به رویاهایت باور داشته باش | قسمت 2 - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    282MB
    24 دقیقه
  • فایل صوتی به رویاهایت باور داشته باش | قسمت 2
    21MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1539 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سامان اسعدی گفته:
    مدت عضویت: 2700 روز

    سلام اقای عباس منش این اولین کامنت منه خیلی خوشحال هستم که با شخص شما و سایت شما آشنا شدم

    خداوند رو شاکرم که یکی از هم وطنانم در وفور نعمت زندگی میکنه و به من و دوستان هم فرکانسیم یقینا انگیزه و باور میده که به قول شما می شود

    من دوره قانون افرینش شمارو دارم میبینم و کار میکنم و نتایج عالیی گرفتم نتایجی ک روزانه میبینم و میفهمم و با تمام وجود درک کرده ام که خودم هستم که باعث رخدادهای زندگیم میشوم

    شما خیلی به بنده کمک کردید بخاطر باور هایی که نسبت به خداوند در من بوجود اوردید و خدارو تو زندگیم تو تک تک لحظه هام حس میکنم و میبینم که باهام حرف میزنه با نشانه ها با افراد و دوست داره که من ثروتمند باشم و خوشحال

    واقعا خوشحالم و ارزوی موفقیت و شادی بیشتر برای شما و دوستان عباس منشی خواستارم از خداوند مهربان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      بهرنگ گفته:
      مدت عضویت: 3068 روز

      سلام دوست عزیزم. سال گذشته دقیقا همین روزها من هم مثل تو قانون آفرینش رو تهیه کردم و شروع کردم به گوش دادن. و الان زندگیم شدیدا متفاوت با سال قبله. تا پیامت رو خوندم یاد خودم افتادم و خواستم پیشنهاد کنم توی عید حتما چند روزی رو برای خودت تنها بگذرون و فایلهای آفرینش رو گوش بکن و بعد از تعطیلات تاثیرش رو خواهی دید. امیدوارم باز هم پیامهات رو در سایت ببینیم و در این خوشحالی همگی باهم شریک باشیم.

      موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    ماری جون گفته:
    مدت عضویت: 3286 روز

    سید حسین سلام

    تولدت هزاران هزار بار به من و خونوادم تبریک تبریک تبریک

    خدارو شکر که هستین

    یه هفته است دارم دوره هدفگذاری رو کار میکنم،دیروز از سر کار که اومدم تنها بودم حواسم به صحبتهاتون بود،با دقت گوش میکردم و ناهار میخوردم،یهو تنم یجوری شد انگار که مو به تنم سیخ شد،یهو بغض منو گرفت،متوجه شدم به این دلیل هست که این موضوع رو فهمیدم که حرف استاد هیچوقت تغییر نمیکنه و اگه فقط یکی از دوره هایی که از استاد رو دارم با دقت گوش کم میبینم که همون بیس اولیه رو تو تمام دوره هاش گفته و بهش اشاره کرده و اگه من با دقت فقط به یکی از این دوره ها گوش کنم،هم شاد میشم،هم آروم میشم و آرامش دارم،هم ثروتمند میشم،هم اطرافیانم عاشقانه من رو میپرستن و به عشق و علاقه ام که میپردازم هیچ از همون طریق به ثروت بیکران خدا و حضور لحظه ای خدا میرسم.

    سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    با آرزوی ثروتمندی در مکان و زمان

    که خداروشکر دارین و هر لحظه دارین بیشترو بیشترش میکنین،الحمدالله.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  3. -
    صدیقه گفته:
    مدت عضویت: 1647 روز

    به نام خدا

    وقتی به این جملات خانوم شایسته رسیدم ذهنم قفل کرد نجواها شروع شد

    “به این ترتیب شما هم با به اشتراک گذاشتن داستان موفقیت‌ات‌، الگویی باش برای تحقق رؤیای صدها انسان دیگر که‌،خواندن داستان موفقیت تو‌، ایمانی را در دلشان زنده می‌کند تا رؤیای‌شان را جدی بگیرند.”

    ذهنم با حالت تمسخر اینها رو گفت:خب بگو چی به دست آوردی؟تو میخوای تو حوزه روابط خیلی پیشرفت کنی ولی تاالان که چیزی ندیدم؟!!تو هیچ زمینه ای پیشرفت نکردی…

    ولی منم مچشو گرفتم و گفتم زرنگ همین که میتونم فوری دستت رو بخونم و ساکتت کنم این موفقیت نیست؟!

    یادته تا چند ماه پیش فقط کارم گریه بود و به زمین و زمان غر میزدم و همش به خدا بد و بیراه میگفتم ولی الان فقط میخندم و رابطه عالی که با خدا دارم و هرموقع باهاش حرف میزنم اشک ذوقه که رو گونه هام میریزه و من با خدای خودم عشق بازی میکنم و گاهی از ته دل حس میکنم که تو بغلشم و اون میگه من مراقب همه چی هستم…این حس ناب که تا الان تجربه کردم موفقیت نیست؟!

    یادته قبلا خوراکت غیبت بود ولی الان حالت بد میشه حتی بقیه در حضور تو غیبت کنن به نظرت این پیشرفت نیست؟!

    تا الان که به این سن رسیدم یه بار شکرگزاری از ته دل نکردم و فکر میکردم خب این که دیگه باید باشه شکر چی!! ولی الان از این که صبح چشمام رو باز می کنم و میبینم که هنوزم دارم نفس میکشم و میتونم واسه تغییر زندگی تلاش کنم شکرگزارم.واسه اشنایی با استاد واسه اگاهی که هر روز با کمک خدا کسب میکنم شکرگزارم،همین که میتونم زیبایی ها و نکات مثبت رو ببینم خیلی موفقیت بزرگیه

    ذهن عزیزم یادته قبلا واسه عفونت میرفتم دکتر چقدر اذیت میکشم و روند درمان حداقل ده روز طول می کشید ولی الان کمتر از یه هفته وبدون هیچ قرصی و فقط با ایجاد باورهای درست خوبه خوب شدم این واسه من یه موفقیت بزرگه و واقعا خداروشکر می کنم

    همین که متعهدانه سفر رو شروع کردم و تا الان ادامه دادم و هر روز با اگاهی های این سفر بهتر از دیروز میشم خییییلی خوبه

    تو حوزه روابط هم خیلی پیشرفت کردم قبلا با هم در حال جنگ و دعوا بودم ولی الان تعداد این تنش ها خیییییییلی کمتر شده،میبینم که اطرافیان چقدر نسبت به قبل مهربون تر شدم

    تو حوزه مالی هم تو ادمین یه پیج فروش شدی که قراره ماهیانه مبلغی رو دریافت کنی در صورتی که من تاحالا هزار تومن هم کسب درامد نداشتم

    این موفقیت ها فقط با کمتر از دوماه کار کردن رو باورهام بودم اونم نه هر روز و نه به طور جدی اگر بیشتر کار کنم موفقیت هام هم بیشتر میشه.موفقیت با برداشتن قدم های کوچیک ایجاد میشه و من واقعا از خودم راضی هستم و به خودم افتخار میکنم و باور دارم اینا همش موفقیته و من از الان اون روز رو میبینم که بیام از رابطه فوق العادم از ثروت و از سلامتی واسه استاد و دوستان عزیزم بگم….صبر کن سحر نزدیک است

    همه با همین موفقیت های کوچیک شروع کردن هیچ کس یک شبه به جایی نرسیده خود استاد هم با قدم کوچیک ولی برای هدف های بزرگ شروع کرده و به اینجا رسیده

    خدایا شکرت واسه این موفقیت هایی که در همین مدت کوتاه به دست اوردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  4. -
    آیدا مرادی گفته:
    مدت عضویت: 2259 روز

    درورد بر استاد عزیزم ، مریم خانم شایسته عزیز و اعضای خانواده صمیمی ام

    الان من ۱ سال و ۲ روز هست که عضو این سایت هستم ، خواستم روز تولد یکسالگیم بیام و از احساساتم و نتایجی که تا الان به دست آوردم صحبت کنم ولی دستم به نوشتن نرفت اصلا ، شاید به این دلیل بود که توی اون لحظه به این فکر کردم که نتایج مالی خاصی رو به دست نیاوردم و راستش یکم هم ناراحت شده بودم ولی نشستم و شکرگزاری ام از خدای بزرگم برای نعمات و فراوانی ها و زیبایی های جاری در زندگیم مکتوب کردم و دوباره حس فوق العاده ای که دارم برگشت و خوابیدم و با خودم گفتم بهترین هدیه ای که میتونم به خودم بدم برای تولد یکسالگیم(میتونم بگم تولد دوباره) اینه که تجربیاتم رو با شما به اشتراک بذارم ، شاید که من هم دست خدا شدم برای خانواده عزیزم. با این فکر به خواب رفتم و صبح که بیدار شدم دیدم که فایل لایو شما (که موفق نشده بودم ببینمش علی رغم اینکه خیلی منتظر بودم و دیدم که سیو هم نشده ولی به خودم گفتم اگر حتی یک نکته داشته باشه که به من برای بالاتر رفتن فرکانسم کمک کنه بالاخره یجوری میبینم این فایل رو و حسم رو خوب نگه داشتم) آپلود شده بی درنگ خدای بزرگم رو شکر گفتم و شروع به دیدنش کردم در یک بخش از این فایل راجع به فایل رویاهایت را باور داشته باش صحبت کردین و من اینو نشانه دیدم و واقعا هم نشانه بود چون تونستم با اشتیاق و حس خوب شروع به نوشتن کنم😊

    روزی که من با شما آشنا شدم از همه لحاظ در شرایط نامناسبی به سر میبردم و فقط خدای من میدونه که همه تلاشم رو کرده بودم که با همه اون شرایط قوی باشم و جا نزنم ، داستان آشنایی من با گروه شما هم خیلی جالبه که توی پروفایل عمومی ام هست.

    خلاصه بخوام بگم یک وجود پر از کینه و نفرت که توی مدت زمان کوتاهی یک عالم وزن اضافه کرده بودم و به دلیل شرایط روحی و اضافه وزن یهوییم هرمونهام همه قاطی پاتی بودن و از لحاظ مالی هم شرایط بدی داشتم هر ماه نگران برای پرداخت کرایه خونه و مغازه ام همچنین با اعضای خانواده هم مرتب بحثم میشد و ….

    بیشتر نمیگم چون اینقدر الان خوبم و عالی که اصن خیلی چیزا یادم رفته . الان خواب خیلی خوبی دارم عمیق و لذتبخش، و دیگه کابوس نیست . دارم تقریبا رایگان در بهترین نقطه شهر و بهترین شهر این کشور در شیکترین ساختمان زندگی میکنم و خدا رو شکر شرایطی برام پیش آمد که الان از ما سپتامبر سال گذشته تا الان تنها زندگی میکنم و بدون اینکه نیاز داشته باشم که کار کنم فقط دارم روی خودم کار میکنم و هر روز بهتر از دیروز هستم ، من دقیقا ۵ سپتامبر ۲۰۱۹ به این شهر مهاجرت کردم یادم هست که تا ۱۰ اکتبر به خاطر شرایط روحی ام حتی یکبار با رغبت و انگیزه پامو توی ساحل نذاشتم و حتی از توی تراس به دریا نگاه نمیکردم ولی الان هر روز اولین کاری که بعد از تمرین ستاره قطبی انجام میدم تماشای دریا و طلوع آفتاب و آسمان و کوههای بی نظیر که همیشه با تکه های ابر تزیین شدن ، احساس میکنم زبان ابرها رو یاد گرفتم، هر بار که به ابرها نگاه میکنم انگار خدا یه نشونه واسم توی اونا گذاشته و خون دوباره توی رگ هام جاری میکنه ، از ۲۶ اکتبر سال گذشته تا الان رژیم کیتو گرفتم و بخش زیادی از وزنی رو که اضافه کرده بودم از دست دادم 🙏 البته این رژیم عسل و حبوبات نداشت که من بعد از دیدن روش زندگی شما ، حسم بهم گفت و اون ها رو اضافه کردم و الان احساس فوق العاده ای دارم خدا را ۱۰۰ هزار بار شکر 🙏 ورزش میکنم و دیگه به قول انگلیسیا توی پوست خودم احساس راحتی میکنم ، کلییییی اعتماد به نفسم بالا رفته شکر خدا 🙏 خیلی بیشتر از قبل از اینکه بابا از دنیا بره ، یک گردن درد همیشگی داشتم که به لطف خدا اونهم از بین رفته آرامش جاری در لحظاتم رو که دیگه نگم اصن قابل وصف نیست.با اعضای خانواده ام دوباره روابط عالی و عاشقانه ای دارم و …

    اینقدر نعمت و فراوانی و زیبایی هست الان در زندگیم که هرچی فکر میکنم که چه جور بگم که خیلی این متن طولانی تر نشه به نتیجه ای نمیرسم ولی رزولوشن تولدم اینه که دفتر خاطراتم رو شروع کنم و از زیبایی های جاری در زندگیم، اونجا حسابی حرف بزنم چون احساس میکنم نه تنها به شما اعضای خانواده ام بلکه ۱۰۰ ها برابر به قول استاد به خودم کمک میشه ولی این رو بگم که وقتی تمرین چک آپ فرکانسی قدم اولم رو خوندم اصن شوک بودم تا چند ساعت یا شایدم تا الان واقعا😂 باورتون بشه یا نه تمام اون چیزهایی رو که نوشته بودم کاملا برطرف شده بودن و خیلی هاشو اصن یادم نبود حتی 😂 ممنون از استاد که این تمرین عالی رو برای ما طراحی کردن🙏

    از لحاظ مالی هم الان در شرایط در دست اقدام به سر میبرم

    اوکی

    یادم هست وقتی توضیحات پروفایل عمومی ام رو نوشتم یکسری قول ها به خودم و خدا دادم و بهشون عمل هم کردم، الان هم میخوام همین کار رو بکنم با این تفاوت که به قول استاد به زبان حال مینویسم:

    خدا رو که به استقلال کامل مالی رسیدم و یک فرد مولد هستم.

    خدا رو شکر که تا رسیدن به اندام مورد نظرم همچنان با انگیزه و شاد بر هدفم متمرکز بودم

    خدا رو ۱۰۰ هزار مرتبه شکر که در دانشگاه سوربن فرانسه برای تحصیلات عالیه بورسیه تحصیلی گرفتم

    خدا رو بی مهایت سپاسگزارم که هر روز سالم تر و شاد تر و شکرگزارتر هستم

    خدا رو شکر که مهاجرتم به آمریکا هم انجام شد

    خدا رو ۱۰۰ هزار مرتبه شکر

    عاشق همتون هستم

    آرزو میکنم که همه با هم همیشه احساسات خیلی عالی و خوبمون رو به اشتراک بذاریم چون ایمان دارم که این کار به گسترش جهان و بهتر شدن زندگی هممون کمک خواهد کرد.

    الهی آمین🙏

    ممنونم از شما استاد جان و بیشتر از همه از خدای بزرگم که من رو به سمت این خانواده صمیمی هدایت کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  5. -
    مهدی وثوق گفته:
    مدت عضویت: 1909 روز

    بنام خدای بخشنده مهربان

    سلام

    خداروشکر که تونستم مدار ۱۶ ام این سفرپربرکت رو پاس کنم.

    تماشای بخشی از نتایج مادی استاد خیلی زیبا بود

    واقعا تحسین برنگیز بود

    تو یه فایل شنیدم گویا استاد تو ایران اون اوایل کارشون ، روزگارانی عشق ۲۰۶ اونم فقط قرمز رو داشته !

    همیشه تخیل میکرده و باهاش جرایاناتی داشته .

    روزا گذشت و مهاجرت کردن ، گویا باخودش خلوت کرده و گفته دیگه به چی میخاستی که هنوز خلق نشده و بدستش نیاوردی؟؟

    فکر ، فکر یادش اومده اها من اون زمانا تخیل میکردم

    من با اموزش هام زندگی بچه یه مایه داری رو متحول میکنم و خانواده ایشون یا خودش بپاس ابزار محبت به استاد یک ماشین هدیه میده اونم ۲۰۶ و رنگ قرمز !

    بماند که تو اون فایل استاد خیلی با اعتماد به نفس گفتن باور های توحیدی من ایراد داشته و از طرفی لیاقتمم میلنگیده !

    خلاصه تو اینترنت سرچ کرده و تو سایتای ایرانی گشته ببینه قیمت ۲۰۶ چنده و چجوریاس یه جورایی فکر میکرده که گرونه و… بعد متوجه شده دم دست ترین موتورش ( وسپا ۷۰ سی سی ) قیمتش از ۲۰۶ کلی بالا تره و کلی خندیده ! جالب اینجاست که وسپا هه هم قرمزه !

    بگذریم

    خداروشکر الان دیدم نسبت به اون اوایل خیلی تغییر کرده

    اوایل ارتباط و اشناییم با استاد اصلا محو داشته های مادی استاد بودم

    اما الان که مجدد بعد چند وقت (۱۰۱) این فایلو دیدم ، دیدگاهم خیلی تغییر کرده!

    دیگه سقف پانارومای سانتافه یا صدای نــــــــــــاز راهنمای بنز اس ال کی موقع گردش به راست یا لطافت صندلی چرم جت اسکی

    یا برقی که روی اگروز استیل موتور هارلی و… شگفت زده یا بهتر بگم مات و مبهوتم نمیکنه !

    فقط تحسین میکردم و گاها میگفتم خداروشکر و با یه لبخند درشت رو لبم…

    این بار با دیدن این تصاویر زیبا یا توضیحات استاد که به نوعی نوید بخش انگیزه و امید بود رو نمیشنیدم…

    مثلا اون لحظه ای دوربین دریاچه رو نشون میاد درحالی که ماهی ها بخاطر تعدد روی هم سوار میشدن

    یا لحظه ای که سوار موتور کاوازاکی میشد و سرعت ۰ تا ۱۰۰ کیلومترش بقدری زیاد بود که فیلم بردار نتونست ازش فیلم بگیره

    من چیزی جز توحید و قدرت پروردگار نمیدیدم ، نمیشندیم!

    همه اون تصاویر انگار روزنه ای از انوار فضل و رحمت رب العالمین بود که برای من مخاطب به نوعی دعوتنامه ای بود برای آیین یگانه پرستی.

    تماما میشنیدم میگفت که من رب العالمین رو میپرستم و تنها ازون یاری میجویم و این تصاویر تنها ذره ای از فضل و رحمت پروردگار منه

    و این خوبی ها ، این مزایا برای هرکسی که بیاد تو تیمش بهش تعلق میگیره .

    اما در پشت پرده موفقیت بزرگ تری هست !!!!

    خداروشکر کم کم دارم به مدار فهمش نزدیک میشم.

    منظور چیزی بزرگ تر از هر موفقیت و هر دست آوردی که چه استاد یا چه هر شخص موفق دیگه ای بدست اورده !

    منظورم ایه

    قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَٰلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ

    ای پیامبر، بگو: به فضل و رحمت خدا، آری به این دو، که مایه سعادت آنان است شادمان باشند نه به ثروت و امکانات. این از هر ثروتی که فراهم می آورند بهتر است.

    یونس – ۵۸

    در حال حاضر قادر به تشریح فعل و انفعالاتی که توی ذهنم داره شکل میگیره نیستم ، رجوع میکنم به متن

    خیلی زیبا یکی از کاربرای عزیز سایت که واقعا نوشته هاشون خیلی حس خوبی بهم میده و واقعا تحسین برنگیزه

    درک دوست عزیز سرکار خانم ” نرگس پرورش ” که واقعا من از نوشته های ایشون به مفاهیمی یا شناختی دست پیدا میکنم که حیرت ….///// ، همینجا ازشون تشکر میکنم ارزوی حس خوب دوچندان به هر لحظه شودارم ///

    داشتن خانه و ماشین و و موتور و دوچرخه و ملک و.. زمانی زیباست، زمانی ارزشمند ست که آنها در خدمت من باشند، نه من در خدمت آنها… اگر آنها بیایند که من از خودم دور شوم و برای جلب توجه دیگران و تایید و تحسین دریافت کردن داشته باشم شان قطعا دیگر نعمت نیستند؛ قطعا با اراده ی خداوند نیامده اند چرا که ظرف م گنجایش ش را نداشته، بلکه با اراده و زور من آمده اند!

    و باز این اصل برایم یادآوری می شود که: ” هر مسیری که با تقلا و زجر همراه بشود‌، مسیر اشتباه است. زیرا راهکارهای خداوند‌ -مثل خودش- همیشه ساده‌ است. مسیری که با سختی و تقلا همراه است‌، مسیر خداوند نیست.”

    //////// یا در جای دیگه نوشتن :

    دارایی و اموالت در خدمت تو باشند نه تو در خدمت انها

    //// یا ///

    باز آنهایند که به این وسایل خدمت می کنند نه اینکه این وسایل ابزاری باشند برای دریافت خدمت و نعمت آنها.

    یعنی آنهایند که در خدمت من ِ انسان ند نه من در خدمت آنها!

    ////////// و در جای دیگه گفتن :

    خواسته ها و ارزوها زمانی در زندگی ام متجلی می شود که “نعمت“ مایه “آسانی“ و رحمت من باشد نه زمانی که “رنج“ و مشقت را برایم به ارمغان بیاورند.

    زمانی خواسته هایم را به من ارزانی می دارد که مرا “شکرگزار“ تر کند نه حریص تر و طمّاع تر.

    زمانی خواسته هایم را در زندگی ام متجلی می کند که مرا “رها“ تر و آزادتر کند نه وابسته و گرفتار تر.

    زمانی زندگی ام را با نعمت و ثروت سرشار می کند که من حتا در عمق ناخودآگاه م هم اعتبار تمام و کمال شان را به خداوند نسبت بدهم نه به اراده و تلاش و همت و…خودم!

    /////////////// زمانی که با هربار نگاه کردن شان “خدا” به یادم بیاید ///////////

    ینی من عاشق این دیالوگم : هربار نگاه کردن شان “خدا” به یادم بیاید

    ///

    همه چیز در خدمت آرامش و راحتی من باید باشد

    ////

    اوج توحید ست که تو با داشتن عزیزترین و خواستنی ترین داشته ها هم باز “توحیدی” بمانی و با سخن قلب ت بتوانی آن داشته را رها کنی!

    حتا از عزیز ت و نعمتِ بودن ش تا زمانی که هست لذت ببری اما وقتی خداوند بخواهد که دیگر نباشد، تسلیم اراده ی خداوند شوی! و چه بزرگ است این حد از رهایی و توحید!

    واقعا این جملات ، به مثال کلیدی بود که صندوقی پر از طلا و جواهراتو تو وجودم باز کرد .

    فهمیدم که من همیشه همه چیز رو میخواستم برای اینکه به خدا نزدیک تر بشم اما چون نمیدونستم چطور تفویض ایجاد کنم ، در تضاد ها و کمبود ها راهمو گم کردم !

    در همین راستا چه حلال هایی رو به خودم حرام کردم

    فقط بخاطر اینکه با هر بار نزدیک شدن بهشون باعث میشد ، سایه ای سنگین روی رابطم با خدا بیوفته .

    در این خصوص توی سررسیدم خیلی کامل نوشتم ، مختصرا اینجا اشاره کردم تا رد پام ثبت بشه و واقعا تا الان که خیلی معجزه داشته همین کار کوچیک واسه من !

    امروز عصر ، لحظات خوبتری داشتم

    تنها توی یه دره زیبا که دو سه تا رودخانه از کنار درختان سر به فلک کشیده چنار گرمای هوا رو تبدیل به دمایی مطلوب واسم کرده بود پاس کردم ، تو نوشته هام اقرار کردم که خدای من :

    این من بودم که بخاطر حفظ دایره امنم که مبادا از تو دور بشم به خودم زندگی رو تلخ کردمو این ناکامی ها که بخاطر باور اشتباهم بود کم کم به مرور زمان بجای اینکه یادم بمونه مقصود تویی و تنها تو برای من کافی هستی …

    و من بخاطر اونه که ” لفروجهم حافظون ” رو در ابعاد مختلف انجام میدم که تنها توجهم روی رب العالمین باشه ، افتادم توی یه سیکل باطل

    که خدا جباره !

    خدایا من به خودم ظلم کردم

    لطفا هدایتم کن به راه راست .

    بعد کلی نوشتنو گفتمان گفتم هم اکنون من زیباترین رابطه ، بهترین جایگاه اجتماعی و شغلی ، سلامتی و در یک کلام کل پکیج سعادت و حسنات در دنیا و اخرت رو برای خودم فعال میکنم و به زندگیم دعوتشون میکنم . ازش خواستم هدایتم کنه و یادم اومد از تجربه دوست عزیزمان که نوشته بود :

    اگر ما تکامل مان را سریع تر و بهتر پیش می بردیم و بیشتر در حس خوب ِ ناشی از ایمان به خدا باقی می ماندیم و خیال مان راحت می بود که قطعا به خواسته مان می رسیم ، قطعا بسیار زودتر و بهتر خواسته مان متجلی می شد.

    //////////// درسته الان نتایجی ملموس ندارم اما

    میبینم خودمو درحالی که غرق محبت های رب العالمین هستم

    اطرافمو هرگونه ثروت و توانگری پر کرده اما هرچی بیشتر بهره مند میشم ، بیشتر ذکر و حمد و سپاس و ستایش خداوند بر زبانم جاری میشه ./

    من همانقدر که به روشنایِ خورشید و فراوانی اکسیژن ایمان دارم ایمان دارم که همه ی رویاها و ارزوهام دست یافتنیست.

    ایمان دارم هیچ خواسته ای آنقدر بزرگ نیست که از قدرت پروردگار من خارج باشد

    اگر باور کنم تجربه ام از سخاوت و حمایتِ خداوند،به اندازه ی باورهایَم است و به شکلی ثروت وارد زندگی ام می شود

    //////////ایمان دارم روزی به آنجایی می رسم که کیفیتِ زندگی ام از آرزوهای الآنم بهتر است.//////////

    ایمان دارم که خدا عاشق و حامی و همراه منه

    اون بیشتر از من میخاد هر گونه ثروت و توانگری و سعادت در دنیا و اخرت مشمول حالم باشه

    چون اون مهربان و بنده نوازه در عین بی نیازی !!!!!

    کم کم داره باور : ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست

    و بعضی از باور های بالا توی وجودم شکل میگیره ///

    و در پایان دلم میخاد متنمو با بخشی از ارزوی محقق شده استاد تموم کنم در راستای گذاشتن پام تو رد پای ایشون :

    یا رب العالمین ازت سپاس گذارم که به من کسب و کاری را دادی که به من آزادی مالی و زمانی و مکانی برای دیدن زیبایی های جهان و لذت بردن را ببخشد و امکان زندگی در خانه ای زیبا و راحت، رانندگی با خودروها و وسایل نقلیه ای با بالاترین امکانات و فناوری ها را بدهد و تجربه زیبایی های جهان را برایم دوچندان نماید.

    ///////////////

    پایان

    ارادتمند

    مهدی وثوق

    مشهد/ایران

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      نرگس پرورش گفته:
      مدت عضویت: 2202 روز

      سلام مهدی وثوق عزیزم 🌸

      برادر نازنین عباس‌منشی‌ام 🌼

      خدا رو شکر می کنم 🙏

      قلبم رو با نوشته ت به تپش درآوردی و بدنم داغ شد .

      واقعا خدا رو شکر می کنم برای این حجم از آگاهی ناب و ارتباط قلبی با خداوند ،

      خدا رو شکر 🙏🌼

      و شما رو تحسین می کنم برای درک قوانین و آگاهی ها و برای دفتر و خلوت با خداوند و گفتگو با خود 🌼👏

      این گفتگو با خود بی نظیر ه و من واقعا این روزها خیلی خیلی تونستم ازش نتیجه بگیرم .

      سپاسگزارم از شما برای ارجاع به دیدگاهی که فقط به نام من نوشته شده و تمام اعتبارش از آن خداوند متعال هست ‌. خدایی که من رو شایسته کرد تا در لحظات اتصال و هماهنگی م با اون بتونم زیباترین ردپاها رو به جا بذارم و خودم هم بعد از خوندن شون به خودم ببالم .

      واقعا خوشحالم کردی .

      من رو به وجد آوردی با تحسین و سپاسگزاری صادقانه و محترمانه ت .

      خیلی خوشحالم که در جمع عزیزانی هستم که هربار که دیدگاه شون رو می خونم بیشتر به خودم می بالم برای اینجا بودن و بیشتر انگیزه می گیرم برای اینجا نوشتن .

      خدایا شکرت ربّ قدرتمند من 🙏🌸

      دوستت دارم مهدی وثوق نازنینم ❤️

      خداوند عاشق شماست ❤️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    زهـرا خوشبخت گفته:
    مدت عضویت: 2522 روز

    بانام و یاد خدا

    ?سفرنامه روز شانزدهم(خداشناسی)

    فایل ب رویاهایت باور داشته باش 3

    ?

    سلام به دوستان عزیزم

    در این فایل استاد بزرگوار ب این نتیجه رسیدم ک میشود هر چیز راخواست و داشت

    اگر شناخت درستی از خداوند داشته باشیم

    بقول خانم شایسته با باید باورها و سبک سابق زندگی ات راهمانجا باید جا بزاری ودست خالی وارد دنیای جدید شوی

    چون آن ها جوابگو ی مانخواهند بود

    وقتی ایمانت راستین باشد نتیجه میشود این همه تغیر

    وقتی توحیدی شوی وقتی درک کنی ک فرکانس های هرلحظه ات سازنده یک دقیقه یک ساعت روز بعد و آیندو ات هستند نتیجه میشود این زندگی این همه خوشبحتی ثروت معنویت آرامش و . . .

    درتمام این فایل ندای خداوند را میشنوم ک میگوید

    میبینی تمام قدرت از آن من است

    میبینی عادل ترین هستم

    میبینی جبران کننده هسم

    میبینی ب هرچه شکل بخواهی تبدیل میشودم برایت

    میبینی ک هرچیز را ک بخواهی ازپیش متعلق ب توست

    میشود میشود میشود ب همه جا رسید و هرچیزی راخواست

    بشرطی ک شناخت درستی از خداوند داشته باشی

    ک خداوند سیستمی است قانون مند ک کوچگترین فرکانس تورا پاسخگوست

    و این است جهان قانون مند

    و طبیعی است خواستن طبیعی است داشتن این حجم ثروت این حجم خوشبختی ،چون آمده ایم ک بسازیم ک خلق کنیم

    و آنچه ک بیشتر ازهرچیزی باید باخودزمزمه کنیم

    هیچ آرزوی محال نیست

    هیچ خواسته ای نیست ک نتوان ب آن رسید

    همه چیز رامیشود باهم داشت

    خداوند بیشتر ازما مشتاق است ک از او بخواهیم با زبان فرکانس و او اجابت نماید

    و دراخر پیام خدای تو و خدای عباسمنش یکیست پس تو هم میتوانی

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  7. -
    مریم رضوی گفته:
    مدت عضویت: 3503 روز

    سلام

    روز شانزدهم از سفرنامه

    رویاهایت را باور داشته باش ۲

    هیچ خواسته ای آنقدر بزرگ نیست که نتوانید بهش برسید فقط کافیه باورهاتون رو در مورد اون خواسته درست کنید

    اگه خواسته ای تو وجود ما شکل میگیره توانایی و پتانسیل رسیدن به اون در ما هست.

    کافیه فقط روی باورهای مربوط به اون خواسته کار کنیم و ذهمنون رو از کمبودها و نشدن ها خالی کنیم.

    وقتی شما رو تو این شرایط میبینم استاد به ذهنم بارها و بارها میگم میشه…چجوریش رو من نمیدونم و به من ربطی نداره چون خداوند هزاران راه داره که به عقل محدود من نمی رسه که راهش چیه‌

    و یکی از مهم ترین باورهای توحیدی و عاری از شرک اینه که اگه یه نفر تونسته منم میتونم.

    و این یعنی اعتماد کردن به خدای درون و توانایی هات.

    باید تلاش کنیم که هر روز باورهای توحیدی مون رو قوت ببخشیم ..

    و باورهای خودمون در مورد توانایی هامون رو درست کنیم‌

    چون شیطانه ذهن هر بار نشدنها رو در ذهن ما تکرار میکنه و هر بار مانع برداشتن قدم اول و در نهایت سعود قله میشه.

    استاد واقعا ممنونم بابت تلاشی که برای قدرت بحشیدن به باورهای ما دارید‌

    ???????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  8. -
    فرزانه دستوریان گفته:
    مدت عضویت: 2258 روز

    به نام خدایی که در همین نزدیکیست

    به نام خدایی که تنها رب جهانیانه

    به نام خدایی که هروقت کارهام رو دستش دادم به بهترین شکل انجامشون داده

    به نام خدایی که موفق، شاد، ثروتمند و سرشار از عشق وزیبایی است.

    سلام برهمه دوستان

    پله ۱۶ ام سفر تحول زندگیم: رویاهایت رو باور داشته باش.

    خداراشکر کمکم کردی حریف نجواهای ذهنم شدم ودوباره برگشتم تایپ کنم چون ذهنم میگفت میخوای چی تایپ کنی از چه موفقیتیت حرف بزنی ولی دوباره رفتم فیلم رو دیدم وحالم خوب شد اومدم کامنت بزارم

    خدایاشکرت که هر لحظه هدایتم میکنی

    خدایاشکرت استادی دارم بدون اینکه مدرک تحصیلات یا پارتی و.. داشته باشه به فراتر از چیزی که میخواسته رسیده در همه ابعاد زندگیش . فقط با توکل واعتماد به خدا و تغییر فکر ونگرش و با یمان به ایده هاش عمل کردن بدون توجه به نجواهای ذهنش وحرف های مردم . واقعا این قدم ها یک باور وایمان قوی میخواد که پات رو فراتر از هر چیزی که یدی وشنیدی وحتی در ذهن داشتی بزاری خدای من هزاراان بار شکرت و اینکه تمام این نعمت ها رو هم بهشون نچسبی و رها وآزاد باشی حتی تورابطه با فرزندت وعزیزدلت این فوق العاده این چه قدرت تسلیم وتوحیدی میخواد که تو دلت بالاترین عشقت عشق به الله یکتا باشه واین نهایت توحید است واین به سبک ابراهیم زندگی کردن است. وتازه تمامنعمت هایی رو که داری با دیدنشون فقط قدرت خدار روببینی وروز به روز عشق به همه چی چون نشان خداست بشود اینجا فقط توحید است . توحید ودیدگاه توحیدی. و خداوند بیحساب نعمت وروزی میدهد .

    خدایاهزران بار شکرت شکرت وقتی خدا میبینه که این نعمت ها رفاه وراحتی وعشق بیشتری رو برات فراهم شده وتو اینقدر حالت خوبه خود به خود نعمت های بیشتری بهت میده چون لیاقتشون رو داری. چون خلق شدیکه لذت ببری وشاد باشی ووقتی با نعمت های بیشتر شادی خوب نعمت های بیشتری دریافت میکنی ولی وقتی نعمتی تو رو به رنج بندازه واحساست ر بد کنه نعمت های کمی وارد زندگیت میشه وشاید همین ها گرفته بشن تا تو حالت بهتر بشه چون خودت پیغام ددی به خدا که این ها مرا اذیت میکنند و نعمت ها نیومدن تا تو راحت باشی چون هدف از خلقت ما تجربه شادی ولذت وراحتی وعشق وثروت است و این نعمت ها مارابه خدا نزدیک تر کنند خدایا شکرت شکرت شکرت.

    چ قشنگ استاد شما هر روز موفقیت هاتون رو بهخودتون یادآوری میکنید که انگیزه برای ادامه دادن بگیرید با دیدن این نعمت ا در خونه و… که ما هم باید نعمت ها و موفقیت هامون رو به خودمون یادآوریکنیم که ببین شد وانگیزه بگیریم وادم بدیم قدم های بدیمون رو. چون این ذهن ما همیشه در کار هست و ما باید همیشه روی باورهامون کار کنیم هر روز تا زمانی که زنده ایم . خدایاشکرت شکرت.

    چه زیباست وقتی خواسته ای در دلمون شکل میگیره قبل از اون اسباب وتواناییها دردرونمون بوجود اومده وفقط ما باید باورهامو رو تغییر بدیم که راه باز بشه برای دریافت وخلقه خواسه . هم.ن کاری که استاد کرد ونتایجش رو مشاهده میکیم. خدایاشکرت.

    چقدر زیباست که معنوی ترین کار این که به موفقیت برسیم وبشویم الگو برای افراد مثل استاد

    من خودم وقتی برای کنکور میخوندم اتاقی برای خوندن نداشتم و خونه شلوغ بود ومنم آلرژی شدید واسترس بالاداشتم ولی یه عشقی تو دلم داشتم که باید برم دانشگاه چون نمیتونم مثل بقیه مردم روستاو طایفه ام زندگی کنم .با عشق میخوندم یه جایی کم آوردم ولی یهویی با دیدن فیلم جنگجوی درون از شبکه ۴ این انگیزه در من بوجود اومد که اگه اون تونسته منم میتونمو به لطف خدا تونستم به کمک خدا.

    برای ارشدم همینطور تازه کارهای خونه رو هم انجام میدادم چون مادرم کسالت داشت وبه راحتی موفق شدم.

    تو روستامون اولین دختری بودم که از اول راهنمایی برای تحصیل میرفت تو شهر دیگه ودوراز خانواده زندگی میکرد.

    دوران ابتدایی چون دوست داشتم به مادرم کمک کنم درسام رو تو مدرسه میخوندم وتو خونه به مادرم کمک میکردم.

    دوران ارشد برای اینکه وابستگیم به خانواده م کم بشه وراحت تر بتونم از ایران مهاجرت کنم ۶ ماهی یک بار اونم در حد یک هفته یا دوهفته میومدم خونه.

    زمانی که همه درگیر درس ودانشگاه بودن و تفریحات بیرون من مهارت سخنرانی وفروش یادگرفتم سمینار برگزار کردم تندخوانی یاد گرفتم و درس دادم هفته ای یک کتاب خوندم.

    وقتی دیدم ارائه پایان نامه ها خشک بی روحه تصمیم دفاع از پایان نامه ام بی نظیر باشه هر ند اساتیدم مخافت وتهدیدم کردن ولی من باهدایت خدا سبک خودم ارائه دادم وهمون اساتید بهم تبریک گفتن وبهم افتخارکردند. از همن پایان نامه ام ۳ تا مقاله isiچاپ شده . البته همه اینها به لطف خداست وخدا انجامشون داده نه من.

    الان بیش از یکساله ونیم هست در سلامتی کاملم در حالی که قبلا آرزو بود برام.

    الان سایت دارم خودم همه کارهاش رو انجام دادم در حالی که قبلا فکرش رو نمیکردم.

    الان رابطه فوق العاده با خدم وخانواده ام ومردم دارم.

    الان روستایی که ازش متنفر بودم دوستش دارم.

    بیش از یک سال ونیم هست که خودم مخارج تمام کارهام رو پرداخت میکنم ازهمین روستا وشهر خودمون درحالی که قبل ۱ درصدم فکرش رو نمیکردم که بتونم.

    خدایاشکرت بابت هم این نعمته ها که تو به من دادی وبا این ها به تو نزدیک تر شدم خدایاشکرت .

    خدایاشکرت بابت اینکه تو آزمونی که در پیشدارم به راحتی و آسونی بهتر از همیشه قبول میشم و موفقیت های بسیاری کسب میکنم و جهانم رو گسترش میدهم و بیشتر با توبودن رو تجربه خواهم کرد واقعا خدایاشکرت.

    استاد وقتی ۵ سالم بود دوست داشتم دانشمند بشم چون فکر میکردم اینجوری میتونم به آدم ها کمک کنم که شادتر وسلامت تر زندگی کنم و اینجوری خدا وفرشته هاش بهم افتخار میکنن وبه فرشته هاش میگه بیاین برای فرزانه م دست بزنید این رویای ۵ سالگیم بوده وهیچوقت این آرزو رو فراموش نکردم البته چند سال ۳ سالی بخاطر شرک ووابستگی هام وباورام سعی کردم کم رنگش کنم وحتی فراموشش کنم ولی به جرات میگم تو اون ۳ سال جهنم رو تجربه کردم

    زندگی بی هدف وبی روحی داشتم والانم بهم اشتیاق میده وفکر میکنم تمام سبک زندگیم رو در برگرفته تا الان .

    خدایاشکرت شکرت که رویای خوبی انتخاب کردم آفرین برخدا

    خدایابه راه راست هدایتم کن راه کسایی که بهشون نعمت دادی

    خدایاتنها تورا میپرستم وتنها از تو یاری میجویم.

    فکر میکردم حرفی برای گفتن ندارم ولی الان کلی نوشتم یعنی خدا بر دلم جاری کرد وقوت بهم داد.

    خدایا کمک کن که هر روز بیشتر با تو هماهنگ باشم

    دوستتن دارم. درپناه خداوند یکتا شاد ثروتمند وپیروز باشید.

    خدایاشکرت شکرت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  9. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2202 روز

    به نام خدا

    این فایل را ببین. سپس داستان رؤیاهایی را در صفحه نظرات همین فایل بنویس که:

    مواجه شدن با آدمهایی که توانسته بودند به خواسته‌ مدّ نظرتان برسند یا شنیدن داستان موفقیت‌هایت دیگران‌، ایمان و امیدی را در دلت زنده کرد تا رؤیایت را جدی بگیری و برای تحقق‌اش قدم برداری.

    به این ترتیب شما هم با به اشتراک گذاشتن داستان موفقیت‌ات‌، الگویی باش برای تحقق رؤیای صدها انسان دیگر که‌،خواندن داستان موفقیت تو‌، ایمانی را در دلشان زنده می‌کند تا رؤیای‌شان را جدی بگیرند.

    وقتی به این قسمت نوشته ی مریم جان رسیدم در یک لحظه لبخندم محو شد و چهره ام گرفته گشت و این نجوا در ذهنم طنین انداز شد که : تو که به موفقیتی نرسیده ای که داستانی داشته باشی!!!

    و من لحظه ای ناامید شدم که چیزی برای نوشتن ندارم …اما کمی بعد به خود آمدم و باز مرور قوانین به من یادآور گشت که این نجوا نجوایی شیطانی است … و باوری محدود کننده در حال نمایان شدن است و نتیجه اش ضعیف شدن است ، باوری که نتیجه اش تضعیف اعتماد به نفس است… و دوباره به خود آمدم و به خداوند اجازه دادم که حافظه ام را هدایت کند به سمت موفقیت هایی که کسب نموده ام و به انبوهی از موفقیت های ِ تا این لحظه ی عمرم رسیدم :

    یکی از موفقیت ها، مربوط می شود به دوره ی نوجوانی ام ، زمانی که بعد از تحصیلات دبیرستان درحالی که تمام دوره ی آموزشی ام را در روستایی کوچک در بلوچستان به سربرده بودم اما آرزوی تحصیلات دانشگاهی را در سر می پرواندم و این در حالی بود که در شرایط محیطی و قومی موجود در آن زمان و آن مکان با محدودیت ها و مخالفت ها و نشدن های بسیاری رو به رو بودم و حتا یادم هست که وقتی با انگیزه ی تمام ، تابستان ها به مطالعه می پرداختم و سعی می کردم نداشتن دبیر و معلم خوب و متخصص را خودم جبران کنم و با وجود مسائلی که برای تهیه ی کتاب های کمک آموزشی وجود داشت و هیچ حمایتی هم از طرف خانواده در کار نبود بتوانم با درک مطالب خودِ کتاب های درسی و مرور چندین باره شان به موضوعات هر درس خصوصا دروس عربی و ادبی تسلط پیدا کنم ، بارها از طرف هم کلاسی ها و خانواده و دوستانم مسخره شدم و بارها هم از زبان هم کلاسی های ام که تقریبا 99 درصدشان ازدواج کرده بودند، شرایط قومی موجود را برایم یادآوری می شد که مطمئنا در دانشگاه قبول نمی شوی ودر نهایت مجبوری مثل ما شوهر کنی… اما آنچه آنها می گفتند برایم رنج آور بود و اصلا نمی خواستم مثل آنها باشم و یا مثل آنها زندگی کنم. یادم هست که از بچگی رویاپرداز بودم و همیشه خواسته های زیادی از زندگی داشتم . عاشق کتاب بودم و شخصیت های کتاب و بعضی از کارتون های تلویزیون مثل آنه شرلی و جودی ابوت برایم قهرمان هایی شده بودند تا بتوانم مسائل نادلخواه و ناخواسته ی زندگی ام را پشت سر بگذارم و انگیزه ام را حفظ کنم تا مثل آنها آزاد و رها باشم و بزرگ شوم و آن طور که دوست دارم زندگی را تجربه کنم … و در نهایت هم من به عنوان اولین دختر از کل آن منطقه موفق شدم در کنکور همان سال قبول شوم و ب دانشگاه بروم و بتوانم در تغییر و یا حتا بهبود باور خودم و دیگران که «می شود» مؤثر باشم.

    خدا را شکر. الان که به آن روزها فکر می کنم و درباره شان می نویسم برای خودم هم تازه گی دارد و انگار برای اولین بار است که غیر مستقیم خودم را تحسین می کنم .

    خدایا شکرت!

    داستان موفقیت بعدی من برای خودم بسیار ارزشمند است و از نظر خودم جهشی بزرگ در بسیاری باورها و رشد شخصیتی ام دربرداشت و آن این است که : من بعد از ازدواجی نادلخواه ، و مبارزه ی بسیار برای رقم نخوردن اش، تسلیم شدم و تن به سرنوشت دادم (آن زمان با وجود مبارزات بسیار انگار برای اولین بار پذیرفته بودم که سرنوشت من اینطور است که من نمی توانم رابطه ی عاطفی دلخواه خود را در زندگی مشترک تجربه کنم چرا که یادم هست هیچ وقت روابط ناخوشایندی که دیگران (خصوصا پدر و مادرم ) با همسر خود داشتند را نمی پذیرفتم در حالی که آنها (انگار همه ) طبیعی ِ زندگی می دیدند و فکر می کردند که همه همین طور ند و تمام زندگی های مشترک پر از این جر و بحث ها و عدم هماهنگی هاست و برای توجیه ش ضرب المثل هم ساخته بودند که «دعوا نمک زندگی است » و … و من همیشه در رویاهای خود به دنبال رابطه ی عاطفی آرام بخش و سرشار از عشق و رشد دهنده و سرشار از لذت و شادی بودم …و برای خودم هم به عنوان یک دختر بلوچ با آن محیط محدود این خواسته گاهی بزرگ و دور از دسترس به نظر می رسید)…سالها زمان برد تا من بدون آگاهی از قوانین جهان ، مسیر تکاملی خود را پشت سر بگذارم و با ناخواسته ها و تضادهای بسیااار روبه رو شوم تا از آن حالت «تسلیم در برابر ناخواسته» خارج شوم و اصلا بخواهم که اوضاع تغییر کند و دوباره رویای کودکی ام را به خاطر آورم … و انگار در همان لحظه که آخرین قطره برای پر شدن لیوان درونی من چکید، همه چیز به صورت معجزه وار ، واقعا معجزه وار پیش رفت و من هدایت شدم وانگار جهان دست به دست هم داد و آدم های مناسب در زمان های مناسب در سر راه من قرا گرفتند تا من بتوانم به آن رابطه ی ناخواسته و ناخوشایند خویش بعد از چهارسال ، خاتمه بدهم و باز هم در قومیت خویش، جزو اولین هایی باشم که زندگی مشترک ناخواسته ی خود را به پایان می برند و باور می کنند که می شود چیز دیگری را تجربه کرد …شاید ندیده بودم هیچ وقت اما چیزی در قلبم می گفت که می شود و هست . و آن روزها نمی دانستم که اسم این اطمینان قلبی «ایمان» است.

    داستان بعدی موفقیت من دررابطه با رویایی است که از کودکی داشتم ، من بخاطر ضعیف بودن چشمانم ناچار بودم که از عینک استفاده کنم ، و بخاطر اینکه در آن سن کم ما مشتاق به تجربه ی هرچیز جدید و متفاوتی هستیم که برای مان جذابیت دارد ، در ابتدا برایم جذاب بود استفاده از عینک ، اما به مرور، با محدودیت هایی که برایم ایجاد کرده بود از جمله اینکه نمی توانستم هیچ چیز را واضح ببینم و باید از لحظه ی بیدار شدن تا لحظه ی خواب عینک را برروی چشمانم داشته باشم ، کم کم رایم نادلخواه و ازاردهنده بود. یادم هست بعضی از لذت های بدیهی برای من آرزو شده بود : مثل تجربه ی در زیرباران قدم زدن ، انجام ورزش ها و بازی های سریع و … همیشه در رویاها و خواسته های نهفته ی درونم دوست داشتم بینایی چشمانم دوباره بهبود یابد و من دیگر هیچ وقت از عینک استفاده نکنم و از آنجایی که هیچ وقت نه دیده بودم و نه شنیده بودم که می شود این اتفاق بیفتد خیلی هم این خواسته را جدی نگرفتم …تا اینکه سالها گذشت و من بزرگ تر شدم و با بزرگتر شدنم دنیای درونی من هم بزرگتر شد و در محیط های جدید و بزرگ و پیشرفته ی شهری وارد شدم و در یکی از تجربه های بودن در شهر بزرگی مثل تهران (که آن هم یک خواسته و آرزو بود : تجربه ی تهران و بودن در شهری با آن همه امکانات و آزادی هایی که شاید برای شهروندان خودش بدیهی است اما برای دختری بزرگ شده در روستا و محیط محدود یک آرزوی بزرگ است…) به سمت انجام عملی هدایت شدم که برای عینکی ها انجام می شد و بعد از آن دیگر نیازی به استفاده از عینک نیست . فقط خدا می داند که چقدر خوشحال بودم که می توانم همچنین تجربه ای را داشته باشم … و روزی که بعد از گذشت یک هفته از عمل ، برای اولین بار توانستم برگ های درختان خیابان را بدون استفاده از عینک ببینم آنقدر خوشحال بودم که خدا می داند. و زمان هایی که در حال انجام تمرینات ورزشی بودم و آزادانه می توانستم ورزش کنم به یاد می آوردم خواسته ای را که زمانی یک آرزوی دور و دست نیافتنی بود و خدا را شکر می گفتم و شکر می گویم … و حتا همین چند روز پیش وقتی در باشگاه دوستی از عینک اش و ضعیف بودن چشمانش گلایه می کرد و پذیرفته بود که این پیشامد ناخواسته ای است که او نمی تواند نقشی در تغییر یا بهبود ش داشته باشد و باید ببپذیرد ش ، یاد خودم افتادم و روزهایی که من نیز مثل او فکر می کردم .

    خدایا شکرت که ما مدام در حال رشد و تکامل باوری هستیم!

    و باید اضافه کنم که الان از بارش باران و قدم زدن در زیر آن می توانم نهایت لذت را ببرم. 

    خدایا شکرت!

    و داستان بعدی موفقیت من ، مربوط می شود به حدود دوسال پیش و هنوز هم در جریان است. زمانی که برای اولین بار با قانون جذب (و بعد از آن آموزه های گسترده و دقیق و کامل استاد در باب فرکانس ) آشنا شدم، درک من از قانون به وضوح الان نرسیده بود.

    خواسته ای که بیش از همه نسبت به آن عطش داشتم و مشتاق ِ داشتن اش بودم : رابطه ی عاطفی دلخواه و خواستنی دیرینه ام بود و در مدت چهارسال تنهایی ام بارها -به قول دوستمان در کامنتی که خواندم- در یک سیکل معیوب گرفتار آمدم و در نهایت هم باز دست خالی و بی نتیجه بود تجربه هایم…و خواسته ی دوم بهبود مسائل مالی ام بود که به تنهایی در حال دست و پنجه نرم کردن با آنها بودم و هرچه هم پیش می رفتم هیچ پیشرفتی حاصل نمی شد و انگار فقط دور خود می چرخیدم و باز هم دست آخر دست خالی بودم .به امید تحول مالی وارد نتورک مارکتینگ شده بودم و گرچه در کنار شغل معلمی در این تجارت نوپا هم به شدت مشغول فعالیت بودم اما باز انگار برای «من» نتیجه ای نداشت… همه اش دنبال دلیل بودم که چرا من ؟ و چرا و چرا ؟؟؟

    تا اینکه به واسطه ی مطالعه ی یک کتاب، آرام آرام وارد مدار موفقیت شدم ، و در مدت کوتاهی بعد از آن کتاب تحولات مشهودی در زندگی ام رقم خورد و نقطه ی عطف این تحولات : « آشنایی من با استاد عباس منش » به واسطه ی دوستی عزیز بود که از او بی نهایت سپاسگزارم و برایش بهترین ها را آرزو می کنم.

    وقتی برای اولین بار در مسیر ِ سفر از زاهدان به ایرانشهر فایل استاد از سیستم ماشین شروع به پخش شدن کرد در همان لحظات اول متوجه تفاوتی زیاد در جنس صحبت های گوینده شدم و انگار افسون شده بودم و دوست داشتم بارها و هزاران بار این صحبت ها را که بسیار بسیار برایم آشنا بود ، فقط انگار فراموش کرده بودم شان ، گوش دهم و با عمق جان درک شان کنم و همان روز تمام فایل ها را که از دسته فایل های رایگان استاد بود از او گرفتم.

    روند پیش رفتن با فایل های استاد بسیار تکاملی و بدیهی پیش رفت ، گرچه من بخش عظیمی از فایل ها را دریافت کرده بودم اما به همه شان دسترسی نداشتم و هرفایل در زمان های مشخصی در اختیار من قرار می گرفت تا بفهم اش و بعد هم باز تا درک بخش های هر فایل هم روند تکاملی ای اتفاق می افتاد تا به درک بهتری برسم .

    همه چیز در حال بهبود بود و من طبق توصیه ی استاد بارها خواسته هایم را به روی کاغذ آورده بودم …

    و اما روزی که یکی از دوستان در پروفایل مان از ما درباره ی نحوه ی جذب یکدیگر و آشنایی و ازدواج مان پرسید من هیچ جوابی نداشتم ! و گفتم واقعا نمی دانم ! آنقدر همه چیز طبیعی و بدیهی پیش رفت که واقعا انگار «معجزه» نبود که در زندگی مان رخ داده در حالی که حقیقتا وقتی الان به طرح بی نظیر خداوند و چیدمان اتفاقات و شرایط نگاه می کنم چیزی جز معجزه نبود … (خود من همیشه گاهی در برابر استاد که می گفت همه چیز «خود به خود» اتفاق می افتد اگر ما در مدار درست باشیم، مقاومت می کردم و در درونم توضیح بیشتری می خواستم و می گفتم یعنی چه که خود به خود ؟ واضح تر توضیح بده! اما الان که به نحوه ی تحقق این خواسته ی بسیار بزرگ و از نظر من دور از دسترس و ناشدنی( –با توجه به جو حاکم بر منطقه ی خود می گویم- بود و خیلی از دوستانم خواسته ی من برای همسر دلخواه و رابطه ی عاطفی ام را بسیار ایده آل گرایانه و غیرممکن می دیدند و با ذهن منطقی خود هم بسیار دلایل می آوردند . ) می نگرم مبهوت می شوم… من فقط «خواستم» و در هر مرحله با هدایت الهی پیش رفتم و بخاطر کار بر روی باورهایم به لطف تکرار فایل ها و تمرین های استاد در هر مداری که قرار داشتم ، مقاومت هایم کمتر شده بود و نشانه ها را بهتر دریافت می کردم و سعی می کردم از مسیر پیش رویم لذت ببرم و در حس خوب بمانم و بر خواسته هایم تمرکز کنم و از آنها بگویم و بنویسم و شکرگزار داشته هایم باشم … و در حال حاضر که خودم – با توجه به وسعت دیدی که الان دارم- به قبل نگاه می کنم گاهی تعجب می کنم که چقدر خوب عمل کردم و چقدر با ایمان پیش رفتم .

    به تضادهایی برخوردیم و آن تضادها همه اش برای مان رشد رقم زد و کیفیت رابطه مان را بهبود بخشید در حالی که در آن زمان شاید خیلی دوست نداشتیم بپذیریم شان . گاهی شدیدا غمگین می شدیم و گاهی هم با تمام وجود از مسیری که در آن گام گذاشته ایم می ترسیدیم . و گاهی هم ناامید و بی خیال هرچه رویاست…

    در همان زمان بود که فایل ریمیکس «سبک شخصی» استاد به دستمان رسیده بود و کمی به نظرمان سخت می آمد اما خواستیم تا به توصیه های استاد باز هم عمل کنیم و سبک شخصی داشته باشیم فارغ از نظر موافق و مخالف دیگران و متعهد بمانیم بر سبک شخصیمان و حذف آدم های نادلخواه را به قانون فرکانس واگذار کنیم و واقعا این اتفاق افتاد . همه چیز طوری پیش رفت که ما با روند تکاملی مان ، ارتباط های مان هم هماهنگ تر و خواستنی تر شوند و …

    اگر بخواهم روند رسیدن به این نقطه را شرح دهم قطعا باید برگه های زیادی نوشته شود اما بهتر است فقط در یک جمله ی استاد مسیر را خلاصه کنم و آن این ست که : وقتی در مدار درست باشید ، در زمان مناسب افراد و شرایط مناسب وارد زندگی تان می شوند و شما می توانید شرایط دلخواه را تجربه کنید فقط کافی است ایمان داشته باشید.

    الان که در این نقطه ایستاده ایم واقعا رابطه ی عاطفی بسیار عاشقانه و شفاف و صادقانه و پر از لذت و شادی و شور و عشق را در کنار هم تجربه می کنیم و می دانیم که این رابطه می تواند بهتر و عمیق تر هم بشود . و ما هم برای بهبود ش برنامه های زیادی در پیش رو داریم از جمله ادامه ی روند تکاملی خویش در درک بهتر از «قانون» و استفاده از آن در هر لحظه ی زندگی مان.

    و من وقتی به نرگس سه سال پیش فکر می کنم که چقدر عطش ِ رسیدن به این خواسته را داشت و خسته شده بود از تنهایی و سیکل معیوب روابط عاطفی اش نمی دانید که چقدر عاشقانه خدا را شکر می کنم که اینقدر توانمند و بی نظیر است و اینقدر زیبا من را با خواسته ام هم آغوش نموده. واقعا یکی از بزرگترین معجزات زندگی ام ب شکلی بدیهی و خود به خودی (به قول استاد) رقم خورد و من بسیار بخاطرش خدا را شکر می کنم و ایمانم به قوانین و فرکانس و توانمندی خداوند و قدرت توحید و قدرت باور و ایمان بسیار بیشتر شده و این را خوب متوجه شده ام که اگر ما تکامل مان را سریع تر و بهتر پیش می بردیم و بیشتر در حس خوب ِ ناشی از ایمان به خدا باقی می ماندیم و خیال مان راحت می بود که قطعا به خواسته مان می رسیم ، قطعا بسیار زودتر و بهتر خواسته مان متجلی می شد.

    خدایا شکرت برای جهان بی نظیری که خلق نموده ای.

    در پایان امیدوارم به زودی داستان موفقیت بعدی مان را که مهاجرت به کشوری عالی با شرایطی عالی است برایتان شرح دهم تا ایمان خودم و همه ی مان به قوانین و قدرت مطلق خداوند بیشتر شود. به امید خدا…

    دوستتان داریم

    سپاسگزاریم

    4آذر 1398

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      سمانه گفته:
      مدت عضویت: 2028 روز

      سلام نرگس جان ..ممنونم ازت بابت نوشتن نظرت و گفتن داستان زندگیت ..خیلی بهم امید دادی ..زندگی من هم خیلی شبیه به زندگی تو بوده وقتی تمام داستان رو خوندم از ته قلب احساس خوشحالی کردم و از خدا خواستم که به زودی زود به خواسته و موفقیت های بعدیت هم برسی عزیز دلم ..منم دقیقا زندگیم مثل تویه با این تفاوت که الان من تو مرحله ای هستم که تونستم با وجود مخالف ها خودم رو از زندگی نادلخواهم رها کنم و خیلی دلم میخواد به رابطه عاشقانه و دیرینه ی چندین سال پیش خودم برسم و زندگی سرشار از عشق و محبت رو تجربه کنم ..درکنارش ثروتمند شاد و موفق و با ایمان باشم درپناه الله یکتا ..من تازه عضو سایت شدم و تلاش میکنم در مدار های بالاتر قرار بگیرم و اون روزی بیاد که بیام برای همه دوستان سایت و مخصوصا نرگس عزیزم بنویسم که ..خداروشکررررررر منمممممم مثل همه ی شماااا به تمام خواسته هام رسیدمممم و بهترین حسو حال دنیارو کنار همونیکه میخوام دارممم و خدارو هزار مرتبه سپاسگذارم که منو به زندگی دلخواهم رسوند …به امیدرسیدن به اون روز ?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        نرگس پرورش گفته:
        مدت عضویت: 2202 روز

        سلام سمانه ی عزیزم

        وقت بخیر ?

        برای پیام زیبا و سرشار از محبتت سپاسگزارم ?

        بهت تبریک میگم که با وجود اینکه ۱۷ روز عضو سایت شدی اینقدر زود از مدار ها میگی و اینقدر خوب داری به قوانین آگاه میشی.

        یقینا همیشه با رشد مدار مون خواسته های ما هم رشد می کنن و بزرگ تر میشن و از اونجا که ما ظرف مون بزرگتر شده و عمیق تر آماده ی دریافت شون میشیم.

        اما این رو باید بدونیم که تنها راه نشان دادن ایمان مان آرامش قلبی ه و اطمینان خاطر از اینکه خواسته ها رو دریافت می کنیم و به همین دلیل به راحتی رهاشون می کنیم تا خداوند خودش با طراحی خلاقانه و بی نظیرش مسیر رسیدن بهش رو برامون تدارک ببینه و اونوقت ماییم که با آرامش از همه ی آنچه هست و داریم لذت می بریم و خودمون رو آماده ی رشد مدارمون می کنیم….

        تو بی نظیری و من می دونم که خیلی خیلی در این مسیر رشد خواهی کرد و خواسته های بسیار زیبایی را دریافت می کنی و میای و برام از داستان های شگفت انگیز ت میگی.

        … حتما از سفر پربرکت در بخش دانلود ها استفاده کن و پیش برو، خودت هدایت میشی و خیلی زود معجزات در زندگی ت شروع به تجلی می کنن.

        … کتاب رویاها هم یک گنج نامه ست…

        خیلی ذوق دارم برای اینکه یه خواهر نازنین ۱۷ روزه در کنار خودم دارم و برات خیلی خوشحالم که به دنیای شگفتی ها پا گذاشتی.

        دوستت داریم

        زندگی عاشق توست

        در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند و سعادتمند باشیم. ?

        ‌‌۱۵دی ۱۳۹۸

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          سمانه گفته:
          مدت عضویت: 2028 روز

          سلام نرگس جونم اول از همه ازتت خیلییییی ممنونم که اینقدر مهربونی مخصوصا اینکه خواهر صدام زدی ??..بابت نکته ای که گفتی ممنونم..( اینکه تنها راه نشون دادن ایمان قلبیمون داشتن ارامش خاطر از اینکه خواسته هامونو دریافت میکنیم و به همین دلیل رهاشون کنیم تا خدای مهربون بهمون برسونه).تا همین الان هم تو زندگیم خیلی اتفاقات خوب افتاده اتفاقاتیکه هیچوقت فکر نمیکردم برام اینجوری پیش بره و من اینقد خوشحال بشم ..از خدا از ته ته قلبم سپاسگزارم اما مشتاقانه منتظرم بیام و رسیدن به بزرگترین آرزومو بگم براتون…نمیدونم چرا حس میکنم قراره خیلی زود به خواسته هام برسم و همش منتظرم فقط بیام و براتون بگم

          نرگس جونم منم خیلی دوست دارم ? ..شاد.ثروتمند.سعادتمند در دنیا و اخرت در پناه الله یکتا

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            نرگس پرورش گفته:
            مدت عضویت: 2202 روز

            سلام سمانه ی نازنینم ?

            حتمن اون روز خواهد رسید که تو غرق در شادی و شعف، با عشق و وجود هیجان زده میای و برای همه ی ما از معجزات و شگفتی های زندگی ت میگی که از زمان شروع ِِ عمل به قانون تجربه شون کردی و با این کار ایمان خودت و ایمان ما رو قوی تر و محکم تر می کنی.

            سپاسگزارم ?

            شاد باشی ?

            دوستت دارم

            زندگی عاشق توست

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      آرزو ملک زاده گفته:
      مدت عضویت: 2181 روز

      سلام نرگسِ عزییییز و مممهربونم.❤❤🌷🌷🌷🌷

      دوستِ همکلاسیِ قشششنگم.🌷

      آفففرین…آفففرین…آفففرین…

      👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏

      آفرین به قلمِ پپپر از عشق و پپپر از مفهومت.

      یه عاااالمه به موقع بود این نوشته ت رو خوندن برام…

      یه عاااالمه حرف با مممن داشت این نوشته ت…

      یه عااالمه کمک شششد بهم بخدا…

      دقیقا به قولِ خودت اون تَه مَهای وجودم..

      مثلِ وِز وِزِ یک حشره ی مزاحم ذهنِ نجواگر…واااای این ذهنِ نجواگر…

      واااای این شششیطان….

      وااااای این شیطانی که قسسسسم خورده حالمون رو با وِز وِزهاش بَد کنه….

      خداروشکر البته من بییینهایت تلاش میکنم برای حفظِ حالِ خوبم و میتونم سریع به لطفِ خدا توجهم رو بردارم از چیزی که داره حالم رو بَد میکنه و پناه میبرم به آهنگهای شاد و قشنگ..پناه میبرم به خدا…پناه میبرم به زیبایی ها.. پناه میارم به سایت…پناه میارم به فایلها…به کامنت ها…

      این کامنتِ زیبای تو انگار همون در زمانِ درست در مکانِ صحیح بودن شد برای من…شد برام یه پناهگاه که درسته…درست اومدی….

      هیچی دیگه از کجا اومدنم به اینجا…

      به هدایت شدنم به کامنتِ تو…

      اینه که

      من داشتم واسه گذاشتنِ ردِّ پا توو روزِ شانزدهم آماده میشدم و گفتم بیام کامنت های لایک شده رو هم بخونم و داشتم نتایجِ بچه هارو میخوندم که یه چیزی اون تَه مَهای ذهنم میگفت خب آرزو خانوم؟؟؟؟میبینم که میخوای شروع کنی به نوشتنِ دیدگاه 🤔🤔🤔🤔

      و صدای خنده های تتتلخ و کوبنده ش که 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

      ها ها ها….

      چی داری واسه نوشتن…از کدوم نتایجت میخوای دقیقا بنویسی🤣🤣🤣🤣

      و

      خدای من قوی تر بود برای کشوندنم به اینجا…

      خدایاشششکررررت…

      به کامنتی هدایت شدم که بسیاااار شبیهِ حالِ الآنم بود که کووو نتیجه…

      خدای مممن شششکررررت.

      رسییییدی به دادم به موقع با حالِ خوبِ نرگسِ زیییباااااا….

      دقیقا تو هم همینهارو نوشته بودی و گشتی و گشتی و گشتی و توو وجودت نتایج رو پیدا کردی و با من کُد دادی که بیشتر از اینها تواناییهام رو یادم بیارم…

      ایول دختر…عااالیه…

      خدارو شششکرررر….

      دمت گرم….

      خداروشششکر که سلامتی…

      و رابطه ای زیبا داری در پناهِ خدا

      و

      چچچچون در پناهِ خداست این رابطه،😋😋😋😋😋😋😋😋

      خیالت راااحت😏😏😏😏 جاش اَمنه😉

      مممرسی …مممرسی…. مممرسی از تو دخترِ مممهربون.

      چه کامنتی روزیِ امروزم شد…

      خدایاشششکررررت.

      من-یک-عباسمنشی ام😎😎😎

      نرگسم!

      آرزومندِ آرزوهات،آرزو👋🌷

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      هاله ریاحی گفته:
      مدت عضویت: 2388 روز

      سلام نرگس عزیزم

      قطعا و حتما لایق رسیدن به همه خواسته هایت هستی

      چون آدم خاصی هستی

      چون تلاش کردی و تسلیم شرایط نشدی

      تحسینت میکنم و افتخار میکنم به حضورت

      آفرین بر اراده ، استقامت و پشتکارت

      نمیدونم چرا ولی با خوندن متنت من دارم به خودمم خیلی افتخار میکنم

      فرکانس زیبای شماست حتما😊

      امیدوارم شاد و سالم و خوشبخت و از ته دل راضی باشی ❤

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    محمدرضا رئیس آبادی گفته:
    مدت عضویت: 2104 روز

    💖 به نامِ خُدا وَندی که خَلقمان کرد

    تا

    💖 خلق کنیم هر آنچه را که می خواهیم.

    OKy

    🌷🍁من:💝💗محمدرضا رئیس آبادی💞💝

    آن یک نفرم

    که

    🌷با

    این فایل:قسمتِ دومِ “به رویاهایت باور داشته باش”

    🌷اون

    🌷احساسِ خوب: من هم می توانم.

    را کسب کردم

    🌷 خلق می کنم هر آنچه را که می خواهم.

    🍁و ۱۶ اُمین روزِ سفرنامه ام

    ★ من می توانم هر روز تجربه ی رابطه ی عاشقانه را داشته باشم.

    ★من می توانم همواره سلامتی کامل را داشته باشم.

    ★من می توانمکسب و کاری فوق العاده راه اندازی کنم.

    ★من می توانم اعتماد به نفسِ بالایی داشته باشم.

    ★☆ من همانقدر که به روشنایِ خورشید ایمان دارم ایمان دارم که همه ی اینها دست یافتنیست.

    ★ تواناییِ رسیدن به همه ی این خواسته ها در وجودِ من هست؛و اگر شور و اشتیاق و انگیزه برای رسیدن به آنها را در وجودم کشف کنم و قدمی بردارم به راحتی خلقشان خواهم کرد.

    ★ هر خواسته ای که فکرش رابکنم کوچیک تر از تواناییِ من برای تحقق بخشیدنِ به آن است.

    ★تنها چیزی که میتواند باعث تحقُقِ رویاهای من شود باورهای من است.

    ★ همیشه تواناییِ لازم برای تحقُق بخشیدن به خواسته هایَم، قبل از آن خواسته در وجودم زاده می شود.

    ★ من به گونه ای شیوه ی نگرشم در باره ی هر خواسته راتغییر می دهم که من رابه راحتی به آن هدف برساند.

    ★ من نیز با به اشتراک گذاشتنِ داستانِ موفقیتَم اُلگویی خواهم شد برای تحقُقِ رویای صَدها انسانِ دیگر؛ تعهُد میدهم ؛ و مُطمئِنَم که خواندنِ داستانِ موفقیتِ من چنان ایمانی را در دلشان زنده می کند تا رویای شان را جدی بگیرند.

    ★ هیچ چیز در جهان معنوی تر از این نیست که، با رسیدن به رویای مان این امید را در دلِ صدها نفرِ دیگر زنده کنیم.

    ★ اگر اُستادِ سعادتمندم توانسته، من سریعتر می توانم.

    ★★★★به رویاهایَم باور دارم★★★★

    ★★زندگیِ آینده ی من مملُو از شرایطِ سَهلِ مالی خواهد بود.

    ★★آنقدر عاشقِ سعادتمندی ام که با در “حال زندگی کردن” به تجربه ی آن ایمان دارم.

    ★★آن روز ها نمی توانم در کنم که چرا قبل از این، تمایُلی به کامنت گذاشتن نداشتم.

    ★★اما می دانم نتیجه ی داشتنِ عشق و علاقه بدونِ داشتنِ باورهای قدرتمند کننده به اندازه ی همان نگرِش م تمایُلِ قبل از این کامنت است.

    ★★آرزویَم خَلقِ کسب و کاری است که به من آزادیِ مالی و زمانیبرای دیدنِ زیبایی های جهان و امکانِ زندگی در خانه ای زیبا و راحت ، زندگی با خودروها و وسایلِ نقلیه ای با بالاترین اِمکانات و فناوریهاست تا تجربه ی زیبایی های جهان را برایَم دو چندان نماید.

    ★★ من آرزوهای زیادی از این قبیل دارم و بایاریِ خداوند و راهنماییِ اُستادِ عزیزم راهِ رسیدن به آن را بلدم.

    ★★ شاید گاهی، از زبانِ اطرافیانَم در باره ی نگرانی های آنها از شرایطِ سختِ زندگی شان چیزی بشنوفم، اما روز به روز گوشم در مقابلشان فیلتر تَر می شود و باورشان نمی کنم.

    ★★

    چگونه می توانم توانایی ، موفقیت و دست آوردهای خداپسندانه ی اُستاد را ببینم وبه زندگی در این اوضاع قانع باشم؟؟؟؟ آخه چطور؟؟؟ مگه داریم؟؟مگه میشه؟

    ★★دیدنِ وضعیتِ زندگیِ و اِمکاناتِ اُستاد عباس منَش این اُمید را در دلَم زنده کرد که اگر او توانسته من زودتر می توانم.

    ★★ایمان دارم هیچ خواسته ای آنقدر بزرگ نیست که نتوان به آن رسبد.

    ★★روز به روز با قُرآن بیشتر دوست می شوم تا قوانینِ زندگی را بهتر بیاموزم.

    ★★ تا این لحظه ،همین اندازه از شناختِ قوانینِ خدا زندگی ام را دگرگون ساخت.

    ★★آره فهمیدم؛ من در جهانی هستم که باورهایَم جوابگوست.

    📹 نشانه ها چشم به راهَند تا من به جهانی خوانده شوم که در اِنتظارَمَست.

    ★★ اگر باور کنم تجربه ام از سخاوت و حمایتِ خداوند،به اندازه ی باورهایَم است و به شکلی ثروت وارد زندگی ام می شود که همه آررویش را دارند، آنوقت ایمان و تعهدی در وجودم ساخته می شود تا جهادِ اکبری برای همه ی باور های بنیادینِ ذهنم به راه می اندازم ؛و ایمان دارم روزی نتیجه ی جهاد اکبر در زندگی ام به وضوح مشخص خواهد شد.

    ★★ روزی با آنجایی می رسم که کیفیتِ زندگی ام از آرزوهای الآنم بهتر است.

    ★★آره، اگه اکنون در حالِ پُستِ نگهبانی در بیمارستانِ باغشهرمون، این کامنت رُ می نویسم ، روزی زندگی ای را خلق خواهم کرد بیستر و با کیفیت تر از بزرگترین ارزوهای اکنونَم.

    ★★ اصلا مهِم نیست اکنون چه سنی دارم،در چه شرایطی ودر کجا زندگی میکنم.روزی در بهترین جای دنیا و با بیشترین امکاناتِ دنیا زندگی خواهم کرد.

    ★★من اصلا زندگی و شرایطِ اکنونم را به عنوانِ سرنوشتم نمی پذیرم. بههیچ وَجهِ مِن الوجوه.

    ★★ ایجادِ چنین تغییرهایی قطعاً سریعتر از اُستاد عزیزم است.

    📹 زندگی یک انتخابه؛ ومن انتخاب کردم هرچیزی غیراز قُربانی باشم.

    📹 اِمکان نداره اِتفاقی نیُفته.

    📹 اون حادثه جُزئی از زندگیم بود.

    ★★ من اگر بتوانم که قطعاً می توانم باور هایم را در باره ی خداوند، ثروت و توانایی هایَم تغییرِ مثبت دهم ، می توانم از فرش به عرش سفر کنم و ماندگار شوم.

    ★★ وقتی نتایج و دست آوردهارا می بینیم ، خیلی بیشتر انگیزه می گیریم تا اینکه از کسی میشنوفیم.

    ★★موفقیت، خوشبختی،ثروت و سلامت هیچ ربطی به سن، استعدادِ خاص، سرمایه ی اولیه، جنسیت و محلِ زندگی ندارد.

    ★★ همه چیز در اِختیارِ ماست، بی نهایت فرصت در اِختیارِ ماست ؛اگ باورهای ثروت سازمون رُ تقویت کنیم، اگر فرکانسهای ارسالی به جهان را تغییر دهیم.

    ★★جهان فقط بازتابِ فرکانسهای ماست.

    ★★ما به هر چه که برسیم، باز هم خواسته هایی هست که می خواهیم بهِشون برسیم؛ و این دلیلِ زنده بودن ما و خاصیتِ جهانِ مادیست.

    ★★ ذهنِ ما بر این است که همیشه مارا محدود کند.

    ★★ همه چیز در اختیار ما قرار می گیرد اگه باورهامون رُ تغیرِ مثبت دهیم..

    شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای: