چکار کنم که از حسادت به خاطر موفقیت‌های دیگران دست بردارم؟

دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگی

جواب‌های «عقل‌کل»دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگیچکار کنم که از حسادت به خاطر موفقیت‌های دیگران دست بردارم؟
12

حسادت نمود یک بیماری ذهنی است. نمود ذهنی که با حداقل با دو باور «کمبود” و نیز “نداشتن عزت نفس و احساس لیاقت” برنامه ریزی شده است. منظورم این است که‌، یکی از نشانه‌های وجود این دو باور‌، به صورت «حسادت» بروز می‌کند.
اگر زمانی که فردی‌، فرد دیگری را مورد تعریف و تمجید قرار می‌دهد‌ حسادت می‌ورزی‌، نشانه‌ای است که می‌گوید:
تو هم درگیر این دور باور محدود کننده ای هستی که «حسادت» فقط یکی از نمودهای این دو باور است.
اگر هنگام تعریف کردن یک فرد از موفقیت های خودش یا دوستانش‌، نگران می‌شوی که نکند این فرد از تونایی‌های تو خبر ندارد یا دوست داری آن مکالمه را قطع و از موفقیت‌های خودت صحبت کنی‌ یا ثابت کنی که خودت از آن فرد تحسین شده‌، سزاوارتر هستی‌، نشانه‌ی واضح باور کمبود و باور عدم لیاقت است.
می‌خواهم بگویم این دو باور‌، یعنی «باور کمبود و باور احساس عدم لیاقت»‌، یدی طول و دراز در تمام ابعاد وجودمان دارند و به نوعی در تمام جنبه‌های زندگی‌مان سرک کشیده‌اند و همه جا ریشه دوانده‌اند.
فردی که حسادت می‌ورزد، باور دارد که به اندازه کافی ارزشمند و توانا نیست. فردی که حسادت می‌ورزد، باورش این است که موفقیت، ثروت و هرچیزی که بشود آن را ارزش نامید، در جهان به مقدارمحدودی وجود دارد و فقط می‌تواند در اختیار افراد معدودی قرار بگیرد.
به همین دلیل وقتی می‌بیند فردی زودتر از او به موفقیتی رسیده که او هنوز ندارد، حسادت می‌ورزد چون احساس عقب ماندن از قافله‌ و احساس از دست دادن فرصت‌ها را دارد.
یعنی مسابقه‌ای همیشگی در ذهنش برپاست که وقت این مسابقه و امکان برنده شدن در آن بسیار محدود است تمام شده و آن افراد زودتر از او همه چیز را کسب کرده‌‌اند یا در حال برداشتن نتایجی هستند که اگر آن افراد نبودند‌، تمام این نتایج می‌توانست متعلق به او باشد.
طبق این قانون‌، وقتی کانون تمرکز بر کمبود است‌، وقتی بر از دست دادن و «از قافله نتایج عقب ماندن» متمرکز شده‌ای‌، نتیجه قطعاً تجربه محدودیت بیشتر و ورود کمبودها و محدودیت‌های بیشتر به زندگی است. ناکامی‌هایی که نهایتاً تو را سرخورده و ناتوان از دستیابی به هر موفقیتی در زندگی‌ات می‌سازد.
چنین مسابقه‌ای وجود ندارد. این مسابقه‌ی یک نفره‌ای است که ذهنت با تو راه انداخته و فرصت لذت بردن از لحظات را از تو ربوده است.
در کنار باور محدود کننده “کمبود”، موضوع کمبود عزت نفس نیز به این ماجرا دامن می زند.
وقتی فردی از موفقیت‌هایش صحبت می‌کند، یا وقتی فردی از فرد دیگری تعریف می‌کند، این کار شما را ناراحت و عصبی می‌کند و در یک کلام، احساس بدی در شما بوجود می‌آورد، دلیلش «کمبود عزت نفس» است.
شما ناراحت می‌شوی زیرا سریعاً او را با خودت مقایسه می‌کنی و از آنجا که هنوز آن موفقیت‌ها را نداری، به شدت حسادت می‌ورزی
از یک طرف به خاطر کمبود عزت نفس، از دیدن توانایی‌های خودت ناتوانی. تصورت این است که همه افراد، بهتر از شما هستند. شروع به قضاوت خودت می‌نمایی و ناتوانی‌ات را سرزنش و شماتت می‌کنی‌ و به احساس یاس می‌رسی.
از طرف دیگر به خاطر باور کمبود‌، از دست افرادی که موفقیت کسب نموده‌اند عصبانی می‌شوی زیرا فکر می‌کنی دلیل ناتوانی تو از دستیابی به آن موفقیت‌ها‌، توانا بودن آنهاست. احساس می‌کنی دلیل اینکه به آن موفقیت‌ها دست نیافتی به این دلیل است که آن افراد آن با کسب آن موفقیت‌ها فرصت و شانس تو را کمتر کردند. در نتیجه احساس عقب ماندن از قافله و بی ارزش بودن در برابر آن فرد موفق می‌کنی.
حتی گاهی این ماجرا تا آنجا ادامه می‌یابد که افراد به جای آنکه بر خواسته‌های خود تمرکز کنند، تمرکزشان بر این است که چطور مانع موفقیت دیگران شوند. آنوقت برای نابود کردن رقبا کمپین به راه می‌اندازند. به جای ایده‌پردازی برای خواسته‌های خود‌، کارهای رقبا را رصد می‌کنند و برای بی اعتبار کردن آن افراد موفق‌، زمان و انر‌ژ‌‌ی می‌گذراند و به این طریق از مسیر خواسته‌هاشان گمراه و وارد حلقه معیوب ناخواسته‌های تمام ‌نشدنی می‌گردند.
باور محدود کننده “نداشتن احساس لیاقت و کمبود عزت نفس و کمبود فرصت و نعمت”، همیشه مثل یک دشمن تا دندان مسلح، در گوشه‌ی ذهن ات به انتظار نشسته تا به محض کوچکترین روزنه‌ای، وارد ماجرا شود و با نجواهایش آنچنان تو را تخریب و توانمندی‌هایت را در نظرت ناچیز تلقی نماید، که دیگر نتوانی باور کنی که تو نیز قادر به داشتن آن موفقیت‌ها هستی!!
به همین دلیل در لحظه‌ای که از موفقیت فردی با خبر می‌شوی، نه تنها خوشحال نمی‌شوی، بلکه از دست آن فرد عصبانی هم می‌شوی چون خود را ناتوان پنداشته‌ای.
در واقع‌، برای ساختن باور قدرتمندکننده فراوانی و احساس لیاقت و حذف آن نگاه محدودکننده حسادت و کمبود‌، باید یک اهرم رنج و لذت در ذهنت طراحی کنی تا بتوانی کم کم ریشه‌های حسادت را در وجودت قطع و سپس به صورت کامل ریشه کن نمایی. یعنی یک جهاد اکبر لازم است. جهادی که اولین قدمش از این نگاه شروع می‌شود:
اگر این موضوع را باور کنی که تو همواره درخواست‌هایت را به جهان با فرکانس‌هایت عرضه می‌کنی و جهان همواره یک گوش شنوا برای تک تک فرکانس‌هایی است که ارسال می‌کنی‌، یعنی این روند را بدانی که:
«هر بار که حسادت می‌ورزی»، به جهان درخواست کمبود بیشتر را می‌دهی و جهان نیز قطعاً تو را به مسیری می‌برد تا کمبود بیشتری را تجربه کنی و «هر بار که موفقیت یک فرد را تحسین می‌کنی»، به جهان درخواست داشتن آن موفقیت را ارسال می‌کنی و جهان نیز قطعاً تو را به مسیر آن موفقیت هدایت می‌کند و آن جنس از موفقیت را نصیب تو نیز می‌کند، آنوقت دیگر فکر حسادت کردن هم‌، به سرت نخواهد زد چه برسد به آنکه وارد این وادی شوی.
اما زمانی می‌توانی این موضوع را عملی کنی که باور کنی تمام اتفاقات زندگی تو‌، حتی آنها که مرتباً درباره‌شان گله و شکایت داری‌‌، بازتاب فرکانس‌هایی است که خودت به جهان فرستاده‌ای.
اینکه باور کنی هر فکر که بر آن متمرکز می‌شوی و هر احساسی که تجربه می‌کنی‌، نمونه بارز یک فرکانس است که به جهان ارسال شده و قطعاً به زندگی‌ات بازتابیده می‌شود‌،‌ آنوقت مسئولیت فرکانس‌هایت را می‌پذیری و با هیچ دلیل و منطقی جرأت تمرکز بر ناخواسته‌ها و ماندن در احساس بد را نداری.
و متعهد می‌شوی تا جهادی اکبر برای ساختن باورهایی چون: باور فراوانی، احساس لیاقت و نیز عزت نفس را در خود ایجاد کنی تا این باورها، در چنین لحظاتی تو را قادر به غلبه بر نجواهای ذهنت نمایند، به گونه‌ای که از دیدن موفقیت افراد، خوشحال شوی و حتی بتوانی آنها را آگاهانه تحسین کنی و شنیدن آنها را نشانه‌ای بدانی از حضورت در مدار آن موفقیت‌ها و آنها را سندی بدانی بر فراوانی نعمت‌ها و فرصت‌ها.
به نظرم دو دوره عزت و نفس و روانشناسی ثروت۱ در کنار هم برای عملی نمودن این جهاد اکبر برای ساختن باورهای قدرتمندکننده باور فراوانی و باور احساس لیاقت‌، ترکیبی جادویی است.
وقتی تصمیم می‌گیری با انجام تمرینات این دوره‌ها، در صدد ایجاد این باورها در درونت بر آیی، آنوقت است که تحسین کردن افراد، ویژگی طبیعی‌ات می‌شود . سپس همان موفقیت‌ها نیز وارد زندگی‌ات می‌ شود و جزئی از تجربه زندگی‌ات می‌شود و در ادامه نتیجه‌های عالی‌ای که این رفتار و این نگرش و این باورها وارد زندگی‌ات می‌کند، بزرگ‌ترین انگیزه برای تحسین کردن افراد می‌شود و بزرگترین انگیزه برای دوری از حسادت ورزیدن می‌گردد.
گروه تحقیقاتی عباس‌منش

نمایش:  به ترتیب تاریخ   |  به ترتیب امتیاز   
105
بهترین پاسخ

با سلام خدمت استاد وخانواده صمیمی سایت این سوال بسیار زیبا بود وپاسخی که استاد بهش داد بسیار فوق‌العاده وجامع وکامل بود واقعا لذت بردم ومیتونم بگم که من نیز دچار چنین احساسی میشوم ولی الان خیلی کم شده با راه کارهای استاد امیدوارم که اجرایی کنم کاملا از بین بره ومدام با خودم میخوام اینو بگم که حالا که من موفقیت این دوست یا آشنا را شنیدم حتما در مدار اون هستم ومن نیز در مسیر موفقیت هستم جهان پر از فراوانی ومنم میتونم موفق بشم من واقعا عظمم را جذب کردم که این قانون را در زندگیم اجرا کنم ومراحل موفقیت راطی کنم ودر اینجا با دوستانم به اشتراک بگذارم دوستون دارم موفق باشید ?



3

2 سال پیش

سلام به همه دوستان این حس حسد از گذشته در وجود من بیشتر بود ولی وقتی شروع به کار کردن روی خودم کردم از گذشته کمتر شد ولی هنوز هم هست وقتی در حال خواندن کتاب دبی فورد بودم نیمه تاریک وجود فهمیدم این سایه من هست و باید بغل اش کنم که من یک انسان حسود هستم و باید بدانم این حسودی چی موهبت های برای من داشته زمانی که بپذیرم شاید کم رنگ شود ولی نمیدانم واقعا چی کنم چون بیشتر اوقات از تعریف دیگران که در باره دیگران می‌کنند حسد می ورزم میدانم بخاطر عزت نفس پایین و احساس عدم لیاقتم هست ولی کار. میکنم جدی روی این موضوع و حل اش میکنم


2 سال پیش

سلام دوست عزیز منم این کتابوخوندم

اگه شما این سایه رو دارید

و فهمیدید ترمزتون چیه

باید تمرکز کنید بر ارزشمند بودن خودتون

من واقعا به این نتیجه رسیدم که همه ی ترمز ها ریشش احساس ارزشمندی و توانایی هست

ینی خودتونو به خاطر تک تک کارهایی که انجام میدید تحسین کنید

تمرکز کنید بر نکات مثبت خودتون

حتی کوچک ترین قدم ها

این مهم ترین کار هست

که احساس توانایی در شما ایجاد بشه

وقتی شما بدونید که خدا همیشه کنارتونه و همواره هدایتتون میکنه به بهترین کارها به بهترین جاها به بهترین ایده ها این احساس توانایی هزار برابر میشه

در عین حال به ویژگیهای مثبت افراد دیگه هم توجه کنید

تا توانایی رو در افراد دیگه هم ببینید

تا ذهن شما پر بشه از افکار توانایی

تا رور بروز به اون مسیرها هدایت بشید

نکات مثبت

همنشین های خودتونو ببینید

ولی یادتون باشه که صرفا زیبایی و حال خوب رو دریک رفتار پوشش و سبک زندگی ندونید

زیبایی های خیلی متفاوتی هست و هرکسی به سبک خودش زندگی میکنه

سعی کنید خودتونو با کسی مقایسه نکنید

مثلا وقتی سریال زندگی در بهشت رو میبینید سعی نکنید که زندگی خودتونو با زندگی مریم جان و استاد مقایسه کنید

چون شما باید بپذیرید که مقایسه کار درستی نیست تمام امکانات دنیا برای انسان وجود داره منتها ما به خاطر باورهای کمبود نتونستیم حرکت کنیم و به اونها برسیم

شما باید وجود خودتونو ارزشمند بدونید

نه برحسب شرایطتتون خودتو قضاوت کنید

شرایط شما هررررچیزی که باشه حتما که باورهای خوبی دارید

به اونا توجه کنید و به خدا بگید خدایا منو ببخش به خاطر تمام جاهایی که بهت ایمان نداشتم خدا همون لحظه میبخشه

فقط باید ادامه بدید تا به خدا نشون بدید که واااقعا قصد دارید بهش ایمان بیاورید

به نکات مثبت دیگران توجه کنید و هرررررموقع احساس بدی اومد حسادت اومد

به خودتون بگید

اون حرکت کرد ایمان داشت و بهش رسید

منم میتونم حرکت کنم ایمان داشته باشم و بهش برسم

…..بعد از این هررافکاری که اومد همون شرک های شماست

مثلا ذهن میگه آخه اون زودتر شروع کرد

آخه اون خانوادش اینجورن

آخه اون شرایط اینجوره

آخه اون میتونه من نمیتونم

آخه اون فرق میکنه

آخه اون نظر کرده خداونده

آخه اون شرایطش خییییلی از من بهتره

آخه اون شغلش فرق میکنه با من

آخه شغل اون راحته

آخه اون خییییلی کار کرده

آخه اون خییییلی زمان میزاره

اخه اون به خدا نزدیک تره

آخه من وقت ندارم

اینا همش هیییچگونه ربطی نداره ینی مسیر موفقیت انقدر راحته که ما باور نمیکنیم

فقط باید تلاش کنی آزاد باشی از لحاظ ذهنی بعد همه چی خود به خود اتفاق میوفته


2 سال پیش

سلام هانیه جان عزیز

امیدوارم حال دلتون عالی باشه

منم جدیدا این خصلت بد (حسادت)رو تو وجودم کشف کردم و الان دنبال راهکار هستم

این قسمت آخر پاسختون که گفتین واقعا عالی بود

اون شرکهایی که بلافاصله تو ذهنمون میاد و نجواهای که همیشه نشخوار میکنیم

حالا خواستم ببینم بعد از کشف این ترمز ها چطوری برخورد کنیم و چیکار کنیم که اینا وارد ذهنمون نشه و عوامل بیرونی رو دخیل ندونیم؟؟؟

ممنون میشم اگه راهکاری دارین منم راهنمایی کنین🙏🙏

در پناه خداوند شاد وپیروز باشین🌹

1

من به تازگی کار کردن آگاهانه روی خودم شروع کردم
در جهت این هدف شروع کردم به دیدن فایل های هدیه که واقعا بینظیر هستن و به لطف خداوند وقت ازاد من خیلی زیاد شده
دیروز که فایل هدایتم میدیدم تو یه دیدگاه به کلمه عقل کل برخورد کردم و دیدم من اصلا به این بخش سایت سر نزدم
با دیدن این سوال
این خواسته که دفتری بردارم بیام اگاهانه باور های محدود کننده خودم یادداشت کنم و هر روز باور هایی که این محدودیت هارو کم میکنه در خودم تقویت کنم.
یکی بزرگترین باور های محدود کننده من باور عدم احساس لیاقت ،نیاز به تایید و دوست داشتن
که همین باعث حسادت خیلی زیاد در من شده
و یکی از عوامل ایجادش محیطی بود که من در اون بودم و هر روز به من میگفتن بخاطر داشتن فلان چیز فلان رابطه خوب فلان ظاهر اینا دارن بهت حسادت میکنن حواست باشه از سن خیلی کم همیشه مادرم ابن بهم میگفت خیلی باور قوی در من شده و اینقدر توجه کردم که خودم نفهمیدم دارم حسادت میکنم ،هنوزم گاهی دلیل حس بدم نمیدونم و با فکر کردن به ریشه حال بدم میفهمم من با حرف فلانی حسادتم تحریک شد و حالم بد شد و بهش پر و بال دادم و…
من خودم بعد ها اگاهانه دامن زدم به این احساس و باور و به همه بدبین شدم
به همه با چشم سوئظن نگاه کردم
و اگه تو جمعی از کسی که سن و موقعیتش مثل منه تعریف بیشتری میشد یا بحثی میشد و طرف اون فرد میگرفتن من خیلی حسادت میکردم عصبانی میشدم و پر اخر خودم سرزنش میکردم
احساس طرد شدن و دوست داشتنی نبودن میکردم
همه تقصیر هارو هم گردن نزدیکانم می‌انداختم و خودم تبرعه میکردم ،نمیپذیرفتم که خودم خالق شرایطم هستم و با دیدگاه خودم این اتفاقات رقم میزدم
انتظار مقایسه شدن و شنیدن این حرف هارو دارم
فکر میکنم به این که اگه فلانی فلان حرف زد چه جوابی بدم
اشخاصی توی زندگی من هستن که من بهشون حسادت میکنم
به خاطر این که خودم لایق اون تمجید ها نمیدونم یا اصلا خودم نیاز مند شنیدن تمجید و تایید دیگران میدونم در صورتی که اصلا دیگرانی در زندگی من وجود ندارند و وقتی من
بدونم خودم خالق شرایط و موقعیت ها هستم
خودم با فرکانسم حتی این که چه ادمی وارد زندگی من بشه رو تایین میکنم
اینکه ما باید قدرت به خداوند بدیم و کار خودمون انجام بدیم فارق از این که بقیه چه نظری دارن
ما هدایت خدارو با گوش جانمون بشنویم و حرکت کنیم اون موقع اینقدر موفق میشیم و غرق در خوشحالی و حس رضایت از خودمون میشیم که دیگه کسی به چشممون نمیاد
اینقدر قدرت خدارو باور کنیم که خدا خودش همون جور که به اینشتین شهرت موفقیت داد له ما هم میدهد همون خدایی که به پیامبرها و امام ها و همه افراد ثروت مندی که میبینیم ثروت و سلامتی و موفقیت داد به هم میدهد و کیه که خدا بخواد اونو بالا ببره و مردم بتونن اون پایین بکشن
و خیلی جملات دیگه که سعی میکنم اگاهانه با خودم تکرار کنم و این حس بد از بین ببرم.
میخواستم این رد پایی از من در سایت باشه.
امیدوارم اولین دوره ای که میخرم احساس لیاقت باشه
چندین بازچر در نشانه ها برام اومده و کاملا حس میکنم با کار کردن و تمرین کردن روی خودم و این دوره پیشرفت بزرگی میکنم و درهای بزرگی به روی من باز میشه.اما فعلا از جایی که هستم به امید خدا با تمرکز استمرار و قدرت ادامه بدم تا آماده استفاده از دوره های فوق العاده استاد عزیزم بشم . مشتاقانه هر روز روی خودم کار میکنم و روزی میبینم که بسیار پیشرفت کردم . نمیدونم چطور اینقدر نوشتم فکر میکنم تا همین جا کافیه .
در پناه خداوند باشید.


2

سلام وقت بخیر.
من دوست دارم حسادت در نگاه به دیگران را در این پاسخ بررسی کنم:
وقتی به یک رابطه موفق نگاه می کنیم، هرکدام از ما به درصدهای مختلفی ممکن است حسادت بورزیم و این را با تکرار باورهای منفی یا استفاده از کلماتی همچون: (تازه اولشونه داغن، تازه به دوران رسیده ن، اینا جلو ما با هم اینجوری خوبن ولی توو خونه مثل سگ و گربه ن، سیب سرخ دست آدم چلاغه و…)
این نگاهها و باورهای منفی در هر سطح و میزانی در ما باشد برای خودمان خیلی خطرناک است چرا که نشانگر احساس ناکامی و عدم لیاقت و به دست نیاوردن و عدم عزت نفس می باشد .
از نظر من حسادت ورزیدن حمله به دیگران نیست بلکه حمله به خود است .مثل گرگی زخمی که حتی به افرادی که میخواهند به او کمک کنند هم حمله میکند و دقیقا حسادت باعث میشود که ما دقیقا مانند همان گرگ به کسانی که برای کمک به زندگی ما هدایت میشوند با عینک بدبینی و حسادت حمله کنیم.
آیا حسادت اقدامی خصمانه علیه خودمان نیست؟


1

به نام خداوند بخشنده مهربان.
هیچ موقع یادم نمیره اون زمانی رو که برای مهمونی رفتم خونه یکی از دوستام.
انقدر خونشون خوشگل بود، انقدر خانواده خوبی داشت، انقدر همه چیز عالی پیش رفت، انقدر روابط خوبی ساخته بود، انقدر زیبا بود، انقدر ثروتمند بود، انقدر شاد بود و انقدر همه چیز عالی بود که من توی شوک بودم.
تا پامو از در خونشون گذاشتم بیرون، حتی قبل‌تر، حتی از وسط‌های مهمونی، حالم بد شد.
مرتب ناتوانی‌ها و دستاوردهای نداشته خودم رو به ذهنم یادآوری می‌کردم. یک احساس قربانی بودن شدید از اینکه اون مگه چیکار کرده توی زندگیش که انقدر شاد و خوشحاله؟ و من چیکار نکردم که مثل اون نیستم؟
شاید باورش سخت باشه اما من تا چند روز حالم بد بود از بس که خودم رو باهاش مقایسه کرده بودم.
این قضیه گذشت تا من بعد از چند وقت رفتم توی یک مراسم افتتاحیه یک فروشگاه لباس.
صاحب این کسب و کار و این بیزینس یه خانمی بود که سنش از من کمتر بود.
یه دختر ۲۱ ساله که حدوداً دو سه سالی از من کوچکتر می‌شد و ازدواج کرده بود، خانواده خیلی خوبی داشت که توی افتتاحیه اومده بودند و براش هدیه‌های قشنگ خریده بودند، حجاب خیلی خوبی داشت و معلوم بود در زمینه اعتقادات به یک حد قابل قبولی رسیده و عزت نفس خودش رو تقویت کرده که تونسته با اون پوشش ظاهر بشه، من کوچکترین نمودی از آرایش و میکاپ توی چهره‌اش ندیدم و فهمیدم که چه اعتماد به نفس و عزت نفس بالایی داره و خودش رو همونطور که هست پذیرفته، و خلاصه چه بیزینسی راه انداخته دمش گرم.
وقتی برگشتم در طول مسیر رو کلاً پیاده اومدم و انقدر به این مسئله فکر کردم که خدای من، من آرزوهام برای ۲۱ سالگی چی بود و چی شد.
انقدر از این مقایسه حالم بد شده بود که به گریه افتادم.
این تضاد تا جایی پیش رفت که خواهرم بهم پیشنهاد داد: آبجی بیا دوره احساس لیاقت رو گوش بده.
گفت جلسه اولش دقیقاً در مورد مقایسه است. بیا این دوره رو گوش بده مطمئنم که حالت خوب میشه.
و این شد که من دوره احساس لیاقت رو شروع کردم و حدود یک سال درگیر آموزه‌هاش بودم.
یه کلاسور برداشتم و توش تمرینات رو می‌نوشتم. یادمه اون روزا خیلی خیلی زیاد می‌نوشتم.
جوری که وقتی دوره به پایان رسید من برای برگه‌های کلاسور شماره گذاری کردم و دیدم ۲۱۲ صفحه فقط تمرین این دوره رو انجام دادم.
خودم از تعجب شاخ درآورده بودم. من در طول ۴ سال تحصیل در دانشگاه، رویِ هم ۲۱۲ صفحه جزوه ننوشته بودم.
و نتیجه فوق العاده‌ای که برام داشت این بود که دیگه هیچ وقت خودم رو با هیچ کسی مقایسه نکردم و هر بار که ذهنم می‌خواست این کارو انجام بده، آگاهانه جلوش رو می‌گرفتم.
بله خانم شایسته عزیز.
احساس لیاقت رابطه بسیار مستقیمی با حسادت نکردن داره.
و منی که با چشمای خودم این مسئله رو توی زندگیم درک کردم.
البته دوره احساس لیاقت رو از اکانت یکی از عزیزانم دنبال کردم و طبیعتاً هیچ دیدگاهی ننوشتم. اما یکی از برنامه‌های زندگیم اینه که حتماً این دوره رو با اکانت خودم بخرم و تمریناتش رو از اکانت خودم انجام بدم و براش کلی دیدگاه بنویسم.
خواستم رد پایی بزارم توی این صفحه ارزشمند. ممنون که تا اینجا همراهیم کردید.
در پناه الله باشید.


0

سلام به دوستان عزیزم
آیات متعددی در قرآن کریم درباره حسادت وجود دارد. یکی از مهمترین آنها آیه ۵۴ سوره نساء است که می‌فرماید: «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۖ فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَآتَیْنَاهُمْ مُلْکًا عَظِیمًا» (آیا به مردم به خاطر آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است حسد می‌ورزند؟ در حالی که ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و حکومت عظیمی به آنان بخشیدیم.)
همچنین در سوره فلق آیه ۵، از شر حسود به خدا پناه برده شده است: «وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ» (و از شر حسود آنگاه که حسد ورزد.)

هر ظلمی که به من برسه از جانب خودمه و هر خیری که به من برسه از جانب خداست… اول خودم رو میپذیرم همینجوری که هستم که حسادت یکی از حس هایی هست که در وجود انسان قرار داده شده و من باید کنترلش کنم، هیج وقت به نعمت هایی که به دیکران داده شده نباید به چشم حسد نگاه کنم که مبادا ظلمی از جانب خودم به خودم برسه.
خدا میگه ما به همه نعمت میدیم منتها نعمت‌هایی متفاوت و لازم نیستش که چشم به نعمت‌های دیگری بدوزیم و حسادت کنیم خدا را شکر روی این موضوع کار کردم و الان خیلی بهترم سعی می‌کنم چیزهایی که دارم رو بدون بخل و حسد اگر به درد دیگران هم می‌خوره در اختیار اون‌ها قرار بدم ولی ب اون اصرار نورزم..


0

به نام خداوند یکتا

درود

من قبلا همینجوری بودم الان هم هستم ولی خیلی کمتر مثلا توی یکی از فایلها استاد گفت من صف‌ طولانی شیرینی رفتم و فراوانی مشتری دیدم و تحسین کردم و گفتم ببین چقدر مشتری زیاده،ولی من قبلا حتی تو دلم به طرف هم فوش میدادم که ببین چقدر مشتری داره،این الان معلوم نیست سر کی کلاه گذاشته یا موفقیت نزدیکترین دوست یا فامیل عذابم میداد اما الان همین دیشب اتفاقا رفتیم غذاخوری قبلا هم رفتم بارها و همون حرفها رو بهش زدم ولی دیشب به دوست گفتم (ناخودآگاه اینجوری شدم حسم عوض شد یا بهتره بگم کانون توجه ام تغییر کرده و طرز فکرم عوض شده)چقدر ماشاءالله مشتری داره این یک نشانس ماهم مشتری اینجوری برامون صف میکشه یا همین الان یه تعمیرکار گاز سی ان جی وایسادیم یساعته تو صفیم و مث نانوایی یارو میاد میگه کی آخره،جالبه منم توی عقل کل به این کامنت برخوردم
یا همین که من هر روز میام بیشتر وقتمو توی سایت میگذرونم خودش یک نشانس که سرم تو کار خودمه و تمرکزم روی کارای خودمه
نقطه ضعف خودمم پیدا کردم هروقت نجوایی میاد که از سمت شیطانه دلم یجوری میشه انگاری مچالش میکنی و سریع اون فکر رو قطع میکنم و بعدش میبینم اگه کاری باشه انجامش میدم میبینم نتیجش خیلی هم عالی شد و اون ترس و حس بد فقط میخواست منصرفم کنه و مثل قبل توی محیط امن نگهم داره

در کل هرچی بیشتر به خود و کارهای خود توجه کنیم و از موفقیتهای کوچیک خود شاد شویم موفقیت دیگران هم لذتبخش میشه برامون و انگیزه و امیدمان بیشتر میشه و این فکر بیشتر تقویت میشه که اگه این موفق شده منم میشم
مثل همون مثال اثرانگشت،فقط راه موفقیت هر فرد فرق داره مثل اثرانگشت،فقط اینو میدونم من که میشه چون برا اون شده

موفق باشید

بدرود

ردپا


3

بنام خدا
سلام
توضیحات استاد در مورد جواب به این سوال جامع وکامل بودند سپاسگزارم
قبل از شروع دوباره احساس لیاقت گاهی از تعریف وتمجید دیگران از طرف اطرافیان ناراحت میشدم ولی خداروشکر با کنترل ذهن مدت زمان زیادی در این احساس بد نمی ماندم
راهکارها :
به جای مقایسه خودمان با دیگران، روی اهداف و پیشرفت‌های خود تمرکز کنیم و لیست از موفقیت‌های خودرو بنویسیم، حتی کوچکترین‌هاشون این کار به ما کمک می‌کند تا ارزش خودمان رو ببینیم.
به جای دیدن موفقیت دیگران به عنوان یک تهدید، اون رو به عنوان یک الهام‌بخش ببینیم. موفقیت آنها به ما نشان می‌دهد که اون خواسته ها دست یافتنی است
هر روز چند دقیقه رو به فکر کردن درباره چیزهایی که بابتشون شکرگزار هستیم، اختصاص بدهیم. این کار می‌تونه حس مثبت‌اندیشی رو در ما تقویت کند و حسادت‌را کم کند
حسادت یک احساس طبیعی است مدیریت آن به ما کمک می‌کند تا زندگی شادتر وموفقتری داشته باشیم
موفق باشید


2

درود به استاد و کادر محترم.
خدایا شکرت که من با این قسمت برخورد کردم.
تمام نکات و چیز هایی که نوشته شده بود در من وجود داره اما تا حالا اصلا توجهی بهش نکرده بودم یا اینکه بهتره بگم اسمی برای این احساس پیدا نکرده بودم و نمیدونستم حسادت این معنی رو داره اما الان که فهمیدم قضیه از چه قراره به این نتیجه رسیدم که دلیل بسیاری از موفق نشدن ها همین مقایسه کردن خودم با بقیه هست و از الان میخوام که این افکار رو ریشه کن کنم و از خودم دور کنم.
ممنون از اطلاعاتی که در اختیار گذاشتید.


3

به نام خداوند مهربانم سلام به دوست عزیزم
بهترین راه اینست که بیایم هر موفقیت کوچیک که از خودمون میبینم بنویسیم در دفترچه کوچیکی و هر بار با خوندنشون خودمون رو تحسین کنیم
ابن کار باعث میشه ذهنمون رو از روی دیگران برداریم
و ردی خودمون بذاریم و دنبال دستاورد کوچیک برای خودمون هستیم


4

خداوند شکرت بابت اینکه اینقدر جواب این سوال رد گروه تحقیقاتی عباس منش،درست ودقیق پاسخ دادن وقبول میکنم دلیل حال بدن واین بیماری که ناخودآگاه در ذهنم من شکل گرفته ودلیل اصلی حال بد خودم می بینمش وچقدر این فرکانس بد مرا در مدار نخواسته. های قرار داده که خداوندبه خیر وخوبی گذرونده واز خداوندسپاسگزرای میکنم واز خداوند می خوام خودش مرا مداری قرار بده چون واقعن نه کلامی قلبن خودم لایق ایم شرایط،بد نمی بینم واینقدر با کارکرد این دوره احساحس لیاقت وارزشمندی میکنم که این احساحس من قابل مقایسه نیست عین واقعت واحساحس درونیم اینکه اصلن نمیشه این احساحس رو با حساب بانکی وچیزهای بیرونی مقایسه کرد حال که متوجه توانایی هایم وارزش که باهاش،به این دنیا اومدم شدم اصلن در ذهنم نمی گنجد که لحظه ای خودم رو با دیگران مقایسه کنم وقتی وقتی می تونم روی احساحس لیاقت خودم کار کنم وقتی می تونم روی عزت نفس خودم کار کنم وقتی می تونم باور کنم که می تونم که می توانم با قدرت درونی خداوند بهم داده وقتی متوجه می شوی که حسادت سلاحی هست که همیشه بازنده بازی هستی وتحسین کردن افراد واحساحس ارزشمندی درونی که باهاش،به این دنیا آوند سلاحی هست که تو رو به آروزهای می رسوند وقتی متوجه می شوی هیچ معیاری از بیرون خودن تعین نشده برای حال خوب واحساحس خوب وارزشمندی درونت اون وقت هست ومتوجه می شوی که چقدر ارزشمندی خدایا کمک کن بر خلاف گذشته دوست داشتم وقانونی دو یاد بگیرم بینم کی چه احساحسی داره که نقط ضعفشو بگیرم وخدایا شکرت لحظه ای حاظر نیستم که متوجه بشوم که دیگران چه ضعف شخصتی داره دوست دارن توجه. ام روی نکات مثبت درون خودم دیگران باشه واین اهرام رنج ولذت رو در ذهنم تصور کنم همیشه


4

بنام خداوند بخشنده مهربان خداوندی که مرا هدایت کرد وکامت زیبا رو بنویسم که تجربه ای باشه برای خودم واین باور چقدر مخرب است بر خلاف گذشته ای که داشتم خیلی کم تو یو سری،موضوعات جزئ از زندگی وتوی خیلی،از موضوعات خیلی کم این حسادت وجود داشت ولی به خاطر یه تضاد در زندگی وشدت گرفتن این احساس،که خیلی درست استاد عباس منش گفتن این احساس انچان در ذهنم به صورت بیماری ذهنی شکل گرفته بود که باعث شده که درنهایت به احساحس ناتوانی وناامیدی می رسه ولی خدایا شکرت با کار کردن روی خودم وشروع کردن وتحسین کردن خودم ثروت های دیگران موفقیت دیگران واینکه هدف مند شدن واینکه احساحس ارزشمندی واحیاحس لیاقت درونی ودست داشتن خودت این احیاحس بر طرف میشه که خدایا شکرت که آنچان باورهای توحیدی درون آنچان شکل بگیرن که حتی لحظه ای به این موضوع فکر نکنم


10

الان که حرف از حسادت شد و باور عدم لیاقت و کمبود یاد خاطره ای افتادم
دوستم با بچش اومده بود خونمون و میگفت بچم خیلی حسوده اگر من یه بچه رو بغل کنم خودشو میکشه و قهر میکنه حتی بچه ی من داشت میفتاد دوستم گرفت بغلش کرد بچش گریه کرد و قهر کرد واقعا تعجب کردم
بعد دیدم سر ناهار بچش که غذا نمیخورد قاشق رو میگرفت سمت بچه من میگفت اگر نخوری میدم نی نی بخوره اگر نخوری میدم اون میخوره و من فهمیدم دلیل این حسادت چیه
خیلی از ماها با همین رفتار مادرپدرمون بزرگ شدیم و باعث این باورها در وجودمون شده که بهمون فهموندن اگر غذا نخوریم بی ارزشیم و غذامونو میدن به بقیه در ضمن کمبود هم هست اگر اینو نخورم اون میخوره و برای من چیزی نیست دیگه
خداروشکر میکنم من به موقع با استاد اشنا شدم با اینکه دوتا دوقلو که خیلی هم بدغذا بودن دارم و شاید با قاشق میفتادم دنبالشون که غذا بخورن اما تاحالا یبارم نشده بچهارو با هم تحریک کنم یا ازین کارا بکنم یا مقایسه کنم یا هر چیزی
اصلا کاری به تربیت بچهام ندارم و باور کردم اینا تربیت شده هستن من باید خودمو فقط تربیت کنم که روشون تاثیر بد نزارم


19

سلام
اعتراف میکنم من در گذشته ادم بسیار حسودی بودم البته الان میفهمم اگر اون موقع بهم میگفتن حسودی میگفتم نه اصلاااا
ولی الان که به رفتارهام در گذشته فکر میکنم میبینم خیلی حسود بودم
الانم ریشه کن نکردمش اما خیلی خیلی خیلییییییی پیشرفت کردم خیلی راحتر تحسین میکنم بجای حسادت و خیلی راحتتر میتونم از این فرکانس بیام بیرون و خیلی چیزهایی که قبلا حسادتم رو برمی انگیخت الان تحسینم رو برمی انگیزه
دوتا باور که مربوط میشه به حسادت در منم بود و الانم هست البته
من فکر میکردم اصلی ترین دلیل حسادت من دوست نداشتن خودمه الان که دارم رو این موضوع کار میکنم و خیلی بهتر شدم توش میبینم دلیل اصلی حسادت من باور کمبوده و این باور خیلی عمیقه در من و پاشنه اشیل اصلیمه
در زندگی اطرافیانم نگاه میکنم اونایی که نزدیکن و یه جورایی میدونم چه فرکانسها و نتایجی دارن میبینم کسایی بودن که از عرش و ثروت به فرش رسیدن و فقط بخاطر همین حسادت بوده یا بهتره بگم بخاطر باور عدم لیاقت و کمبود بوده کسانی هم بودن که از یه اتاق تو یه زیرزمین نمور الان به داشتن یه ساختمون و زندگی مرفه رسیدن و دلیلش لذت بردن از داشته هاشون و باور لیاقت و فراوانی بوده و عدم حسادت
میگم که باور کمبود انقدرررر تو من شدیده انگار اصلا از کمبود لذت میبردم و روحم عشق میکرد مثلا یه مسابقه تلوزیونی نشون میداد چندتا خانواده رقابت میکردن برای اینکه تو یه مدت مشخص کی کمتر پول خرج میکنه و میتونه بخور نمیر زندگی کنه و پولهاشو سیو کنه و من عاشق این برنامه بودم میگفتم اگر شرکت کنم من اول میشم خخخخ
یا ما اوایل ازدواج با اینکه شغل شوهرم پر درامده و شغلش ازاده و نامحدود میتونستم پول خرج کنم ، شوهرم یه کارت برای خرج خونه در نظر گرفته بود و مبلغی میزد به اون من طوری خرج و رفتار میکردم که انگار کارمندیم و هرماه فقط همین مقدار میاد تو کارتمون اگر تموم بشه دیگه نداریم مثلا از خرج لباس خودم میزدم پول جمع میکردم برم یه وسیله خونه بخرم یا خرج نمیکردم مثلا یادمه یه مقدار جمع شد بریم فر بخریم مثلا دوتومن جمع کردم رفتیم فر بخریم یه فر بهتر دو و پونصد بود من نزاشتم شوهرم پونصد بزاره روش اون بهتره رو بخریم
من اینطوری بودم و بخاطر اینم همیشه حسادت و حسرت داشتم درخالی که اگر میخواستم میتونستم خیلی بهتر باشم
چون شنیده بودم همیشه از پدرم که زن خوب باید قناعت کنه فلانی و فلانی رو نگاه کن مثلا بجای گوشت سویا میخورن مثلا سالی یبارم لباس نمیخرن لباساشونو خودشون میدوزن مثلا فلانی رو نگاه تو دهات حتی پوست سیبزمین رو هم دور نمینداخت میداد به مرغا حتی هسته خرما رو هم مینداخت تو تنور
اینها ارزشه اینکه مثلا دوتا تیکه مرغ بندازی کنارش کلی سیبزمینی و گوجه بادمجون بزاری تا غذا زیاد بشه و مرغ کمتر مصرف بشه اینکه تیکه پارچه هارو بدوزی بهم زیرسفره درست کنی
بخاطر همین من باور کردم همه چیز کمه نعمت کمه ثروت کمه به تو نمیرسه
ولی تمام این باورهارو باید بریزم سطل اشغال همه اونایی که با قناعت زندگی میکنن فقیرانه و بی پولترین زندگی هارو دارن اون جمع کردن ها اونارو به هیچجا نرسوند به هیچ جااااا
من خودمو میگم که فهمیدم وقتی حسادت میاد سراغم و بعدش به خودم میگم رویا ثروت بی نهایته نعمت بی نهایته انگار خیالم راحت میشه و دیگه حسادتم خاموش میشه
میگم مگه نگرانی که فلانی داره اکسیژن مصرف میکنه و حسادت میکنی؟ نه چون خیالت راحته اون هر چی استفاده کنه واسه توام هر چقد بخوای هست یا مثلا نگرانی فلانی نور خورشیدو مصرف میکنه به تو نرسه و حسادت کنی؟ میگم نه چون انقد هست که منم هر چقد میخوام داشته باشم
فقط باید باورامو نسبت به بقیه نعمتها عوض کنم



3

1 سال پیش

سلام رویای عزیز

من از پاسخ شماواقعالذت بردم

خداروشکرکه به این حد از اگاهی رسیدین۰چقدر این کامنت شما به درد امروز من میخوره۰ جدیدا همش فکر صرفه جویی وقناعت هستم و کاملا از خودم میزنم برای خونه وسیله میخرم۰حرفای شما تلنگری بود برای من

درپناه خداوند یکتا باشی دوست خوبم۰


1 سال پیش

سلام زهرا جان خوشحالم که به درد شما خورد کامنتم و باعث شدی بیام و دوباره از رو نوشتم بخونم

ممنونم


1 سال پیش

سلام دقیقا حرفهاتون زندگینامه من بود فقط حسادت کمتری دارم میشه بگید شما چه کلاسی رو شرکت کردین که این باورهاتونو عوض کنه؟

7

وای از این حس … داشتم خودم را کنکاش می کردم دیدم یه جای کارم می لنگه تو دوره احساس لیاقت دارم کم کم خودم را میشناسم و هر مرضی که درونم هست و روحم را آزار میده را کشف میکنم اره من بیمارم و بیماریم هم حسادتم است و می پذیرم این ایرادم را و خودم را متعهد میکنم که قدم به قدم روی خودم کار کنم تا بشم اون اشرف مخلوقاتی که خدا گفته شاید بهترین کاری که میتونم انجام بدم این باشه که اولا سعی کنم موقعیت هایی که باعث میشه این حس تشدید بشه را بشناسم و نه از بیرون بلکه از درونم حلش کنم باید یاد بگیرم که موفقیت ها و پیشرفتهای دیگران را تحسین کنم این جایگاهی که هستم را خودم خلق کردم پس می تونم تغییرش بدهم با فرکانس هام با باورهام و با حس هایی که دارم باید هر روز سپاسگزارتر باشم باید هر روز بر نکات مثبت بیشتر تمرکز کنم باید خودم آگاهانه خالق زندگیم باشم
در پناه الله یکتا


8

سلام وعرض ادب
سپاسگذارم که هستم وبودنم مایه تسلی وآرامش خودم است
سپاسگذارم
حسادت
خ؟رناکترین حس من که بسیار مرا رنج میده
چرا هست
چون من فرشته نیستم
من انسانم وتا زمانی که هستم این حسادت هم هست ولی میتوانم با تمرکز به زیبایی‌ها آنرا کمی وآرام ارام کمرنگ کنم
با بودن دراین خانواده سبز حتما بهتر میتونم حسادت رو کمرنگ کنم
حسادت بخودی خود فعال نیست من مدام با هوشیاری آن دوستانی که حس حسادت مرا بیدار می‌کنند رو کمتر ملاقات میکنم تا آرام آرام بتونم حسادت رو تحت کنترل فشرده زمان قرار داده ولذت ببرم از موفقیت دوستان وهر کس
سپاسگذارم هدایت شوم بسمت این همه جواب با ارزش در مورد حسادت حدایا شکرت
سپاسگذارم که در این مکان وزمان در این سایت الهی هستم


11

با سلام خدمت همگی دوستانم
وقتی من در احساس نامناسب بودم بدین معنا نیست که نکته ی قوت و مثبتی ندارم بلکه بدین معناست دارم خودمو با دیگران مقایسه می کنم و اینجاست که فهمیدم دارم به ظرف و بشقاب دیگران نگاه می کنم و از داشته های خودم غافل شدم..
جهان هستی با تمام وفور و فراوانی که در تمام ابعاد و جنبه های زندگی مون نعمت و برکت و موهبت داره ولی هر شخص و هر کسی .. هر چیزی رو می تونه به اندازه ی ظرفش داشته باشه و همچنین فرصت استفاده از این موهبت ها ی الهی به اندازه ای قابل استفاده است که طول عمر ما کفایت آن را داشته باشه پس ما به میزان ظرفیت و فرصتی که به ما چه داده شده می توانیم از این نعمت ها و موهبت ها استفاده کنیم .. و از این خوان نعمت استفاده کنیم ..
پس به انتخاب های خودمون توجه داشته باشیم و به داشته ها و زیبایی های که در این جهان هستی وجود دارد توجه کنیم و از آنها لذت ببریم و چشمان دنبال انتخاب ها و ظرف های دیگران نباشد
پس باید خودمون رو دوست داشته باشیم و همه چی رو آسون بگیریم هر وقت همه چی رو آسان گرفتیم همه چی خود به خود خودش درست میشه.. خودشون بسمت ما میان.. که

زندگی انسان ها وقتی تغییر می کند که دیدگاه و درونش تغییر کرده باشد
یعنی وقتی با حسرت و حسادت و نگرانی به داشته های دیگران نگاه می کنیم این نشونه ی دور شدن از خواسته هامون هست و با این کار یعنی به خواسته مون چسبیدیم .‌

تنها کار زندگی من ایجاد هماهنگی میان ذهن و روحم هست بنحوی که به آرامش و آسایش و رفاه و شادی بیشتری برسم
و با این کارم راه هدایت به سمت نعمت ها و برکت ها را باز گذاشته ام و این یعنی تمام خواسته هام بسوی من و زندگی ام در حرکت است ..

پس برای خودم ارزش قایل باشم احساس لیاقت و ارزشمندی داشته باشم ..
زیبایی ها رو ببینم و تحسین شون کنم و برای داشته هام سپاسگذار باشم

IN GOD WE TRUST


13

سلام و درود
وقتی موفقیت های دیگران رو میبینی و احساس ناراحتی و حسادت بهت دست میده و خودتو مقایسه میکنی، یعنی هم باور کمبود داری و هم اعتماد به نفس نداری.
ولی وقتی موفقیت های دیگران رو میبینی و خوشحال میشی تحسین میکنی یعنی اعتماد به نفس داری یعنی باور داری که اگه اون آدم تونسته موفق بشه پس منم میتونم. من چیزی از اون کم ندارم. چیزی به اسم رقیب وجود نداره. هر کس به اندازه باورهای خودش از خدا رزق و روزی میگیره. اگه رقیبام موفق بشن نه تنها رزق و روزی من کم نمیشه بلکه موفقیت اونا بیشتر به من این ایمان رو میده که پس منم میتونم مثل اونا موفق بشم. اونا با موفق شدنشون در واقع دارن باورهای من رو هم تقویت میکنن. میگن ببین ما موفق شدیم پس تو هم میتونی.
هر بار که رفتی تو اینستاگرام یا هر فضای مجازی و یا دنیای واقعی و با اصطلاح رقباتو دیدی یا آدمای موفق و سلبریتی رو دیدی بجای حسرت و اندوه، خوشحال شو بگو این یه نشونس اینکه من تو مدار دیدن یک آدم موفق قرار گرفتم نشونه خداونده که داره از طریق این نشونه با من حرف میزنه و میگه ببین دیگران موفق شدن تو هم میتونی موفق بشی. امیدوار باش. ادامه بده. همین مسیرو ادامه بده. حتی نیاز نیس بری دنبال اونا و ببینی چطوری موفق شدن چون سردرگم میشی. همینجا تو همین سایت هر آموزشی برای موفق شدن نیاز داری از قبل وجود داره. تمرکز کن روی موفقیت خودت.


11

با درود و احترام
به نظر من ریشه ی اغلب گناهان حسادت است و امام علی(علیه السلام) فرمودند:الْعَجَبُ لِغَفْلَهِ الْحُسَّادِ، عَنْ سَلاَمَهِ الاَْجْسَادِ! در شگفتم که چگونه حسودان از سلامتى خویش غافل اند. روشن ترین تفسیر براى گفتار حکیمانه ی امام علی اینه که حسد روح و قلب انسان را مى فشارد و بر اثر این فشار، انسان بیمار مى شود و گاهى از شدت حسد دق مى کند و مى میرد، حالا ببینیم ریشه ی این احساس بد از کجا میاد؟ حسادت یعنی باور به کمبود یعنی من لایق نیستم یعنی من عزت نفس ندارم یعنی من بخیلم یعنی من نمیتونم و ….و در روابط عاطفی به خاطر احساس ترس از دست دادن شریک عاطفیست… خلاصه که انقدر فرکانسش پایینه که انسان رو دچار غم و اندوه و حتی افسردگی و ایجاد حس دشمنی می کنه شاید برای همینه که از گناهان کبیره هستش، برای کم شدن این حس و از بین بردنش اول باید بپذیریمش یعنی وقتی ناراحتیم از خودمون بپرسیم آیا دارم حسادت می کنم؟؟؟؟؟؟؟ این خودش خیلی مهمه که بپذیریم که داریم حسادت می کنیم حالا کار اسون میشه الان باید از خودمون بپرسیم چرا دارم حسادت می کنم؟؟؟؟؟؟ بعد باید بپرسیم حالا از چه زاویه ای باید به قضیه نگاه کنم تا حسادتم کمتر بشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بعد به این فکر کنیم که جهان پر از فراوانی و فرصته واگر همین یک قلمو باور کنیم و واقعا باور داشته باشیم که وقتی موفقیت کسی را تحسین کنیم و براش خیر بخواهیم همان خیر و برکت وارد زندگی خودمون میشه کلی بهمون کمک میکنه تا به احساس بهتری برسیم… البته که در این رابطه گروه تحقیقاتی عباسمنش خیلی مفصل و کامل توضیح داده و جای هیچ ابهامی نگذاشته . از درگاه رب جلیل برایتان عمر مدید و عزت سدید مسئلت دارم.


12

با نامش و یادش
شاید اکثر ما درگیر این باور مخرب باشیم که نسبت به دیگران حسادت داریم و این شدتش در افراد مختلف متفاوت هست
در دوره احساس لیاقت این مفاهیم آموزش داده میشه و من الان بهتر درک میکنم که اولا ریشه حسادت برمیگرده به عزت نفس پایین
دوم اینکه فردی که احساس لیاقت نداره و خودش رو دست کم میگیره و کم ارزش، دیگری رو بهتر از خودش می بینه و نعمت های خودش رو نمی بینه
و قبل از همه اینها علت شکل گیری حسادت اینه که ما تمرکز رو از روی خودمون برداشتیم و سرک می کشیم به زندگی و کارهای بقیه .. یعنی «مقایسه» رو پرورش میدیم در ذهنمون
که مقایسه باعث میشه نعمت های خودمون رو نبینیم… باعث حس ناکافی بودن و نالایق بودن میشه… تمرکز رو از روی خودمون برمیداریم.. جلوی رشد و پیشرفت ما رو میگیره… باعث میشه اهداف بقیه رو هدف خودمون قرار بدیم… باعث چشم و هم چشمی میشه … و باعث میشه ما در احساس بد قرار بگیریم

لازمه اینها کار بر روی کنترل ذهن و سپس دوره های عزت نفس و احساس لیاقت هست تا بتونیم باورهای مناسب نسبت به خودمون بسازیم


7

به‌نام خداوند مهربان

سلام خدمت همه دوستان عزیزم

واقعا از قانون استفاده کردن در زندگی یک قشنگی و احساس عالی رو به من میده که با هیچ چیز در زندگی نمیشه به این حد از حال خوب رسید
وقتی که من برای بار اول این جملات را شنیدم خیلی احساسم خوب شد
برای اینکه احساس حسادت رو چگونه کنترل کنم همیشه برام یه چالش بود نگو که جواب تو خود مسائل هست
اینکه بجای حسادت ورزیدن به اون شخص بیام بگم منم از این موفقیت می خوام و به جهان فرکانس بفرستم که منو به خاستم برسونه حالا چطوری اینکه بیام تحسین کنم اون شخص رو انگار که من به اون خواسته و موفقیت رسیدم
نمیدونید وقتی که برای اولین بار من این کارو کردم چقدر احساسم خوب شد جوری که خدایی انگار من به اون موضوع رسیدم
این احساس رو نمیدونم چطور میشه توصیفش کرد ولی اینو بگم انگار اون شخص داشت تبریک و تحسین می کرد

خدایا سپاسگزارتم برای داشته هایم

خدا نگهدار تک تک تون باشه

یا حق


2

به نام یزدان پاک
ما وقتی به موقعیت و داشته ای کسی حسادت میکنیم به خودمون میگیم که من که نمیتونم داشته باشم من لایق شایسته نیستم
پس کسی دیگه هم نباید داشته باشه حسادت روح ادم میخوره
عزت نفس و اعتماد بنفس ادم میاره پایین به جای حسادت کردن بیایم به خودمون ثابت کنیم که من هم لایق شایسته هستم منم هم می‌خوام اون چیز داشته باشم برای به دست اوردنش تلاش کنیم وهم فرکانس بشیم به اون خواسته یک چیزی که همیشه مادرم بهم میگفت حسود هرگز نیاسود
ادم حسود اسایش راحتی نداره با خودش در صلح نیست
من خودم خیلی چیزهای زیادی هست که دیگران دارن من ندارم همیشه سعی کردم خدارو شکر کنم که اون طرف داره خودم هم لایق شایسته اون میدونم از خدا می‌خوام که به من هم بده