اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
آفرین به دوستان عزیزم که با خوندن کامنت هاشون به این نکته رسیدم که باید در موقعیت قرار بگیری تا بفهمی حسود هستی یا نه .
حسادت حسی مخفیه که همیشه سعی در پنهان کردن و انکارش داریم
من خودم وقتی یه نفر رو می دیدم که موفق و ثروتمنده از اونجایی که یه زن هستم فکر میکردم همسرش موفقه یا مثلا کمک پدرش بوده و تشویق که نمیکردم هیچ ، طرف رو خیلی خوش شانس میدونستم .
خیلی طول کشید تا رو خودم و ذهنم کار کردم و خدا رو شکر خیلی پیشرفت کردم تا کمتر حسادت کنم و هنوز خیلی جای کار دارم .
دومین نکته ای که خیلی طول کشید تا از ذهنم پاک کنم این بود که موفقیت دیگران رو به حساب کلاهبرداری میگذاشتم و میگفتم صد در صد دزدی کرده
الان خجالت میکشم از افکار گذشته ام و خدا رو شکر برگشتم به راه راست و البته مدیون استاد و سایت عباسمنش هستم .
الان میدونم و ایمان دارم منم میتونم برسم به اونهایی که الان دیگه تشویق شون میکنم و میبینم آثار این باور رو در زندگیم .
ولی پول دادم خیلی هم درموردش فکرکردم چون این اتفاقات زیاد افتاده خیلی مواقع بوده گفتم آقاعوضش کنیدخیلی هم مواقع مثل دیروز چیزی نگفتم ودنبال دلیل ومقصر بودم حالا که خیلی خوب شده تافایلهای عزت نفس روگوش دادم اگه قبلا بود خیلی خودم روسرزنش میکردم
چرا
چون نخواستم استای طرف شاگردشوسرزنش کنه درصورتی که من به خودم ظلم میکردم وکردم
خیلی ازاین مثالها دارم
مثلا اوایلی که بااستادآشنا شده بودم باورم نمیشدیه همچین جایی زندگی کنید ماشینها وموتورهاباورکردنی نبود وچون اطراف من ازایم دغل بازی ونامردی هازیادبود میگفتم استادبا چندنفری شریک هست واین زندگی وسایل ازاونهاست شایدیکمیش مال اوست ولی ببخشید میگفتم این هم یک روش کلاهبرداری هست وقتی مثال پوزی روهم ازشما شنیدم گفتم خود خودشه
ولی مدتی است دارم بااین برنامه کارمیکنم متوجه شدم خیلی اتفاقات میتونه بیوفته مخصوصا وقتی خدارا باورکنی
همین دیروزمن تصویری از زندگی دربندرعباس اون ظرف وظروف واستادبا اون موهاشو که برام جاله درقسمت پایین عکس دیدم وبعداون بالا استاددرکنارماشین ومنزلش یه خنده خیلی باعشقی کردم وگفتم ببین
استاد من در گذشته خیلی حسادت میکردم بخاطر اینکه خودم خیلی شکست خورده بودم و فکرمیکردم دیگه تموم شده دیگه پیر شدم دیگه بیراهه رفتم دیگه امکان جبران نداره و وقتی شخص موفقی رو میدیدم اونقد حالم گرفته میشد خودمو بدبخت میدونستم که تاچند روز گریه میکردم ولی خوب بعد از اشنایی با قانون تحسین کردن توسط شما الان این موضوع تا حد بسیار زیادی حل شده و هر موفقیتی ثروتی میبینم درود می فرستم اما هنوزم گوشه ی ذهن و قلبم حسادت مونده و اینو چندروز قبل فهمیدم که یه نفر یه خبر خوبی راجب به خودش داد که ارزوی منه و من یهو ته دلم تلخ شد که چرا برای اون گرفته برای من نه ولی در کمتر از چند دقیقه موضوع رو باز کردم و دلیلهاشو دراوردم بواسطه ی قانون و شرایط کامل بهتری برای خودم متصور شدم که اصلا چه خوب هنوز رخ نداده برای من چون من این کارها رو قبلش میکنم تا خیلی بهتر و صددرصد مطابق میلم رخ بده و شروع کردم به تحسین کردن اون شخص حتی براش کادو گرفتم تا خوشحالی خودمو به خودم نشون بدم چون بهرحال اون شخص نمیدونه من این ارزو دارم و بهش نرسیدم .
ولی خوب بازم باید اونقد روی خودم کار کنم که این چند دقیقه حسادت اولیه هم نمونه چون این نشون میده هنوز قوانین وارد ناخوداگاه من نشدن تا در کسر ثانیه مورد تجریه تحلیل بشه و احساس درست بروز کنه ولی بازم شکرخدا همینکه انقد حالم خوبه همین که لحظه به لحظه دارم فایلهای زیبا شما رو تو هندزفری گوش میدم و کامنت مینویسم بهم این نوید رو میده که در راه پیشرفت هستم خداروشکر
تحسین نکردن موفقیت دیگران و موقعیت خوب دیگران و حسادت یک نوع ظلم به خود است چون با این کار فقط خودمون اذیت میشویم یک جمله معروف هست که میگه الحسودُ لایسود (حسود هرگز نیاسود) ومن چون این حسودی رو مخصوصا درمورد آشنایان نزدیک داشتم دقیقا این حس عدم آسودگی رو درک کردم و چقدر خودم رو از برکت ها ونعمت ها دور کردم درحالی که اگر تحسین میکردم فلان آشنامون رو یا آدم پولداری که توی ماشین مدل بالاش توی خیایون میدیدم به خاطر موقعیت و پولی که داره چه بسا بیشتر به اون آشنامون نزدیک میشدم و این نزدیکی حداقل باعث یک ارتباط و رابطه بهتر با اون شخص میشد.
اما از وقتی به لطف خداوند و آگاهیهای استاد عباس منش تحسین کردن دیگران رو جایگزین حسادت کردم چقدر اتفاقات جالب و مثبت برام افتاد .یک نمونه اش که برام ملموس تر هست رو اینجا بگم که مربوط میشه به باجناق عزیزم که بنده خدا خداروشکر از موقعیت خوب مالی برخوردار بود و هست و من چون مثل ایشون نبودم از همون اول با دید حسرت و حسادت نگاه میکردم و همیشه درونم و ذهنم ازش انتقاد میکرد که حالا چون باباشون پولدار هست اونهم پول داره و گرنه خودش هیچی نیست و این پول مفت بهش دادن و کلی تنفر و احساس منفی و بد نسبت به پول و موقعیت ایشون که توی ارتباطمان هم لاجرم تاثیر گزار بود 😃البته بنده خدا خودشم آدم پرتلاشی هست و کار میکنه
اما بعد از اینکه عضو خانواده جدیدم یعنی گروه استاد عزیزم شدم اتفاقا یک روز این فایل نشانه روز من بود که دقیقا یادمه همون موقع خواهر خانمم با خانمم در حال صحبت تلفنی بودند و اینکه دخترشان مدرسه تیزهوشان قبول شدند و اون روز برای اولین بار واقعا از ته دل تحسین کردم و به خاطر موفقیتشان خوشحال شدم و دقیقا از همون روز شکل رابطه من و خانواده ام با باجناق گلم تغییر کرد .از اون روز چقدر درباره کار به همدیگه مشورت میدیم چقدر ارتباطمون بهتر شده و مخصوصا دیگه اون حس نفرت رو ندارم یادمه یک مدت دستگاه گیرنده تلویزیون خراب شده بود ومن که البته دیگه علاقه ای به تلویزیون نداشتم وندارم پول خرید دستگاه جدید رو هم به خاطر وضعیت مالیم نداشتم چون فرزندم به خاطر کرونا توی خونه میموند و بهونه تلویزیون رو داشت که براش درست کنیم(البته مدتی طول کشیده بود و دخترکوچکم هم دیگه حسابی با استاد عباس منش آشنا شده بود و همراه من فایل گوش میداد) خلاصه بدون اینکه ما بخواهیم یک دستگاه که خودشون نیاز نداشتند رو به ما دادند و توی اون موقعیت که من پول نداشتم واقعا خیلی کمک کننده بود .
و خداروشکر تا الان روز به روز رابطه مون بهتر شده و چقدر برای من احساس خوب داشته این تحسین کردن ایشون.
البته این هم بگم وقتی شروع کنیم به تحسین موفقیتها دیگه هر چیز خوب وزیبا و هر شخص موفقی رو ببینیم تحسین میکنیم یعنی ذهن عادت میکنه و چقدر این تحسین کردن باعث حس خوب وبرکت ونعمت میشه که تا تجربه نکنیم شاید کلمات نتونن کاملا اون حس رو توصیف کنند.
خدایا شکرت به خاطر انسانهای موفق وپولداری که درمیان آشنایانم دوستانم در شهر کشورم وجود دارند ایشالله خدا هر روز بیشتر بهشون بده و لذتش رو ببرند و به قول استاد گوشت بشه به استخونشون 😃
دقیقا من هم ناخوداگاه این مساله را داشتم. نشانه اش این بود که دوست نداشتم موفق و ثروتمند بشم چون دوست نداشتم به خاطر موفقیتم یا مثلا درامد بالام دیگران و مخصوصا نزدیکانم ناراحت بشن یا دلشون بگیره. چون سطح خانوادگی خیلی بالایی ندارم. چون الان که دقیقتر به خودم نگاه میکنم من هم خودم این بینش اشتباه را دارم و ناخوداگاه حسادت می ورزم به موفقیت دیگران. و تحسین برام سخته و بقیه رو هم مثل خودم می بینم و میگم همه باید تلاش نکنیم و فقط بر و بر نگاه هم کنیم تا مبادا یکیمون موفق بشه و اون یکی نگاه کنه. خوب که نگاه می کنم این مساله خیلی ریشه ایه. یادمه مثلا وقتی خوراکی خوشمزه یا وسیله ای داشتیم که گرون قیمت بود میگفتن قایمش کن یا مثلا تو مدرسه پسته نخور شاید بغل دستیت نداشته باشه. اما هیچ وقت به فکرمون نرسید که پسته بخوریم و به بغل دستیمون یا اونی که خیلی دلش می خواد یه دونه تعارف کنیم. واقعا نمی دونم درستش چی بود. اونقدر تو این زمینه باورهای مخربی دارم که نمیدونم رفتار صحیح و درستش چیه اما تا بزرگسالی هیمنجور این قایم کردن نعمت هام باهام مونده و البته دوستانی که عادت دارن به نالیدن از نداری اونم نالیدن دروغ اطراف من را گرفته و من باید روی باورهام کار کنم تا دنیام رو به سمت فراوانی ها ببرم. دنیای درون و سپس بیرونم رو که تجلی دنیای درونی خودمه/
دقیقا من هم فکر می کردم نباید موفق بشم چون هیچ کس در اطرافم موفق نیست.همه اعضای خانواده باید به هم وفادار باشن و سطح یکسانی داشته باشند. انگار ذهن من درگیر یک نظام کمونیستی شده. حالا می فهمم چرا شرایط کلی جامعه مون به سمت بدشدن رفته. چون بیشتر ما باورهای تا این حد خرابی داریم. اما خداوند هدایت میکنه. مثل الان که من دارم این فایل را گوش میدم. و میخوام طرز فکرم و شخصیتم را درست کنم.
یک نکته دیگه که برام جذاب بود اینه که شما درباره این برنامه گفتید که پیچیدگی خاصی نداره و تونسته این همه مخاطب جذب کنه. و این حرفاتون برام این نکته را داشت که ببین ثروت ساختن خیلی آسونه.. به خودم گفتم قرار نیست حتما و حتما یک مساله خیلی عجیب و غریب رو حل کنی. مثل برنامه خندوانه که حالا با خلاقیت هاش مردم رو شاد کرده . اما آپولو هوا نکرده که. پس این نشون میده بی نهایت راه و ایده برای ثروت ساختن در مسیر علایقمون وجود داره.
ذهن همه آدم ها یکیه و سیستم عصبی یکسانی داره پس اگر یکی تونسته موفق بشه یعنی ماهم می تونیم.
.
و درمورد حسادت هم در وجود ما طبیعیه یعنی همه یک میزانی دارن کم و زیاد میشه. منتها وظیفه ما اینه که کنترلش کنیم. اگر جایی حسادت می کنیم به جای نپذیرفتن زیبایی ها و انگ زده یا چسبوندن برچسب های اشتباه و یا حتی گاهی مدام سرزنش و دشنام ذهنی دادن که وای چقدر تو حسودی بپذیریم این حس درونمون رو اما و اما و اما به خودمون بیایم، این همه انرژی را صرف کنترل ذهنمون کنیم. بگیم بابا این تو وجود همه هست منتها باید ذهنمون رو تربیت کنیم و این نیرویی رو که برای حسادت می ذاریم اگاهانه ببریم سمت تحسین کردن و باور خوب ساختن و انرژی خوب دادن به خودمون.
یه باور مثبتی دیگه که از این فایل گرفتم اینه که من هم وقتی ادم های پولدار را می دیدم ناخوداگاه ذهنم می رفت سمتی که بگه شاید از راه نادرستی بهش رسیده و شما گفتید کسی که با کلاهبرداری به چیزی برسه نهایتا چندسال دووم بیاره و تو اوج و موفقیت باشه. البته نه اینکه از فردا پاشم هرکی موفقیت کوتاه مدت و دوره ای داشته بیام بگم از راه نادرست بوده حتما(یعنی ببین ذهن به کجاها میره اگر یه لحظه افسارش را ول کنیم) برعکس منظورم اینه که اگر جاهایی ذهنم اومد بگه این فرد ثروتمنده شاید از راه نادرست به ثروت برسه بهش بگم ببین ثروت فقط و فقط از راه درست به وجود میاد. و محاله این فرد ثروتند از راه نادرست به این همه خیر و برکت در زندگیش رسیده باشه. هرکجا موفقیت و ثروت هست نشان از توحید و باورهای توحیدی اون فرد هست.
باید به خودمون بگیم که اگر گاهی این برچسب های منفی را میزنیم به خاطر گنجایش کم ظرف ذهنمونه و باید با تحسین و تایید فراوانی ها اندازه ظرفمون رو بالا ببریم.شاید اوایل ذهنمون مقاومت کنه، چون ما سالها به اون شکل اشتباه فکر کردیم اما وقتی میایم شروع میکنیم با کار کردن انگار ذهنمون روغن کاری میشه و مقاومتش هم کم و کمتر میشه و سرعت پذیرش ما تو مسائلی که روش کار کردیم هم بیشتر میشه و البته نتایج زیبایی هم ازین کار کردن روی ذهنمون وارد زندگیمون میشه و اگر ادامه بدیم می بینم خودمون هم شدیم همون آدم موفقی که یک روزی برامون عجیب و غریب بود.
و اینکه بعد از تکامل تصاعد هم شروع میشه منم گاهی به خودم نگاه خطی دارم و میگم به هزار سال برای رسیدن به اهدافم نیاز دارم. اما وقتی به نمونه های موفق نگاه می کنم می بینم از یه جایی سرعت رشدشون اوج گرفته و نمودار رشد و پیشرفتشون بشدت صعودی شده. اما به جای حساب و کتاب بهتره تمرکزم را بذارم روی این لحظه و در این لحظه ذهنم را کنترل و تربیت کنم مابقی خود به خود اتفاق میفته. چون قانون جهانه. مگر میشه من زیبایی ببینم و ورودی های زیبا به ذهنم بدم و نتیجه چیزی جز زیبایی باشه. پس باید فقط و فقط زیبایی های این لحظه را تایید کنم همین برای تربیت ذهن و شخصیتم کافیه اگر که استمرار داشته باشم و مواظبت کنم.
سلام سلام
چه فایل خوبی تحسین …
آره یکی از صفاتی که باید از بین بره حسادته
چون اینم یه ترمزه
یه مانع ….
استاد … اگه بدونید چقدر حالم خوبه و خوشحالم
چون یه سفرایی به درونم داشتم و حالا به کشفیات جدیدی درباره خودم رسیدم که اومدم برای استاد تعریف کنم
استاد … من تا قبل این کشفیات حس میکردم که دوست دارم سایت و کتاب داشته باشم درباره همین آگاهی ها ، یا مثلا دوست دارم مهاجرت کنم
ولی بااین سفر به درونم دیدم این چیزایی که فکر میکردم خواستمه ، داره احساس بد بهم میده
چون من دوست ندارم سایت و کتاب داشته باشم دوست ندارم معروف بشم و اصلا این شغل رو دوست ندارم …
دوست ندارم مهاجرت کنم
من کشور خودمو دوست دارم حتی شهر خودمم خیلی دوست دارم
من عاشق وقت گذروندن تو جاهای تاریخی شهرمم
من دوست ندارم کشوری جز کشور خودم زندگی کنم
از وقتی اینا رو فهمیدم اونقدر حالم خوب شده
فهمیدم من دوست ندارم آدم بزرگی بشم
بلکه دوست دارم یه آدم معمولی باشم ولی شاد و لذت بردن و آرامش هدف اصلی است که منو آروم می کنه
فهمیدم عاشق اینم که رها باشم …
هدفای سخت و طولانی دوست ندارم …
دوست ندارم از لحاظ مالی هم خیلی زیااااد مال داشته باشم
در حد متوسط دوست دارم 😊 و اینه که بهم آرامش میده
چقدر بااین سفر به درونم آروم شدم و چقدر فهمیدم که خود واقعیمو بخوام نه اونی که بزرگه و معروف و همه چیزای بزرگو میخواد
درونم سادگی میخواد و راحتی و کلا لذت بردن 😊
خدایا شکرت که هرروز کمکم میکنی 👌🏻
سلام
آفرین به دوستان عزیزم که با خوندن کامنت هاشون به این نکته رسیدم که باید در موقعیت قرار بگیری تا بفهمی حسود هستی یا نه .
حسادت حسی مخفیه که همیشه سعی در پنهان کردن و انکارش داریم
من خودم وقتی یه نفر رو می دیدم که موفق و ثروتمنده از اونجایی که یه زن هستم فکر میکردم همسرش موفقه یا مثلا کمک پدرش بوده و تشویق که نمیکردم هیچ ، طرف رو خیلی خوش شانس میدونستم .
خیلی طول کشید تا رو خودم و ذهنم کار کردم و خدا رو شکر خیلی پیشرفت کردم تا کمتر حسادت کنم و هنوز خیلی جای کار دارم .
دومین نکته ای که خیلی طول کشید تا از ذهنم پاک کنم این بود که موفقیت دیگران رو به حساب کلاهبرداری میگذاشتم و میگفتم صد در صد دزدی کرده
الان خجالت میکشم از افکار گذشته ام و خدا رو شکر برگشتم به راه راست و البته مدیون استاد و سایت عباسمنش هستم .
الان میدونم و ایمان دارم منم میتونم برسم به اونهایی که الان دیگه تشویق شون میکنم و میبینم آثار این باور رو در زندگیم .
خدایاشکرت مگه داریم مگه میشه، بله که میشه داری میبینی که میشه چی میگی شده، نمیدونم بگهم باورم میشه یانه معجزه پشت معجزه، انگارخدا کاروزندگیش رها کرده همراه من شده خداوند تمام کاءناتش رو گوش بفرمان من درآورده، خدایاآیامن بیدارم چی بگم دوستان استادعزیزم دارم دیوانه میشم ازحرکتهای خدای مهر بانم خدایافقط میتونم بگم سپاسگزارم خداداره یه حالی بمن میده همین جورداره اززمین وآسمان برام پول وثروت میباره عاشق چطوری برامعشوقش سنگ تموم میزاره هرچی بگم شاید باور نکنید خدایاشکرررررررت دوستان دراین مسیر صبر کنید شما فقط روی خودتون کار کنید کارتون نباشه چطوری درست میشه همه چی عالی میشه شما حالا نمیتونید تصورکنید بخدا نمیدونم دارم چی مینویسم دنبال آگاهی های جدیدنباشید تمرکزتون فقط بزارید روی آموزشهای استاد عزیزمون خانم شایسته دستاتون رو میبوسم شما بی نظیری دوستان ادامه بدید وخداوند اعتمادکنید شمارابخدامیسپارم
سلام استاد عزیزم
درود خدا بر بندگان صالح آنان که از نعمت بهره مند هستند و برای همه ی بچه های سایت آرزوی ثروت، آرامش و موفقیت دارم
راهت پر از رهرو
نمیدونم چجوری در کودکی این باور بهمون منتقل شده، رابین هودها و…..
ولی ما مدرسه ی دولتی میرفتیم و یک مدرسه غیرانتفائی نزدیک ما بود همیشه اونا رو مورد اذیتو آزار قرار میدادیم چون از ما پولدارتر بودن
الان که خودم این همه پیشرفت کردم و به لطف خدایه مهربون ثروت ونعمت وارد زندگیم شده یک بازنگری کردم آیا احساست همون احساس کودکیت نیست؟
جواب خیر است
چون تعهد دادم به خودم تحسین کننده ثروت ، زیبایی، شهرت ، موفقیت باشم
و خوشحالم و سپساس گزارم که انسان این قدرت اراده رو داره
سلام
امروزاین فایل روگوش دادم وکامنت آقاامین روخواندم ودقیقا همین فکرهارو من داشتم ومنجی آدمهای ضعیف بودم وخودم رو واردمدار اونها میکردم به خیال خودم دربرارظالم وای میستادم
همین دیروز یه کاری روبردم نجاری واسم انجام بدن طرف 2تاشاگردتازه کارداشت وتوذهن من گذشت که چون وایسادی اینجا استرس دارن حواسشون جمع نیست
رفتم ازکارگاه بیرون ووقتی برگشتم گفتن کارت تمومه وقتی نگاه کردم دیدم گوشه کارشکسته
بااین که گفته بودم کارتمیزمیخوام
ولی پول دادم خیلی هم درموردش فکرکردم چون این اتفاقات زیاد افتاده خیلی مواقع بوده گفتم آقاعوضش کنیدخیلی هم مواقع مثل دیروز چیزی نگفتم ودنبال دلیل ومقصر بودم حالا که خیلی خوب شده تافایلهای عزت نفس روگوش دادم اگه قبلا بود خیلی خودم روسرزنش میکردم
چرا
چون نخواستم استای طرف شاگردشوسرزنش کنه درصورتی که من به خودم ظلم میکردم وکردم
خیلی ازاین مثالها دارم
مثلا اوایلی که بااستادآشنا شده بودم باورم نمیشدیه همچین جایی زندگی کنید ماشینها وموتورهاباورکردنی نبود وچون اطراف من ازایم دغل بازی ونامردی هازیادبود میگفتم استادبا چندنفری شریک هست واین زندگی وسایل ازاونهاست شایدیکمیش مال اوست ولی ببخشید میگفتم این هم یک روش کلاهبرداری هست وقتی مثال پوزی روهم ازشما شنیدم گفتم خود خودشه
ولی مدتی است دارم بااین برنامه کارمیکنم متوجه شدم خیلی اتفاقات میتونه بیوفته مخصوصا وقتی خدارا باورکنی
همین دیروزمن تصویری از زندگی دربندرعباس اون ظرف وظروف واستادبا اون موهاشو که برام جاله درقسمت پایین عکس دیدم وبعداون بالا استاددرکنارماشین ومنزلش یه خنده خیلی باعشقی کردم وگفتم ببین
شب زدم واسه نشانه هدایت بشم همون تصویربرام آمد قدرت تجسم وباور رودیدم احساس خوب اتفاقات خوب
سلام به رهروان راه حقیقت
روزشمار تحول زندگی من روز شصت و نه
استاد من در گذشته خیلی حسادت میکردم بخاطر اینکه خودم خیلی شکست خورده بودم و فکرمیکردم دیگه تموم شده دیگه پیر شدم دیگه بیراهه رفتم دیگه امکان جبران نداره و وقتی شخص موفقی رو میدیدم اونقد حالم گرفته میشد خودمو بدبخت میدونستم که تاچند روز گریه میکردم ولی خوب بعد از اشنایی با قانون تحسین کردن توسط شما الان این موضوع تا حد بسیار زیادی حل شده و هر موفقیتی ثروتی میبینم درود می فرستم اما هنوزم گوشه ی ذهن و قلبم حسادت مونده و اینو چندروز قبل فهمیدم که یه نفر یه خبر خوبی راجب به خودش داد که ارزوی منه و من یهو ته دلم تلخ شد که چرا برای اون گرفته برای من نه ولی در کمتر از چند دقیقه موضوع رو باز کردم و دلیلهاشو دراوردم بواسطه ی قانون و شرایط کامل بهتری برای خودم متصور شدم که اصلا چه خوب هنوز رخ نداده برای من چون من این کارها رو قبلش میکنم تا خیلی بهتر و صددرصد مطابق میلم رخ بده و شروع کردم به تحسین کردن اون شخص حتی براش کادو گرفتم تا خوشحالی خودمو به خودم نشون بدم چون بهرحال اون شخص نمیدونه من این ارزو دارم و بهش نرسیدم .
ولی خوب بازم باید اونقد روی خودم کار کنم که این چند دقیقه حسادت اولیه هم نمونه چون این نشون میده هنوز قوانین وارد ناخوداگاه من نشدن تا در کسر ثانیه مورد تجریه تحلیل بشه و احساس درست بروز کنه ولی بازم شکرخدا همینکه انقد حالم خوبه همین که لحظه به لحظه دارم فایلهای زیبا شما رو تو هندزفری گوش میدم و کامنت مینویسم بهم این نوید رو میده که در راه پیشرفت هستم خداروشکر
ممنون از توصیحات زیباتون
از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی بزرگوار
روز شصت ونهم سفر نامه
تحسین نکردن موفقیت دیگران و موقعیت خوب دیگران و حسادت یک نوع ظلم به خود است چون با این کار فقط خودمون اذیت میشویم یک جمله معروف هست که میگه الحسودُ لایسود (حسود هرگز نیاسود) ومن چون این حسودی رو مخصوصا درمورد آشنایان نزدیک داشتم دقیقا این حس عدم آسودگی رو درک کردم و چقدر خودم رو از برکت ها ونعمت ها دور کردم درحالی که اگر تحسین میکردم فلان آشنامون رو یا آدم پولداری که توی ماشین مدل بالاش توی خیایون میدیدم به خاطر موقعیت و پولی که داره چه بسا بیشتر به اون آشنامون نزدیک میشدم و این نزدیکی حداقل باعث یک ارتباط و رابطه بهتر با اون شخص میشد.
اما از وقتی به لطف خداوند و آگاهیهای استاد عباس منش تحسین کردن دیگران رو جایگزین حسادت کردم چقدر اتفاقات جالب و مثبت برام افتاد .یک نمونه اش که برام ملموس تر هست رو اینجا بگم که مربوط میشه به باجناق عزیزم که بنده خدا خداروشکر از موقعیت خوب مالی برخوردار بود و هست و من چون مثل ایشون نبودم از همون اول با دید حسرت و حسادت نگاه میکردم و همیشه درونم و ذهنم ازش انتقاد میکرد که حالا چون باباشون پولدار هست اونهم پول داره و گرنه خودش هیچی نیست و این پول مفت بهش دادن و کلی تنفر و احساس منفی و بد نسبت به پول و موقعیت ایشون که توی ارتباطمان هم لاجرم تاثیر گزار بود 😃البته بنده خدا خودشم آدم پرتلاشی هست و کار میکنه
اما بعد از اینکه عضو خانواده جدیدم یعنی گروه استاد عزیزم شدم اتفاقا یک روز این فایل نشانه روز من بود که دقیقا یادمه همون موقع خواهر خانمم با خانمم در حال صحبت تلفنی بودند و اینکه دخترشان مدرسه تیزهوشان قبول شدند و اون روز برای اولین بار واقعا از ته دل تحسین کردم و به خاطر موفقیتشان خوشحال شدم و دقیقا از همون روز شکل رابطه من و خانواده ام با باجناق گلم تغییر کرد .از اون روز چقدر درباره کار به همدیگه مشورت میدیم چقدر ارتباطمون بهتر شده و مخصوصا دیگه اون حس نفرت رو ندارم یادمه یک مدت دستگاه گیرنده تلویزیون خراب شده بود ومن که البته دیگه علاقه ای به تلویزیون نداشتم وندارم پول خرید دستگاه جدید رو هم به خاطر وضعیت مالیم نداشتم چون فرزندم به خاطر کرونا توی خونه میموند و بهونه تلویزیون رو داشت که براش درست کنیم(البته مدتی طول کشیده بود و دخترکوچکم هم دیگه حسابی با استاد عباس منش آشنا شده بود و همراه من فایل گوش میداد) خلاصه بدون اینکه ما بخواهیم یک دستگاه که خودشون نیاز نداشتند رو به ما دادند و توی اون موقعیت که من پول نداشتم واقعا خیلی کمک کننده بود .
و خداروشکر تا الان روز به روز رابطه مون بهتر شده و چقدر برای من احساس خوب داشته این تحسین کردن ایشون.
البته این هم بگم وقتی شروع کنیم به تحسین موفقیتها دیگه هر چیز خوب وزیبا و هر شخص موفقی رو ببینیم تحسین میکنیم یعنی ذهن عادت میکنه و چقدر این تحسین کردن باعث حس خوب وبرکت ونعمت میشه که تا تجربه نکنیم شاید کلمات نتونن کاملا اون حس رو توصیف کنند.
خدایا شکرت به خاطر انسانهای موفق وپولداری که درمیان آشنایانم دوستانم در شهر کشورم وجود دارند ایشالله خدا هر روز بیشتر بهشون بده و لذتش رو ببرند و به قول استاد گوشت بشه به استخونشون 😃
شاد باشید و تندرست ثروتمند در دنیا وآخرت
چه فایل فوق العاده ای خیلی لذت بردم من یه مدتیه هر ثروتمندی میببنم تحسینش میکنم از ته دل بعضی وقتا وقتی تحسین میکنم بغضم میگیره خیلی عشق میکنم و از خداوند میخوام که ثروت بیشتری بهش بده خدایا خیلی خوش حالم خیلی شخصیتم تغییر کرده وقتیم تحسین میکنم خیلی احساسم خوب میشه همشم داره اتفاقات خوب واسم میفته وای چقدر عالیه خدایا شکرت استاد خیلی ممنون خانوم شایسته خیلی مچکرم
روز 69 م
سلام استاد عزیز
دقیقا من هم ناخوداگاه این مساله را داشتم. نشانه اش این بود که دوست نداشتم موفق و ثروتمند بشم چون دوست نداشتم به خاطر موفقیتم یا مثلا درامد بالام دیگران و مخصوصا نزدیکانم ناراحت بشن یا دلشون بگیره. چون سطح خانوادگی خیلی بالایی ندارم. چون الان که دقیقتر به خودم نگاه میکنم من هم خودم این بینش اشتباه را دارم و ناخوداگاه حسادت می ورزم به موفقیت دیگران. و تحسین برام سخته و بقیه رو هم مثل خودم می بینم و میگم همه باید تلاش نکنیم و فقط بر و بر نگاه هم کنیم تا مبادا یکیمون موفق بشه و اون یکی نگاه کنه. خوب که نگاه می کنم این مساله خیلی ریشه ایه. یادمه مثلا وقتی خوراکی خوشمزه یا وسیله ای داشتیم که گرون قیمت بود میگفتن قایمش کن یا مثلا تو مدرسه پسته نخور شاید بغل دستیت نداشته باشه. اما هیچ وقت به فکرمون نرسید که پسته بخوریم و به بغل دستیمون یا اونی که خیلی دلش می خواد یه دونه تعارف کنیم. واقعا نمی دونم درستش چی بود. اونقدر تو این زمینه باورهای مخربی دارم که نمیدونم رفتار صحیح و درستش چیه اما تا بزرگسالی هیمنجور این قایم کردن نعمت هام باهام مونده و البته دوستانی که عادت دارن به نالیدن از نداری اونم نالیدن دروغ اطراف من را گرفته و من باید روی باورهام کار کنم تا دنیام رو به سمت فراوانی ها ببرم. دنیای درون و سپس بیرونم رو که تجلی دنیای درونی خودمه/
دقیقا من هم فکر می کردم نباید موفق بشم چون هیچ کس در اطرافم موفق نیست.همه اعضای خانواده باید به هم وفادار باشن و سطح یکسانی داشته باشند. انگار ذهن من درگیر یک نظام کمونیستی شده. حالا می فهمم چرا شرایط کلی جامعه مون به سمت بدشدن رفته. چون بیشتر ما باورهای تا این حد خرابی داریم. اما خداوند هدایت میکنه. مثل الان که من دارم این فایل را گوش میدم. و میخوام طرز فکرم و شخصیتم را درست کنم.
یک نکته دیگه که برام جذاب بود اینه که شما درباره این برنامه گفتید که پیچیدگی خاصی نداره و تونسته این همه مخاطب جذب کنه. و این حرفاتون برام این نکته را داشت که ببین ثروت ساختن خیلی آسونه.. به خودم گفتم قرار نیست حتما و حتما یک مساله خیلی عجیب و غریب رو حل کنی. مثل برنامه خندوانه که حالا با خلاقیت هاش مردم رو شاد کرده . اما آپولو هوا نکرده که. پس این نشون میده بی نهایت راه و ایده برای ثروت ساختن در مسیر علایقمون وجود داره.
ذهن همه آدم ها یکیه و سیستم عصبی یکسانی داره پس اگر یکی تونسته موفق بشه یعنی ماهم می تونیم.
.
و درمورد حسادت هم در وجود ما طبیعیه یعنی همه یک میزانی دارن کم و زیاد میشه. منتها وظیفه ما اینه که کنترلش کنیم. اگر جایی حسادت می کنیم به جای نپذیرفتن زیبایی ها و انگ زده یا چسبوندن برچسب های اشتباه و یا حتی گاهی مدام سرزنش و دشنام ذهنی دادن که وای چقدر تو حسودی بپذیریم این حس درونمون رو اما و اما و اما به خودمون بیایم، این همه انرژی را صرف کنترل ذهنمون کنیم. بگیم بابا این تو وجود همه هست منتها باید ذهنمون رو تربیت کنیم و این نیرویی رو که برای حسادت می ذاریم اگاهانه ببریم سمت تحسین کردن و باور خوب ساختن و انرژی خوب دادن به خودمون.
یه باور مثبتی دیگه که از این فایل گرفتم اینه که من هم وقتی ادم های پولدار را می دیدم ناخوداگاه ذهنم می رفت سمتی که بگه شاید از راه نادرستی بهش رسیده و شما گفتید کسی که با کلاهبرداری به چیزی برسه نهایتا چندسال دووم بیاره و تو اوج و موفقیت باشه. البته نه اینکه از فردا پاشم هرکی موفقیت کوتاه مدت و دوره ای داشته بیام بگم از راه نادرست بوده حتما(یعنی ببین ذهن به کجاها میره اگر یه لحظه افسارش را ول کنیم) برعکس منظورم اینه که اگر جاهایی ذهنم اومد بگه این فرد ثروتمنده شاید از راه نادرست به ثروت برسه بهش بگم ببین ثروت فقط و فقط از راه درست به وجود میاد. و محاله این فرد ثروتند از راه نادرست به این همه خیر و برکت در زندگیش رسیده باشه. هرکجا موفقیت و ثروت هست نشان از توحید و باورهای توحیدی اون فرد هست.
باید به خودمون بگیم که اگر گاهی این برچسب های منفی را میزنیم به خاطر گنجایش کم ظرف ذهنمونه و باید با تحسین و تایید فراوانی ها اندازه ظرفمون رو بالا ببریم.شاید اوایل ذهنمون مقاومت کنه، چون ما سالها به اون شکل اشتباه فکر کردیم اما وقتی میایم شروع میکنیم با کار کردن انگار ذهنمون روغن کاری میشه و مقاومتش هم کم و کمتر میشه و سرعت پذیرش ما تو مسائلی که روش کار کردیم هم بیشتر میشه و البته نتایج زیبایی هم ازین کار کردن روی ذهنمون وارد زندگیمون میشه و اگر ادامه بدیم می بینم خودمون هم شدیم همون آدم موفقی که یک روزی برامون عجیب و غریب بود.
و اینکه بعد از تکامل تصاعد هم شروع میشه منم گاهی به خودم نگاه خطی دارم و میگم به هزار سال برای رسیدن به اهدافم نیاز دارم. اما وقتی به نمونه های موفق نگاه می کنم می بینم از یه جایی سرعت رشدشون اوج گرفته و نمودار رشد و پیشرفتشون بشدت صعودی شده. اما به جای حساب و کتاب بهتره تمرکزم را بذارم روی این لحظه و در این لحظه ذهنم را کنترل و تربیت کنم مابقی خود به خود اتفاق میفته. چون قانون جهانه. مگر میشه من زیبایی ببینم و ورودی های زیبا به ذهنم بدم و نتیجه چیزی جز زیبایی باشه. پس باید فقط و فقط زیبایی های این لحظه را تایید کنم همین برای تربیت ذهن و شخصیتم کافیه اگر که استمرار داشته باشم و مواظبت کنم.
سلام به همه دوستان گلم
شبی داشتم فایل روگوش میدام به یه حقیقت فوق العاده دست پیدا کردم که هنوز هم نتونستم چه جوری بنویسم که اون درکم روبرسونم وحق مطلب رو ادا کرده باشم
مسیری که الان توش هستم بامسیری که قبلا بودم
مسیرحسادت
ناسپاسی وهمش ازخداشاکی بودن
ازخودناراضی
احساس بد
ذهن فقیر
مسیرالان👎
سپاسگزاری
تحسین خودم ودیگران
احساس خوب
ذهن بازوثروتمند
باوربه فراوانی
میخواستم بگم مسیره مثل شمال به جنوب بوده
دیدم نه
گفتم مثل دوبانده بودن اون موقع تو اون باند بودی حالا اومدی تواین باند
دیدم نه
گفتم مثلا قبلا جاده خاکی بودی حالا آمدی توجاده آسفالت
دیدم نه
آخه بابا خیلی پرت بوده اون مسیربا این مسیر
حالامیای باحال خوب تحسین میکنی دیگران رو آفرین احسنت مرحبا شماتونستی ممنون که به من هم میگید من هم میتونم
جالبه قبلا که حسادت میکردیم تومسیر افرادی هم بودیم که اونها هم حسادت میکردن واگه یه جاهایی هم میگفتیم ممکنه ماهم بتونیم اونا میگفتن نه نمیشه
ولی حالا وقتی یکی روتحسین میکنی میگه توهم میتونی
مثل همین جواب دادن به کامنت بچه ها
مثل همین فایلهای که استاد باهامون صحبت میکنه
شادوثروتمندباشید