چطور باید در سایت فعالیت کرد برای ایمان بیشتر به قوانین نه جلب توجه

سپاسگذارم خانم آینا فوق العاده چقدر با جزییات و عالی نوشتی واقعا تبریک میگم بابت این درک عالی از قانون واقعا جای تفکر داری من چند تا دوست عباسمنشی و هممدار دارم اتفاقا همین سه چهار روز با هم رفته بودیم بیرون گفت تو به هر چی که گفته بودی رسیدی واقعا به هر چی گفته بودم رسیده بودم و یادمم رفته بود خودم بعد از سه ماه دیدم این دوست رو گفت چه خبر چیکارا کردی گفتم فلان نتیجه، فلان نتیجه ، فلان نتیجه رو گرفتم بعدش یک مکثی کرد گفت یادته هی میگفتی فلان چیز، فلان چیز،فلان چیز رو میخوای حالا همشو داری کمی فکر کردم یادم اومد گفتم آره واقعا کلا یادم رفته بود واقعا اینا قبلا خواسته های من بود اصلا خودم شگفت زده شدم چون من دوستای زیادی دارم هم خانم هم آقا که شاگرد استاد هستن و فوق العاده و اغلب ثروتمند تر از من همشون که منو میشناسن و باهام برخورد کردن یکصدا و به اتفاق هم میگن تو یک عمل گرا به آموزه های استاد هستی هر چی رو میگی میخوام به دست میاری چون خیلی با هم صحبت میکنیم و قشنگ درک میکنیم روحیات و سلیقه همو اما توی این بین با یک دختر خانم فوق العاده زیبا هم فرکانس عضو سایت هم هست از همه لحاظ نجابت صداقت مهربونی آشنا شدم و وقتی باهم بیرون میرفتیم انقدر لذت میبردم در کنارش یک فرشته به تمام معنا بود واقعا کل اون ویژگی هایی رو که خواستم داشت واقعا کلشو و حتی فراتر خیلی دوسم داشت خیلی بهم علاقه داشت و من به اون اما رابطه عاطفیمون شکل نگرفت و وقتی با کس دیگه ای وارد رابطه شد یک ساعت حالم گرفته شد و دیگه بی خیالش شدم و براش بهترین ها رو آرزو دارم و همیشه پیش اونایی که میشنانش خوبی هایی که داشت رو میگم چون یک اکیب عباسمنشی هستیم توی تهران هر چند وقت یکبار هم دیگه رو میبینم

کلی نتیجه دیگه دارم اما کمی مقاومت دارم سر این جلب توجه و خیلی وقت نمیکنم بنویسم اما هر شب قبل از خواب یک صفحه از نظرات سایت رو میخونم بعد میخوابم شب و روزگار خوش

سلام موفق باشید

بالاخره یک کاری را حذف کنید که خیلی واجب نیست 5 دقیقه وقت آزاد پیدا میکنید که بنویسید پس این کار را انجام بدهید از خدا هم کم نخواهید حالا که در حال پیشرفت هستید بیشتر بخواهید ولی کم کم دارید رشد می کنید راقانع باشید ولی از اینی که هستید خیلی بیشتر بخواهید

just do it now

سپاسگذار خدا هستم به خاطر وجود شما خانم آینا میدونی وقتی یک جمله معمولی رو از یک آدمی که روی خودش خوب کار کرده میشنوی خیلی به فکر فرو میبره آدمو چون اون آدم فرکانسی رو داره که تاثیر گذاره همین که جمله شما رو شنیدم گفتم خدایا چه کاری هست که باید حذف کنم چون من با یک تیمی قراره کار کنم مربوط به رشته ام و کاری که عاشقش هستم که خود کارفرما از شاگردان استاد عباسمنش هست و ماهانه درامد میلیاردی داره و چند وقت پیش که داشتم با اون صاحب کسب و کار صحبت میکردم میگفتم دوره استاد رو خریداری کردم دوره عزت نفس و خیلی خوشحالم میگفت منم خریداری اش کردم و به نظر من بهترین دوره استاد هست انشالله اون جور شه چون تقریبا کارشو بلدم برم توی اون کار از این کاری که به خاطر پول میرم بیرون بیام اما نمیشه پول نساخت چون وقتی روند پول سازی رو متوقف کنم احساس می کنم انسان بی مصرفی هستم و وقتی که پول میسازم حس ارزشمندی و توانمندی دارم انقدر ارزشمند هستم که پول بگیرم به خاطر کارم و البته خیلی از درامد رو محصولات استاد رو خریداری کردم و بسیار خوشحالم از این تصمیم و همچنان ادامه میدم این راه رو من انقدر تغییر کردم که از خانواده ام مسیرم جدا شده اگه یادت باشه چند وقت پیش یک سوال پرسیدم از شما توی عقل کل که خانواده ام دارن به شهرستان میرن و من دوست دارم بمونم اینجا اما خب اونا وقتی دیدن که تصمیم کاملا جدی هست و نمیام توی محله مورد علاقه ام که تهران پارس هست خونه گرفتن برام کلی فرش و قابلمه و پتو و دوشک و لباسشویی و گاز بهم به عنوان هدیه دادن فقط نیاز بود یک یخچال بخرم که مادرم برام خرید و گفت پولشو بده هر وقت شرایطتو داشتی اما واقعا حاضر بودم بمیرم نرم اونجا چون از بچگی شنیده بودم توی این شهر خیلی ها به خیلی چیز ها رسیدن و با خودم گفتم اقا اینجا از گشنگی هم مردم این شهر رو ترک نمیکنم چون یک چیزی توی این شهر هست که منو وادار به حرکت می کنه کلا این نشون میده یک تغییر اساسی کردم تازه خانواده ام گفتن که نصف اجازه خوننتو هم میدیم میدونی خانم اینا رو به این خاطر هم مینویسم که یک یادگاری از خودم به جا بذارم و هر وقت خواستم سیر تکاملی رو نگاه بندازم ببینم از کجا به کجا رسیدم و انگیزه و شور و شوق بیگیرم برای حرکت های بزرگ تر به خودم بگم من همونی هستم کمه از اینجا به اونجا رسیدم و از همین جا به هر جا بخوام میرسم یک ماه اول نجواها آنچنان حمله میکردن از گشنگی میمیری پولت تموم میشه حتی بعضی روز ها میشد پولم ته کشیده بود صبح بیدار شدم چیزی نبود بخورم فقط هزینه رفت و برگشت به سر کارم رو داشتم در این حد که برای این که خودمو سیر کنم و بتونم برم سر کار یک دو نه هزار تونی پیدا کردم از جیبم رفتم دو تا نون لواش خریدم خودمو سیر کردم بعدش دیگه واقعا پولی نداشتم و خیلی بهم بر میخورد از خونواده ام پول قرض بگیرم خیلی زیاد همیشه هم به خانواده ام میگم که پشت منو نگیرید بذارید خودم رشد کنم بالاخره با کلی کلنجار رفتن با خودم زنگ زدنم و ازشون پول گرفتم و چند روز بعد به محض این که حقوقمو گرفتم براشون کارت به کارت کردم تازه سر این زنگ زدم چون توی گفتگو با دوستان از استاد شنیدم که دستان خدا رو قطع نکنید که توی گفتگو با دوستان با آقای راستین صحبت میکرد وگرنه خدا میدونست چی میشد واقعا سپاسگذار خدا هستم که با این استاد نازنین با این دوستان فوق العاده با شما آشنا شدم واقعا واقعا تا حالا انقدر تحت تاثیر کسی قرار نگرفتم توی کل عمرم اما خدا استاد عباسمنش رو فرستاد تا دست خدا شه روی من تاثیر گذار باشه و به خواسته هام برسم