آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 45 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

589 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امید دربر گفته:
    مدت عضویت: 727 روز

    سلام و درود خدمت استاد عزیزم. بسیار فایل عالی و پر از آگاهی بود. دوستان من که وکیل هستم. چگونه می توانم این موارد رو مدیریت کنم و با وجودی که می بایست کارم رو انجام بدم و جنس کارم درگیری با مشکلات مردم هست با شنیدن تظلمات آنها در فرکانسشون قرار نگیرم و درگیر مشکلاتشون نشم.البته من تا کنون با اعراض کردن و عدم تمرکز کانون توجهم بر مسایل ناشی از کارم و توجه به زیبائیهای کارم مثل احقاق حق مظلومین و لذت بردن از لحظه لحظه این کار و توجه به زیبائیهای این عالم از بروز این مسائل جلوگیری کنم. اگر دوستان پیشنهادات دیگری دارند لطفاً راهنمایی کنند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    رستا بانو 717 گفته:
    مدت عضویت: 777 روز

    دورد سلام به استاد عزیزم مریم بانو و دوستان همیشه همراه

    این دومین کامنت امروز من روی سایت در مورد این موضوع من صبح به محض بیدارشدن از خواب اومدم داخل سایت و باین فایل جدید مواجهه شدم از اونجای که خیلی به موقع و به جا بود برام

    قبل از صبحانه خوردن فایل دیدم کامنت گذاشتم تمام روز به این فایل و کامنت های که درموردش خواندم فکر کردم به مثل های که به کرار در زندگی من تکرار شده بود فکر میکردم

    واقعا وقتی که وقتش باشه تو دریافتش میکنی مثل من که آماده دریافت همچین فایل بودم جاش باز شده بود و امروز صبح اومد برام

    من خودم چقدر به شخصه راهنمای اطرافیانم و دوستان و نزدیکانم بودم

    و چقدر خودم در گیر

    زندگیشون میکردم دست آخر اونا اون کاری رو انجام میدادن که خودشون فکر میکردن درسته یا صلاح میدونستن

    انرژی وقت ما هم به فنا می‌رفت

    چقدر این الگو در خانواده من زیاده بود و هست

    سرمون همش توکاسه بقیه ست

    حتی به استوری گذاشتن بقیه هم گیر میدیم

    تا این حد

    و چه قدر مسیر اشتباه

    فکر می‌کنیم این راهش و باید همچه اوکی تحت کنترل ما باشه و استاد روبه راه کردن زندگی بقیه باشیم

    واقعا که این داستان خیلی خوندنیه و جالبیه

    و اما غیر قابل باور

    که ما ناتوان در حل مسئله بیقه هستیم

    چون تمام زندگیمون جور دیگه ای زندگیش کردیم

    چقدر بوده که ما می‌خواستیم کاری برای کسی انجام بدیم خودمون انداختیم وسط ما شدیم بده داستان

    چقدر ما خواستیم احترم به بقیه بزاریم

    و تمام خودمون رو براشون گذاشتم

    نقر داغ شدیم س. احترام بی موقع

    آخه که چقدر من داستان برای گفتن دارم سر این قصه

    البته که خودم مقصرم

    چون نمیدونستم

    خوب بلد هم نبودم جریان از چه قرارِ

    من حتی یه بارم فکر نمیکردم چرانتیجه همیشه باید این جوری بشه ایراد کار کجا میتونه باشه،

    من فکر میکردم روند طبیعی زندگی همینه

    من غافل از قانون های بی تعقییر خداوندی بودم

    البته که شکر میکنم خداوند رحمان و رحیم رو که حداقل فهمیدم ایراد کجاست و سعی کنم که درستش کنم

    خداجون ممنونم

    یه مثل خیلی تازه که برام همین چتدوقت پیش اتفاقا افتاد رو میگم که شاید الهام بخش باشه

    چند ماه پیش

    خواهر سر یه سری ماجرا کلا بیخیال خانواده م شده و دیگه رفت آمده نمیکنه و تلفنشم جواب نمیده یجورایی کنار کشید

    جز تماس من و یکی 2 نفر از خانواده

    آقا منم از اون جای که همیشه خودم موظف زندگی بقیه میدونم

    و قهرمان مان بازیم گل میکنه مثل همیشه خودم روانداختم وسط رابط بین خانواده و خواهرم شدم خبر رو ببر براش زنگ بزن پیگیری کن

    جوری مادرم مطمئن میکردم که حالش خوبه جویای احوالتونه میخواد کمی تنها باشه از این دسته حرف ها

    از اون طرفه هفته ای 1الی 2 بار به خواهرم زنگ میزدم جوری برخود میکردم که حواسم بهت هستو فکر نکنی تنهای ما کنارتیمو فلان بهمان

    حالا اون اصلا زنگ نمیزد به من جز کار پیش میومد براش

    و من خودم از خواب غفلت نمیخواستم بیدار کنم که بابا طرف حتی یه زنگم بهت نمیزنه پ تو چته شدی قاشق داغ تر از آش .

    خلاصه گذشت تا اینکه 3 ماه بعد این موضوع خودم سر یه موضوع نچندان مهم که اصلا ربطی هم به خواهرم نداشت با خانوادم به تضاد خورد و باعث شد که من کلارابطمو با خانوادم قط کنم حتی خط تلفن هامو رو هم عوض کنم

    و بیخالی طی کنم بماند که چقدر بهم فشار آورد این جریان

    اما درس بزرگی گرفتم که تو توان تعقییر هیچ کس رو مطلقا نداری اگر خودش آماده نباشه اگر وقتش نرسیده باشه

    من فقط با دلسوزی بیجا و دخالت تو کاری که به من مربوط نبود و حلش با خودش و هدایت خداش بود

    خودم درگیر ماجرای کردم که فقط به من آسیب زد

    و قطعا حلش به یه زمانی نیاز داشت به صبر به تکامل

    من با دخالت بیجام با عجله م با توجه به جنبه منفیش خودم دخالت دادم که کمکی کرده باشم ولی به ضرر خودم تموم شد

    ((((بله داستان از این قرار که وقتی طرف با تو هم مدار نیست حرف تو عمل تو جواب نمیده ))))

    حرفهای تو رو یا نمیفهمه یا اشتباه برداشت میکنه

    چون مسیرش با تو یکی نیست،

    (((و خدا با توجه به شرایط اون موقعش مسیر رو بهش نشون میده و هدایتش میکنه))) نه حرف های که از طرف ماست نه دخالت های ما))))))

    خدا جون ممنونم بابت این همه آگاهی بابت صبرت بامن دوست دارم عقش ابدی من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    محمد منیعی گفته:
    مدت عضویت: 990 روز

    به نام الله یکتا

    وقتی صحبتهای استاد را کامل گوش میدادم به یاد گذشته خودم افتادم که چقدر این داستان تکرار شدنی در زندگی اکثر آدمهاست و شاید هم به خاطر نوع دوستی و تداعی این بیت شعر است که بنی آدم اعضای یکدیگرند… چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار …

    وحتی در مورد پیامبر عظیم شان اسلام هم مصداق داشته و این اتفاقات بسیار پیش آمده که به خاطر رقیق القلب بودن و مهربان بودن این پیامبر رحمت و مهربانی’ بارها خواسته که از روی دلسوزی و محبت به دیگران کمک کنه تا جایی که مورد خطاب خدا قرار گرفته که ای پیغمبر وظیفه تو فقط ابلاغ رسالت است و بس.

    خواستم بگم که این مورد نه تنها در ما بلکه در بزرگان دین هم نمونه های بسیار داشته اما به قول استاد هرچقدر انسان جلو میره و با قوانین آشناتر میشه بهتر درک میکنه که واقعیت این است که آدمها باید خودشون بخوان و اون وقته که هدایت میشن …

    در مورد خودم هم به یاد میارم سالهای دور حتی زمانی که با این مباحث آشنا نبودم چه درد و دلها که نمیشنیدم و چه تلاشهای ناموفق برای تغییر اوضاع دیگران و آدمها که نمیکردم چه شب نخوابی ها و چه اشکهایی که نمیریختم و چه سنگ زیرین آسیابها که نشدم و… ولی جالبش اینه که بعضی از اونا بعدها از یه راههای خیلی ساده تر و راحت تر وحتی خنده دار تر ، انقدر قشنگ هدایت شدن که اصلا من باورم نمیشد، چون اونا در مسیر خواسته قرار گرفتن (البته بعضیها)

    تمام این مطالب و خاطرات قبلی که اصلا مربوط به قبل از آشنایی من با قوانین بود را در تایید حرف استاد گفتم که بگم چقدر این مباحث آشناست ولی تا تجربش نکنی نمیتونی درکش کنی

    و ای کاش اون سالهای پر رنج و مشقت برای تغییر دیگران ، من با استاد آشنا شده بودم تا به جای منجی بودن ، خودم را بالا میکشیدم که هم خوب زندگی کرده باشم و هم بهتر به دیگران کمک کرده باشم

    برای استاد عزیزم و تمامی اهالی خانواده عباس منش آرزوی توفیق روز افزون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    زهرا جوهری گفته:
    مدت عضویت: 1907 روز

    به نام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام به اساتید عزیزم ودوستان خوبم

    آیا می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟؟

    استاد عزیزم من با باورهای مذهبی که داشتم ودارم،هرچند بهتر از قبل عمل میکنم،خودم رو مسئول حال خوب عزیزانم وموفقیت اونها میدونم

    کوچکترین موفقیت مالی که دارم ،میخام حتما در هر شرایطی حال بقیه رو خوب کنم وبازگو کردن اطرافیان ودرخواست هاشون،،، هرچند کمتر از قبل شده با تغییراتی که در دیدگاهم وعملکردم ایجاد کردم،،،هنوز قدرت باورهای محدود کننده من با شرک ورزی بیشتر از باورهای توحیدی من برای تسلیم بودن در برابر شرایط واتفاقاتی هست، که هر لحظه رشد وتغییر بیشتری در شخصیتم ایجاد میکنه،،

    تاکید بسیار زیاد شما در فایل‌های مختلف وبویژه این فایل،،بوضوح نشون میده چقدر برای آزادی ورهایی تون در راستای شکوفایی بیشتر توانایی تون، در تجربه فرکانس خداوند هرلحظه با عدم تمرکز روی دیگران بیشتر میشه،،،حتی برای شمایی که اینهمه نتایج بزرگتر خلق کردین وثبات خوبی در این مسیر با تجربه های مختلف در سمینارها وگفتگوهای حضوری با افراد خلق کردین

    بارها فایل رو گوش کردم ودیدم به محض اینکه چند دقیقه میگذره هنوز تمرکزم روی بقیه هست

    وارزشمندی ام رو در تغییر عزیزانم میدونم که نکنه آسیبی ببینند،چون هنوز ریشه ای این مسئله رو حل نکردم،

    نکته برداری از فایلها خیلی بهتر از قبل کمکم میکنه

    تمرکزم روی خودم باشه واحساسم رو بهتر درک کنم

    واضح تر متوجه می شوم که ترس دارم اگر برای دوستانم وقت نذارم قضاوت شوم،،هرچند شدتش کمتر شده ولی نجواهای ذهنی ام انرژی ازمن میگیره که با مطرح کردن اتفاقات خوب وزیبایی های زندگی ام در جمع دوستانه بهتر کنترلش می‌کنم، ،،ولی این هم برای تایید وتحسین گرفتن از بقیه هست که دانا وتوانا وقدرتمندم برای خلق شرایط زندگی ام

    زمانی که چالش‌ها یی در زمینه رشد وپیشرفتم، برای تغییر توجه ام روی خودم میذارم کمتر فرصت می‌کنم انرژی وتمرکزم رو روی بقیه بذارم ونتایج ومعجزات بیشتری تجربه می‌کنم، ووقتی مورد تحسین قرار میگیرم،مجدد در این تله میفتم ووقتم را برای بقیه وتوضیح اینکه چه روندی رو طی کردم هدر میره وبعد مدتی متوجه می‌شوم که تمرکزم روی بقیه هست(بخصوص زمانی که بقیه نا خوداگاه میخان بهت احساس گناه بدن که این موفقیت حق اونها بوده ومن با عزت نفسی که هنوز قدرت نگرفته،تو این دام میفتم ونجواهای ذهنی ام انرژی بیشتری از من می‌گیرند )

    در صورتیکه اگر من بپذیرم هر فردی حق داره واختیار داره نظرش رو بگه،،ومن هستم که چه برداشتی از این روند دارم وخودم با چه باوری به خودم کمک میکنم که احساس بهتری در این گفتگوی دوستانه داشته باشم،،،راحت تر خودم رو می‌پذیرم ودرک می‌کنم که هیچ توانایی برای تغییر دیگران ندارم،،،وحتی برای خودم هم نباید مثل مسکن عمل کنم چه برسد برای بقیه نقش مسکن را با هدر دادن انرژی وتمرکزم وبویژه حال خوبم ،،ایفا کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    میثم شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1772 روز

    به نام رب جهانیان

    سلام به استادان گرانقدر

    سلام به دوستان عزیز

    آیا من می‌توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟

    خیر به هیچ عنوان

    من وقتی اون اوایل که صحبتهای استاد رو میشنیدم و هیجان زده میشدم دیگه نمیتونستم تحمل کنم باید میرفتم و میگفتم

    و توقع داشتم مخاطب منم همون احساس من رو داشته باشه ولی معمولا اون طوری با من همراهی میکرد که فکر میکردم قبل از من اینا آگاهی ها رو شنیده.

    جالب اینجاست که منم فقط هنوز شنیده بودم

    و عمل نکرده بودم که نتیجه بگیرم و حداقل با دست پر برم پشت تریبون و سخنرانی کنم برای دوستان و اطرافیانم.

    احتمالا اونا هم پیش خودشون میگفتن اگه راست میگه چرا خودش عمل نکرده.

    و کلا در مورد از خودگذشتگی و از خودت کندن و دادن به دیگران دیگه از بچه گی با قصه ها و رسانه ها و یه با دین و افراد مذهبی اینو کردن تو خون ما

    که باید خودتو له کنی و به هم نوعت خدمت کنی.

    و همیشه این صحنه ها منو احساساتی میکرد

    و گاها اشکم هم در میومد.

    و توی تصوارت و گفتگوهای ذهنی ام همیشه داشتم یک سری ها را نجات میدادم و اون احساس بعدش و نگاه تحسین بر انگیز دیگران رو میدیدم. و کیف میکردم

    یکی دو روز پیش داشتم به یکی دوستام که خونه کلنگی ای ارث بهشون رسیده میگفتم این ورش یه چند طبقه تجاری بزنید

    اون ورش مسکونی و …..‌

    یک دفعه گفتم ببخشید از روی عادت این حرفا رو زدم اصلا به من چه مگه من مشاور مالی و حقوقی ام.

    و بعدش کلی خندیدیم.

    و خدا روشکر که امروز متوجه شده ایم تمرکز مون رو بزاریم روی خودمون تا دیگران.

    خدایا کمکم کن تا عملگرا باشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    شیوا ۶۷ گفته:
    مدت عضویت: 878 روز

    سلام دوستان.روزتون پراز عشق.

    من یه سوالی داشتم.امیدوارم از راهنماییتون بتونم استفاده کنم.چرا دیگه کسی عاشق نمیشه،مشکل از منه یا از بقیه.من توو روابط قبلیم به سرعت رابطه عاطفی و طولانی شکل میدادم.الان وارد رابطه میشم فقط هفته اول هیجان داره زود اتیشش خاموش میشه.البته از سمت طرف مقابل.دلیلش چیه اخه.نگرانم دیگه نشع معشوق کسی بشم و عاشق.چون اعتقادم بر اینه که بدون عشق زندگی بی معنیه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    صدف صادقی گفته:
    مدت عضویت: 632 روز

    بنام خدای فرلوانی ها

    سلام به همه دوستان

    کل مطلب این فایل این بود که باید این طرز فکر رو بندازیم دور که یه فردی می تونه زندگی فرد دیگه ای رو تغییر بده ……

    اصلا این طرز فکر ، این رابطه از ریشه اشتباهه چون یکی میشه خدای اون فرد و یکی میشه یه فرد بی اراده

    من دقیقا این الگو رو تو اطرافیانم میبینم

    اونی که فکر میکنه انقد تاثیر گذار هست انقد فلان و بسیار هست که می تونه دیگران رو تغییر بده یه فرد مغرور هست که خودشو جای خدا میبینه …

    و در مقابل اون فرد مقابل هم اصولا یه فرد بی اراده ای هست که فقط وقتی که اون آدم بالا سرش هست درست رفتار میکنه ….

    انگار همین فرکانس هاشون باعث میشه همو جذب کنن

    و باید با این ذهنیت درست جایگزین بشه که

    هر فردی که تغییر میکنه به این دلیل تغییر میکنه که آماده تغییر شده ( اونم در برخورد با چالش ها و پیشروی کردن و پشت هم درخواست دادن به جهان هستی و تسلیم شدن ….)

    حالا این فرد که آماده هست …. از بی نهایت راه به جواب میرسه

    همون جمله معروف …. وقتی شاگرد آماده باشه معلم از راه می رسه

    همه چیز این دنیا به آمادگی ما بستگی داره یعنی همه چیز زندگی یک انسان به خودش بستگی داره

    اگر راغب باشه خودش سمت خودش رو انجام میده سمت خودش یعنی آماده کردن خودش

    اگر هم آماده نباشه یعنی هنوز نمی خواد یعنی آماده نیست چون اگر می خواست نهایتا راه هایی که باعث تغییر می‌شد رو می جست …. حالا این جستن ممکنه ذهنی باشه ممکنه هی درخواست دادن باشه ….

    و مطلب دیگه انرژی ، تمرکز و توجه ما بزرگ‌ترین سرمایه ما هست پس اگر به جای اصل و به حای تمرمز روی خودمون ( بهبود خودمون ) بیایم روی دیگران تمرکز کنیم خب مسلمه که از راه به در میشیم و از بهبود و پیشرفت خودمون جا میمونیم

    آدم همیشه باید تو مسیر خودش پیش بره

    وقتی ما تو مسیر خودمون هر روز پیش بریم دیگه نیازی به تبلیغات نداریم

    ما آماده میشیم

    و از بی نهایت راه افرادی که نیاز دارن ما رو پیدا میکنن

    به شرطی که ما از مسیر کج نشیم ….. ما اصول خودمون رو پیش ببریم

    وگرنه اگر نخوام رو خودم کار کنم

    مجبورم رو تبلیغات کار کنم

    مجبورم رو دیگران کار کنم

    مجبورم رو حاشیه کار کنم

    چون این انسان باید رو یه چیز همش کار کنه پس چه بهتره روی چیزی کار کنه که اون چیز کارها رو انجام میده و‌اصل هست و نه رو حاشیه ……

    امروز توی فایلی که راجع به البرت انیشتین بود نوشته بود باید برای موفقیت تو هر چیزی قانونش و یاد گرفت چه ثروت چه سلامتی چه روابط …. و اون و هی تکرار و تمرین کرد و روش متمرکز موند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    روشنا خزایی گفته:
    مدت عضویت: 1321 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم و مریم گلی .. خیلی خیلی دوستتون دارم و خداوند رو شاکر هستم بخاطر تمام تغییراتی ک توی زندگی من ایجاد شد ک اعتبارش اول به خدا دوم به استاد و سوم به خودم میدم …

    این قائل واقعا حقیقت جهانه ..

    من چند سال قبل ک فایل های استاد رو گوش میکردم .گاهی باصدای بلند میزاشتم چون آگاهی هایی دریافت میکردم ک بسیار لذت بخش بود و واقعا جواب یکسری از سوالاتم بود ..‌ اما بخاطر ذهن فقیری ک داشتم فکر میکردم همسرم همینطوری هست احتمالا و با گوش کردن فایل ها اونم یه زنگی تو کلش میخوره .. ک متاسفانه طبق صحبت های این فایل هرگز اینطور نبود و منخیلی تلاش داشتم ک غیر مستقیم ظاهر روی ایشون اثر بزاره فایل ها … اما واقعا ایشون اماده ی دریافت آگاهی ها نبود …

    تا اینکه حدودا از شهریور یعنی 4 ماه قبل ک بسته به یک مورد خاص خیلی روی خودم کار کردم طوری ک نتایج پدیدار شد … و دیگه واقعا کاری ب کار کسی نداشتم و تمام تمرکزم روی خودم بود …دیدم استارت یه سری رفتار ها و تغییرات در ایشون خورده و خودشون میان ک ببینن چی ها گوش می‌کنم و اونجا بود ک سجده ی شکر کردم و واقعا اشک شوق ریختم …

    به قول استاد جهان کارش همینه ک این انرژی الهی رو ب شکل باور های من وارد زندگی من کنه … سپاس گزارم از استاد عزیزم بخاطر آموزش های نابشون ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 1412 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم ودوستان عزیزی که کامنت من رو میخونن

    باز هم شگفتی دیگری از استاد عباسمنش .

    استاد بازدید ازسایت شما یکی از لذتهای بزرگ زندگی منه ووقتی فایل جدیدی رو در بالای صفحه میبینم درست حالت کسی رو دارم که یه هدیه ای گرفته وبا خوشحالی اون رو باز میکنه ببینه چه هدیه ای گرفته ، بسیااا ازتون سپاسگزارم برای این هدیه ناب وباارزش .

    سپاسگزارم از خدای مهربانم که منو هدایت کرد به فرکانس شما …

    استاد چند روز بود یکی از اساتید دانشگاهی ما موضوعی داده بود برای تحقیق که آیا در قرن 21 نیاز به فمنیسم داریم؟وآیا فمنیسم راه حل مشکلات الان است؟

    ذهن من بسیار درگیر بود وتحقیقات اینترنتی اصلا جوابگو نبود وchatgpt با اون همه پاسخهای طولانی که به سوالات میده برام راضی کننده نبود واون ها رو مغایر میدونستم با قوانین خداوند.

    آیا درک من از فرمایشات شما درست بوده وفمنیسم هم جزو اون فرعیات است ؟ممنون میشم از بچه ها اگر کسی پاسخ سوالم رو میدونه راهنماییم کنه ؟

    در پایان باز هم از شما سپاسگزارم برای صحبتهای بسیار ارزشمندتون وخداوند رو شاکرم برای این فرصتی که در اختیارم گذاشت که ببینم وبشنوم ولذت ببرم .

    دوستتون دارم وتمام قد ازتون سپاسگزاری میکنم .

    همگی شاد وسلامت وپرنعمت باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    عارف عارفیان گفته:
    مدت عضویت: 620 روز

    سلام بر استاد عباس منش و همه ای دوستان

    استاد شما چقدر باهوش هستی و چقدر قانون رو خوب میفهمی

    (همون جا ک گفتی الان تو ذهن بعضیاتون اومده ک برید ب یسریا بگین ک دلسوزی نکنید برا زندگی دیگران من داشتم تو ذهنم میگفتم ک برم اینارو به مادرم بگم ک حرص نخور بخاطر زندگی بجهات)

    استاد جان من چندین ساله ک برنامه های شمارو دنبال میکنم و با یکی از دوستام روانشناسی 1خریدیم و همچنین 12 قدم ،هر دورو نصفه گوش کردم ،خداشکر میکنم بخاطر این دوره ها ،اما نمیدونم چرا منو دوستم از نظر شغلی و ثروت پیشرفت ک نکردیم حتی پسرفت هم کردیم، یا تو بهترین حالت ممکن همون آدم سابقیم ،باهمون میزان درآمد باهمون مشتریها

    اینم بگم من اموزهای استاد رو با همه وجود قبول دارم و میپذیزم،

    من اومدم در مرحله اول فضای مجازی و تلویزیون در حد امکان ک میشه گفت به استفاده ای10 درصد رسیده کم کردم،

    ستاره قطبی رو انجام میدم هر صبح و هر شب ،

    باورهای ک استاد تو روانشناسی گفتن رو روشون کار کردم و خداشکر میکنم ک باورهام تقویت شده ، همش برا ذهنم دلیل میارم ،ک ببین فلانی از همین شغل تو تونست به برج سازی برسه ، ببین فلانی از همین شغل چقدر کارگر و کارمند داره ،مرتب اینا با خودم میگم

    و از جملات تاکیدی ک خداوند انسانهای خوبی بر سر راهم میزاره

    پروژه های خیلی خوبی بمن پیشنهاد میشه

    من آهن ربای جذب پولم

    من در مدار ثروت و موفقیتم و…..

    ولی تابحال به اون چیزی ک میخوام نرسیدم در زمینه شغلی و ثروت،،،

    هرچقدر روی خودم کار میکنم نمیتونم پیدا کنم پاشنه اشیلمو، گاهی با خودم میگم تو قدمی برا شغلت بر نمیزاری تبلیغاتی انجام نمیدی،،، اما دوباره میگم مگه استاد تبلیغات میکنه ک اینقدر آدمهای خوب و آماده هدایت میشن به سایتش

    بچهای ک شبیه بمن هستن خیلی دوست دارم شما هم کامنت بزارید و تجربیاتتون بگین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: