این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-10 22:21:532024-12-11 22:35:54آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد الان هم کشوری که توش زندگی میکنیم مثل زمان شماست با شدت بیشتری میخوان که ههمون رو به بهشتی که تصور خودشونه ببرن
استاد واقعا حرفتون خیلی درسته که وقتی اصل قانون رو درک کنیم میتونیم تو هر شرایط احساسی عمل کنیم بهشون و این درسو از شما میگیرم که یه درسی رو وقتی میگیرم انقدر تکرار کنم تا جزو شخصیتم بشه و ناخودآگاه عمل کنم.یه چیزیم که تو فرهنگ ما ایرانیها هست بخصوص پدر و مادرها نسبت به بچه ها دارن و اون اینکه فکر میکنیم مسئول بچه ها ما پدر و مادر هستیم ولی اگر قانون را درک کنیم که احساس خوب = اتفاقات خوب و اتفاقات هر کسی تو زندگیش فقط و فقط با فرکانس های از قبل فرستاده شده خودش بوجود میاد اگه اینو درک کنیم میفهمیم که هرکسی مسئول خودشه چون فرکانس رو فقط و فقط خودش میفرسته و فقط خودش میتونه عوضش کنه.
استاد ریشه خیلی از این رفتارها که طرف کار خوبی میکنه مثلا میگن خدا پدر و مادرشو می آمورزه به نظر من از شرک اومده واقعا استاد چقدر قران منطقی هست و چقدر منطق آورده که ما قبول کنیم فقط و فقط مسئول زندگی خودمون هستیم و به قول شما اینا در مورد پیامبره کسی که رسول خدا بوده خدا داره بهش میگه تو فقط پیام رسانی نمیتونی کسی رو تغییر بدی.
استاد شما واقعا در مورد آموزشهاتون هم چقدر طبق قانون عمل کردید که تبلیغ نکردید این یعنی دقیقا به قاونو عمل کردید که منم باید اینو درک کنم که اگه درک کنم از عمل کردم معلوم میشه استاد قران واقعا چقدر واضح گفته قوانین رو ولی ما چه مدلی متوجه شدیم البته که قبول دارم من وظیفه خودم بوده بیام قران رو خودم مطالعه کنم استاد از همین ریشه شیئ میدونی چقدر دقیقا برعکس استفاده کردن آخوندها و علمای بزرگ که مثلا عالمن همیشه تو تحیلیها هر جا شیئ بوده گفتن اگه خدا میخواست منم با خودم گفتم اینکه خیلی نامردیه اگه خدا میخواست همین باعث شده خدا رو یه مدل دیگه تصور کنیم واقعا الان میبینم که چقدر خدا با تکرار تو قران سعی کرده راحت بگه همه چیو
هر جا از ریشه شیئ استفاده کرده یعنی این فکر تو هست جزو قانون خدا و مشیت خدا نیست
این خیلی جمله عالی و کمک کننده هست استاد برای من درک خوبی داد
استاد با خودم فکر میکنم واقعا من اینجوری فکر کنم وکیل و وصی کسی نیستم و فقط مسئول زندگی خودمم یعنی آرامشی که میده واقعا بهشت رو تجربه میکنیم
استاد دو تا درس گرفتماز این فایل
اول این که وقتی یه چیزی رو متوجه شدم در این مورد(من فقط مسئول زندگی خودمم و فقط قدرت تغیر خودمو دارم و هیچ قدرتی برای تغیر دیگردی ندارم) انقدر باید تکرار کنم جزو شخصیتم بشه که تو هر شرایط احساسی عمل کنم
دوم خود عمل کردنه که اگه مرحله اول یعنی تکرار خوب انجام بشه احتمالا عمل هم خودش میاد
استاد مثال بخوام بزنم اول اینو بگم آیات قرانی که مطح کردید واقعا خیلی باورهامو قوی کردم مثال هم خیلی دارم مجموعا از تجربیات خودم این نتیجه رو گرفتم که واقعا هیچ قدرتی برای تغییر دیگران ندارم
سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات یگانه خالق آفرین من ،،
سلام بر دستان گلم ،،
یکیش خودم ،، اولین مثالی که میتونم بزنم برای تصدیق این مسئله خودمم زمانهایی که دقیقاً خانوادم بهم گفتن آقا سید محمد رضا نکن ،، این کار انجام نده ،، فلان چیز و نفروش ،، فلان تصمیم و نگیر ،، یا اگه میگیری پل های پشت سرت و خراب نکن شاید نظرت عوض شد ،،
و منی که اون زمانها با کله ی داغ اصرار اصرار که الا و بلا باید انجام بدم ،،
چرااااا
چون دقیقاً توی مدارش نبودم و تمام .
الان برای ذهن من باید منطقی بشه چون هزاران مسأله بوده که خواسته و سماجت کرده و تهش گند زده و بقیه هم بهش گفته بودن و باز انجام داده ،،
و اینجاش مهمه که
آقای ذهن ،،
دوست عزیز ،،
بزرگواری که گیر دادی میخوای منجی عالم بشی
مگر خود فلان فلان شدت گوش میدادی به حرف بقیه یا گوش دادی و انجام دادی این همه پدر و مادر و خانوادت گفتن فلان و بیسال
جواب یک کلام نَ
کار خودت کردی
آااا باریکلا
پس
ببین
اونایی هم که به اصطلاح خودت میخوای نجاتشون بدی قدم از قدم بر نمیدارن
خلاص .
الله اکبر ،،
خدای تو
خدای اونام هست
همینطور که تورو هدایت کرد اونارم هدایت میکنه ،،
خدای مهربانم صد هزار مرتبه شکرت که همه ی ما مخلوقاتت دسترسی داریم به هدایتت به کرمت به بخششت به بزرگیت به باران بی کران فراوانی و ثروتت
این مثال و من عاشقشم استاد
صبح که خورشید پرتو طلایی رنگش پهن میکنه روی درختان و ساختمون ها و هر آنچه که اطراف ماست دقیقاً مثال فراوانی ثروت و من اون پرتو های تابش طلای 24 عیار اعلا میبینم که خداوند داره میریزه روی سر مخلوقاتش ،، بفرمایین ای مخلوقات من ای عزیزانم ،، لذت ببرین و ثروتمند شوید چرا که تمامی مخلوقاتم را هر آنچه در آسمانها و زمین آفریده ام مسخر خلیفه الله خودم کرده ام ،،
و اینها همه و همه ذره ای از بخشندگی و مهربانی و عظمت فرمانروای کل کائنات است ،،
تنها قدرت مطلق حاکم بر هر آنچه هست ،،
خدای مهربانم صد هزار مرتبه شکرت که منرا همچون وجود مقدس خودت خالق آفریدی
از وجود مقدس و نازنینت در من دمیدی و منرا اشرف مخلوقات خود خواندی ای یگانه رَب من ،،
دقیقا زمانی که ما به این (باور) برسیم که (ناتوانیم) در تغیر زندگی دیگران، درهای نعمت، اتفاقات خوب و رحمت به زندگی ما بازخواهد شد
چرا باور مهمه؟ چون
ما میتونیم از همین الان تصمیم بگیریم دیگه مسئولیت اشتباهات، یا زندگی، یا کارهای دیگران رو به عهده نگیریم، اگر کسی گفت ضامنم شو میخوام وام بگیریم ما قبول نکنیم و یا هر پیشآمد دیگه…
اما اگر از درون نگران و ناراحت باشیم، همش این نگرانی رو داشته باشیم که اگر از دستم ناراحت بشه چی؟ اگر من ضامنش نشوم و او نتونه وام بگیره چی؟ اگر وام بهش ندن و نتونه کارش رو راه بندازه چی و درنهایت خودمون رو از درون مسئول بدونیم و حالو احساسمون بد بشه، هیچ فایده نداره و اتفاقات و شرایط بد رو توی زندگیمون دعوت میکنیم چون احساسمون بده، و این نشون دهنده اینه که هنوز به این (باور) نرسیده ایم که ما (ناتوانیم در تغیر زندگی دیگران)
اما اگر به این باور برسیم که ناتوانیم در تغیر زندگی دیگران، بعد از اینکه جواب رد به یکسری از خواسته های نامعقول دیگران دادیم، دیگه اصلا به اون شخص فکر هم نمیکنیم، و کاملا راضی هستیم از تصمیم خودمون، و خودمون رو بابت قدرتِ نرفتن زیر بار حرف نامعقول تحسین میکنیم…
و این احساس خوب، این احساس لیاقت، این احساس قدرت، درهای ورودی رحمت و نعمت را به زندگی ما باز میکند
من، یک چیزی رو درک نمیکنم، اونم اینه که مگه افرادی که همش دغدغشون حل کردن مسائل دیگرانه، یا نصیحت کردن دیگران، و یا هدایت کردن افراده، چقدر وقت آزاد دارن؟
مایی که نزدیک 3 ساله با استاد عباسمنش در یک مسیر داریم حرکت میکنیم، برای دونه به دونه دقایقمون برنامه ریزی داریم و اصلا فرصت این رو نداریم به کسی غیر از خودمون فکر کنیم
و در نهایت با این فایل مشخص شد افرادی که همش میخوان دیگرانو به خدا نزدیک کنن، دیگرانو روی مسیر درست و راه راست هدایت کنن، دیگران رو نصیحت کنن، اونا اصلا خدایی رو که بقیرو میخوان به سمتش هدایت کنن، نشناختن، حرف های این خدارو یا نخوندن یا اگه خوندن درک نکردن، و دلیل این کارشون فقط کمبود عزت نفس و لیاقت خودشونه که همش میخوان دیگران رو اصلاح کنن…
خداروشکر برای این فایل که یه نشتی بزرگ انرژی رو ازمون برطرف کرد، که مارو در این مسیر و عمل به قوانین ثابت قدم تر کرد…
خدارو بی نهایت سپاس گذارم برای شنیدن فایل امروز که پراز برکت بود برام.
امروز چندین بار قانون برام ثابت شدو هربار منو به سپاس گذاری بیشتر ی رسوند
احساسم عالیه عالیه استاد خدارو صدهزار بارشکر ومن
چقدر این همزمانی هارو دوست دارم.
امروز پسرم رو فرستادم مغازه برای خرید دفتر نقاشی،وقتی اومد دیدم اشتباهی دفتر خط دار گرفته،بهش گفتم پسرم تو اشتباه خریدی پس برو و عوضش کن،بعداز کلی بهانه گرفتن که نمیرم وخسته ام من متوجه شدم که روش نمیشه و میترسه .بهش گفتم چرا نمیری ؟گفت اخه می ترسم مغازه داره دعوام کنه وبگه چرا حواستو جمع نکردی.
هرجوری بود فرستادمش که بره وگفتم تو خودت اشتباه کردی پس باید بری درستش کنی .باورتون نمیشه پنج باری رفت تومغازه و نتونست حرفشو بزنه و برمیگشت باهاش حرف زدم و ارومش کردم و دوباره فرستادمش وگفتم بازم برو و امتحان کن توباید بتونی.
استاد اطرافیان مدام منو سرزنش میکردن که چرا با بچه اینکارو میکنی خودت برو پایین(فروشگاه پایین خونمونه)عوضش کن.یا اینو بزار برابعدش نیازش میشه و یکی دیگه براش بخر.
ولی من که میدونستم اگه دلسوزی مادرانه رو کنار بزارم میتونم تصمیم درست بگیرم .بهش قول دادم حالا که تونست خودش اشتباهشو درست کنه حتما براش هدیه بگیرم.
خدارو هزاران بار شکرمیکنم که با استفاده از قانون تونستم تصمیمی درست بگیرم.
امروزشوهرم توی یک مسیر دوساعته توماشین همش از تغییراتش حرف میزد .اینکه رفتار همه داره باهاش تغییر میکنه و همه باهاش رفتار بهتری دارن و هرجا میره عاشقش میشن .یا از دوستیش با پول حرف میزد که از موقعی که قدر پولشو میدونه ودیگه با پولش خوب برخورد میکنه پول از پیشش نمیره.من فقط میشنیدم و بابت تغییراتش از خدا سپاسگذاری میکردم .
همیشه این خواستم بود که یه روزی شوهرم هم بیاد توسایت تا تغییر کنه و من هرچه زور میزدم نشد تا اینکه کامنتی از دوست عزیزم اقا رضاعطار روشن خوندم که از تغییرات همسرش نوشته بود همون موقع بعدازخوندن باخودم گفتم دیگه هیچ تلاشی نمیکنم که شوهرمو باخودم هم مسیر کنم واین کار خداست من فقط میتونم خودمو تغییربدم واین روزها دارم میبینم که اونم داره با من تغییر میکنه وبهم ثابت شد که من هیچ توانایی در تغییر دیگران ندارم .خدارو صد هزار مرتبه شکر.
استادعزیزم خیییییلی دوستتون دارم ازخدا بهترین هارو براتون میخوام.
استاد عزیزم چند مدتی است دنبال آزمایش خون و مراتب مربوط به قانون سلامتی هستم تا به لطف خداوند این دوره فوق العاده رو شروع کنم.
توی این مدت سعی کردم خیلی فکر کنم فکر کنم و اصلا با دوستان عزیزم که توی سایت هستن و از فوق العاده هایی هستن ک دارن روی خودشون کار میکنن داشتیم در خصوص یک سری قوانین صحبت میکردیم ومن فکر میکردم تا باور سازی کنم تا برای ذهنم منطقی کنم تا عمل کنم.
و همون لحظه ای ک این جلسه رو قرار دادید خداوند به من الهام کرد برو یکسر سایت و دیدم بله شما دو جلسه بهشتی روی سایت قرار دادید .
چقدر این دوتا فایل در خصوص این اتفاقات و افکار این چند روز گذشته من هست انگار خداوند به شما گفته مریم نیاز به شنیدن این آگاهی ها داره.
سپاسگزارم از شما
استاد ی تماس از سمت مامانم داشتم و با اینکه من چقدر میگم از کسی برای من نگید متاسفانه در خصوص چند اتفاقی با من صحبت کردن و
دوتا مورد توی من اتفاق افتاد
اول دلسوزی من برای اون اشخاص و یک روز ذهنم درگیر شد.
دوم اینکه یکهو احساس عدم لیاقت توی من اتفاق افتاد.
قشنگ چند روز استاد نظم ذهنی من مثل نظم خانه من بهم ریخت انگار نمیدونستم هر وسیله رو کجا گذاشتم. عصبی شده بودم بعد ی روز نشستم گفتم بشین ببینم چی شده بانو
خدا رو سپاسگزارم استاد من خیلی راحت تر از قبل کنترل ذهن کردم و طی چند روز فکر کردن و نوشتنش خودم رو برگردوندم به مسیر
گفتم من لایق بهترین اتفاقات هستم چون من دارم روی خودم کار میکنم
من دارم سپاسگزاری میکنم
من هر تضادی رو خیری میبینم از سمت خداوند
من دارم زیبایی ها رو میبینم و از نازیبایی ها اعراض میکنم چرا باید دلسوزی کنم من لایق بهترین ها هستم
من لایق خیلی خیلی بیشتر از این هستم چون من باور دارم خداوند وهابه چرا خودم رو مقایسه کنم هر کسی هر اندازه ک خدا رو باور میکنه برداشت میکنه گندم از گندم بروید جو ز جو
دلسوزی یعنی خدا حواسش نبوده برای اونها بد خواسته.
والان توی این فایل منطق محکم قرآن رو شنیدم و این باور خیلی قویتر میشه برای من ک اگر در مسیر خدا هستی در مسیر درست هستی بندگی خدا رو میکنی و بندگی شیطان رو نمیکنی و شیطان در مسیرت نخواهد بود
مسیر مشخصه حق گفته شده هر کسی میخواد انتخاب کنه مسیرش رو میتونه هر کسی خالق زندگی خودشه
ما نمیتونیم تغییر در زندگی دیگران داشته باشیم
من مسئول زندگی خودم هستم من خالق زندگی خودم هستم منم ک دارم با افکارم و مسیری ک انتخاب میکنم زندگیم رو میسازم
استاد در خصوص بچها از صمیم قلب ازتون سپاسگزارم همیشه این موضوع با توجه به باورهای قبل و خانوادگی من
در تضاد بودم ک چکار کنم هر چند بارها شنیده بودم ک مهمترین وظیفه ما عزت نفس دادن به بچهامون هست
ولی خیلی عالی توضیح دادید که من فرزندم رو مسئولیت پذیر تربیت کنم یعنی بهش بگم شما حق انتخاب داری ولی هر انتخاب کردی خودت مسئول خواهی بود چه نتیجه بزرگ بگیری و چ شکست بخوری
این مدت انگار خداوند بهم الهام کرده بود بگم به بچم ک ببین تکالیفت رو میخوای بنویسی من کنارتم نمیخوای خودت باید پاسخگو باشی
و توی هر چیز دیگ ای و الان توضیحات شما منو خیلی روشن تر کرد. انگار ی فانوس بزرگ و پرنور بهم دادید تا مسیرم رو درست ببینم و با اطمینان قدم بردارم.
و این برخورد من باعث شده پسرکوچولوم وقتی خوراکی برای خودش میاره خودش جمع میکنه میبره خودش میره آب میخوره
این ها برای من خیلی نتیجه بزرگی هست من توی خانواده ای بزرگ شدم ک هنوزم پدر و مادرم خودشون رو مسئول سرنوشت پسر 45سالشون و دخترای بالای 50سالشون میدونن
خودشون رو مسئول نوه هاشون میدونن که اونها تا زنده هستند باید راهنما و راهگشا باشند برای نسلشون
و چقدر آسیب دیدن چقدر شبها خواب راحت نمیرن چقدر احساسات بد که تجربه میکنن
خانواده من و حتی خود من هم در گذشته همیشه میخواستم دیگران رو مجبور کنم به تغییر
من سالها برای یکی از افراد نزدیکم صحبت میکردم دلیل میاوردم هر آنچه لازم بود برای تغییر یک نفر
من انجام میدادم و چه قدر از زندگیم و زمانم گذاشتم برای تغییر ایشون ولی حتی سر سوزنی ایشون تغییر نکردن و حتی الان ک دیگ واقعا سنی ازشون گذشته و 50ساله یا بیشتر هستن بازم روی باور خودشون هستن
به لطف خداوند بعد آشنایی با شما من دیگ رهاشون کردم حتی تا چندماه پیش هم ایشون ی دنیا پیام میدادن و من واقعا سعی میکردم نخونم با اینکه کلی تعریف و تمجید و قدردانی بود توش
و من میگفتم ن مریم این بازی برای تونیست وقتی خودت تغییر کنی وقتی نتیجه های بزرگ بگیری اون خودش تغییر خواهد کرد اون خودش باید از خدا هدایت بخواد
و خدا رو شکر مدتهاست دیگ در مدار من نیستن و ازشون بیخبرم
امیدوارم بتونم در خصوص پسرم خیلی بیشتر از قبل سعی کنم مستقل و مسئولیت پذیر بزرگ بشه
استاد خیلی سخته برای یک مادر برای یک پدر ک غم و درد و اشک بچه اش رو ببینه توی قلب آدم چنگ میزنن وقتی ک بچها به مشکل میخورن و راحتی ازشون گرفته میشه به خاطر تصمیم اشتباهشون و این بین ما ایرانی ها خیلی مرسومه که تازه به نظرم یکسریش از وابستگی پدر و مادر به بچها میاد
بخصوص ک از اون اتفاق پند نگیرند و مجدد تکرار کنند
ولی سعی میکنم اونقدر قوی کنم خودم رو و اونقدر ایمانم رو به خدا بیشتر کنم ک بپذیرم و بگذرم و اجازه بدم تا خودش هدایت بشه
استاد در خصوص خودم موردی رو یادم اومد
یادمه زمانی ک خیلی مذهبی بودم خیلی سال پیش یه نفر بهم گفت خدا با نیت آدمها کار داره اصلا ظاهر نماز و روزه مهم نیست و من در مسیر این آگاهی ها نبودم گفتم ن خدا گفته نماز بخون روزه بگیر و هر کسی انجام نده عذاب میشه مگه میشه مهم نباشه میگفت آدمها رو نباید قضاوت کنیم چون از قلبشون خبر نداریم از نیتشون خبر نداریم و من میگفتم قلب طرف ظاهرش نشان دهنده افکارشه حجاب نداره پس در مسیر درست نیست یعنی بچههایی ک مذهبی بودن خیلی خوب متوجه میشن ما با نگاه متعصبانه مذهبی چه رفتارها و افکاری داشتیم و وقتی که در مسیر هدایت قرار گرفتم و تمام اون بتن ها شکست توی ذهنم من گفتم خدایا چطور اون زمان کر بودم چطور حتی درست گوش نمیکردم به صحبتهای اون شخص واقعا متوجه نمیشدم و این واقعیتی هست ک قرآن خودش گفته و من با همه وجودم حس کردم الان هر کسی با هر کلمه ک از زبان من بیرون میاد مخالفت میکنه من میپذیرمش عاشقانه و میگم حق با شماست اصلا نظر نمیدم بحث نمیکنم فقط اگر دوست داشته باشند یا نظرم رو بپرسم صحبت میکنم اونم در سطح خودش
حتی باور دارم ک خیلی از همین آموزشها و دوره های شما رو من نمیفهمم باید به خودم زمان بدم تمام طی بشه آماده دریافت و درکش باشم
زمانی ک قانون سلامتی رو خریدم گفتم دیگ از فردا شروع میکنم وقتی جلسه اول رو دیدم گفتم مریم آروم باش عجله نکن عجله از شیطانه ذوق داری اشتیاق داری باشه پله پله جلو برو
شاید زمان بر بشه ولی باید درک کنم من آروم آروم حرکت میکنم و میدونم وقتی قرار باشه بشنوم هدایت میشم مث همین فایل که خداوند هدایت کرد بیام سایت
خدایا سپاسگزارم که منو به مسیر درست هدایت کردی به بهشتی ک هر زمان میام توش فقط جلوه های حضور خودت رو میبینم.
استاد عزیزم سپاسگزارم امیدوارم به زودی یک کلیپ از زندگی در بهشت برامون بذارید دلمون برای دیدن مریم جون تنگ شده
سلام براستاد عزیز ومریم مهربان که این دو فایل فوق العاده برامون اماده کردین سپاسگذارم
سلام مری جونم عشقم بعد یه و نیم سال هدایتی رسیدم به کامنت فوق العاده تو چقدر ذوق کردم از کامنت دلی که نوشتی و چقدر بی نظیر قدم به قدم داری مسیر اگاهی طی میکنی من شاهد تغییرات از نزدیک بودم تو تک تک جمله هات مسیر طی شده برام تصویر میشد مرسی دوستم
یه نکته جالب داشت تو هم مثل من کامنتهات با نام الله مهربان شروع میکنی
إِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ 56 سوره قصص
(اى پیامبر!) همانا تو نمىتوانى هر که را دوست دارى هدایت کنى (و به مقصد برسانى)، بلکه این خداوند است که هر کس را بخواهد(بر اساس مشیتش) هدایت مىکند و او به رهیافتگان آگاهتر است
و تو هر چند جهد و ترغیب در ایمان مردم کنی باز اکثر آنان ایمان نخواهند آورد (دل پاکت را زیاد رنجه مدار).
لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ بخشی از آیه 272 سوره بقره
هدایت یافتن آنان بر عهده تو نیست، بلکه خداوند هر که را در مسیر هدایت باشد هدایت مىکند.
———————‐-‐———————–
سلام بر استاد فرزانه و مریم جان شایسته تحسین و دوستان عزیزم
حالتون چطوره هم مسجدی های نازنین؟! امیدوارم در بهترین حال باشید
———
تا اینجای کامنتم رو دیروز نوشته بودم برای قسمت اول و جور نشد کامل کنم امروز که به سایت سر زدمو دیدم قسمت دوم اومده گفتم کامنتمو روی همین فایل بزارم جالبه آیاتی که نوشتم جزو آیاتی بود که استاد درباره شون صحبت کرد
خدا رو شکر می کنم که منو هدایت کرد به سمت استاد گرانقدر و آموزه های توحیدی درست
یه مورد از تجربه هامو بخوام بگم بر میگرده به بیست و خورده ای سال پیش زمانی که ما چند سال بخاطر مأموریت کاری همسرم در قطر بودیم، من با تعدادی از خانمهای دیگه که اونها هم مثل ما مأموریتی از ایران اومده بودن دوست شده بودیم هر هفته خونه یه نفرمون دور همی داشتیم و خلاصه ارتباط صمیمی داشتیم، بعد از مدتی دوستانم دچار اختلاف شدن به دو گروه تقسیم شدن یه گروه همسر سفیر و طرفدارانش یه گروه دیگه هم همسر معاون سفیر و طرفدارانش، جوری با هم اختلاف پیدا کردن که دیگه حتی حاضر نبودن جایی که اون یکی گروه باشه شرکت کنن
و من چون با هردو گروه خوب بودم و از احترامشون برخوردار(که اونم فکر می کنم بخاطر احترامیه که من همیشه به دیگران میزارم، واقعاً یادم نمیاد نه من به کسی بی احترامی کرده باشم نه کسی به من بی احترامی کرده باشه، خدا رو شکر برای این ویژگی خوبم و بهش افتخار می کنم) به خیال خودم خواستم بین اینا میانجیگری کنم تا صلح و صفا دوباره برقرار بشه،چند بار تلاش کردم با هر کدوم جدا جدا صحبت کردم، از این به اون پیغام و پسغام بردم، ولی بعینه دیدم فایده نداره…. خدا رو شکر که اصرار نورزیدم و ادامه ندادم، که در اون صورت احتمال زیادی وجود داشت خودم آسیب ببینم
تنها چند ماه بعد از اون شرایط جوری پیش رفت که دو گروه به صلح و سازش رسیدن
—————-
مورد دیگه درباره فرزندانم بود، که من فکر می کردم بعنوان یک مادر وظیفه دارم بچه هامو به مسیر درست هدایت و راهنمایی کنم،مسیری که من فکر می کردم درسته، و چه بسا که بقول دوستمون که استاد کامنتشو خوند اشتباه باشه، بخصوص در مورد مسائل دینی حساس بودم، الان که به اون وقتها فکر می کنم می بینم که دو مورد جای شکرگزاری داشته برام یک اینکه بچه هام بمن احترام میزاشتن حرفی یا حرکتی که نشانه بی احترامی باشه اظهار نمی کردن، و دوم اینکه من هم دیکتاتور مآبانه رفتار نمی کردم
مثلاً وقتی تو خیابون بودیم و می دیدم یاسی یه کمی موهاش از روسری زده بیرون، بهش می گفتم یاسمن موهات بیرونه، به حالت دستوری نمی گفتم
خب یاسی هم اولا گوش می کرد و موهاشو میبرد زیر روسری بعد یواش یواش دیدم نشنیده میگیره،
وقتی چند بار دیدم به حرف من گوش نمی کنه کوتاه اومدم باهاش جر و بحث نکردم
یادمه یکی دو بار برای نماز صبح بلند نشد، چقدر من اشک ریختم و از خدا خواستم که هدایتش کنه!
چقدر به فرعیات اهمیت می دادم
عه اینجا یاد یه مورد خوب رفتاری از هر دوتامون افتادم
اینکه من یا همسرم بعنوان پدر و مادر بچه ها رو به زور از خواب بیدار نمی کردیم و مجبورشون نمی کردیم نماز بخونن
و اینکه بچه هامون خودشون زنگ میزاشتن و برای نماز بیدار می شدن
خدا رو شکر که فرزندان صالحی بمن عطا کرد ویژگیهای خوب خیلی زیادی داشتن و دارن
————-
یه مورد دیگه که استاد همیشه میگه درباره این مباحث با بقیه صحبت نکنید، حالا من منظورم تغییر دیگران نبود ولی از تغییرات خودم حس خوبی داشتم و گاهی در دور همیهایی که با خواهرا و برادرا داشتیم از تغییر نگرش و رفتارم درباره بعضی از مسائل مذهبی می گفتم،
اونا اعتقادات مذهبی قوی دارن بخصوص برادر کوچکترم
عاقا این برادرم اصرار داشت که منو ارشاد کنه گفت من حاضرم باهات بحث و گفتگو کنم و هر سؤالی ایرادی داری برطرف بشه البته اینم بگم که اطلاعات زیادی درباره دین و مذهب داره و از قدرت بیان خوبی هم برخورداره من گفتم هیچ تمایلی به بحث و گفتگو ندارم، ول کن نبود از اون اصرار و از من انکار
چند روز این کشمکش ادامه داشت از طریق پیامهای واتسپ و نزدیک بود رابطه مون آسیب جدی ببینه، که بطرز شگفت انگیزی خداوند هدایتم کرد چیزی گفتم که مثل آب روی آتیش بود و ورق برگشت
فکر می کنید من چی گفتم؟!
خب ما پیامهایی که به هم میدادیم بیشترش وویس بود و اول هر وویس به هم سلام می کردیم
من تو وویس آخری بعد از سلام گفتم چقدر این چند روزه سلام رد و بدل کردیم خیلی هم خوبه ما هم که میگیم سلام سلامتی میاره، بعدش هم گفتم میدونی چیه داداش گلم من فکر می کنم این شیطونه که داره وسوسه می کنه، دیده که چقدر رابطه ما خواهرا و برادرا خوبه میخواد بین ما تفرقه و جدایی ایجاد کنه، ما باید مراقب باشیم فریب شیطان رو نخوریم
و برادرم با شوق و خوشحالی جواب داد سلام آبجی راست میگی سلام و سلام و سلامتی خیلی هم عالی!، گفت اینکه گفتم دیگه باهات کاری ندارم منظورم تو این موارد بود نه اینکه با خودت کاری نداشته باشم، انشا الله تا آخر عمرمون خواهر و برادرای خوبی برای هم می مونیم
و خدا رو شکر این موضوع که چند روز پیاپی باعث اتلاف انرژی زیادی از من شد بخاطر جهالت خودم به خیر و خوشی خاتمه پیدا کرد
و من همون موقع مصمم شدم که زیپ دهنم رو محکمتر ببندم، تا خودم راحتتر باشم
————-
وقتی که به زندگیم و گذشته نگاه می کنم می بینم در کل خدا رو شکر من از اون دسته افرادی نیستم که کتک خورم ملس باشه، بقول استاد تا یه کمی به جاده خاکی میزنم خدا جونم چندتا ضربه خفیف رو شونه ام میزنه و میگه بنده من داری اشتباه میری برگرد به مسیر درست
و من اکثر اوقات تسلیم میشم هروقت که متوجه میشم راهم اشتباهه همونجا استاپ می کنم سعی می کنم از راه درست برم
با تمام وجودم سپاسگزار خداوندم که استاد رو در مسیر زندگیم قرار داد
سپاس فراوان از استاد عزیز و مریم جان و دوستان نازنینم
چقدر توضیحات استاد عالی بود و چه خاطراتی رو برای من زنده کرد .
اینکه توی دوران مدرسه به زور باید نماز میخوندیم یا سخت گیریهایی که برای وضو بود و نماز اجباری .من سالها نماز میخوندم و عبادات انجام میدادم اما از ترس مخصوصا یه کتاب وحشتناکی بود به نام سیاحت شرق که هم توی مدرسه مدام واسه ما میخوندن یا توی خانواده شوهر عمه جانم خدا رحمتش کنه واسمون میخوند و ما رو میترسوند .
اینقدر افراطی رفتار میکردن که ما از دین و خدا و همه چی زده شده بودیم حتی یکبار خیلی منو سرزنش کردن که چرا موهاتو قیچی کردی ریختی توی سطل آشغال میگفتن مرد غریبه ای که موی این سطل رو ببینه متوجه میشه این مو مال زن این خونه ست و شما گناه بزرگی مرتکب شدی.
یادمه وقتی نماز میخوندم با ترس و اضطراب بود و همش فکر میکردم این نمازها که قابل قبول خدا نیست و اون دنیا میگن اینا به درد خودت میخوره .
متاسفانه چند سال پیش همسر مردی شدم که خودش رو خیلی مومن میدونست و علاقه مفرطی به امام حسین و بقیه ائمه داشت و به زور ما رو مجبور میکرد چادر سر کنیم و آرایش و ادکلن قدغن بود حتی صحبت و جواب سلام دادن به مرد غریبه گناه کبیره بود و اینقدر سخت میگرفت و قرض میکرد تا روضه بگیره و خرج بده به نیت اینکه گناهانش پاک بشه . میگفت روزی چند قطره اشک ریختن برای امام زمان و امام حسین واجبه .
خلاصه که ما رو به ستوه آورده بود آخرشم متوجه شدم چندتا خانم رو صیغه کرده که به قول خودش از خلاف نجاتشون بده و به راه اسلام دعوتشون کنه چون این سنت پیامبر بوده .
منم دیگه دیدم ما کلی تفاوت نظر داریم و با گرفتن دوره های عزت نفس و 12 قدم دنیا به راحتی ما رو از هم جدا کرد به لطف الله مهربانم.
استاد من با شما خدا رو شناختم و عاشقش شدم ، اون ترس و تردیدها جاشونو دادن به ایمان و توحید و عشق .
رابطه ای که الان با خدای خودم دارم و حس صمیمیتی که میکنم و راحت باهاش درد و دل میکنم . هر روز سپاسگذاری و هدایت خواستن و درک اینکه هر چه دارم از اوست .
این حال خوش و این رابطه عالی رو مدیون شما هستم و تنها با یاد خودش قلبم آروم میگیره .
خدا رو شاکرم بابت زندگی زیبایی که در اوج آرامش و لذت دارم و هر روز رابطه م با خودش صمیمی تر میشه به لطف الله مهربان .
سپاسگذارم از خداوند که اجازه این رابطه رو به من داد و سپاسگذارم از شما که این رابطه زیبا رو برام خلق کردید و واقعا به رسالتتون عمل کردید . یک دنیا ممنونم .
من هر لحظه به هدایت تو محتاج هستم که تو آگاه به پنهان و آشکار هستی من که باشم که بخوام کسی رو هدایت کنم در حالی که در لحظه لحظه های عمرم نیازمند هدایت تو هستم
حس خوبی که آدم وقتی چیز خوبی یاد گرفته به دیگران هم یاد میده ولی اگه طرف آماده شنیدن اون کلام نباشه حرف زدن بی فایده هست وقتی چرخ دنده من با چرخ دنده اون وصل نمیشه من چرا باید زور بزنم ی چیزی به من میگه سکوت سکوت سکوت به قول شما در زمان و مکان مناسب بهش گفته میشه الان وقتش نیست مثل من که تازه در سن چهل سالگی با شما آشنا شدم در زمان مناسب و از خداوند خواستم که من رو هدایت کنه خداوند به همه درخواست ها جواب میده چه راه درست چه را اشتباه درست که داره اشتباه میکنه و راهی که میرسه درست نیست ولی باعث رشد اون میشه باعث میشه یاد بگیره در زمان مناسب و به واژه تسلیم میرسه که خداوند هدایت کنه خداوند
به کسی ظلم نمیکنه و اگر به قول خداوند کر و کور باشه هر چه قدر بگی نمیشه فهم لا یرجون سوره بقره آیه 18
خدا یا من رو به راست هدایت کن نه به راه گمراهان نه را کسانی که بر ایشان غضب کرده ای
بنام خدا
سلام استاد و خانم شایسته و همه دوستان
استاد الان هم کشوری که توش زندگی میکنیم مثل زمان شماست با شدت بیشتری میخوان که ههمون رو به بهشتی که تصور خودشونه ببرن
استاد واقعا حرفتون خیلی درسته که وقتی اصل قانون رو درک کنیم میتونیم تو هر شرایط احساسی عمل کنیم بهشون و این درسو از شما میگیرم که یه درسی رو وقتی میگیرم انقدر تکرار کنم تا جزو شخصیتم بشه و ناخودآگاه عمل کنم.یه چیزیم که تو فرهنگ ما ایرانیها هست بخصوص پدر و مادرها نسبت به بچه ها دارن و اون اینکه فکر میکنیم مسئول بچه ها ما پدر و مادر هستیم ولی اگر قانون را درک کنیم که احساس خوب = اتفاقات خوب و اتفاقات هر کسی تو زندگیش فقط و فقط با فرکانس های از قبل فرستاده شده خودش بوجود میاد اگه اینو درک کنیم میفهمیم که هرکسی مسئول خودشه چون فرکانس رو فقط و فقط خودش میفرسته و فقط خودش میتونه عوضش کنه.
استاد ریشه خیلی از این رفتارها که طرف کار خوبی میکنه مثلا میگن خدا پدر و مادرشو می آمورزه به نظر من از شرک اومده واقعا استاد چقدر قران منطقی هست و چقدر منطق آورده که ما قبول کنیم فقط و فقط مسئول زندگی خودمون هستیم و به قول شما اینا در مورد پیامبره کسی که رسول خدا بوده خدا داره بهش میگه تو فقط پیام رسانی نمیتونی کسی رو تغییر بدی.
استاد شما واقعا در مورد آموزشهاتون هم چقدر طبق قانون عمل کردید که تبلیغ نکردید این یعنی دقیقا به قاونو عمل کردید که منم باید اینو درک کنم که اگه درک کنم از عمل کردم معلوم میشه استاد قران واقعا چقدر واضح گفته قوانین رو ولی ما چه مدلی متوجه شدیم البته که قبول دارم من وظیفه خودم بوده بیام قران رو خودم مطالعه کنم استاد از همین ریشه شیئ میدونی چقدر دقیقا برعکس استفاده کردن آخوندها و علمای بزرگ که مثلا عالمن همیشه تو تحیلیها هر جا شیئ بوده گفتن اگه خدا میخواست منم با خودم گفتم اینکه خیلی نامردیه اگه خدا میخواست همین باعث شده خدا رو یه مدل دیگه تصور کنیم واقعا الان میبینم که چقدر خدا با تکرار تو قران سعی کرده راحت بگه همه چیو
هر جا از ریشه شیئ استفاده کرده یعنی این فکر تو هست جزو قانون خدا و مشیت خدا نیست
این خیلی جمله عالی و کمک کننده هست استاد برای من درک خوبی داد
استاد با خودم فکر میکنم واقعا من اینجوری فکر کنم وکیل و وصی کسی نیستم و فقط مسئول زندگی خودمم یعنی آرامشی که میده واقعا بهشت رو تجربه میکنیم
استاد دو تا درس گرفتماز این فایل
اول این که وقتی یه چیزی رو متوجه شدم در این مورد(من فقط مسئول زندگی خودمم و فقط قدرت تغیر خودمو دارم و هیچ قدرتی برای تغیر دیگردی ندارم) انقدر باید تکرار کنم جزو شخصیتم بشه که تو هر شرایط احساسی عمل کنم
دوم خود عمل کردنه که اگه مرحله اول یعنی تکرار خوب انجام بشه احتمالا عمل هم خودش میاد
استاد مثال بخوام بزنم اول اینو بگم آیات قرانی که مطح کردید واقعا خیلی باورهامو قوی کردم مثال هم خیلی دارم مجموعا از تجربیات خودم این نتیجه رو گرفتم که واقعا هیچ قدرتی برای تغییر دیگران ندارم
سلام خدمت استادعزیزآقای عباس منش خداپدرمادرت وبیامرزه من چه دلسوزیهای که درحق پدرمادرم نکردم حتی زن وبچه ام اخرم شدیم ادم بده باخاک کوچه یکی شدیم پدرمون خونه روفروخت دیگه هیچی ازخرج خونه گرفته تاپرداخت بدهی وبیمارستان وو…….خرج عروسی همه چی خودم متقبل شدم همسرم ارث رسیدبهش پول کم اوردمن کمک کردم طلا پاداش هرچی داشتیم دادیم خریدیم خون رو گفتیم بریم بشینیم حالا گفت من اونجا نمیرم هیچی دیگه گفتیم باشه اومدم توکارخواستم دستگاه بگیرم گفتم بیاخونه روبفروشیم گفت نه. اگه کمک نمیکردم بهش الان دستگاه گرفته بودم باهمون پولی که کمکش کردم اینم اخرعاقبت ادم دلسوز واسلام نامه تمام.
سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات یگانه خالق آفرین من ،،
سلام بر دستان گلم ،،
یکیش خودم ،، اولین مثالی که میتونم بزنم برای تصدیق این مسئله خودمم زمانهایی که دقیقاً خانوادم بهم گفتن آقا سید محمد رضا نکن ،، این کار انجام نده ،، فلان چیز و نفروش ،، فلان تصمیم و نگیر ،، یا اگه میگیری پل های پشت سرت و خراب نکن شاید نظرت عوض شد ،،
و منی که اون زمانها با کله ی داغ اصرار اصرار که الا و بلا باید انجام بدم ،،
چرااااا
چون دقیقاً توی مدارش نبودم و تمام .
الان برای ذهن من باید منطقی بشه چون هزاران مسأله بوده که خواسته و سماجت کرده و تهش گند زده و بقیه هم بهش گفته بودن و باز انجام داده ،،
و اینجاش مهمه که
آقای ذهن ،،
دوست عزیز ،،
بزرگواری که گیر دادی میخوای منجی عالم بشی
مگر خود فلان فلان شدت گوش میدادی به حرف بقیه یا گوش دادی و انجام دادی این همه پدر و مادر و خانوادت گفتن فلان و بیسال
جواب یک کلام نَ
کار خودت کردی
آااا باریکلا
پس
ببین
اونایی هم که به اصطلاح خودت میخوای نجاتشون بدی قدم از قدم بر نمیدارن
خلاص .
الله اکبر ،،
خدای تو
خدای اونام هست
همینطور که تورو هدایت کرد اونارم هدایت میکنه ،،
خدای مهربانم صد هزار مرتبه شکرت که همه ی ما مخلوقاتت دسترسی داریم به هدایتت به کرمت به بخششت به بزرگیت به باران بی کران فراوانی و ثروتت
این مثال و من عاشقشم استاد
صبح که خورشید پرتو طلایی رنگش پهن میکنه روی درختان و ساختمون ها و هر آنچه که اطراف ماست دقیقاً مثال فراوانی ثروت و من اون پرتو های تابش طلای 24 عیار اعلا میبینم که خداوند داره میریزه روی سر مخلوقاتش ،، بفرمایین ای مخلوقات من ای عزیزانم ،، لذت ببرین و ثروتمند شوید چرا که تمامی مخلوقاتم را هر آنچه در آسمانها و زمین آفریده ام مسخر خلیفه الله خودم کرده ام ،،
و اینها همه و همه ذره ای از بخشندگی و مهربانی و عظمت فرمانروای کل کائنات است ،،
تنها قدرت مطلق حاکم بر هر آنچه هست ،،
خدای مهربانم صد هزار مرتبه شکرت که منرا همچون وجود مقدس خودت خالق آفریدی
از وجود مقدس و نازنینت در من دمیدی و منرا اشرف مخلوقات خود خواندی ای یگانه رَب من ،،
صد هزار مرتبه شکرت
بنام خداوندی که مو لای درز عدالتش نمیرود
سلام بر استادِ جان و خانم شایسته زیبا
الله جاری سازد کلامم را…
دقیقا زمانی که ما به این (باور) برسیم که (ناتوانیم) در تغیر زندگی دیگران، درهای نعمت، اتفاقات خوب و رحمت به زندگی ما بازخواهد شد
چرا باور مهمه؟ چون
ما میتونیم از همین الان تصمیم بگیریم دیگه مسئولیت اشتباهات، یا زندگی، یا کارهای دیگران رو به عهده نگیریم، اگر کسی گفت ضامنم شو میخوام وام بگیریم ما قبول نکنیم و یا هر پیشآمد دیگه…
اما اگر از درون نگران و ناراحت باشیم، همش این نگرانی رو داشته باشیم که اگر از دستم ناراحت بشه چی؟ اگر من ضامنش نشوم و او نتونه وام بگیره چی؟ اگر وام بهش ندن و نتونه کارش رو راه بندازه چی و درنهایت خودمون رو از درون مسئول بدونیم و حالو احساسمون بد بشه، هیچ فایده نداره و اتفاقات و شرایط بد رو توی زندگیمون دعوت میکنیم چون احساسمون بده، و این نشون دهنده اینه که هنوز به این (باور) نرسیده ایم که ما (ناتوانیم در تغیر زندگی دیگران)
اما اگر به این باور برسیم که ناتوانیم در تغیر زندگی دیگران، بعد از اینکه جواب رد به یکسری از خواسته های نامعقول دیگران دادیم، دیگه اصلا به اون شخص فکر هم نمیکنیم، و کاملا راضی هستیم از تصمیم خودمون، و خودمون رو بابت قدرتِ نرفتن زیر بار حرف نامعقول تحسین میکنیم…
و این احساس خوب، این احساس لیاقت، این احساس قدرت، درهای ورودی رحمت و نعمت را به زندگی ما باز میکند
من، یک چیزی رو درک نمیکنم، اونم اینه که مگه افرادی که همش دغدغشون حل کردن مسائل دیگرانه، یا نصیحت کردن دیگران، و یا هدایت کردن افراده، چقدر وقت آزاد دارن؟
مایی که نزدیک 3 ساله با استاد عباسمنش در یک مسیر داریم حرکت میکنیم، برای دونه به دونه دقایقمون برنامه ریزی داریم و اصلا فرصت این رو نداریم به کسی غیر از خودمون فکر کنیم
و در نهایت با این فایل مشخص شد افرادی که همش میخوان دیگرانو به خدا نزدیک کنن، دیگرانو روی مسیر درست و راه راست هدایت کنن، دیگران رو نصیحت کنن، اونا اصلا خدایی رو که بقیرو میخوان به سمتش هدایت کنن، نشناختن، حرف های این خدارو یا نخوندن یا اگه خوندن درک نکردن، و دلیل این کارشون فقط کمبود عزت نفس و لیاقت خودشونه که همش میخوان دیگران رو اصلاح کنن…
خداروشکر برای این فایل که یه نشتی بزرگ انرژی رو ازمون برطرف کرد، که مارو در این مسیر و عمل به قوانین ثابت قدم تر کرد…
به قول فردوسی:
موی بشکافی به عیبِ دیگران
چو به عیبِ خود رسی کوری درآن
گر تو را هوشی است خاموشی گزین
عیب کس منگر به عیب خود ببین
در پناه الله یکتا باشید…
سلام بربهترین استادو راهنمای زندگیم
خدارو بی نهایت سپاس گذارم برای شنیدن فایل امروز که پراز برکت بود برام.
امروز چندین بار قانون برام ثابت شدو هربار منو به سپاس گذاری بیشتر ی رسوند
احساسم عالیه عالیه استاد خدارو صدهزار بارشکر ومن
چقدر این همزمانی هارو دوست دارم.
امروز پسرم رو فرستادم مغازه برای خرید دفتر نقاشی،وقتی اومد دیدم اشتباهی دفتر خط دار گرفته،بهش گفتم پسرم تو اشتباه خریدی پس برو و عوضش کن،بعداز کلی بهانه گرفتن که نمیرم وخسته ام من متوجه شدم که روش نمیشه و میترسه .بهش گفتم چرا نمیری ؟گفت اخه می ترسم مغازه داره دعوام کنه وبگه چرا حواستو جمع نکردی.
هرجوری بود فرستادمش که بره وگفتم تو خودت اشتباه کردی پس باید بری درستش کنی .باورتون نمیشه پنج باری رفت تومغازه و نتونست حرفشو بزنه و برمیگشت باهاش حرف زدم و ارومش کردم و دوباره فرستادمش وگفتم بازم برو و امتحان کن توباید بتونی.
استاد اطرافیان مدام منو سرزنش میکردن که چرا با بچه اینکارو میکنی خودت برو پایین(فروشگاه پایین خونمونه)عوضش کن.یا اینو بزار برابعدش نیازش میشه و یکی دیگه براش بخر.
ولی من که میدونستم اگه دلسوزی مادرانه رو کنار بزارم میتونم تصمیم درست بگیرم .بهش قول دادم حالا که تونست خودش اشتباهشو درست کنه حتما براش هدیه بگیرم.
خدارو هزاران بار شکرمیکنم که با استفاده از قانون تونستم تصمیمی درست بگیرم.
امروزشوهرم توی یک مسیر دوساعته توماشین همش از تغییراتش حرف میزد .اینکه رفتار همه داره باهاش تغییر میکنه و همه باهاش رفتار بهتری دارن و هرجا میره عاشقش میشن .یا از دوستیش با پول حرف میزد که از موقعی که قدر پولشو میدونه ودیگه با پولش خوب برخورد میکنه پول از پیشش نمیره.من فقط میشنیدم و بابت تغییراتش از خدا سپاسگذاری میکردم .
همیشه این خواستم بود که یه روزی شوهرم هم بیاد توسایت تا تغییر کنه و من هرچه زور میزدم نشد تا اینکه کامنتی از دوست عزیزم اقا رضاعطار روشن خوندم که از تغییرات همسرش نوشته بود همون موقع بعدازخوندن باخودم گفتم دیگه هیچ تلاشی نمیکنم که شوهرمو باخودم هم مسیر کنم واین کار خداست من فقط میتونم خودمو تغییربدم واین روزها دارم میبینم که اونم داره با من تغییر میکنه وبهم ثابت شد که من هیچ توانایی در تغییر دیگران ندارم .خدارو صد هزار مرتبه شکر.
استادعزیزم خیییییلی دوستتون دارم ازخدا بهترین هارو براتون میخوام.
به نام الله مهربان
سلام بر اساتید عزیزم
سلام به دوستان گلم
الحمدالله کما هو اهله
استاد عزیزم چند مدتی است دنبال آزمایش خون و مراتب مربوط به قانون سلامتی هستم تا به لطف خداوند این دوره فوق العاده رو شروع کنم.
توی این مدت سعی کردم خیلی فکر کنم فکر کنم و اصلا با دوستان عزیزم که توی سایت هستن و از فوق العاده هایی هستن ک دارن روی خودشون کار میکنن داشتیم در خصوص یک سری قوانین صحبت میکردیم ومن فکر میکردم تا باور سازی کنم تا برای ذهنم منطقی کنم تا عمل کنم.
و همون لحظه ای ک این جلسه رو قرار دادید خداوند به من الهام کرد برو یکسر سایت و دیدم بله شما دو جلسه بهشتی روی سایت قرار دادید .
چقدر این دوتا فایل در خصوص این اتفاقات و افکار این چند روز گذشته من هست انگار خداوند به شما گفته مریم نیاز به شنیدن این آگاهی ها داره.
سپاسگزارم از شما
استاد ی تماس از سمت مامانم داشتم و با اینکه من چقدر میگم از کسی برای من نگید متاسفانه در خصوص چند اتفاقی با من صحبت کردن و
دوتا مورد توی من اتفاق افتاد
اول دلسوزی من برای اون اشخاص و یک روز ذهنم درگیر شد.
دوم اینکه یکهو احساس عدم لیاقت توی من اتفاق افتاد.
قشنگ چند روز استاد نظم ذهنی من مثل نظم خانه من بهم ریخت انگار نمیدونستم هر وسیله رو کجا گذاشتم. عصبی شده بودم بعد ی روز نشستم گفتم بشین ببینم چی شده بانو
خدا رو سپاسگزارم استاد من خیلی راحت تر از قبل کنترل ذهن کردم و طی چند روز فکر کردن و نوشتنش خودم رو برگردوندم به مسیر
گفتم من لایق بهترین اتفاقات هستم چون من دارم روی خودم کار میکنم
من دارم سپاسگزاری میکنم
من هر تضادی رو خیری میبینم از سمت خداوند
من دارم زیبایی ها رو میبینم و از نازیبایی ها اعراض میکنم چرا باید دلسوزی کنم من لایق بهترین ها هستم
من لایق خیلی خیلی بیشتر از این هستم چون من باور دارم خداوند وهابه چرا خودم رو مقایسه کنم هر کسی هر اندازه ک خدا رو باور میکنه برداشت میکنه گندم از گندم بروید جو ز جو
دلسوزی یعنی خدا حواسش نبوده برای اونها بد خواسته.
والان توی این فایل منطق محکم قرآن رو شنیدم و این باور خیلی قویتر میشه برای من ک اگر در مسیر خدا هستی در مسیر درست هستی بندگی خدا رو میکنی و بندگی شیطان رو نمیکنی و شیطان در مسیرت نخواهد بود
مسیر مشخصه حق گفته شده هر کسی میخواد انتخاب کنه مسیرش رو میتونه هر کسی خالق زندگی خودشه
ما نمیتونیم تغییر در زندگی دیگران داشته باشیم
من مسئول زندگی خودم هستم من خالق زندگی خودم هستم منم ک دارم با افکارم و مسیری ک انتخاب میکنم زندگیم رو میسازم
استاد در خصوص بچها از صمیم قلب ازتون سپاسگزارم همیشه این موضوع با توجه به باورهای قبل و خانوادگی من
در تضاد بودم ک چکار کنم هر چند بارها شنیده بودم ک مهمترین وظیفه ما عزت نفس دادن به بچهامون هست
ولی خیلی عالی توضیح دادید که من فرزندم رو مسئولیت پذیر تربیت کنم یعنی بهش بگم شما حق انتخاب داری ولی هر انتخاب کردی خودت مسئول خواهی بود چه نتیجه بزرگ بگیری و چ شکست بخوری
این مدت انگار خداوند بهم الهام کرده بود بگم به بچم ک ببین تکالیفت رو میخوای بنویسی من کنارتم نمیخوای خودت باید پاسخگو باشی
و توی هر چیز دیگ ای و الان توضیحات شما منو خیلی روشن تر کرد. انگار ی فانوس بزرگ و پرنور بهم دادید تا مسیرم رو درست ببینم و با اطمینان قدم بردارم.
و این برخورد من باعث شده پسرکوچولوم وقتی خوراکی برای خودش میاره خودش جمع میکنه میبره خودش میره آب میخوره
این ها برای من خیلی نتیجه بزرگی هست من توی خانواده ای بزرگ شدم ک هنوزم پدر و مادرم خودشون رو مسئول سرنوشت پسر 45سالشون و دخترای بالای 50سالشون میدونن
خودشون رو مسئول نوه هاشون میدونن که اونها تا زنده هستند باید راهنما و راهگشا باشند برای نسلشون
و چقدر آسیب دیدن چقدر شبها خواب راحت نمیرن چقدر احساسات بد که تجربه میکنن
خانواده من و حتی خود من هم در گذشته همیشه میخواستم دیگران رو مجبور کنم به تغییر
من سالها برای یکی از افراد نزدیکم صحبت میکردم دلیل میاوردم هر آنچه لازم بود برای تغییر یک نفر
من انجام میدادم و چه قدر از زندگیم و زمانم گذاشتم برای تغییر ایشون ولی حتی سر سوزنی ایشون تغییر نکردن و حتی الان ک دیگ واقعا سنی ازشون گذشته و 50ساله یا بیشتر هستن بازم روی باور خودشون هستن
به لطف خداوند بعد آشنایی با شما من دیگ رهاشون کردم حتی تا چندماه پیش هم ایشون ی دنیا پیام میدادن و من واقعا سعی میکردم نخونم با اینکه کلی تعریف و تمجید و قدردانی بود توش
و من میگفتم ن مریم این بازی برای تونیست وقتی خودت تغییر کنی وقتی نتیجه های بزرگ بگیری اون خودش تغییر خواهد کرد اون خودش باید از خدا هدایت بخواد
و خدا رو شکر مدتهاست دیگ در مدار من نیستن و ازشون بیخبرم
امیدوارم بتونم در خصوص پسرم خیلی بیشتر از قبل سعی کنم مستقل و مسئولیت پذیر بزرگ بشه
استاد خیلی سخته برای یک مادر برای یک پدر ک غم و درد و اشک بچه اش رو ببینه توی قلب آدم چنگ میزنن وقتی ک بچها به مشکل میخورن و راحتی ازشون گرفته میشه به خاطر تصمیم اشتباهشون و این بین ما ایرانی ها خیلی مرسومه که تازه به نظرم یکسریش از وابستگی پدر و مادر به بچها میاد
بخصوص ک از اون اتفاق پند نگیرند و مجدد تکرار کنند
ولی سعی میکنم اونقدر قوی کنم خودم رو و اونقدر ایمانم رو به خدا بیشتر کنم ک بپذیرم و بگذرم و اجازه بدم تا خودش هدایت بشه
استاد در خصوص خودم موردی رو یادم اومد
یادمه زمانی ک خیلی مذهبی بودم خیلی سال پیش یه نفر بهم گفت خدا با نیت آدمها کار داره اصلا ظاهر نماز و روزه مهم نیست و من در مسیر این آگاهی ها نبودم گفتم ن خدا گفته نماز بخون روزه بگیر و هر کسی انجام نده عذاب میشه مگه میشه مهم نباشه میگفت آدمها رو نباید قضاوت کنیم چون از قلبشون خبر نداریم از نیتشون خبر نداریم و من میگفتم قلب طرف ظاهرش نشان دهنده افکارشه حجاب نداره پس در مسیر درست نیست یعنی بچههایی ک مذهبی بودن خیلی خوب متوجه میشن ما با نگاه متعصبانه مذهبی چه رفتارها و افکاری داشتیم و وقتی که در مسیر هدایت قرار گرفتم و تمام اون بتن ها شکست توی ذهنم من گفتم خدایا چطور اون زمان کر بودم چطور حتی درست گوش نمیکردم به صحبتهای اون شخص واقعا متوجه نمیشدم و این واقعیتی هست ک قرآن خودش گفته و من با همه وجودم حس کردم الان هر کسی با هر کلمه ک از زبان من بیرون میاد مخالفت میکنه من میپذیرمش عاشقانه و میگم حق با شماست اصلا نظر نمیدم بحث نمیکنم فقط اگر دوست داشته باشند یا نظرم رو بپرسم صحبت میکنم اونم در سطح خودش
حتی باور دارم ک خیلی از همین آموزشها و دوره های شما رو من نمیفهمم باید به خودم زمان بدم تمام طی بشه آماده دریافت و درکش باشم
زمانی ک قانون سلامتی رو خریدم گفتم دیگ از فردا شروع میکنم وقتی جلسه اول رو دیدم گفتم مریم آروم باش عجله نکن عجله از شیطانه ذوق داری اشتیاق داری باشه پله پله جلو برو
شاید زمان بر بشه ولی باید درک کنم من آروم آروم حرکت میکنم و میدونم وقتی قرار باشه بشنوم هدایت میشم مث همین فایل که خداوند هدایت کرد بیام سایت
خدایا سپاسگزارم که منو به مسیر درست هدایت کردی به بهشتی ک هر زمان میام توش فقط جلوه های حضور خودت رو میبینم.
استاد عزیزم سپاسگزارم امیدوارم به زودی یک کلیپ از زندگی در بهشت برامون بذارید دلمون برای دیدن مریم جون تنگ شده
هر کجا هستید عاشقتونم
در پناه الله مهربان باشید.
به نام الله مهربان
سلام براستاد عزیز ومریم مهربان که این دو فایل فوق العاده برامون اماده کردین سپاسگذارم
سلام مری جونم عشقم بعد یه و نیم سال هدایتی رسیدم به کامنت فوق العاده تو چقدر ذوق کردم از کامنت دلی که نوشتی و چقدر بی نظیر قدم به قدم داری مسیر اگاهی طی میکنی من شاهد تغییرات از نزدیک بودم تو تک تک جمله هات مسیر طی شده برام تصویر میشد مرسی دوستم
یه نکته جالب داشت تو هم مثل من کامنتهات با نام الله مهربان شروع میکنی
به نام الله مهربان
به نام پروردگاری ک ما رو کنار هم قرار داد
عااااشقتم من
خدایا اینقدر خوشحال شدم اشک توی چشمام جمع شده
من از صمیم قلب تحسینت میکنم دوست عزیزم منم میبینم ک چطور داری متعهدانه روی خودت کار میکنی
منم دارم میبینم چه نتایج بزرگی توی زندگی برای خودت رقم زدی ی دختر پرشور و نشاط شکرگزار
ی دختر فوق العاده مهربان
ی دختر بسیار زیبا و متعهد
ی دنیا عشق برای قلب مهربونت
الحمدالله کما هو اهله
در پناه الله مهربان باشی
به نام خدای مهربان
سلام استاد عزیزم
خدارو شاکرم، در برهه ای که میخواستم تصمیم بگیرم این آگاهی ناب رو در اختیارم گذاشت تا با فراغ بال بتونم تصمیم بگیرم
چطور میتونم شاکر این هم زمانی ها و زمان بندی های ناب الهی باشم که در زندگیم جاریست تا من بر اثر نشانه ها و آگاهی های همراه با اون نشانه ها تصمیم بگیرم
خدایا شکرت
ممنونم خدا جون
ممنونم که روز به روز آگاه ترم می گردانی
ممنونم که روز به روز همه چیز در حال بهتر شدن هست
من چهارده تا از خانم های محله خودمون رو تو خونه خودم قرآن آموزش میدهم
از یه طرفی هم آزمون دکتری شرکت کردم
این جلسات قرآنی بخاطر وقت و انرژی که صرف میکنم وقت منو خیلی میگیرن
امروز تصمیم گرفتم که پکیج و جمع بندی برای آزمونم بگیرم و باید این مدت زمان مانده رو بخونم
ولی از یه طرف میگفتم کلاس قرآن چی
ولی با آگاهی های که دریافت کردم
فهمیدم که
من میخوام ایمان اونارو بیشتر کنم
میخوام اونا افراد با ایمان بشن
میخوام اونا افراد درستکاری بشن
ولی اگر همان افراد در مسیر درست باشن
اگر اون افراد آماده باشند
به بی نهایت طریق هدایت میشن
تا کلام الله رو دریافت کنن لازم نیست من به خودم خیلی اذیت بدم
لازم نیست از اولویت هام بزنم
و این تصمیم شجاعانه رو گرفتم
اول خودم
بعد بقیه
درسته همه ما یکی هستیم
ولی من باید اولویت هامو در صدر قرار بدم
چون با موفق شدنم هم خودم قوی تر و با اعتماد به نفس تر میشم هم دور اطرافم شاد تر
ممنونم استاد عزیزم
عشق براتون
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ 56 سوره قصص
(اى پیامبر!) همانا تو نمىتوانى هر که را دوست دارى هدایت کنى (و به مقصد برسانى)، بلکه این خداوند است که هر کس را بخواهد(بر اساس مشیتش) هدایت مىکند و او به رهیافتگان آگاهتر است
وَمَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ 103 سوره یوسف
و تو هر چند جهد و ترغیب در ایمان مردم کنی باز اکثر آنان ایمان نخواهند آورد (دل پاکت را زیاد رنجه مدار).
لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ بخشی از آیه 272 سوره بقره
هدایت یافتن آنان بر عهده تو نیست، بلکه خداوند هر که را در مسیر هدایت باشد هدایت مىکند.
———————‐-‐———————–
سلام بر استاد فرزانه و مریم جان شایسته تحسین و دوستان عزیزم
حالتون چطوره هم مسجدی های نازنین؟! امیدوارم در بهترین حال باشید
———
تا اینجای کامنتم رو دیروز نوشته بودم برای قسمت اول و جور نشد کامل کنم امروز که به سایت سر زدمو دیدم قسمت دوم اومده گفتم کامنتمو روی همین فایل بزارم جالبه آیاتی که نوشتم جزو آیاتی بود که استاد درباره شون صحبت کرد
خدا رو شکر می کنم که منو هدایت کرد به سمت استاد گرانقدر و آموزه های توحیدی درست
یه مورد از تجربه هامو بخوام بگم بر میگرده به بیست و خورده ای سال پیش زمانی که ما چند سال بخاطر مأموریت کاری همسرم در قطر بودیم، من با تعدادی از خانمهای دیگه که اونها هم مثل ما مأموریتی از ایران اومده بودن دوست شده بودیم هر هفته خونه یه نفرمون دور همی داشتیم و خلاصه ارتباط صمیمی داشتیم، بعد از مدتی دوستانم دچار اختلاف شدن به دو گروه تقسیم شدن یه گروه همسر سفیر و طرفدارانش یه گروه دیگه هم همسر معاون سفیر و طرفدارانش، جوری با هم اختلاف پیدا کردن که دیگه حتی حاضر نبودن جایی که اون یکی گروه باشه شرکت کنن
و من چون با هردو گروه خوب بودم و از احترامشون برخوردار(که اونم فکر می کنم بخاطر احترامیه که من همیشه به دیگران میزارم، واقعاً یادم نمیاد نه من به کسی بی احترامی کرده باشم نه کسی به من بی احترامی کرده باشه، خدا رو شکر برای این ویژگی خوبم و بهش افتخار می کنم) به خیال خودم خواستم بین اینا میانجیگری کنم تا صلح و صفا دوباره برقرار بشه،چند بار تلاش کردم با هر کدوم جدا جدا صحبت کردم، از این به اون پیغام و پسغام بردم، ولی بعینه دیدم فایده نداره…. خدا رو شکر که اصرار نورزیدم و ادامه ندادم، که در اون صورت احتمال زیادی وجود داشت خودم آسیب ببینم
تنها چند ماه بعد از اون شرایط جوری پیش رفت که دو گروه به صلح و سازش رسیدن
—————-
مورد دیگه درباره فرزندانم بود، که من فکر می کردم بعنوان یک مادر وظیفه دارم بچه هامو به مسیر درست هدایت و راهنمایی کنم،مسیری که من فکر می کردم درسته، و چه بسا که بقول دوستمون که استاد کامنتشو خوند اشتباه باشه، بخصوص در مورد مسائل دینی حساس بودم، الان که به اون وقتها فکر می کنم می بینم که دو مورد جای شکرگزاری داشته برام یک اینکه بچه هام بمن احترام میزاشتن حرفی یا حرکتی که نشانه بی احترامی باشه اظهار نمی کردن، و دوم اینکه من هم دیکتاتور مآبانه رفتار نمی کردم
مثلاً وقتی تو خیابون بودیم و می دیدم یاسی یه کمی موهاش از روسری زده بیرون، بهش می گفتم یاسمن موهات بیرونه، به حالت دستوری نمی گفتم
خب یاسی هم اولا گوش می کرد و موهاشو میبرد زیر روسری بعد یواش یواش دیدم نشنیده میگیره،
وقتی چند بار دیدم به حرف من گوش نمی کنه کوتاه اومدم باهاش جر و بحث نکردم
یادمه یکی دو بار برای نماز صبح بلند نشد، چقدر من اشک ریختم و از خدا خواستم که هدایتش کنه!
چقدر به فرعیات اهمیت می دادم
عه اینجا یاد یه مورد خوب رفتاری از هر دوتامون افتادم
اینکه من یا همسرم بعنوان پدر و مادر بچه ها رو به زور از خواب بیدار نمی کردیم و مجبورشون نمی کردیم نماز بخونن
و اینکه بچه هامون خودشون زنگ میزاشتن و برای نماز بیدار می شدن
خدا رو شکر که فرزندان صالحی بمن عطا کرد ویژگیهای خوب خیلی زیادی داشتن و دارن
————-
یه مورد دیگه که استاد همیشه میگه درباره این مباحث با بقیه صحبت نکنید، حالا من منظورم تغییر دیگران نبود ولی از تغییرات خودم حس خوبی داشتم و گاهی در دور همیهایی که با خواهرا و برادرا داشتیم از تغییر نگرش و رفتارم درباره بعضی از مسائل مذهبی می گفتم،
اونا اعتقادات مذهبی قوی دارن بخصوص برادر کوچکترم
عاقا این برادرم اصرار داشت که منو ارشاد کنه گفت من حاضرم باهات بحث و گفتگو کنم و هر سؤالی ایرادی داری برطرف بشه البته اینم بگم که اطلاعات زیادی درباره دین و مذهب داره و از قدرت بیان خوبی هم برخورداره من گفتم هیچ تمایلی به بحث و گفتگو ندارم، ول کن نبود از اون اصرار و از من انکار
چند روز این کشمکش ادامه داشت از طریق پیامهای واتسپ و نزدیک بود رابطه مون آسیب جدی ببینه، که بطرز شگفت انگیزی خداوند هدایتم کرد چیزی گفتم که مثل آب روی آتیش بود و ورق برگشت
فکر می کنید من چی گفتم؟!
خب ما پیامهایی که به هم میدادیم بیشترش وویس بود و اول هر وویس به هم سلام می کردیم
من تو وویس آخری بعد از سلام گفتم چقدر این چند روزه سلام رد و بدل کردیم خیلی هم خوبه ما هم که میگیم سلام سلامتی میاره، بعدش هم گفتم میدونی چیه داداش گلم من فکر می کنم این شیطونه که داره وسوسه می کنه، دیده که چقدر رابطه ما خواهرا و برادرا خوبه میخواد بین ما تفرقه و جدایی ایجاد کنه، ما باید مراقب باشیم فریب شیطان رو نخوریم
و برادرم با شوق و خوشحالی جواب داد سلام آبجی راست میگی سلام و سلام و سلامتی خیلی هم عالی!، گفت اینکه گفتم دیگه باهات کاری ندارم منظورم تو این موارد بود نه اینکه با خودت کاری نداشته باشم، انشا الله تا آخر عمرمون خواهر و برادرای خوبی برای هم می مونیم
و خدا رو شکر این موضوع که چند روز پیاپی باعث اتلاف انرژی زیادی از من شد بخاطر جهالت خودم به خیر و خوشی خاتمه پیدا کرد
و من همون موقع مصمم شدم که زیپ دهنم رو محکمتر ببندم، تا خودم راحتتر باشم
————-
وقتی که به زندگیم و گذشته نگاه می کنم می بینم در کل خدا رو شکر من از اون دسته افرادی نیستم که کتک خورم ملس باشه، بقول استاد تا یه کمی به جاده خاکی میزنم خدا جونم چندتا ضربه خفیف رو شونه ام میزنه و میگه بنده من داری اشتباه میری برگرد به مسیر درست
و من اکثر اوقات تسلیم میشم هروقت که متوجه میشم راهم اشتباهه همونجا استاپ می کنم سعی می کنم از راه درست برم
با تمام وجودم سپاسگزار خداوندم که استاد رو در مسیر زندگیم قرار داد
سپاس فراوان از استاد عزیز و مریم جان و دوستان نازنینم
نور الهی روشنگر راهمون باشه آمین
سلام به استاد عزیزم وهمه عزیزان همراه .
چقدر توضیحات استاد عالی بود و چه خاطراتی رو برای من زنده کرد .
اینکه توی دوران مدرسه به زور باید نماز میخوندیم یا سخت گیریهایی که برای وضو بود و نماز اجباری .من سالها نماز میخوندم و عبادات انجام میدادم اما از ترس مخصوصا یه کتاب وحشتناکی بود به نام سیاحت شرق که هم توی مدرسه مدام واسه ما میخوندن یا توی خانواده شوهر عمه جانم خدا رحمتش کنه واسمون میخوند و ما رو میترسوند .
اینقدر افراطی رفتار میکردن که ما از دین و خدا و همه چی زده شده بودیم حتی یکبار خیلی منو سرزنش کردن که چرا موهاتو قیچی کردی ریختی توی سطل آشغال میگفتن مرد غریبه ای که موی این سطل رو ببینه متوجه میشه این مو مال زن این خونه ست و شما گناه بزرگی مرتکب شدی.
یادمه وقتی نماز میخوندم با ترس و اضطراب بود و همش فکر میکردم این نمازها که قابل قبول خدا نیست و اون دنیا میگن اینا به درد خودت میخوره .
متاسفانه چند سال پیش همسر مردی شدم که خودش رو خیلی مومن میدونست و علاقه مفرطی به امام حسین و بقیه ائمه داشت و به زور ما رو مجبور میکرد چادر سر کنیم و آرایش و ادکلن قدغن بود حتی صحبت و جواب سلام دادن به مرد غریبه گناه کبیره بود و اینقدر سخت میگرفت و قرض میکرد تا روضه بگیره و خرج بده به نیت اینکه گناهانش پاک بشه . میگفت روزی چند قطره اشک ریختن برای امام زمان و امام حسین واجبه .
خلاصه که ما رو به ستوه آورده بود آخرشم متوجه شدم چندتا خانم رو صیغه کرده که به قول خودش از خلاف نجاتشون بده و به راه اسلام دعوتشون کنه چون این سنت پیامبر بوده .
منم دیگه دیدم ما کلی تفاوت نظر داریم و با گرفتن دوره های عزت نفس و 12 قدم دنیا به راحتی ما رو از هم جدا کرد به لطف الله مهربانم.
استاد من با شما خدا رو شناختم و عاشقش شدم ، اون ترس و تردیدها جاشونو دادن به ایمان و توحید و عشق .
رابطه ای که الان با خدای خودم دارم و حس صمیمیتی که میکنم و راحت باهاش درد و دل میکنم . هر روز سپاسگذاری و هدایت خواستن و درک اینکه هر چه دارم از اوست .
این حال خوش و این رابطه عالی رو مدیون شما هستم و تنها با یاد خودش قلبم آروم میگیره .
خدا رو شاکرم بابت زندگی زیبایی که در اوج آرامش و لذت دارم و هر روز رابطه م با خودش صمیمی تر میشه به لطف الله مهربان .
سپاسگذارم از خداوند که اجازه این رابطه رو به من داد و سپاسگذارم از شما که این رابطه زیبا رو برام خلق کردید و واقعا به رسالتتون عمل کردید . یک دنیا ممنونم .
به نام خدا
بنویس این زیباییها را بخوان این زیباییها را
من هر لحظه به هدایت تو محتاج هستم که تو آگاه به پنهان و آشکار هستی من که باشم که بخوام کسی رو هدایت کنم در حالی که در لحظه لحظه های عمرم نیازمند هدایت تو هستم
حس خوبی که آدم وقتی چیز خوبی یاد گرفته به دیگران هم یاد میده ولی اگه طرف آماده شنیدن اون کلام نباشه حرف زدن بی فایده هست وقتی چرخ دنده من با چرخ دنده اون وصل نمیشه من چرا باید زور بزنم ی چیزی به من میگه سکوت سکوت سکوت به قول شما در زمان و مکان مناسب بهش گفته میشه الان وقتش نیست مثل من که تازه در سن چهل سالگی با شما آشنا شدم در زمان مناسب و از خداوند خواستم که من رو هدایت کنه خداوند به همه درخواست ها جواب میده چه راه درست چه را اشتباه درست که داره اشتباه میکنه و راهی که میرسه درست نیست ولی باعث رشد اون میشه باعث میشه یاد بگیره در زمان مناسب و به واژه تسلیم میرسه که خداوند هدایت کنه خداوند
به کسی ظلم نمیکنه و اگر به قول خداوند کر و کور باشه هر چه قدر بگی نمیشه فهم لا یرجون سوره بقره آیه 18
خدا یا من رو به راست هدایت کن نه به راه گمراهان نه را کسانی که بر ایشان غضب کرده ای
تشکر میکنم از شما