این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
واقعا این همه توجه دقیق استاد به جای جای قرآن برام تحسین برانگیز بوده و هست…
شاید تنهایی ک ابراهیم پیامبر تجربه کرد باعث شد تا بفهمه روی هیچکس حساب نکنه ...این همه تجربه ی تنهایی در چوپانی و طبیعتی ک همیشه الهام بخش هست شاید او متوجه و هدایت به سمت خداوند شده باشه...توی دنیای الان ک این همه ،همهمه و شلوغی هست واقعا چه خوب میشه ک تنها باشیم مثل ابراهیم که خودش بود و خدای خودش …ایمانی ک حاصل تجربه ی زندگی با دید باز با توجه به اتفاقات اطرافت هست و در درونت شکل می گیره ،ایمانی ک ذره ذره بوجود میاد و احساس می کنی اگه یه ملت بخان نابودت کنن اما تو تنها نیستی و اونها نمی تونن ،با آرامش وارد آتشی میشی که می دونی خدا یعنی همون آتش که تو رو در آغوش می گیره بدون اینکه تو اذیت بشی ،بسوزی،،آره واقعا یاد گرفتم اگه ذهنم رو آروم کنم می تونم پیام هایی ک به عمق قلبم الهام میشه رو انجام بدم…می تونم بدون احساس بد ،ترس ،نگرانی یا هرچیز دیگه برم و فرزندم رو قربانی کنم چون می دونم قلب من پذیرای عشقی شده و خدایی مهمان وجودم شده ک حاضرم برای عهدی ک باهاش بستم ،بها بدم ،،،جان خودم یا فرزندم ،،،هیچ عزیزی بالاتر از خدای عزیزم در نظرم زیبا نیست….من لذت می برم همان جور ک خداوند بنده نوازی می کنه و من از نعمت هاش لذت می برم ،،،من هم بتونم جوری عملکرد داشته باشم ک خداوند از من لذت ببره ….هرچی باشه خدایی ک فرزند من رو آفریده قطعا و به یقین بیشتر از من دوستش داره ….
خدایا سپاسگزارم از اینکه من لایق این سفر شدم ….لایق این آگاهی و آرامش شدم…لایق اینکه عضوی از خانواده ی دوست داشتنی عباس منش بشوم و ردپای خودم رو بزارم …استاد عزیزم براتون بهترین ها رو آرزو دارم و خیلی از شما سپاس گزارم????
سلام به همه همسفرا واستاد خوبم وشایسته خانم عزیز که کار به این بزرگی رو برای ما انجام دادن.با گذاشتن این سفرها کمک خیلی زیادی بهمون کردن وخیلی مارا آگاهتر کردند نسبت به مسلمان بودنمون.که واقعا به ظاهر مسلمان هستیم و فقط اسمشو به دوش میکشیم.خدایا شکرت برای این همه آگاهی که هرروز بیشتر کسب میکنیم به وسیله دستهای خوب ومهربانی همچون استاد وشایسته جان.خدایا شکرت واسه این همه تغییر وتحول.سپاس.
سلام به استاد عباس منش ودوستان گرامی من اصلا از کامنت نوشتن خوشم نمی امد وحتی از خواندن کامنت ها استقبال نمیکردم .حدود ۴۰ روزپیش از این سفر دوستان باخبر شدم اما از کنارش رد شدم حتما در مدارش نبودم .
دیشب خیلی دلم گرفته بود واحساس بی لیاقت ای و غیره رو داشتم صبح خداوند من رو هدایت کرد نوشته خانوم شایسته را در تلگرام دیدم برای چهلمین روز خیلی چیز ها دست گیرم شد من به سفر نامه هدایت شدم وفایل اول یعنی احساس لیاقت وعزت نفس را دیدم خدایا شکرت به واسطه دست تو ( خانوم شایسته ) به این سمت امدم
ویژگی افراد با عزت نفس را البته چند تای را مینویسم
1.این افراد احساس لیاقت میکنند برای داشته هایشان وحتی نداشته هایشان
چیزی که من ندارم
2.احساس کمبود ندارند واز خودی که هستند راضی اند هرچه هستند
3.تیپ خاص ومدل موی خاصی نمیزنند برای جلب توجه
4.راحت در جمع صحبت میکنند
5.اگر کسی خواسته معقولی نداشته باشد خیلی راحت نه میگویند
این هم مشل من است
6.با خودشان در صلح اند وبادیگران هم در صلح اند وگوی همیشه مهربان وهر ورزند وچقدر هم کم هستند این افراد اینان زیبای ظاهر و رفتارشان گویای همه چیز است
من سفر وراهم رو بعد از چهل روز شروع کردم ولی شروع کردم .ومتعهد به این سفر نامه وانجام تمرین هستم خانوم شایسته خیلی پاسگزارم .تو دست خدا شدی برای دست گیری خدایا سپاسگزارم که من رو به این راه هدایت کردی .از استاد وهمسر شان هم به خاطر را اندازی این سفر نامه بسیار سپاس گزارم.
باسلام خدمت هم سفریای عزیز م امیدوارم انرژی خیر و مثبت در زندگیتون جاری باشه این جلسه رو که گوش میدادم احساس تکامل داشتم نمیدونم چرا ؟ واقعا احساس داشتم که این حس درون من داره پرورش پیدا میکنه و منم به این حسم گوش دادم و هدایت شدم به این مسیر البته چند روز بود که قصد کرده بودم که فایل های توجه به نکات مثبت رو از اول گوش بدم که این فایل رو گوش دادم چقد قشنگه وقتی احساس میکنی یه مسیرذ متفاوت رو داری میری این حس اطمینان یعنی این که خدا رو داری خدا رو حس میکنی و نتایج رو حس میکنی که خیلی تزدیکه و ایمان دارم که وقتی دارم حسش میکنم پس به زودی لمسش هم میکنم .
بعد از این فایل بیشتر روی فراوانی تمرکز میکنم بیشتر روی نکات مثبت تمرکز میکنم و چند روزه که اخر شبا و اول صبح ها مراقبه ثروتمو انجام میدم وقتی یه مسیری رو پیاده میرم احساس دارم میکنم که از اسمون پول داره میریزه و وارد زندگیم میشه این احساس خیلی بام قشنکه خیلی خیالم راحت شده و این تاثیر از شروع سفر خیلی بیشتر شده و وقتی میام احساسم رو مینویسم خیلی بیشتر خیالم راحته خلاصه از مسیر دارم لذت میبرم خا رو شکر میکنم بابت این اتفاقات مثبت به خاطر نعمت هایی که پیش روم هست و نعمت هایی که نمیبینم و سپاسگذارشم به خاطر این که استاد رو سر راهم قرار داد تا به عنئان دستی از دستان خداوند بتونم قوانین رو یاد بگیرم .
به اینجا هدایت شدم اما نمیدونم چی بگم ، استاد وار عمل کردم و قدم اول را برداشتم و به اینجا آمدم اما هنوز نظم مشخصی برای آنچه می خواهم بنویسم به ذهنم نیامده اما من لغت به لغت می نویسم تا به وضوح برسم ….
وقتی استاد با اینهمه عشق میگه که عاشق کامنت های بچه هاست ، وقتی میگه حتی اشتباهات خودتون را هم بنویسید ، وقتی میگه تکامل شما در نوشته هاتون مشخص میشه ….من دیگه نمی تونم ننویسم.
لابد خیلی ها مثل من فقط دوست دارند زمانی که موفق و شاد هستند به اینجا بیاند و کامنت بذارند اما من پس از سه بار پشت سر هم گوش کردن به این فایل ارزشمند و سه صفحه نکته برداری از حرفهای استاد فهمیدم که اینطور نیست که ما فقط برای به به و چه چه کامنت بگذاریم ، در واقع تجربیات تلخ و تضاد ها هستند که باعث قرار گرفتن در مسیر موفقیت میشیم و چه خوبه از مسیر تضادها تا موفقیت ها را بنویسیم …
خانم شایسته چه زیبا نوشتند که ما آرزوهامون را در پیله ای از باورهای غلط قرار دادیم ….
استاد چه زیبا گفت که برای خودتون وقت بگذارید و با برداشتن ترمزها ، سوراخ های ظرفتون را بگیرید و ظرفتون را بزرگ کنید ، چقدر این حرفها تفکر و تعمق میخواهند …درسته که ما آدم های خاصی هستیم که به اینجا اومدیم اما اکثر مون« وقت » برای کار کردن روی باورها مون نمی گذاریم ، وقت گذاشتن یعنی خالی کردن زمان و اختصاص ساعاتی برای سفر به درون ، وقت گذاشتن یعنی کار کردن روی باورها هم بشه جزیی لاینفک از برنامه های دیگر روزمره و شاید مهم ترین کار هر انسانی ومن از امروز وقت خالی مختص خودم و کار کردن روی خودم گذاشتم …
استاد چه زیبا گفت که وقت بگذار ، وقت بگذار ، وقت بگذار برای پیداکردن باورهایی که از گذشتگان بهت رسیده و باعث سخت شدن زندگیت شده ، وقت بگذار و به دنیای اطرافت نگاه کن و با تغییر باورها ت ، زندگیت را درست کن ….
من فهمیدم که اغلب اوقات در عجله و تو آشپز خونه و موقع خواب و خلاصه ضمن انجام دادن کارهای دیگر ، فایل ها را گوش میکردم اما از امروز وقت گذاشتم برای خودم … کار کردن روی باورها یعنی ارزش قائل شدن برای خودمون یعنی هیچکس مهم تر از خودم نیست … تا تمرکز و تعمق نباشه نتایج ماندگاری بوجود نمیاد …. بنظر من کسانی که حاضر نیستند زمانی را به کار کردن روی باورها و تمرینات اختصاص بدند ، هنوز بطور کامل باور نکردند که تمام اتفاقات زندگی شون توسط همین باورهاشون رقم میخوره برای همین هم مثل من در کنار بدو بدو های روزانه میخواهند خودشون را هم تغییر بدند ، که مبادا عذاب وجدان بگیرند که چرا از وقت فلان کار زدم و نشستم روی خودم کار کردم ….بنظرم صداقت بهترین خصلت هر انسانیه چون وقتی من دارم با صداقت حرف میزنم ، در مورد خودم به وضوح بیشتری ، میرسم و اشکال خودم را بهتر میفهمم …. من امروز متوجه شدم که خودم چقدر ضعیف عمل میکنم و هنوز میخوام به روش سابق زندگی کنم و تغییر هم بکنم …خب نمیشه دیگه … باید بپذیریم که تمام ناکامی ها ، ناامیدی ها ، نگرانی ها ، ترس ها و تمام مداری که در آن هستیم ، حاصل روش سابق زندگی ماست و اگر میخواهیم زندگی به مدارهای بالاتر و سیارات نزدیک به خورشید ، جایی که گرم تر و سبز تر و خرم تر است قرار بگیریم باید آگاهانه سبک زندگی خود را عوض کنیم ، باید آگاهانه با بالا بردن عزت نفسمان انسان دیگری بشویم ، باید خدا را بعنوان منبع فراوانی و لیاقت باور کنیم و تمام اینها مستلزم کار کردن آگاهانه و اختصاص دادن بخشی از زمان برای کار کردن روی باورها ست تا این ماشین خاموش را بتوانیم هل دهیم ، تا این ارّه ی کُند را تیز کنیم ….
امروز فهمیدم که چرا هر چی نتیجه از ثروت یک میگیرم آخرش هیچی پول برام نمی مونه ، فهمیدم که در بچگی مادرم همیشه بعد از کلی دوندگی و به این در و اون در زدن و حساب کردن روی آدم ها و منتظر جواب فلانی هایی که بهشون رو زده بودند ، موندن ، دست آخر با آه و ناامیدی هرچه تمام تر میگفت حالا «خدا کریمه» و من باورم شد و مثل سیمان به دیواره های مغزم چسبید که خدایی نیست که از همان اول بشه روش حساب کنی ، برای من خدا را در آخر قرار دادند ، یادم دادند که به آدم ها رو بزنم ، یادم دادند که همه جا دنبال آشنا بگردم ، یادم دادند که همه جا پارتی لازم دارم ، یادم دادند که اگر هیچ جا ، هیچکس را پیدا نکردم که کارم را راه بیندازه یاد خدا بیفتم و بگم خدا کریمه و در پایان کسی پیدا میشد که مبلغی به خانواده من قرض بدهد و آن شخص یک شب مهمان ما میشد و مادرم غذای خوب درست میکرد و سفره خوب پهن میکرد و آن شب پدرم میخندید و من تا آخر آن شب شاد بودم و دوست داشتم خنده های پدرم را ببینم و من فکر میکردم آن شخص همان کسی ست که خدای کریم فرستاده و به این ترتیب خدا در ذهن من کسی شد که کریم بودنش را در واپسین لحظات نشان میدهد و نمی گذارد ما از گرسنگی بمیریم ….آه خدای من چه ترمز بزرگی را امروز کشف کردم و به سرعت شروع به نوشتن کردم و چقدر این باور غلط در ذهنم واضح شد …. با کشف این ترمز جریانی از آگاهی ها به مغزم هجوم می آورند و من هر چند دقیقه یک بار علت کارهایی که در گذشته انجام دادم و اتفاقاتی که برام میفتاد و مسیرهایی که میرفتم و سرم به سنگ میخورد را میفهمم …. خیلی مهمه خیلی …. آخه چرا خدا را آخر قرار می دادند ، چرا از همون اول روی خدا حساب نمی کردند … چرا با ناامیدی صداش میکردند …. خدا را در هرجایی که قرارش بدی از همون نقطه خودش را نشونت میده …. خیلی حرف دارم حالا میفهمم که چرا استاد میگفت خیلی حرف دارم … استاد منم خیلی حرف دارم …. خیلی
راستی قدم اول را چه خوب برداشتم و چه خوب هدایت شدم که چی بگم …. دقیقا همین ها را میخواستم بگم
سلام به استاد و خانمو شایسته عزیز و همه اعضای گل این خانواده صمیمی و دوست عزیز
واقعا این حرفاتون جای فکر کردن داره نه یک دقیقه نه یک ساعت بلکه همیشه و همیشه
از وقتی این موضوع و فهمیدم که فقط و فقط باید روی خدا حساب باز کرد یه حسه پشیمونی و افسوس در من به وجود اومده ، وقتی به گذشتم برمیگردم و نگاه میکنم ، میبینم چقدر جاهایی بود که من خواسته ای داشتم ولی به غیر خدا میگفتم و انتظار اجابتمداشتم اونم با چه منتی
همه ما ها تو زندگیمون همچین ترمزهایی داریم که حتا به فکرمون هم نمیرسید
من از وقتی این ترمز و پیدا کردم و باورشو تغییر دادم کارام به طوری که انگار از قبل برنامه ریزی شده باشه پیش رفته و انجام میشه
واقعا چقدر قشنگه که فقط و فقط روی خدا حساب باز کنی
نه ربطی به سن و سال داره نه جنسیت نه میزان اعتقاد به مذهب
همین که بدونی همه چی دست خدای بزرگه ، کارهای آدم حل میشه
ممنون از دیدگاه واقعا خوبتون و ممنون از استاد عزیز و خانواده عزیزشون که پیشروی این راه شدن و چه انقلابی در دل افرادی که قصد تغییر دارن ایجاد کردن
با پاسخ شما من هم مجددا کامنت خودم را خوندم ، واقعا همینطوره ، باید ببینیم خدا را کجا قرارش دادیم ، خدا را باید قبل از هرچیز و هرکس حتی قبل از خودمون قرار بدیم تا از همون ابتدا دستمون را بگیره و به بهترین مسیرها هدایتمون کنه
سلام دوست عزیزم ممنون از کامنتی که گذاشتی خدای من آنقدر زیبا نوشتی البته خدا نوشته ازکلام شما خطاب به من که خدارو گذاشتم آخر اون خدای کریم که نمیزارع از گرسنگی بمیرم و لحظه آخر خودشو نشون میده خدای من چه شرک بزرگی داشتم خدارو از هر نقطه که باور کنیاز همون نقطه وارد زندگیت میشه خدای من چی داری میگی به من منی که تورو سالها آخر همه قرار دادم خدایا شکرت بابت این مسیر بابت این کامنت که ذهنمو باز کرد دوست خوبم خدارو شکر که نوشتی و چراغ بزرگی توی ذهنم روشن کردی سپاسگزارم دوست خوبم
فکرکن!!الان که دارم کامنتت رو میخونم ساعت ۱۲:۵۳دقیقه شب هست !!!!
خدای من من چقدر عجیب میخوام موفق بشم !!!
دقیقا وسط روزمرگی ها !!!
وسط ظرف شستن ها
جارو زدن ها
خیاطی کردن ها !!!
اعتراف میکنم که خیلی دلم به حال خودم سوخت
چقدر من موجودعجیبی هستم که حتی حاضرنشدم برای عوض کر دن باورهام وقت بذارم
مدتها هست که فقط دارم فایلهی مختلف رو میشنوم بدون هیچ انگیزه وهدفی .
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست !!!
این چه ایمانیه که من دارم ؟؟؟
چرا حرکت نمیکنم ؟؟
چرا هرچی تعهد مینویسم بهش عمل نمیکنم ؟؟؟
باید یه کاری کنم .وگرنه مثل پدرومادرم وقتی سنم زیاد شد وشصت ساله شدم غبطه میخورم که ای کاش ………..
اینقدر تعداد ای کاش های مادرم زیاده که حسابشون از دستم دررفته ……
اندیشه عزیزم تو امشب منو وادار کردی عمیق تر فکر کنم وبا تعهدی جدی روی خودم کار کنم .
یادمه که یهزمانی داشتم برای یکی از دوستام تعریف میکردم فلان کار روکردم وبه فلانی رو انداختم ودست به دامن فلان امامزاده شدم و…آخرش گفتم دیگه سپردمش دست خدا .
اون موقع دوستم گفت خوب چرا از اول نسپردی دست خدا ؟؟
ومن هیچ جوابی نداشتم وبعداز سالها کامنت تو من روبرد به اون سالها واون روز ویه ترمز عجیب ومخفی که سالهای ساله دارم باهاش زندگی میکنم .
باید به خودم قول بدم موفق بشم
باید به خودم قول بدم روی باورهام کار کنم
باید به خودم قول بدم برای اولین بار تو زندگیم یه تصمیمی که میگیرم رو تا انتها انجام بدم
باید با خودم عهد ببندم که یه فایل رو درک کنم .بعد برم سراغ بعدی
باید عجله رو از خودم دور کنم
بایدشک وتردید رو کنار بذارم
دیگه از این شاخه به اون شاخه پریدن کافیه ..
دیگه بسه هر چی غصه خوردم ونشستم به امید آینده که اوضاع تغییر کنه تا زندگی منم تغییر کنه
چقدر سبک میشم وقتی مینویسم
وچقدر رها
خدایا شکرت به خاطر حال الانم که اصلا نمیدونم چیه .فقط از این آگاهی که امشب کسب کردم دارم دیوانه میشم .
مریم جان خوشحالم که کامنتم باعث شد تصمیم باارزشی بگیری ، واقعا همه ما فکر می کنیم که روی خدا حساب میکنیم اما در عمل ضعیف هستیم اما همینکه اراده میکنیم روی خدا حساب کنیم خودش راه را باز میکنه هرچند که ایمان هم تکامل می خواد و نمیشه یکباره و با یک تصمیم با ایمان شد ، در این راه باید صبر کنیم و ذره ذره مؤمن شویم
ممنونم که من را به خودم هدایت کردی … خودم هم بعد از یک سال و نیم اون کامنت را خوندم ، به خودم میگم واقعا من در تمام این مدت چقدر تونستم با قرار دادن خدا در ابتدای هر کدام از کارهام ، نگرانی را از خودم دور کنم و آرامش را به خودم هدیه بدم !!! راستش جوابم اینه که هرجا که عمل کننده ی خوبی بودم حتی اگر یک ذره برای خدا جا باز کردم ، اون خودش را به اندازه ی همون یک ذره جای من گسترده کرد و هرجا که اسیر نجواهای ذهنم شدم ازش دور شدم ، ممنونم که منو یاد خودم آوردی ، ممنونم
الان که به نوشته ت هدایت شدم و با موسیقی بیکلام در گوش م به نوشته ت پاسخ می دهم اشک در چشمانم حلقه زده …و این برای من تازه گی دارد چرا که خیلی به راحتی اشک نمی ریزم.
…
منم همین ترمز را در وجودم داشتم که فقط وقتی حال خیلی خوبی دارم بیایم و بنویسم و ردپا بگذارم در حالی که لازم بوده و هست که همیشه بنویسم چرا که نوشتن مثل گفتن برایم خیلی از باورهای درست و غلط رو آشکار کرده و می کند و مرا به وضوح می رساند .
و من در طی تکامل م امروز که حالم عالی نبود به نوشته ی تو هدایت شدم. می گویم طی تکامل چرا که حتا در این حالت به سایت هدایت شدن و خواندن هم تکامل می خواهد … چقدر خداوند هدایت گر قهاری ست …
درود و تبریک به تو عزیزدلم که اینقدر خوب رشد کردی و اینقدر خوب در حال طی تکامل ت هستی .
…
خدا را شکر که از هر در به این قصر باشکوه وارد شوی برایت رشد و بهبود حتا به اندازه ی یک ذره رقم می زند و همین یک ذره دنیای ت را از آن حالی که در آن بوده ای زیر و رو می کند .
سپاسگزار تو و خدای تو ام …
باید اعتراف کنم که من هم وقت گذاشتن برای خودم همینطور بوده و متوجه ترمز درونی م شدم که وجودم را در مقابل تغییر رفتار های اشتباه مقاوم و سخت نموده بود …
و شرح خدای کریم و گذاشتن خداوند در آخر خط رسیدن ها و مشرک بودن همه ی ما …
به بهترین شکلی که ممکن بود نوشتی .
سپاسگزارم از تو و از خدای هدایت گر تو که از زبان تو چه نیکو برایم سخن گفت …
باید تصمیم بگیرم . تصمیمی بزرگ .
باید موحد بودن را در تمام جنبه های زندگی م تمرین کنم .
باید تصمیم بگیرم که حتا وقتی کمی حالم عالی نیست هم موحد بمانم و پایبند به تمام آگاهی ها .
نوشته ت برای من نشانه ی بزرگی بود اندیشهی عزیزم .
خیلی عجیبه از وقتی من با بارها گوش دادن به قسمت اول ثروت یک ، زنجیرهای بسته به پول را در ذهن خودم باز میکنم ، هرروز دوستانی مثل شما به این کامنت من که خیلی وقت پیش نوشتم ، هدایت میشند طوریکه خودم چند بار دیگه کامنت خودم را خوندم و آنچه را اون روز نوشتم ، امروز بیشتر باورش می کنم ، باور کن ثروت فقط همینه که خدا را اول بگذاریم ، اول هر کار ، اول هر حرف ، اول هر تصمیم ، اول هر احساس و اول هر آغاز انسانی …. خدایا شکرت
از شما و تمام دوستانی که به این کامنت من پاسخ دادند و منو به خدای خودم متصل کردند صمیمانه سپاسگزارم و خدا شاهده که این کامنت که سال 97 نوشته شده شروع تصمیمات من بود که ذره ذره تکاملش را داره طی میکنه ….
من بیشتر سپاسگزارم که با هدایت شدنت ، باعث شدی من هم دوباره هدایت بشم و به یاد عهد خودم با خودم و خدای خودم بیفتم ، یادم بیاد که از اون روز که این کامنت را نوشتم چقدر زندگیم متحول شده ، چه دستها که در زندگیم سبز شدند و چه آسمان ها که بر سرم چتر آبی شان را گستراندند و یادم بیاد که چقدر با اون روز متفاوت شده ام ….با خدا بودن ، یک تصمیم است که فقط کمی جسارت می خواهد …. خدایا شکرت
سلام به اندیشه عزیز. آفرین که برای خودت وقت گذاشتی. آفرین که که خدا رو اول در نظر میگیری و خدا از همون اول کریمه. آفرین که شما هم به این درک رسیدی که نکات مثبت از دل ارزش تضاد که به بهش میگیم نکات منفی بوجود میاد که ما رو سوق میده به سمت مثبت تر شدن زیباتر شدن و خوشکل تر شدن و اینکه ما بگیم در چه شرایطی بودیم و به چه شرایطی میخواهیم برسیم و چه تمریناتی داریم انجام میدیم میشه همون کاری که شما کردی. چقدر زیبا گفتی که همانطور که برای این همه کار در زندگیمون وقت میگذاریم از غذا خوردن تا کار تا هر چیز دیگه بشینیم و برای خودمون هم زمان بگذاریم و روی باورهامون کار کنیم که کلی اتفاقات عالی و کلی خودسازی از همین هاست. امیدوارم همواره در مسیر هدایت خداوند باشی و او ره گشای زندگیت باشه.
کامنت شما رو باعشق و با وجودم خوندم و لذت بردم که چه جسارتی دارین آفرین برشما که به نکات بسیار عالی اشاره کردین و مثالی زدین که تقریبا همه ما تجربهش کردیم
من اون جمله طلایی شمارو در دفترم بارنگ قرمز یاداداشت که بشه ملکه ذهنم
(خدا رو هرکجا که قرارش بدی از همون نقطه خودشو نشونت میده)
چقدر این جمله عالی و کلیدی ادمهایی با این باور خدارو همیشه اخرین نفر و اخرین تیر و در نا امیدی ها و مای سیها پیدا میکنیم (همونجور که در تمام سریالها و فیلمها به نمایش میزارن) خداروسپاسگزارم که به قول شما من هم تو کارها روزمره فایلهای استاد رو گوش میدم شده عادت که انگار دارم موسیقی گوش میدم ودر اخر اینکه همین نکته طلایی شما رو که دریافت کردم بابت زمانی براش گزاشتم دریافتش کردم خدایاشکرررررت
میدونم که چند سال از نوشتن این کامنت گذشته و امیدوارم الان به جایگاه فوق العاده تری از قبل رسیده باشیین چقدر خوندن کامنتتون برام درس داشت عجب نگارشی واقعا فکر میکردم دارم یه کتاب از یه نویسنده بی نظیر رو مطالعه میکنم همون قدر سلیس همون قدر شسته رفته واقعا احسنت به این درک و این نگارش .
یه حس قلبی بهم گفت که بیام و ازتون سپاس گذاری کنم حتی با وجود اینکه ازنوشتن این کامنت سال ها گذشته
چله ی سفرمون با فایلی تموم شد که برکت سفر رو به انتها رسوند.تو این سفر حالم نوسان داشت یه روز خوب یه روز بد، یه ساعت شاد یه ساعت غمگین، اما امروز با خوندن متن فایل چهلم پیام نوروزی، احساس میکنم روحم پاکسازی شد. مثل این دوره های پاکسازی بدن به شیوه خام گیاه خواری… به چیزی تو همون مایه ااا…. امروز قفل یکی از باورهای محدودکننده م باز شد. با این جمله” خداوند بزرگترین حامی تو در زندگی است”. و من الان میگم:بزرگترین؟؟ یا تنها حامی من در زندگی؟؟
مسلما تنها حامی من هست در هر زمینه ای. که بزرگ هم هست، بقیه عوامل اصن در مقابل خدا چیزی نیستن که بخوایم مقایسه کنیم حتی.
خیلی خوشحال و سپاسگذارم که برکت این سفر امروز خیلی زیاد خودشو به من نشون داد. برکتی که بهم یاداوری کرد باید خدارو همراه خودم ببینم، و دلم مطمئن باشه از بودنش به بعدش هم اروم و شاد باشم.
خدا با امثال منه که میگه:” ای کسانی که ایمان آوردید(به ظاهر)، ایمان بیاورید….”
ینی یه بار دیگه ایمانتو چککن، ببین همه چیزش اوکیه؟ اگر نیست ،خب بنده ی من یه کاری کن دیگه ،یه کاری به حال ایمانت کن، منمنتظرم تا تو ایمانت رو درست کنی تا من به زندگیت سرازیر بشم….
خدایا شکرت بابت هداییتت. خدایا شکرتت فقط و فقط بخاطر خودت…
این سی روز چقدر عالی بود هر روز صبح بی درنگ گوشی رو برمی داشتم و سریعا وارد کانال تلگرام میشدم و فایل رو دانلود کرده و گوش می کردم
من قبل از آشنایی با استاد و آموزه هاشون مشکلات شخصیتی و روحی بسیاری داشتم با اینکه تحت نظر مشاور بودم برای بهبود زندگیم ،ولی خیلی اثر خاصی نداشت تو زندگیم با اینکه آموزه های مشاورمم عالی بود ولی نمیدونم استاد عباسمنش چی داشت چه انرژی کلامی فوق العاده ای داشت چه نیرویی داشت که منو در این چهل روز بسیار متحول کرده طوری که دیشب که با مشاورم صحبت می کردم در کمال ناباوری گفت فقط میتونم بگم آفرین به تو با اینهمه تغییرات مثبت
خدامو سپاسگزارم به خاطر اینکه منو هدایت کرد به این مسیر روشن
من همیشه از خدای مهربونم میخواستم که منو به راه راست و درست هدایت کن و حالا که آرامشم صدچندان شده و دیدم به زندگی اینقدر تغییر کرده میبینم راه درست همین مسیره همین سایته همین استاد گل و دوست داشتنیه
خواستم از خودم یه رد پا بزارم به قول استاد و گرنه هنوز راه طولانی در پیش دارم
سلام به همه ی همسفران عزیز.امروز سومین روز سفر معنوی من آغاز شد و با انسان کاملی مانند ابراهیم آشنا شدم.وقتی هر لحظه از زندگیم را مرور می کنم میبینم چه کارهایی که فقط به خاطر ترس روبرو شدن با اونا انجامشون ندادم و مرتب به فردا و فرداهای دیگه موکول کردم.چقدر حسرت خوردم بابت چیزهایی که در زندگیم از دست دادم و فقط نگاه و توجهم رو به جای خالی اونا معطوف کردم. من چگونه می توانستم از خداوند متوقع باشم خدایی مرا کند وقتی هرگز بندگی اش را نکردم.اما الان با قرار گرفتن در این فضای معنوی مطمئنم خداوند هرگز مرا فراموش نکرده بود فقط من او را نمیدیدم و به نشانه هایش توجه نمیکردم.می خواهم مرا هر چه بیشتر هدایت کند چون دیگر نمی توانم بنده ی معمولی او باشم.
سلام بر استاد عزیز وهمه همسفران وخانم شایسته مهربان
من دیشب تصمیم گرفته حالا که سفرمان فعلا متوقف شده سفر را از اول برای خودم مرور کنم که قسمت اول اعتماد بنفس بودم را گوش دادم وچقدر بهتر وبهتر متوجه شدم وآگاهیها شفافتر بودن بنظرم .زیرا نمیخواستم با توفق سفرمان آگاهیهای من توفق وته نشین بشوند باید تمام آنها رو مرور میکردم والان که وارد کانال تلگرام شدم دیدم که خاتم شایسته نیزهمین رو از ما خواسته وجقدر من خوشحال شدم وجه احساس خوبی دارم الان زیرا اینها همه نشانه اینست که مسیری را که انتخاب کردم خیلی درست وعاااالی است .فوق العاده احساس خوبی دارم خیلی نشانه های خوبی میبنم وچقدر ذهنم فعال وقدرتمند شده در جذب وفهم نشانه ها خدایا شکرت.استاد سپاسگزارم ازت.خانم شایسته از راه دور میبوسمت.
سلام به عزیز دل استاد ! مریم شایسته جان مهربان من به این فایل نوشته بودم اگر چی خوب شد تکرارش کردین .?????
میخواهم در مورد این سفر نامه بنویسم نظرم را
و خواهش دارم که بسیار گام نیک عملی بهتر ادامه داشته باشد.
من تقریبا” دوسال بیشتر است که عضو استم شکر مگر یاد نداشتم نظر خودم را بنویسم یا فراموش میکردم شاید اعتماد نفس ضعیف بود تمریناتم را از فایل ها انجام میدادم گوش میدادم مگر کمنت یا نظر 0 بعد با خودم در سال جدید خدای تعهد دادم و این سال را سال عملی نام گذاشتم برایم آن وقت بود که شما شایسته مهربان به این سفر آغاز کردین گفتم تعهد کردی عملی کن بیدون دلیل خوب شکر عملی شد کم کم شروع کردم به نوشتن نظریات شما باور کنین که من تعغیر چشم گیر را در خود هر روز میبینم و هر صبح منتظرم فایل جدید میباشد با اینکه تمام محصولات را هم دارم مگر لذت این سفر شور وشوقی عجیبی در من شگوفا ساخته همان یخ که در آهنگ میخواند که یخ وجودم را شکستی انگار گرم میشوم و بیشتر یادم میاید من سخت طرف دار ادامه این سفر استم در صورت امکان حتمی انشاالله شروع کنین خیر حال اگر هر روز نمیشود یک روز در میان هم قبول باشد و جالب از همه وقتی میبینم دوستان بیشتر سر به این خانواده سمیمی میزنند و جدیدن فایل های رایگان را میبینند آن قدر لذت میبرم که خدایا شکر صدهزار مرتبه شکرت که تو هدایت گر استی تنها تو یا رب العامین روز های که برگی بودم در هوا یادم میایم وقتی دوستان جدید را میبینم و حال شکر آهسته آهسته درخت میشوم ریشه هایم را محکمتر در زمین خدا فرو میبرم و هر روز توجو دارم تا علف های عرض را کنده باشم این سفر و این راه کاری زرگری میخواهد تا نقشه طلاح را برای خود ظریفتر ساخت و ساس کنی آهسته آهسته دوام دار چکش باید زد بنا” دوست دارم این سفر ادامه داشته باشد و از خداوند خواهانم تا اجر این سفر را به خانم شایسته مهربان و خوش نویس بدهد قلمت همیشه رسا باد عزیز دلک استاد ما خوش باشین همیشه باهم آباد باشین سرشار از نعمت های الله سعادت مند ثروتمند در دنیا و اخرت سفر سفری عالی است ادامه آن شور وشوق بیشتری بار میاورد ادامه ادامه ادامه لطفا” این مثل کلاس های است که آمادگی گویا به کانکور میگیریم بخدا بسیار یک لذت خاص دارد برای من خلاصه گپ از این قرار است که دل برقرار است به این سفر خدا حافظ همه ثروت مند باشین دوستان ?????????????????????????????????????????????????????????
سلام،سلام،سلام
استاد بی نظیرم ...
همسفران دوست داشتنی ام….
خدا رو شاکرم ک روز سوم سفر رو طی کردم …
ردپای من یا برداشت من ….
واقعا این همه توجه دقیق استاد به جای جای قرآن برام تحسین برانگیز بوده و هست…
شاید تنهایی ک ابراهیم پیامبر تجربه کرد باعث شد تا بفهمه روی هیچکس حساب نکنه ...این همه تجربه ی تنهایی در چوپانی و طبیعتی ک همیشه الهام بخش هست شاید او متوجه و هدایت به سمت خداوند شده باشه...توی دنیای الان ک این همه ،همهمه و شلوغی هست واقعا چه خوب میشه ک تنها باشیم مثل ابراهیم که خودش بود و خدای خودش …ایمانی ک حاصل تجربه ی زندگی با دید باز با توجه به اتفاقات اطرافت هست و در درونت شکل می گیره ،ایمانی ک ذره ذره بوجود میاد و احساس می کنی اگه یه ملت بخان نابودت کنن اما تو تنها نیستی و اونها نمی تونن ،با آرامش وارد آتشی میشی که می دونی خدا یعنی همون آتش که تو رو در آغوش می گیره بدون اینکه تو اذیت بشی ،بسوزی،،آره واقعا یاد گرفتم اگه ذهنم رو آروم کنم می تونم پیام هایی ک به عمق قلبم الهام میشه رو انجام بدم…می تونم بدون احساس بد ،ترس ،نگرانی یا هرچیز دیگه برم و فرزندم رو قربانی کنم چون می دونم قلب من پذیرای عشقی شده و خدایی مهمان وجودم شده ک حاضرم برای عهدی ک باهاش بستم ،بها بدم ،،،جان خودم یا فرزندم ،،،هیچ عزیزی بالاتر از خدای عزیزم در نظرم زیبا نیست….من لذت می برم همان جور ک خداوند بنده نوازی می کنه و من از نعمت هاش لذت می برم ،،،من هم بتونم جوری عملکرد داشته باشم ک خداوند از من لذت ببره ….هرچی باشه خدایی ک فرزند من رو آفریده قطعا و به یقین بیشتر از من دوستش داره ….
خدایا سپاسگزارم از اینکه من لایق این سفر شدم ….لایق این آگاهی و آرامش شدم…لایق اینکه عضوی از خانواده ی دوست داشتنی عباس منش بشوم و ردپای خودم رو بزارم …استاد عزیزم براتون بهترین ها رو آرزو دارم و خیلی از شما سپاس گزارم????
سلام به همه همسفرا واستاد خوبم وشایسته خانم عزیز که کار به این بزرگی رو برای ما انجام دادن.با گذاشتن این سفرها کمک خیلی زیادی بهمون کردن وخیلی مارا آگاهتر کردند نسبت به مسلمان بودنمون.که واقعا به ظاهر مسلمان هستیم و فقط اسمشو به دوش میکشیم.خدایا شکرت برای این همه آگاهی که هرروز بیشتر کسب میکنیم به وسیله دستهای خوب ومهربانی همچون استاد وشایسته جان.خدایا شکرت واسه این همه تغییر وتحول.سپاس.
سلام به استاد عباس منش ودوستان گرامی من اصلا از کامنت نوشتن خوشم نمی امد وحتی از خواندن کامنت ها استقبال نمیکردم .حدود ۴۰ روزپیش از این سفر دوستان باخبر شدم اما از کنارش رد شدم حتما در مدارش نبودم .
دیشب خیلی دلم گرفته بود واحساس بی لیاقت ای و غیره رو داشتم صبح خداوند من رو هدایت کرد نوشته خانوم شایسته را در تلگرام دیدم برای چهلمین روز خیلی چیز ها دست گیرم شد من به سفر نامه هدایت شدم وفایل اول یعنی احساس لیاقت وعزت نفس را دیدم خدایا شکرت به واسطه دست تو ( خانوم شایسته ) به این سمت امدم
ویژگی افراد با عزت نفس را البته چند تای را مینویسم
1.این افراد احساس لیاقت میکنند برای داشته هایشان وحتی نداشته هایشان
چیزی که من ندارم
2.احساس کمبود ندارند واز خودی که هستند راضی اند هرچه هستند
3.تیپ خاص ومدل موی خاصی نمیزنند برای جلب توجه
4.راحت در جمع صحبت میکنند
5.اگر کسی خواسته معقولی نداشته باشد خیلی راحت نه میگویند
این هم مشل من است
6.با خودشان در صلح اند وبادیگران هم در صلح اند وگوی همیشه مهربان وهر ورزند وچقدر هم کم هستند این افراد اینان زیبای ظاهر و رفتارشان گویای همه چیز است
من سفر وراهم رو بعد از چهل روز شروع کردم ولی شروع کردم .ومتعهد به این سفر نامه وانجام تمرین هستم خانوم شایسته خیلی پاسگزارم .تو دست خدا شدی برای دست گیری خدایا سپاسگزارم که من رو به این راه هدایت کردی .از استاد وهمسر شان هم به خاطر را اندازی این سفر نامه بسیار سپاس گزارم.
روز چهارم این سفر زیبا :
باسلام خدمت هم سفریای عزیز م امیدوارم انرژی خیر و مثبت در زندگیتون جاری باشه این جلسه رو که گوش میدادم احساس تکامل داشتم نمیدونم چرا ؟ واقعا احساس داشتم که این حس درون من داره پرورش پیدا میکنه و منم به این حسم گوش دادم و هدایت شدم به این مسیر البته چند روز بود که قصد کرده بودم که فایل های توجه به نکات مثبت رو از اول گوش بدم که این فایل رو گوش دادم چقد قشنگه وقتی احساس میکنی یه مسیرذ متفاوت رو داری میری این حس اطمینان یعنی این که خدا رو داری خدا رو حس میکنی و نتایج رو حس میکنی که خیلی تزدیکه و ایمان دارم که وقتی دارم حسش میکنم پس به زودی لمسش هم میکنم .
بعد از این فایل بیشتر روی فراوانی تمرکز میکنم بیشتر روی نکات مثبت تمرکز میکنم و چند روزه که اخر شبا و اول صبح ها مراقبه ثروتمو انجام میدم وقتی یه مسیری رو پیاده میرم احساس دارم میکنم که از اسمون پول داره میریزه و وارد زندگیم میشه این احساس خیلی بام قشنکه خیلی خیالم راحت شده و این تاثیر از شروع سفر خیلی بیشتر شده و وقتی میام احساسم رو مینویسم خیلی بیشتر خیالم راحته خلاصه از مسیر دارم لذت میبرم خا رو شکر میکنم بابت این اتفاقات مثبت به خاطر نعمت هایی که پیش روم هست و نعمت هایی که نمیبینم و سپاسگذارشم به خاطر این که استاد رو سر راهم قرار داد تا به عنئان دستی از دستان خداوند بتونم قوانین رو یاد بگیرم .
با تشکر از استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته
سلام
به اینجا هدایت شدم اما نمیدونم چی بگم ، استاد وار عمل کردم و قدم اول را برداشتم و به اینجا آمدم اما هنوز نظم مشخصی برای آنچه می خواهم بنویسم به ذهنم نیامده اما من لغت به لغت می نویسم تا به وضوح برسم ….
وقتی استاد با اینهمه عشق میگه که عاشق کامنت های بچه هاست ، وقتی میگه حتی اشتباهات خودتون را هم بنویسید ، وقتی میگه تکامل شما در نوشته هاتون مشخص میشه ….من دیگه نمی تونم ننویسم.
لابد خیلی ها مثل من فقط دوست دارند زمانی که موفق و شاد هستند به اینجا بیاند و کامنت بذارند اما من پس از سه بار پشت سر هم گوش کردن به این فایل ارزشمند و سه صفحه نکته برداری از حرفهای استاد فهمیدم که اینطور نیست که ما فقط برای به به و چه چه کامنت بگذاریم ، در واقع تجربیات تلخ و تضاد ها هستند که باعث قرار گرفتن در مسیر موفقیت میشیم و چه خوبه از مسیر تضادها تا موفقیت ها را بنویسیم …
خانم شایسته چه زیبا نوشتند که ما آرزوهامون را در پیله ای از باورهای غلط قرار دادیم ….
استاد چه زیبا گفت که برای خودتون وقت بگذارید و با برداشتن ترمزها ، سوراخ های ظرفتون را بگیرید و ظرفتون را بزرگ کنید ، چقدر این حرفها تفکر و تعمق میخواهند …درسته که ما آدم های خاصی هستیم که به اینجا اومدیم اما اکثر مون« وقت » برای کار کردن روی باورها مون نمی گذاریم ، وقت گذاشتن یعنی خالی کردن زمان و اختصاص ساعاتی برای سفر به درون ، وقت گذاشتن یعنی کار کردن روی باورها هم بشه جزیی لاینفک از برنامه های دیگر روزمره و شاید مهم ترین کار هر انسانی ومن از امروز وقت خالی مختص خودم و کار کردن روی خودم گذاشتم …
استاد چه زیبا گفت که وقت بگذار ، وقت بگذار ، وقت بگذار برای پیداکردن باورهایی که از گذشتگان بهت رسیده و باعث سخت شدن زندگیت شده ، وقت بگذار و به دنیای اطرافت نگاه کن و با تغییر باورها ت ، زندگیت را درست کن ….
من فهمیدم که اغلب اوقات در عجله و تو آشپز خونه و موقع خواب و خلاصه ضمن انجام دادن کارهای دیگر ، فایل ها را گوش میکردم اما از امروز وقت گذاشتم برای خودم … کار کردن روی باورها یعنی ارزش قائل شدن برای خودمون یعنی هیچکس مهم تر از خودم نیست … تا تمرکز و تعمق نباشه نتایج ماندگاری بوجود نمیاد …. بنظر من کسانی که حاضر نیستند زمانی را به کار کردن روی باورها و تمرینات اختصاص بدند ، هنوز بطور کامل باور نکردند که تمام اتفاقات زندگی شون توسط همین باورهاشون رقم میخوره برای همین هم مثل من در کنار بدو بدو های روزانه میخواهند خودشون را هم تغییر بدند ، که مبادا عذاب وجدان بگیرند که چرا از وقت فلان کار زدم و نشستم روی خودم کار کردم ….بنظرم صداقت بهترین خصلت هر انسانیه چون وقتی من دارم با صداقت حرف میزنم ، در مورد خودم به وضوح بیشتری ، میرسم و اشکال خودم را بهتر میفهمم …. من امروز متوجه شدم که خودم چقدر ضعیف عمل میکنم و هنوز میخوام به روش سابق زندگی کنم و تغییر هم بکنم …خب نمیشه دیگه … باید بپذیریم که تمام ناکامی ها ، ناامیدی ها ، نگرانی ها ، ترس ها و تمام مداری که در آن هستیم ، حاصل روش سابق زندگی ماست و اگر میخواهیم زندگی به مدارهای بالاتر و سیارات نزدیک به خورشید ، جایی که گرم تر و سبز تر و خرم تر است قرار بگیریم باید آگاهانه سبک زندگی خود را عوض کنیم ، باید آگاهانه با بالا بردن عزت نفسمان انسان دیگری بشویم ، باید خدا را بعنوان منبع فراوانی و لیاقت باور کنیم و تمام اینها مستلزم کار کردن آگاهانه و اختصاص دادن بخشی از زمان برای کار کردن روی باورها ست تا این ماشین خاموش را بتوانیم هل دهیم ، تا این ارّه ی کُند را تیز کنیم ….
امروز فهمیدم که چرا هر چی نتیجه از ثروت یک میگیرم آخرش هیچی پول برام نمی مونه ، فهمیدم که در بچگی مادرم همیشه بعد از کلی دوندگی و به این در و اون در زدن و حساب کردن روی آدم ها و منتظر جواب فلانی هایی که بهشون رو زده بودند ، موندن ، دست آخر با آه و ناامیدی هرچه تمام تر میگفت حالا «خدا کریمه» و من باورم شد و مثل سیمان به دیواره های مغزم چسبید که خدایی نیست که از همان اول بشه روش حساب کنی ، برای من خدا را در آخر قرار دادند ، یادم دادند که به آدم ها رو بزنم ، یادم دادند که همه جا دنبال آشنا بگردم ، یادم دادند که همه جا پارتی لازم دارم ، یادم دادند که اگر هیچ جا ، هیچکس را پیدا نکردم که کارم را راه بیندازه یاد خدا بیفتم و بگم خدا کریمه و در پایان کسی پیدا میشد که مبلغی به خانواده من قرض بدهد و آن شخص یک شب مهمان ما میشد و مادرم غذای خوب درست میکرد و سفره خوب پهن میکرد و آن شب پدرم میخندید و من تا آخر آن شب شاد بودم و دوست داشتم خنده های پدرم را ببینم و من فکر میکردم آن شخص همان کسی ست که خدای کریم فرستاده و به این ترتیب خدا در ذهن من کسی شد که کریم بودنش را در واپسین لحظات نشان میدهد و نمی گذارد ما از گرسنگی بمیریم ….آه خدای من چه ترمز بزرگی را امروز کشف کردم و به سرعت شروع به نوشتن کردم و چقدر این باور غلط در ذهنم واضح شد …. با کشف این ترمز جریانی از آگاهی ها به مغزم هجوم می آورند و من هر چند دقیقه یک بار علت کارهایی که در گذشته انجام دادم و اتفاقاتی که برام میفتاد و مسیرهایی که میرفتم و سرم به سنگ میخورد را میفهمم …. خیلی مهمه خیلی …. آخه چرا خدا را آخر قرار می دادند ، چرا از همون اول روی خدا حساب نمی کردند … چرا با ناامیدی صداش میکردند …. خدا را در هرجایی که قرارش بدی از همون نقطه خودش را نشونت میده …. خیلی حرف دارم حالا میفهمم که چرا استاد میگفت خیلی حرف دارم … استاد منم خیلی حرف دارم …. خیلی
راستی قدم اول را چه خوب برداشتم و چه خوب هدایت شدم که چی بگم …. دقیقا همین ها را میخواستم بگم
سلام دوست عزیزم
از خواندن کامنت شما لذت بردم. سپاسگزارم که باور غلطی که از آخر روی خدا حساب میکنیم رو به ما یادآور شدی.موفق باشی .
سلام به استاد و خانمو شایسته عزیز و همه اعضای گل این خانواده صمیمی و دوست عزیز
واقعا این حرفاتون جای فکر کردن داره نه یک دقیقه نه یک ساعت بلکه همیشه و همیشه
از وقتی این موضوع و فهمیدم که فقط و فقط باید روی خدا حساب باز کرد یه حسه پشیمونی و افسوس در من به وجود اومده ، وقتی به گذشتم برمیگردم و نگاه میکنم ، میبینم چقدر جاهایی بود که من خواسته ای داشتم ولی به غیر خدا میگفتم و انتظار اجابتمداشتم اونم با چه منتی
همه ما ها تو زندگیمون همچین ترمزهایی داریم که حتا به فکرمون هم نمیرسید
من از وقتی این ترمز و پیدا کردم و باورشو تغییر دادم کارام به طوری که انگار از قبل برنامه ریزی شده باشه پیش رفته و انجام میشه
واقعا چقدر قشنگه که فقط و فقط روی خدا حساب باز کنی
نه ربطی به سن و سال داره نه جنسیت نه میزان اعتقاد به مذهب
همین که بدونی همه چی دست خدای بزرگه ، کارهای آدم حل میشه
ممنون از دیدگاه واقعا خوبتون و ممنون از استاد عزیز و خانواده عزیزشون که پیشروی این راه شدن و چه انقلابی در دل افرادی که قصد تغییر دارن ایجاد کردن
سلامت و موفق باشین
عالی بودعالی هرکاری کردم ننویسم نشدکه تحسینتوننکنم وبهتون احسندنگم به خاطرهدایت شدنتون به خاطرترمزهاتون به خاطرپیداکردن خداتون به خاطرتمام ایرادهای روکه مثال زدیدودرهمه ی مانهفته است واقعااستاددرست میگن که کامنتهاروبخونیدتااگاه تربشیدتحسینتون میکنم دوست خوبم وسپاس خدای روکه الان منوهدایتم کردوجدابموگرفتم???
سلام خانم اندیشه
چقدر عااالی وخب توضیح دادید در مورد حساب کردن روی خدا.که اکثرا ماها همین ترمز را داریم.ممنون خیلی استفاده کردم
خدا را در هرجایی که قرارش بدی از همون نقطه خودش را نشونت میده …
بخدا اشکم درومد به این جمله رسیدم?
دقیقا.. دقیقا… ماها یاد گرفتیم به تنگنا و بحران که خوردیم تازه بگیم خدااااا کمک کن
چرا از همون اولش نمیگیم؟
چون به قول استاد ما خیلی روی عققققلللمون (اخه با همین لحن گفتن) حساب میکنیم
وقتی میخوایم کاریو شروع کنیم میگیم خب خودم بلدم عقلمو کار میندازم و میرم جلو
ولی گیر که میکنیم اون عقله رو میندازیم کنار و میگیم خدایا کمکم کن
از همون اولش باید ازش کمک بخوایم از همون اول
سلام دوست عزیز
با پاسخ شما من هم مجددا کامنت خودم را خوندم ، واقعا همینطوره ، باید ببینیم خدا را کجا قرارش دادیم ، خدا را باید قبل از هرچیز و هرکس حتی قبل از خودمون قرار بدیم تا از همون ابتدا دستمون را بگیره و به بهترین مسیرها هدایتمون کنه
سلام دوست عزیزم ممنون از کامنتی که گذاشتی خدای من آنقدر زیبا نوشتی البته خدا نوشته ازکلام شما خطاب به من که خدارو گذاشتم آخر اون خدای کریم که نمیزارع از گرسنگی بمیرم و لحظه آخر خودشو نشون میده خدای من چه شرک بزرگی داشتم خدارو از هر نقطه که باور کنیاز همون نقطه وارد زندگیت میشه خدای من چی داری میگی به من منی که تورو سالها آخر همه قرار دادم خدایا شکرت بابت این مسیر بابت این کامنت که ذهنمو باز کرد دوست خوبم خدارو شکر که نوشتی و چراغ بزرگی توی ذهنم روشن کردی سپاسگزارم دوست خوبم
اندیشه عزیزم سلام
فکرکن!!الان که دارم کامنتت رو میخونم ساعت ۱۲:۵۳دقیقه شب هست !!!!
خدای من من چقدر عجیب میخوام موفق بشم !!!
دقیقا وسط روزمرگی ها !!!
وسط ظرف شستن ها
جارو زدن ها
خیاطی کردن ها !!!
اعتراف میکنم که خیلی دلم به حال خودم سوخت
چقدر من موجودعجیبی هستم که حتی حاضرنشدم برای عوض کر دن باورهام وقت بذارم
مدتها هست که فقط دارم فایلهی مختلف رو میشنوم بدون هیچ انگیزه وهدفی .
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست !!!
این چه ایمانیه که من دارم ؟؟؟
چرا حرکت نمیکنم ؟؟
چرا هرچی تعهد مینویسم بهش عمل نمیکنم ؟؟؟
باید یه کاری کنم .وگرنه مثل پدرومادرم وقتی سنم زیاد شد وشصت ساله شدم غبطه میخورم که ای کاش ………..
اینقدر تعداد ای کاش های مادرم زیاده که حسابشون از دستم دررفته ……
اندیشه عزیزم تو امشب منو وادار کردی عمیق تر فکر کنم وبا تعهدی جدی روی خودم کار کنم .
یادمه که یهزمانی داشتم برای یکی از دوستام تعریف میکردم فلان کار روکردم وبه فلانی رو انداختم ودست به دامن فلان امامزاده شدم و…آخرش گفتم دیگه سپردمش دست خدا .
اون موقع دوستم گفت خوب چرا از اول نسپردی دست خدا ؟؟
ومن هیچ جوابی نداشتم وبعداز سالها کامنت تو من روبرد به اون سالها واون روز ویه ترمز عجیب ومخفی که سالهای ساله دارم باهاش زندگی میکنم .
باید به خودم قول بدم موفق بشم
باید به خودم قول بدم روی باورهام کار کنم
باید به خودم قول بدم برای اولین بار تو زندگیم یه تصمیمی که میگیرم رو تا انتها انجام بدم
باید با خودم عهد ببندم که یه فایل رو درک کنم .بعد برم سراغ بعدی
باید عجله رو از خودم دور کنم
بایدشک وتردید رو کنار بذارم
دیگه از این شاخه به اون شاخه پریدن کافیه ..
دیگه بسه هر چی غصه خوردم ونشستم به امید آینده که اوضاع تغییر کنه تا زندگی منم تغییر کنه
چقدر سبک میشم وقتی مینویسم
وچقدر رها
خدایا شکرت به خاطر حال الانم که اصلا نمیدونم چیه .فقط از این آگاهی که امشب کسب کردم دارم دیوانه میشم .
چه ترمز عجیبی !!!
مرسی اندیشه عزیزم که نوشتی ونوشتی ونوشتی
منم باید همین کار رو بکنم .
سلام دوست عزیزم
مریم جان خوشحالم که کامنتم باعث شد تصمیم باارزشی بگیری ، واقعا همه ما فکر می کنیم که روی خدا حساب میکنیم اما در عمل ضعیف هستیم اما همینکه اراده میکنیم روی خدا حساب کنیم خودش راه را باز میکنه هرچند که ایمان هم تکامل می خواد و نمیشه یکباره و با یک تصمیم با ایمان شد ، در این راه باید صبر کنیم و ذره ذره مؤمن شویم
چقدر احساس آرامش و سبکی میکنم وقتی دست از سرزنش کردن خودم و اطرافیانم دارم برمیدارم
وقتی گیر نمیدم ب هرچیزی میبینم خودش خود ب خود درست میشه
سلام دوستان من
دیدگاهتون رو با دقت و تمرکز خوندم چقدر زیبا کاملن دلنوشته بود دلنوشته واقعی
آفرین بر این دیگاه.
سلام فاطمه جان
ممنونم که من را به خودم هدایت کردی … خودم هم بعد از یک سال و نیم اون کامنت را خوندم ، به خودم میگم واقعا من در تمام این مدت چقدر تونستم با قرار دادن خدا در ابتدای هر کدام از کارهام ، نگرانی را از خودم دور کنم و آرامش را به خودم هدیه بدم !!! راستش جوابم اینه که هرجا که عمل کننده ی خوبی بودم حتی اگر یک ذره برای خدا جا باز کردم ، اون خودش را به اندازه ی همون یک ذره جای من گسترده کرد و هرجا که اسیر نجواهای ذهنم شدم ازش دور شدم ، ممنونم که منو یاد خودم آوردی ، ممنونم
سلام عزیزم دیدگاهتون عااالی بود واقعا لذت بردم. شاد و پیروز باشید در پناه الله مهربانم
سلام فاطمه جان
ممنونم که کامنت گذاشتی و منو دوباره به سمت نوشته های خودم هدایت کردی ، ممنونم که باعث شدی با خودم تجدید پیمان کنم
عاشقتم من میبنی هدایت الله مهربانم. خدایا شکرت
سلام خواهر نازنین عباس منشی ام 🌼
اندیشه ی عزیزم 🌸
الان که به نوشته ت هدایت شدم و با موسیقی بیکلام در گوش م به نوشته ت پاسخ می دهم اشک در چشمانم حلقه زده …و این برای من تازه گی دارد چرا که خیلی به راحتی اشک نمی ریزم.
…
منم همین ترمز را در وجودم داشتم که فقط وقتی حال خیلی خوبی دارم بیایم و بنویسم و ردپا بگذارم در حالی که لازم بوده و هست که همیشه بنویسم چرا که نوشتن مثل گفتن برایم خیلی از باورهای درست و غلط رو آشکار کرده و می کند و مرا به وضوح می رساند .
و من در طی تکامل م امروز که حالم عالی نبود به نوشته ی تو هدایت شدم. می گویم طی تکامل چرا که حتا در این حالت به سایت هدایت شدن و خواندن هم تکامل می خواهد … چقدر خداوند هدایت گر قهاری ست …
درود و تبریک به تو عزیزدلم که اینقدر خوب رشد کردی و اینقدر خوب در حال طی تکامل ت هستی .
…
خدا را شکر که از هر در به این قصر باشکوه وارد شوی برایت رشد و بهبود حتا به اندازه ی یک ذره رقم می زند و همین یک ذره دنیای ت را از آن حالی که در آن بوده ای زیر و رو می کند .
سپاسگزار تو و خدای تو ام …
باید اعتراف کنم که من هم وقت گذاشتن برای خودم همینطور بوده و متوجه ترمز درونی م شدم که وجودم را در مقابل تغییر رفتار های اشتباه مقاوم و سخت نموده بود …
و شرح خدای کریم و گذاشتن خداوند در آخر خط رسیدن ها و مشرک بودن همه ی ما …
به بهترین شکلی که ممکن بود نوشتی .
سپاسگزارم از تو و از خدای هدایت گر تو که از زبان تو چه نیکو برایم سخن گفت …
باید تصمیم بگیرم . تصمیمی بزرگ .
باید موحد بودن را در تمام جنبه های زندگی م تمرین کنم .
باید تصمیم بگیرم که حتا وقتی کمی حالم عالی نیست هم موحد بمانم و پایبند به تمام آگاهی ها .
نوشته ت برای من نشانه ی بزرگی بود اندیشهی عزیزم .
سپاسگزار تو و خدای توام 🙏🌸
این نوشته ارزش بارها خواندن را دارد .
سپاسگزارم نازنینم 🌼🌸
دوستت دارم❤️
خداوند عاشق توست❤️
سلام نرگس جان
خیلی عجیبه از وقتی من با بارها گوش دادن به قسمت اول ثروت یک ، زنجیرهای بسته به پول را در ذهن خودم باز میکنم ، هرروز دوستانی مثل شما به این کامنت من که خیلی وقت پیش نوشتم ، هدایت میشند طوریکه خودم چند بار دیگه کامنت خودم را خوندم و آنچه را اون روز نوشتم ، امروز بیشتر باورش می کنم ، باور کن ثروت فقط همینه که خدا را اول بگذاریم ، اول هر کار ، اول هر حرف ، اول هر تصمیم ، اول هر احساس و اول هر آغاز انسانی …. خدایا شکرت
از شما و تمام دوستانی که به این کامنت من پاسخ دادند و منو به خدای خودم متصل کردند صمیمانه سپاسگزارم و خدا شاهده که این کامنت که سال 97 نوشته شده شروع تصمیمات من بود که ذره ذره تکاملش را داره طی میکنه ….
سلام دوست خوب و هم فرکانسیممم..
من امروز هدایت شدم به این فایل و این کامنت..
چی بگم از زیبایی این کامنت..
خداای من اشک تو چشمام جمع شد..
ممن.نم که این ردپای زیبا رو از خودت بجا گذاشتی..
سلام مهربانم
من بیشتر سپاسگزارم که با هدایت شدنت ، باعث شدی من هم دوباره هدایت بشم و به یاد عهد خودم با خودم و خدای خودم بیفتم ، یادم بیاد که از اون روز که این کامنت را نوشتم چقدر زندگیم متحول شده ، چه دستها که در زندگیم سبز شدند و چه آسمان ها که بر سرم چتر آبی شان را گستراندند و یادم بیاد که چقدر با اون روز متفاوت شده ام ….با خدا بودن ، یک تصمیم است که فقط کمی جسارت می خواهد …. خدایا شکرت
سلام به اندیشه عزیز. آفرین که برای خودت وقت گذاشتی. آفرین که که خدا رو اول در نظر میگیری و خدا از همون اول کریمه. آفرین که شما هم به این درک رسیدی که نکات مثبت از دل ارزش تضاد که به بهش میگیم نکات منفی بوجود میاد که ما رو سوق میده به سمت مثبت تر شدن زیباتر شدن و خوشکل تر شدن و اینکه ما بگیم در چه شرایطی بودیم و به چه شرایطی میخواهیم برسیم و چه تمریناتی داریم انجام میدیم میشه همون کاری که شما کردی. چقدر زیبا گفتی که همانطور که برای این همه کار در زندگیمون وقت میگذاریم از غذا خوردن تا کار تا هر چیز دیگه بشینیم و برای خودمون هم زمان بگذاریم و روی باورهامون کار کنیم که کلی اتفاقات عالی و کلی خودسازی از همین هاست. امیدوارم همواره در مسیر هدایت خداوند باشی و او ره گشای زندگیت باشه.
بنام حضرت دوست که هرچه داریم ازاوست
سلام دوست عزیز
کامنت شما رو باعشق و با وجودم خوندم و لذت بردم که چه جسارتی دارین آفرین برشما که به نکات بسیار عالی اشاره کردین و مثالی زدین که تقریبا همه ما تجربهش کردیم
من اون جمله طلایی شمارو در دفترم بارنگ قرمز یاداداشت که بشه ملکه ذهنم
(خدا رو هرکجا که قرارش بدی از همون نقطه خودشو نشونت میده)
چقدر این جمله عالی و کلیدی ادمهایی با این باور خدارو همیشه اخرین نفر و اخرین تیر و در نا امیدی ها و مای سیها پیدا میکنیم (همونجور که در تمام سریالها و فیلمها به نمایش میزارن) خداروسپاسگزارم که به قول شما من هم تو کارها روزمره فایلهای استاد رو گوش میدم شده عادت که انگار دارم موسیقی گوش میدم ودر اخر اینکه همین نکته طلایی شما رو که دریافت کردم بابت زمانی براش گزاشتم دریافتش کردم خدایاشکرررررت
ممنون از کامنت بسیار عالیتون موفق و پاینده باشین
سلام اندیشه عزیز
نوشتهات را به گوش جان سپردم و حتی او جمله که گفتی:
خدا را هر کجا قرارش بدی از همان نقطه خودش را بهت نشان میده
را یادداشت کردم که داشته باشم و حتی کامنتت را هم سیو کردم که داشته باشم و همان طور که استاد گفت وقتی ظرف آگاهیام بزرگتر شد دوباره برگردم و مرور کنم.
واقعا ممنون از خانم شایسته بابت فراهم کردن چنین فضایی و ممنون از شما دوست عزیز بابت گذاشتن ردپا
وای دوست عزیزچه کامنتی
میدونم که چند سال از نوشتن این کامنت گذشته و امیدوارم الان به جایگاه فوق العاده تری از قبل رسیده باشیین چقدر خوندن کامنتتون برام درس داشت عجب نگارشی واقعا فکر میکردم دارم یه کتاب از یه نویسنده بی نظیر رو مطالعه میکنم همون قدر سلیس همون قدر شسته رفته واقعا احسنت به این درک و این نگارش .
یه حس قلبی بهم گفت که بیام و ازتون سپاس گذاری کنم حتی با وجود اینکه ازنوشتن این کامنت سال ها گذشته
سلام
چله ی سفرمون با فایلی تموم شد که برکت سفر رو به انتها رسوند.تو این سفر حالم نوسان داشت یه روز خوب یه روز بد، یه ساعت شاد یه ساعت غمگین، اما امروز با خوندن متن فایل چهلم پیام نوروزی، احساس میکنم روحم پاکسازی شد. مثل این دوره های پاکسازی بدن به شیوه خام گیاه خواری… به چیزی تو همون مایه ااا…. امروز قفل یکی از باورهای محدودکننده م باز شد. با این جمله” خداوند بزرگترین حامی تو در زندگی است”. و من الان میگم:بزرگترین؟؟ یا تنها حامی من در زندگی؟؟
مسلما تنها حامی من هست در هر زمینه ای. که بزرگ هم هست، بقیه عوامل اصن در مقابل خدا چیزی نیستن که بخوایم مقایسه کنیم حتی.
خیلی خوشحال و سپاسگذارم که برکت این سفر امروز خیلی زیاد خودشو به من نشون داد. برکتی که بهم یاداوری کرد باید خدارو همراه خودم ببینم، و دلم مطمئن باشه از بودنش به بعدش هم اروم و شاد باشم.
نکته همینه، چجوری میشه هرروز و هرلحظه خودمونو شاد نگه داریم، وقتی خدارو باور نداشته باشیم؟؟!!
خدا با امثال منه که میگه:” ای کسانی که ایمان آوردید(به ظاهر)، ایمان بیاورید….”
ینی یه بار دیگه ایمانتو چککن، ببین همه چیزش اوکیه؟ اگر نیست ،خب بنده ی من یه کاری کن دیگه ،یه کاری به حال ایمانت کن، منمنتظرم تا تو ایمانت رو درست کنی تا من به زندگیت سرازیر بشم….
خدایا شکرت بابت هداییتت. خدایا شکرتت فقط و فقط بخاطر خودت…
همگی دوستان در پناه خدا شاد باشن انشالله
سلام به استاد گل و خانم شایسته بزرگوار
این سی روز چقدر عالی بود هر روز صبح بی درنگ گوشی رو برمی داشتم و سریعا وارد کانال تلگرام میشدم و فایل رو دانلود کرده و گوش می کردم
من قبل از آشنایی با استاد و آموزه هاشون مشکلات شخصیتی و روحی بسیاری داشتم با اینکه تحت نظر مشاور بودم برای بهبود زندگیم ،ولی خیلی اثر خاصی نداشت تو زندگیم با اینکه آموزه های مشاورمم عالی بود ولی نمیدونم استاد عباسمنش چی داشت چه انرژی کلامی فوق العاده ای داشت چه نیرویی داشت که منو در این چهل روز بسیار متحول کرده طوری که دیشب که با مشاورم صحبت می کردم در کمال ناباوری گفت فقط میتونم بگم آفرین به تو با اینهمه تغییرات مثبت
خدامو سپاسگزارم به خاطر اینکه منو هدایت کرد به این مسیر روشن
من همیشه از خدای مهربونم میخواستم که منو به راه راست و درست هدایت کن و حالا که آرامشم صدچندان شده و دیدم به زندگی اینقدر تغییر کرده میبینم راه درست همین مسیره همین سایته همین استاد گل و دوست داشتنیه
خواستم از خودم یه رد پا بزارم به قول استاد و گرنه هنوز راه طولانی در پیش دارم
عاشقتونم استاد
عاشقتونم خانم شایسته
عاشقتونم دوستان عباسمنشی
خدایا سپاسگزارم خدایا عاشقتممممممممم
سلام به همه ی همسفران عزیز.امروز سومین روز سفر معنوی من آغاز شد و با انسان کاملی مانند ابراهیم آشنا شدم.وقتی هر لحظه از زندگیم را مرور می کنم میبینم چه کارهایی که فقط به خاطر ترس روبرو شدن با اونا انجامشون ندادم و مرتب به فردا و فرداهای دیگه موکول کردم.چقدر حسرت خوردم بابت چیزهایی که در زندگیم از دست دادم و فقط نگاه و توجهم رو به جای خالی اونا معطوف کردم. من چگونه می توانستم از خداوند متوقع باشم خدایی مرا کند وقتی هرگز بندگی اش را نکردم.اما الان با قرار گرفتن در این فضای معنوی مطمئنم خداوند هرگز مرا فراموش نکرده بود فقط من او را نمیدیدم و به نشانه هایش توجه نمیکردم.می خواهم مرا هر چه بیشتر هدایت کند چون دیگر نمی توانم بنده ی معمولی او باشم.
سلام بر استاد عزیز وهمه همسفران وخانم شایسته مهربان
من دیشب تصمیم گرفته حالا که سفرمان فعلا متوقف شده سفر را از اول برای خودم مرور کنم که قسمت اول اعتماد بنفس بودم را گوش دادم وچقدر بهتر وبهتر متوجه شدم وآگاهیها شفافتر بودن بنظرم .زیرا نمیخواستم با توفق سفرمان آگاهیهای من توفق وته نشین بشوند باید تمام آنها رو مرور میکردم والان که وارد کانال تلگرام شدم دیدم که خاتم شایسته نیزهمین رو از ما خواسته وجقدر من خوشحال شدم وجه احساس خوبی دارم الان زیرا اینها همه نشانه اینست که مسیری را که انتخاب کردم خیلی درست وعاااالی است .فوق العاده احساس خوبی دارم خیلی نشانه های خوبی میبنم وچقدر ذهنم فعال وقدرتمند شده در جذب وفهم نشانه ها خدایا شکرت.استاد سپاسگزارم ازت.خانم شایسته از راه دور میبوسمت.
سلام به عزیز دل استاد ! مریم شایسته جان مهربان من به این فایل نوشته بودم اگر چی خوب شد تکرارش کردین .?????
میخواهم در مورد این سفر نامه بنویسم نظرم را
و خواهش دارم که بسیار گام نیک عملی بهتر ادامه داشته باشد.
من تقریبا” دوسال بیشتر است که عضو استم شکر مگر یاد نداشتم نظر خودم را بنویسم یا فراموش میکردم شاید اعتماد نفس ضعیف بود تمریناتم را از فایل ها انجام میدادم گوش میدادم مگر کمنت یا نظر 0 بعد با خودم در سال جدید خدای تعهد دادم و این سال را سال عملی نام گذاشتم برایم آن وقت بود که شما شایسته مهربان به این سفر آغاز کردین گفتم تعهد کردی عملی کن بیدون دلیل خوب شکر عملی شد کم کم شروع کردم به نوشتن نظریات شما باور کنین که من تعغیر چشم گیر را در خود هر روز میبینم و هر صبح منتظرم فایل جدید میباشد با اینکه تمام محصولات را هم دارم مگر لذت این سفر شور وشوقی عجیبی در من شگوفا ساخته همان یخ که در آهنگ میخواند که یخ وجودم را شکستی انگار گرم میشوم و بیشتر یادم میاید من سخت طرف دار ادامه این سفر استم در صورت امکان حتمی انشاالله شروع کنین خیر حال اگر هر روز نمیشود یک روز در میان هم قبول باشد و جالب از همه وقتی میبینم دوستان بیشتر سر به این خانواده سمیمی میزنند و جدیدن فایل های رایگان را میبینند آن قدر لذت میبرم که خدایا شکر صدهزار مرتبه شکرت که تو هدایت گر استی تنها تو یا رب العامین روز های که برگی بودم در هوا یادم میایم وقتی دوستان جدید را میبینم و حال شکر آهسته آهسته درخت میشوم ریشه هایم را محکمتر در زمین خدا فرو میبرم و هر روز توجو دارم تا علف های عرض را کنده باشم این سفر و این راه کاری زرگری میخواهد تا نقشه طلاح را برای خود ظریفتر ساخت و ساس کنی آهسته آهسته دوام دار چکش باید زد بنا” دوست دارم این سفر ادامه داشته باشد و از خداوند خواهانم تا اجر این سفر را به خانم شایسته مهربان و خوش نویس بدهد قلمت همیشه رسا باد عزیز دلک استاد ما خوش باشین همیشه باهم آباد باشین سرشار از نعمت های الله سعادت مند ثروتمند در دنیا و اخرت سفر سفری عالی است ادامه آن شور وشوق بیشتری بار میاورد ادامه ادامه ادامه لطفا” این مثل کلاس های است که آمادگی گویا به کانکور میگیریم بخدا بسیار یک لذت خاص دارد برای من خلاصه گپ از این قرار است که دل برقرار است به این سفر خدا حافظ همه ثروت مند باشین دوستان ?????????????????????????????????????????????????????????