فرصتی عالی برای به صلح رسیدن با خود - صفحه 26 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

588 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اللهاام گفته:
    مدت عضویت: 2331 روز

    با شما اشنا شدم در سال ٩٧ اگر چه اتفاقات بسیار درجه یک دیگه ایم رخ داد مسافرت های زیاد،سلامتی کامل پدر و مادرم و خونه و حیاطی زیبا ،تغییر افکار وپیدا کردن دوستانی درجه یک و نشاط بیشتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    ترنم دهقان گفته:
    مدت عضویت: 2352 روز

    سلام به همه دوستان٫

    من سال گذشته با سایت استاد آشنا شدم و هر روز همه فایل هاشون را گوش میکردم٫

    امسال عید نوروز را خیلی متفاوت از سال گذشته شروع کردم و برنامه ریزی هام با سال های گذشته خیلی متفاوت بود٫چون امسال خودم را باور کردم و نسبت به اهدافی که نوشتم خودم را متعهد کردم٫خدا را شکر الان که ۳ ماه هست از عید میگذره خیلی در هدفم پیشرفت کردم و روند پیشرفتم اصلا قابل مقایسه با سال گذشته نیست٫خدا را سپاسگذارم که با سایت استاد منو آشنا کرد٫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    نوشین اصغر گفته:
    مدت عضویت: 1953 روز

    سلام صبحتون بخیر عزیزان دل😍😍

    انقدرر خوشحالم وقتی وارد لینک منو به نشانه هایم راهنمایی کن وارد میشم چون دقییقاا جواب سوالاتمو بهم خیلییی قشنگ میده

    نکته مثبت سال ۹۸ من بهترییین و عااالیترینش،این بود که از طریق یکی از دوستان نازنینم با فایلهای بییینظیر استاد آشنا شدم تا اون موقع هیچ چیزی،در مورد باور غلط،و درست نمیدونستم و حاالو روز روحیه دااغونی داشتم ،، اما خداااروهزااااران بار شکرگزار هستم که بوسیله یکی از دَستان خدا با استاد عزیزم آشنا شدم و تحولی در درونه من شکل گرفت و خیلییییی به آرامش رسیدم ،،، منی که ۲ سال میرفتم دکتر روانشناس و هییچ تغییری در من شکل نگرفته بود که بَددترم شده بودم،، ولی خدارو سپاااسگزار هستم که منو با استاد عزیز آشنا کرد و چنااان آرامشیییو با گوش،کردن فایلهای تلگرامی ایشون میگرفتم که کلا دکتر رفتنمو قطع کردم،، چون در طول شبانه روز فقط فقط،با گوش کردن فایلها به آرامش میرسیدم ،، من از ماه آذر که با استاد آشنا شدم و شروع به نوشتن خاسته هایم کردم ،، تا حدودی اتفااقات عاالیی برام افتاد که حتی،تونستم برم یک کار تخصصی رو یاد بگیرم و مقداری برای خودم منبع درآمدیو درست کنم و این امکانپذیر نبود جز با تمرین رو باورهای کااااملا اشتباهم ،، که فقط میتونم میلیووونهاااا بار از خدای مهربانم سپاسگزاری کنم که مسیر درستو به من نشان داد،،، استاد عزیزم تو سال ۹۹ با خودم عهد بستم تا آخر سال درآمدمو به ۱۰ برابر برسونم و قطعا مطمعنم که این اتفاق خواهد افتاد،،،،، 💚💚💚🙏🙏🙏🙏🙏🙏❤❤❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    زهره نوفرستی گفته:
    مدت عضویت: 1960 روز

    سلام به استاد عزیزم که اینقدر خالصانه زندگی خودتونو با ما به اشتراک میذارین وبهمون تو ساختن باورهامون کمک میکنه .

    وقتی امروز رفتم توی سایت وروی نشانه ای برای من زدم این فایل اومد وچقدر دقیقا جواب سوالم بود

    من سال گذشته خیلی اتفاقات عالی داشتم اما انگار یادم رفته بود وچون هدفهایی رو که داشتم (که البته باید اول هدفهای کوچیکتر تیک بخوره )بزرگ بود وتیک نخورده بود کمی بی انگیزه شدم ،تا اینکه امروز این فایل رو خدا سر راهم گذاشت .تو دفترم اتفاقات سال گذشته رو نوشتم دیدم واااااای خدایا چه همه اتفاقای خوب وعالی وخیلی راحت‌تر از اون چیزی که فکر میکردم اتفاق افتاده خیلی خوشحال شدم دیدم که من هیچ کدوم از اون اتفاقا رو نمیدونستم می‌خواد بیاد تو زندگیم اما فقط روی باورهام کار کردم ‌واز قوانین جهان هستی استفاده کردم ،پس با انگیزه بیشتر به راهم ادامه میدم وایمان دارم خداوند عزیزم هر لحظه من رو حمایت حفاظت وهدایت میکنه وهمیشه دستش پشتمه

    🥰

    از اتفاقهای سال گذشته من یکی از بهترینها این بود که دلم میخواست کسب وکارم طوری باشه که محدودیت مکانی وزمانی نداشته باشم ‌هر جای دنیا بتونم راحت برم وبه درآمد دلاری فکر میکردم وجالبه کلا یادم رفته بود این موضوع رو .تا اینکه وقتی اتفاقای سال گذشته ام رو نوشتم دیدم واااای خدای من ،من چقدر راحت هدایت شدم به اینکار واینکه شغل قبلی من که تجربه ۱۱ساله داشتم داره کم کم از زندگیم میره بیرون ،ویه موضوع دیگه اینکه من همیشه نگران این بودم که اگه این شغلم نباشه من از کجا درآمد داشته باشم وهزینه هام رو بدم

    تا اینکه امسال با اومدن کرونا وبسته بودن کارم سه ماه تعطیل بودم وخدا فقط میخواست به من نشون بده که روزی تو دست منه نه شغلت واتفاقا تو این اوضاع کرونا من درآمدم از همیشه بیشتر بود (همون شغل جدیدم ودرامد دلاری)یعنی اینقدر من شگفت زده هستم وذوق زده که کلمات قاصرن از اینکه احساس من رو نشون بدن .واین اتفاقات نشونه های خیلی خوبی بود که من از شغلم که سالها تجربشو داشتم وهمه به من میگفتن کارت اشتباهه میخوای واگذار کنی اما دلم وحسم ونشونه ها وخداچیز دیگه ایی میگفت ،میگفت:برو راحت واگذار کن من هستم (خدا😍)

    یه نکته اینکه وقتی میخواستم از شغل قبلیم بیام بیرون مقاومتهایی داشتم وبا خودم میگفتم اگه پشیمون بشم چی اگه کار بعدیم اونجور که فکر میکنم پیش نره چی.اما این صداها رو خاموش کردم وگفتم این یعنی بی ایمانی این یعنی شرک یعنی یادت رفته که خدا هر لحظه باهاته این یعنی اینکه تمام اهدافی که داری رو داری رها میکنی الان که خدا اینقدر راحت تو رو هدایت کرده به یه شغل عالی که محدودیت زمانی ومکانی نداری چرا دودل شدی.واین صداها رو در ذهنم خاموش کردم وبا توکل به خدا واگذار کردم شغلم‌رو والان اینقدر احساس سبکی دارم وتمرکزم رو در شغل جدیدم چندین برابر کردم ومطمین هستم با کمک خداوند واراده ایی که در خودم میبینم به تک تک هدفهام میرسم

    از استادم تشکر ویژه میکنم بابت سایت بینظیرشون ومخصوصا مرا به سوی نشانه ام هدایت کن.دوستتون دارم عاشقتونم 😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    علیرضا پرهیزکار گفته:
    مدت عضویت: 2166 روز

    سلام به استاد عزیزم سلام به تمام همفرکانسی های عزیزم

    خدایا شکرت خدایا شکرت همین الان یه اتفاقی واسم افتاد که نمیدونم واقعا چطوری بگمش و از شدت ذوق گریم گرفت خدای من آخه چقدر به من نزدیکی آخه چقدر به خواسته های من به بهترین شکل جواب میدی

    خدایا شکرت خدایا شکرت

    استات از شدت ذوق به خاطر این اتفاقی که واسم افتاد داشتم گریه میکردم

    داستان از این قراره که خواهر من قراره از بوشهر مهاجرت کنه به شیراز بعد مامانم ازش پرسید که حالا دوست داری شیراز باشی یا بوشهر بعد جواب خواهرم به این سوال این بود که دوست دارم بوشهر باشم چون دیگه بهش عادت کردم و اونجا کلی دوست داریم بعد من به خواهرم گفتم که خب شیراز بیایی واسه زندگی دوست های جدید پیدا میکنین دوست های باحال و شوخ پیدا می‌کنین همین جوری هی داشتم در رابطه با این موضوع توضیح میدادم که اینجا میایین دوست های خوبی پیدا میکنین بعد از چند دقیقه جلوی یه پاساژ نگه داشتیم و رفتیم داخل بعد دختر خواهرم جلوی یه مغازه وایساد که این مغازه پره وسایل های تزئینی بود و یه ساعت رومیزی رو میخواست (دختر خواهرم چهار سالشه) بعد خواهرم و شوهرش حواسشون به یه چیز دیگه بود و حواسشون پرت بود که یه دفعه یه پسر جوون 27 ساله با یه حالت خیلی با مزه و باحالی گفت خب واسش ساعت رو بخرین این بچه اس دلش میگیره واسش بخرین شاید این جمله یه جمله معمولی باشه که بگین حالا این یه جمله این اینقدر دلش خوش شده ولی اصلا با یه حالت خیلی باحال شوخ داشت این حرف رو میزد و من واقعا اون حس خوبی که اون فرد داشت دریافت کردم خدای من خدایا شکرت واقعا تو چقدر نزدیکی به ما وقتی رفتیم داخل مغازه همش این فکر توی سرم بود که خدا چقدر بهمون نزدیکه چقدر به فرکانس های ماجواب مییده، این صدا توی سرم بود که چقدر خدا به هر چیزی که بخواییم جواب میده بهمون خدایا شکرتت

    استاد عزیزم ازت ممنونم مرسی، یه مدتی بود که از فایل ها دور شده بودم و حالم اصلا خوب نبود ولی الان دو روزه که تصمیم گرفتیم این تنبلی و حال بد رو بزارم کنار واقعا ازت سپاس گذارم استاد مهربونم

    خدایا شکرت ممنونم استاد عزیزم😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    وحید پورتقویان گفته:
    مدت عضویت: 1869 روز

    خداروشکر واقعا فایل عالی بود چقدر زیبایی اون جمع شدن حیوونا دور هم و غذا خوردنشون باهم بازی کردنشون چقدر عالی بود خدایا شکرت من خودم خیلی عاشق حیواناتم خداروشکر بازم زیبایی بازم آگاااااااهی رب من شکرت❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    کیمیا گفته:
    مدت عضویت: 2876 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم عزیزم و همه دوستان

    ممنونم که این فایل رو که متناسب با این ایام هست گذاشتید و خیلی بهم کمک کرد و انگیزه داد برای رفتن به طبیعت

    سپاسگزارم❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 1480 روز

    سلام به همه عزیزان و همسفران به سوی سعادت و رستگاری .

    با نام خدایی آغاز میکنم که مرا هدایت کرد .

    شکر گزاری از نعمات خداوند و دیدن زیباییها و نعمتها ، ما رو به سمت دیدن زیباییهای بیشتر و دستیابی به نعمات بیشتر راهنمایی میکند .

    پس تنها وظیفه ما تنها دیدن زیاییها و نیکیها و اتفاقات خوب هست .

    بسیار عاااالی بود استاد .

    ودیدن پشت صحنه صحبتهاتون در اون طبیعن شگفت انگیز و در کنار اون حیوونهای زیبا بسیار مرا به وجد اورد و حالم رو خوب کرد .

    در پناه خدا بهترین زندگی رو همه ما تجربه کنیم انشالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    امید فیروزبخت گفته:
    مدت عضویت: 1346 روز

    درود بر همگی

    سپاسگزار خداوندم که تونستم این فایل بی نظیر رو ببینم

    امروز 9760 ایمین روزی هست که افتخار حیاط در این دنیا سرشار و خیر و شادی و آرامش رو داشتم و خیلی خوشحالم که در این روز دارم این محتوی بی نظیر رو میبینم.

    من می خواستم درباره آگاهی بی نظیر این فایل که بحث حرکن اول بعد از الهام هستش تجربه خودم رو بگم. من بعد از آشنایی با استاد بی نظیر متوجه شدم که خیلی مشابهت های اخلاقی، رفتاری و تفکری بین من و ایشان و جود دارد و من خوشحال هستم که هم مسیر ایشان هستم چراکه مسیر ایشان مسیر ابراهیم حنیف می باشد. یکی از اون نکات بسیار ارزشمندی که دیدم من هم این تفکر رو داشتم اما به دلیل پایین بودن احساس لیافت نسبت به آن کم اهمیت بودن قانون حرکت و اجرای الهام با چشمان بسته هستش.

    در اکثر مواقع پدر و مادر من نسبت به من و برادرم در استارت و انجام هر کار جدید و متفاوتی مخالفت صد در صد داشتند تا زمانی که نتیجه ای متفاوت از باورشن بوجود بیاد و به لطف تفاوت نگرش من نسبت به برادرم درباره این طرز برخورد نتایج من و برادرم دو جنبه کاملا متفاوت هستش.

    نتیجه اول من هستش که بسیار ناراضی هستم از خانواده و شرایطم و نتیجه دوم برادرم هست که اصلا درباره رضایت یا نارضایتی صحبت نمی کنه بلکه در هر سمیناری که در آمریکا برگزار می کنه در دانشگاهش اول صحبت شروع به احترام گذاشتن و تشکر کردن از خانواده می کنه.

    نتیجه عمل کردن من به این فانون زمانی بود که من خواستم برای سال دوم کنکورم آماده بشم که دوری من از جریان رقابت درون خانوادگی و داخل دانشگاهی حدی از آرامش رو برای من ایجاد کرده بود که من بتونم دقیقا به همون شکلی که دوست دارم درس بخونم و نتیجه کسب کنم که الهامات خییل زیادی از خدا دریافت کردم و نتیجا خیلی خوبی کسب کردم؛ من ترازم 4 برابر بهتر از قبل شد و رتبه من از 14 هزار به 4 هزار تغییر کرد که یک تغییر بسیار خوب بود و البته من خیلی بهتر از این ها میشدم ولی زمانی که به پایان دوره درس خوندم برای کنکور رسیدم خیلی ترس بهم وارد شد و هیجان پدرم برای موفقیت من برای من فشار بسیار بالایی رو ایجاد کردش و من کنترل نکردم این ویروس ذهنی خودم رو ولی باز موفقیت بسیار ازشمندی بود.

    سپاسگزار

    پاینده باشید و در پناه الله یکتا و در زمره ابراهیم حنیف

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: