این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/03/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-03-18 06:29:522024-03-18 06:42:05هدفی متفاوت برای سال جدید
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عزیزم ،خانم شایسته قشنگم و بچه های این سایت ناب و الهی.
من سه سال میشه حس خیلی خوبی دارم تو سال جدید چون هدف گذاشتم و سال که نو میشه ادامه هدفی رو قراره برم که پارسال یا دوسال پیش گذاشتم، تا رسیدن به نتیجه بهتر و بهتر( هدف اصلی خودشناسی بوده) ،تضادها هستن،کنترل ذهنا هستن ولی قدرت خداوند خیلی پر رنگتر از اینهاست و منو قدرتمند میکنه برای رفتن تو مسیرهای جدیدتر،به قول استادم همه چی به لطف خداوند میاد،چون رو احساس لیاقتت داری کار میکنی.
وای من تو زندگیم (یاد گرفته بودم )هرکسی هرچی بی احترامی میکنه بازم بهش احترام بزارم,و اینو مادرم بهم یاد داده بود، تا همین الانم ایشون داره این عادت کاملا غلط رو میره جلو.
ولی من 3 ساله به هیچ عنوان شخصییتم قابل مقایسه با قبل نیست،ولی مامانم بازم همینه از نزدیکترین فرد تو زندگیش بی احترامی میبینه و میگه ولش کن ،و گریه میکنه ناراحت میشه وعذاب میکشه،من یاد گرفتم وبازم بیشتر باید رو خودم کار کنم که واسه حرفام ارزش قائل باشم و هیچی بهش نگم ،فقط دعا میکنم انشالله یروز متوجه بشه،که کوچلو کوچلو میبینم میخواد مث من باشه ارزش قائل باشه واسه خودش،
افراد اطرافم گلچین شدن،هم خودم اگاهانه هم جهان این کارو واسم کرد، حتی به بعضیا اجازه نمیدم با تلفن صدامو بشنون، بدون غرور بیجا و بعضیارو هم خیلی دوس دارم ولی بدون وابستگی.
من رو شخصیت کار کردنو 3 ساله دارم تجربه میکنم ،همه چی بعدش به لطف خدا میاد،انگار خداوند میشه همه چیز تو،یعنی همه چیز.
وقتی رو شخصیتت کار میکنی همه چی عوض میشه ادمای اطرافت،طرز رفتارت،طرز صحبتت ،انتخاب دوستات،رفتارهای بقیه،خرید کردنات ،سلیقت،تن صدات ،ریکشنات،قدرت درونت، باورات، اصلا انگار روحت انقدر بزرگ میشه که گاهی اتفاقی ادمهای قبلو میبینی،احساس میکنی اونا از یه کره دیگه هستن به خاطر اون فاصله فرکانسی.
ما 3 ساله مهاجرت داخلی کردیم، و بزودی مهاجرت به دبی داریم انشالله و سکوی پرتاب ما میشه برای مهاجرت به اِمریکا( این جسارت هدف گذاشتنو من قبلا اصلا نداشتم ،من میگم ،فرکانسها و باورهای مورد نیازو میسازم و خداوندم واسم موجودش میکنه)
توی همه زمینه ها مهاجرت خیلی بهم کمک کرده خیلی خیلی زیاد، از جزیره کیش تا تهران با پرواز یک ساعتو 45 دیقه بیشتر نیست،ولی 3 ساله هیچکسیو بجز مادرم و دختر خالم ندیدم اونم یکی دوبار ، انقدر متعهد بودم رو هدفم که تنها کسی که تو دنیا دارمو نرفتم دیدنش یعنی مامانم، تا الان که مادرم شاکی شد چون یک سالو 7 ماهه ندیدمش مجبور شدم بیام پیشش تهران وکوروش همسرم ترسید گفت من نمیام ،از اونجا میخوام بیام فقط یک سال مراقبه کنم و من درکش میکنم الان که اینجام.
چون هیچ کسی نمیتونه بیاد تو فرکانس تو و جهان اجازه نمیده و این یه قانونه،ولی من خودم اومدن تو فرکانس بقیه و دارم اذیت میشم به جای لذت بردن،چون کسی نمیدونه درون من چقدر متفاوت شده.
یه چیز خیلی خیلی جالب انگار مادر دختر قبل نیستیم همو اصلا درک نمیکنیم ولی استادم بهم یاد داده واسه خودت و حرفات ارزش قائل باش چیزیو بزور بهش نمیگم فقط احترام میزارم،خیلی چیزا میگه بهم با وجود اینکه میدونه چقدر اتفاقات خوب داره واسم میوفته ولی راجع به حجابو نمازو اینا میگه بهم ،میگه تو همه چیزات خوبه ولی نمازو روزتم بگیر، حالا من روزی نیست شایدم ساعتی نیست که سپاسگزاری نکنم یعنی توجه یعنی نماز و با قانون سلامتی فوق العاده هم که روزه واقعی ام همیشه ،خیلی وقتا با خنده و بی توجهی ردش میکنم ولی عجیب عاشق هم شدیم مثل دوتا خواهر یا دوتا رفیق ،اختلاف سنیمون 15 ساله،من شب هفته بابام که به رحمت خدا رفت بدنیا اومدم که مامان 15 سالش بوده خدارو همیشه شاکرم به خاطر ارتباط قشنگمون ، الان 3ساله که راه درست رو شناختم و استاد منو با قانون و این مسیر فوق العاده عالی اشنا کرده،میگم خب حتما این جهان خیلی خیلی باید جذابو قشنگ باشه واسم که من انقدر باعجله یعنی 6 ماهگی به این دنیا اومدم و باید کشفشون کنم اتفاقات عالیمو.
خداوند شاهده اصلا باورم نمیشه انقدر عاشق مامانم شده باشم و حرفاش ناراحتم نکنه قبلا و سالها جنگ میکردیم مدام مدام قهرو دعوا ،و تعجب میکنه که من اروم شدم و من عشق میکنم حتی با مخالفتاش،بنظرم روحم داره بزرگو بزرگتر میشه و انقدر واسه خودم ارزش قائل هستم که طرز رفتار بقیه از جمله مادرم کاملا عالی شده و این یکی از اون هدفهای اصلیم بود ،از رابطه کاملا عاشقانه بین منو کوروش همسرمم که نگم چقدر زیبا بدون وابستگی و عالیتر شده.
از سلامتی ، خودشناسی واقعی و خداشناسی واقعی و ازادی مکانی و زمانی و رشد بیزینسمونم که قبلا گفتم و بزودی ازادی مالی هم در راه است به لطف خدای مهربونم
زندگی من از همه لحاظ کاملا متفاوت شده چون هدف اصلیم تا الان خود شناسی و توحید یعنی خدا شناسی بوده و هست برای همین هم همیشه سپاسگزار خداوندم هستم و استاد عزیزم،و خودم که هنوزم تلاش میکنم که بهترو بهتر بشم.
خدایا همه مارو هدایت کن به یه عالمه اتفاقهای عالی،آمین
سلام بر پرادایس زیبا که دلم براش یه ریزه شده سلام به استاد خوشتیپ سلام به مریم مهربان ودوستداشتنی وسلام به همه دوستان با این همه کامنت زیبا
بله بعد از مدت زیادی من هم اومدم کامنت خودمو بنویسم منتها این دفعه یه فرقی داره ایندفعه با احساس ارزشمندی میخوام یه کامنت ارزشمند بنویسم
خیلی دوست دارم استاد مثل آب روان هستین هرلحظه درحال انجام کاری هستی وبازهم یه پروژه جدید بیصبرانه منتظر خبرش هستم
درسته استاد من هم هرسال مینشستم اهدافمو مینوشتم واکثرش رسیدن به پول ومادیات بود ولی دریغ از این فکر که تازمانی که دنبال فروشگاههای ارزون قیمت میگردم تا زمانی که خواسته های کوچیکمو زیر پا میزارم تازمانی که برام قضاوت دیگران درمورد خودم مهمه تازمانی که همسر وفرزندم رو اولویت بیشتری از خودم میدونم چطور ممکنه به اهدافم برسم
استاد اگه بخوام فقط به نظر خودم اکتفا کنم دوست دارم یه خونه توی مزرعه داشته باشم با گیاهان حیوانات سرکار داشته باشم وخودم برای خودم زندگی کنم این خواسته واقعیه منه والا ماشین هایلوکس میخواستم تا چش بقیه رو دربیارم یا دوستداشتم خونه داشته باشم تا بقیه شماتت نکن که بعد 20سال زندگی مشترک چرا تلاش نکردین صاحبخونه بشین یا پول زیاد میخواستم تا برتری خودمو به اطرافیان ثابت کنم برای همون به هیچکدومشون نرسیدم چون برای خود واقعیم نمیخواستم
ومورد دیگه که یاد گرفتم اینه که به دیگران احترام بزارم برای اونها هم مثل خودم ارزش قائل باشم وبیشتر شنونده باشم
من باید امسال فقط روی شخصیتم کارکنم باید شخصیتمو بزرگ کنم تاظرفم بزرگ بشه باید بهترینها رو برای خودم انتخاب کنم نباید نگران قضاوت بقیه باشم
ممنونم استاد هدایتمون کردی برای هدف امسال….. پیش به سوی موفقیت بیشتر با حال خوب بیشتر
خدارو صدهزار مرتبه شکر به خاطر این فایل بی نظیر استاد جانم چقدرر خوشحال شدم و ذوق کردم وقتی فایل جدید دیدم یه مقدار طول کشید تا بالا بیاد واسم .وای خدایااااا شکرت
استاد جانم چقدر خوشتیپ تر شدین چه کفشهای خوشگلی
سپاسگزارم استاد عزیزم بابت این آگاهی های ناب چقدر بهش نیاز داشتیم این آخر سالی ..خدایا شکرت همین که اونقدر لیاقت دارم که در مسیر شنیدن این آگاهی ها هستم خودش یک نعمت بزرگیه که باید سجده شکر به جای بیارم
استاد جانم چقدر حرفهاتون به دل میشینه چقدررر به نکته مهمی پرداختید واقعا اگه این احساس لیاقت در ما تقویت بشه همه چیز زندگیمون رو تحت شعاع قرار میده ..من با تمام وجودم حس میکنم که هر چقدر دارم ضربه میخورم از همین عدم احساس لیاقته خدای بزرگ و نزدیکم خودت این دوره رو بهم هدیه بده و منو توی مسیرش قرار بده
خدایا ازت میخام کمکم کنی این تعطیلات عید رو خیلی پرقدرت و با اراده روی خودم کار کنم .من به لطف خدای مهربان تا قدم پنج دوازده قدم رو خریداری کردم ولی هنوز جدی شروعش نکردم همش دل دل میکنم که نه زمانی شروع کنم که کاااامل تمرکز داشته باشم و بتونم بهش عمل کنم که فکر کنم همین کمال گرایی من باعث شده هنوز به صورت جدی کارش نکنم .و الان یکی از خاسته هام و آرزوهام خریدن احساس لیاقته چون واقعاً خیییلی خیلی پاشنه ی آشیلمه
وای که چه ذوقی دارم از این فایل استاد جانم چقدر به جانم نشست خدایا کمکم کن بارها و بارها گوشش کنم و بره توی وجودم و بتونم این تعطیلات روی خودم کار کنم
استاد جانم من این مدت موفق شدم مدرکی که مدتها بود دنبالش بودم بگیرم و امتحانم رو بدم و خداروشکر قبول بشم حالا من به صورت رسمی یه مربی ورزش آمادگی جسمانی شدممممممممم.و این واسم چقدر موفقیت بزرگیه چه اعتماد بنفسی بهم میده که اره میتونم پس میتونم یه مربی عالی بشم و کللللی هنرجو داشته باشم دوسداشتم این موفقیتی که این مدت به دست اوردم رو با شما و دوستان عزیزم در میون بزارم و بهش بیشتر توجه کنم تا بقول شما پله ای بشه برای رشد و موفقیتهای بعدیم و اینکه این نجواهای شیطان رو که همش میگه حالا مگه چکار کردی حالا تو که شاگرد زیادی نداری فقط دو نفرن و………این نجواهارو خاموش کنم و بگم نه من رشد کردم من بهتر شدم من حال دلم بهتر شده من خدای خودمو پیدا کردم مگه داریم از این بهتر؟
خدای بزرگم سپاسگزارم بابت این مسیری که توش قرار گرفتم خدای بزرگم کمکم کن تا سربلند و روسفید از این تضادی که برام پیش اومده بیرون بیام
خدایا کمکم کن تا بتونم از رنجهام گنج بسازم
خدایا کمکم کن بتونم هر روز قویتر از قبل بشم هر روز آرامشم بیشتر از قبل بشه
خدایا کمکم کن همه چیزم رو به دستهای تو بسپارم و رها کنم
خدایا من موسی تو هستم و از ظلمی که خودم به خودم کردم عاجز و ناتوانم و به هر خیری که از طرف تو باشه نیازمندم
خدایا من آن توام مرا به من باز مده
استاد جانم من خدارو به خاطر داشتن شما هزاران بار شکر میکنم
شما بهترین دست خدا روی زمین هستید برای من
شما اون تیکه روحانی و خدایی درون مارو بیدار کردین و به ما یاد دادین بهش توجه کنیم اونو به ما نشون دادین
شما باعث شدین ما مثل اکثریت مردم که غرق در حاشیه ان و از اصل دور شدن نباشیم و ما اصل مطلب رو ببینیم
شما باعث شدین پرواز کنیم بریم اون بالا و خودمون رو ببینیم این جهان رو با تمام حاشیه هایش ببینیم و به خودمون بیایم که کجای کاریم
شما باعث شدین که ما خودمون رو دوس داشته باشیم .
شما باعث شدین که ما هر چیزی هر حرفی هر حرکتی هر جایی رو در شآن خودمون نبینیم الان وقتی به خودم نگاه میکنم میبینم من دیگه وقتی که عشقی یا محبتی از اطرافیانم دریافت نکنم هرگز در شأن خودم نمیبینم که بخام به هر قیمتی یا از هر کسی عشق یا محبتی دریافت کنم
دیگه وقتایی که تنهام نمیترسم که کسی رو ندارم کسی دوسم نداره و من دوسداشتنی نیستم دیگه به خودم میگم نههههه من تنها نیستم دیگه .من خدارو دارم من به هیچ کسی نیازی ندارم من خدای خودمو دارم دیگه نمیترسم از کسی رو نداشتن
دیگه از تنهایی فرار نمیکنم .وااای استاد من آدمی بودم که قبلاً وقتی خواهرم یا برادرم میومدن چند روز میموندن بعد که میرفتن نمیتونستم توی خونه بمونم تا چند روز حالم خراب بود بی قرار میشدم و حوصلم سرمیرفت از بس که وابسته بودم
خدای من بعضی وقتا که یه تضادی برام پیش میاد چقد شیطان قدرت میگیره و چقدر تا امیدت میکنه که دیدیییی پیشرفت نکردی .؟ دیدی اعظم چقد ضعیفی؟دیدی چقدر رفتی توی در و دیوار .تو پیشرفت نکردی تو رشد نکردی تو فقط فکر کردی که بهتر شدی ببین الان چقد تاثیر گذاشت روت .ببین چقدر عصبانی شدی ببین تو که گند زدییییی
وای استاد بخدا قسم که نجواهای شیطان گاهی فلجم میکنن و فقط خدای بزرگم کمکم میکنه دستمو میگیره و منو از اون منجلاب میکشه بالا
چقد خوبه نوشتن و گفتن در مورد کوچکترین موفقیت و تغییر.خدایا شکرت چقدر نوشتم من
عاشقتم استاد جانم با این فایل بی نظیر
وای وقتی گفتین که یه پروژه ای دارید و بهمون میگید چقد ذوق کردم استاد چشام قلبی شدن
عاشقتونم دوستان الهی من با اون کامنت های نابتون
بوس به کله ی استاد و مریم جونم و همههههههه دوستانم
منم در اهداف امسال نوشتم کار کردن روی احساس لیاقت و ثروت.
اما وقتی این فایل گوش کردم به این نتیجه رسیدم تنها عامل موفقیت همان احساس لیاقت هست.پس تمرکزی روی احساس لیاقت کار میکنم.
تنها دوره که وقتی شروع به کار کردن روی آن کردم این دوره لیاقت بود. من همیشه کمالگرا بودم و میدونستم هستم.اما باورهای که استاد اینجا گفت انقد من آروم کرد که نمیتونم بگم. من به آرامش رسیدم آرامشی که برای خودم هم عجیب بود. البته هنوز خیلی راه دارم که روی خودم کار کنم اما میدونم این تنها دوره که هرچه بیشتر کار کنم قویتر میشم.
خداروشکر بابت این استاد که همیشه یکی از بزرگترین شکرگذاری من هست.
سلام استاد عباسمنش عزیزم، و سلام خانم شایسته ی عزیزم.و همچنین سلام خدمت خانواده ی بزرگم.
استاد عزیزم از اینکه این فایل هدف سال 1403 رو روی سایت گذاشتین خیلی ازتون سپاسگزارم
من از روزی که با شما آشناشدم هر روز خداوند رو هزاران بار شاکر و سپاسگزارم.توحیدی که توی حرفهاتون هست رو بی نهایت دوس دارم .قلبم با شنیدن صحبت هاتون باز میشه.استاد جانم خیلی دوستتون دارم.از خانم شایسته ی عزیزم هم سپاسگزارم .
خیلی چیزها هم از ایشون در سریال سفر به دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت یاد گرفتم.خدارو شکر بابت دستان نازنینش در قالب شما دو بزرگوار در مسیر زندگیم.
در پناه الله مهربانم ،در بهترین شرایط خودتون باشید.
امروز11 فروردین داشتم خونه تکونی میکردم وسایلامو و خیلی از وسایل رو دور ریختم چون خونه و زندگی استاد رو نگاه میکردم میدیدم هیچ چیز اضافه ای تو خونش نداره و همه چیزایی که داره رو استفاده می کنه و چیزی که استفاده نکنه رو نگه نمیداره به امید اینکه روزی از روزها شاید استفاده شد…اینو خودم حدس زدم و درک کردم و چیزی تو فایل ها نشنیدم در این مورد
منم تصمیم گرفتم اون نوشته یا چیز هایی که بهم حس بد میده رو بندازم تو یه کیسه و 13 بدر اتیششون بزنم( مثل فایل های زندگی در بهشت که استاد و مریم جون بعضی لوازم رو اتیش میزدن منم گفتم همینکارو بکنم و یجوری شبیه استاد و مریم عزیز بشم)
خلاصه همه وسایلی که بهم حس بد میدادن و استفاده نمیکردم رو جدا کردم گذاشتم یه طرف از جمله: دفترچه خاطرات. من نمیدونم این به چه درد من میخوره؟ خیلی حس بدی داشتم وقتی متن هاشو میخوندم انگار میرفتم 5 سال قبل و بازم همون حوادث برام رخ میداد. بخاطر همین انداختم دور
لطفا دوستان نظراتشونو در این مورد بنویسن که چه نظری در این مورد دارن…
مورد بعدی کتاب هایی بود که نمیخوندم و حس بد میگرفتم ازشون و خاطرات بد بهم میدادن
لباس های قدیمی و…خلاصه همشونو ریختم بیرون
و با ذهن باز و فراق بال قراره هدف های جدید برای سال جدید بنویسم و هرروز فکرای جدید و حال خوب کن رو مرور کنم.
یه جور سبک شدن ذهنم از چیزهایی که مدتهاست هستن ولی استفاده نمیشن.
من تو خارج کردن وسایلی که استفاده نمیکنم خوب عمل میکنم، چه لباس باشه چه هر چیز دیگه ای.
وقتی مرتب هستن و تمیز خارجشون میکنم و هدیه میدم.
چون من استفاده نمیکنم ولی هست کسی که از داشتن و استفاده از اون وسیله خوشحال شه، یا حتی بهش نیاز داشته باشه.
با هدیه دادنشون، به عبارتی انرژیِ حبس شده شون رو آزاد میکنم.
اگه حس کنم مرتب هم نیستن دور میندازم.
در مورد دفتر خاطرات نوشتی…
من از نوجوانی مینوشتم و یادگاری نگه میداشتم، همیشه فکر میکردم برمیگردم و میخونم و جالب خواهد بود، اما مدتهاست متوجه شدم برنمیگردم که بخونم، ضمن اینکه منم حس میکنم چون ترکیبی از همه چیز رو مینوشتم بهم حس خوب نمیداد لزوماً و همه رو تا اونجایی که یادمه پاره کردم و دور ریختم.
در حال حاضر فقط دفاتر سپاس گزاری مو نگه داشتم، چون میدونم داخلش فقط زیبایی و حس خوب نوشتم. اینم مثل دفتر خاطراته اما فقط قشنگی های زندگیم که خیلی هم زیادن و هر روز مینویسمشون.
برخی از کتاب هامو هم هدیه دادم…
اونایی که متوجه شدم زمان زیادی گذشته و نخوندم و نخواهم خوند، یا خوندم و قصد ندارم مجدد بخونم.
من اعتقاد دارم وسایل صاحبِ خوبی پیدا میکنن برای خودشون، فقط کافیه ما آزادشون کنیم تا برن بهترین جای ممکن.
در کل لذت بردم که کامنتت در مورد خونه تکونی وسایل و خروجشون بود.
تحسینت میکنم که میتونی ازشون بگذری و عبور کنی.
یه انگیزه دیگه هم دارم من برای خروجِ برخی وسایل از منزل: اینکه جا باز بشه برای نسلِ جدیدِ خواسته هام.
من تا حالا تجربه سوزوندن یادداشت هامو نداشتم، اما قبل از دور انداختن حتما ریز ریز میکنم تا کاملاً غیر قابل دسترسی بشن.
من از یه زمانی به بعد متوجه شدم وسایل کاربردی رو نگه دارم با مابقی خداحافظی کنم.
یا موقع خرید فکر کنم واقعا قصد استفاده شو دارم یا فقط یه لحظه هوس کردم که بخرمش.
سالها پیش خواهرم حرفی بهم زد که تو خونه تکونیِ وسایلم نگاهم رو بازتر کرد:
گفت وقتی هر سال وسیله هاتو از جعبه درمیاری دوباره برگردونی داخلش، یعنی قصد استفاده نداری و فقط جا رو اشغال میکنن، بعد یه سری چیزها رو که فکر میکردم خاطره هستن رو دور ریختم دیدم هم فضا آزاد شد هم اینکه اتفاقا به راحتی فراموش شدن و هیچ ناراحتی ندارم بابتِ نبودشون.
وابستگی و چسبندگی به وسایل هم یکی از شاخه های وابستگی در انسان هست.
که یعنی اگه نباشه یا فکر کنم به نبودش حالم بد شه…
کلا وابستگی حس آدمو بد میکنه.
خیلی خوب کردی که تجربه تو نوشتی اینجا.
و مرسی باعث شدی این ویژگی خودمم بنویسم.
علاوه بر وسایل، یه سری افکار هم هستن که نیاز به خونه تکونیِ اساسی دارن چون فضای زیادی رو اِشغال و حبس میکنن تو ذهن.
یه کار باحالی که در مورد لباس هام میکنم هم اینه که وقتی لاغر میشم لباس های مرتبِ زمان تپلی ام رو خارج میکنم، و وقتی تپل میشم لباس های مرتبِ زمان لاغری مو خارج میکنم جهت هدیه دادن.
بدون حسرت که ممکنه دلم تنگ بشه براشون یا دوباره نیاز بشن و …
به عبارتی زندگی در لحظه رو تمرین و تجربه میکنم.
جالبه که زود هم یادم میره قبلا چی داشتم که الان ندارم و خارجش کردم.
این آزادسازیِ فضا و انرژی بسیار ارزشمنده به نظر من و دل میخواد و شجاعت…
چون یه صدایی اون پشت میخواد بگه حیفه نگهش دار و …
اما حیف نیست.
یه روزی این وسیله اومده منو خوشحال کرده، حالا میره یکی دیگه رو خوشحال میکنه و انرژی اش هم آزاد میشه.
یاد یه مثال جالبی افتادم:
موقع اسباب کشی به این خونه مون پارسال، من همه ی نمونه کارهای خودم (درس هنر) و یادگاری های دانش آموزام رو آوردم با خودم، چندین کلییربوک بودن و فراوان.
خب دوستشون داشتم و فکر میکردم همه شون هم باید بمونن باهام، که هم یادگاری هستن هم یه رزومه ی مفصل…
جابجا که شدیم، یهو به خودم اومدم تو فضای کمدهات الان همینی هست که داری بیا و مدیریت کن و سبک سازی کن، با جسارت و رهایی کلی شون رو دور ریختم و تعداد محدودی رو نگه داشتم، هم جا باز شد هم انرژی زیادی تو ذهن خودمم باز شد.
جالبه که خونه تکونی دوطرفه انرژی ازاد میکنه، هم فضا هم ذهن.
لذت بردم از خوندن تجربه هات در این مورد، این سایت کلا تازگی داره برام و حس بی نظیری میگیرم، الانم حسم خوب شد اومدم اینجا
گفتی از نوجونی یادگاری مینوشتی و فکر میکردی برمیگردی میخونی ،منم دقیقا همینجوری فکر میکردم، فک میکردم برمیگردوم میخونم و برام جالب میشه از صندوقچه در میارم و به نوه هام نشون میدم درصورتی که من اصلا دوست نداشتم همچین زنی باشم پس انداختم بیرون.
موقع انداختن، فلش مموری هامو دیدم یادم افتاد کلی عکس سمی دارم توشون و اونارم یادگاری نگه داشتم. وقتی فلش مموری هامو چک میکنم حس بد میگیرم از دیدن عکس هام نه بخاطر اینکه خودمو میبینم بلکه خاطره و حس های بدی که اون لحظه تجربه کردم میاد ذهنم و حسمو بد میکنه. فعلا تصمیم گرفتم مموری هام همینجوری بمونه و نگاشون نکنم شاید کلا انداختم دور نمیدونم..حس خوبی ندارم به نگهداشتن عکس از قدیم، نمیدونم.. گاهیم میگم ثروتمند که شدم مقایسه میکنم ولی نه! دو سه تا عکس بمونه کافیه نه چنتا مموری و فلش!!!!
گفتی جسارت و شجاعت میخواد این دور ریختن. زدی تو خال. شجاعت گذشتن از وسایل! خیلی حس خوبیه این شجاعته و خوشحالم این شجاعتو دارم من آدم شجاعی ام
وابستگی به وسایل و عکسها و خاطرات گذشته! اینها اجازه پرواز به آدم نمیده! اما خوشحالم که ما درک کردیم این موضوع رو و داریم وابستگی هامونو کم میکنیم
این وابستگی میتونه یجور شرک هم حساب بشه، چون وابستگی رو هرجوری حساب کنی تو داری یه شی یا وسیله رو بهش میچسبی اونو بزرگش میکنی و یجور بت تو حساب میشه. پس میتونه اینم نوعی شرک باشه. همونطور که وقتی وابسته دوس پسرمون میشدیم و اونو برا خودمون بت میکردیم بزرگش میکردیم شرک محسوب میشد
سمانه جان تحسینت میکنم تو این کار عالی عمل میکنی
اون نوشته ات هم بی نظیر بود گفتی؛ وقتی وسایلارو از جعبه درمیاری تمیزشون میکنی باز میذاری تو جعبه یعنی قصد استفاده ازشو نداری! دیگ حق مطلب ادا شد
این موضوع تو کشور ما خیلی شایع هست. لوازم لوکس و خوشگل میخرن و میزارن دکور که بقیه بیان ببینن و جالبش اینه سالها ازون وسایل استفاده نمیکنن!!!!!!!! اینو کجای دلم بذارم؟؟؟ خخخ خلاصه خیلی رسم عجیب غریبیه. وقتی تو سریال زندگی در بهشت دیدم مریم و استاد هیچ وسیله دکوری ندارن چقدر خوشحال شدم بال دراوردم لذت بردم ازین کارشون ازین سبک زندگی، ختی مبل هاشونم یجوریه که خودشون راحت باشن و به زیبا دیده شدن اهمیت نمیدن! عاشقتونم مریم جون عاااااشقتونممم دوستون دارم تحسینتون میکنم خلاصه الگو شدین برا منننننن
سلام زهرای عزیز.من به شدت عاشق این کارم.وخیلی لذت میبرم وقتی چیز اضافه رو ازخونه درمیارم وخونه رو خالی میکنم.من سال گذشته خیلی این کار رو انجام دادم کلی لباس اضافه دراوردم کشوها چقدر مرتب وخلوت شدند.حتی من چندساله که تو این مسیرم وقبلا با اساتید دیگه بودم وهمه جلساتشو یادداشت میکردم اومدم اون نوشته های اساتید قبلی رو پاره کردم .کتابهای اضافه رو کتابخونه تحویل دادم.به هرچی میرسم با خودم میگم واقعا لازمه اینو نگهدارم اگه جواب نه هست خارجش میکنم هر چی میخواد باشه.وخونه ام خیلی خلوت شده .این ایام عید که خونه بقیه میرفتم میدیدم چقدر وسایل اضافه دارن وشلوغن به خودم میگفتم خوش به حال خودم.حتی اسباب بازی ها رو خیلی کم کردم.دیگه بچه هام میگن مامان فقط مونده مارو بزاری سرکوچه!!!!!
آفرین مریم عزیز، دقیقا منم جزوه ها و نوشته هایی که از اساتید قبلی در مورد قانون و فرکانس نوشته بودم رو ریختم دور. حین ریختن یه نجواهایی میان سراغم که؛ زهرا نکنه اینو لازم داشته باشی؟ به اون نجوا میگم من طی یکسال گذشته نیومدم اینارو چک کنم پس ازین به بعد هم نیازی بهشون نخواهم داشت. داستان شمس و مولانا میاد ذهنم که شمس به مولانا میگه همه کتاباتو از دم بریز تو آب و نابودشون کن. مولانا میگه چرا اخه؟ شمس میگه وقتی هنوز این کتابارو داری ذهنت نمیتونه چیز جدید یاد بگیره و قبولشون کنه و بپذیره، به قولی باید ظرفت رو خالی کنی تا بزرگ بشه، با ظرف پر با ذهن پر نمیتونی چیزای جدید یادبگیری. خوشحالم برا هردوتامون که این مسئله رو درک کردیم و هرسال بهش عمل میکنیم
چه منظره ی زیبایی رو توی این صبح زیبا دیدم چقدر زیباست !
اون صدای گوش نواز پرنده ها و این درختای سبز و اسمونی که ابیه و این هوای فوق العاده
سپاس گزارم از استاد عزیز و مریم جان که اینقدر با علاقه برامون راه و رسم ساده زندگی کردن رو میگن و چه خداییکه من دارم !
استاد من دیروز تونستم دوره 12 قدم رو بخرم و توی تمرین ستاره ی قطبی م نوشتم که خدایا کمکم کن که توی این روز قشنگ روی باورام بیشتر کار کنم و ترمزام رو بشناسم و از همون اول صبح نشونه ها اومد واقعاااااا خدایاااا خدای منننن! چقدر که زیبا هدایتم کردی که بیشتر خودم رو کشف کنم
استاد شما دقیقااا داشتید همون چیزایی رو میگفتید که قبلا توی جلسات اول دوره 12 قدم گفتید ، یعنی حس میکردم دقیقا داشتید برای من میگفتید!!!
چقد مثال خوبی زدید در مورد ٫ چشم ٫ گفتن ،منم همینطوری بودم و الان که یاد گرفتم با عشق و با احساس خوب بگم چشم چقد بخودم افرین میگم
واقعا مدتی میشه که خیلی در طول روز دارم به این فکر میکنم ،که چقدر شخصیتی که میسازم از خودم مهمهههه و ما چقد ارزشمندیم!
من چه توانایی هاییی دارم که نمی دیدم قبلا
وقتی به این توانایی هام دقت میکنم میفهمم و از درون احساس میکنم که ارزشمندم
خدایا شکرت که توی این روز زیبا به این فایل هدایت شدم
واقعا کار خدا بود و واقعااااا چقدر خدا همیشه بهترین ها رو بهم میده وقتی خودمو میسپارم به خودش!!
واقعا من هر چیزی که میخام بهش برسم خونه ی خوب ماشین خوب مهاجرت سفر و و و هزاران خاسته ای که دارم اول باید ببینم توی ذهنم چی می گذره ؟ببینم واقعا من چه احساسی دارم ؟
من خودمو لایقش میدونم؟
اگه لایق میدونم پس ایمان دارم که بهم داده میشه اونم در زمان و مکان مناسبش
استاد دیشب که داشتم فایل گوش میکردم
شما یک ترمزی رو برام مشخص کردید که اصن…. زندگیمو روغن کاری میکنه
اصن اسونم میکنع برای اسونیا
اصن دیگه نیاز نیس که کلللللی وقت بزارم و زور بزنم که باورامو قوی تر کنم ، بهم گفتید باید اول ترمزام رو بر دارم که گاز بدم برمممم جلو برم بترکونم
واقعا اولین چیزی که بذهنم میرسید همینه
همین که اگه میخام این درامدو این روابطو این سلامتی رو داشته باشم باید دروناً تغییر کنم چون اصن واضحه!!
از زمانی که روی خودم کار کردم زندگیم بهتر شد ، که الان که وقتی به یاد گذشتم میوفتم تنها چیزی که خیلی توجهم رو جلب میکنه اینه که خدای منننن ! من چقددررررر تغییر کردم
من کلا ی ادم دیگم
اصن خودم دیگه اون ادم قبلیه رو یادم نمی یاد من اصن دیگه یادم نمی یاد کی بودم
و وقتی دیگران میگن چقدر تغییر کردی یادم میوفته من کی بودم !
اصن ، چی بودم چی شدم!
و الان هم چقدر بازم جای تغییر و جای رشد دارم!و چقد این امیدوارترو هیجان زدم میکنه
نمی گم الان دیگه پرفکتم اما خیلی تغییر کردم ، چون فقط و فقط خودمم که از درونم آگاهم و خدا ب دورن من اگاهه
و نگاهم ، زاویه دیدم به جهان تغییر کرده و این داره داد میزنه که تو ،شخصیتت،عوض شده که این نتایجو گرفتی
خیلی خوشحالم که امروز هم بیدار شدم
ی روز دیگه به بهار ، به سال نو نزدیکتر شدیم
بقول استاد ،طبیعت چه مثالی خوبیه
بعد از اون زمستون و اون هوای سرد بازم خودشو از نو میسازه و شاخه های درختارو پر از شکوفه میکنه ، اسمونو ابی تر از هر ابی میکنه و خورشید ، نور رو برقص در میاره و رنگین کمان که یک روز قشنگ رو میسازه
چقدر طبیعت درس داره برامون
این ی درسه که بدونیم بدون اینکه هی گذشتمون رو تکرار کنیم بگیم که ،متعهدانه رو شخصیتمون کار کنیم و نتایج میاد
اصن اینقدر خوشحال میشیم ازاینکه جهان به ما پاسخ داده که با شور و اشتیاق هر روز بیدار میشیم برا اینکه اره من میخام امروزو بترکونم روی خودم کار کنم
و اصن برامون لذت بخش میشه واقعا
استاد ، گفتید که به خاطر دیگران اهدافمونو انتخاب نکنیم ! چه مثال واضحیه برام وقتی که من هدفی داشتم که دروناً میخاستمش و براش تلاش کردم و گفتم اقا من میتونم بهش برسم چون من تواناییشو دارم که بدستش بیارم تونستم برسم بهش اونم براحتی و با احساس خوب و عشق رسیدم
و چقد بمن کمک کرد که باورای درستیو توی ذهنم پرورش بدم
محدودیت فقط توی ذهن ماست فقط توی ذهن ماست فقط و فقط و فقط
وگر نه تو میتونی تخته گاز بریا میتونی
استاد سپاس گزارم از حرفای ارزشمندی که میزنید حرفاتون برام خیلی ارزشمنده و امیدوارم بتونم ازش درس بگیرم و مسیری که دارم طی میکنم رو روان تر کنم برای رشد پیشرفتهام
خیلی وقته که کامنت نگذاشتم و فایل های هدیه بسیاری در این مدت گذاشته بودید بخصوص همین فایل و فایل توحید عملی 10 که از اون فایل هایی فوق ارزشمند یعنی فرا تر از فایل هدیه هستن و اگهی های در حد دوره های استاد دارند. چون من دوره ثروت 1 رو دارم و ارزش این فایل رو می فهمم.
واقعا این فایل رو استاد اول سال بموقع روی سایت گذاشتن چون اون روزها معمولا هم یه هدف گذاری برای سال می کنند.
و بقول استاد بیشتر اهداف چنین شکلی دارند به فلان عدد مالی برسم فلان چیز رو بخرم و … است.
اما اینجا توی این فایل استاد به موضوع کلی و بسیار حیاتی اشاره کردند که آقا اگر ظرف شما وسیع تر بشه بزرگتر بشه عمیق تر بشه نعمت و ثروت بیشتر درش جا می گیره.
پس اگر من فلان نعمت و هدف رو میخوام بیام شخصیت و رفتارهام و اعمال رو به تغییر بدم سطح لیاقت خودم رو به جایی برسونم که انگار اون نعمت رو دارم
داشتن اون نعمت رو برای خودم بدیهی کنم.
کسی که میخواد یه ماشین میلیاری رو صاحب بشه اما رفتار هاش مثل کسی هست که انگار یه ماشین معمولی رو بهم بزور داره و میخواد همینی که دارم از سرمم زیادی است معمولا صاحب ماشین میلیاردی نمیشه.
کسی که داره یه خدمتی رو به مبلغ پایینی می فروشه و خودش رو در اون حد نمیبینه که با مبلغ بالاتر اون خدمت رو عرضه کنه
خب معلومه مشتریانی که حاضر باشن مبلغ بالاتر رو به خاطر اون خدمت پرداخت کنن رو نداره اون مشتریان با کیفیت به سمت فروشندگانی هدایت می شوند که خودشوون و محصولات و خدماتشون رو با ارزشون می دونند.
پس نتیجه می گیریم اگر میخواهیم رشد کنیم و به اهدافی برسیم و به درامدی برسیم بایستی ارزش خودمون و خدمات و محصولاتمون رو بدونیم.
هرچقدر بیشتر قدر بدونیم مشتریان با کیفیت تر و پروژه های بزرگتری به سمت مان جذب می شود.
در کل می توانم این موضوع به هدف رسیدن رو در این فرمول خلاصه کرد:
– که ما هدفی رو تعیین می کنیم.
– باورهای مناسب در جهت رسیدن به اون هدف رو هم در خودمون می سازیم.
– طوریکه ضمیر ناخوداگاه ما کانون توجه و تمرکزش روی هدف قفل شده است.
– و اگر خودمون رو لایق داشتن اون هدف بدونیم
– لاجرم به اون هدف دست پیدا میکنیم.
بسیار ممنونم از استاد عباس منش گرامی برای فایل های فوق ارزشمندم
براتون آرزوی سلامتی و ثروت فراوان و همچنین برای خانم شایسته و سایر دوستان سایت ارزوی بهترین ها در سال جاری رو دارم.
بنام خداوند مهربانم
خداوندا هر انچه که من دارم از آنِ توست.
سلام به استاد عزیزم ،خانم شایسته قشنگم و بچه های این سایت ناب و الهی.
من سه سال میشه حس خیلی خوبی دارم تو سال جدید چون هدف گذاشتم و سال که نو میشه ادامه هدفی رو قراره برم که پارسال یا دوسال پیش گذاشتم، تا رسیدن به نتیجه بهتر و بهتر( هدف اصلی خودشناسی بوده) ،تضادها هستن،کنترل ذهنا هستن ولی قدرت خداوند خیلی پر رنگتر از اینهاست و منو قدرتمند میکنه برای رفتن تو مسیرهای جدیدتر،به قول استادم همه چی به لطف خداوند میاد،چون رو احساس لیاقتت داری کار میکنی.
وای من تو زندگیم (یاد گرفته بودم )هرکسی هرچی بی احترامی میکنه بازم بهش احترام بزارم,و اینو مادرم بهم یاد داده بود، تا همین الانم ایشون داره این عادت کاملا غلط رو میره جلو.
ولی من 3 ساله به هیچ عنوان شخصییتم قابل مقایسه با قبل نیست،ولی مامانم بازم همینه از نزدیکترین فرد تو زندگیش بی احترامی میبینه و میگه ولش کن ،و گریه میکنه ناراحت میشه وعذاب میکشه،من یاد گرفتم وبازم بیشتر باید رو خودم کار کنم که واسه حرفام ارزش قائل باشم و هیچی بهش نگم ،فقط دعا میکنم انشالله یروز متوجه بشه،که کوچلو کوچلو میبینم میخواد مث من باشه ارزش قائل باشه واسه خودش،
افراد اطرافم گلچین شدن،هم خودم اگاهانه هم جهان این کارو واسم کرد، حتی به بعضیا اجازه نمیدم با تلفن صدامو بشنون، بدون غرور بیجا و بعضیارو هم خیلی دوس دارم ولی بدون وابستگی.
من رو شخصیت کار کردنو 3 ساله دارم تجربه میکنم ،همه چی بعدش به لطف خدا میاد،انگار خداوند میشه همه چیز تو،یعنی همه چیز.
وقتی رو شخصیتت کار میکنی همه چی عوض میشه ادمای اطرافت،طرز رفتارت،طرز صحبتت ،انتخاب دوستات،رفتارهای بقیه،خرید کردنات ،سلیقت،تن صدات ،ریکشنات،قدرت درونت، باورات، اصلا انگار روحت انقدر بزرگ میشه که گاهی اتفاقی ادمهای قبلو میبینی،احساس میکنی اونا از یه کره دیگه هستن به خاطر اون فاصله فرکانسی.
ما 3 ساله مهاجرت داخلی کردیم، و بزودی مهاجرت به دبی داریم انشالله و سکوی پرتاب ما میشه برای مهاجرت به اِمریکا( این جسارت هدف گذاشتنو من قبلا اصلا نداشتم ،من میگم ،فرکانسها و باورهای مورد نیازو میسازم و خداوندم واسم موجودش میکنه)
توی همه زمینه ها مهاجرت خیلی بهم کمک کرده خیلی خیلی زیاد، از جزیره کیش تا تهران با پرواز یک ساعتو 45 دیقه بیشتر نیست،ولی 3 ساله هیچکسیو بجز مادرم و دختر خالم ندیدم اونم یکی دوبار ، انقدر متعهد بودم رو هدفم که تنها کسی که تو دنیا دارمو نرفتم دیدنش یعنی مامانم، تا الان که مادرم شاکی شد چون یک سالو 7 ماهه ندیدمش مجبور شدم بیام پیشش تهران وکوروش همسرم ترسید گفت من نمیام ،از اونجا میخوام بیام فقط یک سال مراقبه کنم و من درکش میکنم الان که اینجام.
چون هیچ کسی نمیتونه بیاد تو فرکانس تو و جهان اجازه نمیده و این یه قانونه،ولی من خودم اومدن تو فرکانس بقیه و دارم اذیت میشم به جای لذت بردن،چون کسی نمیدونه درون من چقدر متفاوت شده.
یه چیز خیلی خیلی جالب انگار مادر دختر قبل نیستیم همو اصلا درک نمیکنیم ولی استادم بهم یاد داده واسه خودت و حرفات ارزش قائل باش چیزیو بزور بهش نمیگم فقط احترام میزارم،خیلی چیزا میگه بهم با وجود اینکه میدونه چقدر اتفاقات خوب داره واسم میوفته ولی راجع به حجابو نمازو اینا میگه بهم ،میگه تو همه چیزات خوبه ولی نمازو روزتم بگیر، حالا من روزی نیست شایدم ساعتی نیست که سپاسگزاری نکنم یعنی توجه یعنی نماز و با قانون سلامتی فوق العاده هم که روزه واقعی ام همیشه ،خیلی وقتا با خنده و بی توجهی ردش میکنم ولی عجیب عاشق هم شدیم مثل دوتا خواهر یا دوتا رفیق ،اختلاف سنیمون 15 ساله،من شب هفته بابام که به رحمت خدا رفت بدنیا اومدم که مامان 15 سالش بوده خدارو همیشه شاکرم به خاطر ارتباط قشنگمون ، الان 3ساله که راه درست رو شناختم و استاد منو با قانون و این مسیر فوق العاده عالی اشنا کرده،میگم خب حتما این جهان خیلی خیلی باید جذابو قشنگ باشه واسم که من انقدر باعجله یعنی 6 ماهگی به این دنیا اومدم و باید کشفشون کنم اتفاقات عالیمو.
خداوند شاهده اصلا باورم نمیشه انقدر عاشق مامانم شده باشم و حرفاش ناراحتم نکنه قبلا و سالها جنگ میکردیم مدام مدام قهرو دعوا ،و تعجب میکنه که من اروم شدم و من عشق میکنم حتی با مخالفتاش،بنظرم روحم داره بزرگو بزرگتر میشه و انقدر واسه خودم ارزش قائل هستم که طرز رفتار بقیه از جمله مادرم کاملا عالی شده و این یکی از اون هدفهای اصلیم بود ،از رابطه کاملا عاشقانه بین منو کوروش همسرمم که نگم چقدر زیبا بدون وابستگی و عالیتر شده.
از سلامتی ، خودشناسی واقعی و خداشناسی واقعی و ازادی مکانی و زمانی و رشد بیزینسمونم که قبلا گفتم و بزودی ازادی مالی هم در راه است به لطف خدای مهربونم
زندگی من از همه لحاظ کاملا متفاوت شده چون هدف اصلیم تا الان خود شناسی و توحید یعنی خدا شناسی بوده و هست برای همین هم همیشه سپاسگزار خداوندم هستم و استاد عزیزم،و خودم که هنوزم تلاش میکنم که بهترو بهتر بشم.
خدایا همه مارو هدایت کن به یه عالمه اتفاقهای عالی،آمین
همگی در پناه الله مهربان
سلام بر پرادایس زیبا که دلم براش یه ریزه شده سلام به استاد خوشتیپ سلام به مریم مهربان ودوستداشتنی وسلام به همه دوستان با این همه کامنت زیبا
بله بعد از مدت زیادی من هم اومدم کامنت خودمو بنویسم منتها این دفعه یه فرقی داره ایندفعه با احساس ارزشمندی میخوام یه کامنت ارزشمند بنویسم
خیلی دوست دارم استاد مثل آب روان هستین هرلحظه درحال انجام کاری هستی وبازهم یه پروژه جدید بیصبرانه منتظر خبرش هستم
درسته استاد من هم هرسال مینشستم اهدافمو مینوشتم واکثرش رسیدن به پول ومادیات بود ولی دریغ از این فکر که تازمانی که دنبال فروشگاههای ارزون قیمت میگردم تا زمانی که خواسته های کوچیکمو زیر پا میزارم تازمانی که برام قضاوت دیگران درمورد خودم مهمه تازمانی که همسر وفرزندم رو اولویت بیشتری از خودم میدونم چطور ممکنه به اهدافم برسم
استاد اگه بخوام فقط به نظر خودم اکتفا کنم دوست دارم یه خونه توی مزرعه داشته باشم با گیاهان حیوانات سرکار داشته باشم وخودم برای خودم زندگی کنم این خواسته واقعیه منه والا ماشین هایلوکس میخواستم تا چش بقیه رو دربیارم یا دوستداشتم خونه داشته باشم تا بقیه شماتت نکن که بعد 20سال زندگی مشترک چرا تلاش نکردین صاحبخونه بشین یا پول زیاد میخواستم تا برتری خودمو به اطرافیان ثابت کنم برای همون به هیچکدومشون نرسیدم چون برای خود واقعیم نمیخواستم
ومورد دیگه که یاد گرفتم اینه که به دیگران احترام بزارم برای اونها هم مثل خودم ارزش قائل باشم وبیشتر شنونده باشم
من باید امسال فقط روی شخصیتم کارکنم باید شخصیتمو بزرگ کنم تاظرفم بزرگ بشه باید بهترینها رو برای خودم انتخاب کنم نباید نگران قضاوت بقیه باشم
ممنونم استاد هدایتمون کردی برای هدف امسال….. پیش به سوی موفقیت بیشتر با حال خوب بیشتر
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام میکنم به همه دوستان و اساتید فوقالعاده ام
ساعت 12 ظهره و تو رخت خابمم و از این اتفاق عجیبی ک برام افتاده حیرت زده
خدایا چطور تورو سپاس بگویم که لایق آن باشد؟
خدایا چطور بندگیت را بکنم انگونه که باید؟
خدایا چطور بگویم که احساسم هم با کلماتم نوشته شود
الله اکبر
الله اکبر
26اسفند به بابام گفتم میخام برم خونه عموم و کل عیدم رو اونجا باشم
هدفم این بود که تمرین کنم و دیگه بعد از عید به هر زور و سختی شده کارم رو تغییر بدم و از دستیار به پرسنل سالن برسم
همه چی هم اماده کرده بودم
از طرفی هم تازه دوره احساس لیاقت رو تهیه کرده بودم باخودم گفتم بعد از 13 رو دوره کار میکنم
روز اول عید همه وسایلا لباسا همه چی رو اماده کردم
قرار براین بود که بریم
یهو دیدم بابام گفت نمیرم
یکم تو برجکم خورد
گفتم اشکال نداره فردا میریم و فرداش هم وقتی دیدم نمیریم قلبم گفت دنبال چی هستی؟
میخایی بری اونجا 13روز خدا میدونه چقدر اونجا ورودی نامناسب حرفای نامناسب و و و و
اینقدر مساعل ناخاسته رو راجبش اونا حرف بزنن و توهم قاطیشون بشی که فقط تمرین کنی؟
صرفا فقط به این دلیل که تو لایق شنیونکار شون بشی؟
یعنی همین تمرینایی ک توخونه داری نمیتونه تورو شنیونکار کنه؟
نشستم فکر کردم
گفتم اگه رو دوره کار کنم احساسم بهتره و احساس خوب اتفاقات خوب
اگه برم اونجا صدرصد حالم بهم میریزه و احساس لد اتفاقات بد رو بوجود میاره
بعد به خدا گفتم خداجونم دمت گرم دیگ نمیخام برم خودت یکاریش کن
یهو بابام شروع کرد به کاررفتن و گفت دیگ نمیشه رف
گفتم چه بهتر خداروشکر
باز دیشب گفت فردا میریم و به منم هیچی نگفت که بریم یا میری یا ن
امروز صب با سروصدای رفتنشون بیدار شدم
بابام که همیشه گیربود که بریم اینبار حتی بمن نگفت بریم بااینکه من قبلا بهش گفته بودم میخام برم و دید ک چقدر دوست دارم برم پیش دخترعموم اینا
و من الان جلسه 1 احساس لیاقت رو تمرینش رو انجام دادم و چقدر احساسم بهتره خدا میدونه چه اتفاقات قشنگتری در راهه
این دوره امسال معجزه میکنه
خدایا صدهزار مرتبه شکرت که در مدار این دوره هستم
الهی شکرت برای این لطف و مهربانیت
خدایا نمیدونم چجوری شکرت رو بجا بیارم
فقط میدونم که تو خیلی خدایی و من لایق بندگیی تو هستم
کمکم کن همونقدر ک اررشمند افریدیم همونقدر ارزشمندیم رو پیدا کنم
من لایق بهترین زندگیی بهترین همسر بهترین مسافرت بهترین خونه بهترین شهر و ریباترین مکان برای زندگیی وردن هستم
هرچیزی بهترینش برای منه
خدایا میدونم لطفت همیشه شامل حال فرشتته خودت کمکم کن که شخصیتم رو تغییر بدم
خدایا خودت آسانم کن برای آسانی ها…
دوستتون دارم
خبر آمد خبری در راه است
سر خوش آن دل که از آن آگاه است
سلام به روی ماه استاد عزیزم و مریم جان
سلام به دوستان الهی من
سلام به پرادایس رویایی و بهشتی
خدارو صدهزار مرتبه شکر به خاطر این فایل بی نظیر استاد جانم چقدرر خوشحال شدم و ذوق کردم وقتی فایل جدید دیدم یه مقدار طول کشید تا بالا بیاد واسم .وای خدایااااا شکرت
استاد جانم چقدر خوشتیپ تر شدین چه کفشهای خوشگلی
سپاسگزارم استاد عزیزم بابت این آگاهی های ناب چقدر بهش نیاز داشتیم این آخر سالی ..خدایا شکرت همین که اونقدر لیاقت دارم که در مسیر شنیدن این آگاهی ها هستم خودش یک نعمت بزرگیه که باید سجده شکر به جای بیارم
استاد جانم چقدر حرفهاتون به دل میشینه چقدررر به نکته مهمی پرداختید واقعا اگه این احساس لیاقت در ما تقویت بشه همه چیز زندگیمون رو تحت شعاع قرار میده ..من با تمام وجودم حس میکنم که هر چقدر دارم ضربه میخورم از همین عدم احساس لیاقته خدای بزرگ و نزدیکم خودت این دوره رو بهم هدیه بده و منو توی مسیرش قرار بده
خدایا ازت میخام کمکم کنی این تعطیلات عید رو خیلی پرقدرت و با اراده روی خودم کار کنم .من به لطف خدای مهربان تا قدم پنج دوازده قدم رو خریداری کردم ولی هنوز جدی شروعش نکردم همش دل دل میکنم که نه زمانی شروع کنم که کاااامل تمرکز داشته باشم و بتونم بهش عمل کنم که فکر کنم همین کمال گرایی من باعث شده هنوز به صورت جدی کارش نکنم .و الان یکی از خاسته هام و آرزوهام خریدن احساس لیاقته چون واقعاً خیییلی خیلی پاشنه ی آشیلمه
وای که چه ذوقی دارم از این فایل استاد جانم چقدر به جانم نشست خدایا کمکم کن بارها و بارها گوشش کنم و بره توی وجودم و بتونم این تعطیلات روی خودم کار کنم
استاد جانم من این مدت موفق شدم مدرکی که مدتها بود دنبالش بودم بگیرم و امتحانم رو بدم و خداروشکر قبول بشم حالا من به صورت رسمی یه مربی ورزش آمادگی جسمانی شدممممممممم.و این واسم چقدر موفقیت بزرگیه چه اعتماد بنفسی بهم میده که اره میتونم پس میتونم یه مربی عالی بشم و کللللی هنرجو داشته باشم دوسداشتم این موفقیتی که این مدت به دست اوردم رو با شما و دوستان عزیزم در میون بزارم و بهش بیشتر توجه کنم تا بقول شما پله ای بشه برای رشد و موفقیتهای بعدیم و اینکه این نجواهای شیطان رو که همش میگه حالا مگه چکار کردی حالا تو که شاگرد زیادی نداری فقط دو نفرن و………این نجواهارو خاموش کنم و بگم نه من رشد کردم من بهتر شدم من حال دلم بهتر شده من خدای خودمو پیدا کردم مگه داریم از این بهتر؟
خدای بزرگم سپاسگزارم بابت این مسیری که توش قرار گرفتم خدای بزرگم کمکم کن تا سربلند و روسفید از این تضادی که برام پیش اومده بیرون بیام
خدایا کمکم کن تا بتونم از رنجهام گنج بسازم
خدایا کمکم کن بتونم هر روز قویتر از قبل بشم هر روز آرامشم بیشتر از قبل بشه
خدایا کمکم کن همه چیزم رو به دستهای تو بسپارم و رها کنم
خدایا من موسی تو هستم و از ظلمی که خودم به خودم کردم عاجز و ناتوانم و به هر خیری که از طرف تو باشه نیازمندم
خدایا من آن توام مرا به من باز مده
استاد جانم من خدارو به خاطر داشتن شما هزاران بار شکر میکنم
شما بهترین دست خدا روی زمین هستید برای من
شما اون تیکه روحانی و خدایی درون مارو بیدار کردین و به ما یاد دادین بهش توجه کنیم اونو به ما نشون دادین
شما باعث شدین ما مثل اکثریت مردم که غرق در حاشیه ان و از اصل دور شدن نباشیم و ما اصل مطلب رو ببینیم
شما باعث شدین پرواز کنیم بریم اون بالا و خودمون رو ببینیم این جهان رو با تمام حاشیه هایش ببینیم و به خودمون بیایم که کجای کاریم
شما باعث شدین که ما خودمون رو دوس داشته باشیم .
شما باعث شدین که ما هر چیزی هر حرفی هر حرکتی هر جایی رو در شآن خودمون نبینیم الان وقتی به خودم نگاه میکنم میبینم من دیگه وقتی که عشقی یا محبتی از اطرافیانم دریافت نکنم هرگز در شأن خودم نمیبینم که بخام به هر قیمتی یا از هر کسی عشق یا محبتی دریافت کنم
دیگه وقتایی که تنهام نمیترسم که کسی رو ندارم کسی دوسم نداره و من دوسداشتنی نیستم دیگه به خودم میگم نههههه من تنها نیستم دیگه .من خدارو دارم من به هیچ کسی نیازی ندارم من خدای خودمو دارم دیگه نمیترسم از کسی رو نداشتن
دیگه از تنهایی فرار نمیکنم .وااای استاد من آدمی بودم که قبلاً وقتی خواهرم یا برادرم میومدن چند روز میموندن بعد که میرفتن نمیتونستم توی خونه بمونم تا چند روز حالم خراب بود بی قرار میشدم و حوصلم سرمیرفت از بس که وابسته بودم
خدای من بعضی وقتا که یه تضادی برام پیش میاد چقد شیطان قدرت میگیره و چقدر تا امیدت میکنه که دیدیییی پیشرفت نکردی .؟ دیدی اعظم چقد ضعیفی؟دیدی چقدر رفتی توی در و دیوار .تو پیشرفت نکردی تو رشد نکردی تو فقط فکر کردی که بهتر شدی ببین الان چقد تاثیر گذاشت روت .ببین چقدر عصبانی شدی ببین تو که گند زدییییی
وای استاد بخدا قسم که نجواهای شیطان گاهی فلجم میکنن و فقط خدای بزرگم کمکم میکنه دستمو میگیره و منو از اون منجلاب میکشه بالا
چقد خوبه نوشتن و گفتن در مورد کوچکترین موفقیت و تغییر.خدایا شکرت چقدر نوشتم من
عاشقتم استاد جانم با این فایل بی نظیر
وای وقتی گفتین که یه پروژه ای دارید و بهمون میگید چقد ذوق کردم استاد چشام قلبی شدن
عاشقتونم دوستان الهی من با اون کامنت های نابتون
بوس به کله ی استاد و مریم جونم و همههههههه دوستانم
سلام به همه.سلام به استاد گرامی.
منم در اهداف امسال نوشتم کار کردن روی احساس لیاقت و ثروت.
اما وقتی این فایل گوش کردم به این نتیجه رسیدم تنها عامل موفقیت همان احساس لیاقت هست.پس تمرکزی روی احساس لیاقت کار میکنم.
تنها دوره که وقتی شروع به کار کردن روی آن کردم این دوره لیاقت بود. من همیشه کمالگرا بودم و میدونستم هستم.اما باورهای که استاد اینجا گفت انقد من آروم کرد که نمیتونم بگم. من به آرامش رسیدم آرامشی که برای خودم هم عجیب بود. البته هنوز خیلی راه دارم که روی خودم کار کنم اما میدونم این تنها دوره که هرچه بیشتر کار کنم قویتر میشم.
خداروشکر بابت این استاد که همیشه یکی از بزرگترین شکرگذاری من هست.
سال نو مبارک.
به نام خداوند به شدت کافی ام…
سلام استاد عباسمنش عزیزم، و سلام خانم شایسته ی عزیزم.و همچنین سلام خدمت خانواده ی بزرگم.
استاد عزیزم از اینکه این فایل هدف سال 1403 رو روی سایت گذاشتین خیلی ازتون سپاسگزارم
من از روزی که با شما آشناشدم هر روز خداوند رو هزاران بار شاکر و سپاسگزارم.توحیدی که توی حرفهاتون هست رو بی نهایت دوس دارم .قلبم با شنیدن صحبت هاتون باز میشه.استاد جانم خیلی دوستتون دارم.از خانم شایسته ی عزیزم هم سپاسگزارم .
خیلی چیزها هم از ایشون در سریال سفر به دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت یاد گرفتم.خدارو شکر بابت دستان نازنینش در قالب شما دو بزرگوار در مسیر زندگیم.
در پناه الله مهربانم ،در بهترین شرایط خودتون باشید.
سپاس خداوند را
سلام به همه بروبچ عزیز
امروز11 فروردین داشتم خونه تکونی میکردم وسایلامو و خیلی از وسایل رو دور ریختم چون خونه و زندگی استاد رو نگاه میکردم میدیدم هیچ چیز اضافه ای تو خونش نداره و همه چیزایی که داره رو استفاده می کنه و چیزی که استفاده نکنه رو نگه نمیداره به امید اینکه روزی از روزها شاید استفاده شد…اینو خودم حدس زدم و درک کردم و چیزی تو فایل ها نشنیدم در این مورد
منم تصمیم گرفتم اون نوشته یا چیز هایی که بهم حس بد میده رو بندازم تو یه کیسه و 13 بدر اتیششون بزنم( مثل فایل های زندگی در بهشت که استاد و مریم جون بعضی لوازم رو اتیش میزدن منم گفتم همینکارو بکنم و یجوری شبیه استاد و مریم عزیز بشم)
خلاصه همه وسایلی که بهم حس بد میدادن و استفاده نمیکردم رو جدا کردم گذاشتم یه طرف از جمله: دفترچه خاطرات. من نمیدونم این به چه درد من میخوره؟ خیلی حس بدی داشتم وقتی متن هاشو میخوندم انگار میرفتم 5 سال قبل و بازم همون حوادث برام رخ میداد. بخاطر همین انداختم دور
لطفا دوستان نظراتشونو در این مورد بنویسن که چه نظری در این مورد دارن…
مورد بعدی کتاب هایی بود که نمیخوندم و حس بد میگرفتم ازشون و خاطرات بد بهم میدادن
لباس های قدیمی و…خلاصه همشونو ریختم بیرون
و با ذهن باز و فراق بال قراره هدف های جدید برای سال جدید بنویسم و هرروز فکرای جدید و حال خوب کن رو مرور کنم.
گفتم بیام تجربه مو در این مورد اینجا بنویسم
سلام زهرا جان.
خونه تکونی وسایل به من حس خوبی میده.
یه جور سبک شدن ذهنم از چیزهایی که مدتهاست هستن ولی استفاده نمیشن.
من تو خارج کردن وسایلی که استفاده نمیکنم خوب عمل میکنم، چه لباس باشه چه هر چیز دیگه ای.
وقتی مرتب هستن و تمیز خارجشون میکنم و هدیه میدم.
چون من استفاده نمیکنم ولی هست کسی که از داشتن و استفاده از اون وسیله خوشحال شه، یا حتی بهش نیاز داشته باشه.
با هدیه دادنشون، به عبارتی انرژیِ حبس شده شون رو آزاد میکنم.
اگه حس کنم مرتب هم نیستن دور میندازم.
در مورد دفتر خاطرات نوشتی…
من از نوجوانی مینوشتم و یادگاری نگه میداشتم، همیشه فکر میکردم برمیگردم و میخونم و جالب خواهد بود، اما مدتهاست متوجه شدم برنمیگردم که بخونم، ضمن اینکه منم حس میکنم چون ترکیبی از همه چیز رو مینوشتم بهم حس خوب نمیداد لزوماً و همه رو تا اونجایی که یادمه پاره کردم و دور ریختم.
در حال حاضر فقط دفاتر سپاس گزاری مو نگه داشتم، چون میدونم داخلش فقط زیبایی و حس خوب نوشتم. اینم مثل دفتر خاطراته اما فقط قشنگی های زندگیم که خیلی هم زیادن و هر روز مینویسمشون.
برخی از کتاب هامو هم هدیه دادم…
اونایی که متوجه شدم زمان زیادی گذشته و نخوندم و نخواهم خوند، یا خوندم و قصد ندارم مجدد بخونم.
من اعتقاد دارم وسایل صاحبِ خوبی پیدا میکنن برای خودشون، فقط کافیه ما آزادشون کنیم تا برن بهترین جای ممکن.
در کل لذت بردم که کامنتت در مورد خونه تکونی وسایل و خروجشون بود.
تحسینت میکنم که میتونی ازشون بگذری و عبور کنی.
یه انگیزه دیگه هم دارم من برای خروجِ برخی وسایل از منزل: اینکه جا باز بشه برای نسلِ جدیدِ خواسته هام.
من تا حالا تجربه سوزوندن یادداشت هامو نداشتم، اما قبل از دور انداختن حتما ریز ریز میکنم تا کاملاً غیر قابل دسترسی بشن.
من از یه زمانی به بعد متوجه شدم وسایل کاربردی رو نگه دارم با مابقی خداحافظی کنم.
یا موقع خرید فکر کنم واقعا قصد استفاده شو دارم یا فقط یه لحظه هوس کردم که بخرمش.
سالها پیش خواهرم حرفی بهم زد که تو خونه تکونیِ وسایلم نگاهم رو بازتر کرد:
گفت وقتی هر سال وسیله هاتو از جعبه درمیاری دوباره برگردونی داخلش، یعنی قصد استفاده نداری و فقط جا رو اشغال میکنن، بعد یه سری چیزها رو که فکر میکردم خاطره هستن رو دور ریختم دیدم هم فضا آزاد شد هم اینکه اتفاقا به راحتی فراموش شدن و هیچ ناراحتی ندارم بابتِ نبودشون.
وابستگی و چسبندگی به وسایل هم یکی از شاخه های وابستگی در انسان هست.
که یعنی اگه نباشه یا فکر کنم به نبودش حالم بد شه…
کلا وابستگی حس آدمو بد میکنه.
خیلی خوب کردی که تجربه تو نوشتی اینجا.
و مرسی باعث شدی این ویژگی خودمم بنویسم.
علاوه بر وسایل، یه سری افکار هم هستن که نیاز به خونه تکونیِ اساسی دارن چون فضای زیادی رو اِشغال و حبس میکنن تو ذهن.
یه کار باحالی که در مورد لباس هام میکنم هم اینه که وقتی لاغر میشم لباس های مرتبِ زمان تپلی ام رو خارج میکنم، و وقتی تپل میشم لباس های مرتبِ زمان لاغری مو خارج میکنم جهت هدیه دادن.
بدون حسرت که ممکنه دلم تنگ بشه براشون یا دوباره نیاز بشن و …
به عبارتی زندگی در لحظه رو تمرین و تجربه میکنم.
جالبه که زود هم یادم میره قبلا چی داشتم که الان ندارم و خارجش کردم.
این آزادسازیِ فضا و انرژی بسیار ارزشمنده به نظر من و دل میخواد و شجاعت…
چون یه صدایی اون پشت میخواد بگه حیفه نگهش دار و …
اما حیف نیست.
یه روزی این وسیله اومده منو خوشحال کرده، حالا میره یکی دیگه رو خوشحال میکنه و انرژی اش هم آزاد میشه.
یاد یه مثال جالبی افتادم:
موقع اسباب کشی به این خونه مون پارسال، من همه ی نمونه کارهای خودم (درس هنر) و یادگاری های دانش آموزام رو آوردم با خودم، چندین کلییربوک بودن و فراوان.
خب دوستشون داشتم و فکر میکردم همه شون هم باید بمونن باهام، که هم یادگاری هستن هم یه رزومه ی مفصل…
جابجا که شدیم، یهو به خودم اومدم تو فضای کمدهات الان همینی هست که داری بیا و مدیریت کن و سبک سازی کن، با جسارت و رهایی کلی شون رو دور ریختم و تعداد محدودی رو نگه داشتم، هم جا باز شد هم انرژی زیادی تو ذهن خودمم باز شد.
جالبه که خونه تکونی دوطرفه انرژی ازاد میکنه، هم فضا هم ذهن.
بهترین ها برای تو زهرا جان.
الهی شکرت برای همه ی نعمت هات.
سلام عزیزمم
سپاس بخاطر متن قشنگت عزیزدلممم
لذت بردم از خوندن تجربه هات در این مورد، این سایت کلا تازگی داره برام و حس بی نظیری میگیرم، الانم حسم خوب شد اومدم اینجا
گفتی از نوجونی یادگاری مینوشتی و فکر میکردی برمیگردی میخونی ،منم دقیقا همینجوری فکر میکردم، فک میکردم برمیگردوم میخونم و برام جالب میشه از صندوقچه در میارم و به نوه هام نشون میدم درصورتی که من اصلا دوست نداشتم همچین زنی باشم پس انداختم بیرون.
موقع انداختن، فلش مموری هامو دیدم یادم افتاد کلی عکس سمی دارم توشون و اونارم یادگاری نگه داشتم. وقتی فلش مموری هامو چک میکنم حس بد میگیرم از دیدن عکس هام نه بخاطر اینکه خودمو میبینم بلکه خاطره و حس های بدی که اون لحظه تجربه کردم میاد ذهنم و حسمو بد میکنه. فعلا تصمیم گرفتم مموری هام همینجوری بمونه و نگاشون نکنم شاید کلا انداختم دور نمیدونم..حس خوبی ندارم به نگهداشتن عکس از قدیم، نمیدونم.. گاهیم میگم ثروتمند که شدم مقایسه میکنم ولی نه! دو سه تا عکس بمونه کافیه نه چنتا مموری و فلش!!!!
گفتی جسارت و شجاعت میخواد این دور ریختن. زدی تو خال. شجاعت گذشتن از وسایل! خیلی حس خوبیه این شجاعته و خوشحالم این شجاعتو دارم من آدم شجاعی ام
وابستگی به وسایل و عکسها و خاطرات گذشته! اینها اجازه پرواز به آدم نمیده! اما خوشحالم که ما درک کردیم این موضوع رو و داریم وابستگی هامونو کم میکنیم
این وابستگی میتونه یجور شرک هم حساب بشه، چون وابستگی رو هرجوری حساب کنی تو داری یه شی یا وسیله رو بهش میچسبی اونو بزرگش میکنی و یجور بت تو حساب میشه. پس میتونه اینم نوعی شرک باشه. همونطور که وقتی وابسته دوس پسرمون میشدیم و اونو برا خودمون بت میکردیم بزرگش میکردیم شرک محسوب میشد
سمانه جان تحسینت میکنم تو این کار عالی عمل میکنی
اون نوشته ات هم بی نظیر بود گفتی؛ وقتی وسایلارو از جعبه درمیاری تمیزشون میکنی باز میذاری تو جعبه یعنی قصد استفاده ازشو نداری! دیگ حق مطلب ادا شد
این موضوع تو کشور ما خیلی شایع هست. لوازم لوکس و خوشگل میخرن و میزارن دکور که بقیه بیان ببینن و جالبش اینه سالها ازون وسایل استفاده نمیکنن!!!!!!!! اینو کجای دلم بذارم؟؟؟ خخخ خلاصه خیلی رسم عجیب غریبیه. وقتی تو سریال زندگی در بهشت دیدم مریم و استاد هیچ وسیله دکوری ندارن چقدر خوشحال شدم بال دراوردم لذت بردم ازین کارشون ازین سبک زندگی، ختی مبل هاشونم یجوریه که خودشون راحت باشن و به زیبا دیده شدن اهمیت نمیدن! عاشقتونم مریم جون عاااااشقتونممم دوستون دارم تحسینتون میکنم خلاصه الگو شدین برا منننننن
سلام زهرای عزیز.من به شدت عاشق این کارم.وخیلی لذت میبرم وقتی چیز اضافه رو ازخونه درمیارم وخونه رو خالی میکنم.من سال گذشته خیلی این کار رو انجام دادم کلی لباس اضافه دراوردم کشوها چقدر مرتب وخلوت شدند.حتی من چندساله که تو این مسیرم وقبلا با اساتید دیگه بودم وهمه جلساتشو یادداشت میکردم اومدم اون نوشته های اساتید قبلی رو پاره کردم .کتابهای اضافه رو کتابخونه تحویل دادم.به هرچی میرسم با خودم میگم واقعا لازمه اینو نگهدارم اگه جواب نه هست خارجش میکنم هر چی میخواد باشه.وخونه ام خیلی خلوت شده .این ایام عید که خونه بقیه میرفتم میدیدم چقدر وسایل اضافه دارن وشلوغن به خودم میگفتم خوش به حال خودم.حتی اسباب بازی ها رو خیلی کم کردم.دیگه بچه هام میگن مامان فقط مونده مارو بزاری سرکوچه!!!!!
به جمله آخرت خیلی خندیدم
آفرین مریم عزیز، دقیقا منم جزوه ها و نوشته هایی که از اساتید قبلی در مورد قانون و فرکانس نوشته بودم رو ریختم دور. حین ریختن یه نجواهایی میان سراغم که؛ زهرا نکنه اینو لازم داشته باشی؟ به اون نجوا میگم من طی یکسال گذشته نیومدم اینارو چک کنم پس ازین به بعد هم نیازی بهشون نخواهم داشت. داستان شمس و مولانا میاد ذهنم که شمس به مولانا میگه همه کتاباتو از دم بریز تو آب و نابودشون کن. مولانا میگه چرا اخه؟ شمس میگه وقتی هنوز این کتابارو داری ذهنت نمیتونه چیز جدید یاد بگیره و قبولشون کنه و بپذیره، به قولی باید ظرفت رو خالی کنی تا بزرگ بشه، با ظرف پر با ذهن پر نمیتونی چیزای جدید یادبگیری. خوشحالم برا هردوتامون که این مسئله رو درک کردیم و هرسال بهش عمل میکنیم
عزیزم دوست دارم
سلام استاد عزیز
چه منظره ی زیبایی رو توی این صبح زیبا دیدم چقدر زیباست !
اون صدای گوش نواز پرنده ها و این درختای سبز و اسمونی که ابیه و این هوای فوق العاده
سپاس گزارم از استاد عزیز و مریم جان که اینقدر با علاقه برامون راه و رسم ساده زندگی کردن رو میگن و چه خداییکه من دارم !
استاد من دیروز تونستم دوره 12 قدم رو بخرم و توی تمرین ستاره ی قطبی م نوشتم که خدایا کمکم کن که توی این روز قشنگ روی باورام بیشتر کار کنم و ترمزام رو بشناسم و از همون اول صبح نشونه ها اومد واقعاااااا خدایاااا خدای منننن! چقدر که زیبا هدایتم کردی که بیشتر خودم رو کشف کنم
استاد شما دقیقااا داشتید همون چیزایی رو میگفتید که قبلا توی جلسات اول دوره 12 قدم گفتید ، یعنی حس میکردم دقیقا داشتید برای من میگفتید!!!
چقد مثال خوبی زدید در مورد ٫ چشم ٫ گفتن ،منم همینطوری بودم و الان که یاد گرفتم با عشق و با احساس خوب بگم چشم چقد بخودم افرین میگم
واقعا مدتی میشه که خیلی در طول روز دارم به این فکر میکنم ،که چقدر شخصیتی که میسازم از خودم مهمهههه و ما چقد ارزشمندیم!
من چه توانایی هاییی دارم که نمی دیدم قبلا
وقتی به این توانایی هام دقت میکنم میفهمم و از درون احساس میکنم که ارزشمندم
خدایا شکرت که توی این روز زیبا به این فایل هدایت شدم
واقعا کار خدا بود و واقعااااا چقدر خدا همیشه بهترین ها رو بهم میده وقتی خودمو میسپارم به خودش!!
واقعا من هر چیزی که میخام بهش برسم خونه ی خوب ماشین خوب مهاجرت سفر و و و هزاران خاسته ای که دارم اول باید ببینم توی ذهنم چی می گذره ؟ببینم واقعا من چه احساسی دارم ؟
من خودمو لایقش میدونم؟
اگه لایق میدونم پس ایمان دارم که بهم داده میشه اونم در زمان و مکان مناسبش
استاد دیشب که داشتم فایل گوش میکردم
شما یک ترمزی رو برام مشخص کردید که اصن…. زندگیمو روغن کاری میکنه
اصن اسونم میکنع برای اسونیا
اصن دیگه نیاز نیس که کلللللی وقت بزارم و زور بزنم که باورامو قوی تر کنم ، بهم گفتید باید اول ترمزام رو بر دارم که گاز بدم برمممم جلو برم بترکونم
واقعا اولین چیزی که بذهنم میرسید همینه
همین که اگه میخام این درامدو این روابطو این سلامتی رو داشته باشم باید دروناً تغییر کنم چون اصن واضحه!!
از زمانی که روی خودم کار کردم زندگیم بهتر شد ، که الان که وقتی به یاد گذشتم میوفتم تنها چیزی که خیلی توجهم رو جلب میکنه اینه که خدای منننن ! من چقددررررر تغییر کردم
من کلا ی ادم دیگم
اصن خودم دیگه اون ادم قبلیه رو یادم نمی یاد من اصن دیگه یادم نمی یاد کی بودم
و وقتی دیگران میگن چقدر تغییر کردی یادم میوفته من کی بودم !
اصن ، چی بودم چی شدم!
و الان هم چقدر بازم جای تغییر و جای رشد دارم!و چقد این امیدوارترو هیجان زدم میکنه
نمی گم الان دیگه پرفکتم اما خیلی تغییر کردم ، چون فقط و فقط خودمم که از درونم آگاهم و خدا ب دورن من اگاهه
و نگاهم ، زاویه دیدم به جهان تغییر کرده و این داره داد میزنه که تو ،شخصیتت،عوض شده که این نتایجو گرفتی
خیلی خوشحالم که امروز هم بیدار شدم
ی روز دیگه به بهار ، به سال نو نزدیکتر شدیم
بقول استاد ،طبیعت چه مثالی خوبیه
بعد از اون زمستون و اون هوای سرد بازم خودشو از نو میسازه و شاخه های درختارو پر از شکوفه میکنه ، اسمونو ابی تر از هر ابی میکنه و خورشید ، نور رو برقص در میاره و رنگین کمان که یک روز قشنگ رو میسازه
چقدر طبیعت درس داره برامون
این ی درسه که بدونیم بدون اینکه هی گذشتمون رو تکرار کنیم بگیم که ،متعهدانه رو شخصیتمون کار کنیم و نتایج میاد
اصن اینقدر خوشحال میشیم ازاینکه جهان به ما پاسخ داده که با شور و اشتیاق هر روز بیدار میشیم برا اینکه اره من میخام امروزو بترکونم روی خودم کار کنم
و اصن برامون لذت بخش میشه واقعا
استاد ، گفتید که به خاطر دیگران اهدافمونو انتخاب نکنیم ! چه مثال واضحیه برام وقتی که من هدفی داشتم که دروناً میخاستمش و براش تلاش کردم و گفتم اقا من میتونم بهش برسم چون من تواناییشو دارم که بدستش بیارم تونستم برسم بهش اونم براحتی و با احساس خوب و عشق رسیدم
و چقد بمن کمک کرد که باورای درستیو توی ذهنم پرورش بدم
محدودیت فقط توی ذهن ماست فقط توی ذهن ماست فقط و فقط و فقط
وگر نه تو میتونی تخته گاز بریا میتونی
استاد سپاس گزارم از حرفای ارزشمندی که میزنید حرفاتون برام خیلی ارزشمنده و امیدوارم بتونم ازش درس بگیرم و مسیری که دارم طی میکنم رو روان تر کنم برای رشد پیشرفتهام
خدایا سپاس گزارتم ، عاشقتونم
براتون بهترین هارو ارزو میکنم
استاد عزیزم
راستش توی ذهنم دلم میخواست مثل قبل برای سال تحویل فایل داشته باشیم.. وقتی فایل رو دادید بسیار خوشحال شدم. ممنونم
برای امسال 3 تا هدف میخواستم انتخاب کنم ولی وقتی داشتم مینوشتم 4 تا بود پس به خودم این اجازه رو دادم که 4 تا رو بنویسم
امیدوارم سال بعد بیام این پیام رو بذارم که به 80 درصد اهداف 1403 رسیدم
اهدافی که انتخاب کردم و میخوام به صورت خلاصه. من اینا رو میخوام
1.لایف استایل
2.احساس لیاقت و خودارزشمندی
3.درآمد 20 تومن
4.پیج 20 کا
سلام و درود خداوند بر استاد عباس منش
خیلی وقته که کامنت نگذاشتم و فایل های هدیه بسیاری در این مدت گذاشته بودید بخصوص همین فایل و فایل توحید عملی 10 که از اون فایل هایی فوق ارزشمند یعنی فرا تر از فایل هدیه هستن و اگهی های در حد دوره های استاد دارند. چون من دوره ثروت 1 رو دارم و ارزش این فایل رو می فهمم.
واقعا این فایل رو استاد اول سال بموقع روی سایت گذاشتن چون اون روزها معمولا هم یه هدف گذاری برای سال می کنند.
و بقول استاد بیشتر اهداف چنین شکلی دارند به فلان عدد مالی برسم فلان چیز رو بخرم و … است.
اما اینجا توی این فایل استاد به موضوع کلی و بسیار حیاتی اشاره کردند که آقا اگر ظرف شما وسیع تر بشه بزرگتر بشه عمیق تر بشه نعمت و ثروت بیشتر درش جا می گیره.
پس اگر من فلان نعمت و هدف رو میخوام بیام شخصیت و رفتارهام و اعمال رو به تغییر بدم سطح لیاقت خودم رو به جایی برسونم که انگار اون نعمت رو دارم
داشتن اون نعمت رو برای خودم بدیهی کنم.
کسی که میخواد یه ماشین میلیاری رو صاحب بشه اما رفتار هاش مثل کسی هست که انگار یه ماشین معمولی رو بهم بزور داره و میخواد همینی که دارم از سرمم زیادی است معمولا صاحب ماشین میلیاردی نمیشه.
کسی که داره یه خدمتی رو به مبلغ پایینی می فروشه و خودش رو در اون حد نمیبینه که با مبلغ بالاتر اون خدمت رو عرضه کنه
خب معلومه مشتریانی که حاضر باشن مبلغ بالاتر رو به خاطر اون خدمت پرداخت کنن رو نداره اون مشتریان با کیفیت به سمت فروشندگانی هدایت می شوند که خودشوون و محصولات و خدماتشون رو با ارزشون می دونند.
پس نتیجه می گیریم اگر میخواهیم رشد کنیم و به اهدافی برسیم و به درامدی برسیم بایستی ارزش خودمون و خدمات و محصولاتمون رو بدونیم.
هرچقدر بیشتر قدر بدونیم مشتریان با کیفیت تر و پروژه های بزرگتری به سمت مان جذب می شود.
در کل می توانم این موضوع به هدف رسیدن رو در این فرمول خلاصه کرد:
– که ما هدفی رو تعیین می کنیم.
– باورهای مناسب در جهت رسیدن به اون هدف رو هم در خودمون می سازیم.
– طوریکه ضمیر ناخوداگاه ما کانون توجه و تمرکزش روی هدف قفل شده است.
– و اگر خودمون رو لایق داشتن اون هدف بدونیم
– لاجرم به اون هدف دست پیدا میکنیم.
بسیار ممنونم از استاد عباس منش گرامی برای فایل های فوق ارزشمندم
براتون آرزوی سلامتی و ثروت فراوان و همچنین برای خانم شایسته و سایر دوستان سایت ارزوی بهترین ها در سال جاری رو دارم.