این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-07 20:50:572024-12-10 22:32:30آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات ،، یگانه خالق آفرین من ،،
یگانه قدرت مطلق کل هستی ،،
سلام و درود خدمت تک تک دوستان و خود آینده ام ،، ؛)
آقا مشغول گوش دادن به دوره فوقالعاده احساس خود ارزشمندی بودم که یکدفعه ی فلش بک زد ذهنم به گذشته ،،
با صدای واضح بهم گفت که سید محمد رضا برو اینو تو سایت بنویس هم برای بچه ها هم خودت هر بار با خواندنش یادت بیاد مسیری که طی کردی به قول استادم رد پایی بجا بزارم ،،
قضیه از زمانی که بی نهایت خودم و بی ارزش کرده بودم توی ذهنم ،، ینی اعتماد به نفسم نه تنها صفر بود بلکه شدت استرس و ترس تو زندگیم حرف اول میزد ،، گوش کن رفیق بخاطر چی فکر میکنی ؟!
بخاطر از دست ندادن ی موقعیت شغلی که کارگر بودم تازه توش فقط فروشنده بودم طی میزدم زمین و دستمال میکشیدم شیشه هارو آنقدر این موقعیت توی ذهن خودم با بازی های ذهنم بزرگ کرده بودم که یکدفعه به خودم اومدم که دیدم الله اکبر من کجام اصلا
حرف اطرافیانم برام حکم قاضی شده بود
آنقدر می ترسیدم از تنش ها و دری وری شنیدن از صاحب کارم که از استرس عرق خیس میکرد بدنم هر روز ،،
صبر کن این تضاد دنیا درس توش ،،
گذشت و من با همین شرایط میگذروندم تا ی روز نشانه ذات مقدس الهی وجودم به وضوح کامل بیدار کننده ترین چَک و زد و ی اتفاق چنان از خواب بیدارم کرد که گفتم بابا گور پدر طرف با موقعیتش من اصلاً نیازی ندارم به این کار و بگذریم که کلی بالا پایین دیگه تجربه کردم ولی اون حس بد و منفی که ازم برداشته شد بعضی وقتا اشک از چشمام نیومد که میگفتم خدای من ماها چقدر خودمون بی ارزش میکنیم ماها چقدر نمیشناسیم خودمون
آره ،، من وقتی کامنتای بچه هارو میخونم به خداوندی خدا عشق میکنم طرف آنقدر قشنگ میاد مینویسه ،، به قول خودم فریاد میزنم آهای ایو هالناس من در عرض پنج سال از درآمد 3 میلیون تومان رسیدم به 3 میلیارد و بیشتر کارآفرین شدم کلی آدم برام کار میکنن ،،
پیش خودم میگم خدای من این تویی که شاهکار می آفرینی ،، اینارو میخونم و از خدا میخوام کمکم کنه خود افشایی کنم و چقدر راحت میشم سبک میشم وقتی مینویسم اینا درد دل نیست اینا بازگو درسی که رفیق من با درد تجربه کردم مینویسم تو بی درد استفاده کنی ،،
آقا گذشت و چند سال بعد وارد رابطه شدم
و باز ایندفعه احساس بی ارزشی و احساس کمبود شدید تو دید طرفم ،،
ینی خدا بچه ها آخر مرام و معرفتِ ماها اگر خالق بودیم ی همچین بنده هایی مثل خودمون داشتیم که اینطور خودشو خوار و حقیر میکرد قیمه قیمش میکردیم خدایا شکرت که مهربان ترین مهربانان عالمی خدایا شکرت که کمکم کردی و میکنی درس تضادهامو بگیرم و با تمام وجودم سراسر تسلیم خواست تو باشم تو فقط منبع خیر و خوبی هستی هر خیری به من رسیده و خواهد رسید و هر شری که بهم رسیده از خودم بوده خدای مهربانم صد هزار مرتبه شکرت که همیشه حضورت کنارم حس کردم و همیشه کنارم بودی ،،
آقا بخاطر اون رابطه مجبور شدم دوباره برم سراغ همون کار قبلی و دوباره روز از نو و روزی از نو همش میگفتم با خودم باید تحمل کنم ،، الله اکبر ،،
اصلا بچه ها واقعاً از زمانی که ما این آگاهی های خداوند و وارد زندگیمون شده به یاری خودش درک میکنیم که دقیقاً داشتیم خلاف جهت موفقیت و خلاف جهت کل قانون و نظام هستی حرکت میکردیم ،،
ینی اینجوری بگم برات که هم احساس بی ارزشی توی کار
هم احساس بی ارزشی توی درس و دانشگاه
هم احساس بی ارزشی توی رابطه
هم احساس بی ارزشی توی سلامتی و رژیم غذایی و ورزش
هم احساس بی ارزشی توی خانواده
هم احساس بی ارزشی برای خود خانواده
این اصلا چه خانواده من دارم
از همه مهمتر من کیم که خدا بخواد بهم کمک کنه
من کیم که بخوام ی رابطه خوب داشته باشم
من کیم که بخوام زندگی خوب و شاد داشته باشم
من اصلاً مگه میتونم کار و حرفه خودمو داشته باشم منکه پارتی ندارم ، پول ندارم ، رابطه ندارم ،،
آقا ینی طول بازه ده تا پانزده سال از زندگی من
فقط با همین طرز فکر گذشت و هیچ و پوچ
همش میگفتم مگه دست منه بخوام کاری انجام بدم
مگه اصلا من میتونم کاری انجام بدم
باید پارتی پیدا کنم
باید فرار کنم برم قاچاقی ی کشور دیگه
باید هزارتا چرت و پرتی که بازی ذهنم بود
و چقدر آدم سنگین میشه ،، چقدر وزنه روی خودش احساس میکنه با ترس زندگی کردن
احساس خود ارزشمندی
اینکه اول از همه ترس و شرک و ناشکری و بالکل از زندگیت بریزی دور قدم قدم ، تکاملی نه یک شبه ،،
و در آخر هیچکدوم از اون انتخاب های گذشته منو خوشحال نمیکرد و نموند چون نمیدونستم چی میخوام اصلا
و انشالله که خداوند مهربان تنها رَب خودم یارم کنه هدایتم کنه اول خواسته هامو صلاح مو متوجه بشم و تک تک خلقشون کنم
امیدوارم که مفید بوده باشه و خوشحالم از اینکه منم نوشتم مثل تو دوست عزیزم
و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید
بزرگترین سپاسگزاری این روزهای من بودن در مدار این سایت هست و این سایت و فایل ها و کامنت های دوستان برای من حکم همون ریسمان الهی رو داره که هروقت بهش چنگ زدم و نگهش داشتم توی مسیر بودم و زندگیم پر از نعمت شده و هروقت رهاش کردم از مسیر خارج شدم.
درباره این فایل میخوام تجربه خودم رو در این زمینه بنویسم تا با یادآوری این موضوع بتونم درس های بیشتری برای ادامه مسیرم بگیرم.
من از چندسال پیش سه قدم از دوره ارزشمند دوازده قدم رو خریده بودم اما هرگز حتی یک جلسه رو ندیدم و کلا فقط گهگاهی یه سری به سایت میزدم و سریع خارج میشدم تا اینکه یکسال پیش بود که با تضاد مالی و بی پولی شدیدی برخورد کردم و هدایت شدم به دوره ارزشمند دوازده قدم که داستان این هدایت رو مفصلا در کامنت های قبلی نوشتم و خلاصه من شروع کردم به تمرکزی کار کردن روی دوره دوازده قدم و برای چکاپ فرکانسی دوره هم یه فیلم از خودم ضبط کردم و اوضاع نابسامان اقتصادی ام رو شرح دادم و از قدم یک شروع کردم به کارکردن روی دوره و فایل ها رو واو به واو نوشتم چندین و چند بار گوش دادم و کامنت هر جلسه رو مینوشتم و تمرین اون جلسه رو شخصی سازی میکردم و توی زندگی روزمره اجرا میکردم چهار پنج ماه به همین منوال گذشت و از همون ماه اول نشونه ها اومدن و من ادامه دادم تا جایی که در ماه پنجم که در قدم پنجم بودم به استقلال مالی رسیدم یعنی به فاصله پنج ماه از درآمد ماهی پنج شش میلیون کارمندی رسیدم به درآمد ماهی 100 میلیون و در کنار کارمندی کسب و کار شخصی خودم رو راه اندازی کردم و بیستا کارمند داشتم و خلاصه کلی کلی رشد کردم و کل بدهی هام رو تسویه کردم برای اولین بار توی زندگیم سوار هواپیما شدم چون از بچگی آرزوش رو داشتم با زن و بچه ام یک هفته رفتیم کیش و کلی لذت بردیم و خلاصه که زندگیم از این رو به اون رو شد …
بعد از مدتی من اعتماد به نفس کاذبی گرفته بودم و غرور زیادی من رو گرفت و چون همچنان کارمند بودم شروع کردم به سخنرانی های انگیزشی برای همکارانم که بدبخت ها چرا دارید وقت و عمر خودتون رو اینجا هدر میدید شما خالق هستید شما میتونید زندگی خودتون رو متحول کنید و من این کار رو کردم و از بدهی و بی پولی خودم رو رسوندم به درآمد مثبت 100 میلیون و…رابطه ی عاطفی ام رو فلان کردم و فلان مدت دارو نخوردم و … از این حرف هایی که مطمئنم هممون به بقیه زدیم…
و همکاران هم اوایل استقبال بی نظیری کردند که وای به به چه باحال تو چقدر خفنی چرا زودتر نگفتی و من هم اون احساس لیاقت و ارزشمندی که نداشتم با این تعریف و تمجید ها خیلی ارضا شد و با اینکه استاد بارها گفتن در مورد این مسائل با هیچکس صحبت نکنید و اگه صحبت کنید میرید توی در و دیوار بعد میگید کاش به حرف استاد گوش میدادم همین برای من اتفاق افتاد…
خلاصه اینکه توی محل کار هرزمانی که پیدا میکردیم بچه ها میگفتن خوب بیا برامون صحبت کن من فلان مشکل رو دارم به نظرت چه جوری برطرفش کنم و منم شروع میکردم به سخنرانی و بقیه هم کاغذ و قلم به دست شروع به یادداشت میکردن بعضی ها هم صدام رو ضبط میکردن و کم کم دیدیم توی محیط کار وقت کم میاریم و به پیشنهاد یکی از بچه ها قضیه رو به کانال تلگرام کشوندیم و من یه کانال زدم و سه چهار نفر هم عضو شدن و شروع کردم به توضیح دادن قوانین و اینکه چطور باید در تمام جنبه های زندگیمون تغییر ایجاد کنیم و کم کم ظرف مدت کوتاهی تعداد اعضا از سه نفر عضو شد 35 نفر و به قول استاد اون رودخونه و اون اعضا هرچی آدم مسئله دار رو به سمت من جذب کردند و من هم خوشحال بودم و لذت میبردم و هرروز درباره ی تمام مسائل ویس میزاشتم و آیات قرآن رو توضیح میدادم و همه سوالاتشون رو میپرسیدن و من هم تک به تک به سوالاتشون جواب میدادم و اون ها هم اولش کلی ذوق میکردن کلی تشکر میکردن و منم کلی به خودم افتخار میکردم که چه آدم خوبی هستم و خیلی احساس ارزشمندی داشتم مدتی به همین صورت گذشت تا اینکه دیدم بعد اون همه توضیحات و زحمتی که کشیدم اعضا کانال دوباره برگشتن سرخونه اول و دوباره همون افکار و همون باورها رو دارن و همون حرف های قبلی شون رو تکرار میکنند اونایی که گفته بودن حرفهای تو باعث شد من برم دفتر بخرم و فلان تمرینات رو انجام بدم هم دیدم میگن فقط یک صفحه از اون دفتر رو انجام دادن و الان اصلا نمیدونن دفترشون کجاست و…
اینا رو که دیدم خیلی خیلی ناراحت شدم و گفتم ببین من این همه وقت و تجربه ام رو دارم در اختیار اینا قرار میدم و اینا به جای اینکه این تجربیات و ویس های ارزشمند رو که به رایگان هم در اختیارشون قرار میگیره دو دستی بچسبن و زندگیشون رو تغییر بدن نه تنها هیچ توجهی نمیکنن بلکه تازه یه جاهایی هم میگفتن فلانی گفته فلان کار رو انجام بدید تا موفق بشید اینجا دیگه من دیوانه میشدم میگفتم من این موضوع رو با اون همه ویس و آیات قرآن توضیح دادم بعد طرف تازه میگه آره فلانی گفته این کار رو بکنید …یعنی جهان اولین چک و لگد ها رو زد اما من بیدار نشدم و به این جهلم ادامه دادم و گفتم ایرادی نداره بیشتر تلاش میکنم بیشتر ویس میزارم و بیشتر صحبت میکنم …و ادامه دادم زیاد کامنتم رو طولانی نمیکنم کار به جایی رسید که کم کم دیدم توی کسب و کارم یه اتفاقاتی داره میوفته یه تضادهایی داره پیش میاد یه کارمندهایی دارن کار رو با بی مسئولیتی انجام میدن که نتیجه مستقیم میزاشت روی نتیجه من و اعتبار کسب و کارم و کم کم درآمدم داره کم و کمتر میشه و بعد از مدتی کلا کسب و کارم نابود شد یعنی درآمد مثبت صد میلیون شد صفر…
خیلی ناراحت بودم همش میگفتم خدایا چرا اینطور شد من که داشتم طبق قانون عمل میکردم من که داشتم خوب پیش میرفتم چرا دوباره صفر شدم و تا همین امروز هم فکر و ذکرم همین بوده و هست و از پارسال تا الان بارها خواستم دوباره کسب و کار شخصی خودم رو راه اندازی کنم و از کار کارمندی که ازش متنفرم خارج بشم اما توانش رو ندارم یعنی یاد اتفاقات پارسال که میفتم که از 100 دوباره صفر شدم انگیزه ام از بین میره و دیگه دست و دلم به کار نمیره و خیلی هم دنبال علتش بودم کلی توی سایت گشتم اما راه به جایی نبردم تا اینکه…
تا اینکه امروز اومدم طبق معمول هرروز یه سری به سایت بزنم و دیدم یه فایل جدید اومده روی سایت با این عنوان«آیا من میتوانم زندگی دیگران را تغییر بدهم» چون چند وقته دنبال یه راه حل بودم که کمکم کنه که دوباره انگیزه بگیرم برای ایجاد کسب و کار شخصی اولش با دیدن عنوان فایل ناراحت شدم و با خودم گفتم ای بابا این فایل هم برای من نیست و جواب مسئله من نیست و استاد که همیشه درباره این موضوع حرف زده دیگه بعید میدونم حرف جدیدی داخلش باشه و با بی میلی و با این ذهنیت که من میدونم موضوع درباره چیه شروع کردم به دیدن فایل و هرچقدر که فایل پیش میرفت چشم های من هم گرد تر میشد و میگفتم آرررره همینه به خدا همینه اون راه حل اون انگیزه اون علت صفر شدن من جواب همه ی اینا توی همین فایله و وقتی فایل رو دیدم و داستان بالا رو به یاد آوردم فهمیدم:
من پارسال به جای اینکه تمرکزم رو بزارم روی تغییر خودم و روی حل کردن مسائل کسب و کارم تمرکزم رو گذاشته بودم روی تغییر دیگران و میخواستم منجی بقیه باشم به چه دلیل به دلیل احساس بی ارزشی …
من دیدم کارمندم داره بازی درمیاره اما به جای اینکه برم نحوه رفتار و برخورد با کارمند بی مسئولیت رو یاد بگیرم میخواستم به زور بقیه رو سپاسگزار کنم و زندگی اونا رو درست کنم…
من دیدم درآمدم داره کم میشه اما به جای اینکه وقت بزارم و ببینم چه باورهای منفی دارم و چه باورهای مثبتی رو باید جایگزین کنم میخواستم نحوه تغییر باور به دیگران رو یاد بدم …
من همه ی اینا رو دیدم اما بی اعتنایی کردم و اسمش رو هم برای خودم گذاشتم اعراض از ناخواسته اما این فقط یه توجیه اشتباه توسط ذهنم بود این اعراض نبود این فرار از حل مسئله بود بعد هم میگفتم چرا قانون برای من جواب نمیده چرا خدا کمکم نمیکنه و…
خداروشکر میکنم خدا رو شکر میکنم که ایراد کارم رو فهمیدم و ایراد از جایی هم بود که به خدا قسم یک درصد هم فکر نمیکردم ایراد از اینجا بوده باشه…
استاد شما چقدر باهوش هستی و چقدر قانون رو خوب میفهمی
(همون جا ک گفتی الان تو ذهن بعضیاتون اومده ک برید ب یسریا بگین ک دلسوزی نکنید برا زندگی دیگران من داشتم تو ذهنم میگفتم ک برم اینارو به مادرم بگم ک حرص نخور بخاطر زندگی بجهات)
استاد جان من چندین ساله ک برنامه های شمارو دنبال میکنم و با یکی از دوستام روانشناسی 1خریدیم و همچنین 12 قدم ،هر دورو نصفه گوش کردم ،خداشکر میکنم بخاطر این دوره ها ،اما نمیدونم چرا منو دوستم از نظر شغلی و ثروت پیشرفت ک نکردیم حتی پسرفت هم کردیم، یا تو بهترین حالت ممکن همون آدم سابقیم ،باهمون میزان درآمد باهمون مشتریها
اینم بگم من اموزهای استاد رو با همه وجود قبول دارم و میپذیزم،
من اومدم در مرحله اول فضای مجازی و تلویزیون در حد امکان ک میشه گفت به استفاده ای10 درصد رسیده کم کردم،
ستاره قطبی رو انجام میدم هر صبح و هر شب ،
باورهای ک استاد تو روانشناسی گفتن رو روشون کار کردم و خداشکر میکنم ک باورهام تقویت شده ، همش برا ذهنم دلیل میارم ،ک ببین فلانی از همین شغل تو تونست به برج سازی برسه ، ببین فلانی از همین شغل چقدر کارگر و کارمند داره ،مرتب اینا با خودم میگم
و از جملات تاکیدی ک خداوند انسانهای خوبی بر سر راهم میزاره
پروژه های خیلی خوبی بمن پیشنهاد میشه
من آهن ربای جذب پولم
من در مدار ثروت و موفقیتم و…..
ولی تابحال به اون چیزی ک میخوام نرسیدم در زمینه شغلی و ثروت،،،
هرچقدر روی خودم کار میکنم نمیتونم پیدا کنم پاشنه اشیلمو، گاهی با خودم میگم تو قدمی برا شغلت بر نمیزاری تبلیغاتی انجام نمیدی،،، اما دوباره میگم مگه استاد تبلیغات میکنه ک اینقدر آدمهای خوب و آماده هدایت میشن به سایتش
بچهای ک شبیه بمن هستن خیلی دوست دارم شما هم کامنت بزارید و تجربیاتتون بگین
به نام خداوند بخشنده مهربانم که هرآنچه دارم از آن تو دارم
سلام به استاد عزیزم ومریم جانم انشاالله هر کجا هستین شاد وسالم وتندرست باشین
سلام به تمام دوستان نازنینم
سپاسگزار خداوندم هستم که امروز این فایل بینظیر رو روزیم کرد.
سپاسگزارم استاد عزیزم به پیشنهاد مریم جان وندای قلبتون گوش دادین واین فایل بی نظیر رو واسمون ظبط کردین.
سپاسگزارم مریم جانم که اینقدر مهربان وخوش قلبین وهمه جوره هوای بچهای سایت رو دارین
استاد راستش امروز4 صبح قبل از اینکه برم نونوایی وارددسایت که شدم فایل جدید رو دیدم بلافاصله دانلود کردم موقع مشغول به کار فایل رو گوش دادم
بعد کار هم کلاس خیاطی وبعد ناهارو کار خونه واستراحت والان هم قبل از رفتن به شیف بعداز ظهری کار نونوایی گفتم کامنت بزارم اول از شما ومریم جانم سپاسگزاری کنم وانشاالله باز مجددا برای این فایل کامنت بزارم.
سپاسگزارم استاد عزیزم ومریم جانم که هر لحظه فرشته ی نجات هستین ودستی از دستان خداوند هستید برای ما تا دراین مسیر الهی درست وکامل قدم برداریم….
سلام به استاد عباس منش ومریم جان وهمه ی اهل مسجد بزرگ سایت عباس منش
خدایا شکرت که منو کشوندی توی سایت تااین فایل بسیار ارزشمند رو گوش بدم .
اینقدر این فابل حرف واسه گفتن داره که نمیدونم از کجاشروع کنم.
از احساس خلا درون بگم که منو تا کجا میکشونه وبرای تایید چقدر چنگ میزنه به این طرف واون طرف ؟
استاد من بااینکه بیشتر دوره های شما رو تهیه کردم وروزی نیست که از این فایلها گوش ندم ولی بازم انگاری هیچی نمی دونم .
چقدر مثال قشنگی زدین واقعا مشاوره مثل قرص مسکنه وتا ریشه ای درمان نکنیم هیچ مسکنی بدردمون نمیخوره
این چند روز همش دنبال این بودم دوباره حال خوب کن بقیه بشم وهی به این واون مشاوره میدادم ومدام توی خونه با بچه هام بحثم میشد دوباره قانون توجه رو نادیده گرفته بودم
وچقدر قشنگ این فایل توجه به ناخواسته هارو بمن یادآوری کرد .
واقعا دنبال مشکلات دیگران بودن همون مثال رودخونه س که مدام مشکلات جدبدتر وآدمای مشکل داربیشتری به تورما میخوره
استاد چقدر این تجربه ی شما برام آشنا بود که گفتین
وقتی ساعتها وقت میزاشتین وآخرش چند وقت دیگه طرف میگفت با یه جمله ی یکی دیگه تازه قضیه رو فهمیده ومن چقدر حرص میخوردم واحساس بی ارزشی میکردم
ونقطه ی مقابلش وقتی سکوت کردم وچیزی نگفتم چقدر آرامش داشتم وبعدها اون طرف چقدر ازم تعریف وتشکر کرده درست جایی که دیگه زور نزدم که اون موضوع رو به بقیه بفهمونم .این دقیقا جهالت محضه که واقعا از شر این جهل باید به خدا پناه ببرم.
طبق حرفهای استاد عزیز هروقت بخوایم به اطرافیانمون رفتارشون رو گوشزد کنیم یا در مورد تغییر رفتار باهاشون صحبت کنیم با مقاومت خیلی شدید روبرو میشیم و حال دوطرف خراب میشه
بدتر از همه اینه که طرف مقابل تازه شروع میکنه و رفتارهای خودمونو میذاره زیر ذره بین و دائم رفتارای خودمونو گوشزد میکنه که چرا پس خودت تو این مورد رعایت نمیکنی و احساسمونو خراب می کنیم
من خودم قبلا برا همه دلسوزی میکردم اما به قول استاد فهمیدم که هرکسی خودش آماده باشه هدایت رو دریافت میکنه و من نمیتونم جای خدا باشم و انسانها رو نجات بدم و از این رفتاری که خودش شرک هست دست برداشتم چون میدونم خدا خودش برا بنده هاش کافی هست
ومن تنها کاری که میتونم بکنم اینه که سرم تو کار خودم باشه تا در راه راست باشم نه راه کسانی که مغضوب خداوند شده اند.
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان خوبم در این سایت الهی
خدا را شکر میکنم با یه فایل جدید روی سایت سوالهای خوبی که دوست عزیزمون انجام دادندتشکر کنم و سپاسگزاری از خانم شایسته که این مطلبها را جمع کردند تا استاد از آگاهیهای خوب و نابشون بهره داشته باشیم از خداوند ممنونم که در این سایت الهی با نام و حضور خودش همیشه با کامنت نوشتن بچهها و چه فایلها و دیدن زیباییها و همه نعمتهایی که در زندگی داریم قدرشناسش هستیم و از این بابت از خداوند سپاسگزاریم
و اما در این سایت الهی نعمت برای کسانی است که برگزیده شدند در این سایت و خداوند همواره هدایت میکند برای یک زندگی عالی و ایدهآل در مسیر درست زندگی در مورد این فایل من وقتی به یک آگاهی و درک درستی از قانون یاد گرفتم دوست داشتم به همه اثبات کنم که من درست میگم چون دوست داشتم زندگی دیگران را تغییر دهم و این به من احساس ارزشمندی کاذب میداد و شاید روزها و ساعتها وقت میگذاشتم اما نتیجهای نداشت در اصل شده بودم ناجی برای هر کسی و این تا زمانی که با قانون آشنا نشدم ادامه داشت
اما با شناخت فرکانسها و خداوند من به این صورت بودم که هر کسی باید خودش بخواهد زندگیش را تغییر دهد و این برای من شرک محسوب میشد که من همه چیز را میتوانم درست کنم و غافل از اینکه من را از مسیر درست دور میکرد و کم کم خودم را فراموش میکردم و همه اینها به خاطر این بود که احساسی رفتار میکردم و هیجان زده بودم و نمیتوانستم ذهنم را کنترل کنم به نظر من کسی که آماده نباشد و یا در زندگی خودش موفق نبوده و نتایج نگرفته نمیتواند الگوی خوبی برای کسی باشد
اما جمله طلایی از استاد به هر چیزی که توجه کنی از همان جنس وارد زندگی ما میشود با پذیرفتن به اینکه ما هرگز توانایی تغییر دیگران نداریم چون خودمان توانا هستیم در مورد زندگی خودمون امروز وقتی من در مسیر هدایت قرار گرفتم دیگه از این افراد خبری نیست و یا اینکه اگر هم خیلی کم ببینم از آنها اعراض میکنم و فقط روی خودم و باورهایم کار میکنم و به نظر من هر کس که آماده باشد برای تغییر خداوند از طریق نشانهها او را در مسیر درست و به وقتش هدایت میکند و از خداوند میخواهم که هر کسی در زمان مناسبش هدایت بشه به مسیرهای درست زندگی و آنچه لذتها نعمتها مثل ما دریافت میکند آنها هم دریافت کنند
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
بخدا استاد من این فایل رو دیده بودم یعنی دقیقا این صحبت این جمله که تو هیچ مسجدی به اندازه سایت عباس منش نام خدا برده نشده رو من یادمه که شنیدم حالا رویا بوده خواب بوده نمیدونم بخدا.این قدر که شک کردم نکنه من یه فایل قدیمی رو دارم گوش میدم برگشتم دیدم نه فایل جدید امروزتونه حالا بقیه ماجرا چیه رو برم گوش بدم ببینم چی برام داره حالا جالبیش اینه من امروز تصمیم گرفته بودم تمرکز کنم روی فایلهای توحیدی و مهمتر از اون تصمیم داشتم به عشقم بگم محمد عزیزم لطفاً شما تمرکز کن روی مغازت منم میخوام تمرکز کنم روی سایتم و نمیتونم هی هر بار به تو انرژی بدم خودت به خودت میتونی کمک کنی منکه تو ذهنت نیستم من فقط میتونم ببینم تو ذهن خودم چه خبره اونو کنترلش کنم کمم میارم.یه پیام مهمی برام فرستاده خدا مطمئنم چون من باورم اینه که خدا در هر لحظه با هر نفس ما داره ما رو هدایت میکنه و هرچقدر این باوره قویتر میشه من حواسم جمع تر میشه برای هر حرکت دقت کنم به نشانه ها که دارند با من صحبت میکنند و خداست که داره از طریق نشانه ها منو هدایت میکنه و دنبال کنم اون نشانه ها رو بدون معطلی.
تا اینجا فهمیدم خدا داره میگه تو مسکن شدی حالش بد میشه طرف تو باید وقت بگذاری دلداری بدی تا حالش خوب بشه باز دوباره فردا و فرداش روز از نو روزی از نو.تمرکزت رو از روی انرژی دادن و خوب کردن حال این بنده خدا بردار مرضیه جان وقتت داره تلف میشه آب داری تو هاون میکوبی.راهکار چیه دنبال تغییری میبینی من آرامش دارم تو نداری میبینی من فروشم بهتر از تو هست خودت میدونی دلیلش کنترل ذهنیه که سعی میکنم داشته باشم و میدونی از چه طریق با چه آموزشهایی صورت گرفته دوست داری شما هم شروع کن این قدر انرژی از من نخور.
آقا بخدا من کم آوردم من تو کار خودمم موندم من خودمم نیاز دارم خدا هدایتم کنه من که خدا نیستم منم یه بنده محتاج هدایت خدام.
و در مورد این مسأله آخرم درسته من هم بارها شده که یک سری چیزها رو برای افراد گفتم یه گوش در بوده یکی دروازه بعد از یه مدتی همون آدم همون حرف منو میاد میگه فلانی بهم اینو گفت عجب حرفی زد چه نکته طلایی رو گفت قشنگ منو درک کرد و فهمید ایراد کارم چی بوده بعد من با خودم میگم خوب منم که خودمو خفه کردم اینو حالیت کنم تو حالیت نمیشد چطور اون گفت آب بود رو آتیش تو و خیلی لجم در میومد و فکر میکردم که میخواد بگه تو حرفت بی ارزش بود یا تو بلد نیستی درست راهنمایی کنی یا بخاطر حرف تو نبود حرف اون روی من تاثیر داشت خلاصه میخواد منو بی ارزش جلوه بده الان فهمیدم نه باز همون مداره هست اون زمان که من میگفتم این تو باغش نبوده زمانی که آمادش شده شنیده عملم کرده نتیجه هم گرفته قانون باز بهتر بهم ثابت تر شد.و از این به بعد گرچه انصافا تو 99 درصد موارد میگم هر جور خودتون میدونید خودت بهتر میدونی بخدا من نمیدونم تجربه ای ندارم ماشاالله خودت عاقلتری بهتر میفهمی و چه باری از رو دوش خودم با همین چند تا جمله برداشتم مدتهاست ولی بازم جا داره بهتر بشم.
سلامی از گرمای قلبم به استاد زیبایی ها و مریم بانوی گرامی و یکایک اعضای دوست داشتنی و با محبت و عشق های روزگار این خانواده تووووپ
الحمدالله الذی فاطر السماوات و الارض
و سپاس خدای عزوجل که نفس به نفس جای شکرش هست و اللهی برسد روزی که با هر نفس بگوییم الحمدالله.
خداوند رو سپاسگزارم که هر فایل استاد در زمان درست به ایشان الهام شده و از زبان ایشان بر قلب و جان و فکر کسانی سرازیر میگردد که در این جریان حضور دارند و آماده شنیدن این صحبت ها و درک و فهم و عمل به اون ها هستند و نتیجه شان برای خودشان است و با نتیجه گرفتن هر یک، جهان ترقی و پیشرفت می یابد ان شالله…
خوب این نکته که ما مسئول حال دیگران، احساس دیگران، تغییر دهنده دیگران، بهبود دهنده دیگران، نصیحت گر دیگران، مشاور دیگران، حال خوب بده دیگران، از انرژی خود خرج کن برای دیگران، امر و نهی کن دیگران، و خیلی چیزای دیگه که در کل کاری هست که نتیجه اش میشه کسب ارزشمندی از دیگران؛ یکی از بزرگ ترین و مهلک ترین پاشنه های آشیل بنده بود و هست و خواهد بود و اونقدر ریشه دوونده در تمامی ابعاد زندگیم که اگر بخوام ابعاد گستردش رو بگم 300 صفحه میبایست تایپ کنم اما یه سری نتایجم از اون تفکر ناخوادگاهم رو مینویسم و بعد دوره مقدس کشف قوانین و به تبع اون دوره ارزشمندی رو هم نتایجش رو مینویسم که یه تودهنی مشتی زده باشم به ذهن الکی خوشم در اون دوران که بشینه سر جاش!!!
خوب نتایجم در اون دوران:
– کلیه معاملاتم صددرصد به نفع طرف مقابلم تموم میشد و ایشون سود و من همیشه زیان؟!
– کلیه روابطم از رابطه من با مادر گرفته تا بچه های خواهر و برادرام؛ حال اونا خوب و عالی و من بی انرژی در حدی که بی حال می افتادم تو خونه تا به حال بیام!
– در مورد روابط با دوستان من مسبب همه اردو ها و گردش ها و هزینه ها و اونا فقط دور من جمع و خوش و خرم
– در مورد روابط عاطفی حال طرف مقابل تووووپ و من همیشه مواظب که مبادا خطایی سر بزند یا نگفته ای گفته شود و همه چی از هم بپاشه
– در مورد کسب و کار هم همیییشه کارا رو دوش من و طرف مقابل 1000 درصد راضی و فشار روی من و صفا با طرف مقابل و همه و همه یک کلام که چه بچه خوبیه بهروز!!!
و و و و….
تمام این نتایجم رو یه الگو تکرار میشد(( من مسئول تغییر و بهبود و تاثیرگذار و مشاور و حال خوب کن دیگرانم….))
چه تبعاتی داشت این تفکر:
– ازدواج در 32 سالگی
– اولین موفقیت مالی که میتونست در 21 سالگی اتفاق بیفته در 31 سالگی اتفاق افتاد
– مشارکت در کاری که اصلا نیازی نبود مشارکت کنم و من عملا سودهای کلان میکردم شکل گرفت و 9 سال درگیرش بودم
– روابط متشنج زناشویی و همین بحث های مادر شوهر و عروس که نگگگگگم سر به کجاها که نکشید!!!
– متوقع شدن تک به تک همه اونایی که حتی یک ساعت باهام ارتباط داشتن، به همین پرملاتی که میگم هاااا : تک به تک اونایی که حتی یه ساعت باهام ارتباط برقرار میکردن چنان توقعی داشتند که بیا و ببین، چرا؟!
چون من با حرف زدن، انرژی گذاشتن و حال دادن به بقیه چنان ارزشمندی کسب میکردم که واقعا اینو میدیدم که خدا با تمامی کائناتش روبروی منن و برام ایستاده کف میزنند و کیف میکنند!!! الله اکبر به این کج فهمی و بزرگ ترین پاشنه آشیل پدرم و به تبع اون خودم…
چرا اینو پاشنه آشیل رو از پدرم به ارث بردم؟! چون از 12 سالگی تو شرکت تعاونی باهاشون کار میکردم و تمامی افرادی که با ما ارتباط داشتن روستایی های درب و داغون و فقیری بودند که برای دریافت کالای کوپنی به ما مراجعه میکردند! صلوات جمیع لطفا!!!!
حالا نتیجه ارتباط دائم بابا با این افراد که خود پدر بزرگوار هم از پرت ترین روستای شهرمون هست چی میشه؟!
میشه اینکه من مسئول حال خوب این مردم زجر دیده و ندار و بدبخت هستم و از زندگی خودم میزنم و هر جوری شده حال طیف عظیمی از مردم رو خوب نگه میدارم و ثواب پشت ثواب و جاااام وسط بهشته!
حالا تبعات این تفکر بابا و به سبب اون در زندگی من:
– حتی یک ظهر نشد به جد قسم میخورم یک روز ظهر نشد که بابا از سرکار بیاد و دقیقا سر ناهار گوشی منزل زنگ نخورد که بیا و درب شرکت رو باز کن و کالای ما رو تحویل بده و ایشون با همون لباس خونه میرفت و می اومد و چقددددر شاد که بببیییین کار بنده خدا رو راه انداختم.
– یک روز در میون یه مشت روستایی ناشناس رو می آورد منزل و ناهار دعوتشون میکرد بدون هماهنگی با مادر عزیز و تا ته بخونید چه سر وصدایی بپا میشد بعدش!!!
– ارامش که دقیقا ذره ای در زندگی پدر نبود و فقط بدو بدو برا ملت
– شدت وخامت اوضاع به قدری بود که تمامی خانواده با بابا به مشکل خوردیم و مادر هم از شدت کار زیاد و دیسک کمر و این تفکرات عجیب و غریب پدر به ستوه اومده بود و مدام بر طبل مخالفت با پدر و اخلاقشون کوبیدیم که به یکباره پدر غیبشون زد 4 روزی و متوجه شدیم نتنها ایشون با اون همه مشاوره و نصایح بچه هاش عوض نشده بلکه رفته زن دوم گرفته و از ما جدا شده و چون دیده ما دیگه حال نمیکنیم با اخلاق ایشون رفته و از یه روستای دور و دراز زن دوم گرفتن که حال ایشون رو خوب کنند…سبحان الله داره واقعا!!!
خیلی خیلی بدتر و اسفناک تر از اینها بوده پدر گرامی خونواده ما اما بزرگ ترین نعمت زندگی پدر و مادر هستند حتی اگر اشتباه باشند در تمانی ابعاد!
خوب من چون خیلی خیلی با پدر اونس داشتم خیلی دیرتر تونستم این قضیه رو تفکیک کنم تو ذهنم که دوست داشتن یک فرد مثل پدر جدا از این هست که میشه دوستشون داشت اما با حتی یه کلمه از حرف ها و عملکرد ایشون موافق نبود…آقا میشه انسان ها رو دوشت داشت اما به هیچ یک از ویژگی هاشون موافق نبود و قطعا این میشه صلح با خود و تمام جهان هستی و به تبع اون هدایت به محیطی که همه انسان های دور و ورت بهتر ازت هستند و نیازی نیست تفکیک کنی روابطت رو؟!
اصلا اگر وسط انسان هایی هستیم که ثروتمندتر، خوش اخلاق تر، باصفاتر، بی نیازتر از مشاوره و کمک ما و …. هستند یعنی 100 درصد ما بهتر شدیم و پیشرفت کردیم در زمینه این پاشنه آشیل وحشتناک بد.
پس هر چه ما ناتوانی خودمون رو از تغییر زندگی دیگران به خودمون لحظه به لحظه گوشزد کنیم هدایت میشویم به آرامش و حال خوب و انسان هایی که اصلا نیازی به کمک و مشاوره ما ندارند و قطعا این افراد، لابد افراد ثروتمند و حال خوبی هستند و این میشه موفقیت روزافزون ما.
تا قبل دوره کشف و دوره بی نظیر لیاقت بنده تمامی مسائل پدرم رو داشتم و نمیدونستم از کجا آب میخوره که به مدد هدایت الله در زمان درست به دوره کشف قوانین و لیاقت مچ این پاشنه اشیل رو گرفتم و از همون روز روش کار میکنم و خوب با میزان بهبود های من دنیا افراد بهبود یافته تری رو وارد زندگیم میکنه!
اما نتایجم بعد از اینکه کمی درک کردم این قانون رو و کمی عمل کردم بهش و ان شالله توفیق باشه که همیشه بهتر و بهتر بشم:
-بهبود که چه عرض کنم یه رابطی عاطفی بینهایت لذت بخش و رها و ازاد بدون وابستگی و بدون مسئول حال همدیگه بودن در حدی که مریض که نمیشیم الحمدالله ولی اگه شدیمم هر کسی خودش میدونه باید چجوری حالشو خوب کنه…
– هدایت شدن از شهر نهبندان محل تولدم به بیرجند و سپس مشهد مقدس و دوری از پدر و تمامی افراد مدارهای پایین تر
– زمان کافی برای کار روی خود و تنهایی مقدس و کار روی فایل ها و دوره های استاد در سکوت و آرامش مطلق و حال خوب
– درآمد روزانه از امور فنی منزل در مشهد و در کنار اون انجام امورات معدن و ارتباط با مشتریان
– هدایت به یک معدن با ذخیره بالا و عیار بالا و رسوندنش به مدد الله به بهره برداری بدون شریک،وام بانکی، قرض و حتی یک ریال پول زیرمیزی بر عکس تمامی معادن گذشتم که مشارکتی بود و هیچ نتیجه ای هم نداشت، برا من پول شد چون عقیدم فرق میکرد اما برا شرکا هیییییچی نداشت جز ضرر چون همون مسیر غیر مستقیم رو هدایت شدند.
– الان دیگه خبری از اون انسان های مشکل دار و دلال و کلاه بردار تو امور معدن جدیدم نیست و الحمدالله در حال رایزنی با شرکت های تولیدی صنعتی معتبر برای فروش محصولم یا صادراتش هستم و الحمدالله هر روز یه اقدام عملی انجام میدم، هر روز با یکی دوتا شرکت تماس میگیرم، محصولمو معرفی میکنم و ایده هایی به سرم میخوره که با شرایط الانم میخونه و دیگه خبری از مشارکت،وام و قرض و اقدامات شرک آلود قبلیم نیست الحمدالله…
– زندگیم روغن کاریه و حال دلمون خوبه الحمدالله
– دوستان کاملا محدود و روابط کاملا کم هست و زمان بیشتر روی کارم و بیزینسم و خودسازیم صرف میکنم.
– اینجاشو روز هزار بار باید به خودم بگم هزززار بار کمه بیشتر:((( از اونجایی که من دیگه مسئول اثر بخشی روی زندگی کسی نیستم نمیام معدنم رو تبلیغ کنم که آهااای ملت بیان رو معدنم سرمایه گذاری کنید میلیاردر میشید!!! بر عکس گذشته و اون نتایج وحشتناک پندآموز، میام میگم فلان شرکت یا فلانی من این معدن رو با این مشخصات دارم اگر برای شما سودی دارد و میشود ماده معدنی من رو روش ارزش ایجاد کنید و یا صادر کنید بیاد بینید،بررسی کنید،بازاریابی کنید و سپس تولید کنید و یه عدد خیلی کم از هر تن ماده معدنی رو سر معدن بهم پرداخت کنید و من اینجوری تکاملی و آرام آرام هم کار رو یاد میگیرم و هم سود کسب میکنم هم رشد میکنم هم عجله نمیکنم و هزار پارامتر مثبت دیگه….اما در گذشته این شکلی نبود و چون فکر میکردم میتونم با معدنم دیگران رو ثروتمند کنم این ایده میومد که فلانی،فلان شرکت بیا و شریک من شو و با هم از این خان بیکران نعمت اللهی که به من داده شده نه اووون!!!!تاکید میکنم بخاطر عقیده و باور من به من داده شده نه اون! ثروت بسازیم و کیف کنیم.
و در تمامی سال های 1391 تا 1400 من به هیییییییییچ دستاوردی نرسیدم جز الافی! و حالا نکته بد اینکه بیام فکر کنم برای ثروتمندی باید زجر کشید و این همه عقبه نامناسبم بذارم تنگش و به نسلم هم منتقل کنم.
نعععععععععععع
از همون ثانیه اول که فهمیدم قانون چیه گفتم بسم الله…
– معدن برای منه نه دیگران، دیگران اگر سود میکنند بیان بررسی کنند و خودشون تصمیم بگیرند و قرار نیست که ماده معدنی معدنم حالاحالاها تموم شه پس شریک نمیشم، کمک مالی و وامم نمیخوام و از هیچ حمایت دولتی هم کمک نگرفتم الحمدالله.
– من مسئول ثروتمندی و تاثیر گذاری روی احدالناسی نیستم و خداوند در زمان درست ایده درست و اگر لازم باشد انسان درست را برای کار روی معدنم می آورد و من نه ترسی دارم و نه غمی.
– تمامی ایده های حال حاضرم میبایست با شرایط کنونی من هم فرکانس باشد یعنی اینکه اگر من الان سرمایه راه اندازی معدن را ندارم ایده ای باید باشد که هیچ عاملی بیرونی روی آن تاثیر نگذارد بنابراین من باور دارم ایده درست و مدد دستان خدا بخاطر کار شبانه روزی من روی باورهایم به من گفته میشود و هم اکنون در حال کار روی ایده های الهامی ام هستم.
اللهی شکرت و صد میلیارد مرتبه شکرت بخاطر حضور استاد عباسمنش دوست داشتنی، خوشگل، جذاب، عزیز دل تک تک ما.
دوستت دارم استاد عزیزم، دوستت دارم بهترین مرد خدا، دوستت دارم تا نفس آخری که داشته باشم.
اللهی شکرت بخاطر همه چیز
بخاطر این خانواده عالی و هم مدار بخاطر تک تک اعضا بخاطر کامنت های تک به تک شما عزیزان که طلا و کوه های الماس هستند بخدا!!!
دوستون دارم تک تک اعضای این خانواده مشتی.
تمامی این حرف ها مخاطبشون خودم هستم و گویندشون رب الارباب خداوند وهاب.
چند وقته که پیامهات و میخونم و لذت میبرم از این همه پشتکار برای تغییر باور و این همه نتایج شگفت انگیزت و این همه درک و فهمت
اون تیکه پیامت در مورد صلح با پدر همون چیزی هست که بهش نیاز داشتم و این روزا درگیر شم دور و برم پر از انسانهایی با رفتارها و تفکرات نادرست هست و همه انرژیم خالی میشه از حرص خوردن از دستشون… چند بار پیامتو باید مرور کنم خیلی ازت یاد میگیرم کیف کردم واقعا سپاسگزارم
خوبین مهندس جان چه خبرها چه خبر از شهر زیبای نهبندان انشاءالله هر کجا هستید شاد و پیروز و سربلند باشید اگر تمایل دارید خودتان یا عزیزان و دوستان شما در شرکت صنعتی معدنی آکام زرین فرآور گستر یزد در نهبندان همکاری داشته باشند خوشحال می شویم در خدمت شما به عنوان مشاور برجسته و آگاه و بومی منطقه باشیم در صورت تمایل با شماره واتساپ صفر نهصد و سیزده چهل و پنج دویست و بیست چهل و پنج تماس بگیرید یا پیام بدهید امیدوارم مثل همیشه توانمند در پناه الله یکتا شاد پیروز و مانند استان بهروز باشید و سلامت که سلامتی بزرگترین نعمت ثروت و برکت است در حال حاضر شرکت در نهبندان استخدام دارد اگر عزیزی مایل هست معرفی بفرمایید متشکرم سپاسگزارم.
استاد اینقدر دلم چند روز پیش یهو براتون تنگ شده بود عجییب که میخواستم ایمیل بزنم بگم :)))
چه موضوع خوبی چون هر بار پیشرفت میکنم تو این موضوع باز ممکنه لحظاتی یادم بره البته که واقعا خیلیییی بهتر شدم که تجربیاتش و در ادامه میگم
راجع به مشاوره دادن به ادمها من خودم بواسطه شغل های فروش زیادی که داشتم تسلط خوبی تو جذب ادمها داشتم و (نمیدونم الانم دارم یا نه چون خیلی وقته براش تلاشی نکردم تو هر زمینه ای ) و همیشه از همون اوایل هم برای شغلم این باگ و داشتم که میخوای بخواه نمیخوای نخواه :))) یعنی خوب جذب میکردم ولی اصرارش نمیکردم به هر دلیلی ازون محصول استفاده کنه و الارم و نشونه ش هم اینبود که میدیدم بیشتر از حد معمول سوالات اضافه و اگه اینجوری بشه چی میپرسه سوالات حاشیه ای که اصلا شاید ربطی هم به محصول و یا مورد جذب نداشت چون تا یه مورد سوالاتی رو که نوشته بودم اگه پرسیده شد جواب اینه و یسری سوالات هم حق طبیعی شون بود برای همین معمولا مشتری هام شاید خیلی زیاد نبودن اما با کیفیت بودن این مورد تو هر سبک زندگی م پدیدار شد یعنی حتی برای صحبت های روزمره با افراد نزدیک یا دوستان وقتی معاشرت میکردیم و من باورم در مورد هرچیزی رو میگفتم و میدیدم بقولی ایرانی بازی تو همه ماها هست (این یه جوک بود که وقتی میخوای با یه ایرانی درد دل کنی تا ثابت نکنه از تو بدبخت تره ول کن نیست:))) )
و میدیدم برای باورهای من دلایل خودشو میاره همونجا بحث و باهاش قطع میکردم تا رسید به اشنایی م با سایت و فایل های استاد در این باره که اوایلش یکم به همین روش چون در من نهادینه شده بود پیش میرفتم و بعد هرچی گذشت زیپ دهانم و بیشتر و تنگ تر دوختم ….
بعد به این موضوع که استاد گفتن بجایی میرسی که خودت مشاور خودت میشی واقعا رسیدم یعنی اوایل سایت خیلی سوال ها تو ذهنم داشتم بعد میدیدم یکم که زمان میدم بهش خدا خودش جوابش و به بهترین نحو ممکن میده برای همین هیچ وقت سوالی برام بوجود نیومد که حتی توی عقل کل بپرسم چون همیشه میخوندم و تحقیق میکردم و مطمئن میشدم اگه جواب سوالم نیست بعد بپرسم که در 99 درصد معمولا جوابام تو خود سایت بود و من بیرون ازینجا هم دنبالش نگشتم
الانم تو عقل کل یوقتایی اگه سوالی ببینم که جوابش تجربم بوده و خودم بهش رسیدم پاسخ میدم و هزاران بار خدا رو شکر میکنم که ما بچه های سایت حداقل بیشترشون هیچ وقت سمت تراپی و این موارد بعد اشنایی با سایت نرفتیم چون بهترین مشاور دنیا رو خدا سر راهمون قرار داد هم استاد بهشتی م هم خود عزیزمون
تجربه دیگه ای که دارم از تغییر دیگران مادرمه و خوب همیشه میگم مادرم چون کسی هست که داریم تو یه خونه باهم زندگی میکنیم خواهرم که خودش تو سایت هست و شاید اندازه 5درصد توی تغییرات هم دخالت کردیم شاید :))) چون معمولا سریع بهم میگیم باید خودمون بهش برسیم و نقاط اشتراکی نداشته باشیم در اون موضوع سریعا واکنش نشون میدیم بهم و توی موضوعات هم دخالت نمیکنیم مگر همون درصد کمی که گفتم
اها مادرم و داشتم میگفتم دختر هرچی از ما اصرار (به شیوه خودم دیگه) از ایشون انکار یعنی من حتی فایل های استاد و تو تی وی موقع شام و ناهار پخش میکردم که گوش کنه بعضا یوقتایی حتی خوششم میومد اما هیچ وقت راغب نمیشد و بمرور من و خواهرم کوچکترین اصرار و سعی در تغییر دادنش نکردیم و جالبه استاد اونجایی که مثال دوستتون زدین که شماا کامل براش توضیح میدادین ولی اون اماده نبوده دقیقا یاد مامانم افتادم کلاس های قرآنی میرفت و هنوزم یوقتا میره مثلا در مورد یه موضوعی ما ساعتها باهاش بحث میکردیم و دلایل منطقی هم میوردیم جوابی هم نداشتا ولی زیر بار نمیرفت انگار بعد مثلا چند ماه بعدش همون و میومد از زبون استادش میگفت و پوکر فیس میشدیم آی ما حرص میخوردیم :)))
تجربه بعدی دوست صمیمی م بود که یه دوره ای اوایل اشنایی م با سایتم بود اتفاقا و ایشون با اینکه شما و سایت شما رو میشناخت هیچ وقت موندگار نشد و قرار گذاشته بودیم کتاب بخونیم و درباره هر فصلش باهام صحبت کنیم که هم مروری بشه هم مجبور بشیم کتاب بخونیم همون فصل اول نرفت دوم چون اصلا دیدگاهمون یکی نبود یجایی که اگه پشت تلفن نبود و نزدیک هم بودیم فکر کنم سر و کله همو شکونده بودیم یه کتاب یه فصل دو تا دیدگاه مختلف و اون مورد هم تجربه محکم بعدی برای اینکه دیگران و بزور وادار به تغییر نکنم
در رابطه با دردسر برای اینکه حتی مشکل یسری ها رو حل میکنیم هم تجربه ای دارم
یادمه یکی از دوستام همزمان با دو نفر دو رابطه بود یکی رو که از لحاظ مالی ساپورت میشد و اون طرف خیلی دوسش داشت و دیگری برعکس یادمه با اون فرد اول هم زندگی میکرد این موضوع برای خیلی سال پیشه تقریبا سال 91/92 هم دانشگاهی بودیم و یه مدت هم بود اکیپ شده بودیم اینور اونور میرفتیم اینکه من و دو تا از دوستام نصیحتش میکردیم بماند که گوش شنوا هم نداشت یبار نشستیم خیلی عمیق باهاش صحبت کردیم و فکر کردیم الان دیگه به راه راست هدایت میشه چند روز بعدش که خبری ازش نبود بهم زنگ زد و گفت ندا اگه فلانی زنگ زد (پسر اولیه) بگو که تو با ایکس دوستی ایکس همون پسر دومیه بود خلاصه خیلی پیچ در پیچ شد من هاج و واج گفتم چرا چیشده گفت خواهش میکنم بعدا برات توضیح میدم من این اشتباه و برای یبار کردم و موضوع حل شد و دیدم اونا باز دارن به رابطشون ادامه میدن و یجورایی داشت دردسری میشد برای همه از جمله من و دیدم داره اوضاع ناجور میشه سریع خودم و از ماجرا بیرون کشیدم و به دوستم گفتم من دیگه نیستم و جواب تلفنای خودش و سوگلی هاش و ندادم این تجربه تغییری که داشت برام دردسر درست میکرد
و در اخر اینو هم اعتراف کنم من تا همین پارسال اگه کسی رو سایت و بهش معرفی نمیکردم بخاطر افشاگری ها و کامنتها و مواردی که خصوصی بوده و شاید بهش برخورد میکردن بود اگه مطمئن میشدم که این موارد برای همه نشون داده نمیشه و اونا نمیتونن پروفایل من و کامنتهی منو بخونن شاید بیشتر روی این موضوع اصرار میکردم و اینم سبب خیری شد
ولی حداقل از اوایل امسال تا امروز یادم نمیاد که نه راجع به قوانین اصراری به ادمهای اطرافم کردم که گوششون و گرفتن و نه حرفی از سایت زدم تا خودشون شخصا نیان بقول شما اصرار کنن و التماس که بیا بگو جان بچه ت :)))
چقدر این فایل هم تاییدمو بیشتر کرد و مخصوصا اینکه تو قسمت بعدی میخواین راجع به قران و ایاتی در این باره بگین
ازتون بینهایت ممنونم استاد خوبم و از مریم خوشگلم که سبب انتشار این فایل شدن دوستتون دارم و شاید شما امتیازی به خودتون ازینکه ما با شما اشنا شدیم ندین ولی من میخوام اشنایی با توحید و امتیازش و فقط و فقط به شما بدم که اگه به این اسونی و واضحی و قشنگی راجع به قران و توحید نمیگفتین شاید هنوز تو جهل خودم دست و پا میزدم و خدااایا شکرت که از طریق استاد عزیزم این مسیر زیبا رو به من نشون دادی خدایا مرسی بابت همه چیز دوستت دارم و شکرت میلیون ها بار
سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات ،، یگانه خالق آفرین من ،،
یگانه قدرت مطلق کل هستی ،،
سلام و درود خدمت تک تک دوستان و خود آینده ام ،، ؛)
آقا مشغول گوش دادن به دوره فوقالعاده احساس خود ارزشمندی بودم که یکدفعه ی فلش بک زد ذهنم به گذشته ،،
با صدای واضح بهم گفت که سید محمد رضا برو اینو تو سایت بنویس هم برای بچه ها هم خودت هر بار با خواندنش یادت بیاد مسیری که طی کردی به قول استادم رد پایی بجا بزارم ،،
قضیه از زمانی که بی نهایت خودم و بی ارزش کرده بودم توی ذهنم ،، ینی اعتماد به نفسم نه تنها صفر بود بلکه شدت استرس و ترس تو زندگیم حرف اول میزد ،، گوش کن رفیق بخاطر چی فکر میکنی ؟!
بخاطر از دست ندادن ی موقعیت شغلی که کارگر بودم تازه توش فقط فروشنده بودم طی میزدم زمین و دستمال میکشیدم شیشه هارو آنقدر این موقعیت توی ذهن خودم با بازی های ذهنم بزرگ کرده بودم که یکدفعه به خودم اومدم که دیدم الله اکبر من کجام اصلا
حرف اطرافیانم برام حکم قاضی شده بود
آنقدر می ترسیدم از تنش ها و دری وری شنیدن از صاحب کارم که از استرس عرق خیس میکرد بدنم هر روز ،،
صبر کن این تضاد دنیا درس توش ،،
گذشت و من با همین شرایط میگذروندم تا ی روز نشانه ذات مقدس الهی وجودم به وضوح کامل بیدار کننده ترین چَک و زد و ی اتفاق چنان از خواب بیدارم کرد که گفتم بابا گور پدر طرف با موقعیتش من اصلاً نیازی ندارم به این کار و بگذریم که کلی بالا پایین دیگه تجربه کردم ولی اون حس بد و منفی که ازم برداشته شد بعضی وقتا اشک از چشمام نیومد که میگفتم خدای من ماها چقدر خودمون بی ارزش میکنیم ماها چقدر نمیشناسیم خودمون
آره ،، من وقتی کامنتای بچه هارو میخونم به خداوندی خدا عشق میکنم طرف آنقدر قشنگ میاد مینویسه ،، به قول خودم فریاد میزنم آهای ایو هالناس من در عرض پنج سال از درآمد 3 میلیون تومان رسیدم به 3 میلیارد و بیشتر کارآفرین شدم کلی آدم برام کار میکنن ،،
پیش خودم میگم خدای من این تویی که شاهکار می آفرینی ،، اینارو میخونم و از خدا میخوام کمکم کنه خود افشایی کنم و چقدر راحت میشم سبک میشم وقتی مینویسم اینا درد دل نیست اینا بازگو درسی که رفیق من با درد تجربه کردم مینویسم تو بی درد استفاده کنی ،،
آقا گذشت و چند سال بعد وارد رابطه شدم
و باز ایندفعه احساس بی ارزشی و احساس کمبود شدید تو دید طرفم ،،
ینی خدا بچه ها آخر مرام و معرفتِ ماها اگر خالق بودیم ی همچین بنده هایی مثل خودمون داشتیم که اینطور خودشو خوار و حقیر میکرد قیمه قیمش میکردیم خدایا شکرت که مهربان ترین مهربانان عالمی خدایا شکرت که کمکم کردی و میکنی درس تضادهامو بگیرم و با تمام وجودم سراسر تسلیم خواست تو باشم تو فقط منبع خیر و خوبی هستی هر خیری به من رسیده و خواهد رسید و هر شری که بهم رسیده از خودم بوده خدای مهربانم صد هزار مرتبه شکرت که همیشه حضورت کنارم حس کردم و همیشه کنارم بودی ،،
آقا بخاطر اون رابطه مجبور شدم دوباره برم سراغ همون کار قبلی و دوباره روز از نو و روزی از نو همش میگفتم با خودم باید تحمل کنم ،، الله اکبر ،،
اصلا بچه ها واقعاً از زمانی که ما این آگاهی های خداوند و وارد زندگیمون شده به یاری خودش درک میکنیم که دقیقاً داشتیم خلاف جهت موفقیت و خلاف جهت کل قانون و نظام هستی حرکت میکردیم ،،
ینی اینجوری بگم برات که هم احساس بی ارزشی توی کار
هم احساس بی ارزشی توی درس و دانشگاه
هم احساس بی ارزشی توی رابطه
هم احساس بی ارزشی توی سلامتی و رژیم غذایی و ورزش
هم احساس بی ارزشی توی خانواده
هم احساس بی ارزشی برای خود خانواده
این اصلا چه خانواده من دارم
از همه مهمتر من کیم که خدا بخواد بهم کمک کنه
من کیم که بخوام ی رابطه خوب داشته باشم
من کیم که بخوام زندگی خوب و شاد داشته باشم
من اصلاً مگه میتونم کار و حرفه خودمو داشته باشم منکه پارتی ندارم ، پول ندارم ، رابطه ندارم ،،
آقا ینی طول بازه ده تا پانزده سال از زندگی من
فقط با همین طرز فکر گذشت و هیچ و پوچ
همش میگفتم مگه دست منه بخوام کاری انجام بدم
مگه اصلا من میتونم کاری انجام بدم
باید پارتی پیدا کنم
باید فرار کنم برم قاچاقی ی کشور دیگه
باید هزارتا چرت و پرتی که بازی ذهنم بود
و چقدر آدم سنگین میشه ،، چقدر وزنه روی خودش احساس میکنه با ترس زندگی کردن
احساس خود ارزشمندی
اینکه اول از همه ترس و شرک و ناشکری و بالکل از زندگیت بریزی دور قدم قدم ، تکاملی نه یک شبه ،،
و در آخر هیچکدوم از اون انتخاب های گذشته منو خوشحال نمیکرد و نموند چون نمیدونستم چی میخوام اصلا
و انشالله که خداوند مهربان تنها رَب خودم یارم کنه هدایتم کنه اول خواسته هامو صلاح مو متوجه بشم و تک تک خلقشون کنم
امیدوارم که مفید بوده باشه و خوشحالم از اینکه منم نوشتم مثل تو دوست عزیزم
به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ
و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید
بزرگترین سپاسگزاری این روزهای من بودن در مدار این سایت هست و این سایت و فایل ها و کامنت های دوستان برای من حکم همون ریسمان الهی رو داره که هروقت بهش چنگ زدم و نگهش داشتم توی مسیر بودم و زندگیم پر از نعمت شده و هروقت رهاش کردم از مسیر خارج شدم.
درباره این فایل میخوام تجربه خودم رو در این زمینه بنویسم تا با یادآوری این موضوع بتونم درس های بیشتری برای ادامه مسیرم بگیرم.
من از چندسال پیش سه قدم از دوره ارزشمند دوازده قدم رو خریده بودم اما هرگز حتی یک جلسه رو ندیدم و کلا فقط گهگاهی یه سری به سایت میزدم و سریع خارج میشدم تا اینکه یکسال پیش بود که با تضاد مالی و بی پولی شدیدی برخورد کردم و هدایت شدم به دوره ارزشمند دوازده قدم که داستان این هدایت رو مفصلا در کامنت های قبلی نوشتم و خلاصه من شروع کردم به تمرکزی کار کردن روی دوره دوازده قدم و برای چکاپ فرکانسی دوره هم یه فیلم از خودم ضبط کردم و اوضاع نابسامان اقتصادی ام رو شرح دادم و از قدم یک شروع کردم به کارکردن روی دوره و فایل ها رو واو به واو نوشتم چندین و چند بار گوش دادم و کامنت هر جلسه رو مینوشتم و تمرین اون جلسه رو شخصی سازی میکردم و توی زندگی روزمره اجرا میکردم چهار پنج ماه به همین منوال گذشت و از همون ماه اول نشونه ها اومدن و من ادامه دادم تا جایی که در ماه پنجم که در قدم پنجم بودم به استقلال مالی رسیدم یعنی به فاصله پنج ماه از درآمد ماهی پنج شش میلیون کارمندی رسیدم به درآمد ماهی 100 میلیون و در کنار کارمندی کسب و کار شخصی خودم رو راه اندازی کردم و بیستا کارمند داشتم و خلاصه کلی کلی رشد کردم و کل بدهی هام رو تسویه کردم برای اولین بار توی زندگیم سوار هواپیما شدم چون از بچگی آرزوش رو داشتم با زن و بچه ام یک هفته رفتیم کیش و کلی لذت بردیم و خلاصه که زندگیم از این رو به اون رو شد …
بعد از مدتی من اعتماد به نفس کاذبی گرفته بودم و غرور زیادی من رو گرفت و چون همچنان کارمند بودم شروع کردم به سخنرانی های انگیزشی برای همکارانم که بدبخت ها چرا دارید وقت و عمر خودتون رو اینجا هدر میدید شما خالق هستید شما میتونید زندگی خودتون رو متحول کنید و من این کار رو کردم و از بدهی و بی پولی خودم رو رسوندم به درآمد مثبت 100 میلیون و…رابطه ی عاطفی ام رو فلان کردم و فلان مدت دارو نخوردم و … از این حرف هایی که مطمئنم هممون به بقیه زدیم…
و همکاران هم اوایل استقبال بی نظیری کردند که وای به به چه باحال تو چقدر خفنی چرا زودتر نگفتی و من هم اون احساس لیاقت و ارزشمندی که نداشتم با این تعریف و تمجید ها خیلی ارضا شد و با اینکه استاد بارها گفتن در مورد این مسائل با هیچکس صحبت نکنید و اگه صحبت کنید میرید توی در و دیوار بعد میگید کاش به حرف استاد گوش میدادم همین برای من اتفاق افتاد…
خلاصه اینکه توی محل کار هرزمانی که پیدا میکردیم بچه ها میگفتن خوب بیا برامون صحبت کن من فلان مشکل رو دارم به نظرت چه جوری برطرفش کنم و منم شروع میکردم به سخنرانی و بقیه هم کاغذ و قلم به دست شروع به یادداشت میکردن بعضی ها هم صدام رو ضبط میکردن و کم کم دیدیم توی محیط کار وقت کم میاریم و به پیشنهاد یکی از بچه ها قضیه رو به کانال تلگرام کشوندیم و من یه کانال زدم و سه چهار نفر هم عضو شدن و شروع کردم به توضیح دادن قوانین و اینکه چطور باید در تمام جنبه های زندگیمون تغییر ایجاد کنیم و کم کم ظرف مدت کوتاهی تعداد اعضا از سه نفر عضو شد 35 نفر و به قول استاد اون رودخونه و اون اعضا هرچی آدم مسئله دار رو به سمت من جذب کردند و من هم خوشحال بودم و لذت میبردم و هرروز درباره ی تمام مسائل ویس میزاشتم و آیات قرآن رو توضیح میدادم و همه سوالاتشون رو میپرسیدن و من هم تک به تک به سوالاتشون جواب میدادم و اون ها هم اولش کلی ذوق میکردن کلی تشکر میکردن و منم کلی به خودم افتخار میکردم که چه آدم خوبی هستم و خیلی احساس ارزشمندی داشتم مدتی به همین صورت گذشت تا اینکه دیدم بعد اون همه توضیحات و زحمتی که کشیدم اعضا کانال دوباره برگشتن سرخونه اول و دوباره همون افکار و همون باورها رو دارن و همون حرف های قبلی شون رو تکرار میکنند اونایی که گفته بودن حرفهای تو باعث شد من برم دفتر بخرم و فلان تمرینات رو انجام بدم هم دیدم میگن فقط یک صفحه از اون دفتر رو انجام دادن و الان اصلا نمیدونن دفترشون کجاست و…
اینا رو که دیدم خیلی خیلی ناراحت شدم و گفتم ببین من این همه وقت و تجربه ام رو دارم در اختیار اینا قرار میدم و اینا به جای اینکه این تجربیات و ویس های ارزشمند رو که به رایگان هم در اختیارشون قرار میگیره دو دستی بچسبن و زندگیشون رو تغییر بدن نه تنها هیچ توجهی نمیکنن بلکه تازه یه جاهایی هم میگفتن فلانی گفته فلان کار رو انجام بدید تا موفق بشید اینجا دیگه من دیوانه میشدم میگفتم من این موضوع رو با اون همه ویس و آیات قرآن توضیح دادم بعد طرف تازه میگه آره فلانی گفته این کار رو بکنید …یعنی جهان اولین چک و لگد ها رو زد اما من بیدار نشدم و به این جهلم ادامه دادم و گفتم ایرادی نداره بیشتر تلاش میکنم بیشتر ویس میزارم و بیشتر صحبت میکنم …و ادامه دادم زیاد کامنتم رو طولانی نمیکنم کار به جایی رسید که کم کم دیدم توی کسب و کارم یه اتفاقاتی داره میوفته یه تضادهایی داره پیش میاد یه کارمندهایی دارن کار رو با بی مسئولیتی انجام میدن که نتیجه مستقیم میزاشت روی نتیجه من و اعتبار کسب و کارم و کم کم درآمدم داره کم و کمتر میشه و بعد از مدتی کلا کسب و کارم نابود شد یعنی درآمد مثبت صد میلیون شد صفر…
خیلی ناراحت بودم همش میگفتم خدایا چرا اینطور شد من که داشتم طبق قانون عمل میکردم من که داشتم خوب پیش میرفتم چرا دوباره صفر شدم و تا همین امروز هم فکر و ذکرم همین بوده و هست و از پارسال تا الان بارها خواستم دوباره کسب و کار شخصی خودم رو راه اندازی کنم و از کار کارمندی که ازش متنفرم خارج بشم اما توانش رو ندارم یعنی یاد اتفاقات پارسال که میفتم که از 100 دوباره صفر شدم انگیزه ام از بین میره و دیگه دست و دلم به کار نمیره و خیلی هم دنبال علتش بودم کلی توی سایت گشتم اما راه به جایی نبردم تا اینکه…
تا اینکه امروز اومدم طبق معمول هرروز یه سری به سایت بزنم و دیدم یه فایل جدید اومده روی سایت با این عنوان«آیا من میتوانم زندگی دیگران را تغییر بدهم» چون چند وقته دنبال یه راه حل بودم که کمکم کنه که دوباره انگیزه بگیرم برای ایجاد کسب و کار شخصی اولش با دیدن عنوان فایل ناراحت شدم و با خودم گفتم ای بابا این فایل هم برای من نیست و جواب مسئله من نیست و استاد که همیشه درباره این موضوع حرف زده دیگه بعید میدونم حرف جدیدی داخلش باشه و با بی میلی و با این ذهنیت که من میدونم موضوع درباره چیه شروع کردم به دیدن فایل و هرچقدر که فایل پیش میرفت چشم های من هم گرد تر میشد و میگفتم آرررره همینه به خدا همینه اون راه حل اون انگیزه اون علت صفر شدن من جواب همه ی اینا توی همین فایله و وقتی فایل رو دیدم و داستان بالا رو به یاد آوردم فهمیدم:
من پارسال به جای اینکه تمرکزم رو بزارم روی تغییر خودم و روی حل کردن مسائل کسب و کارم تمرکزم رو گذاشته بودم روی تغییر دیگران و میخواستم منجی بقیه باشم به چه دلیل به دلیل احساس بی ارزشی …
من دیدم کارمندم داره بازی درمیاره اما به جای اینکه برم نحوه رفتار و برخورد با کارمند بی مسئولیت رو یاد بگیرم میخواستم به زور بقیه رو سپاسگزار کنم و زندگی اونا رو درست کنم…
من دیدم درآمدم داره کم میشه اما به جای اینکه وقت بزارم و ببینم چه باورهای منفی دارم و چه باورهای مثبتی رو باید جایگزین کنم میخواستم نحوه تغییر باور به دیگران رو یاد بدم …
من همه ی اینا رو دیدم اما بی اعتنایی کردم و اسمش رو هم برای خودم گذاشتم اعراض از ناخواسته اما این فقط یه توجیه اشتباه توسط ذهنم بود این اعراض نبود این فرار از حل مسئله بود بعد هم میگفتم چرا قانون برای من جواب نمیده چرا خدا کمکم نمیکنه و…
خداروشکر میکنم خدا رو شکر میکنم که ایراد کارم رو فهمیدم و ایراد از جایی هم بود که به خدا قسم یک درصد هم فکر نمیکردم ایراد از اینجا بوده باشه…
واقعا چقدر این فایل قیمت داره؟؟؟
من که نمیتونم قیمتی براش متصور بشم…
ممنونم از استاد عزیزم بابت این فایل زیبا
ممنون از بچه های سایت بابت کامنت های عالی.
به نام خدا
سلام آقای خاص
واقعا کامنت پر محتوایی نوشته بودید
من هم اوایل از فایل های استاد خیلی نتیجه می گرفتم
ولی با دوره عزت نفس اعتماد به نفس خودم اوج گرفت و
افرادی بودند که همیشه من را دعوت
به مهمونی ها ووو می کردند الان هم همین طوره
و دوباره پایین اومدن مدار و درآمد
و دلسوزی من برای دیگران و
غصه خوردن دیگران برای من
دوباره سقوط درآمد
ووو
الان که کامنت شما را خوندم واقعا یاد خودم افتادم
اینکه من . شما و دوستانی که در این سایت هستیم اتفاقی و الله بختکی
نیست
اینکه من سقوط می کنم دوباره میام بالا دوباره سقوط دوباره میام بالا
این هم همین طوری و الکی
و از بدشانسی و خوش شانسی
نیست
اینها همه از عدم درک قوانین است
اینها همه از این هست که من خودم
میام فایل را گوش می دهم یه کم بهش عمل می کنم و نتیجه هم
مسلما میاد بعد یادم میره
و دوباره سقوط
تا کی به این روند باید ادامه بدهیم ؟
مگه کم از قانون نتیجه گرفتیم ؟
چرا باید خودمون را بازیچه ی
افراد دیگه قرار بدهیم؟
آخه یه کم سختی هم داره ولی می ارزه و من نباید قانون را سخت ببینم.
خدایا شکرت
سلام بر استاد عباس منش و همه ای دوستان
استاد شما چقدر باهوش هستی و چقدر قانون رو خوب میفهمی
(همون جا ک گفتی الان تو ذهن بعضیاتون اومده ک برید ب یسریا بگین ک دلسوزی نکنید برا زندگی دیگران من داشتم تو ذهنم میگفتم ک برم اینارو به مادرم بگم ک حرص نخور بخاطر زندگی بجهات)
استاد جان من چندین ساله ک برنامه های شمارو دنبال میکنم و با یکی از دوستام روانشناسی 1خریدیم و همچنین 12 قدم ،هر دورو نصفه گوش کردم ،خداشکر میکنم بخاطر این دوره ها ،اما نمیدونم چرا منو دوستم از نظر شغلی و ثروت پیشرفت ک نکردیم حتی پسرفت هم کردیم، یا تو بهترین حالت ممکن همون آدم سابقیم ،باهمون میزان درآمد باهمون مشتریها
اینم بگم من اموزهای استاد رو با همه وجود قبول دارم و میپذیزم،
من اومدم در مرحله اول فضای مجازی و تلویزیون در حد امکان ک میشه گفت به استفاده ای10 درصد رسیده کم کردم،
ستاره قطبی رو انجام میدم هر صبح و هر شب ،
باورهای ک استاد تو روانشناسی گفتن رو روشون کار کردم و خداشکر میکنم ک باورهام تقویت شده ، همش برا ذهنم دلیل میارم ،ک ببین فلانی از همین شغل تو تونست به برج سازی برسه ، ببین فلانی از همین شغل چقدر کارگر و کارمند داره ،مرتب اینا با خودم میگم
و از جملات تاکیدی ک خداوند انسانهای خوبی بر سر راهم میزاره
پروژه های خیلی خوبی بمن پیشنهاد میشه
من آهن ربای جذب پولم
من در مدار ثروت و موفقیتم و…..
ولی تابحال به اون چیزی ک میخوام نرسیدم در زمینه شغلی و ثروت،،،
هرچقدر روی خودم کار میکنم نمیتونم پیدا کنم پاشنه اشیلمو، گاهی با خودم میگم تو قدمی برا شغلت بر نمیزاری تبلیغاتی انجام نمیدی،،، اما دوباره میگم مگه استاد تبلیغات میکنه ک اینقدر آدمهای خوب و آماده هدایت میشن به سایتش
بچهای ک شبیه بمن هستن خیلی دوست دارم شما هم کامنت بزارید و تجربیاتتون بگین
به نام خداوند بخشنده مهربانم که هرآنچه دارم از آن تو دارم
سلام به استاد عزیزم ومریم جانم انشاالله هر کجا هستین شاد وسالم وتندرست باشین
سلام به تمام دوستان نازنینم
سپاسگزار خداوندم هستم که امروز این فایل بینظیر رو روزیم کرد.
سپاسگزارم استاد عزیزم به پیشنهاد مریم جان وندای قلبتون گوش دادین واین فایل بی نظیر رو واسمون ظبط کردین.
سپاسگزارم مریم جانم که اینقدر مهربان وخوش قلبین وهمه جوره هوای بچهای سایت رو دارین
استاد راستش امروز4 صبح قبل از اینکه برم نونوایی وارددسایت که شدم فایل جدید رو دیدم بلافاصله دانلود کردم موقع مشغول به کار فایل رو گوش دادم
بعد کار هم کلاس خیاطی وبعد ناهارو کار خونه واستراحت والان هم قبل از رفتن به شیف بعداز ظهری کار نونوایی گفتم کامنت بزارم اول از شما ومریم جانم سپاسگزاری کنم وانشاالله باز مجددا برای این فایل کامنت بزارم.
سپاسگزارم استاد عزیزم ومریم جانم که هر لحظه فرشته ی نجات هستین ودستی از دستان خداوند هستید برای ما تا دراین مسیر الهی درست وکامل قدم برداریم….
بنام خدای همیشه حامی ام
سلام به استاد عباس منش ومریم جان وهمه ی اهل مسجد بزرگ سایت عباس منش
خدایا شکرت که منو کشوندی توی سایت تااین فایل بسیار ارزشمند رو گوش بدم .
اینقدر این فابل حرف واسه گفتن داره که نمیدونم از کجاشروع کنم.
از احساس خلا درون بگم که منو تا کجا میکشونه وبرای تایید چقدر چنگ میزنه به این طرف واون طرف ؟
استاد من بااینکه بیشتر دوره های شما رو تهیه کردم وروزی نیست که از این فایلها گوش ندم ولی بازم انگاری هیچی نمی دونم .
چقدر مثال قشنگی زدین واقعا مشاوره مثل قرص مسکنه وتا ریشه ای درمان نکنیم هیچ مسکنی بدردمون نمیخوره
این چند روز همش دنبال این بودم دوباره حال خوب کن بقیه بشم وهی به این واون مشاوره میدادم ومدام توی خونه با بچه هام بحثم میشد دوباره قانون توجه رو نادیده گرفته بودم
وچقدر قشنگ این فایل توجه به ناخواسته هارو بمن یادآوری کرد .
واقعا دنبال مشکلات دیگران بودن همون مثال رودخونه س که مدام مشکلات جدبدتر وآدمای مشکل داربیشتری به تورما میخوره
استاد چقدر این تجربه ی شما برام آشنا بود که گفتین
وقتی ساعتها وقت میزاشتین وآخرش چند وقت دیگه طرف میگفت با یه جمله ی یکی دیگه تازه قضیه رو فهمیده ومن چقدر حرص میخوردم واحساس بی ارزشی میکردم
ونقطه ی مقابلش وقتی سکوت کردم وچیزی نگفتم چقدر آرامش داشتم وبعدها اون طرف چقدر ازم تعریف وتشکر کرده درست جایی که دیگه زور نزدم که اون موضوع رو به بقیه بفهمونم .این دقیقا جهالت محضه که واقعا از شر این جهل باید به خدا پناه ببرم.
استاد ازت خیلی ممنونم عالی بود
خدایا شکرت بخاطر آگاهی امروزم.
درپناه حق شاد سلامت وپیروز باشید
باسلام خدمت اساتید عزیز و دوستان هم فرکانسی
آزاده هستم
طبق حرفهای استاد عزیز هروقت بخوایم به اطرافیانمون رفتارشون رو گوشزد کنیم یا در مورد تغییر رفتار باهاشون صحبت کنیم با مقاومت خیلی شدید روبرو میشیم و حال دوطرف خراب میشه
بدتر از همه اینه که طرف مقابل تازه شروع میکنه و رفتارهای خودمونو میذاره زیر ذره بین و دائم رفتارای خودمونو گوشزد میکنه که چرا پس خودت تو این مورد رعایت نمیکنی و احساسمونو خراب می کنیم
من خودم قبلا برا همه دلسوزی میکردم اما به قول استاد فهمیدم که هرکسی خودش آماده باشه هدایت رو دریافت میکنه و من نمیتونم جای خدا باشم و انسانها رو نجات بدم و از این رفتاری که خودش شرک هست دست برداشتم چون میدونم خدا خودش برا بنده هاش کافی هست
ومن تنها کاری که میتونم بکنم اینه که سرم تو کار خودم باشه تا در راه راست باشم نه راه کسانی که مغضوب خداوند شده اند.
با تشکر از استاد عزیر و دوست داشتنی
به نام هدایت الله
خداوندا هر آنچه که دارم از آن توست
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان خوبم در این سایت الهی
خدا را شکر میکنم با یه فایل جدید روی سایت سوالهای خوبی که دوست عزیزمون انجام دادندتشکر کنم و سپاسگزاری از خانم شایسته که این مطلبها را جمع کردند تا استاد از آگاهیهای خوب و نابشون بهره داشته باشیم از خداوند ممنونم که در این سایت الهی با نام و حضور خودش همیشه با کامنت نوشتن بچهها و چه فایلها و دیدن زیباییها و همه نعمتهایی که در زندگی داریم قدرشناسش هستیم و از این بابت از خداوند سپاسگزاریم
و اما در این سایت الهی نعمت برای کسانی است که برگزیده شدند در این سایت و خداوند همواره هدایت میکند برای یک زندگی عالی و ایدهآل در مسیر درست زندگی در مورد این فایل من وقتی به یک آگاهی و درک درستی از قانون یاد گرفتم دوست داشتم به همه اثبات کنم که من درست میگم چون دوست داشتم زندگی دیگران را تغییر دهم و این به من احساس ارزشمندی کاذب میداد و شاید روزها و ساعتها وقت میگذاشتم اما نتیجهای نداشت در اصل شده بودم ناجی برای هر کسی و این تا زمانی که با قانون آشنا نشدم ادامه داشت
اما با شناخت فرکانسها و خداوند من به این صورت بودم که هر کسی باید خودش بخواهد زندگیش را تغییر دهد و این برای من شرک محسوب میشد که من همه چیز را میتوانم درست کنم و غافل از اینکه من را از مسیر درست دور میکرد و کم کم خودم را فراموش میکردم و همه اینها به خاطر این بود که احساسی رفتار میکردم و هیجان زده بودم و نمیتوانستم ذهنم را کنترل کنم به نظر من کسی که آماده نباشد و یا در زندگی خودش موفق نبوده و نتایج نگرفته نمیتواند الگوی خوبی برای کسی باشد
اما جمله طلایی از استاد به هر چیزی که توجه کنی از همان جنس وارد زندگی ما میشود با پذیرفتن به اینکه ما هرگز توانایی تغییر دیگران نداریم چون خودمان توانا هستیم در مورد زندگی خودمون امروز وقتی من در مسیر هدایت قرار گرفتم دیگه از این افراد خبری نیست و یا اینکه اگر هم خیلی کم ببینم از آنها اعراض میکنم و فقط روی خودم و باورهایم کار میکنم و به نظر من هر کس که آماده باشد برای تغییر خداوند از طریق نشانهها او را در مسیر درست و به وقتش هدایت میکند و از خداوند میخواهم که هر کسی در زمان مناسبش هدایت بشه به مسیرهای درست زندگی و آنچه لذتها نعمتها مثل ما دریافت میکند آنها هم دریافت کنند
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
سلام به استاد عزیزم
بخدا استاد من این فایل رو دیده بودم یعنی دقیقا این صحبت این جمله که تو هیچ مسجدی به اندازه سایت عباس منش نام خدا برده نشده رو من یادمه که شنیدم حالا رویا بوده خواب بوده نمیدونم بخدا.این قدر که شک کردم نکنه من یه فایل قدیمی رو دارم گوش میدم برگشتم دیدم نه فایل جدید امروزتونه حالا بقیه ماجرا چیه رو برم گوش بدم ببینم چی برام داره حالا جالبیش اینه من امروز تصمیم گرفته بودم تمرکز کنم روی فایلهای توحیدی و مهمتر از اون تصمیم داشتم به عشقم بگم محمد عزیزم لطفاً شما تمرکز کن روی مغازت منم میخوام تمرکز کنم روی سایتم و نمیتونم هی هر بار به تو انرژی بدم خودت به خودت میتونی کمک کنی منکه تو ذهنت نیستم من فقط میتونم ببینم تو ذهن خودم چه خبره اونو کنترلش کنم کمم میارم.یه پیام مهمی برام فرستاده خدا مطمئنم چون من باورم اینه که خدا در هر لحظه با هر نفس ما داره ما رو هدایت میکنه و هرچقدر این باوره قویتر میشه من حواسم جمع تر میشه برای هر حرکت دقت کنم به نشانه ها که دارند با من صحبت میکنند و خداست که داره از طریق نشانه ها منو هدایت میکنه و دنبال کنم اون نشانه ها رو بدون معطلی.
تا اینجا فهمیدم خدا داره میگه تو مسکن شدی حالش بد میشه طرف تو باید وقت بگذاری دلداری بدی تا حالش خوب بشه باز دوباره فردا و فرداش روز از نو روزی از نو.تمرکزت رو از روی انرژی دادن و خوب کردن حال این بنده خدا بردار مرضیه جان وقتت داره تلف میشه آب داری تو هاون میکوبی.راهکار چیه دنبال تغییری میبینی من آرامش دارم تو نداری میبینی من فروشم بهتر از تو هست خودت میدونی دلیلش کنترل ذهنیه که سعی میکنم داشته باشم و میدونی از چه طریق با چه آموزشهایی صورت گرفته دوست داری شما هم شروع کن این قدر انرژی از من نخور.
آقا بخدا من کم آوردم من تو کار خودمم موندم من خودمم نیاز دارم خدا هدایتم کنه من که خدا نیستم منم یه بنده محتاج هدایت خدام.
و در مورد این مسأله آخرم درسته من هم بارها شده که یک سری چیزها رو برای افراد گفتم یه گوش در بوده یکی دروازه بعد از یه مدتی همون آدم همون حرف منو میاد میگه فلانی بهم اینو گفت عجب حرفی زد چه نکته طلایی رو گفت قشنگ منو درک کرد و فهمید ایراد کارم چی بوده بعد من با خودم میگم خوب منم که خودمو خفه کردم اینو حالیت کنم تو حالیت نمیشد چطور اون گفت آب بود رو آتیش تو و خیلی لجم در میومد و فکر میکردم که میخواد بگه تو حرفت بی ارزش بود یا تو بلد نیستی درست راهنمایی کنی یا بخاطر حرف تو نبود حرف اون روی من تاثیر داشت خلاصه میخواد منو بی ارزش جلوه بده الان فهمیدم نه باز همون مداره هست اون زمان که من میگفتم این تو باغش نبوده زمانی که آمادش شده شنیده عملم کرده نتیجه هم گرفته قانون باز بهتر بهم ثابت تر شد.و از این به بعد گرچه انصافا تو 99 درصد موارد میگم هر جور خودتون میدونید خودت بهتر میدونی بخدا من نمیدونم تجربه ای ندارم ماشاالله خودت عاقلتری بهتر میفهمی و چه باری از رو دوش خودم با همین چند تا جمله برداشتم مدتهاست ولی بازم جا داره بهتر بشم.
سلامی از گرمای قلبم به استاد زیبایی ها و مریم بانوی گرامی و یکایک اعضای دوست داشتنی و با محبت و عشق های روزگار این خانواده تووووپ
الحمدالله الذی فاطر السماوات و الارض
و سپاس خدای عزوجل که نفس به نفس جای شکرش هست و اللهی برسد روزی که با هر نفس بگوییم الحمدالله.
خداوند رو سپاسگزارم که هر فایل استاد در زمان درست به ایشان الهام شده و از زبان ایشان بر قلب و جان و فکر کسانی سرازیر میگردد که در این جریان حضور دارند و آماده شنیدن این صحبت ها و درک و فهم و عمل به اون ها هستند و نتیجه شان برای خودشان است و با نتیجه گرفتن هر یک، جهان ترقی و پیشرفت می یابد ان شالله…
خوب این نکته که ما مسئول حال دیگران، احساس دیگران، تغییر دهنده دیگران، بهبود دهنده دیگران، نصیحت گر دیگران، مشاور دیگران، حال خوب بده دیگران، از انرژی خود خرج کن برای دیگران، امر و نهی کن دیگران، و خیلی چیزای دیگه که در کل کاری هست که نتیجه اش میشه کسب ارزشمندی از دیگران؛ یکی از بزرگ ترین و مهلک ترین پاشنه های آشیل بنده بود و هست و خواهد بود و اونقدر ریشه دوونده در تمامی ابعاد زندگیم که اگر بخوام ابعاد گستردش رو بگم 300 صفحه میبایست تایپ کنم اما یه سری نتایجم از اون تفکر ناخوادگاهم رو مینویسم و بعد دوره مقدس کشف قوانین و به تبع اون دوره ارزشمندی رو هم نتایجش رو مینویسم که یه تودهنی مشتی زده باشم به ذهن الکی خوشم در اون دوران که بشینه سر جاش!!!
خوب نتایجم در اون دوران:
– کلیه معاملاتم صددرصد به نفع طرف مقابلم تموم میشد و ایشون سود و من همیشه زیان؟!
– کلیه روابطم از رابطه من با مادر گرفته تا بچه های خواهر و برادرام؛ حال اونا خوب و عالی و من بی انرژی در حدی که بی حال می افتادم تو خونه تا به حال بیام!
– در مورد روابط با دوستان من مسبب همه اردو ها و گردش ها و هزینه ها و اونا فقط دور من جمع و خوش و خرم
– در مورد روابط عاطفی حال طرف مقابل تووووپ و من همیشه مواظب که مبادا خطایی سر بزند یا نگفته ای گفته شود و همه چی از هم بپاشه
– در مورد کسب و کار هم همیییشه کارا رو دوش من و طرف مقابل 1000 درصد راضی و فشار روی من و صفا با طرف مقابل و همه و همه یک کلام که چه بچه خوبیه بهروز!!!
و و و و….
تمام این نتایجم رو یه الگو تکرار میشد(( من مسئول تغییر و بهبود و تاثیرگذار و مشاور و حال خوب کن دیگرانم….))
چه تبعاتی داشت این تفکر:
– ازدواج در 32 سالگی
– اولین موفقیت مالی که میتونست در 21 سالگی اتفاق بیفته در 31 سالگی اتفاق افتاد
– مشارکت در کاری که اصلا نیازی نبود مشارکت کنم و من عملا سودهای کلان میکردم شکل گرفت و 9 سال درگیرش بودم
– روابط متشنج زناشویی و همین بحث های مادر شوهر و عروس که نگگگگگم سر به کجاها که نکشید!!!
– متوقع شدن تک به تک همه اونایی که حتی یک ساعت باهام ارتباط داشتن، به همین پرملاتی که میگم هاااا : تک به تک اونایی که حتی یه ساعت باهام ارتباط برقرار میکردن چنان توقعی داشتند که بیا و ببین، چرا؟!
چون من با حرف زدن، انرژی گذاشتن و حال دادن به بقیه چنان ارزشمندی کسب میکردم که واقعا اینو میدیدم که خدا با تمامی کائناتش روبروی منن و برام ایستاده کف میزنند و کیف میکنند!!! الله اکبر به این کج فهمی و بزرگ ترین پاشنه آشیل پدرم و به تبع اون خودم…
چرا اینو پاشنه آشیل رو از پدرم به ارث بردم؟! چون از 12 سالگی تو شرکت تعاونی باهاشون کار میکردم و تمامی افرادی که با ما ارتباط داشتن روستایی های درب و داغون و فقیری بودند که برای دریافت کالای کوپنی به ما مراجعه میکردند! صلوات جمیع لطفا!!!!
حالا نتیجه ارتباط دائم بابا با این افراد که خود پدر بزرگوار هم از پرت ترین روستای شهرمون هست چی میشه؟!
میشه اینکه من مسئول حال خوب این مردم زجر دیده و ندار و بدبخت هستم و از زندگی خودم میزنم و هر جوری شده حال طیف عظیمی از مردم رو خوب نگه میدارم و ثواب پشت ثواب و جاااام وسط بهشته!
حالا تبعات این تفکر بابا و به سبب اون در زندگی من:
– حتی یک ظهر نشد به جد قسم میخورم یک روز ظهر نشد که بابا از سرکار بیاد و دقیقا سر ناهار گوشی منزل زنگ نخورد که بیا و درب شرکت رو باز کن و کالای ما رو تحویل بده و ایشون با همون لباس خونه میرفت و می اومد و چقددددر شاد که بببیییین کار بنده خدا رو راه انداختم.
– یک روز در میون یه مشت روستایی ناشناس رو می آورد منزل و ناهار دعوتشون میکرد بدون هماهنگی با مادر عزیز و تا ته بخونید چه سر وصدایی بپا میشد بعدش!!!
– ارامش که دقیقا ذره ای در زندگی پدر نبود و فقط بدو بدو برا ملت
– شدت وخامت اوضاع به قدری بود که تمامی خانواده با بابا به مشکل خوردیم و مادر هم از شدت کار زیاد و دیسک کمر و این تفکرات عجیب و غریب پدر به ستوه اومده بود و مدام بر طبل مخالفت با پدر و اخلاقشون کوبیدیم که به یکباره پدر غیبشون زد 4 روزی و متوجه شدیم نتنها ایشون با اون همه مشاوره و نصایح بچه هاش عوض نشده بلکه رفته زن دوم گرفته و از ما جدا شده و چون دیده ما دیگه حال نمیکنیم با اخلاق ایشون رفته و از یه روستای دور و دراز زن دوم گرفتن که حال ایشون رو خوب کنند…سبحان الله داره واقعا!!!
خیلی خیلی بدتر و اسفناک تر از اینها بوده پدر گرامی خونواده ما اما بزرگ ترین نعمت زندگی پدر و مادر هستند حتی اگر اشتباه باشند در تمانی ابعاد!
خوب من چون خیلی خیلی با پدر اونس داشتم خیلی دیرتر تونستم این قضیه رو تفکیک کنم تو ذهنم که دوست داشتن یک فرد مثل پدر جدا از این هست که میشه دوستشون داشت اما با حتی یه کلمه از حرف ها و عملکرد ایشون موافق نبود…آقا میشه انسان ها رو دوشت داشت اما به هیچ یک از ویژگی هاشون موافق نبود و قطعا این میشه صلح با خود و تمام جهان هستی و به تبع اون هدایت به محیطی که همه انسان های دور و ورت بهتر ازت هستند و نیازی نیست تفکیک کنی روابطت رو؟!
اصلا اگر وسط انسان هایی هستیم که ثروتمندتر، خوش اخلاق تر، باصفاتر، بی نیازتر از مشاوره و کمک ما و …. هستند یعنی 100 درصد ما بهتر شدیم و پیشرفت کردیم در زمینه این پاشنه آشیل وحشتناک بد.
پس هر چه ما ناتوانی خودمون رو از تغییر زندگی دیگران به خودمون لحظه به لحظه گوشزد کنیم هدایت میشویم به آرامش و حال خوب و انسان هایی که اصلا نیازی به کمک و مشاوره ما ندارند و قطعا این افراد، لابد افراد ثروتمند و حال خوبی هستند و این میشه موفقیت روزافزون ما.
تا قبل دوره کشف و دوره بی نظیر لیاقت بنده تمامی مسائل پدرم رو داشتم و نمیدونستم از کجا آب میخوره که به مدد هدایت الله در زمان درست به دوره کشف قوانین و لیاقت مچ این پاشنه اشیل رو گرفتم و از همون روز روش کار میکنم و خوب با میزان بهبود های من دنیا افراد بهبود یافته تری رو وارد زندگیم میکنه!
اما نتایجم بعد از اینکه کمی درک کردم این قانون رو و کمی عمل کردم بهش و ان شالله توفیق باشه که همیشه بهتر و بهتر بشم:
-بهبود که چه عرض کنم یه رابطی عاطفی بینهایت لذت بخش و رها و ازاد بدون وابستگی و بدون مسئول حال همدیگه بودن در حدی که مریض که نمیشیم الحمدالله ولی اگه شدیمم هر کسی خودش میدونه باید چجوری حالشو خوب کنه…
– هدایت شدن از شهر نهبندان محل تولدم به بیرجند و سپس مشهد مقدس و دوری از پدر و تمامی افراد مدارهای پایین تر
– زمان کافی برای کار روی خود و تنهایی مقدس و کار روی فایل ها و دوره های استاد در سکوت و آرامش مطلق و حال خوب
– درآمد روزانه از امور فنی منزل در مشهد و در کنار اون انجام امورات معدن و ارتباط با مشتریان
– هدایت به یک معدن با ذخیره بالا و عیار بالا و رسوندنش به مدد الله به بهره برداری بدون شریک،وام بانکی، قرض و حتی یک ریال پول زیرمیزی بر عکس تمامی معادن گذشتم که مشارکتی بود و هیچ نتیجه ای هم نداشت، برا من پول شد چون عقیدم فرق میکرد اما برا شرکا هیییییچی نداشت جز ضرر چون همون مسیر غیر مستقیم رو هدایت شدند.
– الان دیگه خبری از اون انسان های مشکل دار و دلال و کلاه بردار تو امور معدن جدیدم نیست و الحمدالله در حال رایزنی با شرکت های تولیدی صنعتی معتبر برای فروش محصولم یا صادراتش هستم و الحمدالله هر روز یه اقدام عملی انجام میدم، هر روز با یکی دوتا شرکت تماس میگیرم، محصولمو معرفی میکنم و ایده هایی به سرم میخوره که با شرایط الانم میخونه و دیگه خبری از مشارکت،وام و قرض و اقدامات شرک آلود قبلیم نیست الحمدالله…
– زندگیم روغن کاریه و حال دلمون خوبه الحمدالله
– دوستان کاملا محدود و روابط کاملا کم هست و زمان بیشتر روی کارم و بیزینسم و خودسازیم صرف میکنم.
– اینجاشو روز هزار بار باید به خودم بگم هزززار بار کمه بیشتر:((( از اونجایی که من دیگه مسئول اثر بخشی روی زندگی کسی نیستم نمیام معدنم رو تبلیغ کنم که آهااای ملت بیان رو معدنم سرمایه گذاری کنید میلیاردر میشید!!! بر عکس گذشته و اون نتایج وحشتناک پندآموز، میام میگم فلان شرکت یا فلانی من این معدن رو با این مشخصات دارم اگر برای شما سودی دارد و میشود ماده معدنی من رو روش ارزش ایجاد کنید و یا صادر کنید بیاد بینید،بررسی کنید،بازاریابی کنید و سپس تولید کنید و یه عدد خیلی کم از هر تن ماده معدنی رو سر معدن بهم پرداخت کنید و من اینجوری تکاملی و آرام آرام هم کار رو یاد میگیرم و هم سود کسب میکنم هم رشد میکنم هم عجله نمیکنم و هزار پارامتر مثبت دیگه….اما در گذشته این شکلی نبود و چون فکر میکردم میتونم با معدنم دیگران رو ثروتمند کنم این ایده میومد که فلانی،فلان شرکت بیا و شریک من شو و با هم از این خان بیکران نعمت اللهی که به من داده شده نه اووون!!!!تاکید میکنم بخاطر عقیده و باور من به من داده شده نه اون! ثروت بسازیم و کیف کنیم.
و در تمامی سال های 1391 تا 1400 من به هیییییییییچ دستاوردی نرسیدم جز الافی! و حالا نکته بد اینکه بیام فکر کنم برای ثروتمندی باید زجر کشید و این همه عقبه نامناسبم بذارم تنگش و به نسلم هم منتقل کنم.
نعععععععععععع
از همون ثانیه اول که فهمیدم قانون چیه گفتم بسم الله…
– معدن برای منه نه دیگران، دیگران اگر سود میکنند بیان بررسی کنند و خودشون تصمیم بگیرند و قرار نیست که ماده معدنی معدنم حالاحالاها تموم شه پس شریک نمیشم، کمک مالی و وامم نمیخوام و از هیچ حمایت دولتی هم کمک نگرفتم الحمدالله.
– من مسئول ثروتمندی و تاثیر گذاری روی احدالناسی نیستم و خداوند در زمان درست ایده درست و اگر لازم باشد انسان درست را برای کار روی معدنم می آورد و من نه ترسی دارم و نه غمی.
– تمامی ایده های حال حاضرم میبایست با شرایط کنونی من هم فرکانس باشد یعنی اینکه اگر من الان سرمایه راه اندازی معدن را ندارم ایده ای باید باشد که هیچ عاملی بیرونی روی آن تاثیر نگذارد بنابراین من باور دارم ایده درست و مدد دستان خدا بخاطر کار شبانه روزی من روی باورهایم به من گفته میشود و هم اکنون در حال کار روی ایده های الهامی ام هستم.
اللهی شکرت و صد میلیارد مرتبه شکرت بخاطر حضور استاد عباسمنش دوست داشتنی، خوشگل، جذاب، عزیز دل تک تک ما.
دوستت دارم استاد عزیزم، دوستت دارم بهترین مرد خدا، دوستت دارم تا نفس آخری که داشته باشم.
اللهی شکرت بخاطر همه چیز
بخاطر این خانواده عالی و هم مدار بخاطر تک تک اعضا بخاطر کامنت های تک به تک شما عزیزان که طلا و کوه های الماس هستند بخدا!!!
دوستون دارم تک تک اعضای این خانواده مشتی.
تمامی این حرف ها مخاطبشون خودم هستم و گویندشون رب الارباب خداوند وهاب.
سپاسگزارم-بهروز مروی
سلام
بهروز جان ممنون که مینویسی
چند وقته که پیامهات و میخونم و لذت میبرم از این همه پشتکار برای تغییر باور و این همه نتایج شگفت انگیزت و این همه درک و فهمت
اون تیکه پیامت در مورد صلح با پدر همون چیزی هست که بهش نیاز داشتم و این روزا درگیر شم دور و برم پر از انسانهایی با رفتارها و تفکرات نادرست هست و همه انرژیم خالی میشه از حرص خوردن از دستشون… چند بار پیامتو باید مرور کنم خیلی ازت یاد میگیرم کیف کردم واقعا سپاسگزارم
سلام خداوند به آقا بهروز گل گلاب
خوبین مهندس جان چه خبرها چه خبر از شهر زیبای نهبندان انشاءالله هر کجا هستید شاد و پیروز و سربلند باشید اگر تمایل دارید خودتان یا عزیزان و دوستان شما در شرکت صنعتی معدنی آکام زرین فرآور گستر یزد در نهبندان همکاری داشته باشند خوشحال می شویم در خدمت شما به عنوان مشاور برجسته و آگاه و بومی منطقه باشیم در صورت تمایل با شماره واتساپ صفر نهصد و سیزده چهل و پنج دویست و بیست چهل و پنج تماس بگیرید یا پیام بدهید امیدوارم مثل همیشه توانمند در پناه الله یکتا شاد پیروز و مانند استان بهروز باشید و سلامت که سلامتی بزرگترین نعمت ثروت و برکت است در حال حاضر شرکت در نهبندان استخدام دارد اگر عزیزی مایل هست معرفی بفرمایید متشکرم سپاسگزارم.
سلام بر عزیزای دل
استاد اینقدر دلم چند روز پیش یهو براتون تنگ شده بود عجییب که میخواستم ایمیل بزنم بگم :)))
چه موضوع خوبی چون هر بار پیشرفت میکنم تو این موضوع باز ممکنه لحظاتی یادم بره البته که واقعا خیلیییی بهتر شدم که تجربیاتش و در ادامه میگم
راجع به مشاوره دادن به ادمها من خودم بواسطه شغل های فروش زیادی که داشتم تسلط خوبی تو جذب ادمها داشتم و (نمیدونم الانم دارم یا نه چون خیلی وقته براش تلاشی نکردم تو هر زمینه ای ) و همیشه از همون اوایل هم برای شغلم این باگ و داشتم که میخوای بخواه نمیخوای نخواه :))) یعنی خوب جذب میکردم ولی اصرارش نمیکردم به هر دلیلی ازون محصول استفاده کنه و الارم و نشونه ش هم اینبود که میدیدم بیشتر از حد معمول سوالات اضافه و اگه اینجوری بشه چی میپرسه سوالات حاشیه ای که اصلا شاید ربطی هم به محصول و یا مورد جذب نداشت چون تا یه مورد سوالاتی رو که نوشته بودم اگه پرسیده شد جواب اینه و یسری سوالات هم حق طبیعی شون بود برای همین معمولا مشتری هام شاید خیلی زیاد نبودن اما با کیفیت بودن این مورد تو هر سبک زندگی م پدیدار شد یعنی حتی برای صحبت های روزمره با افراد نزدیک یا دوستان وقتی معاشرت میکردیم و من باورم در مورد هرچیزی رو میگفتم و میدیدم بقولی ایرانی بازی تو همه ماها هست (این یه جوک بود که وقتی میخوای با یه ایرانی درد دل کنی تا ثابت نکنه از تو بدبخت تره ول کن نیست:))) )
و میدیدم برای باورهای من دلایل خودشو میاره همونجا بحث و باهاش قطع میکردم تا رسید به اشنایی م با سایت و فایل های استاد در این باره که اوایلش یکم به همین روش چون در من نهادینه شده بود پیش میرفتم و بعد هرچی گذشت زیپ دهانم و بیشتر و تنگ تر دوختم ….
بعد به این موضوع که استاد گفتن بجایی میرسی که خودت مشاور خودت میشی واقعا رسیدم یعنی اوایل سایت خیلی سوال ها تو ذهنم داشتم بعد میدیدم یکم که زمان میدم بهش خدا خودش جوابش و به بهترین نحو ممکن میده برای همین هیچ وقت سوالی برام بوجود نیومد که حتی توی عقل کل بپرسم چون همیشه میخوندم و تحقیق میکردم و مطمئن میشدم اگه جواب سوالم نیست بعد بپرسم که در 99 درصد معمولا جوابام تو خود سایت بود و من بیرون ازینجا هم دنبالش نگشتم
الانم تو عقل کل یوقتایی اگه سوالی ببینم که جوابش تجربم بوده و خودم بهش رسیدم پاسخ میدم و هزاران بار خدا رو شکر میکنم که ما بچه های سایت حداقل بیشترشون هیچ وقت سمت تراپی و این موارد بعد اشنایی با سایت نرفتیم چون بهترین مشاور دنیا رو خدا سر راهمون قرار داد هم استاد بهشتی م هم خود عزیزمون
تجربه دیگه ای که دارم از تغییر دیگران مادرمه و خوب همیشه میگم مادرم چون کسی هست که داریم تو یه خونه باهم زندگی میکنیم خواهرم که خودش تو سایت هست و شاید اندازه 5درصد توی تغییرات هم دخالت کردیم شاید :))) چون معمولا سریع بهم میگیم باید خودمون بهش برسیم و نقاط اشتراکی نداشته باشیم در اون موضوع سریعا واکنش نشون میدیم بهم و توی موضوعات هم دخالت نمیکنیم مگر همون درصد کمی که گفتم
اها مادرم و داشتم میگفتم دختر هرچی از ما اصرار (به شیوه خودم دیگه) از ایشون انکار یعنی من حتی فایل های استاد و تو تی وی موقع شام و ناهار پخش میکردم که گوش کنه بعضا یوقتایی حتی خوششم میومد اما هیچ وقت راغب نمیشد و بمرور من و خواهرم کوچکترین اصرار و سعی در تغییر دادنش نکردیم و جالبه استاد اونجایی که مثال دوستتون زدین که شماا کامل براش توضیح میدادین ولی اون اماده نبوده دقیقا یاد مامانم افتادم کلاس های قرآنی میرفت و هنوزم یوقتا میره مثلا در مورد یه موضوعی ما ساعتها باهاش بحث میکردیم و دلایل منطقی هم میوردیم جوابی هم نداشتا ولی زیر بار نمیرفت انگار بعد مثلا چند ماه بعدش همون و میومد از زبون استادش میگفت و پوکر فیس میشدیم آی ما حرص میخوردیم :)))
تجربه بعدی دوست صمیمی م بود که یه دوره ای اوایل اشنایی م با سایتم بود اتفاقا و ایشون با اینکه شما و سایت شما رو میشناخت هیچ وقت موندگار نشد و قرار گذاشته بودیم کتاب بخونیم و درباره هر فصلش باهام صحبت کنیم که هم مروری بشه هم مجبور بشیم کتاب بخونیم همون فصل اول نرفت دوم چون اصلا دیدگاهمون یکی نبود یجایی که اگه پشت تلفن نبود و نزدیک هم بودیم فکر کنم سر و کله همو شکونده بودیم یه کتاب یه فصل دو تا دیدگاه مختلف و اون مورد هم تجربه محکم بعدی برای اینکه دیگران و بزور وادار به تغییر نکنم
در رابطه با دردسر برای اینکه حتی مشکل یسری ها رو حل میکنیم هم تجربه ای دارم
یادمه یکی از دوستام همزمان با دو نفر دو رابطه بود یکی رو که از لحاظ مالی ساپورت میشد و اون طرف خیلی دوسش داشت و دیگری برعکس یادمه با اون فرد اول هم زندگی میکرد این موضوع برای خیلی سال پیشه تقریبا سال 91/92 هم دانشگاهی بودیم و یه مدت هم بود اکیپ شده بودیم اینور اونور میرفتیم اینکه من و دو تا از دوستام نصیحتش میکردیم بماند که گوش شنوا هم نداشت یبار نشستیم خیلی عمیق باهاش صحبت کردیم و فکر کردیم الان دیگه به راه راست هدایت میشه چند روز بعدش که خبری ازش نبود بهم زنگ زد و گفت ندا اگه فلانی زنگ زد (پسر اولیه) بگو که تو با ایکس دوستی ایکس همون پسر دومیه بود خلاصه خیلی پیچ در پیچ شد من هاج و واج گفتم چرا چیشده گفت خواهش میکنم بعدا برات توضیح میدم من این اشتباه و برای یبار کردم و موضوع حل شد و دیدم اونا باز دارن به رابطشون ادامه میدن و یجورایی داشت دردسری میشد برای همه از جمله من و دیدم داره اوضاع ناجور میشه سریع خودم و از ماجرا بیرون کشیدم و به دوستم گفتم من دیگه نیستم و جواب تلفنای خودش و سوگلی هاش و ندادم این تجربه تغییری که داشت برام دردسر درست میکرد
و در اخر اینو هم اعتراف کنم من تا همین پارسال اگه کسی رو سایت و بهش معرفی نمیکردم بخاطر افشاگری ها و کامنتها و مواردی که خصوصی بوده و شاید بهش برخورد میکردن بود اگه مطمئن میشدم که این موارد برای همه نشون داده نمیشه و اونا نمیتونن پروفایل من و کامنتهی منو بخونن شاید بیشتر روی این موضوع اصرار میکردم و اینم سبب خیری شد
ولی حداقل از اوایل امسال تا امروز یادم نمیاد که نه راجع به قوانین اصراری به ادمهای اطرافم کردم که گوششون و گرفتن و نه حرفی از سایت زدم تا خودشون شخصا نیان بقول شما اصرار کنن و التماس که بیا بگو جان بچه ت :)))
چقدر این فایل هم تاییدمو بیشتر کرد و مخصوصا اینکه تو قسمت بعدی میخواین راجع به قران و ایاتی در این باره بگین
ازتون بینهایت ممنونم استاد خوبم و از مریم خوشگلم که سبب انتشار این فایل شدن دوستتون دارم و شاید شما امتیازی به خودتون ازینکه ما با شما اشنا شدیم ندین ولی من میخوام اشنایی با توحید و امتیازش و فقط و فقط به شما بدم که اگه به این اسونی و واضحی و قشنگی راجع به قران و توحید نمیگفتین شاید هنوز تو جهل خودم دست و پا میزدم و خدااایا شکرت که از طریق استاد عزیزم این مسیر زیبا رو به من نشون دادی خدایا مرسی بابت همه چیز دوستت دارم و شکرت میلیون ها بار