زوج های عباس منشی کجا بودیم و الان کجا هستیم و کجا میخواهیم باشیم

دسته بندی: روابط

جواب‌های «عقل‌کل»دسته بندی: روابطزوج های عباس منشی کجا بودیم و الان کجا هستیم و کجا میخواهیم باشیم
115

با سلام به همه عزیزان
هر چی سرچ کردم این عنوان نیومد توی عقل کل
زوج های عباس منشی نتایجمون رو اینجا بنویسیم
هم برای تقویت باورهای خودمون
که
کجا بودیم و الان کجا هستیم و کجا میخواهیم باشیم
هم الگو برای بچه ها.
میدونم تعدادمون کم نیست
دوستتون دارم

نمایش:  به ترتیب تاریخ   |  به ترتیب امتیاز   
92
بهترین پاسخ

دریک زندگی جهنمی بودم،هرروز بحث،کمبود عاطفی،بی مهری وسردی،شکست و…تقریبا هرروزم یک عذاب دوباره بود اززندگیم راضی نبودم وحس میکردم لبه تیغ دارم راه میرم تمام عذت نفسم خورد شده بود احساس ارزشم نابود شد
هرروز درگیری و…
تااینکه کم کم باقانون جذب آشنا شدم آرامشم یکم بیشتر شد اما همه اون جنجنال ها بود تااینکه مدارم یکم بهتر شد وبااستاد آشنا شدم از احساس لیاقت شنیدم وقلبم بازشد برای اولین بار در عمرم به خودم گفتم زینب تو لیاقت زندگی آرامو داری ،برای اولین بار ازخودم پرسیدم چرا واقعا من یه زندگیه آرام نداشته باشم وچرا….
تازه به تمام شرکهای درونم پی بردم دیدم بابا من مثل آدامس چسبیدم به این طرف،میگم خدایا زندگیه خوب میخوام رابطه خوب میخوام اما بااین آدم چون اگه نباشه من نمیتونم حس خوشبختی کنم،نباشه ازکجا پول بیارم ،نباشه چی به سرم میاد و.‌‌.چقدر کافر بودم و خبرنداشتم
قلبم ازجاکنده شد ازشدت اینهمه بی خداییم وقلبم مثل گل شکوفا شد از درک این آگاهی جدید شروع کردم کم کم این وابستگی رو شناختن وکارکردن روش
دوماهی میگذشت و من روخودم کارمیکردم یه گنج پیداکرده بودم که باهیچی عوضش نمیکردم تو اون دوماه تنها بودم وخدارو بیشتر پیداکردم

وبعدازاون دوماه زندگیم ازاین رو به اون رو شد ازلحاظ عاطفی،همسرم تقریبا ازلحاظ فکری زیرو رو شده بود،حرف زدنش کنترل خشم هاش و…چقدر محبتش بیشتر شد چقدر آرام ودوستداشتنی شد عضو سایت شد ومحصولات رو خرید وحالا زندگیمون هیچ شباهتی با پارسال نداره غرق در عشق ولذت هستیم
بخدا قسم تمام رویای پارسالم زندگیه آرام وشاد وباعشق امسالم بود،درطی این یکسال بازسعی کردم بیشتر به نکات مثبتش توجه کنم وسپاسگزار اونچه که هست باشم وخدا میدونه چقدر این توجه به نکات مثبت زندگیمو شیرین تر کرده وچقدر وجه مثبت همسرمو برام نمایان کرده

چقدر سلامت تر هستم ،شغلی دارم که دوسش دارم وهمین کار کردن برام حرکت بزرگی بود،آرامش معنویت ثروت وشادی سهم من شده از زندگی

سهم ماست که خوشبخت باشیم ولذت ببریم اصلا هدفمون برای رو زمین اومدن لذت بردن بوده حق ماست که همه چیو باهم داشته باشیم

امیدوارم تجربه زندگیم کمکی کرده باشه به عزیزای دلم ❤️



7

3 سال پیش

سلام زینب جون، شرایط فعلی من دقیقا مثل قبل شماست شاید چندین برابر بدتر و شدید تر من یه بچه کوچیک شیرخوار دارم که نمیتونم فعلا جدا بشم.. میشه بیشتر توضیح بدید و یا مثال بزنید دقیقا چه کارهایی کردید؟ من دیگه خسته شدم از بس تلاش کردم برای این زندگی.. خواهش میکنم اگر براتون مقدوره کمکم کنید.. منو همسرم دیگه به جایی رسیدیم که روزها میگذره اما کلمه ایی باهم حرف نمیزنیم فقط در مورد بجه و نیازهاش شاید جمله ایی رو و بدل بشه، چنان سردی بینمون هست که شاید نتونید تصور کنید کلا یا قهریم یا در حال دعوا اصلا دیگه حسی نمونده زندگیم خود جهنمه


3 سال پیش

سلام آناهیتای عزیزم

عزیزدلم درکت میکنم

ولی نگران نباش،نترس

همه چی درست میشه،

درسته که نمیتونم کل مسیرم رو برات بنویسم

ولی یه مختصر میگم که امیدوارم کمک کننده باشه

آنای عزیزم تو همین سایت کلی فایل رایگان وکامنت هست درباره احساس لیاقت وعشق به خودو…از اونا شروع کن ببین چجوری میتونی کاری کنی که از ته قلبت احساس ارزشمندی کنی واون کارارو انجام بده

یه لیست بردار و نکته های مثبت همسرتو بنویس ،شاید اولش فقط یه دونه پیدا کنی ولی فکر کن،چون هرآدمی قطعا اخلاق های خوب زیادی داره

مثلا من نوشتم که خوشحالم که همسرم هرروز نون تازه میگیره

وروزهای بعد احساس کردم که این آدم چقد اخلاقای خوبی داره که من اصلا نفهمیدم

کوچولو کوچولو هی رابطت بهتر میشه ووقتی به این روش ادامه میدی یه روز به خودت میای میبینی چقد حال زندگیت خوبه

این خیلی مهمه که ببینی چه ترمزهایی نسبت به همسرت داری

مثلا یکی از ترمز های من این بود که من خیلی دوس نداشتم با همسرم کنارهم دیده بشیم (چون همه بهم گفته بودن که من خوشگل ترم )ومن ناخودآگاه نگران بودم که قضاوت بشم

همین ترمز ها آدمارو از هم دور میکنه ،

ویه روز از خودم پرسیدم اگه تویه ‌‌‌‌‌‌‌‌جزیره تنها بودی وهیچ آدم دیگه ای اونجا نبود بازم از همسرت فراری بودی جلو بقیه ؟

وقتی صادقانه به خودم جواب دادم فهمیدم که آره من انتخابش میکردم چون خیلی ادم خوب ودوستداشتنی هست

مورد بعدی شرک هست

وابسته شدن به یه آدم صد درصد آدمارو از ما دور میکنه،دوس داشتن آدمها وعشق ورزیدن بهشون عالیه اما اونهارو دلیل سادی دونستن شرکه

اینکه تا طرف نباشه من خودمو گم کنم واز پس هیچ کاری برنیامو هیچ لذتی از تنهاییم نبرم

پس درباره توحید هم مطالعه کن وسعی کن اول شادی رو از درون خودت با خودت ایجاد کنی وبعد همسرتو دست خدا بدون واز وجوداون هم لذت ببر

من چند وقت پیش یه کاری کردم 😁

اومدم از کلمه های محبت آمیز مثل عزیزدلم،شما عشق منی،دوست دارم و…

تو کلماتم باهمسرم به کار بردم

سخت بودا ولی تصمیم گرفتم یکم مهربونتر باشم ببینم چی میشه

باورت نمیشه مثل آب رو آتیش عمل میکنه

همسرم بهم میگفت من نمیدونم چرا چند روزه مهربون تر شدم وحالم انقد خوبه وبیشتر دوست دارم

ومن ته دلم میگفتم که حقا که استاد درست میگه که جهان آینه افکارو کلام ماست

محبت میدی محبت میگیری

پس شماهم سعی کن کم کم مهربونی بپاشی تو خونت

سعی کن رها باشی وبخاطر چیزایی که ارزش ندارن حالتو بدنکن که حال طرفت هم بد بشه

واقعا نمیشه تجربه چندسال زندگی رو تو چند خط گفت

ولی اگه تو سایت بمونی وواقعا باورکنی که خودت مقصر این اتفاق بودی وبا افکار ورفتارت خلقش کردی وعمل کنی به حرفای استاد

صددرصد نتیجه میگیری

امیدوارم که یه روز بیای تو همین صفحه از حال خوب رابطتتون برامون بنویسی

چقدر لذت بردم از کامنت شما … آناهیتای عزیزم .. منم یک سال پیش خیلی مشکل داشتم .. شروع کردم به شکر گزاری نوشتن در مورد همسرم … هر نکته مثبتی رو مینوشتم و به خاطر شکر گزاری میکردم . حتی رفتار مثبتی دوست داشتم همسرم داشته باشه رو هم مینوشتم و شکر گزاری میکردم انگار این رفتار رو داره … کم کم همسرم شروع کرد به عوض شدن .. زندگیم زیبا تر شد . امتحانش کن مطمئن باش حتما جواب میگیری ازش


3 سال پیش

ممنونم زینب عزیز و دوستداشتنی بابت توضیحاتت.. نمیخوام انرژی منفی بدم اما متاسفانه من خیلی آشفته ام و حال درونیم خرابه اگر نگاه به عضویتم کنی در سایت متوجه میشی سالهاست عضو این سایتم و روزی نبوده سر نزنم اما متاسفانه خیلی کم عملگرا بودم، با قوانین کاملا آشنا هستم قشنگ میتونم ساعت ها راجع بهش حرف بزنم اما نمیدونم چرا اوضاع زندگیم اینقدر بهم ریخته ست متاسفانه من در مجردیم چون با قوانین آشنا نبودم نا خواسته فرکانش های اشتباهی به جهان ارسال کردم و عزت نفس پایینی داشتم و باعث شد با فردی ازدواج کنم که پراز ایراد و اشکال و نقص بود (البته در ظاهر اینجوری نبود اصلا و کاملا موجه، اما بعد ازدواج دیدم ای داد بیداد و هرآنچه فکر کنی از ایشون دیدم) چندبار خواستم به طور جدی جدابشم اما ایشون با اصرار و خواهش و التماس و وعده و وعید مانع شد منم که عزت نفس نداشتم و وابسته و ترسو بودم برمیگشتم خیلی روی خودم کار میکردم دوره های شکرگزاری شزکت میکردم دفترها پر میکردم و مینوشتم و و و و اما یه مدت کوتاهی فقط رابطه بهتر میشد باز یه جیز وحشتناکی از ایشون میدیدم تا اینکه تصمیم گرفتم دیگه قید این زندگی رو برای همیشه بزنم که ناخواسته باردار شدم و دیگه موندم الان هم یه بچه ی کوچیک دارم، روزها و هفته ها میادو میره حتی نگاهی به ایشون نمیندازم اینقدر که منو زجر داده کلی توهین و….. دیگه اصلا نمیتونم به خوبی هاش فکر کنم چون کارهایی باهام کرده که قلبمو سیاه کرده..


3 سال پیش

عزیزدلم هیچ وقت دیر نیست

مادر لحظه داریم فرکانس میفرستیم ،یه زمانی فرکانس بد فرستادیم وبد دریافت کردیم اما قرار نیست تا ابد چوب اون رو بخوریم

به محض تغییر فرکانس اوضاع هم عوض میشه

بله خیلی خوبه که قانون رو میشناسی عزیزم اما چقدر بهش عمل کردی؟چقد ذهنتو کنترل کردی؟چقد اعراض کردی از نازیبایی ها؟

در طول روز چقدر احساستو خوب نگه داشتی؟و…

میدونم سخته خیلیم سخته اما نشدنی نیست بالاخره شدنیه که یه عده دارن از این قانون پیروی میکنن ونتیجه میگیرن

تا حالا قانون رو شنیدی وفهمیدی حالا بهش عمل کن تا نتیجه بگیری

از کم شروع کن

چون عمل به قانون هم تکامل میخواد

ولی شروع کن وزندگیتو خلق کن ،نذار بعدها پشیمون بشی که چرا از قدرتی که خدا واسه خلق زندگیت بهت داد استفاده نکردی

اگه نمیتونی نکات مثبت همسرتو ببینی هیچ عیبی نداره عزیزم پس اعراض کن از توجه به نکات منفیش یعنی بهش کمتر فکر کن

خاطرات بدتونو هی مرور نکن ،میدونم سخته تجسم مثبت کنی پس بجاش اصلا تجسم منفی نکن تا به مرور مدارت عوض بشه

گفتی خیلی تمرینها انجام دادی،اونا باعث شدن که احساست بهتربشه؟چون همیشه استاد میگه هرتمرینی باید منجربه احساس خوب پایداربشه

اولش شاید هی کم وزیاد بشه ولی با تکرارش باید به احساس خوب پایدار برسی

مثلا من تمرین عذت نفس میکنم،مثلا لیست توانمندی هامو مینویسم ،میرم آگهی تبلیغاتی انجام میدم ،به ارزش مند بودنم فکر میکنم،کارایی یاچیزایی که حس میکنم در شان من نیستو کنار میذارمو…

خوب اگر نتیجه این کارها احساس خوب(احساس ارزشمندیه واقعی درمن شد)اونوقت باید نتیجه بگیرم

نمیگم یه دفه معجزه بشه ولی باید کم کم معجزه بشه

واینکه قرارهم نیست من با تغییر دادن افکارم حتما همسرمنم تغییر کنه شاید اون ظرفیت تغییرو نداشته باشه

ولی اگر اون ظرفیت تغییرو نداشته باشه ومن تغییر کرده باشم طبق قانون از هم جدا میشیم به راحتی

چون دیگه مادر یک مدار نیستیم

وشایدم ظرفیتشو داشتو تغییر کرد

اینارو مانمیدونیم

مافقط خودمونو تغییر میدیم وباخدا هماهنگ میشیم اون خودش اینجاشو بهتر میدونه ونتیجه میشه چیزی که حال مارو خوب کنه

اگه الان درکنار اینجورآدم هستی خوب به این دلیله که دریک مدار هستید

مدارتو عوض کن

البته میدونم همه اینارو میدونی

امیدوارم به چیزایی که خودت بهتراز من میدونی عمل کنی

یه چیزی که کمک میکنه راحت ترتصمیم بگیری وتمرکزت خیلی از رو همسرت برداشته بشه کار کردنه

میدونم بچه کوچیک داری ولی خیلیا تو همین سایت با بچه کوچیک دارن ثروت خلق میکنن (مثلا دنبال کاری باش که تو خونه انجامش بدی ودوسش داشته باش)

اگه رو پای خودت باایستی خیلی بهتر میتونی واسه خودت تصمیم بگیری وکلی از شرک های درونت پاک میشه

وکلی کنترل ذهن کردی

شاد‌،سلامت،ثروتمند وموفق باشی عزیزم ❤️


3 سال پیش

زینب عزیزم ازت ممنونم گلم، بله متاسفانه من قانون رو بلدم اما در عمل هیچی ، تمام این سالها فقط انباشتگی اطلاعات کردم همش دنبال یاد گرفتن یه موضوع جدید از قوانین بودم فقط همین، خودمم نمیدونم منتظر بودم تا چی پیش بیاد یا چه اتفاقی بیوفته تا من به خودم بیام و تمرینام رو شروع کنم، الان هم توی برزخم اینقدر مسائل و مشکلات زیاد شده که از کنترلم خارج شده با بچه ی کوچیک هم تمام وقتم پر شده چون دست تنها هم هستم و کمکی ندارم، با یه بچه وابسته نه استراحتی و نه تمرکزی، اما خب باید به خودم بیام باید از یه جایی شروع کنم و رفته رفته حال خودمو خوب کنم…میدونی زینب جون من فکر میکنم باید قبل از هرچیزی روی عزت نفسم کار کنم و به اصطلاح با خودم آشتی کنم و کلا از فکر شوهرم و کارهایی که باهم کرده ببام بیرون و تمرکز رو روی خودم بگذارم، من خیلی بخاطر گذشته و فرصت های خوبی که داشتم خودمو سرزنش میکنم، کلا توی ذهنم همش در حال جنگیدن با خودم هستم که چرا جدا نشدم منی که هم خانواده ی خوبی داشتم و هم موقعیت خوب چرا با این ادم ادامه دادم، میدونم اینا همش پچ پچ های ذهن و شیطانه اما مدام درگیرم باهاشون و در حسرت گذشته.. باید خودمو ببخشم و گذشته رو رها کنم و زندگیم رو بسازم،، ممنونم از پیشنهادت در مورد داشتن کار و درآمد حتما این کار رو میکنم در آینده ی نزدیک.. باید دستامو به زانوم بگیرم و از این خواب غفلت بیدار شم حق با شماست حال امروز من مربوط به فرکانس های گذشته ست قرار نیست همیشه اینجور بمونه باید خودم به داد خودم برسم


2 سال پیش

سلام آناهیتای عزیز

من کامنتهای شما روخوندم

امیدوارم بغد یکسال آلان به آرامش رسیده باشی

دوست عزیز استاد در دوره ارزشمند عزت نفس در مورد احساس گناه وحسرت خوردن در مورد گذشته ورهایی آن خیلی مفصل توضیح دادن حتما این دوره رو تهیه کن وعزت نفست رو ببر بالا بقیه مشکلاتت حل میشه کنکاش گدشته یعنی فرستادن فرکانس ناخواسته من خودم به قول استاد از اولش در این زمینه خیلی خوب بودم ومیتونم زود گذشته رو پاک کنم وبه زمان حال فک کنم چون زیر رو کردن گذشته آینده رو هم خراب میکنه واین فراموشی گذشته خیلی به من در زندگی کمک کرده

بعد هم هی نگو نمیتونم من با سه تا بچه کوچیک ادامه تحصیل دادم نفر اول شدم وسر کار هم میرفتم انسان خیلی توانمند هست

13

بنام یکتای هستی بخش…
سلام…
نمیدونم که چطور شد که به این قسمت هدایت شدم اما اواسط خوندن کامنتا بودم که یه حسی بهم گفت که منم به این سوال پاسخ بدم…
من جلسه ی دوم روابط هستم و الان تمرکزم روی این دوره هست…
من ۷ سال پیش با همسرم آشنا شدم…در نگاه اول فهمیدم که این شخص هیچ کدوم از اون معیارهایی که من میخواستم رو نداره…شاید عجیب باشه ولی من با اینکه هیچ شناختی از همسرم نداشتم از همون اول ازش متنفر بودم…و تنها به دلیل از یک شرایط بحرانی که در اون زمان باهاش مواجه بودم تصمیم به این ازدواج گرفتم و درواقعا تنها انگیزه ام برای ازدواج فرار از اون شرایط بود که نمیخوام درموردش بنویسم….
سالها نفرت رو تو وجودم پرورش دادم و همیشه بدترین رفتار و بدترین وجه همسرم رو نسبت به خودم برانگیخته میکردم…یه جورایی حس میکردم که اونم ازم متنفره ولی نمیدونم چرا موافق به طلاق نمیشد.وتو این سالها بارها و بارها اقدام به طلاق کردم و هیچ وقت موفق نشدم…به دلیل ترسهام به دلیل وابستگیهام به دلیل کمبود عزت نفسم به دلیل حرف مردم…
۴سال پیش برای اولین بار با قانون جذب آشنا شدم البته با یه استاد دیگه…شروع کردم به کاردن روی خودم…شروع کردم به سپاسگذاری ..شروع کردم به توجه به ویژگیهای مثبت همسرم…شاید باورتون نشه ولی اینقدررررر دلم پر بود ازش اون اوایل که حتی وقتی توی دفترم میخواستم یه نکته ی مثبت ازش بنویسم خونم به جوش میومد…همسرم شاید خیلی خوبی ها داشت و من این رو حتی به وضوح میدونستم اما نفرتی که ازش داشتم مانع میشد که بتونم حتی به یه دونه از خوبیاش فکر هم بکنم…
با وجود تمام سختی هایی که این کار برام داشت…شروع کردم…نوشتم و نوشتم و نوشتم…
خلاصه که طی این ۴ سال خیلی چیزا عوض شده…من کلا از این رو به اون رو شدم…از همه ی جنبه ها تو زندگیم پیشرفت کردم…رابطه ام با همسرم به جایی رسیده که دوستش دارم…کلییییی ویژگی های مثبت داره ….تو کارای خونه کلییی کمکم میکنه..خیلی با محبت تر شده…خیلی با احترام و با الفاظ قشنگ صدام میکنه…با وجود اینکه دوستش دارم ولی دوماه پیش بازم اقدام به طلاق کردم چون فکر میکردم که خیلی دیدگاه و مسیرمون متفاوته و اصلا اهداف مشترکی نداریم…
اما بازهم موفق نشدم که این کارو به اتمام برسونم …
اینبار تصمیم گرفتم که دوره ی عشق و مودت رو تهیه کنم …از دوماه پیش تا الان کلیییی همسرم به ویژگی های دلخواه من نزدیک شده اما بازهم یکسری ناخواسته هست که ازش میبینم و ایشون در انجامشون مُصر هست…ولی من خیلی خیلی بیشتر با خودم به صلح رسیدم و تازه دارم درک میکنم که تنها رابطه ی ما با خودمون و منبع هست که مهمه ولاغیر..
الان هم نمیدونم که تا آخر دوره چی میشه..ولی اصلااا دیگه نگرانی ندارم از این بابت…چون تا قبل از دوره خیلی اصرار داشتم که حتما تکلیفم با این آدم مشخص باشه تا بتونم به زندگیم ادامه بدم …اما الان با اینکه دوست دارم این آدم تو زندگیم بمونه و همون شخصی باشه که استاد گفتن تو ۹۵ درصد مواقع طرفتون تغییر میکنه.و ویژگی های دلخواهتون رو درش میبینید..اما بازهم همه چیو واقعا سپردم به خدا…و هرچی که خیر باشه همون پیش میاد…و من ایمان دارم که بهترینها در انتظارمه


41

سلام به عمو فریدون عزیز و زنموی لیلای مهربونم
چقدر خوبه که به این صفحه هدایت شدم اول صبحی واقعا
خدارو صد هزار مرتبه شکررررر
من از زنمو لیلا اینو یاد گرفتم که اگر همسرم یه استکان چایی برام میاره و میزاره جلوم بابتش از خداوند سپاسگذاری کنم !
خدارو شکر میکنم بخاطر این تاپیک ارزشمند و این سایت کهکشانی که سعی میکنم این روزا بیشتر وقتم رو اینجا بگذرونم بجای سیر کردن تو فضای مجازی …
از استاد عزیزم هم سپاسگذارم بابت اینکه این فضا رو برای ما فراهم کردن.
عاشقتونممم


13

سلام خدمت استاد عزیز و دوستداشتنی و تمام هم فرکانسی های خوبم من از بچگی همیشه توی ذهنم دنبال جواب برای خیلی از اتفاقات زندگیم بود بخاطر همین توی ،کتب قانون جذب دنبالش میگشتم ولی نمیتونستم درک درستی داشته باشم یعنی بعضی جاها از نظرم درست در نمیومد تا اینکه خدا کمک کرد و با استاد آشنا شدم زمانیکه با استاد آشنا شدم تو بدترین شرایط زندگیم چه از لحاظ احساسی و چه از لحاظ مالی بودم شروع کردم فایل های رایگان رو گوش دادن بعد از یکی دو هفته اتفاقت عالی مالی از راه رسید از لحاظ احساسی خیلی بهتر شدم خدا کمک کرد و کاری روکه سالها آرزوشو داشتم مثل آب خوردن فراهم شد و خیلی زود پیشرفت کردم ولی متاسفانه از جایی دوباره برگشتم سر اصل خودم و اتفاقای خوب هم کمرنگ شد ولی دوباره میخام از اول ولی اینبار با ارده قوی تر شروع کنم واقعا باورمو تغییر بدم نه فکر کنم که تغییر کرده


2

سلام خدمت استاد عزیز و دوستداشتنی و تمام هم فرکانسی های خوبم من از بچگی همیشه توی ذهنم دنبال جواب برای خیلی از اتفاقات زندگیم بود بخاطر همین توی ،کتب قانون جذب دنبالش میگشتم ولی نمیتونستم درک درستی داشته باشم یعنی بعضی جاها از نظرم درست در نمیومد تا اینکه خدا کمک کرد و با استاد آشنا شدم زمانیکه با استاد آشنا شدم تو بدترین شرایط زندگیم چه از لحاظ احساسی و چه از لحاظ مالی بودم شروع کردم فایل های رایگان رو گوش دادن بعد از یکی دو هفته اتفاقت عالی مالی از راه رسید از لحاظ احساسی خیلی بهتر شدم خدا کمک کرد و کاری زو که سالها آرزوشو داشتم مثل آب خوردن فراهم شد و خیلی زود پیشرفت کردم ولی متاسفانه از جایی دوباره برگشتم سر اصل خودم و اتفاقای خوب هم کمرنگ شد ولی دوباره میخام از اول ولی اینبار با ارده قوی تر شروع کنم واقعا باورمو تغییر بدم نه فکر کنم که تغییر کرده


43

سلام به استادعزیزودوستان گرامی.
چ سوال جالبی مطرح کردید👍
من توزندگیم ب خاطرخودخواهی هام خیلی کارایی که بایدبرای همسرم انجام میدادم روندادم.
همسرم مردخوب وایده آلی هستش منتهی به دلایلی که توذهن خودم بودوباتوجه به توجیهات خودم که یه کمبودهایی رواحساس میکردم کلن تمام توجه وتمرکزم روازهمه چیه خوب زندگیم برداشته بودم وبه این یه کمبودزوم کرده بودم.طوری که خیلی آسیبهابه خودم‌وهمسرم واردکردم.وخیلی ازحال خوبیهاولحظات خوبی که می‌تونستیم داشته باشیم روبه خاطرهمین موضوع ازدست دادم.
این برای گذشته ی من بود.
واماحالادارم سعی میکنم جبران کنم .خودم پی به اشتباهات خودم بردم.خودم فهمیدم که مقصراصلی من بودم.
تمام تلاشم رو میکنم اماتواین دوسالی که سعی در رفع نواقص خودم داشتم ،اتفاقات زیادی افتاده که گاهی تونستم خوب عمل کنم وگاهی هم نه.
بقدری افکاروباورهای غلط توزندگیم داشتم که همش بایدآگاهانه تمرکزم روی هر کدوم باشه .یه جورایی چنان ویران کردم که برای بازسازیش ،خیلی بایدتلاش کنم.
ب همین جهت خیلی مصرانه وباتعهددارم روی خودم کارمیکنم تاباتغییراتم اتفاقات خوب توزندگیم بوجودبیادوازطرفی روابط عاطفیم با همسرم اوکی بشه.
ازاستادودوستان عزیزم دراین سایت خیلی ممنونم که هر کدوم به یه نحوی باعث میشن من ایرادهای خودم روبفهمم .
خوشحالم از اینکه هرچی جلوترمیرم ،درسهای بهتری آموزش میبینم وبیشترباقاعده وقوانین جهان آشنامیشم.
الان درحال حاضر اتفاقات خوب زیادی بینمون افتاده .
همسرم هم تغییرات زیادی کرده ،البته که باخوب شدن من ،ایشون هم خیلی بهترازقبل هستن.
هردوامیدداریم اوضاع ازاینی که هست بهتر بشه.
همسرمن یه مردعاشق ولی وابسته به منه ،ومن خیلی معمولی دوسش دارم واصلن وابستش نیستم .
احساس چیزی نیست که بخای زوربزنی بدسش بیاری ،امامیتونم که رفتارهاوبرخوردهامواصلاح کنم وبااحترام وادب با همسرم رفتارکنم.
میتونم برای جبران محبتهاش منم محبت کنم .
میتونم قدردان زحمتهاش باشم .
میتونم کاری کنم که درخوشبخت بودن باهاش سهیم باشم.
حالایکی ازخواسته های منم اینه که بیشتردرکش کنم وازلحاظ عاطفی کمش نزارم.
خداروشکرمدتی همش میگه ازم خیلی احساس رضایت داره.وحالش خیلی خوبه ومن ازاین بابت خوشحالم چون حال خودمم خوبه.
دارم یادمیگیرم بدون داشتن غروربرخوردهای بهتری داشته باشم .
میدونیدمن ازاون افرادی بودم که تقریباهمه کاری برای همسرش انجام میده منتهی بازگونمیکنه که من فلان کاروبه خاطرتوکردم.
دقیقن برعکس همسرم که مدام هرکاری که میخادانجام بده میگه به خاطرتو.
ومدام تعریف وتمجیدمیکنه .ولش کنم مثل بت منومیپرسته.
ولی من زیادازش تعریف نمیکنم وخواسته ی ایشون اینه منم اونوببینم.
خب منم دارم سعی خودمومیکنم که حتمن تغییراتی داشته باشم .
دوست دارم روزی برسه که باتمام وجودم مثل ۲۷سال پیش عاشقانه دوسش داشته باشم.
ودرکنارهم باهم اززندگی لذت ببریم.
دوست دارم قدر داشته هامو توروابط بدونم.
خداوندخیلی عنایت به من داشته که چنین همسرمهربون وبامحبتی کنارم قرارداده امامتاسفانه من زیادقدرشناس نبودم.
وقتایی که خیلی حالم خوبه وزندگیمومرورمیکنم حتی بادیگران که مقایسه میکنم ،میفهمم چه چیزهای باارزشی توزندگیم بوده و هست که من ازش غافل بودم .
چرا؟چون برام عادی شدن.
اونایی که ندارن غبطه میخورن واونی که مثل من زیادتوجه دیده ،قدرشناس نبوده.
پس حتمن بایداین نقصم رفع بشه .البته نه به خاطر همسرم .
فقط به خاطرخودم .چون دوست دارم ،منم ازروابطم همه جوره لذت ببرم.
منم دوست دارم عاشق باشم .
منم دلم میخادباعشق ولذت درکنارهم باشیم.
منووهسرم حیفیم که زندگی خوبی نداشته باشیم چون بچه های خوبی هم داریم و تفاهم اخلاقی زیادی هم باهم داریم .یه جورایی هم فرکانس وهم مدار ،هم هستیم.
پس انشالله به یاری خداوند قدم‌های بهتری برمی‌دارم تابرسم به اوج خوشبختی و سعادت .


25

سلام عمو فریدون عزیز خیلی زیبا دیدگاه های خودتون رو درباره همسر گرامیتان نوشتید خیلی زیبا به نکات خوبشون فکر میکنین و خیلی زیبا صفت های دلپذیری بهشون میدین ..

امیدوارم بعداز گذشت این مدت که از کامنتتون میگذره هنوز زندگی زیبا و شیرینی داشته باشین و هنوز قدر نعمتهاتون رو بدونین ..

من و همسرم هم تازه وارد این راه خدایی شدیم و خیلی خداروشکر روابطمون عالی تر شده البته هنوز دارم روی خودم کار میکنم و هنوز خیلی کارا دارم خیلی باورا رو باید تغییر بدم …
هنوز دقیقا یاد نگرفتم که نباید کنترلش کنم و روش حساس نشم امیدوارم خدا کمکم کنه و بیادم بیاره هربار این قانون رو ..
ولی خداروشکر همسرم خیلی مهربون تر شده همچنین منم خیلی بیشتر از قبل به فکر خودم هستم و با خودم رابطه ی خیلی بهتری رو برقرار کردم و از تنهایی هام خیلی بهتر استفاده میکنم ..خدارو شکر میکنم که همسرم هم از نظر ظاهری هم باطنی عالیه و ایده آل منه….
خداروشکر که وارد این مسیر به این زیبایی با کمک استاد عزیزمون شدیم هرکجا هستی خدا نگهدارتون باشه استاد جان…
براتون بهترینها رو آرزومندم



1

2 سال پیش

واااای تمام این هایی ک گفتین رو من دارم و الان قهر در منزل پدر هستم فقط فرقمون اینکه شما اقایی من خانم همسر منم گفت دیگ نمیخام توو زندگیم باشی با التماس گفت و من اومدم یعنی میشه منم مشکلم حل شه خیلی قشنگ بود نظرتون ممنونم منم دعا کنین

9

به نام تنها قدرت کیهان
سلام
من در جست وجوی خدا بوده ام
وهستم
ودر اینده نیز جویای
خدا تنها قدرت کیهان هستم
واو را سعی می کنم در اعماق وجودم پیدا کنم
و سپس در بخش بیرونیِ وجودم یعنی جهان
آشنایی با عباسمنش از بزرگ ترین امتیازات من در زندگی ام ودر راه رسیدن به خدا خوشبختی ارامش وجاودانگی بود
دیدگاه های عباسمنشی ابزار لازم برای ادامه راه برای من هست
سپاس برای اوست واو تنها پاسخ گو برای نیاز های بندگان است
وسپاس برای دستان قدرتمندش
که با صداقت رسالت خود را عملی می کنند
باتشکر از همه ی دوستان


65

سلام روزتون پر از عشق و پر از حس ناب ربّ باشه الهی ،
چه سوال زیبایی بود آقای فریدون که پرسیدین البته عمو فریدون عزیزم ! من قبل اینکه با استاد عزیزم آشنا بشم زندگی برام یه حالت خیلی مسخره کننده ای داشت یه جوری که واقعا اینکه بخام برا هدف هام تلاش کنم مسخره به نظر میومد چون یه نجوایی تو ذهنم میگفت خب که چی ؟ خب مگه قرار نیست آخرش بمیری ؟ خب اینهمه تلاش برا چی اخه ؟ مثلا که چیو ثابت کنی ! و منم هر روز و هر روز ناامید تر از قبل میشدم
و من تو خانواده ای بزرگ شدم که پدرم به شدت عصبانی و سخت گیر و .. جوری که من وقتی دبیرستان میخوندم و دوستام قرار میزاشتن که عصرش باهم برن کافه یا مثلا پارکی دور هم باشن ولی من هیچوقت اجازه بیرون رفتن با دوستامو نداشتم همیشه این موضوع ناراحتم میکرد بدم میومد از زندگی ! چون من نه با دوستام میتونستم برم بیرون نه میتونستم شاد باشم نه میتونستم بلند بلند بخندم چون گفته بودن دختر بلند نمیخنده ، دختر نباید بره بیرون، دختر نباید.. و و و و انواع نباید های دیگه! انقد از زندگی کردن بدم میومد که یه شب که داشتم با خدا حرف میزدم بهش گفتم خدا جونم واقعا من دیگه خسته شدم ؟ آخه تا کی ؟ کی قراره منو ببری پیش خودت ؟ من فقط تورو میخام .. من دختری بودم که بدترین جمله هارو شاید از مامانش شنیده بود و همیشه احساس اضافی بودن داشتم تو زندگی، احساس میکردم واقعا دلیل بدبختی خانواده مم یا خیلی اضافیم براشون ! و از جایی که من یه برادر هم دارم و همیشه اون میتونست بره با دوستاش بیرون و خوشگذرانی و دوچرخه سواری و .. ولی من نمیتونستم !
واقعا دیگه ناامید شده بودم جوری که هر روز و شب برام تکراری شده بود و فقط منتظر لحظه مرگم بودم !
تا اینکه یک روز تو اینستا با یه پیجی آشنا شدم که طراح و دکوراسیون مبل و اینجور چیزا بودن ! صاحب همین پیجم یه آقایی بود که وسط پستاش عکس خانومش رو گذاشته بود با یه بچه شیرین و زیبایی که داشتن! یه حسی بهم گفت فالوو کن پیج خانومشو ، فالوو کردم و رفتم مشغول دیدن بستای زیباش شدم و یه هایلایتی داشتن در مورد سپاسگزاری از خدا ، خیلی این هایلایته توجهم رو جلب کرد ، و ایشون همیشه پستا و متنایی که مینوشتن پایین پستاشون استاد جانم رو تگ میکردن! و من اونموقعه ها حدود (٢ سال پیش) میرفتم پیج استاد رو نگا میکردم و میگفتم که اخه یعنی چی ؟ یعنی این حرفا و پستایی که میزارن و مینویست واقعیته؟ یه حسی درونم میگفت صبر پیشه کن .. روزها گذشت و گذشت ! و من اون هایلایت سپاسگزاری رو ک دیده بودم توجهم رو جلب خودش کرد و از همون روز نشستم هر روز و هر روز سپاسگزاریامو نوشتم اینجوری بود که ١٠ تا باید از چیزایی که الان داریشون و بابتشون شکرگزاری رو مینوشتی و ۵ تاش در مورد خاسته هات که باید از خدا سپاسگزاری میکردی که به دستشون آوردم ( یه جورایی تجسم خواسته هات) ! این سپاسگزاری نمیدونین چقد حال منو دگرگون کرده بود چقد حالم خوب بود چقد رها شده بودم ! ولی اصلا از قانون اطلاعی نداشتماااا اصلا ، ولی شنیده بودم در مورد قانون جذب و باور و شادی و …
خلاصه من یک سال تمام سپاسگزاریامو هر روز مینوشتم و هر روز شادتر از دیروز ! تا اینکه یه سوالی ذهنمو درگیر خودش کرد که خدا چه جوریه؟ اصن چرا تا به الان در موردش فکر نکردی ؟
و
و
و
و
و
و
منی که از خانواده و مامانبزرگم شنیده بودم که نباید زیاد درباره خدا جستجو کرد یا تحقیق کرد یا فکر کرد ! چون باعث دیوونگی آدم میشه و از قبیل این حرفا..
و این سواله هی تکرار و تکرار میشد تو ذهنم !
منم که راستش میترسیدم میگفتم اخه از کجا این سواله پیداش شد اومد تو ذهنم! و من هی مقاومت میکردم و اون سواله بیشتر و بیشتر میومد تو ذهنم (خودخوری میکردم که نکنه الان دیرونه بشم) واقعا الان خودم خنده م میگیره ! تا اینکه رفته رفته من تکاملم رو طی کردم و خدا خودش یه چیزایی رو بهم الهام کرد ^_^ من عاشق این خدا شده بودم عاشقققققققق و شیفته ش شده بودم عاشقانه میپرستمش و عاشقانه عاشقشقم ! بعدها با سایت استاد و فایلاش اشنا شدم نمیدونین چقد زندگیم از این رو به اون رو شده !
راستی !
خدا میدونست من خیلی به ندرت میشه به کسی اعتماد کنم و مخصوصا به حرفاش ! همون خانومه رو گفتم از طریق همون منو با استاد آشنا کرد تا من موفقیت و دوستاوردهای ایشون رو ببینم و الگوی خوبی باشه برام و بهتر و بهتر به این مسیرم ادامه بدم ! یه جورایی خداا اول برام مثال زد بعد هدایتم کرد به سمت سایت استاد !
الان خیلی خوشحالمممم و خیلی شاد !
چون به آرامش رسیدم ، خدای خودمو پیدا کردم ، خوشبختی رو با وجود مهربونش دارم حس میکنم ، دارم لذت میبرم و مهم تر از همه در لحظه زندگی میکنم.. خدایا بینهایت سپاسگزارم ازت من عاشقتتتتتتمممممممم!
مهم تریناش این بود که واقعا به همشون رسیدم
حتی من تابستون و پاییز همیشه آلرژی داشتم به این فصل به بطف خدای مهربانم دیگه اثری از اون آلرژی نیست حتی من سردرد هم دیگه ندارم شاید خیلی به ندرت ، کم خیلی کم ! اصن یادم نمیاد کی سردرد داشته باشم ..
!
و الان دقیقا همین جام که توضیح دادم و رفته رفته داره بهتر و بهتر میشه شکر خدا ^_^
و میخام کجا باشم !
میخام در کنار همه اینا (سلامتی، ثروت، ارامش، خوشبختی) میخام رابطه خیلی عالی رو تجربه کنم که قطعا تحربه ش خاهم کرد زوده زود بدون وابستگی !
چون دیگه من خدارو دارم نمیشه به کس دیگه ای وابسته شد نمیشه نمیشه نمیشه ، نمیخامم که بشه ^_^ چون من حالم با خدا عالییییییه توصیف کردنی نیست !
منی که قبلا به مامانم وابستگی شدیدی داشتم و ترس از دست دادنش ! الان ااونم ندارم چون همه مال خداییم هیچکس ماله هیچکس نیست ^_^ از وقتی احساس رهایی و ازادی پیدا کردم همه چی عالی پیش میره ..
همگی دست خداوندیم ، دست رب
میخام باورهای توحیدیم رفته رفته بیشتر و بیشتر و ایمانم قوی تر بشه چون هر چقد ایمانم قوی تر بشه همونقد به دل ترسام میرم با اینکه ترسها توهمی بیش نیستند !
دوس دارم جهانگردی کنم بگردم لذت ببرم شاد باشم بخندم برقصم همه چیییییییییی ^^
ممنونم عمو جانِ دلم از این سوال بسیار زیباتون خدا یار و نگهدار همه مون باشه ان شاا…



4

5 سال پیش

دستان خداونديم ، دستان رب


5 سال پیش

سلام سویل عزیز

خدای مهربونم رو شکر میکنم که هیچوقت دیر نمیکنه.

ممنونم از دلنوشته زیبات عمو جان💜⚘


5 سال پیش

سلام سویل عزیز دلم چقدر من لذت بردم از خوندن نوشته ی زیبا و روان و زلالت چقدر خوشحال و سپاسگزار خداوندم که هدایت شدم به این سوال عمو فریدون عزیز و کامنت عالی شما چقدر تحسینت میکنم زیباترینم که خداوند رو پیدا کردی و رابطه ی عالی باهاش ساختی آفرین بهت خیلی خیلی لذت بردم از این همه عشق توی دلت از این همه آرامش در نوشته ت واقعا بی نظیری و چقدر خداروشکر میکنم برای وجودت برای روح بزرگت و برای چشمان زیبایت

سلام دوست عزیز. 💐خداقوت. خیلی تحسینتون کردم ازاینهمه تلاش وپشتکاری که داشتید. ازاین همه باورهای توحیدی که داشتید. ازاین همه سپاسگزاری. ازنعمتهایی که دوروبرمونه وبایدشکرش روبجابیاریم. منم نکته ای مهم ازتوی کامنتتون برداشت کردم که باید دست به قلم بشم. سپاسگزارم💐قدرت کلمات ونوشتن شمافوق العاده وعالیه. 💪

68

بنام دوست

سلام دوستان خوبم. ممنون از سوال تون و ممنون از لیلا خانم گل .
انقدر آروم آروم و با شیب ملایم زندگی م تغییر کرد به لطف الله مهربون که اول نمیخواستم چیزی اینجا بنویسم چون گفتم من که دستاورد مهمی ندارم. اما دیدم ای دل غافل خدا واسم چه ها کرده و من چشمام بسته بود.
ه . خدایا شکرت واقعا سپاس گزارم خدا جونم .❤

قبلا اعصابم داغون بود بی دلیل عصبانی میشدم قضاوت های اشتباه . همسرم همش لجبازی میکرد . حوصله پسر جانموجانمو حتی گاهی نداشتم . انقدر داغون بودم که میخواستیم بریم شیراز همسرم از خونه به فکر خرید بهار نارنج و اینطور مسکن های گیاهی بود . حالا من تازه وارد سی سال شدم. انقدر سرکار تلفن میکردم دعوا میکردم باهاش که خیلی همکاراشون تو اداره آدرس و شماره تلفن دعا نویس میدادن که بیا برو یک سر کتاب باز کن کارای خانم ت طبیعی نیست (تازه تحصیلکرده هم بودن ). آخه وقتی دعوا میکردم مجبورش میکردم همون ساعت اداره رو ول کنه بیاد خونه . جالب اینجاست غیر لجبازی هیچ مشکل دیگه ای نداشت .
و مشکل دیگه سر خانواده ش بود که خیلی بی احترامی میکردن . ولی همسرم نه میتونست جلوشون وایسته نه دست از لجبازی برمیداشت . بعد اینکه با استاد و سایت آشنا شدم که البته این هم دقیقا بعد این بود که گفتم خدایا دیگه خسته شدم چرا دستم نمیگیری. خدایا شکرت دستم گرفتی سوار جت اختصاصی کردی و منو کشیدی بالا حسابی ❤
با خانواده م هم نمیساختم شدید اعتماد به نفس م پایین اومده بود . احساس بی ارزشی شدید میکردم و اصلا برای بالا رفتن اعتماد به نفس م عضو سایت شدم اونم بخاطر پسر جانم چون اون یک مادر خوب نیاز داشت. خدایا شکرت که الان همه چیز بهشته ❤
یاد گرفتم اگر از بقیه ببریم به خدا می رسیم اگر از بقیه نا امید بشیم و فقط روی خدا حساب باز کنیم بی نیاز میشیم .
من یاد گرفتم فقط و فقط تمرکزمو رو خودم و رابطه با خدای خودم بزارم. خدایا شکرت . و جالب اینکه دیگه از همسرم کلافه شده بودم دیگه نمیخواستم تغییرش بدم فقط گفتم یا تغییر میکنه یا جدا میشیم . و جالب اینکه بعد سه ماه آن چنان کن فیکون شد که اصلا تعجب بودم . دیگه هیچ اثری از اون لجبازی های دیوانه کننده ش نبود .همش از منو پسرمون حمایت میکرد . اصلا یک آدم دیگه شده بود. رابطه م با خانواده م خیلی خوب شد. پدرم که همه از دستش مینالن البته همون پدره ولی با ما خیلی خوب شده. خدایا واقعا شکرت . از نظر سلامتی عالی شدم . پسر کوچولوم خیلی مستقل خوب شده . اونم از بس فایل های زندگی در بهشت میبینم هی میگه عاشقتم ❤❤❤
عاشقم منصوره خانوم . از صبح که بیدار میشه میگه عباس شِشِش بزار (ینی عباس منش) .
دیگه هیچ خبری از ضرر و زیان و خرج های غیر مترقبه و عجیب و غریب نیست . تازه سود هم میکنیم همیشه .
خدا جونم شکرت واقعا سپاسگزارم عاشقتم ای خدا ❤❤❤❤❤❤❤❤
خدا جونم هنوز خیلی راه مونده تا بهت برسم. خدایا گفتی تو یک قدم بردار تا من صد قدم بردارم خدایا تو که بنده هاتو میشناسی همون یک قدمم خودت بردار ❤❤❤❤❤❤



3

5 سال پیش

سلام منصوره عزیز

چقدر خوشحال شدم که این کامنت پرانرژیت رو خوندم.

خدا رو سپاسگذارم که هر وقت به برنامه ریزیش اعتماد کنیم

اون کارش رو بی نقص انجام میده

بینهایت برای تو و همسرت و پسر نازنینت بهترینها رو از خدای مهربونم میخوام.

راستی گفتی خداجونم خیلی راه مونده بهت برسم

فانی قریب


5 سال پیش

چقدر لذت بخش بود ممنونم ک اشتراک گذاشتی .. منم برای دخترجانممممم اینجپر تصمیم بزرگی گرفتم و چنان کن فیکووون شده ک فقط تو بهت و ذوق و گریه هستم.. و میدونم ک باز بهترین ها در انتظارمونه. خداجونم شکرت


5 سال پیش

سلام منصوره عزیز

خیلی بهتون تبریک میگم برای خلق زندگی جدید و رابطه ی عالی با خداجون

تحسینتون میکنم که قدم اول رو برداشتید و ایمان خودتون رو نشون دادید

براتون سلامتی و خوشبختی و نعمت روزافزون ارزومندم

45

سلام روزتون پر از عشق
منو همسرم هم تقریبا ۶ ماه هست که با استاد و آموزه هاشون آشنا شدیم البته میدونم زمان کمی هست ولی خدارو شاکریم بابت آگاهی هایی که بدستمون رسید.
تو این مدت خیلیییی نتایج عالی بدست آوردیم :
۱- مدار آگاهی مون طوری داره بالا و بالاتر میره که خودمون کاملا تفاوت محسوسِ افکارو عقاید ایجاد شده مون رو نسبت به اطرافیان می فهمیم.
۲- دوستانی که داشتیم و هم مدار با ما نبودن بطور خارق العاده ای کلا از زندگیمون محو شدند.
۳- همسرم وارد کار مورد علاقه و دلخواهش شده و خدا رو شکر داره هر روز مدارهای آگاهی رو در زمینه اون موضوع مورد علاقه ش طی میکنه.
۴- آدمهای منفی که دور و برمون بودن بطرز شگفت انگیزی حذف شدند یعنی شرایطی پیش اومد که دیگه نبینیمشون و باهاشون هیچگونه مراوده ای نداشته باشیم ( این در مورد همسایه مون بود که بخاطر وجود پارکینگ مزاحم زیاد باهاش کنتاکت داشتیم)
۵- وای از این نگم که ظاهرش خواستنی نیست ولی باطنش عالیه : کافیه حواسمون نباشه ارتعاش و فرکانس منفی بفرسیم یعنی زمانی نمیگذره که چنان درگوشی میخوریم از جهان که میفهمیم وای این نتیجه ارتعاش همون روزمونه !!!
۶- کلا به آگاهی هایی رسیدیم که داره روز به روز زندگیمون رو متحول میکنه، کلا جذبهای جسته گریخته مالی هم داشتیم.
۷- و من ا زچیزی که خیلی خوشحالم یه پاشنه آشیله خیلییییییی قوی بود که دقیقا دیروز پیداش کردم که اصلا مانع میشد درخواست و آرزو کنم ، خدایا شکرت بابت این آگاهی …
ولی در کل مطمئنم بزودی زود به نتایج چشم گیری می رسیم به امید الله.



2

5 سال پیش

سلام دوست عزیز

خداروشکر بابت پیشرفت روز افزونتون


5 سال پیش

سلام دوست خوبم بهت تبریک میگم موفق باشید

4

سلام
آرامش زیاد .
افزایش مداوم عشق .
توجه به راهنمایی و نظر طرف مقابل .
ایثار .



5

5 سال پیش

سلام عزیزم

من الان باخودم مهربونم شدم خودمودوست دارم بخودم توجه میکنم خودموتحویل میگیرم خیلی جدی و… کارایی که قبلاازهمسرم انتظار داشتم حتمن بایداون اینکاراروانجام بده حالاکه خودموپیداکردم تویه این دوسال که بااستاداشناشدم من خودم باخودم یه زوج موفق هستم ونیاااااازی به هیچکس حتی همسرمم ندارم وقتی که این حس روپیداکردم تویه وجودخودم وبه درکش رسیدم همسرم بطورعجیب بهم محبت و توجه وتحویلم میگیره همون کارایی که دقیقاخودم براخودم انجام میدم می‌دونی چیه روح و جسم ما خودش یه زوجه البته وقتیکه باهم هماهنگ بشن.

عجیب قانونایی که استادگفتن وقتی رعایت میکنم جواب میده

خدایا شکرت بخاطرقوانین بدون تغییرات⁦☺️⁩


5 سال پیش

دوست عزیز باران هدایت

این درک شما از عزت نفس و احساس لیاقت بی نظیره. معلومه که خیلی روی خودتون کار کردین که به این بینش رسیدین.

براتون آرزو میکنم در این راه پر هیجان پاینده باشید.


5 سال پیش

باران عزیزم ممنونم میشم بیشتر توضیح بدید که چه کارهایی انجام میدادید، میدونم یه سری کارهای مشخص هست ومدل هر شخصی فرق میکنه اما ممنون میشم مثال بزنید دقیقا چه کارهایی میکردید، مطمئنم نظرات ارزشمند شما به من و بقیه دوستان کمک میکنه.. پیشاپیش سپاسگزارم از پاسختون


5 سال پیش

سلام آناهیتای عزیزم

من یه دوره ای از زندگیم همون دوران قبل ازاشنایی بااستاددوسال پیش همیشه تویه فضایی بودم که برای خودم ارزش قائل نمی‌شدم وخودمودوست نداشتم ولی بعداشنایی وگوش دادن مکررکم کم فهمیدم ودرک کردم واروم آروم تو زندگیم عملیش کردم.من۲۸سالمه ودوتاپسردارم ولی هیچوقت دوست نداشتم مثل یه مادری که دیگه حالا همه چی ازمن گذشته ونبایدبخودم برسم و فقط بایدبفکربچه وشوهرباشم نه من برای خودم وقت گذاشتم ازباطن وذهن شروع کردم وظاهرمم خوب کردم جوری که هرکس منومیبینه فک می‌کنه من یه دخترمجردم.تصمیم گرفتم برم باشگاه نه برای اینکه شوهرم منوبیشتربخادوبیشترتوجه کنه خداشاهده فقط و فقط براخودم رفتم هم هیکلمودرست کنم هم توجامعه باشم خداروشکرالان یکساله ورزشمومیرم وشادوسرحالم.به تازگی نرم افزار زبان خارجه نصب کردم بخاطراینکه فعلانمیتونم بخاطربچه هام برم بیرون دنبال اهدفم ،ازتوخونه شروع کردم وخودم‌وبه چالش کشیدم.به نکات مثبت همسرم توجه میکردموبیشترمیدیدم اون چیزایی که دوست داشتم مثلاً خوب آشپزی می‌کنه اهل غرزدن نیست توخونه وازاین چیزا.همیشه براخودم بخاطرورزشی که میرم تغذیه خوب میخرم میخورم.بیرون که میرم خوب لباس می‌پوشم وبراخودم ارزش قائل میشم .فایل استادگوش میکنم تمرین میکنم باهمین فایل های رایگان هنوز ادامه میدم وخیلی راضیم .گلم تووقتی کسی رو خیلی دوست داشته باشی براش چکارایی می‌کنی حالاهمون کاراروواسه خودت بکن من الان همین کارومیکنم.همین ارزش قائل شدناباعث شدکه همسرم یااطرافیان منودوست داشته باشند وبرام ارزش قائل بشن.

امیدوارم حتی یه نکته از اینایی که گفتم می‌دونم خلاصه گفتم ولی بازم کمکت بکنه عزیزم

موفق باشی تو بهترینی شک نکن


5 سال پیش

ممنونم باران عزیزم خیلی خیلی لطف کردی دوست خوبم.. گاهی اوقات ما خیلی چیزارو میدونیم اما منتظر یه تلنگر و گوشزد هستیم. مرسی دوست خوبم.. بدرخشی همیشه