آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
    298MB
    41 دقیقه
  • فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
    40MB
    41 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    amene nasiri گفته:
    مدت عضویت: 3911 روز

    سلام ب استاد نازنینم ومریم جان مهربان و خانواده صمیمی عباسمنش

    وووواااای استاد چه همزمانی

    باورتون نمیشه وقتی عنوان فایلتونو دیدم گفت عهه اینکه مساله همین روزه منه خدایا شکرت عجب همزمانی!!

    استاد من دقیقا پریروز یکی از افراد نزدیک خانواده ام باهام تماس گرفت و از مشکل جدی که باهمسرش پیدا کرده بود شکایت و گریه کرد که دیگه خسته شدم و میخوام بذارم برم و از این حرفا.

    من از شدت ناراحتی شوک بودم و واقعا مغز و قلبم استوپ کرده بود بعد از تموم شد تلفن یه حس عذاب وجدان اومد سراغم که بیا بهش استاد عباسمنش رو معرفی کن اون باید رو خودش کار کنه نه توقع داشته باشه بقیه تغییر کنن و از این قبیل افکار

    از طرفی تازه تو دوره سفرنامه که هستم یه فایل ازتون شنیدم که گفتین نه شما میتونید کسی رو خوشبخت کنید نه بدبخت

    نه میتونید ب کسی لطف کنید نه ظلم

    هرکسی خودش مسئول زندگی خودشه و ترحم فقط شمارو ناراحت میکنه و از مسیر دور میکنه .

    از طرفی هم بارها ازتون شنیده بودم که مگر کسی التماستون کرد که علت موفقیتت چیه اونوقت بیا و دوره هارو معرفی کن چون باید خود اون فرد تو مدارش باشه.

    استاد باوجود همه ی این باورا اما بازم یکم عذاب وجدان داشتم که یعنی یه راهی نیس که من کمکش کنم

    و مدام ب خدا میگفت خداجونم تو کمکش کن تو همون طوری که منو هدایت کردی هدایتش کن و با این دعا ها آروم میشدم

    حتی این سوالم برام ایجاد شد که دعا کردن که شما گفتین ب خودمون برمیگرده پس یعنی برای طرف مقابل تاثیری نداره و هروقت دعا میکنم برای بقیه یه ذره دلسردانه دعامیکنم چون میگم برای اونا که تاثیری نداره!!!

    اما استاد تو این دو روزه به حدیییی انرژیم کم شد که حتی نمیتونستم از شدت ناراحتی از جام پاشم وهمش میگفتم اخه من که کار خاصی نکردم چرا انقدر بی انرژیم تا فهمیدم که علتش همون تلفن و داستان ناراحت کننده بود.

    امروز که این فایلتونو گوش دادم یه باور توحیدی دیگه تو وجودم نقش بست که تو فکر میکنی پیامبر خدایی یا میتونی بیشتر از خداوند در حق بنده اش لطف کنی این خودش شرکه و چقدر مفهوم شرک عمیقه استاد.

    استاد نتونستم منتظر قسمتای دیگه بمونم و نظرمو ننویسم مرسی که انقدر عمیق باهام کار میکنید و از همه ابعاد موضوعات رو بررسی میکنید اگر بدونید چقدر آموزش هاتون به ارامش قلبمون کمک میکنه.

    چقدر حس های منفی که سال ها با عذاب وجدان مارو همراه کرده رو ازمون دور کردین که این خانوادته این بچته این فلانیته باید دستشو بگیری و کمکش کنی وگرنه خیلی خودخواهی

    و چقدر بارها و بارها دلسوزی کردیم و در نتیجه بی ادبی و گستاخی و بی معرفتی رو دیدیم و در آخر گفتیم دستمون نمک نداره درصورتی که این قانون بی تغییر خداس

    به قول شما حتی پیامبر خدا هم وظیفش فقط ابلاغ بود و نمیتونست اگر بنده ایی خودش نخواد هدایتش کنه چه برسه ب من

    وبه قول دوستمون فقط باید انرژیمونو بذاریم رو کتر کردن خودمون و تو زندگی فقط ژان وار ژان خودمون باشیم:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 69 رای:
  2. -
    رویا محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1111 روز

    به نام خدا

    سلام استاد عزیزم

    این فایل و این اگاهی هر چقدر تو سایت باشه بازم کمه باید از زاویه های مختلف بررسی بشه تا جزو باورهامون بشه

    من یه مدته هر روز دارم فایل همه ی ما به یک اندازه به نعمتها دسترسی داریم رو گوش میدم شما اونجا میگین برای اینکه از زندگیمون لذت ببریم باید ناتوانی خودمون در تغییر زندگی دیگران رو بپذیریم و قبول کنیم اخ که چقدر این حرف درسته وگرنه همیشه یه پای خوشیهات لنگ میزنه

    من باور دارم که هیچچچچچ مسولیتی در قبال کسی ندارم هیچ وظیفه ای در قبال کسی ندارم و هیچچچ قدرتی در تغییر زندگی کسی ندارم

    و فقط مسول زندگی خودمم فقط مسول رفاه و اسایش و ثروتمندی و حال خوب خودمم چون همه ی ما به یک اندازه به نعمتها دسترسی داریم همه به یک روش فرکانس میفرستیم و جهان به یک شکل داره به فرکانسمون جواب میده و هیچچچ فرقی بین کسی نمیزاره پس هر کس خودش مسول زندگی خودشه و همینطورم کسی در زندگی من مسولیت و وظیفه ای نداره همونطور که من ندارم

    استاد من دقت کردم کسایی که خودشونو مسول زندگی دیگران میدونن و دلسوزی میکنن ازونطرفم خیلی توقع دارن از بقیه در کل توقع داشتن چه خودشون از بقیه چه بقیه ازشون براشون عادی و پذیرفته است

    یعنی از دو طرف اسیب میبینن

    من از وقتی یادمه داشتم زور میزدم که زندگی خانوادمو درست کنم یعنی وقتی پدر مادرم جدا شدن من تازه عروسی کرده بودم مدام غصه میخوردم و ته حماقت بودم یه بار غصه ی پدرم یه بار غصه ی مادرم اصلا از احساس ارزشمندی بویی نبرده بودم و به طبع زندگیم اوایلش پر اززززز چالش و احساس بد بود بعد اشنایی با شمام همش میخواستم تغییرشون بدم و فایلهای شمارو براشون میفرستادم دریغ ازینکه حتی بازش کنن و کنجکاو بشن

    اتفاقا چند وقت قبل که ناراحت بودم و تو فکر یکی از اعضای خانوادم بودم که تغییر کنه ایه ای از قران منو شگفت زده کرد من هر وقت ایه ی تصادفی باز میکنم دقیق خدا بهم راهو نشون میده

    ایه این بود که ابراهیم وقتی دید پدرش مشرکه و ایمان نمیاره ازش تبری کرد و رهاش کرد چون ابراهیم خداترس و بردبار بود

    عاشق این ایه هستم چون داره به وضوح میگه من هیچ مسولیتی بابت کسی ندارم الان حتی حاضر نیستم اندازه ی یه بسته ی اینترنت ایرانسل واسه کسی حتی نزدیکترین فرد خانوادم مایه بزارم چون فهمیدم هر کسی هرجا هست جای درستشه و من مسول کسی نیستم

    وقتی واسه کسی یکم دلسوزی میکنم چنان احساس بی ارزشی میکنم که سریع این حس بد بهم الارم میده من سریع میگم رویا همه ی ما به یک اندازه به نعمتها به خداوند دسترسی داریم ایا ایمان نداری؟ باور نداری؟ هر کس مسول زندگی خودشه و به توربطی نداره دیگران میخوان چطور زندگی کنن

    جالبه هر وقت خودمو مسول بقیه میدونم احساس بد میشه نسبت به اون ادم و رابطم خراب میشه باهاش مثلا میخوام از یه راه غیر مستقیم ارشادش کنم مثلا چند وقت پیش خواهرم اومده بود و همش به فکر اینه بدون طی کردن تکامل یه کاری راه بندازه و میخواد یه پول قلمه پیدا کنه و من همش داشتم داستان دوستمو که چطور از کاراموزی و مفتی کار کردن الان یه سالندار حرفه ای شده رو تعریف میکردم از مسیری که رفته میگفتم بهش ولی خب تاثیری هم نداشت و من فقط اعصاب خودمو خرد کردم اما وقتایی که این حس مسولیت رو ندارم رابطم به خانوادم عالیه با خواهرم میگیم میخندیم و کسی هم از من توقعی نداره

    هر چی میگذره هی بیشتر میفهمم همه چیز احساس ارزشمندیه همه چیز دوستداشتن بی قید و شرط خودمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 73 رای:
  3. -
    لیلا طهماسبی گفته:
    مدت عضویت: 3189 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    سلام استاد عزیز، خانم شایسته ی نازنین و دوستان ارزشمند.

    سپاسگزارِ خدایی هستم که  دقیقا اون چیزها که نیاز دارم در خودم باز هم اصلاح کنم و اهمیتش رو کمی فراموش کردم، اینچنین واضح داره به من  یادآوری میکنه تا باحذف نشتی انرژی ها در باز کنم به روی نعمتهای بیشتر و بیشترش، که اون مشتاقانه خواهان رشد و زندگیِ پرنعمت منه اگر من خودم رو با او هماهنگ کنم، پروردگار عزیزم، بقول پاکیزه ی دوست داشتنی، کرور کرور شکرت.

    استاد عزیزم ممنونم چه آگاهیهای نابی رو دوباره یادآور شدید، اگر من هدفی داشته باشم برای ساختن زندگی خودم انقدر در طول روز، هفته و ماه درگیر هدفم هستم که اصلا وقت نمیکنم بشینم پای دردِ دلِ یه آدم دیگه هر کسی که میخواد باشه، باید انقدر اهدافی رو که تعیین کردم جدی دنبال کنم که خودبخود درگیر چنین نشتی انرژیهایی نشم.

    استاد جان چقدر دقیق گفتید که اگر حرف من یا خدمتِ من تاثیر مثبتی بذاره، من کردیتی دریافت نمیکنم کردیتش برمیگرده به خود اون آدم که آماده کرده خودشو و خدایی که هماهنگ کرده تا اون آدم از اون حرف یا اون کار من استفاده کنه، چقدر رها کننده ست، اگر دارم تدریس میکنم،  فقط و فقط کاری رو که خداوند ازم خواسته انجام بدم مثل کارمند خدا،  همه کار رو خداونده که داره انجام میده ، اونه که ایده ها و حرفهارو میگه اونه که نیازهارو میشناسه، اونه که فردی که نیاز داره به شنیدن اون حرفها رو میاره اصلا همه کار رو خداست که داره انجام میده، این وسط کی میتونه دستِ بهتری باشه برای خدا؟ کی میتونه وقت بیشتری بذاره که بشنوه و عمل کنه و تو این گردش نور و آگاهی خودشو سهیم کنه، هر کسی به قدر همتی که میکنه که جزئی از بازی خداوند باشه و با خداوند همکاری کنه زندگی فوق العاده تری رو هم برای خودش میسازه، و وقتی آدم بدونه که خداوندِ قادره که داره همه کارهارو انجام میده دیگه فکر نمیکنه باید دل آدمارو بدست بیارم فقط و فقط تمرکزش رو میذاره بر روی اون چیزی که خداوند میگه، اون هدایتِ خدا و میدونه که برگی بدون اذن خدا نیست که از درخت بر روی زمین بیافته، پس چه جای تلاشِ بیهوده برای تبلیغ و درخواست از آدمای بی قدرت میمونه که اتفاقا شرک به خدا و درخواست از آدما باعث بسته شدنِ درهای نعمت میشه. بقول قرآن:

    … وَلَیَنصُرَنَّ ٱللَّهُ مَن یَنصُرُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ(۴٠)

    … و قطعا خدا به کسانی که او را یاری میدهند، یاری میرساند مسلماً خدا نیرومند و تواناى شکست ناپذیر است.

    اینکه قدرتمندترین نیروی عالم مارو یاری کنه بهتره یا طلبِ یاری از انسانهای بی قدرت؟

    از اونی که قدرتش بیشتره بخوایم. خدایا، تنها یار و همدم و حامی من ببخش اگر به جای تو از هر کس دیگه ای یاری خواستم، منو ببخش و کمکمون کن تنها تورو ببینیم، تنها تو را بپرستیم و تنها از تو یاری بخواهیم.

    استاد جان سپاسگزارم برای تهیه این فایل ارزشمند.خانم شایسته نازنین ممنونم برای ایده تهیه این فایل و آماده سازیش.

    در پناه خداوند شاد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 77 رای:
    • -
      بهروز مروی گفته:
      مدت عضویت: 3176 روز

      سلام به دوست عزیز و هم خانواده‌ من در این خانواده اللهی و دوست داشتنی

      تحسینتون میکنم بخاطر این حد از آگاهی و درکی که از قوانین دارید

      ماشالله به شما.

      چقدر این تیکه از کامنت شما پر مفهوم،پر مغز،آگاهی دهنده و مشکل گشاست و سپاسگزارم از شما بابت ارائه این کامنت و این هدایتی که خواستین و گفته شد و نوشتین و الحمدالله و تبارک الله به خالق عزوجل که اینگونه هر کدوممون رو هدایت میکنه و میگه و مینویسیم:

      استاد جان چقدر دقیق گفتید که اگر حرف من یا خدمتِ من تاثیر مثبتی بذاره، من کردیتی دریافت نمیکنم کردیتش برمیگرده به خود اون آدم که آماده کرده خودشو و خدایی که هماهنگ کرده تا اون آدم از اون حرف یا اون کار من استفاده کنه، چقدر رها کننده ست، اگر دارم تدریس میکنم، فقط و فقط کاری رو که خداوند ازم خواسته انجام بدم مثل کارمند خدا، همه کار رو خداونده که داره انجام میده ، اونه که ایده ها و حرفهارو میگه اونه که نیازهارو میشناسه، اونه که فردی که نیاز داره به شنیدن اون حرفها رو میاره اصلا همه کار رو خداست که داره انجام میده، این وسط کی میتونه دستِ بهتری باشه برای خدا؟ کی میتونه وقت بیشتری بذاره که بشنوه و عمل کنه و تو این گردش نور و آگاهی خودشو سهیم کنه، هر کسی به قدر همتی که میکنه که جزئی از بازی خداوند باشه و با خداوند همکاری کنه زندگی فوق العاده تری رو هم برای خودش میسازه، و وقتی آدم بدونه که خداوندِ قادره که داره همه کارهارو انجام میده دیگه فکر نمیکنه باید دل آدمارو بدست بیارم فقط و فقط تمرکزش رو میذاره بر روی اون چیزی که خداوند میگه، اون هدایتِ خدا و میدونه که برگی بدون اذن خدا نیست که از درخت بر روی زمین بیافته، پس چه جای تلاشِ بیهوده برای تبلیغ و درخواست از آدمای بی قدرت میمونه که اتفاقا شرک به خدا و درخواست از آدما باعث بسته شدنِ درهای نعمت میشه. بقول قرآن:

      … وَلَیَنصُرَنَّ ٱللَّهُ مَن یَنصُرُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ(4٠)

      … و قطعا خدا به کسانی که او را یاری میدهند، یاری میرساند مسلماً خدا نیرومند و تواناى شکست ناپذیر است.

      سپاس از شما دوست عزیز

      سپاس خداوند منان و مهربان را…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    محمد جواد اسدی گفته:
    مدت عضویت: 869 روز

    به نام الله یکتا

    چه روزهایی میتونستیم بریم پیاده روی و کوهنوردی یا قدم زدن در پاساژها و دیدن یک عالمه فراوانی و یا رفتن در دل طبیعت و جنگل یا مسافرت،گوش دادن آهنگهای شاد و حتی نشستن و دیدن فایلها و یا خوابین یا رقصیدن یا فکر کردن و تجسم کردن لحظه رسیدن به خواسته هامون تا هم به احساس بهتری برسیم و هم به خواسته هامون،اما نشستیم پای گوش کردن درد و دلهای شرک آلود و غیبت و تهمت و حال بد دیگران و دلسوری کردن های مخرب و یا حتی همزاد پنداری کردن با اون آدمها و می‌خواستیم نقش خدا رو براشون بازی کنیم و مثلا آرومشون کنیم و هدایتشون کنیم به راه درست و این بَلدم بَلدم ها و این مَنیتی که من خودم رو عالم دهر میدونم و یا دلسوزی الکی و نابه جا و کاملا بی تاثیر ما رو نه تنها به احساس بهتر نرساند بلکه ما رو وارد مداری از حال بد کرد و به احساس پایین کشوند و اتفاقات بد رو وارد زندگیمون کرد

    من دیدم حتی گفتن حقایق و توضیح دادن زندگیمون که در حال بهتر شدنه برای بقیه که به نظرم یه خوردش هم از ادعا کردن میاد ما رو مثل بقیه اونا میکنه و الان فهمیدم چرا وقتی در مورد موضوعی ادعا میکنیم از همونجا ضربه میخوریم،به این دلیل که وقتی من همش میگم و ادعا کنم که من اینجوری پول در میارم یا من اصلا مریض نمیشم یه جایی در ذهنمون یک ترس شکل میگیره که اگر خوب پول درنیاوردم و یا اگر مریض شدم چی؟؟؟!!! آبروم میره و بقیه منو مسخره میکنن،یعنی اینکه ما میایم ادعا میکنیم که من توحیدی هستم و من طوریم نمیشه که از باورهای توحیدی نمیاد چون کسی که باورهای توحیدی داره که ادعا نمیکنه اتفاقا خاشع هست و هر خیری رو از خدا میدونه مثل استاد،و اگر استاد میگه من مریض نمیشم به خاطر اینکه باورهای ما درست بشه در مورد سلامتی و اصلا به دنبال اثبات خودش نیست و اون باوری که در مورد خودش و خدای خودش داره مهمه و اون مطمئن هست که مریض نمیشه و نه اینکه وقتی گفت مثل ما بترسه در دلش تا مریضی رو جذب کنه

    آقا چه کاریه من بیام همش به دوست و خانواده ام بگم من ضد ضربه هستم که بعدش بشینم یک عالمه مراقب باشم که طوریم نشه که بقیه منو و باورهام رو مسخره کنن،من بیام این زمان و انرژیم رو بذارم برای بهتر کردن باورهام تا نتایج بیان و من لذت بیشتری ببرم

    این چسبیدنمون به بقیه باور غلطیه،ترسها و نگرانی هایی که خودمون در ذهنمون پروروندیمشون و باعث شدن اصلا حرکت نکنیم و هی مراقب باشیم،مراقب زن،بچه،مادر،پدر خواهر و برادر و بقیه…

    خدا کنه درک کنم که وقتی من توانایی مراقبت از خودم رو ندارم و هر لحظه خودم رو به خدا میسپارم تا مراقبم باشه و هدایتم کنه به راه راست چطور میتونم مراقب عزیزانم باشم!!

    خدایا به تو پناه میبرم از شرک و ازت میخوام هدایتمون کنی به عمل به ایمان

    دست برداریم از هدایت دیگران،هدایتی که ما فکر می‌کنیم هدایته و این خود شرکه

    ممنون استاد عزیزم و سپاس از خانم شایسته عزیز و سجده به درگاه پاک و مقدس خدای مهربان و قدرتمندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 77 رای:
    • -
      سیده ملیکا مرتضوی گفته:
      مدت عضویت: 747 روز

      به نام خدای هدایتگرم که هرچه دارم از اوست

      سلام برادر محمد

      امیدوارم حالت عالی باشه …

      ممنونم از کامنت زیبایت …

      من قبلا خیلی اینطوری بودم که تا یه آگاهی رو می‌شنیدم و میدیدم به درد بخوره سریع می خواستم با فکو فامیل و دوست و آشنا در میون بزارم …ُکه بعد از یه مدت دیگه گذاشتم کنار اما آخرین باری که با یکی از فامیلامون که یکی دوسال بود همو ندیده بودیم صحبت کردم …البته درباره ی مسیر های هدایتی ام …و اون هم با اشتیاق گوش می‌داد و تحسین می‌کرد ولی بعدش من یکم حسم بد بود …و همش برام سوال بود که آخه چرا…من که نصیحت نکردم که …

      تا اینکه به کامنت شما هدایت شدم …

      مخصوصا اون جمله ای که گفتین

      آقا چه کاریه من بیام همش به دوست و خانواده ام بگم من ضد ضربه هستم که بعدش بشینم یک عالمه مراقب باشم که طوریم نشه که بقیه منو و باورهام رو مسخره کنن،من بیام این زمان و انرژیم رو بذارم برای بهتر کردن باورهام تا نتایج بیان و من لذت بیشتری ببرم

      و یا اونجا که گفتی یکسری از حرفا از ادعا کردن میاد …

      دیدم واقعا همینطور بود …با اینکه مسیر هدایتی ام رو طی کردم ولی در بعضی مواقع واقعا یکسری جاها ادعا کردم و شاید یه جورایی حس میکردم که با اون حرف به شخص مقابلم بگم ببین من چه قدر با ایمانم ک ایمانم رو نشون دادم ولی ته ذهنم به خودم میگفتم اگه الان برگردی به یه سال پیش آیا بازم جرات و ایمان همچین کاری رو داری و جواب 100درصد بله نبود….

      از طرفی مسیر من هنوز تکمیل نشده بود و خودم تا نصفه رفته بودم و برای اینکه حرفام و داستانم تموم نشه ادامه میدادم …تا اینجوری انگار یه جورایی توجه اونو بیشتر به خودم جلب کنم …

      از طرفی ته ته ته وجودم میخواستم به اون یه کمکی کرده باشم تا اونم با ایمان تر باشه…

      از طرفی مادرش تقریبا یه متری ما نشسته بود و من خیلی چیزا رو دوست نداشتم اون بشنوه و همش یه ترسی بود که نکنه حالا گوشاش رو تیز کنه و اینا

      عجب

      حالا میفهمم دلیل اون همه حس بدی که ای کاش های زیادی رو به بار آورد…

      ای کاش اینو نمیگفتم

      ای کاش اونو نمیگفتم …

      اصلا لازمم نبود همه چیزو با این جزئیات بگی …

      و……

      واقعا ازت ممنونم …

      عاشقتم …

      امیدوارم بهترین ها برات اتفاق بیوفته

      منتظر نتایج بی نظیرت هستم

      در پناه الله یکتا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
      مدت عضویت: 659 روز

      سلام دوست عزیز آقای اسدی

      اره واقعا

      هربار گفتم من ضدضربه هستم منی ک ماه ها مریض نشده بودم مریض شدم

      اصلا درمورد هرچیزی ادعا کردم روزبعد بدجور ب تضاد خوردم

      دیگه اهرم رنج و لذت برام درست شده ک منم منم نکنم میترسم

      دیروز دوستم گف تو چقد باایمانی ک هم خودت خواب موفقیت هات و الهامات خدارو میبینی هم من خواب ایندتو دیدم

      من کلی گریه کردم بهش گفتم نه نگو من باایمان نیستم میترسم ادعا کنم من هیچ کاره هستم از غرور میترسم دیگه

      میخام بچسبم ب این خدا واین جاده ی زیبای بهشتی بدون عجله بدون غرور بدون ترس از آینده ترس از انسانها

      چون من خالق تمام زندگیم هستم

      و ربّ قدرتمندی دارم نیرویی ک داعم حمایتم وهدایتم میکنه بقیه مهم نیستن که بخان یا نخان من ب خاسته هام برسم

      هربار هرکس مسئله ای داشت از اینکه بیمار بود رفتم کمک کردم

      چیزی رو خاست بهش هدیه دادم

      نصیحت کردم

      الان همش میگم ب من چه حتی اگه کسی پیشم گریه کنه اصلا دلم نمیسوزه حتی ذره ای از دید بقیه من یک آدم رک و بی تفاوت هستم و اصلا ب یاری هیچکس نمیرم واسه همین خیلی وقته کسی برای حل مساعلش یا کاری بفرسته دنبالم چون میدونه اهلش نیستم

      و دیروز ب گوشم رسید ک بازهم درموردم گقتن رک هستم وخوشم اومد ازینکه ب این رک بودن شناخته شده ام ویک سبک شخصی واسه خودم دارم ک ب لطف خداوند مهربان بعد از اون همه سیلی هایی ک از خیلیا خوردم از دوره عزت نفس یادگرفتم میگم من احتیاج ب خدا دارم نه به آدمها چون آدمها هرروز عوض میشن وخیلی ها رفتن وافراد دیگری جایگزین آنها شدن

      خیلی بهم میگفتن دلخوش نباش ک تو هم احتیاجت میخوره ب بقیه وادمها ب همدیگه احتیاج دارن اوایل اینارو زیاد می‌شنیدم

      الان ک دیدن خیلی وقته من روی همین منوال دارم ادامه میدم واصلا اهمیتی نمیدم بقیه چ نصیحتی میکنن یا میخان من به حالشون گریه کنم ودرکشون کنم کاری براشون بکنم یا بقول خودشون حرف حقو بزن تو

      یعنی حمایتم کن

      من هیچی بارها وبارها این اتفاق افتاده

      وغیر مستقیم بهم رسوندن تو خودخواهی

      بقول استاد اینقد خودخواهن میخان تو خودخواهی هاشون رو براشون ارضا کنی وباعث شده هربار ازمن فاصله بگیرن و ترجیح میدم من رو دوست نداشته باشن تااینکه من بشم یک وسیله برای آروم شدن اونها یا از احساساتم سواستفاده کنن و خودشونو آروم کنن ک یکی هم هست ک بفکر ماست

      سپاسگذارم بابت این کامنت زیبا وتوحیدی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    رسول خانکی گفته:
    مدت عضویت: 1125 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربانم

    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ

    حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که رب و فرمانروای جهانیان است

    اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنْکَ

    هر چه که دارم و هر چه هست از لطف و کرم و فضل توست.

    الهی الهی الهی و ربی و ربی و ربی

    از خودم و باورهای محدودم به درگاه تو و به آغوش بینهایت مهربانت و قدرت و فرمانروایی تو

    پناه میبرم

    خدایا تو را سپاسگزارم که قلب و جانم را به سوی حقیقت باز کردی و مرا به این سرزمین توحیدی و این انسانهای شایسته هدایت کردی

    خدایا تو را سپاسگزارم که هر صبح وقتی چشمم را به دنیای بینهایت زیبایت باز میکنم مهربانی و رحمتت را در قلبم احساس میکنم و خود را در شور و شعف درونی و قلبی می‌بینم که یه بار دیگر این فرصت را به این بنده خوبَت داده ای که بندگی کند و تو اربابی کنی و من چقدر خوشحال و خرسندم که خدایی چون تو را دارم که هر لحظه از رگ گردن تو را به خود نزدیک می‌بینم و هر وقت تو را می‌خوانم تو حاضری و به من گوش جان فرا می‌دهی

    و چقدر این همنشینی و همصحبتی با تو در و گوهر گرانبهاییست که نصیب و روزیم شده.

    خدایا تو را سپاسگزارم که من را به رهنمون ها و صحبت‌های توحیدی بنده ی برگزیده ات هدایت کردی.

    خدایا تو را سپاسگزارم وقتی کلمه الحمدالله رب العالمین را که بر زبانم جاری میکنم تمام وجودم را شور و شعف درونی و احساس بندگی میابم

    خدایا تو را سپاسگزارم که از وقتی تمام تمرکزم و تمام تلاشم را روی بهبود و بندگی تو گزاشتم به لطف و عنایت و هدایت تو ،یکی از بهترین بندگانت را در خانه و کاشانه من جای دادی که نور تو را هر لحظه در این بنده خدا می‌بینم .

    خدایا تو را سپاسگزارم از وقتی توحید را به اندازه ظرف وجودیم در قلبم جای دادم تو برایم کار نکرده ای بلکه شاهکار کردی.

    خدایا تو را سپاسگزارم که وقتی زیباییها و نعمتها و برکات را در هر روز می‌بینم و به سر ذوق و شوق میایم و سرگشته و حیران و محو تماشای تو میشوم و چقدر لذت بخش استکه ربی چون تو را دارم.

    خدایا تو را سپاسگزارم به لطف و عنایت و هدایتت

    تو را پیدا کردم و هر لحظه با تو بودن برایم از بهترین الماس ها گرانبهاتر است.

    خدایا تو را سپاسگزارم از وقتی به لطف خودَت به تو مشغولم زندگی در لحظه و سپاسگزاری را نصیبم نمودی.

    خدایا تو را سپاسگزارم که با بهترین بندگانت مرا محشور کرده ای ،بندگانی که هر لحظه خدا خدا می‌کنند و از قلبشان تو را فریاد می‌زنند و توحید سرلوحه زندگی‌شان است.

    خدایا تو را سپاسگزارم از وقتی عشق و پذیرش بندگانت را جایگزین مهربانی و دخالت بیجا کردم

    تو نور را از همین بندگانت بر قلبم تاباندی و من باز محو تماشای تو شدم.

    خدایا تورا سپاسگزارماز وقتی در اربابی و خدایی تو دخالت نکردم چنان شیرینی و لذتی به زندگیم آوردی که من هر لحظه تا ابد باید قدردان ربی رئوف و مهربانی چون تو باشم.

    خدایا تو را سپاسگزارم که این پاشنه آشیل را به لطف و عنایت تو تا حد بسیار بالایی توانستیم در زندگیمان اجرا کنیم و چقدر میوه و محصول این دیدگاه توحیدی شیرین و دلچسپ است و تمامِ قلبمان را آرام و اسوده کرده است

    گویی میوه ای بهشتی را در همین دنیا به ما چشاندی.

    خدایا تو را سپاسگزارم که نور قرآن را با هدایتت هر لحظه بیشتر و درونی تر احساس میکنم و خودم را هر لحظه به هدایت تو محتاج تر و فقیر تر می‌بینم.

    خدایا تو را سپاسگزارم، به قول بندگانِ شایسته ات اگر من را در یک سرزمین تنهای تنها رها کنند و فقط و فقط تو باشی و قرآن و حضورَت برایم کافیست و تا ابد دوست دارم با نور قرآن من را سیراب کنی و این نور را بر قلبم بچشانی .

    خدایا تو را سپاسگزارم که به من در حد ظرف وجودیم نورِ سپاسگزاری را به تاباندی و چقدر لذت‌بخش است چشمم چشم تو باشد

    گوشم گوش تو باشد کلامم کلامِ تو باشد و قلبم لبریزِ تو باشد.

    خدایا تو را سپاسگزارم که من را در زمانی به این پهنه و سرزمین توحیدی آوردی که از هدایت و و وجود بندگانِ شایسته ات برخوردار باشم که با نورِ تو هر لحظه با کلامِ توحیدیِشان قلبَم را به تسخیر درمی‌آورند.

    خدایا تو را سپاسگزارم در این صبح دم اجازه دادی چند کلامی را با تو به خلوت بنشینم و تو را استشمام کنم که به عطر و بوی خوشِ تو هر لحظه فقیر و محتاجم.

    تو راسپاسگزارم تورا سپاسگزارم تو را سپاسگزارم

    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ

    حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که رب و فرمانروای جهانیان است

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 83 رای:
  6. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3822 روز

    به نام خدای بخشنده مهربان؛ روزی رسان بی حساب؛ هدایتگر مطلق

    سلام

    خداروشکر میکنم برای یک قسمت فوق العاده دیگه که خداوند بزرگ مرتبه فرصت دیدن، شنیدن و تفکر عمیق داد، اگاهی امروز آگاهی هست که باید میشنیدیم …

    میدونم چقدر خدام را دوست دارم و خداوند مرا، و چقدر اوست که آنی اجابت میکنه، همین دیشب بود چند دقیقه ای بین کارم پیدا کردم و به صورت مراقبه با چشمای باز سپاس گزاری و سپاس گزاری میکردم تا اینکه گفتم خدایا چقدر دوست دارم فایل جدید بیاد در ادامه همون موضوع توحید مخصوصا، و صبح ساعت 5:30 که وارد سایت شدم دیدم اجابت خواسته را. چقدر فایل خوبیه چندین بار از خود صبح تا الان دارم گوشش میدم.

    در مورد این مکان که چقدر میتونم سپاس گزار باشم واقعا از شما استاد جان، این مکان، دانشگاه فوق العاده که هر روز زیباتر و داره بزرگتر میشه خوشحالم که 10 سال از عمرم از وقتی 19 سالم بوده به اینجا هدایت شدم و واقعاا خداروشکر میکنم برای دوستای فوق العاده ای که دارم از اینجا، کامنت های ارزشمند، دوره هایی که لحظه‌هامون را زیباتر کرده شکر خدا.

    اشاره کردید استاد که در مورد همین موضوع داشتید با عزیز دلتون صحبت میکردید، با دوستتون صحبت میکردید، خب چقدر من الان درکم نسبت به خود صحبت کردن بیشتر شده از کی؟ همین 11 روز پیش با دوست عزیزم یک سفر کوتاهی را به شیراز زیبا زیر بارون داشتیم بعد حالا کار ندارم چی شد و چقدر خوش گذشت و دوستانی فوق العااده را ملاقات کردیم و لحظه های خوشی را کنار هم داشتیم بگذریم که هر چند به قول شاعر هر دم و بازدمش هم یک شکر و سپاسی داره، دیدن هر کدومشون و برای هر اتفاقی که افتاده خودش یک سپاس گزاری منحصر به فرد و ساده خودش را میخواد، تو مسیر برگشت 8،9 ساعته بیایم به جای اینکه هی موزیک گوش بدیم، فایل گوش بدیم هر جا لازم بود متوقفش کنیم و در موردش بیشتر صحبت کنیم در مورد خواسته هامون و آرزوهامون صحبت کنیم خلاصه به این شکل مسیر مثلا از قبل اهواز تا شوش و اندیمشک که یک مسیر صاف و برای اکثرا خسته کننده اس انقدر صحبت کردیم نفهمیدیم کی غروب شد و دوما اینکه مسیر تموم شد! و رسیدیم خونه به همین راحتی تازه کلی چیزهم یاد گرفتیم از هم، کلی خواسته هامون رویاهامون را زنده کردیم با جادوی تکرار و تکرار … و این در حالی بود که سری قبل تو همین مسیر برگشت هیچ حرفی نزدیم تقریبا و جز خواب و آهنگ خستگی مسیر چیزی نموند. خلاصه که الان تازه درکم نسبت به همین صحبت کردن بیشتر شده حتی با ادمایی که خیلی وجه اشتراک ندارم، عیب نداره بیام در مورد تفاوت ها صحبت کنیم، در موردش بخوام بیشتر مثال بزنم این روزها، از وقتی که تکاملم توی این مورد بیشتر شده، اومدم تو کافه به جای اینکه وقت خالی داشته باشم برم سر وقت گوشی با همون یک مشتری دو مشتری که رفیق قدیمی یا جدید اصلا فرقی نداره در مورد یک موضوعی با هم صحبت میکنیم، خیلی خیلی به نظرم برای خودم حداقل اوقاتم را دارم تو کافه تو محل کارم عشق و حالم بیشتر به خوشی و لذت میگذرونم راضیم از خودم …

    حالا یک چیز ترکیبی در مورد صحبت کردن و خواندن کتاب‌های مورد علاقه‌ات که هست تو کافه چند وقت و ماه و هفته ها و و روزهاست که کتاب‌های سفرنامه را میارم و میخوانم الان چند وقتیه روی خواندن کتاب 700،800 صفحه‌ای سفرنامه برادران امیدوارم هستم که اولین جهانگردای ایرانی بودند اون زمان سال 1333 با دو موتور شروع به سفر کردند … چقدرر دیدن فرهنگ های مختلف خوشایند زندگی با اسکیموها، مردم امازون خلاصه صحبت کردن در موردشون با مشتری ها حس فوق العاده ای داره …

    + یک چیزی که استاد شما را خیلی به خاطرش تحسین میکنم همین 500 تا کتاب مورد علاقه ات را خواندن هست چقدر حس خوبی داره اصلا کتاب خواندن ها، مخصوصا کتاب های کاغذی را و نه اون Pdf این چیزا، و یادش بخیر همون سال 96 منم قبل اینکه وارد حسابی سایت بشم از قبل خیلی خیلی علاقه پیدا کرده بودم به خواندن کتاب های موفقیت یادمه اولین کتابی که اون روانشناس کانونی که بودم برای آمادگی کنکور، کتاب زیبای :«بیندیشید و ثروتمند شوید از ناپلئون هیل» بود. توجه کردید جلد کتابش چقدر مجذوب کننده هست؟ عکس 100 دلاری wow اوه راستی گفتم دلار یاد این خبر خوبم بدم که خداروشکر کانال YouTubeام شکر خدا واجد شرایط درآمد دلاری شد و بسیار بسیار خوشحالم براش الان تو مرحله پیدا شدن دوستی تو خارج کشور که متصل بشه به حساب گوگل ادسنس برای واریز درآمد، که اینم مسیپارم به اوس کریم همونجوری که تا همین الانشم خودش بود که کارها را انجام داده، به قول خودش میگه هر خیری برسه از خداوند و هر شری از ماست که بر ماست. ان شاا.. خداوند هدایتمون کنه به راه راست به راه کسانی که به آن ها نعمت روز افزون اعطا شده.

    مورد دیگه، خیلی زبان نشانه‌ها را دوست دارم و میگید چی شده؟ میگم همین دیروز بود که خواهر زاده ام را بردم بازار و براش اون چیزی که دوست داشت را خریدم و اینم چیزی نیست جز لباس مرد عنکبوتی! و دقیقا دوستمون تو این کامنت اشاره کرده به spider Man.خداروشکر که هستم در زمان و مکان مناسب.

    تو موضوع صحبت کردن در مورد قوانین با دیگران، منم همون اول مسیر این ذوق و شوق را داشتم که بیام بگم، ولی خداوکیلی وقتی روزهای اول مسیرم را یادم میاد که با هر فایل چقدر اشک میومد از چشمام بدون اینکه حواسم باشه! بدون اینکه بخوام!! میومد چنان دلم را نرم میکرد، اره دوست داشتم منم اون ابتدای مسیر بیام به این و اون خواهر و برادر بگم اقاااا من یک چیزی پیدا کردم زندگیتو نجات میده …

    بوده که انقدر در مورد قانون با کسی صحبت کردم که دیگه سمت من پیداش نشده (خنده)، بوده که در مورد قانون صحبت کردم الان که الان زندگی خوب ولی سینوسی داشته. خلاصه همه جورش بوده ولی قشنگ یادمه تغییر مدارم را از همون سال ها تا الان که چطور با تغییر بنیادی باورهای ذهنیم، آدمای اطرافمم تغییر کردند. قشنگ با همین یک موضوع میشه پی برد که این جهان داره روی قانون کار میکنه و همینجوری الکی نیست این اتفاقات و اصلا هیچ اتفاقی مگه اتفاقی بوده؟!.

    چقدررر من بودم که میخواستم پدرمو تغییر بدم وقتی 18،19 سالم بود میومدم قسم میخوردم به خانواده ام میگفتم ببین من بابا را تغییرش میدم چی شد؟ اره طبق قانون هر چی زور زدم تنهااا کسی که خسته شد، انرژیش خورده شد خودم بودم و خودم بودم، همونجا این درس مهم را گرفتم.

    دیدی استاد میگی این حرفا مثل مسکن برای خیلی ها میمونه، برای خیلی ها اصلا گمراه کننده است.

    واقعاا واقعاا تا وقتی خود شخص نخواد نمیتونی تغییرش بدی توی قرآن کریم هم هست که میگه تا وقتی قوم نخواد خودش تغییری هم نخواهند دید و این موردم منو یاد اون داستان قوم یهود میندازه که به موسی میگفتن اقا ما عدس و حبوبات و گل و بلبل میخوایم و جواب این بود، مهاجرت از اون شهر به شهری دیگه، و نکردند … چون تغییری نمیخواستند.

    + چقدر قشنگ استاد شما پُرید از ثروت از درک قانون، که خیلی خیلی وقته نه دیگه وقت روانشناسی نمیدید، چقدر این کارتون این درکتون تحسین برانگیز، چقدر ادم دیدم که هنوز چیزی نشده وقت روانشناسی میدادن و حرف و حرف و حرف))) پس عشق کجای کاره؟ پس درک درست قانون و عملکرد مناسبش کجای کاره؟

    + یادم باشه ما در جایگاهی نیستیم که بتونیم مشکلات دیگران را حل کنیم.

    + همه ی ما دسترسی داریم به یک اندازه به نعمت های خداوند، به خداوند.

    + چقدر حال کردم با این حرف خسیس باشه با خرج کردن انرژیت برای دیگران.

    این باور زیبا از جلسه چهارم قدم اول، من ارزشمندم کارم ارزشمند و خداوند هدایتگر که افراد مناسب را به راحتی به سمت من، کسب و کارم هدایت میکند.

    + چه جوری میشه که میلیون ها نفر به سمت این سایت و مطالب و دوره ها میرن در حالی که استاد یک سنت هم خرج تبلیغات نکرده؟! به دلیل درک درست قانون و عمل به قانون توسط کسی که داره مطالب را آموزش میده.

    + چقدر این موضوع را تو روابط پدر مادر فرزندی دیدم هی فشار و فشار که پسرم دخترم تو باید دکتر بشی معلم شی مهندس شی با فلانی باید ازدواج کنی این کارو کنی این کارو نکنی بعدهاشم دیدیم که چی شده گقدر روابط شکسته و چقدر جدایی ها صورت گرفته، و همون روابط شکسته وقتی اون خانواده سر قانون اومدند دیدند که چی شده همون پدر یا مادر واسه فرزند، پدر و مادر نشده! قبلش، رفیق شده! و خودم که وقتی روابط این جوری میبینم چقدر لذت میبرم کیف میکنم بخدا دمشون گرم ..

    خدایا شکرت برای این قسمت و آگاهی بینظیرش

    ممنونم از همه اتون.

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 82 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1291 روز

      سلام محمد جان!

      چگونه ای برادر توحیدیِ ارزشمندم؟!

      حال و‌احوالت چطور است؟!

      آیا حوصله داری یک پیغام از طرف من به دوست عزیزت برسانی ؟!

      به اووو بگووووو:

      سعیده خیلی دوستت داره!بی دلیل! بی قید وشرط!

      حق اسنپ باکس شماهم محفوظ است:)اجازه داری ببوسیش از طرف :)

      تحسینتون میکنم …بی نهایت…،براتون بهترینِ بهترین هارو میخوام.

      الهی که ببینمتون زودتر!

      در بهترین زمان و‌مکان.

      قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
      • -
        سیده ملیکا مرتضوی گفته:
        مدت عضویت: 747 روز

        به نام خدای دوست داشتنی ام که هرچه دارن از اوست

        سلام خواهر عزیزم

        سلام سعیده ی قشنگم …

        امیدوارم حالت عالی باشه …

        دوباره یک پیغام جدید از ایمیلم دریافت کردم که از طرف شما توی سایت یک کامنت جدید اومده ..

        کنجکاو شدم و زدم روش…

        من که تا قبلش داشتم توجه میکردم به اینکه یک فردی منو حتما دوست نداره که حداقل یه پیام به من بده وقتی صفحه ی سایت باز …یوهو جمله ی بُلد شده ی کامنت شما منو در آغوش گرفت …

        سعیده خیلی دوستت داره!بی دلیل! بی قید وشرط!

        اونقدر حس خوبی گرفتم که نگو …

        انگار از یه طرفی تحسین های من رو …حرف هایی که پشت سرت میزنم که چقدر این دختر با تفکره چقدر فوق اعاده چه خانواده ی خوبی دارم الان جواب همشجمع شده بود توی این جمله ….

        آخ…عاشقتم دختر …برای همین بدون اینکه کامنتت رو بخونم رفتم بالا و کامنت آقا محمد رو خوندم و بعدش رسیدم به کامنت شما و با دلو جون اونو خوندم …

        ممنونم ازت …

        عاشقتم …

        منن با تمام وجود دوست دارن

        ..بی قید و شرط …و ممنونم که هستی…خوشحالم خواهر اینچنینی دارم …

        ممنونم ازت …

        به خدای عزیزم میسپارمت …

        منتظر نتایج بی نظیرت هستم …

        در پناه لله یکتا باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
        • -
          سعیده شهریاری گفته:
          مدت عضویت: 1291 روز

          سلام ملیکای نازنینم

          چقدر خوووش حال شدم از رسیدن پیغام الهی به بنده ی نازنینش.

          پس بگو چرا بهم گفت اون تیکه رو بولدش کن!گفت این تیکه رو پر رنگش کن حتما!

          من که نمیدونستم قراره پیغاش به شما برسه…ولی اون میدونست …اون میدونست!

          اون همه چیزو میدوووونه! همه چیزززز!

          عاشقتم دختر،بی دلیل،بی قیدو شرط…

          مرسی که برام نوشتی.

          بوووس به کله ت،هواااارتا

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      محمدحسین گنجی گفته:
      مدت عضویت: 904 روز

      سلام به استاد جانم.

      سلام به همه خانواده عزیزم.

      سلام آقا محمد .

      دوست خوبم.

      گفتی نشانه ها رو دوست داری.

      پس بزار بهت بگم تو امروز خودت نشانه بودی.نشانه ای برای من.

      منم محمدم.

      وقتی پیام ایمیل سعیده جان برام اومد رب نازنین گفت برو بخونش وقتی ایمیل رو باز کردم،

      دیدم سعیده اول کامنتش نوشته سلام محمد جان! چشمام گرد شد.

      انگار با من بود و دوباره در این سایت الهی عطر هدایت رب به مشامم خورد و غرق در سپاسگذاری شدم.

      هدایت شدم به کامنت شما و دیدم از کافه صحبت کردی از صحبت با مشتریا گفتی ، چشمام پر از اشک شد و قلبم محکم شد برای ادامه رسالت خودم.

      رسالتی که داره یکی یکی قدم هاش بهم گفته میشه.

      وقتی استاد تو قدم اول گفت نیاز نیست وام بگیری و پول قرض کنی ببین اون چکاریه که فقط باید بند کفشت رو محکم تر کنی برا انجامش.

      باید کاری رو انجام بدی که دوستش داری و من نمیدونستم چ کاری رو دوست دارم،

      نمیدونستم چطور باید بند کفشمو سفت تر کنم،درخواستم از خدا این بود که شغل منو عوَض کنه ولی نمیدونستم چطور دیگه نباید کارمند باشم.

      وقتی دیدنم نمیدونم تسلیم شدم، و هدایت خواستم و گفتم رب من تو بگو…

      می خاستم فکر کنم و گفتم رب من تو بجای من فکر کن…

      اتفاقا شروع کرد به افتادن.

      توضیحش مفصله اما من هدایت شدم به یک کافه بین راهی. هیچوقت اون شب اولی که خیره شده بودم به جرقه های آتیش و خدا بهم گفت انقدر بهت ثروت میدم تا راضی بشی ، رو یادم نمیره قلبم با این الهام رب محکم شد.

      و دیدم این کارو دوست دارم.

      کارمند خدا شدم و دوماه مجانی اونجا کار کردم.

      قدم بعدی گفته شد. محمد دیگه نرو. گفتم چشم نرفتم.

      قدم بعدی بهم گفته شد، محمد خونه نویی که ساختی رو بده اجاره و از شهر بیا روستا خونه بابات(بابام خودش اصفهان ساکنه) گفتم چشم و با اینکه تازه تو خونه ای که دو سال طول کشیده بود بسازم ساکن شده بودم اما دستور رب اجرا شد.

      قدم بعدی گفته شد، محمد هدایت شد به سمت یه زمین وقف کنار جاده نزدیک پمپ بنزین و رب وارد عمل شد تا اونجا رو بهم بدن.

      هدایت اومد و محمد با یه کافه صبحونه فوق العاده زیبا با هزینه ساخت کم روبرو شد.

      رب گفت مثل این بساز اون کافه شبانه رویایی رو.

      پول رهن خونه که دستته پس شروع کن.

      حالا دیدی آقا محمد از مهاجرت از کافه از نشانه گفتی و من الان تو متن این داستانم..

      دمت گرم رفیق خوبم. و دوست دارم از تجربه هات برام بگی اگر تونستی بامن تماس بگیر صفر نهصد و سیزده هشتصد و هفتاد و چهار بیست هشت بیست ، این شماره منه. منتظرتم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      مریم حسینی مطلق گفته:
      مدت عضویت: 993 روز

      خدااای من

      خدای من

      تو چقدر شیرینی خدای خوبم

      اقای فتحی باباااااا چی نوشته بودی توی نحوه ی آشناییت توی سایت

      اشکهام امون نمیده

      ای خدای من

      صدهزار بار شکرت

      حال دلم رو احیا کردی

      بابا چطور همه قوانینو ی جا گذاشتی اخه

      آها تو نمینوشتی که

      خدا بود

      به قول تو

      خدای پدر

      اخ اخ اخ

      استادو گفتی پدر

      اصلا اصلا اصلا

      دیدم چه کلمه ای پدر مذهبی ماست

      استاد عاشقتم

      به قول اقای فتحی پدر عاشقتم

      پدر مذهبی ما هستی قربونت برم برای این همه درک قانون که به قول خودتون حرص و ولع دارین تا به ما یادشون بدین

      ی لحظه استاد یک شنایی در دریای علم و آگاهی کردم انگار

      دیدم که مثل مسیحی ها زانو زدم با دستانی گره زده

      و تو دستاتو روی سرم گذاشتی ولی نه برای اینکه گناهانم بخشیده بشه

      بلکه برای اینکه قوانینی که درک کردیو وارد وجود من کنی

      استاد این اقای فتحی واقعا شاگرد خوبیه

      من کیف کردم

      گریه ها پهنای صورتمو گرفته

      باورتون نمیشههههه…

      اقای فتحی بعداز مدتها این اشک بندگی و شوق و شور و درک قانون و کامنت زیبا و و و دگرگون کرد حالمو

      ازتون سپاسگزارم

      بماند حین خوندن نحوه اشناییتون با سایت چقدر تحسینتون کردم

      گفتم عجببب چه قدر قشنگ درک کرده

      چقدر قشنگ توضیح داده

      چقدر قشنگ نوشته

      خدایا شکرت امشب با حال عالی میخوابم

      خداوندا سپاسگزارم برای خانواده پرجمعیتی که توی سایت دارم

      برای پدر مذهبی ام

      برای عزیزه دل سایت

      خدایا شکرت

      خدایاشکرت

      خدایاشکرتتتت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مجید حرفت گفته:
      مدت عضویت: 1398 روز

      سلام به محمدآقا فتحی

      دوست خوب و هم‌دوره‌ایی نازنینم در این سایت الهی!!!

      امیدوارم حالت عالی باشه.آقا من از دنبال کنندگان خانم شهریاری‌ام

      در حین خواندن دیدگاه ایشان به کامنت شما هدایت شدم.

      خواستم ضمن تشکر از بابت متن خیلی خوبتون سوالی هم بپرسم و آن اینکه لطف نموده و بنده را کمی راهنمایی نمایید برای تولید فیلم آموزشی در یوتیوپ و اینکه از چه مرحله‌ایی به درآمد می‌رسد؟ و چگونه این درآمد قابل دریافت می‌گردد.ممنون از لطف و محبت شما.

      ضمنا ی تقدیر و تشکری هم بکنم که شما در پایان دیدگاه ارزنده تان اشاره کردید که پدر و مادر فشار می‌آورند که بخون تا دکتر،معلم،یا مهندس بشی!!!

      اولین بار بود که می‌دیدم به معلمی هم قدر و اندازه‌ی دکتر یا مهندسی بها داده شده!!!!

      معمولا به معلمین نگاهی همراه با تأسف و ترحم بوده!!!

      البته بنده خودم مهندس از دانشگاه تهرانم که دبیر بازنشسته ام و از شغلم هم کلی راضی‌ام و باعث افتخار و مباهاتم هست!!!

      منتها از دید افراد جامعه معمولا به فرهنگیان بیشتر احترام همراه با ترحم بوده!!!

      اما نگاه مردم به پزشکان و مهندسان احترام همراه با حسرت!!!

      در پایان برای شما و خودم و تمام عزیزان حاضر در این سایت بهشتی از خداوند مهربان طلب سلامتی،شادی،خوشبختی،ثروت و سعادت در دنیا و آخرت می‌نمایم و به دستان پر قدرتش می‌سپارمتان خدانگهدار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    بهار بختیاری گفته:
    مدت عضویت: 1678 روز

    به نام خدا

    خداوند بخشنده و وهاب

    استاد جانم سلام.

    خانم شایسته ی زیبایم‌ سلام.

    دلمان برای دیدن روی ماهتان تنگ شده بود و تنگ هست.

    خدا را هزاران مرتبه شکر که مثل همیشه و هزاران بار بیشتر در شادی و نعمت و رحمت الهی هستید.

    نوش جانتان

    سلام به تو دوست عزیزم

    خوش آمدی به کامنتم، جایی که به راحتی میتوانم با استادم حرف بزنم و تو دوست عزیزم هم شریک عاشقانه ها و آگاهی های مان باشی.

    استاد جان

    هفده روز بود از زندگی گذشته با همسرم بیرون آمده بودم، روی پشت بام منزل پدری، مستأصل راه میرفتم، گفتم:« خدایا دلم مواد مخدر میخواهد که برم تو هوا، دلم مشروب میخواد که سستم کنه، که نفهمم این همه درد و رنج درونی را.»

    دقیقا از خدا خواستم، گفتم کجا باید پیدا کنم این ها را که برم تو هپروت که نفهمم؟

    اما خدا، خدایی کرد. خدا مرا به هپروت بهشتی هدایت کرد. تو گروه دوستان دبیرستانی ام همان شب یک کتاب الکترونیکی ارسال شد که زندگی من با اون کتاب تغییراتش را آغاز کرد. اون کتاب، اثر مرکب از دارن هاردی بود که می‌گفت:« مسیرهای بزرگ با قدم های کوچک آغاز شده و طی میشود.»

    و من عمل کردم. یکی از تصمیماتی که بعد از خواندن کتاب گرفتم این بود که هر روز حداقل ده صفحه کتاب بخونم و به این ترتیب من کلی کتاب های ارزشمند خواندم تا در نهایت به این سایت که مجموعه و خلاصه و بهترین منبع از بهترین کتاب ها، بهترین آگاهی هاست هدایت شدم.

    گاهی فکر میکنم چون همیشه تو نمازهام میگفتم:ــ« ربنا اهدنا الصراط المستقیم، اللهم زدنی علما»ــ

    منو به اینجا و این مسیر هدایت کرد.

    استاد جانم در خلال فایل شما، بارها لبخند به لبم آمد ، بارها از اعترافات و کلام شما مخصوصا جایی که گفتید:« اعتبار این ها از من نیست.» تعجب کردم، بارها تحسینتان کردم و بارها قربان صدقه تان رفتم.

    شیرین هستید مثل درجه یک ترین باقلواهای لوکس ترکی. خواستنی هستید مثل عشق شیرین درک توحید.

    اگر بخواهم از آگاهی های فایل بگویم باید بگویم که از آنجایی که خلصت معلم گونه داشتم و دارم همیشه دوست دارم آگاهی هایم را یاد بدهم، همان روزها هزاران بار کتاب اثر مرکب را برای هزاران نفر فرستادم ولی برایم جالب بود، از آن هزاران نفر فقط یک نفر کتاب را دانلود کرد و خواند.

    پیش خودم میگفتم:« این کتاب سرآغاز تغییرات زندگی ام بود، فلانی هم دیده و حتی خودش به زبان می‌آورد که چگونه زندگی ات را تغییر دادی ولی چرا برایش کتاب را فرستادم حتی دانلودش هم نکرد؟»

    تا اینکه به سایت شما هدایت شدم و دیدم بر خلاف هر جای دنیا، شما فریاد میزنید:« با هیچ کس حتی نزدیک ترین افراد زندگی تان در مورد این آگاهی حرف نزنید، چون الان در مدار درک این آگاهی ها نیستند و باعث هرز رفتن انرژی شما و خارج شدن شما از مسیر درست میشوند.»

    همانجا با تمام قلبم پذیرفتم و سعی کردم سکوت کنم.

    تکاملی هی بهتر و بهتر شدم تا جایی که روزانه هزاران بار وقتی زبانم میخواهد به نصیحت و توضیح دادن قانون باز شود، صدایی در درونم میگوید:«سکوت»

    «از کلمات فقط برای تحسین و دادن عشق استفاده کن.»

    استاد جانم گاهی فایل های شما را پلی میکردم و دخترم در کنار من مجبور به شنیدن این آگاهی ها بود چون خانه مان یک سوییت سی و پنج متری بود ولی بعدها که به لطف آگاهی های آموخته از شما، وارد خانه صد و بیست متری مان شدم، حتی نخواستم دخترم هم هدایت شود.

    چون او هم خدایی دارد و به محض درخواست، خداوند از خزانه ی غیبش به بهترین شکل او را هدایت میکند، هدایتی در خور خدایی خودش.

    استاد جانم سپاسگزارم برای این فایل ارزشمند.

    خانم شایسته ی عزیزم سپاسگزارم برای درخواست تان.

    خدای یگانه ام ممنونم که آن روز روی پشت بام، مثل همیشه، خدایی کردی و مرا هدایتی کردی در خور خدایی ات. من از تو مواد مخدر خواستم و تو مرا به مسیر توحید هدایت کردی. بهم در ازای خماری و بدبختی

    ثروت

    مشتری

    بیزنس

    اعتبار

    خانواده

    آزادی

    ماشین

    عزت نفس

    احساس لیاقت

    درک توحید

    درک توحید

    درک توحید

    را دادی.

    همانا که تو وهابی، بی اندازه و خارج از تصور می‌بخشی.

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 94 رای:
  8. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1588 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم..

    تا دقیقه 23و24 فایل گوش دادم، اونجا که شما استاد قشنگ ومهربونم گفتید خیلی ها میگن که استاد عباسمنش انقدر کلام قدرتمندی داره با هرکسی دو دقیقه صحبت کنه می تونه تحول در اون فرد ایجاد کنه و……

    اگر هرکسی این حرف رو بزنه پس هنوز به این درک نرسیده که هیچکس هیچکس هیچکس در این جهان قدرت تغییر کسی رو نداره….

    چون توی ذهن وباور هر آدمی انقدر باور وعقیده و حدس وگمان و هزاران راه وروش رفته ونرفته هست که یا رفته وانجام داده و گفته و هنوز نتیجه نگرفته و یا میخواد بره که انجام بده وبگه و در موردش به تجربه و البته یقین برسه…

    نیاز نیست راه دوری بریم، هر کدوم از ماها از وقتی یه کوچولو از درون به این اگاهی دست پیدا کردیم که شیوه ای که داریم باهاش زندگی می کنیم درست نیست وباید حتما راه بهتر وراحتر ودرست تری براش وجود داشته باشه، خدااااااییی چقدر از جهان نشونه دریافت کردیم؟

    چقدر رفتیم کتابهای مختلف خوندیم که میگفتن این دیگه ته کتابه!!!!!

    چقدر از مشاور وروانشناس و آدمهای موفق واهل فن و … مشاوره وراهنمایی گرفتیم یا حداقل کنجکاو شدیم ببینم مثلا فلانی که موفقه تو فلان جنبه چطوری موفق شده واتفاقا هدایت الله که خیلی وقت ها هم نمی دونستیم هدایته وفکر میکردیم خودمون خواستیم پس تو موقعییتش قرار گرفتیم ما رو برد ونشونمون داد و خیلی جاها خواست یادمون بده و ما یا نتونستیم یا نخواستیم یا ترسیدیم یا جرات وجسارتش رو نداشتیم و…..

    چقدر هر کدوم از ماها از طریق مذهب و مثلا قرآن واحادیث خوندن و هیئت وروزه رفتن و قرآن سر گرفتن و دخیل بستن و توسل کردن خواستیم زندگیمون رو تغییر بدیم و….

    چقدر از ماها دست به دامان مادرهامون شدیم توشرایط سخت و گفتیم دعای مادر سریع اجابه است مادر برامون دعا کن مشکلمون حل بشه و…

    چقدر از ماها رفتیم مثلا نذری کردیم، کمکی کردیم به نیازمندی و دعایی خوندیم وسرخاک فلان مرحوم رفتیم که مثلا گره از مشکلاتمون باز بشه و حاجت روا بشیم …..

    چقدر از ماها به درگاه خدا گریه وزاری کردیم و التماس و قهر و تهدید و فلان …که زندگیمون رو تغییر بده و….

    امااااااااااااااااا در نهایت هیچی به هیچی، یا توی صورت خوشش برای بعضی از ماها از پله ی اول رسیدیم پله ی پنجم یا مثلا هفتم و….زندگیمون ….استپ کردیم

    من خودم این مسیر تغییر دیگران رو از نوجوانی شروع کرده بودم، خیلی کوچیک بودم که تو درکوراسیون خونه ویا آشپزی و یا نگهداری مرغ وخروس و گاو …یا کار تو باغ وشالیزار به پدر ومادرم مشاوره میدادم و وقتی نتیجه مطلوب بود کلی کیف میکردم و اگر گوش نمیدادن خودم دست به کار میشدم ولی خوب چون توانایی جسمی زیادی نداشتم خیلی وقت ها هم گند زده میشد تو ایده هام و مثلا کار خیر وخوبی که میخواستم انجام بدم…

    فقط خدا میدونه چقدر دیگران رو نصیحت میکردم اون زمانهایی که خیلی اهل مسجد رفتن و نماز و قرآن و حدیث خوندن بودم …تا جایی که همه میگفتن تو دیگه باید خانم جلسه ای بشی یه روزی یا بری زن یه مرد طلبه و روحانی بشی….

    چقدر خواستم بعد مرگ همسر اولم و دیدی که نسبت به مرگ وجهان بعدی پیدا کرده بودم حالا از طریق خوابهام و خوندن کتابها و احادیث و….

    بیام دیگران رو اگاه کنم که بابا مرگ اون چیزی که شما فکر می کنید نیست که …..

    چقدر توی هر دوتا ازدواجم سعی میکردم روابط بین همسرم و خانوادش رو ترمیم یا اصلاح کنم روشی که اونا یک عمر اونجوری باهاش خو گرفته بودند اگر چه صدر در صد غلط ولی باهاش حال میکردنند و اصلا دلشون نمیخواست که یه دزصد قبول کنند خودشون مشکل دارند و…..ومنم خسته نمیشدم از نصیحت که……

    چقدر تو محل کارم تو جاهای مختلف میخواستم که قوانین درست انجام بشه. وهمکارام نظافت محل کار و ساعت ورود وخروجشون و نحوه برخوردشون با ارباب رجوع مناسب باشه و مثلا محیط رو امن و آروم وبا مقرارت اداره کنم و….

    وچقدر از این چقدرهااااا دارم که بگم ، که فقط میخواستم همه چیز وهمه کس طبق اصول من که اکثرا هم درست ومنطقی بود و حداقل خودم 50 درصد بهشون عمل میکردم، عمل کنند ولی خب یا ترد میشدم، یا بهم میگفتن خودشیرین، یا میگفتن فوضول، یا میگفتن تو بلدی برا خودت انجام بده، و…..خیلی رفتارها وگفتارهای دیگه که دقیقا میزد شخصیت وروح و روان منو تخریب میکرد….

    چقدر وقت وانرژیم هرز میرفت و عمرم نازنیم هدر میشد….

    حتی بعد ورودم به این سایت پراز عشق وآگهی والهی هم هنوز کمی اینکارو انجام میدادم…یعنی میخواستم عزیزانم هم بیان تواین مسیر و…..

    ولی با کارکرد 12 قدم جهان من به کل تغییر کرد..

    من انگار مردم ودوباره زنده شدم..

    به هر کلام شما استاد عزیزم من میرفتم تا دم مرگ وبرمیگشتم …

    انقدر این مرور زندگیم تکرار وتکرار وتکرار شد با هر بار گوش کردن هر جلسه از 12 قدم که من مثل کسی که یک عمر بین آسمون وزمین آویزون بوده یه دفعه، اومدم نشستم روی خرابه های کل زندگیم وآروم گرفتم….

    درسته خرابه بود ولی حداقل بین زمین واسمون آویزون نبودم دیگه….

    وقتی فهمیدم تمام عمرم….

    مَنْ اَهْمَلَ الْعَمَلَ بِطاعَهِ اللّهِ ظَلَمَ نَفْسَهُ….

    اومدم دوربین رو برگردوندم سمت خودم، اون نور و توجه و رحمانیت و شوق کمک و هدایت که انداخته بودم روی زندگی دیگران رو انداختم روی خرابه های زندگی وشخصیت خودم…..

    آجر به آجر ، خشت به خشت شروع کردم به درست کردن خودم ….

    من با کارکرد 12 قدم تونستم بفهمم اصلا کی هستم چی هستم برای چی خلق شدم هدفم چی هست هدف خداوند چی هست، کدوم مسیر درست هست وچه جوری میشه توی اون مسیر حرکت کرد….

    به الله قسم الان 2 ساله شکر خدا انقدر درگیر رسیدن به اهداف خودم درگیر درست کردن شخصیت خودم درگیر درست کردن وساختن زندگی خودم هستم که نمیدونم ونمیخوام بدونم کی داره چیکار میکنه…

    من با گوشت وپوست واستخونم باور کردم که هر کسی هر جایی هست جای درستش هست…

    باور ویقین دارم که هرکسی مثل من باید مسیر تجربه های خودش رو بره خودش با تمام وجودش اون مسیر رو حس کنه درک کنه خودش تغییر رو از درونش شروع کنه و هیچکس نمی تونه با خوندن چندتا کتاب و مشاوره رفتن و دوره گذرندن و صرفا گوش دادن و دیدن حتی فایلهای استاد به خودی خود تغییر کنه نه امکان نداره….

    من اومدم تو این مسیر دیدم، گوش کردم، تقلید کردم، تمرین کردم، سعی کردم، عمل کردم، آزمون وخطاء دادم،‌ رفتم پله ی دهم باز خوردم زمین ، باز مثل بازی مارو پله تا خونه رفتم باز برگشتم نقطه اول …

    وبه اندازه ای که از اهرم رنج ولذت…

    از اهرم تسلیم وپذیرش استفاده کردم همونقدر تو جنبه های مختلف زندگیم تغییرات نمایان شد…

    بعد چطوری توقع دارم بیام با ارشاد وراهنمایی و مثلا نصیحت ومشاوره دادن مثلا پسرم و خانوادم و….. رو بیارم تو مسیری که مثلا فک میکنم دیگه اخرت مسیره…..

    بابا جان به قول آقا رضا تو فیلم ( مارمولک) راهای رسیدن به خدا زیاده به تعداد آدمهای دنیا راه برای رسیدن به خدا( به خودا) وجود داره….

    هرکسی باید مسیر تجربه های خودش رو بره….

    من سعی کردم وسعی میکنم انطور که باور دارم درست هست فکر کنم حرف بزنم ورفتار کنم که درکل آدم درستی باشم تا حداقل الگو بشم برای پسرم ودیگران….

    حالا چندتا کتاب هم نوشتم باورهای کلی که نسبت به خداوند و راه وروش زندگی معنوی و موفقییت هست….

    هرکسی در مدارش بود خوندش و براش مثمر ثمر بود خیلی هم خوب….حداقل من سعی خودم رو کردم این اگاهی وراه وروش رو غیر مستقیم انتقال بدم….

    یا اگر کسی اومد گفت: چطوری تونستی ….ومنو آدم موفق و درستی دید خب منم در حد توانم یه کم از قوانین بهش میگم که در اکثر مواقع پیشنهاد من به این افراد اینه، مراقبه کنید هر روز وساعاتی ودقایقی رو در خلوت با خودتون وخدای خودتون گفتگو کنید، قرآن رو با معنی بخونید زیاد، دفتر شکرگزازی داشته باشید و سعی کنید صداقت ودرستکاری سرمایه ی اصلی زندگیتون باشه و…

    البته که هرکسی به هر اندازه که عملکرد داشته باشه نتیجه می بینه ومهمتر از همه که این اصل ومفهوم قرص نیست بخوری تموم بشه اوکی بشی، دارو نیست….

    یه سبک زندگیه، اصلا مثل هوا برای نفس کشیدن مثل غذا برای خوردن می مونه، مثل خواب برای استراحت بدن می مونه، مثل طلوع هر روز خورشید وتابیدن هرشب ماه وستاره ها میمونه…همیشگی

    تکرار و تکرار وتکرار…..

    همین من اگه یه مدت کوتاه روی خودم کار نکنم شاید کسی در ظاهر متوجه نشه، ولی خودم میفهمم که دقیقا مثل بازی مارو پله چطوری از دم در خونه و مقصد امن، سقوط میکنم پله ای پایینتر و پایینتر وگاهی سقوط میکنم به پله ی اول وباز از اول شروع میکنم….

    منه مینا یک عمر دوربین شدم زوم کردم رو هرچی غیر خودم، بسه دیگه نمیدونم تاکی زنده ام باید فقط دوربینم روی خودم باشه اگر میخوام خیر دنیا وآخرت نصیبم باشه همیشه و عزیزانم رو هم میسپارم به دستان گرم خداوند وهمیشه از خداوند خواستم که از بهترین راه وروشها کمک وهدایتشون کنه وسلام…..

    استاد قشنگم مریم دوست داشتنی ام بی نهایت دوستتون دارم در پناه امن خداوند باشید هر لحظه وهمیشه ان شالله

    اگر کسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 101 رای:
    • -
      علیرضا گفته:
      مدت عضویت: 2635 روز

      درود بر شما خانم سید پور

      چقدر کامنتت عالی بود و حس خوبی گرفتم و در مورد کتابی که نوشتین تحسینتون میکنم و انشالله پرقدرت کتابهای بعدی رو بنویسین و اونجایی که گفتین

      تکرار و تکرار وتکرار…..

      همین من اگه یه مدت کوتاه روی خودم کار نکنم شاید کسی در ظاهر متوجه نشه، ولی خودم میفهمم که دقیقا مثل بازی مارو پله چطوری از دم در خونه و مقصد امن، سقوط میکنم پله ای پایینتر و پایینتر وگاهی سقوط میکنم به پله ی اول وباز از اول شروع میکنم….

      اینکه من همیشه وقت و انرژی رو بزارم روی خودم و هواسم به ورودیهای ذهنم باشه

      در پناه خداوند یکتا باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الهه سلیمانی گفته:
      مدت عضویت: 1705 روز

      سلام دوست عزیزم

      مینا جان

      ممنونم برای این کامنت زیبا و تاثیر گزار

      من واقعا لذت بردم از این مثال دوربین که زدین ، و دیدم که منم تمام عمرم دوربین گذاشتم رو به بقیه توجه،حمایت،دلسوزی،ساعت ها از زمان انرژیم بزارم برای نصیحت برای آرام کردن و خوب کردن حال بقیه و نتیجه واقعا هیچ ،بیراهه،گمراهی ….

      ولی میخوام با یاری خداوند این دوربین رو بچرخانم سمت خودم دوربین توجه بی قید شرط،حمایت از خودم ،عشق بی قید شرط و خودم خودمو تایید کنم آخه چه کسی چه چیزی مهمتر از من تو زندگی من و میخوام ..

      من از شما دوست عزیزم بخاطر این متن زیبا سپاسگزارم و برات خیر و نعمت سعادت آرزو میکنم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1401 روز

      سلام سیده مینا عزیز

      سپاسگزارم که زیبا می‌نویسید .

      اومدم دوربین رو برگردوندم سمت خودم، اون نور و توجه و رحمانیت و شوق کمک و هدایت که انداخته بودم روی زندگی دیگران رو انداختم روی خرابه های زندگی وشخصیت خودم…..

      این پاراگراف واقعا خیلی برام قشنگ بود .یکی از تاکیدهای استاد تو همه دوره ها تمرکز روی خودمونه.میدونید چقدر اون تمرکزمون هدر رفته و چقدر انرژی که میتونست ما رو قشنگ کنه مفت دادیم به دیگران.چقدر جاها حتی بعد از مفت کوفت هم بوده و اون باز دوباره انرژی ما رو دو برابر گرفته.

      خدا رو شکر در جمع بهترین آدمهای دنیا و بهترین استاد دنیا هستم و یاد میگیرم.

      سپاسگزار وجودتان و حضورتان هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    سارا مرادی همت گفته:
    مدت عضویت: 1060 روز

    مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَىٰ

    قرآن را بر تو نازل نکردیم که رنج ببری

    سلام سلام به روی ماهتون استاد جونم

    سپاسگزارتونم برای این آگاهی ارزشمند

    سلام به روی ماهت مریم گلی

    سپاسگزارتم که همیشه حواست هست به همه چی

    خب بریم سراغ این موضوع جذاب و خیلی مهم

    تو قرآن که به عناوین مختلف خداوند بیان کرده اهمیت و قانون ِ این اصلِ مهم رو

    آیه یی هم که نوشتم که بصورت خلاصه و مفید خداوند به پیامبر گفته ؛

    فکر نکن چون قرآن و بهت وحی کردیم دیگه باید خودت و اذیت کنی تا آدم ها رو هدایت کنی

    هزاران بار هم خدا گفته

    پیامبران بشارت دهنده و بیم دهنده هستن

    کارشون رسوندن پیام ِ

    خداوند که به نهان و ذات انسان خبیر ِ ، به پیامبر که داشته حرص میزده برای هدایت ، یادآوری میکنه

    اگه بری تو آسمون یا قعر زمین ، اینها متوجه نمیشن پس بیخودی تلاش نکن

    اینم دقیقا از عدل ِ خداوندِ که قدرت اختیار تام به انسان داده برای انتخاب

    و بارها آیاتی و دیدم که خداوند میگه اونها کر و کور هستن یعنی آماده نیستن دیگه

    من خودم سالها به دنبال حقیقت بودم اما زمانی با سایت آشنا شدم که قشنگ دور هام و زده بودم و به محض دریافت آگاهی ها ، به جانم نشست

    درسته که در فهم و عمل بهشون هنوز اول راهم اما با پذیرفتن اصل ، مقاومتی ندارم و فقط با تمرین باید مهارتم و بالا ببرم

    استاد این که فرمودین آدم دوست داره بقیه رو کمک کنه خیلی دلایل مختلفی میتونه داشته باشه

    یکی اینقدر حالش خوبه که دلش میخواد بقیه هم تجربه کنن

    یکی برای تایید شدن این کار و میکنه

    یکی برای کسب ثروت انجامش میده

    یکی عادت کرده به حرف زدن

    یکی از دلسوزی خاله خرسه انجامش میده

    انگار این قسمت و همه به نوعی باید تجربه کنن

    من خودم قبلا بخاطر شخصیتم که دوست داشتنی بودن و مهم بودنم و از تایید دیگران میگرفتم

    گاهی هم برای خاموش کردن احساس گناه به بقیه کمک میکردم

    خیلی درگیر این موضوع بودم

    و طبق قانون هم خب طبیعی بود که یه مشت آدم گرفتار و درب به داغون دورم بودن

    و با درک قانون و بهبود شخصیتم این مسئله در من خیلی خیلی خیلی بهتر شد

    و با عزت نفسی که در من ساخته شد به راحتی به کسانی که تماس میگرفتن برای گفتن مشکلاتشون میگفتم من تمایلی به شنیدن بدبختی هاتون ندارم لطفا هر وقت شارژ و پر انرژی بودین و خواستین از اتفاقات معجزه وار زندگی تون حرف بزنید من با کمال میل در خدمتم

    و خداروشکر این زنجیره درد به زنجیره خیر تبدیل شد

    آخرین موردی که مربوط به هفته گذشته اس رو بگم که خیلی برام ارزشمند و سرشار از آگاهی بود

    اون دوست قدیمی که بعد از سالها ملاقات کردم و طی یک ماهی خیلی تماس میگرفت و در مورد فهم قرآن کمکش میکردم متوجه شدم کلا تو باغ نیست و مقاومت هاش اینقدر زیاد ِ که گوش میده اما نمیشنوه

    که هفته گذشته گفتم خدایا خودت جریان و مدیریت کنه و دقیقا از همون لحظه این آدم محو شد

    بابا من به بچه خودمم هم یه موضوعی و توضیح میدم اما باز کار خودش و میکنه و من سریع میگم هنوز آماده نیست

    البته این آمادگی هم تکامل میخواد

    به اندازه یی که منعطف باشیم راحتر هدایت و میپذیریم

    استاد جونم باورتون میشه صبح که بیدار شدم قلبم گفت امروز فایل جدید اومده برو نگاه کن

    خیلی حس خوبیه زندگی در لحظه و حضور داشتن

    یاد صف نونوایی میافتم که منتظر و حاضر بودیم تا نون تازه بگیریم

    زندگی هم همینه

    اگه باشی تو صف ، آگاهی تازه که در لحظه شارژت کنه با عشق تقدیمت میکنه

    اگه دیر بیای باید نون سرد ببری

    شاید هم باید بری فردا برگردی چون نون تموم شده

    چقدر این و الان بهتر درک میکنم که شما میگفتین من از خدا خواستم آدم های آماده رو به سایتم هدایت کنه

    من نمیخوام تعداد کاربر ها زیاد باشه من میخوام آدم های آماده باشن

    دقیقا این بهترین دعا و خواسته اس در هر کسب و کاری

    خدایا آدم هایی و به سمتم هدایت کن که آماده دریافتِ محصولات و خدمات ِ من باشن

    چون زمانیکه آماده باشی قطعا رضایت هم حاصل میشه

    و این همش خیر و برکت ِ

    من که خیلی لذت بردم از آگاهی های این فایل ارزشمند

    سپاسگزارتونم

    با فرکانس هماهنگ قلب و ذهنم دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 98 رای:
  10. -
    فرهاد مصلی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1943 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام بر استاد نازنین و مریم بانو

    ما توانایی تغییر هیچکس نداریم فقط توانایی تغییر خودمان را داریم

    شما در قدم سوم افتاد که شما فرمودید ( به من چه و به تو چه) این آویزه گوشتون کنید و هر روز به خودم یاد آوری می کنم

    و کامنت زیبای فاطمه و ابراهیم که در دوره احساس لیاقت شما آن کامنت خواندید یک ایده جدید بکار برده بود وقتی شخصی برای در دل نزد آنها می رفت در جوابشان می گفت شما دانا و توانا هستید و من توانایی حل مسائل شما را ندارم با اینکار به آن شخص احساس ارزشمندی می داد هم خودش درگیر حل آن مساله نمی کرد

    انرژی مون به جای صرف دیگران کنیم صرف خودمون کنیم و در این مورد خساست داشته باشیم

    کسی که بخواهد چیزی ثابت کنه توضیح بده ارشاد کنه و انسانها تغییر بده داخل در و دیوار است و بیراهه می رود

    طبق قانون توجه به هر چی توجه کنی به سمت آن مورد هدایت میشوی

    مدتهاست که تمرکزم روی خودم و بهبود شخصیت خواندن کامنت های و فایلها محصولات سایت است

    استاد جان عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 100 رای:
    • -
      سیده ملیکا مرتضوی گفته:
      مدت عضویت: 747 روز

      به نام خدای هدایتگرم که هرچه دارم از اوست

      سلام برادر فرهاد

      امیدوارم حالت عالی باشه

      ..

      راسش وقتی داشتم کامنتت رو میخوندم …جمله ی به من چه به تو چه مثل یه صدای بلندی توی ذهنم تکرار میشد …

      با خودم گفتم …

      وای ملیکا …

      ببین

      ببین

      واقعا همینه….

      به من چه …به توچه…

      به من چه کی چه غلطی میکنه یا نمیکنه …

      به تو چه …

      تو کجای زندگی اونایی….؟

      اولش آخرش یا وسطش ؟

      هرکسی زندگی خودشو خلق میکنه …

      تو وظیفه نداری به کسی کمک کنی …نمیتونی هم کمک کنی …پس به تو …

      مسائل تو به کسی ربطی نداره مسائل دیگران هم به تو ربطی نوآره…چون تو و زندگی تو به کسی ربطی نداره و همه چیز زندگی به خودت و خودت وخودت وابسته است …نه کس دیگه….

      عاشقتم …

      ممنونم به خاطر کامنت زیبایت

      منتظر نتایج بی نظیرترین هستم …

      در پناه لله یکتا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: