبینند.

      حتی به تازگی دارم هدایت میشم بیرون سایت کسانی رو میبینم که فروش بالایی دارند. و هی به خودم میگم اره وجود داره…. اره مشتری همیشه هست. حتی بچه هایی که مث خودم اول راه هستند رو دنبال میکنم و میبینم فروش دارند به خودم انرژی میدم. میدونم اول راهم و امید نیازه که ادامه بدیم و خدا هدایت میکنه.

      هر وقت سایت رو باز میکنم ازش میخام منو به کامنتی هدایت کنه که نیاز الانه منه.

      حالا در مورد رابطه حق با شماست خیلی زیاده مردهایی که با وجود متاهل بودن به دنبال رابطه اند. که استاد در دوره عشق و مودت مفصل راجع به علت آن توضیح دادند.

      ولی بازم هستند الگو هایی که ازدواج دوم یا رابطه پایدار عالی دارند. توی همین سایت من بارها دیدم و خوندم. اگر ذهنتون احاطه بشه با افرادی این چنین در سایت و بعد میبینید در بیرون سایت، اون وقته که صد در صد به خواسته تون خواهید رسید.

      منتظر خبر های خوب و عالی شما هستم.

      موفق و ثروت مند باشی عزیزم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1223 روز

      سلام شیرین خانوم عزیز

      کامنت شما مثل خودتون و چهره زیباتون و اسمتون بسیار شیرین بود ،چقدر خوب روی خودتون کار کردید و باگها و ترمزهای خودتونو شناختید و با ما هم به اشتراک گذاشتین ،وقتی که میبنم دوستان عزیزی مثل شما اینقدر بی پرده راجب افکاری که از خوشبختی دورشون کرده و توی وجود خودشون هست خودافشایی میکنن و باعث میشن منم به فکر برم و خودمو بیشتر بشناسم بیشتر به این جمله استاد ایمان میارم که گنجهای توی کامنتها نهفتست

      نکات خیلی خیلی خوبی گفتین که میشه گفت توی وجود منم همین ترمزها بود و سعی میکنم از امروز بیشتر روشون کار کنم

      سپاسگزارم دوست عزیزم برای رحمتی که کشیدن کامنت نوشتید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        شیرین حمزه ای گفته:
        مدت عضویت: 2693 روز

        درودبرمحمدعزیزدوست ارزشمندم

        ممنونم ازاظهارلطفت وتک تک جملات زیبایی که برام نوشتی

        اتفاقا دیروزتومسیرپیاده روی ذهنم روبرای این موضوع روابط داشتم واکاوی میکردم ورسیدم به این موضوع که من به زبان میگم یه رابطه بدون وابستگی وآزادمیخوام، اما چیزی که درذهنم هست و من درگیرشم رابطه ای شدیدا وابسته ست، باخودم روراست وقتی صحبت کردم دیدم من به این دلیل واردرابطه بامردهایی که متاهل بودن نشدم برای این بوده که چون احساس امنیت واینکه تضمینی برای موندن اون آدم نیست، وقتی بررسی کردم احساساتم رودرگذشته دیدم من درطول روز ازلحاظ ذهنی 90درصد چیزایی که درذهنم میچرخید درمورداون شخصی بودکه باهاش تورابطه بودم شایدبه ظاهروابسته نبودم اما ذهنمو همش خیال اون آدم پرکرده بود، من دیگ مثل قبل ازرابطه، ازتنهاییم لذت نمیبردم، برنامه های خودمودیگ بااون لذت پیش نمیبردم، خلاصه حال خوبم وابسته اون رابطه بود، همه اینها درذهن من بودولی درعمل وظاهرا بااون آدم جوری رفتارمیکردم که وابسته اش نیستم، ولی خب سرجهان وفرکانس نمیشه کلاه گذاشت اون آدم دقیقا به فرکانس من واکنش نشون میدادنه به رفتارم… الان که ذهنم روریختم بیرون دیدم من اصلا آماده پذیرش یه رابطه بدون وابستگی نیستم وقتی تصورکردم یه آدمی به من بگه بیاباهم تورابطه باشیم ولی هیچ تضمینی به هم نمیدیم تاهرزمانی که باهم اکی بویم هستیم هرزمانی هم نخواستیم هرکدوممون جدامیشیم من شدیدا احساس طردشدن وترس ازاینکه اون آدم منورهاکنه وبره دارم واین یعنی اینکه اصلا خودموباورندارم و خیلی بایدروی خودم وارزشمندیم کارکنم،من رابطه استادوخانم شایسته رومیدیدم تحسین میکردم چنین رابطه ای روودلم چنین رابطه ای میخواست اما درحقیقت به این موضوع که داشتن چنین رابطه ای مستلزم داشتن احساس ارزشمندی بالاهست فکرنکرده بودم عمیقن، واینکه تازه دارم معنی توحیدی عمل کردن رومیفهمم، رابطه توحیدی واقعی ساختن باید دردرونم اتفاق بیفته نه دررفتارظاهریم.. من تااینجا متوجه این ضعفم شدم وامیدوارم خداهدایتم کنه برای پاکسازی وجودم ازاین شرک، چون این شرک ریشه هاش خیلی زیاده فقط توروابط نیست، حسادت کردنم برمیگرده به همین موضوع که خودموبه اندازه کافی قبول ندارم، بزرگ نخواستنم برمیگرده به همین موضوع عدم ارزشمندی، کلا این عدم خودباوری آدموکذب بالحسنی میکنه درخیلی ازجنبه هاتوزندگی….

        خلاصه من تااینجااین درک رودارم که قانون دقیقا داره درست کارمیکنه وخداوندداشت ضعفم روبهم گوشزدمیکردبااوردن آدم هایی که تضمینی برای موندنشون نبود،ومن توذهنم نجواهایی که توبه اندازه کافی ارزشمندنیستی زمزمه میشد، اینکه آدم خوب نیست، اینکه توآرزوی خوشبختی به دلت میمونه، اینکه چرابقیه راحت به خواسته هاشون میرسن من بایدجون بکنم براش، ولی غافل ازاینکه بازم همه چیزدردرون خودم بود،اون بیرون ایرادی وجودنداره خدایاشکرت برای این نعمت آگاهی چون بازم بهم گفتی خودتودرست کن واینکه قدرت تغییرودرست کردن خودم روبهم دادی، وهدایتم میکنی برای بهبودورشدکردن…

        برای شمادوست عزیزم آرزوی هرآنچه بهترینه دارم ازرب جهانیان..

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    علی دانازاده گفته:
    مدت عضویت: 1657 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و همه ی دوستان هم فرکانسی

    آگاهی های این فایل بشدت من رو تحت تاثیر قرارداد و به فکر فرو برد . مثلا زمانی که استاد داشت ویژگی افراد بد بین رو میگفت : گفت که این افراد کمک دیگران رو نمیپذرین به این دلیل که میترسن از انتظار جبران اون ….

    واقعا توی مواردی من همین طرز فکر رو داشتم و شاید اگر میتونستم جور دیگه ای به این قضیه نگاه کنم چقدر همه چی متفاوت میشد…

    یا اینکه افراد بدبین وقتی با مسئله ای روبرو میشن ، به بدترین حالت ممکن فکر میکنن در صورتی که اگر حتی بخوای منطقی فکر کنی 1% احتمال داره اون اتفاق بیوفته و موارد دیگه و مثبت بسیار زیاد احتمالش بیشتره…

    یااینکه توجهشون مدام روی شکست های گذشتس با این وجود که اگر بخوان درست نگاه کنن میبینن که اتفاقات مثبت بیشتری برای اون ها در گذشته بوجود اومده ولی اون ها انتخاب کردن که توجهشون روی موارد منفی و ناراحت کننده باشه و طبق قانون ، هدایت میشن به موارد منفی بیشتر……

    نتیجه این طرز تفکر این شده که نمیتونن اعتماد کنن به کسی یا چیزی و احاطه شدن با افکار منفی و نتیجه این طرز فکر هم مشخصه….

    خداروشکر میکنم که در این فرکانس قرار گرفتم که این فایل رو ببینم و سعی کنم موارد مثبت حال حاضر زندگیم رو ببینم و تحسین کنم و ازش لذت ببرم و درموردش صحبت کنم تا ، طبق قانون هدایت بشم به موارد مثبت و دلخواه بیشتر…

    استاد عزیزم بسیار از شما سپاسگذارم که به ندای قلبت گوش دادی و نتیجش شد این فایل بسیار باارزش که افراد بسیار زیادی ازش استفاده کنن و نتیجه بگیرن……..

    موفق و پیروز باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 52 رای:
  5. -
    اصغر و پرسیلا گفته:
    مدت عضویت: 1495 روز

    بانام خداوند بخشنده مهربان

    سلام و عرض ارادت و هزاران درود حضور استاد عباس منش عزیز خانم شایسته نازنین و کلیه دوستان عزیزم در سایت عباسمنش

    از زمانی که خداوند دوستم داشت و از سال 98 منو به این مسیر الهی هدایت کرد زندگی من در تمامی حوزه‌ها متحول شده از جمله در حوزه سلامتی، آرامش، روابط و حتی مالی زندگیم دگرگون شده و هر روز به لطف خدای رحمان این تغییر ملموس‌تروقابل احساس اما دراین 5 سال علیرغم کارکردن روی خودم به طورمستمر یکجای کارم هنوز حسابی لنگ می‌زنه و تبدیل به پاشنه آشیل من شده و آن هم این است که من همیشه دارم در آینده زندگی می‌کنم و قدرت در لحظه زندگی کردن را هنوزبدست نیاورده ام البته این بدین معنا نیست که اسیرافکارمنفی وبدبینی مفرط باشم اماکمی نگران هستم کلاً ذهنم در آینده است وبه کارهای که بایددراینده انجام دهم زیاد فکرمیکنم وبیشتر هم مثبت فکرمیکنم وانتظارات مثبت دارم اما رها وآرام هم نیستم آنطوری که دوست دارم باشم نیستم

    به طور مثال امروزم را با چند کار که اولویت بندی کرده ام آغاز می‌کنم و شروع می‌کنم اما ذهنم اون لحظه آخرکارو به اتمام کار فکرمیکنه

    برای اینکه بهترمنظورم رابرسانم مثالی می اورم

    می‌خواهم یک سفر یکی دو روزه به اطراف شهرمان یا به یکی از شهرهای نزدیک داشته باشم هنوز نرفتم ذهنم داره به موقع برگشت فکر می‌کنه به عبارتی هنوز نرفته‌ام دارم برمیگردم و برگشته ام

    بعضی مواقع که در آینده دارم زندگی می‌کنم احساس نگرانی، ترس و اضطراب چاشنی آن می‌شود این روش ذهن که بیشتر اوقات در آینده است نگرانم کرده ودنبال راهکاری هستم برای درلحظه زندگی کردن ودرلحظه حال بودن چند روزی هست روی این موضوع تمرکز کردم که چطور می‌تونم بیشترزمان در حال زندگی کنم نه در گذشته و نه در آینده

    در همین راستا عزمم راجزم کرده وازتمام ظرفیتهای موجود اعم از دوره ها وفایلهای رایگان استاددر سایت ودیگرمنابع مناسب ودیگرپتانسیل هااستفاده کنم تاتوکل برخدای رحمان” درلحظه زندگی کردن ودرلحظه حال بودن “روزبه روز بهتربشم وخودموبهبودبدم جالب اینجااست اززمانی که تصمیم گرفتم دراین رابطه روی خودم بیشتر کارکنم به طور عجیب و شگفت‌انگیزی همزمانی های جالبی برام رخ داده و خداوند رحمان بوسیله دستان نازنینش به کمک من آمده است

    به چند مورد آن اشاره می‌کنم

    1_ به طورعجیب وجالب هدایت شدم به کتاب ” تمرین نیروی حال” نوشته ” اکهارت تله” که درحال مطالعه آن هستم وفکرمیکنم که کتاب خوبی است ومیتونه کمکم کنه

    2_ همزمان که ذهنم درگیر این موضوع بود فایل جدید استاد عباس منش عزیز با عنوان “چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم” روی سایت آمد زمانی که فایل را چندین مرتبه گوش کردم و کامنت‌های دوستان را مطالعه کردم برداشت من از مفهوم کلی فایل این بود که در راستای خواسته من است که باید خوشبین باشم به زندگی ودرلحظه زندگی کنم وازمسیرلذت ببرم نکته ای که شایدهزاران بار اززبان استاددرفایلهای گوناگون شنیده ایم که میگویند:

    ” بابا لذت ببرازمسیر واززندگی دوروز زنده ای حال کن منتظراتفاق خاصی نباش”

    اماکوگوش شنوا

    نتیجه گرفتم برای لذت بردن ودرلحظه زندگی کردن باید توحیدی تر باشم و همه امور زندگیم را بسپارم دست خداوند روی شونه‌های خدا بشینم تاخداهمه کارها را برام انجام بده

    “خدایاتنهاتورامی پرستم وتنهاازتویاری می جویم”

    این فایل و کامنت‌های دوستان در این چند روزه خیلی به من کمک کرده است

    3_من ذاتاآدم پرتحرک ،کاری وورزشکاری هستم از بچگی از نوجوانی دارم کارکشاورزی میکنم ودرکنارش ورزش هم می‌کردم و می‌کنم ورزش فوتبال، فوتسال ، دو،پیاده‌روی یک سر و گردن از همه هم سن و سال‌های خودم بالاترم و حاضرم با هر کس مسابقه دو 100 متر بزارم خوشبختانه علیرغم 35 سال کارکارمندی همچنان تحرک و ورزش کردن جز برنامه‌های روزانه و ازاصول تغییر ناپذیر من است

    چندسالی است یکی از داداش‌های گلم میره ورزش “کونگ فو توا ” چندین بار به من گفت شما هم بیاد اما ذهن من مقاومت داشت که نه اونجا فضا بسته است و محیط خیلی بهداشتی نیست و از طرفی بچه هایی که انجا می‌آیند

    به جای ورزش کردن بیشتر دنبال مسائل روزوحاشیه ای هستند یه جورایی خودم را قانع می‌کردم که به بهانه کنترل ذهن و کنترل ورودی‌هام از حضور در جمع خودداری کنم اماسرانجام سه هفته پیش تصمیم گرفتم برم سالن و تمرین کنم در اولین جلسه که رفتم به طور عجیبی از فضا خوشم آمد متوجه شدم که تعداد زیاد نیست جو و فضای سالن هم خیلی مثبت است حتی بچه‌ها در حد یک کلمه و یک جمله هم با هم حق صحبت کردن را ندارند مربی به شدت با صحبت کردن با هم مخالف است و واکنش نشون میده و تمریناتی که انجام میده خیلی اصولی و عالیست و همراه با کنترل ذهن است بعضی از حرکات و تمرینات همزمان چند عضو بدن درگیر می‌شه که برای کنترل ذهن و تمرکز و در لحظه بودن خیلی کمک می‌کنه

    شکر خدا دراین مدت کوتاه متوجه شدم هم از نظر جسمانی و تقویت عضلات و کنترل ذهن وارام ورهابودن خیلی پیشرفت داشتم

    4_موضوع بعدی که خیلی برام جالب بود همین شب گذشته داشتم کامنت‌های دوستان در همین فایل را میخوندم که یکی از دوستان گلم در پایان کامنتش به فایل “کنترل ذهن” استاد اشاره کرده بود که براش خیلی تاثیرگذار بوده رفتم سرچ کردم به دوفایل بی نظیر استاد

    ” پس کی به خواسته‌هامون می‌رسیم”

    ” راهکارهای عملی برای کنترل ذهن” در سایت برخوردم این دو فایل ارزشمند را بلافاصله دانلود و گوش دادم و متوجه شدم از سلسله فایل‌های استاد بودند در سال 96 که با مطرح کردن یک سوال درهرفایل مسابقه‌ای را برای دوستان در سایت طراحی می‌کردند

    اقانگم براتون روی فایل” پس کی به خواسته‌هامون می رسیم” 3700 کامنت آمده این واقعاً شگفت انگیز بود برام که روی یک فایل دانلودی این حجم کامنت امده باشه و شروع کردم به خواندن کامنت‌ها بر اساس امتیاز

    رسیدم به کامنت دوست عزیزمون “مرضیه مرضیه” به گفته خودشون کل کامنتهای فایل روخونده بود وبااستفاده ازکامنتهای دوستان 148 راهکار برای کنترل ذهن و در لحظه زندگی کردن و کنترل باورهای منفی درکامنتش آورده بود

    باتشکرازمرضیه عزیز وهمه دوستان نازنین

    من به این باور رسیدم وایمانم قوی ترشدکه اگرمن یک قدم برای بهبودم بردارم خداوند و جهان صدها قدم برای من برمی‌دارد و دقیقاً در راستای همین هدفم “تمرکز کردن وکانون توجه ام برای در لحظه زندگی کردن ودرلحظه بودن” می‌بینم خداوند از هر طرف دستان نازنینش را برای کمک کردن به من می‌فرسته

    دراینجایادجمله تاکیدی استاد درجلسه 4قدم نهم افتادم

    ” جهان سرشارازانسانهای نازنینی است که ازهرجهت برای رسیدن من به اهدافم کمک میکنند”

    دارم تمرین می‌کنم تامچ ذهنم رابگیریم وهروقت ببینم درآینده هستم بدون اینکه عصبانی بشم تمام تمرکزم راروی کاری میزارم که درحال انجام آن هستم

    به طورمثال:

    اگردرحال غذاخوردن هستم سعی می‌کنم لقمه های غذا وگوشت رازیردندانهایم حس کنم به صدای قاشق وچنگال که به بشقاب میخوره گوش کنم

    اگرازپله ها درحال پایین رفتن یابالا رفتن هستم سعی می‌کنم به پله هانگاه کنم

    اگرمطلبی رامیخونم فقط توجه ام به واژه ها،کلمات وجملات زیبایش باشه

    اگرفیلم یاکلیپی زیبایی می بینم تمرکز وتوجه ام فقط به زبیایهای محیط وگفتاروقیافه بازیگریابازیگران باشد

    اگراهنگ یاقطعه موسیقی گوش می‌کنم تمام تمرکز وتوجه ام به صدای گوش نواز سازه‌ها ونتهای موسیقی باشد

    اگر داخل خونه هستم به صداهای گوش نواز یخچال، پکیچ ،اجاق گاز گوش کنم

    اگربیرون ازخونه هستم به صداهای گوش نوازپرندگان، باد،ماشینهاوادماگوش کنم

    اگررانندگی می‌کنم نفس عمیق بکشم وتمام تمرکزم به رانندگی باشد

    اگردوش میگرم تمرکزوتوجه ام به صدای شرشراب باشه وصدای گوش نوازتهویه

    اگرشب بیرون هستم تمرکزوتوجه ام به نورزیبای چراغها باشه

    اگرروزبیرون هستم تمرکزوکانون توجه ام فقط برروی برگهای زرد وقرمز پاییزی درختان وگلهای فصلی ودرختان زیبای کاج وسروباشه

    تمام تمرکز وکانون توجه ام برروی زیبایی ها،نعمت‌ها،سلامتی،داشته هام باشه

    ازهمه مهمتر دائم واژه زیبا وشگفت انگیز

    ” خدایاشکرت” راتکرارمیکنم

    واقعا نمیدونم شاید من همیشه درآینده زندگی می‌کنم بستگی به این باور عامه مردم استان کرمان خصوصا مارفسنجونیا داره که همیشه درآینده زندگی می‌کنند وان هم اینه که همیشه هرکاری میخوان انجام بدن مثل عروسی، خونه خریدن ،مسافرت میگن بعدازپسایعنی بعدازبرداشت محصول پسته که معمولاً از25شهریورتا20 آبان میباشدرفسنجونیا یه جوکی دارند که میگه

    ” یه نفرکه آدم نامیزونی بوده بهش میگن تو کی می‌خوای آدم بشی میگه بعدازپسا”

    تشکرفراوان دارم ازاستادعباسمنش عزیزخانم شایسته نازنین سایرعوامل سایت

    وهمه سروران گرامی درخانواده توحیدی عباسمنش که باکامنتهای بی نظیر وفوق العاده شون باعث درک بهتر موضوعات ومطالب شده ونتایج ارزشمندشون باعث قوی ترشدن ایمانمون میشود

    ازدرگاه خداوند رحمان برای همه شما نازنینها بهترین‌هارا ارزو دارم.

    خدایا شکرت که در این مسیر الهی هستم

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 50 رای:
    • -
      فاطمه کدخدا گفته:
      مدت عضویت: 2112 روز

      سلام اقای ابراهیمی

      کامنت شما رو خوندم و لذت بردم از اینکه با عشق پاشنه اشیلی که داشتین و سعی کردین برطرفش کنین

      چون دقیقا منم تو این زمینه مشکل داشتم

      مشکلم این بود که مدام به خواسته هام در اینده فکر میکردم ،انقدر که هر بار تو ذهنم میگفتم پس کی به خواسته هام میرسم ،غافل از اینکه خودم و لحظه ی حال رو کامل فراموش کردم ،و به جایی رسیده بودم تو این زمینه که کم کم هیچ درامدی نداشتم ،اومدم دوره شیوه حل مسائل رو جلسه اول و دوم رو با دقت گوش دادم

      وایراد بزرگم رو متوجه شدم

      متوجه شدم که خیلی خیلی از نعمت بزرگ سپاسگزاری فاصله کردم ،در حدی بود که وجودم پر شده بود از کمبود

      از طرفی هم که بیشتر دقت کردم چون تو این مدت خیلی فایل های استاد رو گوش میکردم ،از هر جهت زندگیم پراز نعمت شده بود همیشه یخچالم پراز مواد غذایی بود ،بدهی نداشتم

      ولی چون مدام به خواسته های اینده ام فکر میکردم ،همیشه پراز نگرانی و استرس شده بودم

      با خودم گفتم به کجا چنین شتابان

      چرا نعمت هات رو نمیبینی ،چرا داشته هات رو نمیبینی ،چرا حال الانت رو با گذشته مقایسه نمیکنی ،از اینکه چقدر نعمت و سلامتی و ثروت و ارامش کل زندگیم رو احاطه کرده

      فقط تو ذهنم در حال بدو بدو کردن بودم

      فقط داشتم صفرها و اعداد ارقامی حسابم رو مقایسه میکردم با دیگران

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        اصغر و پرسیلا گفته:
        مدت عضویت: 1495 روز

        بانام خدواند هدایتگر

        باسلام وعرض ارادت حضور شماسرکارخانم فاطمه کدخدا نازنین

        بسیارسپاسگزارخداوندهستم که کامنتم موردتوجه وعنایت

        شمابانوی محترم قرارگرفته

        امیدوارم بالطف الله مهربان وبااموزه های استادنازنین هرچه بیشترپاشنه های اشیلمون وباورها وترموزهای مخفی مون روکشف کنیم وباقدرت این مسبرالهی روادامه دهیم که قطعا تنها مسیرخوشبختی میباشد

        باعرض پوزش ازتاخیر درجواب ابراز محبت شما

        امیدوارم همیشه درپناه الله یکتاشاد سلامت وثروتمندباشید

        امین یارب العالمین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2009 روز

    به نام خدای این آفتاب طلایی و این آسمون آبی تمیز امروز

    سلام به استاد عزیزم و مریم خانم شایسته و همینطور همه دوستان بزرگوارم.

    الهی شکر که فرصتی فراهم شد برای نوشتن و توجه به این علم و آگاهی و تمرکز بیشتر بر زیبایی ها.

    نی نی کوچولوم بیدار شد سیرش کردم، تمیزش کردم، باهاش بازی کردم و کلی قربون صدقه اش رفتم، دوباره سیرش کردم و رااااحت دوباره روی پام خوابید تا من بتونم بنویسم.

    الهی بی نهایت شکر برای این موجود گوگولی مگولی که کلا یه نکته مثبته که دست و پا درآورده. خودش به تنهایی ستاره قطبی این روزگار منه.

    خیلی خیلی خیلی زیاد خدا رو شاکرم که از بچگی یکی از ویژگیهای بارز من خوشبینیم بوده. همیشه هم گفتم.

    خییلی با این ویژگی زیبای شخصیتیم راحتم و ازش نعمتها و برکتهای فراوان دیدم.

    نسبت خوشبینی به بدبینی در من شاید حدود 80 به 20 باشه. جوری که گاهی به خودم میگم دیگه اینقدر خوش باور نباش. هرکی هرچی میگه فکر نکن داره راستشو میگه. مردم فلانن و بهمانن.

    ولی دوباره به خودم میگم نه، مگه چند بار تا حالا بخاطر اعتماد و باور کردن قول آدمها ضربه خوردی؟ مگه چند بار محتاج شدی و بی وفایی و بدقولی دیدی؟

    من یادم نمیاد، واقعا به یاد نمیارم کسی از من سوء استفاده کرده باشه و سر من کلاه گذاشته باشه بخاطر حرفی که زده و من باور کردم.

    درسته که گاهی شوخی شوخی حرفی زده میشه و آدم جدی جدی باور میکنه ولی آنچنان تاثیری در زندگی نداره که اتفاق ناخوشایندی رقم بزنه.

    برعکس این حس خوب راستگو بودن و خوش قول بودن آدمها یه آرامش خاصی بهم میده که باعث میشه بتونم راحت با شخصیت واقعیشون ارتباط برقرار کنم.

    مهمترین بخش این آرامش اینه که شکاک نیستم. ذهنم درگیر سناریوهای احتمالی نیست.

    بعضی آدمها رو می بینم که همیشه درحال سناریوچینی هستن. اگر فلان شد فلان می کنم. اگر این حرفو زد این جواب رو میدم. اگر اون حرفو زده منظورش این بوده، که بعدا اون درخواست رو بکنه، داره چیزی رو مخفی میکنه، داره زیرآبی میره، داره مسخره ام میکنه، داره دروغ میگه، عمرا اگه انجام بده، و و و ….

    ولی من سعی می کنم توقعی از کسی نداشته باشم و کارهام رو با برنامه خودم پیش ببرم یا احساسم رو به رضایت گرفتن از کسی گره نزنم که اگر بازخورد خوبی نگرفتم اذیت نشم.

    که اگر کسی برام کاری نکرد یا تشویقم نکرد تو ذوقم نخوره.

    هرچی پیش میرم بیشتر مصمم میشم راجع به برنامه هام و کارهایی که الان انجام میدم با کسی حرف نزنم چون ذهنیت آدمها با هم فرق داره. من ممکنه انقدر قوی نباشم که هیچ تاثیری از بدبینی ها و ترسهای دیگران نگیرم.

    پس بهتره جلوی ورودی نامناسب رو بگیرم.

    یک جمله طلایی از دوره 12 قدم از زبون استاد برام به یادگار مونده که برای همیشه آویزه گوشم شده. الان قشنگ صدای استاد داره تو گوشم می پیچه:

    کسانی که نسبت به همه چی بدبین هستن عادت دارن پیشاپیش اتفاقات منفی رو تو ذهنشون میسازن، بعد که جذبش کردن میگن «دیدی گفتم؟»، اونها فکر میکنن پیشگوی خوبی هستن. نه، تو پیشگوی خوبی نیستی، تو خالق خوبی هستی.

    بله دقیقا بدبینی همین کار رو با آدم میکنه.

    من همین الان چندین و چند مثال عینی از اعضای خانواده خودم و همسرم دارم که انقدر پیشاپیش به استقبال ماجراهای ناراحت کننده و ترس آور میرن که دونه دونه تر و تمیز و شسته رفته خلقشون می کنن و اصلا نمی دونن دارن از کجا چوبش رو می خورن.

    اما امان از اینکه نمیشه با کسی که آماده پذیرشش نیست حرف زد.

    دیروز یکی از این افراد به من زنگ زد و اذعان کرد که روش منو در زندگی برای کنترل ذهن قبول داره و میخواد که تلاش کنه این مسیر رو در پیش بگیره.

    به همسرم گفتم ببین، استاد درست می گفت. استاد همیشه هیچوقت درباره کاری که داری روی ذهنت انجام میدی کلامی با کسی حرف نزن. کسی که خودش آماده باشه حواسش به تو جمع میشه و خودش میاد میگه تو داری چیکار میکنی که این نتایج رو گرفتی. به منم بگو.

    الان دقیقا این اتفاق افتاد.

    تنها موردی که باید ترسها و بدبینی هام رو در موردش اصلاح کنم مسأله کار کردن خودمه. یک سری ترمزها توی این قسمت باقی مونده که مانع آزاد شدن انرژی ذهنی و جسمیم میشه که امیدوترم با بیشتر کار کردن روی خودم بتونم اونم حلش کنم.

    خیلی جلسه خوبی بود و بی نهایت خوشحالم که تونستم روش تمرکز کنم و بنویسم.

    استاد عزیزم متشکرم خیلی زیاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 49 رای:
    • -
      حسن گرامی گفته:
      مدت عضویت: 1345 روز

      سلام به سعیده خانم نازنین و مهربون

      امیدوارم هر جایی که هستین حالتون عالیِ عالی باشه

      در حین خوندن کامنتتون داشتم زیر لب همینجوری تحسینت میکردم ، که دیگه گفتم چه کاریه بذار برای خودشون بنویسم

      سعیده خانم اون زمانیکه مادر بزرگوارتون به رحمت خدا رفت و همزمان شما توی بیمارستان بودین که بچه تون به دنیا بیاد ، بی نهایت واقعاً به تمام معنا تحسینت کردم که چقدر خوب روی خودت کار کردی که در شرایط به ظاهر ناجالب بتونی اینجوری ذهنت رو راحت کنترل کنی

      همون موقع دوست داشتم مثل سایر دوستان براتون بنویسم ولی گفتم بذار زمانی براتون بنویسم که شما در آرامش هستین ، هر چند که همون موقع اش هم شما مثل اینکه آرامشتون رو داشتین:))

      پس این ویژگی خوشبینی خیلی براتون خوب بود ، خب میشه گفتش که وقتی یه آدمی مثل شما نگاه خوشبینی به همه چیز و همه کس داره عملاً با آدم های نامناسب برخوردی نمیکنه

      چون وقتی شما نسبت به آدم ها و احتمالاً چیزهای دیگه هم خوشبین هستین در اصل کانون توجه تون روی ویژگی های مثبت آدم ها و اتفاقات هستش و به طبع طبق قانون هم هر کسی به پست شما میخوره آدم مناسبی هستش

      من برعکس شما اینجوری چندان نبودم یعنی از اینکه بخوام خوشبین باشم ولی واقعاً به نسبتی که با آموزش های استاد عباسمنش روی خودم کار کردم خیلی خیلی به مراتب نگاه مثبت تری توی من ایجاد شده علتش هم اینه که واقعاً خودم میخواستم که نگاه مثبتی داشته باشم چون همیشه این نوع نگاه نتیجه احساسیش حس خوب و آرامش هستش که البته نتیجه اش هم این شد که توی زندگیم اتفاقات خوبی هم از لحاظ کاری و هم نعمت هایی که وارد زندگیم شد افتاد و بیشترِ نگاه خوشبینیم رو از نگاه توحیدیم بدست اوردم

      البته به همون نسبتی که نگاه توحیدی رو با دلیل و منطق ، نه روی هوا توی خودم ایجاد کردم

      خلاصه اینکه سعیده خانم عزیز بسیار خوشحالم که در کنار فرزند تازه به دنیا امده تون دارین یک زندگی سراسر آرامش و لذت رو سپری می کنید

      امیدوارم همیشه سلامت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
      • -
        سعيده رضايى گفته:
        مدت عضویت: 2009 روز

        به نام پروردگار زیبایی ها

        سلام به روی ماهتون حسن آقای گرامی.

        دقت کردید چه اسم و فامیل خوش معنا و زیبایی دارید؟ هم نیکو هستید و هم گرامی.

        ان شاالله که همیشه در مسیر نیکی ها و رشد قدمهای پیوسته بردارید و بدرخشید.

        ممنونم بابت لطفِ نگاهتون و کلام مثبتتون.

        گهگاهی که دلتنگی برای مادرم به ذهنم هجوم میاره یه لغزش ریزی نسبت به قوانین میاد سراغم و میگم چرا من اونهمه صبر کردم؟ چرا جیغ و داد نکردم؟ چرا خودمو نزدم؟

        بعد دوباره سریع سر مچ خودمو می گیرم و میگم تو به خدا شک داری؟

        توی اون لحظه تو اسم خدا رو بردی و کمک خواستی و خودش شخصا به قلبت سکینه و آرامش خاص خودش رو هدیه کرد. تو اون موقع اگه می خواستی هم نمی تونستی ناآروم باشی.

        بخدا یادمه می خواستم گریه کنم، گریه ام نمی اومد. حال دلم خوب بود.

        میگم سعیده تو بهترین کار رو کردی. الان این ذهن داره تلاش میکنه به سد آرامشت نفوذ کنه و با قطره قطره هاش روی سدت ترک بندازه. اجازه نده، تردید نکن. همین فرمون برو جلو.

        الان زمانهایی میشه که گریه میکنم ولی خیلی زود حالمو عوض می کنم و برمی گردم به حالت عادی. در واقع در همون لحظه گریه کردن هم از فرکانس سپاسگزاری خارج نمیشم.

        گریه از دلتنگیه نه از روی خشم یا استیصال یا ناسپاسی.

        من خیلی خیلی شما رو تحسین می کنم که تلاش کردی ویژگی رو در خودت تقویت کنی که از قبل قوی نبود. سخته ولی با استمرار به وجود میاد. و شما این کار مهم رو داری با تعهد انجام میدی. از کامنت هات مشخصه.

        منم کامنتهای شما رو می خونم و ازشون لذت می برم. ماشاالله به هوش و مهارت کامپیوتری شما.

        ماشاالله به نگاه توحیدیتون.

        تبریک میگم برای باز کردن دروازه نعمتها به روی خودتون و براتون آرزوی خیر فراوان و سلامتی و دلخوشی بیکران دارم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      سمیرا گفته:
      مدت عضویت: 265 روز

      سلام دوست خوبم

      نمیدونم چرا وقتی کامنت شمارو خوندم گریه ام گرفت ، دلم لرزید و حس عجیبی بهم داد ، نتونستم براتون ننویسم

      من این روزها بخاطر مشکلاتی که برام پیش اومده بدبین تر شدم و در کل ادم خیلی بدبینی هستم ، در صورتی که وقتی سنم کمتر بود خیلی خوشبین بودم ، تا چندنفری تو زندگیم خیلی باورشون داشتم بدجور سرم کلاه گذاشتن و بهم دروغ گفتن و شوک بدی بهم وارد شد

      بارها تلاش کردم اما نشد ، الان دوباره میخوام سعی کنم

      چون این چرخه باطل داره هروز منو با ادم های مواجهه میکنه که بدبین ترم کنند

      که بگم همه بد هستند ، که هروقت یکنفر دلیل میاره برای کاراش میگم اوه داره داستان میسازه برام و انقدر حس بی اعتمادی دارم که دقیقا عین اون جمله طلایی که گفتید انجام میدم

      خودم خلق میکنم و خبر ندارم

      من بدبینیم فقط تو روابطمه و این خیلی شدیده

      خیلی تو گذشته ضربه های بدی از دروغ و خیانت دیدم ، امیدوارم بتونم مثل قبل تر خودم مثل شما بشم باز

      از خدا میخوام همیشه قلبت مهربون و خوش بین بمونه و مادر عزیزتون در ارامش باشه و کنار نی نی نازتون و همسرتون سلامت بمونید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        سعيده رضايى گفته:
        مدت عضویت: 2009 روز

        به نام خدای عشق

        سلام و احترام خاص خدمت شما سمیرا خانم عزیز

        متشکرم که با خلوص تمام برام نوشتید و حسم رو خوبتر کردید. این شد تمرین مثبت نگری و ستاره قطبی امروزم.

        خیلی قشنگه که متوجه عامل مخرب و آزاردهنده درونمون بشیم و ریشه مشکل رو پیدا کنیم.

        این خیلی خیلی موهبت بزرگیه که بفهمیم دقیقا مساله داره از کجا آب میخوره و سر مچ خودمون رو بگیریم.

        از اون مهمتر اینه که به این موضوع ایمان بیاریم که همه چیز رو خود ما داریم در لحظه خلق می کنیم و تقصیر هیچکس نیست.

        درکی که الان شما نسبت به این موضوع پیدا کردید قطع به یقین کمک میکنه برای رفع کردنش قدرت بیشتری بگیرید.

        چون تا قبل از این شما خودتون رو فقط یه قربانی می دیدی ولی الان میگی من خلق کرده ام و خودم خبر نداشتم.

        پس الان آگاهانه و دانسته اون چیزی رو خلق می کنی که می خوای.

        با تکرار خواسته و تمرکز برداشتن از روی ناخواسته.

        جملات تاکیدی مثبت میتونه سازنده باشه ولی طبق آموزش استاد و تجربه خودم میتونم بگم دلیل و منطق آوردن خیلی قویتر از جملات تاکیدی عمل میکنه.

        مثلا خاطراتی رو مرور کنید که شخصی با وفاداری و محبت و احترام با شما برخورد کرده.

        لیست افرادی رو ردیف کنید که تو زندگیتون نقش مثبت داشتند و تعدادشون رو با افرادی که ازشون ناراضی بودید مقایسه کنید. قطعا بیشترن.

        در پیدا کردن افراد مثبت دست و دلباز باشید و هر رفتار کوچیک قشنگی رو حتی از یه غریبه در نظر بیارید.

        یه فروشنده، یه معلم، یه فامیل دور، یه همسایه، یه رهگذر غریبه، اینا همه لطف خداست که میتونه هر روز شامل حال ما بشه.

        وقتی ما قدر کوچکترین محبت و احترام و صداقتی رو بدونیم و پیش خودمون تکرارش کنیم از جنس همون چندین و چند برابر تو زندگیمون وارد میشه. از جمله از طرف همون نزدیکانی که قبلا طور دیگه ای با ما تا کرده بودن.

        وقتی هر روز بابت یک رفتار خوبشون یا یک بار راستگوییشون از خدا و از خود اون افراد تشکر کنیم این ده ها بار تکرار انگار که اون اتفاق در واقعیت ده ها بار رخ داده.

        پس در واقعیت هم رخ خواهد داد.

        چون شما در ذهنت خلقش کردی. با تمرکز کردن روش و لذت بردن ازش. خیلی مهمه که طعم شیرین و دلچسب محبت و صداقت و احترام رو مول طعم لیموترش تو دهنت حسش کنی.

        اونجوری ازش لذت ببری که واقعا انگار رخ داده.

        چشماتو ببندی، تصورش کنی، قلبتو حس کنی، لبخند بزنی و نفس عمیقی بکشی و بگی خدایا شکرت برای این حس خوب.

        همین!

        خلق کردن همینجوریه.

        ممنونم از دعای خیرتون و امیدوارم در پناه لطف خداوند شاد و تندرست باشید.

        از استاد عزیزم ممنونم که اینهمه اصل و قانون مهم رو یادم داده و کمکم کرده خالق اینهمه دلخوشی و نعمت تو زندگیم بشم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2231 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عباس منش گرانقدرم ، خانم شایسته‌ی گرامی و تمامی دوستان ارزشمندم در این سایت بهشتی

    یه مطلبی چند روزی هست که گوشه ذهنم هست در مورد این فایل بیام و بگم

    ولی مطمئن نبودم که باید بیام دیدگاه بنویسم یا نه

    الان دوباره حسم بهم گفت و منم گفتم چشم میرم می‌نویسم

    استاد شما دقایق پایانی این فایل گفتید اون فردی که خیلی نزدیک بهتون بوده همیشه حیلی حرفه‌ای بدبین بوده به همه چیز و همه کس …

    شما سعی کردید متفاوت نگاه کنید ، سعی ‌کردید خوشبینی رو‌ درونتون ایجاد کنید و ادامه‌اش بدهید

    و

    نکته‌ی خیلی جالب زاویه نگاه متفاوت شما به دنیا بود ، خیلی خیلی تحسینتون کردم که به این حد از آگاهی رسیدید و قانون رو درک کردید

    که …

    به جای اینکه مثل بقیه افراد ناآگاه نگاه کنید و به خودتون حق بدهید و یه جورایی مظلوم نمایی کنید …

    شما گفتید این دلیل نمیشه ، دست آویز نمیشه که .‌‌.. چون من در همچین شرایطی بزرگ شدم باید ادامه اش بدهم

    نه من می توانم تغییر کنم ، من حق انتخاب دارم

    امروز داشتم جلسه 5 قدم ششم رو گوش می‌دادم

    اونجا شما می گفتی همه چیز رو از زاویه‌ی منطق بهش نگاه کنم

    فارغ از اینکه کی گفته … ببینم آیا‌ پذیرفتن اون موضوع و تکرارش که تبدیلش می کنه به باور به من قدرت میده ؟؟ یا تضعیفم می کنه ؟؟

    بنابراین در مورد موضوع خوش بینی من هم می خواهم به خودم بگم اگر نزدیک ترین افراد زندگی من فقط خرج می کردند و هرگز سرمایه گذاری نمی کردند

    و اصلا ناخودآگاه همیشه پول هاشون رو خرج می کردند به شکلی که همیشه حسابشون خالی خالی بوده

    و در اصطلاح با پول رفاقت کردن رو بلد نبودن …

    این دلیل نمی‌شه که من هم همین روند رو ادامه بدهم

    من می توانم متفاوت فکر کنم

    الگوهای مناسب که اتفاقاً بسیار بسیار با پول رفیق هستند و درست خرج می کنند و به راحتی پول هاشون رو سیو می کنند ببینم تا ترسم بریزه و باور کنم که من هم می توانم با پول رفیق بشم به راحتی

    من هم می توانم پول های زیاد در حسابم رو ببینم و اصلاً هم وسوسه نشم برای خرج کردنش …

    و با صلابت و آگاهی رفتار کنم

    خدایا شکرت به خاطر این آگاهی ها

    عاشقتونم

    در پناه حق شاد و پایدار باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 51 رای:
  8. -
    مصطفی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 2046 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام به خانواده صمیمی عباسمنش

    سپاسگذار خداوندی هستیم که ما را آفرید و سپس هدایتمان کرد به‌ مسیر آسانی، به مسیر زیبایی و به مسیر لذت‌بخش.

    سپاسگذار خداوندی هستیم که آرامش را آفرید و سپس هدایتمان کرد به مسیری خوشبختی!

    سپاسگذار این فضای مقدس هستیم که با کلمه کلمه‌اش به سوی خوشبختی بیشتر در حرکت دائمی هستیم.

    خدا رو شکر که سپاسگذاری رو آفرید تا نعمتی باشد برای زندگی روان‌تر، شاداب‌تر و لذت‌بخش‌تر.

    خب از جف بیزوس دوست داشتنی شروع کنیم که این بشر، بسیار باورهای درستی راجع به موفقیت و خوشبختی داشته و داره!

    یعنی اگر این آدم جایی میره و صدای خنده‌اش همیشه بلنده، من نوعی باید فکر کنم بابا این آدم چه نگاهی به زندگی داره که اینقددددر حالش‌خوبه!!!

    نمیدونم تا بحال دقت کردیم چه بیزنس و کسب و کاری رو داشته مدیریت میکرده؟ و در عین حال اینقدر هم شادی تو زندگیش داشته و داره!

    خیلی از ماها تا به یه پستی میرسیم، چنان بزرگش میکنیم، که فقط عذاب برای خودمون درست میکنیم. (منظورم خودمم، چون تجربیات قبلی درس‌های بسیار ارزشمندی رو به قول استاد اینگریو کرد تو مغز من)

    خب انشالا اول ظرف‌مون رو قبل از رسیدن به پست و مقامی، بزرگ کنیم تا فکر نکنیم خبری هست….

    اگر جایی رسیدیم، این خواست خداوند بوده و ما باید بزاریم که کارها انجام بشه و فقط ما وسیله‌ای هستیم تا فرامین الهی انجام بشه….

    جف تو یه مصاحبه میگفت من 8 ساعت میخوابم، بعد صبونه با خانواده وقت میزارم، با بچه‌ها بازی میکنم و بعدش کار و اگر ساعت 5 عصر شد و تصمیم مهمی باید گرفته میشد، میگفتم بزار فردا….

    بابااااااا صاحب آمازون باشی و اییییینقدررر ریلکس؟

    غیر از اینه که حالا آگاهانه یا ناآگاهانه کارها رو سپرده به خردالهی که انجام‌شون بده!؟ اونوقت ما یه پستی بهمون میرسه، بجای اینکه اون رشدمون بده، ما رو خار میکنه.

    مسلما شما هم مصاحبه رو دیدی استاد، جف میگفت: لازم نیست 10 تا تصمیم بگیری! شما به عنوان مدیر عامل پول میگیری که روزی 2 تا تصمیم باکیفیت بگیری،

    ببین این بابا چجوری نگرانی رو از خودش دور میکنه،

    ببین چطور هدایت میشه به لذت بیشتر…

    ببین چطور میسپاره به خردالهی که کارها رو پیش ببره…

    اون وقت ما هییییی صفر تا 100 کار رو میخوایم فقط خودمون پیش ببریم و اعتبارش رو بدیم به خودمون…

    آخه برای که اینهمه جلب توجه؟؟؟

    برای چی اینهمه تقلا….؟

    استراگل داشته باشیم اینقدر که چی بشه؟ کی ببینه؟

    از خداوند واقعا میخوام هدایتمون کنه…

    سوال‌هایی که از جف پرسیده میشه، فقط برای جلب توجه هست…

    یه دوستی داشتم، میگفت من فقط فیلم‌های استخون‌دار میبینم، برا چی وقتم رو بزارم، آشغال ببینم…؟

    استاد یادته میگفتی اگر بشه میخوام روند مصاحبه کردن با آدم‌ها رو تغییر بدم؟

    جهان یکی رو میخواد که از آدم‌های باحال، سوال‌های استخوان‌دار بپرسه.

    والا سوال‌های آبکی که فقط مردم گاسیپ کنند یا فقط به‌به و چه‌چه کنن، به چه دردی میخوره، غیر از اینکه برسن به فرافکنی بیشتر!

    میدونید دیگه، این نوع مجری‌ها خودشون رو آماده میکنن که سوال‌های زاویه‌دار بپرسن که طرف چیزی بگه که آتیش یه چیزی رو زیاد کنن تا برنامه‌شون مثلا آتشین دیده بشه.

    خدا ایشالا اینا رو هم هدایت کنه!

    بریم سر موضوع این فایل که بازم دمت گرم استاد که بموقع بود.

    من موضوع این فایل رو با خاطره‌ای (از نامبرده خودم) ادغام میکنم تا ازش درس بگیریم.

    من سال‌ها پیش با یه دوستی میرفتیم کلاس زبان، این دوستم خیلی پسر فوق‌العاده‌ای بود…

    اما یه ذره دستش کج بود فقط…

    (وارد جزئیاتش نمیشم)

    منم از یه جایی به بعد، تصمیم گرفتم باهاش قطع رابطه کنم و بعدش یه تصمیم نامناسبی گرفتم، که دوستی اصلا بدرد نمیخوره…

    بعد منم خیلیییی بچه مذهبی بودم و اتفاقا همزمان شده بود با اون دورانی از مدرسه، مسجد و… که اینقدر از دوست ناباب گفتن و گفتن و گفتن که منم هممممه رو ناباب دیدم و جهان هم همین رو به شکل‌های مختلف هی بهم ثابت کرد…

    الان من با قانون آشنا شدم، اینا رو فهمیدم‌ها…

    واقعیتش جهان همیشه آدم‌هایی رو می‌آورد تو زندگیم که باهاشون دوست بشم، ولی 100 تا ذره‌بین عیب‌جو از من میزد بیرون تا یه برچسبی پیدا کنم بزنم رو طرف و ازشون جدا بشم، یعنی حتی بعضی از این آدم‌ها، فامیل منم بودن و بچه‌های فوق‌العاده، ولی ناخودآگاه همیشه یه چیزی از درون بهم میگفت ازشون دور شو…

    اون اتفاقی که با همکلاسی زبانم در سال‌های دور داشتیم، تو نوجوانی من رخ داد و از اون سال‌ها تا همین اواخر هی داشت تکرار میشد…

    نمیدونم نعمت رو چی میدونیم دقیقا، ولی دوست‌ها واقعا نعمت هستن.

    منم مصاحبه گوش میدم استاد… تو یه مصاحبه آرنولد میگفت: آهای مردم و دوستان! من از شما متشکرم که باهام بودین، اونجا هم ذهن منفی من میگفت، اینو ببین، از خدا تشکر نمیکنه و از مردم تشکر میکنه، این چقدر شرک داره!

    یعنی اونجا هم باز در دوستی رو می‌بست…

    (استیکری برای ابراز تاسف نداریم، خودتون تصورش کنید)

    خلاصه شایسته جان دمت شما هم گرم که خانه تکانی ذهن رو استارت زدی و بعدش هدایت شدم به سپاسگذاری

    یه روز الهامی اومد، بشین نکات مثبت افراد رو بنویس، هر روز، اگر نتونستی بنویسی، اون قبلی‌ها رو بلند بخون و سپاسگذارشون باش! منم یه سر رسید خوشگل برداشتم و پروژه شروع شد!

    نتیجه؟

    جهان روی دیگری بهم نشون داد..

    اینجا رو سعیده عزیز خوب میفهمه که رفتار رئیست با دیگران چجوریه و با تو که میرسه چجور احترام میزاره بهت…

    اینارو مینویسم خودمم در تعجبم واقعا…

    استاد یه روز رفتم در شعبه، یه نیروی تازه اومده بود، طرف شاید 10 سال از من بزرگتر، رئیس داشت باهاش حرف میزد، حرف که چه عرض کنم، داشت عین یه نوکر بهش میگفت یالا بجنب! اینکارو بکن، اینو بزار اونور، اونو بیار! بعد من تعجب کردم، خدااااای من… کجا بوده این وجه رئیسم که من تا این 5 ماهی که بودم حتی 10 درصد نزدیک به این رو تجربه نکردم… اگر به چشم نمیدیدم همون آدمه، فکر نمیکردم همون باشه!

    خیلی نتایج قشنگ دیگه هم دریافت کردم، چنان این دوستی جهان رو دارم دریافت میکنم که دوستای بین‌المللی هم پیدا کردم، از روسیه و چین و…

    تازه دوستای قدیمی هم بهم پیام میدن..

    خلاصه دوست‌ها نعمت بزرگی هستن، اگر اجازه بدیم رشد کنن….

    الان هی به خودم میگم

    🟢 دوستای خوب حق توئه! باید یه جمع خوب از دوستا و رفیق‌های خوب داشته باشی تا باهاشون از زندگی لذت ببری!

    و جهان می‌فرسته آدم‌های نازنین و درستکاری رو اگر من رو آدم‌ها برچسب نزنم.

    البته استاد اینارو خیلی‌هاشو ما آگاهانه نکاشتیم‌ خب…

    مثلا من یادمه باز یه خاطره دیگه بگم…

    من یه روز داییم زنگ زد بهم (دایی جون اگر خوندی، بدون دلیل رفتارام چی بوده) منم گفتم این حتما باز الان یچیزی میخواد ازم یا کاری میخواد بهم بسپاره و خلاصه اون بدگمانی کاشته شده تو ذهن‌مون داشت کار می‌کرد…

    چرا؟

    چون آدم‌های دور بر منم سینیکال بودن…

    یعنی من قشششنگ یه الهامی اومد، یه تصویر بود، چی بود… که کودکی‌مو دیدم که بزرگ‌ترها میگفتن فلانی باز کارت داره میخواد باهات صحبت کنه، خدا بخیر کنه….ببین دوباره چه داستانی میخواد درست کنه!

    خلاصه اینا نباید دلیل بشه که من ذهنم رو درست نکنم! اینا گنجن! وقتی اینا رو من بردارم، نتایج خیلی خیلی قشنگ میان…

    خدا رو شکر که همیشه آگاهی‌ها در اختیارمان هست تا ازشون بهره ببریم.

    اون پروژه تمرکز بر دوستی جهان، همچنان ادامه داره و ببینیم چطور از این هم زیباتر بشه همه چیز…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 54 رای:
    • -
      زهرا قنبری گفته:
      مدت عضویت: 2097 روز

      سلام به شما دوست خوبم

      من اینجام کاملا الهامی و واقعا فقط میخوام بزارم کیبورد تایپ کنه

      نشسته بودم رو مبل رو به روی بالکن ساعت 9:30 صبح از ساری شمال کشور

      و دفتر به دست و پی الهامی که گفت میگم بنویس

      لبیک گفتم و شروع کردم نوشتن چند خط کوتاه نوشتم گفت برو زیر کامنت هر چی بگم بنویس

      گفتم کجا کدوم کامنت قلبم به هیچ سمتی نیست

      گفت همین فایلی که بنرش روی سایته و اخرین پیامی که دیدی

      تو سرم این بود خوب مثلا اینجا چه خبره مگه چی بنویسم تو رو خدا گو خودت بهم من هیچ ایده ای ندارم سوالیم ندارم اخه

      ولی کامنتتون خوندم همزمان خیلی چیزا تو سرم رژه رفت

      دوستی و انتظار مثبت از زنگ ادما

      منم این موارد رو خودم بسته بودم

      منم خیلی جاها دنبال این بودم نشون بدم خیلی جاها میوفتم تو دام اینکه منم بیزینسم سریع تر بزرگتر کنم منم میتونم این حرکت بزنم اون کار و کنم

      ولی خودم که با خودم رو راست میشم میبینم میخوام به بقیه بگم ببینین چقدر من پیشرفت میکنم چقدر خوبم

      خدا خودش هدایتمون کنه

      میخوام به خودم بگم زهرای عزیزم همین که فهمیدی این تو وجودته عالیه

      همین که اعتراف میکنی کلامی بهش کافیه همین باعث پیشرفتت میشه و اجازه بده خدا هدایتت میکنه

      تو بحث دوستی هم انقدر فیلتر سفت و محکم گذاشتم که دیگه علاوه بر این که کسی ورود نمیکنه خودمم ازین فیلتر خروج پیدا نمیکنم سخت گیر نیستم ولی واقعا با این شرایط حالم خوبه

      شاید لازمه یکم بیشتر تمرکز بزارم ویژگی های خوب ادما بیشتر و قلبی تر

      دیگه چیزی نمیاد که بنویسم در پناه خدا خیلی زیاد حالتون خوب باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      fatemeh saeeidi گفته:
      مدت عضویت: 1759 روز

      سلام آقای مصطفی خدابخشی

      خیلی کامنتتون را دوست داشتم خیلی ازش چیز یاد گرفتم

      قشنگ کامنت مینویسید

      کامنت شما از اون کامنت هایی هست که از دل می یاد و بر دل مینشینه

      من شما را تحسین میکنم

      و از خداوند موفقیت در تمام ابعاد زندگی براتون خواهانم

      در پناه الله یکتا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    مهدی حوازاده گفته:
    مدت عضویت: 1314 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیز

    دیشب داشتم مستند مایکل جردن در اوج رو میدیدم و یه حرف جردن توی اون مستند خیلی تو ذهن من موند

    گفت که اگر فقط یک نصیحت بخوام به بچه هام بکنم و یه چیز رو بهشون یاد بدم اینه که در مورد آینده خوشبین باشین

    خیلی واقعا جای حرف داره

    یه فردی که انقدر موفق هست توی کارش به جای اینکه بگه من به بچه هام یاد میدم که سخت کوش باشین و تلاشگر باشین و از این حرفای قشنگ

    بجاش میاد اینطوری میگه که من بهشون میگم خوشبین باشین دقیقا از کلمه Optimistic استفاده کرد

    و خیلی تاکید داشت توی اینکه از بازی لذت ببرین

    میگفت خیلی از مادر پدر ها میگن چه نصیحتی داری برای بچه هامون که بسکتبالیست های خوبی بشن

    گفت که فقط بهشون اجازه بدین بازی کنن و لذت ببرن همین فقط

    یه نکته خیلیی قشنگ دیگه هم که داشت میگفت

    زمانی که پدر فوت کرد قبل از این بود که من تصمیم بگیرم برم بیس بال و دوست داشتم اون موفقیتم رو ببینه توی بیس بال ولی

    این جمله رو گفت دقیقا که موقع فوتش به جای اینکه ناراحت بشم خیلی خوشحال بودم از اینکه تونستم پیشش حدود سی سال زندگی کنم و داشته باشمش و یه قسمت از ویدیو هاش خیلی جالب بود که توی جشن قهرمانیش داشت از پدرش تشکر میکرد که منو به این دنیا اوردی

    و واقعا این دیدگاه هاست که اسطوره هارو میسازه وگرنه خیلی ها هستند به جرعت که از جردن بهتر بازی میکردن و میکنن ولی این نتایج رو ندارن. این محبوبیت رو ندارن

    یعنی شما اگه بازیش رو ببینی قشنگ میفهمی داره لذت میبره و بازی میکنه دقیقا مثل مسی توی فوتبال نرم بازی میکنه به قول استاد داره لحظه به لحظه هدایت میشه که چکار کنه و داره از لحظاتش لذت میبره

    این خاطره من خیلی زمانی که کم سن و سال بودم دارم شاید هفت یا هشت یا حدود ده که روی نوشابه های پپسی نوشته بود enjoy the moment و این جمله رو من همون لحظه که خوندم انقدر با درونن من هماهنگ بود که بعد از ده دوازده سال هنوز اون لحظه کاملا توی ذهنم هست

    کسی که درک کرده باشه هدف از زندگی لذت بردنه واقعا خیلیییی از مسائل اصن براش وجود نداره و نتایجش هم قابل مقایسه نیست با دیگران

    یه جای دیگه از این مستند هم خیلی درس داشت و دیدگاه قشنگی بود که جردن میگفت وقتی توی تیم مدرسه قبول نشدم اومدم خونه و شروع کردم به گریه و مامانم بهم گفت این انرژی به جای اینکه بزاری برای گریه کردن بزار برای تمرین کردن و سال بعد توی تیم قبول شو

    این درس هایی بود که من از این فیلم گرفتم

    سپاسگزار خداوندم بابت این مسیر زیبا

    بابت این استاد بینظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 55 رای:
  10. -
    سید عبداله حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1968 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان.

    سلام به استاد عزیزم.

    من تمام فایل را گوش کردم خیلی نکات کلیدی و ارزنده ای توش استاد گفتند که تصمیم دارم اونا رو

    تغییر بدم و ذهنیت مثبت در خودم ایجاد کنم.

    من در منطقی کردن این باور که:

    ثروتمندان آدمای خوبی هستند یه کم ایراد داشتم

    یعنی با این وضوح درک نکرده بودم که تو این فایل درکم نسبت به این باور بهتر شد یعنی با اون

    تیکه از مصاحبه که جف بیزوس به خبرنگار گفته بود به جای این که بگیم فلان آدم ثروتمند چقدر ثروت داره

    به جاش بگیم فلان آدم چه ویژگی مثبتی داشته

    که بهش کمک کرده که ثروتمند شده و چقدر ثروت

    برای دیگران خلق کرده ،و این تیکه از مصاحبه

    جف بیزوس باعث شد که زاویه دیدم نسبت به

    ثروتمندان وسیع تر بشه و بهتر تو ذهنم بتونم با

    اونا ارتباط برقرار کنم و به توانایی هام در مورد خلق ثروت ایمان بیشتری بیارم و نسبت به ثروتمندان خوشبین تر بشوم.

    این نگاه خوشبین بودن را می‌تونم بین دو نفر از دوستانم که از نزدیک باهاشون در ارتباط هستم

    را بنویسم که با گوش کردن این فایل تونستم این

    ویژگی ها را تو شخصیت اونا پیدا بکنم.

    این دوتا همکار و دوستان عزیز یکی شون بسیار

    آدم بی خیال تو در زمان مناسب محصولاتش به

    فروش میره و من دیدم همه هم بهش اعتماد دارند و تحصیلاتش در حد ابتدایی هستش و این آدم همیشه تو گفتار و رفتارش تعادل داره.

    ولی اون یکی دوستم در مورد همه چیز خیلی حساسانه عمل میکنه همیشه مواظب هست که کوچکترین اشتباه هم در مورد خودش و دیگران صورت نگیره به خاطر این ویژگی اش نمی‌تونه

    با دیگران همکاری بکنه و خیلی برام جالب است

    این دوتا دوست تو بحث حسابداری خیلی دقیق

    و صادقانه عمل می‌کنند و اما درسی که برا من داشته این هست که این ویژگی خونسرد بودن و

    خوشبین بودن نسبت به کار ،آینده را در خودم ایجاد کنم و برا اینکه بتونم این کار را انجام بدهم

    باید بیشتر باهاش ارتباط برقرار کنم‌ تا بیشتر باور بکنم و از آدمای منفی نگر فاصله بگیرم.

    استاد عزیزم بسیار، بسیار از شما و همچنین خانم شایسته عزیز ممنون و سپاسگذارم.

    در پناه حق پیروز و سربلند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 60 رای: