این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با سلام خدمت استاد عزیزم ودوستان هم فرکانسی عزیزم،من از شهریور ماه امسال با استاد عزیز ومطالب ایشان آشنا شدم و به شدت عاشق ادامه دادن این مسیر وکارکردن روی باورام ودرک قوانین جهان هستی شدم،استاد باورتون میشه من زندگیم تویه تمام جنبه هاش تغییر کرده که اول ومهمتر از همه رابطه ام باخداوند است که تاقبل از آشنایی باشما من نه تنها شرک زیادی داشتم بلکه فکر میکردم مشرک فقط کسایی بودندکه زمان پیامبران بت هارامیپرستیدند غافل از آنکه هزاران بت رامابرای خودتراشیدیم ومیپرستیم ممنونم ازت استاد عزیزم که دیدم را به این مسئله مهم که سعادت دنیا و آخرت در آن است باز کردی،خداوندرا بینهایت سپاسگزارم که مرا با قوانین خودش آشنا کرد وبینهایت بینهایت سپاسگزارم که شما را به عنوان مربی سر راه من قرار داد،استاد عزیزم وقتی من با شما و مطالب شما مخصوصاً توضیحات شما در مورد توحید و قرآن آشنا شدم دارم به شکل واقعی آرامش راتجربه میکنم آرامشی که سالهاس تویه مسیر های مختلف دنبال آن هستم، استاد من وهمسرم فقط از فایلای رایگان شما استفاده میکنیم و به تازگی توانستیم دوره ی هدف گذاری راتهییه کنیم که ازخداوند یکتا بی نهااااااایت سپاسگزارم، استاد عزیزم میخواهم یک موضوعی را که برآیم اتفاق افتاده که به دلیل کارکردن روی باورام مخصوصا باورهای توحیدی بوده رابازگوکنم،من چند وقت پیش یه زمینی خریدم که جای تقریباً دورازابادیه شهربود البته این مال قبل از آشنایی من باشماوقوانین بودو مدت زیادی است که آن را به فروش گذاشته ام و هیچ مشتری برای آن نمی آمد واگرمی آمد نمیخرید، ولی بعد ازاشنایی باشماوقوانین وکارکردن روی خودم به طرز عجیبی مشتری آمد و دقیقا به همان مبلغی که برای خود دردفترم نوشته بودم فروختم البته باید بگویم که شش برابر قیمتی که خریده بودم فروختم و این داستان ایمان مرابه قوانین و گفته های شمابیشتروبیشتر کرد که بازهم از خداوند یکتا ممنونم وهمچنین ازشما استادعزیزم،من بااین پول طبق گفته های شما اول تمام بدهی های خود را دادم وخودم را به صفر رساندم هرچند که بازهم شکر خدامبلغ خوبی برآیم مانده که اگر خداوند مرا با شما و قوانین خودش آشنا نمیکرد نمیتوانستم این شرایط را تجربه کنم بخدا الآن انقدر فکروخیالم راحت شده که درپوست خودم نمیگنجم وغرق در آرامشم خداروشکر،الآن ایده ای به ذهنم رسیده و خدای درونم به من میگوید که از این شهر مهاجرت کن هر چند که تا بحال بارها وبارها خواستم مهاجرت کنم ولی به دلایلی از جمله شرک ترس وحرفای پدر و مادر و یک سری وابستگی ها نتوانستم اما الآن دیگر قضیه فرق دارد و میخوام باتوکل برخدای خودم وبا این باور که خداوند در هر لحظه مرا هدایت میکند وهمیشه حواسش به من است به شهری که عاشقش هستم مهاجرت کنم در صورتی که هیچ آشنایی به غیر ازخداوند خودم آنجا ندارم باتوکل برخودش اولین قدم رابرمیدارم…خدایا تنها تورا میپرستم وتنها ازتویاری میجویم،
طوری که خود فرد هم احساس کند بعد از آن شخص دیگریست.
به چند سال پیش زندگی ام که نگاه میکنم میبینم،
توی دنیایی بودم که میخواستم خودمو پیدا کنم.
سوالات زیادی داشتم که جوابشونو از هیچ کسی قبول نمیکردم،
فقط خودم میخواستم به جواب سوالام برسم.
یادمه از همون دوران نوجوانیم که قران میخوندم، بعضی آیه ها جزو باورها و شالوده های اصلی شخصیتیم شده بودن.
ایمان داشتم به وعده خداوند که میفرماید :
کسانی که در راه ما تلاش کنند،
ما راههای هدایتمان را به انها نشان میدهیم.
ولی تا چند سال بعد از گذر از آن دوران طلایی رفاقت با قران،
من سردرگم بودم.
جهان بینی ام کامل شکل نگرفته بود.
خودم رو کامل پیدا نکرده بودم.
یادمه هر شب اشک میریختم،
با خدای خودم حرف میزدم،که راهت که قراره بهم نشون بدی، که راه امن و امانه و ارامشه محضه پس کجاست؟
در این حین توی دانشگاه با اینکه در حال تحصیل توی رشته مورد علاقم بودم.
رشته ای که از دوران بچگیم برای شغل ایندم انتخابش کرده بودم.
چون از همون زمان کودکی همیشه ذهنم دنبال راههایی بود که بشه درد انسانها رو کمتر کرد.
و فکر زندگی همراه با ارامش و لذت و سلامتی و نشاط همیشگی،
نه تنها برای خودم بلکه برای تک تک انسانها ،
دغدغه ام از همان دوران کودکی بود.
ولی الان که در میانه های مسیر بودم،
درگیریهای شخصی و جنجال هایی توی ذهنم به پا شده بود که عملکردم رو تحت تاثیر زیادی قرار داده بود و میشه گفت عملکردم عملا مختل شده بود.
و روزها و ماه ها میگذشت در اتلاف وقت،در دربدری،
در دنبال راه گشتن.
به وضوح میدیدم که وضعیت داره نابسامان میشه. اعتماد بنفسم اونقدر ضعیف شده بود که میترسیدم توی کلاس ها با نظم حاضر بشم چه برسه که حضور فعال داشته باشم.
امتحانات هم برام جدی نبودن گاهی حتی.
از طرفی کمالگرایی شدیدی داشتم، میگفتم تا همه چیز رو بلد نباشم، نمیرم سر کنفرانس ها.
تا اینکه یک روز یک ندا و حسی درونی،خیلی قوی،
توی وجودم گفت دیگه وقتشه بلند شی و همه چیزو بسازی،تا اومدم بگم نمیتونم گفت تو میتونی.
گفت: قلم و کاغذ بردار و برو یک جای خلوت با خودت خلوت کن و همه جنبه های زندگیتو بررسی کن.
توی اوج تابستون بود ظهر بود و افتاب داغ داغ،
من ی دفتر کوچیک با یک خودکار برداشتمو رفتم توی یک فضای سبز خیلی خوب،
که تقریبا کمی از منزلمون فاصله داشت و عادت داشتم هر روز برای پیاده روی و فکر کردن به سوالات و مسایل ذهنم به اونجا میرفتم.
وقتی رسیدم همه زندگیمو روی کاغذ بررسی کردم.
سرعت تجزیه و تحلیلم خیلی سریع بود و تند تند همه چیز پشت سر هم انگار خودش بررسی و نتیجه گیری میشد.
وابستگی های خیلی شدید و دست و پاگیری داشتم که باید همه رو دور میریختم و این خیلی جسارت میخواست.
ولی اون ندای درونی انگار قصد داشت منو بسازه.
به کمکم اومده بود تا خودمو پیدا کنم.
همه وابستگی هامو لیست کردم و همه رو و حتی همه کس رو رها کردم.
از همه اطرافیانم که حس کردم نباید داشته باشمشون فاصله گرفتم.
من اون روز از همه بندها رها شدم.
احساس قدرت کردم.
مثل گذشته خدای خودمو پیدا کردم.
همونکه توی نوجوانیم حتی وقتی میخواستم یه کفش هم بخرم باهاش مشورت میکردم.
دقیقا مثل یک نفر که نظر صمیمی ترین فرد زندگیشو،
مهمترین فرد زندگیشو،
توی همه چیز دوست داره بدونه
و فقط نظر اون براش ملاکه و لاغیر.
من فهمیدم خدای مهربان من
خدای غفور من
خدای همه لحظه های من
هرگز من رو توی در بدری رها نکرده بود.
هرگز از من نا امید نشده بود.
هرگز دست از من نکشیده بود.
در تمام این سالها اون داشت روی من کار میکرد تا من برای تبدیل شدن به بهترین خودم امادگی لازم رو کسب کنم.
و همچنان روی من کار خواهد کرد.
فهمیدم وقتی چند سال پیش توی دفتر یادداشت روزانه ام وقتی حس کردم همه زندگی ام،
ازم فاصله گرفته ،
براش نوشتم:با رفتن تو ذره ها در نظرم بزرگ شدند…!
اشتباه نوشته بودم و اون هرگز نرفته بود.
بهم نزدیک بود،خیلی نزدیک.
اما خودم بخاطر باورهای اشتباهم،
خودمو چند سال از لذت احساس کردنش،
از لذت حس بودنش، محروم کردم .
از اون روز خودمو جسورتر دیدم و با انگیزه تر .
خودمو پیدا کردم و خدای بینظیر خودم رو.
برای تقویت اعتماد بنفسم،
توی بحث ها و گفتگوها که به شکل گروهی قرار میگرفتیم،
من عمدا، روبرو و دقیقا طوری که توی دید استاد باشم می ایستادم،
و هدفم این بود که استاد ازم درس بپرسه و من بلند بگم بلد نیستم و به اصطلاح خودم،
جلو دیگران ضایع بشم.
ولی دو حالت بیشتر اتفاق نمی افتاد.
یکی اینکه اساتید در این حالت وقتی مستقیم و چشم تو چشم و با توجه کامل به
صحبت هاشون گوش میدادم اصلا از من سوالی نمی پرسیدند.
یا وقتی میگفتم بلد نیستم میگفتند خب مشکلی نیست مبحث رو بخونید و دفعه بعد برای همه توضیح بدید، و این برای من عالی بود چون باعث میشد اعتماد بنفسم توی صحبت در جمع هم تقویت بشه به مرور.
و من فهمیدم ترس ها فقط از دور وجود دارن و وقتی واردشون میشی میبینی که اصلا وجود ندارن، بلکه چقدر تجربه لذت بخشی هستند.
کار دیگری که برای افزایش اعتماد بنفسم آن زمان انجام دادم،
این بود که توی اینترنت سرچ کردم و خصوصیات فیزیکی افراد دارای اعتماد بنفس بالا رو پیدا کردم،
و دیدم من هیچ کدوم رو ندارم.
ولی گفتم اونقدر اداشونو در میارم تا مثل اونها بشم.
و همین کار رو کردم.
اگرچه اوایل برام سخت بود ولی همه من رو اینطوری میشناسند که اگر تصمیمی بگیرم دیگه تمامه.
مدام توی راه رفتنم، نشستنم، حرف زدنم، لحن صدام، نحوه گوش دادنم، همه و همه،
مثل یک استاد جدی و تیز که مدام مراقبه همه حرکات شاگردشه،مدام مواظب بودم و به خودم تذکر میدادم،تا اینکه بعد از مدتی دیدم بی اختیار کاملا همه خصوصیات در من نهادینه شده.
از طرفی تمام واحدهای درسی رو پشت سر هم و بی وقفه طی کردم و مدرکمو گرفتم و مراحل بعد از اون رو طی کردم.
الان دو سه سال از اون موقع میگذره.
و همه تلاشم رو کردم که به سبک خودم زندگی کنم و حتی فکر کنم.
و همیشه دنباله رو ندای قلبم باشم.
و خدا رو شکر به هر انچه خواستم رسیدم.
اما تا خواسته هام اوج گرفت و خیلی قویتر کردم دنیای فرا رویم رو و به خدا گفتم ایمان دارم مثل گذشته همه رو بهم میدی،
بطرز جالبی با استاد عباسمنش و این سایت و خانوم شایسته عزیز و شما همسفران گرامی اشنا شده ام.
که از همگی شما بزرگواران سپاسگزارم.
این اشنایی بزرگ ترین موهبتی هست که خداوند این روزها به من داده است.
سپاسگزار خداوندم برای دادن این هدیه ارزشمند به زندگی ام و همه تلاشم رو میکنم که قدردان باشم و از همه این موهبت به شایستگی استفاده خواهم کرد به لطف بی کران خودش.
سلام دوست عزیزم بهت تبریک میگم امید است با همین قدرت ب جلو حرکت کنید . خواستم ازتون تشکر کنم و بگم ک مطالبتون با زندگی من 50درصد مطابقت داشت و کلی انرژی گرفتم ممنون و همیشه موفق سااالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته و هم خانواده های خوبم.
نیاز مبرم دیدم که برای تمرکز بیشتر روی مسیرم، اعراض کردن از ناخواسته ها و تمرکز روی شکرگزاری و زیبایی ها دوره ی روزشمار زندگی من رو شروع کنم.
تو یکی از فایلها خانم شایسته حرف قشنگی زد.
گفت که اگه شما تو مدار بالا باشین، حتی اگر خودتون بخواین که تو فضای نامناسب برید جهان اجازه نمیده!
امشب میخواستم بمونم اضافه کار، و حتماً همکارام با اسرار زیاد میگفتن که بیا مافیا بازی کنیم
بازی که خیلی انرژی منفی ازش میگیرم و تأثیر منفی داره روی ذهنم.
اما همسرم تماس گرفت و گفت که مهمان داریم، و من نموندم سرکار و اومدم خونه.
جالب اینجاست وقتی که اومدم خونه دیدم برادر خانمم که قرار بود بیاد خونمون دوستش اومده دنبالش و رفته شهرستان و خانمش و همسرم خونه بودن.منم از خدا خواسته برای خلوت کردن و کار کردن و بودن توی سایت، ازشون عذرخواهی کردم. گفتم ببخشید من فیلمهای این سبکی رو نگاه نمیکنم و برای اینکه شما راحت باشین میرم تو اتاقم.
و من در نهایت لذت هدایت شدم به فایلهای روزشمار زندگی من و آگاهانه ننشستم پای فیلمی که همش در مورد طلاق و خیانت و قتل و…
خداروشکر میکنم که در حد همین چند خط کامنت نوشتن و اعراض کردن از نازیبایی ها امروز روی خودم کار کردم
سلام خانم شایسته عزیزم و استاد خوبم اخرین فایل توی سفرنامه نوشته شده بود که برید سمت اون بخش های که براتون قابل توجه تر ه و شروع به نوشتن کنید بعد با کامنت قبلی تون مقایسه کنید و ببیند چه اتفاقی براتون افتاده حالا مینویسم زمانی که تصویر سفرنامه رو دیدیم گفتم چه کار الکی یعنی چی بیام از اول فایل هاروبینیم یا من بیام کامنت بنویسم که چی بشه اصلا کی وقتشو داره بخونه کی حوصلش رو داره اینو بگم یک چیزی تو یوجودم این ها رو میگفت اما من به زبون نمیاوردم در اخر توجهی نکردم من به حرف استادم گوش دادم و گفتم مینویسم بعد با خودم گفتم چی اخه بنویسم ولی دستم رفت سمت کی بورد و ذهنم یاداوری کرد و قلبم نوشت نکته تصمیم .خانم شایسته عزیزم مریم جان واقعا ازت ممنونم بهم یاد دادی رد پا گذاشتن یعنی چی انرژی این کامنت ها یعنی چی حالا این سفر تموم شده من پول کافی برای خریدن یکی از محصولات رو به دست اوردم یعنی به طرر اسونی بهم رسید خدار و شاکرم خدایا ممنونم ایمانم برای رسیدن به رویا هامـ بیشتر شد خیلی گفتم خدای که داره به درخواست هام جواب میده حتما به بقیه اشونم جوا ب میده فقط باید ادامه بدم ایمان رو حفظ کنم امید دارم و ایمان به روز ی که بیام براتون تو بنویسم که به رویاهام رسیدم و حالا به لطف رب قدرت جهان قدرتی که اگه اون بخواد من روبه قله های موفقیت جهان برسونه هیچ کس جلو دارش نیست من فقط باید باورش کنم همین خدایا به خاطر احساس خوب رسیدن به رویا هام ازت ممنونم
خدای من، پروردگارم، ای یگانه وهاب قدرتمند عالم که جز تو پناهی نیست. خدایا دست تسلیم و درخواست به درگاه تو بالا میارم و سر تعظیم و سجود بر زمین میذارم، و قسم میخورم که جز تو پناه و یاوری نیست و اگر بود باز هم از غیر تو کمک و یاری نمیخواستم. خدایا خدایا خودت هدایتم کردی به این مسیر و خودت وعده سعادت و خوشبختی بهم دادی؛ خدایا من سمت خودم رو به درستی انجام ندادم، من کوتاهی کردم، من مشرک شدم، ولی تو هزاران برابر فراتر از تصور من به وعده ات عمل کردی، هزاران برابر فراتر از تصور من سمت خودت رو درست انجام دادی. هزاران برابر فراتر از تصور من نعمت عطا کردی؛ ای خدای من، به درگاه تو اظهار عجز و ناتوانی میکنم در کنترل این ذهن چموش ، اظهار عجز و ناتوانی میکنم در برابر نجواهای شیطانی ذهنم ، خدایا چه کسی جز تو میتونه نجات بخش من باشه ؟ من رو نجات ببخش از افکار و باورهای غلط گذشته ام که اگر تو کمکم نکنی من به تنهایی نمیتونم. خدایا افکار و باورهای نورانی بهم ببخش تا بتونم بنده ای لایق و توحیدی باشم. خدایا تو من رو لایق خودت خلق کردی، پس به کمتر از خودت وامگذار. خدایا من لایق بندگی تو هستم پس من رو از بندگی بتهای درونم و بندگی شیطان نجات بده. خدایا یقین دارم که به وعده ات عمل میکنی.
سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار. الهی که حال دلتون عالی عالی عالی باشه ، استاد و استاد عزیزم هر جای این سیاره که حضور دارید از طریق این کامنت عشق و دوستی و علاقه خودم رو به شما ابراز میکنم و مشتاق دیدار تون هستم، به لطف و هدایت رب العالمین.
سلام و درود به دوستان عزیزم در این سایت. امیدوارم که در هر ثانیه از لحظات زندگی تون به خداوند وصل باشید. الحمدلله رب العالمین.
این فایل نشانه امروزم بود و من رو برد به حس و حال روزهای اول ورودم به سایت. و به قول حافظ شیرازی: «مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو ؛ یادم از کِشته خویش آمد و هنگام درو» … یادم افتاد که در گذشته چقدر زمان و تعهد میذاشتم توی سایت، روزی بالای 7-8 ساعت و حتی بیشتر و با تمرکز بالا. ولی الان خیلی وقتها میشه کل روز فقط یه فایل رو میبینم یا گوش میدم، اونم لابلای بقیه کارهای روزمره. و این کاهش تمرکز و کامنت ننوشتن و کامنت نخوندن آدم رو ذره ذره از مسیر منحرف میکنه.
فکرشو بکنید من بخوام کامنت بنویسم و خویشتن داری کنم و از هوافضا مثال نزنم … اگه فکر کردین من از هوافضا براتون مثال نمیزنم سعععععخت در اشتباهید(ایموجی خنده های شیطانی)
هواپیما های ملخی قدیمی رو یادتونه؟ خب شاید هم یادتون نباشه چون خودمم یادم نیست، ولی مطمئنم عکس هواپیمای قدیمی رو دیدین دیگه… یه ملخ بزرگ جلوی هواپیما در حال چرخش بود. شاید خلبان سعی میکرد هواپیما رو در مسیر مستقیم نگه داره ولی به مرور زمان هواپیما در اثر نیروی ناشی از گشتاور ملخ خودش از مسیر منحرف میشد. که هر بار خلبان باید با کمک قطبنما و نقشه دوباره مسیر رو اصلاح میکرد. ظاهراً هواپیما داره پرواز میکنه ولی انحراف از مسیر و تصحیح مسیر ضروریه. سالهای بعد با پیشرفت تکنولوژی و علم هوانوردی، کارهای مختلفی انجام شد برای بهبود این موضوع و تصحیح مسیر ولی حتی هواپیما های مدرن امروزی هم گاهی اوقات از مسیر کمی منحرف میشن و نیازه که مسیر شون تصحیح بشه.
علیرغم اینکه این مدت من داشتم روی خودم کار میکردم و تقریباً هیچ روزی رو بدون فایل های استاد نگذروندم ولی بازم هر از گاهی نیازه مسیر فعلیم رو بر اساس خط مستقیم بین مبدأ و مقصد تصحیح کنم.
اگر از جایی که شروع کردم، به جایی که الان هستم یه خط مستقیم رسم کنم ، میتونم پیشبینی کنم در آینده به کجا خواهم رسید؛ یا اگر از جایی که اومدم، به مقصدی که میخوام برم یه خط مستقیم ترسیم کنم اونوقت میفهمم الان چقدر از مسیر مستقیم منحرف شدم.
اما نکته مثبت ماجرا و نکته مثبت انحراف از مسیر چیه … شاید تعجب کنید انحراف از مسیر هم نکته مثبت داره؟؟ هواپیمایی که توی شیلتر پارک شده هیچوقت از مسیرش منحرف نمیشه (ولی به مرور زمان بدنه اش میپوسه، موتورش از کار میافته، سوخت و روغنش با اکسیژن واکنش نشون میده و تجزیه میشه، کلی خاک میره توی اینسترمونتش، و به مرور غیر عملیاتی میشه). اگه یه وقتایی از مسیر منحرف میشیم یعنی ما روی هوا هستیم، یعنی درحال پروازیم. اگه لازمه تصحیح مسیر کنیم یعنی ما داریم حرکت میکنیم ، ما متوقف نیستیم. ما غیر فعال نیستیم، ما حرکت میکنیم و توی مسیر یاد میگیریم ، اشتباه میکنیم، ولی تصحیح میکنیم و ادامه میدیم.
(یبار قبلاً توی کامنتم از ماشینهای آتشنشانی ایستگاه خودمون یه مثال زدم. یه ماشین جدید اومد توی ایستگاه و تفکر ذهن فقیر مسئولین تصمیمش این بود که این ماشین عروس رو در هیچ شرایطی جابجا نکنید که یه وقت خراب نشه، ماشینی که حداقل پیمایش کیلومتر رو داره. یکبار که مجبور شدن بفرستنش ماموریت ماشین از کار افتاد. چون از بس ایستاده بود و تکون نخورده بود سوختش با اکسیژن واکنش نشون داده بود. مواد هیدروکربنی وقتی با اکسیژن واکنش نشون میدن، دچار شکست مولکولی میشن و ازشون دی اکسید و منوکسید کربن و مقدار زیادی بخار آب متصاعد میشه این بخار آب تشکیل قطرات آب میده و برمیگرده داخل سوخت و کف مخزن ته نشین میشه و بعداً میره توی فیلتر سوخت و مسیر سوخت رو میبنده. ماشینی که آب توی سوختش باشه موقع حرکت بخاطر نامنظم بودن کار موتور ضربه ها شدید میزنه ، نهایتاً اینکه موتور و گیربکس و کل سیستم سوخترسانی و کل سیستم انتقال قدرت به چرخها آسیب دید. فقط بخاطر غیرفعال بودن.)
—————————————
نکته مهم موضوع اینه که «خداوند سمت ماست، خداوند یاور ماست، خداوند هم تیمی ماست، خداوند مربی ماست، اون حواسش هست، خداوند هر بار کمکمون میکنه برگردیم توی مسیر، خداوند در هر لحظه داره هدایت میکنه ، مهم اینه ما چقدر حواسمون به خدا باشه، عین یه مربی تیم ورزشی که کنار زمین ایستاده و تیمش رو هدایت میکنه، شاید بازیکن داره تلاش میکنه ولی مربی بیشتر از اعضای تیم داره حرص میخوره و بالا پایین میپره»
—————————————————————————
از خداوند درخواست هدایت و حمایت میکنم که حقیقتاً فقط خدا برای حمایت و یاری ما کافیه، به شرط اینکه من در مدار خدا باشم. وقتی ازش دور باشم به خودم ظلم کردم. اگه هدایت و یاری میخوام باید در مدار توحید بمونم. خود خدا وعده داده بهمون که «وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ هَادِیًا وَنَصِیرًا»
—————————————————————————
استاد توی این فایل میگه با هر بار بزرگتر شدن ظرف وجودمون دریافت ما از آگاهی های فایلها بیشتر میشه. به الله قسم همینطوره. من بارها تجربه اش کردم، یه فایلی رو گوش دادم و دیدم چقدر فایل ارزشمند و گرانبهایی هست و صدها بار نان استاپ گوش دادم به حدی که جملات استاد رو حفظ شدم. ولی بعد از مدتی که دوباره بهش هدایت شدم میگم خدایا این جملات کجا بوده که الان دارم میشنوم.
الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر این مسیر زیبا و توحیدی.
—————————————————————————
استاد عزیزم از شما بینهایت سپاسگزارم بخاطر تک تک فایلها تون ، بخاطر هر ثانیه به ثانیه از فایلهای شما ازتون تشکر میکنم. بخاطر هر یه دونه رد پایی که از مسیر خودتون برامون گذاشتین ازتون سپاسگزارم ، و از خداوند براتون بهترین ها رو درخواست میکنم.
از استاد شایسته بزرگوار هم سپاسگزارم برای هر ثانیه ای که دوربین رو روی دستشون نگه داشتن و برامون فایل ضبط کردن. برای هر ثانیه ای که وقت گذاشتن و ادیت کردن و فایلها رو آپلود کردن و بعداً این دسته بندی ها رو درست کردن، بخاطر هر ثانیه از تلاش شما سپاسگزارم.
دوستان نازنینم از همه شما ممنونم که توی این مسیر هستین و روی خودتون کار میکنید و تجربیات تون رو با بقیه به اشتراک میذارید.
در حالی که برای خدا حنیف باشید به او شرک نورزید، و هر کس به خدا شرک ورزد، گویا چنان است که از آسمان سقوط کرده و پرندگان او را می ربایند، یا باد او را به جایی دور دست می اندازد
=================================
خدااااا
چرا من اینقدر این پسرو دوست دارم…!
سلام حمید عزیزم
سلام سلطان عشق
خداروشکر بالاخره خداوند منو هدایت کرد برای کامنتی که توسط خودش باید برای شما عزیز دل بنویسم
خیلی وقت بود میخواستم برات بنویسم ولی هر بار این اتفاق نمیوفتاد ، از طرفی هم میدیدم دوستانی که برات مینویسند چقدر دوست داشتم منم بنویسم ولی نمیخواستم با عقلم این کارو کنم دوست داشتم با قلبی که به سوی پروردگارم باز شده برات بنویسم با قلبی باز با هدایت های ربّ وهابم
همون خدای یگانه ای که نور آسمان ها و زمین هستش و با نورش در زندگیمون و در دنیا روشنی بخشیده
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
شما پسر متواضعی هستی
متواضع به معنای غرور نداشتن در مقابل خداوند و قدرت داشتن در مقابل غیر خداوند
شما می تونی راحت از خودت ، از عجز و ناتوانی که در مقابل خداوند داری رو بنویسی این یعنی قدرت تسلیم بودن در برابر خداوند و نه غیر خداوند رو داری
دقیقاً کسی رو توصیف میکنه توی این آیه که با خداوند رفیق هستش در مقابلش تسلیمه چون میدونه که خداست که توانایی نامحدودی در انجام هر کاری رو داره چون میدونه خداونده که علم و دانش هر چیزی رو داره مثل شما
امروز صبح زود که از خواب بیدار شدم گفتم
خدایا
من به تو
به قدرت تو
به علم تو
به آگاهی تو
به توانایی تو در زندگیم احتیاج دارم پس بنابراین تو به من بگو چیکار کنم؟
بعدش به عظمتش قسم وقتی نشستم پای لپتاپم تا ادامه توسعه سایت مشتری رو شروع کنم هر کدی که مینوشتم درست عمل می کرد! در حالیکه همین دیروز از صبح تا شب نمی تونستم دو خط کد رو درست بنویسم ، چرا؟؟؟
چون که داشتم به عقل خودم یکسری کدهایی رو مینوشتم ، همین باعث شده بود خطایی به ظاهر دیده نشه در حالیکه درست عمل نمیکرد
دقیقاً همون حرفی که استاد در توحید عملی 10 یا 11 میگه که شما اگر یک کاری رو درست انجام بدی ولی با هدایت های خدا نباشه یعنی به عقل خودت اون کارو انجام بدی حتی اگر هم اون کار درست پیش بره ولی نتیجه اش خوب نیست یعنی نتیجه ای نمیده
دقیقاً من توی این مثال مصداق همین داستانم!
یعنی کدها رو نوشتم بعدش هیچ خطایی نداده در حالیکه درست عمل نمی کرد!!
این خیلی عجیب میتونه باشه در کدنویسی کامپیوتر ولی برای من شده
حالا این یه مثاله هااا
توی کل زندگیمون میتونه این جور اتفاقات رو تجربه کرده باشیم ، مثلاً فرض کن من به خیال خودم ، میگم اگر که میخوام بدن قوی تر و آماده تری داشته باشم باید برم بدنسازی ، ظاهرش اینه که خوبه و حتی وقتی بدنسازی میرم روی اندامم هم تاثیر مثبتش رو میذاره ولی به جای اینکه بدنِ منو قوی تر کنه ، بدتر ضعیف ترم میکنه ، حمید جان این دقیقاً سال ها پیش برام اتفاق افتاده بودهاااا
یعنی من به عقل خودم میخواستم بدنم ، هم قشنگتر بشه و هم قوی تر
رفتم باشگاه بعد از سه سال بدنسازی نه تنها بدنم قوی تر نشد بلکه ضعیف ترم شدم در حدی که دیگه نااااااای راه رفتن هم نداشتم
نمیدونم چقدر میتونی باور کنی این حرف هایی که دارم با قبلم برات مینویسم از اینکه توی این مثال واقعی در زندگیم به عقل خودم میخواستم یک کاری کنم تا جسم قوی تری داشته باشم در حالیکه فقط کافی بود از خداوند میپرسیدم ، که خدایا من این ویژگی های جسمانی رو میخوام داشته باشم حالا شما بگو من چیکار کنم؟؟؟
اصن من از اون موقع تا حالا از هر چی بدنسازی بدم امد
حالا در مورد هر چیزی در زندگیمون میتونه به همین شکل باشه که به عقل خودم میخواستم کاری رو انجام بدم حتی با وجود اینکه ظاهرش خوب داشت پیش میرفت ولی نتیجه نمیداد
نتیجه نمیداد
میدونی…
خدا خودش بارها و بارها توی قرآن گفته دیگه قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ
به شکل های مختلف در جاهای مختلف این حرفو خدا چند بار زده حالا یه کسی مثل من اگر فهمید!
حالا یه موضوع دیگه ای هم که هستش اینه که الان که ما با توحید آشنا شدیم و در مسیر توحیدیمون داریم حرکت میکنیم
یه داستانی هست…
اینکه من آگاهانه به خداوند اعلام میکنم که خدایا من هیچی نمیدونم و تو هستی که میدونی پس منو هدایت کن و به من چیزهارو بگو
ولی در عمل کاملاً همه چیز بر میگرده به تنظیمات کارخانه!
یعنی به عقل خودمون میاییم یکسری حرکت ها و اقداماتی رو انجام میدیم که نتیجه اش هم مشخصه که هیچ اتفاق مثبتی نمیوفته بعد شاکی میشیم از اینکه خدایا چرا تو برای من کارها رو انجام ندادی!
من که به تو توکل کردم!
من که از تو درخواست کردم!
پس چرا اون نتیجه ای که از این حرکتم یا عملم میخوامو نمیگیرم؟!!!
دقیقاً همین دیروز برای من همچین اتفاقی افتاد ، شب توی رختخواب رفتم که بخوابم
خدا منو نسبت به این موضوع آگاهم کرد خیلی هم واضح بود این موضوع
بابت همین یکم از دست خودم عصبانی شدم که من به خدا میگم خدایا من هیچی نمیدونم تو میدونی پس خودت هم هدایتم کن در حالیکه در عمل باز هم دارم روی عقل خودم حساب میکنم باز هم میخوام به عقل خودم کارها رو انجام بدم
من نمیدونم حمید جان شما تا حالا همچین چیزهایی رو تجربه کردی یا فقط منم که اینجوری میشم؟!!
البته که میدونم حساب کردن روی خدا و یاری و حمایت و هدایت خواستن از خدا تکامل نیاز داره که روی عقل خودم حساب نکنم و نخوام به عقل خودم کارهایی رو انجام بدم ولی من اینقدر چوب این حساب کردن روی عقل و منطق خودمو خوردم که دیگه متنفرم از اینکه بخوام اینکارو کنم چون تَهِ این داستان جهنمی بیش نیست
این زندگی جهنمی رو تا همین پارسالش هم داشتم تجربه میکردمااا
با این حال داشتم روی فایل ها و دوره های استاد کار میکردم
استاد توی فایل ((فقط روی خدا حساب باز کنید)) میگه که خیلی ها از شاگردهای استاد هستند که از لحاظ مالی پیشرفت میکنند ولی بعد از یه مدتی اُفت میکنند علتش فقط یه چیزه
شرک شرک شرک
حمید جان از خدا میخوام خودش به من کمک کنه تا در عمل روی خدا بیشتر حساب کنم نه فقط توی حرف و بتونم ذهنم رو خاموش کنم در برابر هدایت ها و الهامات ربّ وهابم
عاشقتم پسر
من قبل از اینکه میخواستم شروع کنم به نوشتن برات ، اصلاً بخدا نمیدونستم چی باید بنویسم ، فقط از خودش هدایت خواستم چون دوست داشتم برات بنویسم
حتی آیه ای که برات بالای کامنتم گذاشتمو دقت کردی؟؟ این آیه کاملاً هدایتی بودا
وگرنه من اصلاً یادم نبود یک همچین آیه ای در قرآن هست!
به ربّ وهابم گفتم ، خدایا منو به یک آیه ای از قرآن هدایتم کن که برای حمید جان بذارم و دقیقاً آیه ای با ویژگی های شمارو برام اورد ، کسی که حنیف هستش
ریشه ح ن ف در قرآن 12 بار تکرار شده که اینطور که من متوجه شدم به کسی میگن که خودشو خالصانه تسلیم خداوند کرده
واقعاً آفرین به سعیده جان که اسمِ به این زیبایی رو برای شما انتخاب کرد و شد پسوند اسمتون
حمید حنیف
خیلی طولانی شد کامنتم ، خیلی
دیگه تا همینجا کافی باشه تا شما به کار و زندگیت برسی:))
از اون کامنت های هدایتی بود که برات نوشتم من بابتش کاری نکردم بلکه خدا بود که برات نوشت عشق داداش
از خدا میخوام روز به روز حال و احساس فوق العاده ای رو تجربه کنی که تا بحال تجربه نکرده باشی و به راحتی که مطمئنم این اتفاق برات میوفته توسط خودِ خدا ربّ وهابمون یک زندگی سراسر آزادی در تمام ابعاد رو تجربه کنی ، چون خاصیت وصل بودن به خداوند این چیزاهارو با خودش داره
پروردگارا! ما را وسیله آزمایش [و هدف آزار، چیرگی و سلطه] برای کافران قرار مده، و پروردگارا! ما را بیامرز که همانا تو توانای شکست ناپذیر و حکیمی.
سلام به حمید عزیزمممم و بزرگ قلب و نورانی بقول سعیده مهربان حنیفففففففففففففففففففففففففففففف
حمید چقدر قشنگ توضیح دادی در مورد هواپیمااا دمت گرم کاکام الهی که همیشه باشی و ازت درسها یاد بگیرم حمید اینجای کامنت من رو دیوانه کرد……
اگر از جایی که شروع کردم، به جایی که الان هستم یه خط مستقیم رسم کنم ، میتونم پیشبینی کنم در آینده به کجا خواهم رسید؛ یا اگر از جایی که اومدم، به مقصدی که میخوام برم یه خط مستقیم ترسیم کنم اونوقت میفهمم الان چقدر از مسیر مستقیم منحرف شدم.
اخه چطوری این به مغزت رسید پسرررررررررررررررررررررر دمت گرمممم الهی شکر بینهایت …..
لذت بردم و این رو حک میکنم به روی قلبم کهبدونم داستان چیه از کجا امدم امدنم بهر چچه بود؟؟؟؟؟
از استاد عزیزم و مریم بانو قشنگ تشکر میکنم برای داشتن چنین شاگردهایی
که اقتضای آفرینش انسان ظلوم و جهول بودنشه… به قول شما تفاوت هواپیمایی که حرکت نمیکنه با هواپیمایی که تو مسیره اینه که یواش یواش فرسوده میشه و به هیچ مقصدی هم نمیرسه…
این آگاهی خیلی نابه… این که تفاوت مومن و کافر این نیست که مومن خطا نمیکنه… هر دو خطا میکنن… اما مومن خطاهاش اقتضای تکاملشه و ازش درس میگیره و خودشو بهبود میده…اما خطای کافر فقط اونو به نابودی هر لحظه نزدیک تر میکنه…
مرا به رندی و عشق، آن فضول عیب کُنَد
که اعتراض بر اسرارِ علمِ غیب کُنَد
کمالِ سِرِّ محبت ببین، نه نقصِ گناه
که هر که بیهنر اُفتَد، نظر به عیب کُنَد
ز عطرِ حورِ بهشت آن نَفَس برآید بوی
که خاکِ میکدهٔ ما عَبیر جِیب کُنَد
چنان زَنَد رَهِ اسلام غمزهٔ ساقی
که اجتناب ز صهبا، مگر صُهیب کُنَد
کلیدِ گنجِ سعادت قبولِ اهلِ دل است
مباد آن که در این نکته شَکُّ و رِیب کُنَد
شبانِ وادیِ اِیمن گَهی رسد به مراد
که چند سال به جان، خدمتِ شُعیب کند
ز دیده خون بِچکانَد فِسانهٔ حافظ
چو یادِ وقتِ زمانِ شَباب و شِیب کُنَد
نترسیم اگر ذره ای منحرف شدیم بلکه خوشحال باشیم که خدایی هست که مدام مسیرمون رو تصحیحی میکنه… باز هم سپاسگذارم از کامنت ارزشمندتون
به اینجا هدایت شدم اما نمیدونم چی بگم ، استاد وار عمل کردم و قدم اول را برداشتم و به اینجا آمدم اما هنوز نظم مشخصی برای آنچه می خواهم بنویسم به ذهنم نیامده اما من لغت به لغت می نویسم تا به وضوح برسم ….
وقتی استاد با اینهمه عشق میگه که عاشق کامنت های بچه هاست ، وقتی میگه حتی اشتباهات خودتون را هم بنویسید ، وقتی میگه تکامل شما در نوشته هاتون مشخص میشه ….من دیگه نمی تونم ننویسم.
لابد خیلی ها مثل من فقط دوست دارند زمانی که موفق و شاد هستند به اینجا بیاند و کامنت بذارند اما من پس از سه بار پشت سر هم گوش کردن به این فایل ارزشمند و سه صفحه نکته برداری از حرفهای استاد فهمیدم که اینطور نیست که ما فقط برای به به و چه چه کامنت بگذاریم ، در واقع تجربیات تلخ و تضاد ها هستند که باعث قرار گرفتن در مسیر موفقیت میشیم و چه خوبه از مسیر تضادها تا موفقیت ها را بنویسیم …
خانم شایسته چه زیبا نوشتند که ما آرزوهامون را در پیله ای از باورهای غلط قرار دادیم ….
استاد چه زیبا گفت که برای خودتون وقت بگذارید و با برداشتن ترمزها ، سوراخ های ظرفتون را بگیرید و ظرفتون را بزرگ کنید ، چقدر این حرفها تفکر و تعمق میخواهند …درسته که ما آدم های خاصی هستیم که به اینجا اومدیم اما اکثر مون« وقت » برای کار کردن روی باورها مون نمی گذاریم ، وقت گذاشتن یعنی خالی کردن زمان و اختصاص ساعاتی برای سفر به درون ، وقت گذاشتن یعنی کار کردن روی باورها هم بشه جزیی لاینفک از برنامه های دیگر روزمره و شاید مهم ترین کار هر انسانی ومن از امروز وقت خالی مختص خودم و کار کردن روی خودم گذاشتم …
استاد چه زیبا گفت که وقت بگذار ، وقت بگذار ، وقت بگذار برای پیداکردن باورهایی که از گذشتگان بهت رسیده و باعث سخت شدن زندگیت شده ، وقت بگذار و به دنیای اطرافت نگاه کن و با تغییر باورها ت ، زندگیت را درست کن ….
من فهمیدم که اغلب اوقات در عجله و تو آشپز خونه و موقع خواب و خلاصه ضمن انجام دادن کارهای دیگر ، فایل ها را گوش میکردم اما از امروز وقت گذاشتم برای خودم … کار کردن روی باورها یعنی ارزش قائل شدن برای خودمون یعنی هیچکس مهم تر از خودم نیست … تا تمرکز و تعمق نباشه نتایج ماندگاری بوجود نمیاد …. بنظر من کسانی که حاضر نیستند زمانی را به کار کردن روی باورها و تمرینات اختصاص بدند ، هنوز بطور کامل باور نکردند که تمام اتفاقات زندگی شون توسط همین باورهاشون رقم میخوره برای همین هم مثل من در کنار بدو بدو های روزانه میخواهند خودشون را هم تغییر بدند ، که مبادا عذاب وجدان بگیرند که چرا از وقت فلان کار زدم و نشستم روی خودم کار کردم ….بنظرم صداقت بهترین خصلت هر انسانیه چون وقتی من دارم با صداقت حرف میزنم ، در مورد خودم به وضوح بیشتری ، میرسم و اشکال خودم را بهتر میفهمم …. من امروز متوجه شدم که خودم چقدر ضعیف عمل میکنم و هنوز میخوام به روش سابق زندگی کنم و تغییر هم بکنم …خب نمیشه دیگه … باید بپذیریم که تمام ناکامی ها ، ناامیدی ها ، نگرانی ها ، ترس ها و تمام مداری که در آن هستیم ، حاصل روش سابق زندگی ماست و اگر میخواهیم زندگی به مدارهای بالاتر و سیارات نزدیک به خورشید ، جایی که گرم تر و سبز تر و خرم تر است قرار بگیریم باید آگاهانه سبک زندگی خود را عوض کنیم ، باید آگاهانه با بالا بردن عزت نفسمان انسان دیگری بشویم ، باید خدا را بعنوان منبع فراوانی و لیاقت باور کنیم و تمام اینها مستلزم کار کردن آگاهانه و اختصاص دادن بخشی از زمان برای کار کردن روی باورها ست تا این ماشین خاموش را بتوانیم هل دهیم ، تا این ارّه ی کُند را تیز کنیم ….
امروز فهمیدم که چرا هر چی نتیجه از ثروت یک میگیرم آخرش هیچی پول برام نمی مونه ، فهمیدم که در بچگی مادرم همیشه بعد از کلی دوندگی و به این در و اون در زدن و حساب کردن روی آدم ها و منتظر جواب فلانی هایی که بهشون رو زده بودند ، موندن ، دست آخر با آه و ناامیدی هرچه تمام تر میگفت حالا «خدا کریمه» و من باورم شد و مثل سیمان به دیواره های مغزم چسبید که خدایی نیست که از همان اول بشه روش حساب کنی ، برای من خدا را در آخر قرار دادند ، یادم دادند که به آدم ها رو بزنم ، یادم دادند که همه جا دنبال آشنا بگردم ، یادم دادند که همه جا پارتی لازم دارم ، یادم دادند که اگر هیچ جا ، هیچکس را پیدا نکردم که کارم را راه بیندازه یاد خدا بیفتم و بگم خدا کریمه و در پایان کسی پیدا میشد که مبلغی به خانواده من قرض بدهد و آن شخص یک شب مهمان ما میشد و مادرم غذای خوب درست میکرد و سفره خوب پهن میکرد و آن شب پدرم میخندید و من تا آخر آن شب شاد بودم و دوست داشتم خنده های پدرم را ببینم و من فکر میکردم آن شخص همان کسی ست که خدای کریم فرستاده و به این ترتیب خدا در ذهن من کسی شد که کریم بودنش را در واپسین لحظات نشان میدهد و نمی گذارد ما از گرسنگی بمیریم ….آه خدای من چه ترمز بزرگی را امروز کشف کردم و به سرعت شروع به نوشتن کردم و چقدر این باور غلط در ذهنم واضح شد …. با کشف این ترمز جریانی از آگاهی ها به مغزم هجوم می آورند و من هر چند دقیقه یک بار علت کارهایی که در گذشته انجام دادم و اتفاقاتی که برام میفتاد و مسیرهایی که میرفتم و سرم به سنگ میخورد را میفهمم …. خیلی مهمه خیلی …. آخه چرا خدا را آخر قرار می دادند ، چرا از همون اول روی خدا حساب نمی کردند … چرا با ناامیدی صداش میکردند …. خدا را در هرجایی که قرارش بدی از همون نقطه خودش را نشونت میده …. خیلی حرف دارم حالا میفهمم که چرا استاد میگفت خیلی حرف دارم … استاد منم خیلی حرف دارم …. خیلی
راستی قدم اول را چه خوب برداشتم و چه خوب هدایت شدم که چی بگم …. دقیقا همین ها را میخواستم بگم
فکرکن!!الان که دارم کامنتت رو میخونم ساعت ۱۲:۵۳دقیقه شب هست !!!!
خدای من من چقدر عجیب میخوام موفق بشم !!!
دقیقا وسط روزمرگی ها !!!
وسط ظرف شستن ها
جارو زدن ها
خیاطی کردن ها !!!
اعتراف میکنم که خیلی دلم به حال خودم سوخت
چقدر من موجودعجیبی هستم که حتی حاضرنشدم برای عوض کر دن باورهام وقت بذارم
مدتها هست که فقط دارم فایلهی مختلف رو میشنوم بدون هیچ انگیزه وهدفی .
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست !!!
این چه ایمانیه که من دارم ؟؟؟
چرا حرکت نمیکنم ؟؟
چرا هرچی تعهد مینویسم بهش عمل نمیکنم ؟؟؟
باید یه کاری کنم .وگرنه مثل پدرومادرم وقتی سنم زیاد شد وشصت ساله شدم غبطه میخورم که ای کاش ………..
اینقدر تعداد ای کاش های مادرم زیاده که حسابشون از دستم دررفته ……
اندیشه عزیزم تو امشب منو وادار کردی عمیق تر فکر کنم وبا تعهدی جدی روی خودم کار کنم .
یادمه که یهزمانی داشتم برای یکی از دوستام تعریف میکردم فلان کار روکردم وبه فلانی رو انداختم ودست به دامن فلان امامزاده شدم و…آخرش گفتم دیگه سپردمش دست خدا .
اون موقع دوستم گفت خوب چرا از اول نسپردی دست خدا ؟؟
ومن هیچ جوابی نداشتم وبعداز سالها کامنت تو من روبرد به اون سالها واون روز ویه ترمز عجیب ومخفی که سالهای ساله دارم باهاش زندگی میکنم .
باید به خودم قول بدم موفق بشم
باید به خودم قول بدم روی باورهام کار کنم
باید به خودم قول بدم برای اولین بار تو زندگیم یه تصمیمی که میگیرم رو تا انتها انجام بدم
باید با خودم عهد ببندم که یه فایل رو درک کنم .بعد برم سراغ بعدی
باید عجله رو از خودم دور کنم
بایدشک وتردید رو کنار بذارم
دیگه از این شاخه به اون شاخه پریدن کافیه ..
دیگه بسه هر چی غصه خوردم ونشستم به امید آینده که اوضاع تغییر کنه تا زندگی منم تغییر کنه
چقدر سبک میشم وقتی مینویسم
وچقدر رها
خدایا شکرت به خاطر حال الانم که اصلا نمیدونم چیه .فقط از این آگاهی که امشب کسب کردم دارم دیوانه میشم .
مریم جان خوشحالم که کامنتم باعث شد تصمیم باارزشی بگیری ، واقعا همه ما فکر می کنیم که روی خدا حساب میکنیم اما در عمل ضعیف هستیم اما همینکه اراده میکنیم روی خدا حساب کنیم خودش راه را باز میکنه هرچند که ایمان هم تکامل می خواد و نمیشه یکباره و با یک تصمیم با ایمان شد ، در این راه باید صبر کنیم و ذره ذره مؤمن شویم
الان که به نوشته ت هدایت شدم و با موسیقی بیکلام در گوش م به نوشته ت پاسخ می دهم اشک در چشمانم حلقه زده …و این برای من تازه گی دارد چرا که خیلی به راحتی اشک نمی ریزم.
…
منم همین ترمز را در وجودم داشتم که فقط وقتی حال خیلی خوبی دارم بیایم و بنویسم و ردپا بگذارم در حالی که لازم بوده و هست که همیشه بنویسم چرا که نوشتن مثل گفتن برایم خیلی از باورهای درست و غلط رو آشکار کرده و می کند و مرا به وضوح می رساند .
و من در طی تکامل م امروز که حالم عالی نبود به نوشته ی تو هدایت شدم. می گویم طی تکامل چرا که حتا در این حالت به سایت هدایت شدن و خواندن هم تکامل می خواهد … چقدر خداوند هدایت گر قهاری ست …
درود و تبریک به تو عزیزدلم که اینقدر خوب رشد کردی و اینقدر خوب در حال طی تکامل ت هستی .
…
خدا را شکر که از هر در به این قصر باشکوه وارد شوی برایت رشد و بهبود حتا به اندازه ی یک ذره رقم می زند و همین یک ذره دنیای ت را از آن حالی که در آن بوده ای زیر و رو می کند .
سپاسگزار تو و خدای تو ام …
باید اعتراف کنم که من هم وقت گذاشتن برای خودم همینطور بوده و متوجه ترمز درونی م شدم که وجودم را در مقابل تغییر رفتار های اشتباه مقاوم و سخت نموده بود …
و شرح خدای کریم و گذاشتن خداوند در آخر خط رسیدن ها و مشرک بودن همه ی ما …
به بهترین شکلی که ممکن بود نوشتی .
سپاسگزارم از تو و از خدای هدایت گر تو که از زبان تو چه نیکو برایم سخن گفت …
باید تصمیم بگیرم . تصمیمی بزرگ .
باید موحد بودن را در تمام جنبه های زندگی م تمرین کنم .
باید تصمیم بگیرم که حتا وقتی کمی حالم عالی نیست هم موحد بمانم و پایبند به تمام آگاهی ها .
نوشته ت برای من نشانه ی بزرگی بود اندیشهی عزیزم .
خیلی عجیبه از وقتی من با بارها گوش دادن به قسمت اول ثروت یک ، زنجیرهای بسته به پول را در ذهن خودم باز میکنم ، هرروز دوستانی مثل شما به این کامنت من که خیلی وقت پیش نوشتم ، هدایت میشند طوریکه خودم چند بار دیگه کامنت خودم را خوندم و آنچه را اون روز نوشتم ، امروز بیشتر باورش می کنم ، باور کن ثروت فقط همینه که خدا را اول بگذاریم ، اول هر کار ، اول هر حرف ، اول هر تصمیم ، اول هر احساس و اول هر آغاز انسانی …. خدایا شکرت
از شما و تمام دوستانی که به این کامنت من پاسخ دادند و منو به خدای خودم متصل کردند صمیمانه سپاسگزارم و خدا شاهده که این کامنت که سال 97 نوشته شده شروع تصمیمات من بود که ذره ذره تکاملش را داره طی میکنه ….
سلام به استاد و خانمو شایسته عزیز و همه اعضای گل این خانواده صمیمی و دوست عزیز
واقعا این حرفاتون جای فکر کردن داره نه یک دقیقه نه یک ساعت بلکه همیشه و همیشه
از وقتی این موضوع و فهمیدم که فقط و فقط باید روی خدا حساب باز کرد یه حسه پشیمونی و افسوس در من به وجود اومده ، وقتی به گذشتم برمیگردم و نگاه میکنم ، میبینم چقدر جاهایی بود که من خواسته ای داشتم ولی به غیر خدا میگفتم و انتظار اجابتمداشتم اونم با چه منتی
همه ما ها تو زندگیمون همچین ترمزهایی داریم که حتا به فکرمون هم نمیرسید
من از وقتی این ترمز و پیدا کردم و باورشو تغییر دادم کارام به طوری که انگار از قبل برنامه ریزی شده باشه پیش رفته و انجام میشه
واقعا چقدر قشنگه که فقط و فقط روی خدا حساب باز کنی
نه ربطی به سن و سال داره نه جنسیت نه میزان اعتقاد به مذهب
همین که بدونی همه چی دست خدای بزرگه ، کارهای آدم حل میشه
ممنون از دیدگاه واقعا خوبتون و ممنون از استاد عزیز و خانواده عزیزشون که پیشروی این راه شدن و چه انقلابی در دل افرادی که قصد تغییر دارن ایجاد کردن
با پاسخ شما من هم مجددا کامنت خودم را خوندم ، واقعا همینطوره ، باید ببینیم خدا را کجا قرارش دادیم ، خدا را باید قبل از هرچیز و هرکس حتی قبل از خودمون قرار بدیم تا از همون ابتدا دستمون را بگیره و به بهترین مسیرها هدایتمون کنه
کامنت شما رو باعشق و با وجودم خوندم و لذت بردم که چه جسارتی دارین آفرین برشما که به نکات بسیار عالی اشاره کردین و مثالی زدین که تقریبا همه ما تجربهش کردیم
من اون جمله طلایی شمارو در دفترم بارنگ قرمز یاداداشت که بشه ملکه ذهنم
(خدا رو هرکجا که قرارش بدی از همون نقطه خودشو نشونت میده)
چقدر این جمله عالی و کلیدی ادمهایی با این باور خدارو همیشه اخرین نفر و اخرین تیر و در نا امیدی ها و مای سیها پیدا میکنیم (همونجور که در تمام سریالها و فیلمها به نمایش میزارن) خداروسپاسگزارم که به قول شما من هم تو کارها روزمره فایلهای استاد رو گوش میدم شده عادت که انگار دارم موسیقی گوش میدم ودر اخر اینکه همین نکته طلایی شما رو که دریافت کردم بابت زمانی براش گزاشتم دریافتش کردم خدایاشکرررررت
من بیشتر سپاسگزارم که با هدایت شدنت ، باعث شدی من هم دوباره هدایت بشم و به یاد عهد خودم با خودم و خدای خودم بیفتم ، یادم بیاد که از اون روز که این کامنت را نوشتم چقدر زندگیم متحول شده ، چه دستها که در زندگیم سبز شدند و چه آسمان ها که بر سرم چتر آبی شان را گستراندند و یادم بیاد که چقدر با اون روز متفاوت شده ام ….با خدا بودن ، یک تصمیم است که فقط کمی جسارت می خواهد …. خدایا شکرت
سلام به اندیشه عزیز. آفرین که برای خودت وقت گذاشتی. آفرین که که خدا رو اول در نظر میگیری و خدا از همون اول کریمه. آفرین که شما هم به این درک رسیدی که نکات مثبت از دل ارزش تضاد که به بهش میگیم نکات منفی بوجود میاد که ما رو سوق میده به سمت مثبت تر شدن زیباتر شدن و خوشکل تر شدن و اینکه ما بگیم در چه شرایطی بودیم و به چه شرایطی میخواهیم برسیم و چه تمریناتی داریم انجام میدیم میشه همون کاری که شما کردی. چقدر زیبا گفتی که همانطور که برای این همه کار در زندگیمون وقت میگذاریم از غذا خوردن تا کار تا هر چیز دیگه بشینیم و برای خودمون هم زمان بگذاریم و روی باورهامون کار کنیم که کلی اتفاقات عالی و کلی خودسازی از همین هاست. امیدوارم همواره در مسیر هدایت خداوند باشی و او ره گشای زندگیت باشه.
ممنونم که من را به خودم هدایت کردی … خودم هم بعد از یک سال و نیم اون کامنت را خوندم ، به خودم میگم واقعا من در تمام این مدت چقدر تونستم با قرار دادن خدا در ابتدای هر کدام از کارهام ، نگرانی را از خودم دور کنم و آرامش را به خودم هدیه بدم !!! راستش جوابم اینه که هرجا که عمل کننده ی خوبی بودم حتی اگر یک ذره برای خدا جا باز کردم ، اون خودش را به اندازه ی همون یک ذره جای من گسترده کرد و هرجا که اسیر نجواهای ذهنم شدم ازش دور شدم ، ممنونم که منو یاد خودم آوردی ، ممنونم
سلام دوست عزیزم ممنون از کامنتی که گذاشتی خدای من آنقدر زیبا نوشتی البته خدا نوشته ازکلام شما خطاب به من که خدارو گذاشتم آخر اون خدای کریم که نمیزارع از گرسنگی بمیرم و لحظه آخر خودشو نشون میده خدای من چه شرک بزرگی داشتم خدارو از هر نقطه که باور کنیاز همون نقطه وارد زندگیت میشه خدای من چی داری میگی به من منی که تورو سالها آخر همه قرار دادم خدایا شکرت بابت این مسیر بابت این کامنت که ذهنمو باز کرد دوست خوبم خدارو شکر که نوشتی و چراغ بزرگی توی ذهنم روشن کردی سپاسگزارم دوست خوبم
میدونم که چند سال از نوشتن این کامنت گذشته و امیدوارم الان به جایگاه فوق العاده تری از قبل رسیده باشیین چقدر خوندن کامنتتون برام درس داشت عجب نگارشی واقعا فکر میکردم دارم یه کتاب از یه نویسنده بی نظیر رو مطالعه میکنم همون قدر سلیس همون قدر شسته رفته واقعا احسنت به این درک و این نگارش .
یه حس قلبی بهم گفت که بیام و ازتون سپاس گذاری کنم حتی با وجود اینکه ازنوشتن این کامنت سال ها گذشته
آهنگش خیلی باحال بود مخصوصاً آخری، انسان را به وجد می آورد (if you know what I’m saying ;)
استاد جان شما تبدیل شدین به یکی از محبوب ترین انسان های زندگی من…به قول دوستان تو یکی از کامنت ها می خوندم، مثل یک فرشته که از طرف خدا وارد زندگی من شده..خیلی مخلصیم!
من مدت زیادی نیست که وارد این وادی شدم (فکر کنم حدود 2 ماه)، اما انرژی که از اون موقع گرفتم و تغییر حال درونیم واقعاً برای خودم هم عجیبه. من به تازگی اومدم مونترئال، حدود 4 ماه هست..اینجا با یک آقای ایرانی آشنا شدم و باهم دوست شدیم و رفت و آمد داشتیم، خیلی باهم جور بودیم و به هم علاقه داشتیم اما به دلیل یک سری اختلافات دیگه به نظرمون اومد که در دراز مدت مناسب هم نیستیم و نمیتونیم باهم زندگی کنیم…اون نظرش این بود که باهم دوست معمولی بمونیم حالا که نمیتونیم باهم زندگی کنیم، خیلی به من علاقه پیدا کرده بود و به قول خودش می گفت نمیتونه تصور کنه که من رو به (حالا به هر نحوی) تو زندگیش نداشته باشه، اما من نمیتونستم باهاش دوست معمولی باشم و بهش گفتم اگر نمیتونیم باهم باشیم من کلاً باید تو رو از زندگیم خارج کنم وگرنه خودم اذیت می شم…به هر ترتیب از هم جدا شدیم…اما حال خودم بعد از این جدایی برام جالبه! من اگر اون آدم سابق بودم، قطعاً در این شرایط غربت و این جدایی فاتحه م خونده بود و افسرده و بی انگیزه می شدم تا مدتی…اما الان آخ نگفتم :))) اصلاً خوشحالم! میدونم که با باورهای درست و افکار مثبت و نگه داشتن حال خوبم، قطعاً با اون آدمی که مناسبم هست از هر جهت برخورد می کنم و شرایط خوب و اتفاقات خوب برام پیش میاد..چون من اونا رو خلق می کنم…اصلاً همین که تو باور کنی خودت آینده ت رو خلق می کنی عالیه!! دیگه هیچی لازم نیست…فقط باور به این جمله!
مرسی استاد عزیزم که تلاش کردی و این راه رو پیدا کردی و به ما نشون دادی…مرسی خدا که استاد عزیزم رو به این راه هدایت کردی و بعد من رو هم به راه استاد عزیزم هدایت کردی!
سلام به یاسمن عزیز. آفرین به شما که مهمترین ارتباطت رو به صورت عملی ارتباط خودت با خدای خودت در نظر گرفتی (اسم این کاری که کردی همیشه که خوشحالی با اینکه توی رابطه ای نیستی یعنی حال خوبت به دیگران متصل نیست و این بسیار ارزشمنده) و همچنین عکس پروفایلت رو هم دیدم بسیار زیبارو هستی و خوش تیپی. خیلی از خواندن کامنت ات لذت بردم و برات از خدای مهربون شادی سلامتی و ثروت و برکت بیشتر میخوام.
یاسمن جان درود برتو تحسینت می کنم که تونستی چنین تصمیمی رو بگیری .تمام دوستانی که تونستن اینجور تصمیمات رو بگیرن تحسین می کنم چون واقعا تصمیم سختی من تمامی اعضای خانواده عباس منشی ام که مثل گیر رابطه عاطفی وابسته شدن و به محضی که متوجه شدن باید تمون بشه عمل کردن تموم کردن به قول استاد این شرک هست که تو خوشی تو حال خوبتو وابسته به یه شخص کنی.تحسینت می کنم که تونستی این شرک رو پاک کنی توحیدی عمل کنی درود برتو
واقعا کامنتتون بهم روحیه داد منم قبلا تو یک رابطه بودم که اصلا برام خوب نبود حالم همیشه بد بعد تصمیم گرفتم از اون رابطه بیام بیرون و این کارم کردم و الانم حالم خیلی خیلی بهتره و خیلی خوش حالم از این تصمیمی که گرفتم
منم مثل شما تو غربت زندگی میکنم و همیشه از این میترسیدم که اگه تنها بشم دیگه کسی رو نمیتونم پیدا کنم ولی من امیدم بخداست و میدونم اون کسی که باید تو زندگیم بیاد خوده خدا میاره.
منم خدا رو شکر میکنم که عضوی از این خانواده ی صمیمی هستم و دوستانی مثل شما دارم. این سایت و اعضاش واقعاً بهترین مکان و بهترین افراد هستن برای اینکه به رشدِ ما کمک کنه.
قانون زندگی ” قانون فرکانس هاست”. قانون فرکانس مشخص می کنه ما هر لحظه چه چیزی رو به زندگیمون جذب می کنیم .
اگه در حالت ناراحتی و نگرانی بمدت زیادی باقی بمونیم ، همفرکانس های ناراحتی و نگرانی بیشتری به صورت های مختلف و گوناگون جذب زندگیمون می کنیم.به همین دلیل در انجیل اومده” از انچه می ترسیدم ، سرم اومد.” کسایی که قانون رو نمیدوند بهیچ عنوان خودشون رو مقصر مشکلات ایجاد شدشون نمیدونن بلکه عوامل بیرونی رو مقصر ۱۰۰در ۱۰۰ ماجرا میدونن. ترس یه فرکانس خیلی خیلی مخربه که از تردید و نگرانی میاد و تردید و نگرانی هم از غفلت .
در جایی خونده بودم ” خودتون رو وقف یادگیری کنید.”
اما ما خانواده عباس منش خودمون رو واقعا” وقف چه نوع “یادگیری” کنیم؟ که روز به روز زندگی برامون لذتبخش تر بشه.
یادگیریه قوانین ثابت الهی و مهمتر از یادگیریش عمل کردن به این قوانین و اعراض از عوامل ناخوشایند بیرونی.
یعنی با آموزه ها و آگاهی هایی که از این سایت درک کردیم ، طوری ذهنمون رو هر روز پرورش بدیم که رفتارمون با قانون هماهنگ تر بشه.تکرار می کنم رفتارمون با قانون هماهنگ تر بشه.فقط بحث ، بحث دانستن نیست بلکه باید قوانین عمل بشود.( به قول قرآن در تاخیر آفت ها نهفته است ) یعنی قانون رو درک کردی بچسب بش معطلش نکن.
قوانین ابدی و ازلی که بر جهان هستی حاکم هستن و اینقدر دقیق هستن که اگر ما بتونم در هر لحظه خودمون رو منطبق و هماهنگ با این قوانین کنیم بدون شک اتفاقی که خواسته ماست بوجود میاد .
اما چطور هر لحظه بتون خودمون رو با قانون هماهنگ کنیم؟
هرچیزی که می خوایم داشته باشیم ، موقعه ای بسمت ما میاد که ۱۰۰ در ۱۰۰ با اون از نظر فرکانسی هماهنگ باشیم. بنظرم درک قانون ضروری ترین کار هر کسی تو زندگیشه و نکته مهم اینکه وقتی قانون برای ما وارد عمل میشه که ما ۱۰۰ در ۱۰۰ باورش داشته باشیم و بش عمل کنیم تا ” انا اقول له کن فیکون ” رخ بده. رمزش ساده است ولی دزدان زمان باعث غفلت ما از قانون میشن . رمزش اینکه با سبک زندگی شخصی ، قانون رو اونطوری که خودمون ازش لذت می بریم باش زندگی کنیم و ورودی های ذهن رو کنترل کنیم و تنها راه کنترل ورودی ها چسبیدن به اون کاریه که واقعا” عاشقشیم .( وقتی صادقانه و محکم ولی محترمانه به دیگران میگم برای حاشیه های شما وقت ندارم چقدر لذت می برم اونموقعه است که اطمینان دارم در مدار درست در حرکتم )
اگه از یه نفر بپرسید که چه احساسی داره و صادقانه احساسش رو بیان کنه در حقیقت چیزی که میگه ارتعاشیه که تو اون فرکانس قرار داره. کسی که میگه احساس می کنم عالی هستم ، تو ارتعاش خیلی خوبی قرار داره.
اگه ارتعاش خیل خوبی داشته باشید و کنارتون کسی باشه که ارتعاشش خیلی منفیه ، در کنارش اصلا” احساس راحتی ندارید بخاطر انرژی منفی شون دوست دارید ازشون دور بشید ، ولی قسمت تلخ داستان اینجاست که می بینیم باز با همین افراد یه جایی ، یه جوری جمع میشیم و نمی خوایم بپذیریم انرژی منفی ما باعث آوردن این افراد تو زندگیمون شده و اگه انرژی غالب روزمون مثبت بشه و مداومت داشته باشیم اونا از زندگیمون حذف میشن . شیطان این مواقعه شیطنت می کنه {{{{میگه با یه بار چیزی نمیشه بحث داغه و جذاب از دستش نده تو که قانون رو میدونی بعد از ذهنت شیفت دیلتش کن}}}} در صورتیکه اینجوری نیست مغز یه عضو واکنش گراست و کار ذهن تولید چیزیه که از طرف مغز بش فرمان داده شده همون یه بار کار دست آدم میده میبنی چند روز از فرکانس واقعی خارجت می کنه. پس باید خیلی خیلی مراقب افکار ، دیده ها و شنیدها و کلا” محرک های مغزمون باشیم و تنها راهش رسوندن خوارک مناسب به مغزه ، میدون رو خالی کنی شیطان افسار ذهن رو دست می گیره.
حتما” از احساستون وقتی از جنگل و طبیعت گشت و گذار داشتید باخبرید چه احساس داشتید؟ معلومه احساس عالی . چرا؟ چون فرکانس طبیعت بدون عیب و نقصه به همین خاطر قدم زدن تو جنگ به شما احساس خوبی میده .
چقدر با قانون فرکانس زندگی می کنیم؟ بنظرم این سوال خوبیه که هرروز باید از خودمون بپرسیم.
هنر ما اینکه زمانی که احساس خوبی نداریم بتونیم آگاهانه احساسمون رو بسمت احساس بهتر تغیر بدیم . دوستان در جهان هیچ چیز و هیچ شرایطی ” ایستا ” نیست بلکه ” داینامیک ِ ” . گول شرایط بظاهر خوب امروز رو نخورید و باید هرروز روی خودمون کار کنیم با باورهای درست.
ما قدرت کنترل احساساتمون رو داریم و این واقعا” عالیه ، چون در هر شرایطی می تونیم خودمون احساسمون رو خوب کنیم و طبق قانون احساس خوب مساوی است با اتفاقات خوب ، اتفاقات خوب رو بسمت خودمون جذب کنیم.
برای درک بهتر “قانون فرکانس” یا همون “قانون تکرار” ، ارزشش رو داره که براش وقت بزاریم انرژی بزاریم و هزینه کنیم. چرا؟ جواب این چرا یک زندگی عالی رو خلق می کنه.
جواب:با اجرای قانون فرکانس دیگه نیازی به دوباره کاری نداریم ، همه چیز در زندگیمون درست اتفاق می افته اونجوری که ما دلمون می خواد همیشه سلامت هستیم از اینکه با خودمون در صلح هستیم لذت می بریم ، از رابطه با خدامون لذت می بریم از رابطه با معشوقمون لذت می بریم . اینقدر ثروتمندیم که قادریم در هر زمانی ، در هر مکانی باشیم . نامحدود میشیم نه غمی از گذشته بر دل داریم و نه ترسی از آینده .
و تا به امروز یاد گرفتم احساس خالص سپاسگزاری واقعی که از قلب و تائید ذهنمون به جهان هستی ساطع میشه راه موندن در مدار خداست.
درپناه الله یکتا شاد ، سلامت ، ثروتمند و سعادتمد در دنیا و آخرت باشید.
دقیقا، افرادی که بدبخت هستن همه چیز رو مقصر میدونن جز خودشون رو. دولت، همسایه، بنگاه دار، فلانی، قیمت دلار، خانواده، فرهنگ و.. استاد در فایل لایو شماره یک گفت در اغلب موارد دیدگاه مقابل افراد بدبخت و عمومیت جامعه دیدگاه درست هست. نقطه مقابل دیدگاه آدم های بدبخت یعنی انسان های خوشبخت اینه که: مسئولیت تمام زندگیمون بر عهده خودمون هست، تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثنا به خاطر فرکانس ها و باورهای ما بوجود میاد. بدون هیچ استثنا. هیچ عامل بیرونی ای در کار نیست. یعنی هر موضوع نادلخواهی در زندگیمون هست که خواسته ای برامون ایجاد کرد راه رسیدن به اون خواسته از طریق عوامل بیرونی نیست بلکه بر میگرده به فرکانس های خومون و راه حلش درون خودمونه و لازم نیست برای حل مسئله بریم جاهای دیگه و پذیرش همین این اصل باعث میشه از گمراهی نجات پیدا کنیم.
نکته مثبتی که در پاسختون دیدم استفاده خوب از قدرت سوال بود که چقدر این قدرت به ما کمک میکنه توجهمون رو به سمت چیزی که میخوایم هدایت کنیم:
ما ما خانواده عباس منش خودمون رو واقعا” وقف چه نوع “یادگیری” کنیم؟ که روز به روز زندگی برامون لذتبخش تر بشه؟
یادگیری اصل یعنی کنترل ذهن. تنها راه داشتن زندگی لذت بخش تر کنترل ذهن هست.
چطور هر لحظه بتون خودمون رو با قانون هماهنگ کنیم؟
هر لحظه کانون توجهمون رو چک کنیم که روی چه چیزی گذاشتیم خواسته یا ناخواسته و متعهد باشیم کانون توجهمون رو هدایت کنیم به سمت خواسته ها.
از احساستون وقتی از جنگل و طبیعت گشت و گذار داشتید باخبرید چه احساس داشتید؟
احساس فوق العاده، طبیعت مخصوصا از نوع انبوهش حس فوق العاده ای به آدم میده. خیلی دوست دارم به یک جنگل انبوه مثل روزولت برم و در اون محیط از زندگیم و کنترل ذهنم لذت ببرم.
چقدر با قانون فرکانس زندگی می کنیم؟
ناآگاهانه همیشه داریم استفاده میکنیم اما در مورد من آگاهانه کم. من باید خیلی بیشتر روی کانون توجهم کار کنم که آگاهانه کانون توجهم رو بزارم روی باورهای هماهنگ با خواسته هام و نکات مثبت و ذهنم رو تربیت کنم که بهتر و بهتر بشه.
سلام به اقای ایمان فر عزیز مرسی از مطلب زیباتون واقعا چند روز سردرگم بودم امروز انگار حسی بهم گفت الان یک سری به سفر نامه بزن چیزی بخون وقتی صفحه باز شد کامنت شما بود حسم خیلی بهتر شد سپاسگزارم از خداوند که هدایتم کرد به سمتی که همچین دوستان خوبی را پیدا کنم باآرزوی بهترینها برای شما ??
سلام خداوند بر ایمان که این ایمان 100% ی همه چیز است
خیلی لذت بردم وسپاسگزار خدایم هستم که اینجا بوی او را استشمام میکنم آری درست فرمودید ما بزرگترین دستگاه ارتعاش در جهان هستیم واین ارتعاش به خودمان بر میگردد
سلام آقای ایمان واقعا عالی نوشته بودید من داشتم با صدای بلند مطالعه میکردم و چندتا چیز جدید فهمیدم یکی اینکه فرکانس همون تکرار و شکر گذاری مارو در مسیر نگه میداره . من تازه روزشماری رو شروع کردم و به خودم تعهد دادم از هیج چیزی سرسری نگذرم و با دقت نظرات رو بخونم . مچکرم .
سپاسگذارم از کامنت فوق العاده زیبای شما و چقدر حال کردم با این این کامنتت که میدون رو خالی کنی شیطان افسار رو دست میگیره میدون اینجاست میدون گوش دادن درک کردن و عمل کردن به قوانینی ثابت توحیدی ثروتساز سلامت گونه از کلام زیبا و ردپای عزیزانی مثل شماست که هم تکراری برای خودتون هم طنابی به دنبال خودتون برای امثال بنده هست تا با دست گرفتن از این طناب تا با استمرار در این مسیر گوش جان دادن به این صحبت ها مسیری سراسر از خوشبختی ثروت ارامش توحید یقین و ایمان برای خودم هموار کنم
مرسی ایمان عزیز امیدوارم هر کجا هستی در پناه الله یکتا شاد ثروتمند سعادنمند در دنیا و اخرت باشی منتظر تجارب ارزشمند شما هستم
سلام به ایمان عزیز. شما خیلی خیلی فوق العاده آگاهی ها رو جاری کردید. چقدر فوق العاده هست که شما میتونید در روزهای به ظاهر خوب ذهنتون رو کنترل کنید و ادامه بدید و به این شکل همیشه در مدار درست و بالاتر و بالاتر بمونید. چقدر عالی گفتید که مهمترین کار این هست که حال خودمون رو خوب کنید و در ارتعاش مناسب قرار بگیریم و به این شکل همیشه در مسیر پیشرفت میمونیم. چقدر عالی گفتین که بهترین راه برای اینکه همیشه در مسیر درست باشیم و انرژی مثبت داشته باشیم و به سمت خواسته ها و شرایط دلخواهمون حرکت کنیم این هست که ورودی های مناسب رو به مغزمون بدیم تا نتیجه هم درست و عالی بشه. آفرین به شما امیدوارم که همیشه جریانی از اتفاقات عالی در زندگیتون رخ بده.
خیلی خوب بود آقا ایمان امیدوارم همه کسانی که میخواهند زندگی سرشارازسلامتی وموفقیت وشادی وثروت وتکامل داشته باشنددراین مسیر قراربگیرند.وباقوانین کائنات هرچه زودترآشناشوندمن هم تازه وارد این جمع صمیمی وعالی شدم.
خدا رو شاکرم همیشه زمانیکه افکار منفی به ذهنم میاد دقیقا همون فایلهایی از استاد میبینم و یا کامنتهایی میخونم که جواب به اون افکار منفیه ذهنمه .ممنونم از شما به خاطر کامنت فوق العادتون ،نمیدونین چقدر احساس خوبی دارم الان ،ممنونم از استاد که باعث شدن اینهمه افراد با انرژی مثبت کنار هم جمع بشن ،انشالله همه اعضای این خانواده ی خوب ،تنشون سالم ، دلشون خوش و روزیشون روزافزون باشه
سلام دوست عزیز ایمان جان از خواندن کامنت زیبای شما لذت بردم مخصوصا اون قسمت که یک وقتهای گول میخوریم حالا که ما قانون را میدونیم وبحث داغه ما هم یک گریزی به اون بحث میزنیم واقعن برا من زیاد این اتفاق میفته این نکته کلیدی وطلائی بود ممنون
سپاسگزارم مهدی جان دقیقا” ذهن به همین راحتی گول می خوره و کار ما اینکه از همین ضعف ذهن آگاهانه با بمب باران ناخودآگاهمون ، برای رسیدن به خواسته هامون سود ببریم. موفق باشید.
سلام به همکلاسی های عزیزم و ایمان عزیز که به طور خلاصه قانون فرکانس و راه رسیدن به احساس خوب رو توی چند جمله بیان کردن .
واقعا از کامنت شما لذت بردم ممنونم ازتون که نوشتین . سالها پیش نوشتین اما من الان هدایت شدم بخونم و لذت ببرم با اینکه هر روز توی سایت هستم اما این کامنت روشنگر رو الان دیدم . استاد درست میفرمایند ما باید بنویسیم تا هم رد پا از خودمون به جا بمونه هم هزاران نفر دیگه بیان استفاده کنن و ایمانشون به مسیر چندین برابر بشه .من کامنت شما رو چند بار خوندم و هربار یه جمله جدید ازش دیدم . (فرمایش استاد در مورد فایلها که هربار گوش بدی نسبت به قبل دریافتت بهتر میشه)
به علت متمرکز بودن در مسیر هر صحبتی که کردین در دنباله ش راهکار دادین و جلوی بهانه های ذهن رو بستین.
اونجا که گفتین حالا یبار به ذهن اجازه ورودی منفی میدم حالا یباره دیگه بعدش درست میشه چیزیه که دقیقا برام پیش اومده . چه درباره ذهن چه مورد رعایت قوانین قانون سلامتی واقعا درسته . همون یکبار تو رو از مسیر خارج میکنه . بعد راهکار دادین که اولا متعهد باش و دوما ارتباط بین عقل و ذهن رو آشنا بشو .
در مورد ارتعاش و فرکانس چه جمله قشنگی گفتین که از یک نفر بپرسین در همین لحظه چه احساسی داری ؟هر چیزی که واقعیت هست رو گفت همون ارتعاشیه که داره میفرسته .
جواب این سوال رو بخوام خودم بدم بعلت یه معامله ای که قراره به زودی زود توسط دستان خدا برام انجام بشه احساس من توام با نگرانیه . ته ذهنم نگرانم باور ندارم صد در صد اونطور که من میخوام پیش میره .
حالا راهکار رسیدن به احساس خوب چیه ؟ میخوام تو دفترم بنویسم و مثال بیارم از وقتهایی که خدا طوری دستمو گرفت که همه حیرت کردن. اونارو مثال بزنم و بگم پس یکباره دیگه هم اتفاق میفته . و شما فرمودین راه رسیدن به احساس خوب از سپاسگزاری رد میشه چیزی که استاد بارها و بارها فرمودن و من شنیدم و اجرا کردم اما میخوام عمیقا متمرکز بشم روی سپاسگزاری و هر لحظه احساسمو(احساس واقعی)رو خوب و عالی نگه دارم و انشاله وقتی معامله دلخواهم رقم خورد بیام و زیر کامنت خودم بنویسم که اینبارم خدا دست منو گرفت . حتی اگر همه ادمهای اطرافم میگفتن نه و نمیشه خدای قشنگم همرو کنار زد و بهشون گفت ساکت این بنده به من رو اورده ،از من کمک خواسته،دستشو داده تو دستای من ، تو بغل من نشسته ،از رب عالم کمک خواسته ،حتما حتما اجابت میکنم درخواست درخواست کننده را .
خدای قشنگم شکر و سپاس برازنده و شایسته و مخصوص توست .
خدایا ازت سپاسگزارم برای تک تک نعمتهایی که دارم که اگر شکر اونها رو بخوام به جا بیارم تا آخر عمرم هم وقت نمیکنم .
سپاس از استاد با ایمانم و سایتی که خدایی هست .چرا خدایی؟چون ازش سیر نمیشم . سالها و سالها هر روز و هر روز هم از مطالبش استفاده کنیم فقط لذت میبریم و خسته نمیشیم .
کامنتتون خیلی عالی و پر بار بود خوندم و در دفترم نوشتم تا این جملات گوهربار را هر روز تکرار کنم. بهتون تبریک میگم که به حد از آگاهی رسیدید.
به قانون فرکانس یا همان تکرار خیلی خوب اشاره کردید.
کنترل ذهن را خیلی خوب توضیح دادید من هم این روزها دارم روی عزت نفسم و کنترل ذهن که تنها راه خوشبختی و رسیدن به همه خواسته هامون هست، کار میکنم و اینکه با قدرت و اعتماد به نفس از حضور در جمع هایی که هم مدار ما نیستند خارج بشیم و برای وقتمون برای گوشمون و چشممون و زبانمون ارزش قائل باشیم هر چیزی را نبینیم هر چیزی را گوش نکنیم و زبان به هر حرفی هر چیزی که ذهنمون میرسه باز نکنیم کاملا آگاه به خودمون باشیم که اگر هر لحظه اینطور آگاهانه روی خودمون کنترل داشته باشیم و حال خوب خودمون را حفظ کنیم به قول شما در مدار خداوند و دریافت الهامات خداوندی قرار میگیریم و آنوقت است که در دنیا و آخرت سعادتمند خواهیم شد.
سپاسگذاری که قلب و ذهنت هر دو تایید کنند را خیلی خوب اشاره کردید
مدار خداوند را هم خیلی دوست داشتم و حتما ملکه ذهنم میکنم.
برای خودم و شما و همه دوستان آرزو میکنم که همیشه در مدار خداوند باشیم.
ممنونم وسپاس گزارم بابته ایده عالی که بهم دادی من همیشه همین حرکت که گفتی شیطان میگه برو بحث داغ بد تو قانون بلدی حذفش می کنی
من خیلی گول این حرف می خوردم تا به امروز چون یه رفیق دارم که وقتی میرفتم پیشش همش حرف از مریضی میزدحالم بد می شد که باهاشم حتی بحث می کردم که دور خودت دارخونه راه انداختی (اونم با بهونه هاش که منشی دکتر باید باکلی دکتر سرکله بزنه این جوری شده )وقتی از پیشش میرفتم تو راه کلی با خودم بحث می کنم که چرا رفتم پیش و فهمیدم که این پاشنه اشیل منه باید اونو به راحتی بذارم کنار چون اون تو فرکانس من نیست
سلام ایمان جان امیدوارم هرجاهستی حالت عالی باشه چقد ریز بینانه زیبا مثل استاد عزیز نکته سنجی دقیق کردی و قشنگ توضیح دادی واقعا ممنونم ازت و برای من نکته کلید نظرت اون کلمه تاخیر افته که نوشتی توی قران اومده
و واقعا اون چیزیه من باید بهش عمل کنمو میدونم فقط نباید به تاخیرش بندازم و توی این مسیر ادامه بدم سالم شادو تندرست باشی ایمان جان 🙏☺️
کامنتتون به شدت زیبا و پر بار بود خدا رو شکر ک منو به همچین کامنت های با ارزشی هدایت میکنه و من واقعاااااااااااا از این حرفا قوت قلب میگیرم پر از انرژی میشم و لذت میبرم ک اینقدر انسان های متعهد و مومن رو کنار خودم دارم خدا بهت خیری بی پایان بده
سلام آقای متین فر واقعا لذت بردم از نوشتتون،ازاینکه از ترس و نگرانی گفتین که دلیلش غفلته درسته چون استاد عباس منش هم بارها میگن من به هیچگونه ترس و نگرانی ندارم از فردام ،از سفرم که چه پیش میاد .به نظرتون چرا؟چون استاد به اون آگاهی کامل رسیدن ،چون به خداوند وصل هستن و این جمله تو این متن شما جالب بود و منو یاد این جملات استاد انداخت.
ما همیشه باید تو مدار باشیم ،مدار درست و رو فرکانس و باورهامون آگاهانه کار کنیم چون این خود ما هستیم که زندگی خودمونو میسازیم.
ممنون از نوشته های زیبا و پر انرژی که فرمودید استفاده کردم و همینطور انرژی گرفتم و حتما در زندگیم به این نکاتی بسیار مهمی که فرمودید مورد توجه و بکارگیری میکنم
باسلام و شاد باش خدمت استاد عزیزم و شما عزیزانم در این مکان پر از معنویت و عطر خدا. واقعا ایمان جان نوشته ها بی نظیر بود. احساس فوق العاده خوبی بهم دست داد خیلی زیبا و روان قانون فرکانس یا همون قانون تکرار رو توضیح دادی من تازه وارد این جمع خدایی شدم تو قدم های اولم. از خدای مهربان و وهابم هر روز درخواست هدایت به سمت توحید و یکتا پرستی دارم. تا اینکه هدایت شدم به سمت استاد عزیزم وشما دوستان آگاه و یکتاپرستم . اینجا جمع صمیمی و دوست داشتنی و پر از عشق و ارامشه. امیدوارم که روزهایی پر از آگاهی و رشد و پیشرفت پیش روی خودم داشته باشم. ممنونم از این همه ترویج اگاهی
بنام خالق روزی دهنده ی بی منت خدایا شکرت سپاسگزارم ازت بابت خانواده ی هم فرکانسم که چگونه زندگی کردن باقوانین جهان را به من می آموزند سلام به همه عزیزانم خیییییلی دوستتون دارم عااااشقتونم خیلی خوشحالم که اینجا هستم امروز اولین روزی است که هدایت شدم به قسمت روز شماره تحول زندگی من ولذت بردم از خواندن تجربه ی دوست عزیزم ایمان جان میخواهم تجربه ی خودم راهم خدمت همفرکانس های عزیزم عرض کنم هروقت خودم رو از ذهنم رها میکنم و با قوانین زندگی که به اندازه ی ظرفی که دارم عمل میکنم احساس نشات و انرژی بالایی تجربه میکنم واحساس میکنم همه چیز برایم راحت و خوب اتفاق میوفته
مثل مثالی که استاد عزیزم که عاشقشم گفته چرخ دنده های زندگی روغن کاری میشه و راحت میچرخه رو تجربه میکنم احساس میکنم یک هاله ای منو اهاته کرده همیجور میرم جلو وهیچکس به من توجهی نمیکنه انگار فقط خودم هستم
خداروشکر میکنم که تونستم تجربم رو بگم
عااااشقتونم
آرزو میکنم همیشه رو شونه های خدا بشینیم و پمپ انرژی رو تجربه کنیم
من بخاطر کمال گرایم میخواستم اول به یه نتیجه خیلی بزرگ برسم بعد بیام نظر بزارم ولی آمدم بقول استاد رد پا بزارم
قبل از اشنای با استاد، کلی شکست رو تجربه کرده بودم و کارم به مسافر کشی توی اسنپ رسیده بود و روزی ۱۲ ساعت مسافرکشی میکردم. فروردین امسال داداشم بعنوان عیدی سایت استاد رو بهم معرفی کرد و فصل جدیدی از شادی و لذت در زندگیم شروع شد.
خیلی زود درآمدم از همون اسنپ دو برابر شد اون هم با زمان کمتر. یه روز از غر زدن یه مسافر فهمیدم که دلار شده ۸ تومن اولش حالم خیلی بد شد ولی خیلی زود احساسم رو کنترول کردم و گفتم که یه سری افراد از این وضعیت سود میکنن و من میخوام از اون ها باشم و میخوام به دلار پول در بیارم. دو سه هفته بعد ایده کار کردن تو عراق بم الهام شد. فقط چند تا مشکل وجود داشت ۱- من عربی بلد نبودم۲- هیچ کسی رو تو عراق نداشتم ۳- هیچ پولی نداشتم ۴- از عراق هیچی نمیدونستم ۵- و هیچ مهارت خاصی رو در خودم نمیدیم که بتونم باش پول در بیارم، ولی حرفهای استاد تو ذهنم میچرخید که تو قدم اول رو بردار خدا خودش قدم دوم رو نشونت میده.
قدم اول جور کردن ۴۰ دلار پول ویزا بود و هزینه سفر به عراق بود
قدم بعدی صحبت کردم با مادرم بود که چند تا دوست تو عراق داشت
البته این رو هم بگم که وقتی تو ماشین فایل های عباس منش رو میزاشتم مادرم هم شنید و اون هم در این مسیر قرار گرفت
از روزی که من و مادرم تصمیم گرفتیم به عراق بریم معجزات شروع شد، دست های خدا رو میدیدم که چطور ما رو کمک میکردن که چطور دل ها رو برای ما نرم میکردن که چطور مسیر ما رو هموار میکردن. تو این مسیر چقدر توحید ما تقویت شد و فهمیدیم که چقدر راحت به این خدای وهاب، مشرک میشم. ما دو نفر هر روز با هم از نشانه های که میبینیم صحبت میکنیم هر روز از امید و آرزوم ها مون میگیم
شهریور ماه اولین سفر ما به عراق بود و الان که دارم این نظر رو مینویسم در سفر چهارم هستیم
نتایج تا به امروز من
-کمترین نتیجه من تا امروز نتایج مالیم بوده درآمد این ماه من حدود ۵۰۰ دلار است( ۳ برابر درآمد فروردین)
الان به زبان عربی تا حد زیادی صحبت میکنم
-به سه تا از ترس های بزرگم حمله کردم و اعتماد بنفس م به میزان زیادی رشد کرده
خونه ای بزرگ در نزدیکی بصره به قیمت دو میلیون دینار اجاره کردیم و تمام وسایل زندگی رو خریدیم
دستگاه لیزر موهای زاید خریدم که نصف پولش رو پرداخت کردم و درسی واسم شد که هیچ وقت چیز قسطی نخرم و انشاالله خیلی زود باقیش رو هم پرداخت میکنم
بیماری زخم معده من که پنج سال بود باش درگیر بودم کاملاً خوب شده بدون هیچ دارویی
تعداد دوستای عراقیم از دوستای ایرانیم بیشتر شده
فهمیدم مهاجرت کردن فقط ایمان و توکل میخواد
خیلی نسبت به قبل سپاسگزار تر شدم
خیلی حالم خوبه
استفاده از هدایت خدا رو بیشتر متوجه میشم
و بزرگترین نتیجه من حس خوبیه که به خدا دارم این که کنارمه، این که دوسم داره، این که هوامو داره، این که خیلی خیلی دوسش دارم.
از سفر نامه روز ۲۵ م فهمیدم که باید حسابی روی باور فراوانی ، لیاقت و عدم انتقاد از ثروتمندان کار کنم.
من به خودم تعهد میدم که تا آخر عمر روی باور های خودم کار کنم و در مسیر پیشرفت بمونم.
منم خیلی وقت بود که فرکانس مهاجرت رو فرستادم و براش هم عجله نکردم و داده بودمش دست خدا ، که یهو همین دیروز بود خدا بهم گفت از چی می ترسی ، چرا مهاجرت نمی کنی ، دیگه الان وقتشه ، منم گفتم چشم ، با اینکه نه پاسپورت نه ویزا نه مجوز خروج نه حتی پول داشتم ، ولی به طور صد در صد باور داشتم که برای مهاجرت نیازی به هیچ کدوم از اینا نیست ، تنها چیزی که نیاز دارم خداست و یه دل شجاع با ایمان صد در صدی و بدون شک ، بقیه ش خودش جور میشه
خلاصه تموم کارایی که باید میکردم رو کردم و بلیط رو خریدم و بعدش خوشحال از اینکه پا رو ترسم گذاشته بودم که یهو نمی دونم کجای سایت بود که یکی از بچه ها گفته بودن که حتی پدر و مادر و خانواده و محل زندگیمون رو خودمون انتخاب کردیم که اونجا باشیم ،
خیلی توی فکر رفتم
آخه من دو ماهه خونه خودمون رو ترک کردم و به یه شهر خیلی دورتر مهاجرت کردم و نتیجه ی ایمانم رو هم دیدم ، با اینکه نه کاری ، نه پولی ، نه آشنایی داشتم ، با همون فرمولی که گفتم بعد 10 روز هم خونه پیدا کردم هم پولم جور شد هم روابط فوقالعاده ای رو دارم الان ، واقعا خدا همه چیو خیلی عالی تر از اون چیزی که میخواستم برام فراهم کرد .
خب بعدش اومدم به خودم ، از اونجا که خیلی عاشق خودم هستم و عاشق انتخابام ، حتی اگه اشتباهم باشه خیلی دوسشون دارم تموم کارایی رو که می کنم ، چون میدونم هیچ چیز به قدر ذره ای تاثیری بر زندگی من نداره پس چرا از دست کارام ناراحت باشم ، گفتم اگه من این پدر مادر و منطقه رو واسه به دنیا اومدن انتخاب کردم دوسش دارم ، بر میگردم همونجا و همه چیو از اول درست می کنم ، ثروت که بی نهایته هر جا باشی > پس ثروت بی نهایت > روابط فوق ایده آل > تموم آرزوهام > رو تو همونجا عملی می کنم و از هیچی هم نمی ترسم ، گفتم خدایا من مسئولیت انتخابامو به عهده میگیرم ، هر چی بشه پاش وایمیسم ، من قراره کلی عمر کنم توی این دنیا ، واسه مهاجرت هیچ عجله ای ندارم
نتیجه شم این شد آرامش عجیبی بهم دست داده و کلی شور و شوق و اشتیاق برای پیشرفت و حرکت
ارزوی موفقیت و سعادت برای همه تون دارم
ولی واقعا هر چی فکر میکنم این سایت گرانبها ترین گنج روی زمینه خخخخخ
ما خودمون محل زندگیمون خانوادمون و سرزمینمون رو انتخاب میکنیم
وهمه اینها از تفکرات مون میاد بقول استاد هر لحظه فرکانس هامون رو به جهان داریم ارسال میکنیم
انگار صحبت شما روی من تاثیر گذاشت اگر من پدر و مادرم رو انتخاب کردم به انتخابم احترام میگذارم به پدر و مادرم احترام میزارم
با وجود دیدگاه های متفاوت بین خودم و والدینم اونها رو دوست دارم پدر و مادرم سعی میکردند رفاه ما رو آرامش مارو وحتی خورد و خوراک مارو که ده تا بچه بودیم به بهترین وجه تامین کنند
والدینم طبق دیدگاه های خودشون بیشترین تلاش رو انجام میدادندواز هیچ تلاشی فروگذار نبودند
خدایا شکرت به خاطر این همه آگاهی
خدایا شکر به خاطر وجود پدر و مادرم
خدارو شکر به خاطر سلامتیم
خدارو شکر به خاطر اینکه توی خدارو دارم که هر لحظه با منی
خدایا شکرت که من رها شده نیستم وهر لحظه هدایت میشم
وخیالم راحته که تو هست
مراقب منی دوسم داری
ومیخواهی که من رشد کنم و باعث رشد جهان بشم
تو بیشتر از من میخواهی که ثروتمند شوم و آرزوی تو اینه ومن آرزوی تو رو برای خودم میخوام وبرآورده میکنم وثروتمند میشم
چقدر عالی گفتی، منم مشابه تو هرچی بیشتر جلو میرفتم احساس می کردم دارم بیشتر خورد میشم اما متوجه شدم که «من» داره خورد میشه و میشکنه، نه وجود اقدس الهی درونم! و این خورد شدن لازمه تا اون زیبایی درون بتونه از بتی که به نام «من» ساختیم خارج بشه و جلوه گری کنه و دنیا رو جای بهتری برای خودش و دیگران کنه.
البته یه نکته جالب درخصوص توجه به زیبایی ها یادگرفتم، این بود که هرکسی که چیزی داره که منم واقعا میخوام، براش دعا کنم. مثلا یه ماشین لوکس و زیبا رد میشه، اول که کلی با زیباییش حال می کنم و تلاشمو میکنم که بندازم پشت سرش و توی مسیر همش جلوم باشه، ثانیا میگم خدایا ماشینش سالم بمونه، ایشالله هرجا میزارتش در نهایت سلامت حفظ بشه و خط رو بدنش نیوفته! ایشالله صاحبش کلی از وجود این ماشین لذت ببره. ایشالله هرچی لوازم یدکی و قطعات میخواد سریع و باکیفیت و بهترین قیمت برسه دستش :) میدونی! یعنی آرزوهایی رو میکنم که انگار ماشین مال خودمه و شما وقتی یه ماشین لوکس داری قطعا این چیزا رو میخوای و اگر داشته باشی لذت میبری :) در مورد هر زیبایی و ثروتی این کار رو یاد گرفتم و جالبه بدونی به شدت توجه و تمرکزم رو روی ثروت و مصادیق فراوانی افزایش داده و از سرعت نتایج حیرت زده شدم! خدایا شکرت از این آگاهی قدرت مند و از این همراهای دوست داشتنی و موثر و باانگیزه
سلام آقا محمد عزیز براتون ارزوی موفقیت میکنم ای کاش بقیه دوستان سایت هم مثل شما به جای تعریف و تمجید و قربون صدقه رفتن هم که البته احساس زیباشون برای بنده هم ارزشمند هست و همچنین به جای بازگو کردن حرفهای استاد با یه دیالوگ دیگه از الهامات و اقدامات و ادراکات و نتایجشون بگن تا راه گشای دیگران باشه. سپاس
مدتیه من خیلی درگیر اینم که مهاجرت به یک شهر دیگه بکنم اون افکار مثبتم میگه شروع کن اما نجواهای ذهنیم میگه کجا میخوای بمونی چطوری میخوای کار پیدا کنی و ….
وقتی تو اوج این افکار بودم یک پیامی برام اومد من نشونه گرفتم این پیام رو متنش این بود
There is no reason not to follow your heart
و نشونه دومش اولین نظر خوندن نظر شما و کاری که شما کردید بود
یعنی من دارم هدایت میشم؟ راستش تصمیم سختیه یه کم شاید برای من که یه دختر مجردم اما هیچ دلیلی پیدا نمیکنم که از قلبم پیروی نکنم
یقینا دارید هدایت میشید. من وقتی حرکت کردم معجزات شروع شد از همون لحظه ای که نیت عراق رفتنن کردم از همون لحضه ای که پام رو داخل مرز گذاشتم از همون اولین پلیس عراقی که دیدم از همون اولین ماشینی که ما رو به مقصد رسوند و با ما جوری رفتار میکنن که انگار اعضای خانوادشون هستم و به استقبال ما امدن. این نشانه ها، این محبت ها بعضی وقت ها اینقدر زیاد میشید که ناخوادگاه اشک میریختیم. اتفاقاتی رو که تو این مدت تجرربه کردم و رشدی رو که طی کردم بهترین و زیباترین لحضات زندگیم بوده
برای تجریه این لذت ها حرکت کن. برای زندگی کردن زندگی حرکت کن. هیچ وقت نگو من یه دختر مجردم تو خدا رو داری. خدای رو داری که 99% مردم ندارن. تو اگاهی های رو داری از سایت دریافت میکنی که 99% مردم دریافت نمیکن. تو به منبع الهامات وصلی . تو سالمی. تو توانایی . تو خالق زندگی خودت هستی. تو این مسیر اعتماد بنفست رشد میکنه . ایمان و توکلت تو خود مسیر رشد میکنه. اگر الهام مهاجرت رو دریافت کردی بدون که هر چیزی که نیاز داری تو خود همون مسیر منتظر تو نشسته.
من می دانم برای یک دختر خانم تصمیم سختیه ولی می خواهم یک داستانی واقعی را که در سفر من با خانواده ام افتاد برات تعریف کنم که همین شرایط تو را داشت اما کمی پیجده تر٫
یک دختر خانم از دوست های خانم خودم که قصد امدن به ترکیه را داشت همراه با ما داشت و همه کار هاش ردیف شد و به تومان بگم سه ملیون هم به پاسپورت اش مصرف شد
و لی دقه نود یکی از شوهر خواهرش امد اونو دو دل کرد٫
در حالی که خودش می خواست و پدر و مادرش اجازه داده بود٫
و من از این داستان خیلی چیزها را برداشت کردم
۱٫ دو دلی اون دختر خانم و بلد نبودن جواب نه گفتن به دیگران٫ در حالی که ما اشنایی ایشان بودیم و همه راه ها خوب و بد اش را برایش تعریف کردم و نیاز هم نبود نگران باشد٫ و چون یک دختر خانم بود و هم خیلی صحبت نکردم با هاش فقط در اخر انو بهیش گفتم که ۵سال یا ده سال اینده تو بیبین و تصمیم بگیر ٫
۲ ترس ترس واقعا ادم ها را در جا نگه می داره٫ و من به شخصه خدا را شکر روی این موضوع به خوبی دارم کار می کنم چون خیلی از کار ها دارم انجام می دهم و دادم٫ مثل همین سفر ما از افغانستان تا ایران و بعد ترکیه ان هم قاچاق ها و به قول استاد این حرکت ها یعنی ایمان ٫
و ما به سلامتی و خوشی و عشق و راحتی رسیدیم به مقصد خود تکرار مینکم ان هم راحتی ها راه قاچاق چون که ترس ها برای من در مقابل خداوند معنی ندارد و می دانم که ان دختر خانم بعد از که دید ما چقدز راحت رسیدیم و اون الان داره حسرت می خوره و خودش را شاید هم خیلی سرزنیش کنه بس کاری نکن که حسرت بخوری که چرا انجام ندادم٫
و شما هم اگر نکردید انجام بدید و ایمان تان نشان بدید و شروع کنید البته که قبلش ایمان را لی سازید و ترس و دو دلی ها از بین بی رید بقیه راه ها خیلی اسان هست و اسان مبشود ٫ به نظر من این تصمیم شما خیلی اسان و راحت اس چون اولا داخیل شهری خودی ایران اس و دوم زبان خودی تان اس و خارج کشور که نیست٫ تو برو راها باز میشه خود بخود ٫
و تشکر ویژه از اموزشهایاستاد و مریم شایسته عزیز٫ موفق باشید
نتایج برای من فوقولاده بوده. فقط هر لحظه که از هدف و احساسم مراقبت نمیکنم پیشرفتم کند میشه. ما باید به نهایت رشد و مسئولیت پذیری و شناخت که شایستش هستیم برسیم در این عمر. این لحظه همین لحظه اگر ما بخاهیم پر از معنیه و آبستن یه عالمه اتفاق خوب. (و شاید بد (بستگی به خواست ما داره.)) نباید بترسیم از شکست. شکستی در کار نیست. به زندگیمون باید معنا و تجربه های زیادی بدیم. در رخوت و ترس روزها میاد و میره. اون شرایطی رو که میپسندی تصور کن اگه اونو تو عراق میبینی برو اونی که تو فکرته میبینی (اگه فکرتو خراب نکنی وسط راه و ایمانتو از دست ندی). یکیو میشناسم که رفته پاکستان و خیلی پولداره الان ولی میگه پاکستان خیلی خوش میگذره و نمیخاد جاشو عوض کنه. ولی تا قبل از این فکر میکردم یکی بره پاکستان زنده بر نمیگرده
من تو عراق انسان های فوقالعاده ثروتمندی رو دیدم که کیفت زندگیشان از یک فرد متوسط رو پایین در ایران کمتر بود و همین جا آدم های رو دیدم که درآمد متوسط داشتن ولی کیفیت زندگیشون به مراتب بالاتر بود.
تو منطقه ای که من هستم مردم احساس امنیت فوقالعاده ای دارن و براحتی وسایلشون رو تو خیابون رها میکنند و هیچ نگرانی ندارد.
البته عراق در نگاه من،یه قسمت از مسیر تکاملی من هست که وقتی بخوبی درس هام رو یاد گرفتم خدا مسیر بعدی رو نشونم میده
سلام محمد جان واقعا خداوند رو سپاسگزارم که تونستم نوشته زیبای شمارو بخونم….تحسینتون میکنم بابت اینکه به مرحله باور و ایمان به الهامات رسیدین و اینکه از ترس هاتون گذشتید……رسالت شما از آفرینشتون گذاشتن تجربتون بود و امیدوارم خدمت بیشتری به مردم از کسب لذت های این جهان داشته باشید سپاس
خدا رو شکر میکنم که در مسیر هدایت الهی و باور های توحیدی الهی قرار گرفتم.
من خیلی مایل به نوشتن کامنت تو سایت نبودم.
ولی بهم به یکباره الهام شد که کامنت بزارم و حس کردم به درد میخوره. من دانشجوی فارغ التحصیل ارشدم و الانم روز های آخر سربازیمه. من همیشه آرزو داشتم که بتونم تحصیلاتمو در یک کشور خوب ادامه بدم. همیشه دلمم میخواست که بتونم مادرم رو هم با خودم ببرم.
اوایل من به باور های توحیدی آشنایی نداشتم و عملا برای رسیدن به خواسته هام به دست اساتیدم و شرایط نگاه می کردم. در واقع یه جوری برنامه هامو هندل کرده بودم که انگار اونا میخوان برنامه اپلای منو هندل کنند. در این حد که رفتم با اساتیدی کار کردم که میدونستم با یه استاد تو کانادا لینک ان و اساتیدم منو بعد تموم کردن پروژم به اون معرفی میکنند و خلاص… در این حد باور شرک آلود داشتم که شیطان کاملا با دلایل منطقی منو به شرک بیشتر معرفی می کرد و منم چون آشنایی نداشتم همین مسیر با قدرت پیش می رفتم. من خودم کلا آدم منطقی ام و تا یه چیزی بر مبنا اصول و ریاضیات بهم نگن باور نمیکنم ( استادم خودش میگه هر موقع میخوای یه باور عوض کنی تنها راه تغییر پیدا کردن دلایل منطقی و محکمه که من شدیدا با ایشون موافقم).
عملا اساتیدم شده بودن خدای من و من هر کاری که اونا تو پروژه میگفتن انجام میدادم.
خلاصه من با تمام وجودم کار میکردم و با بهترین نمره پروژه ارشدمو گرفتم و مقاله امم دادم و حالا نوبت این شده بود که اساتیدم برا رفتن من با استاد کانادا هماهنگ کنند. اینجا بود که دیدم نه تنها برا من کاری نمیکنن بلکه به من زور و تحکم ام میکنن. من خدا رو شکر کلا زور تو زندگیم نمی پذیرم و نگرش آزادی طلبی دارم. اگرم کاری میکردم چون میخواستم به خواستم که تحصیل تو کاناداس برسم چون اونا را عامل رسیدن من به خواسته هام میدونستم.
من خیلی اتفاقات و فشاری های روحی بدی بعد این داستان تحمل کردم و همش دنبال این بودم که این نامردا به من قول دادن ولی فقط دنبال مقاله بودن و همین.
همش دچار رنجش بودم و چ سختی های روحی و جسمی که نکشیدم. حالا شما فک کن باس سربازی ام میرفتم.
تو همین حین؛
خواهرم از فایل های استاد عرشیان فر بم نشون داد. من و مادرم؛ دوره لایف پلاس که خواهرم خریداری کرده بود تصمیم گرفتیم با هم یه سال کار کنیم. شما فک کن ما یه سال هر روز تمرین میکردیم روی تمام جنبه های زندگی خودمون. بعد یه سال واقعا همه چی خوب شده بود و من کلی حالم بهتر شده بود.
من خیلی دوس داشتم باور هامو تقویت کنم که توی اون دوره نبود. یه جورایی من ریاضی طور و با منطق دوس داشتم هر چیزی بفهمم که با استاد عباس منش دقیقا به این موضوع میرسیدم. من خیلی دوس داشتم به آرزوم که تحصیل توی ی کشور خوب و با امکانات عالی برسم. خودمم میدونستم هنوز پاشنه آشیل هایی دارم که حاصل فرکانس های خودم بود. تصمیم گرفتم تو یه شب ماه رمضون بیام سایت عباس منش ثبت نام کنم. جالبه که اینم هدایت شدم.
اومدم و با مادرم ثبت نام کردیم فقط سایتو. بعد دیدم ی بخشی داره به نشانه های امروز من. تقریبا یه چند هفته ای اونا رو دنبال می کردم که یه دفه دوره “شناخت قوانین زندگی” بم معرفی شد. همون موقع رفتم و به مادرم گفتم و اونم خوشش اومد. اتفاقا این دوره با پول سربازیم خریدم.
ما دو جلسه رفتیم تا حالا جلو. و خدا میدونه چقد نعمت برامون سرازیر شد. خود استاد میگه برا استارت تو این دوره تو 4 زمینه ثروت، ارتباط با خدا، روابط با دیگران و سلامتی به خودتون نمره بدین. بعد فقط جلسه اول و دوم کلی اتفاق باحال برامون افتاد. مادرم که به ی بیماری که از همون اولی که تصمیم به تغییر گرفتیم تقریبا میشه اسفند 1398 که من همیشه بش میگم یه تضاد عالی که من وتو رو ی عالمه رشد داد؛ خوب شد. خدا رو هزاران بار شکرت واقعا. خدا داره بش نعمت سلامتی کامل میده و دیگه از اون بیماری اثری نیست. خدایا عاشقتم. باریک الله بت.
منم یه موقعیت عالی دکترا تو هلند پیدا کردم و براش اپلای کردم. مصاحبه هاشو رفتم و حتی ب مرحله نهایی ام رسیدم که قرار بود بین منو و دو تا دانشجو دیگه انتخاب کنند. من از همه لحاظ خودمو آماده کرده بودم و حالا تو ببین من این همه خودمو آماده کرده بودم با خودم میگفتم پسر دیگه تموم شد… دیگه راحت شدیم…
ببین من اصن در حد استاد پروژه، نوع پروژه، کشور محل تحصیل، شرایط اقتصادی پروژه همه رو کد زده بودم. یعنی اصن میگفتم خدایا شکرت من با ی جلسه اینقد عالی کد زدم. به خودم و خدای خودم آفرین میگفتم. اصن تو پوست خودم نمی گنجیدم :) . خلاصه خودمو برای ی جشن عالی آماده کرده بودم. مادرم اصن گفته بودم بشین هلندی بخون که اونجا سختت نباشه :). دمش گرم اونم نشسته میخونه :)
دقیقا روزی که قرار بود جواب بیاد من جلسه دوم داشتم دقیق گوش میدادم و تو دفترچم مینوشتم. درس دوم دوره “شناخت قوانین زندگی” در مورد ترمز ها بود. استاد میگفت یه کد زدی مطمئنی همه جاش درسته عالی و ی دفه میبنی تو مرحله آخر که میخواد کد ران بشه یه دفه میترکه. در واقع تو این همه کد زدی و فرکانس فرستادی بعد یه کد ریز میاد میگه نشون نده نتیجه رو.
آقا همینم شد. دقیقا وقتی فایل جلسه دو تموم شد و من از رو لپ تاپم بلند شدم رفتم رو گوشی دیدم ایمیل اومده. برگام ریخت…
دیدم یه نفر دیگه انتخاب کردن…
یعنی انگار یه آب یخ ریختن روم.
تنها دلیلی که به ذهنم میومد مرتب این بود که من ایرانیم و اینا از خودشون گرفتن. باور کن دلیل های محکمم ذهنم میوورد واسم. بزار بگم که ببینی دلایلمم خیلی منطقی میورد شیطان ذهنم.
1) تو حین مصاحبه هام ازم چند بار پرسیدن که تا حالا سفر خارجی داشتی. منم که تا حالا از در خوننمون اون ور تر نرفته بودم :)
2) به عنوان یه بخش هایی از پروژه باید چند کشور میرفتم مث آمریکا. اونام پرسیدن که مشکلی نداره برا ویزا اینات؟
3) من از لحاظ علمی یه سر گردن از دو تا کاندید دیگه بالا تر بودم و دیده بودم ارائه هاشونو. اصن این قد فاصله میدیدم بین خودم و اونا که مطمئن شده بودم اینا منو انتخاب میکنن. مگه مغز خر خوردن یکی که ضعیف تر هندل کنن :)
اینجا بود که کشور و اینا و شرایطم که من تو ی کشور خوب نیستم همش میومد تو ذهنم. خیلی داغون بودم دو روز اول. از یه طرف میگفتم اینو من کد زدم همه چیزم که اوکی بوده. کاملا باورم داشتم که اینو برام خدا جور کرده و به فرکانس های من پاسخ داده. پ چرا نشد و کلم داغون میشد.
یاد حرف استاد که همون ترمز های خیلی کوچیکه ام بودم. روز دوم گشتم دنبال ترمز ها. گشتما ولی خوب چیزی پیدا نکردم. بابا من کد با کلی استدلال و منطق زده بودم از همه مهم تر این که اینو کلا از خدا خواسته بودم و حس یقین داشتم که خدا اینو برا منو جور کرده دیگه.
خیلی حالم گرفته بود و یادمه سر نمازم ظهرم دوس داشتم خدا رو ی کتک بزنم. این چه وضعشه آخه.
تو دنیای واقعی ام همینه وقتی کد میزنی. وقتی یه سه ماه وقت گذاشته باشی رو کد همه چیزشم هندل کرده باشی و مطمئن باشی که جواب میده. یه دفه ارور میده. میخوای لپ تاپ تو سرت خورد کنی :))
خلاصه من تا آخر نمازم میخواستم خدا رو ی کتک بزنم که بعد نمازم تو سجده بش گفتم ببین من که به تو اعتماد کردم واقعا، همه چیزم که به تو سپردم، تو ام که خیلی حال دادی و موقعیت دکترا و همه شرایطم ساختی. پ چرا این شد. یاد این حرف استاد افتادم که خدا گفته هدایت ما بر اون واجب شده. گفتم پس دمت گرم منو زود تر هدایت کن لطفا که ناجور حالم گرفتس.
به صورت دیفالت صاف اومدم تو بخش نشانه های استاد عباس منش. بله هدایت شدم :) به دوره “روز شمار تحول زندگی من” که درباره از بین بردن ترمز های ذهنی (احساس قربانی و مظلوم واقع شدن) و تقویت عزت نفس و دستیابی به موفقیت هاست. امروز روز دومه این دورس که من این کامنت به عنوان اولین کامنتم میزارم. و اصن حالم خیلی خوبه و هیچ نگرانی ندارم.
مطمیئنمم که با لطف خدا به بهترین پروژه دکترا تو هلند دوباره هدایت میشم با این تفاوت که حالا ترمز ها مم برداشتم. من وقتی این کامنت دوستمون که به همراه مادرش به عراق مهاجرت کرده دیدم منو تشویق کرد که کامنت بزارم. منم مطمئنم که به لطف خدا ترمز ها رو بر میدارم و تو این مسیر حرکت میکنم و باور های توحیدی عملی ام تقویت میکنم به زودی به خواسته ای که دارم به تمام و کمال دریافتش میکنم و خدا رو شکر میکنم. :)
خدا رو هزاران مرتبه شکر میکنم که دستان پر محبتش همیشه بر شانه های من هست و منو هدایت کرد و تا آخرین نفسم آرزو دارم که عاشقش باشم .
امید وارم که با کامنتم تونسته باشم حس خدایی رو در قلب هاتون به ضربان دربیارم و برای همگی دوستان و استاد آروزی بهترین موفقیت ها و رسیدن به خواسته هاشون به سادگی و به زیبایی و عزت مندانه دارم
به قول استاد در دنیا و آخرت شاد و سلامت و ثروت مند و سعادتمند همگی باشن.
چقدر عالی نوشته بودید چقدر لذت بردم وخدا راهزاران بار شاکرم بابت اینکه ترمزهای ذهنی تون را پیدا کردید .چقدر این قسمت زندگیتون شبیه موقعیت من بود .تو دوره ای از زندگیم یک سری افراد را برای خودم بت کرده بودم فکر میکردم خدای من هستند ویه سری کارها فقط با دست اون ها انجام میشه بد ضربه ای خوردم سرخورده شدم حال روحیم خیلی بد بود .ولی الان میبینم اونا هیچ کاره بودن از وقتی که خودم بلند شدم تصمیم گرفتم حرکت کنم درهای بیشماری به روم باز شد .من مسوول اعمال خودم هستم نه دیگران .خواسته های مرا خدا پاسخ میدهد نه دیگران.وقتی از دیگران بریدم وبه خدا وصل شدم یه آرامش زیبایی درونم متبلور شد با قدرت تر قدم برمیدارم شجاع تر شده ام.از خدا برای شما دوست عزیز موفقیت روز افزون می طلبم .برای تک تک لحظه هایتان هدایت خدایی میخواهم در پناه خدا
من چند وقتیه دارم دوره قوانین روگوش میکنم وتافایل دوراگوش دادم واتفاقی چند روزیه هدایت شدم به فایل تحول روزشمار زندگی وتاروز دوم راکار کردم ولی نتونستم چند روزی کارکنم ذهنم درگیر بود وحالم بد دوروزه باز شروع کردم به فایل گوش کردن .
اونم هدایت شدم یک مطلبی روخوندم درمورد فرزندان که مهمان ماهستن چند سالی واینکه مراقب رفتارمون باشیم ویک سری چیزای دیگه.
یه تلنگری خوردم خوب درسته همونطوری که من یک مدت کوتاهی خونه پدریم بودم وتمام ولی یک سوال مهم ذهنم رو درگیر کرد که من تاالان ۳۷ سال بد وخوب هرجور دیگران خواستن زندگی کردم تاکی مهمان این دنیا هستم پس کی باید اونجوری که دوست دارم زندگی کنم.
تازه من وقتی خودم احساس خوبی ندارم درکنار خودم چطور بچم میتونه حس خوبی داشته باشه.
وقتی نتونم آروم باشم چطور باهاش خوب رفتار کنم.
واین تلنگر باعث شد که باز محکمتر فایل را گوش کنم امروز
ذهنم مدتیه درمورد باورهام ،ورودیهام وپاشنه آشیل واون کدریزه مشغوله امروز به خودم گفتم دلیلی داره که استاد میگن کامنتها را بخون وازاول خوندم تا به کامنت شما رسیدم ویه نشانه هایی باز دیدم که روپاشنه آشیلم،باورهام،کد مخفیه،ترسهام، رفتارهام با دقت کارکنم .
ممنونم از تک تک دوستان بابت کامنتهای زیباشون حتی باحوصله کامنتهای تشکر از آقای علیپور راهم خوندم تا به خودم بگم همه باعشق کامنت میگذارن واز همه اش لذت ببر
از مطالب شما خیلی استفاده کردم بسیاری از نقاط مبهمی که در رابطه با توکل کردن و نتیجه نگرفتن داشتم به وضوح برام مشخص شد . خیلی وقتها با توکل به خدا کاری را شروع میکردم و با پیش بینی موقعیت های مختلف نتیجه درست که نمی گرفتم هیچ بدترین نتیجه ای که هیچکس تصورش را هم نمیکرد میگرفتم . به همین دلیل بیشتر اوقات خودمو سرزنش میکردم که چطور ممکنه به این قسمت از کار توجه نکردم یا تو احتمالات نیاوردمش .
ولی حالا با این کامنت بسیار خوب شما متوجه اون کد منفی ای که اشاره کردید شدم . اون کد منفی رو همیشه داشتم انگار خودمو آماده میکردم که اگه یه وقت تو کار یا هدفم به نتیجه مطلوب نرسیدم ناراحت نشم برای همین با اطمینان صد در صد به موفقیتم ایمان نداشتم بدترین جای قضیه هم اونجاست که تصور میکردم خوب من که توکل کردم پس چرا جواب نداد..؟!
تازه دارم به معنی واقعی توکل ، اعتماد کامل و حسن نیت داشتن به خداوند و همچنین ارتباطش با نشانه هایی که بهمون الهام میشه یا در اطرافمون میبینم میرسم .
ممنون که انقدر دقیق و با حوصله کامنت گذاشتید ، موفق و سربلند باشید .
بدون هیچ چیزی رفتم عراق فقط با توکل به خدا البته اون موقع هیچ چیزی از قانون نمیدونستم ولی توکل شدید داشتم که ساکمو بستم و رفتم واصلا نمیدونستم اونجا چی منتظر منه ولی وقتی رسیدم خدا دستانش رو برای من اماده گذاشته بود ….
دنیابه انسانهای شجاع پاداش میده اینها هم پاداش دنیا به شهامت شماست که هرچی بیشتر شجاعت نشون بدی همون اندازه بیشتر پاداش میگیری
میتونم بگم من هم یک فرد بسیار ایده عال گرا هستم و نمیدونم شاید خیلی باعث شرمندگی هست اما یک اعتراف بزرگ باید بکنم که با وجود اعتقاد زیادی ک به استاد عباس منش عزیز دارم و 5سال هست که فایل هاشون رو دنبال بی کم و کاست دنبال میکنم تا به حال نظر هیچ کدوم از عزیزان عضو سایت رو نه خوندم و نه لایک کردم..امشب که درحال گوش دادن فایل استاد بودم خیلی ناگهانی حسم گفت لااقل یه دونه از دیدگاهای سایت رو بخون و جالب اینکه زاویه دید شما خیلی خیلی شبیه خواسته من هست ک من تا حدودی با وارد شدن ب یک کمپانی بین المللی دارویی به دستش اوردم اما شاید از ی جایی به علت رابطه احساسی که در نهایت هم به جدایی کشید خواسته هام رو فراموش کردم.اینکه زندگی یک سطح شیبدار هست واقعا زیباترین جمله استاد هست و اینکه قانون درخواست ها همیشه جواب میده هم یک اصل غیر قابل انکار. فکر میکنم دیدن این نظر باز یک تلنگر بود بای شروعی جدید.
ممنون از ب اشتراک گذاشتن دیدگاه بسیااااار خوبتون!!!!
خیلی متشکرم که نتایجتون رو با ما در میون گذاشتید. حس عالی گرفتم. این باعث تایید و تقویت همه ما میشه.
در مورد اینکه با مادرتون این راه زیبا رو ادامه میدید هم خیلی لذت بردم. خیلی زیباست که فردی به این نزدیکی دارید که میتونید در مورد قوانین باهاش صحبت کنید. امیدوارم هر دوی شما سلامت باشید
سلام، و سپاس خدمت استاد عباسمنش با این سایت بی نظیر بسیار ارزشمندی ک در اختیار دوستداران تغییر و پیشرفت قرار دادند و سپاس از شما اقای علیدوستی چقدر کامنت شما مفید و انگیزه بخش است من حدود سه ماه هست ک با این سایت آشنا شده ام خیلی ارامش دارم وخیلی نگاهم به زندگی و خدا تغییر کرده من حدود یکسال هست ک مهاجرت کردم به ترکیه اول خیلی نگران بودم خیلی می ترسیدم و دوستان و نزدیکان به من می گفتند اشتباه کردی چرا رفتی تو این وضع گرانی هر چی داری را از دست میدی و پشیمان برمی گردی ولی وقتی با سایت و فایلهای عباسمنش آشنا شدم عزمم راسخ تر شد و روی تصمیمم مصمم تر شدم و ایمانم به خدا بیشتر شد،فهمیدم همان خدایی ک در کشور خودم هوامو داشته الانم کنارمه چه فرقی کرده ک دیگه رهام کنه چرا وقتی اومدم ترکیه دیگه درهای روزی را بهم ببنده برعکس اتفاقا کارهایی الان بهمون پیشنهاد شده ک درآمدش شش برابر کار ایرانمون هست خیلی عالی در حال پیشرفت هستیم شرایطمون هر روز از روز قبل بهتر و بهتر میشه ،کافیه ک خدا را هر لحظه در کنار خودمون احساس کنیم و باور داشته باشیم ک زندگیمان را خودمون خلق می کنیم البته من هنوز اول راه هستم و به خودم و خدای خودم قول داده ام ک تا زنده هستم از کار کردن روی باورها و اعتماد به نفسم دست نکشم
خانم وهابی سلام خسته نباشین وموفقیت های بی نهایت وبیشمار رو براتون ارزومندم و اشتیاق و ذوقی که تو حرفاتون بود منو خیلی تحت تاثیر قرار داد و دارم به لطف خداوند واستاد تجربه زندگی شیرین و باورهای مثبت به انسانی تبدیل میشم که خودم میخوام که همه نعمت های زیبای خداوند رو برای خودم داشته باشم ثروت،قدرت،اعتمادبنفس،ایمان ،توکل، تلاش میکنم زودتر برسم من انسانی توانمندم خدا یار و یاورتون درپناه حق
کامنت پرانرژیتون رو خوندن و با خوندنش فقط بهتون آفرین گفتم??
امیدوارم که همیشه موفق باشید?
من مدتیه یه ندایی تو دلم هست که باید مستقل شم که بتونم رو خودم کار کنم و به نتیجه برسم به اهدافم برسم ولی باورها و نجواهای ذهنیم میگه الان کارهای دادگاهی داری باید کار طلاقت اوکی شه بعد بری..یا اینکه پول کافی ندارم…خونه چطوری پیدا کنم..وسیله از کجا بیارم..باید اجاره ی خونه بدم…اصلا کجا برم…شغلی ندارم…
ولی نمیتونم هم با خانوادم زندگی کنم چون عادت به استقلال دارم و میخوام مستقل باشم.
ولی میدونم باید اولین قدم رو بردارم چون بهش رسیدم وقتی با امید بخدا قدم برمیدارم و میرم دنبال کارهای دادگاهیم تو دلم فقط با خدا حرف میزنم و از خودش میخوان هدایتم کنه و میگم خدایا کارمو به تو سپردم و هراتفاقی بیافته راضی و خوشحالم چون به نفع منه وباعث خیرو برکت برام میشه..وهمین هم میشه اصلا ادما و مسؤلای پرونده هام خیلی راحت درخواستی که من دارم رو برام انجام میدن و کارهام به نتیجه میرسن..
ولی این ترمز رو نمیدونم چطوری با باور درست ازبین ببرم که بتونم جدا زندگی کنم…
از اینکه صادقانه و با جزیات زندگیت رو گفتی ازت متشکرم و برات ارزوی موفقیت میکنم من الان در اون جایگاه قبلی شما هستم
کار با اسنپ
راستش من نمیدونم چرا فکر نمیکنم خیلی وضعیت بدی داشته باشم…و به همین خاطر هم احتمالا حرکت خاصی نمیکنم
ولی با توجه به اینکه وضعیت گذشته شما وضعیت کنونی منه اگه تجربه ای که می تونه به من کمک کنه هست لطفا برام بنویسید برات بهترینها رو می خوام و امیدوارم بزودی باز هم از موفقیتهای جدیدت بنویسی
سلام.اقای علیپور. امشب من برای اولین بار بود ک دیدگاهها رو چک کردم. و اولین دیدگاه شما بود. ک با خوندن دیدگاه شما ی حس خاصی اومد ب وجودم و حس کردم ک بیشتر امادگی برای ورود ب این مسیر الهی و طلایی رو پیدا کردم. خدارو شکر میکنم ک تو این مسیر قرار گرفتم و راهنمایی همچون استاد عزیز دارم. ممنونم از استاد عزیزم??
سلام دوست عزیز سپاس از خداوند که اینچنین نتیجه ایمان و عمل شما رو داده و میده و سپاس از شما که نتایج عالیتون رو برای ما به اشتراک گذاشتید. خیلی عالی. به امید اتفاقات بیشتر و بیشتر و عالیتر برای شما دوست عزیز.
و خانم شایسته عزیز بخاطر این سفر نامه پربرکت رو شروع کردند??
محمد واقعا ازت ته دلم ازت سپاسگزارم که این تجربه خودتون رو گذاشتین یک درس فوق العاده به من داد که خیلی کمال گرا عمل میکنم اونم بخاطر باور کمال گرایی من بوده چون من رو فایلهای افرینش کار میکنم اما با خودم هر بار میگم باید باورهام خیلی عالی بشن تا دست به کار شوم اما با خوندن این دیدگاهت فهمیدم دارم اشتباه میکنم و باید از الان هم رو باروهام و هم عمل کنم تا تکامل خودم رو به این شکل طی کنم
با تشکر از استاد عزیز و خانم شایسته بزرگوار و دوست عزیزم محمد
واقعا عالی بود تجربیاتتون …هر کلمه ش رو که میخوندم لذت میبردم …واقعا حس میکنم احساس خوب منم به اندازه شما بود در وان لحظه ….کلی انرژی گرفتم کلی حس خوب …
چقدر کامنت شما برای من نشانه بود. و من هم با یک نیتی امروز اولین روز از سفرنامه رو شروع کردم و الان که دارم این کامنت رو مینویسم دلار 8000 هزار به 50000 هزار رسیده
اما من خالق زندگی خودم هستم و با این تعهد و دیدن فایل های روز شمار تحول زندگی گام به گام تکامل رو طی میکنم و به تمام خواسته های خودم به بهترین شکل خواهم رسید و در کشوری که دوستش دارم (آمریکا) که آن هم به من الهام شده خواهم رفت در بهترین شکل ممکن از هر نظر .الهی آمین
آفرین که با پاگذاشتن برروی ترستون و ایمان به خدا مهاجرت کردید
مدتی هست که مهاجرت کردن افتاده توو ذهنم و دلم میخواد که انجامش بدم
اما مثل شما به یه جای کاملا ناشناخته نیس اما برام ترسناکه
من بیست سال از عمرم رو تهران زندگی کردم، چهارده سال هست که بعد ازدواجم اومدم شهرستان و در شهرستان زندگی میکنم توی شهر کوچیک احساس امنیت بیشتری میکنم اما شرایط به نحوی پیش رفته که بازگشت به تهران و مهاجرت مجدد به شهری که تووش بزرگ شدم به دلم افتاده اما پاگذاشتن روی ترسهام، پاره کردن زنجیر ها از پام، ازاینکه همسرم نمیخواد بیاد، این زنجیرهاا میدونم که بخاطر ایمان نداشتم هست، واقعا شما و همه ی اونهایی که مهاجرت میکنن و با فرصت های جدید روبرو میشن رو تحسین میکنم
چقدر خوشحال کننده و زیباست هدایت شما و اعتماد کردن به رب العالمین و رسیدن به خواسته های قلبی و چقدر انسان رشد میکنه در تمام جنبه های مختلف و الگویی قوی میشه برای دیگران.
بهتون تبریک میگم در این راه به موفقیت های چشمگیری انشالله در اینده بسیار نزدیک از اتفاق های بزرگتری برامون بنویسید
منهم چون ورشکست شدم و در حال حاضر دارم با اسنپ کار میکنم،تو فکرم افتاده بود که جهت سناریو نویسی در همین کار اسنپ درامدم دوبرابر بشه،ولی نجواهای همیشگی در گوشم میگف که اخه کار اسنپ یه کاری با درامد کاملا مشخص در یک ساعت کاری داره، اخه چطور میشه که در اسنپ با اون درامد نسبتا مشخص درامد ادم دوبرابر بشه، فقط مگر اینکه ساعات کاریم رو بیشتر کنم، اما الان با کامنت شما مواجه شدم که گفتی حتی با کمتر شدن ساعات کاریت، درامدت دوبرابر شده، البته که ته دلم میگف میشه ولی نجواهای ذهنیم میگف نمیشه، الان با خوندن کامنت شما بیشتر میتونم به حرف دلم مطمئن باشم که حتی با همون ساعت کاری که دارم میشه درامدم دوبرابر بشه.
سلام آقای علیپور چقدر با خوندن پیام شما خوشحال و دلگرم شدم،ازتون سپاسگزارم که انقدر برای ماها که تازه وارد این مسیر شدیم با صحبت هاتون هموار کردید این راه رو و به قول استاد گرانقدرم که میفرمایند: اگر یک نفر در دنیا توانسته به آن چیزی که من میخوام برسه من هم میتوانم به شرطی که مثل او فکر کنم و عمل کنم.خداوند بزرگ رو هزاران بار سپاس برای این همه خوشبختی و حال خوبی که الان دارید و چقدر ما خوشبختیم که استاد عزیز رو داریم که انقدر عاشقانه کنارمون هست و مارو تو این مسیر هدایت میکنه. الهی هزاران مرتبه شکرت
خیلی خوشحالم بخاطر پیشرفتون و بسیار تحسین میکنم دید توحیدی ات را . الهی شکر به خواسته ات رسیدی 🙏خدار و صدهزار مرتبه شکر که الان توی شرایط رضایتمندی داری زندگی میکنی
همیشه از بزرگان میشنیدمکموفقیت اونطرف دیواره ترسه و واقعا هم همینه . آدم فقط باید جرات کنه و بپره that’s it و دیگه از اون ب بعده کمسیر بسیااااار هموار و دلخواه میشود
الهی شکر ک استاد عزیز دست خدا شده اند و مسیر زندگی مان را عوض کرده اند، منکه هنوز احساس میکنم خوابم اگر چه هنوز اول راهم
سلام به همفرکانسی عزیزم از تجربه مهاجرت شما و مادرتون به عراق خیلی لذت بردم راستش توی دلم گفتم خوش به حال تون که مادرتون هم با شما در مسیر هدایت توحیدی قرار گرفته من خیلی دوست دارم که پسرم در این مسیر قرار بگیرد ولی می دونم من اگه با تغییر باورهام و کار کردن روی باورهایم زندگی ام را تغییر بدم اونهم وقتی نتایج رو ببینه خواستار قرار گرفتن در این مسیر می شه به امید روزهای پربار برای تک تک اعضای خانواده ی بزرگ و صمیمی عباس منش
چقدر عالی حرکت کردی توکل کردی و گول شرایط رو نخوردی قدم برداشتی و یقین داشتی که میشود و داره میشه چقدر لذت بردم از نوشتن داشته های که الان داری و چقدر اگاهانه از روابط سلامتی ثروت صحبت کردی خدایا شکرت سپاسگذارم که کامنتت باعث شد به این قضیه پی ببرم که حتی وقتی پول نداری وقتی زبان ی کشوری رو بلد نیستی ولی هدفت اینه که به دلار پول بسازی میری و همه درها به روت باز میشه ی همگاه ی پایه ی همفرکانس به نام مادر برات پیدا میشه که خود وجودش ارام بخشه چه برسه به فرکانس مثبتش و همگام بودنش در مسیر الهامات در مسیر توحید خدایا شکرت امیدوارم محمد عزیز هر کجا هستی سالم و ثروتمند سعادتمند در دنیا و اخرت باشی
سلام همفرکانسی عزیز درود به شما و مادرگرامیتان امروز 1400/10/2 دوره سفرنامه رو روز اول شروع کردم خداروشکر در جمع انسانهای ثروتمند و بینظیر،شاد هستم و خداروشکر برای وجودخدا و دستان خدا استاد عباس منش عزیز و بانو شایسته دوستداشتنی🌺🌺خداوند شبان همه ماست خداوند انرژی است و ما هر لحظه در حال دریافت موهبت های الهی ،سلامتی،نعمت های بیکران هستیم🌼🌼خداروشکر من به این صفحه هدایت شدم و این انرژی مثبت دوستان عزیزم و هم فرکانسی های محترم این انرژی مثل نور تمام سلولهای بدنمو شستشو داد خداروشکر هر روز باورهامون قوی تر میشه با عزت نفس زیاد و خاموش کردن ذهن استدلالی ،شور و شوقمو زیاد میکنم و رویاهامو بغل میکنم چون ما لایق بهترینها هستیم .ما لاینتاهی و ابدی هستیم و پاره ای از وجود خداوند هستیم صد درصد به همه خواسته هامون میرسیم و تمام حواسمونو به شکرکزاری و حس و حال خوب ۱۰۰ درصد اتفاقات خوب رقم خورده و میخوره🌱🌱🌱🌱از خداوند مهربان طلب خیر و برکت میکنم مسلما خدا به انسانهای شجاع بهترین ها رو رقم میزنه ممنونم بابت اشتراک نظراتتون 💜شادو سلامت،ثروتمند،بینظیر در دنیا و آخرت باشید.💜
سلام آقای علی پور عزیز،بسیار خوشحالم که به کامنت شما هدایت شدم و برای شما بسیار خوشحال هستم،البته الان سه سال از کامنت شما میگذره و احتمالا الان شما موفقیتهای زیادی کسب کردین،یه راهنمایی ازتون میخواستم،من و همسرم هم مدنیه به فکر مهاجرت به عراق هستیم اما مثل شما که گفتین نه آشنایی داریم،نه تخصصی،نه زبان عربی،اما یه حسی میگه برین،موندیم شرایط واسه کسی مثل ما الان چطوره؟باید از کجا شروع کنیم؟اگه میشه راهنمایی کنین ممنون میشیم هم فرکانسی عزیز،🙏🙏🙏
عزیزم آقای علیپور چقدر فایل شما پر از آگاهی بود. تبریک میگم بهتون که انقدر عالی حرکت کردید مهاجرت کردید توکل کردید به خدا در مسیرخ واسته هاتون. خیلی خوشحالم شدم که شنیدم که خونه ی دلخواهتون رو خریداری کردید و اتفاقات دلخواهی رو در زندگیتون بوجود اوردید. واقعا قسطی خریدن هر چیزی اشتباهه. یا نقد میخرم یا اگر ندارم نمیخرم و میسازم و بعد میخرم. این بهترین باور و عملکرده. امیدوارم همیشه خوشبختی بیشتر در زندگیتون جاری بشه.
سلام دوست عزیز و همفرکانسی بهت تبریک میگم که اینقد رشد و پیشرفت داشتی
من الان کامنت شمارو میخونم و یه چیزی توجه منو تو کامنت شما جلب کرد
اینکه پاشنه آشیل من هم احساس لیاقت و باور فراوانی و انتقاد به ثروتمندان هست البته تو ناخودآگاه تو خوداگاه تا ماشین خوب میبینم خداروشکر میکنم ولی احساس میکنم تا یه نفر تو صنف خودم میلیاردر شده
حسم بد میشه احساس میکنم پول های جهان تموم شده و به من نمیرسه
سلام به محمد عزیزم و به مادر عزیزت که همراهت شده که این خیییییلی لذت بخشه..همین که گفتی مادرم فایل استاد رو گوش داد و هم مسیر شد،خیلی لذت بردم..
باورم نمیشه؛عراق؟
هرکشوری رو میتونم تصورش رو بکنم،عراق؟!خدای من..
چقدر من تو اینمدت با خودم فکر میکردم و میگفتم :همه میرن آنتالیا و اروپا و آمریکا و کانادا و … ما رفتیم عراق..ینی من باید این وسط چه چیزی رو درک کنم؟!خدای من بهم بگو..
محمد جان .تورو خدا بگو که مذهبی نبودی!!؟تورو خدا بگو چه چیزی باعث شد به این کشور مهاجرت کنی و تو اونجا درآمد کسب کنی..؟!
میخوام بدونم،الهامی که بهت شد و عملی کردی ،چجوریه؟! دلیل همه ی اون چیزهایی که باعث شد تصمیم بگیری چی بود؟!
به نظرت من چه باورمحدودکننده ای دارم که باعث شده اینجوری فکر کنم؟!
سلام دوست خوبم بابت کامنتت سپاسگذارم ازت.تو مسیر مهاجرت قرار گرفتم و شرایط کاری برام پیش اومده جایی قراره برم که تاحالا اصلا نرفتم و اطرافیان حس های خوب بهم نمیدم ولی من عزمم رو جذب کردم ب رفتن و حرکت و قدم اول خواستم بگم با خوندن کامنتت بیشتر راغب ب رفتن شدم و خودم و زندگیمو میخوام بسپرم ب خدا من میرم و میدونم خدا بامنه هر لحظه و تو هر شرایطی کمکم میکنه و باور دارم منو داره میکشونه اونجا تا بهم نشون بده درهای نعمت و فراوونی و برکتش را….اماده ام برای مقابله با ترسهایم و برای رسیدن به خواسته هایم و برای رفتن و هدایت الاهی.خدایا شکرت
سلام و درود به استاد و مریم جون با این بهشتی که اسمش رو نمیشه گذاشت سایت چون واقعا گنجینه ی دستیابی به بینهایته با وجود اینه من تا این لحظه دارم از فایلهای رایگاه استفاده میکنم نتایج خوبی چندین ماهه تو روابطم گرفتم با کارکردن مدام روی باورهام و از خدا واسه ی صادرات توی کارم هدایت خواستم که دیروز به این فایل استاد هدایت شدم و امروز اومدم دوباره فایل رو نگاه کردم گفتم بزا برم کامنت اولی رو بخونم 🤩🤩دوست عزیزم همین که کامنت شما رو خوندم بلافاصله یه چیزی درونم گفت ببییییین این یه نشونه اش.فوری رکوردر گوشیم رو آوردم و این نشونه رو باصدای خودم ضبط کردم که رد پا بزارم و ببینم چطور قشنگ دارم رشد میکنم و هدایت میشم. من به هدایتگری خدا واقعا ایمان دارم و تو کارام ازش هدایت میخوام همیشه و قشنگ بهم گفت تو این کامنت که خدا خودش قدم بعدی رو برام روشن میکنه🤩 عاشششقتم خدا که انقدر زود جوابمو میدی جیگرم و یه خیال راحتی بیشتری بهم داد و واسه ادامه ی کارم انگار که یه توربو بهم وصل باشه😁.
دوست عزیزم آقای علیپور متشکرم بابت دیدگاه فوق العادتون و اینکه تجاربتون و نتایجی که بدست آوردید با بقیه به اشتراک گذاشتید.
خداروشکر می کنم که امروز نوشته سالهای پیش شمارو روزی من کرد و از این طریق من رو هدایت کرد.
جالبه من از هفته پیش از طریق سایت استاد فکر مهاجرت کردن بهم الهام شد اما از همون روز مدام با ذهن منطقیم درگیرم که چطور مهاجرت کنم من ی دختر مجردم باید هزینه رفتن و زندگی یکسال اونجا رو داشته باشم خانوادم اجازه نمی دن و…. ی عالمه ترمز ذهنی دیگ
تا شب گذشته که تلاش کردم با خدای درونم صحبت کنم تمام سوال هامو ازش پرسیدم و اون با آرامشی که به قلبم داد فقط در جوابم گفت نگران نباش همه چیز رو برات فراهم می کنیم.آرام شدم اما بازهم قانع نه تا اینکه امروز اتفاقی این فایل استاد و کامنت زیبای شما رو دیدم اینکه گفتید برای مهاجرت هیچیکدوم از این مقدمات لازم نیست و اینکه اینقد با ایمان و مصمم تصمیم گرفتید و به هدایت شدنتون باور داشتید حسابی رو من تاثیر گذاشت.
سپاسگذارم از شما از استاد خوبم و خدای مهربونم که اینقدر واضح و عالی با من صحبت می کنه
سلام به تمام هم فرکانسیهای عزیز و استاد عزیزو مریم بانوی گل و تمام اعضای سایت من خیلی لذت بردم از نوشته ها و جذبهاتون جناب علیپور انشاا.. هر روز بهتر از روز قبل باشید و واسه همه طلب خیر و خوشی و سلامتی و ارامش و ثروت و سعادتمندی در دنیا و اخرت دارم.. شاد باشید
سلام آقای علیپور واقعا از خوندن دیدگاهتون لذت بردم این همه نتایج عالی چقدر خوب الان مطمئنا در شرایط بهتری هستید امیدوارم که نتایج براتون هر روز بیشتر و بیشتر بشه
با سلام خدمت استاد عزیزم ودوستان هم فرکانسی عزیزم،من از شهریور ماه امسال با استاد عزیز ومطالب ایشان آشنا شدم و به شدت عاشق ادامه دادن این مسیر وکارکردن روی باورام ودرک قوانین جهان هستی شدم،استاد باورتون میشه من زندگیم تویه تمام جنبه هاش تغییر کرده که اول ومهمتر از همه رابطه ام باخداوند است که تاقبل از آشنایی باشما من نه تنها شرک زیادی داشتم بلکه فکر میکردم مشرک فقط کسایی بودندکه زمان پیامبران بت هارامیپرستیدند غافل از آنکه هزاران بت رامابرای خودتراشیدیم ومیپرستیم ممنونم ازت استاد عزیزم که دیدم را به این مسئله مهم که سعادت دنیا و آخرت در آن است باز کردی،خداوندرا بینهایت سپاسگزارم که مرا با قوانین خودش آشنا کرد وبینهایت بینهایت سپاسگزارم که شما را به عنوان مربی سر راه من قرار داد،استاد عزیزم وقتی من با شما و مطالب شما مخصوصاً توضیحات شما در مورد توحید و قرآن آشنا شدم دارم به شکل واقعی آرامش راتجربه میکنم آرامشی که سالهاس تویه مسیر های مختلف دنبال آن هستم، استاد من وهمسرم فقط از فایلای رایگان شما استفاده میکنیم و به تازگی توانستیم دوره ی هدف گذاری راتهییه کنیم که ازخداوند یکتا بی نهااااااایت سپاسگزارم، استاد عزیزم میخواهم یک موضوعی را که برآیم اتفاق افتاده که به دلیل کارکردن روی باورام مخصوصا باورهای توحیدی بوده رابازگوکنم،من چند وقت پیش یه زمینی خریدم که جای تقریباً دورازابادیه شهربود البته این مال قبل از آشنایی من باشماوقوانین بودو مدت زیادی است که آن را به فروش گذاشته ام و هیچ مشتری برای آن نمی آمد واگرمی آمد نمیخرید، ولی بعد ازاشنایی باشماوقوانین وکارکردن روی خودم به طرز عجیبی مشتری آمد و دقیقا به همان مبلغی که برای خود دردفترم نوشته بودم فروختم البته باید بگویم که شش برابر قیمتی که خریده بودم فروختم و این داستان ایمان مرابه قوانین و گفته های شمابیشتروبیشتر کرد که بازهم از خداوند یکتا ممنونم وهمچنین ازشما استادعزیزم،من بااین پول طبق گفته های شما اول تمام بدهی های خود را دادم وخودم را به صفر رساندم هرچند که بازهم شکر خدامبلغ خوبی برآیم مانده که اگر خداوند مرا با شما و قوانین خودش آشنا نمیکرد نمیتوانستم این شرایط را تجربه کنم بخدا الآن انقدر فکروخیالم راحت شده که درپوست خودم نمیگنجم وغرق در آرامشم خداروشکر،الآن ایده ای به ذهنم رسیده و خدای درونم به من میگوید که از این شهر مهاجرت کن هر چند که تا بحال بارها وبارها خواستم مهاجرت کنم ولی به دلایلی از جمله شرک ترس وحرفای پدر و مادر و یک سری وابستگی ها نتوانستم اما الآن دیگر قضیه فرق دارد و میخوام باتوکل برخدای خودم وبا این باور که خداوند در هر لحظه مرا هدایت میکند وهمیشه حواسش به من است به شهری که عاشقش هستم مهاجرت کنم در صورتی که هیچ آشنایی به غیر ازخداوند خودم آنجا ندارم باتوکل برخودش اولین قدم رابرمیدارم…خدایا تنها تورا میپرستم وتنها ازتویاری میجویم،
سلام
انشاا… با توکل به خداوند همیشه و ازقبل موفق هستی، بهترینها رو در این تصمیمی که گرفتی برات آرزو میکنم.
سلام به آقای اسفیدنی و خانم عزیزشون
خوبید؟
یه سوال دارم خواهشا کامل جواب بدین بهم.
“روباوراتون کارکردین” یعنی دقیقا چی کارکردین ؟چقد طول کشید؟
منتظرم.مرسی
وقتی میری سفر
از مسیر لذت ببر تا ب مقصد برسی.
????
از دست دادنی وجود ندارد.
هر چه است تجربه است و بزرگ شدن. ??
تمام جهان هستی، از انرژی ست. انرژی، نابود نمیشود. تنها از شکلی ب شکل دیگر، تغییر پیدا میکند.
تو در زندگی ات، هیچ چیزی را از دست نداده ای.
فقط امتحان کردی و تجربه اندوختی. تو به این شکل، خودت را رشد داده ای و ظرف وجودی ات را، بزرگ و بزرگتر کرده ای.
????
هرگز افسوس نخور
و از ادامه مسیر زندگی ات، لذت ببر.
.
شاید وقتی ب پیری برسی??،
تنها یک آرزو داشته باشی:
که دوباره جوان شوی و از نو زندگی کنی…??
شاید هم بخواهی زودتر زندگی ات ب پایان برسد و بمیری و از این دنیای پر رنج، رها شوی!!??
شاید هم تا ب اینجا جوری آزادانه و پر لذت زندگی کرده ای،
ک نه حسرت چیزی در دلت مانده و نه پشیمان از چیزی هستی!??
??????
.
اگر هم اکنون ک این متن را میخوانی،
جوان هستی…
تصمیم داری در پیری جز کدام دسته باشی؟؟؟
.
زدکارتیست
زدکارتیست عزیز
از خدا میخوام جز دسته آخر باشم. جز افرادی که در آزادی و شادی و لذت زندگی رو به پایان میرسونن.
شاد باشید.
سلاااااامممم خدمت دوست عزیز??
اسمتون رونخونده بودم داشتم کامنتتونو میخوندم نصفه خوندم که گفتم بلههههه این حرفایه زیبا کامنتایه جناب
زدکارتیست هست??
مثل همیشه عااااالی بووود ممنون ازاین کامنت زیباتوووووون مرسی که به اشتراک میذارین.درپناه حق?
سلام عالی بود
پر محتوا بود
ممنون وقت گزاشتید
سپاس خداوندی رو که اگر اراده کند
با یک طرفه العین،
میتونه احوال انسان رو بطور تام،
دگرگون کنه.
طوری که خود فرد هم احساس کند بعد از آن شخص دیگریست.
به چند سال پیش زندگی ام که نگاه میکنم میبینم،
توی دنیایی بودم که میخواستم خودمو پیدا کنم.
سوالات زیادی داشتم که جوابشونو از هیچ کسی قبول نمیکردم،
فقط خودم میخواستم به جواب سوالام برسم.
یادمه از همون دوران نوجوانیم که قران میخوندم، بعضی آیه ها جزو باورها و شالوده های اصلی شخصیتیم شده بودن.
ایمان داشتم به وعده خداوند که میفرماید :
کسانی که در راه ما تلاش کنند،
ما راههای هدایتمان را به انها نشان میدهیم.
ولی تا چند سال بعد از گذر از آن دوران طلایی رفاقت با قران،
من سردرگم بودم.
جهان بینی ام کامل شکل نگرفته بود.
خودم رو کامل پیدا نکرده بودم.
یادمه هر شب اشک میریختم،
با خدای خودم حرف میزدم،که راهت که قراره بهم نشون بدی، که راه امن و امانه و ارامشه محضه پس کجاست؟
در این حین توی دانشگاه با اینکه در حال تحصیل توی رشته مورد علاقم بودم.
رشته ای که از دوران بچگیم برای شغل ایندم انتخابش کرده بودم.
چون از همون زمان کودکی همیشه ذهنم دنبال راههایی بود که بشه درد انسانها رو کمتر کرد.
و فکر زندگی همراه با ارامش و لذت و سلامتی و نشاط همیشگی،
نه تنها برای خودم بلکه برای تک تک انسانها ،
دغدغه ام از همان دوران کودکی بود.
ولی الان که در میانه های مسیر بودم،
درگیریهای شخصی و جنجال هایی توی ذهنم به پا شده بود که عملکردم رو تحت تاثیر زیادی قرار داده بود و میشه گفت عملکردم عملا مختل شده بود.
و روزها و ماه ها میگذشت در اتلاف وقت،در دربدری،
در دنبال راه گشتن.
به وضوح میدیدم که وضعیت داره نابسامان میشه. اعتماد بنفسم اونقدر ضعیف شده بود که میترسیدم توی کلاس ها با نظم حاضر بشم چه برسه که حضور فعال داشته باشم.
امتحانات هم برام جدی نبودن گاهی حتی.
از طرفی کمالگرایی شدیدی داشتم، میگفتم تا همه چیز رو بلد نباشم، نمیرم سر کنفرانس ها.
تا اینکه یک روز یک ندا و حسی درونی،خیلی قوی،
توی وجودم گفت دیگه وقتشه بلند شی و همه چیزو بسازی،تا اومدم بگم نمیتونم گفت تو میتونی.
گفت: قلم و کاغذ بردار و برو یک جای خلوت با خودت خلوت کن و همه جنبه های زندگیتو بررسی کن.
توی اوج تابستون بود ظهر بود و افتاب داغ داغ،
من ی دفتر کوچیک با یک خودکار برداشتمو رفتم توی یک فضای سبز خیلی خوب،
که تقریبا کمی از منزلمون فاصله داشت و عادت داشتم هر روز برای پیاده روی و فکر کردن به سوالات و مسایل ذهنم به اونجا میرفتم.
وقتی رسیدم همه زندگیمو روی کاغذ بررسی کردم.
سرعت تجزیه و تحلیلم خیلی سریع بود و تند تند همه چیز پشت سر هم انگار خودش بررسی و نتیجه گیری میشد.
وابستگی های خیلی شدید و دست و پاگیری داشتم که باید همه رو دور میریختم و این خیلی جسارت میخواست.
ولی اون ندای درونی انگار قصد داشت منو بسازه.
به کمکم اومده بود تا خودمو پیدا کنم.
همه وابستگی هامو لیست کردم و همه رو و حتی همه کس رو رها کردم.
از همه اطرافیانم که حس کردم نباید داشته باشمشون فاصله گرفتم.
من اون روز از همه بندها رها شدم.
احساس قدرت کردم.
مثل گذشته خدای خودمو پیدا کردم.
همونکه توی نوجوانیم حتی وقتی میخواستم یه کفش هم بخرم باهاش مشورت میکردم.
دقیقا مثل یک نفر که نظر صمیمی ترین فرد زندگیشو،
مهمترین فرد زندگیشو،
توی همه چیز دوست داره بدونه
و فقط نظر اون براش ملاکه و لاغیر.
من فهمیدم خدای مهربان من
خدای غفور من
خدای همه لحظه های من
هرگز من رو توی در بدری رها نکرده بود.
هرگز از من نا امید نشده بود.
هرگز دست از من نکشیده بود.
در تمام این سالها اون داشت روی من کار میکرد تا من برای تبدیل شدن به بهترین خودم امادگی لازم رو کسب کنم.
و همچنان روی من کار خواهد کرد.
فهمیدم وقتی چند سال پیش توی دفتر یادداشت روزانه ام وقتی حس کردم همه زندگی ام،
ازم فاصله گرفته ،
براش نوشتم:با رفتن تو ذره ها در نظرم بزرگ شدند…!
اشتباه نوشته بودم و اون هرگز نرفته بود.
بهم نزدیک بود،خیلی نزدیک.
اما خودم بخاطر باورهای اشتباهم،
خودمو چند سال از لذت احساس کردنش،
از لذت حس بودنش، محروم کردم .
از اون روز خودمو جسورتر دیدم و با انگیزه تر .
خودمو پیدا کردم و خدای بینظیر خودم رو.
برای تقویت اعتماد بنفسم،
توی بحث ها و گفتگوها که به شکل گروهی قرار میگرفتیم،
من عمدا، روبرو و دقیقا طوری که توی دید استاد باشم می ایستادم،
و هدفم این بود که استاد ازم درس بپرسه و من بلند بگم بلد نیستم و به اصطلاح خودم،
جلو دیگران ضایع بشم.
ولی دو حالت بیشتر اتفاق نمی افتاد.
یکی اینکه اساتید در این حالت وقتی مستقیم و چشم تو چشم و با توجه کامل به
صحبت هاشون گوش میدادم اصلا از من سوالی نمی پرسیدند.
یا وقتی میگفتم بلد نیستم میگفتند خب مشکلی نیست مبحث رو بخونید و دفعه بعد برای همه توضیح بدید، و این برای من عالی بود چون باعث میشد اعتماد بنفسم توی صحبت در جمع هم تقویت بشه به مرور.
و من فهمیدم ترس ها فقط از دور وجود دارن و وقتی واردشون میشی میبینی که اصلا وجود ندارن، بلکه چقدر تجربه لذت بخشی هستند.
کار دیگری که برای افزایش اعتماد بنفسم آن زمان انجام دادم،
این بود که توی اینترنت سرچ کردم و خصوصیات فیزیکی افراد دارای اعتماد بنفس بالا رو پیدا کردم،
و دیدم من هیچ کدوم رو ندارم.
ولی گفتم اونقدر اداشونو در میارم تا مثل اونها بشم.
و همین کار رو کردم.
اگرچه اوایل برام سخت بود ولی همه من رو اینطوری میشناسند که اگر تصمیمی بگیرم دیگه تمامه.
مدام توی راه رفتنم، نشستنم، حرف زدنم، لحن صدام، نحوه گوش دادنم، همه و همه،
مثل یک استاد جدی و تیز که مدام مراقبه همه حرکات شاگردشه،مدام مواظب بودم و به خودم تذکر میدادم،تا اینکه بعد از مدتی دیدم بی اختیار کاملا همه خصوصیات در من نهادینه شده.
از طرفی تمام واحدهای درسی رو پشت سر هم و بی وقفه طی کردم و مدرکمو گرفتم و مراحل بعد از اون رو طی کردم.
الان دو سه سال از اون موقع میگذره.
و همه تلاشم رو کردم که به سبک خودم زندگی کنم و حتی فکر کنم.
و همیشه دنباله رو ندای قلبم باشم.
و خدا رو شکر به هر انچه خواستم رسیدم.
اما تا خواسته هام اوج گرفت و خیلی قویتر کردم دنیای فرا رویم رو و به خدا گفتم ایمان دارم مثل گذشته همه رو بهم میدی،
بطرز جالبی با استاد عباسمنش و این سایت و خانوم شایسته عزیز و شما همسفران گرامی اشنا شده ام.
که از همگی شما بزرگواران سپاسگزارم.
این اشنایی بزرگ ترین موهبتی هست که خداوند این روزها به من داده است.
سپاسگزار خداوندم برای دادن این هدیه ارزشمند به زندگی ام و همه تلاشم رو میکنم که قدردان باشم و از همه این موهبت به شایستگی استفاده خواهم کرد به لطف بی کران خودش.
سلام دوست عزیزم بهت تبریک میگم امید است با همین قدرت ب جلو حرکت کنید . خواستم ازتون تشکر کنم و بگم ک مطالبتون با زندگی من 50درصد مطابقت داشت و کلی انرژی گرفتم ممنون و همیشه موفق سااالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته و هم خانواده های خوبم.
نیاز مبرم دیدم که برای تمرکز بیشتر روی مسیرم، اعراض کردن از ناخواسته ها و تمرکز روی شکرگزاری و زیبایی ها دوره ی روزشمار زندگی من رو شروع کنم.
تو یکی از فایلها خانم شایسته حرف قشنگی زد.
گفت که اگه شما تو مدار بالا باشین، حتی اگر خودتون بخواین که تو فضای نامناسب برید جهان اجازه نمیده!
امشب میخواستم بمونم اضافه کار، و حتماً همکارام با اسرار زیاد میگفتن که بیا مافیا بازی کنیم
بازی که خیلی انرژی منفی ازش میگیرم و تأثیر منفی داره روی ذهنم.
اما همسرم تماس گرفت و گفت که مهمان داریم، و من نموندم سرکار و اومدم خونه.
جالب اینجاست وقتی که اومدم خونه دیدم برادر خانمم که قرار بود بیاد خونمون دوستش اومده دنبالش و رفته شهرستان و خانمش و همسرم خونه بودن.منم از خدا خواسته برای خلوت کردن و کار کردن و بودن توی سایت، ازشون عذرخواهی کردم. گفتم ببخشید من فیلمهای این سبکی رو نگاه نمیکنم و برای اینکه شما راحت باشین میرم تو اتاقم.
و من در نهایت لذت هدایت شدم به فایلهای روزشمار زندگی من و آگاهانه ننشستم پای فیلمی که همش در مورد طلاق و خیانت و قتل و…
خداروشکر میکنم که در حد همین چند خط کامنت نوشتن و اعراض کردن از نازیبایی ها امروز روی خودم کار کردم
سلام خانم شایسته عزیزم و استاد خوبم اخرین فایل توی سفرنامه نوشته شده بود که برید سمت اون بخش های که براتون قابل توجه تر ه و شروع به نوشتن کنید بعد با کامنت قبلی تون مقایسه کنید و ببیند چه اتفاقی براتون افتاده حالا مینویسم زمانی که تصویر سفرنامه رو دیدیم گفتم چه کار الکی یعنی چی بیام از اول فایل هاروبینیم یا من بیام کامنت بنویسم که چی بشه اصلا کی وقتشو داره بخونه کی حوصلش رو داره اینو بگم یک چیزی تو یوجودم این ها رو میگفت اما من به زبون نمیاوردم در اخر توجهی نکردم من به حرف استادم گوش دادم و گفتم مینویسم بعد با خودم گفتم چی اخه بنویسم ولی دستم رفت سمت کی بورد و ذهنم یاداوری کرد و قلبم نوشت نکته تصمیم .خانم شایسته عزیزم مریم جان واقعا ازت ممنونم بهم یاد دادی رد پا گذاشتن یعنی چی انرژی این کامنت ها یعنی چی حالا این سفر تموم شده من پول کافی برای خریدن یکی از محصولات رو به دست اوردم یعنی به طرر اسونی بهم رسید خدار و شاکرم خدایا ممنونم ایمانم برای رسیدن به رویا هامـ بیشتر شد خیلی گفتم خدای که داره به درخواست هام جواب میده حتما به بقیه اشونم جوا ب میده فقط باید ادامه بدم ایمان رو حفظ کنم امید دارم و ایمان به روز ی که بیام براتون تو بنویسم که به رویاهام رسیدم و حالا به لطف رب قدرت جهان قدرتی که اگه اون بخواد من روبه قله های موفقیت جهان برسونه هیچ کس جلو دارش نیست من فقط باید باورش کنم همین خدایا به خاطر احساس خوب رسیدن به رویا هام ازت ممنونم
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَىٰ رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا»
(ﻭ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﻭﺯﺥ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ، [ ﻭﺭﻭﺩ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻭﺯﺥ ] ﺑﺮ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﻣﺴﻠّﻢ ﻭ ﺣﺘﻤﻰ ﺍﺳﺖ)
«ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوا وَّنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا»
(ﺳﭙﺲ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ پرهیزکاری ﻛﺮﺩﻧﺪ ، ﻧﺠﺎﺕ ﻣﻰﺩﻫﻴﻢ، ﻭ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺯﺍﻧﻮ ﺩﺭﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﺩﺭ ﺩﻭﺯﺥ ﺭﻫﺎ ﻣﻰﻛﻨﻴﻢ)
(72-71 سوره مریم)
—————————————————————————
خدای من، پروردگارم، ای یگانه وهاب قدرتمند عالم که جز تو پناهی نیست. خدایا دست تسلیم و درخواست به درگاه تو بالا میارم و سر تعظیم و سجود بر زمین میذارم، و قسم میخورم که جز تو پناه و یاوری نیست و اگر بود باز هم از غیر تو کمک و یاری نمیخواستم. خدایا خدایا خودت هدایتم کردی به این مسیر و خودت وعده سعادت و خوشبختی بهم دادی؛ خدایا من سمت خودم رو به درستی انجام ندادم، من کوتاهی کردم، من مشرک شدم، ولی تو هزاران برابر فراتر از تصور من به وعده ات عمل کردی، هزاران برابر فراتر از تصور من سمت خودت رو درست انجام دادی. هزاران برابر فراتر از تصور من نعمت عطا کردی؛ ای خدای من، به درگاه تو اظهار عجز و ناتوانی میکنم در کنترل این ذهن چموش ، اظهار عجز و ناتوانی میکنم در برابر نجواهای شیطانی ذهنم ، خدایا چه کسی جز تو میتونه نجات بخش من باشه ؟ من رو نجات ببخش از افکار و باورهای غلط گذشته ام که اگر تو کمکم نکنی من به تنهایی نمیتونم. خدایا افکار و باورهای نورانی بهم ببخش تا بتونم بنده ای لایق و توحیدی باشم. خدایا تو من رو لایق خودت خلق کردی، پس به کمتر از خودت وامگذار. خدایا من لایق بندگی تو هستم پس من رو از بندگی بتهای درونم و بندگی شیطان نجات بده. خدایا یقین دارم که به وعده ات عمل میکنی.
«قَالَ قَدْ أُجِیبَت دَّعْوَتُکُمَا فَاسْتَقِیمَا وَلَا تَتَّبِعَانِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ»
—————————————————————————
سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار. الهی که حال دلتون عالی عالی عالی باشه ، استاد و استاد عزیزم هر جای این سیاره که حضور دارید از طریق این کامنت عشق و دوستی و علاقه خودم رو به شما ابراز میکنم و مشتاق دیدار تون هستم، به لطف و هدایت رب العالمین.
سلام و درود به دوستان عزیزم در این سایت. امیدوارم که در هر ثانیه از لحظات زندگی تون به خداوند وصل باشید. الحمدلله رب العالمین.
این فایل نشانه امروزم بود و من رو برد به حس و حال روزهای اول ورودم به سایت. و به قول حافظ شیرازی: «مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو ؛ یادم از کِشته خویش آمد و هنگام درو» … یادم افتاد که در گذشته چقدر زمان و تعهد میذاشتم توی سایت، روزی بالای 7-8 ساعت و حتی بیشتر و با تمرکز بالا. ولی الان خیلی وقتها میشه کل روز فقط یه فایل رو میبینم یا گوش میدم، اونم لابلای بقیه کارهای روزمره. و این کاهش تمرکز و کامنت ننوشتن و کامنت نخوندن آدم رو ذره ذره از مسیر منحرف میکنه.
فکرشو بکنید من بخوام کامنت بنویسم و خویشتن داری کنم و از هوافضا مثال نزنم … اگه فکر کردین من از هوافضا براتون مثال نمیزنم سعععععخت در اشتباهید(ایموجی خنده های شیطانی)
هواپیما های ملخی قدیمی رو یادتونه؟ خب شاید هم یادتون نباشه چون خودمم یادم نیست، ولی مطمئنم عکس هواپیمای قدیمی رو دیدین دیگه… یه ملخ بزرگ جلوی هواپیما در حال چرخش بود. شاید خلبان سعی میکرد هواپیما رو در مسیر مستقیم نگه داره ولی به مرور زمان هواپیما در اثر نیروی ناشی از گشتاور ملخ خودش از مسیر منحرف میشد. که هر بار خلبان باید با کمک قطبنما و نقشه دوباره مسیر رو اصلاح میکرد. ظاهراً هواپیما داره پرواز میکنه ولی انحراف از مسیر و تصحیح مسیر ضروریه. سالهای بعد با پیشرفت تکنولوژی و علم هوانوردی، کارهای مختلفی انجام شد برای بهبود این موضوع و تصحیح مسیر ولی حتی هواپیما های مدرن امروزی هم گاهی اوقات از مسیر کمی منحرف میشن و نیازه که مسیر شون تصحیح بشه.
علیرغم اینکه این مدت من داشتم روی خودم کار میکردم و تقریباً هیچ روزی رو بدون فایل های استاد نگذروندم ولی بازم هر از گاهی نیازه مسیر فعلیم رو بر اساس خط مستقیم بین مبدأ و مقصد تصحیح کنم.
اگر از جایی که شروع کردم، به جایی که الان هستم یه خط مستقیم رسم کنم ، میتونم پیشبینی کنم در آینده به کجا خواهم رسید؛ یا اگر از جایی که اومدم، به مقصدی که میخوام برم یه خط مستقیم ترسیم کنم اونوقت میفهمم الان چقدر از مسیر مستقیم منحرف شدم.
اما نکته مثبت ماجرا و نکته مثبت انحراف از مسیر چیه … شاید تعجب کنید انحراف از مسیر هم نکته مثبت داره؟؟ هواپیمایی که توی شیلتر پارک شده هیچوقت از مسیرش منحرف نمیشه (ولی به مرور زمان بدنه اش میپوسه، موتورش از کار میافته، سوخت و روغنش با اکسیژن واکنش نشون میده و تجزیه میشه، کلی خاک میره توی اینسترمونتش، و به مرور غیر عملیاتی میشه). اگه یه وقتایی از مسیر منحرف میشیم یعنی ما روی هوا هستیم، یعنی درحال پروازیم. اگه لازمه تصحیح مسیر کنیم یعنی ما داریم حرکت میکنیم ، ما متوقف نیستیم. ما غیر فعال نیستیم، ما حرکت میکنیم و توی مسیر یاد میگیریم ، اشتباه میکنیم، ولی تصحیح میکنیم و ادامه میدیم.
(یبار قبلاً توی کامنتم از ماشینهای آتشنشانی ایستگاه خودمون یه مثال زدم. یه ماشین جدید اومد توی ایستگاه و تفکر ذهن فقیر مسئولین تصمیمش این بود که این ماشین عروس رو در هیچ شرایطی جابجا نکنید که یه وقت خراب نشه، ماشینی که حداقل پیمایش کیلومتر رو داره. یکبار که مجبور شدن بفرستنش ماموریت ماشین از کار افتاد. چون از بس ایستاده بود و تکون نخورده بود سوختش با اکسیژن واکنش نشون داده بود. مواد هیدروکربنی وقتی با اکسیژن واکنش نشون میدن، دچار شکست مولکولی میشن و ازشون دی اکسید و منوکسید کربن و مقدار زیادی بخار آب متصاعد میشه این بخار آب تشکیل قطرات آب میده و برمیگرده داخل سوخت و کف مخزن ته نشین میشه و بعداً میره توی فیلتر سوخت و مسیر سوخت رو میبنده. ماشینی که آب توی سوختش باشه موقع حرکت بخاطر نامنظم بودن کار موتور ضربه ها شدید میزنه ، نهایتاً اینکه موتور و گیربکس و کل سیستم سوخترسانی و کل سیستم انتقال قدرت به چرخها آسیب دید. فقط بخاطر غیرفعال بودن.)
—————————————
نکته مهم موضوع اینه که «خداوند سمت ماست، خداوند یاور ماست، خداوند هم تیمی ماست، خداوند مربی ماست، اون حواسش هست، خداوند هر بار کمکمون میکنه برگردیم توی مسیر، خداوند در هر لحظه داره هدایت میکنه ، مهم اینه ما چقدر حواسمون به خدا باشه، عین یه مربی تیم ورزشی که کنار زمین ایستاده و تیمش رو هدایت میکنه، شاید بازیکن داره تلاش میکنه ولی مربی بیشتر از اعضای تیم داره حرص میخوره و بالا پایین میپره»
—————————————————————————
از خداوند درخواست هدایت و حمایت میکنم که حقیقتاً فقط خدا برای حمایت و یاری ما کافیه، به شرط اینکه من در مدار خدا باشم. وقتی ازش دور باشم به خودم ظلم کردم. اگه هدایت و یاری میخوام باید در مدار توحید بمونم. خود خدا وعده داده بهمون که «وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ هَادِیًا وَنَصِیرًا»
—————————————————————————
استاد توی این فایل میگه با هر بار بزرگتر شدن ظرف وجودمون دریافت ما از آگاهی های فایلها بیشتر میشه. به الله قسم همینطوره. من بارها تجربه اش کردم، یه فایلی رو گوش دادم و دیدم چقدر فایل ارزشمند و گرانبهایی هست و صدها بار نان استاپ گوش دادم به حدی که جملات استاد رو حفظ شدم. ولی بعد از مدتی که دوباره بهش هدایت شدم میگم خدایا این جملات کجا بوده که الان دارم میشنوم.
الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر این مسیر زیبا و توحیدی.
—————————————————————————
استاد عزیزم از شما بینهایت سپاسگزارم بخاطر تک تک فایلها تون ، بخاطر هر ثانیه به ثانیه از فایلهای شما ازتون تشکر میکنم. بخاطر هر یه دونه رد پایی که از مسیر خودتون برامون گذاشتین ازتون سپاسگزارم ، و از خداوند براتون بهترین ها رو درخواست میکنم.
از استاد شایسته بزرگوار هم سپاسگزارم برای هر ثانیه ای که دوربین رو روی دستشون نگه داشتن و برامون فایل ضبط کردن. برای هر ثانیه ای که وقت گذاشتن و ادیت کردن و فایلها رو آپلود کردن و بعداً این دسته بندی ها رو درست کردن، بخاطر هر ثانیه از تلاش شما سپاسگزارم.
دوستان نازنینم از همه شما ممنونم که توی این مسیر هستین و روی خودتون کار میکنید و تجربیات تون رو با بقیه به اشتراک میذارید.
«رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی ۖ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ»
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ ۚ وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحِیقٍ
در حالی که برای خدا حنیف باشید به او شرک نورزید، و هر کس به خدا شرک ورزد، گویا چنان است که از آسمان سقوط کرده و پرندگان او را می ربایند، یا باد او را به جایی دور دست می اندازد
=================================
خدااااا
چرا من اینقدر این پسرو دوست دارم…!
سلام حمید عزیزم
سلام سلطان عشق
خداروشکر بالاخره خداوند منو هدایت کرد برای کامنتی که توسط خودش باید برای شما عزیز دل بنویسم
خیلی وقت بود میخواستم برات بنویسم ولی هر بار این اتفاق نمیوفتاد ، از طرفی هم میدیدم دوستانی که برات مینویسند چقدر دوست داشتم منم بنویسم ولی نمیخواستم با عقلم این کارو کنم دوست داشتم با قلبی که به سوی پروردگارم باز شده برات بنویسم با قلبی باز با هدایت های ربّ وهابم
همون خدای یگانه ای که نور آسمان ها و زمین هستش و با نورش در زندگیمون و در دنیا روشنی بخشیده
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
شما پسر متواضعی هستی
متواضع به معنای غرور نداشتن در مقابل خداوند و قدرت داشتن در مقابل غیر خداوند
شما می تونی راحت از خودت ، از عجز و ناتوانی که در مقابل خداوند داری رو بنویسی این یعنی قدرت تسلیم بودن در برابر خداوند و نه غیر خداوند رو داری
حمید جان یک آیه ای در قرآن هست که میگه:
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
دقیقاً کسی رو توصیف میکنه توی این آیه که با خداوند رفیق هستش در مقابلش تسلیمه چون میدونه که خداست که توانایی نامحدودی در انجام هر کاری رو داره چون میدونه خداونده که علم و دانش هر چیزی رو داره مثل شما
امروز صبح زود که از خواب بیدار شدم گفتم
خدایا
من به تو
به قدرت تو
به علم تو
به آگاهی تو
به توانایی تو در زندگیم احتیاج دارم پس بنابراین تو به من بگو چیکار کنم؟
بعدش به عظمتش قسم وقتی نشستم پای لپتاپم تا ادامه توسعه سایت مشتری رو شروع کنم هر کدی که مینوشتم درست عمل می کرد! در حالیکه همین دیروز از صبح تا شب نمی تونستم دو خط کد رو درست بنویسم ، چرا؟؟؟
چون که داشتم به عقل خودم یکسری کدهایی رو مینوشتم ، همین باعث شده بود خطایی به ظاهر دیده نشه در حالیکه درست عمل نمیکرد
دقیقاً همون حرفی که استاد در توحید عملی 10 یا 11 میگه که شما اگر یک کاری رو درست انجام بدی ولی با هدایت های خدا نباشه یعنی به عقل خودت اون کارو انجام بدی حتی اگر هم اون کار درست پیش بره ولی نتیجه اش خوب نیست یعنی نتیجه ای نمیده
دقیقاً من توی این مثال مصداق همین داستانم!
یعنی کدها رو نوشتم بعدش هیچ خطایی نداده در حالیکه درست عمل نمی کرد!!
این خیلی عجیب میتونه باشه در کدنویسی کامپیوتر ولی برای من شده
حالا این یه مثاله هااا
توی کل زندگیمون میتونه این جور اتفاقات رو تجربه کرده باشیم ، مثلاً فرض کن من به خیال خودم ، میگم اگر که میخوام بدن قوی تر و آماده تری داشته باشم باید برم بدنسازی ، ظاهرش اینه که خوبه و حتی وقتی بدنسازی میرم روی اندامم هم تاثیر مثبتش رو میذاره ولی به جای اینکه بدنِ منو قوی تر کنه ، بدتر ضعیف ترم میکنه ، حمید جان این دقیقاً سال ها پیش برام اتفاق افتاده بودهاااا
یعنی من به عقل خودم میخواستم بدنم ، هم قشنگتر بشه و هم قوی تر
رفتم باشگاه بعد از سه سال بدنسازی نه تنها بدنم قوی تر نشد بلکه ضعیف ترم شدم در حدی که دیگه نااااااای راه رفتن هم نداشتم
نمیدونم چقدر میتونی باور کنی این حرف هایی که دارم با قبلم برات مینویسم از اینکه توی این مثال واقعی در زندگیم به عقل خودم میخواستم یک کاری کنم تا جسم قوی تری داشته باشم در حالیکه فقط کافی بود از خداوند میپرسیدم ، که خدایا من این ویژگی های جسمانی رو میخوام داشته باشم حالا شما بگو من چیکار کنم؟؟؟
اصن من از اون موقع تا حالا از هر چی بدنسازی بدم امد
حالا در مورد هر چیزی در زندگیمون میتونه به همین شکل باشه که به عقل خودم میخواستم کاری رو انجام بدم حتی با وجود اینکه ظاهرش خوب داشت پیش میرفت ولی نتیجه نمیداد
نتیجه نمیداد
میدونی…
خدا خودش بارها و بارها توی قرآن گفته دیگه قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ
به شکل های مختلف در جاهای مختلف این حرفو خدا چند بار زده حالا یه کسی مثل من اگر فهمید!
حالا یه موضوع دیگه ای هم که هستش اینه که الان که ما با توحید آشنا شدیم و در مسیر توحیدیمون داریم حرکت میکنیم
یه داستانی هست…
اینکه من آگاهانه به خداوند اعلام میکنم که خدایا من هیچی نمیدونم و تو هستی که میدونی پس منو هدایت کن و به من چیزهارو بگو
ولی در عمل کاملاً همه چیز بر میگرده به تنظیمات کارخانه!
یعنی به عقل خودمون میاییم یکسری حرکت ها و اقداماتی رو انجام میدیم که نتیجه اش هم مشخصه که هیچ اتفاق مثبتی نمیوفته بعد شاکی میشیم از اینکه خدایا چرا تو برای من کارها رو انجام ندادی!
من که به تو توکل کردم!
من که از تو درخواست کردم!
پس چرا اون نتیجه ای که از این حرکتم یا عملم میخوامو نمیگیرم؟!!!
دقیقاً همین دیروز برای من همچین اتفاقی افتاد ، شب توی رختخواب رفتم که بخوابم
خدا منو نسبت به این موضوع آگاهم کرد خیلی هم واضح بود این موضوع
بابت همین یکم از دست خودم عصبانی شدم که من به خدا میگم خدایا من هیچی نمیدونم تو میدونی پس خودت هم هدایتم کن در حالیکه در عمل باز هم دارم روی عقل خودم حساب میکنم باز هم میخوام به عقل خودم کارها رو انجام بدم
من نمیدونم حمید جان شما تا حالا همچین چیزهایی رو تجربه کردی یا فقط منم که اینجوری میشم؟!!
البته که میدونم حساب کردن روی خدا و یاری و حمایت و هدایت خواستن از خدا تکامل نیاز داره که روی عقل خودم حساب نکنم و نخوام به عقل خودم کارهایی رو انجام بدم ولی من اینقدر چوب این حساب کردن روی عقل و منطق خودمو خوردم که دیگه متنفرم از اینکه بخوام اینکارو کنم چون تَهِ این داستان جهنمی بیش نیست
این زندگی جهنمی رو تا همین پارسالش هم داشتم تجربه میکردمااا
با این حال داشتم روی فایل ها و دوره های استاد کار میکردم
استاد توی فایل ((فقط روی خدا حساب باز کنید)) میگه که خیلی ها از شاگردهای استاد هستند که از لحاظ مالی پیشرفت میکنند ولی بعد از یه مدتی اُفت میکنند علتش فقط یه چیزه
شرک شرک شرک
حمید جان از خدا میخوام خودش به من کمک کنه تا در عمل روی خدا بیشتر حساب کنم نه فقط توی حرف و بتونم ذهنم رو خاموش کنم در برابر هدایت ها و الهامات ربّ وهابم
عاشقتم پسر
من قبل از اینکه میخواستم شروع کنم به نوشتن برات ، اصلاً بخدا نمیدونستم چی باید بنویسم ، فقط از خودش هدایت خواستم چون دوست داشتم برات بنویسم
حتی آیه ای که برات بالای کامنتم گذاشتمو دقت کردی؟؟ این آیه کاملاً هدایتی بودا
وگرنه من اصلاً یادم نبود یک همچین آیه ای در قرآن هست!
به ربّ وهابم گفتم ، خدایا منو به یک آیه ای از قرآن هدایتم کن که برای حمید جان بذارم و دقیقاً آیه ای با ویژگی های شمارو برام اورد ، کسی که حنیف هستش
ریشه ح ن ف در قرآن 12 بار تکرار شده که اینطور که من متوجه شدم به کسی میگن که خودشو خالصانه تسلیم خداوند کرده
واقعاً آفرین به سعیده جان که اسمِ به این زیبایی رو برای شما انتخاب کرد و شد پسوند اسمتون
حمید حنیف
خیلی طولانی شد کامنتم ، خیلی
دیگه تا همینجا کافی باشه تا شما به کار و زندگیت برسی:))
از اون کامنت های هدایتی بود که برات نوشتم من بابتش کاری نکردم بلکه خدا بود که برات نوشت عشق داداش
از خدا میخوام روز به روز حال و احساس فوق العاده ای رو تجربه کنی که تا بحال تجربه نکرده باشی و به راحتی که مطمئنم این اتفاق برات میوفته توسط خودِ خدا ربّ وهابمون یک زندگی سراسر آزادی در تمام ابعاد رو تجربه کنی ، چون خاصیت وصل بودن به خداوند این چیزاهارو با خودش داره
در پناه نور آسمان ها و زمین باشی
بنام خداونده بخشنده و مهربانم….
رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَهً لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَاغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا ۖ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
پروردگارا! ما را وسیله آزمایش [و هدف آزار، چیرگی و سلطه] برای کافران قرار مده، و پروردگارا! ما را بیامرز که همانا تو توانای شکست ناپذیر و حکیمی.
سلام به حمید عزیزمممم و بزرگ قلب و نورانی بقول سعیده مهربان حنیفففففففففففففففففففففففففففففف
حمید چقدر قشنگ توضیح دادی در مورد هواپیمااا دمت گرم کاکام الهی که همیشه باشی و ازت درسها یاد بگیرم حمید اینجای کامنت من رو دیوانه کرد……
اگر از جایی که شروع کردم، به جایی که الان هستم یه خط مستقیم رسم کنم ، میتونم پیشبینی کنم در آینده به کجا خواهم رسید؛ یا اگر از جایی که اومدم، به مقصدی که میخوام برم یه خط مستقیم ترسیم کنم اونوقت میفهمم الان چقدر از مسیر مستقیم منحرف شدم.
اخه چطوری این به مغزت رسید پسرررررررررررررررررررررر دمت گرمممم الهی شکر بینهایت …..
لذت بردم و این رو حک میکنم به روی قلبم کهبدونم داستان چیه از کجا امدم امدنم بهر چچه بود؟؟؟؟؟
از استاد عزیزم و مریم بانو قشنگ تشکر میکنم برای داشتن چنین شاگردهایی
در پناه الله شاد سلامت و ثروتمند باشی دوستت دارم
با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا….
سلام خدمت برادر عزیزم
حیفم اومد از کامنت عالیتون نکته برداری نکنم و تشکر کنم بابت نکات عالی که فرمودین
گفتین حتی خارج شدن از مسیر هم نکته مثبت داره…یاد این آیه افتادم:
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ ۖ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا
که اقتضای آفرینش انسان ظلوم و جهول بودنشه… به قول شما تفاوت هواپیمایی که حرکت نمیکنه با هواپیمایی که تو مسیره اینه که یواش یواش فرسوده میشه و به هیچ مقصدی هم نمیرسه…
این آگاهی خیلی نابه… این که تفاوت مومن و کافر این نیست که مومن خطا نمیکنه… هر دو خطا میکنن… اما مومن خطاهاش اقتضای تکاملشه و ازش درس میگیره و خودشو بهبود میده…اما خطای کافر فقط اونو به نابودی هر لحظه نزدیک تر میکنه…
مرا به رندی و عشق، آن فضول عیب کُنَد
که اعتراض بر اسرارِ علمِ غیب کُنَد
کمالِ سِرِّ محبت ببین، نه نقصِ گناه
که هر که بیهنر اُفتَد، نظر به عیب کُنَد
ز عطرِ حورِ بهشت آن نَفَس برآید بوی
که خاکِ میکدهٔ ما عَبیر جِیب کُنَد
چنان زَنَد رَهِ اسلام غمزهٔ ساقی
که اجتناب ز صهبا، مگر صُهیب کُنَد
کلیدِ گنجِ سعادت قبولِ اهلِ دل است
مباد آن که در این نکته شَکُّ و رِیب کُنَد
شبانِ وادیِ اِیمن گَهی رسد به مراد
که چند سال به جان، خدمتِ شُعیب کند
ز دیده خون بِچکانَد فِسانهٔ حافظ
چو یادِ وقتِ زمانِ شَباب و شِیب کُنَد
نترسیم اگر ذره ای منحرف شدیم بلکه خوشحال باشیم که خدایی هست که مدام مسیرمون رو تصحیحی میکنه… باز هم سپاسگذارم از کامنت ارزشمندتون
سلام
دوست هم فرکانسی عزیز عالی بودی
از کامنت اسکرین شات گرفتم که باره بارها بخونم.
ممنونم بخاطر وقتی که گذاشتی و هر کلمه از نوشته هات انگار توسط خداوند به من گفته میشد
سپاسگزار پروردگارم هستم که این مطلب تونستم امروز ببینم.
سلام
به اینجا هدایت شدم اما نمیدونم چی بگم ، استاد وار عمل کردم و قدم اول را برداشتم و به اینجا آمدم اما هنوز نظم مشخصی برای آنچه می خواهم بنویسم به ذهنم نیامده اما من لغت به لغت می نویسم تا به وضوح برسم ….
وقتی استاد با اینهمه عشق میگه که عاشق کامنت های بچه هاست ، وقتی میگه حتی اشتباهات خودتون را هم بنویسید ، وقتی میگه تکامل شما در نوشته هاتون مشخص میشه ….من دیگه نمی تونم ننویسم.
لابد خیلی ها مثل من فقط دوست دارند زمانی که موفق و شاد هستند به اینجا بیاند و کامنت بذارند اما من پس از سه بار پشت سر هم گوش کردن به این فایل ارزشمند و سه صفحه نکته برداری از حرفهای استاد فهمیدم که اینطور نیست که ما فقط برای به به و چه چه کامنت بگذاریم ، در واقع تجربیات تلخ و تضاد ها هستند که باعث قرار گرفتن در مسیر موفقیت میشیم و چه خوبه از مسیر تضادها تا موفقیت ها را بنویسیم …
خانم شایسته چه زیبا نوشتند که ما آرزوهامون را در پیله ای از باورهای غلط قرار دادیم ….
استاد چه زیبا گفت که برای خودتون وقت بگذارید و با برداشتن ترمزها ، سوراخ های ظرفتون را بگیرید و ظرفتون را بزرگ کنید ، چقدر این حرفها تفکر و تعمق میخواهند …درسته که ما آدم های خاصی هستیم که به اینجا اومدیم اما اکثر مون« وقت » برای کار کردن روی باورها مون نمی گذاریم ، وقت گذاشتن یعنی خالی کردن زمان و اختصاص ساعاتی برای سفر به درون ، وقت گذاشتن یعنی کار کردن روی باورها هم بشه جزیی لاینفک از برنامه های دیگر روزمره و شاید مهم ترین کار هر انسانی ومن از امروز وقت خالی مختص خودم و کار کردن روی خودم گذاشتم …
استاد چه زیبا گفت که وقت بگذار ، وقت بگذار ، وقت بگذار برای پیداکردن باورهایی که از گذشتگان بهت رسیده و باعث سخت شدن زندگیت شده ، وقت بگذار و به دنیای اطرافت نگاه کن و با تغییر باورها ت ، زندگیت را درست کن ….
من فهمیدم که اغلب اوقات در عجله و تو آشپز خونه و موقع خواب و خلاصه ضمن انجام دادن کارهای دیگر ، فایل ها را گوش میکردم اما از امروز وقت گذاشتم برای خودم … کار کردن روی باورها یعنی ارزش قائل شدن برای خودمون یعنی هیچکس مهم تر از خودم نیست … تا تمرکز و تعمق نباشه نتایج ماندگاری بوجود نمیاد …. بنظر من کسانی که حاضر نیستند زمانی را به کار کردن روی باورها و تمرینات اختصاص بدند ، هنوز بطور کامل باور نکردند که تمام اتفاقات زندگی شون توسط همین باورهاشون رقم میخوره برای همین هم مثل من در کنار بدو بدو های روزانه میخواهند خودشون را هم تغییر بدند ، که مبادا عذاب وجدان بگیرند که چرا از وقت فلان کار زدم و نشستم روی خودم کار کردم ….بنظرم صداقت بهترین خصلت هر انسانیه چون وقتی من دارم با صداقت حرف میزنم ، در مورد خودم به وضوح بیشتری ، میرسم و اشکال خودم را بهتر میفهمم …. من امروز متوجه شدم که خودم چقدر ضعیف عمل میکنم و هنوز میخوام به روش سابق زندگی کنم و تغییر هم بکنم …خب نمیشه دیگه … باید بپذیریم که تمام ناکامی ها ، ناامیدی ها ، نگرانی ها ، ترس ها و تمام مداری که در آن هستیم ، حاصل روش سابق زندگی ماست و اگر میخواهیم زندگی به مدارهای بالاتر و سیارات نزدیک به خورشید ، جایی که گرم تر و سبز تر و خرم تر است قرار بگیریم باید آگاهانه سبک زندگی خود را عوض کنیم ، باید آگاهانه با بالا بردن عزت نفسمان انسان دیگری بشویم ، باید خدا را بعنوان منبع فراوانی و لیاقت باور کنیم و تمام اینها مستلزم کار کردن آگاهانه و اختصاص دادن بخشی از زمان برای کار کردن روی باورها ست تا این ماشین خاموش را بتوانیم هل دهیم ، تا این ارّه ی کُند را تیز کنیم ….
امروز فهمیدم که چرا هر چی نتیجه از ثروت یک میگیرم آخرش هیچی پول برام نمی مونه ، فهمیدم که در بچگی مادرم همیشه بعد از کلی دوندگی و به این در و اون در زدن و حساب کردن روی آدم ها و منتظر جواب فلانی هایی که بهشون رو زده بودند ، موندن ، دست آخر با آه و ناامیدی هرچه تمام تر میگفت حالا «خدا کریمه» و من باورم شد و مثل سیمان به دیواره های مغزم چسبید که خدایی نیست که از همان اول بشه روش حساب کنی ، برای من خدا را در آخر قرار دادند ، یادم دادند که به آدم ها رو بزنم ، یادم دادند که همه جا دنبال آشنا بگردم ، یادم دادند که همه جا پارتی لازم دارم ، یادم دادند که اگر هیچ جا ، هیچکس را پیدا نکردم که کارم را راه بیندازه یاد خدا بیفتم و بگم خدا کریمه و در پایان کسی پیدا میشد که مبلغی به خانواده من قرض بدهد و آن شخص یک شب مهمان ما میشد و مادرم غذای خوب درست میکرد و سفره خوب پهن میکرد و آن شب پدرم میخندید و من تا آخر آن شب شاد بودم و دوست داشتم خنده های پدرم را ببینم و من فکر میکردم آن شخص همان کسی ست که خدای کریم فرستاده و به این ترتیب خدا در ذهن من کسی شد که کریم بودنش را در واپسین لحظات نشان میدهد و نمی گذارد ما از گرسنگی بمیریم ….آه خدای من چه ترمز بزرگی را امروز کشف کردم و به سرعت شروع به نوشتن کردم و چقدر این باور غلط در ذهنم واضح شد …. با کشف این ترمز جریانی از آگاهی ها به مغزم هجوم می آورند و من هر چند دقیقه یک بار علت کارهایی که در گذشته انجام دادم و اتفاقاتی که برام میفتاد و مسیرهایی که میرفتم و سرم به سنگ میخورد را میفهمم …. خیلی مهمه خیلی …. آخه چرا خدا را آخر قرار می دادند ، چرا از همون اول روی خدا حساب نمی کردند … چرا با ناامیدی صداش میکردند …. خدا را در هرجایی که قرارش بدی از همون نقطه خودش را نشونت میده …. خیلی حرف دارم حالا میفهمم که چرا استاد میگفت خیلی حرف دارم … استاد منم خیلی حرف دارم …. خیلی
راستی قدم اول را چه خوب برداشتم و چه خوب هدایت شدم که چی بگم …. دقیقا همین ها را میخواستم بگم
اندیشه عزیزم سلام
فکرکن!!الان که دارم کامنتت رو میخونم ساعت ۱۲:۵۳دقیقه شب هست !!!!
خدای من من چقدر عجیب میخوام موفق بشم !!!
دقیقا وسط روزمرگی ها !!!
وسط ظرف شستن ها
جارو زدن ها
خیاطی کردن ها !!!
اعتراف میکنم که خیلی دلم به حال خودم سوخت
چقدر من موجودعجیبی هستم که حتی حاضرنشدم برای عوض کر دن باورهام وقت بذارم
مدتها هست که فقط دارم فایلهی مختلف رو میشنوم بدون هیچ انگیزه وهدفی .
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست !!!
این چه ایمانیه که من دارم ؟؟؟
چرا حرکت نمیکنم ؟؟
چرا هرچی تعهد مینویسم بهش عمل نمیکنم ؟؟؟
باید یه کاری کنم .وگرنه مثل پدرومادرم وقتی سنم زیاد شد وشصت ساله شدم غبطه میخورم که ای کاش ………..
اینقدر تعداد ای کاش های مادرم زیاده که حسابشون از دستم دررفته ……
اندیشه عزیزم تو امشب منو وادار کردی عمیق تر فکر کنم وبا تعهدی جدی روی خودم کار کنم .
یادمه که یهزمانی داشتم برای یکی از دوستام تعریف میکردم فلان کار روکردم وبه فلانی رو انداختم ودست به دامن فلان امامزاده شدم و…آخرش گفتم دیگه سپردمش دست خدا .
اون موقع دوستم گفت خوب چرا از اول نسپردی دست خدا ؟؟
ومن هیچ جوابی نداشتم وبعداز سالها کامنت تو من روبرد به اون سالها واون روز ویه ترمز عجیب ومخفی که سالهای ساله دارم باهاش زندگی میکنم .
باید به خودم قول بدم موفق بشم
باید به خودم قول بدم روی باورهام کار کنم
باید به خودم قول بدم برای اولین بار تو زندگیم یه تصمیمی که میگیرم رو تا انتها انجام بدم
باید با خودم عهد ببندم که یه فایل رو درک کنم .بعد برم سراغ بعدی
باید عجله رو از خودم دور کنم
بایدشک وتردید رو کنار بذارم
دیگه از این شاخه به اون شاخه پریدن کافیه ..
دیگه بسه هر چی غصه خوردم ونشستم به امید آینده که اوضاع تغییر کنه تا زندگی منم تغییر کنه
چقدر سبک میشم وقتی مینویسم
وچقدر رها
خدایا شکرت به خاطر حال الانم که اصلا نمیدونم چیه .فقط از این آگاهی که امشب کسب کردم دارم دیوانه میشم .
چه ترمز عجیبی !!!
مرسی اندیشه عزیزم که نوشتی ونوشتی ونوشتی
منم باید همین کار رو بکنم .
سلام دوست عزیزم
مریم جان خوشحالم که کامنتم باعث شد تصمیم باارزشی بگیری ، واقعا همه ما فکر می کنیم که روی خدا حساب میکنیم اما در عمل ضعیف هستیم اما همینکه اراده میکنیم روی خدا حساب کنیم خودش راه را باز میکنه هرچند که ایمان هم تکامل می خواد و نمیشه یکباره و با یک تصمیم با ایمان شد ، در این راه باید صبر کنیم و ذره ذره مؤمن شویم
سلام خواهر نازنین عباس منشی ام 🌼
اندیشه ی عزیزم 🌸
الان که به نوشته ت هدایت شدم و با موسیقی بیکلام در گوش م به نوشته ت پاسخ می دهم اشک در چشمانم حلقه زده …و این برای من تازه گی دارد چرا که خیلی به راحتی اشک نمی ریزم.
…
منم همین ترمز را در وجودم داشتم که فقط وقتی حال خیلی خوبی دارم بیایم و بنویسم و ردپا بگذارم در حالی که لازم بوده و هست که همیشه بنویسم چرا که نوشتن مثل گفتن برایم خیلی از باورهای درست و غلط رو آشکار کرده و می کند و مرا به وضوح می رساند .
و من در طی تکامل م امروز که حالم عالی نبود به نوشته ی تو هدایت شدم. می گویم طی تکامل چرا که حتا در این حالت به سایت هدایت شدن و خواندن هم تکامل می خواهد … چقدر خداوند هدایت گر قهاری ست …
درود و تبریک به تو عزیزدلم که اینقدر خوب رشد کردی و اینقدر خوب در حال طی تکامل ت هستی .
…
خدا را شکر که از هر در به این قصر باشکوه وارد شوی برایت رشد و بهبود حتا به اندازه ی یک ذره رقم می زند و همین یک ذره دنیای ت را از آن حالی که در آن بوده ای زیر و رو می کند .
سپاسگزار تو و خدای تو ام …
باید اعتراف کنم که من هم وقت گذاشتن برای خودم همینطور بوده و متوجه ترمز درونی م شدم که وجودم را در مقابل تغییر رفتار های اشتباه مقاوم و سخت نموده بود …
و شرح خدای کریم و گذاشتن خداوند در آخر خط رسیدن ها و مشرک بودن همه ی ما …
به بهترین شکلی که ممکن بود نوشتی .
سپاسگزارم از تو و از خدای هدایت گر تو که از زبان تو چه نیکو برایم سخن گفت …
باید تصمیم بگیرم . تصمیمی بزرگ .
باید موحد بودن را در تمام جنبه های زندگی م تمرین کنم .
باید تصمیم بگیرم که حتا وقتی کمی حالم عالی نیست هم موحد بمانم و پایبند به تمام آگاهی ها .
نوشته ت برای من نشانه ی بزرگی بود اندیشهی عزیزم .
سپاسگزار تو و خدای توام 🙏🌸
این نوشته ارزش بارها خواندن را دارد .
سپاسگزارم نازنینم 🌼🌸
دوستت دارم❤️
خداوند عاشق توست❤️
سلام نرگس جان
خیلی عجیبه از وقتی من با بارها گوش دادن به قسمت اول ثروت یک ، زنجیرهای بسته به پول را در ذهن خودم باز میکنم ، هرروز دوستانی مثل شما به این کامنت من که خیلی وقت پیش نوشتم ، هدایت میشند طوریکه خودم چند بار دیگه کامنت خودم را خوندم و آنچه را اون روز نوشتم ، امروز بیشتر باورش می کنم ، باور کن ثروت فقط همینه که خدا را اول بگذاریم ، اول هر کار ، اول هر حرف ، اول هر تصمیم ، اول هر احساس و اول هر آغاز انسانی …. خدایا شکرت
از شما و تمام دوستانی که به این کامنت من پاسخ دادند و منو به خدای خودم متصل کردند صمیمانه سپاسگزارم و خدا شاهده که این کامنت که سال 97 نوشته شده شروع تصمیمات من بود که ذره ذره تکاملش را داره طی میکنه ….
سلام به استاد و خانمو شایسته عزیز و همه اعضای گل این خانواده صمیمی و دوست عزیز
واقعا این حرفاتون جای فکر کردن داره نه یک دقیقه نه یک ساعت بلکه همیشه و همیشه
از وقتی این موضوع و فهمیدم که فقط و فقط باید روی خدا حساب باز کرد یه حسه پشیمونی و افسوس در من به وجود اومده ، وقتی به گذشتم برمیگردم و نگاه میکنم ، میبینم چقدر جاهایی بود که من خواسته ای داشتم ولی به غیر خدا میگفتم و انتظار اجابتمداشتم اونم با چه منتی
همه ما ها تو زندگیمون همچین ترمزهایی داریم که حتا به فکرمون هم نمیرسید
من از وقتی این ترمز و پیدا کردم و باورشو تغییر دادم کارام به طوری که انگار از قبل برنامه ریزی شده باشه پیش رفته و انجام میشه
واقعا چقدر قشنگه که فقط و فقط روی خدا حساب باز کنی
نه ربطی به سن و سال داره نه جنسیت نه میزان اعتقاد به مذهب
همین که بدونی همه چی دست خدای بزرگه ، کارهای آدم حل میشه
ممنون از دیدگاه واقعا خوبتون و ممنون از استاد عزیز و خانواده عزیزشون که پیشروی این راه شدن و چه انقلابی در دل افرادی که قصد تغییر دارن ایجاد کردن
سلامت و موفق باشین
سلام عزیزم دیدگاهتون عااالی بود واقعا لذت بردم. شاد و پیروز باشید در پناه الله مهربانم
سلام فاطمه جان
ممنونم که کامنت گذاشتی و منو دوباره به سمت نوشته های خودم هدایت کردی ، ممنونم که باعث شدی با خودم تجدید پیمان کنم
عاشقتم من میبنی هدایت الله مهربانم. خدایا شکرت
سلام اندیشه عزیز
نوشتهات را به گوش جان سپردم و حتی او جمله که گفتی:
خدا را هر کجا قرارش بدی از همان نقطه خودش را بهت نشان میده
را یادداشت کردم که داشته باشم و حتی کامنتت را هم سیو کردم که داشته باشم و همان طور که استاد گفت وقتی ظرف آگاهیام بزرگتر شد دوباره برگردم و مرور کنم.
واقعا ممنون از خانم شایسته بابت فراهم کردن چنین فضایی و ممنون از شما دوست عزیز بابت گذاشتن ردپا
خدا را در هرجایی که قرارش بدی از همون نقطه خودش را نشونت میده …
بخدا اشکم درومد به این جمله رسیدم?
دقیقا.. دقیقا… ماها یاد گرفتیم به تنگنا و بحران که خوردیم تازه بگیم خدااااا کمک کن
چرا از همون اولش نمیگیم؟
چون به قول استاد ما خیلی روی عققققلللمون (اخه با همین لحن گفتن) حساب میکنیم
وقتی میخوایم کاریو شروع کنیم میگیم خب خودم بلدم عقلمو کار میندازم و میرم جلو
ولی گیر که میکنیم اون عقله رو میندازیم کنار و میگیم خدایا کمکم کن
از همون اولش باید ازش کمک بخوایم از همون اول
سلام دوست عزیز
با پاسخ شما من هم مجددا کامنت خودم را خوندم ، واقعا همینطوره ، باید ببینیم خدا را کجا قرارش دادیم ، خدا را باید قبل از هرچیز و هرکس حتی قبل از خودمون قرار بدیم تا از همون ابتدا دستمون را بگیره و به بهترین مسیرها هدایتمون کنه
بنام حضرت دوست که هرچه داریم ازاوست
سلام دوست عزیز
کامنت شما رو باعشق و با وجودم خوندم و لذت بردم که چه جسارتی دارین آفرین برشما که به نکات بسیار عالی اشاره کردین و مثالی زدین که تقریبا همه ما تجربهش کردیم
من اون جمله طلایی شمارو در دفترم بارنگ قرمز یاداداشت که بشه ملکه ذهنم
(خدا رو هرکجا که قرارش بدی از همون نقطه خودشو نشونت میده)
چقدر این جمله عالی و کلیدی ادمهایی با این باور خدارو همیشه اخرین نفر و اخرین تیر و در نا امیدی ها و مای سیها پیدا میکنیم (همونجور که در تمام سریالها و فیلمها به نمایش میزارن) خداروسپاسگزارم که به قول شما من هم تو کارها روزمره فایلهای استاد رو گوش میدم شده عادت که انگار دارم موسیقی گوش میدم ودر اخر اینکه همین نکته طلایی شما رو که دریافت کردم بابت زمانی براش گزاشتم دریافتش کردم خدایاشکرررررت
ممنون از کامنت بسیار عالیتون موفق و پاینده باشین
سلام دوست خوب و هم فرکانسیممم..
من امروز هدایت شدم به این فایل و این کامنت..
چی بگم از زیبایی این کامنت..
خداای من اشک تو چشمام جمع شد..
ممن.نم که این ردپای زیبا رو از خودت بجا گذاشتی..
سلام مهربانم
من بیشتر سپاسگزارم که با هدایت شدنت ، باعث شدی من هم دوباره هدایت بشم و به یاد عهد خودم با خودم و خدای خودم بیفتم ، یادم بیاد که از اون روز که این کامنت را نوشتم چقدر زندگیم متحول شده ، چه دستها که در زندگیم سبز شدند و چه آسمان ها که بر سرم چتر آبی شان را گستراندند و یادم بیاد که چقدر با اون روز متفاوت شده ام ….با خدا بودن ، یک تصمیم است که فقط کمی جسارت می خواهد …. خدایا شکرت
سلام به اندیشه عزیز. آفرین که برای خودت وقت گذاشتی. آفرین که که خدا رو اول در نظر میگیری و خدا از همون اول کریمه. آفرین که شما هم به این درک رسیدی که نکات مثبت از دل ارزش تضاد که به بهش میگیم نکات منفی بوجود میاد که ما رو سوق میده به سمت مثبت تر شدن زیباتر شدن و خوشکل تر شدن و اینکه ما بگیم در چه شرایطی بودیم و به چه شرایطی میخواهیم برسیم و چه تمریناتی داریم انجام میدیم میشه همون کاری که شما کردی. چقدر زیبا گفتی که همانطور که برای این همه کار در زندگیمون وقت میگذاریم از غذا خوردن تا کار تا هر چیز دیگه بشینیم و برای خودمون هم زمان بگذاریم و روی باورهامون کار کنیم که کلی اتفاقات عالی و کلی خودسازی از همین هاست. امیدوارم همواره در مسیر هدایت خداوند باشی و او ره گشای زندگیت باشه.
سلام دوستان من
دیدگاهتون رو با دقت و تمرکز خوندم چقدر زیبا کاملن دلنوشته بود دلنوشته واقعی
آفرین بر این دیگاه.
سلام فاطمه جان
ممنونم که من را به خودم هدایت کردی … خودم هم بعد از یک سال و نیم اون کامنت را خوندم ، به خودم میگم واقعا من در تمام این مدت چقدر تونستم با قرار دادن خدا در ابتدای هر کدام از کارهام ، نگرانی را از خودم دور کنم و آرامش را به خودم هدیه بدم !!! راستش جوابم اینه که هرجا که عمل کننده ی خوبی بودم حتی اگر یک ذره برای خدا جا باز کردم ، اون خودش را به اندازه ی همون یک ذره جای من گسترده کرد و هرجا که اسیر نجواهای ذهنم شدم ازش دور شدم ، ممنونم که منو یاد خودم آوردی ، ممنونم
چقدر احساس آرامش و سبکی میکنم وقتی دست از سرزنش کردن خودم و اطرافیانم دارم برمیدارم
وقتی گیر نمیدم ب هرچیزی میبینم خودش خود ب خود درست میشه
سلام دوست عزیزم ممنون از کامنتی که گذاشتی خدای من آنقدر زیبا نوشتی البته خدا نوشته ازکلام شما خطاب به من که خدارو گذاشتم آخر اون خدای کریم که نمیزارع از گرسنگی بمیرم و لحظه آخر خودشو نشون میده خدای من چه شرک بزرگی داشتم خدارو از هر نقطه که باور کنیاز همون نقطه وارد زندگیت میشه خدای من چی داری میگی به من منی که تورو سالها آخر همه قرار دادم خدایا شکرت بابت این مسیر بابت این کامنت که ذهنمو باز کرد دوست خوبم خدارو شکر که نوشتی و چراغ بزرگی توی ذهنم روشن کردی سپاسگزارم دوست خوبم
سلام خانم اندیشه
چقدر عااالی وخب توضیح دادید در مورد حساب کردن روی خدا.که اکثرا ماها همین ترمز را داریم.ممنون خیلی استفاده کردم
عالی بودعالی هرکاری کردم ننویسم نشدکه تحسینتوننکنم وبهتون احسندنگم به خاطرهدایت شدنتون به خاطرترمزهاتون به خاطرپیداکردن خداتون به خاطرتمام ایرادهای روکه مثال زدیدودرهمه ی مانهفته است واقعااستاددرست میگن که کامنتهاروبخونیدتااگاه تربشیدتحسینتون میکنم دوست خوبم وسپاس خدای روکه الان منوهدایتم کردوجدابموگرفتم???
سلام دوست عزیزم
از خواندن کامنت شما لذت بردم. سپاسگزارم که باور غلطی که از آخر روی خدا حساب میکنیم رو به ما یادآور شدی.موفق باشی .
وای دوست عزیزچه کامنتی
میدونم که چند سال از نوشتن این کامنت گذشته و امیدوارم الان به جایگاه فوق العاده تری از قبل رسیده باشیین چقدر خوندن کامنتتون برام درس داشت عجب نگارشی واقعا فکر میکردم دارم یه کتاب از یه نویسنده بی نظیر رو مطالعه میکنم همون قدر سلیس همون قدر شسته رفته واقعا احسنت به این درک و این نگارش .
یه حس قلبی بهم گفت که بیام و ازتون سپاس گذاری کنم حتی با وجود اینکه ازنوشتن این کامنت سال ها گذشته
آهنگش خیلی باحال بود مخصوصاً آخری، انسان را به وجد می آورد (if you know what I’m saying ;)
استاد جان شما تبدیل شدین به یکی از محبوب ترین انسان های زندگی من…به قول دوستان تو یکی از کامنت ها می خوندم، مثل یک فرشته که از طرف خدا وارد زندگی من شده..خیلی مخلصیم!
من مدت زیادی نیست که وارد این وادی شدم (فکر کنم حدود 2 ماه)، اما انرژی که از اون موقع گرفتم و تغییر حال درونیم واقعاً برای خودم هم عجیبه. من به تازگی اومدم مونترئال، حدود 4 ماه هست..اینجا با یک آقای ایرانی آشنا شدم و باهم دوست شدیم و رفت و آمد داشتیم، خیلی باهم جور بودیم و به هم علاقه داشتیم اما به دلیل یک سری اختلافات دیگه به نظرمون اومد که در دراز مدت مناسب هم نیستیم و نمیتونیم باهم زندگی کنیم…اون نظرش این بود که باهم دوست معمولی بمونیم حالا که نمیتونیم باهم زندگی کنیم، خیلی به من علاقه پیدا کرده بود و به قول خودش می گفت نمیتونه تصور کنه که من رو به (حالا به هر نحوی) تو زندگیش نداشته باشه، اما من نمیتونستم باهاش دوست معمولی باشم و بهش گفتم اگر نمیتونیم باهم باشیم من کلاً باید تو رو از زندگیم خارج کنم وگرنه خودم اذیت می شم…به هر ترتیب از هم جدا شدیم…اما حال خودم بعد از این جدایی برام جالبه! من اگر اون آدم سابق بودم، قطعاً در این شرایط غربت و این جدایی فاتحه م خونده بود و افسرده و بی انگیزه می شدم تا مدتی…اما الان آخ نگفتم :))) اصلاً خوشحالم! میدونم که با باورهای درست و افکار مثبت و نگه داشتن حال خوبم، قطعاً با اون آدمی که مناسبم هست از هر جهت برخورد می کنم و شرایط خوب و اتفاقات خوب برام پیش میاد..چون من اونا رو خلق می کنم…اصلاً همین که تو باور کنی خودت آینده ت رو خلق می کنی عالیه!! دیگه هیچی لازم نیست…فقط باور به این جمله!
مرسی استاد عزیزم که تلاش کردی و این راه رو پیدا کردی و به ما نشون دادی…مرسی خدا که استاد عزیزم رو به این راه هدایت کردی و بعد من رو هم به راه استاد عزیزم هدایت کردی!
منم از نظر وابستگی به آدما خیلی وضعم بد بود و برای خودمم تعجب آور بود که به عنوان یه پسر چرا اینقدر زود و عمیق وابسته میشم؟
ولی با کار کردن کم روی خودم تموم اونا خود به خود از زندگیم رفتن و چیزی که برام جالبه البته نمیدونم خوبه یا بد اینه که اونا دارن به من وابسته میشن?
در هر صورت حالم خیلی خوبه و هر روز دارم بهتر میشم
آرزو میکنم همتون و اول خودم ثروتمند و بی نیاز و سلامت و در آرامش الهی باشین
یاعلی
بسیار عالی!
سلام عزیزم خیلی خوشحالم ک راهتون رو جدا کردین
غم گذشته را نخورین چون اون دیگه گذشته و ب فکر بهترین ها برای اینده ای روشن باشین دوست گرامی
سلام به یاسمن عزیز. آفرین به شما که مهمترین ارتباطت رو به صورت عملی ارتباط خودت با خدای خودت در نظر گرفتی (اسم این کاری که کردی همیشه که خوشحالی با اینکه توی رابطه ای نیستی یعنی حال خوبت به دیگران متصل نیست و این بسیار ارزشمنده) و همچنین عکس پروفایلت رو هم دیدم بسیار زیبارو هستی و خوش تیپی. خیلی از خواندن کامنت ات لذت بردم و برات از خدای مهربون شادی سلامتی و ثروت و برکت بیشتر میخوام.
یاسمن جان درود برتو تحسینت می کنم که تونستی چنین تصمیمی رو بگیری .تمام دوستانی که تونستن اینجور تصمیمات رو بگیرن تحسین می کنم چون واقعا تصمیم سختی من تمامی اعضای خانواده عباس منشی ام که مثل گیر رابطه عاطفی وابسته شدن و به محضی که متوجه شدن باید تمون بشه عمل کردن تموم کردن به قول استاد این شرک هست که تو خوشی تو حال خوبتو وابسته به یه شخص کنی.تحسینت می کنم که تونستی این شرک رو پاک کنی توحیدی عمل کنی درود برتو
سلام یاسمین
خوشحالم که پیامت را خواندم و بیشتر خوشحالم که درین مدت کوتاه اینهمه توانایی پیدا کردی که آگاهی هایت را به عمل بگیری
خدا یار و پشتیبانت
سلام یاسمین دوست خوبم
واقعا کامنتتون بهم روحیه داد منم قبلا تو یک رابطه بودم که اصلا برام خوب نبود حالم همیشه بد بعد تصمیم گرفتم از اون رابطه بیام بیرون و این کارم کردم و الانم حالم خیلی خیلی بهتره و خیلی خوش حالم از این تصمیمی که گرفتم
منم مثل شما تو غربت زندگی میکنم و همیشه از این میترسیدم که اگه تنها بشم دیگه کسی رو نمیتونم پیدا کنم ولی من امیدم بخداست و میدونم اون کسی که باید تو زندگیم بیاد خوده خدا میاره.
سلام به یاسمن عزیز
من خیلی خوشحالم که شما دوستان رو دارم
یاسمن جان تبریک بهت میگم که اینقدر قشنگ رو خودت و ایمانت و اعتماد به نفست کار کردی که خودتو جمع و جور کردی تحسینت میکنم ان شالله بهترینها نصیبت بشه
بهترین ثروت
بهترین
زندگی
بهترین همسر و بهترین آرامش
و کلا بهترینهانصیبت بشه
از استاد عزیزهم بی نهایت کمال تشکر رو دارم که ما همه رو دور هم جمع کرد
در پناه حق باشی
سلام کبری عزیز!
خیلی ممنونم از دیدگاهی که برام گذاشتی!
منم خدا رو شکر میکنم که عضوی از این خانواده ی صمیمی هستم و دوستانی مثل شما دارم. این سایت و اعضاش واقعاً بهترین مکان و بهترین افراد هستن برای اینکه به رشدِ ما کمک کنه.
مرسی از آرزوهای قشنگی که کردی.
من هم بهترین ها رو برای شما آرزو میکنم :)
به نام خدا
با سلام و احترام خدمت استاد و عزیزان
قانون زندگی ” قانون فرکانس هاست”. قانون فرکانس مشخص می کنه ما هر لحظه چه چیزی رو به زندگیمون جذب می کنیم .
اگه در حالت ناراحتی و نگرانی بمدت زیادی باقی بمونیم ، همفرکانس های ناراحتی و نگرانی بیشتری به صورت های مختلف و گوناگون جذب زندگیمون می کنیم.به همین دلیل در انجیل اومده” از انچه می ترسیدم ، سرم اومد.” کسایی که قانون رو نمیدوند بهیچ عنوان خودشون رو مقصر مشکلات ایجاد شدشون نمیدونن بلکه عوامل بیرونی رو مقصر ۱۰۰در ۱۰۰ ماجرا میدونن. ترس یه فرکانس خیلی خیلی مخربه که از تردید و نگرانی میاد و تردید و نگرانی هم از غفلت .
در جایی خونده بودم ” خودتون رو وقف یادگیری کنید.”
اما ما خانواده عباس منش خودمون رو واقعا” وقف چه نوع “یادگیری” کنیم؟ که روز به روز زندگی برامون لذتبخش تر بشه.
یادگیریه قوانین ثابت الهی و مهمتر از یادگیریش عمل کردن به این قوانین و اعراض از عوامل ناخوشایند بیرونی.
یعنی با آموزه ها و آگاهی هایی که از این سایت درک کردیم ، طوری ذهنمون رو هر روز پرورش بدیم که رفتارمون با قانون هماهنگ تر بشه.تکرار می کنم رفتارمون با قانون هماهنگ تر بشه.فقط بحث ، بحث دانستن نیست بلکه باید قوانین عمل بشود.( به قول قرآن در تاخیر آفت ها نهفته است ) یعنی قانون رو درک کردی بچسب بش معطلش نکن.
قوانین ابدی و ازلی که بر جهان هستی حاکم هستن و اینقدر دقیق هستن که اگر ما بتونم در هر لحظه خودمون رو منطبق و هماهنگ با این قوانین کنیم بدون شک اتفاقی که خواسته ماست بوجود میاد .
اما چطور هر لحظه بتون خودمون رو با قانون هماهنگ کنیم؟
هرچیزی که می خوایم داشته باشیم ، موقعه ای بسمت ما میاد که ۱۰۰ در ۱۰۰ با اون از نظر فرکانسی هماهنگ باشیم. بنظرم درک قانون ضروری ترین کار هر کسی تو زندگیشه و نکته مهم اینکه وقتی قانون برای ما وارد عمل میشه که ما ۱۰۰ در ۱۰۰ باورش داشته باشیم و بش عمل کنیم تا ” انا اقول له کن فیکون ” رخ بده. رمزش ساده است ولی دزدان زمان باعث غفلت ما از قانون میشن . رمزش اینکه با سبک زندگی شخصی ، قانون رو اونطوری که خودمون ازش لذت می بریم باش زندگی کنیم و ورودی های ذهن رو کنترل کنیم و تنها راه کنترل ورودی ها چسبیدن به اون کاریه که واقعا” عاشقشیم .( وقتی صادقانه و محکم ولی محترمانه به دیگران میگم برای حاشیه های شما وقت ندارم چقدر لذت می برم اونموقعه است که اطمینان دارم در مدار درست در حرکتم )
اگه از یه نفر بپرسید که چه احساسی داره و صادقانه احساسش رو بیان کنه در حقیقت چیزی که میگه ارتعاشیه که تو اون فرکانس قرار داره. کسی که میگه احساس می کنم عالی هستم ، تو ارتعاش خیلی خوبی قرار داره.
اگه ارتعاش خیل خوبی داشته باشید و کنارتون کسی باشه که ارتعاشش خیلی منفیه ، در کنارش اصلا” احساس راحتی ندارید بخاطر انرژی منفی شون دوست دارید ازشون دور بشید ، ولی قسمت تلخ داستان اینجاست که می بینیم باز با همین افراد یه جایی ، یه جوری جمع میشیم و نمی خوایم بپذیریم انرژی منفی ما باعث آوردن این افراد تو زندگیمون شده و اگه انرژی غالب روزمون مثبت بشه و مداومت داشته باشیم اونا از زندگیمون حذف میشن . شیطان این مواقعه شیطنت می کنه {{{{میگه با یه بار چیزی نمیشه بحث داغه و جذاب از دستش نده تو که قانون رو میدونی بعد از ذهنت شیفت دیلتش کن}}}} در صورتیکه اینجوری نیست مغز یه عضو واکنش گراست و کار ذهن تولید چیزیه که از طرف مغز بش فرمان داده شده همون یه بار کار دست آدم میده میبنی چند روز از فرکانس واقعی خارجت می کنه. پس باید خیلی خیلی مراقب افکار ، دیده ها و شنیدها و کلا” محرک های مغزمون باشیم و تنها راهش رسوندن خوارک مناسب به مغزه ، میدون رو خالی کنی شیطان افسار ذهن رو دست می گیره.
حتما” از احساستون وقتی از جنگل و طبیعت گشت و گذار داشتید باخبرید چه احساس داشتید؟ معلومه احساس عالی . چرا؟ چون فرکانس طبیعت بدون عیب و نقصه به همین خاطر قدم زدن تو جنگ به شما احساس خوبی میده .
چقدر با قانون فرکانس زندگی می کنیم؟ بنظرم این سوال خوبیه که هرروز باید از خودمون بپرسیم.
هنر ما اینکه زمانی که احساس خوبی نداریم بتونیم آگاهانه احساسمون رو بسمت احساس بهتر تغیر بدیم . دوستان در جهان هیچ چیز و هیچ شرایطی ” ایستا ” نیست بلکه ” داینامیک ِ ” . گول شرایط بظاهر خوب امروز رو نخورید و باید هرروز روی خودمون کار کنیم با باورهای درست.
ما قدرت کنترل احساساتمون رو داریم و این واقعا” عالیه ، چون در هر شرایطی می تونیم خودمون احساسمون رو خوب کنیم و طبق قانون احساس خوب مساوی است با اتفاقات خوب ، اتفاقات خوب رو بسمت خودمون جذب کنیم.
برای درک بهتر “قانون فرکانس” یا همون “قانون تکرار” ، ارزشش رو داره که براش وقت بزاریم انرژی بزاریم و هزینه کنیم. چرا؟ جواب این چرا یک زندگی عالی رو خلق می کنه.
جواب:با اجرای قانون فرکانس دیگه نیازی به دوباره کاری نداریم ، همه چیز در زندگیمون درست اتفاق می افته اونجوری که ما دلمون می خواد همیشه سلامت هستیم از اینکه با خودمون در صلح هستیم لذت می بریم ، از رابطه با خدامون لذت می بریم از رابطه با معشوقمون لذت می بریم . اینقدر ثروتمندیم که قادریم در هر زمانی ، در هر مکانی باشیم . نامحدود میشیم نه غمی از گذشته بر دل داریم و نه ترسی از آینده .
و تا به امروز یاد گرفتم احساس خالص سپاسگزاری واقعی که از قلب و تائید ذهنمون به جهان هستی ساطع میشه راه موندن در مدار خداست.
درپناه الله یکتا شاد ، سلامت ، ثروتمند و سعادتمد در دنیا و آخرت باشید.
دوست عزیزم اقا ایمان گل
عالی بود ممنون
تا اخر خوندمو لذت بردم
ممنون وقت گزاشتید
شاد وثروتمند باشید
سلام
سپاسگزارم کرامت عزیز بهترین های امروز رو براتون آرزومندم.
دقیقا، افرادی که بدبخت هستن همه چیز رو مقصر میدونن جز خودشون رو. دولت، همسایه، بنگاه دار، فلانی، قیمت دلار، خانواده، فرهنگ و.. استاد در فایل لایو شماره یک گفت در اغلب موارد دیدگاه مقابل افراد بدبخت و عمومیت جامعه دیدگاه درست هست. نقطه مقابل دیدگاه آدم های بدبخت یعنی انسان های خوشبخت اینه که: مسئولیت تمام زندگیمون بر عهده خودمون هست، تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثنا به خاطر فرکانس ها و باورهای ما بوجود میاد. بدون هیچ استثنا. هیچ عامل بیرونی ای در کار نیست. یعنی هر موضوع نادلخواهی در زندگیمون هست که خواسته ای برامون ایجاد کرد راه رسیدن به اون خواسته از طریق عوامل بیرونی نیست بلکه بر میگرده به فرکانس های خومون و راه حلش درون خودمونه و لازم نیست برای حل مسئله بریم جاهای دیگه و پذیرش همین این اصل باعث میشه از گمراهی نجات پیدا کنیم.
نکته مثبتی که در پاسختون دیدم استفاده خوب از قدرت سوال بود که چقدر این قدرت به ما کمک میکنه توجهمون رو به سمت چیزی که میخوایم هدایت کنیم:
ما ما خانواده عباس منش خودمون رو واقعا” وقف چه نوع “یادگیری” کنیم؟ که روز به روز زندگی برامون لذتبخش تر بشه؟
یادگیری اصل یعنی کنترل ذهن. تنها راه داشتن زندگی لذت بخش تر کنترل ذهن هست.
چطور هر لحظه بتون خودمون رو با قانون هماهنگ کنیم؟
هر لحظه کانون توجهمون رو چک کنیم که روی چه چیزی گذاشتیم خواسته یا ناخواسته و متعهد باشیم کانون توجهمون رو هدایت کنیم به سمت خواسته ها.
از احساستون وقتی از جنگل و طبیعت گشت و گذار داشتید باخبرید چه احساس داشتید؟
احساس فوق العاده، طبیعت مخصوصا از نوع انبوهش حس فوق العاده ای به آدم میده. خیلی دوست دارم به یک جنگل انبوه مثل روزولت برم و در اون محیط از زندگیم و کنترل ذهنم لذت ببرم.
چقدر با قانون فرکانس زندگی می کنیم؟
ناآگاهانه همیشه داریم استفاده میکنیم اما در مورد من آگاهانه کم. من باید خیلی بیشتر روی کانون توجهم کار کنم که آگاهانه کانون توجهم رو بزارم روی باورهای هماهنگ با خواسته هام و نکات مثبت و ذهنم رو تربیت کنم که بهتر و بهتر بشه.
سلام به اقای ایمان فر عزیز مرسی از مطلب زیباتون واقعا چند روز سردرگم بودم امروز انگار حسی بهم گفت الان یک سری به سفر نامه بزن چیزی بخون وقتی صفحه باز شد کامنت شما بود حسم خیلی بهتر شد سپاسگزارم از خداوند که هدایتم کرد به سمتی که همچین دوستان خوبی را پیدا کنم باآرزوی بهترینها برای شما ??
سلام خداوند بر ایمان که این ایمان 100% ی همه چیز است
خیلی لذت بردم وسپاسگزار خدایم هستم که اینجا بوی او را استشمام میکنم آری درست فرمودید ما بزرگترین دستگاه ارتعاش در جهان هستیم واین ارتعاش به خودمان بر میگردد
به قول حضرت مولانا ره :
این جهان کوه است وفعل ما ندا
سوی ما می آید ، نداها را صدا
موفق باشی عزیز
سپاسگزارم همشهری
عالی و کامل بود
سپاس از شما ???
سلام خدمت دوست عزیزم ایمان جان خیلی از نظرت وراهنماییت استفاده کردم امیدوارم موفق باشی
سلام دوست عزیز
قدران و سپاسگزار شما دوست عزیزم هستم که ابراز محبت می کنید بهترین های دنیا رو براتون آرزومندم.
خیییلی خوب بود حاجی…
خیلی عمیق و دقیق بود…
دمت گرم واقعا
سپاسگزارم دوست عزیز
سلام آقای ایمان واقعا عالی نوشته بودید من داشتم با صدای بلند مطالعه میکردم و چندتا چیز جدید فهمیدم یکی اینکه فرکانس همون تکرار و شکر گذاری مارو در مسیر نگه میداره . من تازه روزشماری رو شروع کردم و به خودم تعهد دادم از هیج چیزی سرسری نگذرم و با دقت نظرات رو بخونم . مچکرم .
سلام ایمان جان
دم شما گرم فوق العاده بود
این جملت درک خودم از عملکرد ذهن رو روشن تر کرد
خداوند برای من کافی است
شاد باشید (:
سلام دوست عزیز
بسیار خوشحال و خرسندم که دیدگاهم براتون ثمر داشته از خداوند براتون بهترین ها رو آرزو می کنم.
سلام ایمان جان
سپاسگذارم از کامنت فوق العاده زیبای شما و چقدر حال کردم با این این کامنتت که میدون رو خالی کنی شیطان افسار رو دست میگیره میدون اینجاست میدون گوش دادن درک کردن و عمل کردن به قوانینی ثابت توحیدی ثروتساز سلامت گونه از کلام زیبا و ردپای عزیزانی مثل شماست که هم تکراری برای خودتون هم طنابی به دنبال خودتون برای امثال بنده هست تا با دست گرفتن از این طناب تا با استمرار در این مسیر گوش جان دادن به این صحبت ها مسیری سراسر از خوشبختی ثروت ارامش توحید یقین و ایمان برای خودم هموار کنم
مرسی ایمان عزیز امیدوارم هر کجا هستی در پناه الله یکتا شاد ثروتمند سعادنمند در دنیا و اخرت باشی منتظر تجارب ارزشمند شما هستم
سلام به ایمان عزیز. شما خیلی خیلی فوق العاده آگاهی ها رو جاری کردید. چقدر فوق العاده هست که شما میتونید در روزهای به ظاهر خوب ذهنتون رو کنترل کنید و ادامه بدید و به این شکل همیشه در مدار درست و بالاتر و بالاتر بمونید. چقدر عالی گفتید که مهمترین کار این هست که حال خودمون رو خوب کنید و در ارتعاش مناسب قرار بگیریم و به این شکل همیشه در مسیر پیشرفت میمونیم. چقدر عالی گفتین که بهترین راه برای اینکه همیشه در مسیر درست باشیم و انرژی مثبت داشته باشیم و به سمت خواسته ها و شرایط دلخواهمون حرکت کنیم این هست که ورودی های مناسب رو به مغزمون بدیم تا نتیجه هم درست و عالی بشه. آفرین به شما امیدوارم که همیشه جریانی از اتفاقات عالی در زندگیتون رخ بده.
سلام آقا ایمان
اول بگم که چه اسم قشنگی دارین.ایمان…
خدا منو هدایت کرد به کامنت شما.و لذت بردم.حالمو بهتر کرد.
خداروشکر میکنم بابت اگاهی های بی نظیرتون
براتون از خدا آرامشِ بی نهایت میخوام.
اینکه هیچی نتونه تکونتون بده..
حالِ خوب،حالِ خوب،حالِ خوب💚🌱
سلام دوست عزیزم،
با تمام وجودم سپاسگذارم پیامتون بسیار عالی بود،
سپاس گذارم برای پیام پر انرژی و پر از احساس خوبتون،
سلام ؛واقعا تبریک میگم با این متن زیبا و دلنشین ،واقعا لذت بردم براتون آرزوی سلامتی و شادی وفراوانی در تمامی مراحل،شادو سربلند درپناه حق
باسلام
خیلی خوب بود آقا ایمان امیدوارم همه کسانی که میخواهند زندگی سرشارازسلامتی وموفقیت وشادی وثروت وتکامل داشته باشنددراین مسیر قراربگیرند.وباقوانین کائنات هرچه زودترآشناشوندمن هم تازه وارد این جمع صمیمی وعالی شدم.
سلام ثروتمند موفق ایمان جان
متن شما برای من تلنگری بود
سپاسگزارم
ممنون دوست عزیز عالی بود تا آخر مطالعه کرده ونهایت استفاده را بردم موفق باشید در پناه حضرت حق یا علی.
سلام دوست گرامی ، بسیار لذت بردم از خواندن نظر شما امیدوارم همیشه شاد و زندگی شما پر از نعمتهای پروردگار مهربان باشد
در پناه الله یکتا باشید 🙏🌷
سلام دوست عزیز
واقعا خیلی عالی بود
در پناه الله یکتا
سلام.عالی بود عالی/.
سلام اقا ایمان عزیز
خدا رو شاکرم همیشه زمانیکه افکار منفی به ذهنم میاد دقیقا همون فایلهایی از استاد میبینم و یا کامنتهایی میخونم که جواب به اون افکار منفیه ذهنمه .ممنونم از شما به خاطر کامنت فوق العادتون ،نمیدونین چقدر احساس خوبی دارم الان ،ممنونم از استاد که باعث شدن اینهمه افراد با انرژی مثبت کنار هم جمع بشن ،انشالله همه اعضای این خانواده ی خوب ،تنشون سالم ، دلشون خوش و روزیشون روزافزون باشه
به نام خدا
باسلام و احترام خدمت شما دوست عزیز
بسیار خوشحال و سپاسگزارم که مطالب براتون انرژی بخش و لذتبخش بوده خداروشکر
موفق باشید
سلام دوست عزیز ایمان جان از خواندن کامنت زیبای شما لذت بردم مخصوصا اون قسمت که یک وقتهای گول میخوریم حالا که ما قانون را میدونیم وبحث داغه ما هم یک گریزی به اون بحث میزنیم واقعن برا من زیاد این اتفاق میفته این نکته کلیدی وطلائی بود ممنون
سلام
سپاسگزارم مهدی جان دقیقا” ذهن به همین راحتی گول می خوره و کار ما اینکه از همین ضعف ذهن آگاهانه با بمب باران ناخودآگاهمون ، برای رسیدن به خواسته هامون سود ببریم. موفق باشید.
سلام به استاد عباسمنش عزیزم
سلام به مریم مهربانم
سلام به همکلاسی های عزیزم و ایمان عزیز که به طور خلاصه قانون فرکانس و راه رسیدن به احساس خوب رو توی چند جمله بیان کردن .
واقعا از کامنت شما لذت بردم ممنونم ازتون که نوشتین . سالها پیش نوشتین اما من الان هدایت شدم بخونم و لذت ببرم با اینکه هر روز توی سایت هستم اما این کامنت روشنگر رو الان دیدم . استاد درست میفرمایند ما باید بنویسیم تا هم رد پا از خودمون به جا بمونه هم هزاران نفر دیگه بیان استفاده کنن و ایمانشون به مسیر چندین برابر بشه .من کامنت شما رو چند بار خوندم و هربار یه جمله جدید ازش دیدم . (فرمایش استاد در مورد فایلها که هربار گوش بدی نسبت به قبل دریافتت بهتر میشه)
به علت متمرکز بودن در مسیر هر صحبتی که کردین در دنباله ش راهکار دادین و جلوی بهانه های ذهن رو بستین.
اونجا که گفتین حالا یبار به ذهن اجازه ورودی منفی میدم حالا یباره دیگه بعدش درست میشه چیزیه که دقیقا برام پیش اومده . چه درباره ذهن چه مورد رعایت قوانین قانون سلامتی واقعا درسته . همون یکبار تو رو از مسیر خارج میکنه . بعد راهکار دادین که اولا متعهد باش و دوما ارتباط بین عقل و ذهن رو آشنا بشو .
در مورد ارتعاش و فرکانس چه جمله قشنگی گفتین که از یک نفر بپرسین در همین لحظه چه احساسی داری ؟هر چیزی که واقعیت هست رو گفت همون ارتعاشیه که داره میفرسته .
جواب این سوال رو بخوام خودم بدم بعلت یه معامله ای که قراره به زودی زود توسط دستان خدا برام انجام بشه احساس من توام با نگرانیه . ته ذهنم نگرانم باور ندارم صد در صد اونطور که من میخوام پیش میره .
حالا راهکار رسیدن به احساس خوب چیه ؟ میخوام تو دفترم بنویسم و مثال بیارم از وقتهایی که خدا طوری دستمو گرفت که همه حیرت کردن. اونارو مثال بزنم و بگم پس یکباره دیگه هم اتفاق میفته . و شما فرمودین راه رسیدن به احساس خوب از سپاسگزاری رد میشه چیزی که استاد بارها و بارها فرمودن و من شنیدم و اجرا کردم اما میخوام عمیقا متمرکز بشم روی سپاسگزاری و هر لحظه احساسمو(احساس واقعی)رو خوب و عالی نگه دارم و انشاله وقتی معامله دلخواهم رقم خورد بیام و زیر کامنت خودم بنویسم که اینبارم خدا دست منو گرفت . حتی اگر همه ادمهای اطرافم میگفتن نه و نمیشه خدای قشنگم همرو کنار زد و بهشون گفت ساکت این بنده به من رو اورده ،از من کمک خواسته،دستشو داده تو دستای من ، تو بغل من نشسته ،از رب عالم کمک خواسته ،حتما حتما اجابت میکنم درخواست درخواست کننده را .
خدای قشنگم شکر و سپاس برازنده و شایسته و مخصوص توست .
خدایا ازت سپاسگزارم برای تک تک نعمتهایی که دارم که اگر شکر اونها رو بخوام به جا بیارم تا آخر عمرم هم وقت نمیکنم .
سپاس از استاد با ایمانم و سایتی که خدایی هست .چرا خدایی؟چون ازش سیر نمیشم . سالها و سالها هر روز و هر روز هم از مطالبش استفاده کنیم فقط لذت میبریم و خسته نمیشیم .
خدایا شکرت
سلام آقا ایمان عزیز
کامنتتون خیلی عالی و پر بار بود خوندم و در دفترم نوشتم تا این جملات گوهربار را هر روز تکرار کنم. بهتون تبریک میگم که به حد از آگاهی رسیدید.
به قانون فرکانس یا همان تکرار خیلی خوب اشاره کردید.
کنترل ذهن را خیلی خوب توضیح دادید من هم این روزها دارم روی عزت نفسم و کنترل ذهن که تنها راه خوشبختی و رسیدن به همه خواسته هامون هست، کار میکنم و اینکه با قدرت و اعتماد به نفس از حضور در جمع هایی که هم مدار ما نیستند خارج بشیم و برای وقتمون برای گوشمون و چشممون و زبانمون ارزش قائل باشیم هر چیزی را نبینیم هر چیزی را گوش نکنیم و زبان به هر حرفی هر چیزی که ذهنمون میرسه باز نکنیم کاملا آگاه به خودمون باشیم که اگر هر لحظه اینطور آگاهانه روی خودمون کنترل داشته باشیم و حال خوب خودمون را حفظ کنیم به قول شما در مدار خداوند و دریافت الهامات خداوندی قرار میگیریم و آنوقت است که در دنیا و آخرت سعادتمند خواهیم شد.
سپاسگذاری که قلب و ذهنت هر دو تایید کنند را خیلی خوب اشاره کردید
مدار خداوند را هم خیلی دوست داشتم و حتما ملکه ذهنم میکنم.
برای خودم و شما و همه دوستان آرزو میکنم که همیشه در مدار خداوند باشیم.
شاد و پیروز باشید.
سلام اقا ایمان عزیز
ممنونم وسپاس گزارم بابته ایده عالی که بهم دادی من همیشه همین حرکت که گفتی شیطان میگه برو بحث داغ بد تو قانون بلدی حذفش می کنی
من خیلی گول این حرف می خوردم تا به امروز چون یه رفیق دارم که وقتی میرفتم پیشش همش حرف از مریضی میزدحالم بد می شد که باهاشم حتی بحث می کردم که دور خودت دارخونه راه انداختی (اونم با بهونه هاش که منشی دکتر باید باکلی دکتر سرکله بزنه این جوری شده )وقتی از پیشش میرفتم تو راه کلی با خودم بحث می کنم که چرا رفتم پیش و فهمیدم که این پاشنه اشیل منه باید اونو به راحتی بذارم کنار چون اون تو فرکانس من نیست
به هر حال ممنونم ازت
درود برشما و این اگاهیی که دارین و به اشتراک گداشتین
واقعا مو به تنم سیخ شد
چند مرتبه باعشق کامنت شما رو خوندم وحالم بهتربود وبهتر شد خصوصا در مورد شکرگزاری واقعی که چطور هست
من تا بحال زبانا و شکر گزاری میکردم
ولی این اگاهیی که باید به تایید قلب و ذهن برسد و این همان مدار خداوند است ی تلنگر قوی و مثبت بود
اگاهی های چون تاخیر در آفت ها
ترس واضطراب=فرکانس مخرب
و خیلی از موارد دیگر
آرزوی قلبی موفقیت برای همه دوستان
سلام ایمان جان امیدوارم هرجاهستی حالت عالی باشه چقد ریز بینانه زیبا مثل استاد عزیز نکته سنجی دقیق کردی و قشنگ توضیح دادی واقعا ممنونم ازت و برای من نکته کلید نظرت اون کلمه تاخیر افته که نوشتی توی قران اومده
و واقعا اون چیزیه من باید بهش عمل کنمو میدونم فقط نباید به تاخیرش بندازم و توی این مسیر ادامه بدم سالم شادو تندرست باشی ایمان جان 🙏☺️
سلام آقا ایمان عزیز
بسیار لذت بردم از خوندن مطالبتون و خیلی غرق شدم درونش و حس بشدت خوبی روالقا کرد بسیارسپاسگزارم
کامنتتون به شدت زیبا و پر بار بود خدا رو شکر ک منو به همچین کامنت های با ارزشی هدایت میکنه و من واقعاااااااااااا از این حرفا قوت قلب میگیرم پر از انرژی میشم و لذت میبرم ک اینقدر انسان های متعهد و مومن رو کنار خودم دارم خدا بهت خیری بی پایان بده
سلام آقای متین فر واقعا لذت بردم از نوشتتون،ازاینکه از ترس و نگرانی گفتین که دلیلش غفلته درسته چون استاد عباس منش هم بارها میگن من به هیچگونه ترس و نگرانی ندارم از فردام ،از سفرم که چه پیش میاد .به نظرتون چرا؟چون استاد به اون آگاهی کامل رسیدن ،چون به خداوند وصل هستن و این جمله تو این متن شما جالب بود و منو یاد این جملات استاد انداخت.
ما همیشه باید تو مدار باشیم ،مدار درست و رو فرکانس و باورهامون آگاهانه کار کنیم چون این خود ما هستیم که زندگی خودمونو میسازیم.
موفق و موید باشید.
سلام ایمان جان
عالی بود ممنون موفق باشی
سلام آقا ایمان
ممنون از نوشته های زیبا و پر انرژی که فرمودید استفاده کردم و همینطور انرژی گرفتم و حتما در زندگیم به این نکاتی بسیار مهمی که فرمودید مورد توجه و بکارگیری میکنم
ممنون از شما
سلام دوست عزیز. سپاسگزارم از به اشتراک گذاشتن آموزه ها تجارب و احساس پاکت. ثرومند و برقرار باشید
باسلام و شاد باش خدمت استاد عزیزم و شما عزیزانم در این مکان پر از معنویت و عطر خدا. واقعا ایمان جان نوشته ها بی نظیر بود. احساس فوق العاده خوبی بهم دست داد خیلی زیبا و روان قانون فرکانس یا همون قانون تکرار رو توضیح دادی من تازه وارد این جمع خدایی شدم تو قدم های اولم. از خدای مهربان و وهابم هر روز درخواست هدایت به سمت توحید و یکتا پرستی دارم. تا اینکه هدایت شدم به سمت استاد عزیزم وشما دوستان آگاه و یکتاپرستم . اینجا جمع صمیمی و دوست داشتنی و پر از عشق و ارامشه. امیدوارم که روزهایی پر از آگاهی و رشد و پیشرفت پیش روی خودم داشته باشم. ممنونم از این همه ترویج اگاهی
سلام دوست عزیز
دیدگاهتون بسیار عالی بود
سپاسگزارم برای این آگاهی که دراختیارمون گذاشتید
واینکه فرکانس طبیعت بی عیب ونقصه
ومن عاشقانه ازاین بودن در طبیعت لذت میبرم وخدارو سپاسگزارم که این لذت بردن رو روزیم میکنه تا احساس
عالی داشته باشم
بنام خالق روزی دهنده ی بی منت خدایا شکرت سپاسگزارم ازت بابت خانواده ی هم فرکانسم که چگونه زندگی کردن باقوانین جهان را به من می آموزند سلام به همه عزیزانم خیییییلی دوستتون دارم عااااشقتونم خیلی خوشحالم که اینجا هستم امروز اولین روزی است که هدایت شدم به قسمت روز شماره تحول زندگی من ولذت بردم از خواندن تجربه ی دوست عزیزم ایمان جان میخواهم تجربه ی خودم راهم خدمت همفرکانس های عزیزم عرض کنم هروقت خودم رو از ذهنم رها میکنم و با قوانین زندگی که به اندازه ی ظرفی که دارم عمل میکنم احساس نشات و انرژی بالایی تجربه میکنم واحساس میکنم همه چیز برایم راحت و خوب اتفاق میوفته
مثل مثالی که استاد عزیزم که عاشقشم گفته چرخ دنده های زندگی روغن کاری میشه و راحت میچرخه رو تجربه میکنم احساس میکنم یک هاله ای منو اهاته کرده همیجور میرم جلو وهیچکس به من توجهی نمیکنه انگار فقط خودم هستم
خداروشکر میکنم که تونستم تجربم رو بگم
عااااشقتونم
آرزو میکنم همیشه رو شونه های خدا بشینیم و پمپ انرژی رو تجربه کنیم
سلام و درود دوست عزیز
خیلی نکات عالی بود
مخصوصا بحث فرکانس
که ما باید یاد بگیریم که خودمان هستیم با فرکانس هایمان شرایط و اتفاق های زندگی مون رو خلق میکنیم اونم فقط زندگی خودمون ن زندگی دیگران
عالی بود
موفق باشید👍👍👍😍💐
سلام
من بخاطر کمال گرایم میخواستم اول به یه نتیجه خیلی بزرگ برسم بعد بیام نظر بزارم ولی آمدم بقول استاد رد پا بزارم
قبل از اشنای با استاد، کلی شکست رو تجربه کرده بودم و کارم به مسافر کشی توی اسنپ رسیده بود و روزی ۱۲ ساعت مسافرکشی میکردم. فروردین امسال داداشم بعنوان عیدی سایت استاد رو بهم معرفی کرد و فصل جدیدی از شادی و لذت در زندگیم شروع شد.
خیلی زود درآمدم از همون اسنپ دو برابر شد اون هم با زمان کمتر. یه روز از غر زدن یه مسافر فهمیدم که دلار شده ۸ تومن اولش حالم خیلی بد شد ولی خیلی زود احساسم رو کنترول کردم و گفتم که یه سری افراد از این وضعیت سود میکنن و من میخوام از اون ها باشم و میخوام به دلار پول در بیارم. دو سه هفته بعد ایده کار کردن تو عراق بم الهام شد. فقط چند تا مشکل وجود داشت ۱- من عربی بلد نبودم۲- هیچ کسی رو تو عراق نداشتم ۳- هیچ پولی نداشتم ۴- از عراق هیچی نمیدونستم ۵- و هیچ مهارت خاصی رو در خودم نمیدیم که بتونم باش پول در بیارم، ولی حرفهای استاد تو ذهنم میچرخید که تو قدم اول رو بردار خدا خودش قدم دوم رو نشونت میده.
قدم اول جور کردن ۴۰ دلار پول ویزا بود و هزینه سفر به عراق بود
قدم بعدی صحبت کردم با مادرم بود که چند تا دوست تو عراق داشت
البته این رو هم بگم که وقتی تو ماشین فایل های عباس منش رو میزاشتم مادرم هم شنید و اون هم در این مسیر قرار گرفت
از روزی که من و مادرم تصمیم گرفتیم به عراق بریم معجزات شروع شد، دست های خدا رو میدیدم که چطور ما رو کمک میکردن که چطور دل ها رو برای ما نرم میکردن که چطور مسیر ما رو هموار میکردن. تو این مسیر چقدر توحید ما تقویت شد و فهمیدیم که چقدر راحت به این خدای وهاب، مشرک میشم. ما دو نفر هر روز با هم از نشانه های که میبینیم صحبت میکنیم هر روز از امید و آرزوم ها مون میگیم
شهریور ماه اولین سفر ما به عراق بود و الان که دارم این نظر رو مینویسم در سفر چهارم هستیم
نتایج تا به امروز من
-کمترین نتیجه من تا امروز نتایج مالیم بوده درآمد این ماه من حدود ۵۰۰ دلار است( ۳ برابر درآمد فروردین)
الان به زبان عربی تا حد زیادی صحبت میکنم
-به سه تا از ترس های بزرگم حمله کردم و اعتماد بنفس م به میزان زیادی رشد کرده
خونه ای بزرگ در نزدیکی بصره به قیمت دو میلیون دینار اجاره کردیم و تمام وسایل زندگی رو خریدیم
دستگاه لیزر موهای زاید خریدم که نصف پولش رو پرداخت کردم و درسی واسم شد که هیچ وقت چیز قسطی نخرم و انشاالله خیلی زود باقیش رو هم پرداخت میکنم
بیماری زخم معده من که پنج سال بود باش درگیر بودم کاملاً خوب شده بدون هیچ دارویی
تعداد دوستای عراقیم از دوستای ایرانیم بیشتر شده
فهمیدم مهاجرت کردن فقط ایمان و توکل میخواد
خیلی نسبت به قبل سپاسگزار تر شدم
خیلی حالم خوبه
استفاده از هدایت خدا رو بیشتر متوجه میشم
و بزرگترین نتیجه من حس خوبیه که به خدا دارم این که کنارمه، این که دوسم داره، این که هوامو داره، این که خیلی خیلی دوسش دارم.
از سفر نامه روز ۲۵ م فهمیدم که باید حسابی روی باور فراوانی ، لیاقت و عدم انتقاد از ثروتمندان کار کنم.
من به خودم تعهد میدم که تا آخر عمر روی باور های خودم کار کنم و در مسیر پیشرفت بمونم.
عالی ، مرسی از دیدگاهت ، فوق العاده بود
واقعا مهاجرت فقط ایمان و توکل میخواد
منم خیلی وقت بود که فرکانس مهاجرت رو فرستادم و براش هم عجله نکردم و داده بودمش دست خدا ، که یهو همین دیروز بود خدا بهم گفت از چی می ترسی ، چرا مهاجرت نمی کنی ، دیگه الان وقتشه ، منم گفتم چشم ، با اینکه نه پاسپورت نه ویزا نه مجوز خروج نه حتی پول داشتم ، ولی به طور صد در صد باور داشتم که برای مهاجرت نیازی به هیچ کدوم از اینا نیست ، تنها چیزی که نیاز دارم خداست و یه دل شجاع با ایمان صد در صدی و بدون شک ، بقیه ش خودش جور میشه
خلاصه تموم کارایی که باید میکردم رو کردم و بلیط رو خریدم و بعدش خوشحال از اینکه پا رو ترسم گذاشته بودم که یهو نمی دونم کجای سایت بود که یکی از بچه ها گفته بودن که حتی پدر و مادر و خانواده و محل زندگیمون رو خودمون انتخاب کردیم که اونجا باشیم ،
خیلی توی فکر رفتم
آخه من دو ماهه خونه خودمون رو ترک کردم و به یه شهر خیلی دورتر مهاجرت کردم و نتیجه ی ایمانم رو هم دیدم ، با اینکه نه کاری ، نه پولی ، نه آشنایی داشتم ، با همون فرمولی که گفتم بعد 10 روز هم خونه پیدا کردم هم پولم جور شد هم روابط فوقالعاده ای رو دارم الان ، واقعا خدا همه چیو خیلی عالی تر از اون چیزی که میخواستم برام فراهم کرد .
خب بعدش اومدم به خودم ، از اونجا که خیلی عاشق خودم هستم و عاشق انتخابام ، حتی اگه اشتباهم باشه خیلی دوسشون دارم تموم کارایی رو که می کنم ، چون میدونم هیچ چیز به قدر ذره ای تاثیری بر زندگی من نداره پس چرا از دست کارام ناراحت باشم ، گفتم اگه من این پدر مادر و منطقه رو واسه به دنیا اومدن انتخاب کردم دوسش دارم ، بر میگردم همونجا و همه چیو از اول درست می کنم ، ثروت که بی نهایته هر جا باشی > پس ثروت بی نهایت > روابط فوق ایده آل > تموم آرزوهام > رو تو همونجا عملی می کنم و از هیچی هم نمی ترسم ، گفتم خدایا من مسئولیت انتخابامو به عهده میگیرم ، هر چی بشه پاش وایمیسم ، من قراره کلی عمر کنم توی این دنیا ، واسه مهاجرت هیچ عجله ای ندارم
نتیجه شم این شد آرامش عجیبی بهم دست داده و کلی شور و شوق و اشتیاق برای پیشرفت و حرکت
ارزوی موفقیت و سعادت برای همه تون دارم
ولی واقعا هر چی فکر میکنم این سایت گرانبها ترین گنج روی زمینه خخخخخ
سلام
احسنت احسنت و احسنت بهت میگم
ما خودمون محل زندگیمون خانوادمون و سرزمینمون رو انتخاب میکنیم
وهمه اینها از تفکرات مون میاد بقول استاد هر لحظه فرکانس هامون رو به جهان داریم ارسال میکنیم
انگار صحبت شما روی من تاثیر گذاشت اگر من پدر و مادرم رو انتخاب کردم به انتخابم احترام میگذارم به پدر و مادرم احترام میزارم
با وجود دیدگاه های متفاوت بین خودم و والدینم اونها رو دوست دارم پدر و مادرم سعی میکردند رفاه ما رو آرامش مارو وحتی خورد و خوراک مارو که ده تا بچه بودیم به بهترین وجه تامین کنند
والدینم طبق دیدگاه های خودشون بیشترین تلاش رو انجام میدادندواز هیچ تلاشی فروگذار نبودند
خدایا شکرت به خاطر این همه آگاهی
خدایا شکر به خاطر وجود پدر و مادرم
خدارو شکر به خاطر سلامتیم
خدارو شکر به خاطر اینکه توی خدارو دارم که هر لحظه با منی
خدایا شکرت که من رها شده نیستم وهر لحظه هدایت میشم
وخیالم راحته که تو هست
مراقب منی دوسم داری
ومیخواهی که من رشد کنم و باعث رشد جهان بشم
تو بیشتر از من میخواهی که ثروتمند شوم و آرزوی تو اینه ومن آرزوی تو رو برای خودم میخوام وبرآورده میکنم وثروتمند میشم
خدایا شکرررررررررررر
سلام آقای علیپور عزیز
از خواندن کامنت شما که پر از نشانه و نتایج عالی بود خیلی لذت بردم
در پناه خدا شاد و ثروتمند باشید
برادر خوبم سلام
چقدر عالی گفتی، منم مشابه تو هرچی بیشتر جلو میرفتم احساس می کردم دارم بیشتر خورد میشم اما متوجه شدم که «من» داره خورد میشه و میشکنه، نه وجود اقدس الهی درونم! و این خورد شدن لازمه تا اون زیبایی درون بتونه از بتی که به نام «من» ساختیم خارج بشه و جلوه گری کنه و دنیا رو جای بهتری برای خودش و دیگران کنه.
البته یه نکته جالب درخصوص توجه به زیبایی ها یادگرفتم، این بود که هرکسی که چیزی داره که منم واقعا میخوام، براش دعا کنم. مثلا یه ماشین لوکس و زیبا رد میشه، اول که کلی با زیباییش حال می کنم و تلاشمو میکنم که بندازم پشت سرش و توی مسیر همش جلوم باشه، ثانیا میگم خدایا ماشینش سالم بمونه، ایشالله هرجا میزارتش در نهایت سلامت حفظ بشه و خط رو بدنش نیوفته! ایشالله صاحبش کلی از وجود این ماشین لذت ببره. ایشالله هرچی لوازم یدکی و قطعات میخواد سریع و باکیفیت و بهترین قیمت برسه دستش :) میدونی! یعنی آرزوهایی رو میکنم که انگار ماشین مال خودمه و شما وقتی یه ماشین لوکس داری قطعا این چیزا رو میخوای و اگر داشته باشی لذت میبری :) در مورد هر زیبایی و ثروتی این کار رو یاد گرفتم و جالبه بدونی به شدت توجه و تمرکزم رو روی ثروت و مصادیق فراوانی افزایش داده و از سرعت نتایج حیرت زده شدم! خدایا شکرت از این آگاهی قدرت مند و از این همراهای دوست داشتنی و موثر و باانگیزه
سلام آرمین عزیز خیلی حرف و دعا قشنگی بود منم از همین حالو میخام فقط همین دعا را رکنم
سلام دوست عزیز
سپاس بخاطر اینکه نتایج تو برای ما نوشتی. خیلی انرژی گرفت.
در پرتو هدایت رب پیروز باشی.
سلام آقا محمد عزیز براتون ارزوی موفقیت میکنم ای کاش بقیه دوستان سایت هم مثل شما به جای تعریف و تمجید و قربون صدقه رفتن هم که البته احساس زیباشون برای بنده هم ارزشمند هست و همچنین به جای بازگو کردن حرفهای استاد با یه دیالوگ دیگه از الهامات و اقدامات و ادراکات و نتایجشون بگن تا راه گشای دیگران باشه. سپاس
سلام آقای علیپور
مدتیه من خیلی درگیر اینم که مهاجرت به یک شهر دیگه بکنم اون افکار مثبتم میگه شروع کن اما نجواهای ذهنیم میگه کجا میخوای بمونی چطوری میخوای کار پیدا کنی و ….
وقتی تو اوج این افکار بودم یک پیامی برام اومد من نشونه گرفتم این پیام رو متنش این بود
There is no reason not to follow your heart
و نشونه دومش اولین نظر خوندن نظر شما و کاری که شما کردید بود
یعنی من دارم هدایت میشم؟ راستش تصمیم سختیه یه کم شاید برای من که یه دختر مجردم اما هیچ دلیلی پیدا نمیکنم که از قلبم پیروی نکنم
سلام
یقینا دارید هدایت میشید. من وقتی حرکت کردم معجزات شروع شد از همون لحظه ای که نیت عراق رفتنن کردم از همون لحضه ای که پام رو داخل مرز گذاشتم از همون اولین پلیس عراقی که دیدم از همون اولین ماشینی که ما رو به مقصد رسوند و با ما جوری رفتار میکنن که انگار اعضای خانوادشون هستم و به استقبال ما امدن. این نشانه ها، این محبت ها بعضی وقت ها اینقدر زیاد میشید که ناخوادگاه اشک میریختیم. اتفاقاتی رو که تو این مدت تجرربه کردم و رشدی رو که طی کردم بهترین و زیباترین لحضات زندگیم بوده
برای تجریه این لذت ها حرکت کن. برای زندگی کردن زندگی حرکت کن. هیچ وقت نگو من یه دختر مجردم تو خدا رو داری. خدای رو داری که 99% مردم ندارن. تو اگاهی های رو داری از سایت دریافت میکنی که 99% مردم دریافت نمیکن. تو به منبع الهامات وصلی . تو سالمی. تو توانایی . تو خالق زندگی خودت هستی. تو این مسیر اعتماد بنفست رشد میکنه . ایمان و توکلت تو خود مسیر رشد میکنه. اگر الهام مهاجرت رو دریافت کردی بدون که هر چیزی که نیاز داری تو خود همون مسیر منتظر تو نشسته.
سلام به شما زهرا خانم ٫
من می دانم برای یک دختر خانم تصمیم سختیه ولی می خواهم یک داستانی واقعی را که در سفر من با خانواده ام افتاد برات تعریف کنم که همین شرایط تو را داشت اما کمی پیجده تر٫
یک دختر خانم از دوست های خانم خودم که قصد امدن به ترکیه را داشت همراه با ما داشت و همه کار هاش ردیف شد و به تومان بگم سه ملیون هم به پاسپورت اش مصرف شد
و لی دقه نود یکی از شوهر خواهرش امد اونو دو دل کرد٫
در حالی که خودش می خواست و پدر و مادرش اجازه داده بود٫
و من از این داستان خیلی چیزها را برداشت کردم
۱٫ دو دلی اون دختر خانم و بلد نبودن جواب نه گفتن به دیگران٫ در حالی که ما اشنایی ایشان بودیم و همه راه ها خوب و بد اش را برایش تعریف کردم و نیاز هم نبود نگران باشد٫ و چون یک دختر خانم بود و هم خیلی صحبت نکردم با هاش فقط در اخر انو بهیش گفتم که ۵سال یا ده سال اینده تو بیبین و تصمیم بگیر ٫
۲ ترس ترس واقعا ادم ها را در جا نگه می داره٫ و من به شخصه خدا را شکر روی این موضوع به خوبی دارم کار می کنم چون خیلی از کار ها دارم انجام می دهم و دادم٫ مثل همین سفر ما از افغانستان تا ایران و بعد ترکیه ان هم قاچاق ها و به قول استاد این حرکت ها یعنی ایمان ٫
و ما به سلامتی و خوشی و عشق و راحتی رسیدیم به مقصد خود تکرار مینکم ان هم راحتی ها راه قاچاق چون که ترس ها برای من در مقابل خداوند معنی ندارد و می دانم که ان دختر خانم بعد از که دید ما چقدز راحت رسیدیم و اون الان داره حسرت می خوره و خودش را شاید هم خیلی سرزنیش کنه بس کاری نکن که حسرت بخوری که چرا انجام ندادم٫
و شما هم اگر نکردید انجام بدید و ایمان تان نشان بدید و شروع کنید البته که قبلش ایمان را لی سازید و ترس و دو دلی ها از بین بی رید بقیه راه ها خیلی اسان هست و اسان مبشود ٫ به نظر من این تصمیم شما خیلی اسان و راحت اس چون اولا داخیل شهری خودی ایران اس و دوم زبان خودی تان اس و خارج کشور که نیست٫ تو برو راها باز میشه خود بخود ٫
و تشکر ویژه از اموزشهایاستاد و مریم شایسته عزیز٫ موفق باشید
۲
نتایج برای من فوقولاده بوده. فقط هر لحظه که از هدف و احساسم مراقبت نمیکنم پیشرفتم کند میشه. ما باید به نهایت رشد و مسئولیت پذیری و شناخت که شایستش هستیم برسیم در این عمر. این لحظه همین لحظه اگر ما بخاهیم پر از معنیه و آبستن یه عالمه اتفاق خوب. (و شاید بد (بستگی به خواست ما داره.)) نباید بترسیم از شکست. شکستی در کار نیست. به زندگیمون باید معنا و تجربه های زیادی بدیم. در رخوت و ترس روزها میاد و میره. اون شرایطی رو که میپسندی تصور کن اگه اونو تو عراق میبینی برو اونی که تو فکرته میبینی (اگه فکرتو خراب نکنی وسط راه و ایمانتو از دست ندی). یکیو میشناسم که رفته پاکستان و خیلی پولداره الان ولی میگه پاکستان خیلی خوش میگذره و نمیخاد جاشو عوض کنه. ولی تا قبل از این فکر میکردم یکی بره پاکستان زنده بر نمیگرده
من تو عراق انسان های فوقالعاده ثروتمندی رو دیدم که کیفت زندگیشان از یک فرد متوسط رو پایین در ایران کمتر بود و همین جا آدم های رو دیدم که درآمد متوسط داشتن ولی کیفیت زندگیشون به مراتب بالاتر بود.
تو منطقه ای که من هستم مردم احساس امنیت فوقالعاده ای دارن و براحتی وسایلشون رو تو خیابون رها میکنند و هیچ نگرانی ندارد.
البته عراق در نگاه من،یه قسمت از مسیر تکاملی من هست که وقتی بخوبی درس هام رو یاد گرفتم خدا مسیر بعدی رو نشونم میده
سلام محمد جان واقعا خداوند رو سپاسگزارم که تونستم نوشته زیبای شمارو بخونم….تحسینتون میکنم بابت اینکه به مرحله باور و ایمان به الهامات رسیدین و اینکه از ترس هاتون گذشتید……رسالت شما از آفرینشتون گذاشتن تجربتون بود و امیدوارم خدمت بیشتری به مردم از کسب لذت های این جهان داشته باشید سپاس
سلام
خدا رو شکر میکنم که در مسیر هدایت الهی و باور های توحیدی الهی قرار گرفتم.
من خیلی مایل به نوشتن کامنت تو سایت نبودم.
ولی بهم به یکباره الهام شد که کامنت بزارم و حس کردم به درد میخوره. من دانشجوی فارغ التحصیل ارشدم و الانم روز های آخر سربازیمه. من همیشه آرزو داشتم که بتونم تحصیلاتمو در یک کشور خوب ادامه بدم. همیشه دلمم میخواست که بتونم مادرم رو هم با خودم ببرم.
اوایل من به باور های توحیدی آشنایی نداشتم و عملا برای رسیدن به خواسته هام به دست اساتیدم و شرایط نگاه می کردم. در واقع یه جوری برنامه هامو هندل کرده بودم که انگار اونا میخوان برنامه اپلای منو هندل کنند. در این حد که رفتم با اساتیدی کار کردم که میدونستم با یه استاد تو کانادا لینک ان و اساتیدم منو بعد تموم کردن پروژم به اون معرفی میکنند و خلاص… در این حد باور شرک آلود داشتم که شیطان کاملا با دلایل منطقی منو به شرک بیشتر معرفی می کرد و منم چون آشنایی نداشتم همین مسیر با قدرت پیش می رفتم. من خودم کلا آدم منطقی ام و تا یه چیزی بر مبنا اصول و ریاضیات بهم نگن باور نمیکنم ( استادم خودش میگه هر موقع میخوای یه باور عوض کنی تنها راه تغییر پیدا کردن دلایل منطقی و محکمه که من شدیدا با ایشون موافقم).
عملا اساتیدم شده بودن خدای من و من هر کاری که اونا تو پروژه میگفتن انجام میدادم.
خلاصه من با تمام وجودم کار میکردم و با بهترین نمره پروژه ارشدمو گرفتم و مقاله امم دادم و حالا نوبت این شده بود که اساتیدم برا رفتن من با استاد کانادا هماهنگ کنند. اینجا بود که دیدم نه تنها برا من کاری نمیکنن بلکه به من زور و تحکم ام میکنن. من خدا رو شکر کلا زور تو زندگیم نمی پذیرم و نگرش آزادی طلبی دارم. اگرم کاری میکردم چون میخواستم به خواستم که تحصیل تو کاناداس برسم چون اونا را عامل رسیدن من به خواسته هام میدونستم.
من خیلی اتفاقات و فشاری های روحی بدی بعد این داستان تحمل کردم و همش دنبال این بودم که این نامردا به من قول دادن ولی فقط دنبال مقاله بودن و همین.
همش دچار رنجش بودم و چ سختی های روحی و جسمی که نکشیدم. حالا شما فک کن باس سربازی ام میرفتم.
تو همین حین؛
خواهرم از فایل های استاد عرشیان فر بم نشون داد. من و مادرم؛ دوره لایف پلاس که خواهرم خریداری کرده بود تصمیم گرفتیم با هم یه سال کار کنیم. شما فک کن ما یه سال هر روز تمرین میکردیم روی تمام جنبه های زندگی خودمون. بعد یه سال واقعا همه چی خوب شده بود و من کلی حالم بهتر شده بود.
من خیلی دوس داشتم باور هامو تقویت کنم که توی اون دوره نبود. یه جورایی من ریاضی طور و با منطق دوس داشتم هر چیزی بفهمم که با استاد عباس منش دقیقا به این موضوع میرسیدم. من خیلی دوس داشتم به آرزوم که تحصیل توی ی کشور خوب و با امکانات عالی برسم. خودمم میدونستم هنوز پاشنه آشیل هایی دارم که حاصل فرکانس های خودم بود. تصمیم گرفتم تو یه شب ماه رمضون بیام سایت عباس منش ثبت نام کنم. جالبه که اینم هدایت شدم.
اومدم و با مادرم ثبت نام کردیم فقط سایتو. بعد دیدم ی بخشی داره به نشانه های امروز من. تقریبا یه چند هفته ای اونا رو دنبال می کردم که یه دفه دوره “شناخت قوانین زندگی” بم معرفی شد. همون موقع رفتم و به مادرم گفتم و اونم خوشش اومد. اتفاقا این دوره با پول سربازیم خریدم.
ما دو جلسه رفتیم تا حالا جلو. و خدا میدونه چقد نعمت برامون سرازیر شد. خود استاد میگه برا استارت تو این دوره تو 4 زمینه ثروت، ارتباط با خدا، روابط با دیگران و سلامتی به خودتون نمره بدین. بعد فقط جلسه اول و دوم کلی اتفاق باحال برامون افتاد. مادرم که به ی بیماری که از همون اولی که تصمیم به تغییر گرفتیم تقریبا میشه اسفند 1398 که من همیشه بش میگم یه تضاد عالی که من وتو رو ی عالمه رشد داد؛ خوب شد. خدا رو هزاران بار شکرت واقعا. خدا داره بش نعمت سلامتی کامل میده و دیگه از اون بیماری اثری نیست. خدایا عاشقتم. باریک الله بت.
منم یه موقعیت عالی دکترا تو هلند پیدا کردم و براش اپلای کردم. مصاحبه هاشو رفتم و حتی ب مرحله نهایی ام رسیدم که قرار بود بین منو و دو تا دانشجو دیگه انتخاب کنند. من از همه لحاظ خودمو آماده کرده بودم و حالا تو ببین من این همه خودمو آماده کرده بودم با خودم میگفتم پسر دیگه تموم شد… دیگه راحت شدیم…
ببین من اصن در حد استاد پروژه، نوع پروژه، کشور محل تحصیل، شرایط اقتصادی پروژه همه رو کد زده بودم. یعنی اصن میگفتم خدایا شکرت من با ی جلسه اینقد عالی کد زدم. به خودم و خدای خودم آفرین میگفتم. اصن تو پوست خودم نمی گنجیدم :) . خلاصه خودمو برای ی جشن عالی آماده کرده بودم. مادرم اصن گفته بودم بشین هلندی بخون که اونجا سختت نباشه :). دمش گرم اونم نشسته میخونه :)
دقیقا روزی که قرار بود جواب بیاد من جلسه دوم داشتم دقیق گوش میدادم و تو دفترچم مینوشتم. درس دوم دوره “شناخت قوانین زندگی” در مورد ترمز ها بود. استاد میگفت یه کد زدی مطمئنی همه جاش درسته عالی و ی دفه میبنی تو مرحله آخر که میخواد کد ران بشه یه دفه میترکه. در واقع تو این همه کد زدی و فرکانس فرستادی بعد یه کد ریز میاد میگه نشون نده نتیجه رو.
آقا همینم شد. دقیقا وقتی فایل جلسه دو تموم شد و من از رو لپ تاپم بلند شدم رفتم رو گوشی دیدم ایمیل اومده. برگام ریخت…
دیدم یه نفر دیگه انتخاب کردن…
یعنی انگار یه آب یخ ریختن روم.
تنها دلیلی که به ذهنم میومد مرتب این بود که من ایرانیم و اینا از خودشون گرفتن. باور کن دلیل های محکمم ذهنم میوورد واسم. بزار بگم که ببینی دلایلمم خیلی منطقی میورد شیطان ذهنم.
1) تو حین مصاحبه هام ازم چند بار پرسیدن که تا حالا سفر خارجی داشتی. منم که تا حالا از در خوننمون اون ور تر نرفته بودم :)
2) به عنوان یه بخش هایی از پروژه باید چند کشور میرفتم مث آمریکا. اونام پرسیدن که مشکلی نداره برا ویزا اینات؟
3) من از لحاظ علمی یه سر گردن از دو تا کاندید دیگه بالا تر بودم و دیده بودم ارائه هاشونو. اصن این قد فاصله میدیدم بین خودم و اونا که مطمئن شده بودم اینا منو انتخاب میکنن. مگه مغز خر خوردن یکی که ضعیف تر هندل کنن :)
اینجا بود که کشور و اینا و شرایطم که من تو ی کشور خوب نیستم همش میومد تو ذهنم. خیلی داغون بودم دو روز اول. از یه طرف میگفتم اینو من کد زدم همه چیزم که اوکی بوده. کاملا باورم داشتم که اینو برام خدا جور کرده و به فرکانس های من پاسخ داده. پ چرا نشد و کلم داغون میشد.
یاد حرف استاد که همون ترمز های خیلی کوچیکه ام بودم. روز دوم گشتم دنبال ترمز ها. گشتما ولی خوب چیزی پیدا نکردم. بابا من کد با کلی استدلال و منطق زده بودم از همه مهم تر این که اینو کلا از خدا خواسته بودم و حس یقین داشتم که خدا اینو برا منو جور کرده دیگه.
خیلی حالم گرفته بود و یادمه سر نمازم ظهرم دوس داشتم خدا رو ی کتک بزنم. این چه وضعشه آخه.
تو دنیای واقعی ام همینه وقتی کد میزنی. وقتی یه سه ماه وقت گذاشته باشی رو کد همه چیزشم هندل کرده باشی و مطمئن باشی که جواب میده. یه دفه ارور میده. میخوای لپ تاپ تو سرت خورد کنی :))
خلاصه من تا آخر نمازم میخواستم خدا رو ی کتک بزنم که بعد نمازم تو سجده بش گفتم ببین من که به تو اعتماد کردم واقعا، همه چیزم که به تو سپردم، تو ام که خیلی حال دادی و موقعیت دکترا و همه شرایطم ساختی. پ چرا این شد. یاد این حرف استاد افتادم که خدا گفته هدایت ما بر اون واجب شده. گفتم پس دمت گرم منو زود تر هدایت کن لطفا که ناجور حالم گرفتس.
به صورت دیفالت صاف اومدم تو بخش نشانه های استاد عباس منش. بله هدایت شدم :) به دوره “روز شمار تحول زندگی من” که درباره از بین بردن ترمز های ذهنی (احساس قربانی و مظلوم واقع شدن) و تقویت عزت نفس و دستیابی به موفقیت هاست. امروز روز دومه این دورس که من این کامنت به عنوان اولین کامنتم میزارم. و اصن حالم خیلی خوبه و هیچ نگرانی ندارم.
مطمیئنمم که با لطف خدا به بهترین پروژه دکترا تو هلند دوباره هدایت میشم با این تفاوت که حالا ترمز ها مم برداشتم. من وقتی این کامنت دوستمون که به همراه مادرش به عراق مهاجرت کرده دیدم منو تشویق کرد که کامنت بزارم. منم مطمئنم که به لطف خدا ترمز ها رو بر میدارم و تو این مسیر حرکت میکنم و باور های توحیدی عملی ام تقویت میکنم به زودی به خواسته ای که دارم به تمام و کمال دریافتش میکنم و خدا رو شکر میکنم. :)
خدا رو هزاران مرتبه شکر میکنم که دستان پر محبتش همیشه بر شانه های من هست و منو هدایت کرد و تا آخرین نفسم آرزو دارم که عاشقش باشم .
امید وارم که با کامنتم تونسته باشم حس خدایی رو در قلب هاتون به ضربان دربیارم و برای همگی دوستان و استاد آروزی بهترین موفقیت ها و رسیدن به خواسته هاشون به سادگی و به زیبایی و عزت مندانه دارم
به قول استاد در دنیا و آخرت شاد و سلامت و ثروت مند و سعادتمند همگی باشن.
چقدر عالی نوشته بودید چقدر لذت بردم وخدا راهزاران بار شاکرم بابت اینکه ترمزهای ذهنی تون را پیدا کردید .چقدر این قسمت زندگیتون شبیه موقعیت من بود .تو دوره ای از زندگیم یک سری افراد را برای خودم بت کرده بودم فکر میکردم خدای من هستند ویه سری کارها فقط با دست اون ها انجام میشه بد ضربه ای خوردم سرخورده شدم حال روحیم خیلی بد بود .ولی الان میبینم اونا هیچ کاره بودن از وقتی که خودم بلند شدم تصمیم گرفتم حرکت کنم درهای بیشماری به روم باز شد .من مسوول اعمال خودم هستم نه دیگران .خواسته های مرا خدا پاسخ میدهد نه دیگران.وقتی از دیگران بریدم وبه خدا وصل شدم یه آرامش زیبایی درونم متبلور شد با قدرت تر قدم برمیدارم شجاع تر شده ام.از خدا برای شما دوست عزیز موفقیت روز افزون می طلبم .برای تک تک لحظه هایتان هدایت خدایی میخواهم در پناه خدا
سلام آقامحمد
خیلی لذت بردم از خوندن کامنتتون.
من چند وقتیه دارم دوره قوانین روگوش میکنم وتافایل دوراگوش دادم واتفاقی چند روزیه هدایت شدم به فایل تحول روزشمار زندگی وتاروز دوم راکار کردم ولی نتونستم چند روزی کارکنم ذهنم درگیر بود وحالم بد دوروزه باز شروع کردم به فایل گوش کردن .
اونم هدایت شدم یک مطلبی روخوندم درمورد فرزندان که مهمان ماهستن چند سالی واینکه مراقب رفتارمون باشیم ویک سری چیزای دیگه.
یه تلنگری خوردم خوب درسته همونطوری که من یک مدت کوتاهی خونه پدریم بودم وتمام ولی یک سوال مهم ذهنم رو درگیر کرد که من تاالان ۳۷ سال بد وخوب هرجور دیگران خواستن زندگی کردم تاکی مهمان این دنیا هستم پس کی باید اونجوری که دوست دارم زندگی کنم.
تازه من وقتی خودم احساس خوبی ندارم درکنار خودم چطور بچم میتونه حس خوبی داشته باشه.
وقتی نتونم آروم باشم چطور باهاش خوب رفتار کنم.
واین تلنگر باعث شد که باز محکمتر فایل را گوش کنم امروز
شروع جدیده وتعهد نوشتم فایل راچندین بارگوش دادم نکته بردای کردم .
ذهنم مدتیه درمورد باورهام ،ورودیهام وپاشنه آشیل واون کدریزه مشغوله امروز به خودم گفتم دلیلی داره که استاد میگن کامنتها را بخون وازاول خوندم تا به کامنت شما رسیدم ویه نشانه هایی باز دیدم که روپاشنه آشیلم،باورهام،کد مخفیه،ترسهام، رفتارهام با دقت کارکنم .
ممنونم از تک تک دوستان بابت کامنتهای زیباشون حتی باحوصله کامنتهای تشکر از آقای علیپور راهم خوندم تا به خودم بگم همه باعشق کامنت میگذارن واز همه اش لذت ببر
موفق باشیدد
سلام
از مطالب شما خیلی استفاده کردم بسیاری از نقاط مبهمی که در رابطه با توکل کردن و نتیجه نگرفتن داشتم به وضوح برام مشخص شد . خیلی وقتها با توکل به خدا کاری را شروع میکردم و با پیش بینی موقعیت های مختلف نتیجه درست که نمی گرفتم هیچ بدترین نتیجه ای که هیچکس تصورش را هم نمیکرد میگرفتم . به همین دلیل بیشتر اوقات خودمو سرزنش میکردم که چطور ممکنه به این قسمت از کار توجه نکردم یا تو احتمالات نیاوردمش .
ولی حالا با این کامنت بسیار خوب شما متوجه اون کد منفی ای که اشاره کردید شدم . اون کد منفی رو همیشه داشتم انگار خودمو آماده میکردم که اگه یه وقت تو کار یا هدفم به نتیجه مطلوب نرسیدم ناراحت نشم برای همین با اطمینان صد در صد به موفقیتم ایمان نداشتم بدترین جای قضیه هم اونجاست که تصور میکردم خوب من که توکل کردم پس چرا جواب نداد..؟!
تازه دارم به معنی واقعی توکل ، اعتماد کامل و حسن نیت داشتن به خداوند و همچنین ارتباطش با نشانه هایی که بهمون الهام میشه یا در اطرافمون میبینم میرسم .
ممنون که انقدر دقیق و با حوصله کامنت گذاشتید ، موفق و سربلند باشید .
سلام دوست عزیز
من هم چند سال پیش تجربه مشابه تجربه شمارو داشتم
بدون هیچ چیزی رفتم عراق فقط با توکل به خدا البته اون موقع هیچ چیزی از قانون نمیدونستم ولی توکل شدید داشتم که ساکمو بستم و رفتم واصلا نمیدونستم اونجا چی منتظر منه ولی وقتی رسیدم خدا دستانش رو برای من اماده گذاشته بود ….
دنیابه انسانهای شجاع پاداش میده اینها هم پاداش دنیا به شهامت شماست که هرچی بیشتر شجاعت نشون بدی همون اندازه بیشتر پاداش میگیری
شادو موفق باشی
سلام آقای علیپور تعهدتون خیلی عالیه و براتون بهترینهارو از خداوند منان خواهانم
سلام اقای علیپور
خوشحالم از موفقیتتون
لذت بردم از تجربه شما
نتایجتون عالی بود
منتظر نتایج بعدیتون هستم
موفق و ثروتمند باشید
میتونم بگم من هم یک فرد بسیار ایده عال گرا هستم و نمیدونم شاید خیلی باعث شرمندگی هست اما یک اعتراف بزرگ باید بکنم که با وجود اعتقاد زیادی ک به استاد عباس منش عزیز دارم و 5سال هست که فایل هاشون رو دنبال بی کم و کاست دنبال میکنم تا به حال نظر هیچ کدوم از عزیزان عضو سایت رو نه خوندم و نه لایک کردم..امشب که درحال گوش دادن فایل استاد بودم خیلی ناگهانی حسم گفت لااقل یه دونه از دیدگاهای سایت رو بخون و جالب اینکه زاویه دید شما خیلی خیلی شبیه خواسته من هست ک من تا حدودی با وارد شدن ب یک کمپانی بین المللی دارویی به دستش اوردم اما شاید از ی جایی به علت رابطه احساسی که در نهایت هم به جدایی کشید خواسته هام رو فراموش کردم.اینکه زندگی یک سطح شیبدار هست واقعا زیباترین جمله استاد هست و اینکه قانون درخواست ها همیشه جواب میده هم یک اصل غیر قابل انکار. فکر میکنم دیدن این نظر باز یک تلنگر بود بای شروعی جدید.
ممنون از ب اشتراک گذاشتن دیدگاه بسیااااار خوبتون!!!!
سلام جناب علیپور
ممنون از کامنت عالی و خوبتون. چقدر از خوندن روند موفقیت تون لذت بردم و برای من درس داشت. موفق و پیروز باشید
عالی بود آفرین بر ایمان شما
سلام آقای علیپور
خیلی متشکرم که نتایجتون رو با ما در میون گذاشتید. حس عالی گرفتم. این باعث تایید و تقویت همه ما میشه.
در مورد اینکه با مادرتون این راه زیبا رو ادامه میدید هم خیلی لذت بردم. خیلی زیباست که فردی به این نزدیکی دارید که میتونید در مورد قوانین باهاش صحبت کنید. امیدوارم هر دوی شما سلامت باشید
سلام، و سپاس خدمت استاد عباسمنش با این سایت بی نظیر بسیار ارزشمندی ک در اختیار دوستداران تغییر و پیشرفت قرار دادند و سپاس از شما اقای علیدوستی چقدر کامنت شما مفید و انگیزه بخش است من حدود سه ماه هست ک با این سایت آشنا شده ام خیلی ارامش دارم وخیلی نگاهم به زندگی و خدا تغییر کرده من حدود یکسال هست ک مهاجرت کردم به ترکیه اول خیلی نگران بودم خیلی می ترسیدم و دوستان و نزدیکان به من می گفتند اشتباه کردی چرا رفتی تو این وضع گرانی هر چی داری را از دست میدی و پشیمان برمی گردی ولی وقتی با سایت و فایلهای عباسمنش آشنا شدم عزمم راسخ تر شد و روی تصمیمم مصمم تر شدم و ایمانم به خدا بیشتر شد،فهمیدم همان خدایی ک در کشور خودم هوامو داشته الانم کنارمه چه فرقی کرده ک دیگه رهام کنه چرا وقتی اومدم ترکیه دیگه درهای روزی را بهم ببنده برعکس اتفاقا کارهایی الان بهمون پیشنهاد شده ک درآمدش شش برابر کار ایرانمون هست خیلی عالی در حال پیشرفت هستیم شرایطمون هر روز از روز قبل بهتر و بهتر میشه ،کافیه ک خدا را هر لحظه در کنار خودمون احساس کنیم و باور داشته باشیم ک زندگیمان را خودمون خلق می کنیم البته من هنوز اول راه هستم و به خودم و خدای خودم قول داده ام ک تا زنده هستم از کار کردن روی باورها و اعتماد به نفسم دست نکشم
خانم وهابی سلام خسته نباشین وموفقیت های بی نهایت وبیشمار رو براتون ارزومندم و اشتیاق و ذوقی که تو حرفاتون بود منو خیلی تحت تاثیر قرار داد و دارم به لطف خداوند واستاد تجربه زندگی شیرین و باورهای مثبت به انسانی تبدیل میشم که خودم میخوام که همه نعمت های زیبای خداوند رو برای خودم داشته باشم ثروت،قدرت،اعتمادبنفس،ایمان ،توکل، تلاش میکنم زودتر برسم من انسانی توانمندم خدا یار و یاورتون درپناه حق
سلام آقای علیپور عزیز.
کامنت پرانرژیتون رو خوندن و با خوندنش فقط بهتون آفرین گفتم??
امیدوارم که همیشه موفق باشید?
من مدتیه یه ندایی تو دلم هست که باید مستقل شم که بتونم رو خودم کار کنم و به نتیجه برسم به اهدافم برسم ولی باورها و نجواهای ذهنیم میگه الان کارهای دادگاهی داری باید کار طلاقت اوکی شه بعد بری..یا اینکه پول کافی ندارم…خونه چطوری پیدا کنم..وسیله از کجا بیارم..باید اجاره ی خونه بدم…اصلا کجا برم…شغلی ندارم…
ولی نمیتونم هم با خانوادم زندگی کنم چون عادت به استقلال دارم و میخوام مستقل باشم.
ولی میدونم باید اولین قدم رو بردارم چون بهش رسیدم وقتی با امید بخدا قدم برمیدارم و میرم دنبال کارهای دادگاهیم تو دلم فقط با خدا حرف میزنم و از خودش میخوان هدایتم کنه و میگم خدایا کارمو به تو سپردم و هراتفاقی بیافته راضی و خوشحالم چون به نفع منه وباعث خیرو برکت برام میشه..وهمین هم میشه اصلا ادما و مسؤلای پرونده هام خیلی راحت درخواستی که من دارم رو برام انجام میدن و کارهام به نتیجه میرسن..
ولی این ترمز رو نمیدونم چطوری با باور درست ازبین ببرم که بتونم جدا زندگی کنم…
در پناه الله یکتا شادو سعادتمند باشید??
سلام آقای علیپور
ازته دل واقعا براتون آرزوی موفیقت میکنم ایول داری به این اراده و اعتماد نفست
با سلام
بیان تون در مورد سیر تکاملی قانون خداوند که طی کردید زیبا و برای من الهام بخش بود.
سپاس
سلام اقای علیپور
از اینکه صادقانه و با جزیات زندگیت رو گفتی ازت متشکرم و برات ارزوی موفقیت میکنم من الان در اون جایگاه قبلی شما هستم
کار با اسنپ
راستش من نمیدونم چرا فکر نمیکنم خیلی وضعیت بدی داشته باشم…و به همین خاطر هم احتمالا حرکت خاصی نمیکنم
ولی با توجه به اینکه وضعیت گذشته شما وضعیت کنونی منه اگه تجربه ای که می تونه به من کمک کنه هست لطفا برام بنویسید برات بهترینها رو می خوام و امیدوارم بزودی باز هم از موفقیتهای جدیدت بنویسی
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا شکرت که ما رو خالق زندگی مون آفریدی
سلام دوست عزیزم
نشانه ی امروزم این فایل زیبا بود و خداوند هدایت م کرد به کامنت زیباتون وقتی خوندم حس و حالم عالی تر شد
چون نشانه ی مهاجرت دوباره بهو هدیه داد
و چقدر زیبا نوشتی که مهاجرت ایمان و توکل میخاد
و دقیقا همینه
وقتی قدم برمیداری و همه چیز رو به خودش میسپاری خودش به راحت ترین شکل ممکن همه چیز برات فراهم میکنه
ازت سپاسگزارم دوست بیتظیرم که با قلم زیبات این کامنت الهی رو نوشتی
برات ارزوی بهترین ها رو دارم
خدایا شکرت ، ادامه میدیم این مسیر الهی رو مصمم تر و با اراده ی پولادین مون همراه با الله یکتا
سلام محمد جان واقعا از خواندن نتایج زیبایت خوشحال شدم ، و آرزو دارم که همیشه موفق و سربلند باشی . در پناه الله ی یکتا باشی عزیز
سلام.اقای علیپور. امشب من برای اولین بار بود ک دیدگاهها رو چک کردم. و اولین دیدگاه شما بود. ک با خوندن دیدگاه شما ی حس خاصی اومد ب وجودم و حس کردم ک بیشتر امادگی برای ورود ب این مسیر الهی و طلایی رو پیدا کردم. خدارو شکر میکنم ک تو این مسیر قرار گرفتم و راهنمایی همچون استاد عزیز دارم. ممنونم از استاد عزیزم??
آفرین تبریک میگم دوست عزیز کارت عالی بود
سلام دوست عزیز سپاس از خداوند که اینچنین نتیجه ایمان و عمل شما رو داده و میده و سپاس از شما که نتایج عالیتون رو برای ما به اشتراک گذاشتید. خیلی عالی. به امید اتفاقات بیشتر و بیشتر و عالیتر برای شما دوست عزیز.
سلام دوست عزیزباخوندن کامنتتون واینکه موفق شدین الله یکتاروبشناسین ودرمسیرموفقیت قراربگیرین اشک روازچشمانم جاری ساخت خیلی خوشحالم براتون خیلی ایشالاهممون تواین مسیر درست پیشرفت کنیم وبمونیم خدایاشکرت
سلام محمد عزیز
و خانم شایسته عزیز بخاطر این سفر نامه پربرکت رو شروع کردند??
محمد واقعا ازت ته دلم ازت سپاسگزارم که این تجربه خودتون رو گذاشتین یک درس فوق العاده به من داد که خیلی کمال گرا عمل میکنم اونم بخاطر باور کمال گرایی من بوده چون من رو فایلهای افرینش کار میکنم اما با خودم هر بار میگم باید باورهام خیلی عالی بشن تا دست به کار شوم اما با خوندن این دیدگاهت فهمیدم دارم اشتباه میکنم و باید از الان هم رو باروهام و هم عمل کنم تا تکامل خودم رو به این شکل طی کنم
با تشکر از استاد عزیز و خانم شایسته بزرگوار و دوست عزیزم محمد
واقعا عالی بود تجربیاتتون …هر کلمه ش رو که میخوندم لذت میبردم …واقعا حس میکنم احساس خوب منم به اندازه شما بود در وان لحظه ….کلی انرژی گرفتم کلی حس خوب …
این احساس خوب واسه همه مون مستدام باشه
سلام دوست عزیزخیلی تاثیرگزاربودوآفرین به این ایمانتون واراده تون خیلی انگیزه بخش بوددرپناه خداشادوثروتمندباشید.
بسیار عالی ، ان شاالله هر روز شاهد موفقیت بیشتری باشید
سلام اقای علیپور. خدا قوت. چقدر عالی و شجاعانه جلو رفتین. آفرین بر این ایمان قدرتمند شما
شاد و ثروتمند باشید.
مرسی دوست عزیز از تجربهی بی نظیرتون
چقدر برای من این تجربه نشونه ی قشنگی داشت برای شروع کارم
تو فقط قدم اول رو بردار
خدا خودش قدم دوم رو بهت نشون میده
الهی شکر بخاطر سلامتیتون ، رابطهی خوبتون با مادرتون، درآمد خوبتون، خونتون ، حال خوشتون، ارتباط خوبتون با خدا
الهی شکر
بهترینهای دنیا و آخرت نصیبتون بشه دوست عزیز
سلام دوست عزیز
چقدر کامنت شما برای من نشانه بود. و من هم با یک نیتی امروز اولین روز از سفرنامه رو شروع کردم و الان که دارم این کامنت رو مینویسم دلار 8000 هزار به 50000 هزار رسیده
اما من خالق زندگی خودم هستم و با این تعهد و دیدن فایل های روز شمار تحول زندگی گام به گام تکامل رو طی میکنم و به تمام خواسته های خودم به بهترین شکل خواهم رسید و در کشوری که دوستش دارم (آمریکا) که آن هم به من الهام شده خواهم رفت در بهترین شکل ممکن از هر نظر .الهی آمین
درود برشما
سلام به همه
آفرین که با پاگذاشتن برروی ترستون و ایمان به خدا مهاجرت کردید
مدتی هست که مهاجرت کردن افتاده توو ذهنم و دلم میخواد که انجامش بدم
اما مثل شما به یه جای کاملا ناشناخته نیس اما برام ترسناکه
من بیست سال از عمرم رو تهران زندگی کردم، چهارده سال هست که بعد ازدواجم اومدم شهرستان و در شهرستان زندگی میکنم توی شهر کوچیک احساس امنیت بیشتری میکنم اما شرایط به نحوی پیش رفته که بازگشت به تهران و مهاجرت مجدد به شهری که تووش بزرگ شدم به دلم افتاده اما پاگذاشتن روی ترسهام، پاره کردن زنجیر ها از پام، ازاینکه همسرم نمیخواد بیاد، این زنجیرهاا میدونم که بخاطر ایمان نداشتم هست، واقعا شما و همه ی اونهایی که مهاجرت میکنن و با فرصت های جدید روبرو میشن رو تحسین میکنم
درود بر شما
بنام رب العالمین
سلام بر شما دوست عزیزم
چقدر خوشحال کننده و زیباست هدایت شما و اعتماد کردن به رب العالمین و رسیدن به خواسته های قلبی و چقدر انسان رشد میکنه در تمام جنبه های مختلف و الگویی قوی میشه برای دیگران.
بهتون تبریک میگم در این راه به موفقیت های چشمگیری انشالله در اینده بسیار نزدیک از اتفاق های بزرگتری برامون بنویسید
با بهترین ها براتون
سلام به دوست هم فرکانسی عزیز
من حدود یه سالی هست که با سایت آشنا هستم
امروز به طور جدی بخش روز شمار تحول زندگی من رو شروع کردم
و این اولین کامنتم در این بخش هست
خیلی خیلی از کامنت زیباتون لذت برم و کامنت شما نشانه ای برای من شد که توکل و ایمانم نسبت به خداوند بیشتر بشه
در پناه حق شاد و سلامت و ثروتمند و موفق باشید
سلام اقای علیپور
منهم چون ورشکست شدم و در حال حاضر دارم با اسنپ کار میکنم،تو فکرم افتاده بود که جهت سناریو نویسی در همین کار اسنپ درامدم دوبرابر بشه،ولی نجواهای همیشگی در گوشم میگف که اخه کار اسنپ یه کاری با درامد کاملا مشخص در یک ساعت کاری داره، اخه چطور میشه که در اسنپ با اون درامد نسبتا مشخص درامد ادم دوبرابر بشه، فقط مگر اینکه ساعات کاریم رو بیشتر کنم، اما الان با کامنت شما مواجه شدم که گفتی حتی با کمتر شدن ساعات کاریت، درامدت دوبرابر شده، البته که ته دلم میگف میشه ولی نجواهای ذهنیم میگف نمیشه، الان با خوندن کامنت شما بیشتر میتونم به حرف دلم مطمئن باشم که حتی با همون ساعت کاری که دارم میشه درامدم دوبرابر بشه.
بهترینها رو براتون ارزو میکنم
سلام آقای علیپور چقدر با خوندن پیام شما خوشحال و دلگرم شدم،ازتون سپاسگزارم که انقدر برای ماها که تازه وارد این مسیر شدیم با صحبت هاتون هموار کردید این راه رو و به قول استاد گرانقدرم که میفرمایند: اگر یک نفر در دنیا توانسته به آن چیزی که من میخوام برسه من هم میتوانم به شرطی که مثل او فکر کنم و عمل کنم.خداوند بزرگ رو هزاران بار سپاس برای این همه خوشبختی و حال خوبی که الان دارید و چقدر ما خوشبختیم که استاد عزیز رو داریم که انقدر عاشقانه کنارمون هست و مارو تو این مسیر هدایت میکنه. الهی هزاران مرتبه شکرت
سلام دوست عزیز
خیلی خوشحالم بخاطر پیشرفتون و بسیار تحسین میکنم دید توحیدی ات را . الهی شکر به خواسته ات رسیدی 🙏خدار و صدهزار مرتبه شکر که الان توی شرایط رضایتمندی داری زندگی میکنی
همیشه از بزرگان میشنیدمکموفقیت اونطرف دیواره ترسه و واقعا هم همینه . آدم فقط باید جرات کنه و بپره that’s it و دیگه از اون ب بعده کمسیر بسیااااار هموار و دلخواه میشود
الهی شکر ک استاد عزیز دست خدا شده اند و مسیر زندگی مان را عوض کرده اند، منکه هنوز احساس میکنم خوابم اگر چه هنوز اول راهم
شاد وثروتنمد باشی
سلام به همفرکانسی عزیزم از تجربه مهاجرت شما و مادرتون به عراق خیلی لذت بردم راستش توی دلم گفتم خوش به حال تون که مادرتون هم با شما در مسیر هدایت توحیدی قرار گرفته من خیلی دوست دارم که پسرم در این مسیر قرار بگیرد ولی می دونم من اگه با تغییر باورهام و کار کردن روی باورهایم زندگی ام را تغییر بدم اونهم وقتی نتایج رو ببینه خواستار قرار گرفتن در این مسیر می شه به امید روزهای پربار برای تک تک اعضای خانواده ی بزرگ و صمیمی عباس منش
سلام محمد نازنین
چقدر عالی حرکت کردی توکل کردی و گول شرایط رو نخوردی قدم برداشتی و یقین داشتی که میشود و داره میشه چقدر لذت بردم از نوشتن داشته های که الان داری و چقدر اگاهانه از روابط سلامتی ثروت صحبت کردی خدایا شکرت سپاسگذارم که کامنتت باعث شد به این قضیه پی ببرم که حتی وقتی پول نداری وقتی زبان ی کشوری رو بلد نیستی ولی هدفت اینه که به دلار پول بسازی میری و همه درها به روت باز میشه ی همگاه ی پایه ی همفرکانس به نام مادر برات پیدا میشه که خود وجودش ارام بخشه چه برسه به فرکانس مثبتش و همگام بودنش در مسیر الهامات در مسیر توحید خدایا شکرت امیدوارم محمد عزیز هر کجا هستی سالم و ثروتمند سعادتمند در دنیا و اخرت باشی
سلام همفرکانسی عزیز درود به شما و مادرگرامیتان امروز 1400/10/2 دوره سفرنامه رو روز اول شروع کردم خداروشکر در جمع انسانهای ثروتمند و بینظیر،شاد هستم و خداروشکر برای وجودخدا و دستان خدا استاد عباس منش عزیز و بانو شایسته دوستداشتنی🌺🌺خداوند شبان همه ماست خداوند انرژی است و ما هر لحظه در حال دریافت موهبت های الهی ،سلامتی،نعمت های بیکران هستیم🌼🌼خداروشکر من به این صفحه هدایت شدم و این انرژی مثبت دوستان عزیزم و هم فرکانسی های محترم این انرژی مثل نور تمام سلولهای بدنمو شستشو داد خداروشکر هر روز باورهامون قوی تر میشه با عزت نفس زیاد و خاموش کردن ذهن استدلالی ،شور و شوقمو زیاد میکنم و رویاهامو بغل میکنم چون ما لایق بهترینها هستیم .ما لاینتاهی و ابدی هستیم و پاره ای از وجود خداوند هستیم صد درصد به همه خواسته هامون میرسیم و تمام حواسمونو به شکرکزاری و حس و حال خوب ۱۰۰ درصد اتفاقات خوب رقم خورده و میخوره🌱🌱🌱🌱از خداوند مهربان طلب خیر و برکت میکنم مسلما خدا به انسانهای شجاع بهترین ها رو رقم میزنه ممنونم بابت اشتراک نظراتتون 💜شادو سلامت،ثروتمند،بینظیر در دنیا و آخرت باشید.💜
سلام آقای علی پور عزیز،بسیار خوشحالم که به کامنت شما هدایت شدم و برای شما بسیار خوشحال هستم،البته الان سه سال از کامنت شما میگذره و احتمالا الان شما موفقیتهای زیادی کسب کردین،یه راهنمایی ازتون میخواستم،من و همسرم هم مدنیه به فکر مهاجرت به عراق هستیم اما مثل شما که گفتین نه آشنایی داریم،نه تخصصی،نه زبان عربی،اما یه حسی میگه برین،موندیم شرایط واسه کسی مثل ما الان چطوره؟باید از کجا شروع کنیم؟اگه میشه راهنمایی کنین ممنون میشیم هم فرکانسی عزیز،🙏🙏🙏
عزیزم آقای علیپور چقدر فایل شما پر از آگاهی بود. تبریک میگم بهتون که انقدر عالی حرکت کردید مهاجرت کردید توکل کردید به خدا در مسیرخ واسته هاتون. خیلی خوشحالم شدم که شنیدم که خونه ی دلخواهتون رو خریداری کردید و اتفاقات دلخواهی رو در زندگیتون بوجود اوردید. واقعا قسطی خریدن هر چیزی اشتباهه. یا نقد میخرم یا اگر ندارم نمیخرم و میسازم و بعد میخرم. این بهترین باور و عملکرده. امیدوارم همیشه خوشبختی بیشتر در زندگیتون جاری بشه.
سلام دوست عزیز و همفرکانسی بهت تبریک میگم که اینقد رشد و پیشرفت داشتی
من الان کامنت شمارو میخونم و یه چیزی توجه منو تو کامنت شما جلب کرد
اینکه پاشنه آشیل من هم احساس لیاقت و باور فراوانی و انتقاد به ثروتمندان هست البته تو ناخودآگاه تو خوداگاه تا ماشین خوب میبینم خداروشکر میکنم ولی احساس میکنم تا یه نفر تو صنف خودم میلیاردر شده
حسم بد میشه احساس میکنم پول های جهان تموم شده و به من نمیرسه
شما چطور کار کردین روی پاشنه اشکلون
ممنونم که وقت میزارین و پاسخ میدین
سلام دوست عزیز . خیلی لذت بردم از کامنتتون و اینکه به نتایج و اهدافتون رسیدین .
درود بر آقای علیپور عزیز
لذت بردم از رشد و گسترش وجودی شما و توحیدی تر شدنتون،عالی بیان کردین سپاس از شما ایمان من هم قوی تر شد.بهترین ها را براتون آرزو میکنم.
خدایا شکرت
در پناه خدا شاد باشید
سلام آقای علیپور
بابت پیروی از الهامات قلبیتون و موفقیتتون خوشحالم .
خصوصا که این نظر شما و پاسخی که به دیدگاه خانم زهرا نوروزی ارسال کردین تمام خط به خط این دو نظر انگار نقشه ی راهمو بدستم دادن.
قبلش بلاتکلیف بودم و از خدا خواستم راهنماییم کنه از شما سپاسگزارم .
آقای علیپور سلام
شعر معروفی هست که استاد همیشه زمزمه میکنن،
تو پای به راه درنهو هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت.
الان با شنیدن داستان زندگی شما بیشتر به مصداق این بیت و قدرت حمایتگر خداوند پی بردم. موفق و سربلند باشید.
سلام دوست خوبم واقعا تحسین میکنم موفقیتتون رو و تبریک میگم امیدوارم بیشترلذت ببرید و موفق تر باشید.
خیلی استفاده کردم.سپاس
آقای علیپور ماشاالله چه دل شیری داری .
دمت گرم و موفق باشی.
ممنون دوست عزیز نتایجتوون سرشار از انرژی ونشانه بود موفق باشید در پناه خدا
تجربه شما خیلی بهم چسبید ،،، انرژی گرفتم ازتون ، موفق و شاد باشید ?????????
سلام به محمد عزیزم و به مادر عزیزت که همراهت شده که این خیییییلی لذت بخشه..همین که گفتی مادرم فایل استاد رو گوش داد و هم مسیر شد،خیلی لذت بردم..
باورم نمیشه؛عراق؟
هرکشوری رو میتونم تصورش رو بکنم،عراق؟!خدای من..
چقدر من تو اینمدت با خودم فکر میکردم و میگفتم :همه میرن آنتالیا و اروپا و آمریکا و کانادا و … ما رفتیم عراق..ینی من باید این وسط چه چیزی رو درک کنم؟!خدای من بهم بگو..
محمد جان .تورو خدا بگو که مذهبی نبودی!!؟تورو خدا بگو چه چیزی باعث شد به این کشور مهاجرت کنی و تو اونجا درآمد کسب کنی..؟!
میخوام بدونم،الهامی که بهت شد و عملی کردی ،چجوریه؟! دلیل همه ی اون چیزهایی که باعث شد تصمیم بگیری چی بود؟!
به نظرت من چه باورمحدودکننده ای دارم که باعث شده اینجوری فکر کنم؟!
درود بر جناب علیپور دوست گرامی خیلی وقته از کامنت شما گدشته وحتما وقطعا شما حالا بسیار موفق هستید،درامدتون چندین برابر بیشتر شده،چه عیدی جالب وارزنده ای دریافت کرده بودید خداروشکر انشا..بهترینها رو با اون عیدی تا بحال بدست آورده باشید ،سفرهاتون بسلامت حتما تابحال با امید بخدا زندگیتون عالی شده وکسب وکارتون هم پررونق وپربرکت شده،چقدر عالی که مادر بزرگوارهم باشما همراه وهمفرکانس هستند،چقدر عالی که تشانه ها هرروز بیشتر وبیشتر براتون نمایان شده،چه پیشرفتها ونتایج عالی خداروشکر سلامتی تون رو بدست آورده اید،هدایت خدا همیشه درپیش روی شما باد،امیدوارم همیشه خداوند یار وهمراهتون باشه وپشت وپناهتون وتا زنده اید نشانه های عالی ببینید موفق باشید .
سلام دوست خوبم بابت کامنتت سپاسگذارم ازت.تو مسیر مهاجرت قرار گرفتم و شرایط کاری برام پیش اومده جایی قراره برم که تاحالا اصلا نرفتم و اطرافیان حس های خوب بهم نمیدم ولی من عزمم رو جذب کردم ب رفتن و حرکت و قدم اول خواستم بگم با خوندن کامنتت بیشتر راغب ب رفتن شدم و خودم و زندگیمو میخوام بسپرم ب خدا من میرم و میدونم خدا بامنه هر لحظه و تو هر شرایطی کمکم میکنه و باور دارم منو داره میکشونه اونجا تا بهم نشون بده درهای نعمت و فراوونی و برکتش را….اماده ام برای مقابله با ترسهایم و برای رسیدن به خواسته هایم و برای رفتن و هدایت الاهی.خدایا شکرت
سلام دوست عزیز
نمیدونم الان که این کامنت میخونی کجا هستی وچقدر پیشرفتات زیاد شده
الان که این کامنت مینویسم دلار شده فکر کنم50تومن
ودرامد شما چندین برابر
افرین بهت پسر
بسیار لذت بردم از خوندن کامنتت
چقدر قشنگ هدایت شدی
خندم گرفت آنجاییکه نوشته بودی
نه پولی دارم
نه دوستی
نه زبان عربی بلدم
الله اکبر که خدا چقدر کمک میکنه وقتی قدم برمیداری
وپا میزاری رو ترسات
سلام و درود به استاد و مریم جون با این بهشتی که اسمش رو نمیشه گذاشت سایت چون واقعا گنجینه ی دستیابی به بینهایته با وجود اینه من تا این لحظه دارم از فایلهای رایگاه استفاده میکنم نتایج خوبی چندین ماهه تو روابطم گرفتم با کارکردن مدام روی باورهام و از خدا واسه ی صادرات توی کارم هدایت خواستم که دیروز به این فایل استاد هدایت شدم و امروز اومدم دوباره فایل رو نگاه کردم گفتم بزا برم کامنت اولی رو بخونم 🤩🤩دوست عزیزم همین که کامنت شما رو خوندم بلافاصله یه چیزی درونم گفت ببییییین این یه نشونه اش.فوری رکوردر گوشیم رو آوردم و این نشونه رو باصدای خودم ضبط کردم که رد پا بزارم و ببینم چطور قشنگ دارم رشد میکنم و هدایت میشم. من به هدایتگری خدا واقعا ایمان دارم و تو کارام ازش هدایت میخوام همیشه و قشنگ بهم گفت تو این کامنت که خدا خودش قدم بعدی رو برام روشن میکنه🤩 عاشششقتم خدا که انقدر زود جوابمو میدی جیگرم و یه خیال راحتی بیشتری بهم داد و واسه ادامه ی کارم انگار که یه توربو بهم وصل باشه😁.
دم همه ی بچه های سایت گرم با این کامنت ها
دوست عزیزم آقای علیپور متشکرم بابت دیدگاه فوق العادتون و اینکه تجاربتون و نتایجی که بدست آوردید با بقیه به اشتراک گذاشتید.
خداروشکر می کنم که امروز نوشته سالهای پیش شمارو روزی من کرد و از این طریق من رو هدایت کرد.
جالبه من از هفته پیش از طریق سایت استاد فکر مهاجرت کردن بهم الهام شد اما از همون روز مدام با ذهن منطقیم درگیرم که چطور مهاجرت کنم من ی دختر مجردم باید هزینه رفتن و زندگی یکسال اونجا رو داشته باشم خانوادم اجازه نمی دن و…. ی عالمه ترمز ذهنی دیگ
تا شب گذشته که تلاش کردم با خدای درونم صحبت کنم تمام سوال هامو ازش پرسیدم و اون با آرامشی که به قلبم داد فقط در جوابم گفت نگران نباش همه چیز رو برات فراهم می کنیم.آرام شدم اما بازهم قانع نه تا اینکه امروز اتفاقی این فایل استاد و کامنت زیبای شما رو دیدم اینکه گفتید برای مهاجرت هیچیکدوم از این مقدمات لازم نیست و اینکه اینقد با ایمان و مصمم تصمیم گرفتید و به هدایت شدنتون باور داشتید حسابی رو من تاثیر گذاشت.
سپاسگذارم از شما از استاد خوبم و خدای مهربونم که اینقدر واضح و عالی با من صحبت می کنه
براتون آرزوی بهترین ها و موفقیت روز افزون دارم
در پناه الله یکتا
به به خدایاشکرت ،
چقدر خوندن این کامنتا به ما انرژی میده ،
آقای علیپور موفق و شاد باشید و پر انرژی تر از روز قبل فعالیت کنید و روز به روز پیشرفت کنین و از نتایج عالی اینجا واسمون بنویسید .
چقدر خوبه پیشرفت ،
چقدر خوبه که بادمون بمونه واااای عجب مسیر قشنگی بود زندگی ،
عجب قشنگ رسیدم به اینجا با هدیات وموندن توی مسیر درست ،
خدایاشکرت
جناب علیپور درود برشما و سپاسگزار شما از اینکه عطر و بوی حس خوب=اتفاقات خوب
را با بقیه به اشتراک گذاشتید.
خیلی خوب توانستید در داستان واقعی و عملی خودتون باور شروع کردن از صفر و اقدام و عمل کردن به هدایت الهی را در بقیه دوستان تقویت کن
ید.
در پناه عشق و هدایت همشگی خدا باشید
سلام به تمام هم فرکانسیهای عزیز و استاد عزیزو مریم بانوی گل و تمام اعضای سایت من خیلی لذت بردم از نوشته ها و جذبهاتون جناب علیپور انشاا.. هر روز بهتر از روز قبل باشید و واسه همه طلب خیر و خوشی و سلامتی و ارامش و ثروت و سعادتمندی در دنیا و اخرت دارم.. شاد باشید
سلام آقای علیپور واقعا از خوندن دیدگاهتون لذت بردم این همه نتایج عالی چقدر خوب الان مطمئنا در شرایط بهتری هستید امیدوارم که نتایج براتون هر روز بیشتر و بیشتر بشه
درود فراوان به استاد عباس منش و گروه پر از انرژی شون که همچین بستری رو فراهم کردن تاچراغ راه آنهایی باشند که خواستار تغییر هستند.
دوست عزبز آقای علیپور امروز ۱۴۰۰.۱.۱۶ هست و من با خوندن کامنت چند سال پیش شما روحیه و انرژی خدایی گرفتم از شما و گروه عباس منش سپاسگزارم
سلام آقای علیپور خداروشکر برای این همه موفقیت توی زندگیتون .خیلی خوشحال شدم
در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سلامت باشید
سلام دوست عزیز
به به چه قدر لذت بردم ازنتایج فوق العادتون شما تونستید من هم میتونم عالی بود براتون زندگی سعادتمند و پر از نتایج عالی دیگر از خدای مهربون میخام 🌻🌻
سلام دوست عزیز
ممنون که نتایجتون روبیان کردید
من انگیزه زیادم زیادترمیشه باخوندن این تجربه های قشنگ ومعجزه آسا♥️
سلام آقای علیپور واقعا حس واقعی و اعتماد به رب تو نوشتت موج میزنه ممنونم از شما و خداوند بخشنده
عالی بود
موفق و شاد و سلامت باشید در پناه امن الله
سلام دوست عزیزم
چقدر خوشحالم که به الهام قلبیتون اعتماد کردین چقدر خوب درکش کردین
و جسارت به خرج دادین
چقدرنتیجه های عالی گرفتید
تبریک میگم
موفق باشید
سلام دوست عزیز خیلی عالی بود واقعا خوشحال شدم پس منم میتونم کلی پیشرفت کنم خداجونم شکرت