روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 51


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    269MB
    22 دقیقه
  • فایل صوتی روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1
    16MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

4469 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ژیلا کریمیان گفته:
    مدت عضویت: 2637 روز

    سلاااااام ب سه بمب انرژی من استاد عزیزم خانم شایسته گل و خااانم فرهاااادی پر انرژی و تمام دوستان و خانواده عباس منشی عزیزم

    امروز برگی از سفرنامه من و روز 2 این سفرنامه من هست نمیدونم چند بار این فایل رو گوش دادم چون خدااایی هر لحظه و هر کلمه استاد در این فاااایل پر از آگاهی زیاد و فوق العاده بود امشب باز گوش دادم ب امید پیدا کردن جواب ی سوال و ی موضوع ک هفته ای میشه ک منو درگیر کرده بود ک تونستم تصمیم درستی بگیرم براش و بیشتر بهش فکر کنم .

    چند ترمز رو بااازم پیدا کردم ک خودمم باورم نمیشه اصلا خندم میگیره

    همینطور ک مشخصه بیشتر از 200 روز هست ک با این خانواده آشنا شدم ک میتونم بگم یکی از بهترین آشنای های کل زندگیم بوده یا میشه گفت ی تولد دوباره بوده اینکه واقعااا نشانه هاااای زیااادی رو دریافت کردم تو این مدت و واقعاااا خیلی آرومتر شدم و آرامش بیشتری از قبل دارم و دغدغه هام خیلی کمتر شده نمیشه اصلا گذشت و نگفت امااا ب این فکر میکردم چرا زیاد نتایجم برای خودم کمه و راصی نیستم از خودم با وجود اینکه عشقم وجودم و تمام زندگیم شده این آگاهی هاااا

    تا امشب ب موضوعی فکر کردم و اون این بود …………….

    من آدمی هستم ک هر شب قبل از خواب برای فردا روز برنامه ریزی میکردم مثلا

    شکر گذاری

    فایل توکل ب خدا

    ورزش

    عزت نفس و چند فایل انتخابی از استاد و فکر کردن ب این موضوعات و….. و آخر شب با تیک خوردن کارام حس و حال خوبی پیدا میکردم در کل اینطوریم اما گاااهی فراموش میکنم و غفلت میکنم از انجامش جالب اینکه تو این مدت اصلا در حد یک ساعت مفید نشده ب تمام این فایل ها یا همین آگاهی های ک هر روز گوش میدم فکر کنم و علت و معلولشو از خودم بپرسم و ببینم و راه چاره و حل مسئله رو با این آگاهی ها برای خودم ب انجام برسونم و همیشه فکر کردن در آخر بوده و اصلاا در اولویت نبوده و بخاطر همین هم این مسئله ی ترمز شده ک نتونستم از خودم و نتایجم آنطور ک باید راضی باشم آخه جالب اینکه من با وجود آگاهی هام باز تو خیلی از مسائلم باز مثل قبل تصمیم و عمل میکردم و این رو تنها دلیلش از نظر خودم این میدونم ک آگاهی هامو با زندگی و تجاربم تطبیق نمیدادم وزیاد موشکافی و برسی نمیکردم این مسثله برام جالب و قابل ملاحضه و بیان بود ک چون عملا کاری رو انجام نمیدیم ک دیده بشه و زیاد فکر کردن ملموس نیست و وقت زیادیم میخاد پس اهمیت چندانی نداره ودر اولویت نیست و نبوده تا الان برام

    ب قول بزرگان ک من از اونا شنیدم ک میگن در قرآن اومده ک خداوند میگه یک ساعت فکر برابر با هفتاد سال عبادت هستش واقعاااا میتونم این جمله رو الان درک کنم

    این فااایل بااازم جااای فکر و تعمق داره و مممنونم ازت استاد خوبم و در آخر نمیدونم این لایک ها رو کی میزاره اما یقین داشتم و حس خوبی داشتم زمانی ک برگ اول سفرنامه رو مینوشتم و حس کردم منم ی لایک خوشگل میگیرم و همینطورم شد خخخخخخخخخ ممنون

    خواستم بگم خدا همه چیز میشود همه کس را

    و وقتی ب کارت متمرکز میشی و با عشق و نیت پاک و حس خوب انجام میدی هر کار و فکری رو و ب نتیجه چشم نمیدوزی و رهاااا میشی اونوقت خدااا بهترین نتیجه رو برااات رقم میزنه این روزاااا میتونم هززززاران دستاااان خدا رو در زندگیم احساااس کنم ک در تک تک این سفرنامه ی برگ رو از نتایج و تجربه هام ب جا میزززارم

    دوستون دارررررم عاااشقتونم عااااشق خداییم ک من معشوووق لایق و ارزشمندش هستم ب راستی عاااشق من است

    در پناه خدا شاد آرام خوشبخت ثروتمند وسعادتمند در هر دو جهان

    هر چی آرزوی خوب مال توووو………………………….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    نفیسه صفاری گفته:
    مدت عضویت: 2396 روز

    سلام خدمت همه دوستان عزیز. من مدتی که عضو سایت هستم و فایل های فوق العاده استاد عباس منش رو گوش میدم و به خاطر اعتماد به نفس کمی که داشتم همش فک میکردم من در مقابل بقیه دوستان چیزی ندادم بگم اما چون به خودم قول دادم از امشب شروع کردم به نوشتن . احساس میکنم باورهایی که از کودکی تا الان داشتم داره زیرو رو میشه و اولش ناراحت بودم که اون همه مدت اسیر باورها و عذاب وجدان هایی بودم که فرهنگ ما بوده اما بعد یه مدت کوتاهی گفتم مهم اینه که تو این راهو پیدا کردی و

    و تو باید در مقابل همه باورهای ایجاد شده مسئولیت پذیر باشی. همه ی افرادی که به نحوی عزت نفست رو کم کردن ببخشششش و رها کن . دستتو به زانوت بزن بلند شو و دوباره بساز توی راهی که خدا برات ایجاد کرده. یادت باشه توی یه سفری که وارد میشی از خود راهم لذت ببر. لذت راه همون دیدنه لذت تغییر کردنه…… پس واسه این لذت اماده شو…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    نعمت اله صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2622 روز

    سلااااااااااام امیدوارم روز یکشنبه خوبی رو گذرونده باشید روز من که عالی بود

    امروز 13971121 روز ششم سفرنامه من

    آنروز یک روز خیلی خیلی خیلی عالی بود همه آگاهی ها دست در دست هم دادند تا قانون تکامل را به من بیاموزند مثلا دیشب با دوستم داشتم قرار دایر کردن یک بنگاه املاک را میذاشتم که امروز صبح بلند شدم و رفتم ببینم امروز باید کدوم فایل را ببینم که ببببللللللههههه فایل همین لحظه استاد بود که استاد در اون از نحوه گسترش دادن کسب و کار و موانع پیشرفت و عدم پیشرفت از جمله چک و وام و و نزول در کار و عوارض اون و موفقیت هایی که با باورهای ثروت آفرین میشه کسب کرد و اینکه هر سرمایه میلیاردی از یه جای کوچک آهسته آهسته سیر تکامل را طی کرده تا به اون حد سیده تو ضیح دادن و اینها را بارها و بارها گوش دادم و یهو متوجه پیام خانم شایسته در تلگرام شدم که در مورد پرسش یکی از دوستان در مورد کار کردن در زمینه ای که علاقه ندارند و فقط بخاطر پول ساختن کار می‌کنند راهکاری از طرف استاد آورده بودند که باور بنیادینی در آن بود که هر شغلی از بازیافت ضایعات گرفته تا طلا سازی و….

    قابلیت گسترش و ثروتمند کردن صاحبان اون شغل رو دارن و باید ذهن با قلب همراه بشه آروم بشه تا ایده های خلاقانه بیاد و اجرا بشه و اگه قوانین رعایت بشه و عشق و علاقه و تمرکز رو کار مورد علاقه باشه دیگه کار تمامه!!!!!!!

    خلاصه همه چیز دست به دست هم داد تا من باری دوباره از جانب خدا هدایت بشم و برگردم به جاده آسفالتی که استاد پیداش کرده اند و یه اتفاق خوب و جالب دیگه هم افتاد که جهان کسی رو بعنوان مشتری برایم هدایت کرد که حرفاش، عقایدش، باورهاش در مورد دین و خدا و جهان و کار کپی خودم بود و ماجرا از اونجایی شروع شد که این مشتری بصورت کلی به هرم مازلو اشاره کرد و من با لبخند گفتم نکنه داری به هرم مازلو اشاره میکنی که شوکه شد که من هم عین خودش اطلاعات داشتم ولی این مشتری برادرش از سن 16 سالگیش رفته بود آمریکا خودش چندین کشور مثل کانادا اردن انگلیس و آمریکا را دیده بود و از فرهنگ و سیستم دقیقشو می گفت گویا از قوانین بصورت دقیق آگاهی نداشت ولی کسی بود که نا آگاهانه به قوانین عمل می‌کرد شاید بخاطر آدمهای اطرافش بوده و کشورهایی که رفته بود خلاصه کلام آخرش این بود که تو ایران ثروت فراوان و اگه اینجا نتونی موفق بشی اونجا هم نمیتونی و آخرین جملش این بود که باید قانون تکامل رو طی کرد و بعد مهاجرت کرد….

    خیلی جالب بود شاگردم که تو مغازه مذاکره ما رو میشنید بعدر فتن اون مشتری که الان از دوستای صمیمیم شد چوری که انگار ده ساله میشناسمش، می‌گفت که بهش این حس داده که من و مشتری انگار پس از سالها همدیگر رو پیدا کرده باشیم و فامیل از آب د ربیاییم ?

    آره دوستان، من خیلی از شغلهام رو، جاهام رو مکانم رو عوض کردم چون از قانون تکامل خب گر نداشتم و همین باعث شد در عین خوب بودنم عبادتگذار بودنم پاک بودنم به جایی نرسم ولی دیگه فهمیدم داستان رو من الان کار دارم کاری که دوستش دارم و همه پستی بلندی هاش رو دوست دارم چون منو به تکامل میرسونه همه نتیجه ها و شکست‌ها رو نعمت خدا میدونم هم درآمدش نعمته هم هزینش و دیدگاه امروزم خیلی جالب بود که هم دادنش هم از دست دادنم نعمته و دیگه خیالم راحته از کارم چون الان هم علاقه دارم هم را قوانین ثروت دارم کار میکنم و از خدا میخوام که من رو طوری هدایت منه که به زودی به زودی دوره های روانشناسی استاد رو تهیه کنم و خیلی خیلی خیلی در آسایش و آرامش ذهنی هستم امروز یک روز بسیار بسیار بسیار عالی بو د و خدا را بسیار سپاسگذارم و امروووز یکی از نشونه های تغییر مدار و تکامل ام را دیدم چون مشتری امروز من کپی کپی کپی من بود هر حرفی که میزد انگار داره فکر منو میخونه!!!

    براییی استاد عزیزم و تیم زحمتکش اش و اعضای خانواده ام که شما عزیزان هستید آرزوی ثروت و سلامتی و تندرستی و درآمد آسان و روزهای خوش و انرژی فراوان و سعادت در دنیا و آخرت می کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مریم جهانبخش گفته:
    مدت عضویت: 3080 روز

    سلام خانم شایسته عزیزم و استاد گرامی

    امروز روزسوم سفرنامه ام هست وهرروز چیز جدیدی یاد میگریم

    امروز فهمیدم ینی درکم خیلی با قبلا فرق میکرد که هیچ چیز متعلق به من نست حتی فرزندانم تاحالا ینی قبل شنیدین این فایل فهمیدم چ شرک خفی در وجودم هست وچه باوراشتباهی رو دارم وقتی حضرت ابراهیم رو انطورفرزندشو درراه خدا قربانی میکرد بهش فکر میکنم میبینم ایمانم بسیارسست هست از صبح مدام دارم با خودم فکر میکنم به زمان احتیاج دارم تا بتونم ذهنم باورش کنه

    دوستان اگر پیشنهادی دارید بهم بگید میدونم نباید وابسته باشیم چون چیزی متعلق ب من نیست همه

    چیز مال قدرت الله هست

    خیلی خوشحال هستم ک با شما همسفر هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    بهاره گفته:
    مدت عضویت: 3173 روز

    با سلام و خداقوت خدمت همه همسفرای عزیزم؛

    تشبیه جهان به آینه یا به قول یه عده ای، به موتور جستجوی گوگل، خیلی تشبیه خوبی هست. یعنی مکانیزم جهان رو خیلی ساده با مثال توضیح میده. من خودم به شخصه، وقتی در اکثر اوقاتِ روز احساسم مثبته و خوشبینم، یه حس سبکی و راحتی می کنم و احساس می کنم یه هاله ای از آرامش و نور دورم هست. ولی امان از وقتی که شیطان ذهن با ترفندهای مختلف این احساس خوب رو از قلب ما می گیره و به طور مداوم تشویش و نگرانی و کمبود رو به ما القا می کنه. گرفتن روزه ی فکری که استاد عباسمنش توی فایل پیشنهاد دادند، خیلی تکنیک خوبیه. من تو یه دوره ی دیگه ای از قانون جذب هم که شرکت کردم، این تکنیک رو به صورت 21 روزه پیشنهاد دادند و گفته میشد که این روزه رو آنتونی رابینز هم پیشنهاد داده. ولی متاسفانه من همیشه تنبلی می کردم که انجامش بدم. شاید دلیلش این بوده که اوایل کار، انجام این تمرین سخت هست که آدم مدام مراقب کانون توجه اش باشه که همیشه مثبت باشه. ولی الان چون داخل سفر هستم و رو به جلو حرکت می کنم، نه عقب، تصمیم گرفتم از فردا به مدت یک هفته این تمرین رو انجام بدم. مطمئنا اگه نتیجه گرفتم، گزارشش رو توی همین سفرنامه می نویسم.

    اما در مورد سپاسگزاری که نزدیکترین فرکانس به فرکانس خداوند هست، دوست دارم یه تجربه ای رو بگم. من کتاب “معجزه سپاسگزاری” خانم راندا برن رو سال 95 خوندم و تمام تمریناتش رو مو به مو انجام دادم و حتی همه تمرین هاش همین الان هم مکتوب هست. ولی هیچ نتیجه قابل ملاحظه ای نگرفتم!

    حتی تمرین “بازی فراوانی” خانم استر هیکس رو هم تا 90 روز انجام دادم و نتیجه ای حاصل نشد!

    با اینکه فکر می کنم این دو تمرین رو خیلی خوب انجام دادم و نتیجه قابل توجهی نگرفتم، اما هنوز هم در اعماق وجودم حس می کنم که اون آگاهی ها و تمرین ها درست هست، قانون فرکانس و قانون احساس خوب = اتفاقات خوب درست هست و مو لای درزش نمیره. فقط من بلد نیستم که درست ازش استفاده کنم.

    و به خاطر همین نتیجه نگرفتن ها، تمرین های اینچنینی رو انجام نمیدم و با اینکه تو یه دوره دیگه از قانون جذب هم این تمرین روزه فکری گفته شده بود، انجامش ندادم. چون می ترسیدم دوباره انجام بدم و نتیجه نگیرم و بعد اعتقادم رو نسبت به این آموزه ها از دست بدم!!!

    اما همونطور که گفتم این سفر 40 روزه ی خودشناسی خانواده عباسمنش، 4 روزه که برای من شروع شده و الان داخل قطاریم و چاره ای جز روزه فکری گرفتن و توجه به نکات مثبت زندگی نداریم. وگرنه، قطار متوقف میشه و از اونجا رونده و از این جا مونده میشیم. شیطان هم فقط منتظره که این قطار لحظه ای توقف کنه تا بیاد داخل واگن ها و کارش رو شروع کنه…

    ولی ما بهش این اجازه رو نمی دیم، مگه نه؟؟؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    عباس دهقانی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 3586 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش و هم فرکانسی های عزیز و دوست داشتنی ام

    امروز روز اول سفرنامه من هست . یقین دارم توشه ای بسیار از این سفر برمیدارم . از سال 94 با فایلهای استاد مانوس هستم . در دو سه سال اول با انگیزه و انرژی فراوان پیگیری همه مطالب و فایلهای استاد بودم و بارها و بارها فایلهای صوتی رو گوش می دادم . منی که در دو سال قبلش به خاطر خطاها و اشتباهات ناشی از طمعی که به داشتن پول داشتم ؛ شکست مالی سنگینی خوردم . ولی روی پای خودم دوباره به لطف خدا وایستادم . آشنایی با استاد عباس منش بعد از اون شکست نقطه عطف زندگی ام شد . حرفای استاد از دل برمیومد و لاجرم به دلم می نشست . از داستان زندگی خود میگفت . فایل ایمان و شعر پروین اعتصامی و سختی ها و مشکلاتی که در زندگی کشیده از بی خانمانی، از از دست دادن فرزند، از آواره گی و … ، باعث میشد دلم قرص بشه . باعث میشد یه بار دیگه بلند شم و با قدرت ادامه بدم .

    من اون روزا امیدی نداشتم . همه آمال و آرزو هام از بین رفته بود و به هیچ چیز و به هیچ کس اعتماد نداشتم . چون اعتماد به خودم نابود شده بود . چون فهمیده بودم که خودم باعث اتفاقات به ظاهر بد زندگی ام شدم .

    همراه شدن با استاد در اون روزها و شب ها بهم التیام میداد . آرامشی بهم میداد که وصفش برام سخته . من در مدار فرکانسی استاد قرار گرفته بودم . من خدا رو در حرفای استاد می دیدم و می شنیدم . ولی این روند قدرتمند ضعیف و ضعیف تر شد. و از مدار فرکانسی استاد دور و دورتر شدم . ولی همیشه در این مدت هم ته دلم به یه ایمانی داشتم که نمیتونستم در شرایط جدید و محیط کاری جدید راخت همه چیز رو قبول کنم و این نشونه خوبی بود که درک کنم باور های من در طول همون سه سالی که مدام با استاد بودم شکل گرفته بود .

    ….. و امروز من برگشتم . برگشتم که یک بار دیگه از نو شروع کنم و با قدرت باورهای خوب و زندگی بخش رو در وجود خودم احیا کنم و کامل بشم . و این روند رو برای همیشه عمرم ادامه بدم . به لطف الهی من انسان ارزشمندی هستم . به لطف خدا من لیاقت بهترینها رو دارم . من انسان قدرتمند و بزرگی هستم . خدایا شکرت . خدایا به خاطر همه خوبیات که در زندگی ام قرار دادی سپاسگزارم . خدایا به خاطر داشتن استادی ارزشمند و تاثیرگذار در زندگی ام سپاسگزارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    afshin abbaspoor گفته:
    مدت عضویت: 2590 روز

    سلام به همه دوستای گلم و خانواده صمیمی سایت

    مدتی قبل من بهم الهام شد برای دست یافتن به نتیجه ای بهتر سفری رو از اول فایلهای رایگان شروع کنم خودم رو با ندای درونم همراهی کنم اما پس از اینکه قسمتی از سفر را پیمودم متوجه شدم خوانده صمیمی ام نیز همین صفر را نیز شروع کرده اند و بمحض با خبر شدن از صفرم به تنهایی منصرف و به سفر خوانوادگی پیوستم من هر روز یک فایل رو گوش میدادم و ازش استفاده میکردم

    اما بدون نوشتن کامنت این سفر به ۴٠ روزش رسید دیدم که این نشانه های بزرگ هر روز بر ایمانم می افزاید که به خداوند اعتماد کن این عدد ۴٠ نشان از بعثت و تصمیم بزرگ خداوند بر پیامبری خدارو دارد پس برای منم نشانه ای است که از خودم رد پایی بگزارم تا بعدا با دیدن این رد پا از مسیر پیموده ام لذت ببرم…

    به امید خدا از امروز من هر روز یک فایل را مرور و خاطرات سفر آنروز را در برگ برگ زندگی ام با احساس لطیف مینگارم تا بعدا از کتاب ۴٠ روزه ام که آگاهی ۴٠ ساله بهم عنایت کرده بهره ای نصیب خودم و دیگر عزیزان سایت بنمایم.

    سپاس از استاد عباسمنش و استادیار خانم شایسته عزیز و شما همراهان عزیز.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    فاطمه رئیسی گفته:
    مدت عضویت: 3130 روز

    با سلام به همراهان عزیز و استاد عباس منش. من کم و بیش این سفرنامه رو دنبال کردم و جسته گریخته نظرات دوستانو خوندم یه تصمیماتی گرفتم که بعد از آشنا شدن با با این سایت در من تقویت پیدا کرد و اونم استعفا دادن از شغل کارمندی بود. با اینکه محدودیت اذیتم میکنه ولی از روزی که درخواست استعفامو دادم به اداره نجواهای درونی و شیطانی چنان قدرت گرفته تو وجودم که حالمو بد کرده از اون حس خوب و اطمینان خاطرم از این تصمیم دارم دور میشم

    همش بخودم میگم من میتونم ثروت بسازم ولی ذهنم میگخ تو این اوضای نابسامان کنونی چجوری؟

    میگم من باید برم دنبال کار دلخواهم اما نمیدونم واقعا چه کاری بهم حس خوب میده چیه که من از انجامش لذت میبرم؟

    و منشا همه اینارو نبود اعتماد بنفس قوی و باورهای محدود کننده میدونم

    فقط الان تنها چیزی که میدونم اینه که باید توحیدی تر بشم و فقط روی خدا حساب کنم تا گام بعدیو بهم نشون بده و روی اعتماد بنفسم کار کنم.

    با اینکه چندبار نظر گذاشتم و درج نشده تو سایت ولی بخاطر تعهد به آغاز سفر اینکارو انجام میدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سید محمد رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 3215 روز

    سلام استاد عزیز وسلام دوستتم گرامی

    برگ سوم از سفر ام رو مینویسم

    از صحبت های استاد متوجه یک اصل شدم واین اصل یعنی تسلیم خداوند بودن یعنی توکلی واقعی داشتن به خود خدا وقبول الهامات وانجام ان حتی اگر بریدن سر فرزند خیش باشد .ولی متسفانه چیزی که درک نکردم هنوز این است که چطور متوجه شیم این یک الهام از خداوند است یا یک نجوای شیطانی .لطفا اگر کسی اگاهی دارد راهنمایی کند ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    علیرضا جعفریان گفته:
    مدت عضویت: 2544 روز

    سلام به استاد عزیز و خداقوت به تمام اعضای گروه تحقیقاتی عباسمنش

    و سلام و عرض ادب به همه شما عزیزان

    .

    راستش حدود یک ساله با آموزه های استاد آشنا شدم و فقط با گوش کردن به فایل های رایگان (اون هم دست و پا شکسته) در خیلی از جنبه ها پیشرفت کردم.

    راستش من زمانی با استاد آشنا شدم که تصمیم به تغییر گرفته بودم و اولین قدم ها رو برای راه اندازی بیزینس خودم (در کنار کارمندی) برداشته بودم . و خداوند از همون ابتدا قدم به قدم هدایتم کرد ، و دستان خودش رو سر راهم قرار داد که با کمکشون تونستم بیزینسم رو ران کنم و هم اینکه با استاد آشنا بشم و خیلی موارد دیگه .

    فقط در این حد بگم

    امسال شجاعانه و با قلبی مطمئن و آرام شغل ثابت کارمندیم رو (با حقوق نسبتاً خوب) کنار گذاشتم و استعفا دادم و فقط به کاری که راه انداخته بودم پرداختم

    خدا رو شکر امسال درآمد ناخالص کارم نسبت به پارسال ۵ برابر شده ، از اون مهمتر از پارسال تا بحال همزمان با بیزینس شخصیتم رشد پیدا کرد . و از همه مهمتر اینکه با هر مشکل و تضادی که بهش برخوردیم به خداوند نزدیک و نزدیک تر شدم و خودم رو درآغوشش حس کردم . با مفاهیم شرک و توحید ، در عمل آشنا شدم و فهمیدم چقدر در گذشته مشرک بودم.

    واقعاً با تمام وجودم خداوند رو به خاطر وجود خودش و دستانش در زندگیم سپاسگزارم.

    ????

    چیزی که باعث شد الان کامنت بزارم

    تعهدی بود که استاد برای به جا گذاشتن رد پا گفتند.

    راستش من در تمرکز کردن کامل روی یک موضوع و با پشتکار ادامه دادنش یه مقدار ضعف دارم

    میدونم که باید با تمام وجود روی آموزه های استاد تمرکز کنم و کار کنم . ولی متاسفانه در عمل خیلی تعلل دارم و از نظر خودم ضعیف عمل میکنم.

    مثلاً الان خیلی وقته کتاب (( رویاهایی که رویا نیستند )) رو تهیه کردم ولی هنوز از فصل یک جلوتر نرفتم .

    امیدوار بتونم با این سفرنامه همراه بشم

    و این تعهد برای به جا گذاشتن رد پا بتونه کمکم کنه .

    ببخشید سرتون رو درد اوردم .

    تک تک لحظه هاتون سرشار از آرامش الهی??????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: