پاسخ به سوالات تان درباره سریال زندگی در بهشت | قسمت 7 - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    703MB
    46 دقیقه
  • فایل صوتی پاسخ به سوالات تان درباره سریال زندگی در بهشت | قسمت 7
    41MB
    45 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

206 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرحناز رستمی پور گفته:
    مدت عضویت: 3077 روز

    به نام خداوند بخشنده بی منت و بی نهایت

    درود بر شما استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته نازنین و همه دوستان عزیزم در این خانواده صمیمی

    از شما دو عزیز سپاسگزارم که در این هوای سرد ولی فضایی رویایی و فوق العاده به سوالات پاسخ دادید . استاد چقدر تیشرت سفید و کلاه تسلای قرمز رنگ بهتون میاد با اون بک گراند دریاچه و درختان زیبای پردایس و انعکاسش توی آب دلمون رو آب کرد .خدایا شکرت

    صحبتهای شما در مورد این نگاه ملا نقطه ای افراد به مسائل و مخصوصا به شما منو یاد حرف مادرم انداخت !

    قبلا هر وقت در مورد شما صحبت می کردم ( البته الان دیگه با افرادی که در مدارش نیستند صحبشو نمی کنم ) مادرم جمله ی جالبی می گفت ، می گفت : ما چی بخوریم به پای عباسمنش برسیم ! ( مادرم این جمله رو در مورد همه افرادی که به جاهای بزرگی رسیدن به کار میبره !) اخیرا در قسمتهایی از زندگی در بهشت موزیکهایی رو که گوش میکردید مخصوصا اون اهنگ سندی باعث شده بود پسر من هم این سوال براش پیش بیاد و میگفت مامان مگه استاد نمیگه کنترل ورودیهای ذهن پس چرا این موزیکها رو گوش میده ؟ و من جواب مادرم رو به پسرم دادم ! ما چی بخوریم به پای عباسمنش برسیم ! و پسرم با تعجب پرسید مگه به خوردنی هاست ؟ گفتم بله اما خوراک ذهنی ! استاد اون موقع که باید مراقب ورودیهای ذهنش باشه مراقب بوده ! و این دستاوردیهایی که داره نتیجه اون مراقبتهاست به قول مریم شایسته عزیز این پردایس نتیجه همون نوع نگاهه!

    آدمها همیشه به جای اینکه مراقب اعمال و رفتار خودشون باشن زوم کردن رو بقیه !

    به قول شما این زوم و این دقت و نگاه ملانقطه ای که روی بقیه داریم اگه درصد کمی از اون رو به زندگی خودمون و اعمال و رفتار خودمون داشته باشیم نتیجه میگیریم .

    من همیشه به پسرام که گاهی وقتا این نگاه رو دارن میگم که استاد عباسمنش نتایجش رو گرفته و اون زمان که همه درگیر حواشی بودن استاد رو خودش و باورهاش کار میکرده و این زندگی حاصل اون جهاد اکبری هست که استاد رو باورهاش داشته!

    استاد عزیزم از شما یاد گرفتم که درگیر حواشی نباشم یاد گرفتم اینا نشتی انرژی هست و یکی از بزرگترین نشتی های انرژی که من داشتم و اگه خیلی زودتر اینا جلوشو میگرفتم نتایجم خیلی بهتر بود همین نوع نگاه به همسرم بود و مو رو از ماست میکشیدم بیرون و مثل اون کارمند شما همش حواسم به رفتار همسرم و بچه ها بود که مبادا اخبار منفی نبینن ، آهنگ منفی گوش ندن ، بازی خشن بازی نکنن و … کلا به جای اینکه روی خودم کار کنم همش مراقب اونا بودم که مثبت باشن و مثبت حرف بزنن و جملات مثبت ورد زبونشون باشه ! غافل از اینکه اینا نشتی انرژی هست و به این ورد زبون داشتنهای مثبت نیست و جهان به احساس ما پاسخ میده نه به ورد زبون ما !

    از یه جایی به بعد و از آموزش های شما یاد گرفتم به جای اینکه تمرکز و انرژیم روی بقیه باشه روی خودم باشه !

    و از وقتی که تصمیم گرفتم نشتی انرژی نداشته باشم مهم ترین نتیجه ای که برام داشت آرامش بود یه آرامش درونی فوق العاده که با ورژن قبلی من قابل مقایسه نیست !

    استاد عزیزم خیلی دوستتون دارم این زندگی و ثروت و فراونی نوش جونتون

    در پناه الله یکتا محفوظ باشید

    به زودی آمریکا می بینمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    امین گفته:
    مدت عضویت: 1866 روز

    بنام رب العالمین

    چه دریاچه آرومی ، مثل آیینه زیباییها را برای شما و برای ما دو چندان کرده

    خدایا شکرت

    کار کردن روی خودمون از صبح که بیدار میشیم ، با تمرین ستاره صبح گاهی ، شکر گذاری شروع میشه تا زمانی که میخوایم بخوابیم

    همین به فکر خداوند بودن و شکر گذاری کردن و هدایت خواستن برای کوچکترین خواسته و بعد حرکت کردن حتی کوچکش حتی توجه به زیباییها هم حرکته و

    مراقب ورودیها بودن در هر لحظه و فردستادن فرکانس باز هم در هر لحظه که باعث رقم خوردن شرایط و اتفاقات میشه

    وقتی این کار رو میکنم ، وقتی آگاهانه فرکانسامو ارسال میکنم با باورهام چه خواسته و ناخواسته با این باور که فرکانسهای ما اتفاقات رو رقم میزنن ، اونوقت میفهمم که اتفاقات بخاطر کدوم فرکانس بوده بخاطر کدوم باور بوده و بعد بجای ناراحتی بسیار خوشحال میشم که میفهم ایراد کارو و از همه مهمتر ایمان و باورم به قوانین بیشتر میشه و میتونم با تغیر باورهام شخصیتم رو تغییر بدم و کاملتر از قبل زندگی کنم

    و عمل به آگاهی هایت که باعث تغییر شخصیت میشه و میشه کار روتین هر روزه

    و در این بین اتفاقی که میوفته و زیباست این ارتباط مستقیم با خداست

    ارتباط از طریق قلبم و احساسم

    اونوقته که باور میکنم خداوند عاشقانه با منه و هر لحظه هدایتم میکنه به بهترین و زیباترین و آسانترین مسیرها

    کار کردن از صبح شروع میشه و تا شب ادامه داره

    و این خود آگاهانه زندگی کردنه

    خدایا شکرت و شکرت و شکرت

    وقتی سوره فرقان رو میخوندم شگفت زده شدم که تمام پیامبران رسالتشون دعوت به تقوا بوده ، دعوت به کنترل ذهن

    کنترل ذهن همت ثانیه ای میخواد نه هر وقت که کاری نداشتیم یا تنها بودیم بلکه هر ثانیه از زندگی کار کردن و تلاش برای بهتر شدنه

    و

    از خدایم میخوام که همه مارو برای بهتر شدن و کاملتر شدن کمک کنه

    تشکر میکنم از استاد عزیزم و این سایت زیباشون که دایره المعارف خوشبختیه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    رحیم خان گفته:
    مدت عضویت: 3472 روز

    سلام وسلام این سوالهای اول فایل مرا یاد آیه 7سوره آل عمران انداخت “فی قلوبهم زیغ ” البته بلانسبت همه عزیزان این خانواده ، اصل کلام را فراموش ومیریم سراغ متشابه. من خودم به شخصه مثلا یک دروغ از این آدم تا حالا ندیدم از اولین فایلش که تولید کرده تا اینجا یک مطلب فریاد میزنه که ای دگران ؟ای برادر ای خواهر ؟ خدا اینجوری خواسته که زندگی تودرگرو فرکانسهای ارسالی که همواره ارسال میکنی است و اون فرکانسها بستگی به باورهای تو درهر زمینه ای دارد هرچه تمرکز شما روی این فرکانسها قوی وادامه دار باشد نتیجه بهتر است .

    ماها اساس را رها کردیم چسیدیم به اگر این خال روی صورت نبود درست میشد .چرا سراغ سپاسگزاری نمیرویم چرا سراغ باورهای هم جهت باخواسته نمیرویم ؟ چرا سراغ درک توحید ودرک شرک نمیرویم ؟ چرا سراغ درک این موضوع نمی رویم که چقدر فایلهای دانلودی قشنگ ودست کمی از محصولات ندارند وقتی این مسائل میبینم یاد آدمهای همراه موسی می افتم که دریک بیابان به موسی میگویند اگر خدای تو تواناست بگو اینجا آب برامون بفرسته ؟ که موسی عصای خودش رابه سنگ میزنه . (سنگ .چیزی که سنخیتی با آب نداره )و چشمه از اون راه می افته این جور سوالها یعنی به قول معروف ایراد بنی اسرائیلی گرفتن

    من خودم فایلها راگوش میدم تا مسیر جدیدی درسیستم مغزم درست بشه وناخودآگاه به آن جوری فکر کنم که استاد میگه . مگر میشود باکلک ودروغ وخود نمایی به جایی رسید جهان ما فوق العاده هوشمند وقانونمند است عزیزان . خودمان راتغییر دهیم تا جهان اطراف ما تغییر کند

    خدایا شکرت که چون تویی داریم بوس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    Pooria Jomhoory گفته:
    مدت عضویت: 3913 روز

    سلااااااااااام به همه‌ی عزیزانِ جان

    به به چه ویوی فوق‌العاده‌ای… چه آسمون آبی و چه ابرای قشنگی. درختارو ببین… ببین چه آروم آروم رنگ پاییز رو دارن به خودشون میگیرن… به آب نگاه کن… ببین چطور مثل آینه داره هرچی قشنگی وجود داره رو بهمون نشون میده. انگار همه چی رو دوبرابر کرده. آره واقعا… انگار دوبار ویوی فوق‌العاده داریم. دوتا آسمون قشنگ. دو دسته ابر فوق‌العاده. دوتا جنگل قشنگ که دارن پاییزی میشن.

    انقد قشنگه که اگه دقت نکنیم به حرکت آب واقعا یه لحظه به نظر میاد همش نقاشیه؛ انگار یه پوستر قشششششنگ بززززززرررررگگگگ گذاشتین پشت سرتون. (یاد اون فایلی افتادم که توی ویلای شمال ایران ضبط کرده بودین و گفته بودن اینا همه فتوشاپه و با فلان نرم‎‌افزار اون برگا رو تکون میده :))))) )

    چه سوال خوبی پرسیدین استاد. انقد خوب بود که دیگه بقیه‌ی فایل رو گوش ندادم و اومدم هرچی که تا حالا فهمیدم رو بنویسم براتون.

    کار کردن روی باورها یعنی چی؟!

    چقد جالبه که کسی که شاید ۱۵ سال و شایدم بیشتر کارش جواب دادن به همین سواله میاد میگه «من نمیدونم، بیاین بهم بگین کار کردن روی باورها یعنی چی؟».

    این همش درسه. این باید برامون سوال بشه. باید فکر کنیم به این که باباااااااااااا حتما یه نکته‌ای داره. حتما باید فکر کنیم که شاید یه چیزیو نفهمیدیم یا بدتر از اون، اشتباه فهمیدیم.

    بذارین از خودم بگم…

    جالبه که آخرین روز پاییزه و آشنا شدن من با این سایت هم برمیگرده به پاییز. البته پاییز ۶ سال پیش. اوایل مهرماه سال ۹۳ بود که یکی از دوستام سیدحسین عباسمنش رو بهم معرفی کرد. اون‌موقع حتی یکبار هم اسمش رو نشنیده بودم. حدودا یه هفته بعد رفتم و وارد سایت شدم و همون روز هم عضو سایت شدم.

    (اینم بگم که من از خیلی سال قبلش با مباحث موفقیت آشنا بودم و کتاب موفقیتی می خوندم و مجله موفقیت هم از دستم نمی افتاد :) و اینکه اون دوستم هم به شدت آدم با انضباط و با دیسیپلینی بود و واقعا حرفشو قبول داشتم و اون‌موقع هر کسیو بهم معرفی می‌کرد، قطعا آموزش‌هاشو پی‌گیری می کردم.)

    یادمه اون روزا تعداد محصولات کم بود، شاید حتی روانشناسی ثروت هم هنوز محصولش آماده نشده بود، یه سری فایل صوتی از این دوستم گرفتم به اسم «ویژگی‌های افراد موفق» (که همون موقع هم دیگه روی سایت نبود و برداشته بودنش، شما حساب کنین دیگه :))))

    خب آموزش رو شروع کردیم…

    قضیه این بود که،

    – هر اتفاقی که تو زندگیمون میافته رو خودمون بوجود آوردیم

    (دوستان این قدم صفرم در تغییر باورها و عقایده و منی که دارم اینو براتون می‌نویسم هنوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووز کار دارم تا همین قدم رو کامل درک کنم. (البته این تفکر بوجود نیاد که حتما باید چندییییین سال کار کنم که بتونم اینو درک کنم. نه شما اگه تازه همین امروزم هست که با بحث موفقیت و قانون جذب آشنا شدین، اگه واقعا این مسئله رو درک کنین و بهش ایمان داشته باشین، خیلی راحت بقیه‌ی مراحل رو هم طی میکنین. این مرحله مثل پا گذاشتن روی اولین پله از پلکان موفقیته. به همین سادگی. فقط باید جرأت داشته باشین و انجامش بدین.) باور کنین که اگه از این مرحله سرسری رد شیم، هییییییییییییییییییییییچ تغییری رو در خودمون ایجاد نخواهیم کرد، هیچییییییییییییییی. منطقیم هست دیگه. من وقتی هنوز قبول نکردم که تمااااام شرایط و اتفاقات زندگیم رو خودم بوجود آوردم، مگه حاضرم چیزی رو تغییر بدم. وقتی باور دارم که پدرومادرم مقصرن، جامعه مقصره، مردم و مملکت و حکومت و…. مقصره مگه اصلا انگیزه‌ای دارم برای تغییر کردن.)

    + خب ما چجوری هر اتفاقی رو خودمون بوجود آوردیم؟

    – از طریق «باورهامون»

    + ها؟!!!!!!!!!!! باور چیه دیگه؟!!!

    – باورها فکرهایی هستن که دائم تکرار میشن. نه فکرهایی که یه لحظه میان و میرن. فکرها و در واقع گفت‌وگوهای درونی ما و خودمون در مورد خودمون و مسائلی که باهاشون مواجه میشیم. مثل اینکه من خودم رو آدم توانمندی میدونم و فکر میکنم که از پس هرکاری برمیام یا نه برعکس فکر میکنم آدم ناتوانی‌ام و هیچ کاری نمیتونم انجام بدم. یا اینکه فکر میکنم من خیلی خوش‌تیپم یا برعکس خیلی بدهیکل و زشتم. یا اینکه فکر میکنم فقط پوله و پوله و پول که همه‌جا وجود داره و من فقط باید سرم رو بیارم بالا تا ببینم و وارد زندگیم کنمشون یا اینکه نه هییییچ موقعیت پول‌سازی وجود نداره.

    + آهااااا فهمیدم… همون قانون جذبه دیگه بابا. چرا انقد اذیت میکنی مارو :))))))

    – آره همون قانون جذبه منتها یکم فرق داره…

    + نه دیگه همونه. فهمیدم بابا. نمیخواد بیشتر توضیح بدی. افکارمون زندگیمون رو بوجود آوردن حالا فکرمو عوض میکنم، یه دونه ویلا و یه پورشه و یه کشتی پر از گنجای دزدای دریایی کاراییب و یه دونه خانم خوشگل با کمالات از اون بالا برام میافته پایین :( کاری نداری، خدافظ.

    هرکسی از ظنّ خود شد یار من //////// از درون من نجست اسرار من

    و این کج‌فهمی بنده که به‌شدت معتقدم از نفهمی بدتره، باعث شد که شش ساااااااااال آزگار توی همون مرحله‌ی اول بمونم و درجا بزنم.

    (من وقتی بدونم که چیزی نمیدونم، خودمو مجبور میکنم که برم و یاد بگیرم، اما امان از وقتی که من فکر کنم میدونم و دیگه ببندم درهای فهم و درک ذهنم رو (در مورد شخص من اینجوری بود که کلا قسمت «درک» مغزم رو تعطیل کردم و کارمنداشم فرستادم مرخصی:). ) و شدم مصداق: آن کس که نداند و نداند که نداند، حیف است چنین جانوری زنده بماند:). )

    دوستان عزیزم قاعدش اینه:

    بله ما باید افکارمون رو عوض کنیم. بله ما نباید افکار محدود کننده داشته باشیم و به‌جاش باید افکار درست داشته باشیم. بله اگر افکار درست داشته باشیم قسمت خیلی زیادی از کار انجام می شود (به اندازه ای که ما باور داریم و نه کمتر و نه بیشتر) اما دقت کنین که همه‌ی کار انجام نمیشه. نمیشه نمیشه. هیچ وقت در هیچ زمانی از تاریخ برای هیچ کسی تنها با فکر کردن همه کار انجام نشده.

    پس چجوری انجام میشه؟

    آهااااااا… آفرین سوال خوبی پرسیدی. بیا برگردیم به همون مثال پلکان. فرض کن طبقه‌ی همکف یه ساختمون واستادی و بهت میگن برای اون کاری که داری باید بری طبقه‌ی اول. آسانسور هم خرابه. حالا تویی و یه پلکان فاصله تا طبقه‌ی اول. آیا تو اونجا وامیستی و فکر میکنی به انجام دادن کارت و از پله‌ها بالا نمیری؟ آیا میگی نه من انقد فکر میکنم که اون دم‌ودستگاه طبقه اول رو بیارن پایین و همینجا کارم رو انجام بدن؟ یا مثلا میگی که انقد فکر میکنم که بتونم پرواز کنم برم طبقه اول؟!!! یا مثلا یکی بیاد منو کول کنه ببره اونجا؟ :))))

    یا نه اصلا فکر نمیکنی و چون مطمئنی که طبقه اول کارت رو انجام میدن (ایمان) آروم آروم و پله پله پلکان رو طی میکنی. هر پله‌ای که بالا میری یه نجوا میاد که بابا از کجا معلوم؟ ولش کن، حوصله داری انقد بالا بری؟ و تو میگی آره حوصله دارم مطمئنم که بالا رفتن از این پله ها مسیریه که منجر میشه به انجام شدن کار من. و میری و به طبقه اول میرسی و کارت هم انجام میشه.

    یه مثال دیگه بزنیم از تراکتور قرمز قشنگ استاد.

    مسئله چیه؟ درختای هرز پرادایس خیلی زیادن و نمیشه بدون ابزار مناسب و فقط با اره تمیزشون کرد. از طرفی برای جابجایی خیلی از وسایل نیاز به یه وسیله نقلیه قوی‌تر هست نسبت به ماشین های معمولی.

    (خداروشکر واقعا. خداروشکر که یه همچین ملک بزرگی هست و یه همچین وسایل بزرگی رو باید این همه جابجا کرد که ماشین جواب نمیده و باید یه وسیله بزرگ تر تهیه بشه. یه لحظه مو به تنم سیخ شد.)

    خب حالا استاد عباسمنش نشست تو خونش و پاشو انداخت روی اون پاش و گفت من فکر میکنم درختا خودشون از بین میرن؟ مثلا صاعقه میزنه درختا رو میسوزونه. آره دیگه خدا خودش گفته تر و خشکو با هم نمیسوزونه اگه این حرف واقعا درست باشه باید همین اتفاق بیافته (با لحن حق به جانب و صدای بم) یا اون وسایل سنگین بال در میارن خودشون از اینور میرن اونور؟

    نخیر از این خبرا نیست. بله باید فکر کرد که چجوری میشه اون علفا رو از بین برد، بعد یه ایده میاد توی ذهن که خب باید یه دونه تراکتور بخریم. و میرن میخرن و میارنش توی بهشت.

    حالا آیا اون تراکتور خودش هوش داره و میفهمه کدوم درختا رو باید بزنه؟ (البته که بعید نیست با این کارایی که ایلان ماسک داره میکنه همچین چیزی هم بزنه، اما در حال حاضر) نخیر. هوش نداره. خودت باید بری سوارش بشی و متر به متر پرادایس رو باهاش صاف کنی. (آخ که چه حالی میداد نگاه کردن به اون هیولای ماداگاسکار وقتی داشت زمین رو صاف میکرد.)

    بعد تراکتور دوبار تو گِل گیر کرد. بیایم کنار بشینیم نگاهش کنیم با انرژیمون (مثل فیلمای شائولین) از گِل درش بیاریم؟

    نخییییییییییییییییییر… به هر ایده ای که به ذهن میرسه عمل میکنیم.

    مثلا چوب بذاریم زیر چرخ. جواب داد؟ دفعه اول آره.

    دفعه بعدی چی؟ نه.

    خب چیکار کنیم؟ بریم سراغ ایده بعدی. چیه؟ استفاده از تسمه و بستن چوب به چرخ. (حقیقتا من حتی یک درصد هم ایمان نداشتم به این ایده، گفتم که بدونین :) ) جواب داد؟ نه.

    ایده بعدی… استفاده از زنجیر به جای تسمه و کمک گرفتن از یه ماشین قوی. جواب داد؟ نه.

    ایده بعدی… زنگ زدن به نیروی کمکی حرفه‌ای. جواب داد؟ بله. مثل کَره درش آورد :)

    دوستای قشنگم… هزاران مثال دیگه میشه بزنیم از اینکه «کار کردن روی باورها» فقط نشستن و فکر کردن نیست، بلکه عمل کردنه.

    وقتی میایم ورودی های ذهنمون رو کنترل میکنیم. هر محتوایی رو نمیبینیم و نمیخونیم و راجع بهش حرف نمیزنیم. و بجاش افکار خوب و قدرتمند کننده میدیم به ذهنمون، این ذهن قدرتمند هم در عوضش بهمون ایده‌هایی رو میده که باید بهشون عمل کنیم تا نتیجه اون کنترل افکار رو ببینیم.

    دقیقا مثل همون پلکان. میشینی فکر میکنی یه ایده میاد، عمل میکنی (از پله اول میری بالا) نتیجش رو میبینی. و ایده بعدی و عمل بعدی و نتیجه بعدی….

    پس وقتی ما داریم به ایده‌ها «عمل» میکنیم، یعنی داریم رو باورهامون کار میکنیم. حتما که نباید کوه بکنیم برای کار کردن رو باورها. شما وقتی تشنه‌ای، بلند میشی، میری لیوان برمیداری، از یخچال آب برمیداری، میریزی تو لیوان، و آب رو میخوری داری رو باورهات کار میکنی. (وقتی انتظار نداری که به یه بشکه آب فکر کنی و به خواست خداوند سیراب شی:). )

    منم البته نه اینکه هیچ نتیجه ای نگرفتم. چرا گرفتم. ولی فقط به اندازه ای که به همون ایده‌های کوچیکی که بهم رسید عمل کردم. نه بیشتر نتیجه گرفتم و نه کمتر.

    خلاصه که اینجوری… شاد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    نازنین عباسی گفته:
    مدت عضویت: 700 روز

    سلام به استاد قشنگم.باورتون نمیشه من وقتی بهتون نگاه کردم گریم گرفت به زیبایی طبیعت که پشت سر شما که منو مسخ کرد.بعد اون تیپ زیبای استاد اون تی شرت سفید که جنس خوبش و میشه لمس کرد که برازنده تونه .درجه ی نورتون با اون رنگ سفید چند برابر شده .صدای مریم جان که به طرز شگفت انگیزی پر از آرامش و آگاهیه منو دیووانه میکنه مریم حان عاشقتونممممم‌.حالا برسیم به سوال اول .خخخخخخخخ.بعد از کلی حس گرفتن یه خنده ای آودد رو لبم با اون سوال که استاد واقعاا استادانه جواب دادن.آخه عاشقتم مننن استاد درجه یکی همیشهههه.این سوال منو به فکر فرو برد که قدم های تکاملی واقعا باید طی بشن .درک انسانها باهم خیلی فرق میکنه .رو خودمون کار کردن یعنی هر لحظه مراقب نگاهمون .زبانمون .فکرمون باشیم ..مراقب پاشنه های آشیلی که در لحظه میتونه به هم بریزه حالمون رو .مراقب نجواهای ذهنی باشیم .به قول استادجانم.ذهن تو اسب چموشه رامش کن .تو فرمانده ای.تو ناظری .قدرت در دست توعه ن در دست ذهنت.اینو همیشه با خودم تکرار میکنم .واقعا وقتی بهش مسلط میشم همه ی کارام درست میشن .معجزه رخ می دهد .و من فقط قتد در دل آب میکنم .میگم تو تونستی نازنین .آفرین .از خداوند سپاسگزاری میکنم .و دوباره و دوباره باید مراقب باشم حس بد سراغم نیاد و بیشتر مواقع حالم خوبه به لطف الله‌.چون بهش گفتم مراقبم باشه .خودمو سپردم بهش.شروع کردم به خوندن قرآن‌(البته فقط معنی فارسی )خیلی بهم آرامش میده.استادجان نتیجه هام‌کم رنگ شده بودن چون نشتی انرژی داشتم و دارم میزارمشون کنار .به لطف خداوند و شما استاد عزیزم ‌میخوام‌تمرکز کنم رو کارای خودم که تمرکز جوابه ….دارم قدم قدم جلو میرم .دارم با لذت مسیر تکاملی رو میرم جلو .هندزفریم تو گوشمه استاد .شبانه روز صداتونو دارم گوش میدم بعد نصف شب که دارین برام حرف میزنین یهو از خواب میپرم بعد همون لحظه یه چیزی میگین که مال منه جواب سوال منه .بعد همون لحظه از عظمت خدا و قانون بی نقصش اشکم جاری میشه.و خدا رو شکر میکنم وبعد دوباره خوابم میبره صداتون اوج آرامشه برام .و لذت میبرم و مراقب فرکانس هام‌هستم .مراقب حال خوبم هستم .دورد به خانواده ی بهشتی ام .موفقیت شما آرزوی قلبی منه.عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    مینا ثروتی گفته:
    مدت عضویت: 2203 روز

    سلام استاد عشق عزیزم.

    چه سوالاتی چه جواب هایی.

    چه جواب های بداهه ای که فقط و فقط از درون شما میاد.

    یعنی وقتی خانم شایسته جان سوال می‌پرسیدن شما از نگاه تون کامل مشخص بود که دارین همون لحظه جواب رو میگیرید.

    من عاشق این قدرت این صلابت این متفاوت بودن شما نسبت به کل آدم هایی که میشناسم از نظر رفتار گفتار کلام نگاه تون نسبت به مسائل هستم.

    اینکه گفتید قبلا ها حرص می‌خورید از اینکه یه سری ها درک اشتباهی از آموزه هاتون داشتن اما الان نه یعنی اینکه پذیرفتید که درک آدم ها با توجه به مدارشون متفاوته و من هم باید بپذیرم و از اطرافیانم توقع نداشته باشم که اونها هم مثل من درک کنند و عمل کنند و نخواهم که باهاشون بحث کنم.

    باور ساختن برای من به این معنیه که به اتفاقات جوری نگاه کنم که به احساس خوب برسم.

    اصلا روند آموزشی دوره ها و فایل های شما برای من اینجوریه که بیام با تمرکز فراوان _به قول خانم شایسته جان

    تمرکز لیزری همراه با یادداشت و نکته برداری از هر جلسه از آموزه های شما اصل قانون رو بفهمم و بعد با دیدن مثال ها و پیدا کردن الگو ها به درک عمیق از اون آگاهی برسم.

    از نگاه کردن به رفتار شما که بزرگترین الگوی زندگی من هستید بیام قوانین رو درک کنم. یعنی مثلا درمورد داستان تراکتور که اون فایل پر ازآگاهی و درس برای من بود، شما با اجرای ایده ها تون خوشحال می‌شدید از اینکه اون ایده اجرا شده فارغ از اینکه نتیجه ی اون ایده چی بوده. برای شما اون حس خوشحالی، اون حس رضایت از خودتون که تونستید همون ایده رو به مرحله ی اجرا برسونید، تونستین خودتون رو رشد بدید، تونستید چیز یاد بگیرید از اون ایده، تونستید به هدف اصلی تون که تحرک و فعالیت فیزیکی بوده نزدیکتر بشید. چه نتیجه ای بالاتر از اینها.

    اینکه بخوای فقط به خواسته ات بچسبی و با اولین عملکرد به نتیجه ی دلخواه نرسی باعث میشه تو جا بزنی و از اجرای مابقی ایده هات هم دست بکشی.

    چون ناامید میشی از اینکه چرا ایده جواب نداده. چون دیدت نسبت به حل مسئله کوچیکه. در صورتی که باید برای اجرای ایده هات جسارت داشته باشی. به خودت بگی من این ایده رو انجام میدم چون میدونم که اون چیزی که الان و در حال حاضر باید انجام بدم اینه حالا یا جواب میده یا جواب نمیده. چون من محتاج به نتیجه ی پایانی نیستم. من فقط از اجرای ایده هام لذت میبرم و با لذت بردن از اینکار خودم رو رشد میدم.

    اینها همه نمود نگاه کردن به اتفاقات به گونه ای هست که احساس مون بهتر بشه که همون مفهوم باورسازی و روی خودمون کار کردن هستش.

    روی خودم کار کردن یعنی نگاه متفاوت از قبل نسبت به خودم و مسائل اطرافم داشتن.

    کار کردن روی خودم یعنی از آموزه هام در عمل استفاده کردن.

    کار کردن روی خودم یعنی تغییر شخصیتم که نمود پیدا کنه در تغییر رفتار من.

    واقعا یه سری ها خیلی نگاه کوچیکی دارن نسبت به قوانین و درک اون و اجرای قوانین در عمل که من دارم سعی میکنم مثل اونها نباشم و به اون چیزی که دلخواهم هست از اجرای قوانین دست پیدا کنم. همون تغییر بنیادین. من زمانی میتونم تغییر کنم که اعمالم متفاوت شده باشه. رفتارم و واکنش هام متفاوت شده باشه. نه اینکه فکر کنم دارم یه فایل روی گوش میدم یا یادداشت برمیدارم یعنی اینکه دارم روی خودم کار میکنم. این خیلی نگاه سطحی به قوانین هستش. من تاوقتی نتونم متفاوت از قبل فکر کنم و متفاوت عمل کنم متفاوت از قبل خودم، نمیتونم نتیجه متفاوت بگیرم. نتیجه یعنی مداومت در انجام در انجام در انجام در انجام آموزه هات. نه اینکه مداومت روی نشستن پشت صندلی و فایل گوش کردن یا هندزفری تو گوش و راه رفتن صرف. وقتی هم که اون فایل قطع بشه تو بشی همون آدم قبلی با باورها و اعمال و واکنش قبلی ات.

    تا وقتی نتونی متفاوت از قبل ات عمل کنی و متفاوت از قبل ات فکر کنی و متفاوت از قبل ات واکنش نشون بدی تو اصلاااااا نتیجه ای نمیگیری که بخوای اسم اش رو بزاری کار کردن روی باورهات. چون این کارکردن ها باید جواب بده بالاخره دیگه.

    مثل بیماری که فقط داره 20 سال یه دارویی رو مصرف میکنه ولی هیچ نتیجه ای نگرفته و اسم خودش هم گذاشته بیمار در مرحله ی درمان. اگه داری درمان میشی خب باید یه نمودی در وضعیت سلامتی ات داشته باشه دیگه. کو پس؟

    این نگاه رو اگه در مورد کار کردن روی قوانین داشته باشی میرسی به همین نتیجه ای که بیمار مون گرفته و میشی یه آدمی که فقط داره حرف مفت میزنه.

    نتیجه فقط و فقط با متفاوت عمل کردن نسبت به قبله که به وجود میاد .

    به خودم میگم :به جای اینکه تمرکزم از روی اصل که این قوانین هستش بردارم و بزارم روی حاشیه که بقیه چیکار میکنن و چجوری فکر میکنن و چجوری عمل میکنن از هدفم دور میشم. من اگه زرنگم خودم بزارم زیر ذره بین و رفتار و اعمال خودم تحلیل کنم و سوتی های خودم بگیرم.

    نه بقیه

    بهترین روش الگو برداری همینه دیگه.

    از بقیه آدم ها بکشی بیرون و اصل و درک کنی و بهش نزدیک بشی جلسه ی پنجم روانشناسی ثروت 1

    خلاصه که این درک قانون خیلی جهاد اکبر میخواد. یه موقع هایی به خودم میگم منی که تو مسیر هستم اگه نتونم ذهنم کنترل کنم اگه افسار ذهنم بدم دست باورهای محدود کننده ام و ناامید و نگران بشم ظالم ترین آدم ها نسبت به خودم شدم و از مسیر دور شدم.

    در صورتی که باید تلاش کنم هر لحظه ذهنم بیشتر کنترل کنم و مداومت داشته باشم تو این مسیر تا بتونم نتایج دلخواهم رو رقم بزنم.

    یه ویس دارم از خودم که اونجا خدا از زبون من میگه. : منی که اول راهم نتایج برای من حتی 1 دقیقه کنترل ذهن بیشتر میتونه باشه. چه نتیجه ای بزرگتر از این. اون چیزی که من تا 1 دقیقه قبل خودم نمیتونستم انجام بدم.

    واقعا چه نتیجه ای بالاتر از این

    مگه نتیجه حتما یه خونه بزرگه

    یه ماشین بزرگه

    یه خواسته ای که من باهاش فاصله دارم

    فاصله فرکانسی دارم

    در صورتیکه من زمانی میتونم به خواسته هام کوچیک یا بزرگ برسم که بتونم بیشتر ذهنم کنترل کنم و به احساس خوب برسم و اینطوری فاصله ی فرکانسی ام رو با خواسته ام کم کنم.

    نتیجه فقط با متفاوت عمل کردن من اتفاق میفته و زمانی که بتونم با متفاوت فکر کردنم و متفاوت عمل کردنم به احساس خوب برسم میتونم اسم خودم بزارم آدمی که داری خودش کار میکنه.

    این ها آگاهی هایی بود که تا الان از درک قوانین و اجرای اون در عمل یاد گرفتم.

    مطمئنم در آینده خیلی بهتر و بیشتر و عمیق تر درک خواهم کرد.

    براتون از خداوند بهترین هایی که میخواین رو آرزو میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    زهرا سعیدی گفته:
    مدت عضویت: 2321 روز

    فایل رو باید حداقل دوبار دید

    یک بار که صحبتهای شما رو گوش کردم و یکبار هم صدا رو بستم و با فاصله زمانی در دقایق مختلف فایل اسکرول کردم و منظره پشت سرتون رو با اون رنگهای الهیش دیدم و لذت بردم و خدا رو شکر کردم. رنگ اسمون از آبی به صورتی و رنگ برگها در تنالیته های مختلف سبز و زرد در نوسان بود و قلب منم باهاشون در شکفتن و شکرگزاری.

    مرسی

    خیلی عالی بود.

    خدای عزیز مهربونم شکرت برای اینهمه زیبایی و نعمت و ثروت و انسانهای نازنین و مچ و بی نظیر و سلامتی و شادی و خوشبختی که آفریدی و همه اش رو در اختیار ما گذاشتی.

    میگی بیا وردار

    هرچقدر که میخوای

    عشقم هدایت و کمکمون کن که گنجایش ظرفمون رو بیشتر کنیم و به آسانی غرق شدن در دریای عشق و رحمتت رو برای خودمون آسونتر کنیم.

    سپااااس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    فاطمه لایق بهترین هاست گفته:
    مدت عضویت: 2365 روز

    سلام سلام به استاد عزیزم به مریم جانم

    ۱.چقدر عااالی بود

    ۲. چقدر لذت بردم

    ۳.چقدر درس گرفتم

    ۴.چقدر با دیدن این فایلا دارم بزرگ میشم

    ۵.چقدر پخته میشم

    ۶.چقدر تربیت میشم

    ۷.چقدر دارم یاد میگیرم دوربینم فقط روی خودم باشه

    ۸.چقدر یاد گرفتم زیبا بین باشم

    ۹.چقدر عالی یاد گرفتم زیبایی ها را تحسین کنم

    ۱۰.چقدر عالی یاد گرفتم زندگیم بهبود بدم

    ۱۱.چقدر یاد گرفتم که کسی را قضاوت نکنم

    ۱۲.چقدر یاد گرفتم هر کس در هر جایی و هر موقعیتی هست حاصل باورها و فرکانس های خودشه

    ۱۳.چقدر عالی یاد گرفتم هیچ اشتباهاتی در کار نیست

    ۱۴.چقدر عالی یاد گرفتم هیچ اتفاقی اتفاقی نیست

    ۱۵.چقدر یاد گرفتم باور فراوانی جهان هستی را

    ۱۶.هر روزم باید با برنامه جلو بره با قدم های کوچک اما پیوسته

    ۱۷.چقدر عالی یاد گرفتم هیچ انتظاری از هیچ احدی نداشته باشم

    ۱۸.چقدر عالی یاد گرفتم اگه کاری برای کسی انجام میدم احساس خوب نتیجه و مزد منه نه منت گذاشتن و تلافی کردن

    ۱۹.چقدر عالی یاد گرفتم خدا کی هست و چجوریه، یاد گرفتم یه همون جوری در میاد که من فکر میکنم و باور میکنم

    ۲۰.چقدر عالی یاد گرفتم مراقب کلامم و ورودی های ذهنم باشم

    و…..

    مریم جان و استاد عزیزم چقدر با شما زندگی دارم عالی تجربه میکنم چقدر رشد کردم چقدر پیشرفت کردم چقدر جنس اتفاقات زندگیم نرم و لطیف شده

    چقدر آرام شدم

    چقدر پر از عشق و انرژی مثبت شدم

    خلاصه آقا ما عاشق شما هستیم، ما از شما ممنون و سپاسگزار هستیم که اینقدر با شما درس زندگی یاد گرفتم و کلا تبدیل به یه آدم دیگه شدم تبدیل به کسی شدم که همه عاشقم هستند همه با احترام باهام رفتار میکنند و این نتیجه در صلح قرار گرفتن با خودم هست چیزی که از شما یاد گرفتم،

    سجده شکر می زارم که به مسیر مستقیم هدایت شدم،

    من عاشق جفت شماها هستم،

    استاد چقدر خوشکل شدین الهی شکر الهی شکر با بیداری آگاهی شما ما هم هدایت شدیم خدایا شکرررررررت

    استاد اصلا هیچ کس مثله شما نیست تو این همه اساتید که هر روز دارن متولد میشن و دم از قانون جذب و ثروت و …. میزنن و تو اینستا پر شدن وهیچ کس و هیچ.احدی به صداقت شما نیست اصلا از جنس کامنت ها کاملا مشخصه این حد از کیفیت این حد تولید محتوا که همه اش مفیده و هم برای شما و هم برای ما سود و سود سود هست، خدایا شکرت بخاطر هدایتم و.شکرا بخاطر درکی که از قانون جهان هستی دارم و همه از لطف خدا و شماست.ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1321 روز

    به نام خداوند مهربان

    با سلام خدمت استاد و خانم شایسته و همه دوستان خوبم

    خدا را شکر می‌کنم که پرادایس را با همه زیبایی هاش رو دیدم و سوالات دوستان درباره سریال زندگی در بهشت چقدر توجه من رو نسبت به حرف استاد بیشتر کرده بود

    تصاویر که گویای همه قشنگ و فراوانی است خدایا شکرت لحظه به لحظه بهشت روی زمین با اون منظره های دوست داشتنی چقدر لذت بخش و آرامش و انرژی زیادی در خودش جا داده تا من هم به این حد انرژی به آرامش برسم

    و هرچقدر تو مدار فرکانس باورهای درست خودمان باشیم مدارهای ما هم بالاتر می رود اگر به نکته ها و آموزش های استاد عمل و اجرا کنیم کنترل ذهن چیزی است که احتیاج به تمرین و ممارست داره از کامنت خوندن بچه ها بگیرید تا توجه به زیبایی ها که یک نمونه آن سریال زندگی در بهشت است که استاد در آن تاکید دارد برای توجه روی خوبی ها و زیبایی ها که در مسیر از طرف هدایت الله کم کم به اون عزت نفس خود می رسیم و در بازده تکاملی می شود به عملکرد خوبی برسیم

    حرفهای استاد چقدر دلنشین و آگاهی است این یعنی خیلی روی کنترل ذهن خودش کار کرده و قابل تحسین است و باید جزئی از زندگی روزمره ما باشد تا به اتفاق های خوب و احساس بهتری برسیم این فایل علاوه بر لذت داشتن همه آن هم یک درس بزرگ زندگی برای من داشته که از بابت اون خدا را هزاران بار شکر می کنم

    از خدا می خواهم که روزی من که از این زیبایی ها و لذت بردن در راستای خواسته های من است زره ای کم نکنه و بیشتر و بیشتر در زندگی من این زیبایی ها را بدهد

    در پناه الله یکتا شاد سلامت موفق باشید انشالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3354 روز

    سلام

    خدایا شکرت برای همان چیزهایی که خودت میدانی و منم میدانم که چیه خدایا عاشقتم

    برای بعضی سوالات دلم می خواست سرم را بکوبم به دیوار ؛ مثل سوالاتی که قبلا پرسیده شده بود که چرا کفشهایتان را جفت نمی کنید وایییییییییی خدای من

    به هر چیزی پایه ای واساسی نگاه کنیم چرا این سوالات را می پرسیم می خواهیم ایراد بگیریم و یعنی خودمان بی ایرادیم؟….

    استاد عزیز در فایل آخر 12 قدم از آمادگی گفتید این جلسه قشنگ و بهتر درکش کردم مرسی

    کلی برای استاد دلم گرفت که بنده خدا چقدر حرص می خوره الهیییییییی

    واقعا صحنه پشت سر شما طبیعی است !!!!!!!!! چقدددددر زیباست یعنی نمی شه گفت چقدر زیباست اندازه ای نداره

    در مورد شرطی سازی نکاتی را فرمودید که خیلی عالی بود مثل همیشه من چند روزی است که روی این نکات دارم فکر می کنم و امروزهم شما صحبت کردید ممنونم لطفا توی دوره 12 قدم هم صحبت کنید

    منم توی این فایل این راه حلها را یافتم یکی اینکه جواب سوالات با جزئیات در جهان بینی توحیدی 1 وجود دارد و دوم اینکه احساس خوب = اتفاقات خوب البته احساس خوب درست نه اینکه احساس خوب این باشد که بشینیم مشروب بخوریم احساس خوب پایدار منظورم است . یک وقتهایی منم آهنگ گوش می کنم صدایش هم زیاد می کنم و کیف می کنم نه همیشه نه تکراری ولی گاهی اوقات دوست دارم بروم تو فضا و کلی از زیباییها با خدا صحبت کنم . تو رو خدا این قدر کلمه ای نباشید احساس خوب = اتفاقات خوب ؛ همین و بس

    کارها را خودم انجام دهم همیشه ایده من بوده است که الانها بیشتر هم شده است تشکر

    یک سری سوالها برای من این بود که طرف دید محدودی دارد به صورت محدود داره به جهان نگاه می کنه منم خیلی جای کار دارم خیلی زیاد ولی تا آنجائیکه می تونم دارم روی خودم کار می کنم؛ چرا فقط به محوطه خودمان و دور خودمان نگاه میکنیم باز فکر کنیم زیاد و گسترده جهان به این بزرگی خدا به این بزرگی و فکرما هم باید بزرگ باشد و گسترده به اندازه دنیای ما بزرگ باشد جهانی بزرگ که خدای به این بزرگی آفریده است

    لطفا سریال زندگی در بهشت را ادامه دهید حتی اگر تکراری باشد من که خیلی از صحبتهای شما را عملی دیدم و یاد گرفتم.

    همیشه روی زمان حال تمرکز کنیم الان حالم خوب باشد الان طبق قوانین باشم

    بهترین خودت باش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: