آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 15


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
    298MB
    41 دقیقه
  • فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
    40MB
    41 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    جلیل رضائی گفته:
    مدت عضویت: 236 روز

    سلام و درود. سپاس از خداوند که به من توفیق داد تا بفهمم مسئول زندگی خودم هستم و نباید دیگران را نجات بدهم. هر بار که از روی دلسوزی درگیر این موضوع شدم 100 درصد به خودم آسیب زدم و تهش بدهکار هم شدم. قبلا فکر میکردم برای اینکه رستگار شوم باید دیگران را به خوبی دعوت کنم در صورتی که داستان برعکسه. ابتدا باید روی خودم کار کنم و رستگار شوم تا دیگران هم از من تاثیر بگیرند.

    وَلتَکُن مِنکُم أُمَّهٌ یَدعونَ إِلَى الخَیرِ وَیَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَیَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ ۚ وَأُولٰئِکَ هُمُ المُفلِحونَ﴿104 آل عمران)

    باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی، و امر به معروف و نهی از منکر کنند! و آنها همان رستگارانند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    عاطفه گفته:
    مدت عضویت: 277 روز

    سلام به استاد عزیز

    چقدر این فایل برای من به موقع و لازم بود خدارو شاکرم که منو به موقع به گوش کردن این فایل هدایت کرد.چقدر قوانین و مدارها درست و دقیق عمل میکنن.خدایا بی نهایت سپاسگزارم.

    دقیقاً همون چیزی که اول فایل می گفتین برای من رخ داده بود و یه شرک خفی رو در من به وجود آورده بود که با نصیحت های من برادرم نتیجه خوب گرفته بود و مرتب از من تقدیر و تشکر می کرد.

    من بعد از اون حس میکردم که میتونم زندگی بقیه اطرافیانم ،که هر روز به تعدادشان اضافه میشد،رو تغییر بدم.درصورتی که می‌دیدم چقدر زمان و انرژی میذارم اما فقط همون چند ساعت اثر داره و بعدش زود برمی‌گردن به حالت قبلشون

    و این خیلی برای خود من بد بود چون هم تمرکزم رو از خودم برمیداشتم و فقط مشکلات و مسائل اونا توی ذهنم مرور میشد و کم و بیش از همونا بیشتر وارد زندگیم میشد

    و هم از نظر جسمی حال منو بد میکرد.

    اما چند هفتس که به این فکر میکنم که من نباید این انرژی فوق العاده ای رو که دارم به این صورت هدر بدم و مرتب با خودم تکرار میکنم که هر کسی هر جایگاه و شرایطی که داره قطعاً در جای درسته

    من فقط و فقط توانایی تغییر زندگی خودمو دارم

    من حتی نمیتونم همسرم یا بچه هامون تغییر بدم چون همچین توانایی رو ندارم

    من اگه خودمو و زندگیمو تغییر بدم همه‌ی آدمای اطرافمم خود به خود تغییر میکنن

    هرچند که اینو قبلاً هم تجربه کردم و با تغییر افکار و فرکانس خودم اطرافیانم به صورت عجیبی از زندگیم حذف شدن و جایگزین اونا افراد جدید با نگرش های جدید بودن.

    باید باور های جدیدی رو برای خودم بسازم و پر قدرت بهشون عمل کنم و مشاوره دادن به اطرافیان و متقاعد کردن اونا براساس آموخته های خودم و فایل ها رو ترک و جایگزینش یه کار بهتر قرار بدم چون هرکس در زمان مناسبش الهامات و نشونه هارو دریافت می‌کنه ،زمان مناسب یعنی زمانی که آما ه تغییر باشند نه با اجبار و نصیحت

    امیدوارم که هرکجا هستید خوش و خرم در پناه حق باشید ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مجتبی زمانی گفته:
    مدت عضویت: 867 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم

    استاد چقدر فایل عالی بود هرچند همه فایلاتون عالیه

    استاد من در چندبار بابت این مورد کامنت گذاشتم و الانم میزارم

    استاد من ورزشکار تیم ملی بود و یه داداش بزرگتر از خودم مواد مصرف میکرد و منم خیلی تلاشمو کردم که ترک کنه حتی به درگیری هم کشید ولی بی فایده بود و اون زمان من قانون را نمی‌دونستم و هرچند الانم پاشنه آشیلمه انشالله به صفر برسونمش

    استاد روزانه شکر گذاری میکنم که خدا شما را سر رام گذاشت ️

    خدا عمر طولانی به شما بده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    Sahra گفته:
    مدت عضویت: 2150 روز

    سلام استاد عزیزم

    این فایل رو زمانی گوش میکنم ک تازه قدم 5 رو تمام کردم، ک دو جلسه این قدم همین موضوع بود و دوباره برای من مرور شد.

    وقتی قدم هارو شروع کردم هر روز و هر روز به درک بهتری از قوانین رسیدم، درقدم 3، این جملات شده بود سر لوحه ی من ” مهم نیست با چه دلیل و منطقی، احساس تون بده، شما دارید خودتونو به گاری وصل میکنید و از نعمتها دور میشید “. اهمیت احساس خوب داشتن در مدت زمان بیشتری از روز و درک کردم.

    همون روزها من داشتم نقش ناجی و مشاوره رو برای نزدیکانم بازی میکردم، حرص وجوش میخوردم، عصبانی میشدم، میخواستم مشکلات بقیه رو حل کنم، به بقیه مسیر درست و نشون بدم، ساعتها صحبت میکردم و بعضیاهم ک اصلا گوش نمیکردن و انجام نمیدادن و این بیشتر منو عصبانی میکرد.

    وقتی احساس خوب اصل قانون بود، تصمیم گرفتم هر مساله ای ک باعث میشه احساس بدی تجربه کنم بزارم کنار، بررسی کردم بخش عظیمی مربوط به دیگران میشد، متعهد شدم این انرژی های پخش وپلا رو صرف خودم کنم. ساعت کاری بیشتر، هدف انتخاب کردم، فایل گوش میدادم و کم کم از اون مدار خارج شدم و طعم لذت بخش ارامش و چشیدم.

    من به این اگاهی بطور قطع نرسیده بودم ک نمیشه دیگران رو تغییر داد، من فقط چون میخاستم به اگاهی های قدم 3 عمل کنم، خودمو به فرکانس مناسب تر رسوندم.

    به قدم پنج ک رسیدم تازه فهمیدم داستان اصلی چیه. و از بیخ و بن، ناجی گری اشتباهه، احساسی بودن دلسوزی کردن، تلاش برای تغییر دیگران یعنی جاهل بودن،

    حالا بررسی کردم ک چقدر نقش من در این زمینه پر رنگ بوده، سالهای قبل، پای چه درد دلهایی ک نشسته بودم، ازشکست عشقی دیگران گرفته تا مسائل خانوادگی و فردی. چقدر از اینک مسکن ژلوفن بودم احساس شعف میکردم خخخخ. بمن میگفتن خانوم مشاور، ک خلا احساس ارزشمندیم باهمین ها پر میشد. حتی مصمم بودم رشته دانشگاهیمو روانشناسی بزنم ک بشم مشاور مردم. چه خوب ک در دو دانشگاهی ک این رشته رو زده بودم قبول نشدم خخخ.

    جالتر اینک همه این اشخاص خوشی هاشون با بقیه بود، مسافرتها، جشن ها، من دعوت نمیشدم، بابت این مساله گاهی ناراحت میشدم ک اره فقط ناله هاشون برای منه، من کمکشون کردم من گوش شنوا بود، خلاصه مشرک بودم.

    اولین تغییراتم با قانون افرینش بود، ک همین اتفاقات برای شما هم افتاده بود، و این حرف شما ک من مسئول حال بد دیگران نیستم، من مسئول احساسات خودمم، اولین تلنگر برای من بود، انقدر تکرار میکردم فایل گوش میدادم ک دیدم اشناها دوستان هم خوابگاهی ها دیگ نمیان برای درد دل.

    اما یک نوع متفاوت تر رو درخانواده ادامه دادم، درسته درد دل نبود، اما میگفتم خانواده ام باید تغییر کنن، مشکلاتشونو من حل میکردم، خلاصه بازم افتادم تو تله.

    حالا ک برمیگردم عقب، میگم چقدر نشتی انرژی، چقدر بحث و جدل برای تغییر دیگران، و

    الان در صلحم با خودم با دیگران، الان حالم عالی تره، الان میگم من انرژی میخوام برای زندگی خودم،خواهر من، برادر من، دوست من، خودش بخواد تغییر میکنه، خدا همرو هدایت میکنه، من کیم!

    هنوزم جا داره این افکار و باورهای جدید بهتر و بهتر بشن، اما از اینک در این مسیر هستم واقعا خوشحالم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2167 روز

    بنام الله یکتا

    سلام به استاد ارزشمند و یکتاپرستم

    سلام به مریم شایسته عزیز و مهربانم

    خدایا چطور سپاسگزاری تو رو بکنم، بگو چطور، چطور از این دنیای قانونمندت، از این همزمانی ها، از این اتفاقات از این آگاهی ها از این مسیر تشکر کنم. خدایا سورپرایزم کردی.

    دقیقا دیشب بود که داشتم کامنتی می نوشتم در مورد یک گام عملی که برداشتم، قدمی که طبق یاد گرفتن قوانین خیلی خوب متوجه شدم، تصمیم گرفتم و عمل کردم فارغ از نگاه و قضاوت بقیه. اما نمیدونم ارسالش کردم یا نکردم اما میدونم که اینا کلام الله یکتاست که ازش درخواست کردم و خواستم هدایتم کنه، حمایت کنه در مسیر درست و راستی. حالا خدا اینگونه تاییدهاش رو برام میفرسته با کلام بهترین استادم. استاد با چهره خندان و پر از رضایت شما و عنوان این فایل اصلا گل از گلم شکفته و سپاسگزارتر شدم در این لحظه و خیلی خوب دارم این جمله شما رو درک میکنم که میگین “بزرگترین سپاسگزاری من بخاطر قوانین ثابت و بدون تغییرش هست”

    این هنوز شروع ماجراست….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    محجوبه هاتف گفته:
    مدت عضویت: 1192 روز

    سلام به همه عزیزان دل

    من حدود دوسال پیش که با آموزه های استاد آشنا شدم خیلی جو گیر شدم و میخواستم به همه نزدیکانم فریاد بزنم بگم که چنین قوانین فوق العاده ای وجود داره. دست خالی و بدون نتیجه فقط شعار میدادم و مورد تمسخر نزدیکانم قرار میگرفتم.

    این کار نه تنها هیچ کمکی به من نکرد،

    فقط باعث شد خودم تو مسیر دچار شک و تردید بشم و نتایج کوچیکم هم اصلا به چشمم نیاد.

    تا یه اتفاق به ظاهر ناخواسته می افتاد همسرم میگفت دو سال نشستی مشق نوشتی فایل گوش کردی که چی؟

    الان یاد گرفتم سکوت کنم، وقتی ناآگاهی اطرافیانم رو میبینم خودم رو به تغافل بزنم

    و به قول استاد ایگنور کنم. به خودم میگم به تو چه؟

    مگه از تو نظر خواستن؟ کمک خواستن؟

    سکوت من امروز باعث شده حد و مرزها حفظ بشه، احترام به خودم بیشتر بشه و از همه مهم تر آرامشم خیلی بیشتر شده.

    وقتی جدل بین همسر و پسرم رو میبینم به خودم میگم کور کر لال

    بین خودشونه، خودشون درست میکنن.

    اگه من آدم سابق بودم می‌پریدم وسط میخواستم فرشته نجات باشم.

    من ناجی کانون گرم خانواده ام باشم.

    الان فهمیدم من خیلی هنر کنم روی خودم کارکنم ناجی زندگی خودم باشم چه برسه به بقیه.استاد ممنون بابت آموزه های عالیتون که مهارت زندگی کردن رو به ما یاد میدین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 1414 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم ودوستان عزیزی که کامنت من رو میخونن

    باز هم شگفتی دیگری از استاد عباسمنش .

    استاد بازدید ازسایت شما یکی از لذتهای بزرگ زندگی منه ووقتی فایل جدیدی رو در بالای صفحه میبینم درست حالت کسی رو دارم که یه هدیه ای گرفته وبا خوشحالی اون رو باز میکنه ببینه چه هدیه ای گرفته ، بسیااا ازتون سپاسگزارم برای این هدیه ناب وباارزش .

    سپاسگزارم از خدای مهربانم که منو هدایت کرد به فرکانس شما …

    استاد چند روز بود یکی از اساتید دانشگاهی ما موضوعی داده بود برای تحقیق که آیا در قرن 21 نیاز به فمنیسم داریم؟وآیا فمنیسم راه حل مشکلات الان است؟

    ذهن من بسیار درگیر بود وتحقیقات اینترنتی اصلا جوابگو نبود وchatgpt با اون همه پاسخهای طولانی که به سوالات میده برام راضی کننده نبود واون ها رو مغایر میدونستم با قوانین خداوند.

    آیا درک من از فرمایشات شما درست بوده وفمنیسم هم جزو اون فرعیات است ؟ممنون میشم از بچه ها اگر کسی پاسخ سوالم رو میدونه راهنماییم کنه ؟

    در پایان باز هم از شما سپاسگزارم برای صحبتهای بسیار ارزشمندتون وخداوند رو شاکرم برای این فرصتی که در اختیارم گذاشت که ببینم وبشنوم ولذت ببرم .

    دوستتون دارم وتمام قد ازتون سپاسگزاری میکنم .

    همگی شاد وسلامت وپرنعمت باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    اشرف مخلوقاتم گفته:
    مدت عضویت: 968 روز

    به نام خداوندی که هر چه داریم و نداریم ازاوست

    خداوند نشان دهنده مسیر خوبیها

    سلام و درود بر استاد باعشقم و تک تک اونایی که کمک میکنند این آگاهی های ناب براحتی در دسترس ما یاشه درود بر مریم عزیز داش ابراهیم عزیز خانم فرهادی عزیز درود بر تک تک شما عزیزان دل که اینجا در جستجوی معنا به زندکیتون هستین دروووود بر همه شما .

    خدایا اعتراف میکنم که منم خطا کردم اشتباه کردم مشرک بودم ناخواسته شرک ورزیدم اعنراف میکنم که منم غرق این مشکل بودم وخبر نداشتم الهی لطفا مراببخش توبه میکنم خدایا توبه میکنم توبه توبه توبه متاسفم لطفا مراببخش متشکرم دوستت دارم

    خدایا شکرت که چقد به موقع حرفاتو برای اونایی که در این مشکل غرق هستن میفرستی من از وقتی این اسرار و شنیدم هنوز زندگی خودم هیچ تغییری نکرده شروع کردم به انتقال این اسرار و چقد در مسیر میفهمیدم کارم اشتباهه ولی دوباره هرازگاهی این کارو ادامه میدادم و تا وقتی واقعا درک کردم که من نمیتونم زندگی هیچکسو تغییر بدم هزگززززز حتی زندگی بچهمو نمیتونم تغییر بدم و چقد تلاش کرده بودم پسرمو هدایت کنم و معکوس جواب داد و چقد الان حالم خوبه چون فهمیدم که من اگه دلم میخواد زندگی کسیو تغییر بدم که دوسش دارم باید بجای یاد دادن اونا بخودم یاد بدم رو خودم کار کنم و این انرژی و برای رشدم خرج کنم و هرگز نگران هیچی نباشم خداروشکررررر که امروز برای همیشهههه این چیزی رو که هم تجربه اش کردم هم الان دارم از تجربیات استاد باعشقم میشنوم و دیگه انجام ندم چون میدونم عمده مشکل امروزم که نتونستم از لحاظ مالی موفق بشم همه اش بخاطر این بود که تمام انرژی های نابمو برای تغییر زن و بچها و اطرافیانم هدر دادم هدررررر دادم من باید بفهمم که نمیتونم هیچکی و تغییر بدم و اینو از درس امروز درک کردم که ما خدا نیستیم که بخوایم تو کارش دخالت کنیم چون وقتی طبق قانون تکامل ما نمیتونیم یک نهال درختی که کاشتیم و بگیریم بکشیمش بزرگش کنیم یا بهش کود بدیم سم بدیم تا چند روزه رشد کنه این واقعا کار بیهوده بیهوده هست شدنی نیست پس آدما هم دقیقا مثل همین نهال هستن تا تکاملشونو طی نکردن هرگززززز تغییر بکن نیستنددددد و هرچی تلاش کنیم از حال خوب دورتر مبشیم استاد کاملا حرفتونو قبول دارم این حرفا طلاست طلاااااا این مشکلی هست چالشی هست که99و99ددصد از دانشجوهات درگیرش بودن یا هستن و دمتگرررررم که این روزها رگباری داری آگاهی های نابی رو به ما تزریق میکنی تا ناک اوت بشیم و حرفی نزنیم و براهمون ادامه بدیم و فقط بگیم خدایاااااا توبه توبه توبه چقد با دلسوزی کردنامون مشرک بودیم خبر نداشتیم چقد کار نادرستی میکردیم که با فهمیدن این اسرار ناب خواستیم هنوز خودمون هضمش نگرده بودیم اونو به دیگری میخواستیم تزریق کنیم که این کار ارزش این اسرار الهی رو کم میکرد و نگاه مردم و به خدا و قانون خدا بدتر میکرد تا بهتر کنه،خدایا مرا ببخش که این قانون و رعایت نکردم و با نادانی و جهل باعث بدجلوه دادن قانون ناب کیهانی ات شدم الهی توبه توبه توبه لطفااااا مرا ببخش و چقد استاد جان زیبا توضیح دادین که وقتی مسکن آدما میشی و ازشون تحسین و تشکر میگیری چقد احساس خوب و ارزشمندی درونی مارو نابود میکنه دقیقااااا این حرفتون درسته من هر وقت خواستم کسی و نصیحت کنم ویا حرفی پیش میومد شروع میکردم به سخنرانی کردن وواحضار فضل کردن میدیدم طرف داره خسته میشه از حرف زدنم و هی میخواد از دستم در بره و یا حواسش جای دیگه است ویا میدیدم انگار نه انگار اینهمه حرف زدم و آی چقد این حالمو بد میکرد آی چقد عصبی میشدم آی چقد حس منفی بهم تزریق میشد آی چقد اینکار واقعااااا انرزی هامونو میدزده انرژی ناب خدایی مونو از بین میبره واقعا من اینکارو تجربه کردم چقد کار بیخودیه وچقد مارو از اصلمون دور میسازه دقیقاااا این دوستی خاله خرسه که میگن همینه ما با اینکار برای طرفی که آماده شنیدنش نباشه چه سمی تولید میکنیم سم کشنده دقیقا با سنگ خرسه طرف و نابود میکنیم و اونو از این مبحث عالی متنفر میسازیم ما با اینکار به خدای درونمون توهین میکنیم و توهین به خدا مساوی هست با در جهنم زندگی کردن ما با اینکار تو کار خدا دخالت میکنیم میگیم خدا حالیش نیست فلانی باید تغییر کنه نباید همچین زندگی و داشته باشه ما که از عمده باورهای طرف آگاهی نداریم چرا خدارو با اینکار قضاوت میکنیم

    استاد عزیزم دمتگرررررم گل گفتی و خداروشکر که امرورز اومدم تو بنر سایت چشمم خود به فایل جدید چه ذوقی کردم و بی صبرانه منتظر قسمت دومش هستم که با آیات قران خواستی ربطش بدی و چقدددددد لذت بخشه برام از آیات قران دلیل و برهان میارین برای حرفاتون استاد میشه بیشتر از قرآن برامون حرف بزنی واسه ماهایی که هنوز در مدار دریافت دوره های تکمیلی قرار نگرفتیم از قرآن برامون بگو تا باور توحیدیمون قویتر بشه ازت ممنونم از فایل قبلیت هم خیلییییی خیلییی ممنونم که چند وقته دارم گوشش میدم و کامنتای بینظیر دوستان و میخونم الهی شکرررررت

    استاد هرچی درباره این آگاهی بگم کمه و دمتگررررررم که آگاهم کردی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    زهرا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1010 روز

    بنام خداوندی که همه چیزم از آن اوست

    سلام استاد بزرگوار و مریم عزیزم

    تمامی تلاشم رو میکردم که دیگران رو تغیر بدم شروع میکردم براشون از قانون صحبت میکردم و از اینکه چی درسته چی غلطه و به قول استاد میخواستم حس ارزشمندیم رو با اینکه من راه کار میدونم و تاثیری که روی دیگران میزارم و تحسین کردن اطرافیانم به دست بیارم ولی الان به جایی رسیدم که دیدم هیچ کدوم هیچ تغیری نکردن و من عالم بی عمل بودم و فقط قشنگ بلد بودم حرف بزنم اگر از همون اول ی طوری رفتار میکردم که دیگران از رفتار من درس بگیرن نه با سخنرانی کردنم الان هم خودم در جایگاه بالاتری بودم

    به ی بزرگی گفتن چطور فرزندانمون رو تربیت کنیم ایشون فرمودن نیازی به تربیت فرزندانتون نیست همینکه شما خودتون رو تربیت کنید و رفتارهای سالمی داشته باشین فرزندان شما تربیت خواهند شد و واقعیت امر اینه که هر چقدر پدر من بیشتر برادرامو نصیحت کرد اونا روز به روز بدتر شدند که بهتر نشدند و من به این نتیجه رسیدم و در عمل هم دیدم که اگر ما خودمون رو تغیر بدیم بدون هیچ سر و صدایی میتونیم در دیگران تاثیر گذار باشیم ولی با نصیحت دیگران با سخنرانی کردن برای دیگران نمیتونیم هیچ تاثیری در زندگی افراد داشته باشیم

    استاد جانم سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    خانم موفق گفته:
    مدت عضویت: 1442 روز

    سلام به استاد عزیز و یاران توحیدی

    من خودم چندین سال بود که همش انسانهای گرفتار رو جذب میکردم و انسانهایی که نیاز به کمک داشتند و من هم به خودم افتخار میکردم که میتونم دستی بگیرم . و در مقابلش خدا دستم رو میگیرد .

    چون بارها تو خونه میشنیدم که اگه تو به دادمون برسید خدا به دادت میرسه . یا محبت پیش خدا گم نمیشه یا دعای خیری که بعد کمک برام میکردند که به حق آبروی پیغمبر روز بدنبینی با خداخیرت بده یا محض ثواب در راه خدا این کار روبکن ایشااله خوشبخت بشی و…. باعث شد ذهنم شرطی بشه .

    حتی از کوچه بیرون میرفتم یکی بود آدرس میخواست یا باجه بانکی به یه بیسواد برمیخوردم درخواست کمک میکرد یا بانک و… هم همینطور. وانقدر زیاد شده بود که یه روز عصبی شدم و تو فکر رفتم .

    اگه قراره من دستی بگیرم تا خدا دستمو بگیره پس چرا خواهرم هرگز به کسی کمک نمیکنه واموراتش راحت پیش میره اما من نه .

    یا چرا فلانی وفلانی وفلانی اینهمه شخصیت کمک کننده دارند اما همش گرفتارند .

    گفتم حتما یه جایی ایراد داره . تااینکه یک روز ذهنم شیفت شد یا به قولی هدایت شدم به سمت صحبتی که یکی از همکارانم باهم داشتیم و یک فرد باتجربه و مسنی بود که بهم یک روز گفت میدونی علت پیشرفت فلان فرد چی بوده است و به اینهمه ثروت رسیده است چونکه اون در کودکی از شهرستان پامیشد میرفت تهران کار میکرد و آخر هفته حقوقش رو میداد به پدر ومادرش . و دعای خیرشون باعث شد به ثروت عظیمی دست پیدا کنه و ….. .

    باخودم گفتم اونچه من از استاد باد گرفتم باورهای مالی طرف هرچه بهتر باشه ثروتمند تر میشه . و ممکنه در کنار باورمالیش یک ویژگی دیگه هم داشته باشه مثلا مشروب هم بخوره یا صبح زود هم پاشه بره سرکار و…. .

    یهو مخم سوت کشید و کلی از افرادی که من بهشون همچین نگرشی داشتم رو لیست کردم دیدم بله . اونها چون باورمالیشون تغییر کرد رشد مالی داشتند مثلا پیش فرد ثروتمتد کارمیکردند و شاهد فراوانی پول ومشتری و… بودند ذهنیتشون ناخوداگاه تغییر کرد و وارد مدار ثروت شدند .

    و دوباره هدایت شدم به سمت آیه ای که همش شما تو فایلهاتون میگید که کلا نمد هولاء و هولاء من عطاء ربک و ماکان عطاء ربک محظورا و خداوند به همه کمک میکنه تو هرمسبری که باشند و لازم نیست من قدمی واسه یکی بردارم تا خدا کار منو جایی راه بیاندازه و…..

    وقتی روی این موضوع کار کردم 90 درصد افراد رجوع کننده خودبه خود از زندگیم حذف شدند بدون اینکه من چیزی بگم .

    اینکه من کمک به دیگران رو معنوی بدونم یا حس ارزشمندی بهم دست بده یا احساس قدرت یاشهرت کنم یا شخصیت دلسوز داشته باشم و…. باعث میشه جهان طبق باور من اینگونه افراد رو سمتم هدایت میکنه و نتیجش میشه که خودم از اهدافم باز میمونم .

    و درمورد تغییر زندگی

    یادم میاد که من یه همکاری داشتم که ابروهاش کم پشت بود و من بهش پیشنهاد دادم که بیاد پیش فلان خانم ارایشگر که کارش تو زیبایی هست و اون هم قبول کرد و زمانی که کارش رو انجام داد خیلی راضی بود و یه تشکر هم از من نکرد تا اینکه خانمه بهش گفت فکر کنم تا چهار ماه بعد بیا دوباره واسه ترمیم .

    ایشون چون خبلی ذوق داشت سر سه ماه میره واسه ترمیم . و خانمه کارش رو انجام میده . فردای صبح که دیدمش بسیار عصبی وناراحت و بسیار با لحن خشن و نامناسب وبا چشمانی کبود و سیاه باهم رفتار کرد که دیشب تاصبح درد داشتم و داشتم کور میشدم و نخوابیدم و بهم خیلی بی احترامی کرد و من فقط بهش گفتم تو چقدر زود رفتی هنوز چهار ماه که نشد و اون باز با بی احترامی …. واین شد که ترسیدم و باخودم عهد کردم تا پزشک به کسی معرفی نکنم .

    یکبار باز من عبرت نگرفتم همکارم در محل کار حالش خوب نبود و من بهش گفتم من یه قرصی دارم که مثل سرماخوردگی هست اما خیلی بهتره واون رو بخور . وفردای صبح اومد گفتش دیروز اصلا یه جوری بودم اون چه قرصی بود بهم دادی و…

    من فعلن نقطه ضعفم کمی تو حس دلسوزی است اگه بتونم اون رو برطرف کنم از لحاظ شخصیتی از خودم راضی هستم .

    میدونم دخالت تو کار خداست اما از بس پای این تلویزیون من در کودکی نشستم ناخودآگاه تا یه اتفاقی میافته میخام دلسوزی کنم مثل پسر شجاع میره بالای کوه بدون اجازه پدر که فلان بوته کوهی رو بچینه بده به پدر دوستش تاحالش خوب شه .وچقدر تحسبن میشد و…که اونم به خاطر حس ارزشمندی است که باید روش خیلی کارکنم .

    یا رابین هود که از پولدارها میدزدید میداد به فقرا و من چقدر شخصیتش رو تحسبن کردم .

    یا بابا لنگ دراز یا ژان وارژان یا ……

    سپاس فراوان بابت ابن فایل که مثل همیشه بی نهایت آموزنده بود .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: