این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-07 20:50:572024-12-10 22:32:30آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
نمیدونی وقتی کامنتتو خوندم تمام وجودم پرشد ازحس خوب
به خودم کلی افتخار کردم
توباعث حس خوب من شدی
روزمو ساختی دختر
وقتی کامنتتو که با چه حس خوبی نوشتی رو میخوندم تنم مورمور شد
من بهش میگم جرقه روحانی
من ارتعاش تورو دریافت کردم وخیییلی برات خوشحالم
تحسینت میکنم برای این حد از اکاهی
چقدر خوشحال شدم برای رابطه ت با مادرت که خوب شده
برام جالب بود که من به عنوان مادر دنبال راهی برای بهتر شدن رابطه م با دخترم هستم
وتو به عنوان دختر داری تلاش میکنی رابطه ت با مادرت بهتربشه
واین تضاد شده تجربه مشترک من وتو
عاشقتم که منو به عنوان کسی که بیاد وداستان به این قشنگی رو بااین ذوق وشوق تعریف کنه انتخاب کردی
تحسینت میکنم دختر منم ازحرفهای تو کلی چیز یاد گرفتم
ملیکای عزیزم دقیقا مساله بین من ودخترم هم این بود هیچ کدوم ازدید اون یکی به قضیه نگاه نمیکردیم واین باعث شده بود حق به جانب رفتار کنیم ومساله ساده ای که با حرف حل میشد بشه معظل
ازاینکه تونستی بدون حق به جانبی گوش کنی ودرک کنی مادرها دلیل عصبانیتشون احساس خطر کردنه چون این تجربه رو داشتن
وازروی عشق میخوان ضربه گیری باشن برای اینکه بچه شون دردی رو تجربه نکنه اونا اخر داستان میبینن
البته اینکه اجازه بدن عواقب کارهای خودتونو ببینید خیلی بهتره ولی واکنش احساسی مانع میشه
من دارم روی این قضیه کار میکنم
خیییلی خوشحالم برات ملیکای عزیزم که تونستی به حس خوب رابطه با مادرت برسی
وخوش به حال مادرت برای داشتن دختر خوبی مثل تو
دوست دارم برام از موفقیت وتجربه های قشنگت بگی عزیزم
سلام ملیکای عزیزم
دختر خوب وعزیزم چقدر دوستت دارم
نمیدونی وقتی کامنتتو خوندم تمام وجودم پرشد ازحس خوب
به خودم کلی افتخار کردم
توباعث حس خوب من شدی
روزمو ساختی دختر
وقتی کامنتتو که با چه حس خوبی نوشتی رو میخوندم تنم مورمور شد
من بهش میگم جرقه روحانی
من ارتعاش تورو دریافت کردم وخیییلی برات خوشحالم
تحسینت میکنم برای این حد از اکاهی
چقدر خوشحال شدم برای رابطه ت با مادرت که خوب شده
برام جالب بود که من به عنوان مادر دنبال راهی برای بهتر شدن رابطه م با دخترم هستم
وتو به عنوان دختر داری تلاش میکنی رابطه ت با مادرت بهتربشه
واین تضاد شده تجربه مشترک من وتو
عاشقتم که منو به عنوان کسی که بیاد وداستان به این قشنگی رو بااین ذوق وشوق تعریف کنه انتخاب کردی
تحسینت میکنم دختر منم ازحرفهای تو کلی چیز یاد گرفتم
ملیکای عزیزم دقیقا مساله بین من ودخترم هم این بود هیچ کدوم ازدید اون یکی به قضیه نگاه نمیکردیم واین باعث شده بود حق به جانب رفتار کنیم ومساله ساده ای که با حرف حل میشد بشه معظل
ازاینکه تونستی بدون حق به جانبی گوش کنی ودرک کنی مادرها دلیل عصبانیتشون احساس خطر کردنه چون این تجربه رو داشتن
وازروی عشق میخوان ضربه گیری باشن برای اینکه بچه شون دردی رو تجربه نکنه اونا اخر داستان میبینن
البته اینکه اجازه بدن عواقب کارهای خودتونو ببینید خیلی بهتره ولی واکنش احساسی مانع میشه
من دارم روی این قضیه کار میکنم
خیییلی خوشحالم برات ملیکای عزیزم که تونستی به حس خوب رابطه با مادرت برسی
وخوش به حال مادرت برای داشتن دختر خوبی مثل تو
دوست دارم برام از موفقیت وتجربه های قشنگت بگی عزیزم
تولایق بهترینهایی اینو یادت نره