آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 26


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
    298MB
    41 دقیقه
  • فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
    40MB
    41 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

589 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهدیه ح گفته:
    مدت عضویت: 377 روز

    به نام خدای مهربونم

    سلام به استاد عزیزومریم جانم

    سلام به دوست های هم فرکانسم

    استاد من در طی این مدتی که باشما وقوانین آشنا شدم این موضوع در من بوده اون اوایل که دوست داشتم همه رو به راه راست هدایت کنم بعد دیدم نه این راهش نیست وتو فایلهای شما شنیدم که گفتین این کاررو نکنیم ولی درک نکردم که چرا برای خودم مشکل ایجاد میشه بعدهااگ بحثی میشد دوست داشتم که بگم آره درست اینه واعتقادات خودموبگم که درسته وثابت کنم چند روز پیش در گام چهاردهم داشتم با یک نفر صحبت میکردم که گارد داشتم نسبت بهش چون خیلی آدم مذهبیه درباره قرآن بود موضوع وگرنه درباره قوانین و اینا اصلا دیگ با کسی حرفی نمیزنم وسط مکالمه مون حسی بهم گفت تمومش کنم انگار که مکالمه مون رو از دور داشتم میدیدم یه لحظه به خودم گفتم چرا من دارم دست وپا میزنم دوباره که بگم من راهم درسته؟وقتی من درک کردم خدای هدایتگرم رو که چطور راهنمایی میکنه برای هرقدمی که میخوام بردارم .آروم شدم همون لحظه از خدا خواستم که تموم بشه و حواس هامون به مهمونها رفت و تمام و در مکالمه های عادی دیدم چقدر اون آدم خوبیه ما فقط عقایدمون باهم فرق داشت و لذت بردم از هم کلامی باهاش و اونشب نوشتم که من حق ندارم دیگ حتی درباره قرآن یا خدا هم حرفی بزنم و روز بعدش گام پانزدهم دوباره جایی بودیم و چون زیاد رفت وامد داریم شناخته شده ست رفتارها واخلاقیاتش و اون شخص که صحبت می‌کرد و با دیدن رفتارهاش باز تو ذهنم بود که این غلطه براچی داره اینطوری میکنه یا مثلا چون اینطوری میکنه این تجربه هم براش پیش میاد

    وقتی شب اومدیم خونه موقع خواب داشتم به عملکرد اون روز فکر میکردم که چطور بودم چون وقتی در جمع قرار میگیرم بیشتر خطا میکنم و دارم کار میکنم روی خودم که بتونم رفتار طبق قوانین درست داشته باشم و هم اینکه در این گام به گام که تعهد دادم به خودم که بیشتر رفتارهای رو بررسی کنم خلاصه یه لحظه حسم گفت این یه جاییش غلطه فهمیدم که بلههههههه من در همین یکسال هرکسی رو که دیدم تا حرفی زده سریع تو ذهنم قضاوت کردم و فکر کردم و تمام وجودم بهم میگفت دلیل این نتایج همینه

    من چرا مثبت هارو نمیبینم؟آیا اون رفتار ونتیجه اشتباهی که در افراد دارم کشف میکنم رو خودم دارم درست وعالی انجام میدم؟من فقط همونارو وارد زندگیم کردم .اون آدم کلی رفتار ونتیجه مثبت داره چرا چشم من اونارو توجه نمیکنه وداره دنبال چیزهای ناجالب میگرده؟این قفل بزرگی بود که من باید پیداش میکردم واصلاحش میکردم من مدتیه از نظر سلامتی یکمی چالش دارم داشتن فک میکردم به این موضوعات و این به ذهنم رسید که من مدتها هر آدم بیماری رو که میدیدم همینطوری تو ذهنم میگفتم این باید فلان کار رو بکنه که خوب بشه شده بودم عالم بی عمل درسته نمیگفتم اما به خودم که میگفتم خب حالا بیا خودتو خوب کن تو که 6 ماهه درگیری چرا این همه علمت رو به کار نمیگیری .انگار رو سرم آب یخ ریختن موندم همه ی این ذهنیتم تو این مدت مرور شد برام منی که فک میکردم دیگ خیلی عالی دارم عمل میکنم .من اونشب به خدا گفتم که بهم کمک کنه که بتونم این موضوع رو در خودم حل کنم. همه ی ما برای خداوند عزیز هستیم و همه ی ما قدرت تصمیم گیری وانتخاب داریم همه ما در هر جایی که هستیم در هر موقعیتی درست ترینه و این عدالته من از خداوند بسیار خواستم که سوالهای ذهنم رو جواب بده وهدایت شدم خدا جواب همه رو میده .حالا من باید فقط به خودم فکر کنم و درست ترین کار رو انجام بدم .اگ دوست دارم پیدا کردن قوانین رو در دیگران حداقل بیام به نتایج خوبی که گرفتن فک کنم تا کم کم بتونم این عادتم رو بذارم کنار .اینکه اون شخص مثلا عاشق خونه بزرگ بوده و الان به دستش آورده یا یکی از نزدیکان خیلی دوست داشت تو محیط بهتری باشه واقعا خیلی هدایتی به یک جای خوب هدایت شد و خونه خرید که ما اصلا فکرشو نمی‌کردیم. و…خیلی الگوهای خوبی تونستم پیدا کنم بعد متوجه شدم چقدر قشنگی ونتیجه خوبی رو آدم های اطرافم گرفتن که من اصلا نمیدیدم چونکه من فقط درحال ایراد گرفتن بودم .

    حتی متوجه شدن این اشکالات برام ناراحت کننده بود که اینقدر دیر من متوجه شدم اما الان خوشحالم و این بنظرم بخاطر این گام به گام حرکت کردنه .

    یه مشکل دیگ ای که بود این بود که مدتها میخواستم جهاد اکبری راه بندازم و دوباره یه خونه تکونی داشته باشم اما با یه اشتباه میگفتم نه باید از دوباره شروع کنم این بود که من مدتها هرروز از اول شروع میکردم وحس بدی بهم میداد اما یه روز یاد خوابم افتادم و با خودم گفتم که بهتره همینطوری که خدا بهم گفت هرروز تلاشم رو بیشتر کنم و حسم بهم گفت هفته ای یک ارزیابی بکنم عملکردم رو ،و این شد که امروز 18 روز میگذره و توی این 18 روز هرروز یه دری برام بازشده یه روز هدایت شدم به یک کامنتی که خییلی تاثیر گذار بود برام یه روز پیجم رو که مدتهاست میخواستم راه بندازم رو انجام دادم ووووو هر روز من رشد کردم و چیزی یاد گرفتم و اصلاح کردم و خداروشاکرم برای بودن در جمع شما وقتی از نتایجتون میخونم وقتی از تجربه هاتون میخونم کلی لذت میبرم و یاد میگیرم ازتون. از خداوند برای همه سلامتی وحال خوب و جیب پر پول میخوام

    از استاد عزیزم و مریم قشنگم بینهایت ممنونم

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    سهیلا سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 276 روز

    سلام ودرود برشما دواستاد عزیزم وسلام به همفرکانسی های دوست داشتنی خداراهزاران مرتبه شکر بابت بودنم دراین سایت بی نظیر که هر روز خودمون را به خود الهیمون نزدیکتر ونزدیکتر میکنه استاد بی نهایت تشکر

    من یک آرایشگرم سالها پیش مغازه لباس فروشی داشتیم باهمسرم وهر کدوم یک تایمی را در مغازه بودیم من صبحها وایشون بعداز ظهرها من عضو کتابخانه نزدیک به محل کارمون شدم واز آنجایی که هیچ اطلاعی از قوانین نداشتم اما علاقه به دانستن وشناخت درمورد خودم بودم یادمه اولین کتابی که نظرمنا جلب کردکتاب چگونه ذهنتان را تغییر دهید تا زندگیتان تغییر کنه بود من کتاب را فکر میکنم 5 بار خوندم خوشم اومد ولی هنوز در مدار دریافتش نبودم ودر کنارش مجلات خانواده را میگرفتم که وای داخلش پر بود از حوادث جور واجور ومن……

    صبحها مشتریهای من بیشتر بود اما متاسفانه پر از آدمها وخانومهایی که فقط یک گوش شنوا ویک مشاور میخواستن ومن مثل توهم زده ها نه تنها در زمانی که مغازه بودم بلکه زمانهایی که توی خونه بودم فکرم درگیربود حتی بعضی اوقات با همسرم مشورت میکردم تا راه کاری برای مشکلات دیگران وغافل از اینکه چه کار خطرناکی دارم میکنم وبه قول استاد نه تنها مشکلات حل نمیشدبلکه انگار افراد بیشتر وبیشتر میشدن البته بعضی ها بهم میگفتن آره راه کار خیلی عالی بود ومشکل حل شد ولی با یه مشکل دیگه سراغم میومدن وچقدر قانون درست عمل می‌کرد چون خیلی از اون مسائل توی زندگی خودم هم بوجود اومد

    گذشت تا اینکه ما تصمیم گرفتیم مغازه را جمع کنیم واون آدمها رفتند

    اما از آنجایی که این خود ما هستیم که در واقع باید تغییر کنیم . باز هم آدمهایی در اطرافیانم بودن که تا به من میرسیدن سفره دلشون باز می‌شد

    ما از اون شهر مهاجرت کردیم ودر شهر دیگری بودیم من آرایشگاه داشتم ودر این مکان هم باز هم بودن از این افراد ومن هم یک گوش آماده برای شنیدن وحل کردن مشکلات اون هم البته باصحبت وراه کار دادن یعنی میخوام بگم این ما هستیم که باید تغییر کنیم تغییر شغل یا مکان هم نمیتونه این قضیه را حل کنه. ولی من اون عشق واشتیاقم نسبت به خود شناسی در وجودم بود ویک پیش زمینه ای داشتم ووقتی دیگه خسته شدم از این همه حجم شنیدن مشکلات وگرفتاری آدمها از خود خدا خواستم منا هدایت کنه وچقدر معجزه وار توسط یک خانم اون هم انگار خدا این رسالت را به عهده اش گذاشته بود وتوی شهری زندگی می‌کرد واتفاقی پیشم اومده بود هدایت شدم به این مسیر البته با استادی که بعدا فهمیدم از شاگردان استاد عباسمنش بودن واز طریق ایشون به شکل تکاملی افتادم توی اقیانوسی که واقعا ته نداره( آشنا شدن با سایت استادعباسمنش)

    خدایا چقدر زیبا من وخواهرم را هدایت کردی چقدر همزمان وحتی قدم به قدم هر دومون باهم خدایا شکررررررررت

    استاد وقتی با این مباحث آشنا شدم دوباره جوگیر شدم وقصد داشتم اطرافیانم مثل همسر بچه هام خواهر وبرادر وپدر ومادرو…..همه را آگاه کنم ولی واقعا از اونجایی که باز هم درک نکرده بودم چک ولقد از حرفهاشون ودقیقا نتایجی که شما بارها وبارها به اون اشاره کردید را دیدم تا اینکه بالاخره این دوزاریه افتاد ومن فهمیدم که آقا تو مسئول هیچ احدی جز خودت نیستی افراد نتیجه ی اون فرکانسها وباورهاشون را میگیرن

    استاد اگر بدونید چه آدمهایی از دور من رفتند چقدر سبک شدم چه هدایت‌های دریافت کردم چقدر ملموس که از دیدن این هدایت‌های داشتم دیوانه میشدم استاد هدایت شدم به ادامه دادن به کار نقاشی وشدم مربی کودکان وتمرکزم را روی خودم گذاشتم فهمیدم اگر فقط حواسم به خودم باشه نتایج عالی میگیرم افراد نزدیک واقعا نمیدونم چطوری تغییر کردن والان با من هم مدار شدن دیگه هیچ علاقه ای برای آگاه کردن کسی ندارم چون فقط من از مسیر خارج میکنن ومن هم هم مدار میشم با اونها خدارا شکر

    وفقط با خواهرم دوتایی فایلها را دنبال می‌کنیم وهر وقت به هم می‌رسیم درمورد زیبائیها وقوانین حرف می‌زنیم من خیلی خوشحالم که خداوند بسیار زیبا وعالی من را هدایت کرد وهر چه جلوتر میروم مسیر برام زیباتر میشه واز شما استاد عزیزم که دستی هستید از دستان اون خالق بی همتا بی نهایت متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    مهشید صالحی گفته:
    مدت عضویت: 471 روز

    به نام خداوندقدرتمند وروزی رسان من

    سلام و عرض ادب خدمت دوستان واستادعزیز

    خیلی تلاش میکردم به دیگران کمک کنم و کتاب خوب که می‌خوندم درموردش حرف میزدم بادوستانم یافایل های استادروگوش میدادم براشون می‌فرستادم امامتوجه شدم عمل نمیکنن که هیچ ومنم مسخره میکنم وازمسیرخارج میکنن اصلاهیچکس ونصیحت نمیکنم دوماه تمرکزم روی خودمه هم ازکسب وکارم درآمدی به دست آوردم هم آرامشم بیشترشده ازخداسپاسگزارم وازش می‌خوام همیشه درمسیردرست بمونم و همچنین خداروشکرمیکنم که استادروجلوی راهم قرارداد.

    ازاستاد ممنونم که چنین فایلهای باارزشی رودراختیارمون میگذارن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    زینب مرادی گفته:
    مدت عضویت: 999 روز

    به نام پروردگارم

    سلام استاد وخانوم شایسته عزیز

    سلام به دوستان سایت عباسمنش

    خدایا شکرت که‌ بازم میتونم بنویسم

    استاو عزیزم کلامتون به جان ودل میشینه بس که خودتون خوب بهش عمل کردین

    من بارها این تجربه رو داشتم

    قبل از جداشدن از شوهرم به شدت دلم میخواست کاری کنم اون تعقیر کنه وطرزفکرش مثه من باشه

    خب من اون موقعه باسایت واین مسائل آشنایی نداشتم وحساس بودم رو نماز خوندنش روزه ش درحالی که من این کارارو انجام میدادم ولی اون هیج توجهی به خواسته ی من نمیکرد ونمازوروزه براش یه چیز خنده داربود براش

    هرچقد من میخواستم اونو تعقیر بدم خودم بیشتر اذیت میشدم واونم بدتر میشد تاآخر که دیگه جهان باچک ولگد افتاد به جونم که بابا توباید ازاین زندگی بیای بیرون رهاکن همه چیو

    وهدایت خداوند شامل حالم شد والان سه سال که جداشدم ازاون آدم

    من فقط باید تمرکز کنم روخودم وموفقیتهام هرچند کوچیک باید خودم روبی قیدوشرط لایق نعمتهای پرودگارم بدونم چون من از خداوندم واون هرلحظه داره من به سمت خواسته هام هدایت میکنه

    هرچی دارم از خداست ولی بازم بعضی وقتا یادم میره خدایا ببخش وهدایتم کن من همه چیوبه توسپردم وخیاام راحته

    زندگی میتونه بینهاااایت زیباباشه اگه من فکرمو تعقیر بدم

    ممنونم استاد به خاطر این فایل زیبا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    عباس عظیمی گفته:
    مدت عضویت: 2023 روز

    سلام و درود خدمت شما و همه دوستان.

    استاد این مثال هایی که شما زدید حتما برای دوستان و اطرافیانشون اتفاق افتاده،

    من این موضوع رو زمانی خیلی عمیق درک کردم که خودم رو متحد کرده بودم ففط با الهاماتم کار انجام بدم و عملا با ذهن محدود خودم هیچ کاری نداشته باشم

    تو اون موقع وقتی اطرافیانم از مشکلاتشون میگفتن و من به قلبم گوش میکردم و منتظر جواب بودم همیشه میگفت چیزی نگو و حسم بد میشد وقتی بر خلاف قلبم برای کسی صحبت میکردم،وقتی برخلاف قلبم صحبت میکردم انگار کم کم انرژیم از بین میرفت و کلا از الهامات خداوند دور میشدم،مگر زمانی که قلبم میگفت بگو و سیع کن برای تایید شدن خودت نگی و در حد یک تلنگری صحبت کن

    استاد عزیز به قول شما هرچقدر قوانین رو بشناسیم میتونیم بفهمیم کجا ذهنمون داره با باور های مخرب داره پیش میره و کجا قلبمون به سمت خدا پیش میره.

    یک نکته خیلی مهم تو همه شرایط هست که کاهی فراموش میکنیم و اونم این اصل که به هرچیز توجه کنی همون وارد زندگیت میشه،داری به نصیحت گر بودن توجه میکنی،نصیحت گر میشی

    داری به عمل گرا بودن توجه میکنی

    عمل گرا تر میشی

    نصیحت کن فقط نصیحت میکنه و نتیجه خاصی نمیگیره

    عمل گرا عمل میکنه و حتما نتیجه میگیره.

    ذهن نا اگاه تو دام میوفته اگر بهش توجه نشه

    من باید سیع کنم هر کاری میکنم به نتیجه اش فکر کنم.

    اگر نصیحت میکنم و فکر میکنم کار درستیه نتیجه اش چیه؟ نتیحه اش همون حرفای شماس پس من وقتی میفهمم نتیجه اش کمکی به من نمیکنه اون کارو انجام ندم.

    ممنونم از شما و دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    سادات گفته:
    مدت عضویت: 2049 روز

    به نام خداوند رزاق ووهابم

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان شایسته

    وسلام به دوستان عزیزم در این جمع بهشتی

    استاد یعنی اگر من طی دوروز گذشته کامنت گذاشته بودم روی سایت وقتی دیروز طهر که رفتم تو سایت وبنر جدید سایتو دیدم شک نمی کردم شما در مورد کامنت من می خواید صحبت می کنید.

    من دقیقا طی دوسه روز گذشته خیلی درگیر همین موضوع بودم وپاشنه آشیل من هست متاسفانه با اینکه خیلی خیلی روی خودم کار کردم و عملا هم از خودم راضی هستم یعنی در عمل موفق بودم ولی در ذهن وفکر خودم هنوز نتونستم به طور کامل موفق باشم اینه که همش دوست دارم همسرم هم به فایلهای شما گوش بده .هر روز هر فایلی هر جمله ای می شنوم میگم کاش اون هم گوش می داد یا شیطان وسوسه ام می کنه براش بفرست اما خدا روشکر در عمل انجام نمیدم ولی از این نشتی انرژی به شدت ناراضی هستم . وواقعا طی دوروز گذشته به خاطر تضادی که همسرم بهش برخورده بود به شدت ذهنم درگیر بود این جمله رو فقط بهش بگو یعنی شیطان التماسم می کرد فقط همین جمله فقط همین یه جمله رو بهش بگو وتمام .اما من انجام ندادم. وچون دارم روی باورهای توحیدیم کار می کنم و دارم تلاش می کنم ایمانمو به خدا قوی تر کنم بسیار بسیار آرامشم بیشترشده وترسی از آینده ندارم مخصوصا در مورد مسائل مادی خیلی شیطان تلاش می کنه منو بترسونه اما با تکرار باورهای قرآنی وباورهای توحیدی سعی می کنم ترسها رو بذارم کنار وخداروشکر آرامشم خیلی خیلی زیاد شده یا به قول دوستان قشنگ تغییر مدارمو احساس می کنم.

    واقعا به خاطر این نشتی انرژی که گفتم حالم گرفته بود با اینکه تو دوره 12 قدم وحتی بسیاری از فایلهای رایگان شما در مورد این مساله صحبت کرده بودید اما من بازهم هنوز نتونستم ذهنمو ساکت کنم.واز خدا کمک خواستم که خودش کمکم کنه تا جلوی این نشتی انرژی رو بگیرم. استاد واقعا نمی دونم چطور در مورد همسرم فکر کنم با چه دیدی بهش نگاه کنم که هیچ احساس کمکی نسبت بهش نداشته باشم.همش با خودم تکرار می کنم ما روحههای مجرد هستیم هر کسی مسول زندگی خودش هست اما انگار چون داریم با هم زندگی می کنیم برام سخته که بهش بی توجه باشم چون ایشون بسیار انسان خوب با ویژگی های عالی هست اما در مورد پول وثروت باورهای اشتباه داره که البته نمی تونم بگم خودم بهترم این مساله پول وثروت پاشنه آشیل خودمم هست ولی چون با اموزشهای شما کار می کنم خیلی بهتر شدم وهنوز اون سیمانهای سیاه به معزم چسبیده و به لطف الله وبه خاطر آموزش‌های شما از موقعی که سکوت بیشتر می کنم وکمتر دخالت در کار همسرم می کنم روابطمون خیلی بهتر هم شده و دارم روی خودم کار می کنم همچنان وخیلی قشنگ پاسخ جهان رو دارم می بینم .امیدوارم بتونم این پاشنه آشیلمو برطرف کنم وجلوی این نشتی انرژی که نمیداره تمرکزم صد در صد روی خودم باشه رو از بین ببرم.‌

    واقعا من هر روز ایمانم بیشتر میشه به اینکه این سایت سایت خداست وخدا خودش داره هدایت ورهبری می کنه.و من باید صدها بار این فایلو گوش بدم تا بتونم تمرکز صد در صد روی خودم بذارم.و بیام وبهتون بگم استاد موفق شدم.چون من در مورد اطرافیانم به غیر همسرم هیچ وقت درگیر این مساله نبودم وهمچنین شخصیتی نداشتم که بخوام دیگران رو خیلی راهنمایی کنم یا از خودم برای دیگران بزنم یا برای دیگران بیش از توانم کاری انجام بدم وهمیشه از موقعی که یادم میاد از 20 سالگی حداقل به بعد یادمه شعارم این بود به اندازه ظرفیتت به دیگران کمک کن و من واقعا همیشه به اندازه طرفیت وتوانم سعی کردم کار برای دیگران انجام بدم وهر وقت شرایطشو نداشتم راحت نه گفتم.اما فقط در مورد همسرم هست که همچین پاشنه اشلی دارم و دوست دارم انگار زندگیشو تغییر بدم بارها تو دفترم نوشتم این شرکه .وبارها به خودم گفتم ببین خدا خود به زور نمی خواد کسیو تغییر بده تو چرا می خوای دایه مهربانتر از مادر باشی واین کار اصلا بی ادبی به درگاه خداست بی احترامی به وجود الله هست و خدا خودش بارها میگه تو قرآن حرمتمو نگه دارید . امیدوارم بتونم روزی عبد واقعی خدا بشم وبا تمام وجودم تلاش می کنم از مقربان درگاهش بشم .این خواسته منه وبه من لطف وفضل خداوند امیدوارم‌.

    بابت وجودتون از خدای مهربان سپاسگزارم و براتون بی نهایت موفقیت در دوجهان رو آرزومندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    زهرا فلاحتی گفته:
    مدت عضویت: 746 روز

    سلام به خانواده عزیزم

    من بعید میدونم که در هیچ مسجد و کلیسایی به اندازه سایت abasmaneh.com نام خداوند برده نمیشه …لرزه به تن آدم میفته در محیطی هر روز داریم سیر میکنیم که نام خداوند با عشق و لذت همواره یادآوری میشه

    موضوع صحبت امروز استاد دقیقا پاشنه آشیل منه

    من هم زیاد چک و لگد این اشتباهم رو خوردم دو مورد که بودن و من شده بودم سنگ صبورشون و خیلی هم خوشحال بودم که روز قیامت اگه گفتن جوانیت رو در چه راهی خرج کردی میگم این دو نفر رو تغییر دادم و تهش چنان این دو نفر سرکوبم کردند که پشت دستم رو داغ کردم که هرگز و هرگز نخوام منجی آدمها باشم و نخوام برای هیچ کس خدایی کنم اونها خودشون خدا دارند و هدایت وظیفه خداست و گفتم اگه خدا دلش برای اونها نمیسوزه دلیلی نداره که من دلم بسوزه

    و اوایل که با قانون جذب آشنا شده بودم مدام به همسرم میگفتم اینطور باش به جایی رسید که اگه من سر درد میشدم همسرم میگفت پس کو قانون جذب؟ اگه حتی بچه هام تند صحبت می‌کردند اون مسخره من میکرد و میگفت تو که میگفتی قانون جذب و استاد عباسمنش همه چی رو درست می‌کنند پس چرا بچت داره اینجوری حرف میزنه در هر موردی دنبال این بود که من رو مسخره کنه و ازم ایراد بگیره و این سه چهار سال اخیر هم اگه بفهمه که من دارم قانون جذب و استادعباسمنش رو دنبال میکنم چنان عصبانی میشه که انگار مثلا من رو تو فاحشه خونه پیدا کرده و تمام اینها برمیگرده به اینکه میخواستم اون رو به مسیر خودم هدایت کنم

    و البته تمام اینها برام یه درس بزرگ داشت چون من الان مربی یوگا هستم و شاگردان طوری به مربیشون نگاه می‌کنند انگار این علامه دهره و خیلی آدم مقدسی هست و انتظار دارند که ما راه حل تمام مشکلاتشون رو بدونیم از همون اول که مربی شدم به خودم گفتم که تو مسئول زندگی آدمها نیستی سر وقت برو کلاس و به محض اینکه کلاس تموم شد برگرد خونه و نخواه که پای درد دلهای شاگردات بشینی انصافا هم رعایت کردم و چقدر خودم لذت بردم هر کس هم که سوالی میکنه میگم برو سایت استاد عباسمنش،

    البته به قول استاد چون این مورد پاشنه آشیلم هست هر از گاهی دوباره خودش رو نشون میده و استاد چقدر خندیدم زمانی که گفتید الان دارید تو ذهنتون میگید که این فایل رو بفرستم برای فلانی ،دقیقا من هم داشتم این رو میگفتم و ممنون که منصرفم کردید

    سپاس از این فایل فوق العاده که به نظرم خیلی جدید بود مطالب

    رزق کریمانه در زندگیتون جاری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    شکوه فیروزی گفته:
    مدت عضویت: 925 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و بانو شایسته ی گرامی.لحظه ای که این فایل رو گوش دادم اتفاقاتی در خاطرم مرور شد که بسیار تلخ بود اما کاملا با آگاهی های این فایل همسو بود و با همه وجود به این موضوع که نمیتوان دیگران را تغییر داد رسیدم اما با بهای سنگین در هر دوره از زندگیم.

    هیچ گاه از این منظر به موضوع نگاه نکرده بودم و این آگاهی استاد عزیز همچون چراغ راهی مسیر را برایم هموارتر کرد.تجربه ی من از کمک به دیگران با مسئول دانستن خودم در مقابلشان شروع شد و متاسفانه هر روز هم بیشتر میشد.تصور من این بود که این رسالتی است که در هر دوره از زندگی ام بر دوشم نهاده شده و خداوند اشخاصی را در مسیر زندگی من قرار میدهد تا زندگی انان را تغییر دهم.اثرات این دیدگاه مخرب برای من این بود که دقیقا افرادی پر از مشکل را به خود جذب کرده و هربار بعد از صحبت های زیاد با انها و اتلاف وقت و انرژی خود این جمله را میشنیدم که آخیش چقد حالم خوب شد و فردای آن روز دوباره به سمتم می آمدند تا دوباره حالشان خوب شود.برداشت من این بود که من ارام آرام روی انها اثر گذاشته و تغییرشان میدهم در صورتی که به قول استاد عزیز نقش مسکن برای افراد ایفا میکردم.و مشکلات آن افراد را وارد زندگیم میکردم.چون طبق قانون توجه با تمرکز من روی مشکلات این افراد از همان دست اتفاقات وارد زندگیم میشد‌.هربار با خود میگفتم که این آخرین باریست که میخواهم کسی را تغییر دهم اما چون باور ذهنی من همواره این بود که رسالت من تغییر دیگران است دوباره ادمهای جدیدی وارد زندگیم میشدند با همان شرایط.و بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که من اعتیاد به تعریف و تمجید دیگران در مورد توانایی ام برای بهتر کردن حالشان پیدا کردم.و متاسفانه این موضوع من را به سمت غرور و منیت پیش برد و به قول استاد عزیز ارزشمندی خود را ازین راه کسب میکردم. در مورد مسائل مالی .شغلی و روابط تجربه ی دخالت در مسیر اشخاص و تلاش برای تغییرشان باعث شد در برهه ای از زمان زیر قرض و بدهی بروم و در زمینه شغل با مشغول کردن افراد به مشاغلی در محل کار خود صرفا برای تغییر جهت زندگیشان موقعیت شغلی خود را از دست بدهم.و در زمینه روابط هم مشکلات روابط دیگران را در روابط خودم مشاهده میکردم.من تک تک سخنان ارزشمند استاد عزیز رو با بند بند وجودم حس کردم و بابت این آگاهی سپاسگزارم.الان مدتهاست که اگاهانه تر عمل کرده و تلاش برای تغییر خود دارم که با این تغییر ،کل جهان ما تغییر میکند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    بتول غلامشاه گفته:
    مدت عضویت: 696 روز

    سلام استاد عزیز

    بخاطر این فایل صوتی کرور کرور خدا رووشکر میکنم درست زمانی منتشر شد که بسیار نگران وضعیت زندگیه یکی از عزیزانم هستم و شبانه روز بهش فکر میکنم و فقط صحبتهای شما منو مردد نگه داشته بود که دخالت نکنم و بعد از گوش دادن به این فایل که اول صبح در اوج فکرو خیال و حال بد گوش دادم به طور کامل بهم فهموند که آرام بگیر تو‌کاری نمیتونی بکنی و تغییر توی زندگی کسی نمیتونی ایجاد کنی روی خودت کار کن و آنچه که نمیتونی تغییر بدی بخدا بسپار تصمیم دارم تا این موضوع در شخصیتم نهادینه میشه هر روز صبح این فایل رو گوش کنم من از وقتی با شما آشنا شدم دستاوردهای زیادی داشتم و انشاالله یک روز همه رو مینویسم امیدوارم سلامت و شاد باشید که شما و همسرتون راهنما و الگوی خوبی برای من هستین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    سمیرا سعادتمند گفته:
    مدت عضویت: 1510 روز

    بنام خداوند دانا و توانا و عالم و محیط به تمام‌جهان هستی

    خدایا هرآنچه دارم از آن توست هزاران بار سپاسگزارم

    سلام از صبح پاییزی قشنگ امروز ، طبق معمول همیشه که کلی ذوق میکنم از اومدن فایل ‌و آگاهی های ارزشمند تازه روی سایت ، اونم با بکگراند سبزرنگ‌خوش رنگ مغز پسته ای ، از استاد عشق و توحید مون .

    تایید تایید تایید ، استاد جان ، واقعا این سایت بهترین مسجد و کلیسایی هست که پیام توحید و رب العالمین و به ما میده و ما بیشترین نام خدای یکتارو از زبان شما و تک تک دانشجوهاش میشنویم ، زیباترین مناجات ها ‌ و راز و ‌نیازهای با پروردگار مهربان در این مکان‌مجازی است ، بالاترین تکرار میزان شکرگزاری به درگاه خداوند اینجاست .استاد چه کردید با ما ، خدارو ملیاردها و ترلیاردها مرتبه شکر و‌سپاس که این جرقه تغییر رشد و بهبود فردی و پیشرفت شخصیتی روزی در وجود هر کدوم از ما شکل گرفت و آماده تغییر شدیم و‌هر کدوم در یک مرحله از این مسیر تکاملی در حال رشد و پیشرفت هستیم .

    این فایل و مثل همیشه که گوش دادم و چندین صفحه در دفترم نوشتم و بعد چند صفحه ای هم کامنت های قشنگ‌دوستام و که تکمیل کننده همیشه فایلهاست خوندم ، یاد خودم افتادم که چه جاهایی خواستم آدم های اطرافم رو نصحیت کنم و خودم از مسیر دور میشدم، خداروشکر الان که قانون‌جهان هستی رو یاد گرفتم‌که من میتونم فقط زندگی خودم و خلق کنم و‌توانایی تغییر زندگی هیچکس و ندارم. تمرکز گذاشتم روی خودم ، من اگر آدم باهوشی باشم خودم تقوی و کنترل ذهن داشته باشم و تسلیم خداوند باشم ، روی خودم‌کار کنم و‌ با نصیحت نکردن بقیه خودم‌ اعراض کنم از توجه به نکات منفی و ناجالب دیگران.

    استاد عباس منش بزرگوار و‌ مریم بانوی نازنین سپاسگزارم ازتون، برای اشتراک گذاری این فایلهای ارزشمندتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: