این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-9.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-19 06:08:272024-09-08 08:12:02قلبی که به سوی خداوند باز می شود
765نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد همیشه سبزم، وقتی این فایل رو روی سایت گذاشتید من همون روز این سوره رو تلاوت کرده بودم و آیاتش رو به خودم گرفتم.
به خودم گفتم چقدر خدا در حق من لطف و عنایت داشته و چقدر خوبه که مخطاب این سوره فقط پیامبر نبوده بلکه همه انسانها در همه دورانها می تونن مخاطب این سوره باشند از جمله استاد عباسمنش.
این سوره و سوره قبلش یعنی سوره ضحی سال دوم بعثت نازل شدن ، در واقع بعد از اینکه پنج آیه اول سوره علق در غار حرا بر پیامبر نازل شد تا مدتی هیچ آیه ای از سوی خدا بر پیامبر نازل نشد و سراسر وجود نازنین پیامبر رو، ترس و وحشت از تنهایی گرفته بود و چون آغاز راه رسالت بود، نگران بودند مبادا محبوب، حبیب اش رو از یاد برده باشه.
وبالاخره سروش وحی نازل میشه:
شرح:1
أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ
آیا سینهات را برایت نگشودیم [=سعه صدر و ظرفیت تحمّل سختی به تو ندادیم]؟
پیامبر قرار بوده در برابر یک جامعه منحط که قرنهاست بت پرستی و شرک سرلوحه زندگیشون بوده قد علم کنه، پس خداوند گشادگی سینه و ظرفیت تحمل سختیها رو بهش عطا می کنه تا بتونه یک تنه به همه مشرکان نه بگه. خب این خیلی سنگینه دوستان، بخاطر همین خدا در این آیه موضوع گشادگی سینه رو به پیامبر یادآوری می کنه
مگر خداوند همین گشادگی سینه رو هم به استاد عطا نکردن؟!!!
استاد در جامعه ای پرچمدار توحید شدن که مردم بچه شیرخواره رو در همین روزها که ماه محرم هم هست، میبرن به عَلَم و کُتَل و ضریح گره می زنند که شفا بگیره، که حاجت روا بشه…
شرح:2
وَوَضَعْنَا عَنکَ وِزْرَکَ
و بار سنگینات را از [دوش] تو برنداشتیم؟
شرح:3
الَّذِی أَنقَضَ ظَهْرَکَ
همان [بار یتیمی و فقر] که داشت پُشتت را میشکست.
الله مهربان، برای اینکه پیامبر بتونن بار سنگین رسالت رو به دوش بکشن، بار فقر و یتیمی و بی پناهی رو بواسطه ازدواج با خدیجه از روی دوششون برداشتند تا ایشون بتونن با دست بازتری توحید و یکتاپرستی رو ترویج بدن.
استاد، تو هم فقیر و بی پناه بودی، تو هم مثل پیامبرت که از کف شن های داغ درّه مکه به اون جایگاه رفیع رسیدن، از کف داغ خیابانهای قم و بندرعباس به ثروت و نعمت رسیدی و خدا بار بی پولی و کمبود رو از روی دوشت برداشت تا به ابراهیم زمانه تبدیل شدی…
شرح:4
وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ
و نام و آوازهات را برایت بلند نکردیم؟
پیامبر دنبال این نبوده که مشهور بشه، یا اسمش سر زبانها بیفته، هیچوقت خداوند نمیاد در کتاب آسمانیش به پیامبرش بگه می خوام تورو مشهور کنم که همه بشناسنت، اصلا این موضوع چه دردی از سعادت دنیا و آخرت ما دوا می کنه.
ذکر یعنی بیداری، و ذکر پیامبر همون کلام وحی و وظیفه رسالتش بوده، منظور خدا اینه که توی همین یکسالی که از رسالتت گذشته با تمام دشمنی ها و مخالفت ها و سنگ اندازی های مشرکین، ببین چقدر مکتب توحید دهان به دهان در بین قبایل داره می چرخه..
از همون موقعی که استاد توی دانشگاه مباحث مربوط به اشاعه توحید رو شروع کردن، حراست بجای اینکه همراهش باشن خار راهش شدن.
توی تهران مزاحمتهای بسیاری داشتند از سمت سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی ، اما خداوند پیام استاد رو رسوندن به تمام انسانهایی که در مدار دریافتش بودند، رفیع کرد پیام ابراهیمی استاد عباسمنش رو…
بارها استاد می خواستن یه بیزنس دیگه ای رو شروع کنند اما خداوند به مصداق همین سوره انشراح بهشون یادآوری کردن، که همینجا بمون و در این روزگار خداناباوری توحید رو اشاعه بده…
الهامات خدا به استاد:
آیا سینه ات رو گشاده نکردیم تا ظرفیت دریافت آگاهی ها و کشف قوانین زندگی رو داشته باشی؟!!!
آیا ثروت، نعمت، سلامتی و روابط عاطفی رو بصورت کاملاً طبیعی در زندگیت جاری نکردیم؟!!!
آیا پیام توحیدی تو رو در تمام دنیا رفیع نکردیم ؟!!!
شرح:5
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
پس [بدان] به راستی همراه هر سختی آسانی است.
شرح:6
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
به راستی با هر سختی آسانی است.
حالا که استاد، تجربه تلخ بی پولی و فقر و شیرینی ثروت و نعمت و رحمت الهی رو چشیدن، بخوبی متوجه شدن که همراه شدن سختی و آسانی لازم و ملزوم همدیگه هستند.
دوستان، واقعا این دو حتما باید وجود داشته باشند، دقیقا مثل پای چپ و راست که برای پیاده روی لازم و ملزوم یکدیگرند.
بخاطر همین، استاد در تمام فایلهای آموزشی تاکید می کنند، ورودیهای ذهن رو کنترل کنیم، البته که سختکوشی می خواد، اما باعث میشه در همون شرایطی که هستیم به آسانی و راحتی و رفاه برسیم.
یه وزنه بردار در سختی وزنه ای که بلند می کنه، بعد از اینکه عضله اش تقویت شد در همون حرکت به آسانی میرسه.
شرح:7
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ
پس هرگاه [از انجام کاری سخت] آسوده گشتی، پس خود را [برای انجام مأموریتی دیگر] بپادار.
شرح:8
وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَب
و به سوی خداوندگارت [مشتاقانه] روی آور.
حالا که از انجام مسئولیتی یا مثل ما بچه های وبسایت از پایان یکی از دورههای استاد فارغ شدیم، دمی استراحت کنیم و بعد دوباره مسئولیت بعدی و دوره بعدی رو شروع کنیم.
در خیلی از فایلها استاد توصیه می کنند، وقتی به شرایط ایده آل رسیدید همونجا زمان تغییر و حرکت بسوی زیباییهای بیشتره.
چرا وقتی در شرایط رفاه و راحتی هستیم،استاد اینقدر توصیه به تغییر می کنند؟!!!
چون قله های بی نهایت پروردگار رو شناختن، و می دونن در پس هر زیبایی یک زیبایی زیباتر وجود داره.
وقتی این آگاهی ها رو درک می کنیم، چنان جوش و خروشی در وجودمون پدیدار میشه که هر گامش برای من و شما لذته…
استاد توحیدی ام، کلامت حقه ، هر روز خدارو بابت اینکه شما رو سر راهم قرار داد سپاسگزارم.
چقدر زیبا نوشتین، چقدر مثال های دقیقی از تناسب آیات با زندگی استاد نوشتین و چه توصیف دلنشینی از استاد داشتین اونجایی که میگین «ابراهیم زمانه»
چقدر این لقب به دلم نشست، ممنون از حال خوبی که مسبب اش شدین
یک جایی از نوشته هاتونم دلم میخاد نظر خودم رو راجع بهش بگم
اونجایی که میفرمایین سختی و راحتی لازم و ملزوم هم هستند و باید سختی بکشیم تا راحتی رو بچشیم، من فکر میکنم اینطور نیست
یعنی همونطور که استادمون هم اشاره فرمودن هر دو وجود داره، هم سختی هم آسونی، اما ما کجای کاریم، آیا آماده دریافت سختیهاییم و خودمونو برای اونا آسون کردیم یا آماده دریافت آسونیهاییم و خودمونو برای اونا مهیا کردیم با افکار و ورودیهایی که طی مدتها در خودمون انباشته کردیم.
خوشحالم که امروز صبح به این فایل هدایت شدم و چقدر حس و حالم را خوب کرد
خداوند همیشه در حال صحبت کردن با من است و این من هستم که باید بتوانم با آرامش و سکوت خودم بتوانم پیام های خدای خودم را دریافت کنم
همیشه من در حال رشد و ترقی کردن هستم
هر زمان که بتوانم آرامش خودم را حفظ کنم
هر زمان که بتوانم با یک دید و نگاه دیگر به جهان پیرامون خودم را نگاه کنم
آنوقت دریچه ها و دیدگاههایی برای من به وجود می آید که راه و روش و مسیر من را عوض خواهد کرد
این برای من درس این را دارد که هر چه نگاه و دیدگاه خودم را به سوی خدای مهربان هدایت کنم او دستهای من را می گیرد و راهم را هموار می کند و مسیرم را آسان تر می کند
از همه مهمتر و زیباتر اینکه خدای مهربان از حال خوبی من لذت می برد
از رسیدن من به خواسته هایم خوشحال می شود
دوره کشف قوانین زندگی یک دوره فوق العاده و بی نظیر است
در این دوره خدای من چیزهایی و باورهایی را یاد می گیرم که همیشه و همیشه برای من ترمز بوده است و هیچ فکر نمی کردم که این گونه بوده است
یک درس عالی و بی نظیر
هر موقع که دید و نگاه خودم را به خدای مهربان بسپارم من موفق ترین خواهم بود
آسانی و آرامش قرین زندگی من می شود و من را به سوی بهترین ها و خوب ترین ها و زیباترین ها هدایت می کند
هر چه بیشتر روی خودم تمرکز کنم
هدف داشته باشم
شور و شوق و اشتیاق در برنامه ها و زندگی خودم داشته باشم
زندگی برای من معنا دار می شود و اینگونه عمل کنم هیچ هدفی دیگر نیست که من به آن دست پیدا نکنم
باور به خدای مهربان خودم داشتم
باور به اینکه همیشه دستهای قدرتمند او برای من بهترین خواهد بود
من یه متنی رو قبلا توی دفترم نوشتم و دوست دارم اونو اینجا هم بنویسم چون حس کردم جاش دقیقا همینجاست
اسمش رو هم گذاشتم :
«فانوس و نور »
توی یه جنگل تاریک بودم و بدون نور و روشنایی ادامه میدادم ترسیده بودم به راه شک داشتم ، که یکدفعه از دور مردی فانوس به دست رو دیدم . باز در دل این تاریکی اتفاق خوبی بود ، بهش نزدیک شدم انگار فهمیده بود و میدونست که گم شدم .با اشاره یه راهی رو بهم نشون داد ،دوست داشتم که به حرفش گوش کنم و بهش اعتماد کنم ولی خب غریبه بود و از کجا میدونستم که درست میگه و راه اصلی اونه ، به خودم گفتم باز از راه خودم که هیچی نمیدونم بهتره ، شاید یه چیزی میدونه که میگه .بهش اعتماد کردم و راهمو کج کردم نمیدونستم انتهای راه چیه ولی ادامه دادم رفتم و رفتم . توی راه میترسیدم و شک میکردم ولی یه چیزی انگار بهم میگفت علیزاده نترس برو .به خودم میگفتم دونستن اون از ندونستن تو بهتره ، برو ! بازم از دور یه نور کوچولویی دیدم دلگرم شدم برای ادامه دادن . هرچقدر جلوتر میرفتم اون نور بزرگتر میشد و از لابه لای درختا بیشتر معلوم میشد.
ازینکه به فانوس اعتماد کرده بودم خوشحال بودم . این دفعه با سرعت بیشتر راه رفتم تا اینکه دووویییییدم !!!
نور از خودم بزرگتر شده بود و من با هیجان بیشتر ادامه میدادم . میخواستم ببینم چیه و چقدر بزرگه و نمیدونستم بزرگتر ازین حرفاس!
به خودم میگم چطور من همچین جایی رو تا حالا پیدا نکرده بودم ؟ چطور نور به این بزرگی رو تا حالا ندیده بودم ؟فقط کافی بود یکم سرمو برگردونم !حالم خیلی خوبه مگه میشه انقدر عالی ؟ به خودم میگم چی میشد زودتر پیداش کرده بودم ؟حیف بود ، حیف این همه سال که بدون این تجربه گذرونده بودم حیف این همه سال که اینجا نیومده بودم .یهو یادم افتاد عههه قبلا یه چیزایی دیده بودماااا ولی انگار برام مهم نبود که بیام ببینمش ، فقط دیده بودم !
میشینم پای نور
نگاهش میکنم
خیلی قشنگه ، همه چی قشنگه ، انگار یهو همه چی باهم قشنگ شد .
یهو میترسم .نکنه برگردم ؟ نمیخوام برگردم ، دلم میخواد همه ی مسیر برگشت رو نابود و خراب کنم که اگه بخوامم نتونم برگردم ، از خودم میترسم . بهش میگم میشه نزاری برم ؟؟؟ من خواستمم تو نزار.
چظور میشه این همه سال این حس رو از خودم دریغ کرده باشم ؟چرا اون فانوس رو تا به حال ندیده بودم؟این ظلم نیست پس چیه ؟ چرا تا حالا با اون همه غم و ترس به خودم ظلم میکردم ؟ پس چرا اینجا خبری از ترس و نگرانی نیست ؟ چرا تا حالا من همچین حالی رو تجربه نکرده بودم؟ باز نگاهش میکنم و میگم میشه به زورم شده منو اینجا نگه داری ؟ از خودم میترسم !! ازش میپرسم میشه نزدیک تر بیام ؟ میخندم و میگم علیزاده باز داری مثل همیشه عجله میکنیااااا!! عجله نکن به وقتش میری همین جا هم میتونی لذت ببری.
چرا من دیگه سوالی ندارم ؟ چرا دیگه فکری غیر ازینجا توی ذهنم نیست ؟چرا دیگه نگران نیستم ؟ راستی اون فانوس کو ؟
امیدوارم که هر جا هستی حال دلتون عالی باشه و سالم و سلامت باشید
چقدر متن فانوس و نورتون جالب و زیبا بود،واقعا ازتون ممنونم
یاد خودم افتادم،دقیقا تو تک تک جملات متنتون خودم را حس کردم،منم دیگه نمیخوام برگردم،واقعا دیگه نمیخوام اون آدم سابق بشم،گاهی وقتا که حس میکنم دارم از مسیر خارج میشم گوش خودما میچلونم و به خودم تذکر میدم تا یادم نره،یادم نره که هر لحظه یا در حال رشد و پیشرفتم یا پسرفت،تا فکر نکنم که همه چیز سابت میمونه،واقعا ازتون ممنونم بابت کامنت زیباتون،مرسی
خانم علیزاده خیلی کامنت شما عالی و به موقع بود من هم نام شما هستم ولی از ابتدای روی پروفایل شما سمیرا فقط دیدم و در طول خواندن یهویی گفتید علیزاده یهو خشکم زد یه نشونه بود برام چون از خدا درخواستی داشتم با کامنت شما برخورد کردم انگار خدا برای من این نوشته ها را خواند از شما متشکرم که نوشته های شما مسیر راهم را واضحتر کرد امیدوارم همیشه شما و همه دوستان در این سایت بهشتی مورد هدایت خدا باشیم
اینقدر حواسم پرت فایل شد که کامنت قبلی رو ارسال کردم و یادم رفت که فایل ادامه هم داره، ببین خداوند چطور هدایتت میکنه، چطور تو رو پوش میکنه به سمت فایلی که کاملا در خور حال الان توئه، چطور توی فایل اشاره میشه که تو در مداری هستی که آسان شدی برای سختیها، عاااااخ که من از تموم این کلمات و در خور بودنش با حال الانم لذت بردم، منی که احساس قفل بودن حال خوبم رو دارم با این جملات مربوط به حالم ذوق کردم، الان اصلا دلم میخواد از قشنگیهای این فایل بگم، از اینکه من چقدررررررر این تفسیر از قرآن رو دوست دارم، این نگاه متفاوت که هرگز کسی به این کتاب نداشته، استاد جان جوری کتاب رو تعبیر میکنه که گویا یک کتاب معمولیه، نه یک کتاب مقدس و دور از فهم بشر، که همیشه و همیشه این دیدگاه برام قابل تحسین فراوان بوده، و بعدش شیفته ی باورهای توحیدی استاد جانم، ای بنازمت مرد که چقدرررررر چقدرررررر اصل توحید رو درک و عمل کردید و میکنین«کردیت همه ی آنچه که هستم و آنچه دارم رو به خداوند میدم» «هیچ قدرتی غیر از خداوند وجود نداره» بببببیییییین عاخه قبل از شروع کردن نوشتن کامنت دوم اینجوری بودم که یه اشاره ای بکن که چقدر الهامات دریافت کردی تابحال و یا اینکه چقدر خداوند مستقیم باهات حرف زده، که بقیه که کامنتت رو میخونن فکر نکنن چقدر سطحت پایینه ولی ولی سریع مچ خودم رو گرفتم، به آنی که این حرف از ذهنم عبور کرد گفتم نظر دیگری مهم نیست همین که من دارم سعی میکنم خودم گونه(به روش خودم) کامنت بذارم اوکیه(باور توحیدی داشته باش و بدون که تویی که این همه فکر میکنی نظر احدی توی زندگیت مهم نیست خیلی ریز باورهای غیر توحیدی داری که تا بحال متوجهشون نشدی سهیلا خانم)و دررنهایت مریم قشنگم، چقدر حافظه ت رو تحسین میکنم جانا که فایل هارو و دروه ها رو اینقدر زیبا از بَری و براحتی میتونی هنگام هر صحبتی در مورد هر موضوعی مثل یک ابَر کامپیوتر دوره و جلسه ی مورد نظر در مورد اون موضوع رو پیدا کنی و بهش اشاره کنی جانا. عاشقتونمممم و اول از خداوند سپاسگزارم که من رو به سمت این فایل هدایت کردم، دوم از شما دو گوهر ناب برای تهیه این فایل تشکر میکنم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین که الحق مثل فامیلیشون کاملا انسانی شایسته ن ازتون ممنونم بابت اشتراک این فایل که چقدر من نیاز داشتم چند روز قبل از اینکه فایلتون رو توی اینستا پست کنین همش از خدا میخواستم قلبمو باز کن خدایا اون حسی که آدم با نزدیکی به خداوند توی سینه ش حس میکنه خیلی زیباست انگار قلبت باز میشه روشن میشه همش حس میکردم قلبم گرفته انرژیم پایینه و هی دستمو روی قلبم میزاشتم ومیخواستم که بازش کنه وقتی این فایل رو دیدم اصلا شوکه شدم خدایااا تو چقد زود جوابمو دادی سریع اومدم تو سایت فایلو نگا کنم زمانی که خانم شایسته اون آیه رو خوندن که مگه ما سینه ات را گشاده نکردیم اون بار سنگینی که داشت پشتت رو میشکست رو از تو برنداشتیم یاد خودم افتادم انگار خدا داشت از زبان خانم شایسته با کلام خودش صریح باهام صحبت میکرد که چند سال پیش اون دردی که سنگینی میکرد داشتی تحمل میکردی چندسال عذاب میکشیدیو از رو دوش تو برنداشتیم
گفتم درسته هیچ کس جز تو نتونست اون بارسنگین رو برداره از شرک و نا آگاهی منو بکشه بیرون
واقعا فایل عالی و بی نظیر و پر از آگاهی برای من بود
ممنون از شما
استاد قبلا که میشنیدم که همه میگفتند که زندگی یک سربالایی سخته و بعد از اینکه سختی زیاد بکشی اونموقع به سراشیبی زندگی میرسی و من این حرف رو نمیتونستم باور کنم و با خودم کلنجار میرفتم که شاید این حرف راست باشه ولی باز هم نسبت بهش تردید داشتم
و خیلی از حرفهای دیگه که اصلا با شنیدنش حالم خوب نمیشد…حرفهایی که بدون آگاهی به خدا نسبت میدادن و دیدگاه خداوند رو از دید خودشون میگفتن
مثلا این حرف که خدا چون بنده هاش رو دوست داره بهشون تو این دنیا سختی میده و اون دنیا بهشون آسونی میده و میبرشون بهشت…و خیلی از این مدل حرفها که من شنیدم تو خانواده و اطرافیان
تا اینکه هدایت شدم به فایلهای شما و آگاهی های زیادو اینکه حاااااالم باحرفهاتون عالی میشد
به قول خودتون حرفهایی که در وجود خداییمون و از اعماق وجودمون حسش میکنیم و قلبمون روشن میشه
استاد مهربانم هزاران بار ازتون سپاسگزارم بابت آگاهی های عالی کا به ما میدید
امروز وقتی این فایل و دیدم فقط و فقط گریه کردم از شباهت این سوره به شرایط زندگی شما و خیلی های دیگه ،، که ما باید نگاه عمیقتری به این کلام داشته باشیم و برا ساس این سوره ها آیه ها اتفاقات زندگی خودمون جستجو کنیم و ببینیم که چقدر مرتبط هست و همین خودش باور هامونا تغییر میده و خیلی چیزها را تقویت میکنه ، زندگی شما در بندرعباس میتونم حس کنم وقتی اونجا صبر کردید و حالتونا خوب نگه داشتید و خداوند قلبتون و باز کرد که البته خواست خودتون بوده قطعا و هدایت شدید به مسیرهای بهتر و بهتر و قدمهای بعدی گفته شد الله اکبر که چقدرررر این صحبتها واضحه،این قدر به دلم نشست و اشک ریختم و گوش میدادم ،، برای من هم شرایطی پیش اومده که ممکن بوده هر زمان زبان به شکایت باز کنم ولی به لطف الله و دستی از دستان خداوند که شما و آموزشهای بی نظیر تون مثل یک واکسن ما را واکسینه میکنه سعی کردم سعی کردم در ذهنم با خودم مدام بگم در دل هر نا زیبایی از نظر من ،خیر مطلق هست پس باید به قول استاد حالمو خوب نگه دارم احساسمو خوب نگه دارم این نیز بگذرد،،،، و الان دارم نشونه های این صبر و باز شدن قلبم را میبینم اتفاقاتی خوب و عالی داره میافته و ما هدایت میشم به قله های بعدی وبه هدفهای بعدی ،مثل آب روان باشیم جاری، باید خودمون و در آغوش خداوند رها کنیم و ببینیم مثل یک برگ سبک و راحت در آسمان هدایت پروردگار به کدام سمت ،، هدایت میشیم ،، استاد عزیزم این فایل و دانلود میکنم و بارها و بارها گوش میدم و خودم و تصور میکنم که مثل شما ،،خداوند با خواست خودم اعتباری به من عطا کرده و شیرینی این اعتبار و این هدایت و میچشم ،نوش میکنم با تمام وجودم باور میکنم که من لیاقتش را دارم ،لیاقت آرامش لیاقت دیدن زیبایی ها ،لیاقت دریافت آسانی ها و لیاقت هدایت
سلام استاد عزیز و مهربان و خانم شایسته گرامی و دوستان هم فرکانسی ، راستشو بگم من همینطور که کلیپ رو نگاه میکردم گریه میکردم ، بغضم بخاطر خدایی بود که همیشه کنارم بود و من نمیدیدم ، خدایی که به قول شما برای من خیرو پاکی و خوشبختی میخواد و من ندیدم ، خدایی که من با باورهای محدود خودم فکر میکردم به فکر من نیست خدا مال پولداراست خدا بعضی جاهاست ، یه تعبیر جالب داشتین که او ارباب هست و من عبد الان که خوب نگا میکنم میبینم او ارباب خوبی بود اما من عبد خوبی نبودم همیشه از همه چی شکایت داشتم که چرا اینطوریه و اونطوری نیست اما شما تو این سوره بهم یادآوری کردید که خدا برای ما خیر و خوبی و آسانی ( یسر ) میخواد و این ما هستیم که باید قلبمون رو به سمت خدا باز کنیم ، باور کنین با این جملات شما قلبم داشت شکافته میشد که الله اینقدر به ما مشتاق هست و ما اینقدر بی وفا که بی اختیار اشک هایم روان بود ، شنیده بودم که اگر بنده میدانست که خدا چقدر به او مشتاق است از ذوق و خوشحالی روح از تنش جدا می شد الان میفهمم یعنی چی ، استاد از شما ممنونم که منو با خدا آشتی دادین ، من مدت ها بود به خدا نزدیک نبودم باورم سرد شده بود ولی الان هر لحظه خدا رو برای همه چی شکر میکنم و همزمان حس میکنم قلبم داره از جاش در میاد ، خدایا برای همه چی شکر،سپاسگزارم برای تک تک نعمت هایت ، نمیخوام یه لحظه از کنارت جم بخورم ، استاد شما بهترین مفسر قرآنی چون تا حالا کسی اینطور با قرآن منو عاشق خدا نکرده بود، بازم منتظر تفسیر های نابتون هستم الله نگهدار شما و همه دوستان
سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته و همه ی خانواده ی سایت استاد.
استاد عزیز از روی شوق میگم شاید باورتون نشه ولی میدونم که باورمیکنید، باورمیکنم و باور میکنید که هرکسی در سایت شما عضوهست یه جورایی هدایتی و معجزه آسا مطالبتون مرتبط با زندگیشون هست. همین فایلی که من امروز دانلودکردم و گوش دادم همین که اسم سوره رو گفتین، گالری گوشیم رو بازکردم و عکسی که از سوره از کتاب قرآن گرفته بودم رو باز کردم، این سوره رو خوب یادم هست اوایل آشنایی من با سایتتون که از فایلهای رایگان و ارزشمندتون استفاده میکردم اشاره میکردین قرآن رو خوب مطالعه کنید بفهمید من با تمام دغدغه های فکریم قرآن رو باز کردم سوره ای که از ته قلب به من آرامش داد سوره ی شرح و کوثر بود از هردو سوره عکس گرفتم و همیشه باخودم دارم و میخونم وهربار و هربار رابطه ی من رو با خدا محکمتر و صمیمیتر میکنه،
در اون دوران واقعا من با مشکلات خودم رو سیم پیچی کرده بودم و به همه و همه حتی خدا کفر میگفتم خدایی که از من ناراحت نشد روی برنگرداند و برعکس استاد رو دستی از دستان خودش در زندگی من قرار داد، و واقعا بار سنگین زندگی رو از دوشم برداشت، فکرهای تازه، کارهایی که بعد تموم شدن هرکدوم به فکرم میرسید و انجام میدادم، خدایا سپاسگذارم سپاسگذارم به خاطر اینکه خدارو دارم و همیشه پشت و پناه من بوده. استاد بی نهایت از شما سپاسگذارم هرگز هرگز فراموشتان نمیکنم. در پناه خدای یکتا شاد و سلامت، خوشبخت و ثروتمند سعادتمند باشید.
چقدر خوشتیپ شدید با تیشرت مشکی و چقدر پوستتون برق میزنه خداروشکر که قانون سلامتی بی نظیر واقع شده و دلم میخواد دوره بعدی که شرکت میکنم قانون سلامتی باشه
من تو این یک سال و نیم که با شما آشنا شدم خیلی خیلی تجربیاتی دارم از اِن مَعَ الْعُسر الیُسرا :
زمانی که با استاد شریفی کار کرده بودم و قصد داشتم کسب و کار خودمو راه اندازی کنم نه تکاملی در ذهن من وجود داشت و نه اعتمادی به خداوند چون به لحاظ لفظی خیلی این رو به زبان میاوردم ولی به درک این نرسیده بودم که توکل و ایمان باید از قلب باشه تا راه ها باز بشه و ایده ها گفته بشه و…
به هر حال کج فهمی من از قانون منو تبدیل کرده بود به شخصی که بدون تلاش در گوشه خانه قصد داشتم به دفتر خودم و شرکت خودم برم و اصلا اون موقع نمیدونستم به کاری که دارم انجام میدم علاقه ندارم و ریشه اش جلب توجه فقط یک نفر بود، وقتی با شما آشنا شدم بعد از یک ماه با دونستن این اصل که هیچ چیز و هیچ کس به غیر از ارتباط ما با خدا قدرت نداره در زندگی ما تغییری ایجاد کنه تصمیم گرفتم برم سره کار اونموقع ها اومدم اولین ترمزمو برداشتم، قشنگ یادمه دی ماه 1400 بود، من پذیرفته بودم که ایراد از قانون نبوده و من اشتباه عمل میکردم و اولین باوری که تغییرش دادم این بود که : من برم تو بازار کار آدمی سره راه من قرار میگیره که هم حقوق منو به موقع میده و هم انسان خیلی شریفی هست، اولین مصاحبه من منجر به شروع کار شد حتی بدون قرارداد رسمی و فامیلی اون آدم هم شریف بود، یادمه اونموقع ها چنین چیزی رو نشانه در نظر گرفته بودم و برای درک و فرکانس اونموقعم واقعا عالی ترین محیط بود برای کار کردن.
الان احساس میکنم خیلی بیشتر به این اصل باور پیدا کردم که باور های من همه چیو رقم میزنه و معجزاتش رو هم دیدم در همین 2 هفته اخیر من اتفاقاتی برام افتاد که فقط و فقط بخاطر برداشتن ترمز های ذهنم بود، بخصوص کمالگرایی، من سه سال داشتم تقلا میکردم تا پول جمع کنم وارد حوزه مورد علاقم بشم ولی به محض برداشتن ترمزی بعنوان کمالگرایی الان دارم در شغلی که عاشقش هستم فعالیت میکنم به مدت 2 هفته و به اندازه خودم بسیار عالی عملکردم جوری که مجموعه عجیب داره به من باور پیدا میکنه، عدد هایی که از عملکرد من داره برای مجموعه ساخته میشه انصافا عالیه، ولی یک موضوع خیلی خیلی مهم دیگه ای که توی این فایل گفتید تعیین هدف بعدی، من در دوره شیوه حل مسائل خواستم 2 هفته ای قدم بردارم به سمت شغل مورد علاقم و به لطف خدا من الان در شغل مورد علاقمم اما هدف بعدی آیا واضحه آقا مهدی؟؟؟؟ به خداوندی خدا سه چهار روزه شهود من میگه پاشو یه جا بنویس قدم بعدیت چیه و شروع کن باور سازی و ترمز شناسی و یک اپسیلون عمل تا دوباره معجزه سرازیر بشه، بخدا بازی همینقدر سادست ما از سادگیه زیاد موضوع همه چیو پشت گوش میندازیم،، دنبال زیر بغل ماریم، من آقا من دنبال زیر بغل مارم هنوز تو بعضی مسائل،، چقدر جلوی چشمم دیدم رفیقای عباسمنشی به راحتی خواسته شون تیک خورده، هممون اینو تجربه کردیم وقتی مصمم میشیم یه باور رو تغییر بدیم، ترمز ها به روش های مختلف بهمون نشون داده میشه ما ترمز رو برمیداریم یک درصد عمل میکنیم خدا نتیجه رو بیشتر از توقع ما تغییر میده، وااااای که نمیدونید و نمیدونم من 2 هفته اس رو هوام و شبا که میخوام بخوابم میگم خدایا جون هر کی دوس داری به من بگو من چیکار کنم تو این احساس بمونم، ورودی ورودی ورودی جواب همیشه این بوده ورودی، نشونه ها هم همین بوده تو حرفای دوستام تو تست کردنه خودم، که ورودی همه چیو درست میکنه تو فقط کنترل ورودی کن، جوری شدم که بعضی وقتا خودم تز عملکردم متعجب میشم، مچ ذهنمو در آن واحد میگیرم و یه منطقی که این روزا ازش خیلی استفاده میکنم اینه که هر وقت احساس میکنم دارم کاره اشتباهی میکنم میگم : با باور های قدیمیت این عملکردو داشتی و نتیجه تو زندگیته حالا نسبت به این موقعیت به چه عملکردی مقاومت داری؟ همونو انجام میدم یا قدمی براش برمیدارم، قشنگ حس میکنم تو وجود من یک سری چیزا داره برمیگرده و اون روی خودشو نشون میده، خدایا ممنونتم که منو هدایت کردی به این بنده و به این سایت
استاد عاشقتونم خیلی ممنونم از آموزشاتون که خدارو خیلی پررنگ کرده تو زندگیم
بچه ها عاشقتونم دمتون گرم که کامنت مینویسید و من همیشه در تایم های آزادم میخونم و ازتون یاد میگیرم
بنام خدای دانا و فرزانه
سلام به استاد عزیزم
سلام به بانو شایسته مریم مهربونم
سلام به رفقای صمیمی ام
استاد همیشه سبزم، وقتی این فایل رو روی سایت گذاشتید من همون روز این سوره رو تلاوت کرده بودم و آیاتش رو به خودم گرفتم.
به خودم گفتم چقدر خدا در حق من لطف و عنایت داشته و چقدر خوبه که مخطاب این سوره فقط پیامبر نبوده بلکه همه انسانها در همه دورانها می تونن مخاطب این سوره باشند از جمله استاد عباسمنش.
این سوره و سوره قبلش یعنی سوره ضحی سال دوم بعثت نازل شدن ، در واقع بعد از اینکه پنج آیه اول سوره علق در غار حرا بر پیامبر نازل شد تا مدتی هیچ آیه ای از سوی خدا بر پیامبر نازل نشد و سراسر وجود نازنین پیامبر رو، ترس و وحشت از تنهایی گرفته بود و چون آغاز راه رسالت بود، نگران بودند مبادا محبوب، حبیب اش رو از یاد برده باشه.
وبالاخره سروش وحی نازل میشه:
شرح:1
أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ
آیا سینهات را برایت نگشودیم [=سعه صدر و ظرفیت تحمّل سختی به تو ندادیم]؟
پیامبر قرار بوده در برابر یک جامعه منحط که قرنهاست بت پرستی و شرک سرلوحه زندگیشون بوده قد علم کنه، پس خداوند گشادگی سینه و ظرفیت تحمل سختیها رو بهش عطا می کنه تا بتونه یک تنه به همه مشرکان نه بگه. خب این خیلی سنگینه دوستان، بخاطر همین خدا در این آیه موضوع گشادگی سینه رو به پیامبر یادآوری می کنه
مگر خداوند همین گشادگی سینه رو هم به استاد عطا نکردن؟!!!
استاد در جامعه ای پرچمدار توحید شدن که مردم بچه شیرخواره رو در همین روزها که ماه محرم هم هست، میبرن به عَلَم و کُتَل و ضریح گره می زنند که شفا بگیره، که حاجت روا بشه…
شرح:2
وَوَضَعْنَا عَنکَ وِزْرَکَ
و بار سنگینات را از [دوش] تو برنداشتیم؟
شرح:3
الَّذِی أَنقَضَ ظَهْرَکَ
همان [بار یتیمی و فقر] که داشت پُشتت را میشکست.
الله مهربان، برای اینکه پیامبر بتونن بار سنگین رسالت رو به دوش بکشن، بار فقر و یتیمی و بی پناهی رو بواسطه ازدواج با خدیجه از روی دوششون برداشتند تا ایشون بتونن با دست بازتری توحید و یکتاپرستی رو ترویج بدن.
استاد، تو هم فقیر و بی پناه بودی، تو هم مثل پیامبرت که از کف شن های داغ درّه مکه به اون جایگاه رفیع رسیدن، از کف داغ خیابانهای قم و بندرعباس به ثروت و نعمت رسیدی و خدا بار بی پولی و کمبود رو از روی دوشت برداشت تا به ابراهیم زمانه تبدیل شدی…
شرح:4
وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ
و نام و آوازهات را برایت بلند نکردیم؟
پیامبر دنبال این نبوده که مشهور بشه، یا اسمش سر زبانها بیفته، هیچوقت خداوند نمیاد در کتاب آسمانیش به پیامبرش بگه می خوام تورو مشهور کنم که همه بشناسنت، اصلا این موضوع چه دردی از سعادت دنیا و آخرت ما دوا می کنه.
ذکر یعنی بیداری، و ذکر پیامبر همون کلام وحی و وظیفه رسالتش بوده، منظور خدا اینه که توی همین یکسالی که از رسالتت گذشته با تمام دشمنی ها و مخالفت ها و سنگ اندازی های مشرکین، ببین چقدر مکتب توحید دهان به دهان در بین قبایل داره می چرخه..
از همون موقعی که استاد توی دانشگاه مباحث مربوط به اشاعه توحید رو شروع کردن، حراست بجای اینکه همراهش باشن خار راهش شدن.
توی تهران مزاحمتهای بسیاری داشتند از سمت سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی ، اما خداوند پیام استاد رو رسوندن به تمام انسانهایی که در مدار دریافتش بودند، رفیع کرد پیام ابراهیمی استاد عباسمنش رو…
بارها استاد می خواستن یه بیزنس دیگه ای رو شروع کنند اما خداوند به مصداق همین سوره انشراح بهشون یادآوری کردن، که همینجا بمون و در این روزگار خداناباوری توحید رو اشاعه بده…
الهامات خدا به استاد:
آیا سینه ات رو گشاده نکردیم تا ظرفیت دریافت آگاهی ها و کشف قوانین زندگی رو داشته باشی؟!!!
آیا ثروت، نعمت، سلامتی و روابط عاطفی رو بصورت کاملاً طبیعی در زندگیت جاری نکردیم؟!!!
آیا پیام توحیدی تو رو در تمام دنیا رفیع نکردیم ؟!!!
شرح:5
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
پس [بدان] به راستی همراه هر سختی آسانی است.
شرح:6
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
به راستی با هر سختی آسانی است.
حالا که استاد، تجربه تلخ بی پولی و فقر و شیرینی ثروت و نعمت و رحمت الهی رو چشیدن، بخوبی متوجه شدن که همراه شدن سختی و آسانی لازم و ملزوم همدیگه هستند.
دوستان، واقعا این دو حتما باید وجود داشته باشند، دقیقا مثل پای چپ و راست که برای پیاده روی لازم و ملزوم یکدیگرند.
بخاطر همین، استاد در تمام فایلهای آموزشی تاکید می کنند، ورودیهای ذهن رو کنترل کنیم، البته که سختکوشی می خواد، اما باعث میشه در همون شرایطی که هستیم به آسانی و راحتی و رفاه برسیم.
یه وزنه بردار در سختی وزنه ای که بلند می کنه، بعد از اینکه عضله اش تقویت شد در همون حرکت به آسانی میرسه.
شرح:7
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ
پس هرگاه [از انجام کاری سخت] آسوده گشتی، پس خود را [برای انجام مأموریتی دیگر] بپادار.
شرح:8
وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَب
و به سوی خداوندگارت [مشتاقانه] روی آور.
حالا که از انجام مسئولیتی یا مثل ما بچه های وبسایت از پایان یکی از دورههای استاد فارغ شدیم، دمی استراحت کنیم و بعد دوباره مسئولیت بعدی و دوره بعدی رو شروع کنیم.
در خیلی از فایلها استاد توصیه می کنند، وقتی به شرایط ایده آل رسیدید همونجا زمان تغییر و حرکت بسوی زیباییهای بیشتره.
چرا وقتی در شرایط رفاه و راحتی هستیم،استاد اینقدر توصیه به تغییر می کنند؟!!!
چون قله های بی نهایت پروردگار رو شناختن، و می دونن در پس هر زیبایی یک زیبایی زیباتر وجود داره.
وقتی این آگاهی ها رو درک می کنیم، چنان جوش و خروشی در وجودمون پدیدار میشه که هر گامش برای من و شما لذته…
استاد توحیدی ام، کلامت حقه ، هر روز خدارو بابت اینکه شما رو سر راهم قرار داد سپاسگزارم.
حقا کز این غمان برسد مژده امان
گر سالکی به عهد امانت وفا کند
گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم
نسبت مکن به غیر که این ها خدا کند
عاشقتم استاد
ارادت قلبی دارم بانو شایسته
سرتون سلامت رفقای صمیمی
سلام دوست گرامی ام
چقدر زیبا نوشتین، چقدر مثال های دقیقی از تناسب آیات با زندگی استاد نوشتین و چه توصیف دلنشینی از استاد داشتین اونجایی که میگین «ابراهیم زمانه»
چقدر این لقب به دلم نشست، ممنون از حال خوبی که مسبب اش شدین
یک جایی از نوشته هاتونم دلم میخاد نظر خودم رو راجع بهش بگم
اونجایی که میفرمایین سختی و راحتی لازم و ملزوم هم هستند و باید سختی بکشیم تا راحتی رو بچشیم، من فکر میکنم اینطور نیست
یعنی همونطور که استادمون هم اشاره فرمودن هر دو وجود داره، هم سختی هم آسونی، اما ما کجای کاریم، آیا آماده دریافت سختیهاییم و خودمونو برای اونا آسون کردیم یا آماده دریافت آسونیهاییم و خودمونو برای اونا مهیا کردیم با افکار و ورودیهایی که طی مدتها در خودمون انباشته کردیم.
درود بر شما دوست خوبم
درود بر ابراهیم زمانه نازنینم
درود بر شایسته هم جواری با استاد (مریم نازنین)
سلام به استاد مهربان
درود به دوستان عالی خودم در این سایت بی نظیر
خوشحالم که امروز صبح به این فایل هدایت شدم و چقدر حس و حالم را خوب کرد
خداوند همیشه در حال صحبت کردن با من است و این من هستم که باید بتوانم با آرامش و سکوت خودم بتوانم پیام های خدای خودم را دریافت کنم
همیشه من در حال رشد و ترقی کردن هستم
هر زمان که بتوانم آرامش خودم را حفظ کنم
هر زمان که بتوانم با یک دید و نگاه دیگر به جهان پیرامون خودم را نگاه کنم
آنوقت دریچه ها و دیدگاههایی برای من به وجود می آید که راه و روش و مسیر من را عوض خواهد کرد
این برای من درس این را دارد که هر چه نگاه و دیدگاه خودم را به سوی خدای مهربان هدایت کنم او دستهای من را می گیرد و راهم را هموار می کند و مسیرم را آسان تر می کند
از همه مهمتر و زیباتر اینکه خدای مهربان از حال خوبی من لذت می برد
از رسیدن من به خواسته هایم خوشحال می شود
دوره کشف قوانین زندگی یک دوره فوق العاده و بی نظیر است
در این دوره خدای من چیزهایی و باورهایی را یاد می گیرم که همیشه و همیشه برای من ترمز بوده است و هیچ فکر نمی کردم که این گونه بوده است
یک درس عالی و بی نظیر
هر موقع که دید و نگاه خودم را به خدای مهربان بسپارم من موفق ترین خواهم بود
آسانی و آرامش قرین زندگی من می شود و من را به سوی بهترین ها و خوب ترین ها و زیباترین ها هدایت می کند
هر چه بیشتر روی خودم تمرکز کنم
هدف داشته باشم
شور و شوق و اشتیاق در برنامه ها و زندگی خودم داشته باشم
زندگی برای من معنا دار می شود و اینگونه عمل کنم هیچ هدفی دیگر نیست که من به آن دست پیدا نکنم
باور به خدای مهربان خودم داشتم
باور به اینکه همیشه دستهای قدرتمند او برای من بهترین خواهد بود
باور به اینکه زندگی برای من همیشه با کمک خدای من
قشنگ تر خواهد بود
درس هایی است که برای من همیشگی و تازگی دارد
سپاس از خدای خوب خودم
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
سلام استاد خوبم و خانم شایسته زیبااا
من یه متنی رو قبلا توی دفترم نوشتم و دوست دارم اونو اینجا هم بنویسم چون حس کردم جاش دقیقا همینجاست
اسمش رو هم گذاشتم :
«فانوس و نور »
توی یه جنگل تاریک بودم و بدون نور و روشنایی ادامه میدادم ترسیده بودم به راه شک داشتم ، که یکدفعه از دور مردی فانوس به دست رو دیدم . باز در دل این تاریکی اتفاق خوبی بود ، بهش نزدیک شدم انگار فهمیده بود و میدونست که گم شدم .با اشاره یه راهی رو بهم نشون داد ،دوست داشتم که به حرفش گوش کنم و بهش اعتماد کنم ولی خب غریبه بود و از کجا میدونستم که درست میگه و راه اصلی اونه ، به خودم گفتم باز از راه خودم که هیچی نمیدونم بهتره ، شاید یه چیزی میدونه که میگه .بهش اعتماد کردم و راهمو کج کردم نمیدونستم انتهای راه چیه ولی ادامه دادم رفتم و رفتم . توی راه میترسیدم و شک میکردم ولی یه چیزی انگار بهم میگفت علیزاده نترس برو .به خودم میگفتم دونستن اون از ندونستن تو بهتره ، برو ! بازم از دور یه نور کوچولویی دیدم دلگرم شدم برای ادامه دادن . هرچقدر جلوتر میرفتم اون نور بزرگتر میشد و از لابه لای درختا بیشتر معلوم میشد.
ازینکه به فانوس اعتماد کرده بودم خوشحال بودم . این دفعه با سرعت بیشتر راه رفتم تا اینکه دووویییییدم !!!
نور از خودم بزرگتر شده بود و من با هیجان بیشتر ادامه میدادم . میخواستم ببینم چیه و چقدر بزرگه و نمیدونستم بزرگتر ازین حرفاس!
رسیدم بالاخره ، نزدیکش شدم حس عجیبیه ! خیلی بزرگه ، یه جوریه !
به خودم میگم چطور من همچین جایی رو تا حالا پیدا نکرده بودم ؟ چطور نور به این بزرگی رو تا حالا ندیده بودم ؟فقط کافی بود یکم سرمو برگردونم !حالم خیلی خوبه مگه میشه انقدر عالی ؟ به خودم میگم چی میشد زودتر پیداش کرده بودم ؟حیف بود ، حیف این همه سال که بدون این تجربه گذرونده بودم حیف این همه سال که اینجا نیومده بودم .یهو یادم افتاد عههه قبلا یه چیزایی دیده بودماااا ولی انگار برام مهم نبود که بیام ببینمش ، فقط دیده بودم !
میشینم پای نور
نگاهش میکنم
خیلی قشنگه ، همه چی قشنگه ، انگار یهو همه چی باهم قشنگ شد .
یهو میترسم .نکنه برگردم ؟ نمیخوام برگردم ، دلم میخواد همه ی مسیر برگشت رو نابود و خراب کنم که اگه بخوامم نتونم برگردم ، از خودم میترسم . بهش میگم میشه نزاری برم ؟؟؟ من خواستمم تو نزار.
چظور میشه این همه سال این حس رو از خودم دریغ کرده باشم ؟چرا اون فانوس رو تا به حال ندیده بودم؟این ظلم نیست پس چیه ؟ چرا تا حالا با اون همه غم و ترس به خودم ظلم میکردم ؟ پس چرا اینجا خبری از ترس و نگرانی نیست ؟ چرا تا حالا من همچین حالی رو تجربه نکرده بودم؟ باز نگاهش میکنم و میگم میشه به زورم شده منو اینجا نگه داری ؟ از خودم میترسم !! ازش میپرسم میشه نزدیک تر بیام ؟ میخندم و میگم علیزاده باز داری مثل همیشه عجله میکنیااااا!! عجله نکن به وقتش میری همین جا هم میتونی لذت ببری.
چرا من دیگه سوالی ندارم ؟ چرا دیگه فکری غیر ازینجا توی ذهنم نیست ؟چرا دیگه نگران نیستم ؟ راستی اون فانوس کو ؟
یادم باشه دیدمش ازش تشکر کنم .
سلام خانوم علیزاده زیبا و دوست داشتنی
امیدوارم که هر جا هستی حال دلتون عالی باشه و سالم و سلامت باشید
چقدر متن فانوس و نورتون جالب و زیبا بود،واقعا ازتون ممنونم
یاد خودم افتادم،دقیقا تو تک تک جملات متنتون خودم را حس کردم،منم دیگه نمیخوام برگردم،واقعا دیگه نمیخوام اون آدم سابق بشم،گاهی وقتا که حس میکنم دارم از مسیر خارج میشم گوش خودما میچلونم و به خودم تذکر میدم تا یادم نره،یادم نره که هر لحظه یا در حال رشد و پیشرفتم یا پسرفت،تا فکر نکنم که همه چیز سابت میمونه،واقعا ازتون ممنونم بابت کامنت زیباتون،مرسی
سلام
خانم علیزاده خیلی کامنت شما عالی و به موقع بود من هم نام شما هستم ولی از ابتدای روی پروفایل شما سمیرا فقط دیدم و در طول خواندن یهویی گفتید علیزاده یهو خشکم زد یه نشونه بود برام چون از خدا درخواستی داشتم با کامنت شما برخورد کردم انگار خدا برای من این نوشته ها را خواند از شما متشکرم که نوشته های شما مسیر راهم را واضحتر کرد امیدوارم همیشه شما و همه دوستان در این سایت بهشتی مورد هدایت خدا باشیم
موفق باشید.
اینقدر حواسم پرت فایل شد که کامنت قبلی رو ارسال کردم و یادم رفت که فایل ادامه هم داره، ببین خداوند چطور هدایتت میکنه، چطور تو رو پوش میکنه به سمت فایلی که کاملا در خور حال الان توئه، چطور توی فایل اشاره میشه که تو در مداری هستی که آسان شدی برای سختیها، عاااااخ که من از تموم این کلمات و در خور بودنش با حال الانم لذت بردم، منی که احساس قفل بودن حال خوبم رو دارم با این جملات مربوط به حالم ذوق کردم، الان اصلا دلم میخواد از قشنگیهای این فایل بگم، از اینکه من چقدررررررر این تفسیر از قرآن رو دوست دارم، این نگاه متفاوت که هرگز کسی به این کتاب نداشته، استاد جان جوری کتاب رو تعبیر میکنه که گویا یک کتاب معمولیه، نه یک کتاب مقدس و دور از فهم بشر، که همیشه و همیشه این دیدگاه برام قابل تحسین فراوان بوده، و بعدش شیفته ی باورهای توحیدی استاد جانم، ای بنازمت مرد که چقدرررررر چقدرررررر اصل توحید رو درک و عمل کردید و میکنین«کردیت همه ی آنچه که هستم و آنچه دارم رو به خداوند میدم» «هیچ قدرتی غیر از خداوند وجود نداره» بببببیییییین عاخه قبل از شروع کردن نوشتن کامنت دوم اینجوری بودم که یه اشاره ای بکن که چقدر الهامات دریافت کردی تابحال و یا اینکه چقدر خداوند مستقیم باهات حرف زده، که بقیه که کامنتت رو میخونن فکر نکنن چقدر سطحت پایینه ولی ولی سریع مچ خودم رو گرفتم، به آنی که این حرف از ذهنم عبور کرد گفتم نظر دیگری مهم نیست همین که من دارم سعی میکنم خودم گونه(به روش خودم) کامنت بذارم اوکیه(باور توحیدی داشته باش و بدون که تویی که این همه فکر میکنی نظر احدی توی زندگیت مهم نیست خیلی ریز باورهای غیر توحیدی داری که تا بحال متوجهشون نشدی سهیلا خانم)و دررنهایت مریم قشنگم، چقدر حافظه ت رو تحسین میکنم جانا که فایل هارو و دروه ها رو اینقدر زیبا از بَری و براحتی میتونی هنگام هر صحبتی در مورد هر موضوعی مثل یک ابَر کامپیوتر دوره و جلسه ی مورد نظر در مورد اون موضوع رو پیدا کنی و بهش اشاره کنی جانا. عاشقتونمممم و اول از خداوند سپاسگزارم که من رو به سمت این فایل هدایت کردم، دوم از شما دو گوهر ناب برای تهیه این فایل تشکر میکنم
در پناه الله یکتا باشید
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین که الحق مثل فامیلیشون کاملا انسانی شایسته ن ازتون ممنونم بابت اشتراک این فایل که چقدر من نیاز داشتم چند روز قبل از اینکه فایلتون رو توی اینستا پست کنین همش از خدا میخواستم قلبمو باز کن خدایا اون حسی که آدم با نزدیکی به خداوند توی سینه ش حس میکنه خیلی زیباست انگار قلبت باز میشه روشن میشه همش حس میکردم قلبم گرفته انرژیم پایینه و هی دستمو روی قلبم میزاشتم ومیخواستم که بازش کنه وقتی این فایل رو دیدم اصلا شوکه شدم خدایااا تو چقد زود جوابمو دادی سریع اومدم تو سایت فایلو نگا کنم زمانی که خانم شایسته اون آیه رو خوندن که مگه ما سینه ات را گشاده نکردیم اون بار سنگینی که داشت پشتت رو میشکست رو از تو برنداشتیم یاد خودم افتادم انگار خدا داشت از زبان خانم شایسته با کلام خودش صریح باهام صحبت میکرد که چند سال پیش اون دردی که سنگینی میکرد داشتی تحمل میکردی چندسال عذاب میکشیدیو از رو دوش تو برنداشتیم
گفتم درسته هیچ کس جز تو نتونست اون بارسنگین رو برداره از شرک و نا آگاهی منو بکشه بیرون
دستمو بگیره منو هدایت کنه سمت بنده مومن خودش آقای عباسمنش نازنین
وقتی قرآن رو میخونم و نشانه پرهیزگاران و مومنین رو میبینم و پاداشی که خداوند بهشون میده
در دنیا و آخرت یاد شما میوفتم
انسان های خوب زیاد دیدم
ولی هیچ کدوم زندگیشون و پاداشی که توی این دنیا دریافت کردن شبیه شما نیست
شما بینظرین…
چقدر خوب قوانین رو درک کردین و دارین عمل میکنین و
نتیجه میگرین هروقت که زندگی در بهشتو نگا میکنم یا فایلایی که توی خونه ضبط کردین تصویر پارادایس رو میبینم میگم خدایااا چقدر زیباس
فک میکنی یه تابلوی زیباس که پشت سرتونه اصلا ذوق میکنما
تحسنیتون میکنم که تونستین همچنین بهشتی رو خلق کنین
واسه خودتون که هرروز فقط زیبایی رو میبینین حقتونه بنده
ای که بتونه تا این حد پرهیزگار باشه مومن باشه و فقط به الله
توکل کنه اعراض کنه از ناخواسته هاش همینقدر پاداشش بزرگه
امیدوارم که خداوند کمک کنه تا ثابت قدم باشم توی این
مسیر و بتونم مثل شما عمل کنم از خداوند میخوام که به
زیبایی های بیشتری هدایت بشین بینهایت ازتون سپاسگزارم بابت اشتراک این آگاهی ها
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
واقعا فایل عالی و بی نظیر و پر از آگاهی برای من بود
ممنون از شما
استاد قبلا که میشنیدم که همه میگفتند که زندگی یک سربالایی سخته و بعد از اینکه سختی زیاد بکشی اونموقع به سراشیبی زندگی میرسی و من این حرف رو نمیتونستم باور کنم و با خودم کلنجار میرفتم که شاید این حرف راست باشه ولی باز هم نسبت بهش تردید داشتم
و خیلی از حرفهای دیگه که اصلا با شنیدنش حالم خوب نمیشد…حرفهایی که بدون آگاهی به خدا نسبت میدادن و دیدگاه خداوند رو از دید خودشون میگفتن
مثلا این حرف که خدا چون بنده هاش رو دوست داره بهشون تو این دنیا سختی میده و اون دنیا بهشون آسونی میده و میبرشون بهشت…و خیلی از این مدل حرفها که من شنیدم تو خانواده و اطرافیان
تا اینکه هدایت شدم به فایلهای شما و آگاهی های زیادو اینکه حاااااالم باحرفهاتون عالی میشد
به قول خودتون حرفهایی که در وجود خداییمون و از اعماق وجودمون حسش میکنیم و قلبمون روشن میشه
استاد مهربانم هزاران بار ازتون سپاسگزارم بابت آگاهی های عالی کا به ما میدید
در پناه خداوند مهربان باشید…
به نام الله یکتا
درود استاد خوبم و مریم جان نازنین
امروز وقتی این فایل و دیدم فقط و فقط گریه کردم از شباهت این سوره به شرایط زندگی شما و خیلی های دیگه ،، که ما باید نگاه عمیقتری به این کلام داشته باشیم و برا ساس این سوره ها آیه ها اتفاقات زندگی خودمون جستجو کنیم و ببینیم که چقدر مرتبط هست و همین خودش باور هامونا تغییر میده و خیلی چیزها را تقویت میکنه ، زندگی شما در بندرعباس میتونم حس کنم وقتی اونجا صبر کردید و حالتونا خوب نگه داشتید و خداوند قلبتون و باز کرد که البته خواست خودتون بوده قطعا و هدایت شدید به مسیرهای بهتر و بهتر و قدمهای بعدی گفته شد الله اکبر که چقدرررر این صحبتها واضحه،این قدر به دلم نشست و اشک ریختم و گوش میدادم ،، برای من هم شرایطی پیش اومده که ممکن بوده هر زمان زبان به شکایت باز کنم ولی به لطف الله و دستی از دستان خداوند که شما و آموزشهای بی نظیر تون مثل یک واکسن ما را واکسینه میکنه سعی کردم سعی کردم در ذهنم با خودم مدام بگم در دل هر نا زیبایی از نظر من ،خیر مطلق هست پس باید به قول استاد حالمو خوب نگه دارم احساسمو خوب نگه دارم این نیز بگذرد،،،، و الان دارم نشونه های این صبر و باز شدن قلبم را میبینم اتفاقاتی خوب و عالی داره میافته و ما هدایت میشم به قله های بعدی وبه هدفهای بعدی ،مثل آب روان باشیم جاری، باید خودمون و در آغوش خداوند رها کنیم و ببینیم مثل یک برگ سبک و راحت در آسمان هدایت پروردگار به کدام سمت ،، هدایت میشیم ،، استاد عزیزم این فایل و دانلود میکنم و بارها و بارها گوش میدم و خودم و تصور میکنم که مثل شما ،،خداوند با خواست خودم اعتباری به من عطا کرده و شیرینی این اعتبار و این هدایت و میچشم ،نوش میکنم با تمام وجودم باور میکنم که من لیاقتش را دارم ،لیاقت آرامش لیاقت دیدن زیبایی ها ،لیاقت دریافت آسانی ها و لیاقت هدایت
سلام استاد عزیز و مهربان و خانم شایسته گرامی و دوستان هم فرکانسی ، راستشو بگم من همینطور که کلیپ رو نگاه میکردم گریه میکردم ، بغضم بخاطر خدایی بود که همیشه کنارم بود و من نمیدیدم ، خدایی که به قول شما برای من خیرو پاکی و خوشبختی میخواد و من ندیدم ، خدایی که من با باورهای محدود خودم فکر میکردم به فکر من نیست خدا مال پولداراست خدا بعضی جاهاست ، یه تعبیر جالب داشتین که او ارباب هست و من عبد الان که خوب نگا میکنم میبینم او ارباب خوبی بود اما من عبد خوبی نبودم همیشه از همه چی شکایت داشتم که چرا اینطوریه و اونطوری نیست اما شما تو این سوره بهم یادآوری کردید که خدا برای ما خیر و خوبی و آسانی ( یسر ) میخواد و این ما هستیم که باید قلبمون رو به سمت خدا باز کنیم ، باور کنین با این جملات شما قلبم داشت شکافته میشد که الله اینقدر به ما مشتاق هست و ما اینقدر بی وفا که بی اختیار اشک هایم روان بود ، شنیده بودم که اگر بنده میدانست که خدا چقدر به او مشتاق است از ذوق و خوشحالی روح از تنش جدا می شد الان میفهمم یعنی چی ، استاد از شما ممنونم که منو با خدا آشتی دادین ، من مدت ها بود به خدا نزدیک نبودم باورم سرد شده بود ولی الان هر لحظه خدا رو برای همه چی شکر میکنم و همزمان حس میکنم قلبم داره از جاش در میاد ، خدایا برای همه چی شکر،سپاسگزارم برای تک تک نعمت هایت ، نمیخوام یه لحظه از کنارت جم بخورم ، استاد شما بهترین مفسر قرآنی چون تا حالا کسی اینطور با قرآن منو عاشق خدا نکرده بود، بازم منتظر تفسیر های نابتون هستم الله نگهدار شما و همه دوستان
به نام خداوند بخشنده بخشایشگرِمن
سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته و همه ی خانواده ی سایت استاد.
استاد عزیز از روی شوق میگم شاید باورتون نشه ولی میدونم که باورمیکنید، باورمیکنم و باور میکنید که هرکسی در سایت شما عضوهست یه جورایی هدایتی و معجزه آسا مطالبتون مرتبط با زندگیشون هست. همین فایلی که من امروز دانلودکردم و گوش دادم همین که اسم سوره رو گفتین، گالری گوشیم رو بازکردم و عکسی که از سوره از کتاب قرآن گرفته بودم رو باز کردم، این سوره رو خوب یادم هست اوایل آشنایی من با سایتتون که از فایلهای رایگان و ارزشمندتون استفاده میکردم اشاره میکردین قرآن رو خوب مطالعه کنید بفهمید من با تمام دغدغه های فکریم قرآن رو باز کردم سوره ای که از ته قلب به من آرامش داد سوره ی شرح و کوثر بود از هردو سوره عکس گرفتم و همیشه باخودم دارم و میخونم وهربار و هربار رابطه ی من رو با خدا محکمتر و صمیمیتر میکنه،
در اون دوران واقعا من با مشکلات خودم رو سیم پیچی کرده بودم و به همه و همه حتی خدا کفر میگفتم خدایی که از من ناراحت نشد روی برنگرداند و برعکس استاد رو دستی از دستان خودش در زندگی من قرار داد، و واقعا بار سنگین زندگی رو از دوشم برداشت، فکرهای تازه، کارهایی که بعد تموم شدن هرکدوم به فکرم میرسید و انجام میدادم، خدایا سپاسگذارم سپاسگذارم به خاطر اینکه خدارو دارم و همیشه پشت و پناه من بوده. استاد بی نهایت از شما سپاسگذارم هرگز هرگز فراموشتان نمیکنم. در پناه خدای یکتا شاد و سلامت، خوشبخت و ثروتمند سعادتمند باشید.
به نام خداوند یکتا
سلام به استاد عباسمنش عزیز و بانو شایسته گرامی
سلام به خانواده عزیزم
چقدر خوشتیپ شدید با تیشرت مشکی و چقدر پوستتون برق میزنه خداروشکر که قانون سلامتی بی نظیر واقع شده و دلم میخواد دوره بعدی که شرکت میکنم قانون سلامتی باشه
من تو این یک سال و نیم که با شما آشنا شدم خیلی خیلی تجربیاتی دارم از اِن مَعَ الْعُسر الیُسرا :
زمانی که با استاد شریفی کار کرده بودم و قصد داشتم کسب و کار خودمو راه اندازی کنم نه تکاملی در ذهن من وجود داشت و نه اعتمادی به خداوند چون به لحاظ لفظی خیلی این رو به زبان میاوردم ولی به درک این نرسیده بودم که توکل و ایمان باید از قلب باشه تا راه ها باز بشه و ایده ها گفته بشه و…
به هر حال کج فهمی من از قانون منو تبدیل کرده بود به شخصی که بدون تلاش در گوشه خانه قصد داشتم به دفتر خودم و شرکت خودم برم و اصلا اون موقع نمیدونستم به کاری که دارم انجام میدم علاقه ندارم و ریشه اش جلب توجه فقط یک نفر بود، وقتی با شما آشنا شدم بعد از یک ماه با دونستن این اصل که هیچ چیز و هیچ کس به غیر از ارتباط ما با خدا قدرت نداره در زندگی ما تغییری ایجاد کنه تصمیم گرفتم برم سره کار اونموقع ها اومدم اولین ترمزمو برداشتم، قشنگ یادمه دی ماه 1400 بود، من پذیرفته بودم که ایراد از قانون نبوده و من اشتباه عمل میکردم و اولین باوری که تغییرش دادم این بود که : من برم تو بازار کار آدمی سره راه من قرار میگیره که هم حقوق منو به موقع میده و هم انسان خیلی شریفی هست، اولین مصاحبه من منجر به شروع کار شد حتی بدون قرارداد رسمی و فامیلی اون آدم هم شریف بود، یادمه اونموقع ها چنین چیزی رو نشانه در نظر گرفته بودم و برای درک و فرکانس اونموقعم واقعا عالی ترین محیط بود برای کار کردن.
الان احساس میکنم خیلی بیشتر به این اصل باور پیدا کردم که باور های من همه چیو رقم میزنه و معجزاتش رو هم دیدم در همین 2 هفته اخیر من اتفاقاتی برام افتاد که فقط و فقط بخاطر برداشتن ترمز های ذهنم بود، بخصوص کمالگرایی، من سه سال داشتم تقلا میکردم تا پول جمع کنم وارد حوزه مورد علاقم بشم ولی به محض برداشتن ترمزی بعنوان کمالگرایی الان دارم در شغلی که عاشقش هستم فعالیت میکنم به مدت 2 هفته و به اندازه خودم بسیار عالی عملکردم جوری که مجموعه عجیب داره به من باور پیدا میکنه، عدد هایی که از عملکرد من داره برای مجموعه ساخته میشه انصافا عالیه، ولی یک موضوع خیلی خیلی مهم دیگه ای که توی این فایل گفتید تعیین هدف بعدی، من در دوره شیوه حل مسائل خواستم 2 هفته ای قدم بردارم به سمت شغل مورد علاقم و به لطف خدا من الان در شغل مورد علاقمم اما هدف بعدی آیا واضحه آقا مهدی؟؟؟؟ به خداوندی خدا سه چهار روزه شهود من میگه پاشو یه جا بنویس قدم بعدیت چیه و شروع کن باور سازی و ترمز شناسی و یک اپسیلون عمل تا دوباره معجزه سرازیر بشه، بخدا بازی همینقدر سادست ما از سادگیه زیاد موضوع همه چیو پشت گوش میندازیم،، دنبال زیر بغل ماریم، من آقا من دنبال زیر بغل مارم هنوز تو بعضی مسائل،، چقدر جلوی چشمم دیدم رفیقای عباسمنشی به راحتی خواسته شون تیک خورده، هممون اینو تجربه کردیم وقتی مصمم میشیم یه باور رو تغییر بدیم، ترمز ها به روش های مختلف بهمون نشون داده میشه ما ترمز رو برمیداریم یک درصد عمل میکنیم خدا نتیجه رو بیشتر از توقع ما تغییر میده، وااااای که نمیدونید و نمیدونم من 2 هفته اس رو هوام و شبا که میخوام بخوابم میگم خدایا جون هر کی دوس داری به من بگو من چیکار کنم تو این احساس بمونم، ورودی ورودی ورودی جواب همیشه این بوده ورودی، نشونه ها هم همین بوده تو حرفای دوستام تو تست کردنه خودم، که ورودی همه چیو درست میکنه تو فقط کنترل ورودی کن، جوری شدم که بعضی وقتا خودم تز عملکردم متعجب میشم، مچ ذهنمو در آن واحد میگیرم و یه منطقی که این روزا ازش خیلی استفاده میکنم اینه که هر وقت احساس میکنم دارم کاره اشتباهی میکنم میگم : با باور های قدیمیت این عملکردو داشتی و نتیجه تو زندگیته حالا نسبت به این موقعیت به چه عملکردی مقاومت داری؟ همونو انجام میدم یا قدمی براش برمیدارم، قشنگ حس میکنم تو وجود من یک سری چیزا داره برمیگرده و اون روی خودشو نشون میده، خدایا ممنونتم که منو هدایت کردی به این بنده و به این سایت
استاد عاشقتونم خیلی ممنونم از آموزشاتون که خدارو خیلی پررنگ کرده تو زندگیم
بچه ها عاشقتونم دمتون گرم که کامنت مینویسید و من همیشه در تایم های آزادم میخونم و ازتون یاد میگیرم
آرزوی بهترینا برای هممون