سلام
یکی از اساتید قانون جذب خیلییی روی احساس خوب برای جذبهای خوب تاکید دارن و زیاد روی باورهای درست تاکید ندارن ( احساس خوب یعنی فکرای خوب داریم… فکرای خوب کم کم باورها رو درست میکنن. یعنی میگن لازم نیست اول باور درست شه و اگه احساسو با شکرگزاری و تجسم و… خوب کنیم روی باورها اثر داره)
در حالیکه استاد عباسمنش روی باور خیلی تاکید دارن و میگن اول باور درست شه که بدنبالش حسای خوب بیاد…
میخواستم بدونم تجربه شما چیه؟؟؟
اول احساس و بعد درنتیجه اش تغییر باور
یا اول تغییر باور و بدنبالش تغییر احساسی که رخ میده
(اینو میپرسم چون نوع تمرینهاشون هم فرق داره و نمیدونم با کدوم روش زودتر میتونم به نتیجه برسم)
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
سلام فک کنم این شخصی که فرمودین رو من می شناسم با توجه به تعاریف شما
ببینید منظور ایشون این نیست که باورها هیچ نقشی ندارن منظورشون اینه شما با هدایت احساستون به سمت احساس خوب توجهاتی رو دارین که باورهای مثبت رو براتون می سازه و کلا ساز و کار اینه که ما باورهای مثبت ایجاد کنیم و ذهنیتمون رو تغییر بدیم.
احساسات یک راهنماست که نشون می ده توجه ما روی خواسته هاست و داریم باورهای درست می سازیم یا بلعکس داریم روی ناخواسته ها تمرکز می کنیم و باورهای اشتباه می سازیم.
ما از باور خوب به نتایج خوب می رسیم و در نهایت احساسمون هم خب می شه ..اگر گاهی می بینیم احساس مون خوبه به دلیل باورهای خوبی است که پشت این احساس هست ممکنه نسبت به باورهایی که نتایج و در نهایت احساس خوب ما رو ساخته خودآگاهی نداشته باشیم ولی این روشنه که احساس خوب ما بی دلیل نبوده و خود به خود ما به این احساس نرسیدیم.
سلام دوست خوبم،با توجه به اینکه زمان زیادی از سوالتون گذشته اما مینویسم تا شاید برای بقیه دوستان مفید باشه.
اول اینکه ما نباید دوتا استاد و سبک متفاوت را همزمان انتخاب یا مقایسه کنیم.من خودم زمانی که میخواستم به صورت جدی مطالب این سایت را پیگیری کنم،قبلش دوره ای را پیش استاد دیگه ای تمام کرده بودم،با این وجود میدونستم که اگه بخوام آموزشهای اینجا را به اون دوره اضافه کنم قطعا دچار دوگانگی میشم.برای همین به لطف خدا تصمیم گرفتم فقط ذهنم بزارم اینجا و اصلا اونها را با هم مقایسه نکنم.
در خصوص اینکه گفتید با کدوم راه میشه زودتر به نتیجه رسید،شما باید از خودت بپرسی که آیا میخوای زود به نتیجه برسی ولی نتیجت سطحی و موقت باشه یا میخوای نتیجه ای بگیری که همیشگی باشه و خیالت راحت باشه؟؟؟اگه گزینه دوم را انتخاب کردی پس بدون که باید قبل از هرچیز روی باورهات کار کنی،شاید این کار زمان ببره ولی مطمینی که قدرت این را داری که نتیجه را به صورت دایمی حفظ کنی.
و در مورد بحث احساس یا باور:
ببین دوست خوبم من فکر میکنم همه چیز از باور و در واقع از کنترل ورودی ذهن شروع میشه.وقتی شما ورودی ذهنت را کنترل نکنی احساساتت بالا پایین میشه و ی روز خوبی و ی روز بد.اما اگه همزمان ورودی را کنترل کنی و باورهای قوی بسازی، نتیجه های خوب میگیری،احساست عالی میشه و ایمانت قوی تر میشه و این چرخه ادامه پیدا میکنه.
تجربه خودم را بهتون میگم،من قبل از اینجا، توی دوره یکی از اساتید دیگه( البته مخصوص روابط بود) شرکت کردم و تمام تمرینات را انجام میدادم و خیلی هم حال و احساسم خوب بود ولی در نهایت به نتیجه دلخواهم نرسیدم.چراااا؟؟؟چون کار از ریشه خراب بود و من باورهای غلطی را داشتم که اصلا روی اونها کار نکرده بودم و تازه هر روزی که تمرین انجام میدادم شاید هزارجور حرف و باور غلط از این و اون میدیدم و میشنیدم و نتیجش برای من فقط ی احساس خوب موقت بود نه اون چیزی که میخواستم.
بعد از آشنایی با استاد عباس منش، تازه فهمیدم وقتی ایشون میگن همه چیز باوره یعنی چی.
الان وقتی روی باورهام کار میکنم و ذهنم کنترل میکنم واقعا هم احساسم خوبه و هم اینکه میدونم دارم بذری را توی زمین حاصلخیز میکارم نه زمین شوره زار.
انشالله که حرفهام براتون مفید بوده باشه
موفق و پیروز باشید
به نام یکتای بی همتا
دوست خوبم سلام
چیزی که وجود داره این هست که نمیشه باور سازی رو از داشتن حس خوب جدا کرد
نمیشه ایمان داشتن و سپاسگذاری رو از هم جدا کرد
نمیشه توکل و امید رو از اقدام و حرکت جدا کرد
همه اینا به هم وصل هستند و نمیشه گفت اول کدوم و بعد کدوم
اصا تا احساس خوب نباشه که نمیشه باور ساخت، نمیشه سپاسگذار بود نمیشه ایمان داشت و نمیشه اقدامی انام داد
پس دوست عزیزم با توجه به تجربه من، بهتون پیشنهاد میکنم که با حال و احساس خوب ، همواره تمرین کنید و روی خودتون کار کنید
مثلا اینو همیشه استاد میگن و من هم خودم تجربش کردم بارها که تا احساس نباشه، هیچ خواسته ای رقم نمیخوره آخه این چیزی که ما بهش میگیم احساس، همونه که وقتی قوی بشه ، میشه فرکانس و به جهان میشناسونه که ما دقیقا چی میخوایم، حال خوب و آرامش و باورهای خوب میخوایم یا تجربه های بد و احساس بدتر و نتایج بدتر
پس همه اینا همزمانه و جوریه که نمیشه جداشون کرد و میشه همزمان همه اینارو با هم داشت
اینا تجربه و درک خود من هست که امیدوارم براتون مفید باشه
سلام
مشکل و تضادی که تو ذهن بعضی ها به وجود میاد اینه که متاسفانه باورها و احساس رو از هم جدا میبینن
درصورتی ک هراحساسی در ما به وجود بیاد دقیقا نشات گرفته از باور ها و کانون توجهمونه
شما وقتی روی باور کار کنی احساس هم به دنبالش میاد
و احساس رو کار کنی افکار مرتبط و باورهای مناسب با احساس شما شکل میگیره
یعنی کاملا بهم مرتبطن و رو یکی کار کنی دقیقا رو اون یکی هم تاثیر میزاری
یعنی راه رسیدن به خاسته ساخت باورهایی هستن که احساس خوب رو در ما به وجود بیارن
چون احساس خوب به هر موضوعی نشانه ارسال فرکانس درست توسط باورهای ماست
فرکانس درست فقط جنس های درست که خاسته های ما هستن رو وارد زندگی میکنه
احساس و باور ها هردو در یک جهت و باهم کار میکنند
ممکن نیست حست خوب باشه ولی باور اشتباه داشتع باشی
و حس خوب داشتع باشی با وجود باور غلط
شما باید برای نتیجه گرفتن هرچه بهتر راه استاد رو برید
دقیقا کار روی باور ها + ایجاد اگاهانه حس خوب
که دقیقا رابطع دوسویه دارند و هم دیگه رو تقویت میکنند
شما هرچقد بتونی با عامل بیرونی یا کانون توجهت یا هر تمرین دگ حالت رو خوب کنی راحت تر میتونی باورهاتو تغیر بدی و راحت تر باورها وعاملی که مانع حس خوب شما میشوند و شمارو از مدار خاسته ها خارج میکنند رو شناسایی کنی و تغیر باور اون حال خوب رو پایدار میکنه
و این حس خوب هم تضمین بودن در مدار خاسته ها و رسیدن به تک تک اونهاست
شک نکنید
زندگی به کام…
سلام
من تجربه خوب کردن شدید احساساتم رو دارم و خیلى سریع هم نتیجش رو دیدم ، درآمدم به طرز عجیبى زیاد شد اما نتونستم حفظ کنم چون داشتم زور میزدم . اصلأ باورهاى توحیدى نداشتم و واسه همین پایدار نبود . اما الان با تحربه اى که دارم میتونم بگم ما بطور کلى باید یکسرى باورهاى اصلى تر رو داشته باشیم مثل باورمون به سیستمى بودن خداوند ، یا فراوانى که وقتى حسمون رو خوب میکنیم و یک فکر منفى میاد تو ذهنمون بتونیم با اون باور قوى خودمون رو قانع کنیم و همچنان حس خوبمون رو ادامه بدیم. در کل حس هر چى بهتر باشه جذب هاى بزرگترى خواهیم داشت . من خودم شکرگزارى رو خیلى تو طول روز انجام میدم که این خودش نوعى باورسازیه ، اینکه به داشته ها و اتفاقات خوبمون توجه کنیم و با حس عمیق شکرگزارى ازشون لذت ببریم ، به قول استاد fact هستش.
در کل احساسات باید خوب باشه ، هرچى خوب تر بهتر و در کنارش باورها ساخته بشه . چون در نهایت هم ما باورها رو میخوایم که به حس خوب برسیم و حس خوب = اتفاقات خوب
سلام دوست عزیز
احساس یک راهنماست که در هر لحظه به ما میگه فکری که الان داریم خوبه یا بد.
حالا باور چیه ؟! باور یک فکره که بارها و بارها به شکل های مختلف تکرار شده.
اگر ما یک فکر خوب که نتیجش میشه احساس خوب رو مدام تکرار و تکرار تکرار کنیم تبدیل به یک باور خوب میشه.
اینطور نیست که شما اول باورتون عوض بشه بعد حالت خوب میشه.
همین لحظه در هر شرایطی که هستی باید حال خودتو آگاهانه خوب کنی مثلا با فکر کردن به فراوانی یا داشته هات یا خواسته هات و… و این حال خوب رو ادامه بدی تا تبدیل بشه به یک باور خوب و نتیجش میشه اتفاقات و شرایط و … خوب.
سوال مهمیه.خیر .اول تغییر باور و فکره .بعد احساست هم خوب میشه.یعنی اول باید منطقا به خودت باور رو بقبولونی بعد حست خوب میشه
به نام رب سلام دوست عزیز احساس خوب فقط با تغییر باورها به وجود میاد.تا باورهات وافکارت مثبت نشه،احساست وحالت هم خوب نمیشه،بعد که احساس خوب شد،درنتیجه اتفاقات خوب هم برات به وجود میاد.وقتی احساست خوبه،یعنی باورهای خوب هم ساخته شدهاند.پس اول تغییر باورها و در ادامه احساس خوب و اتفاقات خوب بهوجود میاد.
اگه باور آدم خراب باشه همش درگیر ناراحتی و ترس و استرسه… و نتیجش میشه حال بد
ولی اگه باورش صحیح باشه نتیجش یه زندگیه مثبته و این یعنی احساس خوب،حال خوب.
وقتی تو زندگی به مشکلی بر میخوری چه بزرگ،چه کوچک یه باور مثبت باعث میشه با حس خوب بدون ترس و ناراحتی با ترمرکز کامل یه راه حل واسش پیدا کنی.
سلام دوست خوبم
باورهای درست خودش احساس خوبی میده پس اونم جزیی از احساس خوبه
در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید
سلام تیفانی عزیز
درسته قانون اصلی اینه که احساس خوب مساوی هست با اتفاقای خوب
ولی ی جاهای هست که ما نمتونیم احساسمون روخوب کنیم و وقتی پیگیر میشی میبینی ی باور تضعیف کننده داری که جلوی احساس خوبت رو میگیره
مثلا تو بحث مسایل مالی شما اگه باور کمبود داشته باشی چطور میتونی با این وجود احساست روخوب کنی؟
پس مجبوری بری باور فراوانی رو در خودت بسازی و وقتی نتایج و نشونه های از فراوانی در جهان رو دیدی بعد از اون میتونی احساست رو خوب کنی که ثروت و نعمت فرواونه در جهان و اگه من احساس خب داشته باشم وارد زندگیم میشه
دوست عزیز ی نکته ای که هست اینه که اگر لبخند رو لبت باشه و یا بخندی این معنیش این نیست که احساس خوب داری
یعنی ما نمیتونیم با خندیدن و لبخند زدن بگیم که خوب من احساسم خوبه الان نعمتها باید وارد زندگیم بشه
من هم قبلا با ی استاد دیگه مار میکردم ،یعنی استاد عباسمنش رو میشناختم ولی بدلیل مناسب بودن هزینه دوره های اون استاد دیگه با ایشون کار میکردم،ولی یک سری آموزه های غلط بهم یاد داده شده بود که کلی وقت برد که بتونم اونها رو با آموزه های استاد عباسمنش جایگزین کنم
ببینید اون استاد هم به من خیلی کمک کردن و یجورایی مسیر تکاملم اونجا طی شد ولی واقعا استاد عباسمنش کارشون متفاوت هست
امیدوارم جوابم بهتون کمک کرده باشه
موفق باشید
سلام دوست عزیز
احساس خوب =اتفاقات خوب
یعنی وقتی احساست خوبه ،یعنی توجه داری به چیزای خوب و زیبایی ها،یعنی شکر گذاری وه احساست خوبه ،ویعنی باورهای درست هم واسه خودت ساختی و میسازی
سلام دوستان هم خانواده و صمیمی من
_
چه با باور و چه با احساس ، کائنات فرمان فرکانس را میفهمه
_
موفق و شاد باشی
_
سلام دوست من
من خودم اول از استاد شریفی شروع کردم و واقعا دستاوردهای بزرگی داشتم روابطم با شوهرم و خانوادش داغون داغون بود الان به حدی خوب شده که واقعا وقتی به گذشته فکر میکنم باورم نمیشه که یه روزی اون زندگی رو داشتم… و من با استاد شریفی به روابط عالی رسیدم
بعد از خدا طلب ثروت کردم و به این سایت هدایت شدم و واقعا خیلی استاد عباس منش عالی هستند
من آموزه های شریفی و عباسمنش رو ادغام کردم و اونم اینه که تا احساس خوبی نسبت به خواسته ات نداشته باشی باور قدرتمند کننده در مورد اون خواسته ساخته نمیشه و تو اونجور که باید و شاید نمیتونی به خواستت برسی…
یعنی اول باید وقتی به یه ناخواسته برخورد میکنی از زاویه ای بهش نگاه کنی که حست خوب بشه و وقتی حست خوب باشه یعنی توجه مثبت داشتی و ارتعاش مثبت در مورد خواستت فرستادی حالا وقتی این توجه ها با احساس خوب زیاد تکرار بشن جوری که با گوشت و خون ما عجین بشن میشن باور قدرتمند کننده در مورد اون خواسته و شما خیلی راحت به خواستت میرسی
پس میبینید که آموزه های شریفی و عباس منش هیچ کدوم همو نقض نمیکنن بلکه برعکس یه جورایی همو کامل میکنن البته از نظر من
چون من احساس میکنم اگر دوره ی شریفی رو نگذرونده بودم نمیتونستم اموزه های عباس منش رو درک کنم و بپذیرمشون چون نسبت بهشون مقاومت داشتم
الله روشنگر مسیرتان
دقیقا منم هم مثل شما بودم چقدر جالب بود حالا دلیل مقاومتون چی بوده شاید مدار بالاتری ان استاد
فکر میکنم استاد شریفی چون هر قسمتی رو کامل توضیح داده ولی استاد عباسمنش فقط مسیر رو گفته البته هردوشون یه حرفو میزنن ولی هرکدوم به شیوه ی خودش…
مثلا شریفی اومده احساس رو جدا توضیح داده و کاری که میکنه رو.ارتعاش رو جدا و باور هم جدا… بعد هر دفعه که پیش میره یه ذره از مسیر کاملتر میشه و تا ماه سوم تقریبا فقط داره مسیر رو کامل میکنه
ولی عباسمنش میاد همون اول کل مسیر رو میگه
اما اموزه های هر دوشون خیلی کامله و من هردوشونو قبول دارم
اما فکر میکنم استاد عباسمنش تو مدار بالاتریه و برای همین من مقاومت بیشتری نسبت به ایشون داشتم خب طبیعی هم هست مدارشون بالاتر باشه چون فکر میکنم نسبت به استاد شریفی سالهای بیشتری رو خودشون کار کردن و چون از بیس خوب کار کردن مدارشون خیلی رفته بالا
الله روشنگر مسیرتان ?????
سلام
_
یعنی به نظرت :
اول باید احساسم را خوب بکنم و بعد باورهام را بسازم؟
_
آیا میتونم با باورهای قدرتمند کننده احساس خوب برای خودم بسازم؟
یا اینکه :
آیا لازمۀ ساختن باورهای قدرتمند کننده ام داشتن احساس خوب هست ؟
*
احساس خوب را با چه رَوِش یا رَوِش هایی بسازم ؟
با حرفتون موافقم و خدارو شاکرم که جفت اساتیدو سر راهمون گذاشت.ایشون میگن وقتی حست خوبه یعنی فکرای خوب تو سرته که اونم باورای خوب میسازه و میگفتن وقتی میگم حستونو خوب کنیم یعنی افکارتونو درست کنیم والا حس که همینجوری خوب نمیشه یه جوری غیر مستقیم بر میگرده به باور
گاهی یه سری چیزا از پایه خرابه و تو جواب یکی که میگفتن چرا اصلا نتیجه مالی نمیگیرم بدتر هم شده گفت نگاه کن باورت چیه و خودشو مثال زد که باور سخت کار کردن داشته یا یکی که باور معنویت.
سلام آقای جهانگیر عزیز
بله به نظر من باید اول احساس خوب باشه و وقتی احساس خوبه یعنی افکار خوبه و وقتی افکار خوبه ینی داری باور قدرتمندکننده میسازی و بنظر من برای ساختن باور قدرتمند کننده حتما حتما باید حست خوب باشه
الله روشنگر مسیرتان?????
اقای جهانگیر عزیز احساس خوب را میتوان با توجه به خوبی هایی که در اون لحظه هست یعنی توجه به نکات مثبت بسازی
سلام مجدد / فاطمه عزیز
واقعا مرسی _ چون یکی از بهترین و با ارزش ترین صحبت ها و راهکارها را در زندگیم برای من بیان کردی « توجه به نکات مثبت در لحظه حال »
_
ازت سپاسگزارم
خیلی ممنون.واقعا دوستان خوبی در این خانواده پیدا کرده ام که از نظرات هم بهره میبریم و زندگیمون رو به بهترین نحو ممکن سعی میکنیم بسازیم
سلام آقای تیفانی، من با هر دو اساتید آشنا هستم و راه هر دوشون هم کاملا درست و منطقیه و نتایج هر دو استاد رو هم دیدم . فقط تنها فرقشون اینه که راه رسیدن به موفقیت،ثروت،خوشبختی،آرامش و هرچیزی که دلت میخواد فرق میکنه و وقتی راه فرق کنه تمرین های هر دو استاد هم متفاوت میشه . استاد عباسمنش روی باور خیلی تاکید دارن و در کنارش میگن احساس خوب هم داشته باشید شما میتونید از فایل های رایگانشون ببینید از فایل های تمرکز بر نکات مثبت و یا استاد هر فایلی رو میخواد شروع کنه واضحه اولش میگه سپاسگزار خداوند هستم که این فرصت…. ، در واقع احساس شکرگزاری و رضایت هم همون احساس خوب هستش این راهه استاد = ساخت باور همراه احساس خوب .
اساتید دیگر قانون جذب روی احساس خوب خیلی تاکید دارن و فرق استاد با اونا در اینه و دوست عزیز اونا میگن با احساس خوب داشتن مداوم یک توجهاتی در پی داره که افکار مثبت رو به شما القا میکنه و میسازه .
و دقیقا باید عرض کنم راه هر دو استاد درسته و به نظر من استاد عباسمنش ، درسته روی باور تاکید دارن ولی از صحبت هاشون میشه فهمید که میگن باور همراه احساس خوب ، اگه مصاحبه شما با استاد عباسمنش ۱۵ رو دیده باشین در اینجا استاد میگن شما نباید به هدفتون بچسبید باید از مسیر لذت ببرید باید از یک پروانه زیبایی که میبینید این سلامتی و… رو که میبینید با ازشون لذت ببرید و احساس خوب داشته باشید . باور همراه احساس خوب داشتن
و دقیقا اساتید قانون جذبم همین حرف رو میزنند فقط یک مختصری راهشون فرق میکنه و اونا میگن احساستون رو خوب کنید تا باورتون عوض بشه تا به نکات مثبت توجه کنید و دقیقا همه تمرین هایی که اونا میدن به نظر من برای تغییر باورهاست.
و دوست عزیزم در اخر میشه نتیجه گرفت حرف هر دو استاد درسته و راه کاملیه . سپاسگزارم ❤ موفق باشید
آقا مرتضی شما باید هر موقع به خواستا فکر میکنی حست خوب باشه والا داری خلاف جهت میری کی حست خوبه وقتی افکار و باورای درست داری من وقتی به کار فکر میکردم حسم بد میشد چون میگفتم وای باید برم چند سال زحمت بکشم تا پیشرفت کنم ولی بعدا فهمیدم باور اشتباه سخت کار کردن دارم با گوش دادن به فایل مسیر هموار یا نا هموار و خوندن حرفای بچهها دیدن نمونه ها که مثلا خود همین استاد شریفی یا استاد باوراشون درست بوده چطور راحت به ثروت رسیدن این باورم شکست و الان به کار فکر میکنم حسم بهتره هرچند که هنوز جای کار داره و پاکسازی هم تو مسیر درست کردن خواستم بی تاثیر نبوده.
سلام
کلا چرخه و فرایند مدارهای ما تو هر نقطه از زندگی این جوریه:
اول یک توجه کوچیک میکنیم
بعد فکر ایجاد میشه
بعد از تکرار مدام یک نوع فکر،فکرهای ما بر اساس اون فکرهای هم جنس قالب میگیره و اون میشه الگوی فکری ما،یعنی باور ساخته میشه.
بعد هم بصورت اتوماتیک وار فرکانس های خواسته یا ناخواسته ی ما به عالم هستی ارسال میشه و بعد باقی ماجرا.
حالا جایگاه احساس چیه؟
احساس به ما نشون میده که فرکانسی که داریم می فرستیم،فرکانس خواسته است یا فرکانس ناخواسته؟
یعنی در اصل داریم به روی خواسته هامون تمرکز و توجه میکنیم یا نا خواسته هامون.
احساس و باور هیچ تضاد و تداخلی با هم ندارند، فقط احساس بعنوان تابع باور میتونه عمل کنه،و هیچ اولویتی از لحاظ ترتیب عملکرد نسبت به باور نداره و بلکه عقب تره.
وقتی احساست بده،یعنی داری توجه بد،فکر بد و در نهایت باور بد داری استفاده میکنی و یا ایجاد میکنی.
تجربه ی خود من میگه:فقط باور،فقط باور،فقط باور
شما اگر رو احساس زود گذر تمرکز کنی،خب بعد از یه مدت اونداحساس و شرایطش تموم میشه می ره و باز ما با الگوهای فکری(باور) نامناسب تنها می مونیم.
مثلا من قدیم که با قوانین آشنا نبودم وقتی به یک مجلس عروسی میرفتم،تو حین عروسی خیلی شاد بودم،کلی حالم عوض میشد بر خلاف زمانهای دیگه،شاد بودم و هیچ غصه ای نداشتم،اما وقتی عروسی داشت تموم میشد،یه غمی منو فرا میگرفت،که انگار اصلا اون آدم شاد چند دقیقه پیش نبودم.یه جورایی پیش خودم می گفتم که ای کاش هرگز به این مجلس نیومده بودم!!
حالا پرسش پیش میاد که چرا اینجوری بودم؟
وقتی با قوانین آشنا شدم فهمیدم باور همه چیزه (کلا این روشمه،هر وقت یک چیز جدید میفهمم جوری قبولش میکنم که زمین و زمان بهم صحت اعتقادم رو ثابت و تایید کنن)، بعد فهمیدم که من باور کمبود شادی داشتم به خاطر توجهات و افکار منفیم،فکر میکردم دیگه این عروسی آخرین مجلس شادی دنیاست،دیگه تموم شد و از این جور حرفا که همه مون بودیم.
اما نشستم روی باورام کارکردم،و الان به جایی رسیدم که در لحظه سعی میکنم زندگی کنم و اون چه که هستش از شادی الان،میتونه بی نهایت ادامه داشته باشه،به شرطی که خودم خلقش کنم.
حالا من از شما می پرسم اگر من اول میخواستم رو احساسم کار کنم،آیا تغییر میکردم؟
جواب و اهمیت ساخت باور مشخصه
باور کنترل و ریموت زندگی ماست.
ممنون سوال خوبی طرح کردید.
شاد و پیروز در پناه الله یکتا
خیلی عالی توضیح دادید بخصوص مثالتون در مورد عروسی. ممنون ازتون
سلام
دقیقا به خاطر همین مورداست که نباید گوش به حرف دو نفر یا بیشتر بدهیم و یا کتابهای متفاوت بخوانیم ، یعنی دچار شک و تردیدمی شویم .
استاد جدید از آخر به اول گفته است استاد عباس منش از ریشه به اول گفته اند ، که این صحیح تر است ، اول ریشه را درست کنیم بعد شاخه وبرگش هم درست از آب در می آید .
شاخ و برگ وابسته به ریشه است اگر باور درست باشه افکار هم درست می شه شایدروی افکار خیلی کار کنیم که درست از آب در بیاد بعد بریم سراغ باور ببنیم که اوضاع خراب است تازه برویم باور را درست کنیم ولی اگر باور را درست کنیم افکار خود به خود درست از آب در می آیند یعنی ما یک راه میان بر داریم .
خدایا شکرت
دقیقا همینطوره ممنون از مثال عالیتون خانم راداکبری عزیز
سلام دوستان
خیلی کوتاه روش و نتیجه من ایطوریه
اول باور درست رو در مورد اون موضوع در بین همه باور ها انتخاب میکنی
بعد با احساس خوب اون باور رو تکرار میکنی با هر روشی که برات راحت تره (تجسم، عبارات تاکیدی، سوال، شکر گذاری، و…)
احساس خوب مرحله سوم دریافت رو قطعی تر از همیشه بوجود میره. دیگه شک نمیکنی که میشه یا نه دقیقا احساسش میکنی که اون داره میاد بسمتت منظور همون باوریه که اولش ساختی.
در واقع احساس خوب ضمانت میکنه که داری به باورت میرسی.
سلام به همه دوستان
من همه این مسیرهارو رفتم تقریبا اکثر اساتیدی که در ایران قانون جذب رو تدریس میکنن قبلا شاگرد استاد عباسمنش بودن پس زیاد درگیر این نباشید که فلانی این را گفت و بهمانی آن را…
حتی همین استادی که فکر میکنم منظور جنابعالی هست قبلا عضو همین سایت بودن…
پس اصلا شک نکنید و همین مسیر رو برید
سلام دوست عزیز
استاد هیچ وقت نگفته اول باورهاتون رو درست کنید بعد احساس خوب داشته باشید استاد می گه شما همیشه باید احساس خوبتون را با تغییر زاویه دیدتون نسبت به مسائل همیشه خوب نگه دارید و از طرفی میگه اگر احساستون بده یعنی باورتون نادرست و در مسیر نادرست قرار دارید یعنی احساس خوب و باور درست در یک مسیر هستند و احساس بد و باور نادرست هم در یک مسیر
و از طرفی اینقدر با اشخاص مختلف کار نکن یک نفر رو انتخاب کن چند ماه رو به شیوه اون پیش برو اگر نتیجه نگرفتی نفری بعدی رو انتخاب کن و باهاش کار کن وگرنه سر در گم میشی شدید
موفق و کامیاب باشید
سلام دوست ثروتمند من
فکر میکنم که شما استاد امیر شریفی رو میگید باید عرض کنم که استاد شریفی هم میگن ابتدا ما باید فرکانسمون رو تنظیم کنیم که به چیزهای خوب توجه کنیم استاد عباسمنش عزیز هم همین رو میگن چون که توجه ماست که اتفاقات رو وارد زندگی ما میکنه در نتیجه ما وقتی فرکانس یا همون ارتعاش رو سعی میکنیم مثبت بفرستیم و بهش توجه کنیم در واقع داریم کم کم باورهامون رو سر و شکل بهش میدیم استاد عباسمنش میگن ما به هرچیزی توجه کنیم کم کم اون میشه باور ما شما وقتی حواستون به ارتعاشاتی باشه که میفرستین خود به خود احساستون خوب میشه استاد عباسمنش شعار اصلی شون اینه که احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد = اتفاقات بد پس استاد هم خیلی رو موضوع احساس تاکید دارن بنده چون پکیج کامل استاد شریفی رو دارم و کامل گوش دادم هیچ گونه منافاتی با صحبتهای استاد عباسمنش در ش پیدا نکردم بلکه برعکس ایمانم رو بیشتر کرد که مسیری که درش هستم کاملا درست هست.
درسته ، ولی توی ماه هدیه، فایل وارونگی روانی: دقیقا اینو میگن که “من هیچوقت نگفتم باور. من میگم احساس رو خوب نگه دارید” و دنبالش میگن اگه احساستو خوب نگه داری باور خودش خودبخود درست میشه. در حالیکه استاد عباسمنش میگن از همون اول باید تازید به باور ( هم باور رو با گشتن الگوها و تکرار و…. درست کرد و هم همزمان توجه رو اگاهانه مثبت کرد)
منظورم اینه که اقای شریفی در مورد باور تاکید زیادی ندارن و بیشتر نگهداشتن حس خوب ( با توجه و شکرکزاری و..) رو تاکید دارن در واقع همون روش استرهیکس.
البته الان دیگه کاملا متقاعد شدم روش استاد عباسمنش خیلی پایه ایه و درستتره و زودتر مدار رو تغییر میده.
البته
سلام دوست عزیم چقدر برام جالبه که منم دقیقا همیشه توی دوره اقای شریفی همین سوال رو داشتم و مثلا می گفتم خب چطور وقتی من تجربه خوبی نسبت مثلا به یک موضوع مثل موضاعات عاطفی ندارم احساسم خوب کنم؟ و من یک سال و نیم با دوره استاد شریفی بودم و واقعا نتایج خوبی گرفتم حتی اینقدر که مدارم تغییر کرد و به این سایت هدایت شدم منی که همیشه به استاد عباس منش گارد داشتم و حدود دو سال پیش وقتی یکی از فایل هاشون دیدم اینقدر حس بد بهم دست داد که گفتم دروغ محض چون ذهنم حتی نمیتونست باور کنه که میشه درباره زندگی ثروت و خدا اینطور فکر کرد. اما بعد از گزروندن دوره اقای شریفی کلی تغییر کردم و دوباره به این سایت هدایت شدم و وقتی اموزش های استاد شروع کردم تازه می تونم بگم حساب کار دستم اومد البته من از اقای شریفی هم خیلی ممنونم چون از ایشون خیلی چیز ها یاد گرفتم و به شدت شخصیتم تغییر کرد اما به نظر من اموزش های استاد عباس منش خیلی پایه ای تر به ویژه اینکه خیلی سوالات رو علمی و پایه ای جواب میدن . مثلا من درباره مباحث مالی هرچند که نتایج خوبی اونجا گرفتم اما اصولی متوجه نشدم
به هر حال به نظر من هر انسنی با توجه به مدارش به استادی هدایت میشه
من می گم کار کردن روی باور بیشتر جواب میده با توجه به اینکه هم اون دوره رو رفتم هم از این سایت دارم استفاده می کنم
سلام خانم رجاییان ، منم دقیقا عین شما بودم و این سوال توی ذهنم میچرخید
وسطای دوره کارشناس جذب ، با استاد اشنا شدم ولی زیاد جذب نشدم ولی بعدش اومدم اینجا و دیگه موندگار شدم…
منم از اقای شریفی واقعا ممنونم چون بیس کار رو بخصووووص اهمیت احساس رو ازیشون یاد گرفتم و بعد مدارم بالاتر رفت و هدایت شدم اینجا. و قطعی میگم که هییییچ استادی مثل استاد عباسمنش در مورد قانون جذب نداریم ، واقعا خیلی ریشه ای میپردازن به این قضیه.
چه جالب فکر میکردم این فقط حس من
من به این تکامل که فکر میکنم دیگه برای خواسته هام نگران نیستم
دوست خوبم