این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2014/10/angizeshi-tabestan7.jpg400510گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2014-10-09 06:36:072020-08-29 20:51:27کلیپ انگیزشی شماره ۳ | استاد عباس منش
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
بنام خدای دوسداشتنی.سلام به خانواده ی بزرگ عباسمنشیم.وقتی استاد گفت هدف بزرگ داشته باشید اما با قدم های کوچیک شروع کنید من بیاد هدف بزرگ کاهش وزنم افتادم که سااااالها در آرزوش بودم وسال گذشته دی ماه با قدم کوچیک باشگاه رفتن شروع کردم وبعد رژیم غذایی سالم رو به برنامم اضافه کردم وبعد پیاده روی روزانه رو هم بهش اضافه کردم والان بعدازگذشت یک سال خیییلی به اندام ایده آلم نزدیک شدم اما چون با قدم های کوچیک شروع کردم وکم کم چیزهایی بهش اضافه شد که منو به خواستم راحت تر برسونه واسم مسیر لذت بخشی ساخت .در صورتیکه اگه از اول قراربود هم باشگاه برم وهم رژیم بگیرم وهم پیاده روی برم شاید هیچوقت شروع نمی کردم وفکر میکردم کار طاقت فرسا وغیرممکنی باشه وامسال بجای اینکه انقدر کاهش وزن داشتمو اعتماد بنفسم بالاتر میرفتو از همه ی جنبه ها زندگیمو تحت تاثیر قرارمیداد بجاش چاقتروافسرده تروبی اعتناد بنفس تربودم.حالا بارسیدن به این خواسته ی یزرگم ذهن منطقیم بهم میگه که عادله تو دیگه ازبس خیییلی از چیزها برمیای تو قدرتمندی با قدم های کوچیک شروع کن ونظاره گر نتایج بزرگ باش من باگوش دادن این حرفهای طلایی استاد عزیزم هدف بزرگ استقلال مالیمو مد نظر دارم واز همین امروز اولین قدم کوچیک رو در جهت رسیدن بهش برمیدارم تا سال دیگه بیام وبا ذوووق تمام از رسیدن به این هدف براتون بگم.
کلیپ انگیزشی واقعا برام تاثیرگزار بود و چه جمله طلایی داشت : “باید از خودمون سوال کنیم…”
قدرت سوال بینظیره مخصوصا اگه سوال بجا و درستی باشه.
و من اینو وقتی فهمیدم که تمرین اهرم رنج و لذت رو انجام دادم. وقتی بهای نرسیدن به اهدافمو به خودم یاداور شدم و تلنگری شد برای فکر کردن بیشتر و تلاش برای تصمیم گرفتن
و وقتی پاداش و نتایج رسیدن به اهدافمو مرور کردم و راجع بهش فکر کردم و نوشتم، چنان اشتیاقی رو در من شعله ور کرد که تصمیم گرفتم دیگه دست دست نکنم و یک بار برای همیشه یه تصمیم جدی بگیرم، اگه قراره انجامش بدم ، زودتر کارمو شروع کنم، و اگه قراره اقدامی نکنم، کلا دیگه بیخیالش بشم و حتی سمت این موضوعات هم نیام و به روند طبیعی زندگیم (و جون کندن) ادامه بدم ، لااقل اینجوری روزگارم میگذره و بدتر نمیشه.
ولی تصمیم گرفتم به این سیکل مسموم زندگیم پایان بدم، نترسم و کمی شجاعت به خرج بدم ،
چون من هیچوقت نمیخواستم بازنده باشم، میخواستم همیشه در قله باشم و بدرخشم
هرگز دوست نداشتم یه زندگی معمولی داشته باشم، میخواستم یه زندگی مملوء از هیجان، لذت، شادی و ماجراجویی داشته باشم
نمیخواستم مثل بقیه ادما یه ادم معمولی باشم، میخواستم خاص و بینظیر باشم
این راهیه که شروعش کردم ، و حالا که شروع کردم دیگه تا تهش میرم ،
و این راهیه که خدا منو بهش هدایت کردم با کلی نشونه، پس حتما چیزهای عالی و بینظیری در انتظارمه.
از این همه برنامه ریزی دقیق آموزشی پرودگار که به عزیزانم گفته تا برامون اینجا بچینن گریم گرفته
خدای من چقدر باید شکرگزارت باشم و چقدر باید به درگاهت استغفار کنم از ناامیدی ها ، از فراموشی ها
و تو چقدر بخشنده ای که هربار به سمتت برگشتم آگاهی های بیشتری ازت درک کردم
و این فایل که برای اینه که مدام گوشش بدم
مدام برای تقویت حال خوب گوشش بدم
که با سوالاتش خودم رو موشکافی کنم
چقدر کامنت آقای ساعی خوب بود
چقدر تفسیرهایی که از هر بخش کرده بود پراز آگاهی بود
چقدر کامنت آقای فتحی رو دوست داشتم
چقدر از کامنت های بچه ها میشه قدرت گرفت
وقتی از خودمو سوال کردم که آیا زندگیم همون چیزیه که می خواستم؟
دیدم قاطعانه می تونم بگم نه!
وقتی از خودم پرسیدم چقدر به خواسته هام رسیدم؟
دیدم هنوز نه!
و بعد باقی داستان جذابش کرد
اهدافی که برداشته شدن و اما قدم ها رو تا آخر نرفتم
چرا؟ قطعا چون ایمان نبوده
اون جایی که گفته میشه : هیچ وقت منتظر کسی نمون ! که اگه منتظر کسی باشی هیچ وقت به جایی نمیرسی و اگه حرکت کنی نیروهای غیبی به کمکت میان. شرایط ، آدم ها و اتفاقاتی که می تونن تورو به هدفت برسونن خودشون میان سراغت . تنها به این شرط که ایمان داشته باشی و منتظر کسی نباشی.
من از اینکه تو این سفر این طور ذره ذره وجودم داره آگاهتر میشه دارم حظ یا ( حض یا حز )می کنم. قشنگ می بینم که هر روز حواسم جمع تره. هی میرم کامنت ها رو دوباره از اول می خونم. نت برداری هامو می خونم. تو طول روز تو تضادها حواسم هست به شرک های ریز و درشت. و بعد از روز هفتم دارم دیوونه میشم از اینکه حواسم باشه چه غذایی به ذهنم میدم و این فایل امروز می دونی حکم چیو داشت؟ حکم دارو برای بیمار. و حالا امروز خوشحال ترینم. می دونم که از فردا گزارش های جالبی از هر قدمی که برای اهدافم برداشتم می نویسم.
ایده کسب و کار شخصی خودم که منو ی دختر مستقل می کنه به امید خدا.
و خوشحالم که دوباره کاری که بعد از یک هفته خواب و نا امیدی با اینکه به اوج رسیده بود اما به خاطر نداشتن گوگل ادسنس ناامیدانه رهاش کرده بودم رو ادامه میدم این بار فقط به خودش سپردم می دونم راهی برام باز میشه.
ورزش کردن و زبان ترکی و انگلیسی رو جدی تر ادامه دادن.
خدای من برای اون اهدافی که در دل دارم اینا رو انجام میدم.
برگی دیگر از دفتر تحول روز شمار زندگیم را مینویسم در حالی که با گوش کردن این فایل تاثیر گزار خودمم را مصمم کردم با بستن تعهداتی در ارتباط با اهدافم که شاید در سالهای گذشته به آن ها اهمیتی نمیدادم. و برای رسیدن به آنها تلاشی نمیکردم ..دوست داشتم به آنها برسم اما به خاطر باور نداشتن خودم و نداشتن احساس لیاقتمندی در درونم خواسته هایم را به تعویق میانداختم..
اما امروز خدارو صد هزار مرتبه شکر از وقتی روی خودم کمی کار کردم و باورهامو تغییر دادم حس میکنم که به خواسته هایم نزدیکتر شدم ..و بدون اینکه کاری انجام بدهم .شرایط داره جفت و جور میشه و مسیر باز شده برای رسیدن به آنها..
من تعهد میبندم همینجا که من پذیرای تمام مسئولیتهای زندگی ام هستم..و تمام اتفاقهای زندگیم را خودم خلق میکنم و انتظار از دیگران ندارم ..با ایمان به خداوند و توکل کردن به او من مطمعن هستم که به هدفم میرسم ..اگر من یک قدم برای زندگی ام بردارم میدانم که جهان هستی صدها قدم برای من برمیدارد. مهم گام اول است که حرکت کنی به سمت خواسته هایت…بقیه راهها به ما گفته خواهد شد.
خیلی خوش حالم که با سخنان استاد عزیزم که با شنیدنش جان تازه ای به دلها میبخشه .وهر چه جلوتر پیش میرویم سطح آگاهیهای ما نسبت به قوانین جهان هستی بالاتر میره .
امیدوارم به این تعهدی که با خودم و خدای خودم بستم با کمک خداوند و دستان پر قدرتمند او بتوانم به تمامی اهدافم در زندگیم پایبند باشم و برای رسیدن به آنها تلاش کنم ..
ورزش کردن و رسیدن به تناسب اندام ..
مطالعه کردن روزانه یک ساعت کتابهایی که استاد معرفی کردند
برنامه ریزی کردن تمام امورات زندگیم
افتتاح یک مغازه شیک و لاکچری
ثبت نام برای گرفتن گواهینامه ام
آموزش شنا
خواندن قرآن با معانی آن ورسیدن به درک و مفهوم آن.
واهدافی دیگر که جنبه شخصی دارد ..و مطمئنم که با توکل به پروردگارم و یاری خواستن از او …به تمامی خواسته هایم میرسم…انشاا…
🌺به نام خدایی که در هر لحظه داره ما رو هدایت میکنه 🌺
خیلی خوشحالم که تو این جمع هستم و دارم از این مسیر بهشتی لذت میبرم و خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که جواب سوال های منو از طریق فایل های ارزشمند استاد و کامنت های بی نظیر دوستان میده.
تشکر ویژه دارم از استاد دوست داشتنی و قدرتمندم که این آگاهی های ناب رو به رایگان در اختیار ما گذاشته و ممنونم از تمام اعضای این خونواده که با کامنت های فوق العاده شون به انتشار آگاهی ها و دیباگ شدن بقیه اعضا کمک می کنند.
من قبل از اینکه کامنت بزارم فایل رو برای چندمین بار دیدم و چند تا از کامنت هارو خوندم و یه اتفاقی افتاد که یه نشونه ی واضح بود برای اینکه ترمز خودمو پیدا کردم.
(همین الان دیگه اون نشونه کامل اتفاق افتاد و حال عجیبی دارم)
بهم ثابت شد که گره ی کار من اینجا بود 🥲
خب میخوام تعریف کنم.
تو این چند سال اخیر همیشه هدفگذاری میکردم و هدفامو می نوشتم و آخر سال نگاه میکردم که به کدوماش رسیدم و انصافا به اونایی که تو مسیرشون حرکت کرده بودم و باور های خوبی براشون داشتم رسیده بودم و اونایی هم که نرسیده بودم خداوکیلی خیلی بهتر شده بودن ولی حالا احتمالا اونقدی که باید روش کار نکرده بودم که نرسیدم.
همیشه هم روز تولدم هدفگذاری می کردن و چون روز تولدم تو ایام عید هست من ایام عید رو مثل همیشه رو باورام کار می کردم و روز تولدم رو اختصاص میدادم به هدف گذاری.
امسال روز تولدم دوستم منو سوپرایز کرد و برام تولد گرفت و من هم خداوکیلی خیلی خوشحال شدم و کلیت داستان اینکه وقت نکردم اون روز و اختصاص بدم به هدف گذاری و با دوستانم دور هم شاد بودیم و کلی خوش گذروندیم.
از فردای آن روز همش تو فکر این بودم که بشینم یه چند ساعتی با خودم خلوت کنم و اهداف امسالمو بنویسم ولی همش پشت گوش مینداختم و کلا امسال ننوشتم اهدافمو.
و فقط اونارو تو ذهنم یکی دو بار مرور کردم ولی همیشه با خودم میگفتم باید بشینم یه روز اینا رو بنویسم چون وقتی می نویسم بهتر در راستای اهداف حرکت می کنم و به قولی هوشمندانه کار می کنم.
خلاصه از خدا نشانه که اهدافتو بنویس و منم همش پشت گوش مینداختم ولی بقیه کارهامو واقعا انجام میدادم ، رو باورام کار می کردم ، ورزش میکردم ، چیزهایی که در راستای اهدافم بود و انجام می دادم و به قولی قدم های کوچیکو برمیداشتم.
تو این چند وقت به یه تضادی برخوردم که دنبال حلش بودم و همش داشتم دنبال یه ترمز میگشتم که ببینم چه عاملی باعث شده که جلوی ورود این نعمت به زندگیم گرفته بشه و همش هم دنبال خیریت توی این داستان بودم و میگفتم یه قطعه از پازل رو گم کردم باید پیداش کنم و ازش درس بگیرم.
شروع کردم و کامنت های بچه ها رو خوندم به این نتیجه رسیدم که من تمام چیزهایی که لازم بوده رو انجام دادم ، رو باورام کار کردم ، باورهای توحیدی رو اصلاح کردم ، قدرت رو از عوامل بیرونی گرفتم و به خدا توکل کردم و… ، تمام این کارها را انجام دادم ولی فقط یادم اومد که امسال هیچ هدفی رو نوشتم بعد تو فکر این بودم که ترمز اصلی من اینه (چون بر این باورم که اگه بنویسم و متعد بشم اتفاقات همه در راستای خواسته های من رقم میخورن) و باید هدفامو بنویسم متعهد بشم که امسال در راستای اهدافم اقدام کنم و قدم هایی را بردارم.
فقط وقتی که داشتم بهش فکر میکردم احساسم خیلی خوب شد و یهو تو واتساپ برام یه ویس فرستاده شد که محتوای ویس این بود «شماره شبا بده لطفا با کد ملی»
بعدش اومدم با ذوق و شوق شروع کردم به نوشتن کامنت، ۵-۶ خط از کامنت که نوشتم یهو به من خبر دادند که واریز شده 😍
و الان که دارم این کامنت مینویسم همین چند دقیقه پیش دوستم زنگ زد و گفت داره بار هارو بارگیری میکنه که بفرسته😊☺️
خدای من وقتی تو مسیر درست باشی و ترمز هارو برداری اتفاقات خودشون رقم میخورن 🥲
و من ترمزمو پیدا کردم
شاید هم ترمز نبوده ولی یه تیکه از همون پازل بوده که باید سرجاش میزاشتم.
نوشتن اهداف خیلی مهمه دوستان بنویسید من این درس رو از این اتفاق گرفتم ، اصلا تا ننویسید و واضح نکنید که هیچ اقدامی نمیکنید براش و همون رویه ی قبلی رو میرید و خدا را شکر می کنم که اینجوری منو هدایت میکنه
خداروشکر 🥲 خداروشکر 🥲 خداروشکر 🥲
😜🤪😜🤪😜🤪😜
خب بعد بعد از یه ساعت و ۵۰ دقیقه ادامه کامنتمو میخوام بنویسم و بگم که تو این فاصله زمانی چه اتفاقایی افتاد
😊☺️😊☺️😊😏😊
خب الان من رفتم بارمو تحویل گرفتم و اومدم حالا میخوام بگم چه اتفاقایی افتاد.
(توی این پروژه به طور استثنا این دوستم ذینفعه و صرفا کارمند نیس)
با خودم گفتم حتما دلیلی داره که من باید برم چون اگه من نباید میرفتم خودش میرفت اوکی میکرد همه چیو (چون باورم اینه که خدا داره کار هارو انجام میده)
خلاصه رفتم و دیگه از اینجا به بعدش چقد باحال بود😜
تو راه رفیقم از یه آرایشگاهی حرف زد که من چند وقتی بود که میخواستم برم اونجا و حالا بنا به دلایلی نمیشد و من مردد بودم که دیگه اینبار برم یا برم همون جای قبلی که چند ماهی رفتم که تو یکی از هتل هاست و خیلی هم خوبه .
آقا این شروع کرد گفت فلان ارایشگاه اینجوریه بعد تا اینو گفت من گفتم عه چه جالب من میخواستم برم خوب شد نرفتم پس.
بعد همون لحظه تو ذهنم گفتم اون ارایشگاه تو مدار من نیس ، از خودم سوال پرسیدم کجا برم پس ایندفعه ؟🤔
بعد از چند دقیقه ما داشتیم میرفتیم سمت یه ادرسی ، خدای من ، اشتباهی رفتیم تو همون هتلی که من قبلا موهامو اصلاح میکردم و البته خیلی هم راضی بودم بعدشم یهو فهمیدیم این ادرسی که اومدیم اشتباهه باید بریم پشت هتل .
آقا من همون لحظه گفتم این یه نشونه ست که من بازم باید برای کوتاهی موهام بیام اینجا ، خدا داره بهم میگه آرایشگرتو فعلا عوض نکن 🤗
منم گفتم چشم 🙂😍
بعد رفتیم آدرسو پیدا کردیم ، جالبه که اون آدرس جایی نبود جز مرکز غواصی ، چیزی که من دلم میخواست برم مدرک غواصی رو بگیرم ولی دودل بودم که تو اهدافم بنویسم یا نه 😜
خب اینجا هم خدای هدایتگر من گفت که اینم تو حتما تو اهداف امسالت باشه🤗
و منم دوباره گفتم چشم 😍🙂
خلاصه آقا ما رفتیم بارو تحویل گرفتیم و همه چی اوکی بود و برگشتیم و من داشتم فک میکردم که ترمزو پیدا کردم که یهو راننده گفت ما ترمز نداریم 😜
شاید باید نگران میشدم که ترمز نداریم ولی تو دلم گفتم خدایا تو الان داری میگی من ترمزو پیدا کردم و فعلا ترمزی نیس 🥲دمت گرم خداجونم 😍
یه جایی پیاده شدیم و دوستم گفت بیا من موتورم اینجاس بریم که با موتور برسونمت.
رفتیم سوار موتور شیم دیدم این موتور دوستم نیس 🤔 گفتم این مال کیه ؟
گفت موتور خودمو داداشم برده ، اینو امانت از یه نفر گرفتم که به کارام برسم.
جالبه که من تو فکر خرید یه موتور شارژی بودم ، و جالب ترش اینه که این موتوری که دوستم آورده بود دقیقا همون مدل و همون رنگی بود که من میخواستم بخرم 🛵😍
بعدش تو راه داشتم به این فک میکردم که به دوستم بگم یه جایی بریم یه قهوه بخوریم ، چون همین امروز ظهر تو خونه قهوه تموم کردم بعد گفتم ولش کن میرم خودم امشب میخرم از بازار .
یهو از جلوی یه هایپرمارکت که داشتیم میرفتیم دوستم پرسید قهوه میخوری ؟
منم یهو گفتم آره آره 🤪😜
گفت دیرم شده ولی بزار یه قهوه باهم بخوریم.
من بیرون هایپرمارکت منتظر بودم که یهو صدام زد گفت بیا یه چیزی بهت نشون بدم.
رفتم داخل ، قرص جوشان بهم نشون داد و گفت که اینا خارجیه و قیمتش نسبت به داروخونه مناسب تره و این حرفا …
یهو دیدم بغل دست اینا ، قرص جوشان کلسیم و ویتامین D هم هست .
میدونی من تو این چند روز همش یه حسی بهم میگفت باید کلسیم بخورم و منم همش میگفتم هروقت خواستم برم داروخونه میخرم و اینم تو ذهنم بود که چند بار گذشته که رفتم اون چیزی که من میخواستم رو داروخونه ها نداشتن و یه چیز دیگه میدن به جاش ولی امشب من هدایت شدم به اون چیزی که انگار بدنم بهش نیاز داشت😍
حس عجیبی دارم ، این کامنت با اینکه زیاد طول کشید نوشتنش ولی کلا پر درس بود برام و دوس داشتم بنویسم و یادم بمونه .
تازه چه درس ها و نشونه های دیگه ای هم میتونه داشته باشه که من هنوز درکش نکردم و قراره بعدا بفهمم.
چقد قانون مرور شد برام
چقد رهایی رو بیشتر فهمیدم
چقد ترمز هارو بهتر پیدا کردم
چقد هدایت برام ملموس تر شد
چقد دیگه برام اوکیه همه چی و این اتفاق هارو عجیب و دست نیافتنی نمیبینم
چقد به اینکه خدا کار هارو انجام میده مطمئن ترم
چقد میتونم بفهمم که اگه در مسیر درست باشم ، خواسته های من خودشون وارد زندگیم میشن
چقد میتونم بهتر بفهمم که خداوند سریع پاسخ میده
چقد چیز یاد گرفتم که احساس میکنم به کلمات نمیتونم بکشمشون
🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️
یه چیز دیگه هم که به ذهنم الآن رسید که میخوام بگم اینه که شاید هدفگذاری نکردن ترمز به حساب نیاد ولی من دارم اینو یه ترمز خطاب میکنم.
دلیلش به باور هام و درخواست هام از خداوند برمیگرده.
من باورم اینه که نوشتن تاثیر فوقالعادهای روی من داره و به قول کتاب کیمیاگر وقتی یه چیزیو مینویسم ، مکتوبه و اون چیز دیگه مقرر شده برام.
(ولی خب امسال هیچی ننوشته بودم)
من باورم اینه که خداوند منو به مسیر خواسته هایی که اونارو برای خودم واضح کردم و باورهایی براشون ایجاد کردم هدایت میکنه.
(نه واضح کردم و نه باور براشون ساختم)
من باورم اینه که خدا نمیزاره من از مسیر اصلی دوربشم و منو به مسیر پر از نعمت و ثروت و پر از اتفاقات خوب هدایت میکنه و همه ی چیز هایی که میخوام رو با هم تو یه پکیج برام مهیا میکنه.
(به نظرم بی هدف بودن ، از مسیر اصلی دورشدنه ، مثل بدنسازی که بدون برنامه وزنه میزنه و اون انرژی و زمانی که میزاره نتیجه دلخواهش رو نداره براش)
و کلی برداشت دیگه ای که الان نمیدونم چطوری به کلمات تبدیلشون کنم.
راستش من تا حالا به این سوال فکر نکرده بودم که از خودم بپرسم ایا زندگیم همونه که میخام یا نه؟
الان که این سوالو از خودم میکنم میبینیم با توجه به راهی که رفتم با توجه با تمام تضادهایی که باهاشون برخوردم خیلی از زندگیم راضی ام ولی میخام خیلی خیلی از اینی که هستم بهتر و عالی تر باشم من یه تعهدی به خودم دادم که با خودم رقابت کنم و امروزم از دیروزم خیلی بهتر باشه اینجوری رفته رفته انتظارم از خودم بیشتر میشه و به خواسته های بیشتری میرسم.
چندین سال پیش اگر این سوالو از خودم میپرسیدم میگفتم نه راضی نیستم چون زندگی و شرایطی که داشتم اونی نبود که میخاستم ولی خوب توی مسیر اومدم و با راه هایی که طی کردم مسیر قشنگی که استاد همیشه ازش صحبت میکنن رو طی کردم تا به مقصد رسیدم و حالا مقاصد دیگه ای برای خودم تعیین کردم تا به امید الله مهربان که همیشه به من لطف داشته و همیشه لطفش شامل حال من شده به خواسته های دیگه هم برسم نه با رنج نه با درد با لذت بردن از مسیر به تمام مقاصد میرسم.
به قول استاد مهم اینه که حالتو خوب نگه داری و نا امید نشی😊
سلام به دوستای عزیز دل من و استاد فوق العاده ام مریم جان عزیز🧡
روزی خودمو مثل علف هرز میدیم یه روزی نگاه کردم دیدم هیچی برای خودم ندارم هیچ کاری نمیکنم تو سن کم ازدواج کردم و سال هاست فقط شدم زن خانه دار خدای من سنی ندارم من چرا کاری انجام نمیدم
و دنیایی از چرا های دیگه و بی هدفی داشتم که دیگه عذابم میداد این حس مفید نبودن اذیتم میکرد…
با سایت اشنا شدم قدم به قدم خودمو پیدا کردم ساختم زندگی مو ، رسیدن به هر خواسته کوچیک پله ای شد برای رسیدن به خواسته بعدی استاد تمام عمرم بنویسم و سپاسگزاری کنم از شما کافی نیست خیلی خوبین خیلی دوستتون دارم عاشقتونم من🧡
خب از الانم بگم که تو این سفرنامه هستم
الان که صبح ها زودتر بیدار میشم حالم خوبه،تمرین هامو مرتب شروع کردم نوشتن فانوس دریایی و ستاره قطبی من حالم خوبه،
هر روز هدف های کوتاه مدت مو که میخوام تا اخر امسال بهش برسم مینویسم حالم خوبه همون لحظه بهش رسیدم ایمان دارم فقط فاصله زمانی دارم،
قرآن خواندن و شروع کردم،
زبان انگلیسی خوندن و شروع کردم
از امروز طراحی لباس و شروع کردم
حالم خوبه حس مفید بودن دارم ،اینا همشون تمرین های هر روز منه و تازه الان دارم زندگی میکنم و راضی ام از خودم
مخصوصا زبان خواندن و که شروع کردم خدا میدونه بعد تر ها چه تحولی در من ایجاد کند چون همین الان به چقدر از توانایی خودم پی بردم اعتماد به نفسم بالا رفته هر روز میگم فاطی تو چقدر باهوشی
من ایمان دارم به حرف استاد تضاد ها باعث رشد ما میشن هر آنچه الان در زندگی ام دارم با بر خورد به تضادها بهش رسیدم باعث رشد و آگاهی بیشتر من شدن،همیشه از بدترین تضادها از خدای خودم سپاسگزاری میکنم.
ذهن ما عاشق تنبلی راحت طلب، از چیزهایی که برای ما خوبه بدش میاد و بدبختی رو دوست داره،واقعا فقیر بودن ، ناراحت بودن ، هیچ کاری انجام ندادن بدبخت عالم بودن خیلی راحته…
اما من اینجام تا به عنوان بنده ی خدا که ارزشمندم لایق بهترین ها هستم این زندگی را تجربه کنم در وفور نعمت و فراوانی زندگی کنم، موفقیت تحربه کنم
لذت و شادی و سلامتی و خوشبختی و عشق و مهربانی و خنده و ثروت و تجربه کنم اره لایقش هستم برای همین زمین و آسمان ها به تسخیر ما در آمده است.
واقعا این زندگی ارزشش و داره میخواهم با تمام وجودم میخواهم بنده ی محبوب خدا باشیم همیشه میگویم مینویسم باید بهشت این دنیا را تجربه کنم و به بهشت جاودان آخرت برسم واسم مهم ارزشمند برای رسیدن بهش تلاش میکنم .
همیشه این و میگم میخوام لحظه ی مرگم لبخند رضایت رو لب هایم باشه و بمیرم راضی باشم راضی🧡
آفرین فاطی جونم امروزم نوشتی دیدگاه تو (۸سفرنامه)عمل کردی به این تعهدت منتظر بهترین ها باش🧡
استادم خانم شایسته خانواده ی بزرگ من دوستتون دارم بسیار ارزشمند هستین واسم🧡
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته این فایل چقدر عالی بود تنها کسی که به ما کمک می کند خود ما هستیم اگر ما حرکت کنیم نیروهای غیبی به کمک ما میآید وقتی که ما هدفی نداشته باشیم مثل یه مرده میمانیم اگر از وضعیت خودمان را نیستم مقصر خودمان هستیم
طوری زندگی کنیم که موقع مرگ حسرت نخوریم
طوری زندگی کنیم که هم خودمان از این دنیا نهایت استفاده را بکنیم وهم جهان را جای بهتری برای زندگی کنیم
چالش های زندگی باید باشند آنها آمده اند که ما را رشد بدهند ما هستیم که نباید نا امید بشویم
با ایمان به خدا حرکت کنیم و حسرت گذشته را نخوریم وهر روز به دنبال یک چالش جدید برای پیشرفت باشیم وهر یه کم بهتر از دیروز زندگی کنیم یه کم شادتر یه کم قوی تر قدم برداریم
من یاد گرفتم که تو زندگیم هدف و خواسته واضح داشته باشم چون معجزشو دیدم
من به قوانین و سیستم جهان ایمان دارم و اصلا برام مهم نیست در این راهی که در پیش گرفتم خواسته ام هر چی باشه اجابت شده
من 6سال پیش تصمیمی گرفتم و تمام مسئولیتش رو پذیرفتم و هیچکسی و هیچ قانونی نتونست منو منصرف کنه
چون من حرفم و هدفم یکی بود چون خودمو باور داشتم و راهی که در پیش گرفتم که خودم بودم و خدای خودم و موفق و پیروز شدم
و چقدر آدمای در این راه اذیتم کردن و منو تحقیر کردن و برای تصمیمم ترسی مینداختن تو وجودم اما من با اعتماد به نفس تمام رو حرفم و راهم بودم هنوز براشون قابل هضم نیست
چون من همش زیر سلطه دیگران بودم این تصمیم و کارم همرو وحشت زده کرد و همش میگفتن اینو جادو کردن
و همه اینها در یک روز برام اتفاق افتاد که باید خودمو نجات بدم چون واقعا احساس گندیدگی میکردم
الان در جایی هستم که میدونم بهترین راهی بود که انتخاب کردم اونم با قدرت انتخاب کردم خیلی کم مونده به مقصد اصلیم برسم همینکه تو این راه دارم از لحظه لحظه اش لذت میبرم خداروشکر میکنم و از اون زنجیره معیوب جدا شدم کیف میکنم
من خدایی رو دارم که همیشه حامی من بوده و هست خیلی رو باورها و خودم کار میکنم
کتاب میخونم با خدای خودم هر لحظه مناجات میکنم الهاماتش رو دریافت میکنم من عالیم یک زن قوی و مستقل هستم
من برای پیشرفت و رشد خودم همیشه استوارم
هر وقت لغزشی داشته باشم سریع یادم میاد که همه چی از درونمه سریع خودمو جمع و جور میکنم
از خداوند قادرم سپاسگزارم که منو هدایت کرد به راه راست به سایت شما که سراسر آگاهی و دانش هست
خدارو شکر میکنم حالم هر روز عالیتر از دیروزمه
پیشترفتم بیشتر از روز قبل هست
با هر قدمی که برمیدارم موفقم
من به این دنیای زیبا اومدم که لذت ببرم پس فقط خودم مهم.
من گذشته ای رو پشت سر گذاشتم که اصلا شبیه الانم نیست بابت اینهمه تغییر درست به خودم افتخار میکنم و میبالم
من همیشه به خدای مهربونم و هزاران دستانش ایمان دارم
یادم میاد اولین بار که این فایل رو گوش کردم،تکون خوردم تاثیر عجیبی روم گذاشت،احساس میکردم باید بلند شم و یه کاری انجام بدم،احساس میکردم نباید بیهوده زندگی کرد…
هنوز عضو نشده بودم تو سایت و توی کانال تلگرامی شنیده بودم،ولی بارها گوش میدادم این فایل رو
بعدها که تو مدار شنیدن فایلهای استاد قرار گرفتم،ثبت نام کردم و عضو شدم
وقتی روزشمار رو دنبال میکردم رسیدم به این فایل،باز هم تاثیر عجیبی روم گذاشت اون موقع شروع کرده بودم کار کردن روی فایل های آفرینش.
انصافا هر بار که فایل جدیدی رو کار میکنم ،کلی انرژی و انگیزه پیدا میکنم،
اوایل تا مدتها شنونده فایل ها بودم ،یواش یواش با طی شدن تکامل،شروع کردم تا حدودی به تمرین کردن،با گذشت زمان شروع کردم به خواندن کامنت ها ،بعد هدایت شدم به عقل کل…
همیشه تو صحبت های استاد در مورد همه ی اینها صحبت شده و استاد تاکید میکنن به رو تک تک این پیگیری ها،ولی برای من بلافاصله اتفاق نیفتاد و زمان برد
ولی این کلیپ انگیزشی رو که گوش میدم،هر جمله انگار آموزش های چندین ساعته ی استاد تو دوره های مختلفه
استاد از باور،ایمان،خدا،احساس لیاقت،حرکت،هدف،تجسم،حتی الهامات و نیروهای غیبی میگن
این نشون میده مدارم بالاتر رفته که علاوه بر اون حال خوب و انرژی بسیار بالای این فایل بهم میده،درکم از جمله ها ی استاد هم بیشتر شده.از طرفی اتفاقات،شرایط،ادما،…همه در راستای اهداف و اقداماتی داره پیش میاد و نمیگم متحیرم،چون دیگه باور دارم قانون،جواب میده ولی بینهایت خوشحالم و سپاسگزارم خداوند،
بنام خدای دوسداشتنی.سلام به خانواده ی بزرگ عباسمنشیم.وقتی استاد گفت هدف بزرگ داشته باشید اما با قدم های کوچیک شروع کنید من بیاد هدف بزرگ کاهش وزنم افتادم که سااااالها در آرزوش بودم وسال گذشته دی ماه با قدم کوچیک باشگاه رفتن شروع کردم وبعد رژیم غذایی سالم رو به برنامم اضافه کردم وبعد پیاده روی روزانه رو هم بهش اضافه کردم والان بعدازگذشت یک سال خیییلی به اندام ایده آلم نزدیک شدم اما چون با قدم های کوچیک شروع کردم وکم کم چیزهایی بهش اضافه شد که منو به خواستم راحت تر برسونه واسم مسیر لذت بخشی ساخت .در صورتیکه اگه از اول قراربود هم باشگاه برم وهم رژیم بگیرم وهم پیاده روی برم شاید هیچوقت شروع نمی کردم وفکر میکردم کار طاقت فرسا وغیرممکنی باشه وامسال بجای اینکه انقدر کاهش وزن داشتمو اعتماد بنفسم بالاتر میرفتو از همه ی جنبه ها زندگیمو تحت تاثیر قرارمیداد بجاش چاقتروافسرده تروبی اعتناد بنفس تربودم.حالا بارسیدن به این خواسته ی یزرگم ذهن منطقیم بهم میگه که عادله تو دیگه ازبس خیییلی از چیزها برمیای تو قدرتمندی با قدم های کوچیک شروع کن ونظاره گر نتایج بزرگ باش من باگوش دادن این حرفهای طلایی استاد عزیزم هدف بزرگ استقلال مالیمو مد نظر دارم واز همین امروز اولین قدم کوچیک رو در جهت رسیدن بهش برمیدارم تا سال دیگه بیام وبا ذوووق تمام از رسیدن به این هدف براتون بگم.
سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایستهی عزیز
کلیپ انگیزشی واقعا برام تاثیرگزار بود و چه جمله طلایی داشت : “باید از خودمون سوال کنیم…”
قدرت سوال بینظیره مخصوصا اگه سوال بجا و درستی باشه.
و من اینو وقتی فهمیدم که تمرین اهرم رنج و لذت رو انجام دادم. وقتی بهای نرسیدن به اهدافمو به خودم یاداور شدم و تلنگری شد برای فکر کردن بیشتر و تلاش برای تصمیم گرفتن
و وقتی پاداش و نتایج رسیدن به اهدافمو مرور کردم و راجع بهش فکر کردم و نوشتم، چنان اشتیاقی رو در من شعله ور کرد که تصمیم گرفتم دیگه دست دست نکنم و یک بار برای همیشه یه تصمیم جدی بگیرم، اگه قراره انجامش بدم ، زودتر کارمو شروع کنم، و اگه قراره اقدامی نکنم، کلا دیگه بیخیالش بشم و حتی سمت این موضوعات هم نیام و به روند طبیعی زندگیم (و جون کندن) ادامه بدم ، لااقل اینجوری روزگارم میگذره و بدتر نمیشه.
ولی تصمیم گرفتم به این سیکل مسموم زندگیم پایان بدم، نترسم و کمی شجاعت به خرج بدم ،
چون من هیچوقت نمیخواستم بازنده باشم، میخواستم همیشه در قله باشم و بدرخشم
هرگز دوست نداشتم یه زندگی معمولی داشته باشم، میخواستم یه زندگی مملوء از هیجان، لذت، شادی و ماجراجویی داشته باشم
نمیخواستم مثل بقیه ادما یه ادم معمولی باشم، میخواستم خاص و بینظیر باشم
این راهیه که شروعش کردم ، و حالا که شروع کردم دیگه تا تهش میرم ،
و این راهیه که خدا منو بهش هدایت کردم با کلی نشونه، پس حتما چیزهای عالی و بینظیری در انتظارمه.
با همه قدرتم ادامه میدم و تا تهش میرم.
با آرزوی بهترینها❤
به نام رب غفور رحیمم
سلام استاد عزیزم
سلام مریم جانم
سلام همه خانواده هم فرکانسی من
همه چیز طبق برنامه داره پیش میره
مو به مو
از این همه برنامه ریزی دقیق آموزشی پرودگار که به عزیزانم گفته تا برامون اینجا بچینن گریم گرفته
خدای من چقدر باید شکرگزارت باشم و چقدر باید به درگاهت استغفار کنم از ناامیدی ها ، از فراموشی ها
و تو چقدر بخشنده ای که هربار به سمتت برگشتم آگاهی های بیشتری ازت درک کردم
و این فایل که برای اینه که مدام گوشش بدم
مدام برای تقویت حال خوب گوشش بدم
که با سوالاتش خودم رو موشکافی کنم
چقدر کامنت آقای ساعی خوب بود
چقدر تفسیرهایی که از هر بخش کرده بود پراز آگاهی بود
چقدر کامنت آقای فتحی رو دوست داشتم
چقدر از کامنت های بچه ها میشه قدرت گرفت
وقتی از خودمو سوال کردم که آیا زندگیم همون چیزیه که می خواستم؟
دیدم قاطعانه می تونم بگم نه!
وقتی از خودم پرسیدم چقدر به خواسته هام رسیدم؟
دیدم هنوز نه!
و بعد باقی داستان جذابش کرد
اهدافی که برداشته شدن و اما قدم ها رو تا آخر نرفتم
چرا؟ قطعا چون ایمان نبوده
اون جایی که گفته میشه : هیچ وقت منتظر کسی نمون ! که اگه منتظر کسی باشی هیچ وقت به جایی نمیرسی و اگه حرکت کنی نیروهای غیبی به کمکت میان. شرایط ، آدم ها و اتفاقاتی که می تونن تورو به هدفت برسونن خودشون میان سراغت . تنها به این شرط که ایمان داشته باشی و منتظر کسی نباشی.
من از اینکه تو این سفر این طور ذره ذره وجودم داره آگاهتر میشه دارم حظ یا ( حض یا حز )می کنم. قشنگ می بینم که هر روز حواسم جمع تره. هی میرم کامنت ها رو دوباره از اول می خونم. نت برداری هامو می خونم. تو طول روز تو تضادها حواسم هست به شرک های ریز و درشت. و بعد از روز هفتم دارم دیوونه میشم از اینکه حواسم باشه چه غذایی به ذهنم میدم و این فایل امروز می دونی حکم چیو داشت؟ حکم دارو برای بیمار. و حالا امروز خوشحال ترینم. می دونم که از فردا گزارش های جالبی از هر قدمی که برای اهدافم برداشتم می نویسم.
ایده کسب و کار شخصی خودم که منو ی دختر مستقل می کنه به امید خدا.
و خوشحالم که دوباره کاری که بعد از یک هفته خواب و نا امیدی با اینکه به اوج رسیده بود اما به خاطر نداشتن گوگل ادسنس ناامیدانه رهاش کرده بودم رو ادامه میدم این بار فقط به خودش سپردم می دونم راهی برام باز میشه.
ورزش کردن و زبان ترکی و انگلیسی رو جدی تر ادامه دادن.
خدای من برای اون اهدافی که در دل دارم اینا رو انجام میدم.
باقیشو به خودت سپردم.
و تمام
این برگ هشتم از سفر زیبای ما
روز هشتم
تحول روز شمار زندگیم .
با سلام و عرض ادب خدمت اساتید محترم
و خانواده خوب و صمیمی ام
برگی دیگر از دفتر تحول روز شمار زندگیم را مینویسم در حالی که با گوش کردن این فایل تاثیر گزار خودمم را مصمم کردم با بستن تعهداتی در ارتباط با اهدافم که شاید در سالهای گذشته به آن ها اهمیتی نمیدادم. و برای رسیدن به آنها تلاشی نمیکردم ..دوست داشتم به آنها برسم اما به خاطر باور نداشتن خودم و نداشتن احساس لیاقتمندی در درونم خواسته هایم را به تعویق میانداختم..
اما امروز خدارو صد هزار مرتبه شکر از وقتی روی خودم کمی کار کردم و باورهامو تغییر دادم حس میکنم که به خواسته هایم نزدیکتر شدم ..و بدون اینکه کاری انجام بدهم .شرایط داره جفت و جور میشه و مسیر باز شده برای رسیدن به آنها..
من تعهد میبندم همینجا که من پذیرای تمام مسئولیتهای زندگی ام هستم..و تمام اتفاقهای زندگیم را خودم خلق میکنم و انتظار از دیگران ندارم ..با ایمان به خداوند و توکل کردن به او من مطمعن هستم که به هدفم میرسم ..اگر من یک قدم برای زندگی ام بردارم میدانم که جهان هستی صدها قدم برای من برمیدارد. مهم گام اول است که حرکت کنی به سمت خواسته هایت…بقیه راهها به ما گفته خواهد شد.
خیلی خوش حالم که با سخنان استاد عزیزم که با شنیدنش جان تازه ای به دلها میبخشه .وهر چه جلوتر پیش میرویم سطح آگاهیهای ما نسبت به قوانین جهان هستی بالاتر میره .
امیدوارم به این تعهدی که با خودم و خدای خودم بستم با کمک خداوند و دستان پر قدرتمند او بتوانم به تمامی اهدافم در زندگیم پایبند باشم و برای رسیدن به آنها تلاش کنم ..
ورزش کردن و رسیدن به تناسب اندام ..
مطالعه کردن روزانه یک ساعت کتابهایی که استاد معرفی کردند
برنامه ریزی کردن تمام امورات زندگیم
افتتاح یک مغازه شیک و لاکچری
ثبت نام برای گرفتن گواهینامه ام
آموزش شنا
خواندن قرآن با معانی آن ورسیدن به درک و مفهوم آن.
واهدافی دیگر که جنبه شخصی دارد ..و مطمئنم که با توکل به پروردگارم و یاری خواستن از او …به تمامی خواسته هایم میرسم…انشاا…
پیروز وشاد باشید…
🌺به نام خدایی که در هر لحظه داره ما رو هدایت میکنه 🌺
خیلی خوشحالم که تو این جمع هستم و دارم از این مسیر بهشتی لذت میبرم و خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که جواب سوال های منو از طریق فایل های ارزشمند استاد و کامنت های بی نظیر دوستان میده.
تشکر ویژه دارم از استاد دوست داشتنی و قدرتمندم که این آگاهی های ناب رو به رایگان در اختیار ما گذاشته و ممنونم از تمام اعضای این خونواده که با کامنت های فوق العاده شون به انتشار آگاهی ها و دیباگ شدن بقیه اعضا کمک می کنند.
من قبل از اینکه کامنت بزارم فایل رو برای چندمین بار دیدم و چند تا از کامنت هارو خوندم و یه اتفاقی افتاد که یه نشونه ی واضح بود برای اینکه ترمز خودمو پیدا کردم.
(همین الان دیگه اون نشونه کامل اتفاق افتاد و حال عجیبی دارم)
بهم ثابت شد که گره ی کار من اینجا بود 🥲
خب میخوام تعریف کنم.
تو این چند سال اخیر همیشه هدفگذاری میکردم و هدفامو می نوشتم و آخر سال نگاه میکردم که به کدوماش رسیدم و انصافا به اونایی که تو مسیرشون حرکت کرده بودم و باور های خوبی براشون داشتم رسیده بودم و اونایی هم که نرسیده بودم خداوکیلی خیلی بهتر شده بودن ولی حالا احتمالا اونقدی که باید روش کار نکرده بودم که نرسیدم.
همیشه هم روز تولدم هدفگذاری می کردن و چون روز تولدم تو ایام عید هست من ایام عید رو مثل همیشه رو باورام کار می کردم و روز تولدم رو اختصاص میدادم به هدف گذاری.
امسال روز تولدم دوستم منو سوپرایز کرد و برام تولد گرفت و من هم خداوکیلی خیلی خوشحال شدم و کلیت داستان اینکه وقت نکردم اون روز و اختصاص بدم به هدف گذاری و با دوستانم دور هم شاد بودیم و کلی خوش گذروندیم.
از فردای آن روز همش تو فکر این بودم که بشینم یه چند ساعتی با خودم خلوت کنم و اهداف امسالمو بنویسم ولی همش پشت گوش مینداختم و کلا امسال ننوشتم اهدافمو.
و فقط اونارو تو ذهنم یکی دو بار مرور کردم ولی همیشه با خودم میگفتم باید بشینم یه روز اینا رو بنویسم چون وقتی می نویسم بهتر در راستای اهداف حرکت می کنم و به قولی هوشمندانه کار می کنم.
خلاصه از خدا نشانه که اهدافتو بنویس و منم همش پشت گوش مینداختم ولی بقیه کارهامو واقعا انجام میدادم ، رو باورام کار می کردم ، ورزش میکردم ، چیزهایی که در راستای اهدافم بود و انجام می دادم و به قولی قدم های کوچیکو برمیداشتم.
تو این چند وقت به یه تضادی برخوردم که دنبال حلش بودم و همش داشتم دنبال یه ترمز میگشتم که ببینم چه عاملی باعث شده که جلوی ورود این نعمت به زندگیم گرفته بشه و همش هم دنبال خیریت توی این داستان بودم و میگفتم یه قطعه از پازل رو گم کردم باید پیداش کنم و ازش درس بگیرم.
شروع کردم و کامنت های بچه ها رو خوندم به این نتیجه رسیدم که من تمام چیزهایی که لازم بوده رو انجام دادم ، رو باورام کار کردم ، باورهای توحیدی رو اصلاح کردم ، قدرت رو از عوامل بیرونی گرفتم و به خدا توکل کردم و… ، تمام این کارها را انجام دادم ولی فقط یادم اومد که امسال هیچ هدفی رو نوشتم بعد تو فکر این بودم که ترمز اصلی من اینه (چون بر این باورم که اگه بنویسم و متعد بشم اتفاقات همه در راستای خواسته های من رقم میخورن) و باید هدفامو بنویسم متعهد بشم که امسال در راستای اهدافم اقدام کنم و قدم هایی را بردارم.
فقط وقتی که داشتم بهش فکر میکردم احساسم خیلی خوب شد و یهو تو واتساپ برام یه ویس فرستاده شد که محتوای ویس این بود «شماره شبا بده لطفا با کد ملی»
بعدش اومدم با ذوق و شوق شروع کردم به نوشتن کامنت، ۵-۶ خط از کامنت که نوشتم یهو به من خبر دادند که واریز شده 😍
و الان که دارم این کامنت مینویسم همین چند دقیقه پیش دوستم زنگ زد و گفت داره بار هارو بارگیری میکنه که بفرسته😊☺️
خدای من وقتی تو مسیر درست باشی و ترمز هارو برداری اتفاقات خودشون رقم میخورن 🥲
و من ترمزمو پیدا کردم
شاید هم ترمز نبوده ولی یه تیکه از همون پازل بوده که باید سرجاش میزاشتم.
نوشتن اهداف خیلی مهمه دوستان بنویسید من این درس رو از این اتفاق گرفتم ، اصلا تا ننویسید و واضح نکنید که هیچ اقدامی نمیکنید براش و همون رویه ی قبلی رو میرید و خدا را شکر می کنم که اینجوری منو هدایت میکنه
خداروشکر 🥲 خداروشکر 🥲 خداروشکر 🥲
😜🤪😜🤪😜🤪😜
خب بعد بعد از یه ساعت و ۵۰ دقیقه ادامه کامنتمو میخوام بنویسم و بگم که تو این فاصله زمانی چه اتفاقایی افتاد
😊☺️😊☺️😊😏😊
خب الان من رفتم بارمو تحویل گرفتم و اومدم حالا میخوام بگم چه اتفاقایی افتاد.
دوستم زنگ زد گفت میام دنبالت که بریم بارو تحویل بگیریم
(توی این پروژه به طور استثنا این دوستم ذینفعه و صرفا کارمند نیس)
با خودم گفتم حتما دلیلی داره که من باید برم چون اگه من نباید میرفتم خودش میرفت اوکی میکرد همه چیو (چون باورم اینه که خدا داره کار هارو انجام میده)
خلاصه رفتم و دیگه از اینجا به بعدش چقد باحال بود😜
تو راه رفیقم از یه آرایشگاهی حرف زد که من چند وقتی بود که میخواستم برم اونجا و حالا بنا به دلایلی نمیشد و من مردد بودم که دیگه اینبار برم یا برم همون جای قبلی که چند ماهی رفتم که تو یکی از هتل هاست و خیلی هم خوبه .
آقا این شروع کرد گفت فلان ارایشگاه اینجوریه بعد تا اینو گفت من گفتم عه چه جالب من میخواستم برم خوب شد نرفتم پس.
بعد همون لحظه تو ذهنم گفتم اون ارایشگاه تو مدار من نیس ، از خودم سوال پرسیدم کجا برم پس ایندفعه ؟🤔
بعد از چند دقیقه ما داشتیم میرفتیم سمت یه ادرسی ، خدای من ، اشتباهی رفتیم تو همون هتلی که من قبلا موهامو اصلاح میکردم و البته خیلی هم راضی بودم بعدشم یهو فهمیدیم این ادرسی که اومدیم اشتباهه باید بریم پشت هتل .
آقا من همون لحظه گفتم این یه نشونه ست که من بازم باید برای کوتاهی موهام بیام اینجا ، خدا داره بهم میگه آرایشگرتو فعلا عوض نکن 🤗
منم گفتم چشم 🙂😍
بعد رفتیم آدرسو پیدا کردیم ، جالبه که اون آدرس جایی نبود جز مرکز غواصی ، چیزی که من دلم میخواست برم مدرک غواصی رو بگیرم ولی دودل بودم که تو اهدافم بنویسم یا نه 😜
خب اینجا هم خدای هدایتگر من گفت که اینم تو حتما تو اهداف امسالت باشه🤗
و منم دوباره گفتم چشم 😍🙂
خلاصه آقا ما رفتیم بارو تحویل گرفتیم و همه چی اوکی بود و برگشتیم و من داشتم فک میکردم که ترمزو پیدا کردم که یهو راننده گفت ما ترمز نداریم 😜
شاید باید نگران میشدم که ترمز نداریم ولی تو دلم گفتم خدایا تو الان داری میگی من ترمزو پیدا کردم و فعلا ترمزی نیس 🥲دمت گرم خداجونم 😍
یه جایی پیاده شدیم و دوستم گفت بیا من موتورم اینجاس بریم که با موتور برسونمت.
رفتیم سوار موتور شیم دیدم این موتور دوستم نیس 🤔 گفتم این مال کیه ؟
گفت موتور خودمو داداشم برده ، اینو امانت از یه نفر گرفتم که به کارام برسم.
جالبه که من تو فکر خرید یه موتور شارژی بودم ، و جالب ترش اینه که این موتوری که دوستم آورده بود دقیقا همون مدل و همون رنگی بود که من میخواستم بخرم 🛵😍
بعدش تو راه داشتم به این فک میکردم که به دوستم بگم یه جایی بریم یه قهوه بخوریم ، چون همین امروز ظهر تو خونه قهوه تموم کردم بعد گفتم ولش کن میرم خودم امشب میخرم از بازار .
یهو از جلوی یه هایپرمارکت که داشتیم میرفتیم دوستم پرسید قهوه میخوری ؟
منم یهو گفتم آره آره 🤪😜
گفت دیرم شده ولی بزار یه قهوه باهم بخوریم.
من بیرون هایپرمارکت منتظر بودم که یهو صدام زد گفت بیا یه چیزی بهت نشون بدم.
رفتم داخل ، قرص جوشان بهم نشون داد و گفت که اینا خارجیه و قیمتش نسبت به داروخونه مناسب تره و این حرفا …
یهو دیدم بغل دست اینا ، قرص جوشان کلسیم و ویتامین D هم هست .
میدونی من تو این چند روز همش یه حسی بهم میگفت باید کلسیم بخورم و منم همش میگفتم هروقت خواستم برم داروخونه میخرم و اینم تو ذهنم بود که چند بار گذشته که رفتم اون چیزی که من میخواستم رو داروخونه ها نداشتن و یه چیز دیگه میدن به جاش ولی امشب من هدایت شدم به اون چیزی که انگار بدنم بهش نیاز داشت😍
حس عجیبی دارم ، این کامنت با اینکه زیاد طول کشید نوشتنش ولی کلا پر درس بود برام و دوس داشتم بنویسم و یادم بمونه .
تازه چه درس ها و نشونه های دیگه ای هم میتونه داشته باشه که من هنوز درکش نکردم و قراره بعدا بفهمم.
چقد قانون مرور شد برام
چقد رهایی رو بیشتر فهمیدم
چقد ترمز هارو بهتر پیدا کردم
چقد هدایت برام ملموس تر شد
چقد دیگه برام اوکیه همه چی و این اتفاق هارو عجیب و دست نیافتنی نمیبینم
چقد به اینکه خدا کار هارو انجام میده مطمئن ترم
چقد میتونم بفهمم که اگه در مسیر درست باشم ، خواسته های من خودشون وارد زندگیم میشن
چقد میتونم بهتر بفهمم که خداوند سریع پاسخ میده
چقد چیز یاد گرفتم که احساس میکنم به کلمات نمیتونم بکشمشون
🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️
یه چیز دیگه هم که به ذهنم الآن رسید که میخوام بگم اینه که شاید هدفگذاری نکردن ترمز به حساب نیاد ولی من دارم اینو یه ترمز خطاب میکنم.
دلیلش به باور هام و درخواست هام از خداوند برمیگرده.
من باورم اینه که نوشتن تاثیر فوقالعادهای روی من داره و به قول کتاب کیمیاگر وقتی یه چیزیو مینویسم ، مکتوبه و اون چیز دیگه مقرر شده برام.
(ولی خب امسال هیچی ننوشته بودم)
من باورم اینه که خداوند منو به مسیر خواسته هایی که اونارو برای خودم واضح کردم و باورهایی براشون ایجاد کردم هدایت میکنه.
(نه واضح کردم و نه باور براشون ساختم)
من باورم اینه که خدا نمیزاره من از مسیر اصلی دوربشم و منو به مسیر پر از نعمت و ثروت و پر از اتفاقات خوب هدایت میکنه و همه ی چیز هایی که میخوام رو با هم تو یه پکیج برام مهیا میکنه.
(به نظرم بی هدف بودن ، از مسیر اصلی دورشدنه ، مثل بدنسازی که بدون برنامه وزنه میزنه و اون انرژی و زمانی که میزاره نتیجه دلخواهش رو نداره براش)
و کلی برداشت دیگه ای که الان نمیدونم چطوری به کلمات تبدیلشون کنم.
💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸
از خدا میخوام هممونو به راه راست هدایت کنه.
از خدا میخوام کمکمون کنه که هدفمند زندگی کنیم.
از خدا میخوام کمک کنه که ایمانمون قوی تر بشه .
سلام و درود به استاد عزیزم و دوستان خوب خودم
راستش من تا حالا به این سوال فکر نکرده بودم که از خودم بپرسم ایا زندگیم همونه که میخام یا نه؟
الان که این سوالو از خودم میکنم میبینیم با توجه به راهی که رفتم با توجه با تمام تضادهایی که باهاشون برخوردم خیلی از زندگیم راضی ام ولی میخام خیلی خیلی از اینی که هستم بهتر و عالی تر باشم من یه تعهدی به خودم دادم که با خودم رقابت کنم و امروزم از دیروزم خیلی بهتر باشه اینجوری رفته رفته انتظارم از خودم بیشتر میشه و به خواسته های بیشتری میرسم.
چندین سال پیش اگر این سوالو از خودم میپرسیدم میگفتم نه راضی نیستم چون زندگی و شرایطی که داشتم اونی نبود که میخاستم ولی خوب توی مسیر اومدم و با راه هایی که طی کردم مسیر قشنگی که استاد همیشه ازش صحبت میکنن رو طی کردم تا به مقصد رسیدم و حالا مقاصد دیگه ای برای خودم تعیین کردم تا به امید الله مهربان که همیشه به من لطف داشته و همیشه لطفش شامل حال من شده به خواسته های دیگه هم برسم نه با رنج نه با درد با لذت بردن از مسیر به تمام مقاصد میرسم.
به قول استاد مهم اینه که حالتو خوب نگه داری و نا امید نشی😊
خیلی کلیپ باحالی بود و واقعا لذت بردم🥰
به نام خداوند بخشنده مهربان
با هدایت و یاری خداوندم مینویسم
سلام به دوستای عزیز دل من و استاد فوق العاده ام مریم جان عزیز🧡
روزی خودمو مثل علف هرز میدیم یه روزی نگاه کردم دیدم هیچی برای خودم ندارم هیچ کاری نمیکنم تو سن کم ازدواج کردم و سال هاست فقط شدم زن خانه دار خدای من سنی ندارم من چرا کاری انجام نمیدم
چرا هدفی ندارم؟چرا نمیدونم به چی علاقعه دارم؟چرا دنبال هیچی نمیرم؟چرا هیچی یاد نمیگیرم؟
و دنیایی از چرا های دیگه و بی هدفی داشتم که دیگه عذابم میداد این حس مفید نبودن اذیتم میکرد…
با سایت اشنا شدم قدم به قدم خودمو پیدا کردم ساختم زندگی مو ، رسیدن به هر خواسته کوچیک پله ای شد برای رسیدن به خواسته بعدی استاد تمام عمرم بنویسم و سپاسگزاری کنم از شما کافی نیست خیلی خوبین خیلی دوستتون دارم عاشقتونم من🧡
خب از الانم بگم که تو این سفرنامه هستم
الان که صبح ها زودتر بیدار میشم حالم خوبه،تمرین هامو مرتب شروع کردم نوشتن فانوس دریایی و ستاره قطبی من حالم خوبه،
هر روز هدف های کوتاه مدت مو که میخوام تا اخر امسال بهش برسم مینویسم حالم خوبه همون لحظه بهش رسیدم ایمان دارم فقط فاصله زمانی دارم،
قرآن خواندن و شروع کردم،
زبان انگلیسی خوندن و شروع کردم
از امروز طراحی لباس و شروع کردم
حالم خوبه حس مفید بودن دارم ،اینا همشون تمرین های هر روز منه و تازه الان دارم زندگی میکنم و راضی ام از خودم
مخصوصا زبان خواندن و که شروع کردم خدا میدونه بعد تر ها چه تحولی در من ایجاد کند چون همین الان به چقدر از توانایی خودم پی بردم اعتماد به نفسم بالا رفته هر روز میگم فاطی تو چقدر باهوشی
من ایمان دارم به حرف استاد تضاد ها باعث رشد ما میشن هر آنچه الان در زندگی ام دارم با بر خورد به تضادها بهش رسیدم باعث رشد و آگاهی بیشتر من شدن،همیشه از بدترین تضادها از خدای خودم سپاسگزاری میکنم.
ذهن ما عاشق تنبلی راحت طلب، از چیزهایی که برای ما خوبه بدش میاد و بدبختی رو دوست داره،واقعا فقیر بودن ، ناراحت بودن ، هیچ کاری انجام ندادن بدبخت عالم بودن خیلی راحته…
اما من اینجام تا به عنوان بنده ی خدا که ارزشمندم لایق بهترین ها هستم این زندگی را تجربه کنم در وفور نعمت و فراوانی زندگی کنم، موفقیت تحربه کنم
لذت و شادی و سلامتی و خوشبختی و عشق و مهربانی و خنده و ثروت و تجربه کنم اره لایقش هستم برای همین زمین و آسمان ها به تسخیر ما در آمده است.
واقعا این زندگی ارزشش و داره میخواهم با تمام وجودم میخواهم بنده ی محبوب خدا باشیم همیشه میگویم مینویسم باید بهشت این دنیا را تجربه کنم و به بهشت جاودان آخرت برسم واسم مهم ارزشمند برای رسیدن بهش تلاش میکنم .
همیشه این و میگم میخوام لحظه ی مرگم لبخند رضایت رو لب هایم باشه و بمیرم راضی باشم راضی🧡
آفرین فاطی جونم امروزم نوشتی دیدگاه تو (۸سفرنامه)عمل کردی به این تعهدت منتظر بهترین ها باش🧡
استادم خانم شایسته خانواده ی بزرگ من دوستتون دارم بسیار ارزشمند هستین واسم🧡
واسه هممون بهترین ها رو از خدا میخوام🤍
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته این فایل چقدر عالی بود تنها کسی که به ما کمک می کند خود ما هستیم اگر ما حرکت کنیم نیروهای غیبی به کمک ما میآید وقتی که ما هدفی نداشته باشیم مثل یه مرده میمانیم اگر از وضعیت خودمان را نیستم مقصر خودمان هستیم
طوری زندگی کنیم که موقع مرگ حسرت نخوریم
طوری زندگی کنیم که هم خودمان از این دنیا نهایت استفاده را بکنیم وهم جهان را جای بهتری برای زندگی کنیم
چالش های زندگی باید باشند آنها آمده اند که ما را رشد بدهند ما هستیم که نباید نا امید بشویم
با ایمان به خدا حرکت کنیم و حسرت گذشته را نخوریم وهر روز به دنبال یک چالش جدید برای پیشرفت باشیم وهر یه کم بهتر از دیروز زندگی کنیم یه کم شادتر یه کم قوی تر قدم برداریم
هستیم
صر
مقص
ص
به نام خدای هدایتگرم
روز هشتم
سلام به استاد عزیزم
من یاد گرفتم که تو زندگیم هدف و خواسته واضح داشته باشم چون معجزشو دیدم
من به قوانین و سیستم جهان ایمان دارم و اصلا برام مهم نیست در این راهی که در پیش گرفتم خواسته ام هر چی باشه اجابت شده
من 6سال پیش تصمیمی گرفتم و تمام مسئولیتش رو پذیرفتم و هیچکسی و هیچ قانونی نتونست منو منصرف کنه
چون من حرفم و هدفم یکی بود چون خودمو باور داشتم و راهی که در پیش گرفتم که خودم بودم و خدای خودم و موفق و پیروز شدم
و چقدر آدمای در این راه اذیتم کردن و منو تحقیر کردن و برای تصمیمم ترسی مینداختن تو وجودم اما من با اعتماد به نفس تمام رو حرفم و راهم بودم هنوز براشون قابل هضم نیست
چون من همش زیر سلطه دیگران بودم این تصمیم و کارم همرو وحشت زده کرد و همش میگفتن اینو جادو کردن
و همه اینها در یک روز برام اتفاق افتاد که باید خودمو نجات بدم چون واقعا احساس گندیدگی میکردم
الان در جایی هستم که میدونم بهترین راهی بود که انتخاب کردم اونم با قدرت انتخاب کردم خیلی کم مونده به مقصد اصلیم برسم همینکه تو این راه دارم از لحظه لحظه اش لذت میبرم خداروشکر میکنم و از اون زنجیره معیوب جدا شدم کیف میکنم
من خدایی رو دارم که همیشه حامی من بوده و هست خیلی رو باورها و خودم کار میکنم
کتاب میخونم با خدای خودم هر لحظه مناجات میکنم الهاماتش رو دریافت میکنم من عالیم یک زن قوی و مستقل هستم
من برای پیشرفت و رشد خودم همیشه استوارم
هر وقت لغزشی داشته باشم سریع یادم میاد که همه چی از درونمه سریع خودمو جمع و جور میکنم
از خداوند قادرم سپاسگزارم که منو هدایت کرد به راه راست به سایت شما که سراسر آگاهی و دانش هست
خدارو شکر میکنم حالم هر روز عالیتر از دیروزمه
پیشترفتم بیشتر از روز قبل هست
با هر قدمی که برمیدارم موفقم
من به این دنیای زیبا اومدم که لذت ببرم پس فقط خودم مهم.
من گذشته ای رو پشت سر گذاشتم که اصلا شبیه الانم نیست بابت اینهمه تغییر درست به خودم افتخار میکنم و میبالم
من همیشه به خدای مهربونم و هزاران دستانش ایمان دارم
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام استاد عزیزم،سلام مریم جان
یادم میاد اولین بار که این فایل رو گوش کردم،تکون خوردم تاثیر عجیبی روم گذاشت،احساس میکردم باید بلند شم و یه کاری انجام بدم،احساس میکردم نباید بیهوده زندگی کرد…
هنوز عضو نشده بودم تو سایت و توی کانال تلگرامی شنیده بودم،ولی بارها گوش میدادم این فایل رو
بعدها که تو مدار شنیدن فایلهای استاد قرار گرفتم،ثبت نام کردم و عضو شدم
وقتی روزشمار رو دنبال میکردم رسیدم به این فایل،باز هم تاثیر عجیبی روم گذاشت اون موقع شروع کرده بودم کار کردن روی فایل های آفرینش.
انصافا هر بار که فایل جدیدی رو کار میکنم ،کلی انرژی و انگیزه پیدا میکنم،
اوایل تا مدتها شنونده فایل ها بودم ،یواش یواش با طی شدن تکامل،شروع کردم تا حدودی به تمرین کردن،با گذشت زمان شروع کردم به خواندن کامنت ها ،بعد هدایت شدم به عقل کل…
همیشه تو صحبت های استاد در مورد همه ی اینها صحبت شده و استاد تاکید میکنن به رو تک تک این پیگیری ها،ولی برای من بلافاصله اتفاق نیفتاد و زمان برد
ولی این کلیپ انگیزشی رو که گوش میدم،هر جمله انگار آموزش های چندین ساعته ی استاد تو دوره های مختلفه
استاد از باور،ایمان،خدا،احساس لیاقت،حرکت،هدف،تجسم،حتی الهامات و نیروهای غیبی میگن
این نشون میده مدارم بالاتر رفته که علاوه بر اون حال خوب و انرژی بسیار بالای این فایل بهم میده،درکم از جمله ها ی استاد هم بیشتر شده.از طرفی اتفاقات،شرایط،ادما،…همه در راستای اهداف و اقداماتی داره پیش میاد و نمیگم متحیرم،چون دیگه باور دارم قانون،جواب میده ولی بینهایت خوشحالم و سپاسگزارم خداوند،
استاد عاشقتم