«الخیر فی ما وقع» در شعر پروین - صفحه 29 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

814 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فائزه عارفی گفته:
    مدت عضویت: 1639 روز

    به نام خداوند جان

    سلام خدمت استاد عزیز مریم عزیز و همکلاسی های نازنیم

    در ادامه تمرین من و دوستام رسیدم ب فایلی که بسیار بهش علاقه دارم… الخیر فی ما وقع… در واق همون دید مثبت خودمون ب وقایع… همون کنترل ذهن..چقدر من این جمله دوست دارم… چقدر توش ایمان نهفته… اصلا خودش ایمانه خالصه… ایمان به غیب… ایمان ب اینکه،اگه از صفرابخوای شروع کنی ومیتونی موفق بشی… فقط کافیه ایمان داشته باشی ک موفق میشی و خدا همواره هواسش ب تو هست.

    الخیر فی ما وقع

    .

    .

    .

    این یک قانونه که اگر احساس خوب داشته باشی، اتفاقات خوب رخ میده…. اگر احساس بد داشته باشی اتفاقات بد رخ میده.

    .

    .

    در مواجه با هر تضاد و مسئله اینو تو ذهنت بیار ک «الخیر فی ما وقع»… مطمعن باش که هر اتفاق به ظاهر بدی در خودش یک خیرتی داره…

    .

    .

    اگر در هر شرایطی احساستون رو خوب کنید… مطمعن باشید که اتفاقات خوب از در و دیوار وارد زندگیت میشه…

    این کار با تمرین و تغییر باورها اتفاق میافته.

    .

    .

    .

    ایمان داشته باش که روند جهان روند خیر و خوبیه… کسی که احساس خوب داره ایمان داره.

    .

    ملاک ایمان داشتن،احساس آرامش درونی است…. نشان ظاهری ایمان… احساس خوب… احساس شوق… امید… آرامش است.

    .

    «الا بذکر الله تطمعن القلوب»… تنها با یاد خدا دلها آرامش میگیرد.

    یاد خداست به قلبت آرامش میده و احساس خوب و امید بهت میده و پشتت گرمه ک خدا هست و خدا هست و خدا کافیست.

    خدا ما رو با تموم بدی هامون مارو دوست داره… مارو میبخشه… همواره ما رو صدا میزنه بیا پیش من یاد من کن هر چی بخوای بهت میدم تو بیا و ب من ایمان داشته باش.

    .

    .

    .

    شعر «پروین اعتصامی» در مورد پیرمرد درد مندی ک بسیار نیازمند بود و دو فرزند بیمار داشت… و همیشه دستش پیش مردم دراز بود… از مردم انتظار داشت… از مردم طلب میکرد… و همیشهاحیاس بدی داشت.

    یک روز پیش هر کسی رفت کسی بهش چیزی نداد… من پیش آسیابان رفت یک مقداری گندم ب او داد درون پیراهنش ریخت… و با خودش گفت خدایا شکرت که من بااین گندم هم عسل و هم عدس برای بچه هام میخرم… گفت خدا گریه زندگی منو باز کن… و همچنان دعا میکرد با خدا… و یکدفعه گره لباسش باز شد و گندمش ریخت… و عصبانی شد و با خدای خود دعوا کرد که چرا گندم من را ریختی…. من هیچی دیگه ندارم… دیگه نه میتونم عسل بخرم نه عدس… خدایا من کی گفتم گره لباسمو باز کن… اشتباه کردم از اینکه ازت خواستم گره را باز کنی… بسیار عصبانی شد…

    «ای خدای دادگر ,چون تو دانایی نمیدانی مگر

    سالها نرد خدایی باختی، این گره از آن گره نشناختی»

    .

    .

    پیرمرد ب همه چیز شک میکنه و کفر میگه…

    .

    .

    خیلی از ماها در شرایط سخت قرار می گیریم با خدا دعوا میکنیم میگیم خدایا چرا مارو نمیبینی چرا پاسخ نمیدی ب خواسته هامون…

    .

    .

    پیرمرد خم شد تا گندم هارو جمع کنه یک کیسه سکه طلا پیدا کرد…

    و با خدای خود گفت….

    خدا اگر هم ب ظاهر برای تو مشکلی قرار داده.. دقیقا همان ایده، هدفی است ک باید انجام بدی تا موفق بشی.

    هر بلایی از خدا میاد یک رحمته…. پیرمرد فهمید ک اگر مشکلی براش پیش میاد برای اینکه خدا رو پیدا کنه… از خدا طلب کنه…. ما خدا رو پیدا میکنی چون اگه از خدا دور بشیم در فرکانس بدی ها و مشکلات قرار میگیریم…

    «من به مردم داشتم روی نیاز

    گرچه روزو شب در حق بود باز»

    من خیلی ب مردم رو انداختم و از مردم انتظار داشتم… اما رزق و روزی دست تو بود.

    «گندمم را ریختی تا زر دهی

    رشته م بردی تا گوهر دهی»

    اگر چیزی رو از دست دادی این بد نیست….این یعنی میخواد چیز جدیدی بهت بده… نعمتها رو کسانی دریافت میکنن که این نگاه را ب خداوند دارند… کسی که در شرایط سخت خوبی ها و نعمت هارو ببینه….

    رو خودت کار کن تا در بدترین شرایط هم بتونی احساس

    خوب داشته باشی.

    از خدا بخواه ک صبرو امید و توکل را درما زیاد کنه… از خدا بخواییم ک نعمت ها ب ما داده بشه…

    خدارو شاکرم برای این فایل و همه آگاهی های آن🙏🌱

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    زهرا راد گفته:
    مدت عضویت: 1912 روز

    سلام استادعزیزم

    مریم مهربانم و دوستان همراه و همسفر

    به قول دوستان که میگن ما اومدیم ثروت بدست بیاریم ولی یه چیزی فراتر از اون رو بدست آوردیم .به خدایی رسیدیم که مالک و صاحب تمام خزائنه.خدایی که همه چیزه و در اصل رسیدیم به منبع تمام خوبی ها و نعمات و زیبایی ها .

    خدای من تو را سپاس برای این لحظه که اشک می ریزم و تمنای وصال تو رو دارم و میخوام با رضایت کامل و حال عالی بازی زندگی رو برنده بشم و مرحله بعدی که امر کنی رو وارد بشم .این بازی که راهنما تویی پر از لذت و حال خوبه کافیه حرف گوش کن باشیم .خدای من میدونی که همیشه تسلیم امرت بودم میدونی که همیشه در مقابل چیزی که نمی خواستم سکوت میکردم چرا که میگفتم شاید یه جایی کوتاهی کردم .اونطور که باید ایمانم رو نشون ندادم.

    خدایا الان که خوب فکر میکنم آخه زندگی بی تو لذتی نداره. با حضور تو گوش ها میشنون .با حضور تو چشم ها بینا میشن ،با حضور تو کلام تاثیرگزار میشه .حالا میفهمم که این جمله رو که میمیرن قبل از اینکه بمیرن یعنی چه .یا اونها شنوان ولی نمیشنون ،بینان ولی نمیبینن یعنی چه.خدای من یاد اون وقتها افتام روزهایی که حال تکراری و بدون شادی رو میگذروندم و به دنبال شادی بودم.وقتی با استاد آشنا شدم و داشتم رو خودم کار میکردم یه صبح با صدای گنجشگ ها بیدار شدم .با خودم گفتم چرا چند ساله صدای گنجشک ها رو نشنیدم ؟چرا با خودم فکر میکردم که تو شهرهای بزرگ گنجشک نیست ؟خوب که دقت کردم و تفکر ،فقط این به ذهنم اومد من به صداهای زیبا کر شده بودم .من به دیدن زیبایی ها نابینا شده بودم.یادم اومد چقدر ابرها رو دوست داشتم .یادم اومد چقدر دیدن ماه رو تودل سیاه شب دوست داشتم و چه روزایی که من دیگه این زیبایی ها رو ندیدم درحالی که بودن .

    خدای من،روزهای تاریک و سخت برای من یه نعمتن تا بتونم تو رو پیدا کنم .تا بتونم ایمانم رو قویتر کنم تا بتونم بهتر زیبایی ها رو ببینم .خدای من میخوام پرواز کنم .میخوام رها بشم از هر چیزی که غیر توئه.میخوام زهرایی باشم پر از حضور تو .

    میخوام لحظاتم پر باشه از عشق بازی با تو .

    چقدر خوشبختم آدمهایی با دغدغه های من، تو این سایت و یه استاد درجه یک که پر از افکار درجه یکه پر از تفکر و عمل گرا .هر چه میبینم مثل قطعات پازل کنار هم قرار میگیرن و اون مفاهیم رو بیان میکنن .هیچ تناقضی وجود نداره .

    شکر برای حضورتون .شکر برای گوشیم، شکر برای اینترنت و راحتی دستیابی به این آگاهی ها .شکر برای دوستان همفرکانسی.شکر برای این سایت .شکر برای چشمانم برای گوش هام که میتونم این آگاهی ها رو دریافت کنم .

    خدایا باورهای درست.توکل.ایمان .امید .شور .عشق .رهایی. آزادی رو نصیب همه ی ما کن.

    آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    منصوره گفته:
    مدت عضویت: 1602 روز

    سلام برنازنین استادم ومریم بانوی شایسته️

    ودوستانِ جانم

    الخیرفی ماوقع»»»هرچه پیش آیدخوش آید

    اگردیدگاه من این باشه ونذارم احساسم دربرخوردباتضادهابدبشه طبق قوانین تغییرناپذیرخداونددرنهایت همه چیزبه نفع من رقم میخوره فارغ ازاینکه اوضاع وشرایط چگونه است

    فَعَسَیٰ اَن تَکٔرَهُواْشَیٔاًوَیَجٔعَلَ اللّهُ فِیهِ خَیرًاکَثیرا.آیه 19سوره نسا (بسیارچیزهاناپسندشماست حال آنکه خداونددرآن خیربسیاری برای شمامقدرفرموده است)

    وقتی من ازهرچه غیرخدادل ببرم ودلموفقط وفقط به خودش پیوندبزنم خداوندخودش بهترین خیرومصلحت هاروبرام رقم میزنه نیازنیست من کارخاصی انجام بدم تابه نفع من بشه فقط تنهاوظیفه من اینه که باتمام وجودم دلموبهش بسپارم

    الخیرفی ماوقع درموردکسانی است که به خداوندتوکل میکنن وهراتفاقی که میفته اون روخیرومصلحتی ازجانب خداوندمیبینند

    من بایدهرلحظه تسلیم امرخداوندباشم واگه درتمام اتفاقات زندگیم این نگرش ودیدگاه روداشته باشم که خداوندجزخیرمطلق چیزی برای من نمیخوادزندگی من همواره مملوازآرامش میشه وهیچ هراس ونگرانی ای توی دل من راه پیدانمیکنه

    استادجانم بارهاوبارهااتفاقاتی برام رخ داده که من هیچ قدرتی درمقابلشون نداشتم وفقط یه جورایی خودموآروم کردم سپردم به خداوندوخیرشوخواستم که درنهایت نتیجه به نفع من شده برعکس یه وقتاییم بوده که باتمام وجوددست وپازدم برای تغییراتفاقات ولی باحاله خراب واحساس بدکه نتیجه نهایی به ضررمن شده….خدایاواقعاشکرت

    خداوندابهترین مصلحت هاروبرامون رقم بزن

    خداونداسپاس بخاطرآگاهی های نابت اززبان بهترین بنده ات سیدحسین عباس منش

    استادجانم ممنونم ازت دوست دارم 🫂️

    خدای باحالم خدای عاشقم خدای ثروتمندم شکرکه هستی وبرسرزمین قلبم خدایی میکنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    سام احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1223 روز

    به نام الله .سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان ارجمندم این شعر عالی از پروین اعتصامی استاد خیلی با جزئیات بیشتر تو 12 قدم بیشتر شرح میدهد .و این شعر اعتماد به رب و توکل است هر اتفاقی به ظاهر ناجالب بیفته باید من به دید خیری و پل و سکوی برای موفقیت بیشتر ببینم و اون لحظه ها شکر گذار الله باشیم و بت زوایه دید دیگه اتفاق رو ببینم و ازدنعمت های که خدا داده بهمون شکر گزار باشیم و طبق فرمایش استاد احساس خوبمون رو نگه داریم و آرامش داشته باشیم تا الله جان هدایتمون کنه وقتی اتفاقی به ظاهر تلخ میفته ادم ذهنش زود شروع میکنه ب تخریب و سرزنش الله میفرماید نجوا مال شیطانه تا بترسونه شمارو و مومنان بایدفقط به الله توکل کنند .

    من یه مدت یه اتفاق افتاد که یکی دوروز منودبهم ریخت تا شکردالله و سایت الهی استاد عزیزم و توکل ب الله جلو ورودی هاروگرفتم یه ضرر مالی کردم و من دارم سعی میکنم همیشه نعمت هست نعمت الله بی نهایته فروانی همه جا هست خدا شاهده زود جاش پر شد خدایا شکرت

    استاد روزی میام پیشت و اون روز رو حتما به واقعیت تبدیل میکنم

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    امیر شرفی گفته:
    مدت عضویت: 990 روز

    سلام روز 46 ام از سفرنامه خداروشاکر هستم که الان در این لحظه در اینجا هستم تا آگاهی هایی رو کسب کنم و بهشون عمل کنم که خوب زندگی کنم و جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن کنم .اگر ما توی مدار درستی باشیم اگر ما فرکانس مثبتی و به جهان بفرستیم اگر شکرگزار خدا باشیم و به نکات مثبت و زیبایی های جهان توجه کنیم اون وقت هراتفاقی که بیفته به نفع ما خواهد بود و به قول معروف الخیر فی ما وقع وقتی ی اتفاق به ظاهر بدی میفته اونوقته که ما باید به اگاهی ها عمل کنیم اونوقته که باید احساسمونو با توجه به نکات مثبت خودمون و اطرافمون خوب کنیم کاری که خیلی افراد نمیتونند انجام بدند و نمیتونند ذهنشونو کنترل کنند و به احساس خوب برسند خود منم توی این زمینه خیلی باید کار کنم و تمرین کنم تا باور کنم هر اتفاقی که میفته به نفع من خواهد بود شاید الان حکمتشو نفهمم اما بعدا به عنوان یک نقطه عطف بهش نگاه میکنم شاید الان گندم و از دست دادم ولی به جاش به طلا دست پیدا میکنم .فقط باید روی خدا حساب باز کنیم و خودمونو بندازیم تو جریان هدایت و نگران نباشیم و از چیزی نترسیم و شجاعانه حرکت کنیم و شرک نورزیم و بنده موحدی باشیم و صبور باشیم و چقدر این آیه قشنگه(یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یحَْتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکلَ‏ْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ) خدا خیال مارو با این آیه راحت میکنه و به ما آرامش میده .فقط باید باورش کنیم فقط باید بهش ایمان بیاریم و نگران چیزی نباشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    محمد هوشمندی گفته:
    مدت عضویت: 1350 روز

    به نام خدای معجزه ها

    سلام به همگی

    خواستم از تجربه جدیدی که از الخیر فی ما وقع که تونستم تا حدودی درست انجامش بدم براتون بنویسم تا باز قانون بیشتر در ذهنم حک بشه.

    دیروز وقتی خواستم سوار اتوبوس بشم چون خونمون قبل شیرازه همیشه قبل سوار شدن به راننده میگفتم ولی دیروز یادوم رفت بگم میخوام فلان جا پیاده بشم و اونم چیزی نپرسید و چمدونم رو تحویل گرفت و گذاشت تو اتوبوس.

    (البته 1 2 بارم هی به فکروم میومد که برو به راننده بگو فلان جا میخوای پیاده بشی که معلوم بشه پیاده میکنه یا نه! حس میکنم همینا الهامات خدا بوده که من نادیده گرفتمشون)

    گذشت تا شب بعد شام که خواستیم سوار بشیم به شاگردش گفتم (البته بار اول فکر کردم که همین آدم راننده ی نصف شبه بعد دیدم شاگرده) میخوام فلان جا پیاده بشم گفت که اوکیه، چمدونت رو گذاشتی دم دس؟

    منم گفتم نه!!

    گفت دیگه نمیشه رفته بین وسیله ها باید خود شیراز پیاده بشی!!!

    حرفش عین یه ضد حال بود برام چون صبح خیلی زود میرسیدیم، پیش خودم فکر کردم برگشتنم به خونه خیلی سخت میشه!!

    بهش گفتم خو الان خودم وسیله ها رو میریزم بیرون چمدونم رو میزارم دم دس

    باز گفت نه نمیشه و برای ما دردسر میشه و فلان

    منم تا دیدم داره وارد فاز مقاومت و بحث میشه دیگه چیزی نگفتم و رفتم سوار شدم( چون استاد از شما یاد گرفتم که نمیشه در مورد یه موضوع بحث کنی و بهش توجه نکنی و هر چی هم که مقاومت بیشتری نشون بدی اون موضوع بیشتر کش پیدا میکنه)

    بعد که سوار شدم همینطور که داشتم پیش خودم فکر میکردم دیدم نجواها میخوان آروم آروم کل فضا رو بدست بگیرن و احساسمو بد کنن!

    خدا رو شکر یهویی یاد این فایل افتادم و گفتم الان وقت خوبیه که با این ناخواسته ای که پیش اومده الخیر فی ما وقع رو در عمل تمرین کنم.

    خدا رو شکر میکنم که به موقع بهترین الهام رو بهم کردی!

    این جمله هایی بود که سعی کردم آگاهانه به خودم و نجواها بگم که:

    خدا برام یه اتفاق بهتر یه معجزه بهتر در نظر گرفته

    همه چیز تحت کنترل اونه خودش اوضاع رو به نفع من تموم میکنه

    خدا برام یه سوپرایز بهتر تو شیراز در نظر گرفته و…

    (جالبیش اینه که دقیقا به حرفی که تو اون فایل گفتین رسیدم که تا نجواها قدرت نگرفته ما باید با جملات تاکیدی و مثبت جلوشو بگیریم چون بعد چند بار تکرار کردن همون جملات مثبت، ذهنم داشت آروم میشد)

    گذشت تا نصف شب دیدم یه آدم جدیدی داره رانندگی میکنه. یه حسی گفت برو به ای بنده خدا هم بگو که میخوای فلان جا پیدا بشی.

    رفتم بهش گفتم و گفت نمیشه ولی پلیس راه میتونم پیادت کنم.

    باز خوشحالتر شدم چون پلیس راه به خونه ما نزدیک تر بود.

    ساعت های حدود 3 نصف شب بود نگه داشت برای سرویس. باز یه حسی گفت برو بهش بگو چمدونت رو بیاری دم دس بیزاری

    رفتم بهش گفتم و دیدم داره نق میزنه که باید اول کار میگفتی و از ای صحبت ها ولی دیدم کلید انداخت و درو باز کرد، گفت کدومشه؟

    گفتم اونه

    گفت چیطوری میخوای بیاریش بیرون؟

    گفتم نگران نباش الان خودم درستش میکنم و سریع از این فرصتی که خدا برام فراهم کرده بود وسیله ها رو ریختم بیرون و چمدون خودم رو گذاشتم دم دس!

    به همین راحتی بدون بحث یا التماس از کسی

    خدایا شکرت

    خیلی خوشحال شدم بابت این فرشته ای که خدا سر راهم قرار داد تا خیلی راحت به خواستم برسم.

    صبحم که پیاده شدم اومدم ماشین بگیرم دیدم باز خدا یه فرشته ی دیگه آماده برام گذاشته تا خیلی عزتمندانه منو تا خونه ببره!!

    خدایا سپاسگزارم بابت بینهایت دستان مهربونت که هر روزه وارد زندگیم میکنی تا منو از مسیری زیبا، راحت و عزتمندانه به خواسته هام برسونن.

    این بود پاداش جهت دهی آگاهانه به کانون توجهم و بعد این اتفاق درکم بیشتر شد نسبت به این اصل تا بتونم تو موارد بعدی هم از این قانون به نفع خودم استفاده کنم.

    خدایا هزارن بار شکرت

    ببخشید اگه طولانی شد

    با آرزوی بهترین ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    عاطفه حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1238 روز

    به نام خدا ی رزاقم

    سلام خدمت همه ی دوستان

    خداروشکر که در این مسیر قرار گرفتم و باور کردم که خودم با فرکانس هایم بهشت این دنیا و آن دنیا را تجربه میکنم .

    خداروشکر که قوانین جهان هستی پله پله دارم یا د میگیرم و چقدر جالبه که شعرای ما از این قوانین آگاهی داشتن و سالها پیش توی اشعارشون مردم و به اگاهی رسوندن و واقعا اگر کسی در فرکانس ش باشه درک میکنه و میفهمه .

    رو آوردن فقط به خدا، بزرگ نکردن دیگران در ذهن ، اخیر و فی ما وقوع درسیه که از این شعر میگیرم.

    خیلی ممنونم استاد جان .

    خاطره ای دارم در الخیر و فی ما وقع

    8 ساله بودم و میخواستیم با ماشینمون از پل رد شیم که مامانم چند لحضه قبل از رسیدن به پل به بابام میگه یه لحضه اینجا نگه دار و خلاصه قبل از رسیدن ما به پل ، پل تهران ریزش میکنه و خیلی ها از بین میرن.

    خاطره ی دیگه ای که دارم

    جا موندن همسایه مون از هواپیماست که خواب میمونه و همگی خانوادش کلی ناراحت میشین و خلاصه اون هواپیما سقوط میکنه .

    خدایا شکرت به خاطر تمامی نعمت هایت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1896 روز

    سلام بر همه عزیزان

    من هدایت شدم که از بخش کلیدهای سایت قسمتهای مربوط به اجرای توکل در عمل و فایل هاش و با جان و دل نوش جان ذهنم کنم

    و میدونم یا بهتره بگم ایمان دارم که اینم بخشی از مسیرم و تکاملم هست و قراره فصل جدیدتری از شخصیتم، نعمتها و ثروت و ارامش و سلامتی رو در دنیای خودم تجربه کنم با توکل به الله

    دیشب هدایتی به کامنت یکی از دوستان برخوردم که راجع به کنترل ذهن وقتی که گشت ارشاد گرفته بودش صحبت کرد و اتفاقات خوبی که بعدا براش افتاد در ظاهر اون اتفاق نامناسب و امروزم اوایل فایل راجع بهش صحبت کرد استاد و میتونم این موضوع رو یکی از نکات اساسی برداشت کنم که همیشه بود و هست و الان باید جز تمرینم قرارش بدم

    احساس خوب تحت هر شرایطی حتی شرایط بظاهر نادلخواه

    امید+ احساس شوق و ذوق و ارامش = ایمان

    استارت این پروژه کلیدی اصل و اساس که با شعر زیبای پروین شروع شد و صحبتهای زیبای استاد در رابطه با عشق بازی با خدا اصلا توصیف احساسش در کلمات نمیگنجه ….

    خدا دوسمون داره، خدا میگه چی میخوای ثروت؟ ارامش؟ پول؟ عشق؟ کار خوب؟ هرچی بخوای میدم‌بهت ( ایموجی چشم اشکی)

    تو این شعر چون شعر بود و پروین میخواست پیامی رو بهمون بگه و‌ همون لحظه پیرمرد بعد گله کردن حکمت ماجرای گندم و زر و فهمید و فهمید اشتباهش کجاس اما خیلی از ماها همون لحظه شاید نفهمیم اون اتفاق یا اون شرایط بظاهر سخت هم حکمتی در اون هست و با ایمان و توکل و اعتماد به خدا اگه ازش عبور کنیم بعدا متوجه میشیم که چه خیری در اون بوده خیری که از فهم و درک ما هم شاید نگذره و همون چیزی هست که میخواسمتیمش در تمام این مدت

    خداوند کمکم کنه هر لحظه ایمانم بیشتر باشه سپاسگزارتر باشم احساسم خوب باشه و بتونم تو مسیر اونهایی که بهشون نعمت داده باشم و از لحظه به لحظه زندگیم لذت ببرم

    خدایا شکرت

    از استاد عزیزم و مریم جانم بینهایت سپاسگزارم

    ایموجی قلبهای فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    زینب قیاسی گفته:
    مدت عضویت: 906 روز

    همیشه دوس دارم بیس و پایه افکاری که در ذهن استاد و مریم جون وجود داره رو بیشتر بشناسم تا بدونم این ایمان چطور پیدا شده و این متن بالا دیدم (در شرایطی از عهده‌ی کنترل کانون توجهم برآیم که ظاهراً اوضاع بر وفق مرادم نیست و به این شیوه‌، اوضاع را دوباره بر وفق مرادم نمایم.) و یاد داستان هدایت استاد به آمریکا افتادم لحظاتی که به ظاهر رخ داد 1-از کار افتادن سایت دقیقا زمانی که جشنواره بوده2-از کار افتادن کارت های بانکی استاد تو اروپا دقیقا زمانی که خواستن ماشین ون بگیرند و بعد از تحویل ماشین دیگه ماشین هم نتونستن بگیرند 3-جواب ندادن سفارت امریکا تو مادرید و توی این شرایط مریم جون به استاد گفتن ما قراره برین امریکا بخاطر همینه این اتفاقا افتاده و ایمانی که باعث میشه این جوری به قضایا نگاه کنن از پس کنترل توجه اومده چون قانون یکی است احساسات خوب= اتفاقات خوب و این یعنی آرامش متعلق چون بیرون خبری نیست خود تو خلق کننده ای…………… روز 1 روز شمار21 روزه من در زندگی من چه مصداق هایی وجود داره که با کنترل ذهنم تونستم ورق رو برگردونم؟؟ خدا همیشه برای من بهترین پلن هارو داره اما من متاسفانه دیر متوجه میشم سال 97 توی 20 سالی شرکتی تاسیس کردیم که در حوزه برگزاری همایش فعالیت میکرد (بی نهایت اوضاع خوب پیش نمیرفت و من چون اصول کسب کارو نمیدونستم و تکاملی رعایت نکرده بودم حتی نمیتونستم اعتراض کنم) و انتهای سال 98 کرونا شد و این یعنی مرگ اون کسب کاری که من شروع کرده بودم و 3 ماه قرنظینه و اون روزا من فقط اومدم توی سایت و دانلود کردم و فایل هارو خوردم سال 99 من با شرکت بین المللی اشنا شدم و کارمو عوض کردم و انقدر این اتفاقات سریع پشت سرهم افتاد که من باورم نمیشد و انگار توی چشم به هم زدن خدا وضعیت منو عوض کرده بود و حالا من حقوق دالری داشتم. امسال با تضادی روبه رو شدم اونم حس میکردم کارم باعزت نفسم در تضاده و من چندماه تحمل کردم ووقتی ایمان و اعتماد به نفس لازم رو بدست اوردم با کاری ک حتی 4 ساعت هم ازم وقت نمیگرفت خدافظی کردم و اونجا صدای استاد وقتی رفت بود از کارشون توی بندر عباس استعفا بدن توی گوشم بود زمزمه شیطان میگفت قیمت دالر رو ببین چقدر توی این اوضاع داره میره بالا دوتا چشم بگو بابا پول تو بگیر اما داستان پول نبود توجه من تمرکز من سمت چیزی میرفت که ارزش وقت گزاشتن نداشت و استعفا دادم و اومدم بیرون و مطمئنم ایمان من جواب خواهد داد من با استعفا دادنم شرک هامو ترس هامو رها کردم.و الان 1ماهی هست که احساس ازادی میکنم ناگفته نماند که من 10 روز قبل کارم وارد یک حوزه شغلی متفاوت و رشته جدید شدم یعنی خدا بهم نشونه هایی داده بود که ببین ترس هاتو ول کن جهان هایی دیگری وجود دارد و تو چسبیدی به این کار و منتظری اینجا اوضاع خوب بشه در حالی که مسیر خدا تعیین میکنه نه تو ……………..

    و دیروز هدایت شدم گره های ذهنی مو راجب پول پیدا کنم و شروع کردم توی سایت گشتن و توحید عملی دوای هر مشکلی برای منه……

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    سید محمد گفته:
    مدت عضویت: 2543 روز

    سلام به همه دوستان

    حس توکل ، حسی بسیار زیباست. همه میبینند شما رشد و پیشرفت فوق العاده ای دارید اما آنان خدا را در پس اون اتفاقات نمی بینند یعنی باور ندارند که همه حاصل توکل کردن و رها کردن خود از خود و تکیه کردن بر اون وجود بی همتاست و چه حس بیمثالی است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: