این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/03/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-03-18 06:29:522024-03-18 06:42:05هدفی متفاوت برای سال جدید
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
تا همین چند ماه قبل خیلی از خواسته ها رو برای نشوندادن به بقیه میخواستم.. ولی بعد دوره احساس لیاقت یاد گرفتم که تمرکز رو بذارم روی خودم.. هدفم فقط برای خودم باشه و اگه برای اینه که به بقیه نشون بدم ، پس نمیخوامش و یه خواسته سطحیه
من همیشه توی ذهنم عدد ثروت میاوردم ، البته خواسته ها رو هم همیشه مشخص میکردم
اما الان متوجه شدم که ثروت رو برای خودم بخوام که ازش لذت ببرم و باهاش چیزهایی که میخوام رو بخرم ، پس خواسته هام رو مشخص و واضح تر کنم
در مورد هزینه دریافتی… یعنی یادم میاد خنده م میگیره! بساطی بود ! بقول همین دوستتون که جرائت نمیکرد عدد مورد نظرش رو بگه، من عددی که مصوبه هم بود نمیتونستم بگم! الان میفهمم که خودم رو لایق نمی دیدم و خدماتم رو ارزشمند نمیدونستم…
البته با دوره عزت نفس به مراتب بهتر شدم ولی بازم با ترس و لرز بود که گاهی طرف هم میرفت و برنمیگشت…
اما دوره احساس لیاقت میخ رو جوری کوبوند که ارامش روانی من فراهم شده .. نه زور زدن روحی، نه حرص خوردن یا الکی خودمو قانع کردن… حقم برام «بدیهی و طبیعی» شده و اگه کسی نمیخواد حق من رو پرداخت کنه یعنی اصلا در مدار من نیس، پس قطعا میره که برای جفت ما بهتره
استاد جونم قبل از نوشتن دیدگاهم میخاستم بابت این یه سالی که برامون زحمت کشیدید و فایلهای دانلودی باارزشی برامون گذاشتید سپاسگزاری کنم .
خداروشکر منم این دوره رو کار کردم .
دو سه باری این دوره رو کامل گوش کردم وتو دو دورش دیدگاه نوشتم .
از این بابت خیلی خوشحالم چون واقعن این دوره ،دوره ی بی نظیری هستش .
مثل دوره عزت نفس که میگفتید اگه همه ی دوره ها رو بزارن تو یه کفه ترازو باید بگم این دوره رو هم باید تو یه کفه ی ترازو بزارن .انقد که باارزشه وانقدی که کمک در ایجاد کشف ارزشهامون میکنه .
هر سال قبل از تحویل سال جدید منم هدفها وخواسته هامو مینوشتم .
هم چیزای مادی که دوست داشتم بدست بیارم .هم کارا وبرنامه هایی که دلم میخاست برای خودم میچیدم. هم میرفتم سراغ نقصها و ضعفهایی که از درون داشتم .
امسال میخام به احترام حرف استاد عزیز، بدون اینکه
در مورد مادیات چیزی بنویسم بیام و فقط تمرکزمو بزارم روی بالا بردن حس خود ارزشمندی خودم و«هدف، رو بهبود شخصیتیم بزارم ».
که مطمئن هستم با بهبود شخصیتی خود به خود به خیلی از خواسته هامون میرسیم.
دقیقا همین طور به میزانی که خودمون برای خودمون ارزش قائل هستیم جهان هم برامون ارزش قائل میشه واز نعمتهاش برخوردار میشیم .
واین تنها به کلام نیست بلکه باید در عمل نشون بدیم تا بدستش بیاریم .
وقتی این دوره رو کار کردم تو یه سری از موارد خیلی عالی بودم ونیاز به تغییر نداشتم وتو یه سری از موارد ضعف داشتم وباید روی تغییر اونها کارمیکردم .
من این دوره رو خیلی دوست داشتم چون حس دوست داشتنو نسبت به خودم خیلی بیشتر کرد.
اینکه خیلی فراتر از این که بیامو به خاطر توانمندیهاومهارتهام به خودم احترام بزارم ،یاد گرفتم بدون در نظر گرفتن اینها به خودم احترام بزارم .
اینکه بگم من لیاقت خیلی از نعمتها رو دارم ،چیزیو بدست نمیارم .باید در عمل نشون بدم که چقدر برای وجود خودم ارزش قائل هستم .
واین برمیگرده به اینکه تو چقدر نسبت به قضاوتهای دیگران بی اهمیت وبی تفاوت هستی .
واین که چقدر کارایی که انجاممیدی برای خوشحال کردن وشاد کردن ورسیدن به آرامشه، خودته .
ونیازی به تحسین وتعریف وتمجید وتایید دیگران نداری .
این نکته ی بسیار مهمی بود که یاد گرفتم .
مهر همه ی تأییدها رو خودم به خودم بزنم .
ینی انقدر خودمو باور داشته باشم که بی نیاز ازنظرات بقیه باشم .
که خداروشکر پیش زمینشو داشتم وبا کارکردن این دوره خیلی بهتر شدم .
خیلی خوب متوجه ی شجاعت وجسارت خودم میشم .
استاد عرض کردن به اندازه ای که خودت برای خودت ارزش قائلی ،بقیه هم برات ارزش قائل میشن .
خداروشکر من بابت این قضیه مشکلی ندارم .
وواقعن تو روابطم چ با همسرم چ با دیگران چ با اقوام تقریبا همه جا از ارزش خاصی برخوردارم .
نه اینکه مغرور بشم، ولی خوشحالم که تو این زمینه خوب عمل میکنم .
سالهای گذشته شخصیتم طوری بود که خیلی ریئس بازی در میووردم . متاسفانه اون سالها خیلی امر و نهی میکردم .تقریبا حرفمم برو داشت . اما خب کاملا خود خواه ومغرور بودم .
تا اینکه استاد با دوره های متفاوتش منو متواضع تر کردن ،الان دستوری وامری با کسی حرف نمیزنم اما باز نمیدونم چرا ،ته هرچی نظر من میشه .
واکثرا طبق نظر من برنامه میچینن .
واقعن من ناهید قبل نیستم .خیلی جاها حتی سکوت میکنم ولی با همین سکوتم باز متوجه ی مخالفت من میشن و همون کاری رو انجاممیدن که من میخام.
تو خونمون به نظر بچه هام خیلی اهمیت میدم .
وهر کاری که بخایم انجامبدیم میگم ،رای با اکثریت . ینی منو و همسرم ودو تا فرزندام .هررای ،که نظر بیشتری بیاره.
خودم نظرمو میگم و سماجتی نمیکنم البته پیش میاد خطا کنم اما اکثرن تابع جمع هستم .
اما باز پدرشون میگه هرچی مامان بگه .
این جمله در هر تصمیم گیری ما هست .
دیگه این نه تحمیلی هستش و نه امری!
نتیجه ای هستش که خودشون میگیرن وباز نظر من میشه .
تو جمع خانوادگی هامون هم همین طوره .
نگاههای خانوما رو می بینم که اصلا خوششون نمیاد.نمیدونم چرا تصمیماتی مثل مسافرت یا رستوران رفتن یا از این قبیل که دورهمی میخواهیم داشته باشیم آخرش بر میگن که ناهید خانوم چی میگه .من فقط نظر خودمو میدم اما آخرش تصمیم گیری، اونی میشه که من گفتم .
ینی اگه من موافقت کنم اون جریان پیش میاد اگه نظر مخالفی داشته باشم باز اونی میشه که من میخام..
من رفتار سالم ودرستی رو انجام میدم .نظرمو بدون تحمل کردن میگم وبه نظرات دیگران احترام میزارم .ولی کاری رو از سر اجبار یا رو در وایستی وبدونتمایلم انجام نمیدم .
این روش رو چندین ساله یاد گرفتم که با کارکرد این دوره خیلی شهامتم بالاتر رفت .
که همه جا اول، الویت آرامش خودم باشه. اینکه اول به احساس خودم توجه داشته باشم بعد دیگران.
البته ناگفته نمونه شخصیتم طوریه که دوست دارن کنارشون باشیم وجایی که ما میگیم نیستیم اونا برنامه نمیچینن .البته خانوادگی هم همسرم وهم فرزندانم تو این جریان سهیم هستن .
تقریبا اکثرن وقتی تو جمعی هستیم از خانواده ی ما همه خوششون میاد .همانطور که فرکانس مثبت میدیم ،فرکانس مثبت هم دریافت میکنیم .
برای عید امسال ما چندین ساله شمال ویلای دایی وخواهر همسرم میرفتیم .
از اونجایی که شناخت کافی در مورد رفتار وبرخوردهای این دو خانواده داشتم .تمایل نداشتم یه هفته روزامو با این افراد بگذرونم .
بنابراین این احساسمو به همسرم وبچه هام گفتم وتوضیح لازم رو دادم . اونم برای آگاهی که نگن نظر خودشوتحمیل کرد وله نظر ما اهمیت نداد.
واعلام کردم که ما امسال نمیریم .
که خدا روشکر همگی بامن موافق بودن که نریم.
واقعن دوست نداشتم یه هفته سر هر موضوعی اعصابم به هم بریزه وچون اونا هستن هرچیزیو تحمل کنم .
پس ترجیح دادم که نریم واینو به خواهر شوهر بزرگم گفتم .
شاید باورتون نشه خواهر شوهرم التماسم میکردکه ما بریم .علنن میگفت من با شما خیلی راحت ترم .باشما بیشتر خوش میگذره .
ولی باز من تحت تاثیر احساساتش قرار نگرفتم .وخودم مروری به اتفاقاتی که میفته، کردم وتصمیم گرفتیم که نریم .چون با رفتنم به خودم آسیب میزدم .
امروز برای خودم ارزش قائل هستم .
من که نمیتونم کسیو تغییر بدم ولی خودم که حق انتخاب دارم .
با توجه به شرایطی که حدس میزدم اتفاق بیفته ،برای مراقبت از خودم با شهامت واقتدار گفتم ما نمیاییم .
شهامت نه گفتن رو خوب بلدم وهرجا که لازم باشه بکار میبرم بدون اینکه از قضاوت کسی بترسم .
همین شده که بچه هامم خوب یاد گرفتن .
برای نه گفتنم دلیل ومنطق داشتم .لزومی نداشت به افراد دیگه توضیح بدم که چرا« نه »گفتم .
دیگه تو رو در وایستی کسی، جایی که افرادی هستن که هم فرکانسم نیستن ،نمیرم .
وخودمو درگیر حاشیه وموضوعاتی که حالمو بد میکنه ،نمیکنم .
امروز یاد گرفتم مراقب جسم وذهنم باشم وجایی که مطمئن هستم نباید باشم ،نباشم .
متوجه شدم خواهر شوهرم ناراحت شد. اما احساس خودم مهم تر بود .بنابراین نظرمو عوض نکردم .وقاطعانه گفتم امسال دوست داریم اینجا بمونیم .
ثبات شخصیتی اینکه وقتی حرفی میزنی روش وایستی خیلی تو شخصیتت اثر مثبت داره .وتکلیف بقیه رو راحت مشخص میکنه .
با توجه به صحبتهای که استاد عرض کردن ،خداروشکر میکنم که طوری با بقیه رفتار کردم که نبودم باعث خالی شدن جام میشه .واینکه دیگران به نظرم خیلی احترام میزارن .
منم خیلی جاها به نظر دیگران احترام میزارم .واز نه گفتن اونا ناراحت نمیشم .چون همه حق دارن برای راحتی وآرامش خودشون هر تصمیمی که میخام بگیرن .
هیچ اصراری به کاری نیست.
درسته تو این دوره یاد گرفتیم که به ارزشهای خودمون خیلی توجه کنیم اما به همین نسبت هم باید یاد بگیریم که در صورت نیاز به ارزشهای بقیه احترام بزاریم .احترام گرفتن واحترام گذاشتن یه رابطه ی دو سویس.
آنچه برای خود، می پسندیم باید برای دیگران هم بپسندیم.
هیچ جا به خاطر غرور ومنیت به کسی نه نگیم .
حواسمون باشه قراره از خودمون درست مراقبت بکنیم .قرار نیست فردی گوشت تلخ و خود محور بشیم .
اما کاری با نقص هم انجام نمیدیم که آرامشمون بهم بخوره .
جایی که شادی هست . آرامش هست .حس خوب میگیریم ،چرا که نه ؟!!!حتمن میریم .
با افرادی که حس خوب بهمون منتقل کنن، رفت و آمد میکنیم .همانطور هم ،باید خودمون حس خوب به دیگران بدیم .
جایی که میدونیم آسیب میخوریم یا خسارتی بهمون وارد میشه راحت نه میگیم ونمیریم یا درخاستی رو انجام نمیدیم .
در کل که همه جا اول حال خوبه خودم مهمه !
منم برای سال جدید دلم میخاد چن تا از نقطه ضعفهامو بنویسم وبه خودم قول بدم تا سال بعد حتمن حتمن از بین ببرمشون .
که یکی از اونها ،کم حرف زدن خودم و شنونده ی خوب بودن هستش.
یه جورایی بیشتر سکوت اختیار کردن .
خیلی خوشم میاد از افرادی که بیشتر سکوت میکنن .
من خیلی هیجانیم .خیلی حرف میزنم .
تازه خیلی جاها خودمو کنترل میکنم اما وقتی شروع کنم دیگه ….
خداروشکر فرقی که با سالهای گذشتم کردم اینه که دقت وتمرکز روی حرفهام دارم که نباید هر چیزو بگم .
چقدر نکات عالی گفتین که نشان از کارکردن بسیار زیاد روی خودتون هست.چقدر نگات رو با ظرافت و حساسیت بالا بیان کردین خیلی ازتون ممنونم که این نکات رو با ما به اشتراک گذاشتین.
چقدر این صحبتهاتون کلیدی و کاربردی هست و این جمله تون که گفتین قرار نیست ما با غرور و منیت به کسی نه بگیم و گوشت تلخ باشیم رو دوست داشتم و میتونه کمککننده باشه.
سال جدید بر شما و مریم جان و همه ی اعضای خانواده ی عباس منش، مبارک باشه و سالی سرشار از بهبودهای شخصیتی جدید و عالی باشه برای همگی که نتیجه ی بهبودهای شخصیتی، لاجرم نعمت های بیشتر می شن
استاد یک روز قبل از اینکه این فایل و بزارین، من تصمیم داشتم که در خود دوره ی احساس لیاقت، هم سال نو رو تبریک بگم و هم بنویسم که دوره ی بی نظیر احساس لیاقت بهترین اتفاق سال 1402 بود برای من و تشکر کنم از شما و هم دوره ای های عزیزم*
تا اینکه دیدم این فایل و روی سایت قرار دادین و گفتم که حتما این یه نشانه هست که اینجا باید بنویسم(چون معمولا من فقط در خود دوره ها کامنت می نویسم)
استاد جالبه که اینقدر سریع همه ی پیشرفت ها و روان شدن چرخ زندگی با این دوره برای آدم عادی می شه که آدم حتی یادش نمی اد که قبل این دوره چه طور زندگی می کرده! و خداروشکر که کامنت ها و ردپاهامون در دوره هستند تا گواه این قضیه باشن که زندگی قبل این دوره، چه جهنمی بوده!!
با انیکع روی دوره های دیگه و حتی دوره عزت نفس هم قبل این دوره، کار کردیم!
استاد من عاشقِ این جمله ی روان شدن چرخ زندگی با احساس لیاقت هستم
عاشق این جمله که غالب ترین فرکانس ما به جهان، فرکانس ارزشمندی ست
عاشقِ اینکه، اصلا با این دوره و احساس لیاقت هست که پرده ها و غبارها از جلوی ذهن می رن کنار و تازه آگاهی های دوره های دیگه رو می شه فهمید!!!!!
با این دوره بود که من فهمیدم که برای هر خواسته ای، اول باید شخصیتم تغییر کنه
الان دیگه هیچ عجله ای برای خواسته ها ندارم، حتی در هدف گذاری سال جدید هم، اول تغییرات شخصیتی لازم و نوشتم و در آخر خواسته هام و، چون خواسته ها لاجرم با تغییرات شخصیتی و فرکانسی می آن اما اول بابد ظرف وجودیمون و بزرگ و مناسب اون خواسته کنیم
به امیدِ خدا، این دوره رو دوباره از نو شروع می کنم و قند تو دلم آب شده که چه اتفاقاتِ بی نظیرِ جدیدی قرار دوباره با کارکردن تمرکزی روی دوره بیوفته…
استاد می دونید که بزرگترین سپاسگزاری که قبل هدف گذاریم نوشتم، سپاسگزاری برای این دوره بود؟! یعنی از 5 مهر که این دوره اومد…
بریم که به قول شما که سال 1403 رو بهتر از مجموع تمام سالهای قبل شروع کنیم ان شالله.
دیدم بحث خود ارزشمندی و احساس لیاقت دقیقا جز بزرگترین پاشنه های آشیل من بوده همیشه و به شدت باید روش کار کنم…
این پیام رو از بندر زیبای گناوه در استان بوشهر دارم مینویسم. از خونه ی یکی از اقوامی مینویسم که توی 6 سال گذشته فقط یکبار اومده بودیم خونه شون و من همیشه به دلیل شرایط مالی ضعیف با وجود اینکه یکی از نزدیکان خانواده همسرم هستن، ولی چون پولی نبود که بخوایم کادو بخریم و دست خالی نریم، همیشه یک بهانه ای میتراشیدم که نرم…
اینبار اوضاع فرق کرده بود، الحمدلله بعد از سال ها با پول دارم دوست میشم و هر ماه دارم بخشی از پول رو توی حسابم نگه میدارم و با بقیه اش خرج میکنیم تا بتونم پاشنه آشیل بزرگم یعنی پس انداز رو روش کار کنم…
این بار خیلی پرقدرت و به لطف خدا با آرامش بیشتر…
اینبار بدون نگرانی مبلغ قابل توجهی به عنوان عیدی دادیم و اومدیم خونه این انسان شریف و دوست داشتنی.
و دوست دارم از این به بعد هر هفته جاهای جدید رو برم که توی این 6 سال به دلایل پوچ نرفتم…
زندگی من شده بود فرار…
فرار از مقابله با افراد بابضاعت خانواده و فامیل.
چرا؟
چون اگه میخواستم برم مهمونی باید چیزی میبردم و این موضوع باعث میشد بریزم به هم که چرا پول ندارم که یه سر به اقوام درجه یک خودم بزنم.
این موضوع دغدغه شب و روز من شده بود و الحمدلله بعد از سالها زندگی من در تمام ابعادش داره تغییر میکنه.
پدرامی که بعد از ازدواج قید مهمونی رفتن رو زده بود، الان داره پای روی ترسهاش میذاره و باوجود اینکه میدونه پولی که میده، قابل توجه هست، ولی ترسی نداره. چون هم درآمدش به لطف خدا بهت شده و هم اینکه هر روز داره به این فکر میکنه که با رفت و آمد با اقوام، خودش رو در مدار محبت و رافت و الفت قرار بده و آرامش از دست رفته ی گذشته رو به خودش برگردونه.
نمیدونم چند نفر تجربه ی این مورد رو داشتید، ولی من یکی از سخت ترین بخشهای زندگیم، همین مورد بوده و به شدت عزت نفسم افت کرده بود.
نمیدونم کدومتون تجربه ای اینو داشتید که چندین سال لباس نتونید بخرید و هر سال به جای اینکه خودتون خرید انجام بدید خانواده براتون لباس بخرن…
بروی خودم نمیاوردم و خیلی خوشحال نشون میدادم، ولی میگفتم خدایا کمکم کن، من میخوام خودم برای خودم لباس بخرم.
سال 1402 بهترین سال زندگی من بود، از همه نظر
تونستم با کمک آموزشهای استاد عزیزم از بدهکاری و قرضهای همیشگی خلاص بشم وبعد از حدود 6 ماه که خودم و همسرم هیچ چی قسطی و قرضی نخریدیم، داریم کم کم آرامش واقعی و سبک بالی رو تجربه میکنیم.
تمام لباس های قدیمی که مال سالهای قبل بود رو ریختم دور و برای خودم چند دست لباس نو و دو جفت کفش خریدم…
این هایی که میگم فوق العاده عزت نفسم رو برده بالاتر.
منی که باورام به شدت راجع به ثروت داغون بود، به لطف خدا تونستم بعد از سالها، برای مهمانم غذای گوشتی درست کنم و مرغ درست نکنم. میفهمید چقدر لذت بردیم منو همسرم؟ میدونید چقدر خوشحال شدیم؟
آخه همیشه میرفتیم خونه افراد مختلف و گوشت و ماهی و میگو و… میخوردیم ولی هر کسی میومد خونه ی ما میدونست که بی برگ برگرد باید مرغ ( کباب، سرخ کرده، خورشتی، شکم پر، استانبولی مرغ و…) بخوره. این همیشه برام عذاب بود.
اولین غذای غیر مرغی رو درست کردیم ( میگو پلو)
شاید خنده تون بگیره، ولی من همسرم بال درآورده بودیم، بال…. میفهمید بال….
دومیش قورمه سبزی بود….
همسرم به خانوم اون بنده خدا زنگ زد که میخواد غذا درست کنه بیان خونه، طرف گفته بود این روزا خیلی مرغ خوردیم، بذار یه وقت دیگه، و خانومم به خانومش گفته بود غذا مرغ نیست، قورمه سبزیه
….
میفهمید؟؟؟؟؟ طرف نگفته میدونست باید مرغ بخوره… فاجعه بود برای من که یه شخصی اینو راجع به من بگه،،،،
ولی الان ورق برگشته،،، الان که بعد از سالها این موضوع رو تونستم انجام بدم و طرف مقابل رو سورپرایز کنم و چیزی غیر از مرغ بذارم جلوش، مثل بمب تو وجودم ترکید و احساس ارزشمندی بی نظیری به من داد… همیشه ترس از دست دادن پول نمیذاشت برای مهمانم چیزی غیر از مرغ بخرم، در صورتی که اون شخص بارها و بارها ما رو دعوت کرده بود و قیمه و قورمه و میگو و ماهی و…. داده بود. بارها…
شاید خیلی ها بفهمن چی میگم…
همیشه که خانواده من یا همسرم بهمون گوشت میدان، ما بسته بندی کوچیک میکردیم که زیاد بخوریم در وعده های بیشتر…
ولی الان به لطف خدا خودمون میخریم و در بسته های بزرگتر… البته نه زیاد بزرگ، ولی خیلی بزرگ تر از اون قبلی ها…
قبلا آرزومون بود بریم کنتاکی و پاچینی…
الان مدام میریم جاهای جدید که ببینیم کدوم کنتاکی از همه اش بهتره…
قبلا به زور با ترس و لرز فقط برای پسرم کوبیده میخریدم و اگه اضافه میومد خودمون کنارش میخوردیم، الان به لطف خدا به راحتی میخریم و میخوریم.
استادجان بعد از سالها برای پور و مادرم کنتاکی خریدم و چقدر ذوق رو توی چشماشون میدیم، نه بخاطر اینکه نخورده بودن، به خاطر اینکه میدیدن که من شرایطم بهتر شد..
به خدا اگه فیلم زندگی من رو بسازن، به دوفصل تقسیم میشه…
فصل یک ( دوران جاهلیت و قرض و بدهی و بدبختی و…)
فصل دو ( خوشبختی)
یاد فیلم در جستجوی خوشبختی افتادم که آخرش ویل اسمیت گفت این بخش از زندگی من اسمش هست، خوشبختی
میدونید این خوشبختی از کجا میاد؟
از جایی که استاد گفت من همون روزها که تو خونه ی سیمانی که فقط یک اتاق بود، همونقدر احاساسخوشبختی میکردم که الان میکنم.
منم از استاد یادگرفتم که
خوشبختی، داشتن دوست داشتنی ها نیست
خوشبختی، دوست داشتن داشتنی هاست
از وقتی شکرگذاری شخصیتم شده، نعمت های زندگیم به مراتب بیشتر شده.
چند روز یکی از همکارانم توی شرکت کاله داشت ادای بچه ها رو درمیآورد که مثلا هر کسی چه تیکه کلامی داره، و داشتیم میخندیدیم، به من که رسید گفت :
خداروشکر خداروشکر خداروشکر
هر وقت ازمن میپرسن فروشت چطور بود میگم عالی خداروشکر
دیگه گیر داده بود میگفت إقای خداروشکر
خیلی خوشحالم که این خداروشکر گفتن ها داره شخصیتم میشه، نه اینکه الکی بگم.
خیلی خیلی شکرگذارخداوندم….
راستی جاتون خالی کنار دریای بندر گناوه و دیلم لذت بخشه واقعا…
بعد از مدت های طولانی که اومدیم کنار دریا، دارم میفهمم که چقدر شاد شدن و شاد بودن راحته…
حدود 1و نیم ساعت از گچساران تا دیلم راه هست برای دیدن دریا، و من سالها بود که خودم و همسر و فرزندم رو محروم کرده بودم از این نعمت.
ان شاء الله بیشتر میایم…
آرامش خیلی خاصی داره دریا…
دوستان امسال من میخوام تمام موارد مربوط به خود ارزشمندی و احساس لیاقت رو در خودم بوجود بیارم که هر سالم بهتر از سال گذشتم باشه به لطف خدای مهربانم…
عاشقتم ای خدای عادل… ای خدایی که قدرت خلق به من دادی…. خلق زندگیم…
از در و دیوار برام خبرهای خوش میاد و هر لحظه عاشق این خدا میشم که چقدر همه چیزش دقیق داره پیش میره…
دعای من برای تمام انسان ها
سال 1403، شروع بهترین سالهای زندگی تون باشه و خوشبخت زندگی کنید و آسان بشید به آسانی ها ️️️
تغییر شخصیت چقدر نکته کلیدی وکار راه اندازی اشاره کردین طبق معمول لیست خواسته ها برای سال جدید وقتی می نویسیم از خرید فلان ماشین یا وسایل مثل لب تاپ وموبایل یا لوازم خونه ، ورفتن به مسافرت ویا ارتقای شغلی، رابطه جدید یاعروسی کردن همه اینها را براساس نیاز به خط می کنیم ومی نویسیم واتفاقا خوب ولازم هست که آخر سال میزان پیشرفت ورسیدن به خواسته ها راتیک بزنیم ومیزان پیشرفت خودمان را ببینیم اما وقتی روی شخصیت خودمان ومخصوصا احساس لیاقت کار کنیم مثلا بر روی کار من ارزشمند است وبا اعتماد به نفس واقعی نه زبانی چون وقتی میگی کارم ارزشمند هست یعنی تخصص وتعهد درمورد کارم دارم وجایی اگر ضعیف هستم نسبت به بهبود ان مثل آموزش جدید اقدام میکنم وبا این باور ما درآمد مان افزایشی میشود واکثر خواسته های ما باپول بدست می اید واخرسال خیلی از خواسته ها تیک میخورد کارمن نقاشی ساختمان هست در این سال گذشته به خصوص نیمه دوم با شروع دوازده قدم عالیترین درآمد داشتم در صورتی که از لحاظ باور عامیانه نیمه دوم سال هوا سردتر میشود وکار ما کساد میشود به غیر ازشب عید وبرای من هر ماه درامدم بیشتر شد وجالب قضیه این بود که اسفندماه که شب عید بود ضعیفترین درامد بدست اومد چون من توی سالنامه روزهای کارکرد ومزد وخرید رنگ وکارگر وبعد سرماه درآمد خالص مینویسم ابتدا برام تعجب برانگیز بود که چرا با اون رشد این ماه آخر افت شدید داشتم ابتدا جدی نگرفتم ولی با دیدن نوشته ها به خصوص درستاره قطبی دیدم من دراون ماه ها همه اش نوشتم این ماه بهترین کار ودرامد خداوند برایم رقم میزند ولی تو ناخودآگاهم نسبت به اسفند چون شب عیده خیلی احتیاج به باور سازی نداشتم نه اینکه بگم اینها را ولی تو نوشته هام وباور خودم این بود که اسفند همه چی اوکیه چون شب عیده واین همه مشتری که از کار من راضی هستند وبعضا کارها رابه خاطر شلوغی رد میکنم دیگه اسفند ومیترکونم ودر کمال تعجب ولی ازدید قانون درست من شب عید وتقریبا بیکار شدم وبازهم از استاد تشکر میکنم که به عالیترین شکل قوانین توضیح میدن ودرابتدای سال انگیزه بهتری به ما دادن و این بار روی بهبود شخصیت مثل همین چشم گفتن بعدچهل سال با وجودیکه ادم مغروری نیستم ولی زورم می امد واین را به حساب چاپلوسی میگذاشتم ومیگفتم من نون بازومو میخورم چرا خودم خوار وخفیف کنم واین اصطلاحات به کار ببرم ودرهمون حالت درون خودم واقف هست که اینجا غرورم اجازه نمیده بگم چشم وبه این خاطر میگم از چاپلوسی بدم میاد یا درمورد دوستانی که بامن کار میکنند و اتباع هستن موقع پیامک دادن فقط کارم میگفتم سلام واحوالپرسی و..نمیکردم وابتدای پیام اونجوری که برای صاحب کار سلام واحولپرسی خلاصه با ادبتر مینوشتم برای کارگرها رعایت نمیکنم وبعد این فایل پول یکی از این دوستان که کار کرده بود براش فرستادم وپیامک واریز که مبلغی عیدی بهش دادم با سلام واحوالپرسی تبریک عید نوشتم براش فرستادم باهمین کارهای ریز و کوچک ترمزها وایرادات شخصیتی ما پیدا میشود وانشالله به فضل الله متعال امسال سالی بشود که از لحاظ احساس لیاقت وبهبود شخصیتی بهترین سال برای همه دوستان بشود
سلام و درود فراوان بر استاد و عزیزدلشون و دوستان توحیدی همفرکانسی
خدا رو شکر که تواناییهای شخصیتیم روز به روز در حال بهتر شدنه
به خودم افتخار میکنم برای توانایی کنترل ذهنی که تکاملی بدست آوردم
امسال سیزده بدر همین که رسیدیم به مقصد خواستم پیاده شم لباسم گیر کرد به ماشین و یه تیکهاش پاره شد لباس نو ها ! بعد من جز اون دو نفری که بودن و دیدن؛ به هیچکس نگفتم حتی به مادرم چون میدونستم اگه بگم توجه بر ناخواسته هست و تازه بیشتر بهش توجه میکنن
یه جمع 22 نفره بودیم آقا این وسط ذهنم نجوا میکرد میگفت بگو! اگه نگی فکر میکنن لباست از اول پاره بوده و….
ولی قلبم میگف مگه مهمه؟! تو به قانون عمل کن کاریت نباشه.
خلاصه تاااازه امشب مامانم و داداش کوچیکه گفتن لباست کی اینجوری شده؟ گفتم دیروز ولی ذهنمو کنترل کردم نگفتم به شما
مامانم گفت آفرین کار خوبی کردی چون مامانم باهام هم مسیره خدا رو صد هزار مرتبه شکر
کُلَن این بیخیالیه که بنظرم همون ساده گرفتن و شل گرفتن معنی میشه حتی گاهی میگم اعتماد کردن به نیرویی که کل کیهان رو با نظم و دقتی بینهایت اداره میکنه
گفت آسان گیر بر خود کار ها کز روی طبع سخت میگیرد این جهان بر مردمان سخت کوش
حالا اگه زهرای قبلی بود خُلق خودش, مادرش و اطرافیان رو تنگ می کرد برای چیزی که نمیتونست در اون زمان تغییرش بده! نه لذت میبرد نه حتَی الْاِمکان از جاش بلند میشد که کسی نبینه خانوم کمالگرا یه گوشه از لباسش پارهست!….
اما زهرای الان داره رو باورهاش و شخصیتش کار میکنه نتیجهاش هم این شد که بشمار سه ذهنش به صورت اتومات پذیرفت و قضیه رو حل کرد در ادامه کلی وسطی بازی کرد و یه عالمه لذت برد
نجوا های ذهن هم پوچ از آب در اومد حتی یک نفر هم نپرسید لباست چی شده! منم به ریش چاخان جان میخندم! البته میدونم نیتش از این همه چاخان حفاظت از منه ولی من کار خودمو انجام میدم-
خدای من صد هزاران مرتبه شکرت که هر لحظه هدایت ، حمایت و حفاظتم میکنی
سلام استاد و همه دوستان امیدوارم سال پیش رو پر از اتفاق خوب باشه
قبل از عید دل درد داشتم سرگرم کارای عید بودم و طبق معمول مهم بودن هرچیزی به جز خودم بی اعتنا بودم ،هرروز به سایت سر میرم به خاطر مشغله داشتم از سایت غافل شدم ،تا روز سوم عید ،فایل جدید استاد گوش دادم تلنگری شد که برم دنبال دل دردی که داشتم
صدای استاد شد فرشته نجات من
به محض اینکه رفتم دکتر بیمارستان بستری شدم جراحی شدم و از خطر مرگ نجات پیدا کردم وعمر تازه خدا بهم داد
این مسیر حق ترین و درست ترین راه
من اینو با تمام وجودم حس کردم
استاد عزیزم ممنونم با حرفاتون جون منو نجات دادید
در پناه حق باشید و همیشه دعاگو شما هستم وعمر تازه ام مدیون شما
بنام الله یکتاوهدایتگرخدایی که هرلحظه داره بامن صحبت میکنه
سلام به استادعزیزم ومریم جان
خداروسپاسگزارم
امروزکه باهمسرم پیاده روی انجام میدادیم برای دوره وقانون سلامتی گفتم به همسرم هرسال استادفایل میزارن برای هدفهای سال جدیدامسالم منتظرم تااستادفایل بزاره که خیلی کمک میکنه بهم ازپیاده روی اومدم سرکارسایت بازکردم دیدم فایل جدیددرموردهدف گذاری خدایاشکرت وسپاسگزاراستادعزیزم هستم
استادمیخواستم اینوبگم ازهدف گزاری برای شروع سال من باآغازسال1402شروع کردم هرروزمیرفتم توی طبیعت ودفترم میبردم ومینوشتم یه هدف مشخص داشتم بقیه هدفهام نوشته بودم صبح زودمیرفتم توی پارک خیلی زیبادرنزدیکی خونمون تاظهربعدبرمیگشتم این بوی طبیعت بوی گلهاصدای آب حالم خوب میکرداحساسم عالی شده بودذهنم بازشده بودهمینجورمینوشتم خواسته هام هدفهام باخداصحبت میکردم شکرگزاری میکردم اصلایه حال خوب یه نسیم خنک وهوای مطبوع زیردرختان خیلی بینظیربودهدفم این بودفقط 14روزایام تعطیلات برم که بچه هامدرسه ندارن وتوخونه هستن وقتی 14روزرفتم گفتم حالم خیلی خوبه بزار21روزبرم بعداز21روزاینقدرعادت به پیاده روی کرده بودم چون ازخونه تاپارک چهل دقیقه راه بودهرروزمیرفتم وبرمیگشتم وادامه دادم تاچهل روزرفتم قشنگ میدیدم درختان دارن رشدمیکنن برگ هاشون بزرگ شدن گلهاتوی چمنهادرآمدن زمین سبزشده وقشنگ رشدطبیعت وتکامل حس میکردم وهمه چی نوشده واینهاخیلی بهم کمک میکردذهنم بازمیکردصدای پرندگان لذت میبردم صدای آبشارلذت میبردم وخیلی احساس میکردم احساس خوبم اتفاقات خوب رقم میزنه بارون که میامدپامیشدم زیربارون راه میرفتم ولذت میبردم ازاون هوای مطبوع بوی نم وتجربه خیلی عالی بود
واینوبگم استادهرآنچه روکه نوشتم به بیشترین هدفهاوخواسته هام تاالان به لطف خدای مهربون رسیدم
ازروابط عالی باهمه بابچه هاوهمسرم که بینظیره ازدوستان خوب خداوندسرراهم قرارداده ازنعمت هایی که واردزندگیم شده ازخریدن دوره ارزش لیاقت که به محض اینکه شماروی سایت قراردادین پولش آماده بودخریدم که چقدراین دوره به من کمک کردتاباخودم وشخصیتم راحت باشم چقدربرای خودم ارزش قائل باشم منی که همیشه برای کارهام منتظرتاییدونظردیگران بودم الان خیلی بهترشدم حتی برای لباس پوسیدنم الان میگم من اینودوست دارم میپوشم من این مدلی که هستم خودم دوست دارم وکلی نتیجه های عالی به من داده ومیده این دوره ارزشمندوچقدراستادمصمم شدم که ایام تعطیلات بشینم روی دوره دوباره کارکنم (برای نظردیگران ارزش قائلم گاهی اوقات مشورت میگیرم امانظرخودم مهمه)
ازسلامتی بگم که استادبینظیره دوره قانون سلامتی
که همسرم براحتی دوره خریداری کردوباهم پیش اومدیم الان نزدیم دوماهه وپرانتیجه های عالی حال خوب پرانرژی سلامتی هایی که بدست آوردیم توانایی مون بالارفته وکلی نتیجه های خوب دیگه
سلام خانوم شایسته عزیز که هر وقت یه فایل جدید میزارین من به شما فکر میکنم که فیلم میگیرین ، همش با خودم میگم چقدر سخته در حال راه رفتن فیلم بگیرید و محو صحبت های استاد هم بشین و متمرکز هم بشین روی کادر فیلم ، ممنون که انقدر زحمت میکشین
استاد جان دیروز تو اینستا رفتم بعد از مدتها بدون فیلتر شکن باز شد و یه پست گزاشته بودین که میگفتین توی سایت یه فایل گزاشتین با عنوان هدف گزاری … خیلی خوشحال شدم که برنامه ریزی کردین برای سال جدید ما
اومدم سایت رو دیدم و روز بعدش گوش دادم فایل رو … از وقتی پست اینستا شما رو دیدم داشتم به این فکر میکردم که من چه هدفی بزارم برای سال بعد ؟ چی میخوام که از همه مهم تره؟ چی بنویسم که رسیدن بهش هم از نظر ذهنم هم ناممکن نباشه هم رسیدن بهش یه گام بزرگ باشه ؟ نه که دفعه اوله دارم هدف گزاری میکنم یکم برام سخت بود
خدا رو شکر استاد که این فایل رو گزاشتین…خدا رو شکر بهم هدف دادین … کاملا از گمراهی در اومدم … خدا رو شکر که هر فایلی میزارین یه مسیر رو برام روشن میکنه
راستش رو بخواین همین چند روز پیش با خودم گفتم بزار برم اولین کامنتی که توی سایت گزاشتم رو بخونم ، وقتی خوندم باورم نمیشد که این کامنت رو من نوشته بودم انققققدر که توی این شش ماه (مهر 1402)تغییر کردم و انقدر این تغییرات آروم آروم بود که اصلا خودم متوجه نشده بودم که انقدر عوض شدم … خدایا شکرت
انقدر انرژی داد بهم که هر وقت یادم میاد با خودم میگم ارزشش رو داره که خیلی به خودت سخت بگیری توی خودسازی وقتی توی شش ماه انقدر عوض شدی فکر کن توی یک سال چقدر زیر و رو میشی
استاد جان ممنون که روی تغییر شخصیتمون تمرکز کردین و پیشنهاد دادین که برای سال جدید اینجوری هدف گزاری کنیم
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم عزیزم و تمامی اعضای این خانواده توحیدی
همین الان داشتم سوره ابراهیم رو مطالعه میکردم خداوند میفرماید که شما رو اگر سپاس گذاری کنید می افزایم خب این سپاس گذاری حال من رو خوب میکنه و از اون جایی که جهان مثل آینه داره عمل میکنه و از اونجایی که انرژی های مشابه همه دیگر رو جذب میکنن پس اگر من سپاس گذاری کنم و احساسم خوب بشود و این احساس خوب رو ادامه بدهم جهان مثل آینه عمل میکند و از جنس همان احساس وارد چرخه زندگی من میکند …خیلی این حرفا رو شنیدیم از استاد عباس منش ولی خدا میدونه هربار این هارو مرور میکنم برام تازگی داره من هر روز مرور میکنم روزی بعضا 15ساعت الانم که ایام عید هست از شش صبح تا 9شب8شب من فقط روی خودم کار میکنم و بعدشم میخابم و انقدر من دارم اینارو تکرارررر میکنم بازم تازس برام هرباری که تکرار میکنم انگار تازه شنیدمش خیلی جالبه
همه چیز خداوند هست سلول بخش اصلی هر چیزی هست همه چیز این انرژی هست انرژی حاکم بر جهان و من طبق تکاملی که طی شد مغزم جوری خلق شد که میتوانم با مغزم تمرکز و توجه کنم و جهانم مثل آینه عمل میکنه به هرچیزی توجه کنم تمرکز روش بزارم از جنس همان چیز وارد چرخه زندگی من میکنه و این اول و آخری هم نداره همینطور که افراد بی نهایت یا نامحدود پول ساختن
این آیه دقیقا داره میگه انرژی های مشابه هم دیگر رو جذب میکنن افکار مشابه افکار مشابه جذب میکنن
پس نیاز نیست چیزی بیرون من تغییر کنه من باید بیام صد درصد تمرکز خودم رو بزارم روی بزرگ تر کردن ظرف درونم بعد جهان مثل آینه عمل میکنه و انرژی های مشابه همو جذب میکنن
و من در شرایطی قرار میگیرم که دلخواهم هست دوسش دارم و تا وقتی دارم این روند رو ادامه میدم یعنی ورودی هامو کنترل میکنم و فقط توجه میکنم به خاسته همین طور نتایج پایدارتر و بزرگتر میشود چون این قانونه و ثابت هست
البته که قانونی هم وجود داره به نام قانون تکامل که باید با رعایت قانون تکامل پیش برم یعنی من و همه افراد سایت یه مسیر در پیش داریم توی این مسیر تضاد هم داریم من هر روز تضاد حل میکنم فقط بعضی مواقع تضاد ها بزرگتر میشن زمان هایی که بزرگتر شدن باید من بیشتر جلوی واکنش ذهنمو بگیرم باید توی مسیر بمونم باید بدونم اصل چیه باید بدونم احساس خوب مساوی اتفاقات خوب و جهان داره مثل آینه عمل میکنه و انرژی های مشابه هم دیگر رو جذب میکنن پس نباید بزارم احساسم بد بشه باید افکار منفی رو از همان ابتدا خنثی کنم نباید بزارم رشد کنن افکار منفی
من اگر قانون رو درک کنم خیلی بهتر زندگی میکنم تا این که بخام دنبال پول و این چیزا اول مسیر باشممم نه من به شخصه خودم دنبال پول نیستم چون کسی که دنبال پوله به نظر من قانون رو درست درک نکرده ولی کسی که دنبال بزرگتر کردن ظرفش هست دنبال توحید هست اون سازکار جهان رو درک کرده چون اون خانه ها اون ویلاها اون ماشین ها اون طلاها اون مسافرت ها اون کالاها هستن ولی در اختیار من نیستن چرا ؟
چون من ظرفم بزرگ نشده اگر ظرف من بزرگ بشه من طبق قانون در شرایطی قرار میگیرم که اون وسایل وارد چرخه زندگی من میشوند با رعایت قانون تکامل نه یه شبه …
بابا من بیام ظرفم رو بزرگ کنم یه عمر خودمو زجر دادم بابا من بیام طبق قانون زندگی کنم طبق قاااانون ببینم قانون چی میگه
قانون میگه :من یه موجود فرکانسی هستم که خداوند قدرت خودش رو درون من گذاشته که من میتوانم انرژی رو از شکلی به شکل دیگر تغییر حالت بدم با چه ابزاری تمرکز با چه ابزاری توجه
الان میفهمم وقتی به مارک زوکربرگ گفتن چرا همیشه یه لباس تن میکنی گفت چون میخام تمرکزم سر پوشیدن لباس خرج نشه من دارم میسازم هر لحظه خدا داره منو اجابت میکنه هر لحظه نه با دهانممم با توجه ام با تمرکزم من باید بیام اینووووو مدیریت کنم بابااااااااااااااااااااااااااااا
ای داد
خدا گواهه خدا شاهد نهان و آشکار همه رو میدونه من به تمام خاسته هام به راحتی میرسم از این به بعد حالا چندتا شم مثال میزنم از ماشین خونه و کالا زندگی:
من عاشق ماشین های بریتانیایی هستم رولز رویس کالینان .بنتلی کوپه . رنجرور.و البته آلمانی مرسدس میباخ s580
من عاشق خانه لب ساحل هستم مخصوصا لوکیشن هایی مثل (malibu وsanta barbara)
و عاشق مسافرت با کشتی های کروز و عاشق تکنولوژی های روز دنیا با کیفیت ترین ها کدوم ها هستن هموناااا
خلاصه الان دیگه خیلی خوشحالم چرا چون به تمام خاسته هام به آسانی میرسم چرا به آسانی چون من خالقم من همه کارم و روح من تکه از وجود خداوند هست و من خدای زندگی خودم هستم و جهان فقط و فقط به تمرکز من و توجه من پاسخ میدهد و چرا به آسانی چون نهنگ ها دلفین ها دارن به آسانی توی اقیانوس ها زندگی میکنن چون پرندگان به آسانی پرواز میکنن چون مورچه پانزده برابر وزن خودش رو به آسانی جا به جا میکنه چون کهکشان ها به آسانی در حال حرکتند و همه چیز یه چیزه انرژی منم تکه ایی از این انرژی هستممم و آسانی ویژگی روح منه راحتی آسانی مسیر درست هست مسیر این انرژی حاکم بر جهانه و هرچقدر مسیر راحت تر و آسان تر شه یعنی مسیر درست تره دقیق تره …
چه خدای خوبی داریم حالا باید شروع کنیم به ساختن ابزار ما چیه کانون توجه تمرکز
مرحله اول کنترل کردن صددرصد ورودی ها تا جایی که بشه
مرحله دوم توجه صد درصد به خاسته به چیزهایی که بهمون احساس خوب میدهد چون احساس خوب مساوی اتفاقات خوب
مرحله سوم پایداری و مداومت در این مسیر استقامت داشتن صبر کردن روی همین موج ماندن
مرحله چهارم دریافت خاسته هات وتمامممم
من که دارم میسازم با توجهم حالا بیام بهش جهت بدم حالا بیام بهش جهت درست بدم و خدایا چی بگم الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر
استاد به یقین رسیدم نمیتونم احساسم رو بیان کنم با کلمات فقط میخام بگم آمریکا همو ملاقات میکنیم یعنی میتونم الان یه با یه انگشتم زمین نگه دارم مثل توپ قلش بدممم بابا اصلا باورم نمیشه
اره دیگه من الان به تمام خاسته هام یقین دارم که میرسم فقط من یه مسیر در پیش دارم و اگر به عهدم وفا کنم و طبق قانون إلهی پیش برم همه چیز به شکل طبیعیش وارد چرخه زندگی من میشود و بازگشتم هم به سوی خداست و من مالک ذره گرد غبار در هوا هم نیستم کلا اشرف مخلوقات شدم تا جهان گسترش بدم و بعدشم خوشحال شاد و به قول قرآن تسلیم جان از تنم بیرون بیاد و طبق قرآن کسی که توی این دنیای مادی خوب زندگی کنه اون دنیا هم جاش خوبه
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
تا همین چند ماه قبل خیلی از خواسته ها رو برای نشوندادن به بقیه میخواستم.. ولی بعد دوره احساس لیاقت یاد گرفتم که تمرکز رو بذارم روی خودم.. هدفم فقط برای خودم باشه و اگه برای اینه که به بقیه نشون بدم ، پس نمیخوامش و یه خواسته سطحیه
من همیشه توی ذهنم عدد ثروت میاوردم ، البته خواسته ها رو هم همیشه مشخص میکردم
اما الان متوجه شدم که ثروت رو برای خودم بخوام که ازش لذت ببرم و باهاش چیزهایی که میخوام رو بخرم ، پس خواسته هام رو مشخص و واضح تر کنم
در مورد هزینه دریافتی… یعنی یادم میاد خنده م میگیره! بساطی بود ! بقول همین دوستتون که جرائت نمیکرد عدد مورد نظرش رو بگه، من عددی که مصوبه هم بود نمیتونستم بگم! الان میفهمم که خودم رو لایق نمی دیدم و خدماتم رو ارزشمند نمیدونستم…
البته با دوره عزت نفس به مراتب بهتر شدم ولی بازم با ترس و لرز بود که گاهی طرف هم میرفت و برنمیگشت…
اما دوره احساس لیاقت میخ رو جوری کوبوند که ارامش روانی من فراهم شده .. نه زور زدن روحی، نه حرص خوردن یا الکی خودمو قانع کردن… حقم برام «بدیهی و طبیعی» شده و اگه کسی نمیخواد حق من رو پرداخت کنه یعنی اصلا در مدار من نیس، پس قطعا میره که برای جفت ما بهتره
سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته
سلام ودرود به استاد عزیزونازنینم ومریم جون عزیزم.
استاد جونم قبل از نوشتن دیدگاهم میخاستم بابت این یه سالی که برامون زحمت کشیدید و فایلهای دانلودی باارزشی برامون گذاشتید سپاسگزاری کنم .
خداروشکر منم این دوره رو کار کردم .
دو سه باری این دوره رو کامل گوش کردم وتو دو دورش دیدگاه نوشتم .
از این بابت خیلی خوشحالم چون واقعن این دوره ،دوره ی بی نظیری هستش .
مثل دوره عزت نفس که میگفتید اگه همه ی دوره ها رو بزارن تو یه کفه ترازو باید بگم این دوره رو هم باید تو یه کفه ی ترازو بزارن .انقد که باارزشه وانقدی که کمک در ایجاد کشف ارزشهامون میکنه .
هر سال قبل از تحویل سال جدید منم هدفها وخواسته هامو مینوشتم .
هم چیزای مادی که دوست داشتم بدست بیارم .هم کارا وبرنامه هایی که دلم میخاست برای خودم میچیدم. هم میرفتم سراغ نقصها و ضعفهایی که از درون داشتم .
امسال میخام به احترام حرف استاد عزیز، بدون اینکه
در مورد مادیات چیزی بنویسم بیام و فقط تمرکزمو بزارم روی بالا بردن حس خود ارزشمندی خودم و«هدف، رو بهبود شخصیتیم بزارم ».
که مطمئن هستم با بهبود شخصیتی خود به خود به خیلی از خواسته هامون میرسیم.
دقیقا همین طور به میزانی که خودمون برای خودمون ارزش قائل هستیم جهان هم برامون ارزش قائل میشه واز نعمتهاش برخوردار میشیم .
واین تنها به کلام نیست بلکه باید در عمل نشون بدیم تا بدستش بیاریم .
وقتی این دوره رو کار کردم تو یه سری از موارد خیلی عالی بودم ونیاز به تغییر نداشتم وتو یه سری از موارد ضعف داشتم وباید روی تغییر اونها کارمیکردم .
من این دوره رو خیلی دوست داشتم چون حس دوست داشتنو نسبت به خودم خیلی بیشتر کرد.
اینکه خیلی فراتر از این که بیامو به خاطر توانمندیهاومهارتهام به خودم احترام بزارم ،یاد گرفتم بدون در نظر گرفتن اینها به خودم احترام بزارم .
اینکه بگم من لیاقت خیلی از نعمتها رو دارم ،چیزیو بدست نمیارم .باید در عمل نشون بدم که چقدر برای وجود خودم ارزش قائل هستم .
واین برمیگرده به اینکه تو چقدر نسبت به قضاوتهای دیگران بی اهمیت وبی تفاوت هستی .
واین که چقدر کارایی که انجاممیدی برای خوشحال کردن وشاد کردن ورسیدن به آرامشه، خودته .
ونیازی به تحسین وتعریف وتمجید وتایید دیگران نداری .
این نکته ی بسیار مهمی بود که یاد گرفتم .
مهر همه ی تأییدها رو خودم به خودم بزنم .
ینی انقدر خودمو باور داشته باشم که بی نیاز ازنظرات بقیه باشم .
که خداروشکر پیش زمینشو داشتم وبا کارکردن این دوره خیلی بهتر شدم .
خیلی خوب متوجه ی شجاعت وجسارت خودم میشم .
استاد عرض کردن به اندازه ای که خودت برای خودت ارزش قائلی ،بقیه هم برات ارزش قائل میشن .
خداروشکر من بابت این قضیه مشکلی ندارم .
وواقعن تو روابطم چ با همسرم چ با دیگران چ با اقوام تقریبا همه جا از ارزش خاصی برخوردارم .
نه اینکه مغرور بشم، ولی خوشحالم که تو این زمینه خوب عمل میکنم .
سالهای گذشته شخصیتم طوری بود که خیلی ریئس بازی در میووردم . متاسفانه اون سالها خیلی امر و نهی میکردم .تقریبا حرفمم برو داشت . اما خب کاملا خود خواه ومغرور بودم .
تا اینکه استاد با دوره های متفاوتش منو متواضع تر کردن ،الان دستوری وامری با کسی حرف نمیزنم اما باز نمیدونم چرا ،ته هرچی نظر من میشه .
واکثرا طبق نظر من برنامه میچینن .
واقعن من ناهید قبل نیستم .خیلی جاها حتی سکوت میکنم ولی با همین سکوتم باز متوجه ی مخالفت من میشن و همون کاری رو انجاممیدن که من میخام.
تو خونمون به نظر بچه هام خیلی اهمیت میدم .
وهر کاری که بخایم انجامبدیم میگم ،رای با اکثریت . ینی منو و همسرم ودو تا فرزندام .هررای ،که نظر بیشتری بیاره.
خودم نظرمو میگم و سماجتی نمیکنم البته پیش میاد خطا کنم اما اکثرن تابع جمع هستم .
اما باز پدرشون میگه هرچی مامان بگه .
این جمله در هر تصمیم گیری ما هست .
دیگه این نه تحمیلی هستش و نه امری!
نتیجه ای هستش که خودشون میگیرن وباز نظر من میشه .
تو جمع خانوادگی هامون هم همین طوره .
نگاههای خانوما رو می بینم که اصلا خوششون نمیاد.نمیدونم چرا تصمیماتی مثل مسافرت یا رستوران رفتن یا از این قبیل که دورهمی میخواهیم داشته باشیم آخرش بر میگن که ناهید خانوم چی میگه .من فقط نظر خودمو میدم اما آخرش تصمیم گیری، اونی میشه که من گفتم .
ینی اگه من موافقت کنم اون جریان پیش میاد اگه نظر مخالفی داشته باشم باز اونی میشه که من میخام..
من رفتار سالم ودرستی رو انجام میدم .نظرمو بدون تحمل کردن میگم وبه نظرات دیگران احترام میزارم .ولی کاری رو از سر اجبار یا رو در وایستی وبدونتمایلم انجام نمیدم .
این روش رو چندین ساله یاد گرفتم که با کارکرد این دوره خیلی شهامتم بالاتر رفت .
که همه جا اول، الویت آرامش خودم باشه. اینکه اول به احساس خودم توجه داشته باشم بعد دیگران.
البته ناگفته نمونه شخصیتم طوریه که دوست دارن کنارشون باشیم وجایی که ما میگیم نیستیم اونا برنامه نمیچینن .البته خانوادگی هم همسرم وهم فرزندانم تو این جریان سهیم هستن .
تقریبا اکثرن وقتی تو جمعی هستیم از خانواده ی ما همه خوششون میاد .همانطور که فرکانس مثبت میدیم ،فرکانس مثبت هم دریافت میکنیم .
برای عید امسال ما چندین ساله شمال ویلای دایی وخواهر همسرم میرفتیم .
امسال متوجه شدم برادر شوهرم وخواهر شوهر کوچیکمم میخان بیان .
از اونجایی که شناخت کافی در مورد رفتار وبرخوردهای این دو خانواده داشتم .تمایل نداشتم یه هفته روزامو با این افراد بگذرونم .
بنابراین این احساسمو به همسرم وبچه هام گفتم وتوضیح لازم رو دادم . اونم برای آگاهی که نگن نظر خودشوتحمیل کرد وله نظر ما اهمیت نداد.
واعلام کردم که ما امسال نمیریم .
که خدا روشکر همگی بامن موافق بودن که نریم.
واقعن دوست نداشتم یه هفته سر هر موضوعی اعصابم به هم بریزه وچون اونا هستن هرچیزیو تحمل کنم .
پس ترجیح دادم که نریم واینو به خواهر شوهر بزرگم گفتم .
شاید باورتون نشه خواهر شوهرم التماسم میکردکه ما بریم .علنن میگفت من با شما خیلی راحت ترم .باشما بیشتر خوش میگذره .
ولی باز من تحت تاثیر احساساتش قرار نگرفتم .وخودم مروری به اتفاقاتی که میفته، کردم وتصمیم گرفتیم که نریم .چون با رفتنم به خودم آسیب میزدم .
امروز برای خودم ارزش قائل هستم .
من که نمیتونم کسیو تغییر بدم ولی خودم که حق انتخاب دارم .
با توجه به شرایطی که حدس میزدم اتفاق بیفته ،برای مراقبت از خودم با شهامت واقتدار گفتم ما نمیاییم .
شهامت نه گفتن رو خوب بلدم وهرجا که لازم باشه بکار میبرم بدون اینکه از قضاوت کسی بترسم .
همین شده که بچه هامم خوب یاد گرفتن .
برای نه گفتنم دلیل ومنطق داشتم .لزومی نداشت به افراد دیگه توضیح بدم که چرا« نه »گفتم .
دیگه تو رو در وایستی کسی، جایی که افرادی هستن که هم فرکانسم نیستن ،نمیرم .
وخودمو درگیر حاشیه وموضوعاتی که حالمو بد میکنه ،نمیکنم .
امروز یاد گرفتم مراقب جسم وذهنم باشم وجایی که مطمئن هستم نباید باشم ،نباشم .
متوجه شدم خواهر شوهرم ناراحت شد. اما احساس خودم مهم تر بود .بنابراین نظرمو عوض نکردم .وقاطعانه گفتم امسال دوست داریم اینجا بمونیم .
ثبات شخصیتی اینکه وقتی حرفی میزنی روش وایستی خیلی تو شخصیتت اثر مثبت داره .وتکلیف بقیه رو راحت مشخص میکنه .
با توجه به صحبتهای که استاد عرض کردن ،خداروشکر میکنم که طوری با بقیه رفتار کردم که نبودم باعث خالی شدن جام میشه .واینکه دیگران به نظرم خیلی احترام میزارن .
منم خیلی جاها به نظر دیگران احترام میزارم .واز نه گفتن اونا ناراحت نمیشم .چون همه حق دارن برای راحتی وآرامش خودشون هر تصمیمی که میخام بگیرن .
هیچ اصراری به کاری نیست.
درسته تو این دوره یاد گرفتیم که به ارزشهای خودمون خیلی توجه کنیم اما به همین نسبت هم باید یاد بگیریم که در صورت نیاز به ارزشهای بقیه احترام بزاریم .احترام گرفتن واحترام گذاشتن یه رابطه ی دو سویس.
آنچه برای خود، می پسندیم باید برای دیگران هم بپسندیم.
هیچ جا به خاطر غرور ومنیت به کسی نه نگیم .
حواسمون باشه قراره از خودمون درست مراقبت بکنیم .قرار نیست فردی گوشت تلخ و خود محور بشیم .
اما کاری با نقص هم انجام نمیدیم که آرامشمون بهم بخوره .
جایی که شادی هست . آرامش هست .حس خوب میگیریم ،چرا که نه ؟!!!حتمن میریم .
با افرادی که حس خوب بهمون منتقل کنن، رفت و آمد میکنیم .همانطور هم ،باید خودمون حس خوب به دیگران بدیم .
جایی که میدونیم آسیب میخوریم یا خسارتی بهمون وارد میشه راحت نه میگیم ونمیریم یا درخاستی رو انجام نمیدیم .
در کل که همه جا اول حال خوبه خودم مهمه !
منم برای سال جدید دلم میخاد چن تا از نقطه ضعفهامو بنویسم وبه خودم قول بدم تا سال بعد حتمن حتمن از بین ببرمشون .
که یکی از اونها ،کم حرف زدن خودم و شنونده ی خوب بودن هستش.
یه جورایی بیشتر سکوت اختیار کردن .
خیلی خوشم میاد از افرادی که بیشتر سکوت میکنن .
من خیلی هیجانیم .خیلی حرف میزنم .
تازه خیلی جاها خودمو کنترل میکنم اما وقتی شروع کنم دیگه ….
خداروشکر فرقی که با سالهای گذشتم کردم اینه که دقت وتمرکز روی حرفهام دارم که نباید هر چیزو بگم .
حواسم باشه تو غیبت نرم .ولی گاهی میرم.ولی اهلش نیستم .
حواسم هس گمنامی زندگیمو هرجا نشکنم که بعدن سوژه درست کنن .
از ناخواسته ها وچیزای ناجالب ومنفی حرف نزنم .
اما در کل میدونم زیاد حرف زدن جالب نیست .
سکوت قشنگ تره .
خیلی دوست دارم. این روش رو تو زندگیم داشته باشم .
امیدوارم که بتونم .
یه موضوع دیگه که تو این دوره باعث آرامش زیاد من شد.
بخشیدن خودم در رابطه با اشتباهاتم بود.
اینم تو این دوره یاد گرفتم .
وخیلی خیلی خوب تو زندگیم پیادش کردم .
دست از هر گونه سرزنش وعذاب وجدان بابت هر اشتباه وخطایی برداشتم .
دیگه ذهنمو درگیر اشتباهات نمیکنم .
زور ازش رد میشم واگه درسی داشته باشه حتمن به ذهنم میسپرمش .
اینکه به خودم سخت نگیرم ودنبال کمال گرایی نباشم خیلی خوبه .
ما هرروز تلاشمون بر اینه که بهتر از روز قبل باشیم .حالا چقدر تو این مسیر توانمند هستیم دیگه بستگی به اراده وتعهدمون داره .
تو این مسیر کسی نباید خودشو با کسی مقایسه کنه که اینم باعث آزارمون میشه چرا که هر کسی تو یه شرایط وموقعیتی داره زندگی میکنه .
وبا توجه به اون شرایطش دیرتر یا زودتر به خواسته هاش میرسه. البته در صورت کارکرد ودنبال تغییرات بودنش.
بنابراین مقایسه ممنوع !
هرچقدر از آموزشهای قشنگه این دوره بگم ،کم گفتم واقعن فوق العاده بود.
روی من که تاثیرات خیلی خوبی گذاشت .
استاد جونم توصیه کردن که از همین سال جدید بازم گوش بدیم .
چشم حتمن .
همگی به خاطر خودمون وبرای حفظ آرامشمون باید این دوره رو همیشه به خاطر بسپاریم وبا تمرکز و دقت ،گوشش بدیم .
استاد جونم بازم بابت تمامی زحمتهایی که شما ومریم جون عزیز و دیگر همکارانتون برای این سایت کشیدید ممنون وسپاس .
از خداوند برای شما وتمامی دوستان عزیزم بهترینها رو درخاست میکنم .
امیدوارم همیشه در سلامتی و خوشبختی وآرامش کامل به سر ببرید.
از خدا میخام همگی ما رو در این مسیر زیبا هدایت کنه به هر آنچه که باید هدایت بشیم.
سال پر از معنویت برای تک تک شما عزیزان .
استادجونم عاشقتم .
الهی همیشه باشی برامون .
استاد جونم به بودنت افتخار میکنم .
سلام و درود به خانم رحیمی تبار
چقدر نکات عالی گفتین که نشان از کارکردن بسیار زیاد روی خودتون هست.چقدر نگات رو با ظرافت و حساسیت بالا بیان کردین خیلی ازتون ممنونم که این نکات رو با ما به اشتراک گذاشتین.
چقدر این صحبتهاتون کلیدی و کاربردی هست و این جمله تون که گفتین قرار نیست ما با غرور و منیت به کسی نه بگیم و گوشت تلخ باشیم رو دوست داشتم و میتونه کمککننده باشه.
ممنونم ازتون.
سلام ودرود به شما دوست عزیز.
ممنون از لطف شما.
امیدوارم در سال جدید بتونیم تو هر زمینه ای که ضعف داریم و هنوز به درکش نرسیدیم ،به رشد وپیشرفت برسیم وتغییرات لازم رو داشته باشیم .
همگی در این مسیر هستیم تا به جایگاهی که دوست داریم برسیم .
برای شما هم از خداوند منان بهترینها را خواستارم.
موفق باشید
به نام رب العالمین
استاد عزیزم سلام،
سال جدید بر شما و مریم جان و همه ی اعضای خانواده ی عباس منش، مبارک باشه و سالی سرشار از بهبودهای شخصیتی جدید و عالی باشه برای همگی که نتیجه ی بهبودهای شخصیتی، لاجرم نعمت های بیشتر می شن
استاد یک روز قبل از اینکه این فایل و بزارین، من تصمیم داشتم که در خود دوره ی احساس لیاقت، هم سال نو رو تبریک بگم و هم بنویسم که دوره ی بی نظیر احساس لیاقت بهترین اتفاق سال 1402 بود برای من و تشکر کنم از شما و هم دوره ای های عزیزم*
تا اینکه دیدم این فایل و روی سایت قرار دادین و گفتم که حتما این یه نشانه هست که اینجا باید بنویسم(چون معمولا من فقط در خود دوره ها کامنت می نویسم)
استاد جالبه که اینقدر سریع همه ی پیشرفت ها و روان شدن چرخ زندگی با این دوره برای آدم عادی می شه که آدم حتی یادش نمی اد که قبل این دوره چه طور زندگی می کرده! و خداروشکر که کامنت ها و ردپاهامون در دوره هستند تا گواه این قضیه باشن که زندگی قبل این دوره، چه جهنمی بوده!!
با انیکع روی دوره های دیگه و حتی دوره عزت نفس هم قبل این دوره، کار کردیم!
استاد من عاشقِ این جمله ی روان شدن چرخ زندگی با احساس لیاقت هستم
عاشق این جمله که غالب ترین فرکانس ما به جهان، فرکانس ارزشمندی ست
عاشقِ اینکه، اصلا با این دوره و احساس لیاقت هست که پرده ها و غبارها از جلوی ذهن می رن کنار و تازه آگاهی های دوره های دیگه رو می شه فهمید!!!!!
با این دوره بود که من فهمیدم که برای هر خواسته ای، اول باید شخصیتم تغییر کنه
الان دیگه هیچ عجله ای برای خواسته ها ندارم، حتی در هدف گذاری سال جدید هم، اول تغییرات شخصیتی لازم و نوشتم و در آخر خواسته هام و، چون خواسته ها لاجرم با تغییرات شخصیتی و فرکانسی می آن اما اول بابد ظرف وجودیمون و بزرگ و مناسب اون خواسته کنیم
به امیدِ خدا، این دوره رو دوباره از نو شروع می کنم و قند تو دلم آب شده که چه اتفاقاتِ بی نظیرِ جدیدی قرار دوباره با کارکردن تمرکزی روی دوره بیوفته…
استاد می دونید که بزرگترین سپاسگزاری که قبل هدف گذاریم نوشتم، سپاسگزاری برای این دوره بود؟! یعنی از 5 مهر که این دوره اومد…
بریم که به قول شما که سال 1403 رو بهتر از مجموع تمام سالهای قبل شروع کنیم ان شالله.
عاشقتونم استاد،
فعلا
سلام دوستان من
سلام استاد عزیز و خانم شایسته محترم
از لحظه ای که فایل رو دیدم، خیلی به فکر فرو رفتم…
دیدم بحث خود ارزشمندی و احساس لیاقت دقیقا جز بزرگترین پاشنه های آشیل من بوده همیشه و به شدت باید روش کار کنم…
این پیام رو از بندر زیبای گناوه در استان بوشهر دارم مینویسم. از خونه ی یکی از اقوامی مینویسم که توی 6 سال گذشته فقط یکبار اومده بودیم خونه شون و من همیشه به دلیل شرایط مالی ضعیف با وجود اینکه یکی از نزدیکان خانواده همسرم هستن، ولی چون پولی نبود که بخوایم کادو بخریم و دست خالی نریم، همیشه یک بهانه ای میتراشیدم که نرم…
اینبار اوضاع فرق کرده بود، الحمدلله بعد از سال ها با پول دارم دوست میشم و هر ماه دارم بخشی از پول رو توی حسابم نگه میدارم و با بقیه اش خرج میکنیم تا بتونم پاشنه آشیل بزرگم یعنی پس انداز رو روش کار کنم…
این بار خیلی پرقدرت و به لطف خدا با آرامش بیشتر…
اینبار بدون نگرانی مبلغ قابل توجهی به عنوان عیدی دادیم و اومدیم خونه این انسان شریف و دوست داشتنی.
و دوست دارم از این به بعد هر هفته جاهای جدید رو برم که توی این 6 سال به دلایل پوچ نرفتم…
زندگی من شده بود فرار…
فرار از مقابله با افراد بابضاعت خانواده و فامیل.
چرا؟
چون اگه میخواستم برم مهمونی باید چیزی میبردم و این موضوع باعث میشد بریزم به هم که چرا پول ندارم که یه سر به اقوام درجه یک خودم بزنم.
این موضوع دغدغه شب و روز من شده بود و الحمدلله بعد از سالها زندگی من در تمام ابعادش داره تغییر میکنه.
پدرامی که بعد از ازدواج قید مهمونی رفتن رو زده بود، الان داره پای روی ترسهاش میذاره و باوجود اینکه میدونه پولی که میده، قابل توجه هست، ولی ترسی نداره. چون هم درآمدش به لطف خدا بهت شده و هم اینکه هر روز داره به این فکر میکنه که با رفت و آمد با اقوام، خودش رو در مدار محبت و رافت و الفت قرار بده و آرامش از دست رفته ی گذشته رو به خودش برگردونه.
نمیدونم چند نفر تجربه ی این مورد رو داشتید، ولی من یکی از سخت ترین بخشهای زندگیم، همین مورد بوده و به شدت عزت نفسم افت کرده بود.
نمیدونم کدومتون تجربه ای اینو داشتید که چندین سال لباس نتونید بخرید و هر سال به جای اینکه خودتون خرید انجام بدید خانواده براتون لباس بخرن…
بروی خودم نمیاوردم و خیلی خوشحال نشون میدادم، ولی میگفتم خدایا کمکم کن، من میخوام خودم برای خودم لباس بخرم.
سال 1402 بهترین سال زندگی من بود، از همه نظر
تونستم با کمک آموزشهای استاد عزیزم از بدهکاری و قرضهای همیشگی خلاص بشم وبعد از حدود 6 ماه که خودم و همسرم هیچ چی قسطی و قرضی نخریدیم، داریم کم کم آرامش واقعی و سبک بالی رو تجربه میکنیم.
تمام لباس های قدیمی که مال سالهای قبل بود رو ریختم دور و برای خودم چند دست لباس نو و دو جفت کفش خریدم…
این هایی که میگم فوق العاده عزت نفسم رو برده بالاتر.
منی که باورام به شدت راجع به ثروت داغون بود، به لطف خدا تونستم بعد از سالها، برای مهمانم غذای گوشتی درست کنم و مرغ درست نکنم. میفهمید چقدر لذت بردیم منو همسرم؟ میدونید چقدر خوشحال شدیم؟
آخه همیشه میرفتیم خونه افراد مختلف و گوشت و ماهی و میگو و… میخوردیم ولی هر کسی میومد خونه ی ما میدونست که بی برگ برگرد باید مرغ ( کباب، سرخ کرده، خورشتی، شکم پر، استانبولی مرغ و…) بخوره. این همیشه برام عذاب بود.
اولین غذای غیر مرغی رو درست کردیم ( میگو پلو)
شاید خنده تون بگیره، ولی من همسرم بال درآورده بودیم، بال…. میفهمید بال….
دومیش قورمه سبزی بود….
همسرم به خانوم اون بنده خدا زنگ زد که میخواد غذا درست کنه بیان خونه، طرف گفته بود این روزا خیلی مرغ خوردیم، بذار یه وقت دیگه، و خانومم به خانومش گفته بود غذا مرغ نیست، قورمه سبزیه
….
میفهمید؟؟؟؟؟ طرف نگفته میدونست باید مرغ بخوره… فاجعه بود برای من که یه شخصی اینو راجع به من بگه،،،،
ولی الان ورق برگشته،،، الان که بعد از سالها این موضوع رو تونستم انجام بدم و طرف مقابل رو سورپرایز کنم و چیزی غیر از مرغ بذارم جلوش، مثل بمب تو وجودم ترکید و احساس ارزشمندی بی نظیری به من داد… همیشه ترس از دست دادن پول نمیذاشت برای مهمانم چیزی غیر از مرغ بخرم، در صورتی که اون شخص بارها و بارها ما رو دعوت کرده بود و قیمه و قورمه و میگو و ماهی و…. داده بود. بارها…
شاید خیلی ها بفهمن چی میگم…
همیشه که خانواده من یا همسرم بهمون گوشت میدان، ما بسته بندی کوچیک میکردیم که زیاد بخوریم در وعده های بیشتر…
ولی الان به لطف خدا خودمون میخریم و در بسته های بزرگتر… البته نه زیاد بزرگ، ولی خیلی بزرگ تر از اون قبلی ها…
قبلا آرزومون بود بریم کنتاکی و پاچینی…
الان مدام میریم جاهای جدید که ببینیم کدوم کنتاکی از همه اش بهتره…
قبلا به زور با ترس و لرز فقط برای پسرم کوبیده میخریدم و اگه اضافه میومد خودمون کنارش میخوردیم، الان به لطف خدا به راحتی میخریم و میخوریم.
استادجان بعد از سالها برای پور و مادرم کنتاکی خریدم و چقدر ذوق رو توی چشماشون میدیم، نه بخاطر اینکه نخورده بودن، به خاطر اینکه میدیدن که من شرایطم بهتر شد..
به خدا اگه فیلم زندگی من رو بسازن، به دوفصل تقسیم میشه…
فصل یک ( دوران جاهلیت و قرض و بدهی و بدبختی و…)
فصل دو ( خوشبختی)
یاد فیلم در جستجوی خوشبختی افتادم که آخرش ویل اسمیت گفت این بخش از زندگی من اسمش هست، خوشبختی
میدونید این خوشبختی از کجا میاد؟
از جایی که استاد گفت من همون روزها که تو خونه ی سیمانی که فقط یک اتاق بود، همونقدر احاساسخوشبختی میکردم که الان میکنم.
منم از استاد یادگرفتم که
خوشبختی، داشتن دوست داشتنی ها نیست
خوشبختی، دوست داشتن داشتنی هاست
از وقتی شکرگذاری شخصیتم شده، نعمت های زندگیم به مراتب بیشتر شده.
چند روز یکی از همکارانم توی شرکت کاله داشت ادای بچه ها رو درمیآورد که مثلا هر کسی چه تیکه کلامی داره، و داشتیم میخندیدیم، به من که رسید گفت :
خداروشکر خداروشکر خداروشکر
هر وقت ازمن میپرسن فروشت چطور بود میگم عالی خداروشکر
دیگه گیر داده بود میگفت إقای خداروشکر
خیلی خوشحالم که این خداروشکر گفتن ها داره شخصیتم میشه، نه اینکه الکی بگم.
خیلی خیلی شکرگذارخداوندم….
راستی جاتون خالی کنار دریای بندر گناوه و دیلم لذت بخشه واقعا…
بعد از مدت های طولانی که اومدیم کنار دریا، دارم میفهمم که چقدر شاد شدن و شاد بودن راحته…
حدود 1و نیم ساعت از گچساران تا دیلم راه هست برای دیدن دریا، و من سالها بود که خودم و همسر و فرزندم رو محروم کرده بودم از این نعمت.
ان شاء الله بیشتر میایم…
آرامش خیلی خاصی داره دریا…
دوستان امسال من میخوام تمام موارد مربوط به خود ارزشمندی و احساس لیاقت رو در خودم بوجود بیارم که هر سالم بهتر از سال گذشتم باشه به لطف خدای مهربانم…
عاشقتم ای خدای عادل… ای خدایی که قدرت خلق به من دادی…. خلق زندگیم…
از در و دیوار برام خبرهای خوش میاد و هر لحظه عاشق این خدا میشم که چقدر همه چیزش دقیق داره پیش میره…
دعای من برای تمام انسان ها
سال 1403، شروع بهترین سالهای زندگی تون باشه و خوشبخت زندگی کنید و آسان بشید به آسانی ها ️️️
سلام وعرض تبریک نوروز به استاد وخانم شایسته وهمه همراهان سایت
تغییر شخصیت چقدر نکته کلیدی وکار راه اندازی اشاره کردین طبق معمول لیست خواسته ها برای سال جدید وقتی می نویسیم از خرید فلان ماشین یا وسایل مثل لب تاپ وموبایل یا لوازم خونه ، ورفتن به مسافرت ویا ارتقای شغلی، رابطه جدید یاعروسی کردن همه اینها را براساس نیاز به خط می کنیم ومی نویسیم واتفاقا خوب ولازم هست که آخر سال میزان پیشرفت ورسیدن به خواسته ها راتیک بزنیم ومیزان پیشرفت خودمان را ببینیم اما وقتی روی شخصیت خودمان ومخصوصا احساس لیاقت کار کنیم مثلا بر روی کار من ارزشمند است وبا اعتماد به نفس واقعی نه زبانی چون وقتی میگی کارم ارزشمند هست یعنی تخصص وتعهد درمورد کارم دارم وجایی اگر ضعیف هستم نسبت به بهبود ان مثل آموزش جدید اقدام میکنم وبا این باور ما درآمد مان افزایشی میشود واکثر خواسته های ما باپول بدست می اید واخرسال خیلی از خواسته ها تیک میخورد کارمن نقاشی ساختمان هست در این سال گذشته به خصوص نیمه دوم با شروع دوازده قدم عالیترین درآمد داشتم در صورتی که از لحاظ باور عامیانه نیمه دوم سال هوا سردتر میشود وکار ما کساد میشود به غیر ازشب عید وبرای من هر ماه درامدم بیشتر شد وجالب قضیه این بود که اسفندماه که شب عید بود ضعیفترین درامد بدست اومد چون من توی سالنامه روزهای کارکرد ومزد وخرید رنگ وکارگر وبعد سرماه درآمد خالص مینویسم ابتدا برام تعجب برانگیز بود که چرا با اون رشد این ماه آخر افت شدید داشتم ابتدا جدی نگرفتم ولی با دیدن نوشته ها به خصوص درستاره قطبی دیدم من دراون ماه ها همه اش نوشتم این ماه بهترین کار ودرامد خداوند برایم رقم میزند ولی تو ناخودآگاهم نسبت به اسفند چون شب عیده خیلی احتیاج به باور سازی نداشتم نه اینکه بگم اینها را ولی تو نوشته هام وباور خودم این بود که اسفند همه چی اوکیه چون شب عیده واین همه مشتری که از کار من راضی هستند وبعضا کارها رابه خاطر شلوغی رد میکنم دیگه اسفند ومیترکونم ودر کمال تعجب ولی ازدید قانون درست من شب عید وتقریبا بیکار شدم وبازهم از استاد تشکر میکنم که به عالیترین شکل قوانین توضیح میدن ودرابتدای سال انگیزه بهتری به ما دادن و این بار روی بهبود شخصیت مثل همین چشم گفتن بعدچهل سال با وجودیکه ادم مغروری نیستم ولی زورم می امد واین را به حساب چاپلوسی میگذاشتم ومیگفتم من نون بازومو میخورم چرا خودم خوار وخفیف کنم واین اصطلاحات به کار ببرم ودرهمون حالت درون خودم واقف هست که اینجا غرورم اجازه نمیده بگم چشم وبه این خاطر میگم از چاپلوسی بدم میاد یا درمورد دوستانی که بامن کار میکنند و اتباع هستن موقع پیامک دادن فقط کارم میگفتم سلام واحوالپرسی و..نمیکردم وابتدای پیام اونجوری که برای صاحب کار سلام واحولپرسی خلاصه با ادبتر مینوشتم برای کارگرها رعایت نمیکنم وبعد این فایل پول یکی از این دوستان که کار کرده بود براش فرستادم وپیامک واریز که مبلغی عیدی بهش دادم با سلام واحوالپرسی تبریک عید نوشتم براش فرستادم باهمین کارهای ریز و کوچک ترمزها وایرادات شخصیتی ما پیدا میشود وانشالله به فضل الله متعال امسال سالی بشود که از لحاظ احساس لیاقت وبهبود شخصیتی بهترین سال برای همه دوستان بشود
به نام خدای هدایتگرم
به نام رب العالمین
سلام و درود فراوان بر استاد و عزیزدلشون و دوستان توحیدی همفرکانسی
خدا رو شکر که تواناییهای شخصیتیم روز به روز در حال بهتر شدنه
به خودم افتخار میکنم برای توانایی کنترل ذهنی که تکاملی بدست آوردم
امسال سیزده بدر همین که رسیدیم به مقصد خواستم پیاده شم لباسم گیر کرد به ماشین و یه تیکهاش پاره شد لباس نو ها ! بعد من جز اون دو نفری که بودن و دیدن؛ به هیچکس نگفتم حتی به مادرم چون میدونستم اگه بگم توجه بر ناخواسته هست و تازه بیشتر بهش توجه میکنن
یه جمع 22 نفره بودیم آقا این وسط ذهنم نجوا میکرد میگفت بگو! اگه نگی فکر میکنن لباست از اول پاره بوده و….
ولی قلبم میگف مگه مهمه؟! تو به قانون عمل کن کاریت نباشه.
خلاصه تاااازه امشب مامانم و داداش کوچیکه گفتن لباست کی اینجوری شده؟ گفتم دیروز ولی ذهنمو کنترل کردم نگفتم به شما
مامانم گفت آفرین کار خوبی کردی چون مامانم باهام هم مسیره خدا رو صد هزار مرتبه شکر
کُلَن این بیخیالیه که بنظرم همون ساده گرفتن و شل گرفتن معنی میشه حتی گاهی میگم اعتماد کردن به نیرویی که کل کیهان رو با نظم و دقتی بینهایت اداره میکنه
گفت آسان گیر بر خود کار ها کز روی طبع سخت میگیرد این جهان بر مردمان سخت کوش
حالا اگه زهرای قبلی بود خُلق خودش, مادرش و اطرافیان رو تنگ می کرد برای چیزی که نمیتونست در اون زمان تغییرش بده! نه لذت میبرد نه حتَی الْاِمکان از جاش بلند میشد که کسی نبینه خانوم کمالگرا یه گوشه از لباسش پارهست!….
اما زهرای الان داره رو باورهاش و شخصیتش کار میکنه نتیجهاش هم این شد که بشمار سه ذهنش به صورت اتومات پذیرفت و قضیه رو حل کرد در ادامه کلی وسطی بازی کرد و یه عالمه لذت برد
نجوا های ذهن هم پوچ از آب در اومد حتی یک نفر هم نپرسید لباست چی شده! منم به ریش چاخان جان میخندم! البته میدونم نیتش از این همه چاخان حفاظت از منه ولی من کار خودمو انجام میدم-
خدای من صد هزاران مرتبه شکرت که هر لحظه هدایت ، حمایت و حفاظتم میکنی
معبودم مرسی که همیشه هوامو داری
به نام خداوند یکتا و بی همتا
سلام استاد و همه دوستان امیدوارم سال پیش رو پر از اتفاق خوب باشه
قبل از عید دل درد داشتم سرگرم کارای عید بودم و طبق معمول مهم بودن هرچیزی به جز خودم بی اعتنا بودم ،هرروز به سایت سر میرم به خاطر مشغله داشتم از سایت غافل شدم ،تا روز سوم عید ،فایل جدید استاد گوش دادم تلنگری شد که برم دنبال دل دردی که داشتم
صدای استاد شد فرشته نجات من
به محض اینکه رفتم دکتر بیمارستان بستری شدم جراحی شدم و از خطر مرگ نجات پیدا کردم وعمر تازه خدا بهم داد
این مسیر حق ترین و درست ترین راه
من اینو با تمام وجودم حس کردم
استاد عزیزم ممنونم با حرفاتون جون منو نجات دادید
در پناه حق باشید و همیشه دعاگو شما هستم وعمر تازه ام مدیون شما
بنام الله یکتاوهدایتگرخدایی که هرلحظه داره بامن صحبت میکنه
سلام به استادعزیزم ومریم جان
خداروسپاسگزارم
امروزکه باهمسرم پیاده روی انجام میدادیم برای دوره وقانون سلامتی گفتم به همسرم هرسال استادفایل میزارن برای هدفهای سال جدیدامسالم منتظرم تااستادفایل بزاره که خیلی کمک میکنه بهم ازپیاده روی اومدم سرکارسایت بازکردم دیدم فایل جدیددرموردهدف گذاری خدایاشکرت وسپاسگزاراستادعزیزم هستم
استادمیخواستم اینوبگم ازهدف گزاری برای شروع سال من باآغازسال1402شروع کردم هرروزمیرفتم توی طبیعت ودفترم میبردم ومینوشتم یه هدف مشخص داشتم بقیه هدفهام نوشته بودم صبح زودمیرفتم توی پارک خیلی زیبادرنزدیکی خونمون تاظهربعدبرمیگشتم این بوی طبیعت بوی گلهاصدای آب حالم خوب میکرداحساسم عالی شده بودذهنم بازشده بودهمینجورمینوشتم خواسته هام هدفهام باخداصحبت میکردم شکرگزاری میکردم اصلایه حال خوب یه نسیم خنک وهوای مطبوع زیردرختان خیلی بینظیربودهدفم این بودفقط 14روزایام تعطیلات برم که بچه هامدرسه ندارن وتوخونه هستن وقتی 14روزرفتم گفتم حالم خیلی خوبه بزار21روزبرم بعداز21روزاینقدرعادت به پیاده روی کرده بودم چون ازخونه تاپارک چهل دقیقه راه بودهرروزمیرفتم وبرمیگشتم وادامه دادم تاچهل روزرفتم قشنگ میدیدم درختان دارن رشدمیکنن برگ هاشون بزرگ شدن گلهاتوی چمنهادرآمدن زمین سبزشده وقشنگ رشدطبیعت وتکامل حس میکردم وهمه چی نوشده واینهاخیلی بهم کمک میکردذهنم بازمیکردصدای پرندگان لذت میبردم صدای آبشارلذت میبردم وخیلی احساس میکردم احساس خوبم اتفاقات خوب رقم میزنه بارون که میامدپامیشدم زیربارون راه میرفتم ولذت میبردم ازاون هوای مطبوع بوی نم وتجربه خیلی عالی بود
واینوبگم استادهرآنچه روکه نوشتم به بیشترین هدفهاوخواسته هام تاالان به لطف خدای مهربون رسیدم
ازروابط عالی باهمه بابچه هاوهمسرم که بینظیره ازدوستان خوب خداوندسرراهم قرارداده ازنعمت هایی که واردزندگیم شده ازخریدن دوره ارزش لیاقت که به محض اینکه شماروی سایت قراردادین پولش آماده بودخریدم که چقدراین دوره به من کمک کردتاباخودم وشخصیتم راحت باشم چقدربرای خودم ارزش قائل باشم منی که همیشه برای کارهام منتظرتاییدونظردیگران بودم الان خیلی بهترشدم حتی برای لباس پوسیدنم الان میگم من اینودوست دارم میپوشم من این مدلی که هستم خودم دوست دارم وکلی نتیجه های عالی به من داده ومیده این دوره ارزشمندوچقدراستادمصمم شدم که ایام تعطیلات بشینم روی دوره دوباره کارکنم (برای نظردیگران ارزش قائلم گاهی اوقات مشورت میگیرم امانظرخودم مهمه)
ازسلامتی بگم که استادبینظیره دوره قانون سلامتی
که همسرم براحتی دوره خریداری کردوباهم پیش اومدیم الان نزدیم دوماهه وپرانتیجه های عالی حال خوب پرانرژی سلامتی هایی که بدست آوردیم توانایی مون بالارفته وکلی نتیجه های خوب دیگه
ازارتباطم باخداوندم شکرگزاری هام چقدرلذت بخش ترشده چقدراحساس میکنم ازته دل شکرگزارترشدم وهمه اینهاجای بهتروبهترشدن دارن وبازهم ازخداوندسپاسگزارم که هرلحظه ماروهدایت میکنه
وازاستادعزیزمم سپاسگزارم بابت این فایلهای عالی وبینظیرشون
سالی پرازآرامش وبرکت وسلامتی برای شمااستادعزیزم ومریم جان وهمه دوستانم ازخداوندیکتاخواستارم
شادباشیدوسربلند
سلاماستاد جان
سلام خانوم شایسته عزیز که هر وقت یه فایل جدید میزارین من به شما فکر میکنم که فیلم میگیرین ، همش با خودم میگم چقدر سخته در حال راه رفتن فیلم بگیرید و محو صحبت های استاد هم بشین و متمرکز هم بشین روی کادر فیلم ، ممنون که انقدر زحمت میکشین
استاد جان دیروز تو اینستا رفتم بعد از مدتها بدون فیلتر شکن باز شد و یه پست گزاشته بودین که میگفتین توی سایت یه فایل گزاشتین با عنوان هدف گزاری … خیلی خوشحال شدم که برنامه ریزی کردین برای سال جدید ما
اومدم سایت رو دیدم و روز بعدش گوش دادم فایل رو … از وقتی پست اینستا شما رو دیدم داشتم به این فکر میکردم که من چه هدفی بزارم برای سال بعد ؟ چی میخوام که از همه مهم تره؟ چی بنویسم که رسیدن بهش هم از نظر ذهنم هم ناممکن نباشه هم رسیدن بهش یه گام بزرگ باشه ؟ نه که دفعه اوله دارم هدف گزاری میکنم یکم برام سخت بود
خدا رو شکر استاد که این فایل رو گزاشتین…خدا رو شکر بهم هدف دادین … کاملا از گمراهی در اومدم … خدا رو شکر که هر فایلی میزارین یه مسیر رو برام روشن میکنه
راستش رو بخواین همین چند روز پیش با خودم گفتم بزار برم اولین کامنتی که توی سایت گزاشتم رو بخونم ، وقتی خوندم باورم نمیشد که این کامنت رو من نوشته بودم انققققدر که توی این شش ماه (مهر 1402)تغییر کردم و انقدر این تغییرات آروم آروم بود که اصلا خودم متوجه نشده بودم که انقدر عوض شدم … خدایا شکرت
انقدر انرژی داد بهم که هر وقت یادم میاد با خودم میگم ارزشش رو داره که خیلی به خودت سخت بگیری توی خودسازی وقتی توی شش ماه انقدر عوض شدی فکر کن توی یک سال چقدر زیر و رو میشی
استاد جان ممنون که روی تغییر شخصیتمون تمرکز کردین و پیشنهاد دادین که برای سال جدید اینجوری هدف گزاری کنیم
خیلی خیلی دوستتون دارم
خیلی خیلی ممنون و سپاسگزارم ازتون
عشق من هستین
من هدف امسالم رو پیدا کردم
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم عزیزم و تمامی اعضای این خانواده توحیدی
همین الان داشتم سوره ابراهیم رو مطالعه میکردم خداوند میفرماید که شما رو اگر سپاس گذاری کنید می افزایم خب این سپاس گذاری حال من رو خوب میکنه و از اون جایی که جهان مثل آینه داره عمل میکنه و از اونجایی که انرژی های مشابه همه دیگر رو جذب میکنن پس اگر من سپاس گذاری کنم و احساسم خوب بشود و این احساس خوب رو ادامه بدهم جهان مثل آینه عمل میکند و از جنس همان احساس وارد چرخه زندگی من میکند …خیلی این حرفا رو شنیدیم از استاد عباس منش ولی خدا میدونه هربار این هارو مرور میکنم برام تازگی داره من هر روز مرور میکنم روزی بعضا 15ساعت الانم که ایام عید هست از شش صبح تا 9شب8شب من فقط روی خودم کار میکنم و بعدشم میخابم و انقدر من دارم اینارو تکرارررر میکنم بازم تازس برام هرباری که تکرار میکنم انگار تازه شنیدمش خیلی جالبه
همه چیز خداوند هست سلول بخش اصلی هر چیزی هست همه چیز این انرژی هست انرژی حاکم بر جهان و من طبق تکاملی که طی شد مغزم جوری خلق شد که میتوانم با مغزم تمرکز و توجه کنم و جهانم مثل آینه عمل میکنه به هرچیزی توجه کنم تمرکز روش بزارم از جنس همان چیز وارد چرخه زندگی من میکنه و این اول و آخری هم نداره همینطور که افراد بی نهایت یا نامحدود پول ساختن
آیه:
لّٗا نُّمِدُّ هَـٰٓؤُلَآءِ وَهَـٰٓؤُلَآءِ مِنۡ عَطَآءِ رَبِّکَۚ وَمَا کَانَ عَطَآءُ رَبِّکَ مَحۡظُورًا
این آیه دقیقا داره میگه انرژی های مشابه هم دیگر رو جذب میکنن افکار مشابه افکار مشابه جذب میکنن
پس نیاز نیست چیزی بیرون من تغییر کنه من باید بیام صد درصد تمرکز خودم رو بزارم روی بزرگ تر کردن ظرف درونم بعد جهان مثل آینه عمل میکنه و انرژی های مشابه همو جذب میکنن
و من در شرایطی قرار میگیرم که دلخواهم هست دوسش دارم و تا وقتی دارم این روند رو ادامه میدم یعنی ورودی هامو کنترل میکنم و فقط توجه میکنم به خاسته همین طور نتایج پایدارتر و بزرگتر میشود چون این قانونه و ثابت هست
البته که قانونی هم وجود داره به نام قانون تکامل که باید با رعایت قانون تکامل پیش برم یعنی من و همه افراد سایت یه مسیر در پیش داریم توی این مسیر تضاد هم داریم من هر روز تضاد حل میکنم فقط بعضی مواقع تضاد ها بزرگتر میشن زمان هایی که بزرگتر شدن باید من بیشتر جلوی واکنش ذهنمو بگیرم باید توی مسیر بمونم باید بدونم اصل چیه باید بدونم احساس خوب مساوی اتفاقات خوب و جهان داره مثل آینه عمل میکنه و انرژی های مشابه هم دیگر رو جذب میکنن پس نباید بزارم احساسم بد بشه باید افکار منفی رو از همان ابتدا خنثی کنم نباید بزارم رشد کنن افکار منفی
من اگر قانون رو درک کنم خیلی بهتر زندگی میکنم تا این که بخام دنبال پول و این چیزا اول مسیر باشممم نه من به شخصه خودم دنبال پول نیستم چون کسی که دنبال پوله به نظر من قانون رو درست درک نکرده ولی کسی که دنبال بزرگتر کردن ظرفش هست دنبال توحید هست اون سازکار جهان رو درک کرده چون اون خانه ها اون ویلاها اون ماشین ها اون طلاها اون مسافرت ها اون کالاها هستن ولی در اختیار من نیستن چرا ؟
چون من ظرفم بزرگ نشده اگر ظرف من بزرگ بشه من طبق قانون در شرایطی قرار میگیرم که اون وسایل وارد چرخه زندگی من میشوند با رعایت قانون تکامل نه یه شبه …
بابا من بیام ظرفم رو بزرگ کنم یه عمر خودمو زجر دادم بابا من بیام طبق قانون زندگی کنم طبق قاااانون ببینم قانون چی میگه
قانون میگه :من یه موجود فرکانسی هستم که خداوند قدرت خودش رو درون من گذاشته که من میتوانم انرژی رو از شکلی به شکل دیگر تغییر حالت بدم با چه ابزاری تمرکز با چه ابزاری توجه
الان میفهمم وقتی به مارک زوکربرگ گفتن چرا همیشه یه لباس تن میکنی گفت چون میخام تمرکزم سر پوشیدن لباس خرج نشه من دارم میسازم هر لحظه خدا داره منو اجابت میکنه هر لحظه نه با دهانممم با توجه ام با تمرکزم من باید بیام اینووووو مدیریت کنم بابااااااااااااااااااااااااااااا
ای داد
خدا گواهه خدا شاهد نهان و آشکار همه رو میدونه من به تمام خاسته هام به راحتی میرسم از این به بعد حالا چندتا شم مثال میزنم از ماشین خونه و کالا زندگی:
من عاشق ماشین های بریتانیایی هستم رولز رویس کالینان .بنتلی کوپه . رنجرور.و البته آلمانی مرسدس میباخ s580
من عاشق خانه لب ساحل هستم مخصوصا لوکیشن هایی مثل (malibu وsanta barbara)
و عاشق مسافرت با کشتی های کروز و عاشق تکنولوژی های روز دنیا با کیفیت ترین ها کدوم ها هستن هموناااا
خلاصه الان دیگه خیلی خوشحالم چرا چون به تمام خاسته هام به آسانی میرسم چرا به آسانی چون من خالقم من همه کارم و روح من تکه از وجود خداوند هست و من خدای زندگی خودم هستم و جهان فقط و فقط به تمرکز من و توجه من پاسخ میدهد و چرا به آسانی چون نهنگ ها دلفین ها دارن به آسانی توی اقیانوس ها زندگی میکنن چون پرندگان به آسانی پرواز میکنن چون مورچه پانزده برابر وزن خودش رو به آسانی جا به جا میکنه چون کهکشان ها به آسانی در حال حرکتند و همه چیز یه چیزه انرژی منم تکه ایی از این انرژی هستممم و آسانی ویژگی روح منه راحتی آسانی مسیر درست هست مسیر این انرژی حاکم بر جهانه و هرچقدر مسیر راحت تر و آسان تر شه یعنی مسیر درست تره دقیق تره …
چه خدای خوبی داریم حالا باید شروع کنیم به ساختن ابزار ما چیه کانون توجه تمرکز
مرحله اول کنترل کردن صددرصد ورودی ها تا جایی که بشه
مرحله دوم توجه صد درصد به خاسته به چیزهایی که بهمون احساس خوب میدهد چون احساس خوب مساوی اتفاقات خوب
مرحله سوم پایداری و مداومت در این مسیر استقامت داشتن صبر کردن روی همین موج ماندن
مرحله چهارم دریافت خاسته هات وتمامممم
من که دارم میسازم با توجهم حالا بیام بهش جهت بدم حالا بیام بهش جهت درست بدم و خدایا چی بگم الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر
استاد به یقین رسیدم نمیتونم احساسم رو بیان کنم با کلمات فقط میخام بگم آمریکا همو ملاقات میکنیم یعنی میتونم الان یه با یه انگشتم زمین نگه دارم مثل توپ قلش بدممم بابا اصلا باورم نمیشه
اره دیگه من الان به تمام خاسته هام یقین دارم که میرسم فقط من یه مسیر در پیش دارم و اگر به عهدم وفا کنم و طبق قانون إلهی پیش برم همه چیز به شکل طبیعیش وارد چرخه زندگی من میشود و بازگشتم هم به سوی خداست و من مالک ذره گرد غبار در هوا هم نیستم کلا اشرف مخلوقات شدم تا جهان گسترش بدم و بعدشم خوشحال شاد و به قول قرآن تسلیم جان از تنم بیرون بیاد و طبق قرآن کسی که توی این دنیای مادی خوب زندگی کنه اون دنیا هم جاش خوبه
یقین بهترین چیز دنیاست
یقین
یقین
یقین
عاشقتم استاد عزیزم
خدانگهدار