اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من از اینکه روشم رو برای نوشتن تمرین ستاره قطبی تغییر دادم خیلی خوشحالم
چون چند روزه که موفقیت آمیز بود و شب قبل خواب گوشیمو میگیرم دستم و تیک ها رو میزنم و لذت میبرم و به قدری لذت بخش تر شده که انجامش برام آسان تر شده
و لذتش بیشتر
صبح وقتی بیدار شدم و تمرینم رو نوشتم سایت اومدم و دیدم برای من پاسخی اومده
یه دختر ناز و دوست داشتنی برای رد پای من پاسخی نوشته بود و من شروع کردم به خوندن
وقتی به اسم جودی آبوت رسیدم با خودم گفتم بذار ببینم چی نوشتم و کسانی که برام پاسخ نوشتن چی گفتن ،خلاصه ای خوندم و حس کردم باید برم سراغ کتابی که شروع کردم به نوشتن
و هدایت خدا بود که حتی اسمش رو هم به من گفت که 3 بهمن اسم کتاب من ماچ ماچی باشه
من چند روزی بود تعلل داشتم در نوشتن ،هر بار میومدم بنویسم میگفتم آخه مگه من نویسنده ام ؟!
یا حرفای دیگه
وقتی پاسخی از سایت دریافت کردم ، کنجکاو شدم تا برم اسم جودی آبوت رو بنویسم و کارتونشو ببینم
چون وقتی بچه بودم دیده بودم و یادم نبود کارتونش چجوریه
وقتی رفتم یه چیزایی یادم اومد که همیشه نامه مینوشت برای بابا لنگ دراز
قسمت اول و دوم رو گذرا دیدم و قسمت سوم رو که باز کردم و به آخر فیلم زدم
داشت نامه مینوشت و میگفت که
ولی نامه نوشتن برای شخصی با نام مستعار جان اسمیت سخته
پس من به شما یه لقب دارم
بابا لنگ دراز
این اسم رو از تاثیری که سایه بلند شما در همون یه دفه ای که دیدم ،رو من گذاشت ،به شما دادم
خواهش میکنم نرنجید
بعدا بازم براتون نامه مینویسم
جودی آبوت
من اینو که شنیدم گریم گرفت
آخه منم به خدا یه اسم گذاشتمو همیشه بهش میگم ماچ ماچی
و من از وقتی باهاش آشنا شدم و به قدری آرام شدم که از یه جایی به بعد حس کردم که دلم میخواد ماچماچی صداش کنم و هی میگفتم تو چقدر دوست داشتی و ماچ ماچی
آدم دلش میخواد ماچت کنه
وقتی یاد تک تک لحظه هایی که با خدا داشتم افتادم تصمیم گرفتم برم سراغ کتابم که تو گوگل درایوم شروعش کرده بودم و ادامه بدم
اما باز هم با خودم میگفتم آخه چی بنویسم و گفتم خب وقتی خدا چند روزه داره از پاسخ دوستان بهت میگه بنویس و تاکید میکنه
پس باید بنویسی و شروع کنی و خودش بهت میگه چی بنویسی
پس برو و شروع کن
و رفتم و حدود یک ساعت نوشتم
نمیدونستم از کجا میاد این همه نوشته و نوشتم و نوشتم تا اینکه حس کردم نجوای ذهنم میگه
اصلا که چی بشه
چرا داری مینویسی
اسم ماچ ماچی رو هر کس بخونه میگه یعنی چی
و از این جور افکار اومد سراغم و حس کردم دیگه نباید ادامه بدم و بذارم تا اینجا که نوشتم باشه
و بعدا وقتی حس بسیار خوبی داشتم بیام و بنویسم
بعد اومدم دوباره برای پاسخ دوستی که برام نوشته بودن ،بنویسم دوباره دیدم هیچ نشونه ای از گزینه پاسخ نیست پایین نوشته هاشون
تصمیم گرفتم برم قسمت نظرات خودشون و در یکی از نظراتشون براشون بنویسم
وقتی این قسمت رو دیدم توجهمو جلب کرد و شروع کردم به خوندن
ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی – صفحه 65
اتفاقا من خودمم برای این فایل رد پامو نکشته بودم که برای من پاسخ نوشته بودن
آخر صحبت هاشون متوجه شدم که منم باور محدود داشتم تو نوشتن
اینکه میگفتم آخه من کتاب بنویسم
مگه من نویسنده ام
یا میگفتم بلد نیستم
اما با خوندن نوشته های دوست عزیزم در سایت یه پیام دریافت کردم که خدا بهم گفت
طیبه اگر ارزشمند نبودی برای من ، هیچ وقت بهت نمیگفتم یه کتاب بنویس
وقتی بهت میگم بنویس حتما یه چیزی میدونم که میگم بنویسی
خودم کمکت میکنم تو فقط چشم بگو و اجرا کن
و به یاد بیار که چقدر از طریق بی نهایت دستانم در سایت تاکید کردم به نوشتن کتاب و حتی بهت گفتم اسمش رو ماچ ماچی بذاری
پس نترس و نگران نباش که همه چی بهت گفته میشه
تو فقط گوشی رو دستت بگیر و شروع کن
چند دقیقه پیشت رو به یاد بیار که شروع کردی و به قدری پشت سر هم نوشتی که خودت هم لذت میبردی
پس با خیال راحت ادامه بده
خدایا شکرت به خاطر داشتن این سایت پر از آگاهی
و من یک ساعت تمام نوشتم و بعد خودم نوشته هامو خوندم
عجیب بود
من انگار تازه بار اول بود میخوندم و از خودم سوال کردم
اینارو کی نوشت؟؟؟؟
به قدری جملات قشنگی بودن که خودم وقتی خوندم اشک تو چشمام جمع و جاری شد و حس فوق العاده ای داشتم
و به خدا گفتم خودت کمکم میکنی پس چشم میگمو میام مینویسم
و یاد پیام هدایتی که گرفته بودم افتادم
و در امروزی که وقت آن رسیده سستی نکن
بعد شروع کردم تا تمریناتم رو برای نقاشی انجام بدم
امروز از صبح تا شب فقط داشتم روی بومی که تمرین جدید کلاس رنگ روغنمون بود کار میکردم و تمرکز میکردم و دو تا بودم شروع کردم
میخوام ریز نقاشی کشیدن رو هم مهارت پیدا کنم
با اینکه استادم گفته بود روی بوم 20 در 30 کار کنید اما بعد گفت هرچقدر بومتون بزرگتر باشه ایرادای طراحیتون بیشتر مشخص میشه و سخت تر میشه
و من تصمیم گرفتم هم کوچیک کار کنم و هم بزرگ که به هر دو مهارت تسلط پیدا کنم
روی بوم کوچیک اینو یاد میگیریم که ظریف کار کنیم و دقت در نقاشی بالا میره در ریز کار کردن
و در بزرگ کار کردن روی بوم ، یاد میگیرم که طراحیم قوی تر بشه و باز هم دقتم در طراحی افزایش پیدا کنه
خوشحالم از این تصمیمم
و از خدا میخوام کمکم کنه تا یاد بگیرم
شب که داشتم کار میکردم برادرم اومد و گفت طیبه میای بریم خونه مادربزرگ
اولش گفتم نه ولی بعد گفتم باشه و به مادرم گفتم من تصمیم داشتم هیچ جایی مهمونی نرم و به مدت یک یا دوسال فقط روی خودم و پیشرفتم کار کنم
چون خودمو میشناسم من وقتی جایی مهمونی میرفتم و میومدم خوابم میبرد و شب نمیتونستم بیدار باشم و تمرکز کنم روی تغییراتم
باید از یه جایی شروع کنم چون هرچی بیشتر پیش میرم این مسیر برام لذت بخش تر میشه
و به مادرم گفتم من نمیرم اما هر کس مهمون بیاد خونه ما میبینمشون
و سعی میکنم کمتر برم مهمونی ویا اصلا نرم
وقتی رفتیم ،من اونجا خوابم گرفت و یک ساعت خوابیدم تا 12 شب ،و از فرصت استفاده کردم که کمی بخوابم و وقتی رسیدم خونه تا ساعت 3 بیدار بشم و کار ذهنی رو شروع کنم
خیلی حس خوبی دارم که هر روز دارم تمرینات جدید رو امتحان میکنم و وقتی میبینم مثلا یه روش رو نمیتونم انجام بدم ،شیوه تمرینم رو تغییر میدم و عمل میکنم
و این شیوه برای بیدار شدن در شب برای من مفید بود
خدایا شکرت
بی نهایت ازت سپاسگزارم به خاطر تک تک نفس هایی که امروز بهم هدیه دادی و حالم فوق العاده عالی بود
نور خدا به شکل شادی و سلامتی و آرامش و عشق وثروت و نعمت و زیبایی در زندگی استاد عزیزم و مریم جان شایسته و همکارانتون و تک تک دوستان و همه کسانی که در مدار دریافت بی نهایت نور عظیم خدا هستن ،جاری بشه و بهترین ها باشه براشون
کتاب رویاهایی که رویا نیستند به چاپ دهم رسیده و موفقیتی خیره کننده برای استاد به همراه داشت زمانی که ایشان در باغی اطراف روستا به مدت 10 شب سکونت داشتند به ایشان الهام و احساس بسیار خوبی نسبت به آن داشتند. زمانی نسبت به تجدید چاپ آن مقاومت داشتند چون قصد ویرایش و استفاده از الهامات تجربیات و نتایج جدید را داشته به همین دلیل ویرایش آن هفت سال به طول انجامید و چاپ ان به تعویق افتاد در ویرایش جدید استاد دوباره آن را بازنویسی و تجربیات و اتفاقات و نتایج جدید خود را در آن ییان کردند که کتابی کاملا متفاوت با قبل شد زمانی که استاد به روند تکاملی خود نگاه می کنند متوجه تغییرات خود و آگاهی های عمیق تر و درک بهتر جهان می شوند.
– متاسفانه با اینکه این کتاب ارزشمند و بی نظیر را تهیه کرده ایم تنها فصل هایی از ان را مطالعه کرده که مانند تمام محصولات استاد حاوی مطالب توحیدی و آگاهی بخش است.
ممنونم به خاطر زحمتایی که می کشین ، من حدود 1 ماهه که با سایتتون آشنا شدم و با استفاده از بعضی از محصولاتتون و همینطور یکی از کتاب های صوتی کلی فرق تو زندگیم ایجاد شده و کلا حال خوبی دارم . قبلا کلا سیستمم جوری بود که اگر تو کارایی که موفق نمی شدم دیگران 10 درصد مقصر بودن دیگه 90 درصد خودمو در نظر نمیگرفتم و همیشه در حال ایراد گیری از دیگران و خودم و خدا بودم همیشه ناشکری کردم همیشه ساز مخالف زدم و خیلی چیزای دیگه که همشون باعث شدن تو زندگیم ضربه های سنگینی بخورم
1 سالم بود نمازم نمی خوندم خرده اعتقادکیم که داشتم از بین رفته بود ولی تو این یک ماه به لطف استاد صبح ها بدون اینکه ساعت بزارم واسه نماز بیدار می شم فکر میکنم همین اتفاق واسه چند نفر رخ بده استاد آخرت خودشونو تضمین کردن و خیلی اتفاقای دیگه….
صبح که از خونه می زنم بیرون وقتی می رم دانشگاه یا سرکار احساس میکنم دوستام همکارام مردم خانوادم یه نوع دیگه ای نگام می کنن احساس مهم بودن میکنم احساس راحت بودن و سبک بودن میکنم خیلی راحتم خیلی با اعتماد به نفس تر شدم البته هنوز فایل اعتماد به نفس استادو ندیدم:)ولی درکل احساس میکنم که هرجوری به مردمو زندگی نگاه میکنی همونجوری بهت جواب می ده
یه اتفاق عجیبم که دوسه بار برام تکرار شده رو میخوام بگم نمیدونم باور میکنین یا نه !؟
تو این 1 ماه سه بار شد که دقیقا به3 تا چیز منطقی فکر کردم عینش اتفاق افتاد یکیشو واستون میگم:
من 23 سالمه حدود 3 میلیون درآمدمه ضمنا درسم میخونم ولی اتفاقی که واسم افتاد اونقدر واسم عجیبه که هنوز نتونستم باورش کنم
استاد تو بخش اول درآمد خودتو 3 برابر کن گفتن که باور کن بی نهایت راه برای ثروت مند شدن هست من این حرفو باور کردم و دوروز بعدش از طرف یکی از فامیلامون که اتفاقا ارتباط خوبی با هم نداریم و اصلانم از من خوشش نمی آد یه پیشنهاد خوب دریافت کردم ، انگار که معجزه ای رخ داده باشه طرف اصلا یه جور دیگه ای بم نگاه می کردیه جور دیگه ای باهام حرف میزد انگار که یه دید دیگه ای به من داشته باشه برام هنوز عجیبه .
کارمن طراحی سازه های مختلفه ولی سازه ای که بیشتر از بقیه توش تبحر دارم طراحی سوله است اما به خاطر اینکه ترم آخرمو هنوز مدرکمو نگرفتم همیشه کارایی که انجام دادم به نفع کارفرمام تموم شده ..گفتم طراحی سوله من از وقتی دیپلم گرفتم و از قبل اینکه وارد دانشگاه بشم تو این بخش کار کردم ولی جالبه که تاحالا محاسبات و طراحی و ترسیم سازه های مختلفی مثل ساختمون و پل رو انجام دادم اما علی رغم اینکه تو طراحی سوله تبحر دارم ولی هیچکس هیچ پیشنهادی بهم نداده بود همیشه هم به این خاطر ناراحت بودم ولی بعد اینکه افکارمو به خدا و زندگی عوض کردم یه پیشنهاد خوب که شاید حدود یک سال حقوق منو پوشش بده اونم از فردی که از من متنفر بود دریافت کردم یعنی درآمدم بدون اینکه کاری کنم حدود 12 برابر شد !! نمی دونم چی بگم فقط میتونم تشکر کنم دم شما گرم
تشکر میکنم ازت استاد جان که این کتابو بازنویسی کردی تا همه ی اعضای سایت از این نعمت بهره مند بشن❤️
و چقد میتونه این موضوع باور پذیر بشه که یه کتاب میتونه تو یه سال به چاپ دهم برسه ، برعکس بقیه که باورشون اینه که تو ایران کسی کتاب نمیخونه ، اگه بخونه هم تو حوضه ی موفقیت نمیخونه ، و در نهایت اگه کسی بخواد کتاب تو حوضه ی موفقیت بخونه هم ، دنبال نویسنده های خارجی میگرده.
و این اتفاق لااقل تو ذهن من کلی محدودیت رو از بین برد.
در ضمن روزی که این کتاب به چاپ دهم رسیده ، اصلا سایت عباسمنش دات کام به این صورتی که الان میبینیم وجود نداشته که خیلیا استاد رو بشناسن.
واقعا تحسین برانگیزه.
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
از خدا میخوام بهمون کمک کنه تا در مسیر استفاده از قوانینش حرکت کنیم.
از خدا میخوام بهمون کمک کنه تا بهتر خودشو و قوانینشو درک کنیم.
از خدا میخوام بهمون کمک کنه تا اراده ای قوی در عمل به این آگاهی ها داشته باشیم.
امروز از طرف خداوند بهم الهام شد که بیام دقیق تر بشم روی کتاب رویاها..از این کتاب رویاها نتایج گسترده تری رو برای خودم رقم بزنم.
من این کتاب رو طی ماه های گذشته بازم به لطف خداوند خرید کردم.
کتاب چگونه فکر خدا رو بخوانیم در زمان و مکان مناسب هدیه خداوند برای من بود که نتایج شگفت آوری رو برام رقم زد..
کتاب رویاها..هم به وقت خودش دقیقا زمانی که من آمادگیشو داشتم برام دانلود شد..
کتابی که شیطان رو از زندگیم نابود کرد.و قلبم را بخداوند پیوند داد..درست بود خیلی باید روی شخصیت درونیم کار میکردم ولی همین نتایج باعث شد تا قلبم به این کتاب بیشتر گره بخورد..و کارامو پیش ببرم.و جهادی اکبر شروع کنم و شمشیر تیز برنده خودم را بیرون بکشم…و گردن باورهای گذشتگانمو ببرم..
…
بازم تاهد خودمو در این ساعت و وقت مینویسم تا عملگراییمو و نسبت به تمرینات قوانین پروردگارم قوی کنم.و بدونم مسیر خوشبختی از اینراه میگذره..
و درکی که از قوانین میبرم و خوندن کامنتای بچه ها همگی رو در زندگی روزانه ام بپذیرم و عمل کنم…و بیام نظراتمو در هر قدمی بنویسم..
خداوند را سپاسگزارم که هر چی پیش میرم و حرکت میکنم درهای آگاهی بیشتری برویم باز میشه..
و پاشنه هام یکی پس از دیگری برام یادآوری میشه…
چند روزه یه آیه از قرآن مدام از طریق خداوند برام تکرار میشه!
بهم میگه کفر کافران تو را غمگین نکند..
یا در برابر گفته های کافران شکیبا باش
….
دیدم آخ ..بزرگترین نشتی من دقیقا همینه..دیدم فرد نزدیکم مدام داره حرفهای بیخود و بی ارزش اطرافیانمو برام بولد میکنه و احساس بد رو به من منتقل میکنه..و تقلای من!که هیچ داره منو نابود میکنه…
و نکته دیگر..من دارم جلوی افرادی به زیباییهای زندگیم صحبت میکنم ایشون داره نقضش میکنه.یا روی بد اون موضوع رو بهم میگه..
گفتم اخ..دقیقا همینه..
دقیقا همینه!بقول سعیده عزیز..ما از 99/9درصد جامعمون متفاوتیم.زیباییهایی که ما میبینیم.اصلا ایشون تو این خط نیستن…
گفتم بخودم قول بستم …
که بیشتر روی این موضوع قرآنی…
که میگه کفر کافران تو را غمگین نکند کار کنم!
چون میدونم راه اشتباهیه که بخاییم افرادی که تو این باغ نیستن باهاشون در مورد زیباییها صحبت کنیم.چون همین افراد رو در بهشت بزاری ازش عیب میگیرن..
نباید شرک ورزیدن افراد.باعث بشه من غمگین بشم…هر کسی جواب اعمال خودشو میگیره.من هیچ کمکی نمیتونم به دیگران داشته باشم.من فقط میتوتم بخودم کمک کنم.
مثل گذشته خودم هیچکس بهم کمک نمیکرد.خودم اینقدر چک و لگد خوردم تا راهو به لطف خداوند و همت خودش پیدا کردم.
الان باید قدردان این لحظات نابم باشم..
و این کنترلذهن خودم.و این روزه و همین پرهیز کردن رو در اول این ماه شروع میکنم.انشالله که بتونم بازم ثابت قدمتر و بتونم الهامات پروردگارمو به اجابت برسونم.
و این کتابی که در گذشته هزاران قدمهای الهیی رو برام باز کرد و من با کمک این مطالب تونستم عملگرایینو در قانون الهی قوی کنم و پاییبند اصل باشم!و
درها و آگاهیهای جدیدتری رو برام باز کند…
ولی بازم برای چندمین بار ولی میخام تمرکز قوی تری بزارم و بیشتر بتونم از تمریناتش استفاده کنم و هر بار بیام کامنت جدید بزارم.
الهی امیدی به امید خودت
به امید روزهای خوب و عالی !
خدایا در نهایت میخام بگم..بهم کمک کن تا بتوانم نعمت داشتن این دوره الهیت را به درستی استفاده کنم و نتایج خیلی خوبی رو بگیرم و بیام از نتایج خوبم در این سفرنامه بهشتی بنویسم.الهی آمین یا رب العالمین
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 16 بهمن ر با عشق مینویسم
من از اینکه روشم رو برای نوشتن تمرین ستاره قطبی تغییر دادم خیلی خوشحالم
چون چند روزه که موفقیت آمیز بود و شب قبل خواب گوشیمو میگیرم دستم و تیک ها رو میزنم و لذت میبرم و به قدری لذت بخش تر شده که انجامش برام آسان تر شده
و لذتش بیشتر
صبح وقتی بیدار شدم و تمرینم رو نوشتم سایت اومدم و دیدم برای من پاسخی اومده
یه دختر ناز و دوست داشتنی برای رد پای من پاسخی نوشته بود و من شروع کردم به خوندن
وقتی به اسم جودی آبوت رسیدم با خودم گفتم بذار ببینم چی نوشتم و کسانی که برام پاسخ نوشتن چی گفتن ،خلاصه ای خوندم و حس کردم باید برم سراغ کتابی که شروع کردم به نوشتن
و هدایت خدا بود که حتی اسمش رو هم به من گفت که 3 بهمن اسم کتاب من ماچ ماچی باشه
من چند روزی بود تعلل داشتم در نوشتن ،هر بار میومدم بنویسم میگفتم آخه مگه من نویسنده ام ؟!
یا حرفای دیگه
وقتی پاسخی از سایت دریافت کردم ، کنجکاو شدم تا برم اسم جودی آبوت رو بنویسم و کارتونشو ببینم
چون وقتی بچه بودم دیده بودم و یادم نبود کارتونش چجوریه
وقتی رفتم یه چیزایی یادم اومد که همیشه نامه مینوشت برای بابا لنگ دراز
قسمت اول و دوم رو گذرا دیدم و قسمت سوم رو که باز کردم و به آخر فیلم زدم
داشت نامه مینوشت و میگفت که
ولی نامه نوشتن برای شخصی با نام مستعار جان اسمیت سخته
پس من به شما یه لقب دارم
بابا لنگ دراز
این اسم رو از تاثیری که سایه بلند شما در همون یه دفه ای که دیدم ،رو من گذاشت ،به شما دادم
خواهش میکنم نرنجید
بعدا بازم براتون نامه مینویسم
جودی آبوت
من اینو که شنیدم گریم گرفت
آخه منم به خدا یه اسم گذاشتمو همیشه بهش میگم ماچ ماچی
و من از وقتی باهاش آشنا شدم و به قدری آرام شدم که از یه جایی به بعد حس کردم که دلم میخواد ماچماچی صداش کنم و هی میگفتم تو چقدر دوست داشتی و ماچ ماچی
آدم دلش میخواد ماچت کنه
وقتی یاد تک تک لحظه هایی که با خدا داشتم افتادم تصمیم گرفتم برم سراغ کتابم که تو گوگل درایوم شروعش کرده بودم و ادامه بدم
اما باز هم با خودم میگفتم آخه چی بنویسم و گفتم خب وقتی خدا چند روزه داره از پاسخ دوستان بهت میگه بنویس و تاکید میکنه
پس باید بنویسی و شروع کنی و خودش بهت میگه چی بنویسی
پس برو و شروع کن
و رفتم و حدود یک ساعت نوشتم
نمیدونستم از کجا میاد این همه نوشته و نوشتم و نوشتم تا اینکه حس کردم نجوای ذهنم میگه
اصلا که چی بشه
چرا داری مینویسی
اسم ماچ ماچی رو هر کس بخونه میگه یعنی چی
و از این جور افکار اومد سراغم و حس کردم دیگه نباید ادامه بدم و بذارم تا اینجا که نوشتم باشه
و بعدا وقتی حس بسیار خوبی داشتم بیام و بنویسم
بعد اومدم دوباره برای پاسخ دوستی که برام نوشته بودن ،بنویسم دوباره دیدم هیچ نشونه ای از گزینه پاسخ نیست پایین نوشته هاشون
تصمیم گرفتم برم قسمت نظرات خودشون و در یکی از نظراتشون براشون بنویسم
وقتی این قسمت رو دیدم توجهمو جلب کرد و شروع کردم به خوندن
ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی – صفحه 65
اتفاقا من خودمم برای این فایل رد پامو نکشته بودم که برای من پاسخ نوشته بودن
آخر صحبت هاشون متوجه شدم که منم باور محدود داشتم تو نوشتن
اینکه میگفتم آخه من کتاب بنویسم
مگه من نویسنده ام
یا میگفتم بلد نیستم
اما با خوندن نوشته های دوست عزیزم در سایت یه پیام دریافت کردم که خدا بهم گفت
طیبه اگر ارزشمند نبودی برای من ، هیچ وقت بهت نمیگفتم یه کتاب بنویس
وقتی بهت میگم بنویس حتما یه چیزی میدونم که میگم بنویسی
خودم کمکت میکنم تو فقط چشم بگو و اجرا کن
و به یاد بیار که چقدر از طریق بی نهایت دستانم در سایت تاکید کردم به نوشتن کتاب و حتی بهت گفتم اسمش رو ماچ ماچی بذاری
پس نترس و نگران نباش که همه چی بهت گفته میشه
تو فقط گوشی رو دستت بگیر و شروع کن
چند دقیقه پیشت رو به یاد بیار که شروع کردی و به قدری پشت سر هم نوشتی که خودت هم لذت میبردی
پس با خیال راحت ادامه بده
خدایا شکرت به خاطر داشتن این سایت پر از آگاهی
و من یک ساعت تمام نوشتم و بعد خودم نوشته هامو خوندم
عجیب بود
من انگار تازه بار اول بود میخوندم و از خودم سوال کردم
اینارو کی نوشت؟؟؟؟
به قدری جملات قشنگی بودن که خودم وقتی خوندم اشک تو چشمام جمع و جاری شد و حس فوق العاده ای داشتم
و به خدا گفتم خودت کمکم میکنی پس چشم میگمو میام مینویسم
و یاد پیام هدایتی که گرفته بودم افتادم
و در امروزی که وقت آن رسیده سستی نکن
بعد شروع کردم تا تمریناتم رو برای نقاشی انجام بدم
امروز از صبح تا شب فقط داشتم روی بومی که تمرین جدید کلاس رنگ روغنمون بود کار میکردم و تمرکز میکردم و دو تا بودم شروع کردم
میخوام ریز نقاشی کشیدن رو هم مهارت پیدا کنم
با اینکه استادم گفته بود روی بوم 20 در 30 کار کنید اما بعد گفت هرچقدر بومتون بزرگتر باشه ایرادای طراحیتون بیشتر مشخص میشه و سخت تر میشه
و من تصمیم گرفتم هم کوچیک کار کنم و هم بزرگ که به هر دو مهارت تسلط پیدا کنم
روی بوم کوچیک اینو یاد میگیریم که ظریف کار کنیم و دقت در نقاشی بالا میره در ریز کار کردن
و در بزرگ کار کردن روی بوم ، یاد میگیرم که طراحیم قوی تر بشه و باز هم دقتم در طراحی افزایش پیدا کنه
خوشحالم از این تصمیمم
و از خدا میخوام کمکم کنه تا یاد بگیرم
شب که داشتم کار میکردم برادرم اومد و گفت طیبه میای بریم خونه مادربزرگ
اولش گفتم نه ولی بعد گفتم باشه و به مادرم گفتم من تصمیم داشتم هیچ جایی مهمونی نرم و به مدت یک یا دوسال فقط روی خودم و پیشرفتم کار کنم
چون خودمو میشناسم من وقتی جایی مهمونی میرفتم و میومدم خوابم میبرد و شب نمیتونستم بیدار باشم و تمرکز کنم روی تغییراتم
باید از یه جایی شروع کنم چون هرچی بیشتر پیش میرم این مسیر برام لذت بخش تر میشه
و به مادرم گفتم من نمیرم اما هر کس مهمون بیاد خونه ما میبینمشون
و سعی میکنم کمتر برم مهمونی ویا اصلا نرم
وقتی رفتیم ،من اونجا خوابم گرفت و یک ساعت خوابیدم تا 12 شب ،و از فرصت استفاده کردم که کمی بخوابم و وقتی رسیدم خونه تا ساعت 3 بیدار بشم و کار ذهنی رو شروع کنم
خیلی حس خوبی دارم که هر روز دارم تمرینات جدید رو امتحان میکنم و وقتی میبینم مثلا یه روش رو نمیتونم انجام بدم ،شیوه تمرینم رو تغییر میدم و عمل میکنم
و این شیوه برای بیدار شدن در شب برای من مفید بود
خدایا شکرت
بی نهایت ازت سپاسگزارم به خاطر تک تک نفس هایی که امروز بهم هدیه دادی و حالم فوق العاده عالی بود
نور خدا به شکل شادی و سلامتی و آرامش و عشق وثروت و نعمت و زیبایی در زندگی استاد عزیزم و مریم جان شایسته و همکارانتون و تک تک دوستان و همه کسانی که در مدار دریافت بی نهایت نور عظیم خدا هستن ،جاری بشه و بهترین ها باشه براشون
خدایا شکرت که میتونم بنویسم و خودمو بشناسم
دوستتون دارم
سلام استاد عزیزم .
امیدوارم همیشه بدرخشید .خیلی خوشحالم که با شما آشنا شدم .
از ویس های رایگان شما خیلی لذت بردم .
و از روی نشانه ها هدایت شدم به کتاب رویاهای که رویا نیستن.
واقعا عالیه .الهی شکر .الهی شکر
دانلودش کردم و با خودم عهد کردم بخونم وبهش عمل کنم .
خیلی حس خوبی دارم .وقتی کنار دوستان هم فرکانسیم هستم .وکنار شما استاد بزرگوار .
حالم خیلی خوبه .وقتی کامنت بچه ها رو میخونم .
دعا میکنم بیشتر از این ها پیشرفت کنم.
با سلام
فایلها رو دریافت کردم و مشتاقانه مطالعه کردم. مثل همیشه دلگرم کننده و انرژی بخش بود.
بی صبرانه منتظر بخشهای بعدی هستم.
با تشکر فراوان
موفق و سلامت باشید
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
کتاب رویاهایی که رویا نیستند به چاپ دهم رسیده و موفقیتی خیره کننده برای استاد به همراه داشت زمانی که ایشان در باغی اطراف روستا به مدت 10 شب سکونت داشتند به ایشان الهام و احساس بسیار خوبی نسبت به آن داشتند. زمانی نسبت به تجدید چاپ آن مقاومت داشتند چون قصد ویرایش و استفاده از الهامات تجربیات و نتایج جدید را داشته به همین دلیل ویرایش آن هفت سال به طول انجامید و چاپ ان به تعویق افتاد در ویرایش جدید استاد دوباره آن را بازنویسی و تجربیات و اتفاقات و نتایج جدید خود را در آن ییان کردند که کتابی کاملا متفاوت با قبل شد زمانی که استاد به روند تکاملی خود نگاه می کنند متوجه تغییرات خود و آگاهی های عمیق تر و درک بهتر جهان می شوند.
– متاسفانه با اینکه این کتاب ارزشمند و بی نظیر را تهیه کرده ایم تنها فصل هایی از ان را مطالعه کرده که مانند تمام محصولات استاد حاوی مطالب توحیدی و آگاهی بخش است.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام به استاد عزیز و خانواده ی صمیمی عباسمنش
یه سوال داشتم از خدمت دوستان
من امروز اقدام به خرید کتاب الکترونیکی رویاهایی که رویا نیستن فصل 5 کردم
ولی متاسفانه هیچی از متن کتاب رو نمیتونم تو بخش محصولات من ببینم
اسمش هست ولی مطلبی نداره
چیکار باید بکنم؟
سلام دوست گرامی
شما باید روی آن لین کلیک کنی و فایل پی دی اف را دانلود کنی و سپس آن را از حالت فشرده خارج کنی و مطالعه کنی
سلام به همه
اوووووووووووووو استاد چه کار محشری من اینترنت و بازارو ترکوندم پیداش نکردم
خدا رو شاکرم که خداوند یه همچین استاد خوبی رو وسیله ی موفقیت من قرار داده
بذار با جرات بگم استاد تو معجزه ی زندگی من هستی
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما
ممنونم به خاطر زحمتایی که می کشین ، من حدود 1 ماهه که با سایتتون آشنا شدم و با استفاده از بعضی از محصولاتتون و همینطور یکی از کتاب های صوتی کلی فرق تو زندگیم ایجاد شده و کلا حال خوبی دارم . قبلا کلا سیستمم جوری بود که اگر تو کارایی که موفق نمی شدم دیگران 10 درصد مقصر بودن دیگه 90 درصد خودمو در نظر نمیگرفتم و همیشه در حال ایراد گیری از دیگران و خودم و خدا بودم همیشه ناشکری کردم همیشه ساز مخالف زدم و خیلی چیزای دیگه که همشون باعث شدن تو زندگیم ضربه های سنگینی بخورم
1 سالم بود نمازم نمی خوندم خرده اعتقادکیم که داشتم از بین رفته بود ولی تو این یک ماه به لطف استاد صبح ها بدون اینکه ساعت بزارم واسه نماز بیدار می شم فکر میکنم همین اتفاق واسه چند نفر رخ بده استاد آخرت خودشونو تضمین کردن و خیلی اتفاقای دیگه….
صبح که از خونه می زنم بیرون وقتی می رم دانشگاه یا سرکار احساس میکنم دوستام همکارام مردم خانوادم یه نوع دیگه ای نگام می کنن احساس مهم بودن میکنم احساس راحت بودن و سبک بودن میکنم خیلی راحتم خیلی با اعتماد به نفس تر شدم البته هنوز فایل اعتماد به نفس استادو ندیدم:)ولی درکل احساس میکنم که هرجوری به مردمو زندگی نگاه میکنی همونجوری بهت جواب می ده
یه اتفاق عجیبم که دوسه بار برام تکرار شده رو میخوام بگم نمیدونم باور میکنین یا نه !؟
تو این 1 ماه سه بار شد که دقیقا به3 تا چیز منطقی فکر کردم عینش اتفاق افتاد یکیشو واستون میگم:
من 23 سالمه حدود 3 میلیون درآمدمه ضمنا درسم میخونم ولی اتفاقی که واسم افتاد اونقدر واسم عجیبه که هنوز نتونستم باورش کنم
استاد تو بخش اول درآمد خودتو 3 برابر کن گفتن که باور کن بی نهایت راه برای ثروت مند شدن هست من این حرفو باور کردم و دوروز بعدش از طرف یکی از فامیلامون که اتفاقا ارتباط خوبی با هم نداریم و اصلانم از من خوشش نمی آد یه پیشنهاد خوب دریافت کردم ، انگار که معجزه ای رخ داده باشه طرف اصلا یه جور دیگه ای بم نگاه می کردیه جور دیگه ای باهام حرف میزد انگار که یه دید دیگه ای به من داشته باشه برام هنوز عجیبه .
کارمن طراحی سازه های مختلفه ولی سازه ای که بیشتر از بقیه توش تبحر دارم طراحی سوله است اما به خاطر اینکه ترم آخرمو هنوز مدرکمو نگرفتم همیشه کارایی که انجام دادم به نفع کارفرمام تموم شده ..گفتم طراحی سوله من از وقتی دیپلم گرفتم و از قبل اینکه وارد دانشگاه بشم تو این بخش کار کردم ولی جالبه که تاحالا محاسبات و طراحی و ترسیم سازه های مختلفی مثل ساختمون و پل رو انجام دادم اما علی رغم اینکه تو طراحی سوله تبحر دارم ولی هیچکس هیچ پیشنهادی بهم نداده بود همیشه هم به این خاطر ناراحت بودم ولی بعد اینکه افکارمو به خدا و زندگی عوض کردم یه پیشنهاد خوب که شاید حدود یک سال حقوق منو پوشش بده اونم از فردی که از من متنفر بود دریافت کردم یعنی درآمدم بدون اینکه کاری کنم حدود 12 برابر شد !! نمی دونم چی بگم فقط میتونم تشکر کنم دم شما گرم
بهنامخدا
سلامبهاستادعزیزم
وقتیکتابرویاهارابازمیکنموشروعبهخواندن
میکنم،احساسآرامشی
عمیق
دروجودمبهپامیشه،کهاحساسمیکنمپروردگارم
بامنسخنمیگوید،درپاسخبهسوالاتم.
کهنشانازاینمیدهکهبادرکو
عملواستمراربهاینقوانیندرزندگیامبهخوشبختی
حقیقیدرایندنیارسیدهام،
استادامشبیکیازشکرگزاریهامازخداونداینبوده
کهکتابرویاها،کهاگربگویممانندگنجبرایمارزشدارد،
کمنگفتهام،رادراختیاردارم.
وواقعااحساسثروتمندواقعیرادروجودمدارم.
استادعزیزمنمیدونمچهجوری
ازتونتشکرکنم،امیدوارموایماندارمآنقدرموفق
میشومکهباعثافتخارتمیشوم همیشهاینفکرو
باوربامنهکهخودتونازمنمیخواینکهبیام
پیشتونوبارهادرخوابوبیداریکنارشماومریم
عزیزم
بودهام.
خداراصدهزارانمرتبهشکرکهمنبینهایت
ثروتمندموبه
قوانینیرسیدهامکهسالهابهدنبالشبودمومیگفتم
خدایابهمنبگو آخهداستانچیه؟
وتوسطکسیبهایندرکرسیدهامکهخودشدرهر
لحظهدارهازقوانینپیرویمیکنه.
وباعشقدارهبهشاگردانشآگاهیمیده،
بهترینمعلم
واستادزندگیامهستیومریمفوقالعادهامکهدر
بهترینجایگاهیاستکهجایاوست،
وایماندارمکههرکس
درهرجایگاهیاستجایدرستشهمانجاست،
منبهخداوندوعدلخداوندایماندارم.
خداراصدهزارمرتبهشکر.
💎به نام خدایی که منو به این مسیر زیبا هدایت کرد💎
تشکر میکنم ازت استاد جان که این کتابو بازنویسی کردی تا همه ی اعضای سایت از این نعمت بهره مند بشن❤️
و چقد میتونه این موضوع باور پذیر بشه که یه کتاب میتونه تو یه سال به چاپ دهم برسه ، برعکس بقیه که باورشون اینه که تو ایران کسی کتاب نمیخونه ، اگه بخونه هم تو حوضه ی موفقیت نمیخونه ، و در نهایت اگه کسی بخواد کتاب تو حوضه ی موفقیت بخونه هم ، دنبال نویسنده های خارجی میگرده.
و این اتفاق لااقل تو ذهن من کلی محدودیت رو از بین برد.
در ضمن روزی که این کتاب به چاپ دهم رسیده ، اصلا سایت عباسمنش دات کام به این صورتی که الان میبینیم وجود نداشته که خیلیا استاد رو بشناسن.
واقعا تحسین برانگیزه.
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
از خدا میخوام بهمون کمک کنه تا در مسیر استفاده از قوانینش حرکت کنیم.
از خدا میخوام بهمون کمک کنه تا بهتر خودشو و قوانینشو درک کنیم.
از خدا میخوام بهمون کمک کنه تا اراده ای قوی در عمل به این آگاهی ها داشته باشیم.
بنام تنها قدرت جهانم.
بنام خداوندی که هر آنچه دارم از آن اوست.
امروز از طرف خداوند بهم الهام شد که بیام دقیق تر بشم روی کتاب رویاها..از این کتاب رویاها نتایج گسترده تری رو برای خودم رقم بزنم.
من این کتاب رو طی ماه های گذشته بازم به لطف خداوند خرید کردم.
کتاب چگونه فکر خدا رو بخوانیم در زمان و مکان مناسب هدیه خداوند برای من بود که نتایج شگفت آوری رو برام رقم زد..
کتاب رویاها..هم به وقت خودش دقیقا زمانی که من آمادگیشو داشتم برام دانلود شد..
کتابی که شیطان رو از زندگیم نابود کرد.و قلبم را بخداوند پیوند داد..درست بود خیلی باید روی شخصیت درونیم کار میکردم ولی همین نتایج باعث شد تا قلبم به این کتاب بیشتر گره بخورد..و کارامو پیش ببرم.و جهادی اکبر شروع کنم و شمشیر تیز برنده خودم را بیرون بکشم…و گردن باورهای گذشتگانمو ببرم..
…
بازم تاهد خودمو در این ساعت و وقت مینویسم تا عملگراییمو و نسبت به تمرینات قوانین پروردگارم قوی کنم.و بدونم مسیر خوشبختی از اینراه میگذره..
و درکی که از قوانین میبرم و خوندن کامنتای بچه ها همگی رو در زندگی روزانه ام بپذیرم و عمل کنم…و بیام نظراتمو در هر قدمی بنویسم..
خداوند را سپاسگزارم که هر چی پیش میرم و حرکت میکنم درهای آگاهی بیشتری برویم باز میشه..
و پاشنه هام یکی پس از دیگری برام یادآوری میشه…
چند روزه یه آیه از قرآن مدام از طریق خداوند برام تکرار میشه!
بهم میگه کفر کافران تو را غمگین نکند..
یا در برابر گفته های کافران شکیبا باش
….
دیدم آخ ..بزرگترین نشتی من دقیقا همینه..دیدم فرد نزدیکم مدام داره حرفهای بیخود و بی ارزش اطرافیانمو برام بولد میکنه و احساس بد رو به من منتقل میکنه..و تقلای من!که هیچ داره منو نابود میکنه…
و نکته دیگر..من دارم جلوی افرادی به زیباییهای زندگیم صحبت میکنم ایشون داره نقضش میکنه.یا روی بد اون موضوع رو بهم میگه..
گفتم اخ..دقیقا همینه..
دقیقا همینه!بقول سعیده عزیز..ما از 99/9درصد جامعمون متفاوتیم.زیباییهایی که ما میبینیم.اصلا ایشون تو این خط نیستن…
گفتم بخودم قول بستم …
که بیشتر روی این موضوع قرآنی…
که میگه کفر کافران تو را غمگین نکند کار کنم!
چون میدونم راه اشتباهیه که بخاییم افرادی که تو این باغ نیستن باهاشون در مورد زیباییها صحبت کنیم.چون همین افراد رو در بهشت بزاری ازش عیب میگیرن..
من اینو امروز بصورت عملی بهش رسیدم..و دیدم اره دقیقا همینه!…
نباید شرک ورزیدن افراد.باعث بشه من غمگین بشم…هر کسی جواب اعمال خودشو میگیره.من هیچ کمکی نمیتونم به دیگران داشته باشم.من فقط میتوتم بخودم کمک کنم.
مثل گذشته خودم هیچکس بهم کمک نمیکرد.خودم اینقدر چک و لگد خوردم تا راهو به لطف خداوند و همت خودش پیدا کردم.
الان باید قدردان این لحظات نابم باشم..
و این کنترلذهن خودم.و این روزه و همین پرهیز کردن رو در اول این ماه شروع میکنم.انشالله که بتونم بازم ثابت قدمتر و بتونم الهامات پروردگارمو به اجابت برسونم.
و این کتابی که در گذشته هزاران قدمهای الهیی رو برام باز کرد و من با کمک این مطالب تونستم عملگرایینو در قانون الهی قوی کنم و پاییبند اصل باشم!و
درها و آگاهیهای جدیدتری رو برام باز کند…
ولی بازم برای چندمین بار ولی میخام تمرکز قوی تری بزارم و بیشتر بتونم از تمریناتش استفاده کنم و هر بار بیام کامنت جدید بزارم.
الهی امیدی به امید خودت
به امید روزهای خوب و عالی !
خدایا در نهایت میخام بگم..بهم کمک کن تا بتوانم نعمت داشتن این دوره الهیت را به درستی استفاده کنم و نتایج خیلی خوبی رو بگیرم و بیام از نتایج خوبم در این سفرنامه بهشتی بنویسم.الهی آمین یا رب العالمین